بخش 1

مقدمه حدیث دار حدیث منزلت حدیث غدیر آیه تبلیغ و مسأله ولایت اکمال دین با ولایت پیام راهبردی حدیث غدیر کتمان حق و تحریف تاریخ


7





مقدمه

اخيراً نوشته اي با عنوان « ماجراي غديرخم و رابطه آن با ولايت » از سوي يك مؤسسه انتشاراتي در عربستان ، به زبان فارسي منتشر و بين زائران ايراني توزيع گرديد . اين نوشته با انكار وقايع مسلم تاريخي سعي دارد ماجراي غدير خم و حديث ولايت را ـ كه يكي از قله هاي بلند رسالت است و پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) به امر پروردگار در حضور بيش از صد هزار زائر خانه خدا ( 1 ) در روز بزرگ و تاريخي غدير به عنوان يك ركن مهم دعوت و تكميل رسالت آن را ابلاغ فرمود ـ از مسير اصلي اش ـ ولايت امير مؤمنان ـ منحرف ساخته و در يك حادثه كوچك محدود كند . با اين هدف كه در عقايد ساده دلان شبهه افكند .

با مشاهده اين نوشته لازم است حديث غدير و پيام مهم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن جوزي از مورخان اهل سنت ، عدد حاضران در غديرخم را يكصد و بيست هزار نفر ذكر كرده است . بحارالأنوار ، ج 37 ، ص 150 .


8


آن در مسأله كليدي ولايت بررسي و در معرض افكار جوانان ـ به ويژه آنانكه به حرمين شريفين مشرف مي شوند ـ قرار داده و پرده از روي فريبكاري نويسنده آن برگيرد كه اين مقاله ، پاسخي كوتاه به آن نوشتار است .

در اين مختصر بر آن نيستيم انگيزه اينگونه نوشته ها را كه بين زائران خانه خدا توزيع مي گردد و سلفي هاي وهابي مي كوشند با اهداف خاص و تحرّكات مشكوك با عقايد مسلّم ديني و حقايق تاريخي بازي كنند ، از بعد سياسي بررسي نماييم . البته اين مطلب نيز در جاي خود ، مسأله كوچكي نيست . در حقيقت اينگونه تبليغات انحرافي ، گمراه كننده و هدفدار ، از يكسو حركت انفعالي آن گروه متحجّر در برابر گسترش روز افزون فرهنگ ولايت و تبلور انديشه پويا و متعالي مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) و اسلام ناب محمدي ( صلّي الله عليه وآله ) در عصر حاضر و بازتاب مقبوليت فرهنگ تشيع بين مسلمانان آزادانديش و فرهيختگان حقيقت جو ، و از سوي ديگر تأثيرپذيري از سياست هاي بيگانگان و دامن زدن به اختلافات و تعصّبات مذهبي است كه ثمره آن عايد دشمنان اسلام و استكبار جهاني مي گردد .

اما هدف اصلي اين مقاله ، برملاكردن بخشي از دسيسه هاي تاريخ نگاري و تبليغاتي وهابي ها و دفاع از ولايت و خلافت علوي است كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در غدير خم به امر پروردگار و با فرمان { يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ


9


إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ . . . } ( 1 ) آن را ابلاغ فرمود كه بدون آن ، رسالت ابتر و دعوت ناتمام بود .

پيش از آنكه به بيان ماجراي غدير و آيات و روايات پيرامون آن بپردازيم ، ذكر اين نكته ضروري است كه ولايت و خلافت امير مؤمنان ( عليه السلام ) تنها در غدير خم عنوان نشد ، بلكه از سالهاي آغازين ظهور اسلام و در نخستين روزهاي دعوت رسمي و علني پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ، مورد توجه قرار داشت .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره شعرا ، آيه 214 .


10




حديث دار

« حديث دار » ، نخستين روايت درباره ولايت است كه در منابع تاريخي و روايي سني و شيعه به ثبت رسيده است .

خلاصه روايت : هنگامي كه آيه { وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ اْلأَقْرَبِينَ } نازل شد ، به دستور پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرزندان عبدالمطلب ـ كه چهل يا چهل و پنج نفر بودند ـ به خانه ابوطالب فراخوانده شدند . غذايي براي آنان فراهم شد ، پس از صرف غذا ، همين كه پيامبر خواست لب به سخن بگشايد ، ابولهب مجلس را بر هم زد و آن جمع پراكنده شدند . روز دوم دوباره آن جمع را دعوت و از آنان پذيرايي كردند . آنگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : اي فرزندان عبدالمطلب ، خداوند مرا براي تمام مردم به پيامبري برانگيخت و براي شما به طور خاص و امر فرمود : « خويشاوندان نزديك خود را انذار كن » . اينك ، من شما را به دو كلمه ـ كه بر زبان آسان و در ترازوي عمل سنگين است ـ فرا مي خوانم و آن گواهي به يگانگي خداوند و رسالت من است . حال كدام يك از شما به اين امر پاسخ


11


مي دهد و مرا ياري مي كند ؟ در اين حال علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ـ كه از همه آنها خردسال تر بود ـ گفت : يا رسول الله ! من ! و كسي ديگر پاسخ نداد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بار ديگر سخن خود را تكرار كرد : « كداميك از شما مرا اجابت مي كند تا برادر من ، وزير من ، وارث من و خليفه من باشد » ؟ اين بار نيز كسي جز علي ( عليه السلام ) پاسخ نداد . پس پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« اجْلِسْ فَأَنْتَ أَخِي وَوَزِيرِي وَوصيّيي وَوَارِثِي وَخَلِيفَتِي بَعْدِي » ( 1 ) ؛

« بنشين ؛ تو برادر و وزير و وصيّ من و وارث و خليفه من بعد از من هستي » .


بدين ترتيب ، خلافت امير مؤمنان ( عليه السلام ) در نخستين روزهاي دعوت ، به صراحت به وسيله رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مورد تأكيد قرار گرفت و بديهي است هر آنچه پيامبر مي گويد و انجام مي دهد ، به امر الهي است و از پيش خود سخن نمي گويد : { وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي } . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . السيرة الحلبيه ، ج 1 ، ص 312 ، چاپ قاهره 1382هـ . ق ؛ علامه عسكري ، معالم المدرستين ، ج 1 ، ص 136 ، به نقل از تاريخ طبري ، ابن عساكر ، تاريخ ابن اثير ، شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ، كنزالعمال .

2 . سوره نجم ، آيه 3 .


12




حديث منزلت

از موارد ديگري كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) جانشيني علي ( عليه السلام ) را تحكيم فرمود ، واقعه تبوك بود كه امام علي ( عليه السلام ) را در مدينه ، به سرپرستي مسلمانان و خاندان خود گماشت و از مدينه خارج شد . در پي اين اقدام برخي گفتند : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دوست نداشت علي ( عليه السلام ) را همراه خود ببرد ! علي ( عليه السلام ) خود را به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رساند و گفت : « يا رسول الله ! مرا در زمره كودكان و زنان واگذاشتي ، تا اينكه بعضي گفتند : پيامبر دوست نداشت علي را همراه خود ببرد ! » پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در جواب فرمود :

« أَ لا تَرْضَي أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَي إِلاَّ أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدِي » ( 1 ) ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ارشاد مفيد ، ص 71 ، صحيح بخاري ، ج 5 ، ص 129 ، مسند ابي داود ، حلية الأولياء ، مسند احمد ، طبقات ابن سعد ، خصائص نسايي ، ص 83 ، صواعق ، ص 354 و 73 ، الاصابة ، حديث 36395 و . . . نك ، معالم المدرستين ، ج 1 ، ص 142 ـ 143 .


13


« آيا خشنود نيستي براي من همانند هارون براي موسي باشي ، جز اينكه پس از من پيامبري نيست » .


اين روايت كه محدثان و مورخان و شيعه و سني نقل كرده اند ، دليل ديگري بر خلافت امير مؤمنان ( عليه السلام ) است .

موضوع امامت و سيادت علي ( عليه السلام ) ، در مناسبت هاي ديگر و به عبارت هاي گوناگون نيز نقل شده است ؛ از جمله حافظ ابونعيم و ديگران نقل كرده اند : روزي علي ( عليه السلام ) بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وارد شد ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« مَرْحَباً بِسَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَإِمَامِ الْمُتَّقِين » ( 1 ) ؛

آقاي مسلمانان و پيشواي پرهيزكاران خوش آمد .


نيز ابن عباس مي گويد :

« إِنَّ النَّبِيّ قَالَ لِعَلِي أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِن بَعْدِي » ( 2 ) ؛

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به علي ( عليه السلام ) فرمود : تو وليّ هر مؤمني بعد از من خواهي بود .


نكته اي كه بايد بدان توجه داشت اينكه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) هر گاه از مدينه خارج مي شد ، يكي از اصحاب را براي رسيدگي به امور مردم مي گماشت تا مسلمانان بدون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علامه اميني ، الغدير ، ج 1 ، ص 394 ، به نقل از حلية الأولياء .

2 . معالم المدرستين ، ج 1 ، ص 147 ، به نقل از مسندالطيالسي ، ج 11 ، ص 360 .


14


سرپرست نباشد ( 1 ) . حال چگونه ممكن است پيامبر خدا آيين نوپاي اسلام را بدون معلم و كتاب خدا را بدون مفسّر و جامعه اسلامي را بعد از خود بدون سرپرست بگذارد ؟ با آن همه فتنه ها و توطئه هاي كفار ، منافقان و ديگر دشمنان كه پيامبر خود خبر داده بود : « بعد از من فتنه هايي چون پاره هاي شب ظلماني رخ خواهند داد ، كه در آن ظلمت ها بايد به قرآن و عترت من تمسك جوييد تا هرگز گمراه نشويد . »

به همين جهت از آغاز دعوت با بيان حديث دار تا واقعه غدير خم ـ كه در سال پاياني عمر مبارك آن حضرت اتفاق افتاد ـ تكليف امت را بعد از خود مشخص فرمود و به هر مناسبت علي ( عليه السلام ) را معرفي نمود تا پس از رحلت آن حضرت ، امت بدون امام و جامعه بي سرپرست نباشد و هيچ ابهامي در مسأله رهبري براي كسي باقي نماند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نك ، معالم المدرستين ، ج 1 ، ص 138 تا 142 .


15





حديث غدير

اين حديث شريف از دو منظرِ استناد روايي و متن و محتوا قابل بررسي است :

الف ـ استناد روايي : جمع كثيري از اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، تابعان آن حضرت ، محدثان و مورخان اين روايت را نقل كرده اند كه به تعدادي از اين موارد اشاره مي كنيم .

از جمله راويانِ صحابي عبارتند از : ابي بن كعب انصاري ، ابوليلي انصاري ، ابو فضاله انصاري ، ابو هريرة الدوسي ، اسامة بن زيد ، ابوالهيثم بن تيهان ، ابو رافع قبطي ، ابوبكر ابي قحافة ، اسعد بن زراره ، ام سلمه همسر پيامبر ، اسماء بنت عميس ، ام هاني بنت ابوطالب ، براء بن عازب ، جابر بن عبدالله انصاري ، جابر بن سمرة ، ابوذر غفاري ، حذيفة بن يمان ، زبير بن عوام ، زيد بن ارقم ، سعد بن ابي وقاص ، سعد بن عباده انصاري ، طلحة بن عبيدالله ، عباس بن عبدالمطلب و . . . .


16


مرحوم علامه اميني ( قدس سره ) نام 110 مرد و زن از اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را از منابع اهل سنت ذكر كرده كه حديث غدير را روايت كرده اند . همچنين نام 84 تن از تابعان كه به نقل حديث غدير پرداخته اند ( 1 ) و نام 360 تن از عالمان و راويان از قرن دوم هجري تا قرن چهاردهم كه در كتب روايي و تاريخي و ادبي خود حديث غدير را با اسناد آن درج كرده و بدان استناد نموده اند ( 2 ) و نام 26 نفر از مؤلفان كه كتاب مستقل درباره غدير خم و امر ولايت تدوين كرده اند را ذكر نموده است . از جمله بزرگاني از اهل سنت كه درباره غدير و ولايت كتاب نوشته اند عبارتند از : محمد بن جرير طبري ، ابن عقده ، دار قطني ، ابن عضائري ، كراجكي ، ذهبي حسكاني و . . .

مبالغه نيست اگر بگوييم هيچ حديث نبوي ، به اندازه حديث غدير روايت كننده ندارد و به گفته دانشمندان اسلام ، از جمله ابن جوزي از علماي عامه : « حديث غدير مورد اجماع محدثان و سيره نگاران اسلام است . ( 3 ) » كه از عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تا كنون ، پيرامون آن كتاب ها نوشته اند و جامع ترين آنها كتاب الغدير علامه اميني است كه با استناد به منابع اهل سنت ، در يازده جلد تدوين شده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الغدير ، ج 1 ، ص 14 تا 72 .

2 . همان ، ج 1 ، ص 73 تا 150 .

3 . نك ، بحارالأنوار ، ج 37 ، ص 150 .


17


ب ـ متن و محتواي حديث غدير

تمام محدثان و مورخان شيعه و سني در كتاب هاي خود ، حديث غدير را ذكر كرده اند ، هر چند در مواردي ، در متن آن اختلاف عبارت وجود دارد . برخي محدثان تمام خطبه و بعضي ديگر بخشي از آن را نقل كرده اند ، اما همه آنها بر آن بخش كه مشتمل بر ولايت امير مؤمنان ( عليه السلام ) است ، اتفاق دارند . محدثان شيعه مانند طبرسي در « احتجاج » ، سيد بن طاووس در « اليقين » و « التحصين » و ديگر تأليفات خود تمام خطبه غدير را از امام باقر ( عليه السلام ) نقل كرده اند كه خطبه مفصلي است . بنابراين روايت ، مي توان خطابه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در روز غدير را « منشور جاودان رسالت » ناميد ؛ زيرا حضرت در آن كنگره عظيم ، مطالب بسيار مهمي را براي آينده امت اسلام بيان فرمود كه محور اصلي همه مطالب آن ، ولايت علي بن ابي طالب و فرزندان آن حضرت بوده است .

ساير محدثان و مورخان نيز به نقل خطبه تاريخي غدير ، به ويژه بخش مربوط به ولايت امير مؤمنان ( عليه السلام ) پرداخته اند كه در اينجا خلاصه اي از آن را ذكر مي كنيم .

آيه تبليغ و مسأله ولايت

ابوجعفر محمد بن جرير طبري ، مورّخ معروف قرن


18


سوم هجري از زيد بن ارقم نقل مي كند :

هنگامي كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از حجة الوداع باز مي گشت در غديرخم فرود آمد ، هنگام نماز ظهر بود و هوا بسيار گرم ، آنگاه به فرمان او خيمه ها را برافراشتند و نداي نماز جماعت در دادند . ما جمع شديم ، سپس آن حضرت خطبه اي با بلاغت تمام ايراد نمود و چنين فرمود : خداي متعال آيه { يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ . . . } ( 1 ) را نازل فرمود كه اي پيامبر آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر ابلاغ نكني ، رسالت او را نرسانده اي و خداوند نگهدار تو از دسيسه و نيرنگ مردم خواهد بود . و جبرئيل از جانب پروردگار به من فرمان داد كه در اين منزلگاه توقف كنم و به هر سفيد و سياه اعلام نمايم كه علي بن ابي طالب برادر من ، وصّي من ، خليفه من و امام بعد از من است . آنگاه از جبرئيل خواستم كه پروردگارم مرا معاف بدارد ، چرا كه مي دانستم پرهيزكاران اندك و آزاردهندگان من بسيارند . اما خداوند رضا نداد جز آنكه آنچه درباره علي نازل شده ابلاغ كنم . پس اي مردم اين را بدانيد كه خداوند او را وليّ و امام شما قرار داد و اطاعتش را بر همگان واجب نمود ، حكم او لازم الاجرا و سخن او نافذ است ، هر كه با او مخالفت كند ملعون و هر كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره مائده ، آيه 214 .


19


تصديقش كند مرحوم است . گوش كنيد و فرمان بريد ، خداوند مولاي شما و علي امام شما است و از آن پس امامت تا قيامت در فرزندان من و از نسل علي ادامه خواهد داشت . . . » .

آنگاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) امت را به پايداري درباره قرآن فراخواند و ولايت امير مؤمنان ( عليه السلام ) را مورد تأكيد قرار داد و فرمود : « خداوند ولايت علي ( عليه السلام ) را بر من نازل فرمود و من ابلاغ كردم و توضيح دادم كه امارت مسلمانان بعد از من جز براي او ، براي احدي حلال نيست . » آنگاه دست علي ( عليه السلام ) را بالا برد و فرمود :

« مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا أَخِي وَوَصِيِّي وَوَاعِي عِلْمِي وَخَلِيفَتِي عَلَي مَنْ آمَنَ بِي وَعَلَي تَفْسِيرِ كِتَابِ رَبِّي » ؛ مردم ! اين برادر و وصيّ من و گنجينه علم من و خليفه من بر كساني است كه به من ايمان آورده اند ، او كتاب پروردگار ( قرآن ) را تفسير كند .

سپس فرمود :

« اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَالْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَاغْضَبْ عَلَي مَنْ جَحَدَ حَقَّه . . . » . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نك ، الغدير ، ج 1 ، ص 214 ـ 216 ، نقل از كتاب « الولاية في طرق حديث الغدير » بحارالأنوار ، ج 37 ، ص 155 ، از واحدي در اسباب النزول و تفسير ثعالبي ، تفسير ابن جريح ، تفسير عياشي و . . . .

ابن بطريق حلي در كتاب « عمدة عيون صحاح الأخبار » ، ص 157 از قول يحيي بن حسن آورده كه طبري در كتاب « الولاية » از 75 طريق و سلسله سند حديث غدير را نقل كرده است . نيز احمد بن محمد بن سعيد بن عقده ، در كتاب مستقل خود درباره حديث غدير ، آن را از 105 طريق و سند نقل كرده كه از حدّ تواتر مي گذرد .


20



اكمال دين با ولايت

اين بخش از روايت به طرق مختلف و با تواتر لفظي و معنوي در كتب شيعه و سني آمده و بخشي از خطبه تاريخي و مفصّل پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در حجة الوداع است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پيام نبوت خويش را تكميل فرمود و به همين دليل است كه مفسّران و محدثان عقيده دارند كه آيه شريفه { الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دِيناً . . . } ( 1 ) درباره ولايت و امامت امير مؤمنان ( عليه السلام ) نازل شده است . از جمله اين مفسّران و محدثان عبارتند از : حافظ ابن ابي حاتم رازي ، متوفاي سال 327 از قول ابوسعيد خدري صحابي مشهور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، حافظ ابوعبدالله محاملي ، متوفاي 330 از ابن عباس ، حافظ ابوبكر فارسي ، متوفاي 407 ، حافظ ابن مردويه ، متوفاي 416 ، ابواسحاق ثعلبي نيشابوري ، متوفاي 427 ، ابوالحسن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره مائده ، آيه 3 .


21


واحدي نيشابوري ، متوفاي 468 ، ابوسعيد سجستاني ، متوفاي 477 ، ابونعيم اصفهاني و ده ها مفسّر و محدث ديگر ( 1 ) كه همه از علماي اهل سنت اند و در اين جهت با علماي شيعه وحدت نظر دارند .

در بسياري از اين روايات آمده است : پس از آنكه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دست علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) را گرفت و در حضور آن جمع صد هزار نفري به خلافت و امامت معرفي نمود و مردم را به پيروي او فرا خواند ، اين گونه دعا كرد كه :

« اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ . . . » ؛ بار خدايا هر كس علي را دوست دارد دوست بدار و هر كه او را دشمن دارد دشمن بدار . . .


سپس به مسلمانان امر فرمود به ميثاق ولايت با علي ( عليه السلام ) بيعت كنند و خبر آن روز تاريخي و پيام آسماني را براي مردم ديار خود بگويند . از جمله كساني كه دست بيعت به امير مؤمنان ( عليه السلام ) داد و تبريك گفت ، عمربن خطاب بود كه گفت :

« بخ بخ لك يابن ابي طالب اصبحت مولاي . . . » .

و يا با اين عبارت :

« هنيئاً لك يابن ابي طالب اصبحت مولاي و مولا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الغدير ، ج 1 ، ص 214 تا 229 ؛ بحارالأنوار ، ج 37 ، ص 157 ـ 158 .


22


كل مؤمن و مؤمنة » ؛ مبارك و گوارايت باد اين منزلت ، اينك تو مولاي من و مولاي هر زن و مرد با ايمان هستي ( 1 ) .


در منابع تاريخي آمده است كه حسّان بن ثابت ، شاعر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، از آن حضرت اجازه خواست تا اين واقعه مهم و پيام آن روايت را به نظم درآورد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اجازه داد و حسّان اين گونه سرود :

يُنَادِيهِمْ يَوْمَ الْغَدِيرِ نَبِيُّهُمْ * * * بِخُمّ وَاسْمَعْ بِالنَّبِيِّ مُنَادِي

يَقُولُ فَمَنْ مَوْلاكُمُ وَوَلِيُّكُمْ * * * فَقَالُوا وَلَمْ يَبْدُوا هُنَاكَ التَّعَاميَ

إِلَهُكَ مَوْلانَا وَأَنْتَ وَلِيُّنَا * * * وَلم ترمِّنا في الولاية عَاصِي

فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي * * * رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَهَادِي

فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ * * * فَكُونُوا لَهُ أَتْبَاعَ صِدْق مُوَالِي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فخرالدين رازي ، تفسير كبير ، ج 12 ، ص 49 ـ 50 ، از ابن عباس و براء ابن عازب و محمد بن علي ؛ الغدير ، ج 1 ، ص 219 و بحارالأنوار ، ج 37 ، ص 159 .


23


هُنَاكَ دَعَا اللَّهُمَّ وَالِ وَلِيَّهُ * * * وَكُنْ لِلَّذِي عَادَي عَلِيّاً مُعَادِياً ( 1 )

ترجمه :

در روز غديرخم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آنان را ندا داد . اينك بشنو نداي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را كه فرمود : كيست مولا و ولّي شما ؟ و آنها با بينش و آگاهي پاسخ دادند : خداي تو مولاي ما است و تو ولّي مايي و ما را در امر ولايت نافرمان نخواهي ديد . سپس فرمود : اي علي ! بپا خيز كه تو را براي بعد از خود امام و رهبر قرار دادم . پس هر كس را من وليّ و فرمانروايم ، علي ولّيِ اوست و شما بايد با صدق از او پيروي كنيد و او را ياري دهيد . سپس پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دعا كرد :

« خدايا هر كس وليّ اوست ، تو ياور او باش و هر كه با او دشمني كرد ، او را دشمن بدار » .

پيام راهبردي حديث غدير

بنابراين ، حديث غدير با آن شكوه و عظمت ، مي بايست براي ابلاغ و بيان يك رسالت بسيار مهم الهي باشد كه بنا به نصّ قرآن اگر انجام نمي شد ، دين ناقص و رسالت ابتر و ناتمام بود ، چنانكه آيه كريمه « تبليغ » و آيه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حافظ ابن مردويه از ابن عباس ، نك ، الغدير ، ج 1 ، ص 217 و بحارالأنوار ، ج 37 ، ص 150 .


24


« اكمال دين » بر آن دلالت دارد . راز مطلب اين است كه اگر دين با امامت امام معصوم و منصوب از جانب خدا و رسول رهبري نشود ، بدون ترديد به انحراف كشيده خواهد شد و دست بدعت و تحريف و نفاق ، سرنوشت آن را به نابودي خواهد كشانيد چنانكه در خلافت امويان ، مروانيان ، تاريخ ثبت كرده كه آنها با اسلام چه كردند و اگر رهبري معنوي و زلال علمي ائمه معصوم ( عليهم السلام ) نبود ( با اينكه از انجام مسئوليت سياسي و اجتماعي دستشان بسته بود ) از اسلام چيزي باقي نمي ماند كه در اين خصوص نيز تاريخ نگاران و عالمان منصف ، به نقش اهل بيت ( عليهم السلام ) در حفظ جريان اصيل اسلام ـ به ويژه از بعد علمي و معنوي ـ اعتراف نموده اند كه منابع فريقين شاهد بر آن است .

كتمان حق و تحريف تاريخ

با توجه به اين مطالب آيا بي انصافي نيست كه نويسنده اي ديده بر ديدن حق ببندد و نقش كليدي ولايت را ناديده بگيرد و قلم به دست گرفته و شأن نزول آيه و مورد صدور حديث غدير را از مسير خود منحرف ساخته و در يك حادثه كوچك محدود سازد ؟ ! ( 1 )

نويسنده جزوه ادعا كرده كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) حديث

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . داستان بُريده .


| شناسه مطلب: 73606