بخش 7 بخش 7 بخش 7 بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بخش 7 بخش 7 بخش 7 بخش 7 بخش 7

بخش 7

19. فسخ نکاح تارک نماز 20. حکم کسی که از رفتن به مسجد خجالت می‌کشد 21. حکم کارگری که به جهت کارش در خانه نماز می‌خواند 22. نماز همراه با ساعت تصویردار 23. حکم زیارت زن از قبور 24. حکم سالگرد برای میت 25. حکم گرفتن سوم برای میت 26. حکم مراسم چهلم گرفتن برای اموات 27. خدای مجسم 28. انکار مجاز در قرآن 29. تحریم رانندگی زن 30. دختر ندادن به کسی که نماز جماعت را ترک کند 31. تحریم تعلیم زنان به کودکان 32. تحریم ‹صدق الله العظیم› بعد از قرائت قرآن 33. تحریم فیلمبرداری از مجالس 34. جلوگیری از احترام به استاد 35. تحریم انتقاد از حاکمان جور 36. تحریم کوتاه‌کردن موهای صورت 37. تحریم چیدن مو از ابرو نقد مبانی اجتهادی بن باز انواع کفر در اسلام انواع کفر از نظر قرآن انواع کفر از نظر روایات الف) ارتداد در روایات اهل بیت ( علیهم السلام ) ب) ارتداد در روایات عامه

المحاكم الشرعية حتّي تستتيبه، فان تاب و إلاّ قتل...(1)

و كسي كه نماز را بعد از بلوغ ترك كند و نصيحت را قبول ننمايد امرش به محاكم شرعي برده مي‌شود تا او را توبه دهند، و اگر توبه نكرد كشته مي‌شود...

17. حكم روزه‌خوار

بن باز مي‌گويد:

امّا ترك صيام رمضان من غير عذر شرعي فمن اعظم الجرائم و الكبائر، و قد ذهب بعض اهل العلم إلي كفر من ترك صيام رمضان من غير عذر شرعي كالمرض و السفر، فالواجب عليك ان تبغضه في الله و ان تحجره حتي يتوب إلي الله سبحانه، و الواجب علي ولاة امر المسلمين استتابة من عرف بترك الصلاة، فان تاب و إلاّ قتل؛ لقول الله عزوجل: (فَإِنْ تابُوا وَأَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ)؛ فدلّ ذلك علي انّ من لم يصل لايخلّي سبيله...(2)

اما ترك روزه ماه رمضان بدون عذر شرعي از بزرگ‌ترين جرائم و گناهان كبيره است و برخي از اهل علم فتوا به كفر ترك روزه ماه رمضان بدون عذر شرعي همچون مرض و سفر داده‌اند، پس واجب بر تو آن است كه او را به خاطر خدا دشمن بداري و او را رها كني تا به سوي خداوند سبحان توبه كند، و بر واليان امر مسلمين واجب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة امام المسلمين في القرن العشرين، ج4، ص 508.

2. همان.

است تا كساني كه معروف به ترك نمازند را توبه دهند و اگر توبه نكردند بايد كشته شوند به جهت قول خداوند عزوجل: (اگر توبه كرده و نماز به پا داشته و زكات پرداختند آنان را رها كنيد)، كه اين آيه دلالت دارد بر اينكه هركس نماز نمي‌خواند جلو او را بگيريد و رهايش نسازيد...

18. حكم ترك واجبي از واجبات

بن باز مي‌گويد:

... و قوله لا إله إلاّ الله و هكذا شهادته ان لا اله إلاّ الله و أنّ محمداً رسول الله لايمنع من تكفيره إذا أتي بناقض من نواقض الاسلام، كما لو سبّ الله أو سبّ رسوله أو استهزأ بالدين أو جحد وجوب الصلاة أو تحريم الزنا أو نحو ذلك، فانّه يكفّر باجماع المسلمين، و لو شهد أن لا إله إلاّ الله و أنّ محمداً

رسول الله و صلّي و صام؛ لانّ هذه الشهادة انّما تعصم قائلها إذا عمل بمعناها و ادّي حقّها، أما إذا خالفها و لم يؤدّ حقها فانّها لاتعصم دمه و لا ماله...(1)

... و قول او (لا اله الاّ الله) و همچنين گواهي او به توحيد و اينكه محمّد فرستاده خداست مانع از تكفير او نمي‌شود در صورتي كه يكي از نواقض اسلام را به‌جا آورد، مثل آنكه خدا يا رسولش را ناسزا گويد، يا دين را مسخره كرده يا منكر وجوب نماز يا تحريم زنا يا مثل آن گردد، كه به اجماع مسلمانان تكفير مي‌گردد، گرچه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة امام المسلمين في القرن العشرين، ج4، ص 509.

به وحدانيت و رسالت محمّد از جانب خدا شهادت دهد و نماز بخواند و روزه بگيرد؛ زيرا اين گواهي، گوينده آن را هنگامي نگه مي‌دارد و خونش را محفوظ مي‌دارد كه به معناي آن عمل كند و حق آن را ادا نمايد، ولي اگر با آن مخالفت كرده و حقش را ادا ننمايد خون و مالش محفوظ نمي‌باشد...

19. فسخ نكاح تارك نماز

بن باز درباره زني كه شوهرش نماز نمي‌خواند مي‌گويد:

يجب عليها ان تفارقه و تذهب إلي اهلها إذا كان لايصلّي؛ لانّ ترك الصلاة كفر اكبر؛ لقول النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : (بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الكُفرِ وَالشِّركِ تَركَ الصَّلاةِ).(1)

بر او واجب است كه از شوهرش جدا شود و به اهلش باز گردد در صورتي كه نماز نمي‌خواند؛ زيرا ترك نماز كفر اكبر است؛ به جهت قول پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : (بين مرد و بين كفر و شرك، ترك نماز است). و نيز به جهت قول ديگر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : ( عهدي كه بين ما و مردم است نماز مي‌باشد؛ پس هركس آن را ترك كند به طور حتم كافر مي‌باشد).

20. حكم كسي كه از رفتن به مسجد خجالت مي‌كشد

بن باز درباره كسي كه از مردم خجالت مي‌كشد و لذا نمازش را در خانه مي‌خواند مي‌گويد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة امام المسلمين في القرن العشرين، ج4، ص 509.

الواجب عليه ان يتقي الله و يصلّي مع الناس، و علّموه و وجّهوه للخير؛ لانّ هذا الخجل لا وجه له، و انّما هو ضعف و عجز و كسل لايجوز، بل عليه ان يبادر و يصلّي مع الناس، و لايجوز له ان يصلّي في البيت.(1)

بر او واجب است كه از خدا بترسد و با مردم نماز گزارد، و او را ياد داده و توجيه به خير كنيد؛ زيرا اين خجالت وجهي ندارد، بلكه ضعف و عجز و تنبلي است كه جايز نمي‌باشد، بلكه بر اوست كه مبادرت كرده و با مردم نماز بخواند و بر او جايز نيست كه در خانه نماز گزارد.

21. حكم كارگري كه به جهت كارش در خانه نماز مي‌خواند

بن باز در اين باره و در جواب سؤال‌كننده‌اي مي‌گويد:

ليس ما ذكرته عذراً يسوّغ لك تأخير الصلاة مع الجماعة، بل الواجب عليك ان تبادر اليها مع اخوانك المسلمين في بيوت الله عزوجلّ، ثم تكون الراحة و تناول الطعام بعد ذلك؛ لانّ الله سبحانه أوجب عليك اداء الصلاة في وقتها مع اخوانك المسلمين في الجماعة...(2)

آنچه را كه تو ذكر كردي عذري نيست كه مجوّز تأخير نماز براي تو با جماعت گردد، بلكه بر تو واجب است كه بر آن همراه با برادران مسلمانت در خانه‌هاي خداوند عزّوجلّ به‌جا آوري، سپس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة امام المسلمين في القرن العشرين، ج4، ص 356.

2. همان.

مي‌تواني بعد از آن استراحت كرده و بعد صرف غذا نمايي؛ زيرا خداوند سبحان بر تو اداي نماز در وقتش همراه با برادران مسلمانت با جماعت را واجب كرده است...

22. نماز همراه با ساعت تصويردار

بن باز درباره نماز خواندن همراه با ساعتي كه داراي تصوير است، مي‌نويسد:

إذا كانت الصور في الساعات مستورة لاتري فلاحرج في ذلك. اما اذا كانت تري في ظاهر الساعة أو في داخلها إذا فتحها لم يجز ذلك؛ لما ثبت عنه ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) من قوله لعلي: (لا تَدَعْ صُورَةً إلاّ طَمَسْتَهَا)...(1)

در صورتي كه صورت‌هاي در ساعت‌ها پنهان باشد و ديده نشود اشكالي در آن نيست، ولي اگر در ظاهر ساعت يا داخل آن در صورتي كه آن در را باز كند تصاوير ديده شود، نماز با آن جايز نيست؛ زيرا از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در قول علي ( عليه السلام ) ثابت شده كه فرمود: (صورتي مگذار جز آنكه آن را محو كني)...

23. حكم زيارت زن از قبور

بن باز مي‌گويد:

لايجوز للنساء زيارة القبور، لانّ الرسول ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لعن زائرات القبور، و لانهنّ فتنة، و صبرهنّ قليل، فمن رحمة الله و احسانه ان حرّم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة امام المسلمين في القرن العشرين، ج4، ص 473.

عليهنّ زيارة القبور حتي لايفتن و لايفتن.(1)

جايز نيست براي زنان كه به زيارت قبرها روند؛ زيرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) زنان زيارت كننده قبرها را لعنت كرده است، و به جهت آنكه وجودشان فتنه بوده و صبرشان كم است، پس از رحمت الهي و احسان او اينكه براي زنان زيارت قبرها را حرام كرده تا باعث فتنه نشده و آنان نيز مورد فتنه قرار نگيرند.

24. حكم سالگرد براي ميت

بن باز مي‌گويد:

احياء تاريخ الوفاة علي رأس كل عام بدعة لا اصل لها...(2)

زنده كردن تاريخ وفات در اول هر سال بدعتي است كه اصل و اساسي براي آن نمي‌باشد...

25. حكم گرفتن سوم براي ميت

بن باز در اين باره مي‌گويد:

ابتدعها من جهلوا الاسلام. و ما يجب عليهم نحوه من المحافظة علي اصوله و فروعه، و ليس لديهم وازع ديني سليم، بل مشوب بتقاليد اهل الضلال، فهو بدعة متحدثة في الاسلام فكانت مردودة شرعاً...(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة امام المسلمين في القرن العشرين، ج5، ص 25.

2. همان، ص 32.

3. همان، ص 33.

آن را كساني بدعت گزارده‌اند كه به اسلام جاهل مي‌باشند. و آنچه بر آنان واجب است اينكه اصول و فروع اسلام را محافظت كنند، و نزد آنان ميزان ديني سالمي نيست، بلكه كارهاي آنان محفوظ با تقاليد اهل ضلالت است، و لذا اين كار بدعتي است كه در اسلام حادث شده و لذا شرعاً مردود مي‌باشد...

26. حكم مراسم چهلم گرفتن براي اموات

بن باز مي‌گويد:

الاصل فيها انّها عادة فرعونية كانت لدي الفراعنة قبل الاسلام ثم انتشرت عنهم و سرت في غيرهم، و هي بدعة منكرة لا اصل لها في الاسلام...(1)

اصل در آن اين است كه اين كار از عادات فرعوني است كه نزد فراعنه قبل از اسلام بوده و سپس از سوي آنان منتشر شده و به غير آنان سرايت كرده است، و اين كار بدعتي منكر مي‌باشد كه برايش اصل و اساسي در اسلام نيست...

27. خداي مجسم

بن باز مفتي سابق وهابيان مي‌گويد : ‹نفي الجسمية و الجوارح و الاعضاء عن الله من الكلام المذموم›؛(2 ‹نفي جسميت و جوارح و اعضاء از خداوند از جمله سخنان پست است›.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. موسوعة امام المسلمين في القرن العشرين، ج5، ص33.

2. التنبيهات من الردّ علي تأويل الصفات، بن باز، ص 19.

و نيز مي‌گويد:

يوم يجيء الربّ ـ يوم القيامة ـ و يكشف لعباده المؤمنين عن ساقه، و هي العلامة بينه و بينهم، فإذا كشف عن ساقه عرفوه و تبعوه.(1)

روزي كه پروردگار در روز قيامت مي‌آيد و ساقش را براي

بندگان مؤمنش كشف مي‌كند كه اين نشانه اي بين او و آنان

است، در اين هنگام است كه همگي او را شناخته و از او پيروي مي‌كنند.

28. انكار مجاز در قرآن

بن باز مي‌گويد:

ليس في القرآن مجاز علي الحدّ الذي يعرفه اصحاب فن البلاغة، و كلّ ما فيه فهو حقيقة.(2)

در قرآن آن‌گونه كه اصحاب فنّ بلاغت مي‌گويند مجاز وجود ندارد بلكه هر آنچه در اوست حقيقت است.

29. تحريم رانندگي زن

بن باز وهابي مي‌گويد: ‹لا يجوز للمرأة قيادة السيارة› ( 3 )؛ ‹رانندگي براي زنان جايز نيست›.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجموعة فتاوي بن باز ، ج 4 ، ص 130.

2. همان، ص 382.

3. فتاوي المرأة ، ص 192 .

30. دختر ندادن به كسي كه نماز جماعت را ترك كند

بن باز وهابي مي‌گويد: ‹من ترك الصلاة في جماعة لا يزوّج› ( 1 )؛ ‹به كسي كه نماز جماعت را ترك مي‌كند نبايد زن داد›.

31. تحريم تعليم زنان به كودكان

بن باز وهابي مي‌گويد:

انّه يجب منع الرجال من تعليم البنات و النساء من تعليم الصبيان في الصفوف الابتدائية.(2)

واجب است كه از تعليم دختران توسط مردها و تعليم پسران توسط زن‌ها در كلاس‌هاي ابتدايي جلوگيري كرد.

32. تحريم ‹صدق الله العظيم› بعد از قرائت قرآن

بن باز وهابي مي‌گويد:

انّ قول (صدق الله العظيم) بعد الفراق من قرائة القرآن بدعة ضلالة.(3)

گفتن (صدق الله العظيم) بعد از فارق شدن از قرائت قرآن بدعت گمراه‌كننده است.

33. تحريم فيلمبرداري از مجالس

بن باز وهابي مي‌گويد:

... أنا عندي بعض التوقف في مثل هذا؛ لعظم الخطر في

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فتاوي المرأة ، ص 103 .

2. همان، ص 27 .

3. مجله البحوث الاسلامية ، شماره 45 (1416ه‍ .ق).

التصوير، و لما جاء فيه من الاحاديث الثابتة في الصحيحين و غيرهما في بيان انّ اشدّ الناس عذاباً يوم القيامة المصوّرون و احاديث لعن المصوّرين إلي غير ذلك من الاحاديث.(1)

نزد من در اين مورد اشكال است؛ چرا كه خطر تصوير زياد مي‌باشد، و به جهت اينكه در اين موضوع احاديث ثابت در صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتابها رسيده كه شديدترين مردم از حيث عذاب در روز قيامت كساني هستند كه تصوير مي‌كشند، و نيز احاديثي كه در آنها تصويركننده‌ها مورد لعن واقع شده‌اند.

34. جلوگيري از احترام به استاد

بن باز وهابي مي‌گويد:

انّ قيام البنات للمدرّسة و البنين للمدرّسين امر لا ينبغي، واقلّ ما فيه الكراهة الشديدة.(2)

ايستادن دختران براي معلّم زن خود، و نيز پسران براي معلم مرد، كاري است كه نبايد انجام گيرد و كمترين حكمي كه بر آن است كراهت شديده مي‌باشد.

35. تحريم انتقاد از حاكمان جور

بن باز وهابي مي‌گويد:

ليس من منهج السلف التشهير بعيوب الولاة و ذكر ذلك علي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجله البحوث الاسلاميه، رقم 42 ، ص 161.

2. فتاوي للمدرسين و الطلاب ، بن باز ، ص 334.

المنابر؛ لانّ ذلك يفضي الي الفوضي و عدم السمع والطاعة في المعروف، و يفضي الي الخوض الذي يضر ولاينفع...

از روش سلف اين نبوده كه عيوب حاكمان را علني بگويند و آنها را مشهور كرده و بر بالاي منبرها ذكر كنند؛ چرا كه اين مطالب موجب شورش شده و باعث مي‌شود كه مردم در كارهاي خوب از او اطاعت نكنند، و نيز منجر به اموري مي‌شود كه ضرر داشته و نفع ندارد...

36. تحريم كوتاه‌كردن موهاي صورت

عبدالعزيز بن عبدالله بن باز مي‌گويد:

انّ تربية اللحية و توفيرها و ارخاءها فرض لايجوز تركه...(1)

مرتب‌كردن ريش و بلند گذاشتن و رها كردن آن واجب است و تركش جايز نيست...

37. تحريم چيدن مو از ابرو

بن باز مي‌گويد: ‹لايجوز اخذ شعر الحاجبين و لا التخفيف منها...› ( 2 )؛ ‹چيدن موي از دو ابرو و باريك كردن آن دو جايز نيست...›.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الفتاوي المهمة ، ص 207.

2. همان، ص 938.

نقد مباني اجتهادي بن باز

مباني اجتهادي بن باز مشكلاتي دارد كه در مورد فتوا به مشكل برخورد نموده و چنين فتاواي سخت و دشواري از او صادر شده است؛ فتاوايي كه با شريعت سهل و آساني كه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از آن خبر داده، سازگاري ندارد. او در برخي از موارد، افعال مسلمانان را به بدعت نسبت داده و در برخي موارد نيز حرام مي‌داند و در برخي موارد ديگر نيز عملي را به كفر نسبت داده و انجام‌دهندة آن را كافر مي‌داند. جا دارد تا مباني او را نقد نماييم:

انواع كفر در اسلام

بن باز در بسياري از موارد حكم به تفكير افراد كرده و قتل آنان را واجب دانسته است؛ چه در مسائل اعتقادي يا فرعي فقهي در حالي كه كفر مراتبي دارد و همه مراتب آن موجب خروج از دين و حكم به قتل نيست. اينك جا دارد به اين مسأله مهم به طور اختصار بپردازيم.



162


انواع كفر از نظر قرآن

در آيات قرآن كه سخن از كفر به ميان آمده آن را بر دو نوع اطلاق نموده است:

.(1) خروج از ملت اسلام

خداوند متعال مي‌فرمايد:

(إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ) (بقره: 6)

كساني كه كافر شدند، براي آنان تفاوت نمي‌كند كه آنان را (از عذاب الهي) بترساني يا نترساني؛ ايمان نخواهند آورد.

طبري در تفسير اين آيه مي‌گويد:

و اما معني الكفر في الآية فانّه الجحود، و ذلك انّ الأحبار من يهود المدينة جحدوا نبوة محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ستروه عن الناس، و كتموا امره و هم يعرفونه كما يعرفون ابناءهم. و اصل الكفر عند العرب: تغطية الشيء... فكذلك الأحبار من اليهود غطّوا امر محمد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و كتموه عن الناس مع علمهم بنبوته و وجود صفته في كتبهم.(1)

و اما معناي كفر در اين آيه به معناي جحود و انكار است، و دليل آن اينكه دانشمندان از يهود مدينه نبوت محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را انكار كرده و از مردم مخفي داشتند و امر او را مكتوم نمودند، و حال آنكه او را مي‌شناختند آن گونه كه فرزندانشان را مي‌شناختند، و اصل كفر نزد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تفسير جامع البيان، طبري، ج1، ص 10، دار الفكر، بيروت.

عرب پوشاندن چيزي است. پس همچنين است دانشمندان از يهود كه امر محمّد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را پوشانده و آن را از مردم كتمان نمودند با آگاهي آنان به نبوت او و وجود صفت او در كتاب‌هايشان.

خداوند متعال مي‌فرمايد:

(وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبي وَاسْتَكْبَرَ وَكانَ مِنَ الْكافِرِينَ) (بقره: 34)

و (ياد كن) هنگامي را كه به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده و خضوع كنيد! همگي سجده كردند؛ جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرماني و تكبرش) از كافران شد.

همچنين مي‌فرمايد:

(أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قالَ إِبْراهِيمُ فَإِنَّ اللهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ) (بقره: 258)

آيا نديدي (و آگاهي نداري از) كسي ]نمرود[ كه با ابراهيم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو كرد؟ زيرا خداوند به او حكومت داده بود؛ (و بر اثر كمي ظرفيت، از باده غرور سرمست شده بود؛) هنگامي كه ابراهيم گفت: خداي من آن كسي است كه زنده مي‌كند و مي‌ميراند. او گفت: من نيز زنده مي‌كنم و مي‌ميرانم! (و براي اثبات اين كار و مشتبه ساختن بر مردم دستور داد دو زنداني را حاضر كردند، فرمان آزادي يكي و قتل ديگري را داد) ابراهيم گفت: خداوند، خورشيد را از افق مشرق مي‌آورد؛ (اگر راست



164


مي‌گويي كه حاكم بر جهان هستي تويي)، خورشيد را از مغرب بياور! (در اينجا) آن مرد كافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدايت نمي‌كند.

خداوند متعا ل مي‌فرمايد:

(لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الأَْرْضِ جَمِيعاً وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَالأَْرْضِ وَما بَيْنَهُما يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَاللهُ عَلي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ) (مائده: 17)

آنها كه گفتند: خدا، همان مسيح بن مريم است، به‌طور مسلّم كافر شدند؛ بگو: اگر خدا بخواهد مسيح پسر مريم و مادرش و همه كساني را كه روي زمين هستند هلاك كند، چه كسي مي‌تواند جلوگيري كند؟ (آري،) حكومت آسمان‌ها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست؛ هر چه بخواهد، مي‌آفريند؛ (حتّي انساني بدون پدر، مانند مسيح)؛ و او، بر هر چيزي تواناست.

و نيز مي‌فرمايد:

(لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ) (مائده: 73)

آنها كه گفتند: خداوند، يكي از سه خداست. (نيز) بيقين كافر شدند؛ معبودي جز معبود يگانه نيست؛ و اگر از آنچه مي‌گويند دست بر ندارند، عذاب دردناكي به كافران آنها (كه روي اين عقيده ايستادگي كنند،) خواهد رسيد.



165


خداوند متعال مي‌فرمايد:

(إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللهِ فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلي جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ) (انفال:36)

آنها كه كافر شدند، اموالشان را براي بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج مي‌كنند؛ آنان اين اموال را (كه براي به دست آوردنش زحمت كشيده‌اند، در اين راه) مصرف مي‌كنند، امّا مايه حسرت و اندوهشان خواهد شد؛ و سپس شكست خواهند خورد؛ و (در جهان ديگر) كافران همگي به سوي دوزخ گردآوري خواهند شد.

و مي‌فرمايد:

(إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلي وَكَلِمَةُ اللهِ هِيَ الْعُلْيا وَاللهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) (توبه: 40)

اگر او را ياري نكنيد، خداوند او را ياري كرد؛ (و در مشكل‌ترين ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام كه كافران او را (از

مكّه) بيرون كردند، در حالي كه دوّمين نفر بود (و يك نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او

به همراه خود مي‌گفت: ‹غم مخور، خدا با ماست!› در اين موقع، خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشكرهايي

كه مشاهده نمي‌كرديد، او را تقويت نمود؛ و گفتار (و هدف) كافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شكست مواجه ساخت؛)



166


و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز) است؛ و خداوند عزيز و حكيم است!

و مي‌فرمايد:

(وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلي جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّي إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَقالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا بَلي وَلكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَي الْكافِرِينَ) (زمر: 71)

و كساني كه كافر شدند گروه گروه به سوي جهنّم رانده مي‌شوند؛ وقتي به دوزخ مي‌رسند، درهاي آن گشوده مي‌شود و نگهبانان دوزخ به آنها مي‌گويند: آيا رسولاني از ميان شما به سويتان نيامدند كه آيات پروردگارتان را براي شما بخوانند و از ملاقات اين روز شما را بر حذر دارند؟! مي‌گويند: آري، (پيامبران آمدند و آيات الهي را بر ما خواندند، و ما مخالفت كرديم!) ولي فرمان عذاب الهي بر كافران مسلّم شده است.

2. عدم خروج از ملت اسلام

در قرآن كريم گاهي كلمه كفر در مورد ديگر غير از خروج از ملت اسلام به كار رفته است.

خداوند متعال مي‌فرمايد:

(فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلا تَكْفُرُونِ) (بقره: 152)

پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم! و شكر مرا گوييد و (در برابر نعمت‌هايم) كفران نكنيد.



167


مفسران بسياري كفر در اين آيه را به معناي پوشاندن نعمت دانسته‌اند نه تكذيب آيات الهي.(1)

قرطبي در معناي آن مي‌گويد:

و المعني: لاتجحدوا احساني اليكم، و لاتكفروا نعمتي و

أيادي.(2)

و معنا اين است: انكار نكنيد احسان مرا به شما و كفر نورزيد به نعمت‌ها و عنايات من.

خداوند متعال مي‌فرمايد:

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ كافِرِينَ * وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلي عَلَيْكُمْ آياتُ اللهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) (آل عمران: 100ـ 101)

اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! اگر از گروهي از اهل كتاب، (كه كارشان نفاق‌افكني و شعله‌ورساختنِ آتش كينه و عداوت است) اطاعت كنيد، شما را پس از ايمان، به كفر باز مي‌گردانند. و چگونه ممكن است شما كافر شويد، با اينكه (در دامان وحي قرار گرفته‌ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مي‌شود، و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنابراين، به خدا تمسّك جوييد!) و هر كس به خدا تمسّك جويد، به راهي راست، هدايت شده است›.

با مراجعه به سبب نزول آيه استفاده مي‌شود كه كفر در اين آيه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تفسير قرطبي، ج2، ص 122، فتح القدير، شوكاني، ج1، ص 157.

2. همان.

معناي ارتداد و خروج از ملت اسلام نيست، بلكه مقصود به آن عمل به اخلاق و اعمال كافران است كه با اخلاق و اعمال اسلام سازگاري ندارد.(1)

و نيز از زبان حضرت سليمان ( عليه السلام ) مي‌فرمايد:

(قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ) (نمل: 40)

(امّا) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت: پيش از آنكه چشم بر هم زني، آن را نزد تو خواهم آورد! و هنگامي كه (سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را به‌جا مي‌آورم يا كفران مي‌كنم؟! و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر مي‌كند؛ و هر كس كفران نمايد (به‌زيان خويش نموده است، كه) پروردگار من، غني و كريم است!

مقصود به كفر در اين آيه عدم شكرگزاري بر نعمت‌ها و فضل الهي است نه به معناي تكذيب، همان‌گونه كه شوكاني، طبراني و صابوني در تفاسيرشان ذيل اين آيه به آن اشاره كرده‌اند.

انواع كفر از نظر روايات

از روايات فرقين نيز استفاده مي‌شود كه كفر بر دو نوع است؛ برخي از انواع آن موجب خروج از اسلام شده و برخي چنين نمي‌باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تفسير طبري، ج3، ص 5، اسباب النزول، نيشابوري، ص 85، فتح القدير، شوكاني، ج1، صص‌367 ـ 368.

1. خروج از ملت اسلام

كفري كه موجب خروج از اسلام بوده و ارتداد مي‌باشد:

الف) ارتداد در روايات اهل بيت ( عليهم السلام )

در روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) نيز به طور گسترده به حكم مرتدّ اشاره شده است:

يك ـ علي بن جعفر مي‌گويد: به برادرم موسي بن جعفر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عرض كردم: شخصي نصراني اسلام آورده و سپس مرتدّ مي‌شود، حكمش چيست؟ حضرت فرمود:

يُسْتَتابُ فَإنْ رَجَعَ وَإلاّ قُتِلَ؛(1

او را توبه مي‌دهند، اگر به اسلام بازگشت [به او كاري ندارند] وگرنه كشته خواهد شد.

دو ـ محمد بن مسلم در حديثي از امام باقر ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود:

وَمَنْ جَحَدَ نَبيّاً مُرسَلاً نُبُوَّتَهُ وَكَذَّبَهُ فَدَمُهُ مُباحٌ...(2)

و هر كس منكر نبوّت نبي مرسلي شود و او را تكذيب كند خونش مباح است.

ب) ارتداد در روايات عامه

در روايات اهل سنت نيز اشاره‌اي به مسأله ارتداد به طرق مختلف شده است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسائل الشيعه، ج 28، ص325.

2. همان، ص323.

يك ـ برخي روايات اشاره به عملكرد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با مرتدّين دارد، از حيث اينكه توبه برخي را پذيرفته و آنها را عفو كرده و برخي ديگر را به قتل رسانده است.

دو ـ رواياتي كه دلالت بر مذمّت ارتداد از ناحيه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دارد.

سه ـ رواياتي كه به طور مطلق اشاره به حكم مرتدّ دارد.

چهار ـ رواياتي كه حكم مرتدّ را بين زن و مرد تفصيل داده است.

پنج ـ رواياتي نيز اشاره به سيره و اقوال صحابه دارد.

اينك به برخي از اين روايات اشاره مي‌كنيم:

اول ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:

إنّ مِنْ أبْغَضِ الخَلْقِ إلَي اللهِ تَعالَي لَمَنْ آمَنَ ثُمَّ كَفَرَ.(1)

از مبغوض‌ترين خلق نزد خداوند متعال كسي است كه ايمان آورده و سپس كافر شده است.

دوم ـ همچنين فرمود:

لا يَحِلُّ دَمُ امْرِيءٍ مُسْلِمٍ إلاّ فِي إحدي ثَلاثٍ: رَجُلٍ زَنَي وَهُوَ مُحْصِنٌ، فَرُجِمَ. أوْ رَجُلٍ قَتَلَ نَفْسَاً بِغَيْرِ نَفْسٍ. أَوْ رَجُلٍ ارتَدَّ بَعْدَ إسْلامِهِ.(2)

ريختن خون مسلمان مگر در سه مورد جايز نيست: مردي كه زنا كرده در حالي كه محصن است كه بايد رجم شود. يا مردي كه كسي را بدون جهت كشته است. يا مردي كه بعد از اسلامش به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كنز العمال، ج 1، ص 90.

2. سنن ترمذي، ج 4، ص 400.

كفر باز گشته است.

سوم ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در جاي ديگر فرمود: ‹مَنْ ارتَدَّ عَنْ دِينِهِ فاقْتُلُوهُ›؛(1 ‹هر كس از دين خود خارج شود او را بكشيد›.

چهارم ـ همچنين فرمود:

مَنْ بَدَّلَ دِينَهَ فَاقْتُلُوهُ، لايَقْبَلُ اللهُ تَوْبَةَ عَبْدٍ كَفَرَ بَعْدَ إسْلامِهِ.(2)

هر كس دين خود را تبديل كرد او را بكشيد. خداوند توبه بنده‌اي را كه بعد از اسلامش كافر شود نمي‌پذيرد.

پنجم ـ و نيز فرمود:

أيُّما رَجُلٍ إرْتَدَّ عَنِ الإسلامِ فَادْعُهُ فَإنْ تابَ فَاقْبِلْ مِنهُ وَإنْ لَمْ يَتُبْ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ. وَأيُّما إمْرَأَةٍ إرْتَدَّتْ عَنِ الإسْلامِ فَادْعُها فَإنْ تابَتْ فَاقبِلْ مِنها وَإنْ أَبَتْ فَاسْتَتِبها.(3)

هر مردي كه از اسلام برگشته است او را به اسلام دعوت كن، اگر توبه كرد از او قبول نما وگرنه گردن او را بزن. و هر زني كه از اسلام خارج شد او را به اسلام دعوت كن، اگر توبه كرد از او بپذير و اگر ابا كرد باز از او طلب توبه نما.

ششم ـ سعيد بن عبدالعزيز تنوخي مي‌گويد:

زني به نام ام قرنه بعد از اسلام اختيار كردنش به كفر بازگشت، ابوبكر او را به توبه دستور داد، ولي او قبول نكرد تا او را به قتل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كنز العمال، ج 1، ص 90.

2. همان.

3. همان، ص 91.

رسانيد.(1)

هفتم ـ سليمان بن موسي مي‌گويد: ‹عثمان بن عفان، سه بار مرتدّ را به اسلام دعوت مي‌كرد و در صورت نپذيرفتن، او را مي‌كشت›.(2)

2 . عدم خروج از ملت اسلام

از ظاهر روايات استفاده مي‌شود كه كفر داراي مراتبي است و نمي‌توان تمام رواياتي كه در آن لفظ ‹كفر› آمده را حمل بر كفر صد در صد كرد و حكم به كشتن كافر به تمام مراتب نمود.

مسلم به سندش از ابوهريره نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:

إثْنَتانِ فِي النّاسِ هُما بِهِمْ كُفْرٌ: أَلطَّعنُ فِي النَّسَبِ وَالنّياحَةِ عَلَي المَيِّتِ.(3)

دو عمل در بين مردم است كه باعث كفر آنان مي‌شود: يكي طعن در نسب و ديگري نوحه خواني بر مردگان.

بخاري به سندش از ابن عباس نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:

اُريتُ النّارَ فَإذا أكثَرُ أَهْلِهَا النّساءُ يَكْفُرْنَ. قِيلَ: أَيَكْفُرنَ بِاللهِ؟ قالَ: يَكْفُرْنَ العَشِيرَ، وَيَكْفُرْنَ الإحْسانَ، لَوْ اَحْسَنْتَ إلَي إحْداهُنَّ الدَّهْرَ ثُمَّ رَأَتْ مِنْكَ شَيْئَاً قَالَتْ: مَا رَأَيْتُ مِنْكَ خَيْراً قَطُّ.(4)

آتش دوزخ به من نشان داده شد و مشاهده كردم كه بيشتر اهل آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان ، ص 315.

2. كنز العمال، ج1، ص 313.

3. صحيح مسلم، ح67.

4. صحيح بخاري، ح29.

زناني هستند كه كفر مي‌ورزند. عرض شد: آيا به خدا كافر شده‌اند؟ فرمود: آنان كفر معاشرت و كفر نيكي و احسان دارند؛ زيرا اگر تو به يكي از آنها مدت زيادي نيكي كني آنگاه از تو چيز [ناخوشي] مشاهده نمايد مي‌گويد: من از تو هيچ خيري نديدم.

بخاري به سندش از عبدالله بن مسعود نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: ‹سَبابُ المُؤْمِنِ فُسُوقٌ وَقَتَالُهُ كُفْرٌ› ( 1 )؛ ‹دشنام دادن به مومن فسق و جنگ با او كفر است›.

و نيز به سندش از ابن عمر نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود: ‹لاتَرْجِعُوا بَعْدِي كُفّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقابَ بَعضٍ› ( 2 )؛ ‹بعد از من به كفر باز نگرديد به اينكه گردن يكديگر را بزنيد›.

در اين روايات گرچه سخن از كفر به ميان آمده ولي مقصود به آن كفري نيست كه موجب خروج از ملت اسلام شود.

ابوعبيد قاسم بن سلام مي‌گويد:

و أما الآثار المرويات بذكر الكفر و الشرك ووجودهما بالمعاصي فانّ معناها عندنا ليست تثبت علي أهلها كفراً و لا شركاً يزيلان الإيمان عن صاحبه، انّما وجوهها انّها من الأخلاق و السنن التي عليها الكفار و المشركون.(3)

و اما آثاري كه روايت شده به ذكر كفر و شرك و تحقق آن دو با گناهان؛ پس همانا معناي آن نزد ما اثبات نمي‌كند بر اهلش كفر و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ج1، ص 110 ؛ صحيح مسلم، ج1،ص 81 .

2. صحيح بخاري، ج13، ص 26 ؛ صحيح مسلم، ج1، ص 18 .

3. كتاب الايمان، ابوعبيد قاسم بن سالم، ص 43 .

شرك را، و ايمان را از صاحب آن زايل نمي‌كند، بلكه توجيه آن اين است كه معاصي از اخلاق و سنت‌هاي كفار و مشركان است.

نووي مي‌گويد:

انّ مذهب اهل الحق انّه لايكفر المسلم بالمعاصي من غير بطلان دين الاسلام. و الاحاديث المروية تحمل علي كفر النعمة و الإحسان، و انّه من اعمال الكفار و اخلاق الجاهلية، و ليس المراد المخرج عن ملة الاسلام.(1)

همانا مذهب اهل حق اين است كه مسلمان تا زماني كه دينش از بين نرود، با گناهان كافر نمي‌شود. و احاديث روايت شده حمل مي‌شود بر كفر نعمت و احسان، و اينكه معصيت از اعمال كفار و اخلاق جاهليت است، و مراد كفري نيست كه او را از ملت اسلام خارج كند.

وانگهي آيات قرآن دو دسته از جنگ كنندگان مسلمان را مؤمن ناميده است؛ آنجا كه مي‌فرمايد:

(وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَي الأُْخْري فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّي تَفِي‏ءَ إِلي أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ* إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) (حجرات: 9ـ 10)

و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتي دهيد؛ و اگر يكي از آن دو بر ديگري تجاوز كند، با گروه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. شرح صحيح مسلم، نووي، ج1، ص 49، دار احياء التراث العربي، بيروت.


| شناسه مطلب: 73724







نظرات کاربران