بخش 19

متعه حجّ تمتّع ـ متعه زنان حجّ تمتع متعه در لغت و اصطلاح اقسام حج آیه حجّ تمتع حجّ تمتّع سنّتی ابدی عادت عرب قبل از اسلام بازگشت عادات جاهلیت سبب منع عمر از حجّ تمتّع سبب منع عمر از جمع بین عمره و حجّ مخالفت صحابه با بدعت عمر بن خطاب ازدواج موقت ادله جواز ازدواج موقت الف ) دلیل قرآنی ب ) دلیل روایی موارد اشتراک بین ازدواج دائم با متعه فرضیه نسخ حکم ازدواج موقت در قرآن کریم فرضیه نسخ در روایات نسخ متعه به اجماع موقف صحابه و تابعین در قبال ازدواج موقت پاسخ به شبهات


479


متعه

حجّ تمتّع ـ متعه زنان


481


حجّ تمتع

اسلام ، دينِ عقيده و شريعت است . عقيده ؛ يعني ايمان به خدا و رسولانش و روز قيامت . شريعت ، عبارت است از احكام الهي كه متكفل زندگاني با شرف و سعادت دنيوي و اخروي است .

از جمله امتيازهاي شريعت اسلامي شمول گرايي است ، ولي فقهاي مذاهب اسلام در برخي مسائل فرعي فقهي اختلاف نموده اند كه از آن جمله « حج تمتّع » يا « متعه حجّ » است . اكثر اهل سنت متعه و استمتاع در بين عمره و حجّ در « حجّ تمتّع » را به تبع عمر قبول ندارند ، بر خلاف شيعه اماميه كه قائل به جوازند . در اين جا به بررسي اين موضوع مي پردازيم تا حقيقت مسئله روشن گردد .

متعه در لغت و اصطلاح

متعه در لغت از ماده تمتّع به معناي لذت و نفع بردن است . عرب مي گويد : تَمتَّع و اسْتَمْتَعَ بكذا و مِنْ كذا ؛ يعني مدّت زماني طولاني از چيزي بهره و لذّت برد .

متعه در اصطلاح فقيهان در سه مورد به كار برده مي شود :

1 ـ متعه حجّ : در آيه : { فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالعُمْرَةِ إلَي الْحَجّ } ( 1 ) به آن اشاره شده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، آيه 196 .


482


2 ـ متعه طلاق : مقصود از آن ، هديه اي است كه بعد از طلاق به زن مي رسد ؛ از پيراهن زير يا رو يا روي انداز ؛ قرآن كريم به آن اشاره كرده و مي فرمايد : { لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَي الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَي الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَي الْمُحْسِنِينَ } ( 1 ) ؛ « باكي نيست بر شما اگر طلاق دهيد زناني را كه با آنان مباشرت نكرده ايد و مهري مقرّر نداشته ايد ، ولي آنها را به طور پسنديده به نوعي بهره مند سازيد ، توانگر به اندازه { توان } و تنگدست به اندازه { وسع } خود . { اين كاري است } شايسته نيكوكاران » .

3 ـ متعه زنان : كه به آن ازدواج موقّت نيز مي گويند . خداوند متعال در قرآن مي فرمايد : { فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً . . . } ( 2 ) ؛ « پس چنانچه از آنها بهره مند شويد آن مهر معين را ـ كه مزد آنهاست ـ به آنان بپردازيد » .

اقسام حج

حجّ بر سه نوع است : تمتع ، افراد و قران . توضيح اين سه قسم بنابر نظر اماميه بدين شرح است :

الف ) حجّ تمتع : عبار است از احرام مكلّف از ميقات به عمره تمتع ؛ آن گاه داخل مكه شده هفت شوط طواف دور خانه خدا به جامي آورد ، سپس در مقام ابراهيم دو ركعت نماز طواف مي گزارد و بين صفا و مروه هفت شوط سعي مي كند ، در آخر نيز مويش را كوتاه مي كند و با اين عمل تمام اموري كه بر او حرام بوده حلال مي گردد ؛ تا اين كه احرام ديگري در همان سال براي حجّ مي بندد ، سپس روز نهم به عرفات مي رود و در آن جا تا غروب وقوف مي كند و بقيه اعمال را نيز انجام داده و از احرام دوّم نيز خارج مي گردد . ( 3 )

سيد شرف الدين مي گويد : « علت اين كه اين حجّ را « تمتع » مي نامند ، اين است كه در اين حجّ متعه است . متعه به معناي لذت است . چون در مدت فاصل بين دو احرام « عمره و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره ( 2 ) آيه 236 .

2 . نساء ( 4 ) آيه 24 .

3 . تحرير الاحكام ، ج 1 ، ص 557 .


483


حج » محظورات احرام مباح و حلال مي گردد و شخص عامل به آن ، مي تواند در اين مدّت از آنچه در احرام عمره حرام بود و در احرام حج نيز حرام مي گردد ، لذت و نفع ببرد . اين همان معنايي است كه عمر و برخي از تابعينش ناخوش مي داشتند . . . . ( 1 ) »

ب ) حج افراد : در اين نوع از حج ، حاجي ابتدا از ميقات يا از هر جايي كه احرام براي او صحيح است مُحرم به حجّ مي گردد ؛ آن گاه در عرفات وقوف كرده و از آنجا به مشعر مي رود ، سپس بقيه اعمالي كه بر او واجب است انجام مي دهد و با طواف نسا و دو ركعت نماز آن از احرام بيرون آمده و تمام محرمات بر او حلال مي گردد . آن گاه عمره مفرده اي ؛ با مُحرم شدن از نزديك ترين نقطه حِلّ به حرم انجام مي دهد .

ج ) حجّ قران : همان كيفيت حجّ افراد را دارد ، با اين فرق كه در حجّ قران انسان هنگام احرام بستن قرباني همراهش است .

حجّ تمتع بر كسي واجب است كه از مسجد الحرام دور مي باشد ، بر خلاف حجّ افراد و قران . كسي كه از مكه بيشتر از 48 ميل ـ كه معادل 88 كيلومتر است ـ دور باشد ، بايد حجّ تمتع به جاي آورد ، ولي حجّ قران و افراد وظيفه كسي است كه اهل مكه است ، يا كسي كه بين منزل او و مكه كمتر از 48 ميل است .

معناي هر يك از اين اقسام نزد علماي اهل سنت عبارت است از :

الف ) حج افراد : انسان براي حجّ احرام ببندد و بعد از فراغت از اعمالش براي عمره احرام ديگري ببندد .

ب ـ حجّ قران : بين حجّ و عمره با يك احرام جمع كند .

ج ـ حجّ تمتع : در ابتدا براي عمره احرام بسته و در همان سال احرامي ديگر براي حجّ ببندد .

آنچه به طور متواتر از عمر بن خطاب رسيده ، اين است كه وي امر به تفريق بين حجّ و عمره مي نمود ، به اين نحو كه دستور مي داد حجّ در يك سال و عمره آن در سال ديگر انجام گيرد . هم چنين استمتاع و جماع با زن را در بين عمره و حجّ اجازه نمي داد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اجتهاد در مقابل نص ، ص 213 و 214 .


484


آيه حجّ تمتع

خداوند متعال مي فرمايد : { فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ } ( 1 ) ؛ « پس از آن كه منع و ترس برطرف شود هركس از عمره تمتّع به حجّ باز آيد هر چه ميسر و مقدور است از جنس شتر و گاو و گوسفند آن جا قرباني كند » .

از حاجيِ محصور كه از رفتن به حج باز مانده بود ، سخن رفت و الان صحبت از حاجي غير محصور است ؛ كسي كه موانع از سرراهش برطرف شده است ؛ از همين رو مي فرمايد : { فاذا امنتم } .

مراد از تمتع عمره به حجّ ، تمتع والتذاد از محظورات احرام به سبب به جاي آوردن عمره است ؛ به اين معنا كه انسان بعد از به جاي آوردن اعمال عمره از احرام خارج شده و تا احرام براي حجّ ، تمام آنچه را كه بايد در حال احرام ترك كند ، بر او حلال مي شود ، مگر صيد مادامي كه در محدوده حرم است . آيه تصريح دارد بر اين كه گروهي از مكلفيني ، كه حجّ تمتّع بر آنان واجب است ، عموم محذورات احرام بر آنها تا زمان احرام حجّ حلال مي گردد ، لذا هيچ توجيحي خلاف اين معنا را نمي پذيرد .

حجّ تمتّع سنّتي ابدي

از روايات صحيح استفاده مي شود كه حجّ تمتع يا به تعبيري ديگر « متعه حجّ » تا روز قيامت سنتي ابدي است كه هرگز قابل تغيير و تبديل نخواهد بود . اينك در اين باره رواياتي را ذكر مي كنيم :

1 ـ مسلم از عمره نقل مي كند از عايشه شنيدم كه گفت : با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از مدينه خارج شديم در حالي كه پنج روز از ذي قعده باقي مانده بود ، به مكه كه رسيديم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دستور داد هركس همراهش قرباني ندارد ، بعد از طواف خانه خدا و سعي بين صفا و مروه ، مُحلّ شود . . . . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره ( 2 ) آيه 196 .

2 . صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 32 ، باب وجوه الإحرام .


485


2 ـ مسلم از جا بر نقل مي كند : « . . . بعد از آن كه وارد مكّه شديم دور كعبه طواف نموديم و سپس بين صفا و مروه سعي كرديم . آن گاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) امر كرد : هركس با او قرباني نيست مُحلّ شود . عرض كرديم : از چه چيزي ؟ فرمود : از همه چيز . ما نيز با زن هايمان مواقعه كرده ، بوي خوش استعمال نموديم و لباسهايمان را پوشيديم ، در حالي كه تا عرفه بيش از چهار ميل نبود ؛ آن گاه در روز ترويه دوباره براي حجّ محرم شديم . . . . ( 1 )

3 ـ بخاري نقل مي كند : از انس بن عباس از متعهّ حجّ سؤال شد ؟ او در جواب فرمود : مهاجرين و انصار و همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حجّة الوداع مُحلّ شدند ، در حالي كه ما محرم بوديم . به مكه كه رسيديم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دستور داد اعمال عمره را انجام دهيم ، ما نيز طواف خانه خدا كرده و بعد از سعي صفا و مروه ، به سراغ زن ها آمده و با آنان مواقعه كرديم و لباس خود را پوشيديم . ( 2 )

عادت عرب قبل از اسلام

از برخي روايات استفاده مي شود كه عرب عمره را در اشهُر حجّ انجام نمي داد ، بلكه اصرار داشت كه عمره را بعد از گذشتن ماه صفر به جاي آورد ، ولي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با اين بدعت سرسختانه مقابله كرد .

بخاري از ابن عباس نقل مي كند : عرب در عصر جاهلي به جاي آوردن عمره را در ماه هاي حجّ از بدترين اعمال مي دانستند و معتقد بودند كه عمره بعد از گذشتن ماه صفر حلال مي شود . . . . ( 3 )

بازگشت عادات جاهليت

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با اصحابش حجّ به جاي آورد و در آن مناسك و مواقف و سنت هاي حجّ را بيان داشت ، ولي متأسفانه عمر بن خطاب روش جاهليت در حجّ را زنده كرد و در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 35 ، باب وجوه الإحرام .

2 . صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 144 ، باب قول الله : لمن لم يكن اهله حاضري المسجد الحرام .

3 . همان ، ج 2 ، ص 142 ، باب التمتع والاقران والافراد بالحجّ .


486


مقابل نصّ ، اجتهاد نمود و به شدت از حجّ تمتّع نهي كرد . بعد از او نيز عثمان همين سنت را پيش گرفت و تا الآن نيز باقي است .

1 ـ مسلم از ابي موسي نقل مي كند : بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد شدم در حالي كه در « بطحاء » فرود آمده بود . به من فرمود : آيا حجّ به جاي آوردي ؟ عرض كردم : آري ، فرمود : به چه احرام بستي ؟ عرض كردم : لبيك به احرامي همانند احرام پيامبر . حضرت ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : كار خوبي كردي ، طواف خانه خدا كن ؛ آن گاه سعي صفا و مروه به جاي آور و از احرام بيرون آي . ابو موسي مي گويد : من طواف و سعي صفا و مروه به جاي آورده و بعد از آن به سراغ زني از بني قيس رفتم . . . آن گاه به حجّ محرم شدم . به همين عمل براي مردم فتوا مي دادم تا آن كه زمان خلافت عمر رسيد . . . . ( 1 )

2 ـ هم چنين مسلم به سند خود نقل مي كند كه عمر گفت : حجّ خود را از عمره جدا سازيد ، زيرا اين براي حجّ و عمره شما تمام تراست . ( 2 )

از اين حديث به خوبي استفاده مي شود جدايي حج از عمره توسط عمر در اسلام جعل شد . و همان طور كه قبلاً اشاره شد ، عرب جاهلي جمع بين اين دو را از بدترين اعمال مي دانستند ، گويا اين عقيده جاهلي در عمر باقي مانده بود ، لذا در زمان خلافتش از جمع بين اين دو منع كرد .

3 ـ مسلم از ابي موسي نقل مي كند كه او فتوا به متعه مي داد ، تا آن كه شخصي به او گفت : دست از برخي فتواهاي خود بردار ، آيا نمي داني كه اميرالمؤمنين در مناسك چه چيزي حادث كرده است ؟ او از اين فتوا دست برنداشت تا اين كه از عمر راجع به اين موضوع سؤال كرد . عمر در جواب گفت : من مي دانستم كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اصحابش چنين عمل مي كردند ، ولي من كراهت دارم كه مردم را ببينم در كنار اراك نزديكي كرده ؛ آن گاه براي حجّ حركت كنند ، در حالي كه آب غسل از سرشان قطره قطره مي چكد . ( 3 )

4 ـ مسلم از قتاده از مطرّف نقل مي كند : عِمران بن حُصين هنگام مرگش مرا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 44 ، باب في نسخ التحلّل من الاحرام .

2 . همان ، ص 48 ، باب في المتعة الحجّ و العمرة .

3 . صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 45 .


487


خواست و فرمود : من تو را حديث مي گويم به احاديثي كه اميدوارم خداوند بعد از من تو را به آنها نفع دهد . اگر من زنده ماندم آنها را كتمان كن و چنانچه مُردم به آنان حديث بگو ، زيرا اين احاديث به من واگذار شده است . بدان كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بين حجّ و عمره جمع نمود ، سپس در كتاب خدا و سنت رسول خدا چيزي نيامد كه از آن نهي كند ، تا آن كه شخصي آنچه مي خواست به رأي خود عمل كرد . ( 1 )

سبب منع عمر از حجّ تمتّع

عمر كراهت داشت كه حاجيان با زنان خود قبل از اتمام اعمال حجّ نزديكي كنند و هنوز اعمال تمام نشده آب غسل جنابت از سر آنان قطره قطره بچكد .

ابو حنيفه از حماد از ابراهيم نخعي از اسود بن يزيد نقل مي كند : با عمر بن خطاب عشاي روز عرفه در عرفات بوديم ، ناگهان شخصي نزد ما ظاهر شد كه موهايش را شانه كرده و از او بوي خوش استشمام مي شد . عمر به او گفت : آيا تو محرمي ؟ گفت : آري . عمر گفت : پس چرا به شكل محرم هستي ؟ محرم كسي است كه مو پريشان و غبار آلود باشد . او در جواب گفت : من براي به جاي آوردن حجّ تمتع وارد شدم در حالي كه اهل بيتم با من بود امروز نيز براي حجّ محرم شدم . عمر گفت : شما حقّ نداريد در اين ايام لذت ببريد ، زيرا اگر من شما را به اين كار رخصت دهم ، با زن هاي خود در اراك نزديكي مي كنيد و آن گاه با يكديگر براي انجام حجّ حركت مي كنيد . ( 2 )

سعيد بن مسيّب نقل مي كند : عمر بن خطاب از متعه در ماه هاي حج نهي كرد و گفت : من آن عمل را همراه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) انجام دادم ، اكنون از آن نهي مي كنم زيرا يكي از شما از منطقه اي دور دست موپريشان وغبارآلود مي آيد تا عمره در ماه هاي حجّ انجام دهد ، بعد از طواف خانه خدا مُحلّ مي شود و لباس پوشيده بوي خوش استعمال مي كند و اگر اهلش با او باشد نزديكي مي كند تا روز ترويه فرا رسد ؛ احرام به حج بسته به « مني »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 48 ، باب جواز التمتع .

2 . زاد المعاد ، ج 1 ، ص 214 .


488


مي رود ، براي حجّ تلبيه مي گويد در حالي كه موپريشان و غبارآلود نيست ، حال آن كه حجّ ، افضل از عمره است . اگر ما جلو مردم را نگيريم ؛ با همسرانشان در زير درخت اراك معانقه مي كنند ، در حالي كه اهل مكه شير و زراعت ندارند و بهارشان تنها موقعي است كه حجّاج بر آنان وارد مي شوند . ( 1 )

سبب منع عمر از جمع بين عمره و حجّ

عمر از وارد شدن فقر بر خانه هاي اهل مكه ترس داشت ، زيرا آنان دامداري و كشاورزي نداشتند . از همين رو دستور داد كه حجّ را در سالي و عمره را در سالي ديگر انجام دهند و آن دو را در يك سال جمع نكنند ، تا بر اهل مكه فشار اقتصادي وارد نشود .

اما اين عذرها نمي تواند شريعت اسلامي را تغيير و تبديل دهد و صاحب شريعت به مصالح مسلمانان از ديگران داناترست .

منع و نهي عمر از متعه حجّ به حدّي رسيد كه روزي در خطبه خود گفت : « دو متعه در عهد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) حلال بود ، ولي من از آن دو نهي كرده و بر آن عقاب مي كنم : متعه حج و متعه زنان . ( 2 ) »

مخالفت صحابه با بدعت عمر بن خطاب

گروهي از صحابه با بدعت عمر بن خطاب شديداً به مقابله پرداختند كه به برخي از آنان اشاره مي كنيم :

1 ـ امام علي بن ابي طالب ( عليه السلام )

الف ) بخاري از مروان بن حكم نقل مي كند : ديدم كه علي و عثمان در مورد

متعه و جمع بين حجّ و عمره با يكديگر نزاع مي كردند ؛ عثمان از آن دو نهي مي كرد . . . علي ( عليه السلام ) فرمود : من سنت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را به خاطر گفتار يك نفر رها نمي كنم . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كنز العمال ، ج 5 ، ص 164 ، ح 12477 .

2 . زاد المعاد ، ج 2 ، ص 184 ؛ الجامع لاحكام القرآن ، ج 3 ، ص 261 و احكام القرآن ، ج 1 ، ص 290 .

3 . صحيح بخاري ، ج 2 ، ص 142 ، باب التمتع والاقران والإفراد بالحجّ .


489


ب ) بخاري از سعيد بن مسيّب نقل مي كند : علي و عثمان در « عسفان » درباره متعه حجّ اختلاف نمودند . علي فرمود : تو اراده داري از كاري نهي كني كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را انجام مي داده است . علي هنگامي كه اين چنين ديد جمع بين هر دو كرد . ( 1 )

ج ) مالك نقل مي كند : مقداد بن اسود بر علي ( عليه السلام ) وارد شد . . . و عرض كرد : عثمان بن عفان نهي مي كند از اين كه بين حجّ و عمره در يك سال جمع شود . . . علي ( عليه السلام ) بر عثمان وارد شد و فرمود : تو از جمع بين حجّ و عمره نهي مي كني ؟ عرض كرد : اين رأي من است . علي ( عليه السلام ) در حالي كه غضبناك بود از نزد او خارج شد و فرمود : لبّيك اللّهم لبيك بحجة و عمرة معاً . ( 2 )

2 ـ عبد الله بن عمر

قرطبي در تفسيرش از سالم نقل مي كند : با عبد الله بن عمر در مسجد نشسته بوديم كه مردي از اهل شام بر وي وارد شد و از تمتع عمره به حجّ سؤال كرد . ابن عمر گفت : خوب است و زيبا . آن مرد گفت : پدر تو از آن نهي كرده است ؟ ابن عمر در جواب گفت : واي بر تو ! اگر پدرم نهي كرده ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) انجام داده و به آن امر كرده است . آيا قول پدرم را بگيرم يا به امر رسول خدا عمل كنم ؟ از من دور شو . ( 3 )

3 ـ ابن عباس

سعيد بن جبير از ابن عباس نقل مي كند كه گفت : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) تمتع حجّ انجام مي داد . عروه گفت : ابوبكر و عمر از متعه نهي كرده است . ابن عباس گفت : چه مي گويد عروه كوچك و حقير ؟ ! من شما را مي بينم كه به زودي هلاك خواهد شد . من مي گويم : رسول خدا چنين فرموده است آنان مي گويند : ابوبكر و عمر چنين گفته است ! !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 143 .

2 . موطأ مالك ، ص 336 ، باب القِران في الحج حديث 40 .

3 . تفسير قرطبي ، ج 2 ، ص 388 .


490


4 ـ ابيّ بن كعب

سيوطي نقل مي كند : هنگامي كه عمر بن خطاب مي خواست از متعه حجّ نهي كند ، ابي بن كعب به سوي او حمله كرده وگفت : اين حقّ تو نيست ، قرآن بر پيامبر نازل شده و ما با حضرت عمره متعه به جاي آورديم . آن گاه عمر از منبر پايين آمد . ( 1 )

5 ـ سعد بن ابي وقّاص

مالك از محمّد بن عبد الله بن حارث نقل مي كند : از سعد بن ابي وقاص و ضحاك بن قيس در سال حجّ معاوية بن ابي سفيان شنيدم كه سعد مي گفت : تمتع به حجّ جايز است . ضحاك بن قيس گفت : اين عمل را كسي انجام نمي دهد ، مگر آن كه به امر خدا جاهل باشد . سعد گفت : بد حرفي زدي اي پسر برادر ! ضحّاك گفت : عمر بن خطاب از آن نهي كرده است . سعد گفت : رسول خدا آن را انجام داد ، ما نيز همراه حضرت بوديم و اينگونه انجام داديم . ( 2 )

6 ـ عمران بن حُصين

عمران در اواخر عمرش و در مرضي كه با آن از دنيا رفت ، فرمود : « رسول خدا جمع كرد بين حجّ و عمره و بعد از آن ، آيه اي كه آن را نهي كند يا نهيي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مورد آن نرسيد ؛ تنها يك شخص به رأي خود و بدون دليل از كتاب و سنت از آن نهي كرد . ( 3 )

شارحان صحيح بخاري و صحيح مسلم اتفاق دارند در اين كه مراد به « رجل » در اين حديث و امثال آن « عمر بن خطاب » است نه عثمان بن عفان ، زيرا عمر اولين كسي بود كه از متعهّ حجّ نهي كرد و عثمان نيز از او متابعت نمود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در المنثور ، ج 1 ، ص 520 .

2 . موطأ مالك ، ص 294 ، رقم 63 ، باب ماجاء في التمتع .

3 . صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 48 ، باب جواز التمتع .


491


در صحيح مسلم آمده است : ابن زبير از متعه حجّ نهي مي كرد و ابن عباس بدان امر مي نمود . در اين مورد از جابر سؤال كردند . او گفت : اولين كسي كه از آن نهي كرد عمر بود . ( 1 )

نووي نيز در شرح صحيح مسلم مي گويد : مقصود از « رجل » عمر بن خطاب است ، زيرا وي اولين كسي بود كه از متعه نهي نمود و بعد از او ، عثمان بود كه از وي پيروي كرد . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ارشاد الساري ، ج 4 ، ص 169 .

2 . شرح نووي بر صحيح مسلم ، ج 8 ، ص 451 .


492


ازدواج موقت

يكي از مشكلات مهم اجتماعي كه تمام جوامع بشري كم و بيش با آن روبه رو هستند ، مشكل جنسي ـ خصوصاً در سطح نوجوانان و جوانان ـ است . اين مشكل با بي بندوباري اي كه اخيراً از راه هاي مختلف ؛ مانند ماهواره ، سي دي ، ويدئو و نوارهاي مبتذل به وجود آمده ، شديد شده دشمن با تمام قوا و با تهاجم همه جانبه فرهنگي به روح پاك جوانان و نوجوانان حمله كرده است .

حال چه بايد كرد ؟ از طرفي نمي توان جلو غرايز جنسي را با شدّت و خشونت گرفت و با آن مقابله كرد و از طرف ديگر بي بندوباري نيز ضررها و خطرات عظيمي به دنبال داشته و جوان ها را بي اراده و بي تقوا كرده و به انحطاط ورطه فساد كشانده است . علاوه بر اين مشكل معيشتي هم بيداد مي كند . پس راه حلّ اين مشكل چيست ؟

در ذيل به بررسي راه كارهاي ممكن مي پردازيم و در ميان آن ها به كارآمدترين آن ها اشاره خواهيم كرد :

1 ـ اين كه جوانان را از هر راهي كه ممكن است دعوت به آرامش و خاموش كردن آتش شهوت نماييم ؛ اگرچه با جبر و خشونت باشد . روان شناسان و جامعه شناسان اين راه كار را نمي پسندند ، زيرا اين رفتار باعث ضررهاي رواني و ناهنجاري هاي اجتماعي جبران ناپذيري خواهد شد و چه بسا تا سر حدّ خودكشي يا جنون كشيده شود .

2 ـ جوانان را به بي بندوباري دعوت نموده و هر نوع معاشرت جنسي را آزاد


493


بگذاريم ، همان گونه كه برخي از دولت هاي شرقي و غربي اين راه حلّ را پيش گرفته اند . ولي اين راه حل نيز مانند راه حلّ قبلي مورد تأييد روان شناسان ، جامعه شناسان و روان پزشكان نيست . اين روش با ارزش هاي ديني ، اخلاقي و انساني سازگاري ندارد . بيماري هاي خطرناك ناشي از بي بندوباري جنسي از قبيل ايدز و غيره كه در روزگار كنوني جامعه بشري را تهديد مي كند به دنبال خواهد داشت .

3 ـ جوانان را با همه مشكلات به سوي ازدواج دائم سوق داده و تشويق نماييم ؛ اگرچه به ايجاد صندوق هاي خيريه يا اختصاص دادن بودجه هاي كلان براي اين امر خير نياز باشد . ولي اين راه حلّ نيز اگرچه بخشي از مشكل را حل مي كند ، اما نمي تواند فراگير و اساسي باشد ، زيرا تنها مشكل مالي نيست تا با كمك هاي مالي بخواهيم آن را جبران نماييم ، بلكه مشكلات ديگري ؛ مانند تحصيلات و غيره نيز وجود دارد .

فيلسوف معروف ، دكتر برتراند راسل ، يكي از مشكلات جنسي را اين گونه به تصوير مي كشاند : « سن ازدواج خودبه خود و به مرور زمان به تأخير مي افتد ، زيرا دانشجو در هجده يا بيست سالگي موقع شكوفايي ذهن و رشد عقلي اوست كه مي تواند درس بخواند در حالي كه اين زمان درست شروع اوج شهوت يك جوان است . حال با درنظر گرفتن اين مطلب كه دروس و علوم تخصصي شده ـ كه حق هم همين است وگرنه بشر به پيشرفت علم دست نيافته و از قافله تمدن بشري عقب مي ماند ـ چه بايد كرد ؟ آيا با مجبور كردن جوانان به ازدواج دائم با تحميل مشكلات مختلف زندگي و جلوگيري فيزيكي از بي بندوباري ، مشكلات جوانان حلّ خواهد شد ؟ » ( 1 )

4 ـ راه حلي كه دكتر راسل پيشنهاد نموده و قرن ها قبل از آن ، اسلام آن را مطرح كرده است همان پيشنهاد ازدواج موقّت است . منتها با حدود و شرايطي خاص ، يعني كساني كه مي توانند ازدواج دائم كرده و بر مشكلات فائق آيند بايد همين كار را انجام بدهند و كساني كه از اين راه نمي توانند بر مشكلات متعدد آن غلبه كنند بايد راه حلّي منطقي و شرعي براي آن ها انديشيده شود تا با رفع نياز جنسي از بي بندوباري و هرج و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفلسفة القرآنية ، عباس محمود عقاد ، ص73 ، به نقل از دكتر راسل .


494


مرج جنسي ـ كه مشكلات فراواني را براي جوامع بشري اعم از دنيوي و اخروي فراهم كرده ـ جلوگيري شود ، اين راه حلّ ؛ ازدواج موقت نام دارد .

بعد از تبيين اين راه حل ، به بيان ادله شرعي آن پرداخته و موضوع را از چند جهت بررسي مي نماييم :

1 ـ بررسي ادله جواز ازدواج موقت در قرآن و روايات ؛

2 ـ بررسي نسخ يا عدم نسخ حكم ازدواج موقت ؛

3 ـ جايگاه صحابه و تابعين در بحث ازدواج موقت ؛

4 ـ پاسخ به برخي از اشكال ها .

ادله جواز ازدواج موقت

الف ) دليل قرآني

قرآن كريم درباره ازدواج موقت مي فرمايد : { فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً } ؛ ( 1 ) « از هر زني كه به طور مشروع كام گرفتيد ، آنچه را كه در مقابل اين كام جويي به عنوان مهر مقرّر داشته ايد به او بپردازيد » .

اين آيه مربوط به ازدواج موقت است ، زيرا :

اولاً : در آيات قبل ، حكم ازدواج دائمي و حكم مهر آن به روشني بيان شده و تكرار آن بدون وجه است .

ثانياً : در ازدواج دائمي به مجرد اجراي صيغه عقد ازدواج ، مهر برعهده شوهر واجب مي شود و پرداخت نصف آن قبل از آميزش در صورت مطالبه همسر واجب است ، در حالي كه در اين آيه وجوب آن بر استمتاع و كام جويي شوهر از همسرِ خويش مترتب شده است .

احمد بن حنبل در مسند و ابوبكر جصاص در احكام القرآن و ابوبكر بيهقي در السنن الكبري و قاضي بيضاوي در انوارالتنزيل و ابن كثير در تفسير القرآن الكريم و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء ( 4 ) آيه 24 .


495


جلال الدين سيوطي در درّالمنثور و قاضي شوكاني در تفسير فتح القدير و شهاب الدين آلوسي در روح المعاني از جمله مؤيّدين نزول آيه در نكاح متعه هستند . لذا برخي از صحابه آيه را با تفسيرش اين گونه تلاوت مي نمودند : « فما استمتعتم به منهنّ ـ الي اجل مسمّي ـ فآتوهنّ أجورهنّ فريضة . » ( 1 )

ب ) دليل روايي

1 ـ جابر مي گويد : « ما در عهد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و ابي بكر متعه مي كرديم تا آن كه عمر آن را نهي كرد . » ( 2 )

2 ـ ابن عباس مي گويد : « همانا آيه متعه محكم است و نسخ نشده است . » ( 3 )

3 ـ عمران بن حصين مي گويد : « آيه متعه بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شد و آيه اي بعد از آن در نسخ متعه بر پيامبر نازل نگشت . رسول خدا ما را به آن امر نمود و لذا با وجود رسول خدا از متعه بهره مي جستيم . رسول خدا از دنيا رفت در حالي كه ما را از آن نهي نفرمود . تا آن كه شخصي به رأي خود هرچه خواست گفت . » ( 4 )

تنها از ابن جريح هجده حديث در حلّيت متعه رسيده است ، ( 5 ) تا چه رسد به بقيه راويان .

4 ـ مسلم از جابر بن عبدالله و سلمة بن الاكوع نقل مي كند : منادي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر ما وارد شد و فرمود : رسول خدا به شما اذن داده كه متعه كنيد . در تعبيري ديگر چنين آمده است : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر ما وارد شد و اذن داد كه متعه كنيم . ( 6 )

5 ـ مسلم در كتاب صحيح به سندش از ابي نضرة نقل مي كند : ما نزد جابر بن عبدالله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك : به جامع البيان ، طبري ذيل آيه شريفه .

2 . صحيح مسلم ، ج4 ، ص131 و مسند احمد ، ج6 ، ص405 و فتح الباري ، ج9 ، ص149 .

3 . الكشاف ، ج1 ، ص498 و تفسيرالخازن ، ج1 ، ص357 .

4 . صحيح بخاري ، ج2 ، ص168 و ج6 ، ص33 و صحيح مسلم ، ج4 ، ص48 و سنن نسايي ، ج5 ، ص155 و مسند احمد ، ج4 ، ص426 .

5 . فتح الباري ، ج9 ، ص150 .

6 . صحيح مسلم ، ج4 ، ص130 ، باب نكاح المتعه و صحيح البخاري ، ج7 ، ص13 .


496


بوديم كه شخصي نزد او آمد و گفت : ابن عباس و ابن زبير در متعة النكاح و متعة الحجّ اختلاف نظر دارند . جابر در جواب فرمود : ما اين دو نوع متعه را با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) انجام مي داديم ، تا اين كه عمر از آن دو نهي كرد و ما ديگر انجام نداديم . » ( 1 )

6 ـ مسلم در صحيح از عروة بن الزبير نقل مي كند : عبدالله بن زبير روزي در مكه در ميان جمعي گفت : گروهي كه خدا قلب هايشان را كور كرده همانند چشم هايشان به متعه فتوا مي دهند ( منظور او ابن عباس بود ) . ابن عباس جواب داد : تو از حق منحرفي ، به جان خودم متعه در زمان رسول خدا انجام مي شد . ابن الزبير به او گفت : اگر راست مي گويي انجام ده ، به خدا سوگند ! اگر انجام دهي تو را سنگسار مي كنم . » ( 2 )

روايات بسياري در مورد حليت متعه در زمان رسول خدا و خلافت ابي بكر و قسمتي از خلافت عمر بن خطاب وجود دارد كه علامه سيد جعفر مرتضي عاملي بيش از صد و ده روايت را به اين مضمون از كتب اهل سنت نقل كرده است . ( 3 )

موارد اشتراك بين ازدواج دائم با متعه

ازدواج دائم و ازدواج موقت ( متعه ) در اموري با يكديگر اشتراك دارند كه در ذيل به پاره اي از آنها اشاره مي نماييم :

1 ـ عقدي مشتمل بر ايجاب و قبول باشد و مجرد تراضي و معاطات كافي نيست .

2 ـ عقد بايد به الفاظ خاصي از قبيل : زوجت ، انكحت ، متّعت باشد نه هر لفظي .

3 ـ مانع شرعي از سبب و نسب يا رضاع يا غير از آن موجود نباشد .

4 ـ در حال حيض يا نفاس جماع ممنوع است .

5 ـ با دخول احتياج به عدّه است و بدون دخول يا در حالت يائسگي زن ، احتياج به عده نيست .

6 ـ فرزند ، ملحق به شوهر است ؛ اگرچه عزل هم كرده باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم ، ج4 ، ص131 ، باب نكاح المتعه .

2 . صحيح مسلم ، ج4 ، ص133 ، باب نكاح المتعة .

3 . زواج المتعة ، ج3 .


497


7 ـ اولاد ، ملحق به پدر و مادرند . لذا تمام آثار آن از قبيل : ارث و نفقه بر آنها مترتب مي شود .

8 ـ حضانت و احكام آن .

9 ـ حرمت ازدواج با زن مشرك .

10 ـ منتشر شدن حرمت به سبب دامادي و شيردادن .

11 ـ احتياج شروط عامه از قبيل : بلوغ ، عقل ، اختيار و مانند آن .

12 ـ در زن باكره احتياج به اذن وليّ است .

فرضيه نسخ حكم ازدواج موقت در قرآن كريم

1 ـ برخي ، آيه : { وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلي أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ } ( 1 ) را ناسخ آيه جواز و حلّيت متعه دانسته اند ، به اين صورت كه در اين آيه ارتباط مشروع زناشويي به دو مورد منحصر شده است : يكي ازدواج دئام ، و ديگري ملك يمين ، و ازدواج موقت ، خارج از اين حكم است .

در پاسخ به اين فرضيه بايد گفت كه اولاً : ازدواج موقت از نظر ماهيت با ازدواج دائمي تفاوتي ندارد ؛ اگرچه در برخي از احكام نيز با هم اختلاف جزئي دارند .

ثانياً : آيه مورد نظر از آيات مكّي است ، در حالي كه آيه مربوط به ازدواج موقت از آيات مدني است . حكم ازدواج موقت به اجماع مسلمانان در مدينه نازل شده است ، در حالي كه ناسخ بايد از نظر زمان بعد از منسوخ باشد .

2 ـ برخي معتقدند كه آيه متعه به آيه ميراث نسخ شده است . فخر رازي مي گويد : « اگر زن متعه همسر انسان است بايد توارث بين زوج و زوجه برقرار باشد ، زيرا خداوند متعال مي فرمايد : { وَلَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ } ؛ نصف اموالي كه همسران شما به جاي گذارده اند مال شماست . در حالي كه به اتفاق ، بين زن و شوهر در نكاح متعه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . معارج ( 70 ) آيه 29 و 31 .


498


توارث نيست . » ( 1 )

در جواب مي گوييم :

اوّلاً : آيه ميراث قبل از آيه متعه نازل شده است .

ثانياً : مسئله عدم توارث نزد اماميه اجماعي نيست ، بلكه برخي از علما قائل به ثبوت توارث اند ، مگر اين كه عدم توارث را شرط كنند . ( 2 )

ثالثاً : اشكال كننده بين نسخ و تخصيص اشتباه كرده است ؛ زيرا اين آيه ، ناسخ حكم متعه نيست ، بلكه طبق قاعده ، روايات متعه مخصّص است . يعني آيه ارث ، عام بوده و شامل تمام همسران ؛ چه دائم و چه منقطع مي شود ، ولي اين عموم به دليلي كه بر عدم ارث زن متعه دلالت دارد تخصيص مي خورد .

رابعاً : عدم ارث دليل بر عدم زوجيت نيست ، همان طوري كه زوجيت نيز دليل بر لزوم ارث نمي باشد .

فرضيه نسخ در روايات

در برخي از روايات نيز وارد شده كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) متعه را در فتح خيبر يا در تبوك و مانند آن منع كرده است .

درباره نسخ ازدواج موقت توسط روايات چند نكته را يادآور مي شويم :

1 ـ برخي روايات ، اين حكم را اختصاص به شرايط اضطراري دانسته اند و با برطرف شدن آن شرايط ، حكم مزبور نيز نسخ گرديده است . ( 3 )

در اين صورت اين سؤال مطرح مي شود كه احكام اضطراري تابع شرايط اضطراري اند و شرايط اضطراري به زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اختصاص ندارند .

2 ـ در مقابل ، روايات ديگري هستند كه بربقاي حكم ازدواج موقت تا زمان نهي عمر دلالت دارد . اين مطلب را مسلم بن حجاج به چند سند از جابر بن عبدالله انصاري

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير فخر رازي ، ج10 ، ص5 .

2 . سرائر ، ابن ادريس ، ج2 ، ص624 و انتصار ، سيد مرتضي ، ص114 .

3 . صحيح بخاري ، ج3 ، ص246 و صحيح مسلم ، ج2 ، ص1027 ، طبع بيروت ، دار احياء التراث العربي .


499


روايت كرده است . ( 1 )

3 ـ با اين كه روايات نسخ بيان گر يك واقعه اند ، ولي در آنها اختلاف و تعارض هاي بسياري وجود دارد كه موجب قدح و وهن آنها مي گردد . در تاريخ اباحه و نسخ ، اختلافات ذيل به چشم مي خورد :

الف : سال فتح مكه . ب : سال فتح خيبر . ج : حجة الوداع . د : غزوه تبوك . ( 2 )

مقتضاي اين اقوال اين است كه يك حكم در فاصله چند سال ، چند بار تشريع و نسخ شده باشد . اين روش نه در اسلام سابقه دارد و نه با علم و حكمت الهي سازگار است .

نكته قابل تأمل ديگر اين كه بسياري از اين روايات از سبرة بن معبد جهني نقل شده است كه در آن ماجراي ازدواج موقت به صورت هاي مختلف نقل شده است .

4 ـ از ابن عباس روايت شده : « متعه رحمتي براي امّت محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) بود و اگر نهي عمر نبود غير از قليلي از مردم به زنا روي نمي آوردند . » ( 3 )

5 ـ فخررازي و ديگران جمله مشهوري را از عمر بن خطاب درباره تحريم متعه نقل كرده اند كه گفت : « دو متعه در زمان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) حلال بود ، ولي من آن دوراحرام مي كنم و هركسي آن دو را انجام دهد ، عقوبت خواهم كرد : يكي متعه زنان و ديگري متعه حج . » ( 4 )

6 ـ گروهي امثال شافعي و اصحابش و اكثر اهل ظاهر ؛ حتي ـ بنابر قولي ـ احمد بن حنبل بر اين عقيده اند كه سنت نمي تواند قرآن را نسخ نمايد ؛ اگرچه متواتر باشد . ( 5 )

ابن حازم همداني مي گويد : « جماعتي از متقدّمين و برخي از متأخرين قائل به منع نسخ قرآن به سنّت اند ، همان گونه كه خبر واحد نمي تواند خبر متواتر را نسخ نمايد . » ( 6 )

ابوداود سجستاني مي گويد : « از احمد بن حنبل سؤال شد كه آيا حديث وسنت ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم ، ج2 ، ص1023 .

2 . نقض الوشيعة ، سيد محسن امين عاملي ، ص298 و 303 .

3 . النهايه ، ابن اثير ، ج2 ، ص488 .

4 . تفسير فخر رازي ، ج10 ، ص52 .

5 . المستصفي ، غزالي ، ج1 ، ص124 و الاحكام ، آمدي ، ج3 ، ص139 .

6 . ارشادالفحول ، ص190 و الإحكام في اصول الأحكام ، ج4 ، ص107 .


500


حاكم بر كتاب خدا است يا نه ؟ او در جواب گفت : من جرأت نمي كنم كه اين گونه در حق قرآن سخن بگويم ، ولي مي توان گفت كه سنت مي تواند مفسر قرآن باشد ، قرآن را تنها قرآن مي تواند نسخ نمايد . » ( 1 )

نسخ متعه به اجماع

قاضي عياض مي گويد : « بعد از عمل به متعه ، اجماع جميع علما بر تحريم آن قرار گرفت ، مگر رافضي ها كه قائل به بقاي حليت آن هستند . » ( 2 )

نووي نيز در شرح صحيح مسلم مي گويد : « بعد از عمل به متعه ، اجماع جميع علما بر حرمت آن تعلق گرفت ، مگر روافض . » ( 3 )

در جواب اين استدلال مي گوييم :

اوّلاً : اگر دليل اهل سنت اجماع است ، چرا به نص تمسك مي كنند ، زيرا در جاي خود به اثبات رسيده كه تمسك به اجماع در موردي فايده بخش است كه نصّ وجود نداشته باشد .

ثانياً : طبق روايات صريح ، متعه در زمان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و ابي بكر و بخشي از خلافت عمر بن خطاب حلال بوده است .

ثالثاً : اهل سنت معتقدند كه اجماع نه نسخ مي شود و نه به سبب او حكمي نسخ مي گردد . ( 4 ) حال چگونه اجماع مي تواند حكمي را كه به كتاب و سنت ثابت شده نسخ كند .

رابعاً : در جاي خود گفته شده كه اجماع اگر مدرك و مستند آن معلوم باشد بايد رجوع به مدرك نمود ، و به طور مستقل اعتباري ندارد .

خامساً : اجماع بعد از خلاف نمي تواند خلاف سابق را برطرف سازد و شكي نيست كه بين صحابه در مسئله حرمت نكاح متعه اختلاف بوده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاعتبار ، ص28 و 29 .

2 . فتح الباري ، ج9 ، ص150 .

3 . شرح نووي بر صحيح مسلم ، ج9 ، ص180 .

4 . البناية في شرح الهداية ، عيني ، ج4 ، ص100 .


501


سادساً : ادعاي اجماع بر تحريم نكاح متعه صحيح نيست ، زيرا كثيري از صحابه و تابعين و ديگران ؛ مثل اهل مكه ، يمن و اكثر اهل كوفه قائل به استمرار حكم اباحه نكاح متعه بوده اند .

موقف صحابه و تابعين در قبال ازدواج موقت

جماعتي از صحابه و تابعين كه قائل به حلّيت متعه و عدم نسخ آن بوده اند عبارت اند از :

عمران بن حصين ، عبدالله بن عمر ، سلمة بن اميه ، معبد بن اميه ، زبير بن عوام ، خالد بن مهاجر ، ابي بن كعب ، ربيعة بن اميه ، سمرة بن جندب ، سديّ ، مجاهد ، ابن اوس مدني ، انس بن مالك ، معاوية بن ابي سفيان ، ابن جريح ، نافع ، صبيب بن ابي ثابت ، حكم بن عتيبه ، جابر بن زيد ، براء بن عازب ، سهل بن سعد ، مغيرة بن شعبه ، سلمة بن اكوع ، زيد بن ثابت ، خالد بن عبدالله انصاري ، يعلي بن اميّه ، صفوان بن اميه ، عمرو بن حوشب ، عمرو بن دينار ، ابن جرير ، سعيد بن حبيب ، ابراهيم نخعي ، حسن بصري ، ابن مسيب ، أعمش ، ربيع بن ميسره ، ابي الزهري مطرف ، مالك بن انس ، احمد بن حنبل ( در برخي از حالات ) و ابوحنيفه در ( بعضي موارد ) . ( 1 )

پاسخ به شبهات

مخالفان ازدواج موقت شبهاتي را مطرح كرده اند كه غالباً ناشي از نداشتن تصوير و آگاهي صحيح از ازدواج موقت يا برخي پيش داوري ها و ذهنيت هاي اشتباه در اين باره است . در اين جا به برخي شبهات مطرح شده پاسخ مي دهيم .

1 ـ هدف از ازدواج ، تشكيل خانواده و توليد نسل است ، اين هدف در ازدواج دائمي حاصل مي گردد ، نه ازدواج موقت كه هدف از آن ارضاي غريزه جنسي است . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك به : الغدير ، ج1 ، ص220 و الزواج المؤقت في الاسلام ، ص123 و المتعة ، فكيكي ، الاحكام الشرعية في الاحوال الشخصية ، ج1 ، ص28 .

2 . تفسير المنار ، ج5 ، ص8 .


502


جواب : شكي نيست كه يكي از اهداف حكيمانه ازدواج ، توليد نسل و تشكيل نهاد خانواده است ، ولي اين يگانه هدف ازدواج محسوب نمي شود ، ارضاي غريزه جنسي از طريق مشروع و جلوگيري از انحراف و فساد در جامعه بشري و تأمين بهداشت روان و سلامت اخلاقي نيز از اهداف مهم ازدواج موقت است . هرگاه شرايط ازدواج دائم به هيچ عنوان فراهم نيست ، ازدواج موقّت يگانه راه معقول و مشروع آن خواهد بود . علاوه براين ، چه بسا افرادي كه به انگيزه توالد و تناسل نيز اقدام به ازدواج موقّت مي كنند .

2 ـ ازدواج موقت ، با كرامت و شرافت زن منافات دارد ، زيرا نوعي اجير كردن انسان است .

جواب : ازدواج موقت ازنظر ماهيت با ازدواج دائم تفاوتي ندارد و آنچه زن از مرد مي گيرد مهريه به شمار مي رود . عقد ازدواج اعم از دائمي و موقّت نوعي داد و ستد مالي نيست ، بلكه پيماني است مقدس كه براساس انگيزه اي معقول و مشروع ميان زن و شوهر برقرار مي شود و پرداخت مهريه از احكام شرعي آن است . شگفت آور است افرادي كه چنين ايرادي بر ازدواج موقت مي گيرند ، بهره كشي هاي شيطاني و شهواني اي كه در دنياي جديد از زن مي شود را از مظاهر تمدن و انسانيت مي شمارند ! ( 1 )

به علاوه در ازدواج موقت كرامت و شرافت زن تأمين شده است زيرا ارضاي نيازهاي جنسي تنها به مردان اختصاص ندارد .

3 ـ ازدواج موقت سبب بهوجود آمدن فرزنداني مي شود كه از پناهگاه امن خانواده محروم بوده و درنتيجه به خيل فرزندان ولگرد و بي پناه مي پيوندند و سرانجام دست به بزهكاري و انحراف مي زنند .

جواب : اگرچه در ازدواج موقت زاد و ولد ممنوع نيست ، ولي تفاوت آن با ازدواج دائمي اين است كه مرد و زن بدون رضايت ديگري مي توانند از آن جلوگيري كنند . اين حكمِ ويژه ، راه مناسبي براي جلوگيري از بحراني است كه در اشكال مطرح شده است . علاوه بر اين آنچه منشأ پديد آمدن نابساماني هاي اجتماعي و اخلاقي در مورد فرزندان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك : نظام حقوق زن در اسلام ، ص67 .


503


بي پناه است ، مسئوليت ناپذيري والدين است كه در اين باره فرقي ميان ازدواج موقت و دائم وجود ندارد .

4 ـ ازدواج موقت سبب مي شود كه با گذشت زمان ، پدران و مادران ، فرزندان خود را نشناسند يا برادران و خواهران يكديگر را نشناسند و در نتيجه امكان ازدواج پدر و مادري با فرزندان خود يا برادر و خواهر وجود دارد .

جواب : ازدواج موقت به هيچوجه با آن چه گفته شد ملازمه ندارد ، مشكل مزبور ناشي از سهل انگاري پدران و مادران است . هرگاه آنان مسائل مربوط به زندگي زناشويي خود را ـ خواه موقت باشد يا دائمي ـ با دقت ضبط و ثبت نمايند هيچ گاه مشكل يادشده پديد نخواهد آمد .

در پايان لازم به ذكر است كه ازدواج موقت نبايد مانند قانون تعدد زوجات و نظاير آن ، توسط برخي از مردان مورد سوء استفاده قرار بگيرد .

به هرحال اين سوء استفاده از ازدواج موقّت ، سوژه اي به دست مخالفان داده است تا آن را به عنوان امري مستهجن و موهن به شمار آورند . امام صادق ( عليه السلام ) با آن كه مي فرمايد : « يكي از موضوعاتي كه من هرگز در بيان آن تقيه نخواهم كرد موضوع متعه است . » ( 1 ) ولي امام كاظم ( عليه السلام ) علي بن يقطين را بر اين كه دست به ازدواج موقّت زده مورد عتاب قرار داده و مي فرمايد : « تو را با ازدواج موقّت چه كار ؟ در حالي كه خداوند تو را از آن بي نياز كرده است . » و به ديگري فرمود : « اين كار براي كسي رواست كه خداوند او را با داشتن همسري از اين كار بي نياز نكرده است . » ( 2 )

بنابراين هرگز مقصود قانون گذار از تشريع اين قانون اين نبوده است كه وسيله اي براي هوسراني و هواپرستي حيوان صفتان يا وسيله بيچارگي عده اي زنان اغفال شده و فرزندان بي سرپرست فراهم شود ، بلكه هدف از آن جلوگيري از فسادهاي اجتماعي و ناهنجاري هاي جامعه مي باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نظام حقوق زن در اسلام ، ص82 .

2 . همان .



| شناسه مطلب: 73864