بخش 12 بخش 12 بخش 12 بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بخش 12 بخش 12 بخش 12 بخش 12 بخش 12

بخش 12

فصل چهارم : من یظهره الله نص وصایت


283


فصل چهارم : من يظهره الله

الف : نص وصايت

در مبحث مبشر من يظهره الله مقدمتاً يادآور شديم كه علي محمد شيرازي در مواضع متعددي از كتاب بيان ، مريدان خود را به ظهور من يظهره الله كه در حقيقت پلكان نهائي كمال بيان است ، بشارت و گرويدن به آن را جزء واجبات اهل بيان و موجد رستگاري واقعي آنان تلقي كرده است . چنانچه در ( ب 3 ، د 2 ) از كتاب : « بيان » خاطر نشان مي سازد « من يظهره الله كتاب ناطق است و وقت ظهور او ايمان جميع منقطع مي شود . مگر كساني كه به او ايمان آوردند » در حقيقت از نظرگاه بيان : « بيان ميزان حق است الي يوم من يظهره الله و آن روز روز كمال بيان ، و اخذ ثمرات آن است » .

به سخن ديگر مندرج در باب سابع از واحد ثاني : « اول ظهور من يظهره الله آخر كمال بيان است » .

علي محمد شيرازي با وجود آنكه صريحاً مي نويسد : « وقت ظهور من يظهره الله را جز خداوند كسي عالم نيست . معذلك به تعيين وقت ظهور من يظهره پرداخته و آشكاراً مي نويسد : « اگر در عدد غياث » ظاهر گردد و كل داخل شوند احدي در نار نمي ماند واگر الي مستغاث رسد و كل داخل شوند احدي در نار نمي ماند » .

مطابق مأخذ مذكور من يظهره الله پس از 1511 ( به عدد كلمه غياث ) و يا 2001 سال ( به عدد كلمه مستغاث ) كه از ظهور باب بگذرد ، ظاهر خواهد شد .


284


چنين پيش بيني و يا به زعم بابيان و بهائيان « بشارت » با حدود وقايعي حتي قبل از اعدام علي محمد شيرازي و تأويل هائي بر خلاف نصّ صريح ، با واقع موافق نشد .

ميرزا جاني كاشاني در كتاب : « نقطة الكاف » پس از ذكر وقايع قلعه شيخ طبري ، و مردن قدوس و . . . كه حدوداً يك سال قبل از اعدام علي محمد شيرازي بوده است ، مي نويسد : « بعد از شهادت حضرت قدّوس و اصحابش ، آن بزرگوار ( منظور علي محمد شيرازي است ) محزون بودند تا زماني كه نوشتجات جناب ازل ( 1 ) به نظر مبارك ايشان رسيد . از شدت سرور چندين مرتبه برخاستند و نشستند و شكر حضرت معبود را به تقديم رسانيدند . ( 2 ) »

مطلب مذكور در صفحه ( 244 ) كتاب : نقطة الكاف با تفصيل و تصريح روشن تر چنين مي خوانيم : « همين كه عرايض جناب ازل به حضرت ذكر رسيد در نهايت مسرور شده و بناي غروب شمس ذكريه و طلوع قمر ازليه شد و لهذا به عدد واحد ( 19 ) از آثار ظاهر خود كه طبق باطن بوده باشد از قبيل قلمدان و كاغذ و نوشتجات و لباس وخاتم شريف و امثال آنرا به جهت حضرت ازل فرستادند و وصيت نامه نيز فرموده بودند و نص به وصايت و ولايت ايشان فرموده و فرمايش كرده بودند كه هشت واحد بيان را بنويسيد و هرگاه من يظهره الله در زمان تو به اقتدار ظاهر گرديد ، بيان را نسخ نما و آنچه كه الهام مي نمايم بر قلب توكّل نما ، اما سرّ مرحمت نمودن آثار به عدد واحد كه در نهايت واضح مي باشد كه مراد باطن آن است كه بر اصحاب معلوم گردد كه حامل آثار الهيه بعد از آن حضرت اين جناب مي باشد و مراد از نصب به وصي بودن ايشان نيز به جهت اطمينان قلوب ضعفا مي باشد كه متحير در حقيقت آن جناب نبوده باشند و دوست و دشمن بدانند كه در فيض الله تعطيل نيست و امر حقّ لابد ظاهر شدني مي باشد اما جهت اينكه هشت واحد بيان را خود ننوشته و به جهت ايشان واگذارده آن است كه مردم بدانند كه لسان الله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ميرزا يحيي ، ملقب به صبح ازل ، جناب ازل ، فرزند ميرزا عباس نوري ( ميرزا بزرگ ) بود كه با توجه به تصريح كتاب : نقطة الكاف ، مبني بر اينكه ازل در سن 14 سالگي بود كه علي محمد شيرازي دعوي بابيت كرد ، معلوم مي شود ، در سال 1247 هـ ق به دنيا آمده است .

2 . نقطة الكاف ، ص238


285


واحد مي باشد و آن جناب به نفس خود حجت مستقل مي باشند و مراد از من يظهره الله من بعد از ايشان خود « حضرت ازل » مي باشد لاغيره زيرا كه دو نقطه در يك زمان نشايد » .

بر اين اساس مي توان مستقيماً نتايج ذيل را مورد تصويب بابيه بدانيم :

1 ـ با توجه به تصريح ميرزا جاني كاشاني ! در صفحه 239 كتاب نقطة الكاف مبني بر اينكه ازل در سال آغاز دعوي بابيه ، 14 ساله بود ؛ معلوم مي شود . در سنه « پنجم ظهور » صبح ازل بيش از 19 سال از عمرش نگذشته است كه علي محمد شيرازي او را به جانشيني خود برگزيده است .

2 ـ صبح ازل ، از نظر بابيه من يظهره الله است . اشاره ميرزا جاني كاشاني به « وصيت نامه اي كه در متن مذكور به آن تصريح شده است » ، نياز به توضيح بيشتري دارد .

اولا : آنچه مسلم است ، علي محمد شيرازي به خط خود وصيت نامه اي در مورد جانشيني پس از او نگاشته و آن را به جهت صبح ازل ارسال داشته است . متن وصيت نامه مذكور در آغاز « رساله قسمتي از الواح خط نقطه اولي و آقا سيد حسين كاتب ( 1 ) » عيناً كليشه و چاپ شده است .

نص وصيتنامه ، به خط و مهر علي محمد شيرازي خطاب به صبح ازل .

الله اكبر تكبيراً كبيراً

هذا كتاب من عبدالله المهيمن القيوم ، إلي الله المهيمن القيوم .

قل كل من الله مبدؤن .

قل كلّ إلي الله يعودون .

هذا كتاب من عليّ قبل نبيل ذكر الله للعالمين إلي من يعدل اسمه اسم الوحيد ذكر الله للعالمين قل كل من نقطة البيان ليبدؤن أن يا اسم الوحيد فاحفظ مانزل في البيان و أمر به فانك لصراط حق عظيم .

. . . اين كتاب از خداي مهيمن قيوم است ( علي محمد شيرازي ) به سوي خداي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . افست از صورت دستخط هاي علي محمد شيرازي و سيد حسين كاتب ، مجموعاً 20 لوح ، 1337 ، انتشارات بابيان تهران ، همچنين مراجعه شود به رساله : للثمرة نسخه خطي ، 47 صفحه 15 سطري ، حاوي مجموعاً 12 لوح از الواح علي محمد شيرازي خطاب به صبح ازل .


286


مهيمن قيوم ( صبح ازل ) ، بگو همه آغازها از خداست . بگو بازگشت همه به خدا است . اين كتابي است از علي قبل نبيل ( 1 ) ذكر كرده است خداوند براي جهانيان به سوي آن كس كه اسمش مطابق است با نام وحيد ( 2 ) بگو همه از نقطه بيان آغاز مي شوند به درستي كه اي همنام وحيد پس حافظ باشي بر آنچه كه نازل شده در بيان و امر كن بر آن بدرستي كه تو در راه حق بزرگ هستي .

و صبح ازل از روي صورت توقيع علي محمد شيرازي در تنصيص به وصايت او استنساخ كرده و براي ادوراد براون مصحح كتاب : نقطة الكاف ميرزا جاني كاشاني ، فرستاده است

صورت دستخط مذكور ، عيناً در مقدمه كتاب : نقطة الكاف از طرف ادوراد براون چاپ و منتشر شده است .

لوح مذكور به خط علي محمّد شيرازي است كه مبيّن تعيين جانشيني صبح ازل مي باشد . و نيز توقيعي ديگر خطاب به كريم است كه به او مي نويسد اي اسم من به حقيقت تو مرا درباره مرآت ازلّيه از آنجهت كه از خداوند حكايت كرده و برآفريننده اش دلالت نموده خشنود ساختي و پس از حمد خدا و توصيه درباره حفاظت از صبح ازل كه محزون نشود و دستورات ديگري كه به فارسي است در پايان تأكيد مي نمايد كه آنچه از نزد خداوند نازل شده در همه حال مانند دو چشم خود حفظ كند و اگر علي در آنجاست او را متوجّه ثمر بنمايد تا از طرف خدا و به امر او به مرآت الله و وجهش نظر كند زيرا كه ما نيز ناظريم و در اين لوح چنانكه ملاحظه مي شود صبح ازل را مرآت الازليّه ـ ثمره بهيه ـ ثمر ـ مرآت الله و وجه الله خوانده است .

 

تصوير

 

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علي قبل نبيل ، لقب علي محمد شيرازي است ، زيرا به زعم ايشان محمد از نظر حروف ابجد 92 مي باشد . برابر نبيل = 92 و چون علي قبل از محمد است ، ( علي محمد ) مي توان گفت علي قبل نبيل !

2 . از نظر حروف ابجد يحيي = 28 و وحيد = 28 از اين نظر يحيي = وحيد !


287


تصوير

صورت توقيع علي محمّد شيرازي خطاب به صبح ازل در تنصيص به وصايت او . اين متن خط صبح ازل است كه از روي خط باب استنساخ كرده و براي ادوارد براون فرستاده است .


288


تصوير

صورت توقيع علي محمّد شيرازي خطاب به صبح ازل در تنصيص به وصايت او . اين متن خط علي محمّد شيرازي است كه به مهر وي مختوم است .


289


لوح مذكور به خط علي محمّد شيرازي است كه مبين تعيين جانشيني صبح ازل است . و به الله اقدس آغاز شده خطاب به صبح ازل است كه علاوه بر نمايش ظاهري و طرز بديع تحرير ستونهاي طولي و عرضي آن در آغاز هر قسمت خطا بهايي از قبيل هو هو هوانا انا هو اندهو انت انا به مخاطب نموده و من توأم و تو مني به مرآت خود گفته است و ضمن تجليل و شكرگزاري فراوان از طلوع او در پايان مي نويسد آنچه تو دوست داشته همانست كه پروردگار عالميان دوست دارد كه بهيچوجه حزني بر خاطرت راه نيابد . ما آنچه خواسته بودي اجابت كرديم و تو را به خودت ياري مي كنيم و تو نفس خود را حفظ كن كه اندوهي احساس ننمايي و آنچه را در قلب تو نازل مي كنيم نگاهداري نما زيرا كه ما نگاهدار تو و ادلاء تو مي باشيم . و يك آيه از اين كتاب را هر طور كه خداوند بر قلبت القاء فرمايد تفسير كن كه ما دوستدار آنيم و اين كتاب را نگاه بدار و متذكر آن باش كه هيچ حزني در بهائيان مشاهده ننمايي و كسي كه نزد خدا مي باشد تو را ياد مي كند و مي گويد كه ما همه به خدا و كلمات او مؤمنيم .

 

 

 

تصوير

 

 


290


با توجه به بيان فاضل مازندراني در شرح كلمه بيان كه مي نويسد : « نام آئين جديد و تمامت آثار صادره است ( 1 ) معلوم مي شود جمله : « فاحفظ مانزل في البيان » به زعم علي محمد شيرازي متوجه حفظ و حراست از آئين جديد توسط ميرزا يحيي صبح ازل نيز بوده است .

به استثناي نصّ مذكور ، مدارك و شواهد ديگري به دستخط علي محمد شيرازي محفوظ مانده است ، كه مبين تأكيد وي به جانشيني صبح ازل مي باشد .

اولا : در كتاب : « قسمتي از الواح خط نقطه اولي و آقا سيد حسين كاتب » ، به نصوصي بر مي خوريم كه مؤيد وصيت نامه علي محمد شيرازي و نظر ما است .

براي آشنائي بيشتر لازم است به بعضي از آنها اشاره و بعضي نيز جهت ملاحظه پژوهندگان عيناً كليشه ، و تقديم شود :

1 ـ لوح دوم ، صفحه سوم ، پس از خطاب هائي به ميرزا يحيي صبح ازل ، ( انا هو أنت هو ، انت انا ) ! مي نويسد :

« وانا لننصرنك بك في العالمين و احفظ نفسك ان لايحط عليك حزناً ما نزلن عليك في فؤادك فانا كنا عليك ثم علي ادلائك لحافظين و فسر آية من ذلك الكتاب كيف يلقي الله علي فؤآدك فأكنا لمحبين » .

( و ما ياري مي كنيم تو را به خودت در عالم و حفظ كن خود را تا اندوهي به تو نرسد و آنچه بر تو نازل مي كنيم ما بر تو و برادلاء تو حافظ هستيم و تفسيري كن آيه اي را از اين كتاب به هر نحوي كه خداوند به قلبت القاء مي كند ما دوست مي داريم ) .

2 ـ در لوحي كه به خط سيد حسين به ملا عبدالكريم قزويني خطاب شده ، مي نويسد :

« الحمد لله الذي قد شاهدني علي ظهورات سرية في حقه قبل ظهوره و آمنت به وبكلماته قبل طلوعه و ذكرته عند ربي قبل اشراقه و ما قد اجبت يا محبوبي في ذالك الامر ذلك ما قد احب الله ربك وقد شاهدت كل ما ارسلت مع المسلمين من القرطاس الحمر و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسرار الآثار ، ج2 ، ص98


291


الصفر و البيض و ما قد كتبت من آثار ربك رب كل شيء و قد قرئتها مرآتاً عديدة عند ربك الذي يخلق الربوبية في من يشاء من عبادته و كل مايرسل من عنده من آثار ذلك الازل و طاوس عماء الاول من اثرك و من اثر الله فهو المحبوب عند حضرت المحبوب » .

3 ـ در لوح سوم بوسيله ملاعبدالكريم كاتب وحي ! سفارش هائي به صبح ازل كرده ، مي نويسد : « كمال تراقب اول در حفظ آن وثاني در شوقي و ابتهاج آن داشته كه قدر ذكر امكان هم خطور حزن بر قلب سازجش وارد نشود چگونه آنكه به تكون آيد . . . . و شئونات ثمره بهيه را در الواح تذكار آورده حتي ينصر كم الله به . . . الخ » .

ثانياً : در كتاب تنبيه النائمين ( 1 ) خواهر صبح ازل و ميرزا حسينعلي بهاء در پاسخ نامه عباس افندي به الواحي صادر از علي محمد شيرازي مبني بر تنصيص بر وصايت صبح ازل ، ملاحظه مي شود كه صحت آن محرز و مسلم است . از اين روي ذيلا به بعضي از آنها اشاره مي كنيم :

1 ـ « از آن جمله توقيعي است بذات حروف السبع .

آن يا اولي البيان فلتمسكن بدين الله و لتصدقن كل ما نزل في البيان و لتنصرن اسم الازل الوحيد ولتمسكن بحبه فانكم انتم به لتنجون لااله الا الله و ان عليا قبل نبيل نفس الله و ان اسم الازل الوحيد ذات الله » .

2 ـ در توقيع جناب خال نوشته شده : « وان الدين قد بدء من عدد البر ولينزلن علي اسم الوحيد انتم من هنالك تسئلون » .

3 ـ به جناب ملاحسين خراساني مرقوم شده .

« ولتصدقون من يدعوكم الي الله ربكم و ان لم تنصروه و تبهجوه ابداً ابداً اياه لاتحزنون و انا جعلنالكم في البيان شمساً مضياً تدلن علي شمس الازل ايضاً باسم كريم و سأوهبناك حق ماقدر بواحد من واحد الاول مرآتاً استحفظت كتاب الله و اظهرت ثمرة الرضوان في الرضوان » .

4 ـ « به جناب خال مرقوم شده ، و اشهد بان الامر في الدين يوصل الي الله و كل به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صص1 ـ 115


292


مؤمنون و قد خلق الله مراتاً لنفسه و انطقها بآيات بينات انتم من عندنا تستنبؤن » .

5 ـ « به جناب وحيد اكبر مرقوم شده آن يا وحيد فلاوصينك بالوحيد بأن هذا مايرفع به دين الله في كتاب عظيم و سيظهر الله في ذريتك ان تقضي ما تاعن البيان مايورثن الملك و ليظهرن امرالله علي العالمين » .

6 ـ « ايضاً صلوة الهيا كل : فاحفظ اللهم ثمرة التي قد اظهرتها في البيان و ارجع الي ادلائك فيه بما تحب وترضي علي كل منهاج امرك و ارتفاع ذكرك كيف شئت و اني شئت ولتر بين اللهم شجرة البيان الي يوم من يظهره الله و لتظهرن اللهم في رئس كلّ ست و ستين سنة هيكلامن هياكل الواحد ليرفعون مناهجك في البيان و يأخذون ماقد قدرت من مطالعك في البيان الي يوم يشرقن سمائك و ارضك و مابينهما بظهور من يظهره الله » .

7 ـ توقيع ديگر مي فرمايد :

« ان الازل يحفظ نفسه و لولم يؤمن به أحد من العالمين » ، ايضاً بحضرة ثمرة بخطه الابهي ، و احفظ نفسك ثم احفظ نفسك ثم مانزل في البيان ثم مانزل من عندك فان هذا يبقي الي يوم القيمة و ينتفع به كل المؤمنون .

8 ـ « ايضاً ما نزل الي المرآت بخطه الابهي الي ان قال قل اللهم انك انت خلاق السموات و الارض و ما بينهما قد خلقتني و كل شيء و رزقتني و كل شيء و امتني و كل شيء و احييتني و كل شيء و بعثتني و كل شيء و جعلتني مرآت نفسك و بلورة ذاتك و مغرب قدوسيتك و مشرق قيوميتك للعالمين قل كل من عندالله و كل اليه ليرجون قل انا كل بالله و آياته مؤمنون قل انا كل بالله ثم بكلماته موقنون قل انا كل لله عابدون » .

9 ـ در توقيع جناب ملا عبدالكريم قزويني مي فرمايد :

« الله اكبر تكبيراً كبيراً ان يا كريم قد و هبناك واحداً من واحد الاول لتحفظن كل مانزل من عندالله ولتبلغن الي اسم الوحيد و لتسئلن عمن يكتب ايا الله ما انتم مراد الله لاتعلمون » .

10 ـ ايضاً به جناب خال مرقوم شده :

« انني انا الله لا اله الاّ اناكنت من اول الذي لااول له حياً باقياً انني اناالله لااله الا انا لاكونن الي آخر الذي لا آخر حياً باقياً وأن الدين قدبدأ من عدد البر وليزلن علي اسم الوحيد انتم


293


من هناك تسئلون وان وحيد الاكبر رجع علي الواحد الثاني انتم اياه تحبون » .

11 ـ ايضاً در توقيعي ديگر مي فرمايد :

« قد اصطفي الله سبحانه في ذالك الظهور مرآتا ممتنعة و بلورية مرتفعة فعاكست فيها شمس الحقيقة و تجلت لديها نقطة الالهية و تحاكت فيها كينونية الازلية وان ذلك من فضل الله و رحمته وجودالله و كرامته و عطاء الله و موهبته و احسان الله ومنته و جوائز الله و بدايعه . تا در جائيكه مي فرمايد : و ان مما قدشاء الله سبحانه في ذلك الظهور ارتفاع شجرة البيان من اصلها و فرعها و اغصانها و اثمارها و اوراقها فيالها ثم لها من تلك الثمرة البديعة و يا حبذا طرز ثم حبذا طرز من تلك الورقة اللطيفة و ياطوبا ثم طوبا من ذالك الغصن الممتنع و يا فخراً ثم فخراً لذلك الشجر المرتفع حيث يستمكي عن الله يكينونيته و ذاتيته و نفسايته و انيته و ستعكس من تلك المرآت مرات ثم من تلك المرآت مرات ثم من تلك المرآت مرات ثم من تلك المرآت مرآت ولواذكر الي آخر الذي لاآخر له لم يفرغ حب فؤادي عن تلك التعاكس المتلائحات و التجليات المتصاعدات الي حينئذ بفطرة محضة غير تلك المرآت ما ظهرت و سيظهر الله اذا شاءانه كان علي كل شيء قديراً » .

12 ـ از توقيعات كه مدل بر وصايت حضرت ثمره است و براي خود حضرت ثمره شرف صدور يافته اين توقيع مبارك است :

« بسم الله الازل الازل انني انا الله لااله الا انا الوحاد الوحيد انني انا انا الله لااله الا انا الآحاد الأحيد انني انا الله لا اله الا انا الصماد الصميد انني انا الله لااله الا انا الفراد الفريد ـ الي أن قال : ـ هذا كتاب من عند الله المهيمن القيوم الي الله العزيز المحبوب شهدالله انه لا اله الا هو له الخلق و الامر من قبل و من بعد يحيي ويميث ثم يميت و يحيي و انه هو حي لايموت في قبضته ملكوت كل شيء يخلق ما يشاء بأمره انه كان علي كل شيء قديرا .

ان يا اسم الازل فاشهد علي انه لااله الا انا العزيز المحبوب ثم اشهد علي انه لا اله الا انت المهيمن القيوم قد خلق الله كل شيء ما خلق من اول الذي لااول له و كل ما يخلق الي آخر الذي لاآخر له بمظهر نفسه هذا امر الله لما خلق و يخلق يحكم الله مظهر نفسه من عنده في كل شيء كيف يشاء بأمره انه هو العلام الحكيم اذا انقطع عن ذلك العرش تتلو من آيات ربك ما يلقي الله علي فؤادك ذكرا من عنده انه هو المهيمن القيوم و اتل عن


294


نفسي في كل ليل و نهار ثم عبادالله المؤمنين انني انا الله لا اله الا أنا العلام المقتدر وان شئت انني انا لله لا اله انا السلطان الممتنع . »

13 ـ و از جمله توقيعات توقيعي است كه به ابوي بزرگوار شما در توصيه حضرت ثمره نازل شده :

« الله اظهر 238 شهدالله انه لا اله الا هو له الملك و الملكوت ثم العز و الجبروت ثم القدرة و الياقوت ثم القوة و اللاهوت ثم السلطنة و الناسوت يحيي و يميت ثم يميت و يحيي و انه هو حي لايموت و ملك لايزول و عدل لايجور و سلطان لايحول و فرد لايفوت عن قبضته من شيء لا في السموات و لا في الارض و لا ما بينهما يخلق ما يشاء بأمره انه كان علي كل شيء قديرا و الحمد لله علي ما أشرق كما هو أهله و مستحقه . »

« از عنصر ابهي سمعي يحيي الواح مسطوره كه از جوهر وله و سازج انجذاب متجلي گشته مشاهده شد الشكر لمجليه جل و عزكمال تراقب در روح و ارتواح آن منظور داشته كه ارياح مشرقه برفؤاد آن ساكن نگردد و اسباب شوق در خط و املاء بر نهج كمال از براي او فراهم آورده كه مطلق مشاهده خزني نه سراً و نه جهراً ننمايد و كمال حفظ آن و آثار مخزونه آن داشته تا وقت خود والله مع الصابرين . »

« اين صورت همان توقيعي است كه پس از فرستادن حضرت ثمره آياتي كه از لسان فطرت ايشان نازل شده به قلعه چهريق صادر شده حضرت اعلي به شكرانه آن موهبت عظمي سيصد و شصت و يك لوح مرقوم داشته براي حروف حي و شهداي بيان اهداء فرموده و در تمام آنها بشارت به ظهور ثمره ازليه و نزول آيات بر سبيل فطرت از لسان آن حضرت اشاره فرموده . »

14 ـ بالجمله بعضي آيات و توقيعات مباركه حضرت اعلي راكه شاهد بر وصايت و مرآتيت حضرت ثمره ورادع دعوي مدعي است در اين مقام مسطور مي دارد كه تا از گمشدگان وادي حيراني رفع اشتباه نمايد :

« في كتاب علي الاعلي و أن ماقد ذكرت من ظهور الفرج فقد اظهرت يا الهي بظهور حجة قد عجزت عنها ماعلي الارض كلها . تا آنجا كه مي فرمايد : فلتلهمن اللهم كل خلقك بأن يعرفن قدر تلك الايام فأنها ان غربت لن يرونها الامن عند من تظهرنه وكان الخلق في


295


الليل الاليل بمثل بعد محمد الي ان تمن عليهم بظهور نفسك يوم القيمة فان هنالك كل بالنهار ليحشرون . »

15 ـ ايضاً در كتاب جليل مي فرمايد :

« الله اكبر تكبيرا كبيرا انني انا الله لااله الا انا كنت من اول الذي لاأول له كيانا دائماً انني انا الله لا اله الا انا لاكونن الي آخر الذي لاآخر له كيانا دائما ان يا اسم الجليل فاشهد بأن الله لم يزل كان حياً باقيا و لايزال ليكونن مثل ما قد كان يبدأ الامر من الله و يرجع الامر الي الله وان الامر ينتهي الي اسم الوحيد لان ظهوره بنفسه حجة و من بعده أن اظهر الله بمثله ذاحجة فينتهي الامر اليه و الا الامر بيد الشهداء في البيان الذينهم عن حدود مانزل في البيان لايتجاوزون الي يوم من يظهره الله في القيمة الاخري فان به يصلح كل أمر الي آخر . »

16 ـ همچنين در شأن آيات از شؤون خمسه به اسم كاتب مي فرمايد :

« قل الحمدلله رب السموات و رب الارض رب مايري و مالايري رب العالمين ان تنزل علينا بعد ماقد قضي عددالواو و من يخلق في الوا و بآيات مستطرزات يستطرزن بهن عبادالله المستطرزون و كلمات مجذبات يستجذبن بهن عبادالله . المنجذبون ان يا اولي البيان انتم مثل ذلك المثل الا بهي تربيون . »

17 ـ در بعضي از آيات با هرات است :

« ان ياكل شيء فلتدخلن في ذلك الرضوان كيف قد أثمرت شجرة الهوية بثمرة قدسية فانه قبل ما جعل الله ان يثمر قد اثمر و هذا آية من عنده للعالمين فلنعرفن قدرتلك الثمرة علي شجرتها فانكم انتم مثل ذلك قليلا ماتوجدون في كل فصل لم تثمر الاشجار و ان تثمر لم يبق علي شجرتها لكنكم في فلك الظهور كلتيهما تدركون » .

18 ـ در توقيع ذات حروف السبع مي فرمايد :

« أن يا اولي البيان فلتمسكن بدين الله و لتصدقن كل مانزل في البيان و لتنصرن اسم الازل الوحيد ولتمسكن بحبه فانكم انتم به لتنجون لااله الا الله و ان اسم الازل الوحيد ذات الله » .

19 ـ در دعاهاي خود مي فرمايد :

« و انك قد اظهرت بديع الاول و شيث وصيه ثم نوح و سام وصيه ثم ابراهيم و


296


اسماعيل وصيه ثم موسي و يوشع وصيه ثم عيسي و شمعون وصيه ثم محمد و علي وصيه ثم من قد اظهرته بالايات في البيان و جعلت من شرحت صدره آية له في ام الكتاب لتلاوة آياتك و حفظها بالليل منهاجا من عندك يصدق من صدقته و نخزي من أخزيته و لايريد غيرك و لايقصد سواك و لايرد من قد نزلت عليه اسم الخير و يثبت مناهجك و مايرفع به دينك من مداداتك ، انتهي » .

« از روي انصاف ملاحظه كن آنجائي كه مي فرمايد : « من قد اظهرته بالآيات في البيان كه نفس مقدس خود آن حضرت باشد و جعلت من شرحت صدره آية له في ام الكتاب كه حضرت ثمره باشد » .

20 ـ در جاي ديگر مي فرمايد :

« فلك الحمد يا ذالعز الشامخ المنيع ولك الحمد يا ذالجلال البادخ الرفيع حيث قد خلقتني و جعلتني مرآت نفسك و نزلت علي البيان قدرتك و أنطقتني ببدايع ظهورات قيوميتك و أرفعتني بتجليات عز صمدانيتك و خلقت لي مرا يا غير معدودة و اصطفيت من بينها من قدجعلتها مرآتا لنفسك و تلجلجتها بأن ينطق من عندك و تنطقتها بأن تبيس من آياتك فلك الحمد في الابد المؤتبد علي ذالك المرآت المعتمد حيث قد تجليت لها بها بنفسها و جعلتها مقام ظهورك و بطونك و انطقتها ببدايع تجلياتك و غيوبك و أردت ان تنصرنها بقدرتك و تظهرن بسلطنتك و تسلطنها بقيوميتك و تغلبتها بطهاريتك و ترفعتها بكبريائيتك ـ الي أن قال : ـ و لتخلقن اللهم بها مرآتا مرتفعة اذكل مايرفع في البيان من مرآت ذلك ارتفاع مظهر نفسك الي آخر . »

21 ـ در توقيع ملاحسين خراساني اسمه النازع مي فرمايد :

« وانا قد جعلنا لكم في البيان شمساً مضيئاً مدلن علي شمس الازل انتم بهما في البيان لتدركون تلك كلمة الابهي في ارض البهاء انتم جواهر الحكمة من سوازج مبدعها تملكون و لتشتشرقون بضياء ماقد شرحنا صوره بالايات من لدنا و يقدسنا بالليل و النهار و كان لنا من الساجدين . »

« از اين عبارت ملتفت شدي كه اسم ابهي را در حق حضرت ثمره ذكر مي فرمايند » .

22 ـ در كتاب ديگر به ايشان مي فرمايند :


297


« وان هذا لايمكن الا عند ظهور من يظهره الله و قبل ظهوره فاستمسكو بالمراياء المدل علي الله و لاتختلفوا في الله فان في عالم الاسماء لااله الاالله وحده و في عالم الخلق هذا مرآت قد دلت علي شمس الحقيقة ليقويكم بقوة الله و يجلي عليكم بمطالع الله ينصركم الله به ويأمركم بمناهج احدي عشر واحد ومالم يبين من تلك المناهج يبين من عنده من اولوالنصوص حيث قد علمت من يكتب بين يدي الله مناهج الظهور و البطون و ان الحق قد انحصر في البيان ان مادونهم لاشيء عندالله و ان تراهم احياء لم يكن فيهم معرفة الله و لارضاء الله عنهم » .

23 ـ در موضع ديگر مي فرمايد :

« فو الذي خلق الحبة و بري النسمة و تفرد بالعزة و تجبر بالعظمة ، تكبر بالرفعة و تظهر بالقيومية و تظهر بالقدوسية لوعندكم من حب الله في بطون الله لاتسكنون قدر شيء و في ظهور الله لاتحزنون قدر شيء فاستعرفوا قدر ايام الله في ظهوره و استعدوا اظرافكم في بطون الله و غروب الشمس و اسئلوالله و ادعوه لظهورها و طلوعها فأنه عزوجل يسمع من يدعوه و يجيب من يسئله وجعل من اعظم العبادات و اقرب القربات التضرع للظهور في البطون و التبهل في البطون للظهور . »

24 ـ از جمله توقيعات مباركات كه نص در وصايت و ولايت و مراتبت آن حضرت است توقيعي است كه به خط مبارك به اسم كريم مرقوم شده است :

« بسم الله الكرم ذي الكارمين بسم الله الكرم ذي الكرماء قد بهجتني ان يا اسمي في المرآت الأزلية حيث قد حكي عن الله ربه و دل علي الله موجده الحمد لمجليه كما هواهله و مستحقه كمال مراتب اول در حفظ آن و ثاني در شوق و ابتهاج آن داشته كه قدر ذكر امكاني هم خطور حزن بر قلب سازجش وارد نشود چگونه آنكه به تكون آيد و پنج لوح مطرز از آثار اون بخط الهي با روح و ريحان فرستاده باش و كمال حفظ در آثار الله داشته چه اذلا و چه بديعاً و شؤنات ثمرة بهيه را در الواح تذكار آورده حتي ينصركم الله به انه خير نصار قديم و لتحفظن كل مانزل من عندالله كعينيك في كل حين و قبل حين و بعد حين و ان كان علياً هنالك فاذكره بالثمرة لينظرن من الله بامره الي مرآت الله و وجهه فاناكنا ناظرين واحضر بين يدي الله ماقد رفع الي الله ذكراً من الله في الكتاب انه هو خير الذاكرين . »


298


به استثناي تصريحات كتاب نقطة الكاف كه زمان تأليف آن مربوط به سالهاي 1266 ـ 1268 هـ ق مي باشد و وصايا و الواح موجود به خط علي محمد شيرازي ، نظريه كنت دوگوبينو در كتاب : « Religiong ef Philosophies dans 1'' Asie Centeral » ( اديان و فلسفه هاي آسياي مركزي ) قابل توجه است . زيرا اولا گوبينو كتاب مذكور را در دومين مأموريتش به ايران 1278 ـ 1281 هـ ق نگاشته و تا اين ايام هيچ نوع مخالفتي با جانشيني صبح ازل در ميان جماعت بابيه بروز نكرده بود . ( 1 )

ثانياً : وي نخستين كسي است كه درباره جزئيات وقايع بابيه دست به قلم برده و نوشته او از جمله منابع اساسي به شمار مي رود .

گوبينو در كتاب مذكور پس از ذكر وقايع قلعه شيخ طبرسي و اعدام علي محمد شيرازي ، درباره صبح ازل مي نويسد : « اختيار او به وصايت ، بكلي بي مقدمه بود و فوراً بابيان او را بدين سمت شناختند » .

توجه گوبينو بر اين اساسي كه « بكلي بي مقدمه بود » نشان مي دهد كه بنا به تصريحات كتاب : بيان و الواح و مكاتبات علي محمد شيرازي مسئله ظهور من يظهره الله نه ظهوري قريب الوقوع بود و نه مبتني بر امر وصايت .

ظهوري قريب الوقوع به اين دليل كه علي محمد شيرازي در باب 13 از واحد سوم كتاب : بيان ( 2 ) آشكارا متذكر مي شود كه عمر عالم ، از زمان آدم تا ظهور او 12120 سال

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نقطة الكاف به نقل از كتاب گوبينو ، ص277

2 . « من ظهور آدم الي اول ظهور نقطة البيان از عمر اين عالم نگذشته الا دوازده هزار و دويست و ده سال و قبل از اين شكي نيست كه از براي خداوند عوالم و اوادم مالانهايه بوده و غير از خداوند كسي محصي آنها نبوده و نيست و در هيچ عالمي مظهر مشيت نبوده الا نقطه بيان ذات حروف سبع و نه حروف حي آن الا حروف حي بيان و نه اسماء او الا اسماء بيان و نه امثال او الا امثال بيان . . . . و بعينه نقطه بيان همان آدم بديع فطرت اول بوده و بعينه خاتمي كه در يد اوست همان خاتم بوده كه از آن روز تا امروز خداوند حفظ فرموده و بعينه آيه اي كه مكتوب بر اوست همان آيه بوده كه مكتوب بر او بوده اين ذكر نظر به ضعف مردم است و الا آن آدم در مقام نطفه اين آدم مي گردد مثلا جواني كه دوازده سال تمام از عمر او گذشته نمي گويد كه من آن نطفه هستم كه از فلان سما نازل و در فلان ارض مستقر شده كه اگر بگويد تنزل نموده و نزد اولوالعلم حكم به تماميت عقل او نمي شود اين است كه نقطه بيان نمي گويد امروز منم مظاهر مشيت از آدم تا امروز كه مثل اين قول همين مي شود و از اين جهت است كه رسول خدا نفرمود كه من عيسي هستم زيرا كه آن وقتي است كه عيسي از حد خود ترقي نموده و به آن حد رسيده و همچنين من يظهره الله در حد زماني كه محبوب چهارده ساله ذكر مي شود لايق نيست كه بگويد من همان دوازده ساله بودم كه اگر بگويد نظر به ضعف مردم نموده زيرا كه شيء رو به علو است نه دنو اگر چه آن جوان چهارده ساله در حين نطفه آدم بوده و كم كم ترقي نموده تا آنكه امروز دوازده ساله گشته و از اين دوازده سالگي كم كم ترقي مي نمايد تا آنكه به چهارده مي رسد اگر امروز يكي از مؤمنين به قرآن بر خود مي پسندد كه بگويد من يكي هستم از مؤمنين به انجيل نقطه حقيقت هم بر خود مي پسند و كذلك در بيان و بيان بالنسبه به من يظهره الله الخ . »


299


مي باشد ! و چون به اعتبار علي محمد شيرازي هر هزار سال از عمر جهان برابر است با يك سال ، لذا خود را جوان دوازده ساله اي دانسته ومن يظهر الله جوان 14 ساله و اين به گفته ادوارد براون شاهد قطعي و مبين اين است كه « باب در پيش خود عصر من يظهره الله را قريب دو هزار سال بعد از عصر خود فرض مي كرده است و نه مبتني بر امر وصايت » زيرا علي محمد شيرازي در كتاب بيان آشكارا تصريح كرده بود وقت ظهور من يظهره الله را جز خداوند كسي عالم نيست . ولي يكباره پس از ملاحظه چند مكتوب از جواني 19 ساله به نام صبح ازل امر به وصايت او مي كند ، صبح ازل من يظهره الله مي شود كه جريان ايمان آوردن خود را به علي محمد شيرازي كه مورد سؤال ميرزا جاني كاشاني بوده است چنين بيان كرده است :

« اول بلوغ ظهور امر حضرت شده دوست ( داشتم ) كه تقليد عالمي از علماي دين نمايم ، متفحص احوالات ايشان بودم در آن هنگامه چنان اخوي اصحاب حضرت را به خانه مي آوردند و شبها صحبت مي داشتند و نوشتجات ايشان را مي خواندند من هم در جزء گوش فرا ( مي ) داشتم تا آنكه يك مناجات از ايشان را خواندند كه در او فقرات فآه آه يا الهي بسيار داشت جذابيت روح اين كلمه دل مرا گرفت و محبت ايشان رسوخ نمود بعدها احاديث ائمه دين و آثار مبين ايشان را ديدم يقين نمودم ولي در آن زماني كه حقير با ايشان صحبت مي داشتم علمي و فضلي ظاهر نداشتند ( 1 ) »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نقطة الكاف ، ص239



| شناسه مطلب: 73896







نظرات کاربران