بخش 24
« ارتباطات با اشخاص غیر بهائی دیگر » حمایت صهیونیسم در قبال تعهد بهائیان حمایت بهائیان از تشکیل کشور اسرائیل
656 |
ارتباط با حكوكت
« مطلبي كه بسيار اهميت دارد اين است كه جميع ارتباطات با مراجع امور افريقا بايد از طريق لجنه افريقاي انگلستان صورت بگيرد و اين مطلب بسيار مهم رابايد مهاجرين و محافل مليه در همه جا منظور داشته باشند .
به هر حال ما از ذكر اين نكته بسيار مشعوفيم كه از اول كار لجنه افريقا كه با صراحت به مراجع رسمي حكومت راجع به تبليغ امر الله در آن قاره مذاكره كرده است نتايج مطلوبي گرفته است .
درباره جواز ورودي مهاجريني كه كار يافته باشند و يا آنكه در صدد باشند كه در آنجا كار آزاد و مشخصي بنمايند مي توانند به آساني جواز ورود را به دست آورند و اگر هم مهاجري بخواهد از صندوق لجنه استفاده كند باز مي تواند اطلاع دهد تا لجنه بالنيابه امور مربوطه را در نزد حكومت به انجام رساند . »
ارتباطات با اشخاص غير بهائي ديگر
« يكي از نكات مهم وظيفه ما اين بود كه محتاج بوديم با افراد و مراجع ديگري كه از افريقا اطلاعاتي داشته باشند مشورت كنيم و از اين روي با انجمن پادشاهي افريقائي و مدرسه السنه شرقيه لندن و شعبه اي از دانشگاه اكسفورد و دوائر ديگر در اداره افريقاي شرقي و غيرها مشورت هائي شد و بعداً دو نفر از اشخاصي كه در اين مورد بسيار به ما كمك كردند در كنفرانس مربوط به افريقا كه از طرف محفل ملي تشكيل شده بود شركت كردند بديهي است كه اين مراجعات نتايج مطلوبه اي دارد و علاوه بر استفاده اي كه از حيث نقشه از اين عمليات مي شود سبب اشاعه بيشتر امر الله نيز مي گردد . . . » .
بدين روال ، موفقيت هائي كه نصيب بهائيان در بعضي از قراء آفريقا گرديد و توانستند در كامپالا ـ اوگاندا ، درست در عصر تسلط شديد انگلستان بر اوضاع كشور مذكور ، مشرق الاذكاري برپا سازند . بيش از پيش حمايت بريتانيا را برسر بهائيان بيشتر و سرسپردگي بهائيان به چنين حمايت بيگانه و مستقيماً وسيله مطامع سياسي بريتانيا بر
657 |
عليه كشورهاي افريقائي ، خاصه مناطق متأثر و نيرومند از ارزش هاي ديرينه و پوياي اسلامي را فراهم سازند اين سياست همچنان ادامه داشت ، تا اينكه صهيونيسم ، قادر شد به كمك قدرت هاي غربي امور فلسطين را به عهده گيرد . و كشور اسرائيل را بر پا سازد !
ت : حمايت صهيونيسم در قبال تعهد بهائيان
انگلستان پس از تصرف فلسطين ، با تحصيل « قيمومت » فلسطين از جامعه ملل در سال هاي 1922 ـ 1923 م . سلطه خود را بر آن ديار مستقر كرد .
مسلمانان عرب فلسطين كه سخت با ستم مستعمراتي بريتانيا مخالفت ميورزيدند ، بريتانيا را واداشت تا در امر اسكان فلسطين ، با مردمي كه آماده حفظ منافعش باشند ، بيش از پيش بر صهيونيست ها تكيه كند . و از طرح « استعمار » آنان جانبداري نمود .
روزنامه انگليسي « منچستر گاردين » پيش از وقوع اين تصميم نگاشت : « وقتي تمام فلسطين با اطمينان كامل زير نظارت و حكم ما قرار گرفت ، آنوقت به مجرد عقد قرار داد صلح ، سياست ما به هر نحو و وسيله اي كه باشد تشويق مهاجرت يهوديان بدانجا خواهد بود ! . . . » .
« آيريش تايمز » اعلام كرد : « از لحاظ بريتانيا بهترين راه دفاع از كانال سوئز با استقرار مردمي در فلسطين خواهد بود كه به ما علاقمند باشند . . . » . ( 1 )
« ماكس نوردو » از شخصيت هاي متشخص « صهيونيسم » در 1919 م ، طي سخناني كه در « اكبرت ها » ايراد كرد ، تعهدات متقابل صهيونيست ها و هيأت حاكمه انگليس را يكايك بر شمرده و گفته بود :
« ما مي دانيم كه شما از ما چه مي خواهيد ، شما مي خواهيد كه ما پاسداران كانال سوئز باشيم ، نگهبان راه شما به هند از طريق خاور نزديك باشيم . ما براي انجام اين خدمات دشوار نظامي آماده ايم . اما اجازه دهيد قدرتي باشيم تا بتوانيم اين وظائف را به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « تاريخ صهيونيسم » ، ج 2 ، ص55
658 |
انجام رسانيم » . ( 1 )
« انگليسي ها با پي گيري تمام در وصول به هدف ، يعني تأسيس و تشكيل اين « قدرت » در فلسطين مجاهده كردند . و صهيونيست ها اگر چه بخش ناچيزي از جمعيت را تشكيل مي دادند ، در مقام نمايندگان يك « شركت عمده جهاني » : موقعيت حاكمي را در اقتصاد فلسطين به دست آوردند و در عرصه هاي سياسي و نظامي ، از مساعدت گردانندگان كميته قيمومت جامعه ملل برخوردار بودند . . . » . ( 2 )
در 25 آوريل 1920 شوراي عالي متفقين ، قيمومت فلسطين را به دولت انگلستان داد . و 22 ژوئيه 1922 اين سمت از طرف شوراي مجمع اتفاق ملل به دولت انگليس ابلاغ گرديد و موضوع تأسيس « كانون ملي يهود » در فلسطين كه جزء دستور قيمومت بود ، باتوجه به اعلاميه « بالفور » دولت قيم را موظف ساخته بود كه استقلال و خود مختاري اين كانون را تأمين نمايد . و در ماده 4 كارگزاري ، يهود را در همكاري با دولت قيم ، به منظور تأسيس كانون ملي ، به رسميت شناخته بود . بااين تصريح كه كارگزاري مزبور بمنزله سازمان يهود مي باشد و در ماده 6 ، قيد شده بوده دولت قيم بايد وسايل و موجبات مهاجرت و اسكان يهودي ها را . . . فراهم سازد . . .
بعد از آنكه در 1920 دستور قيمومت در « سان رمو » امضاء شد ، دولت انگليس به اداره اين منطقه اقدام نمود و سر هربرت ساموئل كه از خانواده هاي معروف يهودي هاي انگليس بود به عنوان نخستين كميسر عالي فلسطين انتخاب شد . ( 3 )
سر هربرت ساموئل چنانچه در فصل گذشته به آن اشاره كرديم نسبت به بهائيان و عباس افندي ، كه در ماجراي تصرف فلسطين و اشغال آن توسط نيروهاي انگليس جاسوسي انگلستان را به عهده داشتند ، توجهي خاص پيدا كرده ، ضمن شركت در تشييع جنازه عباس افندي بهائيان را بر خلاف مسلمانان عرب كه همواره نسبت به استعمار بريتانيا خشم و كينه داشتند ، مورد تجليل و احترام قرار داده بود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « از ماكس نوردو به مردم خود » ، ص57
2 . « صهيونيسم » ، ص126
3 . « تاريخ خاورميانه » ، ص325
659 |
هربرت ، سموئل ( ساموئل ) samuel Herbert ( 1870 ـ 1963 م ) بنا به تصريح كتاب « موسوعة المفاهيم و المصطلحات الصهيونية » تأليف دكتر عبد الوهاب محمد الميري ( 1 ) نخستين كميسر عالي ( مندوب سامي ) در فلسطين بوده و در يك خانواده بازرگان از اشراف يهودي ارتودكس متولد گرديده است .
وي با تحصيلات سنتي مذهبي ، نخستين وزير يهودي است كه وارد كابينه انگلستان گرديد .
سموئل عقيده داشت كه راه حل صهيونيستي براي مسئله يهود نمي تواند يك راه حل عملي باشد ، ولي در سال 1914 اين عقيده ي خود را كنار گذاشت و پيشنهاد نمود كه يك كشور يهودي برپا گردد كه كانون فرهنگ و تمدن جديد و در ضمن خادم منافع انگلستان در منطقه باشد .
در سال 1915 يادداشتي پيرامون آينده فلسطين تقديم هيأت وزيران كرد و سپس يادداشت ديگري در مورد امكان برپائي يك كشور يهودي در فلسطين تقديم نمود و خواستار شد كه فلسطين تبديل به تحت الحمايه گردد تا براي سازمان هاي يهودي امكان برخورداري از تسهيلات مربوط به خريد زمين و برپائي آبادي هاي يهودي نشين ميسر گردد و همچنين پيشنهاد كرد كه براي مهاجرت يهوديان به فلسطين اولويت داده شود ، او سپس در جريان عنوان كردن وعده بلفور سهمي داشته است .
ساموئيل بعلت توجه و خوي استعماري و صهيونيستي به عنوان نخستين كميسر عالي انگلستان در فلسطين در سال 1920 پس از اينكه فلسطين به صورت تحت الحمايه در آمد ، برگزيده شد .
وي در اوت همان سال قانون مهاجرت را كه به شانزده هزار و پانصد يهودي اجازه ورود به فلسطين را مي داد تهيه نمود ولي به علت عكس العمل اعتراض آميز اعراب ، انگلستان به طور محدود از اين سياست صرفه نظر كرد ، و در جهت مفهوم « نيروي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اين كتاب از طرف : « مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام » در سال 1975 م در قاهره منتشر شده است . دائرة المعارف صهيونيسم مذكور ، شرح حال هربرت ساموئل را به عنوان يكي از شخصيت هاي بزرگ صهيونيسم جهان در صفحه 241 نگاشته است . با تشكر از آقاي حمزه ريحاني .
660 |
گنجايشي كشور » قدم برداشت ، ولي با اين حال تعداد يهوديان در فاصله سال هاي 1918 تا 1925 از يك صد و پنج هزار به يك صد و هجده هزار نفر افزايش يافت .
ساموئيل به فعاليت هاي اقامت گزيني صهيونيستي در سطوح مختلف ديگري نيز كمك كرده است از جمله به رسميت شناختن سازمان هاي سياسي صهيونيستي در فلسطين و همچنين به رسميت شناختن زبان عبري به عنوان يكي از زبانهاي محلي فلسطين . در دوران فرمانروائي ساموئيل تعداد آبادي نشين هاي صهيونيستي در فلسطين از چهل و چهار به يكصد آبادي نشين افزايش يافت .
1/ت : حمايت بهائيان از تشكيل كشور اسرائيل
از همان تاريخ ميان زعماي بهائيت و صهيونيست ها كه در جنب و جوش يهودي كردن سرزمين فلسطين بودند ، حسن روابطي بر قرار شده بود .
هنگام متاركه جنگ بين الملل اول ، تنها پنجاه و پنج هزار يهودي در فلسطين وجود داشت و حكومت استعماري بنا به توافقي كه با صهيونيسم امضاء كرده بود ، درهاي كشور را بر روي مهاجرين يهودي باز كرد و اين امر فوراً مورد اعتراض اعراب قرار گردفت . و در سال 1921 م موجب شورش هائي بر عليه يهودي ها گرديد . بهائيان كه هنوز از افتخار لقب « سر عباس افندي » مشعوف بودند ، بديهي است كه در اين واقعه به پشتيباني از « انگلستان ـ صهيونيسم » برخاسته با هر نوع اعتراضي از جانب مسلمانان عربي مخالفت ورزيدند .
چرچيل كه در آن تاريخ وزير مستعمرات بريتانيا بود ، در سوم ژوئن 1922 م ، يادداشتي منتشر كرد و اعلام داشت كه دولت انگليس مصمم است يك كانون ملي يهود در فلسطين تأسيس نمايد .
يادداشت مزبور ، مورد موافقت سازمان يهود و هواخواهانش در فلسطين و مخالفت شديد مسلمانان عرب قرار گرفت .
از اين رو به تدريج « وضع انگليس در اين كشور غير قابل تحمل شد . از يك طرف فشار امريكا و از طرف ديگر كدورت اعراب و صهيونيست ها و شدت ناامني و انقلاب
661 |
در اين سرزمين ، دولت مزبور را مجبور ساخت كه موضوع فلسطين را به سازمان ملل متحد مراجعه دهند و در دوم آوريل 1947 درخواست نمود كه جلسه عمومي سازمان براي رسيدگي به اين موضوع تشكيل گردد .
جلسه عمومي از 28 آوريل تا 15 مه به اين كار رسيدگي كرد و تصميم گرفت كميته اي به نام كميته مخصوص ملل متحده فلسطين تشكيل دهد . كميته مزبور كه از نمايندگان يازده كشور تشكيل و رياست آن با نماينده سوئد بود از فلسطين ديدن نمود و گزارشي تنظيم و تسليم كرد . ( 1 )
شوقي افندي در نامه اي رسمي به رئيس كميسيون مخصوص سازمان ملل متحد ، راجع به قضيه فلسطين ، نه تنها از حقوق مسلمانان عرب ، در سرزمين فلسطين هيچ گونه دفاعي ننمود و از آن همه آثار ظلم و تعدي ناشي از استعمار اظهار تأسفي نكرد ! بلكه علناً موقعيت و علائق بهائيان و يهوديان را به سرزمين مذكور ، ريشه دارتر و مهمتر از توجه مسلمانان به « قدس » و سرزمين فلسطين خواند !
در اين نامه ، آنچه كه شوقي افندي به دستور حاميان انگليسي و صهيونيستي خود نوشته است ، صرفاً حفظ منافع بهائيت و قبور علي محمد شيرازي و ميرزا حسينعلي و عباس افندي مورد تأكيد قرار گرفته است ، بي آنكه ظاهراً براي بهائيان و رهبرشان تفاوتي داشته باشد ، يهوديان حاكم براين سرزمين شوند ، يا مسلمانان .
متن كامل اين نامه را كه در مجله « بهائي نيوز » مورخ سپتامبر 1947 م و شماره 7 مجله : « اخبار امري » ارگان بهائيان ايران در آبان 1326 هـ . ش ، در ايران ( صفحه 130 ) طبع و منتشر شده است ، چنين مي خوانيم :
« آقاي اميل سندر استورم رئيس كميسيون مخصوص سازمان ملل متحد در قضيه فلسطين .
جناب رئيس ـ مرقومه شريفه شما مورخ 9 جولاي واصل و خوشوقتم از اينكه فرصتي دست داده تا مختصري در خصوص ارتباط ديانت بهائي با فلسطين و نظريه ما
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ص243
662 |
نسبت به تغييراتي كه ممكن است در اوضاع آينده اين اراضي مقدسه و متنازع فيه روي دهد به اطلاع شما و همكاران محترمتان برسانم .
براي استحضار شما به ضميمه اين نامه شرح مختصري در باره ي تاريخ و مقاصد و اهميت ديانت بهائي و همچنين جزوه و جيزه اي مشتمل بر عقايد و نظريات آن نسبت به وضع فعلي دنيا و تحولاتي كه ما اميدوار و عقيده منديم در آن روي خواهد داد ارسال مي دارم .
موقعيت بهائيان در اين كشور تا حدي منحصر به فرد است ؛ زيرا در حالي كه اورشليم مركز روحاني عالم مسيحيت است ولي مركز اداري كليساي روم با هيچ يك از مذاهب ديگر ديانت عيسوي نمي باشد و نيز هر چند اورشليم در نظر مسلمانان نقطه اي است كه يكي از مقدس ترين مقامات اسلامي در آن قرار دارد معذلك اعتاب متبركه ديانت محمدي و مركزي كه براي اداي فريضه حج بدانجا مي روند در سرزمين عربستان است نه در فلسطين . تنها يهوديان هستند كه علاقه ي آنها نسبت به فلسطين تا اندازه اي قابل قياس با علاقه ي بهائيان به اين كشور است زيرا كه در اورشليم بقاياي معبد مقدسشان قرار داشته و در تاريخ قديم آن شهر مركز مؤسسات مذهبي و سياسي آنان بوده است . با وصف اين موقف آنها نيز از يك جهت با بهائيان متفاوت است زيرا خاك فلسطين محل استقرار عرض سه طلعت اعظم ديانت بهائي بوده و نه تنها محل توجه و زيارت بهائيان دنيا است بلكه در عين حال مقر دائمي نظم اداري بهائي است كه افتخار رياست آن را به عهده دارم . . .
مقصد و مرام ما استقرار صلح عمومي در عالم و ميل و مراد ما مشاهده بسط عدالت در جميع شؤون جامعه انساني و از جمله در امور سياسي است چنانكه عده زيادي از پيروان آئين ما از اعقاب يهوديان و مسلمين بوده و ديانت بهائي نسبت به هيچ يك از اين دو گروه تعصبي نداشته و ما بهائيان بسيار مشتاق و مايليم به نفع مشترك خود آنها و به صرفه و صلاح كشور ميان آنها صلح و آشتي برقرار سازيم .
اما در تصميماتي كه نسبت به آينده فلسطين اتخاذ مي شود مطلبي كه براي ما اهميت دارد اين است كه هر كس حكومت حيفا و عكا را به دست مي گيرد به اين نكته
663 |
واقف باشد كه در اين منطقه مركز اداري و روحاني يك آئين جهان آرا قرار دارد و بايد استقلال آن آئين و اختيار اداره امور بين المللي آن به وسيله ي اين مركز و هم چنين حق بهائيان عموم كشورها در مسافرت به منطقه مزبوره براي زيارت ( با همان امتيازاتي كه در اين خصوص يهوديان و مسلمين و عيسويان براي زيات بيت المقدس دارند ) رسماً شناخته و براي هميشه محفوظ و رعايت گردد . مقام حضرت باب در كوه كرمل و مرقد حضرت عبد البهاء در همان محل مسافرخانه بهائيان شرق در جوار آن و باغ ها و اراضي وسيعه حول و حوش آن مقامات ( كه تمام آنها براي ورود عموم مردم از هر ملت و مذهب آزاد است ) و مسافرخانه بهائيان غرب در پاي كوه كرمل و محل اقامت پيشواي جامعه بهائيان و خانه ها و باغ هاي مختلف واقع در عكا و نواحي مجاور آن كه در دوره سجن حضرت بهاء الله در آن شهر به قدوم مباركش متصرف شده و روضه مباركه حضرت بهاء الله در بهجي نزديك عكا با قصر مباركش كه اكنون به صورت يك مكان تاريخي و موزه در آمده ( و هر دو اين اماكن براي ورود و زيارت مردم از هر مذهب و ملت آزاد است ) و هم چنين متملكات بهائي واقع در دشت عكا ـ تمام اينها متصرفات و املاك بهائيان را در ارض مقدس تشكيل مي دهد . اين مطلب را نيز بايد در نظر داشت كه اكثر اين تملكات از طرف دولت و شهرداري به علت جنبه ديانتي كه دارند از تأديه عوارض و ماليات معاف گرديده و قسمتي از اين متملكات وسيعه متعلق به شعبه فلسطيني محفل روحاني ملي بهائيان امريكاي شمالي و كانادا است كه بر طبق قوانين كشور به عنوان يك انجمن ديانتي شناخته و تسجيل شده است در آينده هم محافل روحاني ملي ديگري به وسيله شعبات خود در فلسطين قسمتي از موقوفات بين المللي اين آئين را در اراضي مقدسه تحت تملك خواهند گرفت .
نظر به مراتب فوق از شما و همكارانتان كه عضو كميسيون هستند خواهش دارم در سفارش ها و توصيه هائي كه به سازمان ملل متحد در خصوص آينده فلسطين مي كنيد حفظ و وقايت حقوق بهائيان را مورد توجه و عنايت قرار دهيد .
ضمناً فرصت را مغتنم شمرده از روح صميميتي كه شما و همكارانتان در انجام تحقيقات درباره اوضاع مشوش اين ارض مقدس ابراز داشته ايد مراتب قدرداني خود را
664 |
اظهار و با كمال اميدواري دعا مي كنم كه در نتيجه مساعي و نظريات صائبه شما راه حل سريع و منصفانه اي براي تصفيه معضلاتي كه در موضع فلسطين پيش آمده پيدا شود . »
امضاء : شوقي رباني
14 جولاي 1947
توجه و تأمل در محتويات نامه مذكور ، به خوبي مبين علائق بهائيان به روي كار آمدن يك حكومت صهيونيستي است . اينكه شوقي افندي تصريح مي كند : « عده زيادي از پيروان آئين ما از اعقاب يهوديان و مسلمين بوده . . . » يكي از بزرگترين حيله هاي شوقي افندي در جلب توجه بيش از پيش يهوديان به شمار مي رود . در حالي كه حداقل ده قرن اجداد و آباء رؤساي بابيه و بهائيت همگي مسلمان بودند . و تمامي بهائيان به استثناي تعدادي انگشت شمار در آن ايام از خانواده مسلمان محسوب مي شدند .
جهت كشف حقيقت و اثبات علائق بهائيان به روي كار آمدن يك حكومت صهيونيستي در فلسطين لازم است كه ضمن بيان مقدمه اي از اوضاع فلسطين پس از تنظيم گزارشات كميسيون رسيدگي ، ذيلا آن را آشكار سازيم .
در گزارش كميسيون رسيدگي به قضيه فلسطين توصيه شده بود : « كه كشور فلسطين با استقلال سياسي و وحدت اقتصادي تشكيل گردد و مادام كه تكليف نهائي تعيين نشده و در حال انتقال است تحت نظر سازمان ملل متحد قرار گيرد تا اين قسمت بين نمايندگان كميته ، اتفاق رأي وجود داشت . ولي در تنظيم نقشه اجرائي به دو دسته تقسيم شدند ، دسته اول يعني اكثريت كه شامل نمايندگان كشورهاي كانادا ـ چكسلواكي ـ گواتمالا ـ هلند ـ پرو ـ سويس عقيده داشتند كه فلسطين بايد به دو كشور عرب و يهود تقسيم شود و اورشليم شهر بين المللي گردد ولي دسته اقليت كه شامل نمايندگان هند ، ايران و يوگسلاوي مي شد عقيده داشتند كه حكومت متحدي از دو كشور مجزاي عرب و يهود كه هر يك داراي استقلال داخلي باشند تشكيل گردد و مهاجرت يهود تا سه سال ادامه يابد و ظرفيت كشور براي قبول مهاجر ، طبق نظر كميسيوني كه از سه نفر نماينده يهود و سه نفر نماينده عرب و سه نفر نماينده سازمان تشكيل مي گردد تعيين شود . اعراب طرفدار نقشه اقليت بودند زيرا نظر آنها را درباره تشكيل كشوري با اكثريت عرب و
665 |
محدوديت مهاجرت يهود تأمين مي نمود ولي صهيوني ها با بي ميلي نقشه اكثريت را پذيرفتند زيرا با آنكه نظر عناصر افراطي را تأمين نمي كرد لااقل تشكيل كشور مستقل يهود را توصيه مي نمود .
در 1947 و در اواخر دوران اجلاسيه مجمع عمومي ملل هر دو گزارش در كمال دقت از طرف كميته مخصوص مورد بحث و مطالعه قرار گرفت و اظهارات نمايندگان عرب و يهود را استماع نمود و مقارن ختم دوره اجلاسيه احساس مي شد كه صهيوني ها به تمام قوا مي كوشند كه نقشه اكثريت مورد قبول قرار گيرد .
اوضاع و احوال خاصي در سازمان ملل ايجاد شده و كسي نمي دانست كه آيا يهودي ها با بودن دول امريكاي جنوبي و جمهوري هاي كارائيب موفق خواهند شد نظر موافق دو سوم اعضاء سازمان را جلب كنند يا نه . در 29 نوامبر 1947 روزي كه در تاريخ قوم يهود اهميت فوق العاده خواهد داشت مجمع عمومي سازمان ملل بنا به توصيه اكثريت كميته مربوطه ، رأي به تقسيم سياسي و وحدت اقتصادي فلسطين داد .
كشور عرب شامل قسمت مركزي خاوري فلسطين از دوره اسدرالئون تا بئرانسبا و گاليله غربي و قسمتي از سواحل مديترانه از غزّه تا حدود مرز مصر و درياي احمر مي شد ، يافا در خاك كشور يهود محصور مي گرديد و اين كشور از مشرق گاليله و دره اسدرالئون و قسمتي از ساحل يعني ابتداي حيفا و جنوب يافا و قطعه بزرگي از اراضي نقب تشكيل مي يافت و شهر اورشليم و بيت اللحم به هيچ يك از اين دو كشور تعلق نداشت و تحت اداره و سرپرستي شوراي قيمومت سازمان ملل قرار مي گرفت . ضمناً مجمع عمومي ملل متحد از تصميم دولت انگليس دائر به اختتام دوران قيمومت خود در اول اوت 1948 رسماً اطلاع حاصل نمود و مقرر داشت كه دو ماه بعد از خروج انگليس از فلسطين ترتيب تشكيل دو كشور عرب و يهود داده شود و براي اجراي تصميمات مجمع ملل ، كميسيوني با شركت نمايندگان پنج دولت تشكيل گردد و به شوراي امنيت دستور داد كه در اجراي نقشه تقسيم كمك كند و توسل به زور را در اين زمينه به منزله تهديد صلح عمومي تلقي نمايد .
نمايندگان سي و سه دولت برله تصميم فوق و سي دولت بر عليه آن رأي دادند و
666 |
نمايندگان ده دولت از دادن رأي امتناع نمودند . بين دول معظمه امريكا ـ شوروي ـ فرانسه ـ انگليس ـ وچين وساير دول آرژانتين ، شيلي ، كلمبيا ، السالوادور ، حبشه ، هندوراس ، مكزيك و يوگسلاوي از دادن رأي امتناع نمودند و دول مصر ، عراق ، لبنان ، عربستان سعودي ، سوريه ، يمن ، افغانستان ، كوبا ، يونان ، هند ، ايران و پاكستان و تركيه رأي مخالف دادند .
بنابر مدلول ميثاق ملل متحد و با رعايت تشريفات معموله دولت معظم رأي خود را در باره ي سرنوشت ارض مقدس اعلام نمود و چون در تشريفات رسيدگي و اخذ رأي ، كوچكترين نقصي وجود نداشت ، لازم الاجرا بود . ولي كليه كشورهاي آسيائي كه سابقاً مستعمره بودند و ممالك خاور نزديك با تصميم فوق مخالفت نمودند و اين موضوع در امور آسيا خالي از تأثير نبود . در نظر كشورهاي عرب و ملل آسيائي اجراي تصميم فوق تحميلي بود كه از طرف دول باختري و ممالكي كه از صحنه وقايع دورند نسبت به ملل شرق به عمل آمد و آن را مخالف و عده هاي مكرر دول مزبور نسبت به رعايت مليت و استقلال كشورهاي آسيائي دانستند .
دول عرب امريكا را مسئول پيشرفت و احراز اكثريت دانسته ، از وي به شدت رنجيدند . و آن را متهم ساختند كه به وعده هاي صريحي كه از طرف روزولت و ترومن داده شد مبني بر اينكه هيچ تصميم اساسي درباره فلسطين بدون جلب موافقت طرفين ذي علاقه گرفته نخواهد شد « خيانت » كرده است .
نمايندگان دول عرب نسبت به صحت صدور رأي اعتراض نمودند و گفتند بنا به نص ميثاق ملل متحد مجمع عمومي حق صدور رأي ندارد و فقط مي تواند توصيه كند . و بالنتيجه رويه عدم همكاري اتخاذ نمودند و در ششم فوريه 1948 كميته عالي اعراب فلسطين صريحاً رأي داد كه « هرگونه اقدامي كه از طرف يهودي ها يا دول ديگر به منظور تشكيل دولت يهود در سرزمين اعراب به عمل آيد تجاوز تلقي خواهد شد و بنابر حق دفاع مشروع باقواي قهريه از آن جلوگيري به عمل خواهد آمد » .
اعراب به زودي اظهارات فوق را عملي كردند بدين معني كه كشورهاي عرب به زودي قوائي جمع آوري و تجهيز نموده بعد از ژانويه 1948 وارد فلسطين شدند و يهودي ها را مورد حمله قرار دادند و تا اول فوريه تلفات اين زد و خورد به دو هزار و
667 |
پانصد نفر رسيد ، و روز به روز بر آن افزوده مي شد . دولت انگليس چون وضع را چنان ديد در اول ژانويه اعلام داشت كه مادام كه بين اعراب و يهود مسالمت و سازشي ايجاد نشده است در اجراي دستور سازمان ملل متحد دائر بر تقسيم فلسطين اقدامي نخواهد نمود . و در پانزدهم مه 1948 دوران قيمومت خود را خاتمه خواهد داد . و به كميسيون اعزامي ملل متحد قبل از تاريخ اخير اجازه ي ورود به اين كشور را نخواهد داد . مخالفت اعراب در سياست امريكا نيز تأثير نمود و در نوزدهم مارس شوراي امنيت پيشنهاد كرد تا موقعي كه تقسيم فلسطين امكان پذير نيست سازمان ملل متحد كشور مزبور را تحت سرپرستي خود قرار دهد . ولي اين تغيير رويه مورد مخالفت صهيوني ها قرار گرفت . از شانزدهم آوريل تا پانزدهم مه 1948 مجمع عمومي سازمان ملل پيشنهاد جديد امريكا را مورد بحث قرار داد ولي اكثريت با آن موافقت ننمود و دولت شوروي بيش از ديگران براي اجراي نقشه تقسيم كه در نوامبر پيشنهاد شده بود پافشاري و اصرار مي نمود و بالاخره مجمع عمومي ملل دستور داد كه كميسيون آشتي تشكيل و به فلسطين اعزام گردد .
در چهاردهم مه 1948 دولت انگليس به قيمومت خود در فلسطين خاتمه داد و قشون خود را از آن كشور خارج نمود و همان روز شوراي ملي يهود در تل اويو انعقاد يافت و تشكيل دولت اسرائيل را اعلام نمود و چند ساعت بعد ترومن از طرف دولت امريكا دولت جديد التأسيس اسرائيل را عملا شناخت . . . » . ( 1 )
پس از تشكيل دولت اسرائيل ، « لروي آيواس » منشي كل شوراي بين المللي بهائي ، در نامه اي به تاريخ سوم مه 1954 ، خطاب به محفل ملي بهائيان ايران ضمن شرحي از ملاقات « شوقي افندي » با رئيس جمهور اسرائيل در 26 آوريل 1954 ، مي نويسد :
« در اين روز تاريخي رئيس جمهور و خانمشان منشي كل هيئت بين المللي بهائي را در هتل ماگيدو در طالار مخصوص به حضور پذيرفتند . پس از چند دقيقه ملاقات رئيس جمهور و همراهان به وسيله اتومبيل به بيت مبارك حركت كردند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « تاريخ خاورميانه » ، ص342
668 |
حضرت ولي امر الله و حرم مبارك از رئيس جمهوري و خانم با لطف و محبت مخصوصي پذيرائي فرمودند . در جريان مذاكرات دوستانه و غير رسمي حضرت ولي امر الله مقصد و مرام امر بهائي را تشريح و مراتب دوستي و محبت بهائيان را نسبت به كشور اسرائيل بيان و آمال و ادعيه آنان را براي ترقي و سعادت اسرائيل اظهار فرمودند .
رئيس جمهور در ضمن مذاكرات خود متذكر گرديدند كه در چندين سال قبل موقعي كه به اتفاق خانم خود به اطراف كشور مسافرت مي نمودند در بهجي به حضور حضرت عبد البهاء مشرف گرديده اند . . .
هنگام توديع از مهمان نوازي و محبتي كه از طرف حضرت ولي امر الله ابراز شده بود اظهار تشكر و امتنان نموده در ضمن تقدير از اقدامات و مجهودات بهائيان در كشور اسرائيل ادعيه قلبيه خود را براي موفقيت جامعه بهائي در اسرائيل و سراسر جهان ابراز داشتند . . . » . ( 1 )
اين امر به خوبي مي رساند كه بهائيان قبل از تشكيل دولت اسرائيل ، هواخواه صهيونيسم و روي كار آمدن آنان در سرزمين فلسطين بودند . والا چگونه ممكن است رهبر بهائيان « مراتب دوستي و محبت بهائيان را نسبت به كشور اسرائيل بيان و آمال و ادعيه آنان را براي ترقي و سعادت اسرائيل اظهار . . . » فرمايند ؟ ! . . .
شوقي افندي رسماً و آشكاراً در لوح نوروز 108 بديع ، خطاب به بهائيان ، نظريه بهائيت را در خصوص تشكيل كشور اسرائيل چنين اظهار داشته بود :
« مصداق وعده الهي به ابناء خليل و وارث كليم ظاهر و باهر و دولت اسرائيل در ارض اقدس مستقر و به روابط متينه به مركز بين المللي جامعه بهائي مرتبط و به استقلال و اصالت آئين الهي مقرّ و معترف و به ثبت عقد نامه بهائي و معافيت كافه موقوفات امريه در مرج عكا و جبل كرمل و لوازم ضروريه بناي بنيان مقام اعلي از رسوم دولت و اقرار به رسميت ايام تسعه متبركه محرمه موفق و مؤيد » . ( 2 )
بدين مدرك و سند رسمي بهائيان ، تشكيل دولت اسرائيل از نظر بهائيت و بنا به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجله : « اخبار امري » ، ارگان محفل ملي بهائيان ، ايران ، شماره 3 ، تير ما 1333 هـ . ش .
2 . مندرج در صفحه 290 ، كتاب : « توقيعات مباركه ، حضرت ولي امر الله » ، ( آپريل 1945 ـ 1952 م ) .
669 |
تصريح شوقي افندي ، يك وعده الهي بوده است كه ميرزا حسينعلي و عباس افندي به آن يهوديهان را بشارت داده بودند !
اين روابط ديرينه ، به خوبي از زبان رئيس جمهور اسرائيل هويدا مي شود كه در آن هنگامي كه وي از رهبران صهيونيسم بوده و زمينه يهودي كردن فلسطين را دنبال مي نموده ، با عباس عبد البهاء ، ملاقات و مذاكره اي داشته است كه از چنين ملاقاتي به خشنودي و رضايت ، ياد مي كند . در حالي كه مي دانيم در آن ايام ، ميان صهيونيسم و انگلستان از يك سوي ، و مردم مسلمان عرب از سوي ديگر ، منازعه و مخاصمات شديدي بروز كرده بود و اين تنها بهائيان بودند كه از يك سوي با انگلستان و از سوي ديگر با كارگزاران يهودي در فلسطين روابط حسنه اي داشته اند ، از اين رو بيان شوقي افندي ، در نامه اي خطاب به رئيس كميسيون قضيه فلسطين ، از روي سياست و محافظه كاري بوده كه چنان اظهاراتي در بي طرفي نسبت به كميسرهاي انگليسي در فلسطين كرده است وگرنه شوقي افندي نيز به خوبي مي دانسته كه اگر مسلمانان عرب روي كار آيند ، و حكومت فلسطين را از دست انگليسي ها خارج سازند . مسلّم خدمت شبكه بهائيت كه مفتخر به هر نوع همكاري با آنها بودند ، خواهند رسيد و وجود آنان را به دليل هتك حرمت اسلام و نسخ اسلام و دعوي پيغمبري و كتاب جديد و خدائي رهبران بابيه و بهائيت به هيچوجه تحمل نخواهند كرد . چنانچه تاكنون هيچ يك از جوامع اسلامي جهان وجود بهائيان را تحمل نكردند و حاضر به همزيستي با آنان نشدند . خاصه آنكه مهر بيگانگي و سرسپردگي به بيگانه برپيشاني همه زعماي آنان نقش بسته باشد ! زيرا آنچه كه مسلّم است ، تنها مسلمانان عرب بودند كه حاضر به هيچ گونه مصالحه ، و حتي زندگي مشترك سياسي با يهوديان مهاجر نبودند . و در برابر زمينه مساعد براي موفقيت بهائيان فراهم بود و آنان از لقب « سر » و حمايت بي چون و چراي انگليسي ها برخوردار بودند و بالعكس از كنار الواح و نامه هائي كه عباس افندي در عظمت امپراطوري انگلستان و تجليل و تمجيد از موقعيت حاصله از استعمار فلسطين و استقرار نيروهاي انگليسي مرقوم داشته ، سرسري و بي اعتنا نمي توان گذشت .
بهائيان به همه اين مسائل توجه داشته اند كه ظواهر اسلامي را در سرزمين فلسطين
670 |
رعايت مي كردند و در نماز جماعت و جمعه شركت مي نمودند و به هيچوجه اجازه تبليغ در سرزمين فلسطين به ياران و مريدان خود نمي دادند .
( چنانچه به تفصيل آن را مورد بررسي قرار داديم ) .
منافع بهائيت تنها در صورتي مي توانست محفوظ بماند كه يا انگلستان به استعمار خود در فلسطين ادامه دهد و يا صهيونيسم به عنوان حافظ منافع امپرياليسم انگلستان و ميراث خوار استعمار ، روي كار آيند . در غير اين صورت كار مركز به اصطلاح جهاني بهائيت دير يا زود به دست مسلمانان عرب ، به عنوان مركز جاسوسي و دشمني صريح و عناد علني با منافع ملي مسلمانان ، تمام و بر چيده شدن آن مسلم تاريخ بيت المقدس به شمار مي آمد .
از اين روي بهائيان و زعمايشان در فلسطين و كشور اسرائيل ، به هيچوجه بر خلاف مصالح اسرائيل و صهيونيسم سخني نياوردند و اين بهائيان به اصطلاح اهل « روح و ريحان » از صدها هزار آواره فلسطيني و غصب حقوق به هر حال مسلم ساكنان اين آب و خاك هيچ گونه همدردي نشان ندادند . در عوض ، نسبت به تحكيم روابط خود با صهيونيسم حاضر به همه گونه همكاري شدند .
تا آنجا كه شوقي افندي ، در تلگرافي كه به تاريخ 4 مه 1954 م ، به محفل بهائيان ايران ارسال داشته است ، با كمال افتخار ، پيروزي هاي اخير جامعه ي بهائيت را بر شمرده و ضمن و ذيل آن به ملاقات خود با رئيس جمهوري كشور اسرائيل چنين مباهات و اشاره مي كند :
« رئيس جمهور اسرائيل به اتفاق قرينه محرمه ميسيس بن زوي بر حسب قرار قبلي ، پس از پذيرائي كه به افتخار ايشان در بيت مبارك حضرت عبد البهاء به عمل آمد اعتاب مقدسه را در جبل كرمل زيارت نمودند . اين زيارت اولين تشرف رسمي است كه از طرف يكي از رؤساي دول مستقله از مقامات مقدسه ي حضرت اعلي و مركز ميثاق حضرت بهاءالله به عمل آمده است . . . » . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجله : « اخبار امري » ، ارگان محفل ملي بهائيان ، ايران ، شماره 12 فروردين 1332 هـ . ش .
671 |
بهائيان اين ملاقات رسمي را كه مبين توافق كامل بهائيت و صهيونيسم است ، يك ملاقات ساده صرفاً مذهبي نمي دانند . و در اين خصوص بيان « لروي آيواس » منشي كل شوراي بين المللي بهائي ، در نامه مورخه 3 مه 1954 مي تواند اهميت ملاقات مذكور را آشكار سازد .
ايشان مي نويسد : « روز دوشنبه 26 آوريل 1954 ، از براي عالم بهائي ، روز تاريخي به شمار مي رود زيرا در اين يوم براي اولين دفعه در تاريخ امر رئيس دولت مستقلي رسماً از مقام مبشر شهيد آئين بهائي و مقام مركز ميثاق حضرت بهاء الله ديدن نموده ، به حضور ولي امر بهائي ( شوقي افندي ) مشرف گرديد . . . » . ( 1 )
شوقي افندي همانند ميرزا حسينعلي كه در سرسپردگي به سفارت روس و عباس افندي در سرسپردگي به انگلستان ، از هيچ كوششي براي جلب رضايت آنان دريغ نداشتند با تمام قوا تصميم گرفت ، راه سرسپردگي بهائيت را كه اكنون به صهيونيسم ختم شده است با كمال امانت به صهيونيسم و خيانت علني به جهان اسلام و منافع ملي كشورهاي مسلمان ادامه دهد .
هيئت بين المللي بهائي حيفا در نامه اي به محفل روحاني ملي بهائيان ايران در اول ژوئيه 1952 رابطه شوقي افندي را با حكومت اسرائيل ، به نحوي كاملا سربسته و محرمانه چنين به اطلاع بهائيان رسانيد :
« روابط حكومت ( اسرائيل ) با حضرت ولي امر الله و هيئت بين المللي بهائي دوستانه و صميمانه است و في الحقيقه جاي بسي خوشوقتي است كه راجع به شناسائي امر در ارض اقدس موفقيت هائي حاصل گرديده است . . . » . ( 2 )
در خاتمه ، مقاله اي كه تحت عنوان : « بهائيت » در مجله فرانسوي وابسته به صهيونيسم و اسرائيل ، به نام « زمين باز يافته » ( منظور اسرائيل ) در شماره 22 مورخه 2 سپتمامبر 1952 توسط يكي از نويسندگان يهود ، چاپ و منتشر گرديده است و در آن به تطبيق اهداف يهوديان با عقايد بهائيان در خصوص : پيدايش كشوري مقتدر به نام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجله : « اخبار امري » ارگان محفل ملي بهائيان ايران ، شماره 3 تير ماه 1333 ، ص9
2 . مجله : « اخبار امري » ارگان بهائيان ايران ، صفحه 16 شماره 5 ، شهريور ماه 1331 هـ . ش .
672 |
« اسرائيل » مبادرت شده است ، جهت اطلاع پژوهندگان تقديم مي گردد :
اين نويسنده يهودي مي نويسد : « . . . حضرت بهاء الله نبوآت و بشاراتي را اعلام نموده است كه با بشارات ما در اصحاح دانيال و حزقيل و يرميا و اسحاق مطابقت دارد و ايشان خود را موعود كل ملل مي دانند چنانچه در كتب مقدسه قبل مذكور است .
از جمله دقايقي كه بايد در يوم ظهور غصن ظاهر گردد آن است كه پرچم خدا به وسيله تمام ملل مرتفع خواهد شد و تمام مذاهب و ملل مختلفه در ظل لواي الهي قرار خواهند گرفت و غصن الهي را احاطه خواهند كرد در آن روز اختلافات و منازعات به كلي مرتفع خواهد شد و غصن الهي ملت اسرائيل را به اراضي مقدسه مي خواند و آنها را از شرق و غرب و شمال و جنوب به دور خود جمع مي كند .
اين عبارت در كتاب پيغمبر جديد يعني در مفاوضات نيز ذكر گرديده است و اگر به خاطر داشته باشيم در كتب يكي از انبياء نيز راجع به حيفا و اراضي مقدسه بشارات بي شماري نقل شده است . . .
حضرت عبد البهاء موقعي كه از پنجره مسافرخانه به خارج ناظر بودند به يكي از اصحاب خود بيانات ذيل را مي فرمودند و او در دفترچه خاطرات ثبت نموده است :
« در آتيه نزديكي فاصله بين عكا و حيفا از بين خواهد رفت و بهم وصل خواهد شد من به خوبي مي بينم كه اين محل مقدس يكي از بنادر مهم تجارتي خواهد شد اين بندر نيم دايره به صورت باشكوهي تبديل به پايگاه عظيم خواهد شد كه از تمام نقاط دنيا متوجه اين محل خواهند شد .
كوه كرمل و دامنه آن از بهترين بناها و قصور عاليه مستور خواهد شد صنايع و تأسيسات عظيمه در اين نقطه بر پا مي گردد ازهار تمدن حقيقي و غنچه هاي افكار متعدده به اين محل انتقال خواهد يافت تا باروائح و عطر متصاعده از اخوت و برادري بين المللي تركيب و آميخته گردد حدائق ـ باغ ها ـ و پارك ها و نزهتگاه هاي عاليه برپا خواهد شد . در دل شب كهربا و الكتريك تمام بندر را روشن خواهد كرد .
چراغ هاي قوي ديده باني كشتي ها كه در دو طرف كرمل ايجاد مي گردد جبل را در اقيانوس نور فروخواهد برد و كرم الهي از سر تاپا غرق نور مي گردد و عالي ترين و
673 |
زيباترين منظره عالم را خواهي ديد . . .
امروز ما مشاهده مي كنيم كه كم و بيش آثار اوليه بشارات ظاهر شده و آنچه موسي در كوه طور به آن تكلم نموده و يهود را به اجتماع دعوت فرموده و آنچه بهاء الله راجع به اتحاد و يگانگي فرموده امروز به عرصه ظهور و بروز مي رسد . . .
دوستان من شما نيز مانند من به اين اراضي ( اسرائيل ) مسافرت كنيد و در اين ارض مقدس ( اسرائيل ) از روائح طيبه بهرهور گرديد . . . » . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجله : « اخبار امري » ، ارگان رسمي بهائيان ، ايران ، شماره 8 ـ 9 ، آذر ـ دي ، 1331 هـ . ش .