بخش 6

گفتار شـشم : پیـرامون غیبـت امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) غیبت حضرت مهدی ( علیه السلام ) عنایت حضرت مهدی ( علیه السلام ) چند سؤال پیرامون غیبت امام آیا غیبت حضرت با تبیین احکام منافات ندارد ؟ فلسفه غیبت چیست ؟ فواید حجت غایب از نظر خلقت جهان وابسته به وجود این ذوات مقدسه است هدایت معنوی امام در تمامی حالات توضیح کلام علامه طباطبائی در نفوذ معنوی امام ( علیه السلام ) خدمات حضرت به جامعه در زمان غیبت ولّی غائب که معلم حضرت موسی بود عنایت ائمه#160; ( علیهم السلام ) کمک رسانی امام عصر ( علیه السلام ) نتیجه#160;گیری از بحث گذشته به این کلام معجزه#160;آسا توجه کنید وجود رهبر و امام اگر چه غائب باشد موجب بقای مکتب خواهد بود گاندی در زندان اثر اعتقاد شیعه به حیات امام عصر ( علیه السلام ) امام غایب آگاه از حالات و اعمال شیعیان است خلاصه گفتار ششم سؤالات گفتار ششم


129


گفتار شـشم

پيـرامون غيبـت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)


131


غيبت حضرت مهدي ( عليه السلام )

مسئله غيبت حضرت مهدي  ( عليه السلام ) يكي از مباحث مهم مهدويّت است . بحث غيبت حضرت مهدي ( عليه السلام ) از زمان پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) تا دويست و پنجاه سال عصر ائمه ( عليهم السلام ) در كلام يكايك اين معصومين مطرح بوده . . . زرارة مي گويد : از امام صادق ( عليه السلام ) شنيدم كه مي فرمود : إنَّ للقائم غيبةٌ قَبَل أن يَقَومَ . . . ( 1 ) براي حضرت قائم غيبتي خواهد بود . و حتي به نحوه غيبت كه ابتدا كوتاه و سپس دراز مدت خواهد بود اشاره شده است .

امام صادق  ( عليه السلام ) مي فرمايد : لِلْقائِمِ غَيْبَتانِ اَحَدهُما قَصيرةٌ وَالاُخْري طَويلَةٌ . . . ( 2 ) و تا آنجا مسئله غيبت مورد توجه خاص و عام بوده كه گروهي از راويان و اصحاب ائمه ( عليهما السلام ) كه معمولاً احاديث را جمع آوري مي كردند هرگاه روايات مربوط به حضرت مهدي  ( عليه السلام ) را در رساله اي نقل مي كردند ، نام آن رساله را ( كتاب الغيبة ) مي گذاردند كه به برخي از آنها ذيلاً اشاره مي شود :

1 ـ كتاب غيبت ، تأليف ابوالحسن طاطاري از اصحاب امام كاظم  ( عليه السلام ) .

2 ـ كتاب غيبت ، تأليف ابوالفضل ناشري معاصر با امام جواد  ( عليه السلام ) .

3 ـ كتاب غيبت ، تأليف حسن بن علي بن ابي حمزه بطائني همزمان با امام رضا  ( عليه السلام ) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . غيبت نعماني : ص 166 .

2 . همان : ص 170 .


132


4 ـ كتاب غيبت ، تأليف ابراهيم بن صالح انماطي .

5 ـ كتاب غيبت ، تأليف علي بن حسن فضّال از اصحاب امام هادي و عسكري  ( عليهما السلام ) .

6 ـ كتاب غيبت ، تأليف اعرج كوفي . ( 1 )

بزرگاني كه بعد از ولادت حضرت و بعد از غيبت صغري پيرامون حضرت
كتاب نوشته اند نام كتاب خود را ( كتاب الغيبة ) گذارده اند كه به چند نمونه اشاره
مي شود :

1 ـ كتاب غيبت ، تاليف فضل بن شاذان نيشابوري كه به گفته محدث نوري بعد از ولادت حضرت تاليف شده و به گفته صاحب كتاب الذريعة تأليف كتاب مقارن با وفات امام عسكري ( عليه السلام ) و آغاز غيبت صغري بوده است .

2 ـ كتاب غيبت شيخ مفيد متوفاي 413 .

3 ـ كتاب غيبت سيد مرتضي متوفاي 436 .

4 ـ كتاب غيبت شيخ طوسي متوفاي 460 .

شيخ بزرگ صاحب كتاب الذريعة نام 42 كتاب را مي برد كه دانشمندان شيعه پيرامون غيبت حضرت مهدي  ( عليه السلام ) كتاب نوشته اند و نام كتاب خود را ( غيبت ) نهاده اند .

علامه مجلسي نيز از دانشمندان متأخّر كه جلد سيزده بحار را بهوجود اقدس امام زمان ( عليه السلام ) اختصاص داده به ( غيبت بحار ) معروف شده است . ( 2 )

عنايت حضرت مهدي  ( عليه السلام ) به موضوع غيبت

شخص امام عصر  ( عليه السلام ) به بحث غيبت عنايت خاصي دارد زيرا شيخ صدوق  ( قدس سره ) كه يكي از اركان محدثين شيعه و از بزرگان جهان تشيع و فقاهت است در مقدمه كتاب كمال الدين و تمام النعمه ( 3 ) مي نويسد : مدتي در نيشابور توقف داشتم ، حال آنكه زن و فرزند و برادران همه در شهر ري بودند و شبي در فكر رفته بودم كه چرا اينگونه اتفاق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . موعودي كه جهان در انتظار او است .

2 . مدرك سابق .

3 . كمال الدين و تمام النعمه مترجم : ص 6 .


133


افتاده ( ظاهراً اين جدائي باعث غم و غصه ايشان شده بود و برايش مشكل ايجاد كرده بود ) و با همين فكر بخواب رفتم و در عالم رؤيا ديدم كه در مسجدالحرام هستم و مشغول طواف كردن در اطراف بيت بودم و بعد از شوط هفتم استلام حجر نمودم و دعاي آن را خواندم : اَمانَتي اَدَّيْتُها وَمِيثاقي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لي بِالْمُوافاةِ ، « اين امانت و پيمان من است با تو ، تا در موقعش به آن شهادت دهي » ، آنگاه مولايم صاحب الزمان را ديدم كه بر در خانه كعبه ايستاده بود و من با حالي پريشان به نزد ايشان رفتم . حضرت به چهره من نگاه كرد و فرمود : چرا در باب غيبت كتابي تاليف نمي كني تا اندوهت زائل گردد ؟ عرض كردم : يابن رسول الله رساله هائي تاليف نموده ام ( اشاره به اينكه در خلال مباحث و تأليفات در اين موضوع نيز بحث كرده ام ) ، حضرت فرمود : كتابي مستقل پيرامون غيبت بنويس و غيبتي كه براي بعضي از انبيا رخ داده در آن كتاب متذكر شو ، شيخ صدوق مي نويسد وقتي بيدار شدم تا طلوع فجر به دعا و گريه پرداختم و چون صبح دميد به تأليف اين كتاب مشغول شدم .

چند سؤال پيرامون غيبت امام :

آيا غيبت حضرت با تبيين احكام منافات ندارد ؟

سئوال اول : آيا غيبت حضرت منافات با تبيين احكام و تشريح مسائل اسلامي ندارد ؟ با اين كه يكي از وظائف امام و حجّت الهي ، تبيين احكام است .

بايد گفت : گرچه حضور حضرت و دسترسي به حجت خدا ، بركات فراواني دارد كه يكي از آن ها اخذ احكام از سرچشمه زلال ولايت و امامت است ولي غيبت حضرت هيچ اختلالي در آشنائي مردم با حلال و حرام و آگاهي از مسائل مختلف اسلام ايجاد نمي كند زيرا اصول اساسي اسلام و احكام سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي و نيز ساير ابعاد آن در طول رسالت پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) و نيز در عصر امامان معصوم  ( عليهم السلام ) ( تا سال 260 هجري ) كه در جامعه حضور داشتند با تمام مشكلاتي كه از ناحيه خلفاء جور و دشمنان متوجه آنان بود ) تبيين گرديد و به مرحله تدوين رسيد .


134


به طوري كه امروزه صاحب نظران و محققان اسلامي بهوسيله اين منبع عظيم علوم و آثاري كه از اين ذوات مقدسه به دست ما رسيده قادرند در تمامي ابعاد اسلامي جوابگو بوده باشند و حتي در مسائل مستحدثه يعني مسائلي كه با پيشرفت علم و صنعت براي افراد جامعه مطرح مي شود با الهام گرفتن از اصولي كه از ائمه رسيده ، حكم الهي و يا لا اقل وظيفه مكلّفين را بيان نمايند و بالاتر اينكه اگر زمينه يك حكومت واحد جهاني براي فقيه جامع الشرائط فراهم آيد به بركت همين آيات و روايات و علوم واصله از ائمه اطهار قدرت و توانائي اداره آن را خواهد داشت . ( 1 )

پس غيبت امام عصر  ( عليه السلام ) منافاتي با تبيين احكام و آگاهي مكلّفين بهوظائف خود ندارد .

فلسفه غيبت چيست ؟

سئوال دوم : براي غيبت حضرت مهدي چه دليل و فلسفه را مي توان مطرح كرد ؟

پاسخ : آنچه مسلم است غيبت بر اساس حكمت الهي صورت گرفته و ما به همه اسرار آن واقف نيستيم عبد الله بن فضل هاشمي ميگويد شنيدم كه امام صادق  ( عليه السلام ) مي فرمايد : براي صاحب اين امر ( يعني حضرت قائم ) غيبتي خواهد بود كه گروهي به شك مي افتند . به امام صادق عرض كردم غيبت ايشان براي چيست ؟ حضرت فرمود : مأذون نيستيم كه جهت آنرا بيان كنيم .

عرض كردم : در غيبت امام چه حكمتي است ؟ حضرت فرمود : حكمت غيبت نمودن حجج الهيه در زمان هاي قبل مي باشد و همانگونه كه حكمت كارهاي خضر معلوم نشد مگر موقع جدا شدن موسي از خضر . سپس امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : اي پسر فضل ، مسئله غيبت يكي از اسرار الهي است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اصولاً از روايات وكلمات ائمه هدي  ( عليهم السلام ) از قبيل روايت عمر بن حنظله و ديگر روايات مشخص مي شود كه ائمه ( عليه السلام ) در رابطه بيان احكام در مقام اين بوده اند كه اصول و كليات آن را بگويند و استخراج و استنباط فروعات را به صاحب نظران موكول نمايند تو گوئي كه زمان غيبت امام را با طول مدت كاملاً در نظر داشته اند .


135


وچون خدا را حكيم مي دانيم بايد اعتراف كنيم كه غيبت نيز داراي حكمتي است ( 1 ) گرچه به حسب اين روايت راز و رمز واقعي و علت واقعي غيبت امام ( عليه السلام ) ، بعد از ظهور حضرت كشف خواهد شد .

البته با توجه به يك مطلب تاريخي شايد بتوان مقداري به سرّ غيبت پي برده و احتمالا كلام امام صادق  ( عليه السلام ) را كه فرمود : حكمت غيبت بعداز ظهور حضرت معلوم مي گردد . ناظر به آن دانست ، و آن اين است كه : حكومت اسلامي توسط پيامبر عزيز اسلام  ( صلّي الله عليه وآله ) و امير مؤمنان علي  ( عليه السلام ) پياده شد تا جلوه هاي آن را بشر ببيند و از غير آن بيزار گردد و در زير لواي اين حكومت عدل ، ابعاد مختلف مسائل اسلامي اعم از مسائل اقتصادي و سياسي و اجتماعي و فرهنگي ، در جامعه تحقق يابد .

اما از سوي مردم براي اينگونه حكومت آمادگي وجود نداشت . اگر مردم آماده پذيرش آن بودند امام غائب نمي شد و به اجراي قانون الهي مي پرداخت و حكومت عدل اسلامي سراسر جهان را فرا مي گرفت و بعيد نيست بعضي از رواياتي كه قيام و ظهور قائم آل محمد  ( صلّي الله عليه وآله ) را نزديك معرفي مي كند ( 2 ) و يا امر به انتظار نموده و در تمام اعصار مردم را به حال آماده باش در مي آورد براي اين است كه اگر مردم احياناً حالت پذيرش پيدا كردند بلا فاصله حضرت ظهور خواهد كرد .

خواجه نصير الدين طوسي در كشف المراد مي نويسد ( 3 ) سبب غائب شدن امام از انظار ، خود مردم مي باشند و علامه حلّي اعلي الله مقامه در مقام شرح و توضيح اين عبارت مي نويسد :

لطف بودن وجود امام وابسته به سه امر است : 1 ـ خداوند چنين امامي را خلق نمايد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الأنوار : ج 52 ، ص 91 .

2 . مثل روايتي كه منتخب الأثر از منتخب كنز العمال نقل مي كند كه به عوف بن مالك گفته مي شود : امت به هفتاد و سه فرقه منشعب مي گردد و يك فرقه اهل نجات است و فتنه ها دنبال يكديگر پيدا مي شوند تا مردي از اهل بيت من كه به او مهدي گفته مي شود خروج كند و اگر او را درك كردي از او متابعت كن تا اهل نجات بوده باشي .

3 . كشف المراد : ص 226 « باب اثبات امامت از طريق لطف . »


136


كه از حيث علم وقدرت بتواند رهبري انسان ها را بدست بگيرد . 2 ـ شخص امام ، تمامي
مشكلات و سختي هاي اين امامت را متحمّل گردد . 3 ـ رعيّت او را كمك كنند و نسبت به اوامر و نواهي او تسليم بوده باشند ، اگر رعيت آمادگي پذيرفتن چنين امامي را نداشتند غيبت يك مسئله طبيعي است و قرآن با صراحت به اين حقيقت اشاره نموده و مي فرمايد : ( إِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْم حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ) ( 1 ) متأسفانه اين رمز تا هنگام ظهور پنهان است و در آن وقت مردم جهان در مي يابند كه علت غيبت در وجود خودشان نهفته بوده و از آن غافل بودند و چنانچه در اعصار و زمان هاي قبل ، خود را آماده مي ساختند امام بر آن ها ظاهر مي شد امّا در صدد اصلاح و آمادگي خود بر نيامدند و به رژيم هاي گوناگون و مسلك هاي فاسد دل بستند و گمان كردند كه آن ها مي توانند دردي را دوا كنند . روايتي از امام كاظم  ( عليه السلام ) نقل شده ( 2 ) كه حضرت در تفسير و توضيح آيه شريفه ( أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتي عَلي ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللهِ ) ( 3 ) مي فرمايد : جنب الله امير المؤمنين علي  ( عليه السلام ) و نيز اوصياء بعد از او هستند تا مي رسد به آخرين آنها كه حضرت مهدي  ( عليه السلام ) مي باشد و زمان ظهور ، مردم انگشت ندامت به دندان مي گزند و مي گويند : واي بر ما كه چه كوتاهي كرديم نسبت به امامان خود و نيز كوتاهي و سهل انگاري كرديم در فراهم آوردن زمينه براي حكومت عدل آنان .

البته معناي اينكه مي گوئيم مردم موجب غيبت امام عصر  ( عليه السلام ) شده اند آن نيست كه افرادي نيستند كه حضرت را ياري نمايند و مطيع و منقاد ايشان نباشند بلكه مراد حدّ نصابي است كه براي ظهور آن حضرت لازم است زيرا بسياري از شايستگان هميشه آماده ظهور بوده و هستند اما جامعه بشريّت اين آمادگي را در حدّ نصاب دارا نيست با توجه به اينكه انقلاب حضرت مهدي  ( عليه السلام ) يك انقلاب منطقه اي و جزئي نيست بلكه
حضرت مي خواهد جوامع بشري را از شرقي و غربي همه و همه را اصلاح نمايد و اگر در چنين شرائطي حضرت ظهور كند قطعاً حكومت وانقلاب عظيم و جهاني ايشان محقق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . رعد : 11 .

2 . منتخب الأثر : ص 159 از ينابيع المودة نقل مي كند .

3 . زمر : 56 .


137


نخواهد شد و لذا غيبت ادامه پيدا مي كند و غيبت صغري به غيبت كبري منتهي مي گردد و خداوند بهوسيله غيبت ، امام زمان را از قتل حفظ مي نمايد تا زمينه ظهور حضرت فراهم آيد و آمادگي در جامعه حاصل گردد .

فوايد حجت غايب از نظر

سئوال سوم : چه نفعي بر وجود حجت مستور و غايب از انظار مترتّب است ؟

معمولاً كساني اين سئوال را طرح مي كنند كه شئون امام را در مرجعيت ديني و زعامت اجتماعي منحصر مي كنند و حال آنكه اين موضوع يكي از شئونات امامت و ولايت است و طبق مدارك اسلامي ( 1 ) وجود امام و حجت خدا حالت قلب را دارد نسبت به اعضاي بدن ( 2 ) كه با تعطيل شدن قلب ، تمامي اعضاء از كار مي افتند و نيز ارتباط موجودات عالم با وجود حجت خدا همانند ارتباط كرات منظومه شمسي است نسبت به خورشيد . ( 3 )

امام سجاد  ( عليه السلام ) مي فرمود : ما پيشوايان مسلمين و حجت بر اهل عالم و سادات مؤمنين و رهبر نيكان و صاحب اختيار مسلمين هستيم ما باعث امان براي اهل زمين هستيم بهواسطه ماست ، آسمان بر زمين فرود نمي آيد اگر ما روي زمين نبوديم اهلش را فرو مي برد و سپس فرمود : از روزي كه خدا آدم را آفريد تا حال هيچگاه زمين از حجت خالي نشده منتهي گاهي حجت ظاهر بوده و گاهي مستور تا قيامت نيز از حجت خالي نخواهد شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همانگونه كه قبلا نيز اشاره شد نبايد فراموش كنيم كه بحث پيرامون حضرت مهدي  ( عليه السلام ) يك بحث اسلامي است و لذا در مقام استدلال در موضوعات مربوط به مسئله مهدويت مي توان از وحي و روايات كه مورد قبول تمامي مسلمانان است استفاده نمود

2 . در گفتار اوّل گذشت كه هشام براي عمرو بن عبيد عالم بصري از همين طريق وارد شد و لزوم وجود حجّت را ثابت نمود .

3 . روايات متعددي داريم كه دلالت مي كند بر اين كه استفاده مردم از وجود امام  ( عليه السلام ) در زمان غيبت همانند بهره بردن مردم است از خورشيد در هنگامي كه ابر جلوي آن را گرفته است .


138


سليمان كه راوي خبر است مي گويد به امام سجاد  ( عليه السلام ) عرض كردم مردم چگونه از وجود امام غايب منتفع مي گردند ؟ فرمود : همانگونه كه از خورشيد در موقعي كه زير ابر است بهره مي برند ( 1 ) در علوم طبيعي و فلكي ثابت شده كه خورشيد مركز منظومه شمسي است و جاذبه آن حافظ زمين و ساير كرات منظومه از سقوط مي باشد و حرارت آن سبب حيات و زندگي حيوانات و نباتات و انسان ها است و نورش روشني بخش زمين مي باشد واين فوايد مهم خورشيد بر وجود آن مترتب مي گردد خواه در پشت ابر باشد يا ظاهر .

رشد و نمو موجودات زنده ، تغذيه وتوليد آنها ، حسّ و حركت و جنبش ، آبياري زمين هاي مرده ، غرّش امواج دريا ، وزش حيات بخش بادها ، ريزش زندگي آفرين باران و برف ، صداي زمزمه آبشارها ، نغمه هاي مرغان ، زيبائي خيره كننده گل ها ، گردش خون در عروق انسان ها ، و طپش قلب ها ، عبور برق آساي انديشه از لابلاي پرده هاي مغز و هزاران فعل و انفعالات در جهان طبيعت تماماً وابسته است به وجود خورشيد و شعاع آن ، خواه خورشيد ظاهر باشد و خواه پشت ابرها پنهان . بله گاهي مشاهده مي شود كه قسمتي از آثار نياز به تابش مستقيم خورشيد دارد اما اينگونه آثار در مقابل آثار وجود خورشيد و شعاع آن خواه ظاهر باشد يا پشت ابر بسيار ناچيز است .

خلقت جهان وابسته به وجود اين ذوات مقدسه است

اساس خلقت وابسته به اين ذوات مقدسه است . شاهد بر اين مطلب كلام رسول خدا است كه خطاب به علي  ( عليه السلام ) مي فرمايد : يا عَلّيُ لَوْ لا نَحْنُ ما خَلَقَ اللهُ آدَمَ وَلا حَواءَ وَلا الجَنَّة وَلا النّارَ وَلا السماءَ ولا الأرضَ . ( 2 )

امام صادق  ( عليه السلام ) همين مطلب را در قالب شعر بيان نموده و ائمه  ( عليهم السلام ) را اينگونه معرفي مي نمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منتخب الأثر : ص 271 از ينابيع المودّة تاليف شيخ سليمان بلخي از علماء عامه و نيز از غاية المرام و بحار الأنوار نقل كرده كه از كتب معروف شيعه است .

2 . كمال الدين صدوق : باب 23 ، حديث 4 .


139


في الأصــلِ كنّا نُجُوماً يُستَضاءُ بِنا * * * وَفي البَرِّيةِ نَحْنُ الْيومِ بُرهانُ

نَحْنُ البُحُورُ الَّتي فيها لِغائِصها * * * دُرُّ ثَميْنٌ وَياقُوتٌ وَمَرجانُ

مَساكِنُ الْخلدِ والفِرْدُوسِ نَملِكُها * * * وَنَحْنُ لِلخُلدِ وَالْفِردُوسِ خُزاّنُ

مَن شَّدَعنّا فَبرهُوتُ مَكانَتُه * * * وَمَن أتانـا فَجَنّاتُ وَرِضوانٌ

از رهگذر خــاك سر كوي شما بود * * * هر نافه كه بر دست نسيم سحر افتاد

علي  ( عليه السلام ) در نهج البلاغه مي فرمايد : يَنْحَدِرُ عَنّي السَّيْلُ وَلا يَرْقي اِلَّي الطَّيرُ چشمه هاي زلال و آب حيات بخش از قله رفيع وجود من سرا زير مي شود و بشريت سيراب مي گردد .

سيل بركات هستي از منبع فيّاض به قلّه رفيع اين ذوات مقدسه ريخته مي شود و سپس از آنجا به ساير ممكنات واصل مي گردد و اين مطلب در دعاي عديله اينگونه تعبير شده : بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَري وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأْرضُ وَالسَّماءُ ، آري خداوند بزرگ چنين مقامي را به اين بزرگان عطا كرده و آنان را واسطه فيض رساني خود قرار داده با اينكه مي توانست خود شخصاً فيوضات را به مخلوقات برساند ( وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ ) و اين مطلب هيچگونه با توحيد منافات و تضادي ندارد .

هدايت معنوي امام در تمامي حالات

علامه طباطبائي  ( قدس سره ) در ذيل آيه ( وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً ) ( 1 ) بحثي دارد تحت اين عنوان كه ابراهيم بعد از نبوت و رسالت ( كه شأن آن هدايت ظاهري مردم است تا انسان ها را ارائه طريق بنمايد ) به مقام امامت ، منصوب مي گردد كه شأن امامت چيزي است ما فوق ارائه طريق و هدايت ظاهري . و سپس اضافه مي كند كه در قرآن هر جا متعرض معني و حقيت امامت شده آن را به عنوان هادي و هدايت گر تفسير نموده مانند آيه : ( وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ نافِلَةً وَكُلاًّ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان جلد اوّل ، ص 275 ذيل آيه 124 بقره و نيز در ذيل آيه 73 سوره أنبياء به همين مطلب اشاره نموده است .


140


جَعَلْنا صالِحِينَ * وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا ) ( 1 ) و نيز آيه : ( وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَكانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ ) ( 2 ) و در اين آيات هدايت را مقيّد نموده به ( أمر ) و أمر الهي در آيه : ( إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ) ( 3 ) و نيز آيه : ( وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَةٌ كَلَمْح بِالْبَصَرِ ) ( 4 ) بيان شده كه عالم امر عالم تجرّد است و وقايع و حوادث در آن عالم دفعي است و تدريج و تدرّج كه از لوازم عالم خلق است در آنجا نيست .

با اين مقدمات معلوم مي گردد كه مقام امامت گذشته از ارشاد و هدايت ظاهري ، يك نوع هدايت و جذبه معنوي است كه با نورانيت و بصيرتي كه خداوند متعال به او عطا نموده در دل هاي آماده و شايسته تأثير و تصرّف مي نمايد و اين صاحبدلان را به سوي كمال ، و اصل مي نمايد و به اصطلاح ، آنها را هدايت به معناي ايصال الي المطلوب مي كند .

علامه طباطبائي  ( قدس سره ) در كتاب شيعه در اسلام خود ( 5 ) در رابطه فوايد وجود امام در حال غيبت مي فرمايد :

كساني كه اعتراض مي كنند كه شيعه وجود امام را براي بيان احكام دين و حقايق آيين و راهنمائي مردم لازم مي دانند و غيبت امام ناقض اين غرض است زيرا امامي كه بهواسطه غيبتش مردم هيچگونه دسترسي به وي ندارند فايده اي بر وجودش مترتّب نيست . . . به حقيقت معناي امامت پي نبرده اند .

زيرا در بحث امامت روشن شد كه وظيفه امام تنها بيان صوري معارف و راهنمائي ظاهري مردم نيست و امام چنانكه وظيفه راهنمائي صوري مردم را به عهده دارد همچنان ولايت و رهبري باطني اعمال را به عهده دارد و اوست كه حيات معنوي مردم را تنظيم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انبياء : 73 .

2 . الم سجده : 24 .

3 . يس : 83 .

4 . قمر : 50 .

5 . شيعه در اسلام : ص 152 .


141


مي كند و حقايق اعمال را به سوي خدا سوق مي دهد ، بديهي است كه غيبت و حضور جسماني امام در اين باب تاثيري ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد اگر چه از چشم جسماني ايشان مستور است و وجودش پيوسته لازم است اگر چه موقع حضور و اصلاح جهانيش تا كنون نرسيده است .

توضيح كلام علامه طباطبائي در نفوذ معنوي امام  ( عليه السلام )

مي دانيم خورشيد يك سلسله اشعه مرئي دارد كه از تركيب آن ها با هم هفت رنگ معروف پيدا مي شود و يك سلسله اشعه نامرئي كه به نام ( اشعه فوق بنفش ) و اشعه ( مادون قرمز ) ناميده مي شود . همچنين يك رهبر بزرگ آسماني خواه پيامبر باشد يا امام ، علاوه بر تربيت تشريعي كه از طريق گفتار و رفتار تعليم و تربيت عادي صورت مي گيرد ، يك نوع تربيت روحاني و از راه نفوذ معنوي در دل ها و فكرها دارد كه مي توان آن را تربيت تكويني نام گذارد در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار نقشي ندارد بلكه تنها جاذبه و كشش دروني كار مي كند .

در حالات بسياري از پيشوايان بزرگ الهي مي خوانيم كه گاهي بعضي افراد منحرف و گناهكار با برخورد و ارتباطي اندك با آن ذوات مقدسه ، به كلّي تغيير مسير مي دادند و از گمراهي و ضلالت به سوي نور و صراط مستقيم هدايت مي شدند .

اين دگرگوني هاي تند و سريع و همه جانبه ، اين انقلاب هاي جهش آسا و فراگير آن هم با يك نگاه يا ارتباطي اندك ( البته براي آنها كه در عين آلودگي ، يك نوع آمادگي نيز دارند ) نتيجه جذبه ناخود آگاه است كه گاهي از آن به نفوذ شخصيّت تعبير مي شود .

اشخاصي با يك برخورد و ملاقات با افرادي كه داراي روح بزرگ و عالي بودند چنان بي اختيار و ناخود آگاه تحت تأثير آن قرار مي گيرند كه كاملاً متحول مي شوند .

اين تأثير گذاري قابل توجيه نيست مگر اينكه بپذيريم كه اين تأثير گذاري نتيجه شعاع اسرار آميزي است كه از درون ذات انسان هاي بزرگ برمي خيزد .

برخورد ( اسعد بن زراره ) با پيامبر  ( صلّي الله عليه وآله ) در كنار خانه كعبه و تغيير جهت مسير و طرز تفكّر او و با توجه به اينكه دشمنان سر سخت پيامبر  ( صلّي الله عليه وآله ) نام آن حضرت را ساحر


142


مي گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزديك شدن به او باز مي داشتند ، مع ذلك اين افراد جذب به حضرت مي شدند و شيفته ايشان مي گرديدند اينها همه حاكي از نفوذ شخصيت پيامبر  ( صلّي الله عليه وآله ) در افراد مختلف است .

همچنين آنچه درباره تأثير كلام امام حسين  ( عليه السلام ) روي فكر ( زهير ) در مسير كربلا نقل شده و يا كشش عجيب و فوق العاده كه ( حر بن يزيد رياحي ) در خود احساس مي كرد و با تمام شجاعتش مي لرزيد و سرانجام او را به صف شهداي كربلا وارد ساخت و يا داستان جواني كه در همسايگي ( ابو بصير ) زندگي مي كرد و با پول فراواني كه از خدمت گذاري به دستگاه بني اميه به دست آورده بود و به عيش و نوش مشغول بود ، ولي با يك پيام امام صادق  ( عليه السلام ) بكلي دگرگون شد و مسير خود را عوض كرد و نيز توفيق عجيبي كه براي عالم جليل القدر سيد شبّر در تأليفات رخ مي دهد و مي گويد : تماماً به بركت توجه امام كاظم  ( عليه السلام ) است كه در عالم رؤيا قلمي به من داد و فرمود : أكتب ، ( بنويس ) از آن وقت اين بركت در قلم و تاليفات من پيدا شد ( 1 ) و عنايت و توجهّي كه امام صادق به ( مفضل بن عمرو ) كرد و تمامي اسرار موجوداتي كه در جلسات متعدّد براي او بيان كرده بود در لحظه در سينه و ذهنش حاضر گرديد ، همه و همه نشانه اي از همين تأثير ناخودآگاه است كه مي توان آنرا شعبه اي از ولايت تكويني پيامبر و امام دانست .

استاد بزرگوار ما فقيه عاليقدر حضرت آقاي شيخ مرتضي حائري  ( قدس سره ) وقتي توجه امام صادق  ( عليه السلام ) را به مفضل بن عمرو بيان نمود فرمودند : لحظه اي از اينگونه توجهات ائمه را نمي توان با شصت سال دويدن مقايسه كرد .

به ذره گر نظر لطف بو تراب كند * * * به آسمـان رود و كار آفتاب كند

ما قطب هاي مغناطيس زمين را با چشم خود نمي بينيم ولي اثر آن ها را روي عقربه هاي قطب نما ، در درياها و صحراها و آسمان ها كه راهنماي بشريت است و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيد شبر يكي از علماء بزرگ شيعه است و در بغداد زندگي مي كرده و 52 سال يا 54 سال بيشتر عمر نكرده غير از زعامت ديني و فصل خصومات و جواب به سؤالات و تدريس و نيز كارهاي شخصي خود به قدري كتاب تاليف نموده كه به ايشان مجلسي ثاني لقب داده شده .


143


ميليون ها مسافر را به مقصد ميرساند كاملاً مشاهده مي كنيم . اگر اين قطب هاي مغناطيسي اينگونه بتواند هزاران عقربه قطب نما را هدايت كند ؛ آيا جاي تعجب است اگر گفته شود ( آنهم بر اساس آيات قرآن و دليل و برهان ) حضرت مهدي  ( عليه السلام ) در پشت پرده غيبت با امواج معنوي و جاذبه وجودي خويش ، افكار و جان هاي زيادي را كه در دور يا نزديك قرار دارند هدايت مي كند ؟ !

خدمات حضرت به جامعه در زمان غيبت

گرچه دو فايده اي كه براي وجود امام غائب مطرح شد بسيار مهم و ارزنده بود با اين وجود حضرت شخصاً و گاهي بهوسيله أعوان و انصار مخصوص خود در امور اجتماعي و داد رسي از بيچارگان و رفع مشكلات از آحاد جامعه و احياناً رفع مشكلات كه براي جامعه مسلمين و يا شيعيان پيش مي آيد ، اقدام مي نمايد .

اصولاً معني و مفهوم غايب بودن حجّت خدا انزوا نمودن و كناره گيري از كارهاي اجتماعي نيست بهترين شاهد براي اين مطلب حكايت ملاقات موسي بن عمران كه ولّي ظاهر بود با ولّي غائب از انظار كه به نام خضر معروف است اين مرد الهي به گونه اي بود كه حتّي موسي با او آشنا نبود و تنها با راهنمائي خدا او را شناخت و از عملش بهره گرفت .

چنانكه مي فرمايد : ( فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً * قالَ لَهُ مُوسي هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلي أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً ) ( 1 ) موسي و همراهش با بنده اي از بندگان ما كه او را مشمول رحمت خود قرار داده بوديم ، و از جانب خويش به او علمي آموخته بوديم ، در كنار دريا آشنا شد موسي به ايشان گفت : آيا اجازه مي دهي همراه تو باشم تا از علوم رشد آفرين خود بما بياموزي .

قرآن سپس شرحي از كارهاي مفيد و سودمند آن شخص را بيان مي كند كه كاملاً دلالت مي كند بر اينكه مردم از آثار و بركات او بهره مند بوده اند با اينكه كاملاً مستور از انظار بوده تا جائي كه حضرت موسي هم او را نمي شناخت و از جايگاه او مطلع نبود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كهف : 65ـ66 .


144


ولّي غائب كه معلم حضرت موسي بود

حضرت موسي بن عمران  ( عليه السلام ) با راهنمائي پرودگار با خضر آشنا مي گردد و از او تقاضاي مصاحبت و استفاده از علم و دانش وي را مي كند .

قطعاً اين شخص كه فردي همچون موسي بن عمران ، از وي مي خواهد كه از او بهره مند شود بايد از اولياء خدا باشد و از نظر علم برتر و به راز و رمز عالم آگاه تر باشد ( ولو در بعضي از علوم و فنون ) كه وقتي موسي از او اجازه مي خواهد كه پيروي او را بكند و از علوم او استفاده كند در جواب مي گويد : تو نمي تواني با من صبر كني ، چگونه خواهي توانست كارهايي را كه از اسرار آنها خبر نداري تحمل نمائي ؟

بررسي حالات اين ولي خدا كه از ديدگان پنهان بوده در همان چند لحظه كوتاه از زندگي حساس او كه با حضرت موسي گذرانده است ( از قبيل سوراخ كردن كشتي و كشتن طفلي كه ظاهراً تقصيري نداشت و ساختن ديوار در كنار دهي كه أهل آن حاضر نشدند مقداري غذا به آنها بدهند كه شرح آن در سوره مباركه كهف آمده ) ما را به نكاتي آشنا مي سازد :

1 ـ اين ولي زماني پنهان از ديدگان بود ، كسي او را نمي شناخت و اگر خدا او را معرفي نمي كرد كسي با او آشنا نمي شد بنابر اين شرط ولّي خدا بودن ، اين نيست كه حتماً مردم او را بشناسند .

2 ـ اين ولي خدا با اينكه از ديدگان غايب و پنهان بود هرگز از حوادث زمان و اوضاع جهان غفلت نداشت و بر اساس ولايتي كه از جانب خداوند به او داده شده بود در اموال و نفوس تصرّف مي كرد و در خير و مصلحت عباد اقدام مي نمود .

3 ـ نكته جالب اينكه نه تنها خود او غايب بود بلكه تصرّفات او نيز از ديدگان عادي پنهان بود ، اگر مردم و سرنشينان كشتي از تصرف او و معيوب ساختن كشتي آگاه مي شدند هرگز به او اجازه نمي دادند كه دست به چنين كاري بزند و نيز اگر مردم شاهد قتل نفس او بودند هرگز رهايش نمي كردند و . . . از اينكه او همه اين كارهاي شگفت آور را در دل اجتماع انجام داد و احدي متوجه كار او نشد مي توان فهميد كه نه تنها خود او پنهان بود بلكه تصرّف او در اوضاع و حوادث نيز بر مردم پنهان بود ، آنها تنها اثر فعل او را


145


مي ديدند نه كار او را .

4 ـ هدايت و رهبري كه از شئون اولياء الهي است گاهي به صورت فرد سازي است و گاهي به صورت ( جمع سازي ) و نيز گاهي در ظاهر و گاهي در پنهان و خفاء انجام مي گيرد . مگر پيامبر اكرم  ( صلّي الله عليه وآله ) نبود كه حدود سه سال مخفيانه دعوت مي كرد و وظيفه او ( فرد سازي ) بود و سپس مأمور به اعلان گرديد و مگر حضرت نوح نبود كه عرضه مي دارد ( ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً ) ( 1 ) ( حقيقت توحيد و راه مستقيم را براي آنان آشكارا و نهان بيان كردم ) كه دعوت در خفا همان هدايت فرد است و فرد سازي .

مفاد آيه ( وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا ) ( 2 ) اين است كه : هر طور كه خدا به امامان دستور مي دهد آنان وظيفه هدايت را انجام مي دهند چه پنهان و چه آشكارا .

حضرت ولي عصر  ( عليه السلام ) نيز همانند خضر شخص ناشناخته اي است كه اقدام به كارهاي سودمندي براي بشريت و ضعفاء انجام مي دهد پس غيبت امام به معني انفصال وجدائي او از جامعه نيست .

عنايت ائمه  ( عليهم السلام ) به مشكلات دوستان خود

واينك مي پردازيم به برخي از رواياتي كه دلالت دارد بر كمك رساني و توجه ائمه  ( عليهم السلام ) براي رفع مشكلات مردم به طوري كه براي مردم محسوس نبود .

رميله مي گويد : در زمان خلافت امير المؤمنين  ( عليه السلام ) تب شديدي بر من عارض شد و چون روز جمعه رسيد مقداري تب فرو كشيد و با خود گفتم چيزي بهتر از اين نيست كه خود را شستشو بدهم و بروم پشت سر علي  ( عليه السلام ) نماز گذارم همين كه حضرت شروع به خطبه كرد تب شدت پيدا كرد بعد از نماز حضرت وارد دارالاماره شد و من نيز با ايشان داخل شدم حضرت به من توجهي كرد و فرمود : چرا ناراحتي و به خود مي پيچي ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نوح : 9 .

2 . انبياء : 73 .


146


حال خود را براي حضرت بيان كردم كه تب شديدي داشتم و امروز مقداري بهتر بودم و به نماز آمدم ولي مجدّداً حالم سنگين شد حضرت فرمود : رميله هيچ مؤمني نيست كه وقتي مريض مي شود ما نيز براي مرض او مريض و براي حزن و اندوه او اندوهگين مي شويم و آنان دعائي نمي كنند مگر ما براي استجابت آن آمين مي گوئيم و اگر ساكت بماند ما برايشان دعا مي كنيم .

رميله مي گويد : عرض كردم اين مطلب مربوط مي شود به دوستان و مؤمناني كه در همين شهر و در اطراف شما هستند ؟ و حال آنكه دوستان شما و صاحبان ايمان در اطراف و اكناف عالم پخش هستند براي آنها چه عنايتي مي شود ؟

حضرت فرمود : هيچ مؤمني در شرق و غرب اين زمين نيست الا اينكه از حال او مطلع هستيم و از ديد ما غائب نيست .

كمك رساني امام عصر ( عليه السلام ) به مردم

روايات و شواهدي كه دلالت مي كند بر كمك رساني و توجه امام عصر  ( عليه السلام ) در رفع مشكلات مستضعفان و شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت  ( عليه السلام ) فراوان است به يكي دو نمونه از آن ها اشاره مي شود .

علي  ( عليه السلام ) مي فرمايد : فتنه هايي كه وقوع آن ها به شما خبر داده شده به زودي ظاهر مي گردد . هر يك از خانواده ما كه با آن فتنه ها برخورد كنند با چراغي روشن و بر روش پاكان و شايستگان حركت نموده تا در نتيجه گره ها را بگشايد و ملت هاي اسير را آزاد كند و گمراهان را پراكنده نمايد ( 1 ) شارحين نهج البلاغه مي گويند : مراد امام از جمله ( اَلا وَمَنْ ادرَكَها مِنّا ) و ( گره گشائي ، آزاد نمودن اسيران . . . ) مربوط به حضرت مهدي ( عليه السلام ) است .

چون حضرت از كارهائي كه آن فرد از اهل بيت در زمان وقوع فتنه انجام مي دهد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . خطبه 150 نهج البلاغه متن كلام حضرت اينگونه است : هذا إبّانُ وُرودِ كلِّ مُوعود وَدُنّو من طلعةِ ما لا تَعرِفُونَ ، الا وَإنّ مَن أدركَها منّا يسرِي فيها بِسراج مُنير وَيَحذُوا فيها عَلي مِثالِ الصّالحين لِيَحُلَّ فيها رِبقاً وَيُعتِقَ فيها رِقّاً وَيصدَعَ شعَباً وَيشعَبَ صَدْعاً في سُتْرَة عَنِ النّاسِ لا يُبْصِرُ القائِفُ أثَرَهُ وَلَو تابَعَ نَظَرَهُ .


147


خبر مي دهد : ( في سُتْرَة عَنِ النّاسِ . . . ) او پنهان از انظار به سر مي برد به طوري كه
جستجوگران با تمام سعي و كوشش خود نمي توانند اثري از او بيابند ، و يگانه فردي كه از اهل بيت غايب از انظار مي باشد حضرت مهدي  ( عليه السلام ) مي باشد .

بر اساس روايات تمامي ائمه  ( عليهم السلام ) اقدامات آشكار و پنهان در مسير اصلاح جامعه مسلمين دارند . از احتجاج طبرسي نقل شده كه حضرت مهدي  ( عليه السلام ) مي فرمايد : إنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُم ، وَلا ناسينَ لِذِكرِكُم وَلَولاذلِك لَنَزَلَ بِكُم اللآواءُوَاصُطَلمكُم الأعداءُ . ( 1 )

( ما در مراعات شما كوتاهي نمي كنيم و شما را فراموش نمي نمائيم ، و اگر اين نبود ، شرّ و ناملايمات بر شما نازل مي شد و دشمنان بر شما مستولي مي گرديدند ) .

بعداز نزول آيه ( أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ ) جابر از رسول خدا مي خواهد كه مراد از اين اولي الأمر چه كساني مي باشند ؟ پيامبر اكرم  ( صلّي الله عليه وآله ) در اين حديث نام دوازده جانشينان خود را مي برد و مي فرمايد : اينها اولي الأمر هستند و چون به دوازدهمين آنان مي رسد مي فرمايد : نام او نام من و كنيه او كنيه من است و از انظار غايب است ، جابر عرض مي كند : آيا شيعيان از وجود ايشان بهره مي برند ؟ پيامبر فرمود : آري ، سوگند به آن كسي كه مرا به پيغمبري برانگيخت در دوران غيبت او ، از نور او روشني مي گيرند و به ولايت او بهره مند مي شوند مانند خورشيد كه در پشت ابر است و مردم از نور او استفاده مي كنند . ( 2 )

نتيجه گيري از بحث گذشته

وجود مقدس امام زمان حضرت مهدي  ( عليه السلام ) در پشت پرده غيبت مشغول راهنمائي ها دستگيري ها و . . . مي باشد و وظيفه خود را انجام مي دهد و هرگز غايب بودن امام به معناي انزوا و كنار گرفتن از همه كارهاي ارشادي و تعليمي و اجتماعي . . . نخواهد بود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امامت و مهدويت : ج 2 ، ص 473 .

2 . منتخب الأثر : ص101


148


به اين كلام معجزه آسا توجه كنيد

ابو نصر كه خادم امام عسكري  ( عليه السلام ) مي باشد مي گويد : من روزهاي اول ولادت حضرت مهدي  ( عليه السلام ) به خدمتشان رسيدم ، صورت ايشان مثل قرص ماه روشنائي داشت . به او سلام كردم ، جواب من را داد . ايشان به من نگاهي كردند و فرمودند : ( أتَعْرِفُني ) آيا مرا مي شناسي ؟ گفتم : ( أنت سيدّي و ابن سيدّي ) تو آقاي من ، فرزند آقا و مولاي مني فرمود : نه ، اين مقدار نخواستم ، عرض كردم پس چه ؟ فرمود : ( أنَا خاتِمُ الأْوصِياءِ بي يَرْفَعُ الْبَلاءُ عَنْ شِيعَتي ) من خاتم اوصياء هستم يعني همان كساني كه يكي پس از ديگري آمدند و حافظ نظام عالم بودند ، من آخرينشان هستم كه بعد از من ديگر كسي به اين عنوان و با اين منصب نخواهد آمد ، و به وجود من ، از شيعيان بلا دفع مي شود . ( 1 )

روشن از پرتو رويت نظري نيست كه نيست * * * منّت خاك درت بر بصري نيست كه نيست

ناظر روي تو صاحب نظرانند وليك * * * بوي گيسوي تو در هيچ سري نيست كه نيست

وجود رهبر و امام اگر چه غائب باشد موجب بقاء مكتب خواهد بود

محاسبات عقلي و اجتماعي ثابت مي كند كه اعتقاد بهوجود امام اگر چه غايب از انظار بوده باشد اثر عميقي در تداوم آيين و مذهب خواهد داشت . زيرا هر جامعه اي كه براي خود سازمان و تشكيلاتي دارد ، وجود رهبر براي آن ضروري است اگر چه آن رهبر به عللي محبوس و زنداني يا در تبعيد و يا بيمار باشد ، چرا كه مردم در اين هنگام دست به دست هم داده و به كارهاي خود ادامه مي دهند و به مجرّد اين كه رهبر از دنيا برود ، تفرقه و پراكندگي و تشتّت قوا در ميان آنها حكم فرما خواهد شد .

در جنگ احد ، زماني كه صدايي به اشتباه و يا غرض ورزي بلند شد : اَلا قَدْ قُتِلَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كفاية الموحدين : ج 2 ، ص 793


149


مُحَمَدٌ ( محمدكشته شد ) اتحاد وپيوستگي مسلمين از هم گسسته شد وهر كدام به گوشه اي گريختند و به محض اينكه مطلع شدند كه پيامبر زنده است ( و آن صداي قبلي شيطاني و دروغ بوده ) بار ديگر از گوشه و كنار به صحنه نبرد آمدند و دفاع را از سر گرفتند .

به طور كلّي در ميدان هاي نبرد ، تلاش هر گروه آن است كه پرچم خود را در برابر حملات دشمن برافراشته و در حال اهتزاز نگه دارند و سربازان دشمن مي كوشند پرچم طرف مقابل را سرنگون نمايند زيرا برافراشته بودن پرچم به سربازان دلگرمي مي بخشد و مهمتر از پرچم ، مقرّ فرماندهي است كه اگر آن نابود شود يك لشگر عظيم و بزرگ ، متلاشي مي گردد .

گاندي در زندان

رهبر يك جنبش عدالتخواهي اگر چه در ميان پيروان خود نباشد مي تواند موجب فشردگي و به هم پيوستگي صفوف معتقدان به نهضت باشد .

به عنوان مثال در نهضت هندوها كه منجر به استقلال هندوستان شد رهبر آن ها ( گاندي ) در زندان دشمن و دولت استعمارگر بود . اما نهضت « عدم همكاري با دولت استعمارگر بريتانيا » با شدّت ادامه يافت . مردم هند گاندي را در ميان خود نمي ديدند ، اما گاندي زنده بود و نفوذ و قدرت معنوي او همچنان مردم هند را به هم پيوند مي داد و از اين نمونه در نهضت ها بسيار فراوان است . در عصر خودمان شاهد بوديم كه امام خميني را به بورساي تركيه تبعيد كردند و مردم از ايشان خبري نداشتند اما مي دانستند كه زنده است و نهضت ادامه داشت و پانزده سال با نبود رهبر در ميان مردم روز به روز بر وحدت و پيوستگي مردم افزوده شد تا شاه مجبور به فرار شد و امام ( قدس سره ) به وطن بازگشت .

اثر اعتقاد شيعه به حيات امام عصر  ( عليه السلام )

شيعيان بر اساس عقيده اي كه به وجود امام ( عليه السلام ) وزنده بودن او دارند هر چند او را در ميان خود نمي بينند ، امّا خود را تنها نمي دانند و در هر لحظه و ساعت به انتظار ظهور او نشسته و با اميد فراوان او را مي خوانند .


150


امام غائب آگاه از حالات و اعمال شيعيان است

علاوه بر همه فوايد وجود حضرت مهدي  ( عليه السلام ) در زمان غيبت ، كه هر يك از اهميّت زيادي برخوردار است ، اينك به فايده ديگري اشاره مي شود و آن اين كه طبق اعتقاد شيعه كه برگرفته از روايات فراوان است ، امام به طور مداوم در دوران غيبت مراقب حال پيروان خويش است و با تكيه بر يك الهام الهي و ولايت و نيرويي كه خداوند به آن ها عطا نموده از وضع اعمال شيعيان آگاه مي گردد و به تعبير روايات ، همه هفته و طبق بعضي از روايات هر روز برنامه اعمال آن ها به نظر مبارك امام مي رسد و از چگونگي رفتار و كردار و گفتار آن ها آگاه مي شود .

اين عقيده اولاً سبب مي شود كه همه معتقدان و علاقه مندان به مقام والاي امامت و ولايت در يك حال مراقبت دائمي قرار گيرند و به هنگام ورود در هر كاري توجه به آن « نظارت عالي » داشته باشند و اثر تربيتي اين باور ، بسيار زياد و قابل توجه است وثانياً : بر مبناي اين عقيده ، رهبر و امام ما ، نه فقط زنده است و با ظهور خود عدل و قسط را در جهان بر پا مي نمايد ، بلكه او از حالات ما و مشكلات فردي و اجتماعي ما آگاه است و براي اصلاح امور دوستان و پيروان خود اقدام خواهد نمود .

خلاصه گفتار ششم

مسئله غيبت مورد توجه خاص پيامبر و ائمه اطهار ( عليهم السلام ) بوده و لذا در كلمات خود به غيبت حضرت مهدي  ( عليه السلام ) و كيفيت آن اشاره نموده اند و عده اي از اصحاب ائمه و نيز بزرگاني مانند شيخ مفيد و شيخ طوسي كتاب غيبت تأليف نموده اند و حكايت تأليف كتاب كمال الدين بيانگر توجه ويژه حضرت مهدي به مسئله غيبت است . سپس در رابطه با غيبت ، سؤالاتي مطرح شد :

1 ـ آيا غيبت امام منافات با تبيين احكام دارد ؟

در پاسخ گفته شد : البته اگر حاضر بودند بهتر و شفّاف تر بيان احكام مي شد امّا چون ائمه  ( عليه السلام ) كليات احكام را بيان نمودند و مجتهدين مي توانند وظائف عباد را استخراج كنند لذا منافاتي در اين رابطه وجود ندارد .


151


2 ـ فلسفه غيبت چيست ؟

طبق روايت عبدالله بن فضل هاشمي حكمت غيبت ، بعد از ظهور معلوم مي گردد ، مع ذلك مي توان گفت : علت و سبب غيبت خود مردم مي باشند با اينكه گوشه اي از حكومت عادلانه را در تاريخ انبيا و پيامبر اكرم  ( صلّي الله عليه وآله ) و چند سال حكومت حضرت علي ( عليه السلام ) ديدند ولي خود را براي تحقّق يافتن چنين حكومتي براي هميشه آماده ننمودند .

3 ـ چه فائده اي بر وجود امام در حال غيبت مترتّب مي گردد ؟

وجود امام و آثاري كه بر آن مترتب مي شود منحصر نيست به زعامت ديني و اجتماعي تا گفته شود با غيبت ايشان ديگر فايده اي براي وجود مستور حضرت نخواهد بود كما اين كه خورشيد در حال مخفي شدن در پشت ابر فوايد زيادي دارد و هرگز فايده آن منحصر نمي شود به تابش آفتاب همين تشبيه در روايات و من جمله در روايت سليمان اعمش از امام سجاد  ( عليه السلام ) آمده مگر نه اين است كه جرم خورشيد جنبه محوري براي سيارات منظومه شمسي دارد ؟ وجود امام طبق روايات فراوان در حفظ و نظام اين جهان مؤثر است و در اين رابطه به كلام رسول خدا  ( صلّي الله عليه وآله ) و علي  ( عليه السلام ) و اشعار امام صادق  ( عليه السلام ) اشاره شد ، و ديگر از فوايد وجود حضرت هدايت و جذبه معنوي است كه بر نفوس اشراف دارد و بر دل هاي آماده تأثير و تصرف مي نمايد كه علامه طباطبائي ( قدس سره ) به اين مطلب اشاره نموده و در توضيح كلام علامه به اشعه نامرئي خورشيد و جذبه قطب هاي مغناطيسي اشاره شد و سپس مواردي از هدايت هاي معنوي و جذبه هاي باطني كه از پيامبر اكرم و ائمه صادر شده و براي ما معلوم گرديده ، بيان گرديد .

و از همه اين ها گذشته حضرت مهدي شخصاً و يا بهواسطه ياران خاص خود ، شبانه روز در رفع مشكلات و داد رسي درماندگان و اصلاح امور مسلمين اقدام مي نمايد و جمع آوري حكاياتي كه در اين رابطه به ما واصل شده مستلزم تأليف چندين جلد كتاب خواهد بود ، غايب شدن حجت خدا از انظار به معناي انزواي او از كارهاي فردي و اجتماعي نيست ، و بهترين نمونه آن خضر است كه در چند لحظه سه كار مهم را انجام داد و در سوره كهف شرح آن آمده و ما نيز به پنج نكته در اين رابطه اشاره نموديم ، امام زمان و ديگر ائمه كارهاي ناپيدايي در مسير اصلاح امور مسلمين و ايجاد جذبه هاي معنوي


152


دارند كه چند حديث در اين رابطه نقل شد .

در خاتمه اشاره كرديم كه وجود و حيات امام و رهبر اگر چه در زندان و تبعيد باشد و يا در پس پرده غيبت به سر ببرد ، روح بخش و باعث اميد امت و پيروان خويش خواهد بود . خصوصاً آن رهبر و امامي كه از حالات فردي و اجتماعي دوستان خويش با خبر باشد .


153


* سؤالات گفتار ششم

1 ـ براي اهمّيت مسئله غيبت حضرت مهدي  ( عليه السلام ) در نظر أهل بيت  ( عليهم السلام ) به كلامي از ايشان اشاره نماييد .

2 ـ يكي از كساني كه قبل از ولادت حضرت مهدي  ( عليه السلام ) ، كتاب غيبت نوشته نام ببريد ؟

3 ـ در كتاب الذريعة نام چند نفر از علماء كه كتابي تحت عنوان ( غيبت ) نوشته اند ، ذكر گرديده است ؟

4 ـ چه چيزي باعث شد كه شيخ صدوق  ( قدس سره ) كتاب كمال الدين را تأليف نمود ؟

5 ـ فلسفه غيبت چيست ؟ و مراد خواجه طوسي كه فرموده : وَعَدَمُهُ مِنّا چه مي باشد ؟

6 ـ چند مورد از فايده هاي وجود امام  ( عليه السلام ) را در زمان غيبت ذكر كنيد .

7 ـ در روايات فايده وجود حضرت در زمان غيبت به چه چيزي تشبيه شده است ؟

8 ـ علامه طباطبائي فايده وجود حضرت را چگونه ذكر كرده است ؟

9 ـ يكي از مواردي كه ائمه اطهار با جذبه معنوي و هدايت باطني ، ياران خود را راهنمايي كرده اند بيان كنيد ؟

10 ـ خدمات حضرت مهدي در زمان غيبت به آحاد جامعه را بيان كنيد .

11 ـ حضرت خضر در زماني كه با حضرت موسي همراه بود چه كارهايي انجام داد ؟

12 ـ از حكايت موسي و خضر پنج نكته برداشت مي شود به يكي از آنها اشاره كنيد .

13 ـ حديث رميله چه مطلبي را به ما مي آموزد ؟

14 ـ روايتي مبني بر كمك رساني حضرت مهدي  ( عليه السلام ) در زمان غيبت ذكر كنيد .

15 ـ ابو نصر از زمان صبابت حضرت مهدي  ( عليه السلام ) چه مطلبي را نقل نموده ؟

16 ـ اعتقاد به حيات و زنده بودن رهبر و امام براي پيروانش چه فايده دارد ؟

17 ـ خلاصه بحث را بيان كنيد ؟



| شناسه مطلب: 74001