بخش 5

7 ـ شفاعت#160;خواهی از اولیای خدا 8 ـ استمداد از اولیای خدا


103


* ( 7 ) *

شفاعت خواهي از اولياي خدا

خداوند كريم نسبت به بندگان خود بسيار مهربان و رؤف است و همواره آنان را مورد لطف و مرحمت خود قرار داده است . يكي از مظاهر رحمت واسعه الهي و لطف عام و گسترده او ، راه هايي است كه جهت بخشش بندگان گنهكار خود پيش روي آنها قرار داده و زمينه را براي رهايي آنها از آتش جهنم فراهم ساخته است . اين راه ها عبارتند از : توبه و شفاعت .

توبه پشيماني از گناه و بازگشت به سوي خداست و شفاعت برخورداري از بخشايش الهي در اثر وساطت بندگان صالح خداست كه آمرزش گناهان شخص را از خدا درخواست مي كند .

شفاعت مقام و منزلتي است كه خداوند به بعضي از بندگان خود از انبيا و اوليا عنايت كرده و به آنها اين امتياز را داده كه در باره گنهكاران از اهل ايمان شفاعت كنند و


104


آمرزش گناهان آنها را از خدا بخواهند .

البته شفاعت براي خود ضوابط و شرايطي دارد و هر كسي نمي تواند مشمول شفاعت شافعان باشد و از طرفي هم هيچ كس نمي تواند بدون اذن پروردگارش در باره كسي شفاعت كند و در روز قيامت تنها كساني شفاعت خواهند كرد كه از جانب خداوند مأذون باشند .

مشركان و بت پرستان عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گمان مي كردند بت هايي كه عبادت مي كنند پيش خداوند شفاعت خواهند كرد و اين انحراف فكري ديگري غير از شركت در عبادت بود . قرآن كريم در مواردي مشركان را به خاطر شرك در عبادت مورد حمله قرار مي دهد و در مواردي انديشه شفاعتگري بت ها را مي كوبد و در آيه زير هر دو مطلب را يك جا عنوان مي كند :

( وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَلا فِي اْلأَرْضِ سُبْحانَهُ وَتَعالي عَمّا يُشْرِكُونَ ) . ( 1 )

« جز خدا چيزهايي را عبادت مي كنند كه نه ضرري به آنها مي رسانند و نه نفعي ، و مي گويند : اين ها شفاعت كنندگان ما پيش خدا هستند بگو آيا به خداوند از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يونس : 18 .


105


چيزي خبر مي دهيد كه نه در آسمان ها و نه در زمين از آنها آگاهي ندارد منزه و بزرگ است خداوند از آن چه كه آنها شريك قرار مي دهند » .

قرآن كريم در مقام رد اين انديشه باطل مشركان ، كه بت ها را شفيع مي دانستند ، اظهار مي دارد كه شفاعت از آن خدا و مختص به اوست و تنها كساني مي توانند شفاعت كنند كه خدا به آنها اذن شفاعت بدهد و پر واضح است كه خدا به بت ها اجازه شفاعت نمي دهد .

( قُلْ لله الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ) . ( 1 )

« بگو شفاعت همگي مال خداست . ملك آسمان ها و زمين از آن اوست سپس به سوي او بر مي گرديد » .

( ما مِنْ شَفِيع إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ) . ( 2 )

« هيچ شفاعت كننده اي نيست مگر بعد از اذن پروردگار » .

در اين آيات ضمن اين كه عقيده مشركان را در باره شفاعت بت ها رد مي كند ، اين مطلب را نيز خاطرنشان مي سازد كه كساني هستند كه آنها با اذن خداوند مي توانند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . زمر : 44 .

2 . يونس : 3 .


106


شفاعت كنند . پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در احاديث بسياري كه از آن حضرت نقل شده ، اين شفيعان مأذون را كه مي توانند شفاعت كنند و خداوند به آنها اذن شفاعت داده است معرفي مي كند :

عن النبي ( صلّي الله عليه وآله ) قال : « شفاعتي لأهل الكبائر من امتي » . ( 1 )

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « شفاعت من شامل گنهكاران از امت من خواهد بود » .

ـ عن النبي ( صلّي الله عليه وآله ) قال : « يشفع يوم القيامة ثلاثة : الأنبياء ثم العلماء ثم الشهداء » . ( 2 )

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « روز قيامت سه گروه شفاعت خواهند كرد : انبيا سپس علما سپس شهدا » .

اكنون كه پيامبران و اولياي الهي از علما و شهدا داراي مقام شفاعت هستند ، به خصوص پيامبر بزرگوار اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) از لحاظ شفاعت كردن داراي « مقام محمود » مي باشد و اين مقام را خداوند به آنها داده است ، مي توانيم از آنها درخواست شفاعت كنيم و از آنها بخواهيم كه روز قيامت پيش خداوند ما را شفاعت كنند . اين درست مانند درخواست تعليم احكام و يا درخواست هدايت كردن
است و همان گونه كه پيامبر ، هادي و مزكي و معلم است ، شافع هم هست و مي توانيم از او تقاضاي هدايت و تزكيه و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابي داود : ج 2 ، ص 279 .

2 . سنن ابن ماجه : ج 2 ، ص 1443 .


107


تعليم و شفاعت بكنيم .

شفاعت خواهي از اولياي خدا نهايت تذلل و خضوع در برابر خداست و بنده به خاطر گناهاني كه كرده خود را در خور لطف الهي نمي بيند اما با حسن ظني كه به خدا دارد از رحمت او مأيوس نمي شود و با درخواست شفاعت از كساني كه خدا به آنها اذن شفاعت داده آنها را وسيله قرار مي دهد تا از رحمت واسعه الهي بهره مند شوند .

اين است كه مي بينيم اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) همواره از آن حضرت درخواست شفاعت مي كردند و از او مي خواستند كه در قيامت آنها را فراموش نكند و از شفاعت خود بهره مند سازد و آن حضرت با مهرباني و عطوفت خاصي كه داشت به آنها قول شفاعت مي داد . اكنون به چند نمونه از احاديثي كه در باره شفاعت خواهي اصحاب از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كه در كتب حديثي آمده توجه فرماييد :

1ـ عن عوف بن مالك في حديث طويل قال قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) :

« خيرني ربي بين : ان يدخل نصف امتي الجنة بغير حساب و لاعذاب ، وبين الشفاعة . قلنا : يا رسول الله ما الذي اخترت ؟ قال : اخترت الشفاعة ، قلنا جميعا : يا رسول الله اجعلنا من اهل شفاعتك قال : ان


108


شفاعتي لكل مسلم » . ( 1 )

عوف بن مالك مي گويد :

« پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : پروردگارم مرا ميان اين كه نيمي از امتم بدون حساب و عذاب وارد بهشت شود و ميان شفاعت مخير كرد . گفتيم : كدام را اختياري كردي يا رسول الله ؟ فرمود : شفاعت را ، همگي گفتيم : يا رسول الله ما را از اهل شفاعت خود قرار بده . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : شفاعت من به هر مسلماني شامل مي شود » .

2ـ عن انس قال :

« سألت النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ان يشفع لي يوم القيامة فقال : انا فاعل قلت : فاين اطلبك ؟ قال : اطلبني اول ما تطلبني علي الصراط » . ( 2 )

انس مي گويد :

« از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درخواست كردم كه روز قيامت مرا شفاعت كند . فرمود : چنين خواهم كرد . گفتم : تو را كجا پيدا كنم ؟ فرمود : بر صراط » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع الزوائد : ج 10 ، ص 369 .

2 . سنن ترمذي : ج 4 ، ص 621 .


109


3ـ عن ابي موسي في حديث طويل قال قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) :

« اتاني جبرئيل ( عليه السلام ) آنفاً فخيرني بين : الشفاعة ، وبين ان يغفر لنصف امتي ، فاخترت الشفاعة . فنهض القوم اليه فقالوا : يا رسول الله اشفع لنا . قال شفاعتي لكم » . ( 1 )

ابوموسي مي گويد پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« جبرئيل ( از جانب خداوند ) پيش من آمد و مرا مخير كرد ميان شفاعت و اين كه نيمي از امتم بخشيده شوند و من شفاعت را اخيتار كردم . مردم به پا خاستند و گفتند : يا رسول الله ما را شفاعت كن . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : شفاعت من از آن شماست » .

4ـ عن معاذ بن جبل وابي موسي عن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) قال :

« اتاني آت في منامي فخيرني بين : ان يدخل نصف امتي الجنة ، او شفاعة ، فاخترت لهم الشفاعة . فقلنا : انا نسألك بحق الاسلام وبحق الصحبة لما ادخلتنا في شفاعتك » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع الزوائد : ج 10 ، ص 369 .

2 . همان : ج 10 ، ص 368 .


110


معاذ بن جبل و ابوموسي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كنند كه فرمود :

« در عالم خواب پيكي آمد و مرا ميان اين كه نيمي از امتم وارد بهشت شوند و ميان شفاعت مخير كرد و من شفاعت را براي آنها اختيار نمودم . پس ما گفتيم : از تو درخواست مي كنيم به حق اسلام و به حق مصاحبت كه ما را در شفاعت خود وارد كني » .

5ـ عن انس بن مالك قال :

« دخل رجل من دوس يقال له سواد بن قارب علي النبي ( صلّي الله عليه وآله ) وانشد شعراً وفي آخره :

فكن لي شفيعاً يوم لا ذوشفاعة * * * سواك بمغن عن سواد بن رقاب ( 1 )

انس بن مالك مي گويد :

« مردي از قبيله دوس به نام سواد بن قارب وارد خدمت پيامبر شد و شعري خواند كه آخر آن اين بود :

پس شفيع من باش روزي كه جز تو هيچ شفاعت كننده اي سواد بن قارب را بي نياز نخواهد كرد » .

6ـ عن ابي هريرة في حديث طويل عن النبي ( صلّي الله عليه وآله ) :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاصابة في تمييز الصحابة : ج 2 ، ص 95 .


111


« يذكر يوم القيامة الي ان قال : فيأتون محمداً ( صلّي الله عليه وآله ) فيقولون : يا محمد أنت رسول الله وخاتم الانبياء وقد غفر الله لك ما تقدم من ذنبك وما تأخر ، اشفع لنا الي ربك الي تري الي ما نحن فيه . فَاَنطلق فآتي تحت العرش فأقع ساجداً لربّي . . . ثم يقال : يا محمد ارفع رأسك سل تعطه واشفع تُشَفَّع » . ( 1 )

ابوهريره در يك حديث طولاني در باره روز قيامت مطالبي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند تا آن جا كه آن حضرت مي فرمايد :

« . . . پس مردم به سوي محمد مي آيند و مي گويند : اي محمد تو رسول خدا و خاتم پيامبراني و خدا گناهان پيشين و پسين تو را بخشيده است براي ما نزد خداوند شفاعت كن ، آيا حال ما را نمي بيني ؟ من از آن جا به زير عرش مي آيم و در مقابل پروردگارم به سجده مي افتم . . . سپس گفته مي شود : اي محمد سر خود را بلند كن . درخواست بنما تا داده شوي و شفاعت كن تا شفاعت تو پذيرفته گردد » .

7ـ زياد بن ابي زياد عن خادم للنبي ( صلّي الله عليه وآله ) قال :

« كان النبي مما يقول للخادم ألك حاجة ؟ قال : حتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 6 ، ص 158 .


112


كان ذات يوم فقال يا رسول الله حاجتي . قال : وما حاجتك ؟ قال : حاجتي ان تشفع لي يوم القيامة » . ( 1 )

زياد از خادمي از خدام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه گفت :

« از چيزهايي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به خادم خود مي گفت اين بود كه آيا حاجتي داري ؟ مي گويد : روزي خادم به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گفت : يا رسول الله حاجتي دارم . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : حاجت تو چيست ؟ گفت : حاجت من اين است كه روز قيامت مرا شفاعت كني » .

اين بود نمونه هايي از احاديثي كه در آنها از خود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درخواست شفاعت شده و پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) درخواست كننده را از اين نوع درخواست منع نكرده و نگفته كه شفاعت مرا از خدا بخواه بنا بر اين درخواست شفاعت از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كاري است مشروع و ممدوح كه در احاديث آمده است و اصحاب همواره از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تقاضاي شفاعت مي كردند و اگر اين موضوع كوچك ترين شائبه اي از شرك داشت ، بدون شك پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اصحاب خود را از آن نهي مي كرد و مي بينيم كه نه تنها نهي نكرده بلكه در مقابل درخواست شفاعت به آنها قول شفاعت نيز داده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد بن حنبل : ج 3 ، ص 500 .


113


مطلبي كه در اين جا بايد تذكر بدهيم اين است كه در موضوع شفاعت خواهي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، ميان حال حيات و حال ممات او فرقي نيست ؛ زيرا كه طبق احاديث صحيحي كه در جاي خود نقل كرده ايم ، پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در حال ممات نيز ناظر اعمال امت خود مي باشد و سخنان آنها به آن حضرت مي رسد و براي همين است كه سيره مسلمين بر اين جاري شده كه هنگام زيارت پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، از او درخواست شفاعت هم مي كنند و زيارت نامه هايي كه در كتب علماي مذاهب مختلف آمده ، مشتمل بر شفاعت خواهي از آن حضرت مي باشد .


115


* ( 8 ) *

استمداد از اولياي خدا

دعا كردن و حاجت خواستن از خداوند ، يكي از عواملي است كه درهاي رحمت الهي را به روي بندگان مي گشايد و سبب مي شود كه خداوند در رفع گرفتاري ها و برآمدن حاجات ، بنده خود را ياري كند و او را از لطف سرشار خود بهره مند سازد . و لذا مي بينيم همه انبيا ، اوصيا و اوليا همواره در امور دنيوي و اخروي خود دست دعا به سوي خدا برداشته اند و قضاي حوائج خود را از او خواسته اند .

البته اجابت دعا از جانب پروردگار براي خود ضوابط و شرايطي دارد و براي اين كه دعا زودتر به اجابت برسد بايد آداب و سنن آن را رعايت كرد و به گونه اي كه در كتب احاديث آمده ، زمان و مكان و حالات دعا كننده در اجابت دعا تأثير مي گذارد ؛ مثلاً دعا در روز جمعه و رو به قبله و يا در حجر اسماعيل و با طهارت و بعد از انجام يك عمل


116


خير ، احتمال اجابت بيشتري دارد .

يكي از چيزهايي كه در اجابت دعا بسيار مؤثر است اين است كه انسان از انبيا و اوليا و كساني كه پيش خداوند وجاهت و عرضه اي دارند ، بخواهد كه در باره او دعا كنند و قضاي حوائج او را از خدا بخواهند در چنين صورتي احتمال اين كه دعا به هدف اجابت برسد ، بيشتر است .

قرآن كريم درباره كساني كه براي طلب مغفرت نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نمي روند تا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از خداوند آمرزش گناهان آنها را بخواهد ، انتقاد مي كند :

( وَإِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ ) . ( 1 )

« و چون به آنها گفته مي شود كه بياييد تا پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي شما طلب آمرزش كند ، سر خود را تكان مي دهند و با تكبر روي بر مي گردانند » .

در مقابل آن به كساني كه پيش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي روند و آن حضرت در باره آنها دعا مي كند و آمرزش گناهانشان را از خدا مي خواهد ، وعده بخشش و آمرزش مي دهد :

( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً ) . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منافقون : 5 .

2 . نساء : 64 .


117


« و اگر آنها هنگامي كه بر نفس خود ظلم كردند ، پيش تو بيايند و از خدا طلب مغفرت كنند و رسول هم براي آنها طلب مغفرت كند ، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت » .

اين است كه مي بينيم اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در امور دنيوي و اخروي خود و به هنگام حاجت خواهي از خدا پيش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي رفتند و از او تقاضا مي كردند كه براي برآمدن حاجات آنها دعا كند و آن حضرت تقاضاي آنها را مي پذيرفت و به آنها دعا مي كرد همچنين آنها علاوه بر پيامبر از افراد ديگري كه بندگان صالح خدا بودند تقاضاي دعا مي كردند . اكنون به چندين نمونه از دعا خواهي اصحاب از پيامبر و اولياي خدا توجه فرماييد :

1ـ عن أنس قال :

« قالت امّ سليم امّي : يا رسول الله خادمك انس ادع الله له . قال : اللهم اكثر ماله وولده وبارك فيما اعطيته » . ( 1 )

انس مي گويد :

« مادرم ام سليم به پيامبر عرض كرد : يا رسول الله انس خادم توست براي او دعا كن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گفت :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 8 ، ص 135 .


118


خدايا ! مال و فرزند او را بيشتر كن و در آن چه به او دادي بركت بده » .

2ـ عن انس قال : بينا النبي ( صلّي الله عليه وآله ) يخطب يوم الجمعه فقام رجل فقال :

« يا رسول الله ادع الله ان يسقينا فتغيمت السماء ومُطرنا » . ( 1 )

انس مي گويد : « پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خطبه نماز جمعه را ايراد مي كرد كه مردي بلند شد و گفت :

« يا رسول الله از خدا بخواه كه ما را سيراب كند در اين هنگام آسمان ابري شد و بر ما باران باريد » .

3ـ عن حسان بن شداد أن امه وفدت الي النبي ( صلّي الله عليه وآله ) فقالت :

« يا رسول الله اني وفدت اليك لتدعو لابني هذا وان تجعله كبيرا طيبا فتوضأ من فضل وضوئه ومسح وجهه وقال : اللهم بارك ما فيه واجعله كبيراً طيباً » . ( 2 )

حسان بن شداد مي گويد كه مادرش نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 8 ، ص 134 .

2 . كنز العمال : ج 13 ، ص 349 .


119


و گفت :

« يا رسول الله پيش تو آمده ام تا به اين فرزندم دعا كني و او را بزرگ و پاكيزه قرار دهي پس پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از باقيمانده آب وضويش وضو گرفت و دست به صورتش كشيد و گفت : خدايا اين زن را در باره فرزندش بركت بده و او را بزرگ و پاكيزه گردان » .

4ـ عن طلحة بن عبيدالله قال :

« انطلق رجل ذات يوم فنزع ثيابه وتمرغ في الرمضاء ويقول لنفسه : ذوقي نار جهنم أجيفة بالليل وبطالة بالنهار ؟ قال : فبينا هو كذلك اذ أبصر النبي ( صلّي الله عليه وآله ) في ظلّ شجرة فاتاه فقال : غلبتني نفسي فقال له النبي : اما لقد فتحت لك ابوابك السّماء ولقد باهي بك الملائكة ثم قال لأصحابه : تزودوا من اخيكم . فجعل الرجل يقول : يا فلان ادع لي . . . » . ( 1 )

طلحة بن عبيدالله مي گويد :

« روزي مردي آمد و لباس خود را كند و جلو حرارت آفتاب خود را به خاك مي ماليد و با خود مي گفت : آتش جهنم را بچش آيا در شب مثل مرده ها هستي و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حياة الصحابة : ج 3 ، ص 336 .


120


در روز بطالت مي كني ؟ مي گويد : او چنين مي كرد كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در سايه درختي بود پيش وي آمد پس او گفت : نفس من بر من غلبه كرده . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به او فرمود : بدان كه درهاي آسمان به روي تو باز شده و فرشتگان با تو مباهات مي كنند . سپس به اصحاب خود فرمود : از برادرتان اخذ توشه كنيد . پس يك يك مي آمدند و مي گفتند : اي فلان ما را دعا كن » .

5ـ عن عمر انه قال لأويس :

« استغفرلي قال : كيف استغفرلك وانت صاحب رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) قال : سمعت رسول الله يقول : ان خير التابعين رجل يقال له اويس » . ( 1 )

از عمر نقل شده كه به اويس گفت :

« براي من طلب آمرز كن . او گفت : چگونه چنين كنم در حالي كه توصحابه پيامبري ؟ گفت : از پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) شنيدم كه فرمود : بهترين كس از تابعين مردي است كه نام او اويس است » .

با توجه به احاديث بالا معلوم شد كه استمداد از اولياي الهي كه همان طلب دعا از آنهاست كاري است مشروع و مستحب كه قرآن و حديث و عمل اصحاب آن را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حياة الصحابة : ج 3 ، ص 337 .


121


تأييد مي كند .

وقتي ما در باره حوائج خود چه دنيوي باشد و چه اخروي ، از اولياي الهي استمداد مي كنيم و آنها را مي خوانيم و از آنها كمك مي طلبيم ، هرگز منظور ما اين نيست كه اولياي خدا به طور مستقيم و مستقل حاجت ما را برآورند ، بلكه منظور اين است كه آنها براي ما دعا كنند و قضاي حوائج ما را از خدا بخواهند و مي دانيم كه دعاي آنها به سبب جاه و منزلتي كه پيش خدا دارند ، به اجابت نزديك تر است و چنانچه دعاي آنها در حق ما به اجابت رسيد و حاجت ما بر آورده شد ، اين نوعي كرامت است كه خداوند به ولي خود عنايت كرده است .

همان گونه كه از انبيا و اوليا در حال حياتشان مي توان استمداد كرد و طلب دعا نمود ، پس از مرگ آنها نيز چنين كاري صحيح و مشروع است زيرا كه از مسلّمات اسلام است ارواح به خصوص ارواح انبيا و اوليا و شهدا در عالم برزخ داراي نوعي حيات هستند و به خوبي حتي بيشتر و بهتر از زندگي دنيايي خود مي فهمند و ناظر بر اعمال كساني هستند كه در دنيا زندگي مي كنند و سخن آنها را مي شنوند و پيام آنها را دريافت مي كنند .

قرآن كريم در باره كشته شدگان در راه خدا چنين مي فرمايد :

( وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ


122


أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ ) . ( 1 )

« كشته شدگان در راه خدا را مردگان نپنداريد ، بلكه زندگانند و پيش پروردگارشان روزي مي خورند و از آن چه كه به آنها داده شده شادمانند و به كساني كه هنوز به آنها نپيوسته اند و در پي آنها هستند مژده مي دهند كه ترسي براي آنها نيست و اندوهگين نشوند » .

در مورد اين كه مرده ها به خصوص انبيا و اولياي الهي پس از مرگ هم داراي درك و شعور ، آن هم به صورت قوي تر از دنيا هستند و پيوند آنها با زنده ها قطع نشده ، شواهد بسياري از احاديث داريم در بعضي از اين احاديث به طوري كه خواهيم ديد علاوه بر اثبات شعور برتر به مرده ها ، به اين موضوع هم اشاره شده كه آنها با بدن هاي خودشان كه در قبر مدفون شده به نوعي رابطه دارند .

اكنون به چند حديث در اين باره توجه فرماييد :

1ـ عن ابي سعيد الخدري قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) :

« اذا وضعت الجنازة فاحتملها الرجال علي اعناقهم فان كانت صالحة قالت : قدموني قدموني وان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران : 169 ـ 170 .


123


كانت غير صالحة قالت : ياويلها اين يذهبون بها . يسمع صوتها كل شئ الاّ الإنسان ولو سمعها الأنسان لصعق » . ( 1 )

« ابوسعيد خدري از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود : « وقتي جنازه آماده شد و مردها آن را بالاي گردن هاي خود حمل كردند اگر شخص صالحي باشد مي گويد : ببريدم ، ببريدم ، و اگر غير صالح باشد مي گويد : واي بر اين جنازه : آن را به كجا مي بريد ؟ صداي او را همه چيز غير از انسان مي شنود و اگر آن صدا را انسان بشنود بيهوش مي شود » .

2ـ عن انس عن النبي ( صلّي الله عليه وآله ) قال :

« العبد اذا وضع في قبره وتولّي وذهب اصحابه حتي انه ليسمع قرع نعالهم » . ( 2 )

انس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود :

« وقتي بنده اي در قبر گذاشته شد و دوستانش فاصله گرفتند و رفتند او حتي صداي كفش هاي آنها را مي شنود » .

3ـ عن عمرو بن حزم قال رآني رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) متكئا علي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 2 ، ص 207 .

2 . همان : ج 2 ، ص 190 .


124


قبر فقال : « لا تؤذ صاحب هذا القبر » . ( 1 )

عمرو بن حزم مي گويد : پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مرا ديد كه بر قبري تكيه كرده ام پس فرمود : « صاحب اين قبر را اذيت نكن » .

4ـ عن عروة ان رجلاً وقع في عليّ بمحضر من عمر فقال عمر :

« تعرف صاحب هذا القبر محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب ، وعلي بن ابي طالب بن عبدالمطلب . لا تذكر علياً إلا بخير فانك ان آذيته آذيت هذا في قبره » . ( 2 )

عروه نقل مي كند كه مردي در حضور عمر از علي بدگويي كرد پس عمر گفت :

« صاحب اين قبر را مي شناسي او محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب است و علي فرزند ابي طالب بن عبدالمطلب است . علي را جز به نيكي ياد نكن زيرا كه اگر او را اذيت كني اين را در قبرش اذيت كرده اي » .

5ـ عن عبدالله بن عمر ان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ذكر فتّان القبر فقال عمر :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نيل الاوطار : ج 4 ، ص 87 .

2 . كنز العمال : ج 13 ، ص 123 .


125


« أتردّ علينا عقولنا يا رسول الله فقال رسول الله : نعم كهيئتك اليوم » . ( 1 )

عبدالله بن عمر نقل مي كند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از ناراحتي قبر سخن گفت پس عمر گفت :

« يا رسول الله آيا عقول ما به ما باز مي گردد ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : آري مانند حالتي كه امروز داري » .

6ـ عن ابي هريرة قال قال النبي ( صلّي الله عليه وآله ) :

« ما من عبد يمرّ بقبر رجل يعرفه في الدنيا فيسلم عليه الا عرفه وردّ ( عليه السلام ) » . ( 2 )

ابوهريره از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود :

« بنده اي نيست كه بر قبر مردي كه در دنيا او را مي شناخت مي گذرد و به او سلام مي دهد ، مگر اين كه صاحب قبر او را مي شناسد و سلام او را پاسخ مي دهد » .

7ـ عن عائشة قالت :

« كنت ادخل بيتي الذي فيه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) وابي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الترغيب والترهيب : ج 4 ، ص 132 .

2 . كنز العمال : ج 15 ، ص 646 .


126


فأضع ثوبي واقول انما هو زوجي وأبي فلما دفن عمر معهم فوالله ما دخلته الا وانا مسدودة علي ثيابي » . ( 1 )

عائشه مي گويد :

« وارد خانه مي شدم و لباسم را در مي آوردم و مي گفتم كه او پدر من و او همسر من است چون عمر را با آنها دفن كردند ، وارد خانه نمي شدم مگر اين كه لباس هايم بر تنم بود » .

8ـ عن عبدالله بن مسعود قال قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) :

« حياتي خير لكم تحدثون وتحدثون وتحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض علي اعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر استغفرت الله لكم » . ( 2 )

ابن مسعود مي گويد پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« زندگي من براي شما خير است كه با هم گفتگو مي كنيم و مرگ من نيز براي شما خير است ؛ زيرا كه اعمال شما بر من عرضه مي شود اگر عمل خيري

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع الزوائد : ج 9 ، ص 37 .

2 . همان : ج 9 ، ص 24 .


127


ديدم خدا را ستايش مي كنم و اگر عمل شري ديدم از خدا براي شما طلب آمرزش مي كنم » .

با توجه به اين احاديث روشن مي شود كه انسان پس از مرگ نه تنها فهم و شعور خود را از دست نمي دهد ، بلكه به يك شعور برتر مي رسد و چيزهايي را درك مي كند كه در زندگي آنها را درك نمي كرد طبق اين احاديث ، مرده در زير لحد صداي كفش هاي مردم را مي شنود و يا كسي كه روي قبر او نشسته مي بيند و از اهانتي كه به او شده اذيت مي شود و واضح است كه انسان زنده نمي تواند با چنين شرايطي صدايي را بشنود و يا كسي را ببيند .

و اما آياتي كه در قرآن كريم در نفي سماع از مردگان آمده مانند آيه : ( إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتي ) ( 1 ) ( تو نمي تواني مردگان را به شنيدن وادار كني ) و يا آيه ( ما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِي الْقُبُورِ ) ( 2 ) ( تو قدرت شنوانيدن اهل قبور را نداري ) . اين قبيل آيات در مقام تشبيه كفار بر مردگان است و منظور اين نيست كه آنها نمي شنوند بلكه منظور اين است كه نمي توان از آنها پاسخي دريافت نمود ، همان گونه كه كفار سخن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را مي شنيدند اما آن را اجابت نمي كردند .

احاديثي كه نقل كرديم به وضوح اين حقيقت را اثبات

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نمل : 80 .

2 . فاطر : 22 .


128


مي كند كه ارواح مردگان مي شنوند و مي بينند و احوال زندگان را درك مي كنند .

به خصوص در باره اولياي خدا ؛ مانند پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه ناظر اعمال امت است و يا شهدا كه به بازماندگان خود پيام بشارت مي فرستند ، مطلب بسيار روشن است .

با وجود چنين شعور برتري كه ارواح انبيا و اوليا دارند ، استمداد و طلب دعا از آنها درست مانند طلب دعا در حال حيات آنهاست و لذا مي بينيم كه بعد از رحلت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نيز اصحاب و تابعين از آن حضرت استمداد و طلب دعا مي كردند :

عثمان بن حنيف در عهد خلافت عثمان بن عفان به مردي كه حاجتي داشت گفت :

« وضو بگيرد و به مسجد برو و دو ركعت نماز بخوان آنگاه بگو :

« اللهم اني اسألك واتوجه اليك بنبيّنا محمد نبي الرحمة يا محمد اني اتوجه بك الي ربي فتقضي لي حاجتي » . ( 1 )

« خداوندا ! از تو مي خواهم و به وسيله پيامبرمان كه پيامبر رحمت است به سوي تو متوجه مي شوم . اي محمد من به وسيله تو به سوي پروردگارم متوجه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المعجم الكبير ( طبراني ) : ج 9 ، ص 18 .


129


مي شوم تا حاجتم برآورده شود » .

جاء بلال بن حرث الي قبر النبي ( صلّي الله عليه وآله ) فقال :

« يا رسول الله استسق لأمتك فانهم هلكوا » . ( 1 )

« بلال بن حرث نزد قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و گفت :

« يا رسول الله براي امت خود طلب باران كن كه هلاك مي شوند » .

همچنين در بعضي از روايات و احاديث نبوي به افراد گرفتار و حاجتمند دستور داده شده كه در مواقعي كه احتياج به كمك پيدا كردند اولياء الله را به كمك خود بخوانند و از آنها استمداد كنند .

عن عبدالله بن مسعود قال قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) :

« اذا انفلتت دابة احدكم بأرض فلاة فليناد يا عبادالله احبسوا ، يا عبادالله احبسوا ، يا عبادالله احبسوا ، فان لله عبادا سيحبسه عليكم » . ( 2 )

عبدالله بن مسعود از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود :

« وقتي در بياباني مركب شما فرار كرد پس سه بار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وفاء الوفا : ج 4 ، ص 1374 .

2 . المعجم الكبير ( طبراني ) : ج 10 ، ص 267 .


130


ندا سر دهيد كه : اي بندگان خدا آن را مهار كنيد همانا براي خداوند بندگاني است كه آن را براي شما مهار مي كند » .

عن عتبة بن غزوان قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) :

« اذا اضل احدكم شيئا او اراد عوناً وهو بأرض ليس فيها انيس فليقل : يا عبادالله اعينوني او اغيثوني فان لله عباداً لانراهم » . ( 1 )

عتبه مي گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« هنگامي كه يكي از شما چيزي را گم كرد و يا احتياج به كمك داشت و او در محلي است كه انيسي ندارد ، پس بگويد : اي بندگان خدا كمك كنيد همانا براي خداوند بندگاني است كه آنها را نمي بينيم » .

با توجه به مجموع احاديثي كه در اين بخش نقل كرديم نتيجه مي گيريم كه استمداد و دعاخواهي از انبيا و اولياي الهي چه در حال حيات و چه در حال ممات آنها عمل مشروع و مستحبي است كه نمي توان در آن ترديد كرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع الزوائد : ج 10 ، ص 132 .



| شناسه مطلب: 74030