بخش 1

هدف از تالیف این کتاب و رسالت آن آثار عظمت و قدرت خداوند ذات پاک خداوند نا متناهی است خدای سبحان جسم نیست و هرگز دیده نمی‏شود شاخه‏های توحید توحید افعالی و معجزات پیامبران فرشتگان خدا عبادت مخصوص اوست کنه ذات پاک او بر همه مخفی است نه تعطیل نه تشبیه

هدف از تاليف اين كتاب و رسالت آن

بسم الله الرحمن الرحيم

1-ما در عصر خود شاهد تحول عظيمي هستيم ، تحولي كه از يكي از
بزرگترين اديان آسماني يعني‏ « اسلام‏ » سرچشمه مي‏گيرد .

اسلام در عصر ما تولد نويني يافته ، مسلمين جهان بيدار شده و به اصل
خويش باز مي‏گردند ، و حل مشكلات خود را كه در جاي ديگر نيافته‏اند ، در تعليمات اسلام
و اصول و فروع آن جستجو مي‏كنند .

دليل اين تحول چيست ؟ موضوع بحث جداگانه‏اي است ، مهم اين است كه
بدانيم آثار اين تحول عظيم در همه كشورهاي اسلامي ، و حتي در بيرون جهان اسلام آشكار
شده است ، و به همين دليل بسياري از مردم دنيا مي‏خواهند بدانند كه اسلام چه
مي‏گويد ؟ و چه پيام تازه‏اي براي مردم جهان دارد ؟

در چنين شرايط حساسي وظيفه ماست كه اسلام را آن چنان كه هست‏بدون
هر گونه پيرايه و با تعبيراتي روشن و قابل درك براي عموم شرح دهيم و عطش مردمي را
كه مي‏خواهند نسبت‏به اسلام و مذاهب اسلامي آگاهي بيشتري پيدا كنند با بيان حقيقت
فرو نشانيم و اجازه ندهيم كه ديگران به جاي ما سخن بگويند و به جاي ما تصميم
بگيرند .

2-قابل انكار نيست كه در اسلام مانند ساير اديان ، مذاهب مختلفي
وجود دارد كه هر يك داراي ويژگيهايي در مسائل عقيدتي يا عملي مي‏باشند ، ولي اين
تفاوتها هرگز در آن حد نيست كه مانع از همكاري نزديك ميان پيروان اين آيين
گردد . بلكه آنها مي‏توانند در سايه همكاري و همگامي موجوديت‏خود را در برابر
طوفانهايي كه از شرق و غرب مي‏وزد حفظ كنند و به مخالفان مشترك اجازه ندهند
نقشه‏هاي خود را عملي سازند .

به يقين ايجاد اين تفاهم و تحكيم و تعميق آن ، نياز به رعايت اصول و
ضوابطي دارد كه از همه مهمتر اين است كه فرق اسلامي يكديگر را به خوبي بشناسند و
ويژگيهاي هر يك براي ديگري روشن گردد ، چرا كه تنها با شناخت‏يكديگر مي‏توانند جلو
سوء تفاهمها را بگيرند و راه همكاري را هموار سازند .

بهترين راه براي شناخت‏يكديگر اين است كه عقايد هر مذهبي را در
فروع و اصول اسلام ، از دانشمندان معروف و شناخته شده آن مذهب بگيرند چون اگر به سراغ
ناآگاهان برويم ، يا احيانا عقايد پيروان يك مذهب را از دشمنانشان بشنويم . حب و بغضها
راه وصول به مقصد را مي‏بندد و تفاهم مبدل به دلسردي و جدايي مي‏شود .

3-با توجه به دو نكته بالا بر اين شديم كه عقايد اسلامي را در
اصول و فروع به ضميمه ويژگيهاي مذهب شيعه ، در اين كتابچه مختصر گرد آوري كنيم و
نوشتاري تهيه شود كه داراي خصوصيات زير باشد :

1-فشرده و عصاره همه مطالب لازم در آن منعكس باشد و زحمت مطالعه
كتابهاي متعدد را از دوش خوانندگان جستجوگر بردارد .

2-بحثها روشن و خالي از هر گونه ابهام باشد و حتي از به كارگيري
اصطلاحاتي كه تنها به درد محيطهاي علمي و حوزوي مي‏خورد پرهيز شود ، در عين حال اين
كار چيزي از تعميق بحثها نكاهد .

3-با اين كه هدف ذكر عقايد است نه بيان دلايل آن ، ولي در موارد
حساس تا آن جا كه طبيعت چنين نوشتار فشرده‏اي اجازه مي‏دهد ، بحثها آميخته با دلايلي
از كتاب و سنت و دليل عقل باشد .

4-از هر گونه پرده پوشي و مجامله و پيشداوري خالي باشد ، تا بتواند
واقعيتها را آن چنان كه هست ، منعكس نمايد .

5-موازين ادب و عفت قلم نسبت‏به همه مذاهب در تمام بحثها مراعات
گردد .

كتابچه موجود با رعايت نكات بالا در سفر بيت الله الحرام كه روح و
جان صفاي بهتر و بيشتري دارد تهيه شد ، سپس در جلسات متعددي با حضور جمعي از
دانشمندان مورد بحث و بررسي دقيق قرار گرفت و تكميل شد . اميدواريم با اين كار موفق
به رسيدن به اهدافي كه در بالا اشاره كرديم شده باشيم و ذخيره‏اي براي يوم المعاد
گردد . در اين جا دست‏به درگاه قادر متعال برداشته عرضه مي‏داريم :

« ربنا اننا سمعنا مناديا ينادي للايمان ان آمنوا بربكم فآمنا
ربنافاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار » ( 1 )

محرم الحرام 1417

قم-مدرسة الامام امير المؤمنين ( ع )

ناصر مكارم شيرازي

آثار عظمت و قدرت خداوند

خدا در قرآن

خداوند متعال پديد آورنده تمام جهان هستي است ، و آثار عظمت و علم و
قدرت او در جبين تمامي موجودات جهان ، آشكار و هويداست ، در درون وجود ما ، در عالم
جانداران و گياهان ، در ستارگان آسمان ، و عوالم بالا و در همه جا نمايان است .

ما معتقديم : هر چه در اسرار موجودات اين جهان بيشتر انديشه كنيم به
عظمت ذات پاك او و وسعت علم و قدرتش آگاهتر مي‏شويم و با پيشرفت علم و دانش بشري هر
روز درهاي تازه‏اي از علم و حكمت او به روي ما گشوده مي‏شود ، و ابعاد انديشه ما را
گسترش بيشتري مي‏دهد و اين تفكر سرچشمه عشق روز افزون ما نسبت‏به او خواهد شد و هر
لحظه ما را به آن ذات مقدس نزديك و نزديكتر مي‏سازد و در نور جلال و جمال او فرو
مي‏برد .

قرآن مجيد مي‏گويد :

« و في الارض آيات للموقنين * و في انفسكم افلا تبصرون‏ » ، و در زمين
آياتي براي جويندگان يقين است و در وجود خود شما ( نيز آياتي است ) آيا
نمي‏بينيد ؟ » . ( 2 )

ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لآيات لاولي
الالباب * الذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السموات و
الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا ، مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و رفت‏شب و
روز ، نشانه‏هاي ( روشني ) براي خردمندان است-همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته
و آن گاه كه بر پهلو خوابيده‏اند ياد مي‏كنند ، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين
مي‏انديشند ( و مي‏گويند : ) بار الها ! هرگز اينها را بيهوده نيافريده‏اي ! » . ( 3 )

بخشي از صفات جمال و جلال خداوي سبحان ذات پاك خداوند از هر عيب و
نقص پاك و منزه است و آراسته به تمام كمالات مي‏باشد بلكه او كمال مطلق ، و مطلق كمال
است و به تعبير ديگر هر كمال و زيبايي در اين جهان است از ذات پاك او سرچشمه گرفته .

هو الله الذي لا اله هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن
العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عما يشركون * هو الله الخالق البارئ المصور له
الاسماء الحسني يسبح له ما في السموات و الارض و هو العزيز الحكيم ، او خدايي است كه
معبودي جز او نيست ، حاكم و مالك اصلي اوست ، از هر عيب پاك و منزه است ، به كسي ستم
نمي‏كند ، امنيت‏بخش است ، مراقب همه چيز است ، قدرتمندي شكست ناپذير است كه با اراده
نافذ خود هر امري را اصلاح مي‏كند ، او شايسته عظمت است ، و منزه است از آنچه همتاي او
قرار مي‏دهند-او خداوندي است‏خالق ، آفريننده‏اي بي سابقه ، و صورتگري ( بي نظير ) ، براي
او نامهاي نيك ( و هر گونه صفات كمال ) است ، آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او
مي‏گويند و او عزيز و حكيم است‏ » . ( 4 )

و اين بخشي از صفات جمال و جلال اوست .

ذات پاك خداوند نا متناهي است

او وجودي است‏بي نهايت از هر نظر : از نظر علم و قدرت ، حيات ابديت و
ازليت و به همين دليل در زمان و مكان نمي‏گنجد ، چرا كه زمان و مكان هر چه باشد محدود
است ، ولي در عين حال همه جا و در هر زمان حضور دارد چرا كه فوق زمان و مكان است .

و هو الذي في السماء اله و في الارض اله و هو الحكيم العلي ، او
كسي است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود ، و او حكيم و عليم است‏ » . ( 5 )

و هو معكم اينما كنتم و الله بما تعملون بصير ، او با شماست هر جا
كه باشيد و خداوند سبت‏به آنچه انجام مي‏دهيد بيناست‏ » . ( 6 )

آري او به ما از ما نزديكتر است ، او در درون جان ماست و او در همه
جاست ، و در عين حال مكاني ندارد : و نحن اقرب اليه من حبل الوريد ، و ما به او از رگ
قلبش نزديكتريم ، » ! ( 7 )

هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شي‏ء عليم ، اوست
آغاز و پايان ، و پيدا و پنهان و او به هر چيز داناست‏ » . ( 8 )

بنابر اين اگر در آياتي از قرآن مي‏خوانيم : ذو العرش المجيد ، او
صاحب عرش و داراي مجد و عظمت است‏ » . ( 9 ) عرش در اين جا به معناي
تخت‏بلند شاهانه نيست ) و نيز اگر در آيه ديگر مي‏خوانيم :

الرحمن علي العرش استوي ، خداوند رحمان بر عرش قرار دارد » . ( 10 )

هرگز به اين معني نيست كه او مكان خاصي دارد ، بلكه حاكميت او را بر
تمام عالم ماده و جهان ماوراء طبيعت ثابت مي‏كند . چرا كه اگر براي او مكان خاصي قائل
شويم او را محدود كرده‏ايم و صفات مخلوقات را براي او ثابت نموده ، و او را مانند
ساير اشياء دانسته‏ايم ، در حالي كه ليس كمثله شي‏ء ، هيچ چيز همانند او نيست‏ » . ( 11 )

و لم يكن له كفوا احد ، براي او هيچ گونه شبيه و مانندي وجود
ندارد » . ( 12 )

خداي سبحان جسم نيست و هر گز ديده نمي‏شود

خداوند هرگز با چشم ديده نمي‏شود ، چرا كه رؤيت‏با چشم به معني جسم
بودن و مكان و محل و رنگ و شكل و جهت داشتن است ، و اينها همه صفات مخلوقات است ، و
خداوند برتر از آن است كه صفات مخلوقات داشته باشد .

بنابراين اعتقاد به رؤيت‏خداوند يك نوع آلودگي به شرك است :

لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير ، چشمها او
را نمي‏بينند ولي او همه چشمها را مي‏بيند و او بخشنده و آگاه است‏ » . ( 13 )

به همين دليل هنگامي كه بهانه جويان بني اسرائيل از موسي ( ع ) تقاضاي رؤيت‏خدا كردند و گفتند : لن نؤمن لك حتي نري الله جهرة ، هرگز به تو ايمان
نمي‏آوريم تا خدا را آشكارا ببينيم ! » ( 14 ) موسي آنها را به كوه طور برد
و تقاضاي آنها را تكرار نمود ، و از سوي خداوند چنين پاسخ شنيد : لن تراني و لكن انظر
الي الجبل فان استقر مكانه فسوف تراني فلما تجلي ربه للجبل دكا و خر موسي صعقا فلما
افاق قال سبحانك تبت اليك و انا اول المؤمنين ، هرگز مرا نخواهي ديد ولي به كوه نگاه
كن اگر در جاي خود ثابت ماند مرا خواهي ديد و چون پروردگارش بر كوه جلوه كرد ، آن را
همسان خاك نمود ، و موسي مدهوش بر زمين افتاد ، هنگامي كه به هوش آمد عرض
كرد : خداوندا ! منزهي از اين كه با چشم ديده شوي ، من به سوي تو باز مي‏گردم و من نخستين
مؤمنانم‏ » . ( 15 ) و با اين جريان ثابت‏شد كه خداوند هرگز قابل رؤيت نيست .

ما معتقديم : اگر در بعضي از آيات يا روايات اسلامي سخن از رؤيت
پروردگار به ميان آمده منظور رؤيت‏با چشم دل و شهود باطن است ، چرا كه هميشه آيات
قرآن يكديگر را تفسير مي‏كنند ( القرآن يفسر بعضه بعضا ) . ( 16 )

اضافه بر اين علي ( ع ) در پاسخ كسي كه از حضرتش پرسيد : « يا امير
المؤمنين هل رايت ربك ، اي امير مؤمنان ! آيا هرگز خداي خود را ديده‏اي ؟ » فرمود : « ااعبد
ما لا اري ، آيا كسي را كه نديده‏ام پرستش كنم ؟ »

سپس افزود : « لا تدركه العيون بمشاهدة العيان ، و لكن تدركه القلوب
بحقايق الايمان ، چشمها هرگز او را آشكارا نمي‏بيند اما دلها با نيروي ايمان وي را
درك مي‏كنند » . ( 17 )

ما معتقديم : صفات مخلوقات را براي خدا قائل شدن از جمله اعتقاد به
مكان و جهت و جسميت و مشاهده و رؤيت ، سبب دور افتادن از معرفت‏خداوند و آلوده شدن به
شرك است ، آري او برتر از همه ممكنات و صفات آنهاست و چيزي همانند او نمي‏باشد . از
مهمترين مسائل درباره معرفة الله ، معرفت مساله توحيد ، و يگانگي ذات پاك اوست ، در واقع
توحيد تنها يكي از اصول دين نيست ، بلكه روح و خمير مايه تمام عقايد اسلامي است ، و با
صراحت مي‏توان گفت : اصول و فروع اسلام در توحيد شكل مي‏گيرد ، همه جا سخن از توحيد و
يگانگي است ، وحدت ذات پاك و توحيد صفات و افعال خدا و در تفسيري ديگر وحدت دعوت
انبياء ، وحدت دين و آيين الهي ، وحدت قبله و كتاب آسماني ما ، وحدت احكام و قوانين الهي
درباره تمام افراد بشر ، و بالاخره وحدت صفوف مسلمين ، و نيز وحدت يوم المعاد .

به همين دليل قرآن مجيد هر گونه انحراف از توحيد الهي و گرايش به
شرك را ، گناهي نابخشودني مي‏شمرد : ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن
يشاء و من يشرك بالله فقد افتري اثما عظيما ، خداوند ( هرگز ) شرك را نمي‏بخشد ، و
پايين‏تر از آن را براي هر كس بخواهد ( و شايسته بداند ) مي‏بخشد ، و آن كس كه براي خدا
همتايي قرار دهد گناه بزرگي مرتكب شده است‏ » . ( 18 )

و لقد اوحي اليك و الي الذين من قبلك لئن اشركت ليحبطن عملك و
لتكونن من الخاسرين ، به تو و همه پيامبران پيشين وحي شده كه اگر مشرك شوي تمام
اعمالت تباه مي‏گردد ، و از زيانكاران خواهي بود » . ( 19 )

-شاخه‏هاي توحيد

ما معتقديم : توحيد شاخه‏هاي زيادي دارد كه از همه مهمتر شاخه‏هاي
چهار گانه زير است :

الف : توحيد ذات

يعني ذات پاك او يگانه است و هيچ شبيه و نظير و مانندي ندارد .

ب : توحيد صفات

يعني صفات علم و قدرت و ازليت و ابديت و . . . همه در ذات او جمع است
و عين ذات يگانه اوست . نه مانند مخلوقات كه صفات آنها از يكديگر جدا ، و از ذات آنها
نيز جداست ، البته عينيت ذات خداوند با صفات او نياز به دقت و ظرافت فكري دارد .

ج : توحيد افعال

يعني هر فعل و حركت و هر اثري كه در جهان هستي است همه از اراده و
مشيت‏خدا سرچشمه مي‏گيرد : الله خالق كل شي‏ء و هو علي كل شي‏ء وكيل ، خداوند
آفريننده همه چيز ، و حافظ و ناظر بر همه اشياست‏ » . ( 20 )

له مقاليد السموات و الارض ، كليدهاي آسمانها و زمين از آن اوست ( و
در دست قدرت او مي‏باشد ) » . ( 21 ) آري‏ « لا مؤثر في الوجود الا الله ، هيچ
مؤثري در جهان هستي ، جز ذات پاك خداوند وجود ندارد » .

ولي اين سخن به آن معني نيست كه ما در اعمال خود مجبوريم ، بلكه به
عكس ما در اراده و تصميم گيريهاي خود آزاد هستيم انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما
كفورا ، ما او ( انسان ) را هدايت كرديم ( و راه را به او نشان داديم ) خواه شاكر باشد ( و بپذيرد ) يا كفران كند ( و سر باز زند ) . ( 22 )

و ان ليس للانسان الا ما سعي ، و براي انسان بهره‏اي جز سعي و كوشش
او نيست‏ » . ( 23 )

اين آيات قرآني با صراحت نشان مي‏دهد كه انسان داراي آزادي اراده
است ، ولي چون آزادي اراده و قدرت بر انجام كارها را خداوند به ما داده است ، اعمال ما
مستند به اوست‏بي آنكه از مسؤوليت ما در برابر كارهايمان بكاهد-دقت كنيد .

آري او اراده كرده است كه ما اعمال خود را با آزادي انجام دهيم تا
از اين طريق ما را آزمايش كند و در طريق تكامل پيش ببرد ، چرا كه تنها با آزادي اراده
و پيمودن راه اطاعت‏خدا با اختيار ، تكامل انسانها صورت مي‏گيرد ، زيرا اعمال جبري و
خارج از اختيار نه دليل خوبي كسي است و نه نشانه بدي او !

اصولا اگر ما در اعمالمان مجبور بوديم ، نه بعثت انبياء و نازل شدن
كتب آسماني مفهوم داشت ، و نه تكاليف ديني و تعليم و تربيت ، همچنين پاداش و كيفر الهي
نيز نامفهوم و خالي از محتوا مي‏شد . اين همان چيزي است كه ما از مكتب ائمه اهل
بيت-عليهم السلام-نيز آموخته‏ايم كه به ما فرموده‏اند : نه جبر مطلق صحيح است و نه
تفويض و واگذاري مطلق ، بلكه چيزي در ميان اين دو است : « لا جبر و لا تفويض و لكن امر
بين امرين‏ » . ( 24 )

د : توحيد عبادت

يعني ، عبادت مخصوص خداست و هيچ معبودي جز ذات پاك او وجود
ندارد ، اين شاخه توحيد از مهمترين شاخه‏هاي آن محسوب مي‏شود ، و پيامبران الهي بيشتر
روي آن تكيه كرده‏اند : و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء . . . و ذلك
دين القيمة ، به آنها ( پيامبران ) جز اين دستوري داده نشد كه تنها خدا را بپرستند ، و
دين خود را براي او خالص كنند و از شرك به توحيد باز گردند . . . و اين است آيين پايدار
الهي‏ » ! ( 25 )

براي پيمودن مراحل تكامل اخلاق و عرفان ، توحيد از اين هم عميقتر
مي‏شود و به جايي مي‏رسد كه انسان بايد تنها به خدا دل ببندد ، در همه جا او را بطلبد
و جز به او نينديشد و چيزي او را از خدا به خود مشغول نسازد : « كلما شغلك عن الله فهو
صنمك ، هر چيز تو را به خود مشغول سازد و از خدا دور كند ، بت توست‏ » .

ما معتقديم : شاخه‏هاي توحيد منحصر به اين چهار شاخه نيست ، بلكه
توحيد مالكيت ( يعني همه چيز از آن خداست ) لله ما في السموات و ما في الارض ( 26 ) و توحيد حاكميت‏يعني قانون تنها قانون خداست و من لم يحكم بما انزل
الله فاولئك هم الكافرون ( 27 ) همه از شاخه‏هاي توحيد است .

7-توحيد افعالي و معجزات پيامبران

اصل توحيد افعالي اين حقيقت را تاكيد مي‏كند كه خارق عادات عظيم و
معجزاتي كه از پيامبران الهي صادر مي‏شده همه به‏ « اذن الله‏ » بوده است ، چنانكه قرآن
مجيد درباره حضرت مسيح ( ع ) مي‏گويد : و تبرئ الاكمه و الابرص باذني و اذ تخرج الموتي
باذني ، كور مادر زاد و مبتلا به بيماري ( غير قابل علاج ) پيسي را به اذن من شفا
مي‏دادي ! و مردگان را به فرمان من زنده مي‏كردي ! » ( 28 )

و درباره يكي از وزراي سليمان مي‏فرمايد : قال الذي عنده علم من
الكتاب انا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربي ، كسي كه دانشي از كتاب آسماني نزد او بود گفت : پيش از آن كه چشم بر هم زني ، من آن را ( تخت ملكه سبا را ) نزد تو خواهم آورد و هنگامي كه ( سليمان ) آن را نزد خود ثابت و
مستقر ديد ، گفت : اين از فضل ( و اراده ) پروردگار من است‏ » . ( 29 )

بنابر اين نسبت دادن شفاي بيماران غير قابل علاج و زنده كردن
مردگان به حضرت مسيح ( ع ) ، به اذن و فرمان خدا ، كه صريحا در قرآن آمده ، عين توحيد است .

8-فرشتگان خدا

ما به وجود فرشتگان الهي معتقديم كه هر كدام ماموريت‏خاصي
دارند ، بعضي مامور ابلاغ وحي به انبيا ( 30 ) بوده‏اند .

و گروهي مامور حفظ اعمال انسانها . ( 31 )

و گروهي مامور قبض ارواح . ( 32 )

و گروهي مامور كمك به مؤمنان با استقامت . ( 33 )

و گروهي امدادگران نسبت‏به مؤمنان در جنگها هستند . ( 34 )

و گروهي مامور مجازات اقوام سركشند ( 35 ) و ماموريتهاي
مهم ديگري در نظام جهان آفرينش دارند .

بي شك چون همه اين ماموريتها به اذن و فرمان خدا و به حول و قوه
الهي است هيچ منافاتي با اصل توحيد افعالي و توحيد ربوبيت ندارد ، بلكه تاكيدي بر آن
است .

ضمنا از اين جا روشن مي‏شود كه مساله شفاعت پيامبران و معصومان و
فرشتگان چون به اذن خداست ، عين توحيد است ما من شفيع الا من بعد اذنه ، هيچ شفاعت
كننده‏اي جز با اذن او نيست‏ » . ( 36 )

شرح بيشتر درباره اين مساله و مساله توسل را در مبحث نبوت انبياء
خواهيم داشت .

9-عبادت مخصوص اوست

ما معتقديم : عبادت مخصوص ذات پاك خداست ( همان گونه كه در بحث توحيد
عبادت اشاره شد ) بنابراين هر كس غير او را پرستش كند « مشرك‏ » است ، دعوت همه انبيا نيز
روي اين مساله متمركز بوده است اعبدوا الله ما لكم من اله غيره ، خدا را پرستش كنيد
كه معبودي جز او نداريد » .

اين سخني است كه در قرآن مجيد بارها از پيامبران نقل شده
است . ( 37 )

جالب است كه ما مسلمانان هميشه در نمازهاي خود هنگام تلاوت سوره
حمد اين شعار مهم اسلامي را تكرار مي‏كنيم : « اياك نعبد و اياك نستعين ، تنها تو را
پرستش مي‏كنيم و تنها از تو ياري مي‏جوييم‏ » .

روشن است اعتقاد به شفاعت انبياء و فرشتگان به اذن و فرمان خدا كه
در آيات قرآن آمده است‏به معني عبادت نيست .

همچنين توسل به پيامبران به اين معني كه از آنها خواسته شود كه از
ساحت مقدس پروردگار حل مشكلي را براي توسل جوينده بخواهند ، نه پرستش و عبادت محسوب
مي‏شود ، و نه منافات با توحيد افعالي يا توحيد عبادت دارد ، و شرح اين مساله در مباحث
نبوت خواهد آمد .

10-كنه ذات پاك او بر همه مخفي است

ما معتقديم : با اين كه آثار وجود خداوند همه عالم هستي را پر
كرده ، حقيقت ذات خدا بر هيچ كس روشن نيست ، و هيچ كس نمي‏تواند به كنه ذاتش پي برد ، چرا
كه ذات او از هر نظر بي نهايت است و ما از هر نظر محدود و متناهي هستيم و به همين
دليل احاطه ما به او غير ممكن است : الا انه بكل شي‏ء محيط ، آگاه باشيد او به هر
چيزي احاطه دارد » . ( 38 )

و الله من ورائهم محيط ، و خداوند به همه آنها احاطه دارد » . ( 39 )

به عقل نازي حكيم تا كي * به فكرت اين ره نمي‏شود طي !

به كنه ذاتش خرد برد پي * اگر رسد خس به قعر دريا !

در حديث معروف نبوي ( صلّي الله عليه وآله ) مي‏خوانيم كه آن حضرت نيز مي‏فرمود : « ما
عبدناك حق عبادتك و ما عرفناك حق معرفتك ، ما تو را آن گونه كه شايسته ذات توست عبادت
نكرديم ، و آن گونه كه حق معرفت تو است تو را نشناختيم ! » ( 40 ) ولي اشتباه
نشود اين سخن به آن معني نيست كه چون از « علم تفصيلي‏ » نسبت‏به ذات پاكش محروميم ، از
علم و معرفت اجمالي نيز دست‏برداريم و تنها در باب معرفة الله به ذكر الفاظي كه هيچ
مفهومي براي ما ندارد قناعت كنيم ، اين همان تعطيل معرفة الله است كه ما آن را قبول
نداريم و به آن معتقد نيستيم ، چرا كه قرآن و ساير كتب آسماني ، همه براي معرفة الله و
شناخت‏خداوند نازل شده است .

مثالهاي زيادي براي اين موضوع مي‏توان ارائه داد ، مثلا ما حقيقت
روح را نمي‏دانيم چيست ؟ ولي بي شك ما نسبت‏به آن معرفت اجمالي داريم ، مي‏دانيم روح
وجود دارد و آثار آن را مشاهده مي‏كنيم .

در حديث جالبي از امام محمد بن علي الباقر ( ع ) مي‏خوانيم كه
فرمود : « كلما ميزتموه باوهامكم في ادق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود اليكم ، هر چيزي
را كه با فكر و وهم خود در دقيقترين معانيش تصور كنيد ، مخلوق و ساخته شماست و مانند
خود شماست ، و به شما باز مي‏گردد ( و خداوند از آن برتر و بالاتر است ) » . ( 41 )

در حديث ديگري از امير مؤمنان علي ( ع ) راه دقيق و باريك معرفة
الله با تعبير زيبا و روشني بيان شده است ، مي‏فرمايد : « لم يطلع الله سبحانه العقول
علي تحديد صفته ، و لم يحجبها امواج معرفته ، خداوند سبحان عقلها را از حدود ( و كنه ) صفاتش آگاه نساخته و ( در عين حال ) آنها را از معرفت و شناخت لازم محجوب و محروم
ننموده است‏ » . ( 42 )

11-نه تعطيل نه تشبيه

ما معتقديم : همان گونه كه‏ « تعطيل‏ » شناخت‏خداوند و معرفت صفات او
نادرست است ، افتادن در وادي‏ « تشبيه‏ » نيز غلط و شرك آلود است ، يعني نمي‏توانيم بگوييم
آن ذات پاك اصلا شناخته نمي‏شود ، و ما راهي به معرفت او نداريم ، همان گونه كه
نمي‏توان او را « شبيه‏ » مخلوقات دانست كه يكي راه‏ « افراط‏ » است و ديگري‏ « تفريط‏ » -دقت
كنيد .

پي‏نوشتها :

1-سوره آل عمران ، آيه 193 .

2-سوره ذاريات ، آيات 20 و 21 .

3-سوره آل عمران ، آيات 190 و 191 .

4-سوره حشر ، آيات 23 و 24 .

5-سوره زخرف ، آيه 84 .

6-سوره حديد ، آيه 4 .

7-سوره ق ، آيه 16 .

8-سوره حديد ، آيه 3 .

9-سوره بروج ، آيه 15 .

10-از بعضي از آيات قرآن استفاده مي‏شود كه كرسي خداوند تمام
آسمان و زمين را فرا گيرد بنابراين عرش او بر تمام عالم ماده است . « وسع كرسيه
السموات و الارض‏ » ( سوره بقره ، آيه 255 ) .

11-سوره شوري ، آيه 11 .

12-سوره توحيد ، آيه 4 .

13-سوره انعام ، آيه 103 .

14-سوره بقره ، آيه 55 .

15-سوره اعراف ، آيه 143 .

16-اين جمله معروف است و از ابن عباس نقل شده است ، ولي اين معني در
نهج البلاغه از امير مؤمنان علي ( ع ) به شكل ديگري آمده است : « ان الكتاب يصدق بعضه
بعضا . . . » ( نهج البلاغه ، خطبه 18 ) و در جاي ديگر مي‏فرمايد : « و ينطق بعضه ببعض و يشهد
بعضه علي بعض‏ » ( خطبه 103 ) .

17-نهج البلاغه ، خطبه 179 .

18-سوره نساء ، آيه 48 .

19-سوره زمر ، آيه 65 .

20-سوره زمر ، آيه 62 .

21-سوره شوري ، آيه 12 .

22-سوره انسان ، آيه 3 .

23-سوره نجم ، آيه 39 .

24-اصول كافي ، جلد اول ، صفحه 160 ( باب الجبر و القدر و الامر بين
الامرين ) .

25-سوره بينه ، آيه 5 .

26-سوره بقره ، آيه 284 .

27-سوره مائده ، آيه 44 .

28-سوره مائده ، آيه 110 .

29-سوره نمل ، آيه 40 .

30-سوره بقره ، آيه 97 .

31-سوره انفطار ، آيه 10

32-سوره اعراف ، آيه 37 .

33-سوره فصلت ، آيه 30 .

34-سوره احزاب ، آيه 9 .

35-سوره هود ، آيه 77 .

36-سوره يونس ، آيه 3 .

37-سوره اعراف ، آيات 59 ، 65 ، 73 ، 85 و . . .

38-سوره فصلت ، آيه 54 .

39-سوره بروج ، آيه 20 .

40-بحار الانوار ، جلد 68 ، صفحه 23 .

41-بحار الانوار ، جلد 66 ، صفحه 293 .

42-غرر الحكم .


| شناسه مطلب: 74179