بخش 1
هدف از تالیف این کتاب و رسالت آن آثار عظمت و قدرت خداوند ذات پاک خداوند نا متناهی است خدای سبحان جسم نیست و هرگز دیده نمیشود شاخههای توحید توحید افعالی و معجزات پیامبران فرشتگان خدا عبادت مخصوص اوست کنه ذات پاک او بر همه مخفی است نه تعطیل نه تشبیه
بسم الله الرحمن الرحيم
1-ما در عصر خود شاهد تحول عظيمي هستيم ، تحولي كه از يكي از
بزرگترين اديان آسماني يعني « اسلام » سرچشمه ميگيرد .
اسلام در عصر ما تولد نويني يافته ، مسلمين جهان بيدار شده و به اصل
خويش باز ميگردند ، و حل مشكلات خود را كه در جاي ديگر نيافتهاند ، در تعليمات اسلام
و اصول و فروع آن جستجو ميكنند .
دليل اين تحول چيست ؟ موضوع بحث جداگانهاي است ، مهم اين است كه
بدانيم آثار اين تحول عظيم در همه كشورهاي اسلامي ، و حتي در بيرون جهان اسلام آشكار
شده است ، و به همين دليل بسياري از مردم دنيا ميخواهند بدانند كه اسلام چه
ميگويد ؟ و چه پيام تازهاي براي مردم جهان دارد ؟
در چنين شرايط حساسي وظيفه ماست كه اسلام را آن چنان كه هستبدون
هر گونه پيرايه و با تعبيراتي روشن و قابل درك براي عموم شرح دهيم و عطش مردمي را
كه ميخواهند نسبتبه اسلام و مذاهب اسلامي آگاهي بيشتري پيدا كنند با بيان حقيقت
فرو نشانيم و اجازه ندهيم كه ديگران به جاي ما سخن بگويند و به جاي ما تصميم
بگيرند .
2-قابل انكار نيست كه در اسلام مانند ساير اديان ، مذاهب مختلفي
وجود دارد كه هر يك داراي ويژگيهايي در مسائل عقيدتي يا عملي ميباشند ، ولي اين
تفاوتها هرگز در آن حد نيست كه مانع از همكاري نزديك ميان پيروان اين آيين
گردد . بلكه آنها ميتوانند در سايه همكاري و همگامي موجوديتخود را در برابر
طوفانهايي كه از شرق و غرب ميوزد حفظ كنند و به مخالفان مشترك اجازه ندهند
نقشههاي خود را عملي سازند .
به يقين ايجاد اين تفاهم و تحكيم و تعميق آن ، نياز به رعايت اصول و
ضوابطي دارد كه از همه مهمتر اين است كه فرق اسلامي يكديگر را به خوبي بشناسند و
ويژگيهاي هر يك براي ديگري روشن گردد ، چرا كه تنها با شناختيكديگر ميتوانند جلو
سوء تفاهمها را بگيرند و راه همكاري را هموار سازند .
بهترين راه براي شناختيكديگر اين است كه عقايد هر مذهبي را در
فروع و اصول اسلام ، از دانشمندان معروف و شناخته شده آن مذهب بگيرند چون اگر به سراغ
ناآگاهان برويم ، يا احيانا عقايد پيروان يك مذهب را از دشمنانشان بشنويم . حب و بغضها
راه وصول به مقصد را ميبندد و تفاهم مبدل به دلسردي و جدايي ميشود .
3-با توجه به دو نكته بالا بر اين شديم كه عقايد اسلامي را در
اصول و فروع به ضميمه ويژگيهاي مذهب شيعه ، در اين كتابچه مختصر گرد آوري كنيم و
نوشتاري تهيه شود كه داراي خصوصيات زير باشد :
1-فشرده و عصاره همه مطالب لازم در آن منعكس باشد و زحمت مطالعه
كتابهاي متعدد را از دوش خوانندگان جستجوگر بردارد .
2-بحثها روشن و خالي از هر گونه ابهام باشد و حتي از به كارگيري
اصطلاحاتي كه تنها به درد محيطهاي علمي و حوزوي ميخورد پرهيز شود ، در عين حال اين
كار چيزي از تعميق بحثها نكاهد .
3-با اين كه هدف ذكر عقايد است نه بيان دلايل آن ، ولي در موارد
حساس تا آن جا كه طبيعت چنين نوشتار فشردهاي اجازه ميدهد ، بحثها آميخته با دلايلي
از كتاب و سنت و دليل عقل باشد .
4-از هر گونه پرده پوشي و مجامله و پيشداوري خالي باشد ، تا بتواند
واقعيتها را آن چنان كه هست ، منعكس نمايد .
5-موازين ادب و عفت قلم نسبتبه همه مذاهب در تمام بحثها مراعات
گردد .
كتابچه موجود با رعايت نكات بالا در سفر بيت الله الحرام كه روح و
جان صفاي بهتر و بيشتري دارد تهيه شد ، سپس در جلسات متعددي با حضور جمعي از
دانشمندان مورد بحث و بررسي دقيق قرار گرفت و تكميل شد . اميدواريم با اين كار موفق
به رسيدن به اهدافي كه در بالا اشاره كرديم شده باشيم و ذخيرهاي براي يوم المعاد
گردد . در اين جا دستبه درگاه قادر متعال برداشته عرضه ميداريم :
« ربنا اننا سمعنا مناديا ينادي للايمان ان آمنوا بربكم فآمنا
ربنافاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار » ( 1 )
محرم الحرام 1417
قم-مدرسة الامام امير المؤمنين ( ع )
ناصر مكارم شيرازي
آثار عظمت و قدرت خداوند
خدا در قرآن
خداوند متعال پديد آورنده تمام جهان هستي است ، و آثار عظمت و علم و
قدرت او در جبين تمامي موجودات جهان ، آشكار و هويداست ، در درون وجود ما ، در عالم
جانداران و گياهان ، در ستارگان آسمان ، و عوالم بالا و در همه جا نمايان است .
ما معتقديم : هر چه در اسرار موجودات اين جهان بيشتر انديشه كنيم به
عظمت ذات پاك او و وسعت علم و قدرتش آگاهتر ميشويم و با پيشرفت علم و دانش بشري هر
روز درهاي تازهاي از علم و حكمت او به روي ما گشوده ميشود ، و ابعاد انديشه ما را
گسترش بيشتري ميدهد و اين تفكر سرچشمه عشق روز افزون ما نسبتبه او خواهد شد و هر
لحظه ما را به آن ذات مقدس نزديك و نزديكتر ميسازد و در نور جلال و جمال او فرو
ميبرد .
قرآن مجيد ميگويد :
« و في الارض آيات للموقنين * و في انفسكم افلا تبصرون » ، و در زمين
آياتي براي جويندگان يقين است و در وجود خود شما ( نيز آياتي است ) آيا
نميبينيد ؟ » . ( 2 )
ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لآيات لاولي
الالباب * الذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السموات و
الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا ، مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و رفتشب و
روز ، نشانههاي ( روشني ) براي خردمندان است-همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته
و آن گاه كه بر پهلو خوابيدهاند ياد ميكنند ، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين
ميانديشند ( و ميگويند : ) بار الها ! هرگز اينها را بيهوده نيافريدهاي ! » . ( 3 )
بخشي از صفات جمال و جلال خداوي سبحان ذات پاك خداوند از هر عيب و
نقص پاك و منزه است و آراسته به تمام كمالات ميباشد بلكه او كمال مطلق ، و مطلق كمال
است و به تعبير ديگر هر كمال و زيبايي در اين جهان است از ذات پاك او سرچشمه گرفته .
هو الله الذي لا اله هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن
العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عما يشركون * هو الله الخالق البارئ المصور له
الاسماء الحسني يسبح له ما في السموات و الارض و هو العزيز الحكيم ، او خدايي است كه
معبودي جز او نيست ، حاكم و مالك اصلي اوست ، از هر عيب پاك و منزه است ، به كسي ستم
نميكند ، امنيتبخش است ، مراقب همه چيز است ، قدرتمندي شكست ناپذير است كه با اراده
نافذ خود هر امري را اصلاح ميكند ، او شايسته عظمت است ، و منزه است از آنچه همتاي او
قرار ميدهند-او خداوندي استخالق ، آفرينندهاي بي سابقه ، و صورتگري ( بي نظير ) ، براي
او نامهاي نيك ( و هر گونه صفات كمال ) است ، آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او
ميگويند و او عزيز و حكيم است » . ( 4 )
و اين بخشي از صفات جمال و جلال اوست .
ذات پاك خداوند نا متناهي است
او وجودي استبي نهايت از هر نظر : از نظر علم و قدرت ، حيات ابديت و
ازليت و به همين دليل در زمان و مكان نميگنجد ، چرا كه زمان و مكان هر چه باشد محدود
است ، ولي در عين حال همه جا و در هر زمان حضور دارد چرا كه فوق زمان و مكان است .
و هو الذي في السماء اله و في الارض اله و هو الحكيم العلي ، او
كسي است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود ، و او حكيم و عليم است » . ( 5 )
و هو معكم اينما كنتم و الله بما تعملون بصير ، او با شماست هر جا
كه باشيد و خداوند سبتبه آنچه انجام ميدهيد بيناست » . ( 6 )
آري او به ما از ما نزديكتر است ، او در درون جان ماست و او در همه
جاست ، و در عين حال مكاني ندارد : و نحن اقرب اليه من حبل الوريد ، و ما به او از رگ
قلبش نزديكتريم ، » ! ( 7 )
هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شيء عليم ، اوست
آغاز و پايان ، و پيدا و پنهان و او به هر چيز داناست » . ( 8 )
بنابر اين اگر در آياتي از قرآن ميخوانيم : ذو العرش المجيد ، او
صاحب عرش و داراي مجد و عظمت است » . ( 9 ) عرش در اين جا به معناي
تختبلند شاهانه نيست ) و نيز اگر در آيه ديگر ميخوانيم :
الرحمن علي العرش استوي ، خداوند رحمان بر عرش قرار دارد » . ( 10 )
هرگز به اين معني نيست كه او مكان خاصي دارد ، بلكه حاكميت او را بر
تمام عالم ماده و جهان ماوراء طبيعت ثابت ميكند . چرا كه اگر براي او مكان خاصي قائل
شويم او را محدود كردهايم و صفات مخلوقات را براي او ثابت نموده ، و او را مانند
ساير اشياء دانستهايم ، در حالي كه ليس كمثله شيء ، هيچ چيز همانند او نيست » .
( 11 )
و لم يكن له كفوا احد ، براي او هيچ گونه شبيه و مانندي وجود
ندارد » . ( 12 )
خداي سبحان جسم نيست و هر گز ديده نميشود
خداوند هرگز با چشم ديده نميشود ، چرا كه رؤيتبا چشم به معني جسم
بودن و مكان و محل و رنگ و شكل و جهت داشتن است ، و اينها همه صفات مخلوقات است ، و
خداوند برتر از آن است كه صفات مخلوقات داشته باشد .
بنابراين اعتقاد به رؤيتخداوند يك نوع آلودگي به شرك است :
لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير ، چشمها او
را نميبينند ولي او همه چشمها را ميبيند و او بخشنده و آگاه است » . ( 13 )
به همين دليل هنگامي كه بهانه جويان بني اسرائيل از موسي ( ع )
تقاضاي رؤيتخدا كردند و گفتند : لن نؤمن لك حتي نري الله جهرة ، هرگز به تو ايمان
نميآوريم تا خدا را آشكارا ببينيم ! » ( 14 ) موسي آنها را به كوه طور برد
و تقاضاي آنها را تكرار نمود ، و از سوي خداوند چنين پاسخ شنيد : لن تراني و لكن انظر
الي الجبل فان استقر مكانه فسوف تراني فلما تجلي ربه للجبل دكا و خر موسي صعقا فلما
افاق قال سبحانك تبت اليك و انا اول المؤمنين ، هرگز مرا نخواهي ديد ولي به كوه نگاه
كن اگر در جاي خود ثابت ماند مرا خواهي ديد و چون پروردگارش بر كوه جلوه كرد ، آن را
همسان خاك نمود ، و موسي مدهوش بر زمين افتاد ، هنگامي كه به هوش آمد عرض
كرد : خداوندا ! منزهي از اين كه با چشم ديده شوي ، من به سوي تو باز ميگردم و من نخستين
مؤمنانم » . ( 15 ) و با اين جريان ثابتشد كه خداوند هرگز قابل رؤيت نيست .
ما معتقديم : اگر در بعضي از آيات يا روايات اسلامي سخن از رؤيت
پروردگار به ميان آمده منظور رؤيتبا چشم دل و شهود باطن است ، چرا كه هميشه آيات
قرآن يكديگر را تفسير ميكنند ( القرآن يفسر بعضه بعضا ) . ( 16 )
اضافه بر اين علي ( ع ) در پاسخ كسي كه از حضرتش پرسيد : « يا امير
المؤمنين هل رايت ربك ، اي امير مؤمنان ! آيا هرگز خداي خود را ديدهاي ؟ » فرمود : « ااعبد
ما لا اري ، آيا كسي را كه نديدهام پرستش كنم ؟ »
سپس افزود : « لا تدركه العيون بمشاهدة العيان ، و لكن تدركه القلوب
بحقايق الايمان ، چشمها هرگز او را آشكارا نميبيند اما دلها با نيروي ايمان وي را
درك ميكنند » . ( 17 )
ما معتقديم : صفات مخلوقات را براي خدا قائل شدن از جمله اعتقاد به
مكان و جهت و جسميت و مشاهده و رؤيت ، سبب دور افتادن از معرفتخداوند و آلوده شدن به
شرك است ، آري او برتر از همه ممكنات و صفات آنهاست و چيزي همانند او نميباشد . از
مهمترين مسائل درباره معرفة الله ، معرفت مساله توحيد ، و يگانگي ذات پاك اوست ، در واقع
توحيد تنها يكي از اصول دين نيست ، بلكه روح و خمير مايه تمام عقايد اسلامي است ، و با
صراحت ميتوان گفت : اصول و فروع اسلام در توحيد شكل ميگيرد ، همه جا سخن از توحيد و
يگانگي است ، وحدت ذات پاك و توحيد صفات و افعال خدا و در تفسيري ديگر وحدت دعوت
انبياء ، وحدت دين و آيين الهي ، وحدت قبله و كتاب آسماني ما ، وحدت احكام و قوانين الهي
درباره تمام افراد بشر ، و بالاخره وحدت صفوف مسلمين ، و نيز وحدت يوم المعاد .
به همين دليل قرآن مجيد هر گونه انحراف از توحيد الهي و گرايش به
شرك را ، گناهي نابخشودني ميشمرد : ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن
يشاء و من يشرك بالله فقد افتري اثما عظيما ، خداوند ( هرگز ) شرك را نميبخشد ، و
پايينتر از آن را براي هر كس بخواهد ( و شايسته بداند ) ميبخشد ، و آن كس كه براي خدا
همتايي قرار دهد گناه بزرگي مرتكب شده است » . ( 18 )
و لقد اوحي اليك و الي الذين من قبلك لئن اشركت ليحبطن عملك و
لتكونن من الخاسرين ، به تو و همه پيامبران پيشين وحي شده كه اگر مشرك شوي تمام
اعمالت تباه ميگردد ، و از زيانكاران خواهي بود » . ( 19 )
-شاخههاي توحيد
ما معتقديم : توحيد شاخههاي زيادي دارد كه از همه مهمتر شاخههاي
چهار گانه زير است :
الف : توحيد ذات
يعني ذات پاك او يگانه است و هيچ شبيه و نظير و مانندي ندارد .
ب : توحيد صفات
يعني صفات علم و قدرت و ازليت و ابديت و . . . همه در ذات او جمع است
و عين ذات يگانه اوست . نه مانند مخلوقات كه صفات آنها از يكديگر جدا ، و از ذات آنها
نيز جداست ، البته عينيت ذات خداوند با صفات او نياز به دقت و ظرافت فكري دارد .
ج : توحيد افعال
يعني هر فعل و حركت و هر اثري كه در جهان هستي است همه از اراده و
مشيتخدا سرچشمه ميگيرد : الله خالق كل شيء و هو علي كل شيء وكيل ، خداوند
آفريننده همه چيز ، و حافظ و ناظر بر همه اشياست » . ( 20 )
له مقاليد السموات و الارض ، كليدهاي آسمانها و زمين از آن اوست ( و
در دست قدرت او ميباشد ) » . ( 21 ) آري « لا مؤثر في الوجود الا الله ، هيچ
مؤثري در جهان هستي ، جز ذات پاك خداوند وجود ندارد » .
ولي اين سخن به آن معني نيست كه ما در اعمال خود مجبوريم ، بلكه به
عكس ما در اراده و تصميم گيريهاي خود آزاد هستيم انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما
كفورا ، ما او ( انسان ) را هدايت كرديم ( و راه را به او نشان داديم ) خواه شاكر باشد
( و بپذيرد ) يا كفران كند ( و سر باز زند ) . ( 22 )
و ان ليس للانسان الا ما سعي ، و براي انسان بهرهاي جز سعي و كوشش
او نيست » . ( 23 )
اين آيات قرآني با صراحت نشان ميدهد كه انسان داراي آزادي اراده
است ، ولي چون آزادي اراده و قدرت بر انجام كارها را خداوند به ما داده است ، اعمال ما
مستند به اوستبي آنكه از مسؤوليت ما در برابر كارهايمان بكاهد-دقت كنيد .
آري او اراده كرده است كه ما اعمال خود را با آزادي انجام دهيم تا
از اين طريق ما را آزمايش كند و در طريق تكامل پيش ببرد ، چرا كه تنها با آزادي اراده
و پيمودن راه اطاعتخدا با اختيار ، تكامل انسانها صورت ميگيرد ، زيرا اعمال جبري و
خارج از اختيار نه دليل خوبي كسي است و نه نشانه بدي او !
اصولا اگر ما در اعمالمان مجبور بوديم ، نه بعثت انبياء و نازل شدن
كتب آسماني مفهوم داشت ، و نه تكاليف ديني و تعليم و تربيت ، همچنين پاداش و كيفر الهي
نيز نامفهوم و خالي از محتوا ميشد . اين همان چيزي است كه ما از مكتب ائمه اهل
بيت-عليهم السلام-نيز آموختهايم كه به ما فرمودهاند : نه جبر مطلق صحيح است و نه
تفويض و واگذاري مطلق ، بلكه چيزي در ميان اين دو است : « لا جبر و لا تفويض و لكن امر
بين امرين » . ( 24 )
د : توحيد عبادت
يعني ، عبادت مخصوص خداست و هيچ معبودي جز ذات پاك او وجود
ندارد ، اين شاخه توحيد از مهمترين شاخههاي آن محسوب ميشود ، و پيامبران الهي بيشتر
روي آن تكيه كردهاند : و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء . . . و ذلك
دين القيمة ، به آنها ( پيامبران ) جز اين دستوري داده نشد كه تنها خدا را بپرستند ، و
دين خود را براي او خالص كنند و از شرك به توحيد باز گردند . . . و اين است آيين پايدار
الهي » ! ( 25 )
براي پيمودن مراحل تكامل اخلاق و عرفان ، توحيد از اين هم عميقتر
ميشود و به جايي ميرسد كه انسان بايد تنها به خدا دل ببندد ، در همه جا او را بطلبد
و جز به او نينديشد و چيزي او را از خدا به خود مشغول نسازد : « كلما شغلك عن الله فهو
صنمك ، هر چيز تو را به خود مشغول سازد و از خدا دور كند ، بت توست » .
ما معتقديم : شاخههاي توحيد منحصر به اين چهار شاخه نيست ، بلكه
توحيد مالكيت ( يعني همه چيز از آن خداست ) لله ما في السموات و ما في الارض
( 26 ) و توحيد حاكميتيعني قانون تنها قانون خداست و من لم يحكم بما انزل
الله فاولئك هم الكافرون ( 27 ) همه از شاخههاي توحيد است .
7-توحيد افعالي و معجزات پيامبران
اصل توحيد افعالي اين حقيقت را تاكيد ميكند كه خارق عادات عظيم و
معجزاتي كه از پيامبران الهي صادر ميشده همه به « اذن الله » بوده است ، چنانكه قرآن
مجيد درباره حضرت مسيح ( ع ) ميگويد : و تبرئ الاكمه و الابرص باذني و اذ تخرج الموتي
باذني ، كور مادر زاد و مبتلا به بيماري ( غير قابل علاج ) پيسي را به اذن من شفا
ميدادي ! و مردگان را به فرمان من زنده ميكردي ! » ( 28 )
و درباره يكي از وزراي سليمان ميفرمايد : قال الذي عنده علم من
الكتاب انا آتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربي
، كسي كه دانشي از كتاب آسماني نزد او بود گفت : پيش از آن كه چشم بر هم زني ، من آن را
( تخت ملكه سبا را ) نزد تو خواهم آورد و هنگامي كه ( سليمان ) آن را نزد خود ثابت و
مستقر ديد ، گفت : اين از فضل ( و اراده ) پروردگار من است » . ( 29 )
بنابر اين نسبت دادن شفاي بيماران غير قابل علاج و زنده كردن
مردگان به حضرت مسيح ( ع ) ، به اذن و فرمان خدا ، كه صريحا در قرآن آمده ، عين توحيد است .
8-فرشتگان خدا
ما به وجود فرشتگان الهي معتقديم كه هر كدام ماموريتخاصي
دارند ، بعضي مامور ابلاغ وحي به انبيا ( 30 ) بودهاند .
و گروهي مامور حفظ اعمال انسانها . ( 31 )
و گروهي مامور قبض ارواح . ( 32 )
و گروهي مامور كمك به مؤمنان با استقامت . ( 33 )
و گروهي امدادگران نسبتبه مؤمنان در جنگها هستند . ( 34 )
و گروهي مامور مجازات اقوام سركشند ( 35 ) و ماموريتهاي
مهم ديگري در نظام جهان آفرينش دارند .
بي شك چون همه اين ماموريتها به اذن و فرمان خدا و به حول و قوه
الهي است هيچ منافاتي با اصل توحيد افعالي و توحيد ربوبيت ندارد ، بلكه تاكيدي بر آن
است .
ضمنا از اين جا روشن ميشود كه مساله شفاعت پيامبران و معصومان و
فرشتگان چون به اذن خداست ، عين توحيد است ما من شفيع الا من بعد اذنه ، هيچ شفاعت
كنندهاي جز با اذن او نيست » . ( 36 )
شرح بيشتر درباره اين مساله و مساله توسل را در مبحث نبوت انبياء
خواهيم داشت .
9-عبادت مخصوص اوست
ما معتقديم : عبادت مخصوص ذات پاك خداست ( همان گونه كه در بحث توحيد
عبادت اشاره شد ) بنابراين هر كس غير او را پرستش كند « مشرك » است ، دعوت همه انبيا نيز
روي اين مساله متمركز بوده است اعبدوا الله ما لكم من اله غيره ، خدا را پرستش كنيد
كه معبودي جز او نداريد » .
اين سخني است كه در قرآن مجيد بارها از پيامبران نقل شده
است . ( 37 )
جالب است كه ما مسلمانان هميشه در نمازهاي خود هنگام تلاوت سوره
حمد اين شعار مهم اسلامي را تكرار ميكنيم : « اياك نعبد و اياك نستعين ، تنها تو را
پرستش ميكنيم و تنها از تو ياري ميجوييم » .
روشن است اعتقاد به شفاعت انبياء و فرشتگان به اذن و فرمان خدا كه
در آيات قرآن آمده استبه معني عبادت نيست .
همچنين توسل به پيامبران به اين معني كه از آنها خواسته شود كه از
ساحت مقدس پروردگار حل مشكلي را براي توسل جوينده بخواهند ، نه پرستش و عبادت محسوب
ميشود ، و نه منافات با توحيد افعالي يا توحيد عبادت دارد ، و شرح اين مساله در مباحث
نبوت خواهد آمد .
10-كنه ذات پاك او بر همه مخفي است
ما معتقديم : با اين كه آثار وجود خداوند همه عالم هستي را پر
كرده ، حقيقت ذات خدا بر هيچ كس روشن نيست ، و هيچ كس نميتواند به كنه ذاتش پي برد ، چرا
كه ذات او از هر نظر بي نهايت است و ما از هر نظر محدود و متناهي هستيم و به همين
دليل احاطه ما به او غير ممكن است : الا انه بكل شيء محيط ، آگاه باشيد او به هر
چيزي احاطه دارد » . ( 38 )
و الله من ورائهم محيط ، و خداوند به همه آنها احاطه دارد » . ( 39 )
به عقل نازي حكيم تا كي * به فكرت اين ره نميشود طي !
به كنه ذاتش خرد برد پي * اگر رسد خس به قعر دريا !
در حديث معروف نبوي ( صلّي الله عليه وآله ) ميخوانيم كه آن حضرت نيز ميفرمود : « ما
عبدناك حق عبادتك و ما عرفناك حق معرفتك ، ما تو را آن گونه كه شايسته ذات توست عبادت
نكرديم ، و آن گونه كه حق معرفت تو است تو را نشناختيم ! » ( 40 ) ولي اشتباه
نشود اين سخن به آن معني نيست كه چون از « علم تفصيلي » نسبتبه ذات پاكش محروميم ، از
علم و معرفت اجمالي نيز دستبرداريم و تنها در باب معرفة الله به ذكر الفاظي كه هيچ
مفهومي براي ما ندارد قناعت كنيم ، اين همان تعطيل معرفة الله است كه ما آن را قبول
نداريم و به آن معتقد نيستيم ، چرا كه قرآن و ساير كتب آسماني ، همه براي معرفة الله و
شناختخداوند نازل شده است .
مثالهاي زيادي براي اين موضوع ميتوان ارائه داد ، مثلا ما حقيقت
روح را نميدانيم چيست ؟ ولي بي شك ما نسبتبه آن معرفت اجمالي داريم ، ميدانيم روح
وجود دارد و آثار آن را مشاهده ميكنيم .
در حديث جالبي از امام محمد بن علي الباقر ( ع ) ميخوانيم كه
فرمود : « كلما ميزتموه باوهامكم في ادق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود اليكم ، هر چيزي
را كه با فكر و وهم خود در دقيقترين معانيش تصور كنيد ، مخلوق و ساخته شماست و مانند
خود شماست ، و به شما باز ميگردد ( و خداوند از آن برتر و بالاتر است ) » . ( 41 )
در حديث ديگري از امير مؤمنان علي ( ع ) راه دقيق و باريك معرفة
الله با تعبير زيبا و روشني بيان شده است ، ميفرمايد : « لم يطلع الله سبحانه العقول
علي تحديد صفته ، و لم يحجبها امواج معرفته ، خداوند سبحان عقلها را از حدود ( و كنه )
صفاتش آگاه نساخته و ( در عين حال ) آنها را از معرفت و شناخت لازم محجوب و محروم
ننموده است » . ( 42 )
11-نه تعطيل نه تشبيه
ما معتقديم : همان گونه كه « تعطيل » شناختخداوند و معرفت صفات او
نادرست است ، افتادن در وادي « تشبيه » نيز غلط و شرك آلود است ، يعني نميتوانيم بگوييم
آن ذات پاك اصلا شناخته نميشود ، و ما راهي به معرفت او نداريم ، همان گونه كه
نميتوان او را « شبيه » مخلوقات دانست كه يكي راه « افراط » است و ديگري « تفريط » -دقت
كنيد .
پينوشتها :
1-سوره آل عمران ، آيه 193 .
2-سوره ذاريات ، آيات 20 و 21 .
3-سوره آل عمران ، آيات 190 و 191 .
4-سوره حشر ، آيات 23 و 24 .
5-سوره زخرف ، آيه 84 .
6-سوره حديد ، آيه 4 .
7-سوره ق ، آيه 16 .
8-سوره حديد ، آيه 3 .
9-سوره بروج ، آيه 15 .
10-از بعضي از آيات قرآن استفاده ميشود كه كرسي خداوند تمام
آسمان و زمين را فرا گيرد بنابراين عرش او بر تمام عالم ماده است . « وسع كرسيه
السموات و الارض » ( سوره بقره ، آيه 255 ) .
11-سوره شوري ، آيه 11 .
12-سوره توحيد ، آيه 4 .
13-سوره انعام ، آيه 103 .
14-سوره بقره ، آيه 55 .
15-سوره اعراف ، آيه 143 .
16-اين جمله معروف است و از ابن عباس نقل شده است ، ولي اين معني در
نهج البلاغه از امير مؤمنان علي ( ع ) به شكل ديگري آمده است : « ان الكتاب يصدق بعضه
بعضا . . . » ( نهج البلاغه ، خطبه 18 ) و در جاي ديگر ميفرمايد : « و ينطق بعضه ببعض و يشهد
بعضه علي بعض » ( خطبه 103 ) .
17-نهج البلاغه ، خطبه 179 .
18-سوره نساء ، آيه 48 .
19-سوره زمر ، آيه 65 .
20-سوره زمر ، آيه 62 .
21-سوره شوري ، آيه 12 .
22-سوره انسان ، آيه 3 .
23-سوره نجم ، آيه 39 .
24-اصول كافي ، جلد اول ، صفحه 160 ( باب الجبر و القدر و الامر بين
الامرين ) .
25-سوره بينه ، آيه 5 .
26-سوره بقره ، آيه 284 .
27-سوره مائده ، آيه 44 .
28-سوره مائده ، آيه 110 .
29-سوره نمل ، آيه 40 .
30-سوره بقره ، آيه 97 .
31-سوره انفطار ، آيه 10
32-سوره اعراف ، آيه 37 .
33-سوره فصلت ، آيه 30 .
34-سوره احزاب ، آيه 9 .
35-سوره هود ، آيه 77 .
36-سوره يونس ، آيه 3 .
37-سوره اعراف ، آيات 59 ، 65 ، 73 ، 85 و . . .
38-سوره فصلت ، آيه 54 .
39-سوره بروج ، آيه 20 .
40-بحار الانوار ، جلد 68 ، صفحه 23 .
41-بحار الانوار ، جلد 66 ، صفحه 293 .
42-غرر الحكم .