بخش 6

2 ـ نقل ماجرا در کتاب تاریخ اردکان 3 ـ شرح ماجرا به نقل از کتاب #171; با من به خانه خدا بیایید #187; 4 ـ گزارش حادثه از زبان مرحوم شیخ علی نخودکی 5 ـ گزارش بخشی از مسائل در بیستمین سالنامه دنیا


126


2 ـ نقل ماجرا در كتاب تاريخ اردكان

يكي از جريانات سياسي مرموزي كه در سال 1322 شمسي اتفاق افتاد و علت واقعي آن هيچگاه روشن نشد ماجراي گردن زدن ابوطالب اردكاني بود .

وي كه يك كشاورز 25 ساله ( 1 ) اردكاني بود و 5 سال بوده كه از ازدواجش مي گذشت در آن سال به اتفاق دو نفر ديگر ( آقايان حاجي غلام معصومي معروف به پهلوان و حاجي قلي ) راهي زيارت خانه خدا گرديد و هنگام خروج از منزل ، قرآن را باز نموده و بر حسب اتفاق به آيه اي از قرآن برخورد كه بيان كننده ماجراي حضرت يوسف بود و ابوطالب با ناراحتي به همسر و ديگر بدرقه كنندگان گفت من به سرنوشت يوسف دچار مي شوم . ( 2 ) اما بدرقه كنندگان به او دلداري داده مي گفتند سفر حج سختي زياد دارد و آيه قرآن نشان دهنده اين سختي ها مي باشد .

به هر حال ابوطالب راهي مكه گرديد و در جريان طواف به علت بيماري به استفراغ مبتلا گرديد و براي احترام خانه كعبه بلافاصله احرامي خود را جلوي دهان گرفت و در نتيجه احراميش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در گزارش هاي مربوط به وزارت امور خارجه ، سن ابوطالب بيست و دو سال ذكر شده است .

2 . همسر ابوطالب در سال 1372 به همراه مؤلف كتاب تاريخ اردكان به مكه معظمه مشرف شده بود و پس از 50 سال در طول سفر مرتب از ابوطالب ياد مي كرد و جريان را براي مؤلف اينگونه بيان نمود .


127


آلوده شد ، اما مانع از كثيف شدن خانه كعبه گرديد و در اين موقع چند نفر كه بنا به نوشته كتاب با من به خانه خدا بياييد ( 1 ) و از شخص ثالثي پول گرفته بودند ، شهادت دادند كه ابوطالب قصد كثيف كردن كعبه را داشته است و ابوطالب بيچاره بازداشت گرديد و سپس در دارالقضاء شرعي محاكمه و به اعدام محكوم شد و در روز دوازدهم ذي الحجه كه سالروز به قدرت رسيدن آل سعود است و به همين مناسبت جشني در مكه برگزار گرديد و ملك عبدالعزيز با تشريفات خاصي به حرم آمد و پس از برگزاري نماز ظهر با جماعت ، حكم اعدام ابوطالب را به دست وي داده ، پس از مطالعه آن را تأييد نمود و آنگاه از مسجد الحرام خارج شد ! و دو ساعت بعد 50 نفر پاسبان ابوطالب را در حالي كه دستبند به دست هايش زده بودند ، از مركز پليس خارج و به جلوي بازار صفا و مروه آوردند و در ميان جمعيت مقابل سكوي مجازات قرار دادند .

جلاد رسمي دولت سعودي كه يك نفر سياه پوست بلند قامت بود ابوطالب را چهار زانو روي زمين نشانده و بازوان او را بر محوري ثابت بسته و سپس به دستش دستبند زد ، جمعيت در ميداني كه نزديك دار القضاء شرعي بود جمع شده و منتظر اجراي حكم بودند .

ترجمه فرمان قتل كه به زبان عربي قرائت شد چنين است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تأليف خليلي عراقي .


128


ابوطالب از شيعيان ايراني چون در احرام خود نجاست كرده
و مي خواست دور خانه كعبه بريزد ، دستگير شد و به
اين مناسبت فرمان قتل او كه به گواهي امير رسيده است اجرا
مي شود .

سپس جلاد سر به گوش ابوطالب گذارده آخرين دقايق زندگي را به عربي به او يادآور مي شود و ابوطالب كه تا آن لحظه نه مفهوم محاكمه را فهميده بود و نه از متن حكم كه به زبان عربي قرائت مي شد چيزي مي فهميد ، ساكت و آرام نشسته نگاه به جمعيت دوخته بود كه ناگاه جلاد با نوك نيزه فشاري به پشت گردن ابوطالب وارد مي سازد .

بر اثر تصادف نوك نيزه ، خون جاري و ابوطالب از ترس ، سرش را جلو مي برد و در همين لحظه جلاد با يك ضربه شمشير بزرگي كه در دست داشت بر گردن او فرود مي آورد ، گردن به وضع فجيعي بريده شد ، ولي استخوان حلق مانع از قطع شدن سر مي شود . اما بلافاصله شمشير براي بار دوم به حركت درآمده سر از گردن جدا و روي پاي ابوطالب مي افتد و بنا به گفته همسرش آخرين كلمه اي كه ابوطالب بر زبان آورده پس از گفتن {  إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ } اين جمله بود : « آخر شما كار خودتان را كرديد » . بلافاصله دو اتومبيل در محل حاضر مي شود و يكي سر جدا شده و بدن را به پزشك قانوني منتقل مي نمايد و ديگري با ريختن شن درصدد از بين بردن آثار جنايت برمي آيد .


129


شيخ علي اصغر يكي از حجّاج ايراني است كه براي رضاي خدا داوطلب به خاك سپردن اين شهيد مي شود . پليس سعودي به شيخ علي اصغر خبر مي دهد كه جنازه براي تحويل حاضر است . وقتي كه به پزشك قانوني مي روند ، متوجّه مي شوند كه سرابوطالب را معكوس روي بدن گذارده و دوخته اند .

زيرا وهابي ها عقيده دارند اين قبيل گنهكاران را بايستي پس از قتل ، با سرِ معكوس در قبر گذارد تا هنگام محشر از ديگران تشخيص داده شوند ! ! مسخره تر از همه اين صحنه ها مطالبه دستمزد براي دوختن سر بوده است !

به شيخ علي اصغر مي گويند : 65 ريال سعودي دستمزد بخيه زدن سر به بدن را پرداخت كند تا جسد تحويل واجازه حمل داده شود ! شيخ علي اصغر عصباني شده ، فرياد مي زند : پول را بايستي كسي بدهد كه فرمان قتل داده است !

بالأخره بدون پول ولي با مجادله ، جسد را تحويل و در قبرستان شهدا دفن مي كنند .

روزنامه عصر آن روز مكه ، خبر را به اين طريق در صفحه اوّل خود منعكس ساخته بود

« دستگير كرديم ابوطالب ايراني از اهالي يزد كه از شيعه هاي ايراني است و برداشته بود كثافات آدمي را و مي خواست دور كعبه بريزد و ثابت شد جرم او به اعدام و به امضاء ملك عبدالعزيز سعود حكم اعدام بموقع اجرا گزارده شد » .


130


تصوير ابوطالب يزدي ( اردكاني ) در حالي كه جلاد آخرين دقايق زندگي را به زبان عربي به او يادآور مي شود .

تصوير سر ابوطالب يزدي ، در حالي كه در دامنش افتاده و خون از گلويش فوران مي كند .


131


خبر شهادت ابوطالب موجي از خشم و ناراحتي را در ميان شيعيان جهان به وجود مي آورد . حضرت آية الله سيّدابوالحسن اصفهاني كه در كربلا مقيم بود واكنش شديد نشان داد و اهالي نجف و كربلا هر يك به طريقي ابراز انزجار خود را از اين عمل نشان دادند و در ايران عزاي عمومي اعلام و در اكثر شهرها مجالس ختم برگزار گرديد و رابطه ايران و سعودي قطع گرديد و مدّت چهار سال دولت ايران از اعزام حجّاج ايراني به مكّه خودداري نمود و در اردكان كه محلّ زندگي ابوطالب بود ، موجي از غم و ناراحتي به وجود آمد و خانواده اش كه منتظربازگشت وي بودند ، پس از مطلع شدن از جريان ، يك پارچه منقلب گرديدند و دو خواهر وي در مدّت كوتاهي جان خود را از دست دادند و مردم اردكان نيز با برگزاري مراسم ختم و عزاداري ، ياد آن شهيد مظلوم را گرامي داشتند . ( 1 )

3 ـ شرح ماجرا به نقل از كتاب « با من به خانه خدا بياييد »

وقتيكه گردانندگان سياست تصميم ميگيرند . . .

هيجده سال پيش يعني در سال 1322 واقعه جان خراشي را دست سياست ايجاد و با گردن زدن يك بي نواي ايراني ، روابط

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كتاب تاريخ اردكان ، تأليف علي سپهري اردكاني ، انتشارات حنين اردكان ، 1374هـ . ش . ص65 تا68


132


فيمابين كشور سعودي و ايران را قطع و براي چند سال مانع از حركت حجاج ايران به مكه گرديدند و در نتيجه اولياء كشور سعودي ، قِران داغ شده از مبالغ قابل توجهي منافع محروم شدند .

آنها در مقابل گردانندگان سياست چه كرده بودند من نمي دانم فقط آنچه مسلم است وقوع اين صحنه به قيمت جان ابوطالب يزدي حاجي ايراني تمام شد .

با اين كه هجده سال از آن تاريخ مي گذرد ولي چون قسمتي از تاريخ روابط ما و آنها مي باشد بد نيست بدانيد تا طلب مغفرتي هم براي آن حاجي شده باشد . گوش كنيد تا صحنه آنرا از چند ساعت قبل از وقوع شرح دهم :

روز 12 ذيحجه هر سال يك جشن عمومي است ، زيرا در چنين روزي خاندان سعودي موفق گرديده اند كه دست خاندان شريف يا به قول خودشان شرفا را از حكومت مكه قطع و جانشين آنها شوند .

در اين روز فرزندان ابن سعود كه در هر حال تعدادشان زياد است با عده اي كه همراه دارند ، در خيابان حركت و با پرچم سبز و شمشيرهاي برهنه ( نوحه نصر ) مي خوانند .

آن روز كه اين واقعه اتفاق افتاد ، جمعه ( 12 ذيحجه 1362 هجري هيجدهم ديماه 1322 شمسي و 10 دسامبر 1943 ميلادي ) بود نمايش دهندگان دسته جمعي به كاخ ملك عبدالعزيز بن سعود رفته شاه را از كاخ سلطنتي خارج و به طرف خانه كعبه آوردند تا به


133


شكرانه اين روز نماز جماعت ادا شود .

ابن سعود به طرف خانه كعبه مي آيد

ساعت 5/11 ماشين سيستم 1942 پادشاه حجاز از بيرون دروازه عرفات بداخل شهر وارد شد .

دو نفر سياهِ قد بلند طرفينِ ركاب ماشين ايستاده ، دستي به شيشه ماشين نگاه داشته و با دست ديگر اسلحه هاي خود را به طرف جمعيت نگاه داشته بودند .

جلوي اين ماشين هم يك ماشين مجهز به مسلسل سبك و پشت سر آن يك اتوبوس سربازان وهابي و هشت اتومبيل شيوخ عشاير بود .

ماشين سلطنتي جلوي باب السلام متوقف و پادشاه حجاز در ميان صف سربازان مسلح از اتومبيل خارج و به طرف مقام ابراهيم رهسپار گشت .

فقط نماز ظهر ادا شد پادشاه پيشنماز و حجاج مختلف و اهالي آن سامان كه در آن ساعت در خانه كعبه بودند ، به ابن سعود اقتدا نموده نماز اين روز پايان يافت . پس از نماز ورقه اي براي مطالعه پادشاه ارائه و او پس از چند دقيقه مطالعه ، صحه بر روي آن گذارده و بدين طريق فرمان را توشيح كرد ! ! !

هيچ كس نفهميد كه فرمان جديد چه بود و پس از اداء نماز ، پادشاه با همان تشريفات از خانه كعبه خارج و به كاخ سلطنتي خويش مراجعت نمود .


134


اين فرمان كه پس از نماز و در خانه كعبه به امضاء رسيد ، حكم ناجوانمردانه قتل ابوطالب يزدي حاجي ايراني بود كه به وسيله قاضي شهر مكه رأي آن صادر و پس از موافقت ابن سعود به مورد اجرا گذارده مي شد .

فرمان قتل بدين طريق اجرا شد . . . . . .

صحنه ساختگي از اين قرار بود كه ، چند نفر مصري شهادت مي دهند كه ابوطالب يزدي را ديده اند كه در داخل احرام خود نجاست نموده مي خواسته است به منظور هتك احترام خانه كعبه نجاست را اطراف خانه بريزد ! ! !

بلافاصله محكمه تشكيل و في المجلس رأي گردن زدن ابوطالب صادر و به آن طريق كه ديديم به امضاء پادشاه رسيد .

جلوي بازار صفا و مروه ، آنجا كه حريم امنيت براي حيوانات است ، دو ساعت پس از مراجعت امير از خانه كعبه ، 50 نفر پاسبان و افسر پليس ابوطالب را در حالي كه با دست بند بوده است ، از مركز پليس كه در همان نزديكي است خارج و در ميان جمعيت جلوي سكوي مجازات قرار مي دهند .

جلاد رسمي دولت سعودي ، كه يك نفر سياه پوست بلند قامت بود ، ابوطالب را چهار زانو روي زمين نشانده و بازوان او را بر محوري ثابت بسته و سپس به دستش قفل زد .

جمعيت در ميدان كه نزديك دار القضاء شرعي بود جمع شده و منتظر اجراي فرمان بودند .


135


فرمان قتل به زبان عربي قرائت و ترجمه آن بدين قرار است :

« ابوطالب از شيعيان ايراني چون در احرام خود نجاست كرده و مي خواسته دور خانه كعبه بريزد ، دستگير شد و به اين مناسبت فرمان قتل او كه به گواهي امير رسيده است اجرا مي شود . »

ابتدا جلاد با نوك نيزه فشاري به پشت گردن ابوطالب وارد مي سازد ، بر اثر تصادف نوك نيزه ، خون خارج و ابوطالب از ترس سرش را جلو مي برد و در همين لحظه جلاد با يك ضربه شمشير بزرگي كه در دست داشت بر گردن او فرود مي آورد ، گردن با وضع فجيعي بريده شده ولي استخوان حلق مانع از قطع سر مي شود شمشير دوم به حركت درآمده سر ازگردن جداوروي پاي ابوطالب مي افتد . . .

سر مقتول را چرا واژگون دوخته اند ؟

بلافاصله دو اتومبيل در محل حاضر مي شوند ، اتومبيل اول متعلق به صحّيّه بوده ، سر جدا شده و بدن دست بند زده ابوطالب را ، به پزشكي قانوني مي برند . اتومبيل دوم ، كاميون شهرداري بود كه با ريختن شن خون هاي جاري شده را پاك و آثار جنايت را از ميان برداشتند . . .

شيخ علي اصغر تهراني ، يكي از حجاج ايراني بود كه براي رضاي خدا داوطلب به خاك سپردن اين شهيد مي شود ، پدر زن ابوطالب و دو برادرش نيز در اين سفر همراه بوده اند .

مطالبه دستمزد دوختن سر بريده

مسخره تر از همه اين صحنه ها مطالبه دستمزد براي دوختن سر


136


بوده است .

به شيخ علي اصغر تهراني مي گويند : 65 ريال سعودي كه معادل 104 تومان آنوقت بوده است دستمزد بخيه زدن سر را به بدن پرداخت كنند تا جسد تحويل و اجازه حمل داده شود ! ! !

شيخ علي اصغر عصباني شده و فرياد مي زند ، پول را بايستي كسي بدهد كه فرمان قتل داده و بالاخره بدون پول ، ولي با مجادله جسد را تحويل و در قبرستان شهداء دفن مي كنند .

علل سياسي اين صحنه

بدين ترتيب تراژدي حزن انگيز قتل ابوطالب ايراني پايان يافته و شايع است كه پنج نفر مصري كه شهادت بر اين كار داده بودند ، از شخص ثالثي پول دريافت و شهادت دروغ داده اند تا اين صحنه ها ايجاد شود .

روايت ديگري هم وجود دارد كه مي گويند : ابوطالب حالش بهم خورده به محض اينكه مي خواهد استفراغ كند ، به احترام خانه كعبه در احرام خود استفراغ مي كند و از اين جريان چهار نفر هندي سُنّي استفاده برده و شهادت مي دهند كه او نجاست آورده بود تا دور خانه كعبه بريزد . ولي عده اي كه مسائل را از دريچه چشم سياست نگاه مي كنند ، معتقد هستند كه ضمن اين جريان چند مسئله را نبايستي دور داشت و بعيد نيست كه يكي از مسائل شش گانه زير سبب وقوع اين صحنه باشد :

وضعيت سياسي عربستان سعودي با مصر و هندوستان .


137


نظريات اين دو كشور در آن زمان نسبت به ايران .

قضيه خلافت مسلمين كه در آن موقع فاروق خود را براي آن كانديد كرده بود .

فكر بين المللي كردن حكومت مكه .

مسئله نفت عربستان و آمريكا و مخالف بودن دولت انگليس با آن .

جلوگيري از خروج پول ايران به كشور سعودي به منظور در مضيقه قرار دادن اولياء كشور سعودي ، آنچه مسلّم است اولياء كشور سعودي با اين عمل قلوب ايرانيان را جريحه دار و به حريم امنيت خانه كعبه تجاوز نمودند .

اهالي نجف و كربلا هر يك به طريقي ابراز انزجار و حتي مدتي از فروش جنس به وهابي ها خودداري ميكنند .

مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني نيز كه در آن موقع از نجف به كربلا رفته بود واكنش شديدي نشان داده و عمل او موجب تقويت فكر جلوگيري از حركت حجاج ايراني به آن سامان شد .

دولت ايران نيز چهار سال مقاومت نموده از حركت حجاج جلوگيري وضمن اين مدت اگرمسافرتي شدبه طريق قاچاق و به كمك حمله داران بوده است تا سرانجام سردمداران سياست وسط افتاده ، فيمابين دولتين را آشتي و راه مكه بار ديگر براي ايرانيان باز شد . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . با من به خانه خدا بياييد ، محمدرضا خليلي ، صص491 تا 495


139


4 ـ گزارش حادثه از زبان مرحوم شيخ علي نخودكي

در نيمه دوم سال 1322 ، حاج شيخ به همراه همسرش بي بي زهرا و فرزندش شيخ محمّد و همسر او بي بي صاحب و خانواده حاج محمّد كهدويي راهي سفر مكّه شدند . برگزاري مراسم آن سال مصادف بود با يكي از تلخ ترين روزهاي تاريخي براي حجّاج بيت الله الحرام ؛ روزي كه ابوطالب اردكاني ( يزدي ) در حين برگزاري مناسك حج و دگرگوني حالت جسماني دچار تهوّع شد و كارگزاران دولت سعودي او را به گناه توهين به خانه خدا ، دستگير و سپس گردن زدند .

حاج محمّد آقا ، پسر آيت الله حاج آقا حسين قمي ، كه براي هر كاري از حاج شيخ كسب تكليف مي كرد ، به ايشان مراجعه كرد كه درباره قتل ابوطالب چه كنيم ؟ حاج شيخ گفت : فعلا نبايد كاري كرد ؛ مگر ديروز نديدي كه در عرفات ، مسلسل ها را براي ما آماده كرده بودند ! از سويي ما قاچاقي آمده ايم و بايد ببينيم آقا سيّد ابوالحسن اصفهاني چه مي گويند ؟ پس دويست ريال به محمّد آقا قمي داد كه برود كسي را بيابد تا گردن ابوطالب اردكاني را به بدنش بخيه كنند و سپس او را دفن نمايند .

مسافران پس از سفر بيست روزه به مكّه ، هنگامي كه قصد بازگشت داشتند ، باخبر شدند آن شركت مسافربري ، كه با آن به مكّه آمده بودند و متعلّق به عبدالرزّاق شامي بود ، ورشكست شده است ،


140


از اين رو بيوسيله شدند و به ناچار حاج شيخ و همراهان به مدينه رفتند ، مردم مدينه به محض ديدن وي ، به دور ايشان حلقه زدند و خواستار ماندن او در مدينه شدند ، حاج شيخ به اين شرط قبول كرد كه حاجي بي بي زهرا ( همسرشان ) راضي باشد تا در مدينه بماند . وي در اين مدّت در يكي از مساجد مدينه نماز جماعت اقامه مي كرد و به منبر مي رفت . . . . ( 1 )

5 ـ گزارش بخشي از مسائل در بيستمين سالنامه دنيا

من ( 2 ) علاوه بر سمت سفارت كبراي ايران در مصر ، عنوان وزير مختاري ايران در عربستان سعودي را هم دارا بودم و قصد داشتم براي تسليم استوار نامه هاي خود به عبدالعزيز بن سعود پادشاه عربستان ، به آن كشور بروم كه خبر رسيد يكي از حجاج ايراني بنام ابوطالب يزدي را كه در مسجد مكه معظمه دچار كسالت شده بود و بي اختيار مقداري آب دهان خارج ساخته بود دستگير نموده و به دستور قاضي شرع مكه در بازار مكه سر بريده اند .

سر بريدن حاجي ايراني باعث قطع رابطه بين ايران و عربستان سعودي شد و من چند نامه تند و شديد اللحن ، براي وزير مختار عربستان سعودي مقيم قاهره فرستادم و به اين عمل دور از انتظار ، كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تنديس پارسايي ، صص79 و 80

2 . نويسنده مقاله آقاي ساعد است .


141


روح اسلام را جريحه دار ساخته است اعتراض نمودم . ملك فاروق هم قصد وساطت داشت و با من هم در اين خصوص صحبت نمود ولي من به هيچ وجه حاضر نبودم تا قبل از عذر خواهي رسمي دولت عربستان از دولت ايران خواستار تجديد روابط شوم .

دولت عربستان سعودي به اطلاع فاروق رسانيده بود ، گزارش ماموران امنيتي مسجد الحرام حاكي بود چون ابوطالب يزدي شيعه بود ، با عمل قي و استفراغ قصد اهانت به جماعت تسنن داشت و از همين نظر قاضي شرع مكه حكم به جدا كردن سر از بدن ابوطالب داد . اين استدلال درحقيقت بي پايه بود .

چندي نگذشت كه خبر دادند عبدالعزيز بن سعود پادشاه عربستان ، براي بازديد از ملك فاروق سفري به مصر خواهد كرد ، البته فاروق چندي قبل از آن به رياض سفر نموده بود و با ابن سعود ملاقات كرده بود .

چند روز بعد اطلاع يافتم شايد سفر ابن سعود انجام نشود ، براي اين كه گزارش هايي به او رسيده بود كه شايد افراد لژيون عرب كه تحت رياست و فرماندهي گلوب پاشا انگليسي مي باشند قصد جان او را بكنند . به هر حال قرار شد ابن سعود با عده بيشتري از فدائيان مسلح خود وارد مصر شود و مراقبت از جان او هم به عهده همان فدائيان واگذار گردد .

قصر زعفران را براي اقامت ابن سعود در نظر گرفتند و پادشاه عربستان سعودي در حالي كه ملك فاروق به پيشواز او رفته بود وارد


142


قاهره شد ، ابن سعود هجده تن از پسرهاي خود را هم به مصر آورده
بود ، البته او بيش از 18 پسر داشت و به روي هم تعداد فرزندان پادشاه حجاز به 45 دختر و پسر مي رسيد .

در تمام ميهماني هايي كه به افتخار ابن سعود بر پا شده بود من هم شركت داشتم و چون از سفراي اسلامي دعوت به عمل مي آمد ، معلوم بود به علت داشتن مقام سفارت كبري ، صندلي من در صدر تالار قرار داشت ، ميز غذا خوري بسيار طويل بود و صندلي من بغل دست ابن سعود و دست راست پادشاه عربستان هم صندلي فاروق قرار داشت .

در سر ميز غذا بيشتر صحبت هاي من با ابن سعود در اطراف قتل ابوطالب يزدي بود ، و ابن سعود با خنده و داخل كردن ساير مسائل در صحبت ها ميل داشت در اطراف اين مسئله بحثي به عمل نياورم ، ولي در ميهماني بعدي اين بحث را دنبال كردم و ابن سعود پادشاه كهنسال عربستان ، كه ساليان متمادي با دشمنان خود در ريگزارهاي عربستان مشغول جنگ بود ، شديداً از اين عمل ابراز تأسف كرد و اظهار داشت حاضر و آماده مي باشد به هر طريقي كه ميسّر بوده باشد در رفع كدورت و تجديد روابط اقدام نمايد .

ابن سعود بر خلاف انتظار من با دست غذا نمي خورد ، بلكه از قاشق و چنگال استفاده مي كرد ، پشت سر ما دو نفر از فدائيان او با شمشير آخته ايستاده بودند و شمشيرها را در دست داشته به شدت حاضرين را كه عبارت از شاهزادگان ، وزراء و سفراي كشورهاي


143


اسلامي بودند نظاره مي كردند ، تا اگر دست از پا خطا نمايند سر آنها را با يك ضربه شمشير از تن جدا سازند .

براي حفظ جان ابن سعود آنچنان مراقبتي شده بود كه فدائيان او اجازه ندادند پادشاه عربستان در اطاق هاي راحت و مجلل قصر زعفران به استراحت بپردازد ، بلكه در وسط باغ زغفران چادر برپا كرده و ابن سعود در داخل اين چادر مي خوابيد و ده ها نفر از فدائيان كه شمشيرهاي لخت در دست داشتند تا صبح از چادر ابن سعود محافظت مي كردند . . . . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بيستمين سالنامه دنيا ، صص129 و 130


| شناسه مطلب: 74224