حضرت مهدی و نویدهای ظهورش در قرآن کریم

قضاوت های نادرست و داوری های حساب نشده اکثریّت قریب به اتّفاق دانشمندان بزرگ اهل سنّت، احادیث مربوط به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را پذیرفته، و عدّه زیادی از بزرگان آنها، این روایات را از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و بزرگان صحابه و تابعین د

قضاوت هاي نادرست و داوري هاي حساب نشده <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

اكثريّت قريب به اتّفاق دانشمندان بزرگ اهل سنّت، احاديث مربوط به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) را پذيرفته، و عدّه زيادي از بزرگان آنها، اين روايات را از پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و بزرگان صحابه و تابعين در كتب خود نقل نموده، و به صحّت و تواتر آنها گواهي داده و حتّي گروه زيادي از آنان به ميلاد مسعود پسر امام حسن عسكري (عليه السلام) به نام حضرت مهدي (عليه السلام) اعتراف كرده اند؛ ولي برخي از خاورشناسان مغرض غربي و تعداد معدودي از پژوهشگران شرقي و اسلامي كه تحت تأثير افكار غربيهاي اسلام شناس قرار گرفته اند، اين اصل مسلّم اسلامي را نپذيرفته و معتقدند كه ايمان به وجود مهدي موعود (عليه السلام)، واكنشي از وضع نابسامان مسلمانان در دوران هاي تاريك تاريخ اسلام است. و حتّي اصرار دارند كه عقيده به ظهور يك «مصلح جهاني» را، يك فكر وارداتي كه از يهود و نصاري گرفته شده است، تلقّي كنند.

>نظر مارگلي يوت اسلام شناس اروپايي درباره حضرت مهدي

>نظر سيد امير علي دانشمند اسلامي هندوستان

>محمد احمد سوداني و ادعاي مهدويت

>اعتراف جيمز دارمستتر به اصالت مهدويت

>مدعيان مهدويت و سوء استفاده از عنوان مهدي موعود

نظر مارگلي يوت اسلام شناس اروپايي درباره حضرت مهدي

بسيار شگفت انگيز است كه جستجوگراني از غرب همچون «مارگلي يوت» در مسأله مهدويّت به كنكاش و تحقيق پرداخته و به انكار احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) برخاسته اند و پيدايش عقيده به ظهور مهدي موعود اسلام را، ناشي از ظلم، فشار و تبعيض در جامعه اسلامي، و پريشاني، و آشفتگي اوضاع نابسامان جهان اسلام پس از رحلت رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و ناشي از نا امني حاصل از آن، دانسته است.

نويسنده كتاب «ديباچه اي بر رهبري» در اين باره مي نويسد:

«مارگلي يوت، اسلام شناس بزرگ اروپايي، در مقاله تحقيقي خود در باره «مهدي» كه در سال 1915 ميلادي براي دائرة المعارف دين و اخلاق نگاشته است، پس از نقد

 

[ صفحه 176]

 

تفصيلي از احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) و ريشه شناسي واژه مهدي، در اصالت احاديث كه از پيغمبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) باشد ترديد ميورزد و همچنان منشأ اعتقاد به مهدي (عليه السلام) را، در نابسامانيها و اختلافات جهان اسلام پس از وفات پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) جستجو مي كند». [1] .

نويسنده در ادامه مي نويسد: «مارگلي يوت» مي گويد:

«احاديث را هرگونه تفسير كنند، دليلي قانع كننده در دست نيست كه تصوّر كنيم پيغمبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) ظهور يك «مهدي» را براي احيا، تحقق، اكمال و تقويت اسلام، لازم و حتمي شمرده باشد. ليكن درگيري آتش جنگ داخلي در ميان يك نسل پس از وفات پيغمبر و درهمي و آشفتگي جهان اسلام كه بر اثر اختلافات آنان بايكديگر روي داد، موجب اقتباس فكر ظهور منجي از يهود يا مسيحيان گرديد كه به ترتيب در انتظار و بازگشت مسيح بسر مي برند». [2] .

>رد نظريه مارگلي يوت

>نكته اي كه بر همه پوشيده مانده است

[1] ديباچه اي بر رهبري، ص 200.

[2] همان، ص 201.

رد نظريه مارگلي يوت

باتوجّه به عدم صداقت خاورشناسان و غرض ورزي آنان و نداشتن اطلاعات كافي در باره اسلام و محدود بودن مطالعات آنان بر اثر مشكلات ناشي از زبان شناسي و جامعه شناسي، ما نمي دانيم كه جناب مستر «مارگلي يوت» كدام يك از منابع اصيل اسلامي را مطالعه كرده و چه كتابهايي را خوانده كه دليل قانع كننده اي كه او را قانع كند در منابع معتبر اسلامي نيافته است؟!!

چگونه است كه همه دانشمندان و محقّقان اسلامي بدون استثناء، حتّي ابن خلدون كه به عنوان مخالف احاديث مربوط به ظهور مهدي (عليه السلام) شناخته شده، لا اقل به صحّت و شهرت برخي از آن احاديث گواهي داده، و عدّه زيادي از بزرگان و دانشمندان اسلام در نوشته هاي خود تصريح كرده اند كه احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) متواتر است و به هيچ وجه قابل انكار نيست، ولي جناب مستر مارگلي يوت، نتوانسته است قانع شود؟!

چگونه است كه آن همه حديث شناسان اسلامي و دانشمندان شيعه و سنّي و حتّي تندروترين گروههاي اسلامي مانند وهّابيان، احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) را در مهمترين

 

[ صفحه 177]

 

منابع روايتي خود نقل كرده و اعتراف نموده اند كه در ميان اين احاديث، احاديث صريح و صحيحي وجود دارد كه غير قابل انكار است؛ ولي جناب مستر مارگلي يوت آنها را انكار مي كند؟!!

آيا تعداد (6207) حديث كه از (154) كتاب معتبر شيعه و سنّي نقل شده است، با ذكر مشخّصاتي كه براي معرّفي مهدي موعود آمده است و اعتراف آن همه حديث شناس و دانشمند، نمي تواند دليلي قانع كننده بر اصالت عقيده به ظهور مهدي موعود (عليه السلام) باشد، تا نيازي به اقتباس اين فكر، از يهود و نصارا، نباشد؟!

اينها سؤال هايي است كه خود او بايد پاسخگوي آن باشد. به عقيده ما ظاهراً خاورشناسان و اسلام شناساني چون مارگلي يوت به دليل محدود بودن مطالعاتشان، تحت تأثير نوشته هاي ابن خلدون قرار گرفته و به انكار احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) پرداخته اند؛ در صورتي كه منطق ابن خلدون كاملاً نادرست و انگيزه مخالفت او با احاديث مزبور، تعصّبهاي خاصّ مذهبي و پاره اي از مصلحت انديشي هاي بي دليل است.

نكته اي كه بر همه پوشيده مانده است

در اينجا بد نيست به نكته بسيار مهمي كه بر همه نويسندگان شرقي و غربي و حتّي بر بسياري از پژوهشگران اسلامي پوشيده مانده است، اشاره كنيم و انگيزه مخالفت ابن خلدون را با احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) آشكار سازيم.

آنچه از منابع مهم و موثق تاريخي و حتّي از نوشته هاي خود ابن خلدون در كتاب «مقدّمه» استفاده مي شود اين است كه:

از آنجا كه ابن خلدون از مردم اندلس بوده و در مصر مي زيسته و اُصولاً ميانه خوبي با خلفاي فاطمي شيعي مصر نداشته است، سعي كرده است با ردّ و انكار احاديث مربوط به مهدي (عليه السلام) ثابت كند كه «مهدي موعود اسلام» ربطي به «مهدي فاطمي»

 

[ صفحه 178]

 

سر سلسله سلاطين فاطمي مصر كه برخي پنداشته بودند او «مهدي موعود» است، ندارد.

به همين جهت، وي بحث خود را با آن شرح و تفصيل، تحت عنوان «گفتگو در باره خروج مردي فاطمي» آغاز نموده و براي اثبات اين مطلب كه عبيداللّه بن محمّد سرسلسله و جدّ سلاطين فاطمي مصر كه در شمال آفريقا بر ضد امراي «سنّي اغلبي» قيام نمود، و شهر «مهديّه» را بنا نهاد، مهدي موعود نيست، احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) را با استدلال هاي واهي مورد انتقاد قرار داده است، تا بدين وسيله با خراب كردن احاديث مربوط به مهدي موعود (عليه السلام)، مهدي فاطمي را خراب كند، و او را تخطئه نمايد، غافل از اين كه اين كار نادرست او بيشتر احاديث مربوط به «مهدي موعود (عليه السلام)» را بي اعتبار مي كند.

با توجّه به آنچه گذشت، برخي چنين پنداشته اند كه منظور ابن خلدون از مرد فاطمي، مهدي فاطمي است، در صورتي كه چنين نيست وهمان گونه كه توضيح داديم مقصود او عبيداللّه بن محمّد، مهدي فاطمي جدّ سلاطين فاطمي مصر است، زيرا وي در آخر همان بحث وقتي با انبوه روايات مربوط به مهدي (عليه السلام) رو به رو مي شود و مي بيند كه همه منابع معتبر اهل سنّت، اين روايات را نقل كرده اند، گويد كه قسمتي از احاديث مربوط به «مهدي» غير قابل انتقاد است. و هرچند كه اين ابراز عقيده بسان ضرب المثل معروف «كوسه و ريش پهن» است، امّا در عين حال، از نتيجه گيري خود او در آخر بحث مذكور، معلوم مي شود كه وي عقيده داشته است كه شخصي به نام «مهدي» از دودمان اهل بيت (عليهم السلام) در آخر الزمان قيام خواهد كرد.

اما بر اساس كدام روايات؟ ظاهرش آن است كه بر اساس همان رواياتي كه وي آنها را مردود، دانسته است.

به طور خلاصه، سخنان جنجال برانگيز ابن خلدون در باره مهدويّت، هرگونه تفسير شود، مسلّم است كه باتوجّه به زمينه تب مهدي پرستي و گرم بودن بازار مهدويّت در عصر وي و شرايط خاصي كه در زمان او در جهان اسلام پديد آمده بود و اينكه برخي از افراد فرصت طلب، براي پيشبرد اهداف خود از عنوان «مهدي موعود» استفاده مي كردند، ابن خلدون به خاطر اين سوء استفاده از حقيقت، به اصل حقيقت تا اندازه اي بي اعتقاد شده، و در واقع براي تخطئه كردن «مهدي فاطمي» سر دودمان سلاطين فاطمي مصر، در صحّت برخي از احاديث مهدي موعود ايجاد شبهه نموده است.

او با اين روش غير علمي خود را در نظر علما، بزرگان، دانشمندان، تاريخ نويسان و ديگر طبقات مردم، و همچنين نسلهاي آينده تاريخ بي اعتبار ساخته تا جايي كه وي را به

 

[ صفحه 179]

 

عنوان مخالف احاديث مهدي موعود بشناسند، و اشخاصي هم مانند غربي هاي شرق شناس و اسلام شناس مغرض، امثال مارگلي پوت با تكيه و اعتماد به نوشته هاي او، به خود حقّ دهند كه در باره اسلام و عقايد اسلام و احاديث اسلامي اظهار عقيده كنند و بگويند كه دليل قانع كننده اي بر اثبات وجود «مهدي» و صحّت احاديث از پيغمبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) كه ظهور يك مهدي را براي تقويت اسلام، لازم و حتمي شمرده باشد، در دست نيست.

نظر سيد امير علي دانشمند اسلامي هندوستان

شگفت انگيزتر از نظريه اسلام شناس اروپايي، نظريه «سيد امير علي» دانشمند اسلامي هندوستان است.

وي در كتاب «روح اسلام» كه در باره تاريخ تكوين عقايد اسلامي نوشته است، پس از بحث مختصري در مورد چگونگي اعتقاد به «مهدي موعود در اسلام» مي نويسد:

«پژوهشگر فيلسوف مَشربِ اديان، در ملاحظه همانندي ميان پندار شيعه و سنّي (در باره مهدي) و اديان گذشته، دستخوش دشواري نخواهد شد. در ميان زرتشتيان، كشتار و ستم بارگي «سلوكيان» سبب پيدايش اين عقيده گشت كه يك منجي مبعوث آسماني به نام «سوسيوس» از خراسان خروج خواهد كرد تا آنان را از اسارت نكبت بار بيگانگان رهايي بخشد.

علل مشابهي موجب زايش اشتياق سوزاني در ميان يهود، هنگام طلوع ستاره «مسيح» گرديد. يهوديان هنوز در انتظار «مسيح موعود» خود بسر مي برند.

اهل سنّت در اسلام نيز همانند يهود معتقدند كه هنوز مهدي، واپسين منجي بزرگ اسلام، از مادر نزاييده است. ترسايان مي گويند: مسيح آمده است و رفته است؛ ولي از نو باز خواهد آمد.

شيعيان اثناعشري به مثابه ترسايان، در انتظار بازگشت و رجعت مهدي زنده غايب اند كه به خاطر استقرار عدل و بهزيستي، قيام خواهد كرد».

سپس همين دانشمند، در باره سبب پيدايش اين انتظار همانند، به ريشه يابي پرداخته، و علل اختلاف تفصيلي آن را نزد هريك از اديان، بر شمرده است و آنگاه مي نويسد:

 

[ صفحه 180]

 

«شرايط عصري كه در اسلام، عقيده «مهدي موعود» به دو صورت مشخص خود، ميان سنّي و شيعه، تكوين يافته است، همان شرايطي است كه در تاريخ اديان ديگر ديده مي شود.

هر زمان كه در اسلام دستها به سوي آسمان برافراشته مي شود، همانند لبهاي دعاگوي فرزندان اسرائيل و پيروان مسيح، ظهور مبعوث موعود آسماني را التماس مي كنند تا مگر هرچه زودتر، جهان را از رنج و گناه رهايي بخشد». [1] .

و بدين ترتيب پژوهشگرِ فيلسوف مشربِ اديان «سيّد امير علي» نيز، در دام حيله هاي خاورشناسان غربي گرفتار آمده و همانند برخي از خاورشناسان، سبب پيدايش عقيده به ظهور مهدي (عليه السلام) را، پريشاني و آشفتگي اوضاع جهان اسلام دانسته است؛ غافل از اين كه عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) يك عقيده اصيل ديني و مذهبي است كه در تمام كتب مذهبي ملل مختلف جهان از آن سخن رفته است و در منابع و مدارك اسلامي، ادلّه آن به حدّي زياد است كه به قول دانشمند معروف اهل سنّت، مؤلف كتاب «التاج»: اگر كسي ذرّه اي ايمان و اندكي انصاف داشته باشد، هيچ گاه نمي تواند در اصالت احاديث و صحّت عقيده به ظهور مهدي موعود (عليه السلام) ترديد نمايد.

>آيا ناكامي و ستم علت عقيده به ظهور مهدي است؟

[1] ديباچه اي بر رهبري، ص 202 و 203.

آيا ناكامي و ستم علت عقيده به ظهور مهدي است؟

بر خلاف تصوّر كساني كه مي پندارند ناكامي و ستم، علّت عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) است و مي گويند كه هر زمان كه فشارها و محروميّت هاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي و غيره بالا رود، عقيده به ظهور يك «نجات دهنده بزرگ» تشديد مي شود، احساس ناكامي، ستم، فشار و تبعيض در جامعه، باعث پيدايش اين عقيده ديرين در بين مردم نشده است.

عقيده به ظهور يك نجات دهنده بزرگ، عقيده اي اصيل و ديني است كه در فطرت بشر، مانند ترس و خشم و تشنگي و ساير تمايلات ريشه قطعي دارد و وجود اين عقيده

 

[ صفحه 181]

 

در هر شرايطي، خواه در حال رفاه و آسايش و خواه در حال نا امني و گرفتاري، حاكي از همين فطري بودن است. منتهي در موقعي كه در يك جامعه، فشار و اختناق و زورگويي و احساس تبعيض و ستم به اوج خود مي رسد، انگيزه روي آوردن مردم آن جامعه به يك «رهاننده بزرگ» شدّت مي يابد.

زيرا اشتياق به بهروزي، و تحقّق آرمانهاي ديرپاي انساني، نياز به رهبري را در وجود انسان ها تشديد مي نمايد و آنها را به جستجوي يك رهبر و راهنماي دلسوز و پيشواي قدرتمند، براي رهايي از ظلم و ستم بر مي انگيزد.

روي اين بيان، انسان ها در كشاكش اين اشتياق، بهروزي و اميد به بهروزي، «برترين رهبري» را در وجود «برترين رهبران» جستجو مي كنند، و اين اشتياق و اميد به حدّي در وجود آنها شعلهور مي گردد كه به اشتباه، به جاي رهبر واقعي، به بدل از راهنما و يا رهبران انتزاعي روي مي آورند و هنگامي كه به صورت ظاهر، برترين رهبر خود را پيدا كردند، در راه او از هيچ كوششي دريغ نمي نمايند و در مقام ايثار و فداكاري سر از پا نمي شناسند.

به تعبير نويسنده «ديباچه اي بر رهبري»:

«بدين ترتيب، در حقيقت بشريّت در احلام زرّين و رؤياهاي طلائي خود از حكومت ايده آل، در مدينه فاضله، در مسيح جويي ها، خضر خواهي ها و مهدي پرستي هاي خود، در اشتياق سوزان و عميق و ديرين خويش، براي يك قطب، يك پير، يك مراد، يك امام، و بالاخره منجي بزرگ بشريّت، در واقع خواهان همان «برترين رهبري» است». [1] .

بنابراين، احساس نا امني و شيوع فتنه و آشوب در جامعه، مي تواند انگيزه تشديد گرايش به «برترين رهاننده» بشود؛ ولي نمي تواند عامل پيدايش اصل عقيده و ايمان به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و گرايش به «منجي موعود» گردد. زيرا اين عقيده، يك عقيده ثابت ديني است كه با اعماق فطرت بشر سر و كار دارد.

اينك، براي شناخت كامل اين موضوع، به يك جريان مهم تاريخي توجّه فرماييد.

[ صفحه 182]

[1] ديباچه اي بر رهبري، ص 91 ـ 92.

محمد احمد سوداني و ادعاي مهدويت

قرن نوزدهم، قرن سيادت استعمار انگلستان بر نيمي از جهان بود. از آن ميان سرزمين سودان، بيش از همه زجر و شكنجه مي ديد؛ زيرا گرفتار بهره كشي مضاعف شده بود كه مي بايست هم زور و آزار مصريان و هم تحقير و فشار انگلستان را تحمّل نمايد. چه بسيار جوانان بي گناه سوداني را كه به اجبار، به بازارهاي جهاني «برده فروشي» كشانده و به عنوان غلام و كنيز فروخته بودند. ماليّاتهاي سنگين و كمرشكن، ديگر رمقي براي اين توده رنجبر و فقير بجا نگذارده بود.

در چنين روزگاري در كشور همسايه، شيخي از اهالي «سنوس» مراكش، بينوايان را مژده مي داد كه به زودي «مهدي» منجي دادگر خواهد آمد. چيزي نگذشت كه در سال 1297 هجري قمري، درويشي جوان به نام «محمّد احمد بن عبداللّه دنقلي» كه گِرد خويش مريداني ديده بود، خود را «مهدي منتظر» خواند و يكباره دريايي از هيجان در سودان پديد آورد.

مردم ستمديده به او پيوستند. او به وسيله نيروي انتظار، از همان سر و پا برهنگان، سپاهي جنگاور ساخت كه نه فقط نيروهاي مصري را شكست دادند، بلكه نظاميان مجهّز و كارآزموده انگليسي را نيز تار و مار نمودند. روحيه آنها به حدّي قوي شده بود كه با يك دست، گلوي سربازان تفنگدار را مي گرفتند و با دست ديگر، به يك ضربت شمشير سر از بدنشان جدا مي ساختند.

چند تن از فرماندهان ارشد انگليسي همچون «كلنل هيكس» و «ژنرال استوارت» و «ژنرال گوردن» در نبرد با او نابود شدند. در نبرد با «هيكس» نزديك به دوازده هزار نظامي تفنگ به دوش، با هزاران شتر و اسب و بيست توپ، به جنگ درويشان آمدند، امّا در نهايت امر، تنها سيصد سرباز زخمي و نيمه جان، بجا ماندند.

با مرگ ژنرال گوردن، «خارطوم» به تصرّف محمّد احمد در آمد. «گلادستون» نخست وزير وقت انگلستان در پارلمان انگليس، به خاطر اين شكست افتضاح آميز از يك مشت درويش بي ساز و برگ، استيضاح شد و بناچار در برابر نمايندگان پارلمان، قرآني به دست گرفت و چنين گفت:

«تا وقتي اين كتاب، بر افكار انسان هاي مشرق زمين حكومت مي كند، نفوذ ما و

 

[ صفحه 183]

 

حكومت ما بر اين كشورها امكان ناپذير، و تحقّق افكار ما غير ممكن خواهد بود». [1] .

آري! از نقل همين يك نمونه مختصر، اصالت مسأله مهدويت آفتابي مي شود و روشن مي گردد كه عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) يك اعتقاد عميق ديني و مذهبي است. لذا تا هنگامي كه «مهدي موعود» برترين رهايي بخش، ظهور نكرده است، قلب توده هاي محروم از عشق به برترين رهبر، مالامال و هنگام يأس و نوميدي، به خصوص در لحظات فشار و اختناق، دستها به سوي آسمان برافراشته مي شود و ظهور مبعوث آسماني را التماس مي كنند. اين يك حقيقت است كه دروغ در آن راه ندارد.

[1] انتظار بذر انقلاب، ص 170 ـ 172، به نقل از مجله قانون، سال 1331 سري مقالات عبدالهادي حائري.

اعتراف جيمز دارمستتر به اصالت مهدويت

در سال 1885 ميلادي، به هنگام شكست قواي انگليس از محمّد احمد سوداني، دانشگاه «سوربن» فرانسه كنفرانسي از استادان و پژوهشگران ترتيب داد و «دار مستتر» خاورشناس و زباندان فرانسوي را پشت تريبون فرستاد تا اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) را از ريشه بي اعتبار وانمود سازد و مستعمرات مسلمان نشين فرانسه، كمتر در خطر انقلاب ناشي از اين عقيده انگيزنده قرار گيرند.

دار مستتر، خاورشناس فرانسوي پشت تريبون رفت و هنگام بحث در باره ظهور و قيام «محمّد احمد» (متمهدي سوداني) چهار ماه قبل از مرگ مرموز و نابهنگام متمهدي مزبور، ضمن اعتراف به اصالت مهدويّت و عقيده به ظهور «منجي بزرگ» در بحث طولاني خود در پاريس، چنين گفت:

در اين دنيا به ويژه در جهان اسلام، تاريخ با چنان وضع غريبي تكرار مي شود كه اگر سرگذشت متمهدي هاي گذشته را براي شما نقل كنند، مثل اين است كه تاريخ ماضي و حال و آينده مهدي امروزي را بيان كرده باشند. متمهدي امروزي، در نوع خود، نمونه نخستين نيست كه ظهور كرده است و مسلماً آخرين نفر هم نخواهد بود. مدعيان مهدويّت بسيار بوده اند و بعد از او نيز خواهند بود. تاريخچه و نفوذ سحر آساي اين مردمان و نويد دادن وكاميابي آنان و نوميدي كه ناچار در آخر كار رخ مي دهد، مكرر در

 

[ صفحه 184]

 

عالم اسلام صورت گرفته و بعد از اين هم مكرر صورت خواهد گرفت. ظهور مهدي را از نخستين ايّام پيدايش اسلام انتظار داشته اند. و تا زماني كه يك نفر مسلمان باقي باشد، مهدي ها ظهور خواهند كرد». [1] .

آري! همان گونه كه خوانندگان گرامي ملاحظه نمودند، با اين كه دارمستتر، خاورشناس و زبان دان فرانسوي، مأموريّت پيدا مي كند تا در سخنراني خود، اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) را از ريشه بي اعتبار وانمود سازد، با اين همه وي در ضمن سخنراني خود، به اصالت مسأله مهدويّت اعتراف مي كند و مي گويد: «ظهور مهدي را از نخستين ايّام پيدايش اسلام انتظار داشته اند».

از اينجا معلوم مي شود كه دلايل عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) تا چه اندازه قوي و محكم و قانع كننده است كه حتّي يك نفر غير مسلمان نيز، جرأت انكار اصل مسأله مهدويّت را ندارد و آن را از مسايل اعتقادي مسلمانان به شمار مي آورد و يادآور مي شود كه عقيده به ظهور مهدي موعود از نخستين دوران پيدايش اسلام در بين مسلمانان وجود داشته است.

جدّاً جاي بسي تأسّف است كه برخي از مسلمان نماها و به تعبير ديگر، كاسه هاي داغ تر از آش و پژوهشگران فيلسوف مشرب، كه تحت تأثير افكار غربيهاي مغرض قرار گرفته اند، مي كوشند تا با استدلال هاي احمقانه، عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) را يك فكر وارداتي تلقّي كنند.

[1] او خواهد آمد، ص 43 ـ 44، به نقل از مهدي، دار مستتر، ترجمه محسن جهانسوز، ص 3 ـ 4.

مدعيان مهدويت و سوء استفاده از عنوان مهدي موعود

يكي از دلايل مخالفان مسأله مهدويّت و ايرادهاي بني اسرائيلي آنان در عدم پذيرش احاديث مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) اين است كه مي گويند: اين اخبار و احاديث، مورد سوء استفاده «مدّعيان مهدويّت» قرار گرفته و در طول تاريخ اسلام، مدّعيان فراواني را كه به دروغ ادّعاي مهدويّت نموده، و خود را به عنوان «مهدي موعود» معرفي كرده اند، برانگيخته است.

 

[ صفحه 185]

 

پاسخ ما به اين كوته نظران ساده لوح كج انديش يا در حقيقت غرض ورزان بي منطق، اين است كه يكي از دلايل روشن اصالت مسأله مهدويّت خود همين موضوع مدّعيان مهدويّت است؛ زيرا اگر چيزي اصالت نداشته باشد تقلّبي آن يافت نمي شود.

دليل ما بر اثبات اين مدّعا آن است كه در طول تاريخ بشر، فرعون ها ادّعاي خدايي كرده اند؛ چون وجود «خدا» اصالت دارد و اصالتش براي همگان ثابت و روشن است. و از اين رو، عدّه اي خواسته اند خود را به جاي آن حقيقت و واقعيت جا بزنند.

«مسيلمه ها» ادّعاي نبوّت كرده اند، چون نبوّت اصالت دارد و عدّه اي خواسته اند كه خود را به جاي انبيا قالب كنند.

مهدويّت نيز، اصالت دارد و لذا عدّه اي چون ابومحمّد عبيداللّه (مهدي فاطمي، سر سلسله سلاطين فاطمي مصر) و محمّد احمد سوداني و علي محمّد باب شيرازي و ديگران خواسته اند خود را به جاي مهدي واقعي جا بزنند. پس وجود متمهدي ها (يعني مدّعيان دروغين مهدويّت) خود يكي از دلايل اصالت و واقعيّت مهدويّت است.

اگر بخواهيم اندكي عميق تر در باره اين مسأله گفتگو كنيم، بايد بگوييم: سيري كوتاه در مسأله مهدويّت، ما را به اين حقيقت آشنا مي سازد كه هر موقع در ميان ملّتها، زور، فشار و تبعيض و احساس ظلم و ستم و بي عدالتي رو به فزوني رفته است و مردم وجود چنين وضعي را از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) دانسته و طبق فطرت ذاتي خود متوجّه درگاه حضرت احديّت گرديده و با الحاح و نيايش براي رفع جنايتها و خيانت ها و رهايي از ظلم و ستم، از ذات مقدّس باري تعالي ياري طلبيده اند تا به چنين وضع نكبت باري خاتمه دهد، فرصت طلبان رياكار كه زمينه مساعدي براي تحقّق اهداف نامشروع خود آماده و مهيّا ديده اند، بي درنگ از عقايد پاك مردم سوء استفاده نموده، خود را «مهدي موعود» معرفي كرده اند و برخي از ساده انديشان هم كه در باره مهدي موعود (عليه السلام)، دچار اشتباه گرديده به آنها گرويده و به دعوت آنان پاسخ مثبت داده اند.

باري، هر چند در طول تاريخ از اين حقيقت، يعني: مهدويّت سوء استفاده شده است؛ ولي كدام حقيقت است كه در جهان مورد سوء استفاده قرار نگرفته است؟ آيا مدّعيان دروغين الوهيّت و يا نبوّت و يا ساير مقامات معنوي در دنيا كم بوده اند؟! آيا اديان ساختگي و قلاّبي در جهان كم است؟! آيا بايد همه حقايق را به خاطر سوء استفاده

 

[ صفحه 186]

 

يك مشت گمراه و منحرف و رياست طلب كنار بگذاريم و يكسره منكر خداپرستي و نبوّت انبيا بشويم؟! آيا در طول تاريخ از وجود نيروهاي مادّي كم سوء استفاده شده است؟ آيا ما بايد همه آن نيروها را از بين ببريم و نابودشان سازيم؟!

در قرن دوازدهم ميلادي ـ آن گونه كه صاحب «قاموس كتاب مقدّس» مي نويسد ـ: حدود ده نفر «مسيح هاي دروغگو» ظاهر شدند و جمعي را به خود گروانيدند و اين مطلب، اسباب فتنه و جنگ شد و گروه زيادي در آن معركه، طعمه شمشير شدند. بنابراين، آيا ما بايد وجود حضرت مسيح (عليه السلام) را به طور كلّي انكار كنيم؟ چراكه از نام و عنوان حضرت مسيح (عليه السلام) سوء استفاده شده است!!

كوتاه سخن آن كه، سوء استفاده از يك حقيقت، دليل بر بطلان آن حقيقت نمي شود؛ بلكه خود اين موضوع دليل بر اصالت و واقعيّت آن حقيقت است. و ديگر اينكه براي پيش گيري از اين سوء استفاده ها، مسلمانان بايد مهدي موعود را با مراجعه به منابع خويش بشناسند و نشانه ها و ويژگي هاي او را بدانند تا دچار چنين اشتباهاتي نگردند، نه اينكه به جهت جلوگيري از اين سوء استفاده، اصل اين اعتقاد، انكار شود.

[ صفحه 189]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74297