نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت

نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت

مسأله انتظار مطابق بسیاری از آیات قرآن کریم و روایات فراوانی که از ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده است بشر در طول دوران زندگی فردی و اجتماعی خود، مرهون نعمت انتظار است، و اگر از حالت انتظار خارج شود وامیدی به آینده نداشته باشد، زندگی برایش مفهومی نخوا

مسأله انتظار <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

مطابق بسياري از آيات قرآن كريم و روايات فراواني كه از ائمه معصومين (عليهم السلام) رسيده است بشر در طول دوران زندگي فردي و اجتماعي خود، مرهون نعمت انتظار است، و اگر از حالت انتظار خارج شود واميدي به آينده نداشته باشد، زندگي برايش مفهومي نخواهد داشت. آنچه انسان را به زندگي اميدوار مي سازد و نگراني ها و ناراحتي ها را براي او آسان مي نمايد، انتظار و اميد به آينده است. آدمي در پرتو همين انتظار، رنجها و گرفتاريها را تحمّل مي كند وبا كشتي اميد وآرزو در درياي متلاطم وطوفان زاي زندگي به سير خود ادامه مي دهد.

اگر آرزو نبود، هيچ مادري فرزند خود را شير نمي داد و هيچ باغباني درختي در زمين نمي كاشت و هيچ صاحب خانه اي تشكيل خانواده نمي داد و هيچ پدري به تربيت فرزندان خود همّت نمي گماشت و هيچ كشاورزي بيل نمي زد و هيچ تاجري تجارت نمي كرد و هيچ زمامداري اداره اُمور كشوري را به دست نمي گرفت. بنابراين، اگر آرزو از انسان گرفته شود و انتظار از ميان جامعه رخت بربندد، ادامه حيات و زندگي براي بشر بي روح و بي لذّت وبي معنا خواهد بود. اين انتظار است كه به زندگي صفا و جلا مي بخشد و زندگي را براي آدمي لذتبخش مي كند و او را به حركت و جنبش وامي دارد و دلش را به ادامه زندگي، علاقه مند مي سازد.

 

>علت پي جويي مفاهيم اسلامي

>انتظار از نظر لغت

>انتظار در نگاه مذهب

>انتظار فرج در اسلام

>انتظار فرج از ديدگاه نظام هاي سلطه گر

>مفهوم صحيح انتظار

>انتظار مؤثرترين عامل تحرك

>آثار سازنده انتظار و نقش آن در ساختن اجتماع

علت پي جويي مفاهيم اسلامي

در اين روزگار آشفته و بي سامان كه تمام امكانات مادّي جهان در دست ابرقدرتها و زمامداران خودسر و سياستمداران فريب كار و مسئولان بي اعتقاد تمركز يافته است، و عقايد، آرا و انديشه هاي غلط و ضدّ مذهبي آنها به عناوين مختلف، به زور تبليغات عمومي و به وسيله ارتباطات جمعي جهان، بر پيروان مكاتب و مذاهب دنيا تحميل مي گردد بر هر فرد مسلمان و هركس كه بخواهد با روح تعاليم عاليه اسلام و حقيقت

 

[ صفحه 190]

 

برنامه هاي تربيتي اين مكتب انسان ساز آشنا شود، قبل از هر چيز، درك صحيح و شناخت درست مفاهيم واقعي واژه ها و اصطلاحات اسلامي لازم و ضروري است.

زيرا در اين دوران پرغوغاي مسلكها كه همه نظامها و گروه ها، در جهت ضدّيت با خدا و مذهب و بخصوص در جهت مخالفت با اسلام و تشيّع شكل گرفته است و باطل گرايان و نظام هاي فاسد و مفسد كنوني جهان نيز، با اِعمال رويّه هاي ضد انساني به تبليغ افكار و انديشه هاي ضدّ دين پرداخته و سخت مي كوشند تا با انواع دسيسه ها، تحريف واقعيت ها و قلب مفاهيم واقعي اصطلاحات اسلامي، مرام هاي باطل خود را با طرح شعارهاي زيبا و دلپذير و الفاظ فريبنده، به عنوان تنها فلسفه علمي و جهان بيني مترقّي به خورد مردم دنيا بدهند و مسلمانان را از آگاهي هاي كافي درباره اصطلاحات و شعاير ديني محروم نمايند و آيين پاك محمّدي (صلي الله عليه وآله وسلم) را به سرنوشت آيين هاي وابسته به «تورات» و «انجيل» دچار سازند، اگر مفاهيم واقعي واژه هاي اسلامي و معاني حقيقي آنها به درستي درك شود، برداشت هاي غلط كه براي گروهي از ره گم گشتگان در شناخت واقعي دين و مذهب پيش آمده است، مرتفع مي گردد.

و اگر مفاهيم واقعي اصطلاحات اسلامي به گونه اي كه هست، معرفي نشود و سياست بازان كهنه كار، افراد مغرض و دزدان عقيده، آنها را به صورت ديگري جلوه دهند، زيان و ضرر آن براي مسلمانان كمتر از گمراهي صريح، نخواهد بود.

بنابراين، در چنين هنگامه اي، بر يكايك ما مسلمانان واجب است كه براي حفظ آثار اصيل اسلامي، به پاسداري از ميراث كهن اسلامي خود برخيزيم و در نگهداري فرهنگ غني اسلامي خويش، بيش از پيش ساعي و كوشا باشيم و نگذاريم كه هويّت تاريخي، و اصالت ملّي و ميراث فرهنگي مان دستخوش آفت تحريف، و مورد دست برد دزدان عقيده قرار گيرد.

به هر حال، در آيين مقدّس اسلام واژه هاي فراواني چون قِسط، عدل، زهد، قناعت، توكّل، تسليم، خلافت، ولايت، امامت، مهدويّت، دعا و زيارت يافت مي شوند كه مفاهيمي مخصوص به خود دارند و انحراف از درك معاني حقيقي آنها، مساوي با گمراهي در اصل دين و يا يكي از رشته ها و پايه هاي اساسي دين است.

از جمله اين واژه ها، واژه «انتظار» است كه مربوط به ظهور آخرين حجّت خداوند و مصلح

 

[ صفحه 191]

 

آخرالزمان حضرت مهدي (عليه السلام) است كه بيگانگان با تلقينات و تبليغات سوء و غرض آلود، كوشيده اند تا آن را عامل انحطاط و عقب ماندگي معرّفي نمايند؛ در حالي كه «انتظار ظهور حضرت مهدي (عليه السلام)» يكي از حساسّ ترين و تاريخ سازترين فرازهاي عقيدتي اسلام است.

اينك براي شناخت كامل انتظار، نخست در باره معنا و مفهوم كلمه «انتظار» از نظر لغت و مذهب بحث مي كنيم؛ سپس در باره انتظار فرج در اسلام و دلايل آن در قرآن و حديث، سخن مي گوييم؛ آنگاه در باره «انتظار فرج از ديدگاه نظامهاي سلطه گر» و برداشت هاي غلطي كه برخي از احزاب و مكاتب از اين عقيده اصيل كرده اند، به بحث و بررسي مي پردازيم و در پايان قسمتي از روايات مربوط به انتظار را ـ كه حاكي از سازندگي اين اصل حيات بخش و تلاش انگيز است ـ متذكر مي شويم.

چنان كه پيش تر روشن ساختيم، انتظار فرج از آمال و آرزوهاي ديرين بشر و همه ملّتها و مذاهب بزرگ جهان است كه خمير مايه اصلي آن در اعماق وجود همه انسانها و جوامع مختلف بشري وجود دارد.

انتظار از نظر لغت

«انتظار» در لغت، به معناي چشم داشت و چشم به راه بودن و نوعي اميد به آينده داشتن است؛ آينده اي خوب يا بد، زشت يا زيبا، مطلوب يا منفور.

نتيجه اي كه از معناي لغوي «انتظار» به دست مي آيد اين است كه، كسي كه عمل زشت و ناهنجاري انجام داده، منتظر كيفر آن است. و كسي كه بذري را در زمين پاشيده، منتظر است كه و بالاخره كسي كه كار خير و عمل شايسته اي انجام داده، منتظر است تا روزي فرا رسد و او پاداش كار خير و عمل شايسته خود را دريافت نمايد.

انتظار در نگاه مذهب

از نظر مذهب، «انتظار» حالتي است كه از تركيب ايمان به خدا و اعتقاد كامل و راسخ به مباني دين و اشتياق و علاقه به ظهور رهبري الهي و آسماني ـ كه بتواند با مدد خداوند، مردمان جهان را تحت فرمان يك آيين در آورد و ستمگران را سر جاي خود بنشاند و آيين توحيد و يكتاپرستي را رواج دهد و حكومت قسط و عدل را در تمام زمين

 

[ صفحه 192]

 

برقرار نمايد ـ به وجود مي آيد و در درون آدمي شعله مي كشد و آمال و آزروهاي انساني و رفتار فردي و اجتماعي وي را دگرگون مي كند.

انتظار از نظر دين و مذهب، به معناي «اميد و آرزو» است؛ اميد به آينده اي نويد بخش و سعادت آفرين، اميد به آينده اي كه در آن جهانيان از مفاسد و بدبختيها رهايي يافته، و بشر راه خير و صلاح را در پيش گيرد و دنيا در پرتو تحقق عدل الهي، مدينه فاضله اي گردد.

اين معناي «انتظار فرج» از نظر دين است كه در حقيقت به معني چشم به راهي براي تحقّق حقّ و عدل و پيروزي دين و برقراري نظام عدل الهي، مي باشد.

بر اين اساس، شكي نيست كه انتظار فرج، حديث نفس همه انسانها و خواسته مشترك تمامي ملل دنياست و زمان و مكان نمي شناسد و به قوم و گروهي اختصاص ندارد.

به قول يكي از نويسندگان معروف:

«اعتقاد به وجود يك «قائم» كه در آخر دنيا بايد به نحوي خارق عادت و معجزه آسا ظهور كند و دنيا را پس از آن كه پر از ظلم و جور شده از عدل و داد پر نمايد و پايه ايمان را مستحكم سازد، در اغلب مذاهب، حتّي در مصر قديم نيز وجود داشته است.

اين عقيده، يكي از آرزوهاي مهم و ديرين بشر است. و عجبي نخواهد بود اگر مي بينيم در هر زمان، انسان اميدوار به آينده بهتري بوده است... عامل عمده اين عقيده ايمان است». [1] .

آري خواننده گرامي! عامل اصلي عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و انتظار فرج آخرين حجّت خدا، ايمان است. ايمان عامل بسيار قوي و نيرومندي است كه با وجود آن، پيوسته آدمي خود را خوشبخت و كامروا مي بيند و هرگز با فشار روزگار و تراكم ناملايمات و گرفتاريهاي زندگي، روحيّه خود را نمي بازد و اميد نجات و رستگاري را از دست نمي دهد. پيوسته مي كوشد و مي جوشد و مي خروشد و از خداي خود اميد پاداش دارد، و از او درخواست مي كند كه:

 

[ صفحه 193]

 

«خدايا! بر امام ما «مهدي (عليه السلام)» درود فرست و دوريش را نزديك گردان... و به وسيله ظهور او دلها را پايدار ساز و پيكار سرنوشت ساز را برپا دار». [2] .

اينك براي اين كه اين موضوع كاملاً روشن شود به بحث و بررسي انتظار فرج و دلايل آن در قرآن و حديث، مي پردازيم.

[1] مقدمه كتاب مهدي موعود، ص 178.

[2] مفاتيح الجنان، باب زيارات، ذكر صلوات بر آن حضرت.

انتظار فرج در اسلام

انتظار فرج در اسلام و به ويژه در مذهب حقّه تشيّع، عبارت از ايمان استوار به امامت و ولايت حضرت وليّ عصر (عليه السلام) و اميد به ظهور مبارك آن واپسين حجّت خداوند، و آرزوي فرا رسيدن روزگار رهايي مستضعفان از چنگال مستكبران، و تمام شدن دوران داعيه «لمن الملكي» طاغوتيان، و فتح و پيروزي نهايي مؤمنان، و آغاز حكومت صالحان، تا پايان جهان است كه همه اعتقادهاي اساسي اسلام را ـ از يكتايي خدا و رسالت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و امامت امامان معصوم (عليهم السلام) و تحقّق وعده تخلّف ناپذير خداوند ـ در بر دارد.

انتظار فرج در اسلام، در واقع نوعي آمادگي است. آمادگي براي پاك شدن، پاك زيستن، و دور ماندن از زشتيها و وصول به تزكيه نفس. آمادگي براي حركتي مستمرّ و دائم، با تلاش و كوشش پي گير و خستگي ناپذير توأم با خودسازي و دگرسازي و زمينه سازي. و سرانجام آمادگي براي تهيّه قوا براي شركت در نهضت عظيم آسماني حضرت مهدي (عليه السلام) كه آغاز آن، ظهور مبارك حضرت ولي عصر (عليه السلام) و فرجام آن، شكست تاريكيها، ظلمها، فسادها، جهلها، جنايتها، قدرت طاغوتها، و نتيجه آن، برپايي حكومت عدل «اللّه» و تحقّق قول و پيمان خداوند به عزّت بخشي مؤمنان است.

پس از روشن شدن اهميّت انتظار درزندگي بشر، به بررسي انتظار فرج در اسلام مي پردازيم تا مفهوم صحيح آن را دريابيم.

اينك براي روشن شدن مطلب به سراغ متون اصيل اسلامي و روايات پيشوايان معصوم (عليهم السلام) مي رويم، و لحن گوناگون آيات و رواياتي كه از ائمّه معصومين (عليهم السلام) در باره مسأله انتظار و ارزش و اهميّت اين عقيده اصيل رسيده است، مورد بررسي قرار مي دهيم.

[ صفحه 194]

>انتظار فرج در قرآن

>انتظار فرج در روايات اسلامي

انتظار فرج در قرآن

مسأله مهمّي كه هميشه در طول تاريخ پر افتخار اسلام مايه اميد مسلمانان و به ويژه «شيعيان» منتظر بوده است، وعده هاي تخلّف ناپذير الهي در مورد آينده اسلام و پيروزي نهايي مؤمنان و مستضعفان و محرومان مي باشد.

آيين مبين اسلام از همان آغاز پيدايش خود و حتّي از همان نخستين سال هاي ظهور پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) پيوسته مسلمانان را به آينده اي درخشان اميدوار ساخته است.

مسلمانان و به خصوص شيعيان نيز از همان روزگار بعثت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) تا به امروز بر اثر همان وعده هايي كه پيامبر بزرگوار اسلام به وسيله آيات روحبخش و دلنواز قرآن كريم بدانها داده است، با اعتقادي عميق و راسخ تمامي آن وعده ها را جدّي گرفته، و علي رغم همه مشكلات و مصايبي كه در دوران هاي مختلف تاريخ اسلام ديده اند، هرگز اميد خويش را از دست نداده و همواره اين اعتقاد اصيل اسلامي را نصب العين خود قرار داده اند.

مسلمانان بر اساس وعده هاي صريحي كه قرآن كريم بدانها داده است، عقيده دارند كه طبق قانون خلقت و سنّت آفرينش، تاريخ بر مبناي سنّتهاي الهي و وعده هاي خدايي به پيش مي رود، و اگر چند روزي دنيا به نفع ستمگران و تجاوزگران و بي اعتقادان تمام شود، ولي سرانجام، حكومت مطلق جهان به دست صالحان و حقّ پرستان خواهد افتاد و ستمكاران و طاغوتيان و زورمداران نابود خواهند شد و بالاخره عدالت و امنيّت واقعي بر اساس قانون خدا در سرتاسر جهان برقرار خواهد گرديد.

مسلمانان و تمام شيعيان بر اساس اين عقيده سازنده، ايمان راسخ دارند كه «حق» امري اصيل، و باطلي امر عارضي است، و هر عارضه اي دير يا زود، سهل يا دشوار، از بين مي رود و خواه ناخواه، در آينده اي دور يا نزديك، حقّ در همه جا حاكم و پيروز مي شود، و باطل و باطل گرايان محو و نابود مي گردند؛ زيرا تحقّق حقّ و عدل، سنّت خدا، و خواست خدا و وعدّه قطعي خداوند است و خداوند در وعده اي كه به بندگان صالح خود داده است، تخلّف نخواهد نمود.

به هر حال، از نظر اسلام، قرآن و مسلمانان، مسأله «انتظار» و اميد به آينده، و حاكميّت مطلق حقّ در تمام جهان در آخر زمان، يكي از مسايل حياتي اسلام است، و

 

[ صفحه 195]

 

قرآن كريم با قاطعيّت هرچه تمامتر اين مسأله را به عنوان يك وعده تخلّف ناپذير الهي مطرح نموده، و در كمال صراحت، پيروزي نهايي ايمان اسلامي و آينده درخشان آيين پاك محمّدي (صلي الله عليه وآله وسلم) را به مسلمانان نويد داده، و جاي هيچ گونه شكّ و ترديد و ابهام براي احدي باقي نگذارده است.

در اين زمينه، آيات بسياري در قرآن كريم وارد شده كه براي نمونه برخي از آنها را در اينجا مي آوريم.

1 ـ در سوره «توبه» آيه 33 در مورد جهاني شدن آيين اسلام و غلبه اين دين مبين بر همه اديان جهان، چنين آمده است:

(هُوَ الَّذِي اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ).

«او كسي است كه پيامبر خود را با هدايت و دين حقّ فرستاد، تا دين حقّ را بر تمام اديان غالب و پيروز گرداند، اگرچه مشركان كراهت داشته باشند».

2 ـ در همان سوره آيه 32، در مورد اراده خداوند بر تكامل نور اسلام، چنين آمده است:

(يُريدوُنَ أَنْ يُطْفِؤوُا نُورَ اللّهِ بأفْواهِهِمْ وَيَأْبَي اللّهُ إِلاّ أنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِروُنَ).

«دشمنان مي خواهند نور خدا را با دهانهاي خود خاموش كنند، ولي خدا مي خواهد نور خود را كامل گرداند، اگرچه كافران كراهت داشته باشند».

3 ـ در سوره «نور» آيه 55 در مورد وعده خداوند به صالحان و شايستگان و موادّ مورد وعده چنين آمده است:

(وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنوُا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخلِفنَّهُمْ في الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الّذِينَ مِنْ قَبْلِهمْ وَلَُيمَكّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَليُبَدِّلَنّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوِفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لايُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الفاسِقُونَ).

«خداوند به كساني از شما كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، وعده داده است كه آنها را خليفه و جانشين خود در روي زمين قرار خواهد داد. همان گونه كه پيشينيان ايشان را خلافت روي زمين مرحمت فرمود. و آييني را كه بر ايشان پسنديده در سراسر گيتي خواهد گسترد، و ترس و هراسشان را به

 

[ صفحه 196]

 

آرامش و امنيّت مبدّل خواهد نمود آنچنان كه همگان تنها مرا پرستش كنند و هيچ چيزي را شريك من قرار ندهند. و كساني كه بعد از آن كافر شوند از پليدان و بدكاران خواهند بود».

4 ـ در سوره «غافر» آيه 51 در مورد اين كه خداوند قطعاً فرستادگان خود را ياري خواهد نمود، چنين آمده است:

(إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذينَ آمَنُوا في الحيوةِ الدُّنْيا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهاد).

«به طور قطع و يقين، ما پيامبرانمان و كساني را كه ايمان آوردند در زندگي دنيا و روزي كه شاهدان (حضرات معصومين (عليهم السلام بپاخيزند، ياري مي نماييم».

5 ـ در سوره «انبياء» آيات 105 ـ 106 در رابطه با وعده اي كه خداوند به بندگان صالح و شايسته خود در مورد فرمان روايي آنان بر تمام جهان داده است، چنين آمده است:

(وَلَقَدْ كَتَبنا فِي الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحونَ).

«ما پس از «تورات» در كتاب «زبور» چنين نوشتيم، كه در آينده، صالحان و پاكان وارثان زمين خواهند بود».

6 ـ در سوره «قصص» آيه 4، در مورد آينده مستضعفان و حكومت آنان بر سرتاسر كره خاكي، چنين آمده است:

(وَنُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارثِينَ).

«و ما اراده كرده ايم بر آنها كه در روي زمين به ضعف كشيده شده اند منّت نهاده، آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم».

7 ـ در سوره «سجده» آيات 28 ـ 29، در مورد روز قيام منجي بشريّت، و سرنوشت كافران، چنين آمده است:

(وَيَقُولُونَ مَتي هذا الفَتْحُ إنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ - قُلْ يَوْمَ الفَتحِ لايَنْفَعُ الّذينَ كَفَروا اِيمانُهُمْ وَلاهُمْ يُنْظَرُون).

«و ناباوران مي گويند: پس كي اين پيروزي بزرگ فرا مي رسد اگر شما راست مي گوييد؟ بگو (اي پيامبر) روزي كه فتح و پيروزي فرا رسد، ديگر ايمان آوردن براي كساني كه قبلاً ايمان نداشتند سودي ندارد، و به آنان مهلت و

 

[ صفحه 197]

 

فرصتي داده نمي شود».

8 ـ در سوره «صافّات» آيات 171 ـ 173 در مورد اين كه خداوند به انبيا و فرستادگان خود، و عده نصرت و غلبه همه جانبه داده است، چنين آمده است:

(وَلَقدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرسَلِينَ - إنّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورونَ - وَإنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الغالِبوُنَ).

«ولي (وقتي قرآن آمد) به آن كافر شدند، و زودا كه بدانند، و قطعاً فرمان ما درباره بندگان فرستاده ما از پيش (چنين) رفته است، كه آنان (بر دشمنان خودشان) حتماً پيروز خواهند شد».

9 ـ در سوره «حجّ» آيه 41 ـ در مورد مؤمناني كه زمامداري و حكومتشان بر اساس پرستش حقّ، و نظام اجتماعي، و اقتصادي و سياسي دين حقّ است، و خداوند بدانها وعده داده است كه آنان را ياري خواهد نمود، چنين آمده است:

(الَّذِينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ في الأَرْضِ اَقامُوا الصَّلاةَ وَآتوُا الزَّكاةَ وَاَمَرُوا بِالمَعْروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنْكَرِ وَلِلّهِ عاقِبَةُ الاُمُورِ).

«آنها (مؤمنان به خداوند) كساني هستند كه هرگاه در زمين به آنان قدرت داديم (و آنها را زمامدار مردم گردانيديم) نماز به پا مي دارند، و زكات مي دهند، و امر به معروف مي كنند، و نهي از منكر مي نمايند، و پايان همه كارها از آن خداوند است».

از مجموع آيات ياد شده به خوبي استفاده مي شود كه جهان روزي را در پيش دارد كه حكومت مطلق دنيا به دست پاكان و صالحان و افراد با ايمان خواهد افتاد، و طبق روايات و نويدهاي تمام انبياي الهي، آن عصر درخشان و روزگار طلايي كه مورد انتظار بشر و همه مسلمانان و شيعيان جهان است، همان روز قيام منجي عالم بشر، و دوران پر شكوه ظهور مبارك مهدي موعود (عليه السلام) خواهد بود.

در اين نويدها چهار ركن اساسي براي كارنامه قيام مصلح جهاني و «موعود قرآن كريم» بيان شده است كه ذيلاً از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد:

1 ـ حكومت واحد جهاني بر اساس توحيد و خداپرستي به رهبري موعود قرآن، تشكيل خواهد شد و اداره آن حكومت عادلانه به دست مردم صالح و با ايمان واگذار

 

[ صفحه 198]

خواهد گرديد.

2 ـ برنامه هاي عالي اسلامي و نظام كامل حكومت «اللّه» در سرتاسر جهان بدون كم و كاست اجرا، و همه احكام الهي به خود جامه عمل خواهد پوشيد.

3 ـ بيم و هراس توده مردم از بين خواهد رفت، و آرامش و امنيّت كامل در سراسر گيتي برقرار خواهد گرديد.

4 ـ همگان، خداي يكتا را پرستش خواهند نمود، و هرگونه استعباد و بندگي و بت پرستي ريشه كن خواهد شد.

انتظار فرج در روايات اسلامي

اميد و آرزو و دل بستن به آينده بهتر و زندگي مرفّه تر كه شامل عنصر خوشبيني نسبت به جريان كلّي نظام طبيعت و سير تكاملي تاريخ و اطمينان به آينده روشن تر، و طرد عنصر بدبيني نسبت به پايان كار بشر است، در زبان روايات اسلامي «انتظار فرج» خوانده مي شود.

اصل انتظار فرج، از يك اصل كلّي اسلامي و آيات كريمه قرآن مجيد مايه مي گيرد، و آن اصل حرمت يأس و نوميدي از لطف و رحمت خداوند است.

مسلمانان بر اثر نويدهاي قرآن كريم و پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) و جانشينان معصوم آن حضرت عقيده دارند كه در پايان روزگار، خداوند مردي را از دودمان پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) بر مي انگيزاند كه به وسيله او «دين اسلام» را آشكار مي سازد.

اين موعود عزيز، بر اساس صحيح ترين و استوارترين مصادر اسلامي و بشارتهاي انبياي الهي، ونويدهاي كتب مذهبي اهل اديان، دوازدهمين جانشين رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و از فرزندان پاك و معصوم علي و زهرا (عليهما السلام) و هم نام و هم كنيه پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) است كه در بين مسلمانان به عناوين مختلفي چون: «مهدي»، «قائم»، «منتظر»، «صاحب الامر»، «صاحب الزمان»، «حجّة اللّه»، «بقيّة اللّه» و «خَلَف صالح» شهرت دارد.

اينك به قسمتي از اين روايات كه ما آنها را به عنوان نمونه در اينجا مي آوريم، توجّه فرماييد.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

«لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّي يبعث رجلاً منّي ـ أو

 

[ صفحه 199]

 

من أهل بيتي ـ يواطيء اسمه اسمي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما مُلئت ظلماً وجوراً...».

«اگر از دوام دنيا به جز يك روز بيشتر نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدري طولاني مي گرداند تا مردي از دودمان من ـ ويا از اهل بيت مرا ـ برانگيزد كه هم نام من است... او زمين را پر از عدل و داد مي نمايد همچنان كه پر از ظلم و جور شده است». [1] .

همچنين در حديث ديگري مي فرمايد:

«أبشّركم بالمهدي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما مُلئت جوراً وظلماً، يرضي عنه ساكن السّماء وساكن الأرض».

«شما را به حضرت مهدي (عليه السلام) مژده مي دهم كه او زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طوري كه پر از ظلم و ستم شده است. ساكنان آسمان و زمين از او خشنود مي شوند». [2] .

و نيز در يك حديث ديگر مي فرمايد:

«لاتنقضي الساعة حتّي يملك الأرض رجلٌ من أهل بيتي، يملأ الأرض عدلاً كما مُلئت جوراً». [3] .

«دنيا به آخر نمي رسد مگر اين كه مردي از اهل بيت من، تمام جهان را مالك شود؛ او سراسر روي زمين را پر از عدل كند همچنان كه پر از ستم شده باشد».

اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:

«المهديّ منّا في آخر الزمان، لم يكن في اُمّة من الاُمم مهدي ينتظر غيره». [4] .

«مهدي (عليه السلام) مردي از دودمان ماست كه در آخرالزمان ظاهر مي شود. در همه عالم شخصي به نام مهدي منتظر كه مردم انتظارش را مي كشند جز او وجود

 

[ صفحه 200]

 

ندارد. (او يك تن بيشتر نيست)».

از اين حديث شريف استفاده مي شود كه مهدي موعود منتظر (عليه السلام) در سراسر عالم يكي است و از دودمان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و فاطمه زهرا (عليها السلام) و علي مرتضي (عليه السلام) است كه در آخر زمان ظهور مي نمايد، و هرگز تعددي در آن وجود ندارد، و به قول معروف، «مهدي شخصي است نه نوعي».

امام حسين (عليه السلام) مي فرمايد:

«منّا اثنا عشر مهديّاً، اوّلهم أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب وآخرهم التاسع من ولدي هو الإمام القائم بالحقّ، يحيي اللّه به الأرض بعد موتها، ويظهر به دين الحقّ علي الدين كلّه ولو كره المشركون». [5] .

«امامان دوازده گانه از ما هستند كه اوّل آنها اميرمؤمنان علي (عليه السلام) و آخرينشان نهمين فرزند من امام قائم به حقّ است. خداوند به وسيله او زمين مرده را زنده و آباد گرداند، و دين حقّ را بر همه اديان پيروز گرداند گرچه مشركان خوش ندارند».

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:

«إنّ الدنيا لاتذهب حتّي يبعث اللّه عزّوجلّ رجلاً منّا أهل البيت يعملُ بكتاب اللّه، لايري فيكم مُنكراً إلاّ أنكره». [6] .

«دنيا به پايان نمي رسد تا اين كه خداي تعالي مردي از خاندان مرا برانگيزد كه به كتاب خدا (قرآن) عمل كند، و در ميان شما كار زشتي را نبيند جز آنكه از آن جلوگيري نمايد».

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

«الخلف الصالح من ولدي وهو المهدي، اسمه محمّد وكنيته أبو القاسم يخرج في آخر الزمان». [7] .

 

[ صفحه 201]

 

«خلف صالح از فرزندان من همان مهدي است كه نام او «محمّد» و كنيه اش ابوالقاسم است و در آخر زمان ظاهر مي شود».

احمد بن زياد از امام كاظم (عليه السلام) پرسيد:

آيا در ميان شما امامان كسي هست كه از انظار مردم غايب شود؟

امام (عليه السلام) فرمود:

«آري، او كسي است كه شخصاً از ديدگان مردم غايب مي شود ولي يادش از دلهاي مؤمنان نمي رود؛ او دوازدهمي ما امامان است كه خداوند هر مشكلي را براي او آسان مي كند و هر سختي و ناهمواري را براي او هموار مي نمايد. گنجها و معادن زمين را براي او ظاهر مي گرداند و هر دور و درازي را براي او نزديك و كوتاه مي كند و هر ستمگر گردن كشي را به وسيله او نابود مي سازد و هر شيطان سركشي را به هلاكت مي رساند. او پسر بانوي كنيزان است كه ولادتش بر مردم پوشيده مي ماند... تا زماني كه خداوند او را ظاهر گرداند و به وسيله او زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد». [8] .

آنچه تا بدين جا گفته شد نمونه اي از روايات فراواني است كه در باره آينده تاريخ و انتظار فرج آخرين حجّت خدا از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) وارد شده است.

[1] كتاب التاج الجامع للاصول، ج 5، ص 343 و بحارالانوار، ج 51، ص 74، ح 27 و بسياري از كتب حديث.

[2] فصول المهمّه، ص 297 و مسند احمد، ج 3، ص 37، و منابع ديگر حديث. التاج الجامع للاصول، ج 5، كتاب الفتن و علامات الساعة، ص 343.

[3] المهدي الموعود المنتظر، ج 1، ص 94، ح 90، و بحارالانوار، ج 51، ص 78.

[4] منتخب الاثر، ص 171، ح 90، دلائل الامامه طبري، ص 256.

[5] بحارالانوار، ج 51، ص 133، ح 4، منتخب الاثر، ص 205، ح 4 ؛ كفاية الأثر، ص 232 و كمال الدين صدوق با ترجمه فارسي، ج 1، ص 434، باب 30، ح 3.

[6] كافي، ج 8، ص 396، ح 597 ؛ و بشارة الاسلام، ص 246.

[7] روزگار رهايي، ج 1، ص 374.

[8] بحارالانوار، ج 51، ص 150، ح 2 ؛ و كمال الدين، ج 3، ص 40، ح 7، باب 34.

انتظار فرج از ديدگاه نظام هاي سلطه گر

بر اساس تعاليم تمام مكاتب آسماني، «انتظار» در همه انسانها وجود دارد و زمينه آن در همه جوامع بشري از متمدّن و غير متمدّن به چشم مي خورد؛ ولي استكبار پيشگان، پيوسته كوشيده و مي كوشند تا مباني اعتقادي جامعه ها را سست و بي اعتبار سازند، چنين تبليغ مي كنند كه، «انتظار» عامل ركود و سستي است و ايمان به وجود يك آينده روشن، بازتابي از محروميّت هاي طبقه شكست خورده و يك آرامش موقّت است كه در لباس مذهب خودنمايي مي كند.

 

[ صفحه 202]

 

به نظر ما يكي از مسايل مهم اعتقادي اسلام كه در طول چهارده قرن تاريخ اسلام بي رحمانه مورد هجوم دزدان عقيده قرار گرفته است، همين مسأله «انتظار» و عقيده به ظهور آخرين حجّت خدا حضرت مهدي (عليه السلام) است؛ زيرا استعمارگران و شكم بارگان استثمارگر كه اين عقيده زيربنايي را سدّ راه استعماري خود ديده اند، پيوسته كوشيده اند تا با انواع دسيسه ها، آن را از كار انداخته و بي ثمر سازند و گروهي هم ندانسته به پيروي از آنان پنداشته اند كه انتظار فرج و عقيده به ظهور امام غايب، عامل ركود و عقب ماندگي است. در حالي كه بررسي اين آرمان اصيل و سازنده و انگيزنده، نادرستي بينش و روش هر دو دسته را به خوبي روشن مي سازد.

>آيا انتظار عامل ركود است؟

آيا انتظار عامل ركود است؟

حال براي اين كه ميزان صداقت و راستگويي اين گمراهان هادي نما كه به دروغ سنگ غم خواري مردم را به سينه مي زنند، به خوبي روشن شود و چهره حقيقي اين فريبكاران از پشت پرده نفاق و نيرنگ به وضوح آشكار گردد، نخست اندكي در باره مفهوم صحيح انتظار توضيح مي دهيم و سپس به سراغ انتظار فرج و ارزش و اهميّت آن در اسلام مي رويم تا معلوم كنيم كه آيا انتظار فرج و ايمان و عقيده به ظهور، انسان را در بي خبري و افكار رؤيايي آن چناني فرو مي برد كه از همه چيز غافل و بي خبر مي ماند؟ يا اين كه بر خلاف گفتار آنان، ايمان و عقيده به ظهور، يك نوع دعوت به قيام و مبارزه و سازندگي فرد و اجتماع است؟ آيا انتظار، و عقيده به ظهور مصلح آخر زمان، دعوت به سكون، سكوت و سستي است، يا تحرّك بخشي و مسئوليت آفريني است؟ و بالاخره، آيا ايمان و عقيده به ظهور، عامل ركود، انزوا و عقب ماندگي است، يا اين كه عامل حركت، مقاومت، پيشرفت و مبارزه است؟

مفهوم صحيح انتظار

انتظار به مفهوم مذهبي اش، اميد به آينده است، آينده اي كه در آن مردم جهان، از زور و فشار و استبداد و تسلّط نظامهاي غلط، نجات پيدا كنند و رژيمهاي ضدّ انساني از ميان بروند و زندگي پر نشيب و فراز انسانها كه از آغاز با نبرد و كشتارهاي فجيع همراه بوده است، پر از صلح و صفا و آرامش و امنيّت گردد و حقّ پرستان پيروز، و باطل گرايان

 

[ صفحه 203]

 

نابود شوند.

اينك بحث ما در باره مفهوم چنين انتظاري است كه در اينجا به طور اختصار به توضيح آن مي پردازيم:

آنچه از مجموع آيات و روايات اسلامي و مفهوم خود كلمه «انتظار» استفاده مي شود اين است كه انتظار، در تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي، عامل رشد و اصلاح، عامل مقاومت و پيشرفت، عامل بيداري و بقاي جامعه، و بالاخره عامل حركت و جنبش و قيام و از عقايد تاريخ ساز و انقلاب آفرين اسلامي و بذر اصلي قيام جهاني حضرت مهدي (عليه السلام) است.

ولي چنان كه گفتيم، متأسّفانه دشمنان اسلام و گروهي از انسان هاي فريب خورده و بي اطلاع يا اشخاص كج انديش و سست عنصر، اين انتظار و چشم به راهي را عامل ركود و عقب ماندگي دانسته و چنين مي پندارند كه آدمي بايد از هر تلاش و كوشش اصلاحي دست بشويد و در برابر زور و فشار و ظلم و فساد راه خاموشي و سكوت در پيش گيرد و بسان مردگان زنده نما، در تابوت انتظار دراز كشيده و دست روي دست گذارد و به خواب دايمي فرو رود و اگر مي خواهد كه موعود جهاني و مصلح غيبي زودتر از راه فرا رسد و به ظلم و جنايتها پايان دهد، مي بايست به گسترش جور و فساد كمك كند تا گيتي پر از ستم وتباهي گردد و ظهور مهدي موعود (عليه السلام) نزديك شود، در صورتي كه چنين برداشتي از مفهوم «انتظار» بدترين و نادرست ترين و گمراه كننده ترين مفهومي است كه مي توان به «انتظار» نسبت داد. زيرا: اين مفهوم انتظار نيست، بلكه تحريف حقيقت و واقعيت است. چرا كه:

«لازمه چشم به راهي، مهيّا شدن و مهيّا ساختن براي ظهور است. تنبل ترين و بي حال ترين آدمها، وقتي منتظر ميهمان عزيزي باشد، از پيش، وسايل راحتي و پذيرايي او را از همه جهت آماده و فراهم مي سازد، به سر و وضع خود، خانه و اهل خانه، رسيدگي مي كند. حتّي مسير او را آب (مي پاشد) و جارو مي كشد. و بالاتر از اين، اگر بداند كه به محض ورود ميهمان دچار هجوم بدخواهان خواهد شد، به ترميم و تحكيم خانه و كاشانه، و تجهيز و تسليح خود و خانواده مي پردازد». [1] .

[ صفحه 204]

[1] انتظار بذر انقلاب، ص 91.

انتظار مؤثرترين عامل تحرك

اگر ما به مفهوم واقعي انتظار بنگريم دور از انصاف است كه «انتظار» را عامل ركود و سستي بدانيم، زيرا چنان كه گفتيم، «انتظار» به معناي اميد و آرزو است. و ترديدي نيست كه «اميد و آرزو» در زندگي انسان يكي از مؤثّرترين عوامل تحرّك بشر است كه ايجاد جاذبه مي كند و انسان را به راه مي اندازد و او را به سوي خود مي كشاند. جوهره اين اميدواري، همان «خوشبيني» نسبت به آينده بشر، و پشتوانه آن، نويد حتمي و مژده قطعي خداوند به پيروزي مستضعفان و فرمان روايي صالحان و نيك فرجامي پرهيزكاران است.

حال، براي اين كه اين موضوع كاملاً روشن شود، مسأله انتظار را تحت چند عنوان دنبال مي كنيم:

1 ـ ارزش و اهميّت انتظار در روايات اسلامي.

2 ـ آثار سازنده انتظار و نقش آن در ساختن اجتماع.

3 ـ انتظار عامل مقاومت و پايداري.

4 ـ انتظار عامل بقاي جامعه تشيّع.

>ارزش و اهميت انتظار در روايات اسلامي

ارزش و اهميت انتظار در روايات اسلامي

طبق روايات فراواني كه از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) در باره «انتظار فرج امام زمان (عليه السلام)» رسيده است، «انتظار فرج» به آرمانهاي بلند و عالي انساني مرتبط مي شود و آدمي را در طول تاريخ زندگي، به عمل صالح، انجام كارهاي نيك، رعايت حقوق انسان ها و طرد قدرت هاي ناصالح وامي دارد و او را بر صحيح ترين اعتقادات ديني و مذهبي ثابت و پابرجا نگه مي دارد.

علاوه بر اين مؤمنان و منتظران را براي جهاد و مبارزه، فداكاري و از خود گذشتگي، مقاومت و ايستادگي در برابر ظلم و بيدادگري و تلاش و كوشش براي برقراري نظام عدل، حقّ و حقيقت و ايجاد نظم و آرامش و آسايش عمومي آماده و مهيّا مي سازد. و از اين رو، اين اصل تلاش انگيز در اسلام عبادت شمرده شده و در سخنان پيشوايان معصوم (عليهم السلام) از بزرگترين عبادات به شمار آمده است.

 

[ صفحه 205]

 

در اين زمينه، روايات شوق انگيز فراواني از ائمّه معصومين (عليهم السلام) رسيده است كه براي نمونه به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

«...انتظار الفرج عبادةٌ. وفي رواية اخري أفضل أعمال اُمّتي انتظار فرج اللّه عزّوجلّ». [1] .

«انتظار فرج عبادت است. برترين و با ارزش ترين عمل اُمّت من، انتظار فرج از خداي تبارك و تعالي است».

اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:

«أفضل العبادة الصّمتُ وانتظار الفرج». [2] .

«برترين عبادت، سكوت و انتظار فرج است».

و در باب مواعظ آن حضرت آمده است كه كسي از آن حضرت پرسيد:

«أيُّ الأعمال أحبُّ إلي اللّهِ عزّوجلّ؟

قال: انتظار الفرج». [3] .

«كدام يك از اعمال نزد خدا محبوب تر است؟

فرمود: انتظار فرج».

امام زين العابدين (عليه السلام) مي فرمايد:

«إنتظار الفرج من أعظم العمل» [4] .

«انتظار فرج از برترين اعمال است».

و در حديث ديگري مي فرمايد:

«ما ضرّ من مات مُنتظراً لأمرنا ألاّ يموت في وسط فسطاط المهدي و عسكره». [5] .

«بر كسي كه در حال انتظار امر ما بسر مي برد باكي نيست كه ـ آن عصر را درك

 

[ صفحه 206]

 

نكند ـ و در ميان خيمه حضرت مهدي (عليه السلام) و در لشكر آن حضرت نباشد».

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

«إعلموا أنّ المُنتظِر لهذا الأمر لهُ مثلُ أجر الصائم القائم». [6] .

«بدانيد كسي كه منتظر ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) باشد پاداش كسي را دارد كه شبها را براي انجام عبادت بيدار و روزها روزه دار باشد».

و در ضمن حديث مفصّلي آمده است كه آن حضرت فرمود:

«...أنّ من انتظر أمرنا وصبر علي مايري من الأذي والخوف هو غداً في زمرتنا». [7] .

«هركس كه منتظر امر ما باشد و بر ترس و آزاري كه از دشمنان ما مي بيند صبر كند فرداي قيامت با ما خواهد بود».

و در حديث ديگري آمده است كه در همين زمينه فرمود:

«من مات منكم و هو منتظر لهذا الأمر كمن هو مع القائم في فسطاطه.

قال: ثمّ مكث هنيئة ثمّ قال: لا، بل كمن قارع معه بسيفه. ثمّ قال: لا واللّه إلاّ كمن استشهد مع رسول (صلي الله عليه وآله وسلم)». [8] .

«هركس از شما بميرد در حالي كه منتظر امر ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) باشد همانند كسي است كه با حضرت قائم (عليه السلام) در خيمه او باشد.

آن حضرت لحظه اي سكوت كرد و سپس فرمود: نه، بلكه مانند كسي است كه همراه او با دشمن بجنگد.

سپس فرمود: نه به خدا سوگند! بلكه مانند كسي است كه در ركاب رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به فيض شهادت برسد».

از آنجا كه حالت انتظار امامي كه گستراننده عدل است، آدمي را خواهان قسط و عدالت و دشمن ستم و ستمگر مي سازد، داراي نقش تربيتي سازنده اي است كه منتظران را در جريان زمان، در برابر تمام صدمات و لطماتي كه بر آنها وارد مي شود،

 

[ صفحه 207]

 

پرورش مي دهد و آنان را محكم و مقاوم، با اراده و نفوذ ناپذير، مستقل و شجاع، بلند نظر و عالي همّت بار مي آورد، و با آن همه راههاي انحرافي و دام هاي شيطاني كه گمراهان و ستمگران و دشمنان دين و انسانيّت در پيش رويشان گسترده اند، آنها را بر صحيح ترين اعتقادات ديني ثابت و استوار نگه مي دارد.

بنابراين، انتظار به خودي خود، آدمي را متعهّد و مسئول مي سازد كه براي تحقّق هدف هاي اسلامي و آرمان هاي انساني و عملي شدن برنامه هاي ديني، بدون هيچ گونه ضعف و سستي و يأس و نا اميدي، تلاش و كوشش نمايد و به سوي مقاصد متعالي اسلام گام بردارد و پيوسته مقاوم و استوار به وظايف ديني و اسلامي خود عمل نمايد. و از همين جهت است كه «انتظار» در اين روايات، عبادت شمرده شده و از برترين و با ارزش ترين عبادات به شمار آمده و بدين پايه از ارزش و اهميّت رسيده است.

[1] بحار الانوار، ج 52، ص 122، ح 2 و 3.

[2] كشكول شيخ بهائي، ص 151.

[3] بحار الانوار، ج 52، ص 122، ح 3.

[4] منتخب الاثر، ص 244، ح 1، به نقل از كمال الدين صدوق.

[5] كافي، ج 8، ص 37، ح 7.

[6] كافي، ج 2، ص 222، ح 4.

[7] كافي، ج 1، ص 372، ح 6.

[8] بحار الانوار، ج 52، ص 126، ح 18، به نقل از محاسن برقي و منتخب الاثر، ص 498، ح 13.

 

آثار سازنده انتظار و نقش آن در ساختن اجتماع

بر خلاف تصوّر كساني كه مي پندارند «انتظار» عامل ركود و سستي است، انتظار عامل حركت و جنبش است. و از آن جهت كه آدمي را به آمادگي وامي دارد و او را در مسير حقّ و عدالت قرار داده و براي از بين بردن باطل، تشويق و ترغيب مي نمايد، داراي نقش تربيتي مهم و سازنده اي است.

مطابق آيات كريمه قرآن مجيد و روايات بي شماري كه از امامان اهل بيت (عليهم السلام) رسيده است «انتظار فرج» يكي از عقايد انسان ساز و انقلاب آفرين و از مهم ترين منابع الهام و شوق دهي براي زمينه سازي جهت ايجاد تحوّل و تكامل و سوق دادن انسانها به سوي حكومت عدل و ايمان است.

از ديدگاه اسلام و به خصوص مذهب حقّه «تشيّع» انتظار همه گاه برانگيزنده، تحرّك بخش، جنبش آفرين و سرچشمه شور مقاومت، ايثار و قيام و حركت مستمر است.

روي اين بيان، نخستين نكته اي كه با عنايت به مفهوم انتظار بايد بدان توجه نمود، «شناخت و آگاهي» از محتواي انتظار، و «گرايش و دلبستگي» نسبت به محتواي آن است.

بنابراين، در اين زمينه بايد ديد اولياي دين چه خصلتها و فضايلي را براي منتظران ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و ياران پاكباز آن حضرت برشمرده اند، تا آنها را در خود ايجاد نمايد.

 

[ صفحه 208]

 

اينك ما در اينجا براي روشن شدن اذهان، به نمونه هايي از آن اوصاف اشاره مي كنيم:

«پرهيزكاران، كه به امام غايب مي گروند، نماز به پا مي دارند و از دارايي خود مي بخشند، به قرآن و كتابهاي آسماني پيش، ايمان آورده، و به جهان ابدي يقين دارند. [1] .

مردمان فرمانبردار، اخلاص كيش، نيكوكار، عزّتمند، قناعت پيشه، دين ياور، ستمديده، بردبار، پاك زاد، نيك سرشت، پاكدل، و خوش قلب (مي باشند) [2]  كه دلهايي سخت تر از پولاد دارند، و اگر بر كوهساري آهنين بگذرند از هم مي پاشد، [3]  همچون مشك، همواره خوش بويند، و همچون ماه تابان، پيوسته فروزان، [4]  از سرنيزه تيزترند، و از شير بيشه دليرتر. [5]  آري! آنان، پارسايان شب و شير مردان روزند. [6] .

هركس بخواهد كه به هنگام رستاخيز حضرت مهدي (عليه السلام) از ياران او باشد، بايد به خصايص فوق خود را بيارايد و در ايّام غيبت، به آداب و عقايد ديني خويش تمسّك جويد، و نگذارد شيطان در او شكّ و ترديد راه دهد، [7]  شناخت و معرفت خويش را راست و درست گرداند، بر ايمان و يقين خويش بيفزايد، وتسليم خاندان پيامبر شود به حدّي كه در دلش چيزي نيابد كه او را از فرمان آنها باز دارد». [8] .

>انتظار و مسئوليت منتظران مؤمن

>انتظار عامل مقاومت و پايداري

>انتظار عامل بقاي جامعه تشيع

>اعتراف دشمنان اسلام به سازندگي انتظار

[1] تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 31، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم.

[2] مختصر بصائر الدرجات، ص 188 ـ 189.

[3] الزام الناصب، ج 1، ص 67.

[4] كمال الدين، باب 24، ح 11، با ترجمه فارسي، ج 1، ص 384. و عربي، ج 1، باب 24، ص 268، ح 12.

[5] بحار الانوار، ج 52، ص 318، ح 18، باب 27.

[6] منتخب الاثر، ص 490، ح 1.

[7] بحار الانوار، ج 51، ص 68، ح 10 و اثبات الهداة، ج 3، ص 459، ح 97.

[8] كمال الدين، باب 31، ص 324، ح 8 و با ترجمه فارسي ج 1، ص 440.

انتظار و مسئوليت منتظران مؤمن

باتوجّه به مجموع آيات، روايات، دعاها و زياراتي كه در باره مسأله انتظار وارد شده، و همچنين با دقّت و تأمّل در مفهوم واقعي كلمه «انتظار» اين معنا به خوبي روشن مي شود كه منتظر راستين ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) بار سنگين و مسئوليت خطيري به عهده دارد. چرا كه هم بايد خود را بسازد، و هم ديگران را توجيه و ارشاد كند، و هم ابزار

 

[ صفحه 209]

 

و امكانات لازمه ظهور را فراهم آورد. و اينها سه برنامه و مسئوليت مشخص، به نام: «خودسازي»، «دگرسازي» و «زمينه سازي» است، كه توجّه بدان لازم، و موجب اصلاح فرد و جامعه و جلوگيري از مفاسد اجتماع، و باعث نجات و رستگاري، و مايه دلگرمي و آمادگي براي ظهور منجي بشريّت، و پذيرش امام معصوم غايب است.

اينك براي روشن شدن يكايك اين برنامه ها تا بدانجا كه نياز به بحث و بررسي است، به تفصيل سخن مي گوييم.

>خودسازي

>دگرسازي

>زمينه سازي

خودسازي

نخستين وظيفه انسان منتظر، خودسازي و تربيت جسم و جان و آمادگي براي ظهور امام غايب است. زيرا شوق ديدار امام (عليه السلام) آدمي را مي سازد، و او را براي درك ظهورش آماده مي كند، و آمادگي نيز، جز در سايه انجام فرامين حقّ و دستورات پيشوايان معصوم (عليهم السلام) به دست نمي آيد. چرا كه «آمادگي»، تنها صرف ادّعا نيست، بلكه ايمان و عمل است كه آمادگي را جلوه مي دهد.

قرآن كريم، ياوران حضرت مهدي (عليه السلام) و منتظران واقعي آن حضرت را بندگان صالح و شايسته خدا، و افراد پرهيزكاري مي داند كه ايمان به خدا دارند و كارهاي نيك و شايسته انجام مي دهند.

روايات اسلامي نيز، آنها را كساني معرّفي مي كند كه خدا را آن گونه كه بايد بشناسند، شناخته اند. و پرهيزكارانه عمل مي كنند، و به ولايت ائمّه معصومين (عليهم السلام) معترفند، و به امامت امام غايب از انظار عقيده دارند، و خود را به اخلاق نيكو متخلّق مي سازند، و به آداب و عقايد ديني تمسّك مي جويند، و بر ايمان و يقين خود مي افزايند، و تسليم دستورات دين و فرمان خاندان پيامبر مي شوند.

اينك به نمونه اي چند از احاديثي كه در اين زمينه مي آوريم، توجّه فرماييد.

پيامبر اكرم مي فرمايد:

«ثلاثٌ من كنّ فيه وجد حلاوةَ الإيمان: أن يكون اللّه ورسوله أحبّ إليه ممّا سواهما، و أن يحبّ المرء لايحبّه إلاّ للّه، و أن يكره أن يعود في الكفر بعد إذ أنقذه اللّه منه، كما يكره أن يلقي في النار» [1] .

 

[ صفحه 210]

 

«سه خصلت است كه در هركس باشد، شيريني ايمان را چشيده است:

1 ـ خدا و پيامبر خدا در نزد او، از هر چيز و هركس محبوب تر باشد.

2 ـ هركس را كه دوست مي دارد، براي خدا دوست داشته باشد.

3 ـ بعد از نعمت اسلام كه خداوند او را از گمراهي نجات داده است، از بازگشت به كفر، كراهت داشته باشد همان گونه كه از افكنده شدن در آتش كراهت دارد».

آن حضرت در رابطه با عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و ايمان و اعتقاد به ولايت و امامت آن حضرت، و اوصاف مؤمنان و منتظران واقعي ظهور، و عشق و علاقه و محبّت آنان نسبت به حضرت ولي عصر (عليه السلام) و بردباري و شكيبايي شان در ثابت ماندن بر حقّ و حقيقت در روزگار بسيار سخت و دشوار عصر غيبت، چنين مي فرمايد:

«طوبي للصابرين في غيبته! طوبي للمقيمين علي محبّته! اُولئك الّذين وصفهم اللّه في كتابه و قال: «هُديً للمتقين الّذين يؤمنون بالغيب» [2] ». [3] .

«خوشا به حال شكيبايان در غيبت او، خوشا به حال پابرجايان در محبّت او، كه خداي تبارك و تعالي آنها را در كتاب خود چنين توصيف فرموده است: (اين قرآن هدايت است براي پرهيزكاران، آنها كه به غيب ايمان مي آورند)».

و در همين رابطه در حديث ديگري در مورد غيبت حضرت ولي عصر (عليه السلام) و مسئوليت منتظران مؤمن در عصر غيبت مي فرمايد:

«سوگند به خدايي كه مرا به حقّ برانگيخت، قائم اولاد من بر اساس پيماني كه خدا به وسيله من با او بسته است، از ديده ها غايب مي شود، تا جايي كه بيشتر مردمان بگويند: خدا نيازي به آل محمّد (عليهم السلام) ندارد، و گروهي در نشانه هاي او دچار شكّ و ترديد شوند.

هركس آن زمان را درك كند بايد محكم به دين خود چنگ زند، و براي

 

[ صفحه 211]

 

شيطان راه شك را ببندد، تا شيطان نتواند او را به شك انداخته و از دين و آيين من بيرون ببرد چنان كه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون برد. خداوند شيطان را دوست و وليّ كساني قرار داده است كه به خدا ايمان نمي آورند». [4] .

اميرمؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد:

«انتظروا الفرج ولاتيأسوا من روح اللّه، فإنّ أحبّ الأعمال إلي اللّه عزّوجلّ انتظار الفرج. الآخذ بأمرنا معنا غداً في حظيرة القدس، والمنتظر لأمرنا كالمتشحط بدمه في سبيل اللّه!». [5] .

«منتظر فرج باشيد و از رحمت خدا مأيوس و نوميد نشويد كه محبوبترين اعمال در نزد خداي تبارك و تعالي انتظار فرج است. كسي كه پذيراي امر ما باشد، فردا در «حظيرة القدس» (در بهشت) با ماست، و كسي كه منتظر امر ما باشد مانند كسي است كه در راه خدا به خون خود آغشته گردد».

و در مورد غيبت حضرت بقية اللّه (عليه السلام) مي فرمايد:

«... المهدي الّذي يملأها قسطاً و عدلاً كما مُلئت ظلماً وجوراً، تكون له حيرة وغيبة يضلُّ فيها أقوامٌ ويهتدي فيها آخرون...، أولئك خيار هذه الاُمّة مع أبرار هذه العترة». [6] .

«... مهدي موعود زمين را پر از عدل و داد مي كند چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد، براي او غيبتي است كه گروههايي در آن گمراه مي شوند، و گروهي بر هدايت استوار مي مانند... كه آنها بهترين اين اُمّت هستند كه با نيكان و بزرگان عترت همراهند».

و در همين رابطه، در بخشي از سخنان خود در «نهج البلاغه» كه در مورد سختيها و دشواريهاي زمان غيبت ايراد نموده، مي فرمايد:

«و آن زماني است كه در آن نجات نمي يابد مگر مؤمن گمنام، كه اگر حضور

 

[ صفحه 212]

 

داشته باشد شناخته نمي شود و اگر غايب باشد كسي از او سراغ نمي گيرد. آنها مشعل هاي هدايت و نشانه هاي روشن روي زمين اند كه از سخن چيني، تفرقه افكني، اشاعه فساد و بيهوده گويي به دور هستند، خداوند درهاي رحمتش را به روي آنها مي گشايد، و غمهاي نقمتش را از آنها برطرف مي سازد». [7] .

امام زين العابدين (عليه السلام) مي فرمايد:

«براي قائم ما اهل بيت دو غيبت است، يكي كوتاه مدّت و ديگري طولاني... و غيبت دوّم به قدري طول خواهد كشيد كه بيشتر معتقدان به آن برگردند و بر آن ثابت و باقي نماند مگر كسي كه ايمان و يقين او قوي و شناخت او درست باشد و در دل شك و ترديدي (نسبت به ما) به خود راه ندهد و تسليم امر ما اهل بيت باشد». [8] .

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:

امام باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه شريفه:

(يا أَيُّهَا الَّذَينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابطوا) [9] .

به يزيد بن معاويه عجلي فرمود:

«اِصْبِروا، يعني صبر كنيد بر اداي واجبات.

وَصابِروا، يعني شكيبا باشيد بر اذيّت دشمنان.

وَرابطوُا، يعني رابطه ناگسستني داشته باشيد با امام خود مهدي منتظر (عليه السلام)». [10] .

حضرت به هنگام تلخيص عقايد اسلامي كه آن را براي «ابي الجارود» بيان مي نمود، خطاب به وي فرمود:

«دين من و دين پدران من ـ كه تو نيز بايد بدان معتقد شوي ـ شهادت به يكتايي خدا و رسالت پيامبر اكرم حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم)، و اعتراف به آنچه او از جانب خدا آورده، و دوستي دوستان ما و دشمني دشمنان ما، و تسليم در

 

[ صفحه 213]

 

برابر فرمان ما، و انتظار قائم ما، و تلاش و كوشش ـ در امر واجب و حلال ـ و تقوا و پرهيزكاري ـ از محرّمات ـ است». [11] .

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

«بدون ترديد براي ما دولتي است كه هرگاه خدا بخواهد آن را مي آورد، پس هركس كه دوست دارد كه از ياران حضرت قائم (عليه السلام) باشد، بايد انتظار او را بكشد و به نيكويي و پرهيزكاري عمل نمايد و با اين حال منتظر او باشد. پس اگر در اين حال بميرد و پيش از قيام حضرت قائم (عليه السلام) از دنيا برود، پاداش او همانند پاداش ياران حضرت مهدي (عليه السلام) خواهد بود. پس بكوشيد و تلاش وجديّت كنيد، و چشم به راه باشيد كه بر شما گوارا باد». [12] .

و نيز در حديث ديگري مي فرمايد:

«من دين الأئمّة الورع والعفّة والصلاح... وانتظار الفرج بالصبر».

«از آيين امامان (عليهم السلام): تقوا، عفّت، صالح بودن در گفتار خود... و انتظار فرج با صبر و شكيبايي است». [13] .

همچنين در حديث ديگري آمده است كه وقتي حضرتش ديد گروهي از ياران وي در باره ظهور دولت حقّ سخن مي گويند، خطاب به آنها فرمود:

«شما در باره چه سخن مي گوييد؟ هرگز چنين نيست، نه به خدا سوگند! آنچه شما چشم به سوي آن دوخته ايد هرگز واقع نمي شود مگر اين كه بيخته و غربال شويد. نه به خدا سوگند! آنچه شما چشم به راه و در انتظارش هستيد واقع نمي شود مگر اين كه شما تصفيه و پاك گرديد. نه به خدا سوگند! نمي شود مگر اين كه نيك وبدتان از هم جدا شويد. نه به خدا سوگند! اين امر واقع نمي شود مگر بعد از آن كه همه مأيوس و نوميد شوند. نه به خدا سوگند! نمي شود تا آن كه اشخاص شقي، شقاوت خود را ظاهر سازند و سعادتمندان راه سعادت را در

 

[ صفحه 214]

 

پيش گيرند». [14] .

امام كاظم (عليه السلام) مي فرمايد:

«هنگامي كه پنجمين فرزند من، از ديده ها ناپديد شد، در مورد دين و آيين خود به خدا پناه ببريد ـ مواظب باشيد ـ كسي شما را از دينتان بيرون نبرد؛ زيرا براي صاحب اين امر، به ناچار غيبتي هست كه حتّي بيشتر معتقدان به او، از اعتقاد خود بر مي گردند... و آن امتحان بزرگي است كه خداوند بندگان خود را با آن مي آزمايد. اگر پدران و نياكان شما صحيح تر از اين دين راهي را مي يافتند، از آن پيروي مي كردند». [15] .

امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد:

«به خدا سوگند! آنچه شما انتظار آن را مي كشيد و گردنهايتان را به سوي آن دراز مي كنيد واقع نمي شود مگر بعد از آن كه امتحان و آزمايش شويد تا اينكه باقي نماند از شما جز اندكي [16]  سپس اين آيه شريفه را تلاوت فرمود:

(آيا شما چنين پنداشته ايد كه شما را بدون امتحان رها مي كنند؟ در حالي كه هنوز خداوند شما را نيازموده است كه چه كسي از شما در راه خدا مجاهده مي كند؟)». [17] .

و در يك حديث ديگر از معمّر بن خلاّد نقل شده است كه گفت:

از حضرت ابوالحسن علي بن موسي الرضا (عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود:

«الم - أَحَسِبَ الناسُ أَنْ يُترَكُوا أَنْ يَقولوا آمَنّا وَهُمْ لايُفتَنوُن» [18] .

آنگاه خطاب به من فرمود: فتنه چيست؟

عرض كردم: جانم به فدايت! آنچه ما مي دانيم اين است كه امتحاني در دين

 

[ صفحه 215]

 

واقع شود.

فرمود: آري امتحان مي شوند همان طوري كه طلا محك زده مي شود؛ همگي بايد همچون طلاي ناب از ناخالصي ها پاك شوند». [19] .

امام جواد (عليه السلام) مي فرمايد:

«هنگامي كه پسرم علي (يعني امام هادي (عليه السلام از دنيا برود چراغي بعد از او آشكار شود و چراغ بعد از او، مخفي مي گردد. واي به حال كسي كه در حقّ او شكّ و ترديد به خود راه دهد، و خوشا به حال غريبي كه دين خود را برداشته از شهري به شهري فرار كند. آنگاه بعد از آن ـ دوران غيبت ـ حوادثي به وجود مي آيد كه بسيار سخت و طاقت فرساست و گروهي از عقيده خود بر مي گردند». [20] .

منظور از چراغ آشكار در اين حديث امام حسن عسكري (عليه السلام)، و منظور از چراغ مخفي وجود مقدّس امام زمان (عليه السلام) مي باشد.

شيخ صدوق در كتاب «كمال الدين» از حضرت عبدالعظيم حسني (رضي الله عنه) نقل كرده كه گفت:

محضر آقاي خود حضرت امام هادي (عليه السلام) شرفياب شدم، همين كه مرا مشاهده نمود فرمود:

«مرحبا به تو اي ابوالقاسم! به راستي كه تو دوست ما هستي.

عرضه داشتم: اي پسر رسول خدا! من مي خواهم دين خود را خدمت شما عرضه بدارم، اگر رضاي خداست بر همان ثابت بمانم تا مرگ مرا دريابد.

فرمود: آنچه عقيده داري بگو.

عرض كردم: من اعتقاد دارم كه خداوند تبارك و تعالي يكي است، و مانند او چيزي نيست... و حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) بنده و فرستاده او و خاتم پيامبران است، و بعد از او تا روز قيامت پيامبري نيست و شريعت او ختم كننده همه

 

[ صفحه 216]

 

اديان و شرايع است، و بعد از شريعت او تا روز قيامت شريعتي نيست، و امام و خليفه و وليّ امر بعد از او، اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) است، پس از او حسن (عليه السلام)، بعد از او حسين (عليه السلام)، و بعد از او علي بن الحسين ـ زين العابدين (عليه السلام) ـ سپس محمّد بن علي ـ امام باقر (عليه السلام) ـ پس از او جعفر بن محمّد ـ امام صادق (عليه السلام) ـ بعد از او موسي بن جعفر ـ امام كاظم (عليه السلام) ـ بعد از ايشان علي بن موسي الرضا (عليه السلام)، بعد از او محمّد بن علي ـ امام جواد (عليه السلام) ـ و بعد از ايشان شما هستيد.

فرمود: «و بعد از من، پسرم حسن ـ عسكري ـ امام خواهد بود، و چگونه باشند مردم با جانشين پس از او؟».

عبدالعظيم گويد: عرض كردم براي چه اي فرزند رسول خدا؟

فرمود: «زيرا او ديده نمي شود و بردن نامش حرام است تا اين كه ظهور نمايد و دنيا را پر از عدل و داد كند بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده باشد».

گويد: عرض كردم: به امامت آنها هم اقرار مي نمايم و معتقدم كه دوست شما، دوست خدا، و دشمن شما، دشمن خدا، و پيروي شما، پيروي خدا، و نافرماني شما، نافرماني خداست. و نيز مي گويم: معراج و سؤال در قبر، و بهشت و جهنّم و صراط و ميزان حقّ است و واقعيّت دارد، و روز قيامت خواهد آمد و هيچ شكّي در آن نيست... و اعتقاد دارم كه اُمور واجب و لازم بعد از دوستي و ولايت شما خاندان، نماز، روزه، زكاة، حج، جهاد و امر به معروف و نهي از منكر است.

در اين موقع حضرت فرمود:

«يا أبا القاسم! هذا واللّه! دين اللّه الذي ارتضاه لعباده فاثبت عليه ثبّتك اللّه بالقول الثابت في الحياة الدنيا والآخرة».

«اي ابا القاسم! به خدا سوگند! اين همان ديني است كه خداوند آن را براي بندگان خود پسنديده است؛ بر اين اعتقاد ثابت باش كه خداوند تو را در اين

 

[ صفحه 217]

 

گفتارت در دنيا و آخرت استوار و محكم باقي بدارد». [21] .

هنگامي كه احمد بن اسحاق، يار وفادار امام حسن عسكري (عليه السلام) و نماينده وي در قم، به محضر آن جناب شرفياب گرديد و از امام و جانشين پس از وي پرسش نمود و آن حضرت فرزند برومند خود حضرت مهدي (عليه السلام) را به او نشان داد و از دوران سخت و دشوار غيبت با وي سخن گفت، خطاب به او فرمود:

«اي احمد بن اسحاق! مَثَلِ او در ميان اين اُمّت مَثَلِ حضرت «خضر» و «ذي القرنين» است. به خدا سوگند! آن چنان از ديده ها غايب مي شود كه از هلاكت نجات نمي يابد مگر كسي كه خدا او را در اعتقاد به امامت او ثابت و استوار نگه دارد، و او را براي دعا به تعجيل فرجش موفّق بدارد».

احمد بن اسحاق پرسيد:

«اي فرزند پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)! آيا غيبت او به طول خواهد انجاميد؟

فرمود: آري، سوگند به پروردگارم! آنقدر طول مي كشد تا آنجا كه اكثر آنها كه به اين امر اعتقاد داشتند، از اعتقاد خود بر مي گردند. بر اعتقاد خود ثابت نمي ماند جز كسي كه خدا از او بر ولايت ما پيمان گرفته، و در دل او ايمان را نوشته، و او را با روحي از رحمت خودش تأييد فرموده باشد». [22] .

حضرت وليّ عصر (عليه السلام) در نامه شريفي كه به افتخار شيخ مفيد (رحمه الله) صادر نموده چنين مرقوم فرموده اند:

«اي دوست با اخلاص ما، كه همواره در راه ما با ستمگران در ستيز هستي، خداوند تو را تأييد كند آن چنان كه دوستان شايسته پيشين ما را تأييد كرده است؛ ما با تو پيمان مي بنديم كه هركس از برادران ديني تو تقوا پيشه كند و از حالتي كه هست بيرون آمده، به حالتي كه بايد باشد، درآيد، از فتنه آشوبگر و گرفتاريهاي اندوهبار در امان خواهد بود». [23] .

و در نامه جانبخش ديگري خطاب به وي چنين مي فرمايد:

 

[ صفحه 218]

 

«هريك از شما بايد آن گونه عمل كند كه به دوستي ما نزديك شود و از آنچه مقام او را پست مي گرداند و او را به خشم و ناخشنودي ما مي كشاند پرهيز نمايد؛ زيرا امر خداوند به طور ناگهاني فرا مي رسد، آن هم در حالي كه ديگر توبه سودي به حال كسي ندارد و پشيماني، او را از كيفر ما نجات نمي دهد». [24] .

از اين كلام دلنشين روشن مي شود كه اگر ما در اعتقاد خود ثابت قدم باشيم و در وضع كنوني خود تجديد نظر نماييم و آن چنان كه پيشوايان معصوم (عليهم السلام) دستور داده اند رفتار نماييم، از فتنه ها در امان خواهيم بود.

همچنين اگر بخواهيم در ظهور حضرت وليّ عصر (عليه السلام) تعجيل شود بايد به سلاح تقوا مسلّح شويم و رابطه خود را با امام حيّ و حاضر و غايب از ديده ها، حفظ كنيم و در فكر اصلاح خويشتن باشيم و خود را آن چنان كه شايسته يك انسان مؤمن است بسازيم و منتظر ظهور حضرتش باشيم. زيرا براي غيبت آن حضرت، عاملي جز اعمال نكوهيده ما وجود ندارد چنان كه خود حضرت وليّ عصر (عليه السلام) در نامه اي كه براي شيخ مفيد (رحمه الله) مرقوم فرموده، به اين حقيقت اشاره نموده و مي فرمايد:

«... اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به اطاعت خود موفّق بدارد ـ دلهايشان در راه وفا كردن به پيماني كه بر عهده آنهاست يكي بود، هرگز سعادت ديدار ما از آنها به تأخير نمي افتاد، و سعادت پشتيباني ما از ايشان به خاطر معرفت راستيني كه به ما دارند، زودتر دست مي داد؛ پس ما را چيزي جز اعمال نكوهيده آنها دور نمي سازد، كه اعمال آنها به ما مي رسد و ما را اندوهگين مي سازد و ما چنين انتظاري از آنها نداريم». [25] .

آري! نخستين گام انتظار، خود سازي است؛ بايد خود را ساخت و به تربيت جسم و روح پرداخت و در ولايت و دوستي امامان ثابت قدم ماند، و چندان دشوار هم نيست؛ زيرا شوق ديدار امام آدمي را مي سازد و او را براي درك حضورش آماده مي كند.

اينك به اين داستان شورانگيز كه از جواني خام و ناپخته، شخصيّتي برازنده و نيك نام ساخته است توجّه كنيد و داستان را از زبان خودش بشنويد.

 

[ صفحه 219]

 

«من جواني بودم تازه سال و نيك رخسار كه به كار عبا بافي در دمشق روزگار مي گذراندم. به پيروي از نفس سركش، زياده روي ها داشتم، تا روزي به مسجد اموي رفتم. گوينده اي بر فراز منبر در زمينه قيام حضرت مهدي (عليه السلام) و برنامه ظهور او سخن مي راند.

پس دوستي و محبّت او با دل و جانم آميخت. از آن پس هرگاه به مسجد مي رفتم، از خدا مي خواستم مرا به او برساند. يك سال بر اين منوال گذشت و من پيوسته دعا مي كردم، تا اين كه شبي پس از نماز مغرب، مردي در مسجد به سويم آمد كه عمّامه اي همچون دستار ايرانيان و نيم پوشي از پشم شتران در برداشت، پس دست بر شانه ام نهاد و گفت: تو را چه شده كه مي خواهي در كنار من باشي؟

گفتم: شما كيستيد؟

گفت: من «مهدي» هستم.

بر دستش بوسه زدم و درخواست كردم كه به خانه رويم. پذيرفت و فرمود: برايم جايي فراهم ساز كه جز تو هيچ كس بدان در نيايد.

پس برايش آماده ساختم. آنگاه يك هفته نزد من ماند و در آن روزها، مرا آموزشها داد و سفارشها نمود و چون خواست از پيش من برود، فرمود:

آنچه از من آموختي تو را كافي است. دنبال ديگري مرو كه هرچه پيش او باشد، از آنچه تو يافتي كم بهاتر است؛ پس منّت بي فايده از كسي مكش. شنيدم و پذيرفتم.

پس خواستم براي بدرقه اش بيرون روم، مرا در كنار دَرِ خانه نگهداشت و فرمود: تا همينجا بس است... در آن روزها از مهدي (عليه السلام) سنّش را پرسيده بودم، گفت: فرزندم! اينك ششصد و بيست سال دارم». [26] .

اين سرگذشت دل انگيز «شيخ حسن عراقي» است كه به تصديق «شيخ عبدالوهاب شعراني» عالم مشهور سنّي ـ كه راوي اين داستان مي باشد ـ نيك مردي عابد و زاهد و برخوردار از معنويّت و روحانيّت بوده است. [27] .

[ صفحه 220]

[1] الجامع الصغير، ج 1، ص 135، حرف الثاء، ح 3415.

[2] سوره بقره، آيه 2 و 3.

[3] ينابيع المودّه، ج 3، ص 101، و در چاپ ديگر، ص 443.

[4] بحار الانوار، ج 51، ص 68، ح 10، منتخب الاثر، ص 262، بشارة الاسلام، ص 23 ؛ الزام الناصب، ج 1، ص 265 و اثبات الهداة، ج 3، ص 459، ح 97.

[5] بحار الانوار، ج 52، ص 123، ح 7.

[6] غيبت شيخ طوسي، ص 204، و اعلام الوري، ص 425.

[7] نهج البلاغه، ص 305، ح 102، و صبحي صالح، ص 149، ح 103.

[8] كمال الدين صدوق، باب 31، حديث 8، و بحار الانوار، ج 51، ص 134، ح 1.

[9] سوره آل عمران، آيه 200.

[10] منتخب الاثر، ص 515، ح 8، به نقل از ينابيع المودّه.

[11] كافي، ج 2، ص 22، ح 10، و منتخب الاثر، ص 498 ـ 499، ح 15.

[12] غيبت نعماني، ص 200، باب 11، ح 16، منتخب الاثر، ص 497، ح 9، و بحار الانوار، ج 52، ص 140، ح 50.

[13] بحار الانوار، ج 52، ص 122، ح 1 و منتخب الاثر، ص 498، ح 10.

[14] كافي، ج 1، ص 370، ح 6، والزام الناصب، ح 1، ص 261.

[15] منتخب الاثر، ص 218، ح 1، كفاية الاثر، ص 264، بشارة الاسلام، ص 157، غيبت شيخ طوسي، ص 104 و غيبت نعماني، ص 154، ح 11.

[16] بحار الانوار، ج 52، ص 113، ح 24، غيبت شيخ طوسي، ص 204.

[17] سوره توبه، آيه 16.

[18] سوره عنكبوت، آيه 1 و 2. (الف، لام، ميم، آيا مردم چنين پنداشته اند كه تنها با گفتن اين كه ما ايمان آورده ايم رها مي شوند و مورد فتنه و آزمايش قرار نمي گيرند؟).

[19] غيبت نعماني، ص 202، باب 12، ح 2، ارشاد مفيد، ص 329، كافي، ج 1، ص 370، ح 4، منتخب الاثر، ص 315، و بحار الانوار، ج 52، ص 115.

[20] بحار الانوار، ج 51، ص 157 و بشارة الاسلام، ص 164.

[21] كمال الدين صدوق، ج 2، ص 379، باب 37، ح 1.

[22] بشارة الاسلام، ص 168، منتخب الاثر، ص 228، ح 5، و كمال الدين، ج 2، ص 385، باب 38، ح 1.

[23] بحار الانوار، ج 53، ص 177، توقيع هشتم، به نقل از احتجاج طبرسي.

[24] بحار الانوار، ج 53، ص 176، توقيع هفتم، و احتجاج طبرسي، ج 2، ص 323.

[25] بحار الانوار، ج 53، ص 177، توقيع هشتم.

[26] الامام الثاني عشر، ص 40 ـ 41 به نقل از شيخ عبدالوهاب شعراني در «لواقح الانوار في طبقات الاخبار»، ج 2، ص 139 ؛ نجم الثاقب، ص 662.

[27] همان مدرك.

دگرسازي

بر اساس تعاليم عاليه اسلام و دستورات پيشوايان دين، تلاش براي فراهم آوردن انگيزه ها و وسايلي كه موجب شناخت معارف اسلامي و پراكندن آنها مي شود، بزرگترين خدمت انساني و عالي ترين عمل اجتماعي و والاترين گام اصلاحي و مهمترين تكليف واجب الهي است كه هر انسان هوشيار و بيدار كه توانايي كشيدن بار آن را به دوش دارد، بايستي بدون آن كه در آن كار سستي روا بدارد، بدان قيام كند.

بنابراين، ترديدي نيست كه تنها پرداختن به خود كافي نيست و دردي را دوا نمي كند، بلكه بر هر انسان مسلمان منتظر لازم است كه در عين «خود سازي» تا آنجا كه براي او امكان دارد به ديگران هم برسد تا آنها نيز به مقام شامخ آخرين حجّت خدا، و شكوه روز ظهور و لزوم انتظار فرج، آشنا شوند. زيرا:

«رسالت عظيم انتظار، به مدد اصل «دگر سازي»، همچون آتشي كه در نيزار افتد، از هركس به اطرافيانش و حتّي آيندگانش سرايت مي كند. هر قلب فروزان، هزاران قلب ديگر را شعلهور مي سازد تا اين رسالت انساني، سينه به سينه، در تاريخ پيش رود، و سرانجام به روزگار ظهور پيوندد». [1] .

اينك براي اين كه اهميّت دگر سازي معلوم شود به سه حديثي كه در اين زمينه مي آوريم، توجّه فرماييد.

1 ـ جابر جعفي مي گويد:

بعد از خاتمه اعمال حج، با گروهي حضور امام محمّد باقر (عليه السلام) شرفياب شديم و با آن حضرت وداع نموديم و عرض كرديم: يابن رسول اللّه! به ما سفارشي بفرماييد.

فرمود:

«بايد قدرتمندان شما به ضعيف هاي شما كمك كنند. و ثروتمندان شما از فقرا دلجويي نمايند، و هر فردي از شما برادر ديني خودش را نصيحت نمايد (خيرخواه برادر ديني خودش باشد و آنچه براي خود مي خواهد براي او نيز همان را بخواهد) و اسرار ما را از نا اهلان مخفي بداريد، ومردم را بر

 

[ صفحه 221]

 

گردن هاي ما مسلّط نسازيد. به گفته هاي ما و آنچه از ما به شما مي رسانند توجّه كنيد، اگر ديديد موافق با قرآن است آن را بپذيريد، و اگر آن را موافق قرآن نيافتيد، از نظر بياندازيد. (يعني: اگر موافق قرآن بود سخن ما است و گرنه از ما نيست)، و اگر مطلب بر شما مشتبه گشت در باره آن تصميمي نگيريد و آن را به ما عرضه بداريد تا همان طور كه براي شما بيان كرده اند، تشريح كنيم».

«فإذا كنتم كما أوصيناكم ولم تعدوا الي غيره فمات منكم ميّت قبل أن يخرج قائمنا كان شهيداً، و من أدرك قائمنا فقُتل معه، كان له أجر شهيدين، و من قَتَل بين يديه عدوّاً لنا كان له أجر عشرين شهيداً».

«پس اگر شما به دستورها و سفارشهاي ما بدون كم و كاست رفتار نموديد و همان گونه كه به شما توصيه كرديم عمل كرديد، و از اين حدود تجاوز ننموديد، هركس از شما پيش از ظهور قائم ما در اين حال بميرد، شهيد از دنيا رفته است. و هركس از شما قائم ما را درك كند و در ركاب او كشته شود، ثواب دو شهيد دارد، و هركس در ركاب او يكي از دشمنان ما را به قتل برساند ثواب بيست شهيد خواهد داشت». [2] .

2 ـ حمّاد سمندي مي گويد: به امام جعفر صادق (عليه السلام) عرض كردم: من به سرزمين مشركان سفر مي كنم، بعضي مي گويند، اگر در آنجا بميري با آنان محشور مي شوي!

فرمود: اي حمّاد! هنگامي كه در آنجا هستي، به ياد امر ما (حاكميت حقّ) هستي و آن را تبليغ مي كني؟

گفتم: آري.

فرمود: هنگامي كه در اين شهرها ـ كه شهرهاي اسلام است ـ هستي چطور، آيا امر ما را مطرح مي سازي و تبليغ مي كني؟

گفتم: نه.

فرمود: تو اگر در آنجاها بميري، خود به تنهايي همچون پيشوايي (از اين اُمّت) محشور مي شوي، و در روز رستاخيز نور تو، در پيشاپيش تو حركت

 

[ صفحه 222]

 

مي كند، و راه تو را (در تاريكي هاي محشر) روشن مي سازد». [3] .

3 ـ امام هادي (عليه السلام) مي فرمايد:

«لو لم يبق بعد غيبة قائمنا من العلماء الداعين إليه، والدّالّين عليه، والذابّين عن دينه بحجج اللّه، والمنقذين لضعفاء عباد اللّه من شباك إبليس و مردته، لما بقي أحد إلاّ ارتدّ عن دين اللّه. ولكنّهم الّذين يمسكون أزمّة قلوب ضعفاء الشيعة كما يُمسك صاحب السفينة سكّانها أولئك هم الأفضلون عند اللّه عزّوجلّ». [4] .

«اگر نبودند دانشمنداني كه بعد از غيبت قائم ما، به سوي او دعوت مي نمودند و به سوي او رهنمون مي شدند و از دين او دفاع مي كردند و بندگان ناتوان را از دام هاي شيطان ـ لعنه اللّه ـ و مريدهاي شيطان نجات مي دادند، احدي باقي نمي ماند جز اين كه از دين خدا بر مي گشت و مرتد مي شد. ولي اين دانشمندان زمام دلهاي ضعفاي شيعه را به دست با كفايت خود مي گيرند، چنان كه ملوانها زمام كشتي را به دست مي گيرند و سرنشينهاي كشتي را از خطر مرگ حفظ مي كنند. اينها در نزد خداي تبارك و تعالي برترين بندگان خدا هستند».

آري! همين علما و دانشمندان ربّاني اسلام هستند كه در طول چهارده قرن، دين مقدس اسلام را از انحراف و دگرگوني حفظ نموده، مسايل سخت و پيچيده و ابهام آميز را براي مسلمانان تشريح كرده، بندگان خدا را از دام و فريب شيطان و شيطان نماها نجات داده و دلهاي شيعيان را بر اساس عقايد صحيح اسلامي ثابت و استوار نموده اند.

[1] انتظار بذر انقلاب، ص 97.

[2] بحار الانوار، ج 52، ص 122، ح 5.

[3] وسائل الشيعة، ج 11، ص 77، ح 6.

[4] محجّة البيضاء، ج 1، ص 32.

زمينه سازي

آنچه در روايات اسلامي به نام قيام سيد حسني، نهضت هاشمي خراساني يا قيام يماني، قبل از ظهور امام زمان (عليه السلام) بيان شده است، نمونه اي از قيام هايي است كه جهت آمادگي براي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) انجام مي پذيرد.

البته شكّي نيست كه اين جريانها ابتداء به ساكن و بدون زمينه قبلي رخ نمي دهد؛ بلكه بعضي از پيش آمدها و حوادثي كه قبل از ظهور اتفاق مي افتد، منتظران مؤمن را بر

 

[ صفحه 223]

 

آن مي دارد تا بكوشند و تلاش كنند و براي پاسداري از دين و ادامه حيات با سختيها دست و پنجه نرم كنند و دشواريها را از پيش پاي خود بردارند و ناگزير به انگيزه اي طبيعي براي دفاع از خود، به تهيه نيرو و ابزار و آلات جنگي بپردازند و لوازم و امكانات را فراهم آورند، چنان كه خداوند در قرآن كريم به اين امر فرمان داده و فرموده است:

(وَأَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوّة وَمِنْ رِباطِ الخَيْلِ تُرهبونَ بِهِ عَدُوّ اللّه وَعدوّكُمْ وَآخرينَ مِنْ دونِهِمْ، لاتَعْلمونَهُمْ اللّه يَعْلَمهُمْ ومَا تُنْفِقوا مِنْ شَيْء في سَبيلِ اللّهِ يُوفّ إليكُمْ وَأنْتُمْ لا تُظلمُونَ). [1] .

«براي نبرد با كافران و بدخواهان آنچه مي توانيد از هرگونه نيرو فراهم آوريد، و نيز از اسبان زين بسته و آماده ـ مهيّا كنيد ـ تا دشمن خدا و دشمن خودتان و ديگراني كه شما آنها را نمي شناسيد و خدا آنها را مي شناسد، به هراس افكنيد و (بدانيد) آنچه را كه در راه خدا مي دهيد بي كم و كاست به شما پرداخت مي شود و هرگز ستمي نخواهيد ديد».

بنابراين، يكي از ابعاد ديگر انتظار، آمادگي و زمينه سازي و تهيه ابزار و آلات جنگي مورد نياز براي قيام شكوهمند امام غايب است چنان كه حديث ذيل نيز اشاره به همين معناست.

ابو عبداللّه، عمرو بن شمر جعفي مي گويد:

«امام باقر (عليه السلام) فرمود: هركس براي ياري ما مركبي را آماده نگهدارد تا زماني كه آن مركب نزد اوست به اندازه وزن آن و دو برابر وزن آن پاداش دارد، و هركس اسلحه اي را به همين هدف نگاه دارد تا موقعي كه آن اسلحه پيش اوست هم وزن آن پاداش دارد». [2] .

آري خواننده گرامي! انسان منتظر كه ميان دو قطب «يأس و اميد» قرار گرفته، پيوسته در حال حركت و پويايي است و نمي تواند آرام بگيرد. و از اين رو، منتظران واقعي نيز مانند جهادگراني كه در جبهه جنگ و ميدان نبرد در انتظار فرمان حمله بسر مي برند، در حال آماده باش كامل اند.

[ صفحه 224]

[1] سوره انفال، آيه 60.

[2] كافي، ج 8، ص 381، ح 576.

انتظار عامل مقاومت و پايداري

بر اساس روايات انتظار فرج يكي از بزرگترين عوامل مقاومت و پايداري است. و از آن جهت كه مسلمانان و به ويژه شيعيان را در برابر ظلمها، فسادها، زورگوييها، و انواع بلاها و سختيها، ثابت و پابرجا نگه مي دارد و به آنان دل و جرأت مي دهد تا در برابر تهديدها، تطميع ها و سختگيريهاي دشمنان اسلام خود را نبازند، و از هيچ چيز و هيچ كس نترسند و نهراسند، و مقاومت و ايستادگي خود را از دست ندهند، و در عقيده خود همچنان محكم و مستحكم استوار و ثابت قدم بمانند، سرمايه روحي بزرگي براي مؤمنان و منتظران ومستضعفان است.

انتظار از ديدگاه اسلام و به خصوص مكتب حركت بخش و تلاش آفرين تشيّع، مشوّق مردم به استقامت، مقاومت و پايداري، و جهاد و مبارزه است، و از آنجا كه چشم داشتي به ظهور يك قيام الهي و روحاني و اجتماعي در سطح جهان است، به منتظران ديد وسيعي مي بخشد و به آنها دلگرمي مي دهد و صفوف حقّ را در برابر ناحقّ فشرده تر مي كند و حقّ طلبان و مصلحان و مؤمنان را به ادامه راه حقّ و عدل، در برابر فسادها و بي عدالتي ها مقاوم مي نمايد، و سرانجام از آنها انسان هايي پولادين و آبديده مي سازد.

بنابراين، بيهوده نيست كه در روايات اسلامي «انتظار فرج» عبادت شمرده شده، و حتّي از بزرگترين عبادات به شمار آمده است.

آري! انتظار فرج در اسلام عبادت است. و از آن رو كه انسان منتظر، ميان دو قطب «يأس و اميد» قرار گرفته، و در برابر امواج كوه پيكر تاريكي ها كه فضاي زندگي انسانها را تيره و تار ساخته، هرگز دچار شكّ و ترديد نمي شود و انواع و اقسام آزارها و اهانتهاي بي دينان را به جان و دل مي خرد و در عين حال، همچون كوه در عقيده خود ثابت و استوار مي ماند و كوچكترين ترديدي در حقّانيّت عقيده خويش به خود راه نمي دهد، از برترين عبادتها است.

زيرا با آن همه راههاي انحرافي و دامهاي شيطاني، كه استكبار پيشگان در طول تاريخ حيات اسلام در برابر منتظران با ايمان گشوده اند، اعتراف به حق، و حفظ همه عقايدي كه منتظران ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) از مبدء تا معاد، از روي اخبار وارده از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم (عليهم السلام) آموخته اند، و به مركّب سياهي روي كاغذي سفيد

 

[ صفحه 225]

 

ايمان آورده اند، در قلمرو حكومت هاي باطل، كار ساده و آساني نيست.

اينك به قسمتي از رواياتي كه در اين زمينه مي آوريم، توجّه فرماييد.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

«المهدي من ولدي الّذي يفتح اللّه به مشارق الأرض ومغاربها، ذاك الّذي يغيب عن أوليائه غيبةً لايثبت علي القول بإمامته إلاّ من امتحن اللّه قلبه للإيمان.

فقلتُ: يارسول اللّه! هل لأوليائه الانتفاع به في غيبته؟

فقال: والّذي بعثني بالحقّ نبيّاً إنّهم يستضيئون بنوره وينتفعون بولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس إذا سترها سحاب. يا جابر! هذا من مكنون سرّ اللّه، ومخزون علمه، فاكتمه إلاّ عن أهله». [1] .

«مهدي (عليه السلام) از فرزندان من است. خداوند به وسيله او مشرقها و مغربهاي زمين را فتح مي كند. مهدي كسي است كه از دوستان خود پنهان مي شود پنهان شدني طولاني كه بر اعتقاد خود در امامت او استوار نمي ماند مگر كسي كه خداوند دلش را براي ايمان آزموده است.

راوي گويد: من عرض كردم: يارسول اللّه! آيا دوستان او در زمان غيبت حضرتش از وي نفعي مي برند؟

فرمود: قسم به پروردگاري كه به حقّ مرا به پيغمبري مبعوث نمود! دوستان مهدي از پرتو نور او كسب روشنايي مي كنند و در زمان غيبت آن حضرت از ولايتش بهره مند مي گردند، همان گونه كه مردم از خورشيد بهره مي برند ولو اين كه ابر آن را پنهان كرده باشد. اي جابر! اين امر از رازهاي پنهاني خدا است، پس آن را جز از اهلش پوشيده بدار».

رسول گرامي اسلام (عليه السلام) در يك حديث ديگر كه در باره ايمان و اعتقاد شيعيان آخر الزمان، با اميرمؤمنان (عليه السلام) سخن گفته است در حالي كه آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و ايمان استوار اين گروه مقاوم را مورد ستايش قرار داده است، چنين مي فرمايد:

 

[ صفحه 226]

 

«يا علي! واعلم أنّ أعجب النّاس إيماناً وأعظمهُم يقيناً قوم يكونون في آخر الزمان لم يلحقوا النبي، وحُجب عنهم الحجّة، فآمنوا بسواد في بياض». [2] .

«ياعلي! شگفت انگيزترين مردمان از نظر ايمان و والاترين آنان از نظر يقين، قومي هستند در آخرالزمان، كه پيامبر را درك نكرده اند و حجّت خدا از آنها پنهان گرديده و آنان به مركّب سياه روي كاغذ سفيد ايمان آورده اند».

در حديث ديگري كه در همين رابطه، در باره استقامت مؤمنين منتظر از آن حضرت نقل شده، چنين آمده است: روزي پيامبر اكرم در محضر اصحاب خود راجع به وضع شيعيان در آخر الزمان دستها را به سوي آسمان بلند نموده و فرمود:

«اللهمّ لقّني إخواني ـ مرّتين ـ

فقال من حوله من أصحابه: أما نحن إخوانك يارسول اللّه؟

فقال: لا، إنّكم أصحابي، و إخواني قومٌ في آخر الزمان، آمنوا بي ولم يروني، لقد عرّفنيهم اللّه بأسمائهم وأسماء آبائهم من قبل أن يُخرجهم من أصلاب آبائهم و أرحام اُمّهاتهم، لأَحدهم أشدُّ بقيّةً علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء، أو كالقابض علي جمر الغضا! اُولئك مصابيح الدُّجي، يُنجيهم اللّه من كلّ فتنة غبراء مظلمة!» [3] .

«خداوندا! برادرانم را به من بنمايان. ـ و اين جمله را دوبار تكرار نمود ـ.

يكي از اصحاب گفت: مگر ما برادران شما نيستيم، اي رسول گرامي خدا!

فرمود: نه، شما ياران و اصحاب من هستيد. برادران من كساني هستند كه در آخرالزمان مي آيند و مرا نديده، به من ايمان مي آورند. خداوند آنها را پيش از آن كه از صلب پدرانشان به رحم مادرانشان درآيند، با نام خود و نام پدرانشان به من معرّفي نموده است. استقامت هريك از آنها در دين خود، از كندن خارهاي «گوَن» در شب تاريك و به دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آنها مشعل هاي هدايت اند كه خداوند آنها را از فتنه هاي تيره و تار نجات مي بخشد».

 

[ صفحه 227]

 

در حديث ديگري آمده است كه پيامبر فرمود:

«سيأتي قوم من بعدكم، الرجل منهم له أجر خمسين منكم...

قالوا: يارسول اللّه! نحن كنّا معك ببدر واُحد وحُنين ونزل فينا القرآن!

فقال: إنّكم لو تحمّلوا لما حُمّلوا، لم تصبروا صبرهم». [4] .

«بعد از شما قومي خواهند آمد كه پاداش هر يك از آنها برابر پاداش پنجاه تن از شماست.

گفتند: يارسول اللّه! مگر نه اين است كه ما در حضور شما در جنگ بدر و اُحد و حُنين شركت جستيم و قرآن در ميان ما نازل شده است؟!

فرمود: اگر آنچه بر آنها روي خواهد داد، بر شما روي مي داد شما هرگز نمي توانستيد چون آنها صبر و شكيبايي را پيشه خود سازيد».

در اين روايات چنان كه ملاحظه مي شود، رسول گرامي اسلام مؤمنان منتظر را برادران خود خوانده و از صبر و شكيبايي و مقاومت آنان در برابر مشكلات ستايش نموده و رمز آن را هم سختي و دشواري دوران غيبت و ثابت ماندن بر حقّ و حقيقت معرّفي فرموده است.

امام حسين (عليه السلام) مي فرمايد:

«براي او غيبتي هست كه گروهي در آن مرتدّ مي شوند و گروهي ديگر در دين ثابت و استوار مي مانند؛ پس اذيّت و آزار مي بينند ـ و از راه شماتت ـ به آنها گفته مي شود: اين وعده كي هست اگر شما راست مي گوييد؟! آگاه باشيد آنها كه در زمان غيبت او بر آزار و تكذيب، صبر مي كنند مانند كساني هستند كه در حضور رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شمشير زده اند». [5] .

امام زين العابدين (عليه السلام) مي فرمايد:

«غيبت وليّ خدا و دوازدهمين وصيّ پيامبر به درازا مي كشد. اهل زمان غيبت او كه قايل به امامت او و منتظر ظهور او هستند، برتر از مردمان هر زمان ديگر مي باشند، زيرا خداي تبارك و تعالي به آنها آنقدر عقل و فهم و شناخت عطا

 

[ صفحه 228]

 

فرموده است كه غيبت امام در پيش آنها چون زمان حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهداني قرار داده كه در محضر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شمشير بزنند؛ آنها مخلصان حقيقي و شيعيان واقعي و دعوت كنندگان به دين خدا در آشكار و نهان مي باشند». [6] .

و در حديث ديگري كه ابي خالد كابلي از آن حضرت روايت نموده آمده است كه فرمود:

من دوست مي داشتم كه در سخن گفتن آزاد بودم و با مردم سه كلمه حرف مي زدم و سپس خداوند هرگونه كه خود مصلحت مي دانست در باره من عمل مي كرد. ولي چه كنيم كه پيماني است كه با خدا بسته ايم كه صابر و شكيبا باشيم.

آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «وَلَتَعْلَمُنّ نَبَأَهُ بَعْدَ حين»، [7]  «و خبرش را پس از گذشت زماني خواهيد دانست».

و سپس اين آيه مباركه را نيز تلاوت فرمود:

(وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الذّينَ اُوتُوا الكتاب من قبلِكُم وَمِنَ الّذينَ أشركوا أَذيً كثيراً وَإِن تَصْبروا وَتَتّقوا فَإنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الاُمورِ). [8] .

«وشما حتماً از كساني كه پيش از شما كتاب آسماني بر آنها نازل شده، زخم زبان خواهيد شنيد و از آنها كه راه شرك در پيش گرفتند آزار فراوان خواهيد ديد و اگر صبر كنيد (و استقامت ورزيد) و تقوا را پيشه سازيد (البته پيروز خواهيد شد) زيرا كه صبر و تقوا سبب نيرومندي و قدرت اراده در كارهاست».

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

يكي از ياران با وفاي امام صادق (عليه السلام) به نام «زراره» از آن حضرت نقل مي كند كه در حديثي فرمود:

«براي حضرت قائم (عليه السلام) پيش از آن كه قيام كند غيبتي هست.

 

[ صفحه 229]

 

عرض كردم: چرا؟ فرمود: مي ترسد ـ و با دست خود به شكمش اشاره كرد (يعني او را مي كشند) ـ

سپس فرمود: اي زراره! او همان كسي است كه در انتظارش بسر مي برند، و او همان كسي است كه مردم در مورد ولادت او دچار ترديد مي شوند، برخي گويند: پدرش از دنيا رفت و فرزندي نداشت؛ برخي گويند: او (به آسمانها) برده شد؛ برخي گويند: او از ديده ها پنهان شده و غايب است. و برخي گويند: چند سال پيش از وفات پدرش ديده به جهان گشود و ما به انتظارش هستيم. ولي خداوند دوست دارد كه دلهاي شيعيان را بيازمايد، در اين هنگام است ـ اي زراره ـ كه باطل گرايان دچار ترديد مي شوند». [9] .

در همين رابطه در يك حديث ديگر آمده است:

يكبار گروهي از اصحاب امام صادق (عليه السلام) به خدمت آن حضرت شرفياب شدند و آن حضرت را ديدند كه روي زمين نشسته و در حالي كه به شدّت مي گريست، مي فرمود:

«سيّدي! غيبتك نفت رقادي، وضيّقت عليّ مهادي، وأسرت منّي راحة فؤادي! سيّدي! غيبتك أوصلت مصابي بفجائعِ الأبدِ! وفقد الواحدِ بعد الواحدِ يُفني الجمعَ والعددَ! فما اُحسُّ بدمعة ترقأ من عيني، وأنين يفترُ من صدري عن دوارجِ الرزايا وسوالف البلايا، إلاّ مثل لعيني عن عوايد أعظمها وأفظعها، وتراقي أشدُها وأنكرها، ونوايبُ مخلوطةٌ بغضبك، ونوازلُ مجبونةٌ بسخطكَ!!!»

«سرور من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده، خاطرم را پريشان ساخته، آرامش دلم را از من سلب نموده است.

سرور من! غيبت تو، مصيبتي جانكاه بر سراسر هستي ام فرو ريخته كه هرگز تسلّي نمي يابم، از دست دادن ياران، يكي بعد از ديگري اجتماعات را درهم مي ريزد، بلاها و سختيها، رنجها و اندوهها، آنچنان بر دلم سنگيني مي كند كه ديگر اشك ديده و فريادهاي سينه ام را احساس نمي كنم. كه هرچه بر اشك

 

[ صفحه 230]

 

ديده و فرياد سينه ام مي نگرم، مصيبت شديدتر وجانكاه تري در نظرم مجسّم مي گردد كه از مصايب قبلي دشوارتر و شكننده تر است»!

يكي از ياران عرضه نمود: اي مولاي من! خدا ديدگانت را نگرياند، چه چيزي موجب شده كه اين چنين سيلاب اشك بر صورت مباركت جاري شده؟ چه عاملي اين چنين قلب عالم امكان را به لرزه درآورده و بر اين ماتم نشانده؟

امام صادق (عليه السلام) آهي كشيد كه قفسه هاي سينه اش باز شد و لرزه بر اندامش افتاد و فرمود:

«وَيلكم!...نظرتُ في كتاب الجفرِ صبيحةَ هذا اليومِ...، وتأمّلت مولد قائمنا وغيبتهُ وإبطاءهُ وطول عمره وبلوي المؤمنين في ذلك الزمان، وتولد الشكوك في قلوبهم من طولِ غيبتهِ، وارتداد أكثرهم عن دينهم، وخلعهم ربقةَ الاسلامِ من أعناقهم الّتي قال اللّه تعالي جلّ ذكره: «وكُلّ إنْسان أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في عُنُقهِ» [10]  يعني الولايةَ فأخذتني الرقّة واستولت علي الأحزانُ»

«واي بر شما! من امروز صبح كتاب «جفر» [11]  را مطالعه مي كردم، در زندگي قائم ما مي انديشيدم كه از ديده ها غائب مي شود و غيبتش به طول مي انجامد و عمرش بسيار طولاني مي شود و مؤمنان در آن زمان به سختي آزموده مي شوند و از طول غيبتش دچار شكّ و ترديد شده، بيشترشان از دين خود مرتدّ مي شوند و ريسمان اسلام را ـ كه خداي متعال مي فرمايد: «و كارنامه هر انساني را به گردن او بستيم» ـ از گردن خود مي گشايند، يعني همان رشته ولايت را از گردن خود دور مي كنند. از مطالعه وضع آنها رشته افكارم گسست و كوه غم و اندوه بر تنم فرو ريخت». [12] .

 

[ صفحه 231]

 

از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: آيا عبادت پنهاني با امام معصوم از شما كه در تحت ستم ستمگران مخفي باشد، برتر است يا عبادت آشكار در دولت حقّ با امام ظاهر از شما؟

حضرت (عليه السلام) فرمود:

«الصدقة في السرّ واللّه أفضلُ من الصدقة في العلانية، وكذلك واللّه! عبادتكم في السرّ مع إمامكم المستتر في دولة الباطل وحال الهُدنةِ أفضل ممّن يعبدُ اللّه عزّوجلّ في ظهور الحقّ مع الإمام الظاهر في دولة الحقّ. وليست العبادة مع الخوف في دولة الباطل، مثلَ العبادة مع الأمن في دولة الحقّ».

«به خدا سوگند! صدقه پنهاني برتر از صدقه آشكار است. همچنين به خدا سوگند! عبادت پنهاني با امام مخفي در حكومت ستمگران و در حال صلح، برتر و والاتر است از كسي كه به هنگام ظهور دولت حقّ در محضر امام ظاهر خداي تبارك و تعالي را پرستش كند. هرگز عبادت توأم با ترس و وحشت در دولتهاي باطل با عبادت توأم با أمن و امان در دولت حقّ قابل مقايسه نيست...».

اين حديث بسيار طولاني است. در پايان يكي از اصحاب سؤال نمود: چگونه ممكن است ما كه در زير ستم دولت باطل زندگي مي كنيم، از كساني كه در دولت مقتدر حضرت مهدي (عليه السلام) زندگي خواهند كرد، برتر باشيم؟! فرمود:

«إنّكم سبقتموهم إلي الدخول في دين اللّه عزّوجلّ، وإلي الصلاة والصوم والحجّ وإلي كلّ فقه وخير، وإلي عبادة اللّه جلّ وعزّ سرّاً من عدوّكم مع إمامكم المستتر مطيعين له، صابرين معه، منتظرين لدولة الحقّ، خائفين علي إمامكم وأنفسكم من الملوك الظلمة، تنظرون إلي حقّ إمامكم، وحقوقكم في أيدي الظلمةِ، قد منعوكم ذلك واضطّروكم إلي حرث الدنيا وطلب المعاشَ مع الصبر علي دينكم وطاعة إمامكم والخوف من عدوّكم، فبذلك ضاعف اللّه عزّوجلّ لكم الأعمال، فهنيئاً لكم.

قلت: جُعلتُ فداك! فماتري إذاً أن نكون من أصحاب القائم ويظهر الحقّ، و نحنُ اليوم في إمامتك وطاعتك أفضلُ أعمالاً من أصحاب دولة الحقّ

 

[ صفحه 232]

 

والعدل؟

فقال (عليه السلام): سبحان اللّه! أما تحبّون أن يظهر اللّه تبارك و تعالي الحقّ والعدل في البلاد، ويجمع اللّه الكلمة، ويؤلف اللّه بين قلوب مختلفة، ولايعصون اللّه عزّوجلّ في أرضه، وتقام حدوده في خلقه، ويردّ اللّه الحقّ إلي أهله، فيظهر حتّي لايستخفي بشيء من الحقّ مخافة أحد من الخلق؟

أما واللّه يا عمّار! لايموت منكم ميّت علي الحال الّتي أنتم عليها إلاّ كان أفضل عند اللّه من كثير من شهداء بدر واُحد فأبشروا». [13] .

«شما در حالي اقدام به ايمان، نماز، روزه، حجّ و هر خير و فقه و عبادت خداي تبارك و تعالي نموده ايد كه از دشمن در ترس و هراس هستيد، وامام شما مخفي هست و شما از او فرمان مي بريد و در كنار او صبر مي كنيد و ظهور دولت حقّ را انتظار مي كشيد و بر خود و امامتان از پادشاهان ستمگر نگران هستيد، مي بينيد كه حقّ امامتان و حقّ خودتان در زير پاي ستمگران لگدمال شده، و شما را از حقوق خود محروم ساخته اند، و شما را ناگزير كرده اند كه با ترس و نگراني بر جان و دين خود، به دنبال متاع دنيا و كسب معاش برويد و زير ستم آنها از امام خود فرمان مي بريد و از دشمنتان در امان نيستيد. از اين رهگذر، خداوند پاداش اعمال شما را چند برابر نموده است. گوارا باد بر شما.

يكي از اصحاب گفت: اكنون كه ما در عهد امامت تو برتر از اصحاب قائم هستيم، پس چرا ظهور حقّ و عدالت را طلب كنيم؟!

فرمود: سبحان اللّه! مگر نمي خواهيد كه خداي تبارك و تعالي حقّ و حقيقت و عدالت را در شهرها ظاهر سازد و همگان را بر يك كلمه گرد آورد و دلهاي پراكنده و پريشان را الفت عطا كند كه ديگر در روي زمين، خدا را معصيت نكنند؟!

به خدا سوگند! هركدام از شما در اين حال كه هستيد، اگر از دنيا برويد در نزد حضرت پروردگار از بيشتر شهداي بدر و اُحد برتر و پر ارج تر خواهيد بود.

 

[ صفحه 233]

 

بشارت باد بر شما».

امام صادق (عليه السلام) در لوح مادرش حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) يك حديث طولاني مشاهده نمود كه خداي تبارك و تعالي حال مؤمنان را در عهد غيبت حضرت ولي عصر (عليه السلام) وصف نموده است كه فرازي را از آن در اينجا مي آوريم:

«سيذلُّ أوليائي في غيبتهِ، ويتهادونَ برؤوسهم كما تُتهادي رؤوس التركِ والدّيلمِ، فيُقتلونَ ويُحرقُونَ ويكونونَ خائفين مرعوبينَ وجلينَ، تُصبغُ الأرض بدمائهم، ويفشو الويلُ والرنينُ في نسائهم، أولئك أوليائي حقّاً، بهم أدفع كلّ فتنة عمياء حندس، وبهم أكشفُ الزلازلَ وأدفعُ الآصارَ والأغلالَ، «أُولئِكَ عَليْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِكَ هُمُ المُهْتَدوُن». [14]  [15] .

«... دوستان من در زمان غيبتش خوار و زبون مي شوند؛ سرهاي آنها چون سرهاي ترك و ديلم هديه فرستاده مي شود، آنها كشته مي شوند، سوزانيده مي شوند و تا زنده هستند با ترس و وحشت و اضطراب زندگي مي كنند. زمين از خون آنها گلگون مي شود. ناله و فرياد در ميان زنهاي آنها آشكار مي شود، آنها دوستان واقعي من هستند.

من به وسيله آنها امواج فتنه هاي تيره و تار را كه چون تيرگي شب در افق زندگي ظاهر مي شود، دفع مي كنم. و به وسيله آنها اضطرابات را رفع مي كنم و سختيها و گرفتاريها را كشف مي كنم.

(بر آنهاست صلوات و رحمت از پروردگارشان، و آنها هستند هدايت يافتگان)».

محمّد بن ابراهيم نعماني در كتاب «غيبت» خود در حديثي از ابراهيم بن هلال روايت كرده است كه گفت:

«به حضرت ابي الحسن موسي بن جعفر (عليهما السلام) عرض كردم: پدرم در انتظار اين امر (دولت حقّ) از دنيا رفت، و من نيز به سنّي رسيده ام كه مي بيني (آيا) بميرم و در اين باره

 

[ صفحه 234]

 

چيزي به من خبر ندهي؟

حضرت (عليه السلام) فرمود: اي ابا اسحاق! تو نيز شتاب مي كني؟

عرض كردم: آري به خدا سوگند! شتابزده هستم، و چرا شتاب نكنم در حالي كه مي بيني سنّم به كجا رسيده است؟

فرمود: به خدا سوگند اي ابا اسحاق! اين امر واقع نمي شود مگر اين كه از هم ديگر جدا شويد و پاك و پاكيزه شويد و از شما باقي نماند مگر تعداد بسيار كمي...». [16] .

و در يك حديث ديگر آمده است كه در همين رابطه به يونس بن عبدالرحمان فرمود:

«طوبي لشيعتنا المتمسّكين بحبّنا في غيبة قائمنا، الثابتين علي موالاتنا، والبراءة من أعدائنا، أُولئك منّا ونحن منهم، قد رضوا بنا أئمّةً ورضينا بهم شيعةً، وطوبي لهم، هم واللّه معنا في درجتنا يوم القيامة».

«خوشا به حال شيعيان ما، كه در دوران غيبت قائم ما به دوستي ما چنگ مي زنند و در ولايت ما ثابت و استوار مي مانند و از دشمنان ما برائت و بيزاري مي جويند. آنان از ما هستند و ما نيز از آنها هستيم. آنها ما را به امامت پذيرفته اند و ما هم آنها را به عنوان «شيعه» پسنديده ايم. و خوشا به حال آنها. به خدا سوگند! آنها در روز قيامت با ما و در رديف ما هستند». [17] .

امام حسن عسكري (عليه السلام) مي فرمايد:

امام حسن عسكري (عليه السلام) در نامه اي كه به افتخار ابوالحسن، علي بن حسين بابويه (پدر شيخ صدوق) (رحمهما الله) نگاشته، چنين مرقوم فرموده اند:

«بسم اللّه الرحمن الرحيم، الحمد للّه ربّ العالمين، والعاقبة للموحّدين، والنار للملحدين، ولاعدوان إلاّ علي الظالمين، ولا إله إلاّ اللّه أحسن الخالقين، والصلاة علي خير خلقه محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) وعترته الطاهرين.

امّا بعد: اي دوست كهن سال و آگاه و مورد اعتماد من! اي ابوالحسن، علي

 

[ صفحه 235]

 

بن حسين بابويه قمّي! كه خداوند تو را در مورد آنچه موجب رضاي اوست موفّق بدارد و از اولاد تو فرزنداني صالح و شايسته قرار دهد، تو را سفارش مي كنم به تقواي الهي و اقامه نماز و پرداختن زكات، زيرا نماز بدون زكات پذيرفته نمي شود.

و سفارش مي كنم تو را به عفو و گذشت، و فرو بردن خشم و غضب و به جا آوردن صله ارحام، و ياري رساندن به برادران ديني در حال فراخ و تنگدستي، و بردباري در وقت جهالت، و تفقّه در دين، و ثبات قدم در كارها، و مواظبت داشتن بر قرآن، و حسن خُلق، و امر به معروف و نهي از منكر...

پس به سفارشم عمل كن و همه شيعيانم را به آن وادار نما تا به آن عمل كنند.

و بر تو باد به صبر و شكيبايي و «انتظار فرج»، كه پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرموده است: «برترين اعمال امّت من انتظار فرج است»، ـ و اين را بدان ـ كه شيعيان ما پيوسته در غم و اندوه بسر خواهند برد تا زماني كه فرزندم ـ مهدي (عليه السلام) ـ كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) بشارت ظهور او را داده است، ظهور نمايد، زيرا او ـ كه درود خدا بر او باد ـ فرموده است: سراسر روي زمين را پر از عدل و داد مي كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده است.

پس اي دوست كهن سال و مورد اعتماد من! صبر را پيشه كن و همه شيعيان مرا نيز به شكيبايي و بردباري وادار نما كه تمام زمين از آن خداست، آن را به هركس كه بخواهد مي بخشايد و سرانجام، از آن پرهيزكاران خواهد بود، و سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو و شيعيان ما باد. و حسبنا اللّه و نعم الوكيل، نعم المولي و نعم النصير». [18] .

آنچه از اين نامه مبارك استفاده مي شود اين است كه، چون لازمه ظهور، مهيّا شدن گروه بسياري از شير مردان پارسا و كار آزموده براي ياري دادن و نصرت حضرت مهدي (عليه السلام) است، پس ملّت شيعه بايد بيش از هر چيز و پيش از هر كار به فراهم ساختن اين جنگاوران پاك و دلاور همّت گمارد، و براي تربيت و پرورش آنان در آينده تاريخ

 

[ صفحه 236]

 

تلاش و كوشش نمايد.

پس شكيبايي، خود نوعي نبرد و مبارزه است كه در كمين گاه صبر و انتظار انجام مي شود، و گرچه به صورت ظاهر در جبهه جنگ به پيش نمي رود؛ امّا چون از پيش روي دشمن جلوگيري مي كند تلاش مثبت و مفيد را دربردارد، و آن اين كه شخص منتظر در كمين گاه صبر و سنگر مقاومت و استقامت هم خود و هم دين خود را حفظ مي كند و هم از اين پناهگاه به دشمن يورش مي برد و او را وادار به عقب نشيني مي نمايد و اين خود، درنگ لازمي است تا قدرت لازم براي آينده فراهم آيد و زمان مساعد فرا رسد.

به سبب همين اهميّت و حسّاسيّت است كه امام حسن عسكري (عليه السلام) در نامه خود به پدر شيخ صدوق (رحمه الله) از صبر و انتظار سخن مي گويد و به او توصيه مي نمايد تا سفارش وي را به شيعيانش برساند، و آنان را براي بسيج نيروهاي شيعي در نبرد سرنوشت ساز روز ظهور مبارك مهدي (عليه السلام) آماده و مهيّا سازد.

حضرت ولي عصر (عليه السلام) مي فرمايد:

«اگر چه ما در سرزمين دور دستي كه از جايگاه ستمگران دور است، سكنا گزيده ايم. زيرا خداوند مصلحت ما و شيعيان مؤمن ما را در اين ديده است كه تا حكومت دنيا در دست تبهكاران است در اين نقطه دور دست مسكن گزينيم ـ ولي از اخبار و حالات شما آگاهيم و هرگز چيزي از اخبار شما بر ما پوشيده نمي ماند، و مي دانيم كه چه سختيها و گرفتاريها به شما رسيده است.

از آن وقت كه بسياري از شماها به كارهايي دست زدند كه پيشينيان صالح شما از آن به دور بودند و پيماني را كه خداوند از آنها گرفته بود پشت سر انداختند، گويي كه از آن بي خبر بودند، اما ما شما را رها نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم و گرنه سختيها و پريشانيها به شما روي مي آورد و دشمنان، شما را از ريشه و بن بر مي كندند». [19] .

آري! انتظار عامل مقاومت و پايداري است و طرفداران حقّ و عدالت و اسلام خواهان را در برابر تمام فشارها، ظلم و ستم ها، ناهمواريها و مشكلات روزگار مقاوم و

 

[ صفحه 237]

 

پايدار نگه مي دارد، و پيوسته بر فروغ چراغ اميدواري منتظران و ثبات قدم و استواري آنها مي افزايد، و آنان را در انجام وظايف ديني و تكاليف مذهبي تهييج و تحريك مي نمايد، و به ضمير باطنشان شور و شوق و نشاط مي بخشد.

اين انتظار است كه در مبارزه حقّ و باطل، صفوف طرفداران حقّ را فشرده تر مي كند و به آنها اميد و حركت مي دهد، و آنان را به نصرت خدا و فتح و پيروزي در آينده نويد مي دهد، و گوش و جانشان را به آواي بلند و نويد بخش قرآن آشنا مي سازد كه: «فَانْتَظِرُوا إنّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرينَ؛ [20]  پس به انتظار باشيد كه من نيز همراه با شما از منتظران هستم».

اين انتظار است كه تمام نظامهاي سلطه گر را واپس مي زند، و همه رژيم هاي انحرافي را مطرود مي سازد، و با ظلم و فساد و انحراف به مبارزه بر مي خيزد، و منتظران را به حركت و جنبش و خيزش وامي دارد، و از آنان مرداني مبارز، مقاوم و ضدّ سلطه مي سازد، و آنان را همچون سدّي آهنين در برابر جنايتكاران، سلطه جويان و قدرت طلبان ثابت و استوار نگه مي دارد.

اين انتظار است كه منتظران راستين ظهور را به سلاح عفّت، تقوا، پاكي و پاكيزگي مسلّح مي سازد كه تحت هيچ شرايطي زير بار ظلم نمي روند، و در برابر هيچ ستمكاري سر تعظيم و تسليم فرود نمي آورند، و با قامتي بلند و افراشته در انتظار مي مانند تا نداي روحبخش وحدت را از فراز خانه كعبه بشنوند و آن را لبّيك گويند.

اين است فلسفه بزرگ اجتماعي انتظار فرج، و اين است يكي از اسرار مهمّ غيبت حضرت صاحب الأمر ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ و به همين دليل است كه پاداش منتظران ظهور مانند پاداش مجاهدان راه حقّ، و بلكه همانند پاداش شهداي بدر و اُحد مي باشد.

بنابراين، آيا چنين انتظاري عامل حركت و جنبش و عامل مقاومت و پايداري است يا اين كه عامل سقوط و ركود؟

آيا انسان را متعهّد و مسئول، محكم و مستحكم، با اراده و نفوذناپذير بار مي آورد يا او را سست و زبون و بي اراده مي سازد؟

[ صفحه 238]

حال اگر ديگران آن را به گونه اي ديگر تفسير مي كنند و آن را عامل انحطاط و سقوط مي دانند، براي اين است كه مردمان را بفريبند و به اهداف شوم خود نايل شوند كه هرگز در اين امر توفيق نخواهند يافت.

انتظار عامل بقاي جامعه تشيع

آنچه از بررسيهاي دقيق و عميق علمي در ابعاد گوناگون فلسفي، تاريخي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي «انتظار» در تاريخ، فلسفه اديان، آيات كريمه قرآن و اخبار و احاديث اسلامي استفاده مي شود اين است كه: «انتظار» در طرحي كلّي و عمومي و در سطحي جهاني، عامل بقاي نسل بشر و رمز موجوديّت تمام اديان و مذاهب الهي و امروز نيز يكي از بزرگترين عوامل بقاي جامعه اسلامي و «تشيّع راستين» در ميان جامعه بشريّت است.

در طول تاريخ حيات پر افتخار «تشيّع» ـ اگر نگوييم يگانه عامل ـ، مهم ترين عاملي كه شيعيان را در برابر تمام حكومت هاي جور و ستم و دستگاههاي ظلم و فساد حفظ نموده و آنها را در جريان زمان، با همه محروميّت ها، رنج و شكنجه ها و حبس و تبعيدها، در برابر تمام صدمات و لطماتي كه از ناحيه زمامداران ستمكار بر آنان وارد شده است، از زوال و انقراض نگه داشته است، همين مسأله انتظار و عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) بوده است.

تاريخ پر فراز و نشيب اسلام هيچ دسته و گروهي را نشان نمي دهد كه به اندازه «شيعه» از دست دوست و دشمن آن همه آسيب ديده باشد؛ امّا همچنان با قامتي افراشته چون كوهي سر به فلك كشيده ثابت و استوار بماند، و روز به روز به رشد و ترقّي خود ادامه دهد.

«پس از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و شهادت اميرالمؤمنين و سيد الشهدا (عليهما السلام) تا امروز، ريشه تمام حركات و نهضت هاي شيعه و مسلمين، عليه باطل و استثمارگران، همين فلسفه اجتماعي انتظار، عقيده به ادامه مبارزه حقّ و باطل،

 

[ صفحه 239]

 

تا پيروزي مطلق بوده است». [1] .

آري! جامعه تشيّع، در طول تاريخ حيات سراسر رنج زا و درد آلود و در عين حال افتخار آفرين خود، كه پيوسته با خون و شهادتها و دست و پا بريدنها، قتل و كشتارها، و زجر و شكنجه هاي طاقت فرسا و غير قابل تحمّل همراه بوده است با همين اميد و انتظار، همواره با حكومتهاي جابرانه و سياست هاي فريبكارانه و خُدعه آميز جنگيده و از خود، حركت و جنبش بروز داده و مقاومت و استقامت نموده و زمينه را براي جاوداني ساختن خويش از هر حيث فراهم كرده است.

اگر انتظار و عقيده به ظهور نبود و مسلمانان و به ويژه «شيعيان»، منتظر آينده روشني نبودند و عقيده به پيروزي نهايي حقّ و آينده قيام جهاني اسلام نداشتند، مسلّماً تا امروز شكست خورده بودند و تسليم حكومت هاي زور و قدرت هاي استعماري گشته بودند، و شايد كوچكترين اثري هم از آنان در تاريخ باقي نمانده بود.

«از بهترين رازهاي نهفته بقاي «تشيّع» همين روح انتظاري است كه كالبد هر شيعه را آكنده ساخته، و پيوسته او را به تلاش و كوشش و جنبش و جوشش وامي دارد و مانع از نوميدي وبي تابي و افسردگي و درماندگي او مي گردد. به تعبير «دكتر علي وردي» استاد جامعه شناسي دانشگاه بغداد: تشيّع، «بركان خامد، آتشفشان خاموش» كوهسار اسلام است كه گاه و بي گاه، دود و بخار و لرزه و تكان اندكي پديد مي آورد، و همين تأثير اندك، ريشه تمام انقلابات دنياي اسلام مي باشد». [2] .

[1] امامت و مهدويّت، ج 1، ص 353.

[2] انتظار بذر انقلاب، ص 164.

اعتراف دشمنان اسلام به سازندگي انتظار

اين حقيقت كه انتظار ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) بذر تمام انقلاب هاي شيعي در طول تاريخ حيات اسلام است چنان مسلّم و بديهي است كه حتّي مخالفان شرقي و غربي اسلام نيز بدان معترفند و با همه عناد و لجاجي كه با اسلام و قرآن و مسلمانان و مكتب انسان ساز تشيّع دارند و از هيچ گونه تهمت و دروغ و افتراء خودداري نميورزند،

 

[ صفحه 240]

 

بي پرده از سازندگي انتظار سخن مي گويند و آن را يكي از عقايد انقلاب آفرين كم نظير «تشيّع» مي شمارند.

«اي.پ.پتروشفسكي» تاريخدان، و ايران شناس فرهنگستان علوم شوروي ـ كه در توجيه تاريخ ما با معيارهاي حزبي، گرچه به زور مسخ و تحريف، سخت استاد است ـ در اين زمينه مي نويسد:

«چشم به راه «مهدي» بودن، در عقايد مردمي كه نهضت هاي قرن سيزدهم را در ايران به پا داشتند، مقام بلندي داشته است، ولي در قرن چهاردهم و پانزدهم ميلادي، اين عقيده راسخ تر و مشهودتر گشت... داستاني كه «ياقوت حموي» نقل مي كند بسيار آموزنده است... در شهر «كاشان»، سران شهر، هر روز هنگام سپيده دم از دروازه خارج مي شدند و اسب زين كرده اي را «يَدَك» مي بردند، تا قائم مهدي، در صورت ظهور، بر آن سوار شود. در زمان فرمانروايي «سربداران» نيز... در سبزوار... به طوري كه «ميرخواند» در «روضة الصفا» مي گويد: هر بامداد و شب، به انتظار «صاحب الزمان» اسب كشيدندي». [1] .

به عقيده ما هرچند كه جناب «پتروشفسكي»، تاريخدان و ايران شناس فرهنگستان علوم شوروي، تمام آموخته هاي خود را از افسانه هاي ساخته و پرداخته دست دشمنان تشيّع فرا گرفته، و در توجيه اين افسانه ها سخت ماهر است؛ ولي در عين حال، جاي بسي تعجّب است كه گويا به خاطر مبارك حضرت استاد نرسيده است كه تمام عبارات و گفته هايشان حاكي از بيداري، آگاهي، روشن دلي، آمادگي، و تلاش و كوشش ناشي از انتظار نهضت آفرين تشيّع است، و چنين اقرار و اعتراف روشني با مخدّر بودن «دين» و عامل انحطاط و عقب ماندگي بودن آن سازگار نمي باشد. و گرنه حتماً در اين تعابير رسا و گويا كه حاكي از سازندگي عقيده نجات بخش و تحرّك آفرين انتظار است، تجديد نظر مي نمودند.

«جيمز دار مستتر»، شرق شناس و زبان دان «معروف» فرانسوي نيز، كه به شيوه

 

[ صفحه 241]

 

غربيان، سخت مي كوشد تا در اصالت اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) خدشه وارد كند، در اين باره مي گويد:

«در حلّه كه نزديك بغداد واقع است... همه روزه پس از نماز عصر، صد نفر سوار با شمشير برهنه مي رفتند و از حاكم شهر اسبي با زين و برگ مي ستاندند و... فرياد مي زدند كه: تو را به خدا، اي صاحب الزمان! تو را به خدا بيرون بيا.

... صفويّه هرچند «سيّد» بودند و از اولاد علي (عليه السلام) به شمار مي آمدند، خود را فقط نايب امام و حكّام موقتي محسوب مي داشتند... و مهدي غايب (عليه السلام) را بر خود مقدّم مي دانستند. پادشاهان صفوي، در كاخ خود در اصفهان، دو اسب با زين افزار مجلّل، مجهّز داشتند تا براي سواري مهدي حاضر باشد». [2] .

ما بدين جهت كه سخنان اين شرق شناس و زباندان ياوه سراي فرانسوي تا چه اندازه حقيقت دارد، كاري نداريم؛ ولي سخن ما در اين است كه اين جناب مستشرق نيز، چون به خوبي دريافته است كه چشم به راهي قيام قائم آل محمّد (عليهم السلام) مايه سرسختي، مقاومت و استقامت بي نظير شيعيان در برابر استعمارگران و زورگويان چپاولگر است، از اين رو به اروپائيان استعمار كننده و غارتگر هشدار مي دهد كه:

«قومي را كه با چنين احساسات پرورش يافته است، مي توان كشتار كرد؛ امّا مطيع نمي توان ساخت». [3] .

آري خواننده عزيز! از ديدگاه مكتب تشيّع، انتظار، لفظ نيست، گفتار نيست، توقّع تنها نيست، اميد و آرزوي خالي نيست؛ بلكه پندار و كردار است، عمل و حركت است، نهضت و مبارزه است، تلاش و كوشش است، صبر و مقاومت است، جهاد و فداكاري است. و از اين رو، ريشه تمام حركتها و نهضت هاي اسلامي و جنبش ها و قيام هاي شيعي پس از رحلت رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) تا كنون، همين روح حركت بخشي انتظار است.

بنابراين، باتوجّه به كلّيه مطالبي كه تا اينجا گفته شد روشن مي گردد كه:

«انتظار نه تنها آرامش موقّت نيست، بلكه اعتراضي دايمي عليه

 

[ صفحه 242]

 

بي عدالتي هاست. و نه تنها تسلّي دادن نيست؛ بلكه برافروختن و تحريك كردن براي احقاق حق و ابطال باطل است. انتظار، پذيرش نوعي انقلاب، تحوّل و تكامل، هدفداري و معني داري است. موجبي براي دفاع جاودانه از هدف و مسلك است. سرمايه اي روحي براي تكامل و تعالي و حفظ جنبه هاي انساني و ايدئولوژيكي است. انتظار، عامل تحرك است. اسلحه اي قوي و برّان عليه روح مردگي است. نجات از اعتزال و كناره گيري است. موجد تحوّل است. بر اين اساس، انتظاري خلاف چنين جهت، از آنِ بي عرضه ها وبي شخصيتهاست». [4] .

اينك بنگريد كه منتظر راستين ظهور در فضاي حيات بخش انتظار، به چه ميزان از رشد و كمال و فداكاري و از خود گذشتگي مي رسد و در زادگاه امام معصوم خود، در شهر سامرا، به ياد قائم منتظر، كه امر او روشن تر از خورشيد فروزان است، چگونه حماسي و شورانگيز، لب به سخن مي گشايد و با وي راز دل مي گويد و پيمان فداكاري و از خودگذشتگي مي بندد و خويشتن را براي جهاد و مبارزه در پيشگاه حضرتش، آماده مي نمايد.

«واشهدك يا مولاي... وهو عهدي إليك... فلو تطاولت الدّهور وتمادت الأعمار لم أزدد فيك إلاّ يقيناً ولك إلاّ حبّاً وعليك إلاّ متّكلاً ومعتمداً ولظهورك إلاّ متوقّعاً ومنتظراً ولجهادي بين يديك مترقّباً، فأبذلُ نفسي ومالي و ولدي وأهلي وجميع ما خوّلني ربّي بين يديك والتصرّف بين أمرك». [5] .

«مولاي من! شاهد باش... اين پيمان من با تو است... كه اگر روزگار غيبت تو به درازا كشد، از ايمان به تو برنگردم؛ بلكه بر يقينم بيفزايد ودوستيم به تو زيادتر شود وبيشتر به تو پشت گرم وقوي دل گردم وبا اشتياق فراوان تر انتظار ظهور تو را داشته باشم و براي جهاد در پيشگاه تو آماده تر شوم. پس اينك، جانم، مالم، فرزندانم، همسرم وهرآنچه خداي به من ارزاني داشته است به راه تو فدا مي كنم و فرمان تو را بي چون و چرا گردن مي نهم».

 

[ صفحه 243]

 

به راستي كه اين عشق و علاقه، عاطفه و محبّت و مهر و مودّت را نسبت به كدام يك از پيشوايان عادي ديده ايد؟ كه انساني از راه صدق و صفا اين گونه آشفته و جگر سوخته سخن بگويد و تنها در فضاي حيات بخش انتظار، اين گونه با محبوب خود راز و نياز كند، و از درد فراق و دوري هجران زار زار بنالد و از پيمان و ايثار و انتظار و جهاد مشتاقانه سخن براند. با يك دنيا شوق و اميد اعلام آمادگي كند و دردمندانه سر بر آستان محبوب خويش بسايد و جان و تن را براي شركت در نهضتي عظيم سرمايه بگذارد.

شما را به خدا! آيا سخني از اين انگيزنده تر، فريادگرايانه تر و ناله اي پر سوز و گدازتر ديده ايد؟

اكنون اي خواننده فرزانه! به مطالبي كه ما در ابتداي همين بحث، تحت عنوان «انتظار فرج از ديدگاه نظامهاي سلطه گر» آورديم، نظري دو باره بيفكن، تا دريابي كه مدّعيان دروغين «انديشه علمي»، چگونه به دين خدا تهمت مي زنند، و افترا مي بندند، و مي گويند: انتظار فرج امام زمان (عليه السلام) «عامل انحطاط و عقب ماندگي است»، در حالي كه همه آن تهمتها و افتراها برازنده دامان خود آن آلوده دامنان رسواي تاريخ است.

از مجموع مطالبي كه تا اينجا در باره «انتظار» گفتيم، نتايج ارزشمندي به دست مي آيد كه اينك به آنها اشاره مي كنيم:

1 ـ انتظار فرج، وعده حتمي الهي است.

2 ـ انتظار فرج، نوعي عبادت است.

3 ـ انتظار فرج، ايمان به غيب است.

4 ـ انتظار فرج، اقرار و اعتراف به يگانگي خدا، و رسالت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) و پيشوايي امامان معصوم (عليه السلام) است.

5 ـ انتظار فرج، تلاش و كوشش و سازندگي است.

6 ـ انتظار فرج، عامل مقاومت، استقامت و پايداري است.

7 ـ انتظار فرج، نوعي فرياد و خروشي از درون، و نوعي اعراض و اعتراض و روي گرداني و بي اعتنايي به نظامهاي موجود، و عدم پذيرش سلطه ها، و اعراض از ابراز قدرت زمامداران خودسر، خودبين و خودپرست است.

8 ـ انتظار فرج، با دو بُعد جاذبه و دافعه (يعني اميد و يأس) يكي از عامل هاي

 

[ صفحه 244]

 

اساسي تحرك در تاريخ بشر است كه، ابرهاي تيره و تار يأس و بدبيني را از آسمان روح و فكر و انديشه آدمي دور مي سازد و منتظران واقعي را به پيش مي راند و با شتابي شگفت انگيز آنان را به سوي ترقّي و كمال سوق مي دهد و از خود باختگي و تسليم در برابر باطل بازشان مي دارد و بدينوسيله، آنان را براي يك آينده روشن بسيج مي نمايد و نيروها را براي فداكاري و از خود گذشتگي و ايثار، در راه به پاداشتن حق، آماده تر، افكار را بيدارتر، آمادگيها را افزون تر، عشقها را آتشين تر، انقلابها را سريع تر و راه را براي رسيدن به يك جامعه اصيل كاملاً اسلامي به معني واقعي كلمه، هموارتر مي سازد.

بنابراين، «انتظار فرج» نه تنها عامل ركود و سستي و مايه انحطاط و عقب ماندگي نيست؛ بلكه يكي از بزرگترين و مهمترين عوامل پيشرفت به شمار مي رود و از آن جايي كه دائماً احساسات را بر مي انگيزاند، و منتظران را به آينده اميدوار مي سازد و به آنان دل گرمي مي دهد، تا در برابر زورگويان و مستكبران و ستم پيشگان، تسليم نشوند، براي احياي حقوق از دست رفته خود به پاخيزند و پيوسته تلاش كنند و با سياستهاي فريبكارانه و خدعه آميز حكومتهاي زور و جور بجنگند، رزمي تدافعي، نبردي دايمي و پيكاري مستمر و جاودانه است كه به عنوان مقدّمه «جنگ بزرگ» براي رهايي مظلومان از چنگال ظالمان تا قيام قائم آل محمّد (عليهم السلام) ادامه دارد و رزم آوران اين نبرد جاودانه، منتظران با ايماني هستند كه پيوسته هشيار و بيدار و آگاهانه، در درون كمينگاه صبر و انتظار، زير پوشش كتمان و سكوت، به پيكار مقدّس خود ادامه مي دهند و شبانه روز در انتظار فرج آخرين حجّت خدا، و ظهور آن امام غايبي كه با قيام مقدّسش سراسر روي زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود، چشم به راهند.

و دليل اين انتظار و چشم براهي هم همان نويدهاي صريح قرآن كريم و روايات معتبر و متواتري است كه مسأله ظهور مهدي موعود (عليه السلام) و اميد به آينده را به عنوان يك وعده الهي تخلّف ناپذير مطرح نموده، و مسلمانان را به آينده اي روشن و درخشان اميدوار ساخته، و به آنان وعده فتح و پيروزي نهايي داده، و با صراحت و قاطعيّت اعلام كرده اند كه در آينده، «صالحان و پاكان» وارثان زمين خواهند گرديد، و بر همه جهان حكومت خواهند كرد، و براي هميشه بساط ظلم و ستم برچيده خواهد شد و جهان بشريّت از لوث وجود افراد نا صالح پاك خواهد گرديد.

[ صفحه 247]

[1] اي.پ. پطروشفسكي، نهضت سربداران خراسان، ترجمه كريم كشاورز، ص 15 و 16.

[2] دار مستتر، مهدي از صدر اسلام تا قرن 13 هجري، ترجمه محسن جهانسوز، ص 38 و 39.

[3] همان، ص 79.

[4] مسأله انتظار، ص 103.

[5] مفاتيح الجنان، باب سوّم، زيارت دوّم حضرت صاحب الزمان (عليه السلام).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74298







نظرات کاربران