دین آینده جهان
حضرت مهدی و نویدهای ظهورش در قرآن کریم تردیدی نیست که از نظر جامعه اسلامی، کلیه مفاهیم و معتقدات اصیل اسلامی ریشه در کلام الهی دارد و عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نیز که یکی از معتقدات اصیل اسلامی است، صورت کلّی و مایه اساسی آن در کتاب خدا 
حضرت مهدي و نويدهاي ظهورش در قرآن كريم <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
ترديدي نيست كه از نظر جامعه اسلامي، كليه مفاهيم و معتقدات اصيل اسلامي ريشه در كلام الهي دارد و عقيده به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) نيز كه يكي از معتقدات اصيل اسلامي است، صورت كلّي و مايه اساسي آن در كتاب خدا «قرآن كريم» تجلّي يافته و اين كتاب بزرگ آسماني در اين زمينه نيز مانند زمينه هاي ديگر يك، بحث كلّي و اُصولي مطرح نموده و فرا رسيدن آن روز فرخنده و مبارك را به تمام پيروان اسلام بشارت داده است.
در اين زمينه، آيات متعددي در قرآن كريم وارد شده است كه پيشوايان ديني آنها را به وجود مقدّس مهدي (عليه السلام) و ظهور مبارك آن حضرت تفسير و تأويل كرده اند. ما براي مزيد اطّلاع و اثبات مدّعاي خود آنها را در اينجا مي آوريم.
اينك آياتي كه به وجود مقدس مهدي (عليه السلام) تفسير و يا تأويل شده است:
>سوره بقره
>سوره آل عمران
>سوره نساء
>سوره انفال
>سوره توبه
>سوره هود
>سوره ابراهيم
>سوره حجر
>سوره اسراء
>سوره مريم
>سوره نور
>سوره قصص
>سوره سجده
>سوره فتح
سوره بقره
آيه اوّل:
(هُديً لِلْمُتَّقينَ - اَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ) [1] .
«(قرآن) هدايت است براي پرهيزكاران، آنان كه به غيب ايمان مي آورند».
جابر بن عبدالله انصاري ضمن نقل حديث مفصلي گويد:
جندل بن جنادة بن جبير يهودي نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) آمد و پس از دريافت پاسخ سؤالي كه مطرح نمود، اسلام آورد آنگاه در باره اوصياي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) از آن
[ صفحه 248]
حضرت پرسش نمود. پيامبر خدا در جواب او نام يكايك آنان را بر شمرد تا اين كه فرمود:
«... پس از او يعني بعد از امام حسن عسكري (عليه السلام) فرزندش محمّد است كه مهدي، قائم و حجّت خوانده مي شود. او از ديده ها پنهان مي شود و سپس ظاهر مي گردد، و هنگامي كه ظهور كند زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده است».
سپس فرمود:
«خوشا به حال آنان كه در زمان غيبت او صبر مي كنند و خوشا به حال كساني كه در محبّت آنها ثابت قدم مي مانند؛ آنها همان اهل تقوا هستند كه خداوند در كتاب خود توصيفشان نموده و فرموده است:
(هُديً لِلْمُتَّقينَ - الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ) [2] [3] .
امام صادق (عليه السلام) نيز در تفسير اين آيه فرموده است:
«متّقين، شيعيان عليّ بن ابي طالب (عليه السلام) هستند، و غيب، حجت غايب است». [4] .
در حديث ديگري در همين رابطه آمده است كه فرمود:
««اَلَّذين يُؤمِنونَ بِالْغَيْب»، در حق كساني است كه به قيام حضرت قائم (عليه السلام) ايمان بياورند و آن را حق بدانند». [5] .
آنچه از اين أحاديث استفاده مي شود اين است كه:
«مقصود از متقين، همان مؤمنان به حضرت مهدي (عليه السلام) مي باشند و غيب خود آن حضرت است. چرا كه غيب چيزي است كه از حواس پنجگانه پنهان باشد و همان گونه كه خداوند و جهان آخرت غيب محسوب مي شود ـ بدين دليل كه با حواس پنجگانه درك نمي شود ـ حضرت مهدي (عليه السلام) نيز غيب است. چرا كه
[ صفحه 249]
آن حضرت در زمان غيبت با رؤيتي عمومي كه به واسطه آن شناخته شود، ديده نمي شود. يعني يا كسي ايشان را نمي بيند و يا اگر هم او را به بيند نمي شناسد، و فقط عدّه اي محدود به زيارت ايشان مشرّف مي شوند». [6] .
آيه دوّم:
(وَإذ ابتلي إبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهُنُّ). [7] .
«هنگامي كه حضرت ابراهيم را پروردگارش به وسيله كلماتي آزمود، پس آنها را به انجام رسانيد».
مفضّل بن عمر در تفسير اين آيه مباركه گويد:
درباره اين آيه مباركه «وَ إِذِ ابتلي إبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات...»، از امام صادق (عليه السلام) پرسش نمودم، حضرت فرمود:
«اين همان كلماتي است كه حضرت آدم (عليه السلام) از پروردگار خود دريافت نمود. پس توسّط آن كلمات به پيشگاه پروردگار توبه نمود و خداوند توبه اش را پذيرفت.
و جريان توبه چنين بود كه حضرت آدم (عليه السلام) عرض كرد:
«يا رَبِّ أَسْألُكَ بحقِّ محمّد و عليٍّ و فاطِمَةَ وَ اْلَحَسَنِ وَ الْحُسَيْن إلاّ تُبْتَ عَلَيَّ»
اي خداي من! از تو مي خواهم كه به واسطه محمّد و علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) توبه مرا بپذيري! پس خداوند توبه او را پذيرفت كه او بسيار توبه پذير و مهربان است».
گفتم:اي فرزند رسول خدا! مقصود از «فَأتَمَهُّنَّ» در اين آيه چيست؟
فرمود:
«مقصود اين است كه: خداوند آنها را تا قائم مهدي (عليه السلام) به اتمام رسانيد و دوازده امام (عليهم السلام) را كه 9 تن آنان از فرزندان حسين (عليه السلام) مي باشند، براي او بيان فرمود». [8] .
[ صفحه 250]
در توضيح اين حديث شريف بايد به اين نكته توجّه داشت كه:
«... ابتلاء به معني امتحان و اختيار است و معناي حديث اين است كه خداوند متعال، پيامبر خليل خود حضرت ابراهيم (عليه السلام) را آزمايش نمود و او را با اسامي مبارك رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) و ائمّه اثني عشر (عليهم السلام) امتحان فرمود. و امّا اين كه حقيقت آزمون چه بوده است؟ آيه كريمه در مورد آن سخني نگفته؛ وليكن احاديث شريفه آن را روشن نموده اند، و در آنها چنين آمده است كه، آن امتحان، خضوع در برابر افضليّت و برتري آنان، يعني برتري رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و أهل بيت او (عليهم السلام) و اعتقاد به متابعت (حضرت ابراهيم (عليه السلام از ايشان بوده است». [9] .
آيه سوم:
(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوْعِ وَ نَقْص مِنَ الأَمْوالِ والأَنْفُسِ وَالَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ). [10] .
«ما شما را به چيزي از قبيل ترس و گرسنگي و كاهشي در اموال و جانها و محصولات مي آزماييم، و مژده بده به آنها كه شكيبا و ثابت قدم هستند».
محمّد بن مسلم گويد: امام صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه فرمود:
«پيش از آمدن قائم (عليه السلام) علامتهايي براي امتحان مؤمنين خواهد بود».
عرض كردم: آن علامتها چيست؟ فرمود:
«بيماري هاي گوناگون كه سبب ترس و دلهره است و بالا رفتن نرخها كه سبب گرسنگي است و كاهش در اموال و جانها كه قحطي و مرگ و مير فراوان است و نقص در محصولات كه به نيامدن بالان است. پس در آن موقع به آن ها كه در عقيده به ما ثابت مي مانند مژده بده».
آن گاه فرمود:
«اي محمّد! اين تأويل آيه است، و هيچ كس جز آن ها كه راسخ در علم اند، تأويل آن را نمي داند، و مائيم راسخان در علم». [11] .
[ صفحه 251]
[1] سوره بقره، آيه 2 و 3.
[2] سوره بقره، آيه 2 و 3.
[3] ينابيع المودّة، ج 3 ص 284، باب 76.
[4] بحار الانوار، ج 51، ص 52، ح 29.
[5] همان، ح 28.
[6] موعود قرآن، ص 10.
[7] سوره بقره، آيه 124.
[8] تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 120، ح 338؛ الزام النّاصب، ج 1 ص 179؛ معاني الأخبار، ص 126 ؛ ينابيع المودّة، ج 1، ص 290، باب 24.
[9] موعود قرآن، ص 12.
[10] سوره بقره، آيه 155.
[11] ينابيع المودّة، ج 3، ص 235، ح 2، باب 71.
سوره آل عمران
(أَفَغَير دينِ الله يَبغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إلَيه يُرجَعُونَ). [1] .
«آيا جز دين خدا را مي جويند؟ با آن كه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم او هستند، و به سوي او بازگردانيده مي شوند».
در تفسير اين آيه شريفه و جهاني شدن آيين توحيد و حاكميت آخرين دين خدا بر سرتاسر جهان، روايات چندي از حضرات معصومين (عليهم السلام) رسيده است كه به قسمتي از آنها در اينجا تبرّك مي جوئيم:
1 ـ امام باقر (عليه السلام) در مورد ظهور حضرت قائم (عليه السلام) مي فرمايد:
«هنگامي كه حضرت قائم (عليه السلام) قيام كند، هيچ آبادي و سرزميني در روي كره زمين باقي نمي ماند مگر اين كه نداي «لا إله إلاّ الله و محمّداً رسول الله» در آنجا بلند شود. و اين همان گفتار خداي تعالي است كه (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ في السّماوَاتِ وَ الأَرْضَ...) [2] و حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) «جزيه» را نمي پذيرد چنان كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) مي پذيرفت و اين، همان قول خداي تعالي است كه، با كافران بجنگيد تا هيچ فتنه اي باقي نماند و دين تماماً از آن خدا باشد». [3] .
2 ـ در تفسير همين آيه شريفه از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:
«هنگامي كه حضرت قائم مهدي (عليه السلام) قيام كند هيچ نقطه اي در روي زمين باقي نمي ماند جز اين كه بانگ «لا اله الا الله و محمّداً رسول الله» در آنجا بلند شود». [4] .
3 ـ در مورد همين آيه مباركه در حديثي از امام كاظم (عليه السلام) در باره حضرت قائم (عليه السلام) چنين مي خوانيم:
ابن بكَيْر، گويد: از امام كاظم (عليه السلام) در مورد اين آيه شريفه پرسيدم، حضرت فرمود:
«انزلَتْ فِي القائم (عليه السلام) اِذا خَرَجَ بِالْيَهُوْدِ وَ النَّصاري وَ الْصّابئين وَ اْلزَّنادِقَة و
[ صفحه 252]
أَهْل الرَدَّة وَ الكُفّار، فِي شَرْقِ الأرْضِ وَ غَرْبِها فَعَرَضَ عَلَيْهِم الإسلام، فَمَنْ أسْلَمَ طَوْعاً أمَرَهُ بِالصَّلاةِ و الزَّكاةِ وَ ما يُؤمَرُ بِهِ الْمُسْلِم وَ يَجِبُ لله عَلَيْه، وَ مَنْ لَمْ يسلم ضَرَبَ عُنُقَهُ حتّي لا يَبْقي فِي المَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ أحَدُ إِلاّ وَحَّدَ الله». [5] .
«اين آيه، در باره حضرت قائم (عليه السلام) نازل شده است. هنگامي كه ظاهر شود، آيين مقدّس اسلام را در شرق و غرب جهان، به يهود و نصاري و صائبان و ملحدان و مرتدان و كافران عرضه مي دارد، هر كس آن را از روي ميل و رغبت بپذيرد، به نماز و زكات و ديگر فرائض اسلامي امر مي فرمايد و هر كس امتناع ورزد، گردنش را مي زند تا در همه شرق و غرب جهان جز موحّد و يكتا پرست باقي نماند».
[1] سوره آل عمران، آيه 83.
[2] سوره انفال، آيه 39.
[3] المحجّه، ص 50 و تفسير عياشي، ج 2، ص 65.
[4] ينابيع المودّة، ج 3، ص 236، باب 71 ـ تفسير عياشي، ج 1، ص 207، ح 81، تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 362، ح 229.
[5] تفسير عياشي، ج 1، ص 207، ح 82 ؛ المحجه، ص 50، اثبات الهداة، ج 3، ص 549، ح 552 ؛ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 362، ح 230.
سوره نساء
(وَ إنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ اِلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقيامَةِ يَكوُنُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً). [1] .
«و هيچ يك از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ، به او يعني حضرت مهدي (عليه السلام) يا حضرت عيسي (عليه السلام) ايمان مي آورد».
پيش از آن كه در باره تفسير اين آيه شريفه سخني بگوييم، لازم است نكته اي را ياد آور شويم و آن اين كه، در مورد ضمير «مَوتِهِ» دو احتمال است؛ يكي اين كه به اهل كتاب بر گردد و ديگر اين كه به حضرت عيسي (عليه السلام). بنابر احتمال اوّل، معناي آيه شريفه اين است كه «احدي از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ، به حضرت عيسي (عليه السلام) ايمان آورد» و بنابر احتمال دوم، معناي آيه چنين خواهد بود «احدي از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگ حضرت عيسي (عليه السلام) به او ايمان خواهد آورد».
برخي از مفسّران اهل سنّت كه احتمال اوّل را برگزيده اند ناچار شده اند كه توجيهات عجيب و غريبي را در مورد آيه شريفه ملتزم شوند؛ ولي بنابر احتمال دوم، معناي آيه بسيار روشن است. چون طبق عقيده قطعي ما مسلمانان، حضرت عيسي (عليه السلام)
[ صفحه 253]
هنوز زنده است و بعد از ظهور حضرت بقية اللّه (عليه السلام) او نيز ـ از آسمان ـ نازل شده و از ياران و اصحاب آن حضرت خواهد بود». [2] .
و اينك در رابطه با تفسير آيه شريفه به دو روايت كه از طريق معصومين (عليهم السلام) رسيده است، تبرّك مي جوييم:
1 ـ علامه قندوزي حنفي، در تفسير آيه مزبور از محمّد بن مسلم از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:
«حضرت عيسي (عليه السلام) پيش از روز رستاخيز به دنيا فرود مي آيد؛ پس پيروان هيچ ملّتي، نه يهودي و نه غير يهودي، باقي نمي ماند مگر اين كه پيش از مرگشان، به او ايمان مي آورند، و حضرت عيسي (عليه السلام) در پشت سر حضرت مهدي (عليه السلام) نماز مي خواند». [3] .
و مانند اين روايت را، علاّمه ابن صبّاغ مالكي، [4] و نيز كسان ديگري غير از او در كتابهاي خود نقل كرده اند.
2 ـ بسياري از دانشمندان بزرگ شيعه در ذيل آيه مزبور، در كتب تفسير و حديث، از «شهر بن حوشب» روايت كرده اند كه گفت:
روزي حجّاج به من گفت: آيه اي در كتاب خدا هست كه مرا ناتوان ساخته است.
گفتم:اي امير! كدام آيه است؟
گفت: اين آيه: «وَإنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوتِه» [5] اين آيه به صراحت مي گويد: احدي از اهل كتاب نيست جز اين كه پيش از مرگش به حضرت عيسي (عليه السلام) ايمان مي آورد، در صورتي كه من يهودي ونصراني را مي آورم و گردن مي زنم وچشم به دهان او مي دوزم ومي بينم كه ديده ازجهان فرو مي بندد ولبهايش را حركت نمي دهد واعترافي نمي كند.
گفتم: اي امير! معناي آيه آن طور نيست كه شما تصور كرده ايد.
گفت: پس چگونه است؟
[ صفحه 254]
گفتم: پيش از آن كه قيامت بر پا شود حضرت عيسي (عليه السلام) به زمين باز مي گردد و در روي زمين هيچ يهودي و مسيحي و غير از آنها باقي نمي ماند جز اين كه به او ايمان مي آورد و او در پشت سر حضرت مهدي (عليه السلام) نماز مي خواند.
حجّاج گفت: واي بر تو! اين معنا را از كجا آورده اي؟
گفتم: آن را محمّد بن عليّ بن حسين بن عليّ بن ابي طالب (عليهما السلام) به من فرموده است.
حجّاج گفت: به خدا سوگند! آن را از چشمه زلال معرفت آورده اي». [6] .
اين حديث در كتب اهل سنّت نيز نقل شده است، و در بسياري از كتب حديثي، تفسيري و كلامي آنها تصريح شده كه ضمير «موته» به حضرت عيسي (عليه السلام) بر مي گردد. [7] .
به هر حال، كه حضرت عيسي (عليه السلام) پيش از قيام قيامت، به هنگام ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) از آسمان فرود مي آيد و در پشت سر آن حضرت نماز مي گزارد، و به حضرتش اقتدا مي نمايد، و در نتيجه نصاري به جهت اقتداي حضرت عيسي به حضرت صاحب الامر (عليه السلام) در نماز، به آن حضرت ايمان مي آورند، و يهود نيز به حضرت مهدي (عليه السلام) مي گروند. [8] .
زيرا حضرت مهدي (عليه السلام) الواح تورات را ـ كه در آنها علامات حضرت مهدي (عليه السلام) و نشانه هاي امامت و رهبري او موجود است ـ از فلسطين يا غاري در انطاكيه بيرون مي آورد، و پيروان ساير اديان نيز به سبب معجزاتي كه از آن حضرت مي بينند به حضرتش ايمان مي آورند.
[1] سوره نساء آيه 159.
[2] رجعت يا دولت كريمه، ص 28، جهت اطلاع بيشتر به تفسير درّ المنثور، ج 2، ص 427 مراجعه فرماييد.
[3] ينابيع المودّة، ج 3، ص 237، باب 71.
[4] الفصول المهمّه، ص 295، باب 12.
[5] سوره نساء، آيه 159.
[6] تفسير مجمع البيان، ج 3، ص 211، المحجة، ص 62 ؛ تفسير برهان، ج 1، ص 426 ؛ تفسير صافي، ج 2، ص 350 ؛ تفسير قمي، ج 1، ص 165 ؛ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 571، 662.
[7] تفسير فخر رازي، ج 3 ص 505؛ درّ المنثور، ج 2، ص 241.
[8] در مورد نزول حضرت عيسي (عليه السلام) در بخش بعدي به تفصيل سخن خواهيم گفت.
سوره انفال
(وَ قاتِلوُهُمْ حتّي لا تكونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ). [1] .
«با كافران بجنگيد تا فتنه اي باقي نماند و دين يك سره از آن خدا باشد».
محمّد بن مسلم گويد:
[ صفحه 255]
محضر امام محمّد باقر (عليه السلام) عرض كردم: تأويل قول خداي تعالي در سوره انفال كه مي فرمايد: «وَ قاتِلوُهُمْ حتّي لا تكونَ فِتْنَةٌ...» چيست؟ فرمود:
«تأويل اين آيه هنوز نيامده است، و هنگامي كه تأويل آن بيايد با مشركان پيكار خواهد شد تا وقتي كه يگانگي خداي تعالي را بپذيرند و شركي در روي زمين باقي نماند، واين در زمان قيام «قائم» ما خواهد بود». [2] .
و در يك روايت ديگر از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
«... تأويل اين آيه هنوز نيامده است. هنگامي كه قائم ما (عليه السلام) قيام كند، هر كس كه زمان او را درك كند، تأويل اين آيه را مي بيند كه، هر كجا را كه تاريكي شب فرا گيرد آيين محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) آنجا را فرا خواهد گرفت، تا اين كه ديگر شركي در روي زمين باقي نباشد». [3] .
نكته مهمي كه در اينجا قابل ذكر است اين كه:
«تعبير اين حديث بسيار جالب است به خصوص كه تاريكي شب را مثال آورده و روشنايي روز را مثال نزده است؛ زيرا شمول تاريكي بيش از روشنايي است چون ممكن است در روي زمين نقطه اي يافت شود كه نور به آنجا راه پيدا نكند؛ ولي تاريكي همه جا را فرا مي گيرد و هيچ نقطه اي مستثني نيست.
هنگامي كه آفتاب عالمتاب امامت ظهور كند همه جهان به نور پروردگار منوّر مي شود و آثار قيام شكوهمند آن مهر تابان در تمام ذرات عالم آشكار مي شود». [4] .
آري! هنوز تأويل اين آيه واقع نشده است؛ زيرا به طوري كه مي دانيم، نه در زمان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و نه در دوران احدي از خلفاء و نه هم در روزگار هيچ يك از اوصيا، زماني كه در آن، جز دين حق، دين ديگري در روي زمين وجود نداشته باشد، به طور كامل در دنيا پديد نيامده است و بنابر اين، شكي نيست كه چنين وضعيتي فقط در زمان حضرت مهدي (عليه السلام) تحقق خواهد يافت.
[ صفحه 256]
[1] سوره انفال، آيه 39.
[2] ينابيع المودّة، ص 239، باب 71 ؛ تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 834.
[3] تفسير عياشي، ج 2، ص 60، ح 48 ؛ تفسير البرهان، ج 3، ص 81، تفسير صافي، ج 3، ص 340، و اثبات الهداة، ج 3، باب 32، ح 58 و با ترجمه فارسي، ج 7، ص 99، ح 558.
[4] جهان بعد از ظهور، ص 75.
سوره توبه
(هُوَ الَّذي أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَدِيْنِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَليَ الدِّيْنِ كُلِّهِ وَ لوْكَرِهَ المُشْرِكوُنَ). [1] .
«او خداوندي است كه پيامبرش را با هدايت و ديني حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند اگر چه مشركان ناخشنود باشند».
اين آيه مباركه در سه سوره از سوره هاي قرآن كريم تكرار شده كه اهميّت اين وعده الهي بخوبي روشن مي شود؛ ولي مهم اين است كه، اين وعده خداوند كي محقق مي شود؟ زيرا مسلّم است كه تا كنون اين وعده خداوند تحقّق نيافته و هم اكنون اديان باطل و اديان آسماني تحريف شده در روي زمين وجود دارند، و شكّي نيست كه وعده خداوند تخلف ناپذير است. بنابر اين، بايد ديد طبق روايات و مدارك معتبر اسلامي هنگام تحقق اين وعده بزرگ كه تحقق قول و پيمان خداوند است، چه وقت خواهد بود؟
آنچه از مجموع روايات معتبر و احاديث متواتر اسلامي كه از طريق شيعه و سنّي روايت شده استفاده مي شود اين است كه اين آيه مباركه، مربوط به زمان ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) است؛ زيرا در زمان حكومت جهاني حضرت مهدي (عليه السلام) است كه دين مقدس اسلام در سراسر زمين حاكم مي شود و بشر پيرو يك آيين مي گردد، و نشاني از اديان باطل و تحريف شده در روي زمين باقي نمي ماند.
اينك براي اثبات اين مطلب به احاديث چندي كه در اين باره مي آوريم، توجّه فرماييد:
1 ـ مقداد بن اسود گويد: از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مي فرمود:
«لايَبْقي عَلي ظَهْرِ الأَرْضِ بَيْتُ مَدَر وَ لا وَبَر إلاّ أدْخَلَهُ الله (عَلَيهِم) كَلِمَةَ الاسْلام، إمّا بِعِزٍّ عَزِيز و إمّا بِذُّل ذَلِيل، إمّا يُعِزُّهُم فَيَجْعَلَهُمْ مِنْ أهْلِها فَيُعِزّوا بِهِ، وَ إمّا يُذِلُّهُمْ فَيَدِينُون لَهُ». [2] .
«در روي زمين هيچ خانه خشت و گلي و خيمه مويين نمي ماند مگر اين كه خداوند آيين اسلام را در آن خانه وارد مي كند، يا با عزّت و سر بلندي يا با
[ صفحه 257]
ذلّت و خواري، يا اين كه اسلام را مي پذيرند و خداوند آنها را سر بلند مي گرداند يا اين كه به ناچار در برابر اسلام سر تعظيم فرود مي آورند».
2 ـ مرحوم محدّث بحراني در ذيل همين آيه در كتاب «المحجة»، حديثي را از اميرمؤمنان علي (عليه السلام) بدين صورت نقل مي كند:
«عَنْ عِمْرانِ بْنِ مَيْثَمْ، عَنْ عَبايَةِ بْنِ ربعي، أنَّهُ سَمِعَ أَمير الْمُؤْمِنينَ (عليه السلام) يَقُولُ: «هُوَ الّذَي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَدِيْنِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» أَظَهَرَ بَعْدُ ذلِكَ؟
قالُوا: نَعَمْ.
قَالَ: كَلاّ، فَوَالَّذي نَفْسِي! بِيَدِهِ! حتّي لا تَبْقي قَرْيَة إِلاّ وَيُنادي فيها بِشَهادةِ أَنْ لا اِلهَ إِلاّ الله، وَأَنَّ محمّداً رَسُولُ الله (صلي الله عليه وآله وسلم) بُكْرَةً وَعَشِيّاً». [3] .
«عمران بن ميثم، از عباية بن ربعي روايت مي كند كه امير مؤمنان علي (عليه السلام) اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «او خداوندي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب و پيروز گرداند هر چند كه مشركان كراهت داشته باشند».
سپس فرمود: آيا اين غلبه و پيروزي تحقّق يافته است؟
گفتند: آري!
فرمود: نه، هرگز! سوگند به خدايي كه جان علي در قبضه قدرت اوست، اين غلبه و پيروزي مُحَقّق نمي شود مگر هنگامي كه هيچ آبادي در روي زمين باقي نماند جز اين كه هر صبح و شام در آن بانگ «لا اِله اِلاّ الله وَمحمّد رَسُولُ الله» بلند شود».
3 ـ «مجاهد» در تفسير اين آيه شريفه از قول ابن عبّاس نقل مي كند كه گفت:
«لا يَكُونُ ذلكَ حتّي لا يَبْقي يَهُوْدِيٌّ وَ لا نَصْرانِيٌّ وَلا صاحبُ مِلّة الاّ دَخَلَ في الإِسْلامِ، حتّي يَأمَنَ الشاةُ وَ الذِّئبُ وَ البَقَرَةُ وَ الأسَدُ وَ الاِنْسانُ وَ الحَيّةُ، وَ حتّي لا تَقْرُض فارةٌ جَرباً، وَ حتّي تُوضَعَ الجِزيَة وَ يُكْسَرَ الصَّليْبُ وَ يُقَتَل الْخِنْزيرُ، وَ ذلِك قَوْلُهُ:
[ صفحه 258]
«لِيُظْهِرَهْ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهْ الْمُشرِكُونَ» و ذلِك يَكُونُ عند قِيامِ القائمِ عَلَيهِ السَّلام». [4] .
«اين وعده محقق نمي شود مگر هنگامي كه تمام يهود و نصاري و پيروان هر كيش به دين اسلام بگروند، و گرگ و ميش و گاو و شير و انسان و مار، بر جان خود ايمن باشند. و ديگر هيچ موشي انباني را پاره نكند، و جزيه گرفتن از اهل كتاب ساقط شود، و «صليب» شكسته شود، و خوكها معدوم گردند، و اين معناي قول خداي تعالي (لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ) است. و تحقّق اين وعده، به هنگام قيام قائم آل محمّد (عليهم السلام) خواهد بود».
4 ـ امام باقر (عليه السلام) در تفسير آيه 33 سوره توبه فرمود:
«اين آيه مباركه به هنگام خروج مهدي آل محمّد ـ صلوات الله عليهم ـ تحقّق مي يابد. ديگر احدي در روي زمين باقي نمي ماند جز اين كه به رسالت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) اعتراف مي كند». [5] .
5 ـ ابو بصير مي گويد:
«سألت أبا عبد اللّه (عليه السلام) عن قول الله تعالي في كتابه:
(هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدي وَدِيْنِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الِدّينِ كُلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونْ)
فقال: والله! ما أنزل تأويلها بعدُ!
قلت: جُعلت فداك! و متي ينزل؟
قال: حتّي يقوم القائم إن شاء الله. فإذا خرج القائم لم يبق كافر و لا مشرك إلا كره خروجه، حتّي لو كان كافر أو مشرك في بطن صخرة لقالت الصخرة: يا مؤمن! في بطني كافر أو مشرك فاقتله، قال: فينحيه الله فيقتله». [6] .
«از امام صادق (عليه السلام) در باره اين آيه شريفه «او خداوندي است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمام اديان پيروز گرداند اگر چه مشركان آن را كراهت داشته باشند» پرسيدم؟
[ صفحه 259]
امام در جواب فرمود:
«به خدا قسم! هنوز موقع تأويل اين آيه نرسيده است».
گفتم: قربانت گردم! چه وقت موقع آن فرا مي رسد؟
فرمود:
«هنگامي كه حضرت قائم (عليه السلام) قيام كند، موقع تأويل اين آيه فرا مي رسد، و چون حضرت قائم (عليه السلام) قيام كند هر كافر و مشركي، ظهور او را نا خوش دارد؛ زيرا اگر كافر يا مشرك در دل سنگي پنهان شود آن سنگ صدا مي زند: اي مؤمن! كافر يا مشركي در دل من پنهان شده است بيا و او را به قتل برسان! و خداوند او را بيرون مي آورد و ياران حضرت قائم (عليه السلام) او را به قتل مي رسانند».
[1] سوره توبه (برائت)، آيه 33 ـ سوره فتح، آيه 28 و سوره صف، آيه 9.
[2] مستدرك حاكم، ج 4، ص 476، ح 8324 ؛ تفسير مجمع البيان، ج 5، ص 38.
[3] المحجّة، ص 86.
[4] بحار الانوار، ج 51، ص 61.
[5] تفسير مجمع البيان، ج 5 ص 38 و المحجة ص 87.
[6] بحار الانوار، ج 51، ص 60، ح 58 ـ ينابيع المودّة، ج 3، باب 71، ص 239 ؛ منتخب الاثر، فصل 2، باب 35، ص 294، ح 4 و كتاب المحجة، ص 85.
سوره هود
(بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤمِنِينَ) [1] .
«يكتا بازمانده خدا براي شما بهتر است اگر مؤمن هستيد».
امام باقر (عليه السلام) در تأويل اين آيه شريفه مي فرمايد:
«هنگامي كه مهدي ما ظاهر شود به خانه كعبه تكيه مي دهد و 313 تن از ياران خاص او به دورش گرد مي آيند. اولين سخني كه بر زبان مباركش جاري مي شود اين آيه شريفه است: «بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ».
سپس مي فرمايد: «من بقية الله، خليفة الله و حجّة الله هستم بر شما، آنگاه احدي بر آن حضرت سلام نمي كند جز اين كه مي گويد: «السّلام عليك يا بقية الله في الأرض»؛ سلام بر تو اي بازمانده خداوند در زمين».
بعد از آن، چون ياران ديگر آن حضرت كه يك گروه ده هزار نفري مي باشند به دور او گرد آمدند، يهودي و نصراني و كسي كه غير خداي تعالي را پرستش مي نموده، باقي نمي ماند جز اين كه ايمان مي آورد و او را تصديق مي نمايد و همه ملّتها يكي مي شود، و آن هم ملّت اسلام است، و پس از آن، براي هر
[ صفحه 260]
معبودي كه به جز خداي تعالي مورد پرستش بوده، آتشي از آسمان مي آيد و او را مي سوزاند». [2] .
[1] سوره هود، آيه 86.
[2] نور الأبصار، ص 349 ؛ المهدي في القرآن، ص 76 ؛ فصول المهمه، باب دوازدهم، ص 303 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 192 ح 24.
سوره ابراهيم
(وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسي بِآياتِنا أَنْ أَخْرِج قَومَكَ مِنَ الظُلماتِ إليَ النُّور وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيّام اللهِ إنَّ فِي ذلكَ لاََيات لِكُلِّ صَبّار شَكُور). [1] .
«همانا ما موسي را با آيات خود فرستاديم، كه قوم خود را از تاريكي ها به سوي نور بيرون بياور، و روزهاي خدا «ايّام الله» را به آنها ياد آوري كن كه در اين ـ يادآوري ـ براي هر انسان بسيار شكيبا و شكرگزار نشانه هايي است».
شيخ سليمان قندوزي حنفي در كتاب «ينابيع المودّة» از امام محمّد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه در مورد اين جمله از آيه شريفه «وَ ذَكِرّ هُمْ بأَيّامِ اللّهِ» فرمود:
«أيّام الله ثَلاثَة: يَومَ يَقُوم الْقائِم (عليه السلام)، وَ يَومَ الكَرَّة، وَيَومَ القِيامَةِ».
«روزهاي خداوند ـ تبارك و تعالي ـ سه روز است:
1 ـ روز قيام قائم (عليه السلام)
2 ـ روز رجعت
3 ـ روز قيامت. [2] .
اين حديث به همين تعبير از امام صادق (عليه السلام) نيز روايت شده است. [3] .
و در تفسير عليّ بن ابراهيم قمي نيز آمده كه «ايّام الله» سه روز است: روز قيام قائم (عليه السلام)، روز مرگ و روز رستاخيز. [4] .
همان گونه كه خوانندگان عزيز ملاحظه نمودند، بر اساس روايات پيشوايان
[ صفحه 261]
معصوم (عليهم السلام)، سه روز به عنوان «يوم الله» شناخته شده كه ياد آوري آن در سر لوحه برنامه هاي حضرت موسي (عليه السلام) قرار گرفته، كه روز قيام جهاني حضرت مهدي (عليه السلام) اوّلين آنها معرفي شده است.
و به حق مي توان گفت: آن روز يكي از روزهاي بزرگ الهي است كه شايسته است «يوم الله» خوانده شود، زيرا آن روز، سر آغاز حكومت واحد جهاني بر اساس عدالت و آزادي، و روز بر چيده شدن بساط ظلم و ستم و استبداد و استعمار از سراسر جهان، و روز شكستن بتها و گسستن زنجيرها و فرو ريختن كاخهاي ستمگران و در هم شكستن تمام قدرتهاي اهريمني در پهنه گيتي است.
دوّمين يوم الله، روز «رجعت» است كه در آن روز بندگان شايسته خداوند كه از دنيا رفته اند باز مي گردند و بر سراسر جهان حكومت مي كنند. [5] .
سوّمين يوم الله، روز رستاخيز عمومي و روز قيامت است، كه همه مردمان از اوّلين و آخرين در آن روز پر ترس و هراس در صحنه قيامت جمع مي شوند و سلطنت خداوند قهّار را با ديدگان خود مشاهده مي كنند و پاداش نيك و بد اعمال خود را درمي يابند.
[1] سوره ابراهيم، آيه 5.
[2] ينابيع المودّة، ج 3، ص 242، باب 71.
[3] همان؛ المحجة ص 108.
[4] جهت آگاهي بيشتر به اين كتابها مراجعه فرماييد: خصال شيخ صدوق، ص 108 ؛ معاني الاخبار، ص 366 ؛ تفسير صافي، ج 4، ص 225 ؛ تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 526، و تفسير برهان، ج 2، ص 305.
[5] درباره رجعت ـ دومين يوم الله ـ و بازگشت گروهي از بندگان شايسته خدا به دنيا، به كتاب «رجعت يا دولت كريمه» و ساير كتاب هاي مربوطه، مراجعه فرماييد.
سوره حجر
(قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلي يَومِ يُبْعَثُون - قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ - إلَي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ). [1] .
«(ابليس) گفت: اي خداي من! تا روزي كه مردم بر انگيخته مي شوند به من مهلت بده. خداوند فرمود: تو از مهلت داده شدگان هستي، تا روز وقت معيّن».
حسن بن خالد گويد: حضرت علي بن موسي الرضا (عليهما السلام) فرمود:
«هر كس كه تقوا ندارد، دين ندارد. هر كس كه تقيّه نكند ايمان ندارد. گرامي ترين شما در نزد خدا كسي است كه بيشتر از ديگران به تقيّه عمل كند.
[ صفحه 262]
گفته شد: اي پسر رسول خدا! تا به كي؟
فرمود:
إلي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم)، وَ هُوَ يَومُ خُرُوج قائِمِنا ؛ تا روز وقت معين كه روز قيام قائم ما است.
از آن حضرت پرسيدند:اي فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بيت كيست؟
فرمود:
چهارمين فرزند من، پسر بانوي كنيزان است كه خداوند به وسيله او، زمين را از هر ظلم و ستمي پاك مي كند. [2] .
[1] سوره حجر، آيه 36 ـ 38.
[2] فرائد السمطين، ج 2، باب 61، من السمط الثاني، ص 337 ـ ينابيع المودّة، ج 3، ص 387، باب 94 ـ بشارة الاسلام، باب 9، ص 187 ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 17، ص 220 ـ المهدي الموعود المنتظر، ج 1 ص 167 ـ كمال الدين صدوق، ج 2، ص 371، باب 35، ح 5.
سوره اسراء
(وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ إنَّهُ كانَ مَنصُوراً). [1] .
«و آن كس كه مظلوم كشته شده، ما به وليّ او حكومت و حقّ قصاص داديم، كه در كشتن اسراف و زياده روي نكند، كه او از جانب ما «منصور» و مورد حمايت است».
علامه قندوزي در كتاب «ينابيع المودّة»، در تفسير اين آيه مباركه آورده است كه اين آيه در باره حسين بن علي و مهدي (عليهم السلام) نازل شده است. و از امام محمّد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:
«حسين (عليه السلام) مظلوم كشته شد و ما اوليا و وارث خون او هستيم، و قائم ما به خون خواهي حسين (عليه السلام) قيام خواهد كرد. پس هر كسي كه به كشتن آن حضرت راضي بوده است به قتل مي رساند تا آنجا كه خواهند گفت: او در كشتار اسراف مي كند». [2] .
در تفسير عيّاشي نيز در همين رابطه از سلام بن مستنير از امام باقر (عليه السلام) با تفصيل
[ صفحه 263]
بيشتري نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:
«منظور از اين جمله «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» حسين بن علي (عليهما السلام) است كه مظلومانه كشته شد، و ما اوليا و خون خواهان او هستيم. هنگامي كه قائم ما قيام كند به خون خواهي او و انتقام از دشمنان خدا بر مي خيزد و به حدّي دشمنان را به قتل مي رساند كه مردم گويند: او در كشتن اسراف و زياده روي كرده است».
سپس فرمود:
«آن كس كه واقعاً مظلوم كشته شده، حسين (عليه السلام)، و وليّ او حضرت قائم (عليه السلام) است.
و اما منظور از «اسراف در كشتار»،اين است كه اشخاص ديگري غير از قاتل اصلي او كشته شود. [3] .
و اما مقصود از اين جمله «إنَّهُ كان مَنصُوراً» اين است كه، حضرت قائم (عليه السلام) كه وليّ حقيقي حسين (عليه السلام) و مردي از دودمان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) است، از دنيا نمي رود تا اين كه به پيروزي كامل برسد و بر همه دنيا تسلط يابد و سراسر زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد». [4] .
در كتاب «كامل الزيارات» از محمّد بن سنان روايت نموده است كه:
مردي از تفسير آيه شريفه «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً، فَلا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ إنَّهُ كان مَنصُوراً» از امام صادق (عليه السلام) سؤال نمود. حضرت در پاسخ او فرمود:
«منصور، قائم آل محمّد (عليهم السلام) است ـ كه ولي خون حسين (عليه السلام) است ـ و چون ظهور نمايد، اقدام به خون خواهي حسين (عليه السلام) كند و دشمنان را بكشد و اگر همه اهل زمين را به قتل برساند، اسراف نكرده است.
و معناي «فَلا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ» اين است كه او هرگز به كاري كه اسراف محسوب شود دست نمي آلايد. سپس فرمود: به خدا سوگند! كه حضرت قائم (عليه السلام) بازماندگان و ذراري كشندگان حضرت حسين (عليه السلام) را به واسطه كردار
[ صفحه 264]
پدران و اجدادشان خواهد كشت». [5] .
در كتاب «عيون الاخبار» از عبد السلام بن صالح هروي روايت كرده است كه گفت:
به امام رضا (عليه السلام) عرض كردم كه نظرتان در باره اين حديث «هنگامي كه حضرت قائم (عليه السلام) قيام كند فرزندان قاتلان حسين (عليه السلام) را به خاطر كردار پدرانشان مي كشد» كه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است، چه مي باشد؟
حضرت فرمود: «درست است».
گفتم: پس معناي اين آيه كه مي فرمايد: «وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْري» [6] هيچ كس بار گناه ديگري را به دوش نخواهد كشيد چه مي شود؟
فرمود:
«خداوند در تمام گفتارهايش راست و درست فرموده است، لكن فرزندان قاتلان حسين (عليه السلام) كساني هستند كه از كردار پدرانشان راضي هستند و به آن افتخار مي كنند و هر كس كه از كاري راضي باشد، مثل آن كسي است كه آن را انجام داده است، و اگر كسي در شرق عالم كشته شود و ديگري در غرب عالم، به اين قتل راضي و خشنود باشد نزد خداي تعالي با قاتل شريك خواهد بود= از اين رو، حضرت قائم (عليه السلام) آنها را به قتل مي رساند». [7] .
مقصود از نقل اين اخبار و احاديث اين است كه: حضرت امام حسين (عليه السلام) انسان ممتازي است كه مظلوم كشته شده و تا كنون انتقام خون به ناحق ريخته وي گرفته نشده، و خداوند حضرت مهدي (عليه السلام) را كه از فرزندان آن حضرت و وارث خون آن شهيد مظلوم است، خون خواه حضرتش قرار داده و به وي قدرت و سلطنت عطا فرموده، و او را «منصور» نام نهاده، تا هنگامي كه امر ظهور از طرف خدا امضاء شود، با قوّت و قدرت و تأييد خداوند قيام كند و همه جبّاران و ستمگران و ستم پيشگان را طعمه شمشير سازد.
[ صفحه 265]
[1] سوره اسراء (بني اسرائيل)، آيه 33.
[2] ينابيع المودّة، ج 3، ص 243، باب 71، المحجة، ص 128.
[3] معناي اين جمله از احاديث بعدي معلوم مي شود كه چرا حضرت ولي عصر (عليه السلام) فرزندان كشندگان حسين (عليه السلام) را مي كشد و از آنان انتقام مي گيرد.
[4] تفسير عياشي، ج 2، ص 313، ح 67 ـ تفسير برهان، ج 2، ص 419 ـ تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 163، ح 201 ـ بحار الانوار، ج 44، ص 218، ح 7.
[5] كامل الزيارات، ص 63، ح 5، باب 18.
[6] سوره انعام، آيه 164.
[7] عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ص 212، ب 28، فيما جاء عن الامام علي بن موسي الرضا (عليهما السلام) من الاخبار المتفرقه، ح 5 ؛ الزام الناصب، م ج 1، ص 72.
سوره مريم
(حتّي اِذا رَأوْا ما يُوعَدوُنَ اِمّا الْعَذَابَ وَ اِمّا السّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أضْعَفُ جُنْداً - ويزيد اللّه الذين اهتدوا هدي...). [1] .
«تا وقتي آنچه به آنان وعده داده مي شود: يا عذاب يا قيامت را ببينند؛ پس به زودي مي فهمند كه چه كسي جايگاهش بدتر و چه كسي لشكرش ناتوان تر است و خداوند كساني را كه هدايت يافته اند بر هدايتشان مي افزايد».
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه در تفسير اين آيه شريفه فرمود:
«منظور از قيامت، قيام قائم است. كه گمراهان چون در آن روز، قائم و اطرافيانش را ببينند، مي فهمند كه جايگاه چه كسي در نزد قائم بدتر و سپاهش ناتوان تر است. و خداوند در آن روز، بر هدايت هدايت يافتگان كه از قائم پيروي كرده، انكارش نكرده اند، مي افزايد». [2] .
[1] سوره مريم، آيه 75.
[2] كافي، ج 1، ص 431 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 63 ؛ الزام الناصب، ج 1، ص 73.
سوره نور
(وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ في الأرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُيمَكِّننَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذي اْرتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني َلا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً). [1] .
«خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و عمل شايسته انجام دادند وعده داده است كه آنها را در روي زمين جانشين قرار دهد همان گونه كه كساني را كه قبل از ايشان بودند، جانشين ساخته بود و ديني را كه براي ايشان پسنديده ـ در جهان ـ استقرار خواهد بخشيد و ترس و هراسشان را بعد از وحشت به آرامش و امنيّت مبدّل خواهد ساخت، تا تنها مرا بپرستند و شريكي برايم قرار ندهند».
علاّمه نيشابوري در تفسير «غرائب القرآن» به هنگام تفسير آيه شريفه: «الَّذينَ يُؤمِنُونَ بِالْغَيبْ»، در سوره بقره، مي گويد:
[ صفحه 266]
... منظور از «غيب» كه در اين آيه شريفه آمده است، همان مهدي منتظري است كه خداوند در قرآن كريم به او وعده ـ خلافت و جانشيني ـ داده و فرموده است: «وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفنَّهُمْ في الأرْضِ».
و در خبري از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز وارد شده كه فرموده است:
«اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقي نمانده باشد خداوند آن روز را به قدري طولاني مي كند تا اين كه مردي از اُمّت من كه نام او نام من و كنيه او كنيه من است ظاهر شود و زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده باشد». [2] .
[1] سوره نور، آيه 55.
[2] منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 150، موعود قرآن ص 85.
سوره قصص
(وَنُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ). [1] .
«و ما اراده كرده ايم بر آنان كه در روي زمين به ضعف كشيده شده اند، منّت نهاده، آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم».
از امام محمّد باقر (عليه السلام) و امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت شده است كه آن دو بزرگوار فرموده اند:
«اين آيه مباركه مخصوص به صاحب الامري است كه در آخر الزمان ظاهر مي شود و فرعونيان و جبّاران را نابود مي سازد و شرق و غرب جهان را به تصرّف خود در مي آورد، و آن را چنان كه پر از ظلم و ستم شده است مالامال از عدل مي سازد». [2] .
علاّمه قندوزي نيز در ضمن حديثي روايت كرده است كه:
«ابو محمّد امام حسن عسكري (عليه السلام) در هفتمين روز ولادت فرزندش مهدي (عليه السلام) بدو گفت: «سخن بگو،اي فرزند كوچكم!» پس شهادتين بر زبان جاري نمود و بر پدران خويش يكي پس از ديگري صلوات فرستاد؛ سپس اين آيه شريفه را تلاوت
[ صفحه 267]
فرمود:«وَنُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا في الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»». [3] .
[1] سوره قصص، آيه 5.
[2] تفسير برهان، ج 3، ص 220.
[3] ينابيع المودّة، ص 302، باب 79.
سوره سجده
(قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا اِيْمانُهُمْ وَلا هُمْ يُنْظَرُونَ). [1] .
«بگو ـ اي پيامبر! ـ روز پيروزي، ديگر ايمان آوردن براي كافران سودي ندارد و به آنها هيچ مهلت داده نمي شود».
امام جعفر صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه شريفه فرمود:
«روز پيروزي، روزي است كه دنيا به دست قائم (عليه السلام) فتح مي شود. آن روز، ديگر ايمان آوردن براي كسي كه قبلاً ايمان نداشته، سودي ندارد. امَا كسي كه پيش از فتح، ايمان آورده، انتظار ظهور او را مي كشيد، ايمانش او را سود خواهد بخشيد و خداوند مقام و منزلت او را بالا خواهد برد. و اين پاداش دوستداران اهل بيت (عليهم السلام) است». [2] .
[1] سوره سجده، آيه 29.
[2] ينابيع المودّة، ص 246، باب 71، منتخب الأثر، فصل 7، باب 1، ص 470 والمحجّة، ص 174.
سوره فتح
حافظ ابو عبدالله گنجي شافعي در كتاب «البيان»، و علاّمه مؤمن بن حسن شبلنجي در تفسير آيه شريفه: «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّين كُلِّهِ وَكَفي بِاللّهِ شَهِيداً» [1] از سعيد بن جبير نقل كرده اند كه گفته است: «منظور از اين آيه، مهدي ـ موعود ـ از فرزندان فاطمه (عليها السلام) است». [2] .
در حديث ديگري كه در تفسير همين آيه شريفه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده چنين آمده است كه آن حضرت فرمود:
«اين آيه در حقّ قائم آل محمّد (عليهم السلام) نازل شده است، و او امامي است كه اسلام را بر همه اديان پيروز مي گرداند و زمين را پر از عدل و داد مي كند چنان
[ صفحه 268]
كه پر از ظلم و ستم شده باشد. اين آيه از آياتي است كه تأويلش بعد از تنزيل آن تحقّق خواهد يافت». [3] .
با توجّه به آيات شريفه مزبور و ده ها آيه ديگر، اين معنا به خوبي روشن مي شود كه، دنيا روزي در پيش دارد كه آيين مقدّس اسلام بر تمام اديان جهان غلبه خواهد كرد، و به جز اسلام، ديني در روي زمين باقي نخواهد ماند. آن عصر درخشان و روزگار طلايي كه بشر در انتظار آن است، همان روزِ قيام پر شكوه منجي بشر، و دوران ظهور مبارك مهدي موعود (عليه السلام) مي باشد.
ناگفته نماند، آياتي كه به وجود مقدّس مهدي موعود (عليه السلام) و ظهور مبارك آن حضرت تفسير و تأويل شده و در منابع معتبر شيعه و سنّي ثبت و ضبط گرديده، فراوان است و ما اگر بخواهيم همه آنها را يكجا گرد آوري نماييم به طول خواهد انجاميد و از مقصد دور مي شويم. از اين رو، به همين مقدار بسنده نموديم. [4] .
[ صفحه 271]
[1] سوره فتح، آيه 28.
[2] البيان گنجي شافعي، باب 25 و استدلال به جواز بقاء مهدي، و نور الابصار ص 186.
[3] المحجة، ص 208 ـ تفسير قمي، ج 2، 317 ـ بحار الانوار ج 51، ص 50، ح 22.
[4] كساني كه طالب تفاصيل بيشتري هستند مي توانند به كتابهاي ديگري كه در اين زمينه نگاشته شده، مانند: بحار الانوار، ج 51 باب آيات مأوّله، الزام الناصب، ينابيع المودّة، موعود قرآن و كتب تفاسير مراجعه فرمايند.