جهان پیش از ظهور جهان پیش از ظهور جهان پیش از ظهور بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
جهان پیش از ظهور جهان پیش از ظهور جهان پیش از ظهور جهان پیش از ظهور جهان پیش از ظهور

جهان پیش از ظهور

نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی در کتاب های مقدس ادیان و اخبار اهل بیت چنان که در بحثهای گذشته آمد، مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان و پایان دادن به ظلم و ستمها از مسایل اساسی ادیان و اسلام است، و تمامی ادیان و مذاهب گوناگونی که در روی کره

نويدهاي ظهور مبارك حضرت مهدي در كتاب هاي مقدس اديان و اخبار اهل بيت <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

چنان كه در بحثهاي گذشته آمد، مسأله ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در آخر الزمان و پايان دادن به ظلم و ستمها از مسايل اساسي اديان و اسلام است، و تمامي اديان و مذاهب گوناگوني كه در روي كره زمين حكومت مي كنند، وقوع حتمي و قطعي آن را خبر داده اند.

بر اساس تعاليم انبيا و نويدهاي كتب آسماني، عليرغم عوامل بدبيني بيشماري كه نسبت به آينده بشر در جهان ديده مي شود، اوضاع كنوني جهان قابل دوام نيست، و دير يا زود گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخيد، و چهره جهان دگرگون خواهد شد، و مفاسد اجتماعي و كشمكشهاي كنوني جاي خود را به آرامش و امنيّت خواهد داد. مطابق وعده هاي انبيا و نويدهاي كتب آسماني، چشم انداز آينده جهان و سرنوشت بشر روشن است.

نگاهي كوتاه به كتابهاي مذهبي اهل اديان اين امر را به خوبي نشان مي دهد كه وقتي جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بيدادگري همه جهان را فراگيرد، و جنگهاي خانمان سوز و ويرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره اُمور كشورها عاجز و ناتوان گردند و براي خاموش كردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره اي نيابند، در چنين موقعيّت حساس و بحراني يك مصلح بزرگ جهاني، با اتّكا به قدرت لايزال الهي قيام خواهد كرد، و به يك اصلاح عمومي در تمام جهان دست خواهد زد و زورگويان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسيخته عالم را سر جاي خود خواهد نشاند و به همه بدبختيها و تيره روزي ها و گرفتاري هاي بشريّت خاتمه خواهد داد.

خوشبختانه هنگامي كه به اديان آسماني مراجعه مي كنيم، كتب آسماني را سراسر مملوّ از اميد، و سرشار از نويدهاي بهروزي و وعده هاي ظهور آن «مصلح جهاني»

 

[ صفحه 272]

 

مي بينيم، و شايد براي برخي كمي تعجّب آور باشد كه در تمام اديان و مذاهب بزرگ جهان، اعم از وثنيت، كليميت، مسيحيت، مجوسيت و آيين مبين اسلام... از مصلحي كه در پايان جهان ظهور خواهد كرد و به جنايتها و خيانتهاي انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حكومت واحد جهاني را، بر اساس عدالت و آزادي بنيان خواهد نهاد، گفتگو شده و برتر و بالاتر از همه، نويد ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در اسلام و قرآن نيز، به صورتي جامع تر، كامل تر، عميق تر و جدي تر، مطرح شده است.

و جاي بسي خرسندي است كه اكثريّت قريب به اتّفاق نويدهايي كه در رابطه با ظهور «مصلح بزرگ جهاني» در كتابهاي آسماني آمده است ـ اگر نگوييم همه آنها ـ تنها با وجود مقدّس مهدي موعود (عليه السلام)، آخرين بازمانده حجت الهي از امامان معصوم شيعه مطابقت دارد.

آري خواننده عزيز! نويدهاي مصلح بزرگ جهاني و بشارت ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) علاوه بر قرآن مجيد در تمام كتب مذهبي اهل اديان مانند: كتاب زند، كتاب جاماسب، كتاب شاكموني، كتاب جوك، كتاب ديدبراهمه، كتاب باسك، كتاب پاتيكل، كتاب دادنگ، كتاب ضفيناي نبي، كتاب اشعياء، كتاب وحي كودك، كتاب حُكي نبي، كتاب مكاشفات يوحناي لاهوتي، كتاب دانيال نبي، انجيل متي، انجيل لوقا، انجيل مرقس، و ساير كتابها و الواح ذكر شده، و در همه اين كتابها نويدها و بشارتهاي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) به عبارات و مضاميني كه همه اصالت و حقيقتِ «مهدويّت» را تأييد مي كنند، و آن را يك عقيده عمومي مشترك بين همه اُمّتها و ملّتها مي دانند، به روشني بيان شده است.

اگر چه غير از قرآن مجيد، همه كتابهاي ديگر آسماني مورد دستبرد و تحريف قرار گرفته است، ولي باز هم مطالبي در آنها ديده مي شود كه از دستبرد دگران مصون مانده، و در آنها عبارات و جملاتي از آمدن «مصلح جهاني» به چشم مي خورد.

جالب توجّه اين كه: در تمام كتابهاي مقدّسي كه در ميان اهل اديان، به عنوان كتابهاي آسماني شناخته شده و آورندگان آن كتابها به عنوان پيامبر، شناخته مي شوند، تصريحات زيادي به «مهدي موعود» شده است.

هر چند كه ما اين كتابها را به عنوان «كتاب آسماني» نمي دانيم، و يقين نداريم كه

 

[ صفحه 273]

 

آورندگان آنها پيامبر بوده اند، بلكه معتقديم كه آنها يا «پيامبر» بوده اند، يا اين مطالب را از كتابها و تعليم پيامبران گذشته اقتباس كرده اند، ولي شگفت آور است كه در برخي از اين كتابها، بعضي از القاب خاص و اسامي مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) و حتّي سلسله «نسبي» آن حضرت و اين كه وي از سلاله پاك پيغمبر آخر الزمان، و از فرزندان دختر آن پيغمبر، و آخرين جانشين آن حضرت است، نيز مشخص گرديده است.

اينك براي اثبات اين مدّعا قسمتي از نويدها و بشارتهاي ظهور مهدي موعود (عليه السلام) را كه در كتب مذهبي اهل اديان آمده است، از كتب مقدّسه هنديان، يهوديان، مسيحيان، زرتشتيان و ساير كتابهايي كه در ميان پيروان خود به عنوان كتاب آسماني شناخته شده، نقل مي كنيم، تا اصالت مسأله «مهدويت» و جهاني بودن اعتقاد به ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) به خوبي روشن شود.

 

>مهدي موعود در كتب مقدسه هنديان

>بشارات ظهور حضرت مهدي در كتاب تورات

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب انجيل

>بشارت ظهور حضرت مهدي در منابع زرتشتيان

مهدي موعود در كتب مقدسه هنديان

در كتابهاي مذهبي مقدّسي كه در ميان هنديان به عنوان كتاب هاي آسماني شناخته شده و آورندگان اين كتاب ها به عنوان پيامبر شناخته مي شوند، تصريحات زيادي به وجود مقدّس مهدي موعود (عليه السلام) و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتي از آنها از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد.

 

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب اوپانيشاد

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب باسك

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب پاتيكل

>بشارت ظهور حضرت بقية الله در كتاب وشن جوك

>بشارت ظهور حضرت ولي عصر در كتاب ديد

>بشارت ظهور حضرت قائم در كتاب دادتگ

>بشارت ظهور حضرت حجة الله در كتاب ريگ ودا

>بشارت ظهور آخرين حجت خدا در كتاب شاكموني

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب اوپانيشاد

در كتاب «اوپانيشاد» كه يكي از كتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مي رود، بشارت ظهور مهدي موعود (عليه السلام) چنين آمده است:

«اين مظهر ويشنو (مظهر دهم) در انقضاي كلّي يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيدي، در حالي كه شمشير برهنه درخشاني به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر مي شود، و شريران را تماماً هلاك مي سازد، و خلقت را از نو تجديد، و پاكي را رجعت خواهد داد... اين مظهر دهم در انقضاي عالم ظهور خواهد كرد». [1] .

 

[ صفحه 274]

 

با اندك تأملي در جملات بشارت فوق، ظاهر مي شود كه مقصود از «مظهر ويشنو» همان وجود مقدّس حجة بن الحسن العسكري (عليه السلام) است؛ زيرا طبق روايات متواتر اسلامي آن حضرت در آخر الزمان و در پايان جهان، ظهور خواهد نمود و با شمشير قيام خواهد كرد، و تمامي جباران و ستمگران روي زمين را از بين خواهد برد، و در دوران حكومت آن مظهر قدرت خداوندي، جهان، آفرينش نويني خواهد يافت.

در اين زمينه اخبار و احاديث بسيار زيادي در كتب شيعه و سنّي از پيامبر گرامي اسلام و ائمّه معصومين (عليهم السلام) روايت شده است كه برخي از آنها را جهت توضيح فرازهاي بشارت مزبور، تحت چند عنوان مي آوريم.

 

>مهدي در آخرالزمان ظاهر مي شود

>مهدي بر اسب دست و پا سفيدي سوار است

>مهدي با شمشير قيام مي كند

>مهدي پاكي را به جهان برمي گرداند

[1] اوپانيشاد، ترجمه محمّد داراشكوه (از متن سانسكريت) ج 2، ص 637.

مهدي در آخرالزمان ظاهر مي شود

در كتاب «غيبت» شيخ طوسي (رحمه الله) از ابو سيعد خدري روايت كرده است كه گفت:

از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه بر فراز منبر مي فرمود:

«مهدي از عترت و اهل بيت من است. او در آخر زمان ظهور مي كند. در آن هنگام آسمان بارانش را فرو مي فرستد، زمين گياهان خود را مي روياند. و او سراسر روي زمين را پر از عدل و داد مي نمايد، آن چنان كه ديگران ـ ستمگران ـ آن را پر از ظلم و جور كرده باشند». [1] .

در كتاب «عقد الدرر»، باب سوم از قول ابو سعيد خدري از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:

«در آخر الزمان مردي جوان، با چهره اي زيبا و بيني كشيده، كه از عترت من است قيام مي كند، زمين را پر از عدل و داد مي نمايد، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد...» [2] .

در كتاب «دلائل الامامة» از قول ابو سعيد خدري آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«مژده باد شما را به ظهور مهدي كه او در آخر الزمان به هنگام سختي روزگار و

 

[ صفحه 275]

 

فتنه و اختلاف و عدم امنيت مي آيد، و خداوند به وسيله او زمين را پر از قسط و عدل مي نمايد». [3] .

و در روايات اهل بيت (عليهم السلام) در ضمن روايتي از امام محمّد باقر (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:

«دولت ما آخرين دولتهاست و هيچ خانداني نيست كه حكومتي براي آن مقدر شده باشد، جز اين كه پيش از ما به حكومت مي رسد تا وقتي كه ما به حكومت رسيديم كسي نگويد: اگر ما نيز به قدرت مي رسيديم، همانند اينان رفتار مي كرديم، و اين است معناي كلام خداوند كه فرموده است: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» [4]  سرانجام از آن پرهيزكاران است». [5] .

و در روايت ديگري از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه فرمود:

لِكُلِّ اُناس دَوْلَةٌ يَرْقبونَها 

وَدَوْلَتُنا فِي آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَرُ

«براي هر قومي دولتي هست كه فرا رسيدن آن را انتظار مي كشند، ولي دولت ما در آخر الزمان ظاهر مي شود». [6] .

[1] غيبت شيخ طوسي، ص 111، ص 180؛ بحار الانوار، ج 51 ص 74، ح 25؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 502، ح 294 ؛ منتخب الاثر، ص 169، ح 81. و در چاپ ديگر، ص 222، ح 81.

[2] عقد الدرر، باب 3، ص 39.

[3] دلائل الامامة، ص 250؛ منتخب الاثر، ص 171، ح 88 و در چاپ ديگر، ص 468، ح 454، باب الامام صاحب الزمان (عليه السلام)، ح 58.

[4] سوره اعراف، آيه 128 و سوره قصص، آيه 83.

[5] بحار الانوار، ج 52، ص 332، ح 58 ؛ اثبات الهداة با ترجمه فارسي، ج 7، باب 32، ص 35، ح 369 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 516، ح 369؛ غيبت شيخ طوسي، ص 282، و در چاپ ديگر، ص 472، و با ترجمه فارسي،ج 2، ص 359، ح 7.

[6] بحار الانوار، ح 51، ص 143، ح 3؛ منتخب الاثر، ص 169، ح 84.

مهدي بر اسب دست و پا سفيدي سوار است

اين عنوان كه در دومين فراز بشارت كتاب «اوپانيشاد» آمده است، در اخبار معصومين (عليهم السلام) بدان اشاره شده كه براي نمونه برخي از آنها را در اينجا مي آوريم:

در حديثي از حضرت امير مؤمنان علي (عليه السلام) روايت شده كه در مورد ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) و به هنگام حركت آن حضرت از نجف به سوي مسجد سهله فرموده است:

«كَأنِّي بِهِ وَ قدْ عَبرَ مِنْ وادِي السّلام إلي مَسْجِدِ السَّهْلَةِ عَلي فَرَس مُحَجَّل لَهُ شِمْراخٌ يُزهِو وَ هُوَ يَدْعُو و يقول في دعائهِ...». [1] .

«گويي او را با چشم خود مي بينم كه در نزديكي نجف از وادي السلام عبور كرده، به سوي مسجد سهله پيش مي رود در حالي كه بر اسب دست و پا سفيدي سوار است كه پيشاني سفيد و درخشنده اي دارد، و همه درخشندگي آن را چون چراغ و ستاره مي بينند و او در آن حال دعا مي خواند...»

امام صادق (عليه السلام) در همين زمينه مي فرمايد:

«كَأنِّي أنْظُرُ إليَ الْقائِم عَلي ظَهْرِ النَّجَف رَكبَ فَرَساً أدْهَمَ أَبْلَقَ، بَيْنَ عْينَيَهِ

 

[ صفحه 276]

 

شِمْراخٌ، ثُمَّ يَنْتَقِضُ بِهِ فَرَسُهُ، فَلا يَبْقي أَهْلُ بَلْدَة إلاّ وَهُمْ يَظُنُّونَ أنّه مَعَهُمْ في بِلادِهِمْ». [2] .

«گويي قائم (عليه السلام) را در پشت نجف به چشم خود مي بينم كه بر اسب تيره رنگي، سياه و سفيد كه متمايل به مشكي است سوار است و در ميان دو چشمش سفيدي خيره كننده اي است. سپس اسبش او را به حركت در مي آورد به طوري كه مردم هر شهري خيال مي كنند كه آن حضرت در ميان آنها و در شهر آنهاست».

پيشواي ششم شيعيان در يك حديث ديگر در همين مورد مي فرمايد:

«كأنِّي بِالْقائِم (عليه السلام) عَلي ظَهْر النَّجَف لَبْسَ دِرْعِ رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) فَيَتَقَلَّصُ عَلَيْهِ، ثُمَّ يَنْتَقِضُ بِها فَيَسْتَدِيرُ عَلَيْهِ، ثُمَّ يُغْشي الدّرْعَ بثَوب إسْتَبْرَق، ثُمَّ يَرْكَبُ فَرَساً لَهُ أبْلَقَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ شِمْراخٌ، يَنْتَقِضُ بِهِ لايَبْقي أهْلُ بَلَد إلاّ أَتاهُمْ نُورُ ذلِكَ الشِّمراخِ حتّي تَكونَ آيَةً لَهُ». [3] .

«گويي قائم (عليه السلام) را در پشت نجف به چشم خود مي بينم كه زره رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) را پوشيده و چون دامنش جمع شده است آن را تكان مي دهد تا صاف شود پس به اندامش رسا مي آيد، و آنگاه آن را با جامه اي از ديباج

 

[ صفحه 277]

 

مي پوشاند، و سپس بر اسب سياه و سفيدي كه ميان دو چشمش سفيدي درخشنده اي دارد سوار مي شود، و طوري آن را به حركت در مي آورد كه درخشندگي پيشاني اسبش از شهرهاي دور دست ديده مي شود و اهل هر شهري آن درخشندگي را مي بينند واين خود يكي از معجزات آن حضرت است».

پيشواي هفتم شيعيان، امام كاظم (عليه السلام) نيز در همين باره مي فرمايد:

«وقتي حضرت قائم (عليه السلام) قيام كند، بر بهترين، نيرومندترين، تندروترين وسيله سواري از چهار پايان سوار مي شود». [4] .

[1] دلائل الامامة، ص 244 ـ منتخب الاثر، ص 519 ـ بحار الانوار، ج 52، ص 391، ح 214.

[2] بحار الانوار، ج 52، ص 325، ح 40 و ص 328 ح 48 ـ غيبت نعماني، ص 309، ح 4.

[3] بحار الانوار، ج 52، ص 391، ح 214 ؛ الزام الناصب، ج 2، ص 297 ؛ غيبت نعماني، ص 310، ح 5 ؛ بشارة الاسلام، ص 200.

[4] يأتي علي الناس زمان، ج 2، ص 543، ح 95.

مهدي با شمشير قيام مي كند

بر اساس روايات فراوان، تنها كسي كه از امامان معصوم (عليهم السلام) براي تأسيس خلافت اسلامي و حكومت واحد جهاني قيام مي كند و شمشير مي كشد و مخالفان ستيزه جو را سركوب مي نمايد و در مبارزه حق عليه باطل پيروز مي شود، حضرت مهدي (عليه السلام) است كه او با آن هيبت و شكوه الهي و شمشير برنده اي كه در دست دارد از طرف هر كس از ستمگران و سركشان و طاغوتيان اطاعت مي شود، و هيچ كس هر اندازه كه قدرتمند و سركش و ياغي باشد جرأت مخالفت با او را ندارد.

در اين زمينه، روايات بسيار زيادي در منابع معتبر شيعه و سنّي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و ساير پيشوايان معصوم (عليهم السلام) وارد شده كه براي اثبات مطلب برخي از آنها را در اينجا مي آوريم.

1 ـ در كتاب «فرائد السمطين» در ضمن حديث مفصّلي از ابي بن كعب روايت كرده است كه پيامبر گرامي اسلام در توصيف قيام شكوهمند حضرت مهدي (عليه السلام) فرمود:

«لَهُ سَيْفٌ مُغَمدٌ، فَإِذا حانَ وَقْتَ خُروُجهِ اقْتَلَعَ ذلِكَ السَيْفُ مِنْ غَمدِهِ وَأنْطَقَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ، فَناداهُ السَّيْف: اُخرُجْ يا وَليَّ الله! فَلا يَحِّلُ لَكَ أنْ تَقْعُدَ عَن أعْداءِ اللهِ، فَيَخْرُجُ وَيَقْتُلُ أَعْداءَ اللهِ حَيْثُ ثَقَفَهُمْ، وَيُقِيمُ حُدُودَ اللهِ، وَيَحْكُمُ بِحُكْمِ اللهِ...». [1] .

 

[ صفحه 278]

 

«او شمشيري دارد كه در غلاف است و چون هنگام ظهورش فرا رسد شمشيرش از غلاف بيرون مي آيد و خداي تعالي آن را به سخن مي آورد، و او مهدي (عليه السلام) را صدا مي زند: اي ولي خدا! قيام كن كه ديگر براي تو روا نيست كه از دشمنان خدا دست برداري.

پس او قيام مي كند و دشمنان خدا را در هر كجا بيابد مي كشد؛ و حدود خدا را بر پا مي دارد، و به حكم خداوند حكم مي نمايد».

2 ـ در كتاب «كفاية الاثر» از امام صادق (عليه السلام) از پدران بزرگوارش از اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل كرده است كه روزي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) خطاب به وي فرمود:

«يا عَلِيُّ! إنَّ قائِمَنا إذا خَرَجَ يَجْتَمِعُ إلَيْه ثَلاثُمائة وَ ثَلاثَةَ عَشَر رَجُلا عَدَد رِجالِ بَدْر، فَإذا كانَ وَقْتَ خُرُوجِهِ، يَكُونُ لَهُ سَيْفٌ مَغْمُودٌ ناداهُ السَّيْف: قُمْ يا وَلِيَّ اللهِ! فَاقْتُلْ أَعْداءَ الله». [2] .

«اي علي! هنگامي كه قائم ما (عليه السلام) خروج كند 313 نفر به تعداد مردان ـ جنگ ـ بدر، در اطراف او گرد آيند. چون زمان ظهور او فرا رسد شمشيرش كه در غلاف است او را صدا مي زند: اي ولي خدا! بر خيز و دشمنان خدا را طعمه شمشير كن».

3 ـ علاّمه قندوزي حنفي در كتاب «ينابيع المودّة» و گروهي ديگر از محدّثان عالي مقام شيعه از امير مؤمنان علي (عليه السلام) نقل كرده اند كه در ضمن خطبه مفصّلي در رابطه با ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) فرمود:

«يَظْهَرُ صاحِبُ الرّايَةِ الْمحمّديَةِ، وَ الدَّولَةِ الأحْمَديَّةِ، الْقائِمُ بِالسَّيفِ وَالحالِ، الصّادِقُ فِي الْمَقال، يُمَهِّدُ الأرْضَ وَيُحيي السُّنَّةَ وَ الْفَرْضَ». [3] .

«صاحب پرچم محمّدي (صلي الله عليه وآله وسلم) و بنيانگذار دولت احمدي ظهور مي كند در حالي كه شمشير در دست دارد و جز راستي بر زبان نيارد، زمين را مهد زندگي

 

[ صفحه 279]

 

سازد، و احكام اسلام (اعمّ از سنت و فرض) را زنده گرداند».

4 ـ در كتاب «غيبت نعماني» از بشر بن غالب اسدي نقل كرده است كه وي گفت: حضرت حسين بن علي (عليه السلام) به من فرمود:

«اي بشر! چه مي ماند از قريش هنگامي كه مهدي قائم قيام كند؟ پانصد نفر از آنها را مي آورد و دست بسته گردن مي زند، سپس پانصد نفر ديگر مي آورد و گردن مي زند، آنگاه پانصد نفر ديگر مي آورد و همه را گردن مي زند.

بشر گويد: به حضرتش عرض كردم: خداوند حال شما را به صلاح گرداند! آيا آنها به اين مقدار مي رسند؟

فرمود: هم پيمان هر طايفه اي از آنها محسوب مي شود...» [4] .

5 ـ در كتاب «كمال الدين» صدوق از سعيد بن جبير از حضرت زين العابدين (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:

«در قائم ما نشانه هايي از هفت پيامبر وجود دارد:

نشانه اي از پدر ما آدم، نشانه اي از حضرت نوح، نشانه اي از حضرت ابراهيم، نشانه اي از حضرت موسي، نشانه اي از حضرت عيسي، نشانه اي از حضرت ايوّب و نشانه اي از حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم).

ـ امّا نشانه اش از آدم و نوح طول عمر است.

ـ امّا نشانه اش از حضرت ابراهيم، ولادت پنهاني و كناره گيري او از مردمان است.

ـ امّا نشانه اش از حضرت موسي، استمرار ترس و غيبت است.

ـ امّا نشانه اش از حضرت عيسي، اختلاف مردم در حق اوست.

ـ امّا نشانه اش از حضرت ايّوب، فرج بعد از شدت و گشايش بعد از گرفتاري است.

ـ و امّا نشانه اش از حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) خروج او با شمشير است». [5] .

6 ـ در كتاب «بحار الانوار»، از كتاب «غيبت نعماني»،از قول زراره روايت كرده كه گفته است:

 

[ صفحه 280]

 

خدمت ابي جعفر امام محمّد باقر (عليه السلام) عرض كردم: نام يكي از شايستگان را براي من بفرما، و مقصودم از اين سخن حضرت قائم (عليه السلام) بود.

فرمود: «نام او نام من است».

گفتم: آيا او همچون حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) رفتار مي كند؟

فرمود:

«هيهات، هيهات اي زراره! او طبق روش رسول اكرم رفتار نمي كند».

عرض كردم: فدايت شوم، چرا؟

فرمود:

«زيرا رسول اكرم در ميان اُمّتش به نرمش و ملاطفت مأمور بود و با محبت و مودّت در ميان آنها الفت ايجاد مي كرد، ولي قائم (با زورمداران) با منطق شمشير سخن مي گويد. زيرا او در كتابي كه به همراه دارد به چنين شيوه اي مأمور است و از كسي مطالبه توبه نمي نمايد، واي به حال كسي كه با او سر ستيز داشته باشد». [6] .

و در ضمن حديث ديگري كه محمّد بن مسلم آن را از آن حضرت روايت نموده آمده است كه فرمود:

«... مهدي (عليه السلام) از اين لحاظ با جدّش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) شباهت دارد كه با شمشير قيام كند و دشمنان خدا و رسول و ستمكاران و طاغوتيان را به قتل مي رساند و به وسيله شمشير و ترس ـ در دل دشمنان ـ نصرت مي يابد و هيچ يك از پرچمهايش شكست خورده بر نمي گردد». [7] .

آنچه از اين روايات استفاده مي شود اين است كه: حضرت مهدي (عليه السلام) با شمشير قيام مي كند، و اين همان چيزي است كه در كتاب «اوپانيشاد» آمده است.

[1] فرائد السمطين، ج 2، ص 159، باب 35 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 311، ح 4 و ج 36، ص 208 ؛ الزام الناصب، ج 1، ص 204 ؛ كمال الدين صدوق با ترجمه فارسي، ج 1، ص 384، بشارة الاسلام، ص 12، اعلام الوري، ص 403.

[2] كفاية الاثر، ص 263 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 304، ح 72.

[3] ينابيع المودّة، ج 3، ص 208، باب 68؛ الزام الناصب، ج 2، ص 241؛ منتخب الاثر، ص 158؛ بشارة الاسلام، ص 85.

[4] غيبت نعماني، ص 235، باب 13، ح 23.

[5] كمال الدين صدوق با ترجمه فارسي، ج 1، ص 438، باب 31، ح 5؛ منتخب الاثر، ص 300، ح 1؛ بحارالانوار، ج 51، ص 217، ح 4.

[6] بحار الانوار، ج 52، ص 353، ح 109 ـ غيبت نعماني، ص 231 باب 13، ح 14.

[7] بحار الانوار، ج 51، ص 218، ح 6.

مهدي پاكي را به جهان برمي گرداند

در حديثي از اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي خوانيم كه حضرتش فرمود:

«خداوند به زودي ـ در آينده ـ گروهي را مي آورد كه آنان را دوست مي دارد،

 

[ صفحه 281]

 

و آنها نيز خدا را دوست مي دارند، كسي در بين آنان مالك جهان مي شود كه در بين آنان غريب است و او مهدي (عليه السلام) است كه داراي صورت و موي سرخ خواهد بود، زمين را بدون سختي از عدل و داد پر خواهد كرد، در كودكي از پدر و مادر خود جدا مي گردد، عزيز اهل خود مي باشد و با امنيّت مالك شهرهاي مسلمين مي شود، زمان مطيع و فرمانبردار او مي گردد و سخن او را مي شنود، پيران و جوانان از او فرمانبرداري خواهند نمود، زمين را از عدل و داد پر مي كند آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد.

آنگاه امامت او كامل و خلافتش ثابت و پا برجا مي گردد، خداوند آن افرادي را كه در قبرها هستند بر مي انگيزد و جز مسكن آنان چيزي ديده نخواهد شد، زمينها آباد و به وسيله وجود مقدّس مهدي (عليه السلام) نوراني مي شود، نهرهاي زمين جاري مي شوند و تمام فتنه ها و غارتگريها از بين مي روند و خير و بركات فراوان خواهد شد». [1] .

در همين رابطه، از اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:

«حضرت مهدي (عليه السلام) فرمان روايان خود را به تمام كشورها مي فرستد تا عدالت را در بين مردم پياده كنند.

ـ در آن زمان گرگ و گوسفند در يك مكان مي چرند.

ـ كودكان با مارها و عقربها بازي مي كنند و هيچ آسيبي به آنها نمي رسد.

ـ شرّ و بدي از بين مي رود و خير و خوبي مي ماند.

ـ انسان يك مدّ مي كارد و 700 مدّ، [2]  حاصل برداشت مي كند چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: «همانند يك دانه كه از آنها هفت خوشه برويد و در هر خوشه اي صد دانه داشته باشد، و خداوند به هر كس كه بخواهد بيشتر هم عطا مي فرمايد». [3] .

ـ ربا برداشته مي شود.

 

[ صفحه 282]

 

ـ زنا برداشته مي شود.

ـ شرابخواري از بين مي رود.

ـ ريا و خود نمايي از بين مي رود.

ـ مردم به اطاعت و عبادت رو مي آورند.

ـ دين و آيين رونق مي يابد.

ـ نمازها با جماعت خوانده مي شود.

ـ عمرها طولاني مي شود.

ـ امانتها رعايت مي شود.

ـ درختان پر ثمر مي شود.

ـ بركتها بسيار زياد مي گردد.

ـ اشرار به هلاكت مي رسند.

ـ نيكان مي مانند.

ـ از دشمنان اهل بيت كسي باقي نمي ماند.». [4] .

و از امام صادق (عليه السلام) نيز روايت شده است كه در حديثي در مورد دگرگون شدن جهان به هنگام ظهور حضرت ولي عصر (عليه السلام) در پرتو آيه شريفه «وَأشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها»، [5]  فرمود:

«هنگامي كه قائم ما (عليه السلام) قيام كند:

ـ زمين با نور پروردگار خويش روشن مي شود.

ـ مردم از نور خورشيد بي نياز مي شوند.

ـ تاريكي از بين مي رود.

ـ يك فرد انسان به قدري عمر مي كند كه خداوند هزار پسر به او مرحمت مي كند، بدون اين كه در ميان آنها دختري باشد.

ـ گنجهاي نهفته زمين براي مردم ظاهر مي شود، و در برابر ديدگان آنها قرار مي گيرد.

[ صفحه 283]

ـ مردم به دنبال كسي مي گردند كه از آنها زكات و صدقات بپذيرد، ولي پيدا نمي كنند.

ـ مردم همگي به فضل پروردگارشان بي نياز مي شوند». [6] .

[1] ينابيع المودّة، ج 3، ص 338، باب 84.

[2] هر مدّ در حدود 750 گرم مي باشد.

[3] سوره بقره، آيه 261.

[4] عقد الدرر، ص 211، باب 7.

[5] سوره زمر، آيه 69.

[6] بحار الانوار، ج 52، ص 337، ح 77.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب باسك

در كتاب «باسك» كه از كتب مقدّسه آسماني هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولي عصر (عليه السلام) چنين آمده است.

«دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلي در آخر الزمان، كه پيشواي ملائكه و پريان و آدميان باشد، و حق و راستي با او باشد، و آنچه در دريا و زمين ها و كوه ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمان ها و زمين و آنچه باشد خبر دهد، و از او بزرگتر كسي به دنيا نيايد». [1] .

ناگفته پيداست كه منظور از آن پادشاه عادل، موعود همه ملّتها، وجود مقدّس حجّت بن الحسن العسكري (عليه السلام) است؛ زيرا طبق روايات اسلامي و وعده هاي تمامي انبيا، تنها اوست كه به عدل و داد قيام مي كند و ريشه ظلم و بيداد را از بنياد بر مي كند، و جهان را پر از عدل و داد مي نمايد، و آنچه در دريا و زمين و كوه ها پنهان شده بدست مي آورد، و تنها اوست كه در آخر الزمان ظاهر مي شود و تحول و دگرگوني عظيمي در دنيا به وجود مي آورد، و زحمات همه پيامبران را كه به منظور برقرار ساختن عدالت اجتماعي آمده اند به ثمر مي رساند، و فرمانش بر همه موجودات جهان نافذ است.

به هر حال، در اين بشارت و بشارات ديگري كه در ساير كتب مقدّسه مذهبي اهل اديان آمده، موضوع ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) به قدري واضح و روشن است كه هيچ گونه نيازي به توجيه و تفسير ندارد؛ ولي در عين حال، براي اين كه معلوم شود تمام مضامين بشارت مزبور دراحاديث اسلامي نيز آمده است، پيرامون برخي از فرازهاي آن توضيحاتي مي دهيم.

 

[ صفحه 284]

 

 

>منظور از پادشاه عادل مهدي موعود است

>مهدي زمين را پر از عدل و داد مي نمايد

>مهدي در پايان همه دولتها مي آيد

>حق و راستي با مهدي و او با حق همراه است

>تمامي گنجهاي عالم در اختيار مهدي است

>مهدي از آسمان و زمين خبر مي دهد

>در همه عالم كسي بزرگتر از مهدي به دنيا نيايد

[1] بشارات عهدين، ص 246 ـ علائم الظهور كرماني، ص 18 ـ لمعات النور في كيفية الظهور، ج 1، ص 19، نور الانوار، ص 86، نور هفتم.

منظور از پادشاه عادل مهدي موعود است

از بررسي آيات هدايتگر قرآن كريم استفاده مي شود كه هدف از آفرينش جهان و ارسال همه پيامبران الهي از حضرت آدم (عليه السلام) تا وجود مقدّس رسول گرامي اسلام به منظور برقرار ساختن عدالت اجتماعي و آسايش و آرامش بندگان در سطح جهان بوده است.

قرآن كريم در اين باره مي فرمايد:

(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقوُمَ النّاسُ بِالْقِسْطِ). [1] .

«ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و همراه با آنها كتاب و ترازو نازل نموديم تا مردم قسط و عدالت را به پا دارند».

در اين آيه شريفه، هدف از فرستادن پيامبران و نزول كتاب و ميزان، بر پا داشتن قسط و عدالت در روي زمين اعلام شده است. و مي دانيم كه بشر تاكنون، چنين روزگاري را نديده است.

آيا ممكن است هدف آفرينش تحقق نيابد و ارسال رسل و نزول كتابهاي آسمان كه به همين منظور انجام شده، لغو و بيهوده تلقي گردد؟ و آيا ممكن است خداوند در وعده هايي كه به پيامبران و وجود اقدس پيامبر اكرم داده است خلف وعده كند؟

به طور مسلّم چنين چيزي ممكن نيست و هرگاه اراده خداوند بر وقوع چنين امري تعلّق يابد، همه وعده ها عملي خواهد شد و خداوند به تمام خواسته هاي خود جامه عمل خواهد پوشاند.

به هر حال، رسول گرامي اسلام و امامان اهل بيت (عليهم السلام) روز تحقّق تمام وعده هاي الهي را، «يوم الله ظهور» اعلام فرموده اند كه براي نمونه به احاديث چندي كه در اين زمينه وارد شده، اشاره مي كنيم.

[1] سوره حديد، آيه 25.

مهدي زمين را پر از عدل و داد مي نمايد

يكي از ويژگي هاي حضرت مهدي (عليه السلام) پر كردن زمين از عدل و داد است. اين ويژگي، مكرّر از پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) با عبارت «يملأ الأرض عدلاً وقسطاً كما مُلئت ظلماً وجورا» نقل شده است.

[ صفحه 285]

مهدي در پايان همه دولتها مي آيد

مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله)، در كتاب «ارشاد» در باره اين مطلب كه قيام قائم آل محمّد (عليهم السلام) و دولت اهل بيت (عليهم السلام) در پايان همه دولتها خواهد آمد، ازامام صادق (عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود:

«إذا قامَ الْقائِمُ (عليه السلام) حَكَمَ بِالْعَدْلِ، وَارْتَفَعَ فِي أَيّامِهِ الْجَوْرُ، وَ أمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ، وَ أخْرَجَتِ الأرْضُ بَرَكاتِها، وَ رَدَّ كُلَّ حَق اِلي أهْلِهِ، وَلَمْ يَبْقَ أهْلُ دين حتّي يُظْهِروُا الاِْسْلامَ وَيَعْتَرفُوا بِالإيمانِ، أما سَمَعْتَ اللهَ سُبْحانَهُ يَقُول: «وَلَهُ أسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَ الأرْض طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إلَيْهِ يُرْجَعُوْنَ»؟ [1]  وَحَكَمَ بَيْنَ النّاسِ بِحُكْمِ داوُد وَ حُكْمِ محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) فَحِيْنَئِذ تُظْهِرُ الأرضُ كُنُوزَها، وَتُبْدي بَرَكاتِها وَ لا يَجِدُ الرَّجُلُ مِنْكُمُ يَوْمَئِذ مَوْضِعاً لَصَدَقَتِهِ وَ لالِبِرِّهِ، لِشُمُولِ الْغِني جَمِيعَ المُؤمِنين.

ثُمَّ قال: إنَّ دَوْلَتَنا آخِرُ الدُوَلِ، وَ لَمْ يَبْقَ أهْلَ بَيْت لَهُمْ دَوْلةٌ اِلاّ مَلَكُوا قَبْلَنا لِئلاّ يَقُوْلوُا إذا رَأوا سِيْرَتَنا: إذا مَلَكْنا سِرْنا بِمِثْلِ سِيْرَةِ هؤلاءِ، وَهُوَ قَوْلُ اللهِ تَعالي: «وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ». [2]  [3] .

«زماني كه حضرت «قائم» (عليه السلام) قيام كند، به عدالت حكومت مي كند، و در دوران حكومت او در روي كره زمين از ظلم و جور اثري يافت نمي شود، راهها أمن مي گردد، زمين بركات خود را خارج مي سازد، هر حقّي به صاحب حق بر مي گردد، و هيچ پيرو ديني در روي زمين باقي نمي ماند مگر اين كه دين اسلام را مي پذيرد و ايمان مي آورد. آيا نشنيده ايد كه خداوند سبحان مي فرمايد: «هر كس در آسمانها و زمين است خواه ناخواه در برابر او تسليم هستند، و همه به سوي او باز مي گرددند».

حضرت قائم (عليه السلام) در ميان مردم به حكم حضرت داوود (عليه السلام) و حكم حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) حكومت مي كند، و در آن زمان است كه زمين گنجينه هاي خود را آشكار مي سازد، و بركتهايش را بيرون مي فرستد، ديگر انسان براي صدقه و بخشش محلي پيدا نمي كند، زيرا بي نيازي همه مؤمنان را در بر مي گيرد.

سپس فرمود: دولت ما در پايان همه دولتها خواهد بود، (و همه قبل از ما به حكومت

[ صفحه 286]

خواهند رسيد) و هيچ خانداني كه بخواهند به حكومت برسند باقي نخواهند ماند مگر اين كه پيش از ما حكومت خواهند نمود، و اين بدان جهت است كه وقتي راه و روش ما را ديدند، نگويند: اگر ما هم به حكومت مي رسيديم مانند اينها به عدالت رفتار مي نموديم. و اينست معناي قول خداي تعالي كه فرموده است:«والعاقِبَةُ لِلْمُتَقِين»: «سرانجام كار، از آن پرهيزكاران است».

[1] سوره آل عمران، آيه 83.

[2] سوره اعراف، آيه 128.

[3] ارشاد مفيد، ص 364 و بحار الانوار، ج 52، ص 338، ح 83.

حق و راستي با مهدي و او با حق همراه است

در مورد اين عنوان كه در فرازي از بشارت كتاب «باسك» در باره موعود ملّتها آمده و از آن فهميده مي شود كه منظور از او حضرت مهدي (عليه السلام) است كه در آخر زمان مي آيد، روايات چندي از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) رسيده است كه براي مزيد بصيرت برخي از آنها را در اينجا مي آوريم:

1 ـ عبدالله بن عمر در حديثي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل مي كند كه فرمود:

«يَخْرُجُ الْمَهْدي وَعَلي رأسهِ غَمامَةٌ فِيها مَلَكٌ يُنادِي: هذا خَليفَةُ اللهِ الْمَهْدِيّ فَاتَّبعوُهُ». [1] .

«هنگامي كه مهدي (عليه السلام) خروج كند، يك قطعه ابر بر سر او سايه مي اندازد و بالاي سرش حركت مي كند، و فرشته اي در ميان آن قرار مي گيرد و بانگ بر مي آورد: اين خليفه خدا مهدي است از او پيروي كنيد».

2 ـ حذيفه يماني در حديثي از پيامبر اكرم نقل مي كند كه پس از شرح داستان سفياني فرمود:

در آن هنگام منادي آسماني بانگ بر مي آورد:

«يا أيُّهَا النّاسُ! اِنّ الله قَدْ قَطَعَ عَنْكُمْ يَدَ الجَبّارينَ وَالمُنافِقِينَ وَأشْياعَهُمْ، وَوَلاّكُمْ خَيْرَ أمَّةِ محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) فَالْحَقُوا بِهِ بِمَكَّة فَإِنَّهُ الْمَهْديّ». [2] .

«هان اي مردم! خداوند دست ستمكاران، منافقان و پيروان آنها را از شما كوتاه كرد، و بهترين فرد اُمّت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) را بر شما فرمان روا قرار داد، اينك به سوي او بشتابيد كه او هم اكنون در مكّه معظّمه است و او مهدي (عليه السلام) است».

 

[ صفحه 287]

 

3 ـ شهر بن حوشب از رسول اكرم نقل مي كند كه فرمود:

«در ماه محرّم منادي آسماني ندا مي كند: آگاه باشيد كه برگزيده خدا از ميان بندگانش فلاني ـ يعني حضرت مهدي (عليه السلام) ـ است، فرمانش را بشنويد و از او اطاعت كنيد». [3] .

4 ـ امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:

«هنگامي كه منادي آسماني بانگ برآورد كه حق با آل محمّد (عليهم السلام) است، نام مقدّس مهدي (عليه السلام) بر سر زبانها مي افتد و محبّت او در دلها جاي مي گيرد، و ديگر كاري جز ياد نام او نخواهند داشت». [4] .

5 ـ امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:

«در آن روز منادي آسماني به نام مهدي (عليه السلام) صدا مي زند. هيچ خفته اي نمي ماند جز اين كه بيدار مي شود و هيچ ايستاده اي نمي ماند جز اين كه مي نشيند و هيچ نشسته اي نمي ماند جز اين كه روي دو پايش مي ايستد؛ زيرا همه دچار وحشت و اضطراب مي شوند. درود خدا بر كسي كه آن صداي اوّلي را بشنود و پاسخ دهد كه آن صداي جبرئيل امين است». [5] .

6 ـ امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد:

«منادي از آسمان ندا سر مي دهد؛ همه مردم روي زمين مي شنوند كه آنها را به سوي قائم (عليه السلام) فرا مي خواند و مي گويد: آگاه باشيد كه حجّت خدا در كنار خانه خدا ظاهر شده است؛ از او پيروي كنيد كه حق با او و او با حقّ همراه است». [6] .

[1] منتخب الاثر، ص 448، ح 4.

[2] عقد الدرر، ص 35 و منتخب الاثر، ص 449، ح 9.

[3] عقد الدرر، ص 156.

[4] بشارة الاسلام، ص 183 و منتخب الاثر، ص 163، ح 66.

[5] منتخب الاثر، ص 449، ح 12.

[6] بحار الانوار، ج 52، ص 322، ينابيع المودة، ج 3، ص 109، باب 78 و ص 164، باب 94، منتخب الاثر، ص 220، ح 1 ؛ كفاية لاثر، ص 271.

تمامي گنجهاي عالم در اختيار مهدي است

اين عنوان كه مستفاد از روايات متواتره است و در فرازي از بشارت مورد بحث آمده است، گرچه حقيقت و واقعيّت آن به نظر ما روشن است و نياز چنداني به توضيح ندارد. ولي در عين حال، در اينجا به اين نكته اشاره مي كنيم كه بر اساس روايات مسلّم

 

[ صفحه 288]

 

اسلامي كه از شيعه و سنّي در مورد ظهور مبارك حضرت مهدي ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ در كتابهاي معتبر نقل شده است، «گنجهاي نهفته در دل زمين و كوهها و درياها» اختصاص به حضرت مهدي (عليه السلام) دارد، و اين يكي از امتيازات زمان حكومت حقّه آن يكتا باز مانده حجج الهي است كه كسي با او در اين امتياز شريك نيست. به هر حال، در اين باره روايات فراواني از ائمّه معصومين (عليهم السلام) رسيده است كه براي نمونه فرازهايي از آنها را در اينجا مي آوريم.

1 ـ در روايات فراواني كه در مورد روزگار شكوهمند آن يگانه پيشواي دادگر عدالت گستر به ما رسيده چنين آمده است: پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) ضمن حديثي راجع به زمان حكومت حضرت مهدي (عليه السلام) فرمود:

«وَ تُخْرِجُ لَهُ الأرضُ أفْلاذَ كَبِدِها» [1] .

«زمين به بركت وجود او پاره هاي جگرش را آشكار مي سازد».

2 ـ در روايت ديگري است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در باره زمان ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) فرمود:

«وَ تُلْقِي الاْرضُ أفلاذَكَبِدِها».

«زمين پاره هاي جگرش را بيرون مي ريزد».

ابن عبّاس پرسيد: پاره هاي جگر زمين چيست؟

رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«أمْثالُ الاُْسْطُوانَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضّةِ». [2] .

«ستونهايي از طلا و نقره است».

3 ـ در يك حديث ديگر آمده است: پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يَسْتَخْرِجُ الْكُنُوزَ، يَفْتَحُ مَدائِنِ الشِّرْكِ». [3] .

«گنجها را بيرون مي آورد و شهرهاي شرك را فتح مي كند».

4 ـ در يك روايت ديگر است كه اميرمؤمنان علي (عليه السلام) فرمود:

[ صفحه 289]

«وَ تَظْهَرُ لَهُ الْكُنُوز». [4] .

«تمام گنجهاي عالم براي او آشكار مي گردد».

5 ـ و در همين زمينه در حديثي از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

«تُظهِرُ الاْرْضُ كُنُوزَها وَتُبْدِي بَرَكاتِها». [5] .

«زمين تمام گنجينه هاي خود را آشكار مي سازد و بركاتش را بيرون مي فرستد».

[1] منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 168، ح 78.

[2] مستدرك حاكم، ج 4، ص 559.

[3] ينابيع المودّة، ج 3، ص 296، باب 78 ؛ بحار الانوار، ج 51، ص 80، ح 12.

[4] بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.

[5] ارشاد مفيد، ص 364.

مهدي از آسمان و زمين خبر مي دهد

با توجّه به اين كه حضرت مهدي (عليه السلام) آخرين حجّت خدا و بنيانگزار حكومت واحد جهاني و آخرين امام بر حق از ائمّه دوازده گانه اي است كه طبق نويدهاي صريح قرآن كريم و روايات معتبره اسلامي و نويدهاي كتب مقدسه آسماني در آخر زمان ظاهر مي شود و با تمام رژيمهاي ستمگر به مبارزه بر مي خيزد و همه آنها را با اتّكا به قدرت خداوندي سرنگون مي سازد و سراسر كره خاكي را به يك اُمّت و يك حكومت و يك كشور تبديل مي نمايد. شايسته است پيش از آن كه در مورد عنوان فوق سخني به ميان آوريم، اندكي در باره مقام امام و امامت توضيح دهيم تا مقام پر ارج حضرت «بقية الله» (عليه السلام) بر ما روشن شود، و متوجّه شويم كه چگونه يك نفر مي تواند بر همه جهان مسلط شود و جهانيان را از شر ظلم و ستم برهاند و همه مردمان را در زير سيطره يك حكومت در آورد.

بر اساس روايات، مقام امامت مقام بسيار والايي است كه خداوند آن را به بندگان خاص خود عطا مي كند، و آنان را براي رهبري خلق انتخاب مي نمايد، و آنچه لازمه رهبري و پيشوايي است در اختيار آنان قرار مي دهد، و آنها را با نيروي الهي خود تأييد مي بخشد و به قدرت ناپيدا كرانه خود ياريشان مي فرمايد، و دين خود را به وسيله آنها تكميل مي نمايد.

بنابراين، امامت، مقام انبيا و پيامبران و ميراث اوليا و اوصيا است، و امام امين خدا در روي زمين، حجت خدا در بين مردم، خليفه خدا در پهنه گيتي و حافظ و نگهبان دين و شريعت الهي است. و از اين رو، داراي شرايط ويژه اي است از آن جمله:

 

[ صفحه 290]

 

1 ـ امام بايد معصوم باشد.

2 ـ امام بايد عادل باشد.

3 ـ امام بايد برگزيده خدا باشد.

4 ـ امام بايد اعلم افراد اُمّت باشد.

بنابر اين، لازم است امامي كه براي تأمين سعادت مادي و معنوي مردم قيام مي كند و به عنوان حجّة الله، خليفة الله و بقيّة الله در بين مردم شناخته مي شود، داراي شرايط فوق بوده و بر ما سوي الله احاطه علمي داشته باشد و گذشته و آينده جهان را بداند، و مؤمن و منافق را از هم باز شناسد، و در تدبير سياست اُمور و زمامداري دچار خطا و اشتباه نشود و تحت تأثير عوامل شخصي قرار نگيرد، كه وجود مقدّس «مهدي موعود (عليه السلام)» و بنيانگزار حكومت واحد جهاني ـ طبق روايات اسلامي و وعده هاي صريح قرآن و اظهار نظر همه دانشمندان بزرگ اسلام ـ داراي همه اين ويژگيها مي باشد؛ زيرا:

نخست اين كه، او برگزيده خداوند است.

دوم اين كه، تمام امكانات جهان هستي به فرمان خدا در اختيار اوست.

سوّم اين كه، علوم اوّلين و آخرين در سينه اوست.

چهارم اين كه، او وارث همه صفات برجسته پيامبران الهي است.

پنجم اين كه، برقراري حكومت «الله» و بر چيده شدن بساط ظلم و ستم و ريشه كن شدن رژيمهاي كفر و الحاد، منحصراً به دست با كفايت او تحقّق خواهد يافت.

اينك براي درك موقعيّت علمي امام، و مقام پر ارج حضرت صاحب الامر (عليه السلام) كه آخرين حجّت خداوند است به احاديث چندي در اين زمينه اشاره مي كنيم.

1 ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

«إثْنا عَشَرَ مِنْ أهْلِ بَيْتيِ، أعْطاهُمْ اللهُ تَعالي فَهمِي وَعِلمِي وَحِكْمَتِي وَخَلَقَهُمْ مِنْ طِينتي». [1] .

«دوازده نفر از اهل بيت من، خداوند علم و فهم و حكمت مرا به آنها عطا فرموده، و آنها را از خاك و گل من آفريده است».

 

[ صفحه 291]

 

2 ـ اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:

«علم مرگ و ميرها به ما داده شده، علم تأويل و تنزيل و حل و فصل خصومتها به ما عطا گرديده، علم حوادث و وقايع به ما داده شده و هرگز چيزي از ما پوشيده نمي ماند». [2] .

و در حديث ديگري مي فرمايد:

«آسمانها و زمين در نزد امام، همچون كف دست اوست؛ ظاهر و باطن آنها را مي فهمد و نيك و بد آنها را مي شناسد». [3] .

3 ـ امام حسن مجتبي (عليه السلام) مي فرمايد:

«علم و دانش در نزد ما ـ اهل بيت ـ است و ما اهل دانش هستيم. تمامي علوم در نزد ما جمع است، و چيزي تا روز قيامت رخ نمي دهد حتّي ديه يك خراش مگر اين كه علمش پيش ماست...» [4] .

4 ـ امام حسين (عليه السلام) مي فرمايد:

«سر چشمه علم و دانش نزد ما ـ اهل بيت ـ است. آيا ديگران عالم و دانا هستند و ما نادان و جاهليم؟ چنين چيزي نشدني است». [5] .

5 ـ امام زين العابدين (عليه السلام) مي فرمايد:

«بين خدا و حجّت خدا، حجاب و پرده اي نيست و خداوند، چيزي را از حجّت خود پوشيده نمي دارد. ماييم درهاي (رحمت) خدا، ماييم صراط مستقيم، ماييم رازداران علم خدا و مترجم وحي خدا و ماييم پايه و اساس توحيد و گنجينه اسرار خداوند». [6] .

6 ـ امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:

«... ديدگان امام به خواب فرو مي رود ولي قلبش هميشه بيدار است... از پشت سر همچون پيش رو مي بيند، و فرشتگان پيوسته با او سخن مي گويند تا

 

[ صفحه 292]

 

زماني كه روزگار او به سر آيد». [7] .

و در يك حديث ديگر مي فرمايد:

«ما خزانه دار علم خداييم، ما مترجم وحي خداييم، ما حجّت رساي الهي بر تمام موجودات آسمان و مخلوقات روي زمين هستيم». [8] .

و در همين رابطه، در باره علم و دانش حضرت مهدي (عليه السلام) مي فرمايد:

«علم به كتاب خدا ـ قرآن ـ و سنّت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در دل مهدي ما همچون زراعت مي رويد، پس اگر كسي از شما باقي بماند تا زماني كه آن حضرت را درك كند بايد به هنگام سلام دادن به وي بگويد:

«السَّلامُ عَليَكُمْ يا أهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ النُبُوَّةِ و مَعْدِنَ العِلمِ وَ مَوضِعَ الرِّسالَةِ»». [9] .

7 ـ امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

«همه دنيا همانند يك حبّه گردو در برابر امام، نمايان مي شود و چيزي از آن بر او پوشيده نمي ماند، از هر طرف بخواهد در آن تصرف مي كند آنچنان كه يكي از شما در سفره اي كه در برابرتان گسترده است، از هر طرف بخواهد دست مي برد و از آن بهره مي گيرد». [10] .

و در حديث ديگري مي فرمايد:

«امام هنگامي كه در شكم مادر است مي شنود... و چون به امامت مي رسد خداوند براي او عمودي از نور برافرازد كه به وسيله آن اعمال مردم هر شهري را مي بيند». [11] .

و در رابطه با علم حضرت مهدي (عليه السلام) مي فرمايد:

«إذا تَناهَتِ الاُمُورُ إلي صاحِبِ هذا الأمْرِ، رَفعَ اللهُ تَبارَك وتَعالي لَهُ كُلَّ مُنْخَفض مِنَ الأرْضِ، وَ خَفَضَ لَهُ كُلَّ مُرتَفِع حتّي تَكُونَ الدُّنْيا عِنْدَهُ بِمَنْزِلَةِ

 

[ صفحه 293]

 

راحَتِهِ فَأيّكُمْ لَوْ كانَتْ فِي راحَتِهِ شَعْرَةٌ لَمْ يُبْصِرْها؟». [12] .

«هنگامي كه اُمور به دست حضرت صاحب الامر (عليه السلام) برسد، خداي تبارك و تعالي هر زمين پستي را براي او بالا مي برد، و هر زمين بلندي را پائين مي آورد تا اين كه همه جهان همانند كف دست او برايش آشكار شود. آيا كدام يك از شما اگر كف دست او تار مويي باشد آن را نمي بيند؟».

پس با توجّه به آنچه گذشت، به اين نتيجه مي رسيم كه، آن شخصيّت بي نظير و بي مانندي كه از آسمان و زمين خبر مي دهد و حجّت بر تمام مردم است و بر تمام جهان هستي احاطه علمي دارد، يگانه منجي عالم و تنها بازمانده از حجّتهاي الهي، حضرت مهدي (عليه السلام) است كه چيزي از اسرار عالم بر او پوشيده نيست.

[1] منتخب الاثر، ص 32، ح 48 ـ كشف الغمّه، ج 2، ص 507.

[2] الزام الناصب، ج 2، ص 246.

[3] بحار الانوار، ج 25، ص 173، ح 38.

[4] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 6.

[5] كافي، ج 1، ص 398، ح 2 و بصائر الدرجات، ص 12، ح 3.

[6] ينابيع المودّة، ج 3، ص 174، باب 89.

[7] كافي، ج 1، ص 388، ح 8 ؛ بحار الانوار، ج 25، ص 168.

[8] كافي، ج 1، ص 192.

[9] بحار الانوار، ج 51، ص 36.

[10] اختصاص مفيد، ص 217 ـ بحار الانوار، ج 25، ص 367، ح 11.

[11] كافي، ج 1، ص 387، ح 2.

[12] بشارة الاسلام، ص 243.

در همه عالم كسي بزرگتر از مهدي به دنيا نيايد

صاحب كتاب «عقد الدرر» در مورد عظمت و بزرگواري حضرت مهدي (عليه السلام) و مقام و موقعيّت آن امام والا مقام، حديثي از امام محمّد باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:

«حضرت موسي (عليه السلام) براي بار اوّل، به آنچه كه به قائم آل محمّد (عليهم السلام) عطا خواهد شد نظر كرد و گفت: پروردگارا! مرا قائم آل محمّد (عليهم السلام) قرار بده.

به آن حضرت گفته شد: قائم (عليه السلام) از ذريه احمد (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

بار دوم نظر كرد همان عطا را ديد وهمان دعا را كرد و همان جواب را شنيد، براي سومين بار نظر كرد، همان عطا را ديد و همان در خواست را نمود و همان جواب را شنيد». [1] .

[1] عقد الدرر، ص 26 و 160، آخر باب اول و باب هشتم؛ بحار الانوار،ج 51، ص 77، ح 35؛ غيبت نعماني، ص 240 ح 34، باب 13.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب پاتيكل

در كتاب «پاتيكل» كه از كتب مقدّسه هنديان مي باشد و صاحب اين كتاب از اعاظم كفره هند است و به گمان پيروانش، صاحب كتاب آسماني است، بشارت ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) چنين آمده است:

 

[ صفحه 294]

 

«چون مدّت روز تمام شود، دنياي كهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملك تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواي بزرگ جهان كه يكي «ناموس آخر الزمان» و ديگري «صديق اكبر».

يعني وصي بزرگتر وي كه «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملك تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خليفه «رام» باشد، و حكم براند، و او را معجزه بسيار باشد. هر كه پناه به او برد و دين پدران او اختيار كند، سرخ روي باشد در نزد رام».

و دولت او بسيار كشيده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اكبر» زياده باشد، و آخر دنيا به او تمام شود. و از ساحل درياي محيط و جزاير سرانديب و قبر بابا آدم (عليه السلام) و از جبال القمر تا شمال هيكل زهره، تا سيف البحر و اقيانوس را مسخر گرداند، و بتخانه «سومنات» را خراب كند. و «جگرنات» [1]  بفرمان او به سخن آيد و به خاك افتد، پس آن را بشكند و به درياي اعظم اندازد، و هر بتي كه در هر جا باشد بشكند». [2] .

از آنجا كه در اين بشارت، الفاظ و تعابيري به كار رفته است كه امكان دارد براي بعضي از خوانندگان نا مفهوم باشد بعضي از آنها را جهت روشن تر شدن مطلب توضيح مي دهيم:

1 ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهي، پيامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله (صلي الله عليه وآله وسلم) است.

2 ـ پشن، نام هندي حضرت علي بن ابي طالب (عليه السلام) است.

3 ـ صاحب ملك تازه، آخرين حجّت خداوند حضرت ولي عصر (عليه السلام) است و راهنما، نام مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) است كه بزرگترين نماينده راهنمايان الهي و نام مقدّس وي نيز، هادي و مهدي و قائم به حق است.

4 ـ كلمه «رام» به لغت «سانسكريتي» نام اقدس حضرت احديت (خدا) است.

5 ـ اين جمله «هر كه به او پناه برد، و دين پدران او اختيار كند، در نزد رام، سرخ روي باشد» صريح است در اين كه، حضرت مهدي (عليه السلام) جهانيان را به دين اجداد بزرگوارش،

 

[ صفحه 295]

 

اسلام، دعوت مي كند.

6 ـ سومنات ـ بنا به نوشته علاّمه دهخدا، در كتاب لغت نامه بتخانه اي بوده است در «گجرات». و گويند: سلطان محمود غزنوي آن را خراب كرد، و «منات» را كه از بتهاي مشهور است و در آن بتخانه بود، شكست. و گويند: اين لغت هندوي است كه مفرّس شده و آن نام بتي بود، و معني تركيبي آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زيرا «سوم» به لغت هندوي قمر را گويند، و نات، تعظيم است. براي اطلاع بيشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه فرماييد.

7 ـ و اما «جگرنات» به لغت سانسكريتي، نام بتي است كه هندوها آن را مظهر خدا مي دانند.

[1] جگرنات به لغت سانسكريت نام بتي است كه هندوها آن را مظهر خدا مي دانند.

[2] علائم الظهور كرماني ص 17؛ لمعات شيرازي، ج 1، ص 18 ؛ نور الانوار، نور هفتم ؛ بشارات عهدين، ص 246 به نقل از كتاب زبدة المعارف، ذخيرة الالباب و تذكرة الاولياء.

بشارت ظهور حضرت بقية الله در كتاب وشن جوك

در كتاب «جوك» كه رهبر جوكيان هندو است و او را پيامبر مي دانند، در باره بشارت ظهور حضرت «بقية الله» (عليه السلام) و رجعت گروهي از اموات در دوران حكومت عدالت گستر آن حضرت، چنين آمده است:

«آخر دنيا به كسي برگردد كه خدا را دوست مي دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «خجسته» و «فرخنده» باشد. خلق را، كه در دين ها اختراع كرده و حق خدا و پيامبر را پايمال كرده اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند، و عالم را نو گرداند، و هر بدي را سزادهد، و يك «كرور» دولت او باشد كه عبارت از چهار هزار سال است، خود او و اقوامش پادشاهي كنند». [1] .

دو كلمه «فرخنده» و «خجسته» در عربي به (محمّد و محمود) ترجمه مي شود و اين هر دو اسم، نام مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) مي باشد، و شايد هم اشاره به «محمّد» و «احمد» باشد؛ زيرا در روايات اسلامي وارد شده است كه حضرت مهدي (عليه السلام) دو نام دارد، يكي مخفي و ديگري ظاهر است، نامي كه مخفي است «احمد» و آن كه ظاهر است «محمّد» مي باشد.

 

[ صفحه 296]

 

در اين زمينه، در حديثي از اميرمؤمنان علي (عليه السلام) روايت شده است كه بر فراز منبر فرمود:

«مردي از دودمان من در آخر الزمان ظهور مي كند كه رنگش سفيد مايل به سرخي ـ گندم گون ـ و شكمش كمي چاق و بر آمده؛ رانهايش پهن، استخوان شانه هايش درشت، و در پشت وي دو خال است: يكي به رنگ پوست بدنش و ديگري شبيه خال پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) است. و نيز دو نام دارد: يكي مخفي و ديگري ظاهر، نامي كه مخفي است «احمد» و آن كه ظاهر است «محمّد» مي باشد. چون پرچم خود را به اهتزاز در آورد، شرق و غرب جهان را روشن سازد و دست بر سر مردم گذارد، پس دل مؤمنان از آهن قوي تر گردد، خداوند، نيروي چهل مرد به آنان عطا فرمايد، مرده اي نيست كه (با ظهور او) شادي به دل و قبرش راه نيابد، ارواح آنها در قبور به ديدار يكديگر مي روند و قيام حضرت قائم (عليه السلام) را به همديگر مژده مي دهند». [2] .

اما تعيين مدّت دولت مهدي (عليه السلام) و همچنين تفسير «كرور» به چهار هزار سال با روايات اسلامي و اصطلاحات رياضي توافق ندارد؛ زيرا در روايات اسلامي در مورد مدت حكومت حقّه به اختلاف سخن رفته و به طور قطع مدّت حكومت آن حضرت مشخص نيست، و كرور نيز طبق اصطلاحات رياضي در زمان گذشته عبارت از پانصد هزار است كه با تفسير مذكور موافقت ندارد.

[1] بشارات عهدين، ص 272 ـ علائم الظهور كرماني، ص 18.

[2] بحار الانوار، ج 51، ص 35، ح 4.

بشارت ظهور حضرت ولي عصر در كتاب ديد

در كتاب «ديد» كه از كتب مقدسه هنديان است بشارت ظهور مبارك حضرت ولي عصر (عليه السلام) چنين آمده است:

«پس از خرابي دنيا، پادشاهي در آخر الزمان پيدا شود كه پيشواي خلايق باشد، و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگيرد، و به دين خود در آورد، و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد، و هر چه از خدا بخواهد بر آيد». [1] .

 

[ صفحه 297]

 

در برخي از روايات اسلامي، ائمّه معصومين (عليهم السلام) «منصور» را يكي از اسامي مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) خوانده، و آيه شريفه: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسرِفُ فِي القَتلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصوراً» [2]  را به آن حضرت تفسير نموده اند كه آن يگانه باز مانده حجج الهي، وليّ خون مظلومان و منصور و مؤيّد من عند الله است.

و در همين رابطه در ضمن حديثي از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

«القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعْبِ، مُؤيَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطوي لَهُ الأرضُ، وَ تَظهَرُ لَهُ الكُنُوزُ، وَيبلغ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ». [3] .

«قائم ما به وسيله رعب (در دل دشمنان) ياري مي شود، و با نصرت الهي تأييد مي گردد، زمين زير پايش پيچيده مي شود، و گنجهاي زمين براي او ظاهر مي شود، ودولت او به شرق و غرب عالم مي رسد».

ناگفته نماند كه مضمون اين بشارت و همچنين بشارتهاي ديگري كه در كتب مقدّسه اهل اديان آمده است در بسياري از روايات اسلامي به صورت گسترده اي وارد شده، و ما در فرصتهاي مناسب برخي از آنها را ذكر خواهيم نمود، و آنچه در اينجا آورديم فقط محض اطلاع است.

[1] بشارات عهدين، ص 245؛ او خواهد آمد، ص 66؛ علائم الظهور كرماني، ص 18.

[2] سوره اسراء، آيه 33، جهت اطلاع بيشتر به كتاب المحجّة ص 127 ـ 129 مراجعه فرماييد.

[3] بحار الانوار، ج 52، ص 191، ح 24 ؛ بشارة الاسلام، ص 99 ؛ و منتخب الاثر، ص 292.

بشارت ظهور حضرت قائم در كتاب دادتگ

در كتاب «دادتگ» كه از كتب مقدّسه برهمائيان هند است، بشارت ظهور مبارك حضرت «قائم (عليه السلام)» چنين آمده است:

«بعد از آن كه مسلماني به هم رسد، در آخر الزمان، و اسلام در ميان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و تعدّي حاكمان و رياي زاهدان و بي ديانتي امينان و حسد حاسدان بر طرف شود و به جز نام از آن چيزي نماند، و دنيا مملو از ظلم و ستم شود، و پادشاهان، ظالم و بي رحم شوند، و رعيّت بي انصاف گردند و در خرابي يكديگر كوشند و عالم را كفر و ضلالت و فساد بگيرد، دست حق به در آيد، و جانشين آخر «ممتاطا» [1] .

 

[ صفحه 298]

 

ظهور كند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد و بگردد همه جا (همه جهان را) و بسيار كسان را بكشد، و خلايق را هدايت كند، و آن در حالتي باشد كه تركان، امير مسلمانان باشند، و او غير از حق و راستي از كسي قبول نكند». [2] .

آنچه در اين بشارت و بشارتهاي قبلي در مورد ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) آمده است، اكثر آنها بدون كم و كاست با روايات اسلامي منطبق است، و ممكن است؛ برخي تصوّر كنند كه شايد بعضي از مطالب اين پيشگويي كمي اغراق آميز است، ولي بايد توجّه داشت كه همه فرازهاي اين پيشگويي كه در ضمن، تعدادي از علايم ظهور را نيز بر شمرده است در بسياري از روايات اسلامي آمده و حتّي در دو حديث بسيار مفصّل و طولاني كه از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و امام صادق (عليه السلام) در مورد حوادث قبل از ظهور از آن دو بزرگوار نقل شده به تفصيل سخن رفته است كه ما به جهت اختصار از نقل آنها صرف نظر مي نماييم، و علاقه مندان مي توانند به منابعي كه در پاورقي آورده ايم، مراجعه فرمايند. [3] .

[1] ممتاطا: در زبان هندي به معني «محمّد» است.

[2] علائم الظهور كرماني، ص 18 ـ او خواهد آمد، ص 80.

[3] بحار الانوار، ج 6، ص 306 از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و ج 52، ص 254 از امام صادق (عليه السلام) ـ كافي، ج 8، ص 36، 42 ـ مهدي موعود، ص 1036، 1045 و بسياري از منابع ديگر از تفسير و حديث.

بشارت ظهور حضرت حجة الله در كتاب ريگ ودا

در كتاب «ريك ودا» كه يكي از كتب مقدّسه هند است، بشارت ظهور حضرت حجة الله (عليه السلام) چنين آمده است:

«ويشنو، در ميان مردم ظاهر مي گردد... او از همه كس قوي تر ونيرومندتر است... در يك دست «ويشنو» (نجات دهنده) شمشيري به مانند ستاره دنباله دار و دست ديگر انگشتري درخشنده دارد هنگام ظهور وي، خورشيد و ماه تاريك مي شوند و زمين خواهد لرزيد». [1] .

در اين بشارت، از ظهور انساني ممتاز و با عظمت و برخي از نشانه هاي ظهور وي سخن رفته است كه در وقت ظهور با شمشير آتشبار كه بسان ستاره دنباله دار است، قيام

 

[ صفحه 299]

 

مي كند. و اين تعبير (يعني: قيام با شمشير) تعبير دقيق و لطيفي است كه مضمون آن در رابطه با ظهور حضرت ولي عصر (عليه السلام) در احاديث اسلامي نيز آمده است.

زيرا بر اساس نصوص وارده و روايات متواتره اسلامي، ظهور مبارك آن يگانه منجي بشريّت و مظهر قدرت خداوندي كه براي نجات انسانها از شرك، كفر، بت پرستي، ظلم و بيدادگري، و انحراف از جاده حق و حقيقت قيام خواهد كرد، با شمشير خواهد بود.

در اين زمينه، در حديثي از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه در تفسير آيه شريفه:

(وَ لَنُذِيْقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدَني دُوْنَ العَذابِ الأَكْبَر) [2] .

فرمود:

«اَلأدني: القَحطُ وَ الجَدِبْ، وَ الأكبَرُ: خُرُوجُ القائِمِ المَهْدِيّ (عليه السلام) بِالسَّيفِ فِي آخِرِ الزَّمان» [3] .

«عذاب پست تر، قحطي و خشكسالي است، و عذاب بزرگتر، قيام مهدي (عليه السلام) در آخر الزمان است».

بنابر اين، شكّي نيست كه منظور از ظهور آن انسان ممتاز در بشارت مذكور، همان وجود مقدّس قائم آل محمّد (عليه السلام) است كه با شمشير قيام مي كند.

و امّا اين كه چگونه يك فرد مي تواند بر سرتاسر گيتي غلبه پيدا كند و تمام كشورها را فتح نمايد و همه ملّتها را تحت فرمان خود در آورد بدون اين كه به سلاح روز مجهّز بوده و ابزار و آلات جنگي مدرن در اختيار داشته باشد، سؤالي است كه پاسخ آن در روايات اسلامي آمده است، و ما در اينجا براي آن كه خوانندگان گرامي را در انتظار نگذاريم جهت تقريب اذهان فقط به نكاتي چند در اين مورد اشاره مي كنيم كه پيش از جواب قطعي بايد به دقّت مورد مطالعه قرار گيرد.

1 ـ بايد توجّه داشت كه نبرد حضرت مهدي (عليه السلام) با كفّار و ظلمه و طرفداران ظلم و بي عدالتي، نبرد حقّ و عقيده است، و كساني كه در هنگام ظهور گرد شمع وجودش

 

[ صفحه 300]

 

جمع مي شوند ياران فداكار و از جان گذشته اي هستند كه با تمام وجود از روي ايمان و عقيده مي جنگند، و با اراده اي آهنين و عقيده اي استوار در راه پيروزي حق پيكار مي كنند، و بي باكانه به پيش مي روند تا به يكي از دو هدف (يا پيروزي و يا شهادت) نايل گردند.

2 ـ در هنگام ظهور در مكّه مكرّمه پيش از خروج، بيش از 9000 نفر با آن حضرت بيعت مي نمايند و حضرتش با لشكري مجهّز و مسلح به انواع سلاح هاي مدرن كه بر تمام سلاحهاي روز برتري خواهد داشت مكّه را به قصد مدينه ترك مي كند، و در مدّت دو ماه بين مكّه، مدينه، بيت المقدّس، شام و كوفه را طي مي كند، و همه اعراب در برابرش تسليم مي شوند و همه افراد با ايمان زير پرچم او قرار مي گيرند، و همه خاور ميانه يك دل و يك جهت صف واحدي را تشكيل مي دهند و سپاه نيرومندي به وجود مي آورند كه تا آن زمان بي سابقه بوده است.

3 ـ در آستانه ظهور مباركش، فتنه ها، شورشها، جنگها و انقلابهاي نظامي در همه جا مردم را خسته مي كند، و زمينه براي ظهور يك مصلح الهي كاملا هموار مي شود، و مردمي كه در زير فشار جنگ و خفقان و اختناق و تبعيض و ستم به ستوه آمده اند با دميدن اُميد فرج، سيل آسا به سوي آن مصلح الهي مي شتابند و دست بيعت به دست با كفايت وي مي دهند كه براي آنها خير دنيا و آخرت فراهم آورد، و آنها را از بلاها و تشويشها و نگرانيها و گرفتاريها نجات دهد، و زور گويان، زورمداران، غارتگران و متجاوزان را با زور شمشير و قدرت شكست ناپذير الهي اش به جاي خود بنشاند، و محرومان و مستضعفان و ستمديدگان را از زير يوغ زورمندان و سيطره جنايتكاران رهايي بخشد.

4 ـ آن حضرت براي اثبات حقّانيت خود ميراثهاي همه پيامبران الهي را از عهد يهود، مسيح و اسلام به همراه دارد. اين ميراثهاي گرانبها ربطي به آلات و ابزار جنگي ندارد و دليل قاطعي بر الهي بودن انقلاب جهاني مهدي (عليه السلام) است كه نا گهان يك انقلاب فكري و عقيدتي در مغز مردم به وجود مي آورد و استيلاي معنوي را در بردارد.

5 ـ سلاح هاي مدرن توأم با سلاح ايمان و همراه با تابوت آرامش و تأييد و نصرت الهي، در برابر بمبهاي اتمي و ئيدروژني و نيتروژني مي ايستد، و بر همه سلاح ها فايق

 

[ صفحه 301]

 

مي آيد. و بدين سان، لشكر حق پيروز و سپاه باطل نابود مي گردد، و ستمگران با شمشير عدالت الهي كه در كف با كفايت يداللهي حضرت ولي عصر (عليه السلام) قرار گرفته به ديار نيستي فرستاده مي شوند، و توده هاي مظلوم و ستم كشيده نفس راحتّي مي كشند، و پرچم توحيد و يكتا پرستي و عدالت و آزادي واقعي در سرتاسر جهان به اهتزاز در مي آيد، و رياست ودولت حقه الهيه و زمامداري جهان بشريّت، به امر خالق يكتا ويژه آخرين خورشيد ولايت و امامت قائم آل محمّد حضرت حجّت بن الحسن العسكري (عليه السلام) خواهد بود.

آري! طبق روايات وارده از پيشوايان معصوم (عليهم السلام) قيام آخرين حجّت خداوند با شمشير است، شمشير آتشباري كه به امر حضرت حق از غلاف به در آمده و در كف با كفايت ولي مطلق حق قرار گرفته و بي مهابا فرق ظلم و بيداد را مي شكافد، و طاغوتيان را رهسپار ديار عدم مي گرداند، و ستمديدگان را از سلطه ستم پيشگان رهايي مي بخشد، و هيچ كس را هر چند قوي و نيرومند باشد ياراي مقابله با آن نيست.

«براي دفع برخي از توهّمات كه: چگونه در عصر اتم و بمب ئيدروژن و ترقّي روز افزون سلاح هاي اتمي مي توان پذيرفت كه يك فرد آدمي بتواند جهان را با شمشير مسخر گرداند؟ بايد گفت:

اوّلا، استعمال اين گونه سلاح هايي كه نابود كننده نسل انساني است و دوست و دشمن از هم نمي شناسد، در خور بزرگترين پرچمدار عدل جهاني كه هدفش تنها بر افكندن ستم و ستمكاران است، نمي باشد.

و ثانياً، چنان قيامي هر چند زمينه مساعد داشته باشد خالي از خرق عادت و نصرت خاصه الهي نيست...

و ثالثاً، پيشرفت حيرت انگيز و مهيب سلاح هاي جنگي بالاخره براي يك روزي بشريّت را وادار خواهد كرد كه براي حفظ خود از نابودي آني و همگاني، سلاح هاي اتمي و آتشين را قدغن و بر ترك استعمال آنها اجماع و پيمان عمومي گيرد.

و رابعاً، اكثريّت ملل عالم در آن قيام به منظور نجات يافتن از شر و فساد و زندگي جهنّمي غير قابل تحمّل، با آن زمامدار بزرگ هماهنگ خواهند شد، و تنها گروهي اندك به جنگ و مبارزه عليه آن حضرت خواهند پرداخت، و چنان كه عموم مسيحيان جهان به

 

[ صفحه 302]

 

پيروي از حضرت مسيح (عليه السلام) كه به نماز حضرت مهدي (عليه السلام) اقتدا مي كند، با آن حضرت بيعت و موافقت خواهند كرد.

آري! اين مطلب مسلّم است كه حضرت مسيح (عليه السلام) در آن قيام جهاني از همكاران و پيروان حضرت مهدي (عليه السلام) خواهد بود، چنان كه روايات متواتره اسلام و همچنين آياتي از انجيل كه به نزول حضرت مسيح (عليه السلام) در زمان آخرين بشارت مي دهد بر اين دعوا گواه است». [4] .

خواننده گرامي! آنچه تا به اينجا گفته شد توضيح فرازي از بشارت كتاب «ريگ ودا» از كتب مقدس هند در مورد قيام منجي بشر حضرت ولي عصر (عليه السلام) بود كه با استفاده از آيات و روايات اسلامي به صورت مختصر بيان گرديد.

و امّا ساير فرازهاي بشارت مزبور، در ضمن رواياتي كه در آينده از زبان مبارك پيامبر عظيم الشأن اسلام و ساير ائمّه معصومين (عليهم السلام) بازگو خواهيم نمود كم و بيش به تفصيل خواهد آمد، و از اين رو، چيزي در اينجا به آن اضافه نمي كنيم و تفسير آن را به دست رواياتي كه بعداً خواهيم آورد، مي سپاريم.

[1] او خواهد آمد، ص 65 به نقل از كتاب ريگ ودا، ماندالاي 4 و 16 و 24.

[2] سوره سجده آيه 21.

[3] المحجة، ص 173.

[4] بشارات عهدين، ص 259.

بشارت ظهور آخرين حجت خدا در كتاب شاكموني

در كتاب «شاكموني» كه از كتب مقدّسه هنديان مي باشد و به اعتقاد كفره هند، پيغمبر صاحب كتاب است و مي گويند: وي بر اهل خطا و ختن مبعوث بوده است، بشارت ظهور آخرين حجّت خدا حضرت ولي عصر (عليه السلام) چنين آمده است:

«پادشاهي و دولت دنيا به فرزند سيّد خلايق دو جهان «گشن» بزرگوار تمام شود، و او كسي باشد كه بر كوه هاي مشرق و مغرب دنيا حكم براند و فرمان كند، و بر ابرها سوار شود، و فرشتگان كاركنان او باشند، و جنّ و انس در خدمت او شوند، و از «سودان» كه زير خط «استوا» است تا سرزمين «تسعين» كه زير قطب شمالي است و ماوراي بحار و ماوراي اقليم هفتم و گلستان ارم تا باغ شداد را صاحب شود، و دين خدا يك دين شود و دين خدا زنده گردد، و نام او «ايستاده» باشد، و خداشناس باشد». [1] .

 

[ صفحه 303]

 

«گشن» در لغت هندي نام پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) است كه در اين بشارت فوق، فرزند برومند وي را به نام «ايستاده» و «خدا شناس» ناميده، چنان كه شيعيان او را «قائم (عليه السلام)» و حضرت مهدي (عليه السلام) مي خوانند.

و امّا موضوع سوار شدن آن حضرت بر ابرهاي آسمان كه در اين بشارت آمده است، يكي از بزرگترين امتيازات آن موعود مسعود است كه نه تنها در بشارت فوق و مكرّراً در بشارتهاي انجيل از آن سخن رفته است؛ بلكه در روايات متواتره اسلامي نيز به صورت يك امر جدّي و خارق العاده مطرح گرديده است.

زيرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم (عليهم السلام) در مواردي كه از ظهور مبارك آن ولي مطلق الهي سخن رانده اند، سير و حركت آن مصلح بزرگ جهاني را در ايّام ظهور خارق العاده دانسته، و به پيروان خود مژده داده اند كه حضرت مهدي (عليه السلام) با قدرت و جلال در حالي كه بر ابرهاي آسمان سوار است، ظهور خواهد فرمود.

اينك براي اثبات اين مدّعا و دلگرمي منتظران ظهور آن يگانه منجي عالم، به چند نمونه از احاديث وارده اشاره مي كنيم:

1 ـ علاّمه مجلسي در ضمن حديثي از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: خداوند در شب معراج خطاب به من كرد و فرمود:...

«... وَ لاَُطَهِّرَنَّ الأَرْضَ بآخِرِهِمْ من أَعْدائي، وَ لاَُمَلِكَنَّهُ مَشارِق الأَرْضِ وَ مَغارِبَها، وَ لأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّياحَ، وَ لاَُذَلِلَنَّ لَهُ السَّحابَ الصِعابِ، ولأرقينّهُ في الأسباب، ولأنصرنّهُ بجندي، وَ لاَُمِدَّنِّهُ بِمَلائِكَتِي، حتّي يُعْلِنَ دَعْوَتِي، وَيَجْمَعَ الخَلْقَ عَلي تَوحيدِي، ثُمَّ لاَُدِيمنّ مُلكَهُ، وَلاَُداوِلَنَّ الأيّامَ بَيْنَ أوْلِيائِي إلي يَوْم القِيامَةِ». [2] .

«... و زمين را به وسيله او از دشمنانم پاك مي سازم؛ شرق و غرب جهان را به او تمليك مي نمايم؛ بادها را به تسخير او در مي آورم؛ ابرهاي سخت و نا آرام را براي او رام مي گردانم، برترين ابزارها را در اختيار او مي گذارم، با سپاه خود او را ياري نموده و با فرشتگانم او را مدد و تقويت مي نمايم، تا دعوت مرا

 

[ صفحه 304]

 

آشكار سازد و همه مخلوقات را بر توحيد من گرد آورد. آنگاه دولت او را پايدار نموده و دوران حكومتش را تا پايان روزگار بين دوستانم جاودانه مي سازم».

2 ـ در حديثي از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

«أما إنّ ذا القَرْنَيْنِ قَدْ خُيِّرَ السَّحابَيْنِ، فَاختارَ الذَّلُولَ وَ ذَخَرَ لِصاحِبِكُمُ الَصَّعْبَ.

فَقِيلَ لَهُ: وَ ما اَلصَّعْبُ؟

فَقالَ: ما كانَ مِنْ سَحاب فِيهِ رَعْدٌ وَصاعِقَةٌ وَ بَرْقٌ، فَصاحِبُكُمْ يَرْكَبُهُ!. أما إنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحابَ، وَ يَرْقَي فِي الأسبابِ: أسبابِ السَّماوات السَّبْعِ وَ الأَرَضِينَ السَّبع». [3] .

«ذوالقرنين ميان دو ابر مخير شد: يكي ابر رام و ديگري ابر نا آرام، و او ابر رام را براي خود بر گزيد و ابر نا آرام را براي صاحب شما نگه داشت.

گفته شد: ابر نا آرام چيست؟

فرمود: ابري كه با رعد و برق و غرّش باشد، كه صاحب شما سوار بر آن خواهد شد. آري! صاحب شما سوار ابر مي شود، همه اسبابها و ابزارها را زير پا مي گذارد، اسبابهاي هفت آسمان و هفت زمين را».

[1] همان، ص 242 ـ علائم الظهور كرماني، ص 17 ـ او خواهد آمد ص 65.

[2] بحار الانوار،ج 52، ص 312.

[3] بحار الانوار، ج 52، ص 321.

بشارات ظهور حضرت مهدي در كتاب تورات

در كتاب تورات كه از كتب آسماني به شمار مي رود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زيادي از آمدن مهدي موعود و ظهور مصلحي جهاني در آخر الزمان آمده است كه چون مضمونهاي آن بشارات در قرآن كريم و احاديث قطعي و متواتر اسلامي به صورت گسترده اي وارد شده و نشان مي دهد كه مسأله «مهدويّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتي از آن بشارات را در اينجا مي آوريم، و برخي از نكات آنها را توضيح مي دهيم تا موضوع تشكيل حكومت واحد جهاني، و تبديل همه اديان و

 

[ صفحه 305]

 

مذاهب مختلف به يك دين و آيين مستقيم، برهمگان روشن شود.

گفتني است كه چون در كتاب «عهد عتيق» (يعني: تورات و ملحقات آن) همچون كتاب انجيل، از بازگشت و رجعت حضرت عيسي (عليه السلام) سخن به ميان آمده است و اين مطلب، رابطه مستقيم با ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) دارد، نگارنده نيز در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدي (عليه السلام)، فرازهايي از «تورات» را آورده است تا دانسته شود كه قوم يهود نيز بر اساس آنچه در كتابهاي مذهبي خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» و بازگشت حضرت مسيح (عليه السلام) معتقدند. و در اين باره ترديد ندارند كه بالاخره روزي فرا مي رسد كه حضرت عيساي روح الله (عليه السلام) به زمين باز مي گردد و برخي از آنها را تنبيه و از برخي ديگر انتقام مي گيرد، هر چند كه بسياري از آنان بر اثر آيات و معجزاتي كه از حضرت مهدي (عليه السلام) و عيساي مسيح (عليه السلام) مي بينند ايمان آورده و تسليم مي شوند و در برابر حق خاضع و خاشع مي گردند.

اينك به قسمتي از بشاراتي كه در «تورات» و ملحقات آن آمده است، توجّه فرماييد:

 

>بشارت ظهور حضرت مهدي در زبور داوود

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب اشعياي نبي

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب بوئيل نبي

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب زكرياي نبي

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب حزقيال نبي

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب حجي نبي

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب صفيناي نبي

>بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب دانيال نبي

بشارت ظهور حضرت مهدي در زبور داوود

در زبور حضرت داود (عليه السلام) كه تحت عنوان «مزامير» در لابلاي كتب «عهد عتيق» آمده، نويدهايي در باره ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) به بيانهاي گوناگون داده شده است و مي توان گفت: در هر بخشي از «زبور» اشاره اي به ظهور مبارك آن حضرت، و نويدي از پيروزي صالحان بر شريران و تشكيل حكومت واحد جهاني و تبديل اديان و مذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد و مستقيم، موجود است.

و جالب توجّه اين كه، مطالبي كه قرآن كريم در باره ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) از «زبور» نقل كرده است عيناً در زبور فعلي موجود و از دست برد تحريف و تفسير مصون مانده است.

قرآن كريم چنين مي فرمايد:

(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحوُنَ). [1] .

 

[ صفحه 306]

 

«ما علاوه بر ذكر (تورات) در «زبور» نوشتيم كه در آينده بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد».

مقصود از «ذكر» در اين آيه شريفه، تورات موسي (عليه السلام) است كه زبور داود (عليه السلام) پيرو شريعت تورات بوده است.

اين آيه مباركه از آينده درخشاني بشارت مي دهد كه شرّ و فساد به كلّي از عالم انساني رخت بر بسته، و اشرار و ستمكاران نابود گشته اند، و وراثت زمين به افراد پاك و شايسته منتقل گرديده است. زيرا كلمه «وراثت و ميراث» در لغت، در مواردي استعمال مي شود كه شخص و يا گروهي منقرض شوند و مال و مقام و همه هستي آنها به گروهي ديگر به وراثت منتقل شود.

به هر حال، طبق روايات متواتره اسلامي ـ از طريق شيعه و سنّي ـ اين آيه شريفه مربوط به ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) مي باشد، و قرآن كريم اين مطلب را از زبور حضرت داود (عليه السلام) نقل مي كند، و عين همين عبارت در زبور موجود است. و اينك متن زبور:

«(9) زيرا كه شريران منقطع مي شوند. امّا متوكّلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد. (10) و حال اندكست كه شرير نيست مي شود كه هر چند مكانش را جستجو نمايي ناپيدا خواهد بود (11) امّا متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتي متلذّذ خواهند شد (12) شرير بخلاف صادق افكار مذمومه مي نمايد، و دندانهاي خويش را بر او مي فشارد (13) خداوند به او متبسّم است چون كه مي بيند كه روز او مي آيد (14) شريران شمشير را كشيدند و كمان را چلّه كردند تا آن كه مظلوم و مسكين را بيندازند، و كمانهاي ايشان شكسته خواهد شد (16) كمي صدّيق از فراواني شريران بسيار بهتر است. (17) چون كه بازوهاي شريران شكسته مي شود و خداوند صدّيقان را تكيه گاه ا ست (18).

خداوند روزهاي صالحان را مي داند و ميراث ايشان ابدي خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهندشد، و در ايّام قحطي سير خواهند بود (20) لكن شريران هلاك خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پيه برّه ها فاني بلكه مثل دود تلف خواهند شد؛ (22) زيرا متبرّكان خداوند، وارث زمين خواهند شد، امّا ملعونان وي منقطع خواهند شد (29) صدّيقان وارث زمين شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده،

 

[ صفحه 307]

 

راهش را نگاهدار كه تو را به وراثت زمين بلند خواهند كرد و در وقت منقطع شدن شريران اين را خواهي ديد (38) امّا عاصيان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شريران منقطع خواهند شد». [2] .

در فصل ديگر مي فرمايد:

«... قومها را به انصاف داوري خواهد كرد. آسمان شادي كند و زمين مسرور گردد. دريا و پري آن غرش نمايند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آيد. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زيرا كه مي آيد، زيرا كه براي داوري جهان مي آيد. ربع مسكون را به انصاف داوري خواهد كرد. و قومها را به امانت خود». [3] .

و از جمله در مزمور 72 در مورد پيامبر بزرگوار اسلام و فرزند دادگسترش حضرت مهدي (عليه السلام)، چنين مي فرمايد:

«(1) اي خدا! شرع و احكام خود را به «ملك»، و عدالت خود را به «ملك زاده» عطا فرما (2) تا اين كه قوم تو را به عدالت و فقراي تو را به انصاف حكم نمايد (3) به قوم كوهها سلامت و كويرها عدالت برساند (4) فقيران قوم را حكم نمايد، و پسران مسكينان را نجات دهد، و ظالم را بشكند (5) تا باقي ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر گياه بريده شده مثل باران و مانند امطار ـ كه زمين را سيراب مي گرداند ـ خواهد باريد (7).

و در روزهايش صدّيقان شكوفه خواهد نمود، و زيادتي سلامتي تا باقي ماندن ماه خواهد بود (8) از دريا تا به دريا و از نهر تا به اقصي زمين سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشينان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاك را خواهند بوسيد (10).

ملوك طرشيش و جزيره ها، هديه ها خواهند آورد، و پادشاهان شبا و سبا پيشكشها تقريب خواهند نمود (11) بلكه تمامي ملوك با او كرنش خواهند نمود، و تمامي اُمم او را بندگي خواهند كرد (12) زيرا فقير را وقتي كه فرياد مي كند و مسكين كه نصرت كننده ندارد، خلاصي خواهد داد (13) و به ذليل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جانهاي مسكينان را نجات خواهد داد (14) جان ايشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم

 

[ صفحه 308]

 

در نظرش خون ايشان قيمتي خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشيده خواهد شد (16) در زمين به سر كوهها مشت غلّه كاشته مي شود كه محصول آن مثل اسنان متحرّك شده، اهل شهرها مثل گياه زمين شكوفه خواهند نمود (17).

اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقي بماند، در او مردمان بركت خواهند يافت، و تمامي قبايل او را خجسته خواهند گفت (19) بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد، و تمامي زمين از جلالش پر شود (20) دعاي داود پسر يسيّ تمام شد». [4] .

توضيح مختصري پيرامون بشارت فوق:

در اين بشارت ـ چنان كه بر ارباب فضل و دانش و اهل علم و اطلاع و كساني كه با قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام) سر و كار دارند، مخفي نيست پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد بن عبداللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) به عنوان «ملك» و فرزند گرامش حضرت مهدي (عليه السلام) كه بزرگ ترين و كامل ترين مظهر عدل الهي است به عنوان «ملك زاده» معرفي گرديده، و به بعضي از امتيازات و مشخصات ديگر وي نيز اشاره شده است.

ولي برخي از علما و دانشمندان «يهود» چنين پنداشته اند كه: منظور از «ملك» در اين آيه، حضرت داود (عليه السلام)، و منظور از «ملك زاده» فرزند وي حضرت سليمان (عليه السلام) است، و روي اين پندار نا درست خواسته اند آيات مذكور را از بشارت دادن به بعثت حضرت خاتم النبيين (صلي الله عليه وآله وسلم) و نويد ظهور خاتم اوصيا حضرت حجّت بن الحسن العسكري (عليه السلام) منصرف كنند، ولي اين انديشه از چند جهت نادرست و غير قابل قبول است، زيرا:

نخست اين كه، حضرت داود (عليه السلام) از انبياي پيرو شريعت تورات بوده و خود او داراي شريعت و احكام نويني نبوده است تا اين كه بگويد: «اي خدا! شرع و احكام خود را به «ملك» و عدالت خود را به «ملك زاده» عطا فرما»، و روي اين اصل در خواست شريعت مستقل نوين در خور مقام آن حضرت نيست.

دوّم: اين كه، در خواست شرع و احكام و عدالت كه به صورت دعا بر زبان حضرت داوود (عليه السلام) جاري شده ـ چنان كه از نحوه در خواست آشكار است ـ براي دو شخصيّت عظيم آسماني است كه يكي داراي مقام سلطنت بر پيامبران و صاحب شرع و احكام

 

[ صفحه 309]

 

جديد، و ديگري مظهر أتمّ عدالت، و صاحب مقام ولايت مطلقه، و مورد انتظار عموم ملل جهان است.

سوّم: اين كه، عظمت، قدرت، شوكت و سلطنتي كه در آيات مزبور براي «ملك زاده» ذكر گرديده است نه با حضرت سليمان (عليه السلام) و نه با هيچ يك از انبياي الهي وفق نمي دهد؛ زيرا نه مملكت حضرت سليمان (عليه السلام) از مملكت پدرش حضرت داوود (عليه السلام) ـ بنابر اعتقاد اهل كتاب ـ وسيع تر بوده، و نه هم ظلم و ستم در عهد او شكسته شده است.

چهارم: اين كه، بر حسب آنچه برخي از علماي عهدين ـ عهد عتيق و عهد جديد تورات و انجيل ـ احتمال داده و به وجوهي استدلال جسته اند، مزمور فوق كلام حضرت سليمان (عليه السلام) است نه كلام حضرت داود (عليه السلام)، و حضرت سليمان (عليه السلام) كه پس از مرگ پدر، صاحب مقام و كتاب گرديده است معقول نيست براي پدرش كه از دنيا رفته است درخواست شرع جديد كند. و بر فرض اين كه بر خلاف احتمال آنان، مزمور فوق كلام حضرت داود (عليه السلام) باشد ـ چنان كه اشاره كرديم ـ دعا براي دو شخصيّت والايي است كه در آينده تاريخ بعد از او ظاهر خواهند شد.

پنجم: چنان كه از آيه (20) استفاده مي شود تمامي آيات ياد شده به عنوان دعا بر زبان حضرت داود (عليه السلام) جاري شده و شايسته مقام نبوّت ـ كه بالاترين مدارج كمال و عبوديّت و بندگي است ـ اين است كه، در مقام دعا و استدعاي از پروردگار، در كمال خضوع و خشوع و انكسار در برابر آفريدگار، زبان به تذلّل و كوچكي بگشايد، و با زبان عجز و لابه و عاري از هر نوع خود بيني و خود پسندي مقاصد خويش را از خداي جهان بخواهد، نه اين كه در برابر سلطان واقعي و مالك الملوك جهان خود را «پادشاه» و فرزند خود را «شاهزاده» بخواند.

ششم: اين كه، در چند آيه از بشارت مزبور، سلطنت و دعوت «ملك زاده» را عمومي و جهاني خوانده، و قدرت و جبروت روحاني وي را شامل پادشاهان و قدرتمندان و سلاطين مقتدر جهان دانسته، و سراسر كره مسكون را قلمرو دولت حقّه وي معرفي نموده، چنان كه در اخبار وارده از ائمّه معصومين (عليهم السلام) نيز در حقّ شخصيّت بي نظير حضرت مهدي (عليه السلام)، چنين سخن رفته است.

هفتم: اين كه، در آيه (7) به اصحاب خاص آن حضرت اشاره نموده كه با ظهور نور

 

[ صفحه 310]

 

پر فروغ مهدوي (عليه السلام) آن خورشيد جهانتاب عدل الهي، صدّيقان شكوفه كنند، و رحم اجتماع بزرگ جهاني، مرداني پاك سيرت، راست گفتار و درست كردار از خود نمايان سازد، و سعادت و سلامت، رفاه و خوشبختي، بهروزي و بهزيستي كه مولود تسلّط آن يگانه منجي عالم و دولت عدالت پيشه آن حضرت است تا انقراض جهان پايدار خواهد بود، چنان كه در روايات اسلامي نيز آمده است: «دولتنا آخر الدول».

و هشتم: اين كه، در آيه (17 و 18) خاطر نشان ساخته است كه تا جهان باقي است و خورشيد در آسمان نور افشاني مي كند، اشعه خورشيد فروزان قائم آل محمّد (عليهم السلام) بر روح و جان جهانيان خواهد تابيد، و تمامي قبايل او را خجسته خواهند گفت، و تمامي روي زمين از جلال و عظمتش پر خواهد شد، [5]  چنان كه در روايات مستفيضه و متواتره اسلامي كه د رمورد ظهور آن مهر تابان رسيده است، كمتر حديثي يافت مي شود كه در ضمن آن جمله «يملاَُ الأرضَ قِسْطاً وَ عَدْلا، كَما مُلَئت ظُلْماً و جَوْراً» نيامده باشد. [6] .

بنابر اين، جاي هيچ گونه شك و ترديد نيست كه مقصود از «ملك» در مزمور 72 از زبور داوود (عليه السلام) همان نور قدوسي حضرت محمّد بن عبداللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) سيّد رسولان و خاتم پيغمبران، و مقصود از «ملك زاده» حضرت صاحب الزمان «مهدي موعود (عليه السلام)» دوازدهمين جانشين بر حق وفرزند دلبند آن بزرگوار است كه به خواست خداوند در روز معيّن و موعود، ظهور خواهد نمود، و سراسر روي زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده باشد، و گردن گردنكشان و گردن فرازان را خواهد شكست، و چون مهر و ماه بر روح و جان جهانيان خواهد تابيد، وحكومت حقه الهيه وي تا ابد و تا قيام قيامت ادامه خواهد داشت. اللهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه.

ناگفته نماند كه نويدهاي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در «زبور» فراوان است، و در بيش از 35 بخش از مزامير (150) گانه، نويد ظهور آن موعود اُمم و منجي عالم موجود است، كساني كه طالب تفصيل بيشتري هستند مي توانند به متن «مزامير» در «عهد عتيق» مراجعه فرمايند.

 

[ صفحه 311]

 

[1] سوره انبياء، آيه 105.

[2] عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 37، بندهاي 9 ـ 38.

[3] همان، مزمور 96، بندهاي 10 ـ 13، ص 1247، كتاب مقدّس.

[4] عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 72، بندهاي 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدين، ص 248 و أنيس الاعلام، ج 5، ص 92، 93.

[5] براي توضيح بيشتر به كتاب انيس الاعلام في نصرة الاسلام، ج 5، ص 92 الي 96 و ج 7 ص 387 الي 398 مراجعه فرماييد.

[6] به كتاب نفيس منتخب الاثر، ص 247 ـ 250 مراجعه فرماييد.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب اشعياي نبي

در كتاب «اشعياي نبي» كه يكي از پيامبران پيرو تورات است، بشارت فراواني در مورد ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) آمده است كه جهت استدلال به كتاب مزبور، نخست فرازي از آن بشارت ها را نقل نموده، و برخي از نكات آن را توضيح مي دهيم تا معلوم شود كه مسلمانان در باره عقيده به ظهور يك مصلح جهاني تنها نيستند، بلكه همه اهل كتاب در اين عقيده با مسلمانان اشتراك نظر دارند.

در فرازي از بشارت كتاب اشعيا چنين آمده است:

«و نهالي از تنه «يسيّ» [1]  بيرون آمده، شاخه اي از ريشه هايش خواهد شكفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. يعني روح حكمت و فهم و روح مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشي او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤيت چشم خود، داوري نخواهد نمود و بر وفق سمع گوشهاي خويش، تنبيه نخواهد نمود؛ بلكه مسكينان را به عدالت داوري خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستي حكم خواهد نمود... كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت.

و گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير پرواري با هم و طفل كوچك آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چريد و بچه هاي آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد، و طفل شير خوره بر سوراخ مار بازي خواهد كرد، و طفل از شير باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعي خواهد گذاشت، و در تمامي كوه مقدس من، ضرر و فسادي نخواهند كرد؛ زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهايي كه دريا را مي پوشاند». [2] .

منظور از «نهالي كه از تنه يسيّ خواهد روييد» ممكن است يكي از چهار نفر از

 

[ صفحه 312]

 

شخصيّت هاي بزرگ روحاني و رهبران عالي قدر بشر، حضرت داود، حضرت سليمان، حضرت عيسي و حضرت حجّت بن الحسن العسكري (عليهم السلام) باشند؛ ولي دقّت و بررسي كامل آيات فوق نشان مي دهد كه منظور از اين نهال، هيچ يك از آن پيامبران نيست؛ بلكه همه آن بشارتها ويژه قائم آل محمّد (عليهم السلام) است؛ زيرا حضرت داوود و سليمان (عليهما السلام) فرزندان پسري يسيّ، و حضرت عيسي بن مريم (عليه السلام) نواده دختري وي، و قائم آل محمّد (عليه السلام) نيز از جانب مادرش جناب نرجس خاتون ـ كه دختر يشوعا، پسر قيصر، پادشاه روم و از نسل حضرت داود، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسي (عليه السلام) بوده، و نسب شريفش به شمعون صفا، وصيّ حضرت عيسي (عليه السلام) مي رسد ـ نواده دختري «يسيّ» مي باشد.

در فرازي از اين بشارت چنين آمده است: «موافق رؤيت چشم خود داوري نخواهد كرد و بر وفق سمع گوشهاي خود تنبيه نخواهد نمود» و اين جمله، اشاره به حاكميت مطلق و حكومت عادلانه آن حضرت دارد كه وي بر اساس حق و واقع، حكم مي كند و نيازي به شاهد و بيّنه ندارد و از كسي گواهي نمي طلبد چنان كه در روايات اسلامي آمده است كه: «يحكم بحكم داود ومحمّد (صلي الله عليه وآله وسلم)» يعني به حكم حضرت داود و دستور پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) حكم مي كند و با علم و دانش خدادادي خويش داوري مي نمايد. [3] .

و در فراز ديگري از آن بشارت آمده است كه، در زمان حكومت حقه و دوران حكومت عدالت پيشه او «گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد... و گوساله و شير پرواري با هم، و... ضرر و فسادي نخواهند كرد»، اين جمله نشان مي دهد كه در زمان ظهور مبارك آن موعود آسماني، عدل و داد آن چنان گسترش مي يابد كه جانوران و درندگان با هم سازش مي كنند و در كنار يكديگر قرار مي گيرند و خوي بهيميّت و درندگي را از دست مي دهند، و زيان و ضرر به هيچ يك از موجودات نمي رسانند چنان كه در اخبار و احاديث آمده است:

«وَ تَصْطَلِحُ فِي مُلْكِهِ السّباع، وَ اصْطَلَحَتِ السِّباع، و تأمَنُ الْبَهائم». [4] .

 

[ صفحه 313]

 

و در آخرين فراز از بشارت مزبور آمده است: «جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهايي كه دريا را مي پوشاند»، اين مطلب نشانگر اين واقعيّت است كه در عهد با سعادت آن موعود آسماني چنان تحوّل عظيم علمي و فرهنگي به وجود مي آيد كه همه مردمان به خداي يگانه ايمان مي آورند. درهاي رشته هاي گوناگون علوم و دانش به روي انسانها گشوده مي شود، سطح معلومات بشري بالا مي رود، راهي را كه بشريّت در طول تاريخ در هزاران سال پيش به دنبال آن بوده در زمان كوتاه مي پيمايد، عقلها كامل و انديشه ها شكوفا مي گردد، و كوته بيني ها و تنگ نظري ها از بين مي رود، و انسانها به كمال و بلوغ عقلي و اخلاقي و انساني مي رسند و به تمام ناكاميها، شكستها، ستمها، نادانيها و بدبختي ها پايان مي دهند، و زندگي شرافتمندانه تازه اي را آغاز مي نمايند. چنان كه در حديثي از امام باقر (عليه السلام) آمده است كه فرمود:

«إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ يَدَهُ عَلي رؤوسِ الْعِبادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَكَمَلَ بِهِ أَخلاقَهُمْ وَكَمُلَتْ به أَحْلامهُم». [5] .

 

[ صفحه 314]

 

«هنگامي كه قائم ما قيام كند دستش را بر سر بندگان مي گذارد و خردهاي آنها را گرد مي آورد و اخلاقشان را كامل مي گرداند، و به وسيله او به رشد و كمال مي رسند».

و در ضمن حديث ديگري از آن بزرگوار نقل شده كه فرمود:

«... وَ تُؤتُونَ الْحِكْمَةَ فِي زَمانِه حتّي أَنّ الْمَرْأةَ لَتَقْضي فِي بَيْتِها بِكِتاب اللهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِ الله». [6] .

«در زمان او آن قدر به شما دانش و فرهنگ داده مي شود كه زن خانه دار در خانه خود با كتاب خدا و سنّت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) داوري مي كند». [7] .

در حديث ديگري، امام صادق (عليه السلام) فرمود:

«إنَّ قائِمَنا إذا قامَ مَدَّ اللهُ لِشِيعَتِنا في أسْماعِهِمْ وَ أبْصارِهِم، حتّي لا يَكُونَ بَيْنَهُمْ وَ بَيَنَ الْقائِمِ بَرِيد، يُكَلِّمُهُمْ فَيَسْمَعُونَ، وَ يَنْظُرُونَ إليه وَ هُو مَكانِهِ».

«هنگامي كه قائم ما قيام كند خداوند آنچنان گوشها و چشمهاي شيعيان ما را تقويت مي كند كه ميان آنها و حضرت قائم (عليه السلام) واسطه اي [8]  نخواهد بود، او با آنها سخن مي گويد و آنان سخن او را مي شنوند و او را مي بينند، در حالي كه او در مكان خودش مي باشد و آنها در نقاط ديگر». [9] .

و در حديث ديگري آمده است كه فرمود:

«إنَّ الْمُؤمِنَ في زَمانِ القائِم (عليه السلام) وَ هُوَ بِالْمَشْرِق لَيَري أخاهُ الَّذي فِي الْمَغْرِب، وَ كَذا الَّذي فِي الْمَغْرِب يَري أخاهْ الَّذي بِالْمَشْرِق».

«در زمان حضرت قائم (عليه السلام) يك انسان مؤمن در حالي كه در مشرق است برادر ـ ديني ـ خود را در مغرب است مي بيند، همچنين كسي كه در غرب عالم است برادرش را كه در شرق زمين است، مي بيند». [10] .

و در يك حديث ديگر آمده است كه فرمود:

«العِلْمُ سَبْعَة وَ عِشْرُونَ حرفاً، فَجَمِيعُ ما جائت بِهِ الرُّسُلُ حَرفان، فَلَمْ يَعْرِفِ النّاسَ حتّي الْيَوْم غير الحَرْفَين، فَإذا قام قائِمُنا أخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ العِشْرُين حَرْفاً، فَبَثَّها فِي النّاس وَ ضمّ إلَيْها الْحَرْفَيْنِ حتّي يَبُثَّها سَبْعَةَ وَ عِشْرينَ حَرْفاً».

«علم و دانش 27 حرف شاخه است؛ تمام آنچه پيامبران براي مردم آوردند و آشكار ساختند تنها دو حرف بيش نبوده است و مردم تا به امروز جز آن دو حرف را نشناخته اند. ولي هنگامي كه قائم ما قيام كند 25 حرف ديگر را نيز آشكار ساخته و آنها را در بين مردم منتشر مي سازد و آن دو حرف ديگر را به آن ضميمه مي كند تا 27 حرف علم كامل شود». [11] .

و در يك حديث جالب ديگر كه از آن حضرت در مورد فرمان روايي فرمان روايان حضرت حجّت بن الحسن (عليه السلام) وارد شده، چنين آمده است:

 

[ صفحه 315]

 

«إذا قامَ الْقائِم بَعَثَ فِي أقالِيْمِ الأرْضِ، فِي كُلِّ إقلِيم رَجُلا، يَقُولُ: عَهْدُكَ فِي كفِّكَ، فَإذا وَرَد عَلَيْكَ أمرٌ لا تَفهَمُهُ وَ لا تعرِفُ الْقَضاء فِيهِ فَانْظُرْ إلي كَفِّكَ وَ اعْمَلْ بِما فِيْها».

«هنگامي كه قائم (عليه السلام) قيام كند براي هر كشوري از كشورهاي جهان فرمانروايي مي فرستد و به او مي گويد: دستور العمل تو در كف دست تو مي باشد، [12]  هر گاه حادثه اي براي تو روي دهد كه حكم آن را نفهمي و نداني چگونه در مورد آن داوري كني، به كف دستت نگاه كن و به آنچه در آنست عمل كن». [13] .

ما معناي واقعي اين حديث را درك نمي كنيم، و نمي دانيم كه حكم رويدادها چگونه ممكن است در كف دست آنها منعكس شود. آيا گاهي از رويدادها از طريق معجزه صورت مي گيرد كه در كف دست آنها نوشته مي شود يا كتابي در دستشان خواهد بود كه حكم هر حادثه اي در آن خواهد بود، و يا وسيله مجهّزي همچون دستگاه بي سيم يا مدرنتر و نيرومندتر و ظريفتر از آن در اختيار آنها قرار خواهد داشت كه بدان وسيله با حجّت خدا تماس خواهند گرفت؟

ولي به هر حال، اين حديث نشانگر اين واقعيّت است كه در آن عصر درخشان، علم و دانش ترقي فوق العاده اي خواهد داشت كه براي ما قابل درك و فهم نيست.

علاوه بر اين، از اين روايات چند مطلب استفاده مي شود كه مختصراً آنها را توضيح مي دهيم:

الف: هنگامي كه قائم آل محمّد (عليه السلام) قيام كند و حكومت واحد جهاني را تشكيل دهد و رهبري مردم را به عهده بگيرد، مردم از پرتو وجود آن مصلح جهاني تكامل عقلي و علمي پيدا مي كنند. شرك و كفر و الحاد و نفاق از ميان برچيده مي شود، فساد اخلاقي و بي بند و باري ريشه كن مي گردد، عدالت اجتماعي شامل همه طبقات مردم مي شود، همه مردمان خود را با اخلاق حميده اسلامي مي آرايند، فرهنگ و معارف اسلامي به نحو شايسته اي در بين مردم رواج پيدا مي كند، و دين اسلام و كلمه توحيد در همه جا حكم فرما مي شود.

 

[ صفحه 316]

 

ب: وسايل ارتباط جمعي و رسانه هاي گروهي به اندازه اي قوي و نيرومند و پيشرفته خواهد بود كه چيزي بنام اداره پست، تلگراف و تلفن و امثال آنها وجود نخواهد داشت و همه مردم در هر جا كه باشند و در هر شهري كه زندگي كنند وجود مقدّس حضرت ولي عصر (عليه السلام) را مشاهده خواهند كرد و صداي ملكوتي او را خواهند شنيد. با او در ارتباط خواهند بود و تعاليم ديني و اسلامي را بدون واسطه از او دريافت خواهند نمود.

ج: ارتباط مستقيم نه تنها در سطح دولت، بلكه در سطح عموم، بين همه مردم جهان عملي خواهد شد، و همه مؤمنان در هر كجا كه باشند با يكديگر ارتباط مستقيم خواهند داشت، واين ارتباط شايد با دستگاهي كه كاملتر از تلفن هاي تلويزيوني باشد صورت خواهد گرفت كه طرفين در هر كجاي دنيا باشند همديگر را ببينند و صداي يكديگر را بشنوند.

بنابر اين، با توجّه به آنچه گذشت به اين نتيجه مي رسيم كه منظور از:

«نهالي از تنه يسيّ خواهد روئيد»، همان مهدي موعود (عليه السلام) است كه نه تنها بر سراسر كره زمين و ربع مسكون، بلكه بر سرتاسر جهان هستي حكومت خواهد كرد، و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود، و بشر را به بالاترين مدارج كمال خواهد رساند.

بشارت ديگري از كتاب اشعياي نبي:

در بشارت ديگري نيز در كتاب «اشعياء» در مورد ظهور قائم آل محمّد (عليه السلام) چنين آمده است:

«و در ايّام آخر واقع خواهد شد... جميع اُمّتها به سوي آن روان خواهند شد... او اُمّتها را داوري خواهد نمود، و قومهاي بسياري را تنبيه خواهد كرد... اُمّتي بر اُمّتي شمشير نخواهد كشيد و بار ديگر جنگ را نخواهند آموخت». [14] .

آنچه از اين بشارت فهميده مي شود اين است كه پس از قيام شكوهمند مهدي موعود (عليه السلام) جميع اُمّتها به سوي او روي خواهند آورد. و او همه مردم جهان را از هر رنگ و نژادي كه باشند و هر دين و مذهبي كه داشته باشند در زير يك پرچم كه دين اسلام و توحيد باشد گرد خواهد آورد، و گروه بسياري را تنبيه خواهد نمود، و در پرتو اجراي عدالتش، و در ميان مردم به قضاوت داودي داوري خواهد نمود، و بر اساس حق و واقع قضايا را حل و

 

[ صفحه 317]

 

فصل خواهد كرد، كه سراسر گيتي را فرا خواهد گرفت ديگر اُمّتي بر اُمّتي شمشير نخواهد كشيد، و بار ديگر جنگ و خونريزي و ناامني بر جهان حكمفرما نخواهد بود، و همه مردمان در صلح، صفا، صميميّت و آسايش و آرامش در كنار هم زندگي خواهند نمود.

بنابر اين، آنچه در فرازهاي بشارت مزبور آمده، همگي از آمدن انسان فوق العاده ممتاز و با عظمت خبر مي دهد كه بر همه جهان سيطره پيدا مي كند، و دنيا را پر از عدل و داد مي نمايد به گونه اي كه كسي حتّي جرأت تجاوز و تعدّي به ديگري را در خود نمي بيند، زيرا بيم آن را دارد كه اگر مرتكب خلافي گردد ممكن است عليه او گزارش شود و در چنگال عدالت گرفتار آيد، چنان كه در حديثي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت شده است كه فرمود:

«لا تَقُوم السّاعَةُ حتّي تَكَلَّم السِّباعُ الإنْسان، و حتّي تَكَلَّمَ عَذَبَةُ سَوطِهِ وَ شِركُ نَعْلِهِ وَ تُخْبِرُهُ بِما أحْدَثَ أهْلَهُ مِنْ بَعْدِه».

«رستاخيز برپا نمي شود مگر اين كه درندگان با انسان سخن بگويند، و تازيانه و بند كفش او با وي تكلّم نمايد و به آنچه خانواده اش بعد از خروج او از منزل انجام داده اند وي را با خبر سازند». [15] .

>چند بشارت ديگر از كتاب اشعيا

چند بشارت ديگر از كتاب اشعيا

بشارات فراواني كه در باره منجي عالم در كتاب اشعياي نبي وارد شده به قسمت عمده اي از برنامه هاي آن مصلح جهاني اشاره دارد كه برخي از آنها را مي آوريم:

1 ـ تأمين عدالت اجتماعي و امنيّت عمومي

2 ـ تأمين رفاه همگاني و آباد ساختن جهان

>تأمين عدالت اجتماعي و امنيت عمومي

>تأمين رفاه همگاني و آباد ساختن جهان

تأمين عدالت اجتماعي و امنيت عمومي

در فرازي از بشارت هاي كتاب اشعيا آمده كه در زمان آن حضرت، عدالت اجتماعي برقرار خواهد گرديد و امنيّت عمومي به وجود خواهد آمد به گونه اي كه مردم در صلح و صفا و صميميّت زندگي كنند و بهايم با هم سازش نمايند و در كنار هم با آسودگي بياسايند:

 

[ صفحه 318]

 

«آنگاه انصاف در بيابان ساكن خواهد شد، و عدالت در بوستان مقيم خواهد گرديد. و عمل عدالت، سلامتي و نتيجه عدالت، آرامي و اطمينان خاطر خواهد بود تا ابد الآباد. و قوم من در مسكن سلامتي و در مساكن مطمئن و در منزلهاي آرامي ساكن خواهند شد». [1] .

ترديدي نيست كه اين بشارت به زمان مهدي موعود (عليه السلام) اشاره دارد؛ زيرا فقط آن حضرت است كه تمام جهان را پر از عدل و داد مي كند، و ريشه ظلم و فساد را از بيخ و بن بر مي كند، و صفا و صميميّت را به عالم انسانيّت بر مي گرداند.

و اينك براي اين كه روشن شود تمام فرازهاي بشارت مزبور از دولت با سعادت آن يگانه منجي عالم خبر مي دهد، به احاديث چندي كه در اين زمينه مي آوريم، توجّه فرماييد.

1 ـ در احاديث متواتر از طريق شيعه و سنّي از حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت شده كه در مورد ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) فرموده است:

«فيَمْلاَُ الاْرْضَ قِسْطاً وَعَدْلا، كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً». [2] .

«زمين را پر از عدل و داد مي كند، همچنان كه پر از ظلم و ستم شده است».

2 ـ ابو سعيد خدري از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت كرده است كه فرمود:

«تَأوي إليه اُمَّتُهُ كما تأوي النَّحْلُ إلي يَعْسُوبِها يَمْلاَُ الأرْضَ عَدْلا كما مُلِئت جَوراً، حتّي يَكُونَ النّاسُ عَلي مِثْلِ أمرِهِمُ الأوَّل لا يُوقِظُ نائماً وَلا يُهْرِيقُ دَماً». [3] .

«اُمّت اسلامي به سوي او پناه مي برند، آنچنان كه زنبوران عسل به سوي ملكه خود پناه مي برند. عدالت را در سراسر گيتي مي گستراند همچنان كه پر از ستم

 

[ صفحه 319]

 

شده، تاجايي كه صفا و صميميّت صدر اسلام را به آنها باز مي گرداند. خفته اي را بيهوده بيدار نمي كند (آسايش كسي را بر هم نمي زند) و خوني را (به ناحق) نمي ريزد».

3 ـ همچنين ابو سعيد خدري از رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت كرده است كه در توصيف آن حضرت فرمود:

«ساكنان زمين و آسمان به او عشق ميورزند. آسمان بارانش را فرو مي فرستد، زمين گياهان خود را مي روياند، زنده ها آرزو مي كنند كه اي كاش نياكانشان زنده بودند و آن عدالت و آرامش را مشاهده مي كردند». [4] .

4 ـ و نيز ابو سعيد خدري از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود:

«يَخْرَجُ في آخِرِ اُمَّتي الْمَهْدِي، يَسْقِيهُ الله الْغَيثَ، و تُخْرِجُ الأرْضُ نَباتها، وَ يُعْطِي الْمالَ صَحَاحاً، وَ تَكْثُرُ الماشِيَة، وَ تَعْظُمُ الاُمَّةِ». [5] .

«در پايان روزگار اُمّت من، مهدي (عليه السلام) خروج مي كند. خداوند در زمان او زمين را با باران رحمتش سيراب مي نمايد و زمين گياهانش را مي روياند. او ثروت را به طور مساوي بين مردم تقسيم مي كند. در آن زمان چهارپايان در جهان فراوان شود و اُمّت بسيار بزرگ و شكوهمند گردد».

5 ـ حذيفه يماني از آن حضرت روايت نموده كه در ضمن حديثي فرمود:

«فَيفَرَح به أهْلُ السَّماء وَ أهْلُ الأرْض وَ الطَّيْرُ وَ الوُحُوشُ وَ الْحِيْتانُ في الْبَحْرِ». [6] .

«ساكنان آسمان، مردم روي زمين، پرندگان هوا، درّندگان صحرا، و ماهيان دريا همه و همه از او خشنود مي شوند».

از اين روايات به خوبي استفاده مي شود كه در دولت عدالت پيشه حضرت مهدي (عليه السلام) همه مردم و موجودات از عدالت آن بزرگمرد الهي بهره مند خواهند شد، و همه انسانها، پرنده ها، چرنده ها و حيوانات اهلي و وحشي همگي در سايه دولت

 

[ صفحه 320]

 

عدالت گستر آن حجّت خدا در آسايش و امنيّت زندگي خواهند نمود. و از اين رو، همه موجودات و مخلوقات خدا از وجود پر خير و بركت آن موعود آسماني فرحناك و شادمان و از حكومت عادلانه آن حضرت راضي و خشنود مي باشند.

[1] كتاب مقدّس، كتاب اشعياي نبي، ص 1046 باب 32، بندهاي 16 ـ 18.

[2] مستدرك حاكم، ج 4، ص 465 ـ عقد الدرر، ص 219، باب 8 ـ البيان كنجي شافعي، باب 1، ص 93، و بسياري ديگر از منابع معتبر اهل سنّت. جهت آگاهي بيشتر به كتاب المهدي الموعود المنتظر عند علماء أهل السنّة والإماميّة، باب 1، ص 18، ح 15. و كتاب نفيس منتخب الاثر، ص 247، فصل 2، باب 25 مراجعه فرماييد.

[3] الملاحم و الفتن، ص 147، باب 149 ؛ منتخب الاثر، فصل 7، ص 478، باب 7، ح 2 ؛ البرهان متقي، باب 1، ص 78،ح 19.ح 19.

[4] بحار الانوار، ج 51، ص 104 ـ عقد الدرر، باب 1، ص 38.

[5] مستدرك حاكم، ج 4، ص 588 ـ منتخب الاثر، فصل 7، ص 473، باب 4، ح 1.

[6] منتخب الاثر، فصل 7، ص 473، باب 3، ح 3 ؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 82.

تأمين رفاه همگاني و آباد ساختن جهان

در فراز ديگري از بشارت هاي كتاب اشعياي نبي آمده كه در آن زمان، بساط ظلم و ستم برچيده خواهد شد، و عدالت گسترش خواهد يافت، و فقر اقتصادي از ميان خواهد رفت و نيازمنديهاي مادي و معنوي مردم تأمين خواهد گرديد، و همگان به اخلاق حميده اسلامي آراسته خواهند شد، و پرده هاي ظلمت و تاريكي به كنار خواهد رفت، و مردمان در ناز و نعمت زندگي خواهند كرد:

«برگزيدگان من، از عمل دستهاي خود تمتّع خواهند برد، زحمت بيجا نخواهند كشيد، اولاد به جهت اضطراب نخواهند زاييد؛ زيرا كه اولاد بركت يافتگان خداوند هستند و ذريّت ايشان با ايشان اند. و قبل از آن كه بخوانند من جواب خواهم داد، و پيش از آن كه سخن گويند من خواهم شنيد. گرگ و برّه با هم خواهند چريد، و شير مثل گاو كاه خواهد خورد، و خوراك مار خاك خواهد بود، خداوند مي گويد كه در تمامي كوه مقدّس من، ضرر نخواهند رسانيد و فساد نخواهند كرد». [1] .

در اين بشارت نيز از ظهور شخصيّت عظيم و بي نظيري خبر مي دهد كه در زمان حكومت حقّه او، همه تنگيها و سختيها بر طرف شده و در پرتو اجراي احكام خدا و پياده شدن حقّ و عدل و قانون، آسمان و زمين، آفرينش نويني يافته كه از آسمان جز خير و بركت، و از زمين جز نعمت و منفعت ديده نشود، و مردمان همگي در رفاه و آسايش و راحتّي زندگي خواهند كرد و فشارها و ناكاميها و ستمهاي دوران گذشته را به ياد نخواهند آورد.

بنابراين، جاي هيچ گونه شكّ و ترديدي نخواهد بود كه آن شخصيّت عظيم و بي مانند كه يكي از برنامه هاي الهي او تأمين رفاه همگاني و آباد ساختن جهان انساني است، همان مهدي موعود (عليه السلام) خواهد بود كه خداوند به بركت وجود او همه جمعيّت روي

 

[ صفحه 321]

 

زمين را از آن همه رفاه و نعمت و خوشي برخوردار خواهد ساخت.

در اين زمينه روايات بسيار زيادي از وجود مقدّس رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و ساير پيشوايان معصوم (عليهم السلام) رسيده است كه ما در اين جا به ذكر حديثي چند بسنده مي نماييم.

1 ـ پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

«تَنعَمُ اُمَّتِي في زَمَنِ المهدي نِعْمَةً لَمْ يَتَنْعَّمُوا مِثلَها قَطُّ، يُرْسِلُ السَّماء عَلَيْهِم مِدراراً، وَ لا تَدَعُ الاْرْضُ شَيْئاً مِنْ نَباتِها إلاّ أخْرَجَتْهُ، وَ المالُ يَومَئِذ كُدُوس، يَقُومُ الرَّجُلُ يقُولْ: يا مَهْدِي! أعْطِني، فَيَقُولُ: خذ». [2] .

«اُمّت من در زمان حضرت مهدي (عليه السلام) آنچنان از نمعت الهي بهره مند مي شوند كه هرگز نظير آن ديده نشده است. آسمان باران رحمتش را سيل آسا بر آنها فرو مي ريزد، زمين چيزي از گياهانش را باقي نمي گذارد جز اين كه آن را مي روياند. در آن روز ثروت بر روي هم انباشته مي شود، هر كسي كه بيايد و بگويد: اي مهدي! به من عطا كن، مي فرمايد: بگير».

2 ـ رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) در ضمن حديث ديگري مي فرمايد:

«ساكنان آسمان و زمين از او راضي و خشنود مي شوند، مال را به طور مساوي بين آنها تقسيم مي كند، قلوب اُمّت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) را پر از بي نيازي مي نمايد، و عدالتش همگان را فرا مي گيرد». [3] .

3 ـ امير مؤمنان علي (عليه السلام) در ضمن خطبه مفصّلي كه از آرامش و آسايش انسانها در آن روزگار پر از خير و بركت سخن گفته در تفسير آيه شريفه: (ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوال وَبَنِينَ وَجَعَلْناكُمْ أَكَثَرَ نَفِيراً) [4]  مي فرمايد:

«سوگند به خداوندي كه دانه را شكافت و انسان را آفريد! در آن زمان،

 

[ صفحه 322]

 

همگي در اوج قدرت و نعمت زندگي مي كنند و از دنيا نمي روند جز اين كه يك هزار پسر براي آنها متولّد مي شود، و همگي به دور از هرگونه بدعت و انحراف زندگي مي كنند، به كتاب خدا عمل مي كنند و از سنّت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) پيروي مي نمايند، و همه خطرات و نگرانيها از آنها دور مي شود». [5] .

4 ـ حسن بن محبوب از عمرو بن شمر و او از جابر روايت كرده است كه گفت:

مردي خدمت امام باقر (عليه السلام) شرفياب شد و عرض كرد: خداوند شما را به سلامت بدارد! اين پانصد درهم را از من بگير كه زكات مال من است.

امام باقر (عليه السلام) به او فرمود:

«نزد خودت باشد و به همسايه هاي مسلمان و درماندگان از برادران مؤمنت بده. آنگاه فرمود:

«إذا قام قائِمُ أهْلِ الْبَيْتِ، قَسَّمَ بالسَّوِيَّه، وَعَدَلَ في الرّعيّةِ، فَمَنْ أطاعَهُ فَقَدْ أطاعَ الله، و من عَصاه فَقَدْ عَصَي الله».

«هنگامي كه قائم اهل بيت قيام كند، مال را به طور مساوي تقسيم مي كند، و در ميان رعيت به عدالت رفتار مي نمايد، پس هر كس كه از او فرمان برداري كند از خدا فرمان برداري كرده و هر كس كه او را نافرماني كند خدا را نافرماني كرده است».

و همانا مهدي را «مهدي» ناميده اند به خاطر اين كه او مردمان را به يك امر پوشيده و پنهاني راهنمايي مي كند، و «تورات» و ديگر كتب آسماني را از غاري كه در «انطاكيه» [6]  است بيرون مي آورد و در ميان اهل تورات با تورات، و در ميان اهل انجيل با انجيل و در ميان اهل زبور با زبور، و در ميان اهل قرآن با قرآن حكم مي كند، و تمام ثروت دنيا از درون و بيرون زمين در دست او قرار مي گيرد.

آنگاه اهل عالم را فرا مي خواند و به آنها مي فرمايد: بياييد اين همان چيزي

 

[ صفحه 323]

 

است كه شما به خاطر آن از خويشاوندان خود مي بريديد، و در راه آن خون همديگر را مي ريختيد، و حرمت احكام الهي را مي شكستيد، و آنچه را كه خداي تعالي حرام كرده بود، مرتكب مي شديد.

پس آن قدر ثروت به آنها عطا مي كند كه در دنيا سابقه نداشته، و هيچ كس پيش از او چنين ثروتي نبخشيده است، و زمين را پر از عدل و داد و روشنايي مي كند چنان كه پر از ظلم و جور و شرّ شده بود». [7] .

البته ناگفته نماند كه منظور از اين كه حضرت مهدي (عليه السلام) در بين اهل كتاب، با تورات و انجيل و زبور حكم مي كند، اين نيست كه بر اساس قوانين اين كتابها با اهل آنها داوري مي كند؛ زيرا ترديدي نيست كه آن حضرت پيرو دين اسلام و شريعت پاك محمّدي (صلي الله عليه وآله وسلم) و مأمور به اجراي احكام و حدود الهي و احياي سنّت نبوي و قرآن كريم است، و تورات و انجيل و زبور فعلي هم خود گواهي مي دهند كه شريعت نبوي پايان دهنده همه اديان و شرايع آسماني است.

بنابر اين، معناي حكم كردن آن حضرت بين اهل كتاب با تورات و انجيل و زبور اين است كه حضرتش به وسيله آن كتابها كه از جاهاي مخفي بيرون مي آورد و اين خود يكي از معجزات امام به شمار مي رود، بر اساس اخباري كه در آن كتابها در رابطه با شريعت پاك محمّدي (صلي الله عليه وآله وسلم) و خاتميّت پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) و ظهور مبارك حضرتش آمده است، با آنها احتجاج مي كند، و آنان را با دليل و برهان محكوم مي سازد. و از اين رو، تعداد بسياري از آنها اسلام را مي پذيرند و ايمان مي آورند و به حضرتش مي گروند.

البته اين در صورتي است كه منظور از «حكم»، استدلال و احتجاج باشد. و امّا اگر مقصود از آن حكم و فرمان الهي باشد ـ چنان كه در تورات و انجيل فعلي آمده است ـ معناي ديگري پيدا مي كند كه در بشارات بعدي به آن اشاره شده، و آن اين كه ممكن است منظور از آن، قلع و قمع يهود و محاكمه آنها به هنگام نزول حضرت عيسي (عليهما السلام) و ورود به بيت المقدس و داوري عيسي و مهدي (عليهما السلام) در باره آنان باشد، چنان كه در روايات اسلامي به وضوح در اين باره سخن رفته است.

 

[ صفحه 324]

 

به هر حال، ما در اين مورد در جاي خود به تفصيل سخن گفته ايم، و در بشارات ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) درانجيل نيزبه اين معنا اشاره خواهيم كرد. اينك به اصل مطلب باز مي گرديم و به روايات ديگري كه در زمينه تأمين رفاه همگاني و آبادي جهان در دوران سلطنت حقّه حضرت مهدي (عليه السلام) ازپيشوايان معصوم (عليهم السلام) رسيده است،مي پردازيم.

5 ـ عبدالله ابن بكير از حمران ـ ابن اعين ـ و او از حضرت امام باقر (عليه السلام) در حديثي نقل كرده است كه فرمود:

«گويي با چشم خود مي بينم كه اين آيين شما (دين اسلام) هر روز كنار گذاشته مي شود و به دنبال خونخواهي مي گردد، آنگاه كسي آن را باز نمي گرداند به جز مردي از خاندان ما، كه او هر سال دو بار به شما بخشش مي كند و هر ماه دو بار به شما ماهيانه مي دهد...» [8] .

6 ـ در روايت ديگري محمّد بن مسلم ثقفي گويد: از حضرت امام باقر (عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود:

«قائم ما به وسيله ترس در دل دشمنان ياري مي شود، و با تأييد الهي پيروز مي گردد، زمين براي او در هم پيچيده مي شود، گنجهاي نهفته براي او آشكار مي گردد، سلطنت او به شرق و غرب جهان مي رسد، خداوند به وسيله او دين خود را بر همه اديان پيروز مي گرداند، اگر چه مشركان دوست نداشته باشند و هيچ خرابه اي در روي زمين باقي نمي ماند جز اين كه آباد مي شود». [9] .

از اين روايت استفاده مي شود كه در دوران حكومت آن پيشواي دادگستر، زمينه ستم از ريشه مي خشكد، و ديگر ستمگر و ستمكاري باقي نمي ماند، و جهان در پرتو عدالت واقعي آن مصلح الهي آباد و

 

[ صفحه 325]

 

آزاد مي گردد.

زيرا اين همه خرابي كه در جهان ديده مي شود همه و همه در اثر بي عدالتي ها، ظلمها، زورگويي ها، استعمارگري ها و جنايتهاي جنايتكاران حرفه اي است، و اگر زمامداران خودسر و قدرت طلب بر رعيّت خود و مردم كشورها ستم نكنند جهان آباد و آزاد مي گردد و يكسره نور و سرور و شادماني و گلستان مي شود، و ديگر اثري از خرابه ها، ويرانه ها و بيغوله ها ديده نمي شود، اما چه مي توان كرد كه متأسّفانه زر و زور و تزوير در دست ابر جنايتكاران قرار گرفته، و هر چه مي خواهند انجام مي دهند، و مردم جرأت نفس كشيدن ندارند.

آري! آبادي و آزادي، دو كلمه مقدّسي است كه در طول تاريخ بيش از ديگر واژه ها مورد سوء استفاده قرار گرفته، و هر ستمگر و ستم پيشه اي به نام استقرار آزادي و آبادي زمام اُمور را به دست گرفته و حكومت را قبضه كرده است، ولي وقتي آن مصلح بزرگ الهي آمد و زمام اُمور را به دست با كفايت خويش گرفت واقعاً آزادي و آبادي را تحقّق خواهد بخشيد، و جهان را به نور پروردگار روشن خواهد ساخت، چنان كه در دهها حديث نمونه هايي از اين اقدامات اصلاحي بيان شده، و از آن جمله از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه در ضمن يك حديث طولاني فرمود:

«وَوَسَّعَ الطريق الاْعْظَم، وكَسَرَ كُلَّ جَناح خارِج فِي الطَّرِيق، وَأبطَلَ الكَنَفَ وَالمَيازِيب إلَي الطُّرُقاتِ، وَلا يَتْرُك بِدعَةً إلاّ أزالَها، وَ لاسُنَّةً إلاّ أقامَها». [10] .

«راه هاي اصلي را توسعه مي دهد، بالكن هايي كه به داخل راهها آمده از بين مي برد، ناودانهايي را كه به كوچه ها مي ريزد برمي دارد، هيچ بدعتي نمي ماند مگر اين كه آن را از بين مي برد، و هيچ سنّت نيكي نمي ماند جز اين كه آن را بر پا مي دارد». [11] .

7 ـ محمّد بن سنان از عبد الله بن يحياي كاهلي از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:

«تَواصَلُوا وَتبارُّوا وَتراحموا، قَوَالّذي فَلَقَ الحبَّةَ وبَرَءَ النَّسَمَةَ، لَيَأتِيَّنَ عَلَيْكُمْ وَقْتٌ لا يِجِدُ أحَدُكُمْ لِدِينارِهِ وَدِرْهَمِهِ موضِعاً». [12] .

«صله رحم به جاي آوريد و با همديگر نيكي و مهرباني كنيد كه سوگند به

 

[ صفحه 326]

 

خدايي كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، روزي فرا خواهد رسيد كه يك نفر از شما نتواند محلّي را پيدا كند كه دينار يا درهمي از مال خودش را در آنجا به مصرف برساند».

يعني در زمان ظهور امام قائم (عليه السلام) محلّي يافت نمي شود كه انسان پول خود را به مصرف فقرا و ضعفا برساند، زيرا همه مردم از فضل خدا و وليّ خدا بي نياز مي شوند».

و در حديث ديگري آمده است كه فرمود:

«هنگامي كه حضرت قائم (عليه السلام) قيام كند به عدالت رفتار خواهد نمود... و به حكم حضرت داوود و حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) در بين مردم داوري خواهد كرد، در آن هنگام زمين گنجينه هاي خود را آشكار خواهد ساخت و بركات خود را بيرون خواهد فرستاد، در آن زمان انسان براي صدقات و مبرّات خود جايي پيدا نمي كند؛ زيرا بي نيازي همه مؤمنان را فرا مي گيرد». [13] .

از مجموع اين احاديث استفاده مي شود كه در روزگار شكوهمند حضرت مهدي (عليه السلام) همگان از نعمتهاي بيكران الهي بر خوردار مي شوند، و حق هر صاحب حقي به او مي رسد، و ديگر جايي براي حسد، كينه و دشمني باقي نمي ماند و علاوه بر اين كه مردم بي نياز مي شوند دلهاي آنها نيز بي نياز مي شود، و دلهايشان مالامال از خوي آقايي و بزرگواري مي گردد، و سرانجام امنيّت و آرامش در تمام پهنه گيتي گسترده مي شود، و جهاني آباد و آزاد به وجود مي آيد، و مردمان همگي در پرتو عدالت بي مانند آن عدالت گستر واقعي در رفاه و آسايش كامل زندگي مي كنند، و رحمت بي پايان حضرت احديّت در عهد آن ولي الله الاعظم شامل همه موجودات عالم مي شود، و همه جانداران از نعمت بي منتهاي الهي بهره مند مي گردند، و بدين گونه آزادي ها تأمين و كسي مزاحم ديگري نخواهد بود و حتّي درّندگان، جوندگان و خزندگان نيز به همديگر اذيت و آزار نخواهند رسانيد.

[ صفحه 327]

[1] كتاب مقدّس، كتاب اشعياي نبي، ص 1090، باب 65، بندهاي 23 ـ 25.

[2] الفتن، نعيم بن حمّاد، ص 253، ح 992، عقد الدرر، باب 7، ص 195 ؛ الملاحم و الفتن، باب 153، قسمت ابن حماد، ص 149.

[3] كنز العمّال، ج 14، ص 261 ؛ مسند احمد، ج 3، ص 427 ؛ الملاحم و الفتن، باب 25، قسمت فتن زكريّا، ص 323 ؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 58.

[4] سوره اسراء (بني اسرائيل)، آيه 6. «سپس شما را بر عليه آنها غالب مي گردانيم و به وسيله اموال و فرزندانتان شما را ياري مي كنيم و شما را از حيث نفرات افزون تر (از دشمن) قرار خواهيم داد».

[5] بحار الانوار، ج 51، ص 57، ح 48 ؛ تفسير عياشي، ج 2، ص 282 ؛ تفسير برهان، ج 2، ص 408 ؛ تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 139.

[6] انطاكيه: شهر معروفي است در جنوب تركيه.

[7] غيبت نعماني، باب 13، ح 26، ص 342.

[8] غيبت نعماني،، ص 239 ؛ بشارة الاسلام، باب 3، ص 283 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106.

[9] اعلام الوري، ص 463 و در يك چاپ ديگر، ص 433 ؛ منتخب الاثر، فصل 2، ب 35، ص 292 ؛ بشارة الاسلام، ص 117.

[10] ارشاد مفيد، ج 2، ص 385 ؛ بشارة الاسلام، ص 300، به نقل از كتاب غيبت شيخ طوسي، ص 283 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 339، ح 84.

[11] ارشاد مفيد، ص 365 ـ بشارة الاسلام، ص 258 ـ غيبت شيخ طوسي، ص 283 ـ بحار الانوار، ج 52، ص 339، ح 84.

[12] غيبت نعماني، ص 150، باب 10، ح 8.

[13] ارشاد مفيد، ج 2، ص 384 ؛ اعلام الوري، ج 2، ص 290 ؛ منتخب الاثر، فصل 2، باب 43، ص؟ بحار الانوار، ج 52، ص 338 و 339.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب بوئيل نبي

در كتاب بوئيل نبي كه از پيامبران پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و نزول حضرت عيسي (عليه السلام) و محاكمه اسرائيل در آن روز سرنوشت ساز، چنين آمده است:

«آن گاه جميع امّت ها را جمع كرده به وادي «يهوشافاظ» [1]  فرود خواهم آورد و در آن جا با ايشان درباره قوم خود و ميراث خويش، اسرائيل را محاكمه خواهم نمود، زيرا كه ايشان را در ميان امّت ها پراكنده ساخته و زمين مرا تقسيم نموده اند و بر قوم من قرعه انداخته و پسري در عوض فاحشه داده و دختري به شراب فروخته اند تا بنوشند». [2] .

و در جاي ديگر از همين كتاب چنين آمده است:

«اي همه اُمّتها! بشتابيد و بياييد و از هر طرف جمع شويد اي خداوند شجاعان! خود را به آنجا فرود آور. اُمّتها بر انگيخته شوند. به «وادي يهوشافاظ» بر آيند؛ زيرا كه من در آنجا خواهم نشست تا بر همه اُمّتهايي كه به اطراف آن هستند داوري نمايم». [3] .

و در همين زمينه در كتاب «عاموس نبي» آمده است كه مي گويد:

«بنابر اين، اي اسرائيل! به اين طور با تو عمل خواهم نمود، و چون كه به اين طور با تو عمل خواهم نمود پس اي اسرائيل! خويشتن را مهيّا ساز تا با خداي خود ملاقات نمايي». [4] .

اين فرازها ـ همچنان كه ملاحظه مي شود ـ از نزول حضرت عيسي (عليه السلام) و داوري آن حضرت در «يوم الله ظهور» خبر مي دهند.

و در همين رابطه، در كتاب «هوشيع نبي» در مورد بازگشت حضرت عيسي (عليه السلام) خطاب به قوم يهود آمده است:

«و من براي افرايم [5]  مثل شير و براي خاندان يهودا [6]  مانند شير ژيان خواهم بود.

 

[ صفحه 328]

 

من خودم خواهم دريد و رفته خواهم ربود و رهاننده نخواهد بود.

من روانه شده به مكان خود خواهم برگشت تا ايشان به عصيان خود اعتراف نموده روي مرا بطلبند، در تنگي خود صبح زود مرا خواهند طلبيد». [7] .

نگارنده گويد: از آنجايي كه در روايات اسلامي به صورت گسترده اي از نزول حضرت عيسي (عليه السلام) گفتگو شده است و برخي از آيات قرآني نيز بر اين معنا دلالت دارد و همه طوايف اسلامي اعتقاد قاطع دارند كه حضرت عيسي (عليه السلام) به روي زمين باز مي گردد و پشت سر حضرت مهدي (عليه السلام) نماز مي گزارد و حضرتش را تأييد مي نمايد و در رديف يكي از معاونان آن حضرت قرار مي گيرد ما نيز به پيروي از قرآن و پيشوايان معصوم (عليهم السلام)، فرازهاي مزبور را از كتاب تورات نقل نموديم، و توضيح آنها نيز پس از نقل بشارات انجيل بر همگان روشن خواهد شد.

[1] وادي يهوشافاظ، نام صحرايي در نزديكي بيت المقدّس است كه اكنون وادي «قدرون» ناميده مي شود. (لغت نامه دهخدا، حرف قاف، قدرون، ص 177).

[2] كتاب مقدّس، كتاب بوئيل نبي، ص 1327، باب 3، بندهاي 2 و 3.

[3] كتاب مقدّس، كتاب بوئيل نبي، ص 1328، باب 3، بندهاي 12 و 13.

[4] كتاب مقدّس، كتاب عاموس نبي، ص 1333، باب 4، بندهاي 12 و 13.

[5] افرايم: نام پسر دوم حضرت يوسف (عليه السلام) است.

[6] يهودا: نام پسر يعقوب و برادر بزرگ يوسف از مادر ديگر به نام ليا ـ لاياليا ـ است، كه حضرت داود و ملوك بني اسرائيل و حضرت عيسي (عليه السلام) از نسل او مي باشند. (لغت نامه دهخدا، حرف ياء، يهودا).

[7] تورات، كتاب هوشع نبي، ص 1314، باب 5، بندهاي 14 و 15.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب زكرياي نبي

در كتاب زكرياي نبي ـ كه يكي از پيامبران بزرگ بني اسرائيل و از انبياي پيرو تورات است، بشارت ظهور آن يگانه منجي عالم چنين آمده است:

«اينك روز خداوند مي آيد و غنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد. و جميع اُمّتها را به ضدّ اورشليم براي جنگ جمع خواهم كرد، و شهر را خواهند گرفت و خانه ها را تاراج خواهند نمود، و زنان را بي عصمت خواهند كرد، و نصف اهل شهر به اسيري خواهند رفت، و بقيّه قوم از شهر منقطع خواهند شد.

و خداوند بيرون آمده با آن قومها مقاتله خواهد نمود چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود، و در آخر آن روز پايهاي او بر كوه زيتون كه از طرف مشرق به مقابل اورشليم است خواهد ايستاد... و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود... و يَهْوه (خدا) بر تمامي زمين پادشاه خواهد بود. و در آن روز يَهْوة واحد خواهد بود و اسم او واحد». [1] .

 

[ صفحه 329]

 

در اينجا لازم است اين نكته را توضيح دهيم كه در كتب عهدين (يعني تورات و انجيل) كلمه «خداوند» بيشتر در مورد حضرت عيسي (عليه السلام) به كار مي رود، كه در اينجا نيز چنين شده است. و جالب اين كه در اين فراز بشارت كه از تورات نقل كرديم، محل فرود آمدن حضرت عيسي و يوم الله بودن آن روز [2]  و جهاني شدن اسلام و سقوط رژيم اشغالگر قدس دقيقاً با روايات اسلامي مطابقت دارد.

البته بايد توجّه داشت كه طبق آيات كريمه قرآن مجيد، مضمون اين پيشگوييها يكبار در دوران گذشته در زمان بخت النصر انجام گرفته و يكبار ديگر طبق وعده هاي صريح قرآن كريم و نويدهاي ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) در «يوم الله ظهور»، انجام خواهد گرفت، و نخستين قبله مسلمانان براي هميشه از اشغال يهوديان رهايي خواهد يافت و در تمامي جهان خداي يكتا را پرستش خواهد نمود، و در تمامي نقاط زمين نداي دلنواز وحدت به گوش خواهد رسيد.

به هر حال، آنچه در اين فراز در مورد سرنوشت يهوديان مغرور آمده است دقيقاً با روايات اسلامي منطبق است؛ زيرا از احاديث چنين استفاده مي شود كه ملّت يهود به علّت طغيان و سركشي و فسادي كه در زمين ايجاد مي كنند سرانجام تار و مار خواهند شد به گونه اي كه حتّي يك نفر يهودي هم در فلسطين باقي نخواهد ماند.

اينك براي آن كه به سرنوشت شوم و ذلّت باري كه طبق وعده الهي در انتظار قوم يهود و غدّه سرطاني اسرائيل غاصب است واقف شويم به برخي از رواياتي كه در زمينه طغيان و سركشي قوم يهود، و هلاكت و نابودي آنها در «بيت المقدس» وارد شده، اشاره مي كنيم:

>سرنوشت يهوديان مغرور

>اخراج يهود از سرزمينهاي اسلامي

>صهيونيسم و تشكيل دولتي به نام اسرائيل

[1] همان، كتاب زكرياي نبي، ص 1382، باب 14، بندهاي 1 ـ 10.

[2] براي آگاهي بيشتر به بخش هشتم، تحت عنوان: «نويدهاي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در قرآن كريم» از سوره ابراهيم مراجعه فرماييد.

سرنوشت يهوديان مغرور

ابن كثير دمشقي در كتاب «البداية و النهاية» در باره درگيري مسلمانان با يهود و اين كه اين درگيري هر روز شديد و شديدتر خواهد شد تا جايي كه به پيروزي مسلمين و نابودي يهود منجر شود، در حديثي از پيغمبر اكرم نقل كرده است كه فرمود:

«لا تقوم السّاعة حتّي يقاتل المسلمون اليهود، فيقتلهم المسلمون حتّي

 

[ صفحه 330]

 

يختبئ اليهودي من وراء الحجر و الشجر فيقول الحجر ـ أو الشجر ـ: يا مسلم! يا عبدالله! هذا اليهودي من خلفي، فتعال فاقتله، إلاّ الغرقد، فإنّه شجر اليهود». [1] .

«قيامت بر پا نمي شود تا اين كه مسلمانان با يهود به مبارزه برخيزند و آنها را بكشند تا جايي كه اگر يك نفر يهودي در پشت سنگ يا درختي پنهان شود، آن سنگ يا درخت ـ به قدرت خداي تعالي به زبان آمده ـ بگويد: اي مسلمان! اي بنده خدا! اين كه خود را پنهان كرده است يهودي است، بيا او را به قتل برسان. مگر درخت «غرقد» كه درخت يهود است و از معرفي يهودي خودداري مي كند».

[1] البداية والنهاية، ابن كثير، ج 1، ص 143.

اخراج يهود از سرزمينهاي اسلامي

علاّمه مجلسي ـ اعلي الله مقامه ـ در كتاب نفيس «بحار الانوار» در باب رجعت، در اين مورد كه يهود و نصاري از سرزمينهاي اسلامي اخراج خواهند شد در حديثي از اميرمؤمنان علي (عليه السلام) چنين نقل كرده است:

«عن عباية الأسدي قال: سمعت أميرالمؤمنين (عليه السلام) و هو متّكِئ و أنا قائم عليه: لأبنين بمصر منبراً منيراً، و لأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، و لأخرجنّ اليهود و النّصاري من كلّ كور العرب، و لأسوقنّ العرب بعصاي هذه.

قال: قلت له: يا أمير المؤمنين! كأنّك تخبر أنّك تحيي بعد ما تموت!

فقال: هيهات يا عباية! ذهبت في غير مذهب، يفعله رجل منّي». [1] .

«عبايه اسدي گويد: اميرالمؤمنين (عليه السلام) تكيه داده بود و من بالاي سر آن حضرت ايستاده بودم، در اين هنگام شنيدم كه فرمود: من در آينده در مصر منبري روشني بخش بنيان خواهم نمود، و دمشق را ويران خواهم نمود، و يهود و نصاري را از سرزمينهاي عرب بيرون خواهم راند، و عرب را با اين عصاي خود ـ به طرف حق ـ سوق خواهم داد.

عبايه مي گويد: من عرض كردم: يا امير المؤمنين! گويي شما خبر مي دهيد كه

 

[ صفحه 331]

 

بعد از مردن بار ديگر زنده مي شويد و اين كارها را انجام مي دهيد!

فرمود: هيهات اي عباية! مقصود من از اين سخنان آن گونه كه تو خيال كردي نيست؛ مردي از دودمان من اينها را انجام خواهد داد».

از جمله آخر اين حديث كه حضرت فرموده است: «اين كارها را مردي از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده مي شود كه مقصود از او شخص امام قائم و حجّت منتظر (عليه السلام) است.

بنابر اين، همه كارهاي مزبور به وسيله وجود مقدّس آن حضرت بعد از ظهور انجام شود، و آن حضرت با قيام مقدس خود، كشور استعمار زده مصر را به يك كشور صد در صد اسلامي تبديل نمايد، و يهود و نصاري را از سرزمينهاي اسلامي بيرون براند، و عرب را با تازيانه امير المؤمنين (عليه السلام) كه از مواريث ائمّه (عليهم السلام) مي باشد و به دست مبارك آن حضرت مي رسد، تأديب نمايد، و آنها را به پذيرش حق وادار سازد.

[1] بحار الانوار، ج 53، ص 59، ح 47 ـ معاني الاخبار، ص 407.

صهيونيسم و تشكيل دولتي به نام اسرائيل

نويسنده كتاب «عقائد الاماميّه» در مورد قيام يهود در خاور ميانه و تشكيل دولتي به نام «اسرائيل» در سرزمين فلسطين، و بالاخره متلاشي شدن حكومت آنان، با شركت اعراب و مسلمين به كمك يكديگر، و به ويژه ارتش نيرومندي كه از طريق عراق براي سركوبي يهود عازم فلسطين مي شود. در حديث بسيار جامع و جالبي از اميرمؤمنان علي (عليه السلام) چنين نقل كرده است:

«قال أمير المؤمنين (عليه السلام): وستأتي اليهود من الغرب لإنشاء دولتهم بفلسطين.

قال النّاس: يا أبا الحسن! أنّي تكون العرب؟

أجاب (عليه السلام): أنذاك تكون مفكّكة القوي، مفكّكة العري، غير متكاتفة وغير مترادفة.

ثمّ سئل (عليه السلام): أيطول هذا البلاء؟

قال: لا، حتّي إذا أطلقت العرب أعنّتها ورجعت إليها عوازم أحلامها، عندئذ يفتح علي يدهم فلسطين، و تخرج العرب ظافرة و موحّدة، وستأتي النجدة من العراق، كتب علي راياتها القوّة، و تشترك العرب والإسلام كافّة لتخلّص فلسطين، معركة و أيّ معركة في جلّ البحر، تخوض النّاس في الدماء و

 

[ صفحه 332]

 

يمشي الجريح علي القتيل.

ثمّ قال (عليه السلام): و ستفعل العرب ثلاثاً، وفي الرابعة يعلم الله ما في نفوسهم من الثبات والإيمان، فيرفرف علي رؤوسهم النصر.

ثمّ قال: وأيم الله يذبحون ذبح النّعاج حتّي لا يبقي يهوديّ في فلسطين». [1] .

«اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود: يهود براي تشكيل دولت خود در فلسطين، از غرب ـ به منطقه عربي خاور ميانه ـ خواهند آمد.

عرضه داشتند: يا اباالحسن! پس عربها در آن موقع كجا خواهند بود؟

فرمود: در آن زمان عربها نيروهايشان از هم پاشيده و ارتباط آنها از هم گسيخته، و متّحد و هماهنگ نيستند.

از آن حضرت سئوال شد: آيا اين بلا و گرفتاري طولاني خواهد بود؟

فرمود: نه، تا زماني كه عربها زمام اُمور خودشان را از نفوذ ديگران رها ساخته و تصميمهاي جدّي آنان دوباره تجديد شود آنگاه سرزمين فلسطين به دست آنها فتح خواهد شد، و عربها پيروز و متّحد خواهند گرديد، ونيروهاي كمكي از ـ طريق ـ سرزمين عراق به آنان خواهد رسيد كه بر روي پرچمهايشان نوشته شده: «القوّة» [2]  و عربها و ساير مسلمانان همگي مشتركاً براي نجات فلسطين قيام خواهند كرد ـ و با يهوديان خواهند جنگيد ـ و چه جنگ بسيار سختي كه در وقت مقابله با يكديگر در بخش عظيمي از دريا روي خواهد داد كه در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روي اجساد كشته ها عبور كنند.

آنگاه فرمود: و عربها سه بار با يهود مي جنگند، و در مرحله چهارم كه خداوند ثبات قدم و ايمان و صداقت آنها را دانست هماي پيروزي بر سرشان سايه مي افكند.

بعد از آن فرمود: به خداي بزرگ سوگند كه يهوديان مانند گوسفند كشته مي شوند تا جايي كه حتّي يك نفر يهودي هم در فلسطين باقي نخواهد ماند».

 

[ صفحه 333]

 

با توجه به اين جمله كه امير مؤمنان علي (عليه السلام) فرموده است: «و تشترك العرب والإسلام كافّةً لتخلّص فلسطين»؛ «اسلام و عرب مشتركاً براي نجات فلسطين قيام خواهند كرد»، مراد از «اسلام» مسلمانان غير عرب و ايرانيان مي باشد كه در هنگامه ظهور به رهبري سيد حسني خراساني و فرماندهي شعيب بن صالح از طريق عراق و سوريّه براي نجات فلسطين به سوي قدس عزيز عزيمت خواهند نمود.

بنابر اين، بر اساس روايات ياد شده به حسب ظاهر ـ و الله أعلم ـ شكست كامل دولت غير قانوني اسرائيل و سقوط رژيم اشغالگر قدس، با نهضت جناب سيد حسني خراساني مربوط، و فتح بيت المقدس با فراهم آمدن زمينه ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) و حركت آن حضرت به سوي بيت المقدس صورت خواهد گرفت، ان شاء اللّه. [3] .

[1] عقائد الاماميّه، ج 1 ص 270.

[2] ظاهراً اين كلمه اشاره به همان آيه شريفه: (وَأَعِدُّوُا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة) مي باشد.

[3] جهت آگاهي بيشتر به كتاب «زمينه سازان» مراجعه فرماييد.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب حزقيال نبي

در اين كتاب در مورد ظهور حضرت حجّت بن الحسن العسكري (عليهما السلام) و سرنوشت رژيم اسرائيل و جهاني شدن آيين توحيد، و اجراي احكام و حدود الهي در آن عصر درخشان، چنين آمده است:

«... و امّا تو اي پسر انسان! خداوند يَهْوَه چنين مي فرمايد: كه به هر جنس مرغان و به همه حيوانات صحرا بگو: جمع شويد و بياييد و نزد قرباني من كه آن را براي شما ذبح مي نمايم فراهم آييد. قرباني عظيمي كه بر كوههاي اسرائيل، تا گوشت بخوريد و خون بنوشيد.

و خداوند يَهْوَه مي گويد: كه بر سفره من از اسبان و سواران و جبّاران و همه مردان جنگي سير خواهيد شد. و من جلال خود را در ميان اُمّتها قرار خواهم داد و جميع اُمّتها داوري مرا كه آن را اجرا خواهم داشت و دست مرا كه برايشان فرود خواهم آورد، مشاهده خواهند نمود. و خاندان اسرائيل از آن روز و بعد، خواهند دانست كه يَهْوَه خداي ايشان، من هستم. و اُمّتها خواهند دانست كه خاندان اسرائيل به سبب گناه خودشان جلاي وطن گرديدند؛ زيرا كه به من خيانت ورزيدند». [1] .

 

[ صفحه 334]

 

بايد توجّه داشت كه منظور از «پسر انسان» مانند كلمه «مسيح»، حضرت عيسي (عليه السلام) نيست؛ بلكه مراد از آن، حضرت مهدي (عليه السلام) است، زيرا در انجيل بيش از 80 بار كلمه «پسر انسان» آمده است كه تنها در 30 مورد آن حضرت مسيح (عليه السلام) اراده شده است. [2] .

[1] كتاب مقدّس، كتاب حزقيال نبي، ص 1265، باب 39، بند 17 ـ 23.

[2] قاموس كتاب مقدّس، ماده «پسر خواهر»، ص 219.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب حجي نبي

در اين كتاب نيز كه يكي از كتابهاي انبياي پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت «بقية الله» (عليه السلام) بدين گونه آمده است:

«يَهْوَه صبايوت چنين مي گويد: يك دفعه ديگر ـ و آن نيز بعد از اندك زماني ـ آسمانها و زمين و دريا و خشكي را متزلزل خواهم ساخت، و تمامي اُمّتها را متزلزل خواهم ساخت، و فضيلت جميع اُمّتها خواهد آمد... اين خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت... جلال آخر اين خانه از جلال نخستينش عظيمتر خواهد بود، و در اين مكان سلامتي را خواهم بخشيد». [1] .

اين بشارت پس از آن كه به برخي از نشانه هاي ظهور كه در آسمان و زمين و دريا به وجود خواهد آمد، اشاره مي كند، مانند ساير كتابهاي انبياي گذشته، به تشكيل حكومت واحد جهاني اشاره نموده و آن را جزء آخرين دولتها به حساب آورده كه توسّط يگانه منجي عالم ايجاد مي شود، و قسط و عدالت و سعادت عمومي به دست با كفايت آن حضرت بر پا مي شود، و اوست كه مطلوب همه طوايف و ملل است؛ زيرا تعبير «فضيلت جميع اُمّتها» كه در فرازي از اين بشارت آمده است، اشاره به بازگشت حضرت مسيح (عليه السلام) و نزول او به بيت المقدس، و همچنين اشاره به ظهور حضرت بقيّة الله (عليه السلام) است كه در آنجا نماز خواهد گزارد، و حضرت عيسي (عليه السلام) به وي اقتدا خواهد نمود. علاوه بر آن، در ترجمه هاي عربي و تركي اين فراز، «آرزوي جميع اُمّتها بر آورده خواهد شد» [2]  آمده است كه اين معنا كاملا با روايات اسلامي مطابق است، زيرا در ضمن يك روايت مفصل كه از اميرمؤمنان علي (عليه السلام) در مورد ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) وارد شده، چنين آمده است

 

[ صفحه 335]

 

كه به فرزندش حضرت امام حسين (عليه السلام) فرمود:

«ثُمَّ يَظْهَرُ أمير الأمَرَة و قاتِلُ الْكَفَرَةَ، اَلسُّلْطانُ المأمول الَّذي تَحَيَّرَ في غَيبَتِهِ الْعُقُول، وَ هُوَ الْتّاسِعَ من وُلْدِكَ». [3] .

«سپس، امير اميران، كشنده كافران و «پادشاهي كه مورد آرزوي جميع اُمّتهاست» در غيبتش همگان دچار حيرت مي شوند، ظهور مي كند و او نهمين فرزند تو است اي حسين!».

و در حديث ديگري از امام حسن عسكري (عليه السلام) وارد شده كه به هنگام تولّد آن آخرين حجّت خدا فرمود:

«... ستمگران گمان كردند كه مرا به قتل مي رسانند تا اين دودمان را ريشه كن سازند، ولي آنها قدرت خدا را ديدند، و او را «مُؤمَّل»؛ ـ يعني: اميد آينده و كسي كه مورد آرزوي مردم است ـ ناميد». [4] .

و در فرازي از دعاي معروف «افتتاح» ـ كه مستحب است در هر شب از شبهاي ماه مبارك رمضان خوانده شود، و بنا به درخواست برخي از شيعيان به دستور خود حضرت صاحب الامر (عليه السلام) به شيعيانش نوشته شده ـ چنين آمده است:

«الّلهُمَّ وَ صَلِّ عَلي وَلِيّ أمرك، القائِمِ الْمُؤمَّل، وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ».

«خداوندا! همچنين درود و رحمت فرست بر وليّ امر خودت، آن قيام كننده اي كه «مورد اميد و آرزوي همگان است» و عدالت پيشه اي كه همه مردمان در انتظارش بسر مي برند». [5] .

بنابر اين، جاي هيچ گونه ترديد نيست كه منظور از: «فضيلت جميع اُمّتها» همان مهدي موعود (عليه السلام) است كه همه اُمّتها و ملّتها و طوايف بشري در انتظار ظهور مباركش

 

[ صفحه 336]

 

لحظه شماري مي كنند، و او را مصلح غيبي و جهاني مي نامند. و به طور خلاصه:

«بر حسب نصوص متواتره اسلامي و كتب مقدّسه انبيا حامل لواي انقلاب جهاني و پرچمدار نهضت بي سابقه اي كه تمامي ملل جهان را به هيجان مي آورد، و مرغوب و مورد انتظار جهانيان مي باشد حضرت محمّد بن الحسن العسكري (عليهما السلام) «قائم» و مهدي آل محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) است كه خانه خدا را پر از جلال كند، و آيين خدا را در سراسر جهان منتشر سازد، جز آن كه اهل هر ديانت و ملّتي، مرغوب طوايف و منجي بشريّت را به عنوان پيشواي خود معرّفي نموده، و پيغمبر خود را حامل اين لوا مي پندارند، بلكه كساني هم كه پيرو هيچ يك از شرايع آسماني نمي باشند، در ظلمات بيدادگري و بي امني كه روزنه اميد از هر سو بسته به انتظار يك مصلح عمومي و جهاني بسر مي برند». [6] .

و امّا منظور از «خانه خدا» كه در اين بشارت آمده است:

«محتمل است مقصود از خانه خدا كه در بشارت فوق مذكور است مكه معظّمه، يعني مطلع شمس فروزان حضرت مهدي (عليه السلام) باشد كه نداي اسلام را از آنجا آغاز كند، و نيز محتمل است مراد بيت المقدّس باشد كه در عصر آن حضرت، از بزرگترين مراكز روحاني اسلام گردد، چنان كه در خبر است كه: «وينزل بيت المقدّس»؛ حضرت مهدي (عليه السلام) به بيت المقدّس وارد خواهد شد». [7] .

[1] كتاب مقدّس، كتاب حجّي نبي، ص 1367، باب 2، بندهاي 6 ـ 9.

[2] روزگار رهايي، ج 1، ص 564.

[3] منتخب الاثر، فصل 6، باب 10، ص 467 به نقل از كتاب كشف الاستار ؛ الامام المهدي (عليه السلام)، ص 191.

[4] غيبت شيخ طوسي، ص 134 ـ كتاب مواليد روفيات الائمه ابن ابي ثلج بغدادي به نقل از دانشمندان عامّه و مهدي موعود، ص 41.

اين كتاب به ضميمه غيبت شيخ مفيد و نوادر راوندي در سال 137 هجري در نجف اشرف به چاپ رسيده است.

[5] اقبال الاعمال، ص 324 ؛ زاد المعاد مجلسي با ترجمه فارسي، ص 114 ؛ مفاتيح الجنان، اعمال شبهاي ماه رمضان، دعاي افتتاح و بسياري از كتب ادعيه ديگر.

[6] بشارت عهدين، ص 239.

[7] بشارت عهدين، ص 239، پاورقي.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب صفيناي نبي

در اين كتاب كه يكي از كتب انبياي پيرو تورات است، بشارت ظهور حضرت ولي عصر (عليه السلام) چنين آمده است:

«... خداوند در اندرونش عادل است و بي انصافي نمي نمايد. هر بامداد حكم خود را روشن مي سازد و كوتاهي نمي كند، امّا مرد ظالم حيا را نمي داند. اُمّتها را منقطع ساخته ام كه برجهاي ايشان خراب شده است و كوچه هاي ايشان را چنان ويران كرده ام كه عبور كننده نباشد. شهرهاي ايشان چنان منهدم گرديده است كه نه انساني و نه ساكني باقي مانده است. و گفتم: كاشكه از من مي ترسيدي و تأديب را مي پذيرفتي...

 [ صفحه 337]

بنابر اين، خداوند مي گويد: براي من منتظر باشيد تا روزي كه به جهت غارت برخيزم؛ زيرا كه قصد من اين است كه اُمّتها را جمع نمايم و ممالك را فراهم آورم تا غضب خود و تمامي حدّت خشم خويش را بر ايشان بريزم، زيرا كه تمامي جهان به آتش غيرت من سوخته خواهد شد؛ زيرا كه در آن زمان، زبان پاك به اُمّتها باز خواهم داد تا جميع ايشان اسم يهوه ـ خدا ـ را بخوانند و به يك دل او را عبادت نمايند». [1] .

[1] كتاب مقدّس، كتاب صفيناي نبي، ص 1363، باب 3، بندهاي 5 ـ 9.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب دانيال نبي

در كتاب دانيال نبي نيز بشارت ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) مطابق بشارات انبياي گذشته، چنين آمده است:

«... امير عظيمي كه براي پسران قوم تو ايستاده قائم است، خواهد برخاست. و چنان زمان تنگي خواهد شد كه از حيني كه اُمّتي به وجود آمده است تا امروز نبوده، و در آن زمان هر يك از قوم تو، كه در دفتر مكتوب يافت شود رستگار خواهد شد. و بسياري از آناني كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد، امّا اينان به جهت حيات جاوداني و آنان به جهت خجالت و حقارت جاوداني. و حكيمان مثل روشنايي افلاك خواهند درخشيد، و آناني كه بسياري را به راه عدالت رهبري مي نمايند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.

امّا تو اي دانيال! كلام رامخفي دار و كتاب راتا زمان آخر مهر كن. بسياري به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گرديد... خوشا به حال آن كه انتظار كشد». [1] .

در اين بشارت نكات چندي وجود دارد كه برخي از آنها را به طور اختصار توضيح مي دهيم:

1 ـ شخص مورد بشارت كه در نخستين فراز بشارت مزبور به عنوان «ايستاده» از او تعبير شده است، قائم آل محمّد (عليهم السلام) است كه بزرگترين نماينده انبياي الهي است، و دعوت تمام پيامبران خدا را يكجا در حكومت حقّه خود آشكار ساخته، آيين الهي را بر سرتاسر كره خاكي حكم فرما مي نمايد.

 

[ صفحه 338]

 

2 ـ منظور از «زمان تنگي»، زمان بيدادگريها، سختيها، فشارها، ظلم و ستم هايي است كه قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پيدا مي شود، چنان كه در روايات اسلامي آمده است: «يَمْلاَُ الأرضَ قِسطاً و عَدلا كَما مُلِئت جوراً و ظلماً».

3 ـ منظور از: «آناني كه در خاك زمين خوابيده اند»، گروهي از اموات مي باشند كه در دولت با سعادت حضرت مهدي (عليه السلام) زنده مي شوند، و برخي از آنان از ياران آن حضرت مي گردند و در ركاب حضرتش مي جنگند و برخي ديگر به سزاي اعمال ناشايست خود مي رسند.

در اين زمينه، روايات بسياري از ائمّه معصومين (عليهم السلام) رسيده است كه ما به جهت اختصار از ذكر آنها خودداري مي نماييم، و طالبين مي توانند به كتابهاي مربوطه كه در مورد «رجعت» نگاشته شده، مراجعه فرمايند.

[1] كتاب مقدّس، كتاب دانيال نبي، ص 1309، باب دوازدهم، بندهاي 1 ـ 12.

بشارت ظهور حضرت مهدي در كتاب انجيل

بر اساس بشارات فراواني كه در كتاب انجيل آمده است، حضرت مسيح (عليه السلام) به دنبال قيام حضرت قائم (عليه السلام) در «فلسطين» آشكار خواهد شد و به ياري آن حضرت خواهد شتافت، و پشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد، تا يهوديان و مسيحيان و پيروان وي تكليف خويش را بدانند و به اسلام بگروند و حامي حضرت مهدي (عليه السلام) گردند. از اين رو، در آخرين روزهاي زندگي ـ و شايد در طول دوران حيات ـ به ياران و شاگردان خود توصيه ها و سفارشهاي اكيدي در باره بازگشت خود به زمين نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بيداري و هوشياري و آمادگي فرموده است كه ما به جهت اثبات اين مدّعا و بيداري مسلمانان قسمتي از آنها را در اينجا مي آوريم.

اينك متن برخي از آن بشارات كه در انجيل آمده است:

 

>انجيل متي

>انجيل مرقس

>انجيل لوقا

>انجيل يوحنا

>رساله پولس به روميان

>اعمال رسولان

انجيل متي

«پس عيسي از هيكل بيرون شده برفت، و شاگردانش پيش آمدند تا عمارتهاي هيكل را بدو نشان دهند. عيسي ايشان را گفت: آيا همه اين چيزها را نمي بينيد؟ هر آينه به شما مي گويم: در اينجا سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد كه به زير افكنده نشود. و

 

[ صفحه 339]

 

چون به كوه زيتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وي آمده گفتند: به ما بگو كه اين اُمور كي واقع مي شود؟ و نشان آمدن تو و انقضاي عالم چيست؟

عيسي در جواب ايشان گفت: زنهار كسي شما راگمراه نكند. ز آن رو كه بسا به نام من آمده خواهند گفت كه من مسيح هستم و بسياري را گمراه خواهند كرد. و جنگها و اخبار جنگها را خواهيد شنيد، زنهار مضطرب مشويد؛ زيرا كه وقوع اين همه لازم است ليكن انتها هنوز نيست، زيرا قومي با قومي و مملكتي با مملكتي مقاومت خواهند نمود و قحطي ها و وباها و زلزله ها در جايها پديد آيد...

آنگاه اگر كسي به شما گويد: اينك مسيح در اينجا يا در آنجا است باور مكنيد؛ زيرا كه مسيحان كاذب و انبياي كذبه ظاهر شده علامات و معجزات عظيمه چنان خواهند نمود كه اگر ممكن بودي برگزيدگان را نيز گمراه كردندي. اينك شما را پيش خبر دادم.

پس اگر شما را گويند: اينك در صحراست بيرون مرويد، يا آن كه در خلوت است باور مكنيد؛ زيرا همچنان كه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مي شود ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد...

و فوراً بعد از مصيبت آن ايّام، آفتاب تاريك گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ريزند، و قوّتهاي افلاك متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد، و در آن وقت جميع طوايف زمين سينه زني كنند و پسر انسان را ببينند كه بر ابرهاي آسمان با قوّت و جلال عظيم مي آيد...

پس از درخت انجير مثلش را فرا گيريد كه چون شاخه اش نازك شده برگها مي آورد مي فهميد كه تابستان نزديك است. همچنين شما نيز چون اين همه را ببينيد بفهميد كه نزديك ـ بلكه بر در ـ است. هر آينه به شما مي گويم...

آسمان و زمين زايل خواهد شد؛ ليكن سخنان من هرگز زايل نخواهد شد.

امّا از آن روز و ساعت هيچ كس اطلاع ندارد حتّي ملائكه آسمان جز پدر من و بس؛ ليكن چنان كه ايّام نوح بود ظهور پسر انسان نيز چنان خواهد بود...

پس بيدار باشيد؛ زيرا كه نمي دانيد در كدام ساعت خداوند شما مي آيد. ليكن اين را بدانيد كه اگر صاحب خانه مي دانست در چه پاس از شب دزد مي آيد، بيدار مي ماند و نمي گذاشت كه به خانه اش نقب زند.

 

[ صفحه 340]

 

لهذا شما نيز حاضر باشيد، زيرا در ساعتي كه گمان نبريد پسر انسان مي آيد پس آن غلام امين و دانا كيست كه آقايش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ايشان را در وقت معيّن خوراك دهد. خوشا به حال آن غلامي كه چون آقايش آيد او را در چنين كار مشغول يابد». [1] .

«امّا چون پسر انسان در جلال خود با جميع ملائكه مقدّس خويش آيد آنگاه بر كرسي جلال خود خواهد نشست. و جميع امّتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همديگر جدا مي كند به قسمي كه شبان ميش ها را از بزها جدا مي كند و ميش ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد. آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گويد: بياييد اي بركت يافتگان از پدر من! و ملكوتي را كه از ابتداي عالم براي شما آماده شده است، به ميراث گيريد». [2] .

«عيسي ايشان را گفت: هر آينه به شما مي گويم: شما كه مرا متابعت نموده ايد، در معاد وقتي كه پسر انسان بر كرسي جلال خود نشيند، شما نيز به دوازده كرسي نشسته، بر دوازده سبط اسرائيل داوري خواهيد نمود. و هر كه به خاطر اسم من خانه ها يا برادران يا خواهران يا پدر يا مادر يا زن يا فرزندان يا زمينها را ترك كرد، صد چندان خواهد يافت و وارث حيات جاوداني خواهد گشت». [3] .

[1] كتاب مقدّس، انجيل متي، ص 41، باب 24، بندهاي 1 ـ 8، 23 ـ 28،29 ـ 37 و 42 ـ 46.

[2] كتاب مقدّس، انجيل متي، ص 44، باب 25، بندهاي 31 ـ 34.

[3] انجيل متي، باب 19، بندهاي 28 و 29.

انجيل مرقس

«و چون او ـ عيسي ـ از هيكل بيرون مي رفت يكي از شاگردانش بدو گفت: اي استاد! ملاحظه فرما چه نوع سنگ ها و چه عمارتها است!

عيسي در جواب وي گفت: آيا اين عمارتهاي عظيمه را مي نگري. بدان كه سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد مگر آن كه به زير افكنده شود.

و چون او بر كوه زيتون مقابل هيكل نشسته بود... از وي پرسيدند: ما را خبر ده كه اين امور كي واقع مي شود؟ و علامت نزديك شدن اين امور چيست؟

 

[ صفحه 341]

 

آنگاه عيسي در جواب ايشان سخن آغاز كرد كه: زنهار كسي شما را گمراه نكند. زيرا كه بسياري به نام من آمده خواهند گفت كه: من هستم، و بسياري را گمراه خواهند نمود. امّا چون جنگها و اخبار جنگها را بشنويد مضطرب مشويد؛ زيرا كه وقوع اين حوادث ضروري است. ليكن انتها هنوز نيست. زيرا كه اُمّتي بر اُمّتي و مملكتي بر مملكتي خواهند بر خاست، و زلزله ها در جايها حادث خواهد شد و قحطي ها و اغتشاشها پديد مي آيد، و اينها ابتداي دردهاي زه مي باشد. ليكن شما از براي خود احتياط كنيد...

ولي از آن روز و ساعت غير از پدر هيچ كس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بر حذر و بيدار شده دعا كنيد، زيرا نمي دانيد كه آن وقت كي مي شود.

مثل كسي كه عازم سفر شده خانه خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده هر يكي را به شغلي خاصّ مقرر نمايد و دربان را امر فرمايد كه بيدار بماند. پس بيدار باشيد! زيرا نمي دانيد كه در چه وقت صاحب خانه مي آيد. در شام يا نصف شب يا بانگ خروس يا صبح. مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد. امّا آنچه به شما مي گويم به همه مي گويم بيدار باشيد!». [1] .

[1] كتاب مقدّس، انجيل مرقس، ص 77، باب 13، بندهاي 1 ـ 9 و 32 الي 37.

انجيل لوقا

«كمرهاي خود را بسته، چراغهاي خود را افروخته بداريد. و شما مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خود را مي كشند، كه چه وقت از عروسي مراجعت كند، تا هر وقت آيد و در را بكوبد بي درنگ براي او باز كنند. خوشا به حال آن غلامان كه آقاي ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد... پس شما نيز مستعد باشيد؛ زيرا در ساعتي كه گمان نمي بريد پسر انسان مي آيد». [1] .

«و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمين، تنگي و حيرت از براي اُمّتها روي خواهد نمود، به سبب شوريدن دريا و امواجش. و دلهاي مردم ضعف خواهد كرد از خوف و انتظار آن وقايعي كه بر ربع مسكون ظاهر مي شود، زيرا قوّت آسمان متزلزل خواهد شد. و آنگاه پسر انسان را خواهند ديد كه بر، ابري سوار شده با قوّت و

 

[ صفحه 342]

 

جلال عظيم مي آيد». [2] .

همان گونه كه قبلا توضيح داديم مقصود از «پسر انسان» حضرت مسيح (عليه السلام) نيست، زيرا مطابق نوشته مستر هاكس آمريكايي در «قاموس كتاب مقدّس» اين عبارت 80 بار در انجيل و ملحقات آن (عهد جديد) آمده است كه فقط 30 مورد آن با حضرت عيساي مسيح (عليه السلام) قابل تطبيق است». و امّا 50 مورد ديگر از نجات دهنده اي سخن مي گويد كه در آخر زمان و پايان روزگار ظهور خواهد كرد و حضرت عيسي (عليه السلام) نيز با او خواهد آمد، و او را جلال و عظمت خواهد داد، و از ساعت و روز ظهور او جز خداوند ـ تبارك و تعالي ـ كسي اطّلاع ندارد، و او كسي جز حضرت مهدي (عليه السلام) آخرين حجّت خدا نخواهد بود.

[1] كتاب مقدّس، انجيل لوقا، ص 116 باب 12، بندهاي 35 و 36 و 37 ـ 40.

[2] انجيل لوقا، باب 21، بندهاي 25 ـ 27.

انجيل يوحنا

«و بدو قدرت بخشيده است كه داوري هم بكند؛ زيرا كه پسر انسان است. و از اين تعجّب مكنيد، زيرا ساعتي مي آيد كه در آن جميع كساني كه در قبور مي باشند آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد، هر كه اعمال نيكو كرد براي قيامت حيات، و هر كه اعمال بد كرد به جهت قيامت داوري». [1] .

>مكاشفه يوحنا

[1] كتاب مقدّس، انجيل يوحنّا، ص 152، باب 5، بندهاي 26 ـ 28.

مكاشفه يوحنا

«و علامتي عظيم در آسمان ظاهر شد. زني كه آفتاب را در بر دارد و ماه زير پايهايش و بر سرش تاجي از دوازده ستاره است. و آبستن بوده، از درد زه و عذاب زاييدن فرياد بر مي آورد.

و علامتي ديگر در آسمان پديد آمد كه اينك اژدهاي بزرگ آتش گون كه او را هفت سرو ده شاخ بود و بر سرهايش هفت افسر. و دمش ثلث ستارگان آسمان را كشيده آنها را بر زمين ريخت و اژدها پيش آن زن ـ كه مي زاييد ـ بايستاد تا چون بزايد فرزند او را ببلعد. پس پسر نرينه را زاييد كه همه اُمّتهاي زمين را به عصاي آهنين حكم راني خواهد كرد، و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد...

 

[ صفحه 343]

 

و در آسمان جنگ شد. ميكائيل و فرشتگانش با اژدها جنگ كردند و اژدها و فرشتگانش جنگ كردند. ولي غلبه نيافتند، بلكه جاي ايشان ديگر در آسمان يافت نشد. و اژدهاي بزرگ انداخته شد، يعني آن مار قديمي كه به ابليس و شيطان مُسمّي است كه تمام ربع مسكون را مي فريبد. او بر زمين انداخته شد و فرشتگانش با وي انداخته شدند». [1] .

مفسّرين انجيل در مورد آيات فوق مي گويند: شخص مورد بشارت در اين آيات تاكنون قدم به عرصه وجود ننهاده و تفسير روشن و معني واضح آنها نيز موكول به زمان آينده و نامعيّني است كه وي ظاهر گردد.

ولي با اندكي دقّت و تأمّل در آيات فوق اين نتيجه به دست مي آيد كه شخص مورد بشارت در مكاشفه ياد شده، بزرگترين مولود جهان انسانيّت، و شخص ممتاز و بي نظيري است كه به منظور ايجاد حكومت حقّه الهيّه و بر افكندن بنياد اهريمنان، به ناچار مدّتي از انظار مردمان غايب خواهد گرديد، و خداوند عالم آن يگانه مظهر نور الهي و منجي انسانيّت را از ديدگان اشرار و شياطين جنّي و انسي مخفي و مستور نگه خواهد داشت تا در يك زمان نامعلومي ـ آنگاه كه خواست خداوند است ـ از پشت پرده غيبت ظاهر شده، با «عصاي آهنين» بر بشريّت حكومت كند.

اين نتيجه با تفاصيلي كه در نويدهاي انبياي گذشته و قرآن كريم و روايات اسلامي آمده است روشن مي سازد كه مكاشفه يوحنّاي لاهوتي در بشارت فوق، مربوط به موعود كلّ ملل حضرت محمّد بن الحسن العسكري (عليهما السلام) است كه به هنگام ظهور با شمشير قيام خواهد كرد و با عصاي آهنين حكمراني خواهد نمود.

اينك براي روشن شدن مطلب به توضيحي كه در اين زمينه مي آوريم، توجّه فرماييد:

«مقصود از آن زن كه در مكاشفه فوق، مادر شخص مورد بشارت معرفي شده كه خورشيد پوشيده، و ماه زير پايش و بر سرش تاجي از دوازده ستاره بود، مادر پاك گهر حضرت مهدي (عليه السلام)، نرجس خاتون است و خورشيد، پدر والا گهرش حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) است كه تمامي انوار درخشان آسمان نبوّت و امامت را بر رحم پاك نرجس

 

[ صفحه 344]

 

بتابيد، تا برجسته ترين نماينده و آيينه تمام نماي آنان را از وي نمودار سازد. و فرزندي بياورد كه مجمع همگي آن انوار و حامل لواي انقلاب جهاني گردد.

و مقصود از ماه (كه در زير پاي هايش بود)، حكيمه خاتون عمّه حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) است كه به هنگام ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) قابله نرجس خاتون بوده و آماده گرفتن آن مولود مسعود بوده و بر اين عمل دقيقه شماري مي كرده است.

و دوازده كوكب درخشان كه بر تاج پر افتخار نرجس تلألؤ مي نمودند حضرت خاتم الأنبيا (صلي الله عليه وآله وسلم) و دختر يگانه اش صدّيقه طاهره (عليها السلام) و ده امام (علي بن ابي طالب (عليه السلام) تا علي بن محمّد الهادي (عليهم السلام مي باشند، كه مقام شامخ سلطنت و زعامت روحاني و جهاني حضرت مهدي (عليه السلام)، مركب از اين انوار و مؤسس بر اين بنيانهاي رفيع آسماني و ملكوتي است.

و آن اژدهاي بزرگ آتشين، دستگاه شيطان و پيروان اوست كه هميشه آماده ويران ساختن كاخ رفيع اديان و نابود كردن انبيا واولياي الهي بوده و مي باشد. و چنان كه در آيه (4) اشاره شده وي پيش از ولادت آن موعود جهاني، با دمش يك سوم ستارگان آسمان را جاروب كرده بود و اكنون به هوس نابود ساختن پرچمدار عدل جهاني كه مجمع تمامي ستارگان آسمان ولايت است، افتاده است.

آري! همين شيطان بود كه پس از رحلت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم)، با لباس خلافت و از مجراي حكومت اسلامي جلوه نموده، و به وسيله (دمش) نوكرش «قنفذ» كه به شدّت پهلوي دختر نازنين پيامبر را مضروب ساخته و طفل معصومش «محسن» را ساقط و نابود كرد «ثلث كواكب آسمان را جاروب نمود» و سوّمين فرزند ذكور وي را كه بايستي در آينده پدر گروهي ديگر از ذريّه پيامبر گردد، بكشت.

و همين شيطان در زمان ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) در لباس خلفاي عبّاسي، به ويژه معتمد و معتصم عباسي كه در عصر حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) بودند، جلوه نموده، با كمال اهتمام به هوس نابود ساختن آن يگانه مولود مسعود جهاني افتاده بود.

چنانچه بر حسب شهادت تواريخ و آثار، نامبردگان جاسوس هايي بر حرم محترم آن حضرت گماشته بودند كه اگر فرزند ذكوري از آن حضرت پديد شد حكومت وقت را آگاه سازند تا در نابود ساختن وي اقدام نمايد.

ولي چنان كه در آيات مكاشفه فوق اشاره شد اراده حتمي الهي، آن زن و طفلش را

 

[ صفحه 345]

 

از هرگونه آسيب در امان داشت و دستگاه جاسوسي و كنجكاوي اهريمنان كه همچون سيل به هر سو روان كرده و براي غافل گير ساختن آن موعود جهاني شب و روز بكار بود، سودي نبخشيد». [2] .

در قسمت ديگري از مكاشفه يوحنّاي لاهوتي بشارت ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) چنين آمده است:

«و ديدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبي سفيد كه سوارش امين و حق نام دارد و به عدل داوري و جنگ مي نمايد و چشمانش چون شعله آتش، و بر سرش افسرهاي بسيار و اسمي مرقوم دارد كه جز خودش هيچ كس آن را نمي داند و جامه خون آلود ـ سرخ ـ در بر دارد و نام او را كلمه خدا مي خوانند. ولشكرهايي كه در آسمانند بر اسبهاي سفيد، و به كتان سفيد و پاك ملبّس از عقب او مي آمدند. و از دهانش شمشيري تيز بيرون مي آيد تا به آن اُمّتها را بزند و آنها را به عصاي آهنين حكمراني خواهد نمود... و ديدم فرشته را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامي مرغاني را كه در آسمان پرواز مي كنند ندا كرده مي گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران...» [3] .

با نظري دقيق و اجمالي در تمام احاديثي كه در مورد ظهور يكتا بازمانده حجج الهي وارده شده است مي توان گفت: همه فرازهاي بالا در احاديث اسلامي آمده است.

[1] كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنّا، ص 408، باب 12، بندهاي 1 ـ 5 و 7 ـ 10.

[2] بشارت عهدين، ص 265 ـ 267.

[3] كتاب مقدّس، مكاشفه يوحنّاي رسول، ص 417، باب 19، بندهاي 11 ـ 18.

رساله پولس به روميان

«زيرا يقين مي دانم كه دردهاي زمان حاضر نسبت به آن جلالي كه در ما ظاهر خواهد شد، هيچ است». [1] .

«... و آن كه براي حكمراني اُمّتها مبعوث شود، اميد اُمّتها بر وي خواهد بود». [2] .

اين تعبير هم تعبير دقيقي است كه در احاديث اسلامي آمده است، و جالب توجّه

 

[ صفحه 346]

 

اين كه: همان گونه كه در بشارات تورات تذكّر داديم در ترجمه عربي انجيل با تعبير «قائم» آمده است، و تعبير «حكمراني اُمّتها» و «اميد اُمّتها» جالب توجّه است.

«زيرا اين را به شما از كلام خدا مي گوييم كه ما كه زنده و تا آمدن خداوند باقي باشيم بر خوابيدگان سبقت نخواهيم جست؛ زيرا خداوند با صدا و با آواز رئيس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد، و مردگان در مسيح اول خواهند بر خاست. آنگاه ما كه زنده و باقي باشيم با ايشان در ابرها ربوده خواهيم شد تا خداوند را در هوا استقبال كنيم و همچنين هميشه با خداوند خواهيم بود». [3] .

به طوري كه خوانندگان عزيز ملاحظه مي كنند اين فراز از عهد جديد با روايات اسلامي وجوه مشترك فراواني دارد كه از آن جمله است:

1 ـ نزول حضرت عيسي (عليه السلام)

2 ـ صيحه آسماني.

3 ـ زنده شدن گروهي از افراد صالح.

4 ـ آمدن او بر فراز ابر.

5 ـ ربوده شدن ياران حضرت ولي عصر (عليه السلام) از محرابها و رختخوابهاي خود، و انتقال يافتن آنها بر فراز ابرها، همه اين موارد در احاديث اسلامي آمده، و با اين فقرات انجيل دقيقاً منطبق است.

[1] رساله پولس رسول به روميان، ص 252، باب 8، بند 18.

[2] رساله پولس رسول به روميان، ص 261، باب 15، بند 12.

[3] رساله اول پولس به تسالونيكيان، ص 330، باب 4، بندهاي 15 ـ 17.

اعمال رسولان

«و چون اين را گفت، وقتي كه ايشان همي نگريستند بالا برده شد، و ابري او را از چشمان ايشان در ربود. و چون به سوي آسمان چشم دوخته مي بودند، هنگامي كه او مي رفت ناگاه دو مرد سفيد پوش نزد ايشان ايستاده، گفتند: اي مردان جليل! چرا ايستاده به سوي آسمان نگرانيد؟ همين عيسي كه از نزد شما به آسمان بالا برده شد، باز خواهد آمد، به همين طوري كه او را به سوي آسمان روانه ديديد». [1] .

فراز ديگر از اناجيل را «عبدالله بن سليمان» نقل كرده است كه بسيار جالب است. او مي گويد:

 

[ صفحه 347]

 

من در اناجيل خواندم كه خداوند به عيسي (عليه السلام) فرمود: «من تو را به سوي خود بالا مي برم، سپس تو را در آخر زمان فرو مي فرستم تا از اُمّت اين پيامبر شگفتيها ببيني، و آنها را در كشتن دجّال ياري دهي، تو را در وقت نماز مي فرستم، تا با آنها نماز بخواني كه آنها اُمّت مرحومه هستند». [2] .

>فرود آمدن حضرت عيسي از آسمان

[1] كتاب مقدّس، اعمال رسولان، ص 187، باب 1، بندهاي 9 ـ 11.

[2] بحار الانوار، ج 52، ص 181.

فرود آمدن حضرت عيسي از آسمان

يكي از عقايد قطعي همه مسلمانان و تمام طوايف اسلامي اين است كه: حضرت عيسي (عليه السلام) در زمان ظهور حضرت بقية الله (عليه السلام) به روي زمين باز مي گردد، و برخي از آيات قرآني نيز بر آن دلالت مي كند، در اين باره صدها حديث از طريق شيعه و سنّي روايت شده است كه از بازگشت آن حضرت سخن مي گويد، اگر برخي از متعصّبين اهل سنّت به دلايلي در مورد حضرت مهدي (عليه السلام) ترديد مي كنند، در مورد نزول حضرت عيسي (عليه السلام) هيچ ترديد ندارند.

از نظر شيعه نيز اين مطلب قطعي است كه حضرت عيسي (عليه السلام) از آسمان نازل مي شود، و در بيت المقدّس پشت سر حضرت مهدي (عليه السلام) نماز مي گزارد و او را تأييد مي كند و در رديف يكي از معاونان آن حضرت قرار مي گيرد.

در اين زمينه، روايات فراواني در منابع حديثي شيعه و سنّي وارد شده است كه برخي از آنها را در اينجا نقل مي كنيم:

1 ـ در حديثي از ابو سعيد خدري روايت شده است كه پيامبر اكرم فرمود:

«مِنَّا الَّذِي يُصَلِّي عِيسَي بْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ». [1] .

«آن كسي كه عيسي بن مريم (عليه السلام) در پشت سر او نماز مي خواند، از ماست».

2 ـ در حديث ديگري از عبدالله بن عبّاس آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لَنْ تَهْلِكَ اُمَّةٌ أنَا فِي أوَّلِها، وَ عيسَي بنُ مَرْيَمَ في آخِرِها، وَالْمَهْدِيُّ فِي وَسَطِها». [2] .

 

[ صفحه 348]

 

«اُمّتي كه من در آغاز آن، عيسي بن مريم در پايان آن، و مهدي (عليه السلام) در ميان آن است، هرگز هلاك نمي شود».

3 ـ در كتاب «عقد الدرر» باب دهم، در حديثي از ابو هريره نقل مي كند كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«كَيفَ أنتُم إذا نَزَل ابنُ مَريَمَ فِيكُمْ، وَ امامُكُمْ مِنْكُمْ». [3] .

«چگونه خواهيد بود هنگامي كه عيسي بن مريم در ميان شما نازل شود و پيشواي شما از ميان خود شما خواهد بود؟!».

4 ـ در صحيح بخاري «باب نزول عيسي بن مريم» در حديثي از ابو هريره نقل مي كند كه رسول اكرم فرمود:

«سوگند به خدايي كه جانم در دست قدرت اوست! نزديك است كه پسر مريم به عنوان «داوري دادگر» در ميان شما فرود آيد، صليب را بشكند، خوك را بكشد، جزيه را بگذارد و مال را آنقدر بريزد كه ديگر كسي آن را نپذيرد». [4] .

5 ـ در سنن ابن ماجه، از ابي امامه باهلي، روايت كرده است:

رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در مورد فتنه دجّال و خرابي هاي آن سخن مي گفت، از آن حضرت پرسيدند: يا رسول الله! پس عربها در آن روز كجا هستند؟ فرمود:

«آنها در آن روز بسيار اندك اند، و بيشتر آنها در بيت المقدّس مي باشند، و امامشان «مهدي» آن مرد صالح است، كه ناگهان به هنگامي كه امامشان آماده نماز صبح شده حضرت عيسي (عليه السلام) نازل مي شود. حضرت مهدي (عليه السلام) به احترام او عقب مي رود. حضرت عيسي دست خود را بر شانه او مي گذارد و مي گويد: برو جلو و نماز را بخوان كه اين نماز براي تو تشكيل يافته است،

 

[ صفحه 349]

 

پس حضرت مهدي (عليه السلام) جلو مي رود و امامت مي كند». [5] .

6 ـ در حديث ديگري آمده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«حضرت عيسي (عليه السلام) نازل مي شود، امير مسلمانان حضرت مهدي (عليه السلام) مي فرمايد: بفرما براي ما نماز بخوان.

عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: برخي از شما بر برخي ديگر امير هستيد و اين لطف و كرامّت خداوند بر اين اُمّت است». [6] .

7 ـ در احاديث ديگري از طريق اهل سنّت آمده است:

«حضرت مهدي و حضرت عيسي (عليهما السلام) اجتماع مي كنند، چون وقت نماز فرا مي رسد حضرت مهدي (عليه السلام) خطاب به حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: بفرماييد جلو ـ براي اقامه نماز ـ.

حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: شما براي نماز شايسته تر هستيد، آنگاه حضرت عيسي اقتدا مي كند و نماز را پشت سر او مي خواند». [7] .

8 ـ در يك حديث ديگر جريان نزول حضرت عيسي (عليه السلام) چنين آمده است:

«عيسي (عليه السلام) در گردنه اي به نام «أفيق» در سرزمين مقدّس فرود مي آيد، وارد بيت المقدّس مي شود، در حالي كه مردم براي نماز صبح صف كشيده باشند. پس امام (حضرت مهدي (عليه السلام عقب مي رود، ولي عيسي (عليه السلام) او را جلو مي اندازد و خود به او اقتدا كرده، پشت سرش طبق شريعت محمّدي نماز مي خواند و مي فرمايد: شما اهل بيتي هستيد كه احدي نمي تواند بر شما پيشي بگيرد». [8] .

9 ـ در حديث ديگري كه رسول اكرم از خروج دجّال و كشته شدن او به دست حضرت عيسي (عليه السلام) خبر داده، چنين آمده است كه آن حضرت فرمود:

«آنگاه خداوند عيسي بن مريم (عليه السلام) را مي فرستد، گويي به صورت عروة بن

 

[ صفحه 350]

 

مسعود است، دجّال را دنبال مي كند و او را به هلاكت مي رساند. مردم هفت سال بدين حال مي مانند كه حتّي ميان دو نفر كينه و عداوت يافت نمي شود». [9] .

10 ـ و در يك حديث ديگر آمده است كه پيامبر اكرم فرمود:

«حضرت مهدي (عليه السلام) يك مرتبه متوجّه مي شود كه حضرت عيسي (عليه السلام) نازل شده، گويي قطرات آب از موهايش مي چكد، حضرت مهدي (عليه السلام) مي فرمايد: بفرماييد و براي مردم نماز بخوانيد.

حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: نماز براي شما بر پا شده است.

آنگاه حضرت عيسي (عليه السلام) پشت سر فرزندم نماز مي خواند». [10] .

11 ـ و در همين رابطه رسول اكرم مي فرمايد:

«خلفا و اوصياي من كه حجّتهاي پروردگار بر مردمانند دوازده تن مي باشند، اوّل آنها علي ـ ابن ابي طالب ـ و آخر آنها پسرم مهدي (عليه السلام) است كه عيسي بن مريم (عليه السلام) نازل مي شود و پشت سر او نماز مي خواند. در زمان او زمين با نور پروردگارش روشن مي شود و سلطنت او شرق و غرب جهان را فرا مي گيرد». [11] .

به طور خلاصه، روايات وارده از رسول گرامي اسلام و امامان معصوم (عليهم السلام) در مورد نزول حضرت عيسي (عليه السلام) و نماز خواندن آن حضرت در پشت سر حضرت ولي عصر ـ عجّل اللّه تعالي فرجه ـ بسيار فراوان است، و ما به احاديث ياد شده اكتفا مي كنيم، و فقط اين مطلب را ياد آور مي شويم كه در مورد نزول حضرت عيسي (عليه السلام) به برخي از آيات قرآن نيز مي توان استشهاد نمود كه در بحث «نويدهاي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) در قرآن» آيه 159 سوره نساء ياد آور شديم، كه در اينجا ديگر تكرار نمي كنيم. طالبين به آنجا مراجعه كنند.

[ صفحه 351]

[1] همان، ج 51، ص 84 ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 48، ص 316 ـ بشارة الاسلام، قسمت سيره، باب 38، ص 320.

[2] منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 155، ح 45 و بحار الانوار، ج 51، ص 85.

[3] عقد الدرر، ص 291، باب 10.

[4] صحيح بخاري، ج 2، ص 1073 ـ كتاب الانبياء، باب نزول عيسي بن مريم (عليهما السلام).

[5] سنن ابن ماجه، ج 2 ص 526 ؛ عقد الدرر، ص 294 باب 10.

[6] البرهان، ص 158 ـ عقد الدرر، ص 292، باب 10.

[7] منتخب الاثر، فصل 7، باب 8، ص 479، ح 2، به نقل از تذكرة الخواص، ص 377.

[8] يوم الخلاص، ص 344.

[9] صحيح مسلم، ج 18، ص 75 ـ 76.

[10] البرهان متقي، ص 160، باب 9، ح 9.

[11] ينابيع المودّة، ج 3، ص 295، باب 78.

بشارت ظهور حضرت مهدي در منابع زرتشتيان

در منابع زرتشتيان تصريحات زيادي به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) شده است كه قسمتي از آنها را در اينجا مي آوريم:

1 ـ در كتاب «زند» كه از كتب مقدّسه زرتشتيان است در باره انقراض اشرار و وراثت «صلحا» كه پس از درهم شكستن شوكت جبّاران و بيدادگران، زمام اُمور جامعه بشري را به دست خواهند گرفت، چنين مي گويد:

«لشكر اهريمنان با ايزدان دايم در روي خاكدان محاربه و كشمكش دارند، و غالباً پيروزي با اهريمنان باشد، امّا نه به طوري كه بتوانند ايزدان را محو و منقرض سازند؛ چه، در هنگام تنگي از جانب اورمزد كه خداي آسمان است به ايزدان كه فرزندان اويند ياري مي رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مي كشد، آنگاه فيروزي بزرگ از طرف ايزدان مي شود و اهريمنان را منقرض مي سازند، و تمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند، و بعد از پيروزي ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم كيهان به سعادت اصلي خود رسيده، بني آدم بر تخت نيكبختي خواهند نشست». [1] .

2 ـ در بخش «گاتها» كه يكي از بخشهاي چهارگانه «اوستا» است (بندهاي 8 و 9) نويدهائي در مورد ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و سيطره جهاني آن حضرت كه قيام شكوهمند او طبق وعده هاي أنبياء در آخر الزمان به وقوع خواهد پيوست، چنين آمده است:

«و هنگامي كه سزاي اين گناهكاران فرا رسد پس آنگاه اي «مزدا»! كشورت را «بهمن» در پايان برپا كند، از براي كساني كه دروغ را به دستهاي راستي سپرند، و خواستاريم از آناني باشيم كه زندگي تازه كنند».

3 ـ باز در همان بخش «گاتها» تحت عنوان «بامداد روز» نويد ظهور يگانه منجي بشريّت كه در پايان جهان خواهد آمد، چنين آمده است:

«كي اي «مزدا»! بامداد روز فراز آيد، جهان دين راستين فرا گيرد، با آموزشهاي فزايش بخش پرخرد رهانندگان، كيانند آناني كه «بهمن» به ياريشان خواهد آمد، از براي آگاه ساختن، من تو را بر گزيدم اي أهورا».

 

[ صفحه 352]

 

نويسنده كتاب «بشارات عهدين» پس از آن كه اين دو بشارت را از «گاتها» نقل كرده است چنين مي نويسد:

«مترجمِ «گاتها»، در پاورقي، «بهمن» را ـ كه در اين دو بشارت پرچمدار نهضت آخرين معرفي شده ـ نماينده توانايي و منش نيك و راستي و پارسايي دادار اهور مزدا، تفسير كرده، و روي اين اصل، توضيح اين دو فراز از «گاتهاي زرتشت» از اين قرار است:

در پايان جهان پيش از رستاخيز عمومي آغاز سزاي گناهكاران است كه به دست تواناي نماينده قدرت و راستي و قدس و عدالت الهي ـ به سزاي اين جهاني خود خواهند رسيد ـ اين دولت با سعادت تنها براي كساني است كه دروغ را به دستهاي راستي سپرده، و منش زشت را در بوته فراموشي نهاده اند.

حقّاً آن زمان درخشان بامداد روز است كه صبح دولت حقّه الهيّه دميدن گيرد و دين راستين ـ آيين ابدي آخرين ـ سراسر جهان را فرا گيرد، آييني كه تمامي آموزشهاي پيامبران الهي در آن نمودار است، و آن يگانه نماينده قدرت و عدالت الهي، تمامي آموزشهاي صالح و پسنديده رهبران عاليقدر بشريّت را در سراسر جهان منتشر و عملي سازد.

چنان كه روشن است اين دو جمله، بشارت از ظهور موعود اسلام حضرت قائم آل محمّد (عليهم السلام) است، گر چه نامي از آن حضرت به ميان نياورده؛ ولي سلطنت عمومي و عدالت كلّي جهاني كه پيشگويي كرده بهترين نشانه آن بزرگمرد الهي است». [2] .

4 ـ جاماسب، در كتاب معروف خود «جاماسب نامه» كه حوادث گذشته و آينده جهان در آن ثبت شده، و احوالات پادشاهان، انبيا، اوصيا و اوليا را بيان مي كند ضمن مطالبي كه از قول زرتشت راجع به پيامبران بازگو مي نمايد، در مورد پيامبر گرامي اسلام و دولت جاودانه حضرت مهدي (عليه السلام) و رجعت گروهي از اموات... چنين مي گويد:

«پيغمبر عرب، آخر پيغمبران باشد كه در ميان كوههاي مكّه پيدا شود، و شتر سوار شود، و قوم او شتر سواران خواهند بود، و با بندگان خود چيز خورد، و به روش بندگان نشيند، و او را سايه نباشد و از پشت سر، مثل پيش رو ببيند. و دين او اشرف اديان باشد، و كتاب او باطل گرداند همه كتابها را، و دولت او تازيك ـ يعني پادشاهي ـ عجم را بر باد

 

[ صفحه 353]

 

دهد، و دين مجوس و پهلوي را بر طرف كند، و نار سدير و آتش كده ها را خراب كند، و تمام شود روزگار پيشداديان و كيانيان و ساسانيان و اشكانيان».

آنگاه در باره ظهور مبارك حضرت مهدي (عليه السلام) چنين مي گويد:

«و از فرزندان دختر آن پيغمبر كه خورشيد جهان و شاه زنان نام دارد كسي پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنيا كه مكّه باشد، و دولت او تا به قيامت متّصل باشد، و بعد از پادشاهي او دنيا تمام شود، و آسمان جفت گردد و زمين به آب فرو رود و كوهها برطرف شود، و اهريمن كلان را كه ضدّ يزدان و بنده عاصي او باشد بگيرد و در حبس كند و او را بكشد.

و نام مذهب او برهان قاطع باشد و حق باشد و خلايق را به يزدان بخواند، و زنده گرداند خلق را از بدان و نيكان، و نيكان را جزا دهد، و بدان را سزا دهد و بسياري از خوبان و پيغمبران زنده شوند، و از بدان گيتي و دشمنان خدا و كافران را زنده گرداند، و از پادشاهان اقوام خود را زنده كند كه فتنه ها در دين كرده باشند و خوبان بندگان يزدان را كشته باشند، و همه متابعان اهريمن و تبه كاران را بكشد و نام اين پادشاه بهرام باشد...

و ظهور او در آخر دنيا باشد... و خروج او در آن زمان شود كه تازيان بر فارسيان غالب شوند، و شهرهاي عمّان خراب شود به دست سلطان تازيك، پس او خروج كند و جنگ كند و دجّال را... بكشد.

و برود و قسطنطنيّه را بگيرد و علمهاي ايمان و مسلماني در آنجا برپا كند، و عصاي سرخ شبانان با هودار (كه موسي (عليه السلام) باشد) با او باشد، و انگشتر و ديهيم سليمان با او باشد، و جنّ و انس و ديوان و مرغان و درندگان در فرمان او خواهند بود...

و همه جهان را يك دين كند، و دين گبري و زرتشتي نماند، و پيغمبران خدا و حكيمان و پري زادان و ديوان و مرغان و همه اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفيد رويان در خدمت او باشند...» [3] .

«جاماسب» در ادبيات ايران و عرب به لقب «فرزانه» و «حكيم» خوانده شده است، و پيش گويي هايي نيز به او نسبت داده اند، و ظاهراً حكيمي ستاره شناس بوده است، و به

 

[ صفحه 354]

 

قول مؤلّف كتاب «حبيب السير»: وي شاگرد لقمان و برادر «گشتاسب» است، و در علم نجوم مهارت كامل داشته است.

علاّمه دهخدا در كتاب «لغت نامه» راجع به وي مي نويسد:

«نامه اي از او ديده شده كه به پارسي قديم است و نام آن فرهنگ ملوك و اسرار عجم است، و عنوان آن به نام گشتاسب شاه است، و نظرات كواكب را به رمز بيان نموده و مقارنات اختران را طالع وقت نهاده و بر آن زايچه حكم نموده.

گويند: پنج هزار سال از روزگار آينده را باز نموده، از سلاطين و انبيا خبر داده، در آنجا حضرت موسي (عليه السلام) سرخ شبان با هودار و حضرت مسيح (عليه السلام) را پيغمبر خرنشين كه او را به نام مادر، باز خوانند. و از حضرت رسول عربي به «مهرآزما» تعبير كرده، و بعضي سخنان وي موافق روزگار گذشته است و برخي مخالف، والله أعلم بالصواب». [4] .

مؤلّف كتاب «بشارات عهدين» پس از آن كه بشارتي را از كتاب «جاماسب» نقل مي كند ذيل كلمه جاماسب در پاورقي چنين مي نويسد:

«صاحبان سِيَر و تواريخ مي نويسند: ظهور جاماسب برادر گشتاسب بن سهراب به سال 4996 پس از هبوط حضرت آدم (عليه السلام) بوده، وي مدّتي در نزد زرتشت كسب معارف نموده و مدّتي هم شاگرد (چنكرمكهاجه) هندي بوده است.

وي در كتاب «جاماسب نامه» از زمان خود تا پنج هزار سال آينده را پيش بيني نموده و قبرش در خفرك فارس است». [5] .

5 ـ باز در كتاب جاماسب، موافق برخي از مضامين بشارات گذشته در مورد دولت با سعادت حضرت مهدي (عليه السلام) و صلح بهائم و برافكندن ريشه ظلم و فساد، و همچنين حكومت واحد جهاني و اجتماع عموم بشريّت بر دين مبين اسلام، و اين كه حضرت مهدي (عليه السلام) پيرو اسلام و تابع دين جدّش پيامبر اكرم مي باشد، چنين مي گويد:

«مردي بيرون آيد از زمين تازيان از فرزندان هاشم، مردي بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، و بر دين جدّ خويش بود، با سپاه بسيار، روي به ايران نهد و آباداني كند، و زمين پر داد كند، و از داد وي باشد كه گرگ با ميش آب خورد.

 

[ صفحه 355]

 

و مردم بسيار شوند، و عمر ديگر باز، به درازي كشد و باز گردد چنان كه مردي بود كه او را پنجاه فرزند بود نر و ماده، و كوه و دشت پر از مردم شود، و پر از حيوان شود، و همچون عروسي شود.

و همه كس به دين مهر آزماي (يعني دين حضرت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم باز آيند، و جور و آشوب از جهان برخيزد، چنان كه فراموش كنند كه چون سلاح بايد داشتن، و اگر وصف نيكويي آن كنم تلخ گردد اين زندگاني كه ما بدو اندريم». [6] .

6 ـ در «زند و هومن يسن» از ظهور شخصيّت فوق العاده اي بنام «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ) خبر داده و در باره نشانه هاي ظهور وي چنين مي گويد:

«نشانه هاي شگفت انگيزي در آسمان پديد آيد كه به ظهور منجي جهان دلالت مي كند، و فرشتگاني از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مي شوند، و به همه دنيا پيام مي فرستند». [7] .

آنگاه به مقاومت شريران در برابر او اشاره كرده و نويد مي دهد كه سرانجام همگي در برابر او سر تعظيم فرود مي آورند.

7 ـ هنگامي كه «گشتاسب» در مورد كيفيت ظهور «سوشيانس» و چگونگي اداره جهان مي پرسد، جاماسب حكيم، شاگرد زرتشت توضيح مي دهد:

«سوشيانس (نجات دهنده بزرگ جهان) دين را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستي را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را همفكر و همگفتار و همكردار گرداند». [8] .

در اينجا لازم است اين نكته را يادآور شويم كه، اعتقاد به ظهور «سوشيانس» در ميان ملّت ايران باستان به اندازه اي رايج بوده است كه حتّي در موقع شكستهاي جنگي و فراز و نشيبهاي زندگي با يادآوري ظهور چنين نجات دهنده مقتدري، خود را از يأس و نا اميدي نجات مي دادند.

شاهد صادق اين گفتار اين كه، در جنگ قادسيّه پس از درگذشت رستم فرّخ زاد،

 

[ صفحه 356]

 

سردار نامي ايران، هنگامي كه يزدگرد، آخرين پادشاه ساساني، با افراد خانواده خود آماده فرار مي شد، بهنگام خارج شدن از كاخ پرشكوه مدائن، ايوان مجلّل خود را مورد خطاب قرار داده و گفت:

«هان اي ايوان! درود من بر تو باد، من هم اكنون از تو روي برمي تابم تا آنگاه كه با يكي از فرزندان خود كه هنوز زمان ظهور او نرسيده است به سوي تو برگردم».

سليمان ديلمي مي گويد: من به محضر امام صادق (عليه السلام) شرفياب شدم و مقصود يزدگرد را از جمله «يكي از فرزندان خود» از آن حضرت پرسيدم، حضرت فرمود:

«او مهدي موعود (عليه السلام) و قائم آل محمّد (عليهم السلام) است كه به فرمان خداوند در آخر زمان ظهور مي كند. او ششمين فرزند من، و فرزند دختري يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر او مي باشد». [9] .

با توجّه به اين كه «شاه زنان» معروف به «شهربانو»، مادر امام سجّاد (عليه السلام) ـ بنابر مشهور ـ دختر يزدگرد آخرين پادشاه ساساني است، روشن مي شود كه او واقعاً پدر حضرت ولي عصر (عليه السلام) مي باشد.

آنچه تا بدينجا از نظر خوانندگان گرامي گذشت نمونه هايي از نويدها و بشارتهاي جاويد كتب مقدّسه اهل اديان بود كه همه آنها با مضامين مختلف خود، آمدن يك مصلح بزرگ جهاني را به نام (مهدي موعود (عليه السلام در آخر الزّمان نويد داده، و به روشني گواهي مي دادند كه مسأله ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) اختصاص به اسلام ندارد، بلكه از نظر همه اُمّتها و ملّتها يك امر قطعي و مسلّم است كه بدون ترديد تحقّق خواهد يافت.

آري! مطابق وعده هاي انبيا و نويدهاي كتب مقدّسه آسماني، سرانجام روزي فرا خواهد رسيد كه نماينده قدرت و قدس و عدالت الهي، آخرين جانشين رسول گرامي بنيانگذار حكومت واحد جهاني مهدي موعود منتظر ـ عجّل اللّه تعالي فرجه ـ از پشت پرده غيبت ظهور خواهد فرمود، و با ظهور مبارك آن وليّ مطلق الهي، همه پرده هاي ظلمت به كنار خواهد رفت، تاريكيها برچيده خواهد شد، از پليديها و ناپاكيها اثري نخواهد ماند، و جهان يكسره نوراني خواهد گشت.

[ صفحه 359]

[1] بشارات عهدين، ص 237.

[2] بشارات عهدين، استدراكات، بعد از مقدّمه چاپ دوّم، ص 10 و 11.

[3] لمعات النور، ج 1 ص 23 ـ 25.

[4] لغتنامه دهخدا، ص 6469، ستون 1.

[5] بشارات عهدين، ص 243.

[6] بشارات عهدين، ص 258، به نقل از جاماسب نامه.

[7] او خواهد آمد، ص 108.

[8] همان، به نقل از جاماسب نامه، ص 121 و 122.

[9] بحار الأنوار، ج 51 ص 164.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74300







نظرات کاربران