دلایل معتقدان به استحباب بزرگداشت
دلایل معتقدان به استحباب بزرگداشت معتقدان به محبوبیت بزرگداشت یاد انبیاء استدلال می کنند که بیشتر مناسک حج بزرگداشت یاد انبیاء و اولیاء(ع) است. چنانکه به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم: >مقام ابراهیم >صفا و مروه >رمی جمره یا پرتاب سنگ به سوی
دلايل معتقدان به استحباب بزرگداشت <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
معتقدان به محبوبيت بزرگداشت ياد انبياء استدلال مي كنند كه بيشتر مناسك حج بزرگداشت ياد انبياء و اولياء(ع) است. چنانكه به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم:
>مقام ابراهيم
>صفا و مروه
>رمي جمره يا پرتاب سنگ به سوي شيطان
>فديه يا قرباني دادن
مقام ابراهيم
خداوند متعال مي فرمايد:
وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّي؛[1] .
نمازگاه خود را از مقام ابراهيم برگيريد.
در صحيح بخاري روايتي است كه فشرده آن چنين است: ابراهيم و اسماعيل هنگامي كه خانه كعبه را بنا مي كردند، اسماعيل سنگ مي آورد و ابراهيم بنا مي كرد تا آنكه ديوار بلندي يافت و اسماعيل اين سنگ را [2] . آورد[3] .
ابراهيم(ع) بر روي آن ايستاد و به ادامه بنا پرداخت و اسماعيل نيز سنگها را به دست او مي داد[4] .
در روايت بعد از آن آمده است:
ديواربلندي يافت و ابراهيم از جابجايي سنگهاناتوان گرديد، بدين خاطر، بر روي سنگ مقام ايستاد و اسماعيل سنگها را به دست او مي داد.
خداوند سبحان - چنانكه روشن است - مردمان را فرمان داده تا از قدمگاه ابراهيم در بيت اللَّه الحرام تبرك جويند و از آن نمازگاه برگيرند تا ياد ابراهيم(ع) زنده و جاويد گردد، و هيچ اثري از شركِ به خدا هم در آن نيست.
[1] سوره بقره، آيه 125.
[2] براي زير پاي پدر.
[3] سنگ مقام ابراهيم(ع.
[4] صحيح بخاري، كتاب الانبياء، ج 2، ص 159-158.
صفا و مروه
خداوند سبحان مي فرمايد:
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَه مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما؛[1] .
به راستي كه صفا و مروه از شعائر الهي است. پس كسي كه حج بگذارد يا عمره، هيچ باكي بر او نيست كه آنها را طواف نمايد.
بخاري در اين باره روايتي دارد كه فشرده آن چنين است:
هنگامي كه ابراهيم(ع) هاجر را با پسرش اسماعيل در مكه رها كرد و آب آشاميدني آنها تمام شد و او و فرزندش دچار تشنگي شدند و اسماعيل از شدت تشنگي به خود مي پيچيد، هاجر (از شدت اندوه)به سوي صفا رفت تا شاهد آن حالت نباشد. سپس بر بلنداي آن شد و به اطراف نگريست تا شايد كسي را ببيند، و چون كسي را نيافت، از صفا فرود آمد و به زمين هموار كه رسيد، همانند انساني تلاشگر، به «سعي» و كوشش پرداخت تا همواري را پيمود و به مروه رسيد. سپس بر بلنداي آن شد و به اطراف نگريست تا شايد كسي را ببيند، و چون در آنجا نيز كسي را نيافت، اين رفت و آمد را هفت بار ادامه داد.
ابن عباس گويد: رسول خدا(ص) فرمود: اين سعي مردمان در ميان صفا و مروه، (يادآور) همان سعي هاجر است[2] .
خداوند «سعي» ميان «صفا و مروه» را نيز، بخشي از مناسك حج قرار داد تا يادآور «سعي» هاجر و بزرگداشتي براي كار بزرگ او باشد. استحباب هروله و تند رفتن حاجيان در فاصله هموار ميان «صفا و مروه» نيز، زنده كردن ياد هروله و تند رفتن هاي تلاشگرانه او در آنجاست.
[1] سوره بقره، آيه 158.
[2] همان، ص 158. و نيز معجم البلدان ماده زمزم، درباره تاريخ اسماعيل از تاريخ طبري و ابن اثير.
رمي جمره يا پرتاب سنگ به سوي شيطان
امام احمد بن حنبل و طيالسي در مسندهاي خود از رسول خدا(ص) روايت كنند كه فرمود:
جبرئيل ابراهيم(ع) را به سوي «جمره عقبه»[1] برد و شيطان را به او نشان داد، ابراهيم(ع) با هفت عدد سنگ او را رمي كرد كه ناپديد شد. سپس او را به سوي «جمره وسطي»[2] برد و - باز هم - شيطان را به او نماياند و ابراهيم نيز با هفت عدد سنگ او را راند تا ناپديد شد. سپس به «جَمَره قُصوي»[3] آمد و شيطان را به وي نشان داد و او با هفت سنگ شيطان را راند تا ناپديد شد.[4] .
خداوند سبحان، بدين گونه رمي شيطان از سوي ابراهيم(ع) را گرامي داشت و براي زنده نگه داشتن ياد او، «رمي جمرات» را بخشي از مناسك حج قرار داد.
[1] جمره عقبه يعني: پرتاب گاه اولين.
[2] جمره وسطي يعني: پرتاب گاه مياني.
[3] جمره قصوي يعني:پرتاب گاه آخرين.
[4] مسند احمد، ج 1، ص 306 و نزديك به آن در ص 127. مسند طيالي، حديث 2697 و نيز مراجعه كنيد: معجم البلدان، ماده كعبه و تاريخ طبري و ابن اثير، در شرح حال ابراهيم(ع).
فديه يا قرباني دادن
خداوند سبحان درباره ابراهيم و اسماعيل مي فرمايد:
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليم- فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرين- فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبين- وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيمُ- قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ- إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبينُ- وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم؛ [1] پس او را به پسري بردبار، مژده داديم و چون به رشد رسيد و با پدر كوشيد (ابراهيم به او)گفت: پسرم! من در خواب مي بينم كه بايد تو را قرباني كنم، تو چه نظر مي دهي؟ (اسماعيل)گفت: پدر جان! هرچه مأموري انجام ده كه به زودي - اگر خدا بخواهد - مرا از بردباران مي يابي. پس چون تسليم شدند و او را به روي افكند، ندايش داديم كه، اي ابراهيم! به راستي كه آن خواب را راست گردانيدي، ما نيكوكاران را اينگونه پاداش مي دهيم. به راستي كه اين همان امتحان روشن است و او را به ذبح عظيمي فدا داديم.
و بدين گونه، خداوند براي زنده نگه داشتن ياد و خاطره اين قرباني، و فرستادن آن گوسفند در فداي اسماعيل، قرباني كردن گوسفند و بزرگداشت آن خاطره را بخشي از مناسك حج قرار داد، و حاجيان را فرمود تا همواره در «مِني» قرباني كنند، و با اين قرباني ياد و خاطره تسليم شدن ابراهيم در برابر خداي متعال را بزرگ و گرامي بدارند.
آري، در مقام ابراهيم(ع)، بركت و فرخندگي از قدوم ابراهيم(ع) به جاي پاي آن حضرت گسترش يافت، و خداوند فرمان داد تا آن محل در «بيت اللَّه الحرام» نمازگاه شده و زنده كننده ياد و خاطره آن حضرت باشد.
در بخش آينده، به گسترش بركت و فرخندگي از آدم ابوالبشر(ع) مي پردازيم.
[1] سوره صافات، آيات 101 - 107.