فییء از نگاه قرآن
فاطمه در آئینهی اشعار >دوران کودکی >در دوران طفولیت در دانشگاه وحی تربیت شد >فاطمه از جهت نسب بهتر از عرب و عجم است >طهارت و پاکیزگی فاطمه و نجات دوستان >فاطمه بهترین همسر از دیدگاه شافعی >فاطمه فرشتهای بصورت انسان >
فاطمه در آئينهي اشعار <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
>دوران كودكي
>در دوران طفوليت در دانشگاه وحي تربيت شد
>فاطمه از جهت نسب بهتر از عرب و عجم است
>طهارت و پاكيزگي فاطمه و نجات دوستان
>فاطمه بهترين همسر از ديدگاه شافعي
>فاطمه فرشتهاي بصورت انسان
>دوستي فاطمه و فرزندان او از نگاه فاشع
>فاطمه و دوستي آلطه از نظر محيالدين العربي
>فاطمه و شب عروسي در اشعار همسران پيامبر
>فاطمه عابدترين انسان
>فاطمه و پنهان شدن آفتاب از نور سيمايش
>از حوا و مريم بالاتر است
>فاطمه و ايثار و فداكاري
>فاطمه و زورگويي خصم
>فاطمه و اقامه شهود و نپذيرفته شدن آنها
>فاطمه و ادعاي نحله بودن فدك
>فاطمه و برگشت فدك
>فاطمه و گناه بزرگ سران سقيفه در اشعار كميت
>فاطمه و نقض عهد صحابهي پدرش
>رنجهاي فاطمه بعد از رحلت پيامبر از زبان خودش
>فاطمه و نالههاي علي در كنار تربت او
>نالههاي علي در كنار قبر فاطمه
دوران كودكي
«بيضاء تسحب من قيام شعرها
و تغيب فيه و هو جثل اسحم»
(سفيد چهرهاي كه وقتي از زمين بلند ميشود مويش بر زمين كشيده ميشود و اين موهاي بلند كه پيچيده به هم و سياه است، بدن او را در خود ميپوشاند.
«فكانها نهار مشرق
و كانه ليل عليها مظلم» [1] .
(گويا وي در ميان آن موهاي سياه و بلند همچون روز ميدرخشيد و وقتي كه آن موهاي سياه و انبوه چهرهي او را ميپوشاند، مثل اينكه شب تاريك آشكار ميگردد).
[1] مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 169.
در دوران طفوليت در دانشگاه وحي تربيت شد
«ادب الله اربعين سنينا
احمد المصطفي بكلتا يداها»
«انه كان قد يودبها
بصفات حميده حوايها»
(خداوند چهل سال به لطف و عنايت و فضل و كرم خود پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- برگزيده را تاديب نمود و او هم فاطمه- سلاماللهعليها- را به صفات و كمالات در دانشگاه معارف و علوم نبوي خود كه فاطمه خود همهي آنها را دارا بود، پرورش داد).
[ صفحه 428]
فاطمه از جهت نسب بهتر از عرب و عجم است
«من مثل فاطمه الزهراء في نسب
و في فخار و في فضل و في حسب»
«و الله فضلها حقا و شرفها
اذ كانت ابنه خير العجم والعرب»
(چه كسي در نسب و حسب و افتخار و فضيلت مانند فاطمهي زهرا- سلاماللهعليها-ميباشد، در حالي كه خداوند او را واقعا فضيلت و شرف بخشيده چون كه او دختر پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- بهترين عجم و عرب است).
طهارت و پاكيزگي فاطمه و نجات دوستان
ابن صباغ مالكي ميگويد:
«ان النبي محمد و وصيه
و ابنيه و ابنته البتول الطاهره»
«فاطمه اهل العباء فانني بولائهم
ارجو السلامه و النجا في الاخره» [1] .
(پيامبر خدا- صلي الله عليه و آله و سلم- و جانشين او اميرمؤمنان و دو فرزند آن حضرت و دخت پاك و پاكيزهي او، همان اهل عبا هستند كه با دوستي و ولايت آنان سلامت و نجات را در سراي آخرت اميدوارم.)
[1] فصول المهمه، ص 7.
فاطمه بهترين همسر از ديدگاه شافعي
«اِلي مَ، اِلي مَ و حتي متي
اُعاتِبُ في حُبِّ هذا الْفتي»
(تا كي، تا كي و تا چه زمان مرا در محبت و دوستي اين جوانمرد سرزنش ميكنيد؟!)
«هل زوجت غيره فاطم
و في غير هر هل اتي هل اتي» [1] .
(آيا فاطمه با غير او ازدواج كرده است؟ و آيا براي غير او سوره هل آتي آمده است؟)
[1] ينابيع الموده، باب فصايل فاطمه- سلاماللهعليها-.
فاطمه فرشتهاي بصورت انسان
«المصطفي جبريل اطعمه
تفاحه في ليله الاسري»
[ صفحه 429]
«فتكونت منه لذاك غدت
بين الوراي انسيه حوراء» [1] .
(در شب معراج جبرئيل سيبي به پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- برگزيده خورانيد كه نطفهي زهرا- سلاماللهعليها- از آن به وجود آمد و به همين جهت او در بين مردم فرشتهاي است به صورت انسان).
[1] تاريخ بغداد، ج 5، ص 87 و نور الابصار، ص 51 و شرف النبي، ص 249.
دوستي فاطمه و فرزندان او از نگاه فاشع
«يا راكبا قف بالمصحب من مني
و اهتف بساكن خيفها و الناهض»
«سحرا اذا فاض الحيحج الي مني
فيضا كما نظم الفرات الفائض»
«ان كان رفضا حب آل محمد
فليشهد الثقلان اني رافض» [1] .
(اي سواري كه عازم حج هستي! در آن جا كه نزديك مني ريگها را براي رمي جمرات جمع ميكنند و مركز بزرگ اجتماع زايران خانهي خداست، بايست و فرياد بزن و به تمام كساني كه در مسجد خيف مشغول عبادتند و يا در حال حركت ميباشند، فرياد بزن و هنگام سحرگاه كه حاجيان از مشعر به سوي مني كوچ ميكنند و همچون سيل عظيم و خروشان وارد سرزمين مني ميشوند، آري فرياد بزن و بگو: اگر محبت و دوستي آل محمد- صلي الله عليه و آله و سلم- رفض و ترك است، پس همهي جن و انس بداند و شاهد باشند كه من رافضيم).
[1] تفسير كبير، ج 17، ص 166.
فاطمه و دوستي آلطه از نظر محيالدين العربي
«رايت ولائي آلطه فريضه
علي رغم اهل البعد يورثني القربي»
(دوستي اهلبيت پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- را واجب ميدانم و علي رغم آنان كه از اهلبيت و «فاطمه- سلاماللهعليها-» دورند آيه قربي مرا به اهلبيت- عليهالسلام- نزديك ميكند).
«فما طلب المبعوث اجرا علي الهدي
بتبليغه الا الموده في القربي»
[ صفحه 430]
(رسول گرامي اسلام براي انجام رسالت و هدايت و رساندن پيام خدا به مردم اجر و پاداشي نخواست مگر دوستي و پيروي اهل بيتش را).
از نظر امام شافع قبولي صلوات در گروي دوستي و درود فرستادن بر فاطمه و فرزندان او ميباشد:
«يا اهلبيت رسولالله حبكم
فرض من الله في القرآن انزله»
(اي اهلبيت رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم- دوستي شما از طرف خداوند واجب شده است و در قرآن از جانب خداوند دوستي و پيروي از شما نازل شده است).
«كفاكم من عظيم القدر انكم
من لم يصلي عليكم لا صلوه له» [1] .
(در قدر و جلالت و منزلت شما خاندان همين بس كه هر كس نماز بخواند و در آن بر شما خاندان درود و رحمت و تحيت نفرستد نمازش نماز نيست).
[1] صواعق، ص 87 و شرح مواهب، ص 7.
فاطمه و شب عروسي در اشعار همسران پيامبر
ام سلمه:
«سرن بعون الله جاراتي
و اشكرن في كل حالات»
(راه رويد به ياري خدا اي هم قدمان من و پروردگار را در هر حال شكر و سپاس نماييد).
«و ذكرن ما انعم رب العلي
من كشف مكروه و آفات»
(به ياد آوريد آنچه را كه پروردگار به شما انعام فرمود، شما را از ناراحتيها و آفات دور داشت).
«و سرن مع خير النساء الوري
تفدي بعمات و خالات»
(و با بهترين زنان عالم هستي «فاطمه- سلاماللهعليها-» كه عمه و خالهها فدايش گردند راه برويد).
«يا بنت من فضله ذو العلي
بالوحي منه والرسالات»
[ صفحه 431]
(اي ميوه بهشتي! اي دختر بزرگ مردي كه خداي بلند مرتبه او را با وحي و رسالت و نبوت فضيلت و برتري بخشيد).
سرودهي عايشه در شب عروسي:
«يا نسوه استترن بالمعاجز
و اذكرون ما يحسن في المحاضر»
(هان اي بانوان مسلمان خويش را در روسريها و پوششها بپوشانيد و آنچه را كه شايسته و مناسب است در مجالس به زبان آوريد).
«و اذكرن رب الناس اذ يخصنا
بدينه مع كل عبد شاكر»
(شما پروردگار مردم را به ياد آوريد كه ما و هر بندهي سپاسگزاري را به دين خود مفتخر ساخت).
«والحمد لله علي افضاله
والشكر لله العزيز القادر»
(سپاس و ستايش از آن خداوند بلند مرتبهاي است كه همتها را ارزاني داشته است).
«سرن بها فالله اعطي ذكرها
و خصها منه بطهر طاهر»
(فاطمه- سلاماللهعليها- دخت محبوب پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- را (به خانهي شوهر) حركت دهيد كه خدا ياد و نامش را بلند و جاودانه ساخته و به او همسر پاكيزهاي چون علي- عليهالسلام- ارزاني داشته است). [1] .
حفصه هم چنين سروده است:
«فاطمه خير النساء البشر
من لها وجه كوجه القمر»
(فاطمه- سلاماللهعليها- بهترين زنان بشر است، آن كسي كه صورتي همچون روشني قرص ماه دارد).
«فضلك الله علي كل الوري
بفضل من خص باي الزمر»
(خداوند به فضل خود تو را به آيههاي زمر بر تمام جهانيان برتري داده است).
«زوجك الله فتي فاضلا
اعني عليا خير من في الحضر»
[ صفحه 432]
(خداوند تو را به جواني با فضيلت، يعني علي- عليهالسلام- بهترين و شايسته ترين انسانها تزويج فرمود).
فسرن جاراتي بها انها
كريمه بنت عظيم الخطر»
(اي هم قدمان با «فاطمه» راه برويد و سرور و شادماني كنيد كه او بانويي بزرگوار و دختر بهترين و اشرف مخلوقات است).
معاذه هم انشاد كرد:
«اقول قولا فيه ما فيه
و اذكر الخيرات و ابديه»
(سخني را بگويم كه در آن آنچه كه بايد باشد هست، خوبيها و بركاتي را بر زبان جاري كنم و آشكار سازم).
«محمد خير بني آدم
ما فيه من كبر و لاتيه»
(محمد بهترين فرزندان آدم است و با اين عظمت و فضيلت نه تكبر دارد و نه بر خود ميبالد).
«بفضله عرفها رشدنا
فالله بالخير يجازيه»
(ما به فضل و عنايت او هدايت يافتيم، پس خدا به او پاداش خير عنايت فرمايد).
«و نحن مع بنت نبي الهدي
ذي شرف قد مكنت فيه»
(و ما همراه با دختر پيامبر هدايت و رحمت هستيم، كه تمام فضائل و شرافت در او جمع و فراهم شده است).
«في ذروه شامخه اصلها
فما اري شيئا يدنيه» [2] .
(او در اصالت و نجابت و مقام شامخ انساني در قله بلنديست كه هيچ كس را به مقام قرب او نزديك نميبينم).
[1] در ترجمه اين اشعار از كتاب فاطمه- سلاماللهعليها- از ولادت تا شهادت، آيه الله قزويني و ترجمه علي كرمي، استفاده شده است.
[2] اين اشعار، از كتاب «فاطمه از ولات تا شهادت» ترجمه دكتر فريدوني برداشت شده است.
فاطمه عابدترين انسان
«ما كان في هذه الامه اعبد من فاطمه
كانت تقوم حتي تورم قدماها» [1] .
[ صفحه 433]
(در اين امت كسي نبود كه از جهت عبادت و راز و نياز به درگاه بي نياز عابدتر از فاطمه- سلاماللهعليها- باشد و چندان به عبادت و خلوت با معبود خويش ميايستاد كه پاهايش متورم ميشد).
[1] از حسن بصري.
فاطمه و پنهان شدن آفتاب از نور سيمايش
«خجلا من نور بهجتها
تتواري الشمس بالشفق»
(آفتاب از نور رخسار و سيماي نبوي او (فاطمه- سلام الله عليها-) خجل شده و در پشت ابرها و شفق متواري و پنهان ميگردد).
«و حياء من شمائلها
يتغطي الغصن بالورق» [1] .
(و غنچه و شكوفه و گل از مشاهدهي شمايل او با حالت شرمندگي خود را در برگ ها ميپوشاند).
[1] كشف الغمه، ص 140.
از حوا و مريم بالاتر است
«ان قيل حواء قلت فاطم فخرها
او قيل مريم قلت: فاطم افضل»
(اگر گفته شود حواء مادر انسانهاست، ميگويم: فاطمه- سلاماللهعليها- افتخار اوست. اگر گفته شود مريم پاك است: فاطمه- سلاماللهعليها- از او بالاتر است).
«افهل لحواء والد كمحمد؟
ام هل لمريم مثل فاطم اشبل»
(آيا حواء پدري بزرگوار مانند محمد- صلي الله عليه و آله و سلم- داشت؟ و آيا مريم شير مردان و شير بچه هايي مثل فاطمه- سلاماللهعليها- به دنيا آورد؟).
«كل لها حين الولاده حاله
منها عقول ذوي البصائر تذهل»
(هر يك از آن دو (حواء و مريم) به هنگام ولادت فرزندشان حالت و شرايط سختي را داشتند كه عقل و خرد را از عقلا و خردمندان ميبرد).
[ صفحه 434]
فاطمه و ايثار و فداكاري
سبط جوزي و ديگران گفتهاند:
«فاطمه ذات المچد و اليقين
يا بنت خير الناس اجمعين»
(فاطمه- سلاماللهعليها- صاحب عظمت و جلالت و داراي بالاترين مراتب يقين، و اي دختر بهترين مردم كه همه ارزشها و كمالات در او جمع شده است).
«اما ترين البائس المسكين
قد قام بالباب له حنين»
(آيا فقير و نيازمندي را كه به دم در ايستاده و ناله و تضرع ميكند نميبيني؟!).
«يشكو الي الله و يستكين
يشكو الينا جايع حزين»
(به پيشگاه خدا شكوه ميكند و به او خود را آرامش ميبخشد، در حالي كه ناراحت و گرسنه است به سوي ما شكوه و ناله ميكند).
«كل امرء بكسبه رهين
و فاعل الخيرات يستبين»
(هر انساني در روز قيامت پاداش و كيفرش در گروه كار و عملش ميباشد و كسي كه كارهاي نيك انجام دهد، يا انجام داده است زود نتيجه كارش را هم ميبيند).
«و للبخيل موقف مهين
تهوي به النار الي سجين»
«شراب الحميم و الغسلين»
(و براي افراد بخيل و تنگ نظر توقف گاهي سخت است كه به واسطهي بخل در آتش سقوط ميكنند و منزلگاه و ماواي او سجين بوده و آب شرب او چشمه جوشان و سوزان حميم و آبي كه از چرك و كثافت انسانهاي گناهكار جمع شده است ميباشد).
قالت فاطمه- سلاماللهعليها-:
«اطعمه و لا ابالي الساعه
ارجو اذا اشبعت ذا مجاعه»
«ان الحق الاخيار والجماعه
و اسكن الخلد و لي شفاعه»
(فاطمه- سلاماللهعليها- فرمود: مسكين را اطعام و سير ميكنم و هيچ گونه باك ندارم كه اين لحظه و ساعت را (و لو اينكه خودم گرسنه هستم) و اميدوارم كه وقتي
[ صفحه 435]
گرسنهاي را سير كردم، خداوند كه اختيار همه مخلوقات به دست اوست، مرا در بهشت جاويد خود سكني دهد و شفاعت مرا قبول فرمايد).
«فاطم بنت السيد الكريم
بنت نبي ليس بالذميم»
(فاطمه- سلاماللهعليها- دختر سرور و آقاي بزرگواريست و دختر پيامبري كه صفتهاي زشت و نكوهيده در او نيست).
«قد جائنا الله بذاليتيم
قد حرم الخلد علي الليئم»
(به تحقيق خداوند آورده است براي ما اين يتيم بيسرپرست را كه خداوند جاودانگي در بهشت را بر آدم لئيم و بخيل حرام فرموده است).
«يحمل في الحشر الي الجحيم
شرابه الصديد والحميم»
(آدم بخيل و لئيم در روز قيامت به جهنم برده ميشود و آب شرب وي از چرك و زرد آب و خونابهي چركي و آب گرم و جوشان ميباشد).
«من يجود اليوم في النعيم
شرابه الرحيق والتسنيم»
(كسي كه امروز بذل و بخشش ميكند فرداي قيامت آب شربش آب خالص و زلال و خوش گوار بهشتي خواهد بود).
قالت فاطمه:
«اني اطعمه و لا ابالي
و اوثر الله علي عيالي»
«و امسو جياعا و هم اشبابي»
(فاطمه- سلاماللهعليها- فرمود: اطعام و سير ميكنم بچه يتيم را و از اين كار خودم هيچ گونه نگراني ندارم و او را بر خودم مقدم ميدارم و در راه خدا ايثار ميكنم (حاضرم خودم گرسنگي بكشم تا بندهي ضعيف و مستحق خدا نااميد نشود) و فرزندانم با شكم گرسنه شام كردند و اينان بچه شيران منند، از گرسنگي خودشان باك ندارند).
«فاطم يا بنت النبي احمد
بنت نبي سيد مسعود مسدد»
(فاطمه- سلاماللهعليها- اي دختر پيامبري كه خداوند او را احمد ناميده است. و دختر
[ صفحه 436]
پيامبري كه آقا و سرور و سالار همهي پيامبران ميباشد).
«مني علي اسيرنا المقيد
من يطعم اليوم يجده في الغد»
(آرزوي اسير ما كه مقيد و بي كس است، اگر كسي امروز او را اطعام كند در فرداي قيامت نتيجه كار خير و اطعام خويش را مييابد).
«عند العلي الماجد الممجد
من يزرع الخيرات سوف يحصد»
(در نزد خداي بلند مرتبه و بزرگوار، كسي كه كارهاي خيري را انجام دهد زود است كه نتيجه كار و زرع خود را درو كند و به دست بياورد.
قالت فاطمه:
«لم يبق عندي اليوم غير صاع
قد مجلت كفي مع الزراع»
(فاطمه- سلاماللهعليها- فرمود: امروز در نزد من جز يك صاعي ديگر چيزي باقي نمانده است، به تحقيق دو كف دست من با ذراع ورم كرده است).
«ابناي و الله مع الجياع
ابوهما للخير ذو اصطناع» [1] .
(قسم به خدا دو فرزندم از گرسنگي رنج ميبرند، و پدر آنان در كارهاي خير و رسيدگي به محرومين در تلاش و فعاليت ميباشد).
[1] تذكره الخواص، ص 200، شرح حالات فاطمه زهرا- سلاماللهعليها-، و بر سوئي، تفسير جامع البيان، ج 8، ص 300، در تفسير سوره هل اتي جزء 29.
فاطمه و زورگويي خصم
«و دعوي القوي كدعوي السباع
من الظفر و الناب برهانها» [1] .
(ادعاي زورمند همانند ادعاي درندگان است و دليل و مدرك آن چنگال و دندان برنده او ميباشد).
[1] يكي از شعراي عرب.
فاطمه و اقامه شهود و نپذيرفته شدن آنها
«ثم قالت فنحله لي من والد
يَ المصطفي فلم ينحلاها»
[ صفحه 437]
(فاطمه- سلاماللهعليها- فرمود فدك اعطا و بخشش پدرم براي من است، ولي آن دو نفر فدك را به وي باز نگرداندند).
«فاقامت بها شهودا فقالوا
بعلها شاهد لها و ابناها»
(آن دو نفر گفتند كه شاهد بياورد، فاطمه شهود آورد و گفتند كه شاهد شوهرش و دو فرزندش ميباشد و قبول نكردند.)
«لم يجيزوا شهاده ابني رسول
الله هادي الانام اذصباها»
«لم يكن صادقا علي و لا فاطمه عند هم و لا ولداها»
(گواهي دو پسر پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- را نپذيرفتند در حالي كه وي (پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- هادي و پيشواي مردم بود زيرا كه آن دو نفر با زهرا- سلاماللهعليها- دشمني ورزيدند).
(علي- عليهالسلام- و فاطمه- سلاماللهعليها- در نزد آنها راستگو و صادق نبودند و فرزندان آنها حسن- عليهالسلام- و حسين- عليهالسلام- هم راستگو نبود).
«كان اتقي لله منهم عتيق
قبح القائل المحال و شاها»
(بودند افراد نيكوكار و با تقوايي از مسلمانان كه به جهت ترس از خدا و روز قيامت از زورگويي و حسادت پرهيز ميكردند).
فاطمه و ادعاي نحله بودن فدك
«و اتت فاطم تطالب بالارث
من المصطفي فما ورثاها»
(فاطمه- سلاماللهعليها- آمد و ارث خود را مطالبه فرمود، كه از مصطفي- صلي الله عليه و آله و سلم- آنچه كه مانده است براي اوست).
«ليت شعري لما خولفت سنن
القرآن فيها و الله قد ابراها»
(اي كاش ميدانستيم آن هنگامي كه با روش قرآن در مورد فاطمه- سلاماللهعليها- مخالفت شد و در حالي كه خدا آن روش و سنن را ظاهر فرمود بود).
«رضي الناس اذتلوها بمالم
ليرض فيها النبي حين تلاها»
[ صفحه 438]
«نسخت آيه المواريث منها
ام هما بعد فرضيها بدلاها»
«ام تري آيه الموده لم تلات
بود الزهراء في قرباها»
(آيهي ارث در آن هنگام يا از قرآن نسخ شد؟ و يا اينكه آن دو نفر بعد از تثبيت آيهي ارث آن را تبديل كردند و تغيير دادند).
(يا اينكه چنين ميپنداشتند كه آيه دوستي نسبت به نزديكان پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- در مورد زهرا- سلاماللهعليها- وارد نشده است؟!).
«ثم قالا ابوك جاء بهذا
حجه من عنادهم ناصباها»
(سپس آن دو نفر گفتند: پدرت اين حديث را گفت و اين (نحن معاشر الانبياء) حجتي بود كه آنان از روي دشمني نصب كردند).
«قال: للانبياء حكم بان لايو
رثوا في القديم و انتهزاها»
(گفت: حكم خدا اين است كه پيامبران در قديم ارث نميگذاردند و او را رد كردند).
«افبنت النبي لم تدر ان كان
النبي الهدي بذلك فاها»
«بضعه من محمد خالفت ما قال
حاشاها مولاتنا حاشاها»
(آيا پاره تن پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- با گفتار وي مخالفت ميورزد؟ (اگر پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- چنين چيزي را فرموده است) و منزه است بيبي ما فاطمه- سلاماللهعليها- از مخالفت با گفتار پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم-).
«سمعته يقول ذاك و جائت
تطلب بالارث ضله و سفاها»
(آيا دختر پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- اين مطلب را شنيد و در عين حال از روي سفاهت و گمراهي مطالبهي ارث كرد؟!).
«هي كانت لله اتقي و كانت
افضل الخلق عفه و نزاها»
(فاطمه- سلاماللهعليها- در راه خدا پرهيزكارترين افراد بود. و از جهت عفت و پاك دامني از همهي مردم برتر بود).
«او تقول النبي قد خالف القرآن
ويح الاخبار ممن رواها»
[ صفحه 439]
(آيا پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- بر خلاف آيات قرآن سخن رانده است؟ واي بر كسي كه اين اخبار را گفته، از چه كسي اينها را روايت كرده است؟).
«سل بابطال قولهم سوره النمل
و سل مريم التي قبل طاها»
(براي باطل كردن گفتار و سخنان اين دروغ گويان از سوره نمل بپرس و از سورهي مريم كه قبل از سوره طه قرار گرفته است سوال كن).
«فهما ينبئان عن ارث يحيي
و سليمان من اراد انتباها»
(آن دو سوره از ارث يحيي و سليمان خبر ميدهند براي كسي كه بيداري را اراده كرده است).
«فدعت و اشتكت الي الله من ذاك
و فاضت بدمعها مقلتاها» [1] .
(زهرا- سلاماللهعليها- از آن دو نفر كناره گرفت و به درگاه ذات احديت شكايت برد و از اين ظلم و ستم از چشمهاي مباركش اشكها جريان داشت).
[1] شعر از قتاده بن ادريس (شريف مكه) به نقل از كتاب «فدك» آيه الله سيد حسن قزويني است.
فاطمه و برگشت فدك
دعبل شاعر معروف ميگويد:
«اصبح وجه الزمان قد ضحكا
برد مامونهاها شما فدكا» [1] .
(روزگار و زمين و زمان، خندان شد در آن موقع كه مامون فدك را به بنيهاشم برگرداند).
[1] معجم البلدان، ج 4، باب فدك، و شرح نهجالبلاغه، ج 16، ص 217.
فاطمه و گناه بزرگ سران سقيفه در اشعار كميت
«اني احب اميرالمؤمنين و لا
اربسب ابوبكر و لا عمرا»
(من دوست دارم اميرالمؤمنين علي- عليهالسلام- را ولي راضي نميشوم كه به ابوبكر عمر ناسزا گويم).
[ صفحه 440]
«و لا اقول اذا لم يعطيا فدكا
بنت النبي، صلي الله عليه و آله و سلم، و لا ميراثه كفرا»
(من نميگويم كه آن هنگامي كه فدك را به دختر پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- پس ندادند و ميراث رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم- را به او واگذار نكردند كافر شدند).
«الله يعلم ماذا ياتيان به
يوم القيامه من عذر اذا اعتذرا» [1] .
(خدا ميداند كه با آنها در عالم قيامت (در آن موقع كه در دادگاه عدل پروردگار قرار ميگيرند) چگونه معامله كند و آنان چه عذري در دادگاه عدل الهي بياورند).
[1] اخبار سيد حميري، ص 160، در اين اشعار كميت پردهپوشي كرده و واقعيت را نگفته است و سيد حميري و شيخ بهائي جواب كميت را دادهاند. به كتاب فدك، سيد حسن قزويني، ص 116 الي 118 مراجعه شود.
فاطمه و نقض عهد صحابهي پدرش
«نقضوا عهد احمد في اخيه
و اذا قوا البتول ما اشجاها»
(آنان پيمان پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- را در مورد برادرش (علي- عليهالسلام-) گسستند و به دختر گراميش «بتول» درد و رنجي كه دل هر انسان آزاده را به درد ميآورد، چشاندند).
«يوم جاءت الي عدي و تيم
و من الوجد ما اطال بكاها»
(روزي كه فاطمه- سلاماللهعليها- به سوي ابوبكر و عمر آمد، بر او ظلم و ستمي رفته بود كه گريههايش را طولاني ميساخت).
«فدنت و اشتكت الي الله شكوي
و الرواسي تهتز من شكواها»
(به آنان نزديك شد، ولي به خاطر اينكه آنها حقش را ضايع و پامال كردند به درگاه خدا شكايتي جانسوز كرد، شكايتي كه كوههاي سر بفلك كشيده به لرزه آمدند).
رنجهاي فاطمه بعد از رحلت پيامبر از زبان خودش
«قد كان بعدك انباء و هنبثه
لو كنت شاهدها لم يكثر الخطب»
(بعد از تو اي پدر خبرها شد و چه حوادث و مشكلاتي پيش آمد كه اگر تو آنها را
[ صفحه 441]
ميديدي اين قدر غم و غصه بزرگ نميشد).
«انا فقد ناك فقد الارض و ابلها
و اختل قومك فاشهد هم مفقد نكبوا»
(ما آن چنان تو را گم كرديم و از دست داديم همانند زميني كه باران نمييابد، عزيزانت بيچاره شدند و ببين آنها را چقدر ذليلند).
«ايدي رجالنا نجوي صدورهم
لما مضيت و حالت دونك الترب»
(مرداني كينهتوز آنچه كه در سينههاي خود پنهان داشته بودند ظاهر كردند، چون تو رفتي و خاك تو را فرا گرفت).
«تهجمتنا رجال و استخف بنا
لما فقدت و كل الارض مغتصب»
(بعضي ديگر هم با ما بد رفتاري كرده و ما را سبك شمردند و چون تو درگذشتي همهي روي زمين تاراج گرديد).
«كنت بدرا و نورا يستضاء به
عليك تنزل من ذي العزه الكتب»
(تو مانند ماه چهارده بودي كه همه از نور آن روشنايي ميجستند و از صاحب همهي كمالات بر تو كتاب نازل ميشد).
«و كان جبريل بالايات يونسنا
فقد فقدت فكل الخير محتجب»
(جبرئيل به آيات قرآن ما را انس ميداد، به تحقيق با فقدان تو همهي خوبيها و ارزشها از ما پنهان گرديد).
«فليت قبلك كان الموت صادفنا
لما مضيت و حالت دونك الحجب»
(اي كاش پيش از تو مرگ با ما مصادف ميشد، پيش از آن كه تو رحلت كني و پردهها ميان ما و تو حايل باشند).
«انا رزئنا بما لم يرز ذو شجن
من البريه لاعجم و لا عرب» [1] .
(ما چنان بلا و مصيبت ديديم كه هيچ اندوهگين و مصيبت زده اي از عرب و عجم چون ما نباشد).
[ صفحه 442]
[1] بسياري از مورخين و سيره نويسان اهل سنت اين اشعار را در آثار خود آوردهاند.
فاطمه و نالههاي علي در كنار تربت او
«اري علل الدنيا علي كثيره
و صاحبها حتي الممات عليل»
(خود مينگرم كه رنجها و ناگواريهاي دنيا بر من هجوم آوردهاند و كسي كه اين همه رنج و ناراحتي، او را احاطه كند، هماره بيمار خواهد بود).
«لكل اجتماع من خليلين فرقه
و كل الذي دون الفراق قليل»
(ميان دو دوست پر مهر سرانجام فراق و جدايي است و هر چيزي ديگر جز جدايي دوست، تحمل آن سهل و آسان است).
«و ان افتقادي واحدا بعد واحد [1]
دليل علي ان لا يدوم خليل» [2] .
(و اين واقعيت دردناك كه من پس از پيامبر مهر و محبت، دختر فرزانهي او را از دست دادم، دليل بر اين است كه در اين جهان دوست و دوستي دوام ندارد.)
«مالي مررت علي القبور مسلما
قبر الحبيب فلم يرد جوابي»
(مرا چه سود كه از كنار قبرها بگذرم و بر قبر محبوب و دوست خويش سلام دهم اما او جواب مرا ندهد).
«احبيب مالك لاترد جوابنا
انسيت. بعدي خله الاحباب»
(اي دوست چه شده كه جواب سلام ما را نميدهي، آيا پس از من دوستي احباب را فراموش كردهاي؟!)
امام صادق- عليهالسلام- فرموده است: اميرمؤمنان در كنار تربت محبوبش چنين سرود:
«حبيب ليس بعد له حبيب
و ما لسواه في قلبي نصيب»
(آن دوست كه هيچ دوستي با آن برابري نميكند و در قلب من به جز او هيچ بهره و نصيب براي ديگري وجود ندارد (او از قلب من هرگز غايب نميشود).
«حبيب غاب عن عيني و جسمي
و عن قلبي حبيبي لا يغيب» [3] .
[ صفحه 443]
(دوستي كه ظاهرا از چشم و بدن من غايب گرديد، هرگز از دل من بيرون نرود و غايب نميشود).
آن گاه مولي خودش از طرف محبوبش جواب ميگويد:
«قال الحبيب و كيف لي بجوابكم
و انارهين جنادل و تراب»
«اكل التراب محاسني فنيتكم
و حجبت عن اهلي و عن اتراب»
فعليكم مني السلام تقطعت
عني و عنكم خله الاحباب» [4] .
(دوست در جواب گفت: من چگونه پاسخ تو را بگويم در حالي كه در گرو سنگها و خاك ميباشم، خاك اندام مرا خورده و من شما را فراموش كردم و از چشم خانواده و همسالانم ناپديد و پنهان شدم، پس از من بر شما سلام باد كه رشتهي محبت و دوستي از بين من و شما قطع گرديده است).
[1] در بعضي از نسخهها «و ان افتقادي فاطما بعد احمد» آمده است.
[2] الفصول المهمه، ص 148.
[3] الفصول المهمه، ص 148 و مروج الذهب، ج، ص 3، شرح حالات فاطمه- سلاماللهعليها-.
[4] ناسخ التواريخ، شرح حالات فاطمه زهرا- سلاماللهعليها-، ص 198 و بحار الانوار، ج 43، ص 217.
نالههاي علي در كنار قبر فاطمه
«نفسي علي زفراتها محبوسه
ياليتها خرجت مع الزفرات»
(جان من با نالههاي من در سينهام حبس شده اي كاش جان من با همين نالهها بيرون ميآمد).
«لا خير بعدك في الحياه و انما
ابكي مخافه ان تطول حياتي» [1] .
(پس از تو خيري در زندگي نيست و جز اين نيست كه از ترس زندگي طولاني گريه ميكنم).
«فراقك اعظم الاشياء عندي
و فقدك فاطم ادهي الثكول»
(فاطمه جان! دوري و جدايي تو در نظر من سهمگينترين چيزهاست و از دست دادن شخصيت شكوهباري چون تو اي دخت پيامبر! سختترين فراقها و از دست دادن دوستان است).
[ صفحه 444]
خوانندهي گرامي در اين دو جلد كتاب كه از نظر شما گذشت سير كوتاهي در ابعاد زندگي دخت والا گهر و ام ابيهاي پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- و سالار و بزرگ بانوان دو عالم فاطمهي زهرا- سلاماللهعليها- نموديم و گوشههايي از زندگي سرنوشت ساز و سازندهي آن يگانهي دهر را براي شما و آيندگان ترسيم نموديم: اين مجموعه كه از معتبرترين كتب اهل سنت جمعآوري شده است، در ايام با بركت غدير و مباهله سنهي 1418 ه. ق شروع و در سالگرد رحلت پيامبر رحمت- صلي الله عليه و آله و سلم- و سبط اكبرش امام حسن محبتبي- عليهالسلام- و فرزند ديگرش ثامنالائمه علي بن موسي الرضا- عليهالسلام- در شب جمعه 28 صفر سنه 1420 هجري قمري به اتمام رسيد. نگارنده اميد آن دارد كه كوثر پيامبر- صلي الله عليه و آله و سلم- قبول فرموده و به مهر و امضا و تاييد فرزندش بقيه الله الاعظم امام زمان (عج) ارواحنا لترب مقدمه الفداه برساند. در آخر
لازم به ذكر است: از آنجا كه هيچ كاري ولو اينكه با تحقيق و تدقيق همراه باشد، بدون عيب و نقص و ايراد نيست، و فقط آن كه هرگز عيب و نقص در آنها متصور نيست، ذات پاك انبيا و ائمهي معصومين- عليهمالسلام- ميباشند، لذا از شما خوانندهي محترم انتظار دارد كه هرگونه عيب و نقص ادبي و علمي و تاريخي را رهنمون فرموده و اين جانب را سرفراز فرماييد.
آن كه قابل ستايش و پرستش ميباشد ذات يگانه است. ما توفيقي الا بالله العلي العظيم و عليه توكلت و اليه انيب.
سيدمهدي هاشمي حسيني
[1] ناسخ التواريخ، شرح حالات فاطمه زهرا- سلاماللهعليها-، ص 198 و بحار الانوار، ج 43، ص 217.