نطفهی فاطمه از میوه بهشتی
نطفهی فاطمه از میوه بهشتی حدیثی که در آغاز این فصل ذکر میشود با حدیث آخر فصل سوم، جزا ندک اختلاف در الفاظ از نظر محتوی و مضمون یکی است و اتحاد دارد و این حدیث در کتاب «بحار الانوار» آمده است: «... هبط جبرئیل علی رسولالله صلی ا
نطفهي فاطمه از ميوه بهشتي <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
حديثي كه در آغاز اين فصل ذكر ميشود با حديث آخر فصل سوم، جزا ندك اختلاف در الفاظ از نظر محتوي و مضمون يكي است و اتحاد دارد و اين حديث در كتاب «بحار الانوار» آمده است:
«... هبط جبرئيل علي رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم فناداه يا محمد! العلي الاعلي يقرأ عليك السلام، و هو يأمرك ان تعتزل خديجة اربعين صباحا، فشق ذلك علي النبي صلي الله عليه و آله و سلم و كان لها محبا و بها وامقا (محبا فأقام النبي اربعين يوما يصوم النهار و يقوم الليل، حتي اذا كان في آخر ايامه تلك. بعث الي خديجة بعمار بن ياسر قال: قل لها: يا خديجة لا تظني ان انقطاعي عنك هجرة و لا قلي، و لكن ربي امرني بذلك لينفذ امره، فلا تظني يا خديجة الا خيرا، فان الله عز و جل ليباهي بك كرام ملائكته كل يوم مرارا فاذا جنك الليل فاجيفي (ردي) الباب، و خذي مضجعك من فراشك، فاني في منزل فاطمة بنت اسد.
فجعلت خديجة تحزن كل يوم مرارا لفقد رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم فلما كان في كمال الاربعين هبط جبرئيل فقال: يا محمد العلي الاعلي يقرئك السلام و هو يأمرك ان تتأهب لتيحته. فقال النبي صلي الله عليه و آله و سلم يا جبرئيل و ما تحفة رب العالمين و ما تحيته؟ فقال جبرئيل. لا علم لي.
[ صفحه 40]
فبينما النبي صلي الله عليه و آله و سلم كذلك اذ هبط ميكائيل و معه طبق مغطي بمنديل سندس او استبرق، فوضعه بين يدي النبي صلي الله عليه و آله و سلم و اقبل جبرئيل عليه السلام و قال: يا محمد يأمرك ربك ان تجعل الليلة افطارك علي هذا الطعام.
قال علي بن ابيطالب عليهالسلام: كان النبي صلي الله عليه و آله و سلم اذا اراد ان يفطر امرني ان افتح الباب لمن يرد من الافطار فلما كان في تلك الليلة اقعدني النبي صلي الله عليه و آله و سلم علي باب المنزل و قال: يابن ابيطالب انه طعام محرم الا علي.
قال علي صلي الله عليه و آله و سلم: فجلست علي الباب، و خلي النبي صلي الله عليه و آله و سلم بالطعام، و كشف الطبق، فاذا عذق من رطب، و عنقود من عنب، فاكل النبي صلي الله عليه و آله و سلم منه شبعا و شرب من الماء ريا، و مد يده للغسل، فأفاض الماء عليه جبرئيل، غسل يده ميكائيل و تمند له اسرافيل، و ار اتفع فاضل (باقي) الطعام مع الاناء الي السماء.
ثم قام النبي ليصل فاقبل عليه جبرئيل و قال: الصلاة محرمة عليك في وقتك حتي تأتي الي منزل خديجة فتواقعها، فان الله عز و جل آلي (حلف) علي نفسه ان يخلق من صلبك هذه الليلة ذرية طيبة. فوثب النبي صلي الله عليه و آله و سلم الي منزل خديجة، قالت خديجة: و قد كنت قد الفت الوحدة، فكان اذا جنني الليل غطيت رأسي، و سجغت (ارسلت) ستري و غلقت بابي، و صليت وردي، و اطفأت مصباحي، و آويت الي فراشي، فلما كانت تلك الليلة لم اكن بالنائمة و لا بالمنتبة اذ جاء النبي فقرع الباب، فناديت من هذا الذي يقرع حلقة لا يقرعها الا محمد؟
فنادي النبي صلي الله عليه و آله و سلم بعزوبة كلامه و حلاوة منطقه: افتحي يا خديجة فاني محمد قالت خديجة: فقمت مستبشرة بالنبي، و فتحت الباب، و دخل النبي المنزل، و كان النبي صلي الله عليه و آله و سلم اذا دخل المنزل دعا بالاناء فتطهر للصلوة ثم يقوم فيصلي ركعتين يوجز فيهما، ثم يأوي الي فراشه فلما كانت تلك الليلة لم يدع بالاناء و لم يتأهب للصلوة... بل كان بيني و بينه ما يكون بين المرأة و بعلها فلا و الذي سمك السماء و انبع الماء
[ صفحه 41]
ما تباعد عني النبي حتي حسس بثقل فاطمة في بطني... الي آخر».
«جبرئيل امين نزد رسول خدا آمد و به وي عرض كرد: اي محمد، خداوند علي اعلا سلام ميرساند و به تو فرمان ميدهد كه به مدت چهل شبانه روز از همسرت خديجه دوري كن. اين موضوع بر رسول خدا گران آمد زيرا با وجود علاقهي فراواني كه به خديجه داشت چهل روز دوري، مدتي طولاني بود. پس رسول خدا چهل شبانه روز را دوري گزيد در حالي كه روزها را روزه ميگرفت و شبها را به عبادت و شب زنده داري ميگذرانيد، ضمنا به خديجه پيام فرستاد و اين پيام را عمار ياسر به آن بانو رسانيد كه: يا خديجه گمان مبر كه كناره گيري من از تو به سبب بياعتنايي است و يا اينكه ترا رها كردهام، بلكه به علت امتثال فرمان پروردگارم كه مرا امر به اين دوري فرمود، از تو دوري گزيدم و تو اي خديجه اين موضوع را جز بر خير و نيكويي حمل منما، زيرا خداي متعال به وجود تو بر فرشتگان مقربش در هر روز به كرات افتخار ميكند، پس هنگاميكه شب فرا ميرسد در را ببند و در داخل بستر استراحت كن و من نيز در منزل فاطمه بنت اسد بسر ميبرم.
خديجه هر روز چندين بار از دوري محبوبش رسول خدا متأثر ميگرديد. وقتي كه چهل شبانه روز به انجام رسيد جبرئيل فرود آمد و گفت: اي محمد پروردگار علي اعلا سلام ميرساند و امر ميفرمايد كه خود را براي تحيت و تحفه او آماده سازي. رسول مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اي جبرئيل تحفهي حضرت رب العالمين چيست و تحيت او كداماست؟ جبرئيل پاسخ داد: من نميدانم. رسول مكرم با جبرئيل در اين گفتگو بودند كه ميكائيل خدمت پيامبر شرفياب شد، در حالي كه همراهش طبقي بود كه روي آن طبق دستمالي از ديبا وجود داشت، پس آن طبق را در برابر نبي مكرم نهاد جبرئيل پيش آمده و عرض كرد: اي محمد پروردگارت امر ميكند كه امشب از غذاي موجود در اين طبق افطار كن علي (عليهالسلام) ميفرمايد كه هر روز رسول مكرم هنگام افطار به من فرمان ميداد كه در را باز بگذارم تا هر كسي از راه ميرسد و نيازمند غذاست بتواند داخل خانه شده و غذا بخورد، ولي در آن شب فرمود: علي بر در منزل بنشين و مانع
[ صفحه 42]
ورود افراد شو زيرا اين طعام جز من بر همه كس حراماست.
علي (عليهالسلام) ميفرمياد: من در كنار در نشستم و پيامبر تنها بود، سرپوش از روي طبق برداشت و در طبق خوشهي خرمايي تازه و خوشهاي انگور بود. آنگاه رسول خدا از آن غذا سير ميل فرمود و آب گوارا هم نوشيد و دست خويش را براي شستن دراز فرمود و جبرئيل بر دست ايشان آب ميريخت و ميكائيل ميشست و اسرافيل خشك ميكرد و بقيه غذا را به همراه ظرف نيز به آسمان بردند.
رسول خدا برخاست تا نماز گزارد، جبرئيل گفت: امشب نماز اول وقت بر شما حراماست تا به منزل خديجه درآيي و با وي بياميزي، زيرا خداي تعالي به ذات خود سوگند خورده كه از صلب شما امشب فرزندي پاك و پاكيزه ايجاد فرمايد. رسول اكرم به سرعت به سوي منزل خديجه آمد، خديجه گويد: من به تنهايي انس گرفته بودم، وقتي كه شب ميشد سر خود را ميپوشاندم و پردهي در را ميانداختم و در خانه را ميبستم و نماز به جاي ميآوردم و چراغ را خاموش كرده در بستر ميآرميدم، در آن شب بين خواب و بيداري بودم كه صداي دق الباب را شنيدم، صدا كردم كيست كه در را ميكوبد، دري كه جز محمد كسي حق زدن آن را ندارد. رسول خدا با سخن دلنشين لحن زيبايي فرمود: خديجه در را باز كن من محمدم. خديجه گويد: برخاستم در حالي كه بسيار خوشحال و شادمان بودم، در را گشودم و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) واردشد، ايشان هر وقت وارد منزل ميشد ظرف آب ميخواست، وضو ميگرفت نماز ميخواند و بعد از نماز خواندن سريع به بستر خود ميرفت، ولي در آن شب نه ظرفي خواست و نه آماده براي نماز خواندن شد بلكه بلافاصله به بستر آمدن و عمل زناشويي انجام شد. پس سوگند به آن كس كه آسمان را برافراشت و آب را جاري فرمود، در آن شب رسول خدا از من دور نشد مگر اينكه سنگيني حمل فاطمه را در خودم احساس كردم...». [1] .
نويسندهي عظيم الشأن آقاي سيد كاظم قزويني در كتاب «فاطمه از ولادت تا شهادت»
[ صفحه 43]
بعد از بيان اين حديث ميفرمايد كه چند نتيجه از اين حديث به دست ميآيد:
1- رسول خدا به دستور خداوند از خديجه كناره گيري مينمايند تا با نديدن وي شوق و رغبت رسول خدا زيادتر شود.
2- اشتغال پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به عبادات فراوان براي افزودن روحانيت و تعالي نبي اكرم در اتصالات به عالم و ملكوت اعلي.
3- افطار نمودنش با مائدهي آسماني و بهشتي و پاك كه به جهت لطافتش به سادگي آساني بتواند تبديل به نطفه شود.
4- ايجاد نطفه از طعام آسماني و لطيف، شباهتي به طعامهاي مادي ندارد.
5- توجه و حركت به سوي خانهي خديجه به فوريت براي انتقال دادن نطفه به خديجهي كبري. [2] .
اين حديث در كتب اهل سنت با اندك اختلافي در الفاظ، بسيار نقل شده است. البته در كتب شيعه اين احاديث فراوان است، ولي هدف و مقصد ما فقط نقل احاديث از طريق اهل سنت ميباشد.
دانشمند معروف «جلال الدين سيوطي» در تفسير در المنثور از پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميكند:
«لما اسري الي السماء ادخلت الجنة فوقفت علي شجرة من اشجار الجنة لم ار في الجنة احسن منها و لا ابيض ورقا و لا اطيب ثمرة فتناولت ثمرة من ثمرها فأكلتها فصارت نطفة في صلبي، فلما هبطت الي الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة، فاذا انا اشتقت الي ريح الجنة شممت ريح فاطمة (عليهالسلام)». [3] .
«در شب معراج مرا وارد بهشت كردند و در برابر درختي از درختان بهشتي ايستادم كه در تمام بهشت از آن زيباتر و با برگهايي سفيدتر، و ميوهاي خوشبوتر نديدم، يكي از
[ صفحه 44]
ميوههاي آن را برگرفتم و تناول كردم و نطفه اي در صلب من تشكل شد، بعد از آنكه به زمين هبوط كردم و با خديجه همبستر شدم نطفهي فاطمه (سلام الله عليها) منعقد شد، لذا هنگامي كه اشتياق بوي بهشت را پيدا ميكنم فاطمه را استشمام ميكنم.»
سفيان ثوري از هشام بن عروه و او از پدرش و او از عايشه نقل كرده كه ميگويد:
«كنت اري النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم كثيرا ما يقبل نحر فاطمة فقلت: يا رسولالله رأيتك تفعل شيئا ما رأيتك تفعل (مع احد) فقال لي: يا حميراء انه لما كان ليلة أسري بي الي السماء، و كل الله عز و جل بي جبرئيل فأوقفني علي شجرة من شجر الجنة لم ار في الجنة شجرا هي انضر منها ورقة و لا احسن منها لونا، و لا اطيب منها رائحة، فتناولت ثمرة من ثمرها فاكلتها فصارت نطفة في صلبي فلما هبطت الي الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة، فاذا اشتقت الي رائحد الجنة شممت فاطمة. يا حميرا، ان فاطمة ليست كنساء الادميين و لا تعتل كما يعتللن».
«ميديدم كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بسيار بسيار زير گلوي دخترش فاطمهي زهرا را ميبوسد، گفتم: اي فرستاده حق شما كاري را با فاطمه انجام ميدهيد كه با كسي ديگر نديدم انجام بدهيد، پيامبر اسلام در جواب فرمود: اي حميرا همانا وقتي كه مرا به معراج سير دادند و به آسمان عروج كردم خداوند تبارك و تعالي جبرئيل را موكل راهنماي من قرار داد و جبرئيل مرا نزد درختي از درختهاي بهشت نگهداشت در بهشت درختي بود كه از نظر سفيدي برگ، لطافت، زيبايي رنگ، خوشبويي بهتر از آن را نديده بودم.
او ميوهاي از ميوههاي آن را براي من آورد و خوردم و در پشت من نطفه گرديد، وقتي كه به زمين آمدم با خديجه همبستر شدم و به فاطمه حامله شد، پس هر زماني كه اشتياق به بوي بهشت پيدا ميكنم فاطمه را بو ميكنم، اي حميرا همانا دخترم فاطمهي زهرا مانند ديگر زنهاي آدميان نميباشد و حالتي كه آنها دارند فاطمه ندارد و پاك پاكيزه
[ صفحه 45]
است.» [4] .
«عن ابن عباس قال: دخلت عائشة علي رسولالله و هو يقبل فاطمة، فقالت له: اتحبها يا رسولالله؟ قال: اما والله لو علمت حبي لها لازددت لها حبا، انه لما عرج بي الي السماء الرابعة... الي ان يقول: فاذا برطب الين من الزبد، و اطيب من المسك، و احلي من العسل فأخذت رطبة فأكلتها فتحولت الرطبة نطفة في صلبي، فلما ان هبطت الي الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة حوراء انسية، فاذا اشتقت الي الجنة شممت رائحة فاطمة».
«ابن عباس ميگويد: عايشه به نزد رسول خدا رفت در حالي كه پيامبر مشغول بوسيدن فاطمه بود. عايشه از رسول خدا سؤال كرد: آيا فاطمه را دوست داري؟ فرمود: آري والله و تو نيز اگر ميزان دوست داشتن مرا نسبت به او ميدانستي محبت تو به فاطمه زياد ميشد زيرا وقتي كه مرا به آسمان چهارم به معراج بردند- تا اينكه پيامبر فرمود- خرمايي تازه كه نرمتر از كف آب و خوش بوتر از مشك و عطر و شيرين تر از عسل بود به من دادند، پس خرما را گرفتم و خوردم و بصورت نطفهاي در صلب من گرديد و وقتي كه به زمين آمدن با خديجه همبستر شدم وي به فاطمه حامله شد. پس فاطمه فرشتهاي است به صورت انسان، هر زمان كه شوق و اشتياق بهشت در من ايجاد ميشود فاطمه را استشمام ميكنم...». [5] .
حديث مذكور در بسياري از كتب اهل سنت آمده است كه آن را با كمياختلاف ذكر كردهاند.
[ صفحه 46]
از احاديثي كه از كتب معتبر اهل سنت نقل شد به دست ميآيد كه فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) بانويي بهشتي و اصل وجود آن بانو از ميوهي بهشتي به وجود آمده است. و نيز فهميده ميشود وي چه مقدار قدر و منزلت و مقام در نزد خدايش دارد.
روايتهايي كه بر اين مضمون است در كتب احاديث شيعه بيش از حد احصاء ميباشد. به كتابهاي بحار الانوار (ج 6 و 10) و سفينة البحار و مناقب ابن شهر آشوب امالي و خصال شيخ صدوق و... مراجعه فرماييد.
«ان الخديجة الكبري تمنت يوما من الايام علي سيد الانام ان تنظر الي بعض فاكهة دار السلام، فأتي جبرئيل المفضل علي الكونين من الجنة بتفاحتين و قال: يا محمد يقول لك من جعل لكل شيء قدرا: كل واحدة و اطعم الاخري لخديجة الكبري، و اغشها، فاني خالق منكما فاطمة الزهراء. ففعل المختار ما اشار به الامين و امر... الي ان قال: فكن المختار كلها اشتاق الي الجنة و نعيمها قبل فاطمة و شم طيب نسيمها، فيقول- حين ستنثق نسمتها القدسية-: ان فاطمة حوراء انسية».
«خديجهي كبري روزي از رسول خدا خواست كه بعضي از ميوههاي بهشتي را براي وي نشان بدهد و تعريف بنمايد، جبرئيل در حالي كه دو سيب از بهشت براي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آورده بود شرفياب شد و عرض كرد: اي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) آن خدايي كه هر چيزي را به اندازه خلق فرموده و براي هر شئي اندازه و حد معين قرار داده است ميگويد: يكي از اين سيبها را خود بخور و ديگري را به خديجه اطعام كن و با وي همبستر شو زيرا من فاطمهي زهرا را از شما به وجود ميآورم.
پس پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آن چه را كه خداوند فرمود و جبرئيل گفته بود انجام داد، تا اينكه گفت: هر زماني كه شوق بهشت و نعمتهاي آن بر من ايجاد ميشود فاطمه را ميبوسم و نسيم بهشت را از آن استشمام ميكنم و هر وقتي كه پيامبر اسلام اين كار را ميكرد ميگفت: فاطمه فرشتهاي است به صورت انسان». [6] .
[ صفحه 47]
راويان اين حديث عايشه و ابن عباس و سعيد بن مالك و عمر بن خطاب هستند روايات متواتر به اين مضمون زياد است، ولي به علت رعايت اختصار از ذكر آنها خودداري ميشود. مسئله اي كه بايد به آن اشاره كرد اين است، آيا ولادت بانوي دو جهان بعد از معراج پيامبر اسلام بوده و يا در سال پنجم بعثت بوده است؟ اگر بگوييم كه در سال پنجم بعثت بوده است، كه رواياتي از ائمه معصومين (عليهمالسلام) همين را ميگويد و از طرفي در روايات آمده است كه معراج پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) سال دوم بعثت بوده و لازمهي اين دو گونه روايات اين ميشود كه فاطمهي زهرا دو سال در شكم مادر بوده است كه درست نيست و حقيقت ندارد. پس بايد قول مرحوم كليني را در كافي قبول بكنيم كه پيامبر اسلام دو معراج داشته است و يا اينكه بگوييم فاطمهي زهرا در سال سوم بعثت به دنيا آمد. [7] .
موضوع ديگر اين كه آيا ولادت بزرگ بانوي اسلام قبل از بعثت بوده است يا بعد از بعثت؟ چنان كه در بعضي از روايات و كتب حديث اهل سنت هم آمده است كه ولادت قبل از بعثت بوده، جواب اين سؤال را خيلي از بزرگان و محدثين اهل سنت دادهاند مبني بر اينكه ولادت بانوي نمونهي اسلام بعد از بعثت بوده و احاديثي كه ذكر شد خود گواه و دليل روشن بر اين مدعي است و در همهي احاديث مذكور مسئلهي معراج و كلمهي عروج آمده است.
از جمله افتخارات ديگري كه منحصر به فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) ميباشد اين است كه بيبي در شكم مادر با ايشان سخن ميگفت و اين موضوع را هم اهل سنت و هم شيعه هر دو قبول دارند و بيان كردهاند.
از جمله عبدالرحمن شافعي از قول خديجه ميگويد: «انه لما حملت بفاطمة كانت
[ صفحه 48]
حملا، تكلمني من باطني» «زماني كه به فاطمه حامله شدم وي در شكمم با من صحبت ميكرد». [8] .
«انه لما حملت خديجة بفاطمة كانت تكلمها ما في بطنها، و كانت تكتمها عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم فدخل عليها يوما وجدها تتكلم و ليس معها غيرها فسألها عمن كانت تخاطبه فقالت: ما في بطني، فانه يتكلم معي. فقال النبي صلي الله عليه و آله و سلم: ابشري هذه بنت جعلها الله ام احد عشر من خلفايي يخرجون بعدي و بعد ابيهم».
«وقتي كه خديجه به فاطمه حامله شد فاطمه با مادر خود صحبت ميكرد و خديجه اين موضوع را از رسول خدا كتمان و پنهان ميكرد و رسول خدا روزي بر خديجه وارد شد و ديد كه خديجه با كسي حرف ميزند در حالي كه نزد خديجه كسي نبود، از خديجه سؤال ميكند: با كي صحبت ميكردي؟ خديجه در جواب رسول خدا عرض كرد با اين حمل كه در شكم دارم حرف ميزدم زيرا او در تنهاييها با من صحبت ميكند.پيامبر اسلام فرمود: بشارت باد تو را اي خديجه اين كودكي كه در شكم داري دختر است و خداوند او را مادر يازده جانشين من كه بعد از من و پدرشان ميآيند قرار داده است». [9] .
«فلما سأله الكفار ان يريهم انشقاق القمر، و قد بان لخديجة حملها بفاطمة و ظهر قالت خديجة وا خيبة من كذب محمدا و هو خير رسول ربي، فنادت فاطمة- من بطنها-: يا اماه لا تحزني و لا ترهبي، فان الله مع ابي فلما تم حملها و انقضي، وضعت فاطمة فاشرق بنور وجهها الفضاء».
«وقتي كه كفار از پيامبر اسلام انشقاق قمر را خواستند، زماني بود كه خديجه به فاطمه (سلاماللهعليها) حامله بود و خديجه از اين سؤال كفار ناراحت شده گفت كه زهي تأسف براي كساني كه محمد را تكذيب ميكنند، در حالي كه او فرستادهي پروردگار من
[ صفحه 49]
است، پس فاطمه (سلاماللهعليها) از شكم مادرش صدا كرد اي مادر نترس و محزون مباش زيرا خدا با پدر من ميباشد. پس وقتي كه مدت حمل خديجه تمام شد و موقع وضع حمل رسيد، خديجه فاطمه (سلاماللهعليها) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت». [10] .
خوانندهي گراميتا اينجا در موضوع اصل ايجاد نطفهي بانوي دو جهان حضرت فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) و انعقاد نطفهي پاك و پاكيزهي او بحث كرديم و روايات زيادي را از كتب اهل سنت و جماعت يادآور شديم در فصل بعد به اميد حق وارد دور دوم زندگي پارهي تن پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) از زماني كه قدم مبارك را به دنيا ميگذارد ميشويم.
[ صفحه 53]
[1] بحار الانوار، ج 6.
[2] فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) از ولادت تا شهادت، سيد كاظم قزويني، ص 53.
[3] سيوطي در «در المنثور» در تفسير آيه سبحان الذي اسري بعبده. چاپ مكتبة آية ا... مرعشي، ج 3.
[4] فرائد السمطين، ج 2، ص 61، حديث 386 و مستدرك حاكم، ج 3، ص 156 مقتل الحسين خوارزمي، فصل 5، ج 1، ص 64 و ابن مغازلي در حديث 406 و 407 در مناقب خود از ابن عباس و سعد روايت كرده است و فيض القدير، ج 5، 7 ص 87 و كنز العمال، ج 7، ص 111 و مجمع الزوائد هيثمي، ج 9، ص 202 و ميزان الاعتدال، ج 2، ص 518، حديث 4672.
[5] تاريخ بغداد، ج 5، ص 87 و مقتل الحسين 7 ص 63 و ميزان الاعتدال، ج 1، ص 38 و نظم درر السمطين، ج ص و لسان الميزان، ج 5 ص 160 و ينابيع المودة، ص 117 و 118 و ذخائر العقبي، ص 43 و كنز العمال، ج 12، ص 105 الي 112 و نور الابصار، ص 51 الي 54.
[6] الروض الفائق، ص 214 و فرائد السمطين، ج 2، ص 61 قريب به همين مضمون و ذخائر العقبي، ص 36 و نور الابصار، ص 53 و ينابيع المودة، باب 56، ص 197 قريب به مضمون و اعلام النساء، ج 4، كلما فاطم تذكرة الخواص، ص 275 به بعد.
[7] البته اين موضوع نياز به بررسي بيشتر دارد ولي آنچه مسلم و قطعي است و اكثر علماي اهل سنت ه گفتهاند، ولادت بانوي نمونهي اسلام بعد از معراج بوده است.
[8] نزهة المجالس، ج 2، ص 227.
[9] تجهيز الجيش به نقل از كتاب مدح خلفاء راشدين.
[10] روض الفائق صفحهي، ص 214.