اسرار غصب فدک و دفاع از آن
اسرار غصب فدک و دفاع از آن >در جستجوی اسرار فدک >فدک مسئلهی مالی نیست >تحقیق برای یافتن ریشههای غصب فدک >راه کشف حقیقت در ماجرای فدک در جستجوی اسرار فدک نخستین سؤالی که مسئلهی «فدک» در ذهنها ایجاد م
اسرار غصب فدك و دفاع از آن <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
>در جستجوي اسرار فدك
>فدك مسئلهي مالي نيست
>تحقيق براي يافتن ريشههاي غصب فدك
>راه كشف حقيقت در ماجراي فدك
در جستجوي اسرار فدك
نخستين سؤالي كه مسئلهي «فدك» در ذهنها ايجاد ميكند آن است كه چرا «غصب فدك» در ميان غصبهايي كه از حقوق اهلبيت عليهمالسلام شده شاخص است و اهميت آن در كدام نقطه نهفته است؟ چرا اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اين اندازه بر سر آن پافشاري كردند؟ چرا ائمهي معصومين عليهمالسلام در فرصتهاي مناسب آنرا نزد مردم مطرح ميكردند و نام آنرا زنده نگاه ميداشتند؟
شخص اميرالمؤمنين عليهالسلام پس از شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام بارها مسئلهي فدك را مطرح فرموده، و امام باقر و امام صادق و امام كاظم و امام رضا عليهمالسلام در چندين مجلس آنرا مطرح كردند. زينب كبري عليهاالسلام در سن كودكي خطبهي مادر را حفظ كرد و آنرا به نسلهاي بعد از خود منتقل ساخت.
همچنين برخي اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله و نيز علماي شيعه در 14 قرن چراغ آن را روشن نگاه داشتند. چرا دشمنان نيز در طول تاريخ در صدد خاموش كردن اين منار هدايت بودهاند و به صور مختلف به مقابله با آن برخاستهاند؟ اين سؤال انگيزهاي است كه اين بخش كتاب را به خود اختصاص داده است.
[ صفحه 83]
فدك مسئلهي مالي نيست
هر انسان نكته سنجي ميداند كه در فدك مسئلهي غصب و اجحاف مالي اگر چه در حد بسيار بالائي بود ولي بعنوان يك ضربهي اقتصادي براي حضرت زهرا عليهاالسلام مطرح نبود، چه آنكه حضرت درآمد فدك را صرف فقرا مينمود، و در همان ايام كه مالك فدك بود و طي چهار سال كه درآمد كلان آن را در اختيار داشت، در خانه غذاي روزانه هم يافت نميشد و گاهي سه روز همهي اهل خانه روزه بودند و با آب افطار ميكردند و در همان ايام چادر فاطمه عليهاالسلام از چند جا وصله داشت.
اميرالمؤمنين عليهالسلام در اين باره ميفرمايد: «بدانيد كه امام شما از دنيايش به دو لباس كهنه و از غذايش به دو قرص نان اكتفا كرده است... بخدا قسم از دنياي شما طلايي جمع نكردهام، و از غنايم آن چيزي ذخيره نكردهام، و براي اين لباس كهنهام حتي لباس كهنهي ديگري ذخيره نكردهام و از زمين آن چيزي تصرف نكردهام و از اين دنيا جز به اندازهي قوت كمي [1] نگرفتهام و دنيا در نظر من بيارزشتر و پستتر از آب بيني بز است.
بلي، از آنچه زير آسمان است فدك در دست ما بود، كه نسبت به آن هم عدهاي بخلشان برانگيخته شد و عدهاي به آن اعتنا نداشتند. خداوند خوب حاكمي است! من فدك و غير فدك را ميخواهم چكنم»؟ [2] .
[1] در عبارت «اتان دبره» بود كه بصورت فوق ترجمه شد.
[2] نهجالبلاغه: نامهي 45.
تحقيق براي يافتن ريشههاي غصب فدك
مقام شامخ اهل بيت عليهمالسلام و زهدي كه در زندگاني داشتند بر همگان معلوم است، و دليل روشني است بر اينكه يك مسئلهي شخصي مالي آن هم در كنار غصب خلافت اين اندازه برايشان مهم نبوده است. اگر چه براي غاصبين مسئلهي اقتصادي فدك بسيار مهم
[ صفحه 84]
بود و از درآمد آن استفادههاي وافري بردند، ولي بهر حال از نظر اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام جهت مالي آن نميتواند باعث بر اقداماتي باشد كه انجام دادند.
با اذعان به اين مطلب، ذهنها معطوف به جنبههاي مهمتري ميشود و جستجو و تدبر براي يافتن علل و اسرار پيگيري اهلبيت عليهمالسلام نسبت به مسئله ضروريتر ميشود.
اكنون اين سؤال مطرح ميشود كه آيا جنبهي ظلم و غصب و برخورد ناجوانمردانه كه در مسئلهي فدك پيش آمد باعث مقابله و مقاومت حضرت در مسئله شد؟ و اساساً آيا مسئلهي مقابله با ظلم و عكسالعمل در مقابل زير پاگذاردن ارزشهاي اخلاقي باعث اقدامات اهلبيت عليهمالسلام شد؟
اگر نيك بنگريم خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله بر ظلمهاي بسياري صبر كردهاند و از همه نزديكتر به فدك غصب خلافت بود كه چند روز بيش از آن صورت گرفته بود. البته بعنوان يكي از علل اقداماتشان قابل توجه است ولي علت اصلي بالاتر از اين است، و همچنان بايد در جستجوي آن بود. براي بدست آوردن علت يا علل اصلي مسئله مطالعه كامل و تحليل همه جانبهي تاريخ فدك از ابتداي فتح آن سرزمين تا پايان اقدامات غاصبين و خطابهي اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام، بهترين راهگشا است و عمق فاجعه و ريشههاي اصلي آن را روشن ميكند، كه در بخشهاي آيندهي اين كتاب به اين مهم خواهيم پرداخت.
راه كشف حقيقت در ماجراي فدك
اينك تجزيه و تحليلي در ماجراي فدك بعنوان مقدمه و آمادگي ذهني تقديم ميشود تا پاسخ كاملي به سؤال اول بحث داده باشيم. براي كشف اسرار حقيقي مسئلهي فدك اين بخش در سه قسمت تقديم شده است.
[ صفحه 85]
بخش 1: اسرار غصب فدك
بخش 2: اسرار مقابلهي اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام
بخش 3: جمعبندي استدلالهاي حضرت زهرا عليهاالسلام در مقابل غاصبين
آنچه در اين بخش مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته در بخشهاي ديگر با مدارك مفصل ذكر شده است، و لذا در اينجا از ذكر منابع خودداري ميشود.
>اسرار غصب فدك
>اسرار پيگيري اهلبيت در مسئلهي فدك
اسرار غصب فدك
در مباني «اصحاب صحيفه» كه در حجة الوداع نوشته و امضا شد و از آن «اصحاب سقيفه» تشكيل شد دو جهت شاخص ديده ميشود كه بدان تصريح كردهاند:
1. پيشگيري از خلافت خاندان وحي و حكومتي كه اهلبيت عليهمالسلام رهبر آن باشند، و اين راهي است كه خدا و رسول براي سعادت و تكامل بشر تعيين كردند.
2. استحكام حكومتي كه ارتباطي با خدا ندارد و نامي از خاندان وحي در آن نيست، و اين ضد راهي است كه خدا و رسول تعيين كردند و جز از جاهليت از جاي ديگري سر بر نميآورد.
اين دو مبناي كلي براحتي ميتواند اعمال و رفتار غاصبين خلافت و غاصبين فدك و صدها حق ديگر را تحليل كند. بسياري از اعمال غاصبين داراي هر دو هدف بوده و تعدادي از آنها هم يكي از دو هدف را دنبال كرده است. آنچه بعنوان اهداف فرعي جلوه كرده همگي در اصل به يكي از اين دو جهت برميگردد.
[ صفحه 86]
با توجه به مطالب فوق، غصب فدك براي غاصبين اهداف مهمي را برآورده ميكرد كه با آن پايههاي اصلي راه خود را استحكام ميبخشيدند، كه ذيلاً به بيان اين مهم ميپردازيم.
در ماجراي غصب فدك آنچه به ضديّت با اهلبيت عليهمالسلام منتهي ميشد جهات زير است:
1. مقابله با مقام عصمت،
2. مقابله با احترام و محبت خاص به اهلبيت عليهمالسلام،
3. زير پا گذاردن مباني ديني كه توسط پيامبر صلي الله عليه و آله تبيين شده بود،
4. پيشگيري از قوانين بعدي اسلام كه بايد توسط اهلبيت عليهمالسلام بيان ميشد،
5. گرفتن منبع مالي از اهلبيت عليهمالسلام.
و آنچه به استحكام حكومت ساختهي بشر برميگردد كه نامي از وحي و اهلبيت عليهمالسلام در آن نيست، از اين قرار است.
1. نشان دادن قدرت بر بدعتگزاري،
2. نشان دادن قدرت اجرايي،
3. طرفدار نمودن مردم نسبت به خود،
4. بدست آوردن منبع مالي براي اقدامات خود.
>مقابله با مقام عصمت
>مقابله با احترام و محبت خاص به اهلبيت
>زير پاگذاردن مباني ديني
>پيشگيري از قوانين بعدي اسلام
>گرفتن منبع مالي از اهلبيت
>نشان دادن قدرت بدعتگذاري
>طرفدار نمودن مردم نسبت به خود
>بدست آوردن منبع مالي براي اقدامات خود
مقابله با مقام عصمت
پايهي دين بر عصمت انبياء و اوصياء عليهمالسلام است، چرا كه اين پيامآوران الهي اگر خطاي عمدي يا سهوي داشته باشند اطمينان بكلي سلب ميشود و مردم به آنچه بعنوان دين پذيرفتهاند اطمينان نمييابند. حكومتي كه غاصبانه تشكيل شده بود قبل از همه بايد اين شرط را حذف ميكرد تا براحتي هوسرانيهايش را مطرح كند. اين بود كه از چند راه به مقابله آن آمد:
[ صفحه 87]
1. با هتك حريم عصمت، و اهانت و جسارت نسبت به مقام با عظمتي كه هيچ خطايي به او نميتوان نسبت داد، در صدد شكستن آن برآمد. اين كه فدك را از فاطمه عليهاالسلام ميگيرند بدان معني است كه تصرف او بجا نيست. اينكه در ميان مردم با او به احتجاج برميخيزند براي شكستن عظمت او است. اينكه در ميان كوچه با جسارتهاي جانسوز سند فدك را از دست او ميگيرند و پاره ميكنند هدفي جز اهانت به عصمت ندارد.
2. با رد سخن مقامي كه آيهي تطهير و عصمت دربارهاش نازل شده رسماً اعلام كرد كه مصداق آيهي تطهير با ديگران يكي است و خصوصيتي در قبول كلامش نيست و لذا از او شاهد ميخواهد.
3. در مقام مخاصمه تا آنجا تجاوز ميكند كه اگر كسي بر عليه مقام عصمت شهادت دهد قبول ميكند و قائل ميشود كه بايد بر او حد جاري كرد!!؟
4. با رد شهادت اميرالمؤمنين عليهالسلام بار ديگر كلام معصوم را رد ميكند.
دشمن با اين طريق خود را معرفي كرد و گرنه مقام عصمت در عظمت خود باقي بوده و هست و تا روز قيامت سفيران پروردگار فقط معصومين عليهمالسلام هستند و بس، و غاصبين براي وارد كردن خود به صحنه، سعي در بيرون كردن مقام عصمت داشتند. البته راه همچنان باز است و آنان كه امام معصوم نميخواهند و به امام خطاكار قانعاند دنباله رو همانانند، ولي آنان كه در پي بدست آوردن اوامر خدا و در نتيجه تحصيل رضاي الهي هستند نميتوانند سخن غير معصوم را بپذيرند مگر آن كه از سخن معصوم گرفته شده باشد.
[ صفحه 88]
مقابله با احترام و محبت خاص به اهلبيت
با توجه به سفارشات اكيد قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله بر مراعات احترام اهلبيت عليهمالسلام و نيز لزوم محبت داشتن نسبت به آنان، كه كشش باطني به سوي آنان در پاكان عالم است، دشمنان اهلبيت عليهمالسلام از اين مسئله رنج ميبردند و در كم رنگ كردن آن نهايت تلاش خود را مينمودند كه در ماجراي غصب فدك به چند صورت جلوه كرد:
1. از اينكه به احترام اهلبيت عليهمالسلام خداوند حق خاصي را به آنان داده باشد ابا داشتند. آنها با بخشودهي پيامبر صلي الله عليه و آله به دليل اينكه بعنوان ذوي القربي به حضرت زهرا عليهاالسلام داده شده بود مخالفت داشتند، و به هيچ عنوان نميخواستند مسئله به صورت عظمت اهلبيت عليهمالسلام مطرح شود و منظور پاك كردن گوشهاي از اين عظمت بود كه در اختصاص فدك به پيامبر صلي الله عليه و آله و سپس به دختر او جلوه ميكرد.
2. مسئلهي رضا و غضب اهلبيت عليهمالسلام و مساوي بودن آن با رضاي پروردگار از اصولي بود كه بطور جدي به مبارزه با آن برخاسته بودند. همچنين اذيت فاطمه عليهاالسلام كه بعنوان اذيت خدا و رسول مطرح بود در ليست برنامههاي آنان بود.
اقدام به غصب فدك از يك سو، ايجاد نارضايتي و غضب فاطمه عليهاالسلام بود و از سوي ديگر آزار دادن آن بانوي بزرگ، و اين هدفي بود كه غاصبين با يك برنامه به هر دوي آنها دست مييافتند. عمر در سخنانش بارها اين مطلب را مطرح كرده كه ناراحت شدن يك زن مسئلهي مهمي نيست تا روي آن حساب شود! آنان ميخواستند نشان دهند كه عمداً اقدام به اذيت فاطمه عليهاالسلام نمودند و او را به غضب درآوردند. ولي ثمرهي كارشان با برنامههاي اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام خنثي شد و طوري شد كه علناً به معذرت خواهي آمدند.
[ صفحه 89]
3. مودت و محبت نسبت به آل پيامبر صلي الله عليه و آله در دين اسلام موضوعيت تمام دارد بطوري كه هيچ عملي بدون آن مورد قبول نيست. اصحاب صحيفه و سقيفه در صدد الغاي اين شرط از اسلام و رواج اسلام بيولايت و محبت اهلبيت عليهمالسلام بودند. يكي از مواردي كه اين هدف به ظهور رسيد مسئلهي فدك بود. پيداست كه اگر مردمي محبت اهلبيت پيامبر خود را داشته باشند نه تنها اموال او را نميگيرند بلكه اموال خود را هم در اختيار او قرار ميدهند.
بقول اميرالمؤمنين عليهالسلام، در زير آسمان فقط يك سرمايه از آنِ زهرا عليهاالسلام بود و آن هم فدك. تمام چشمها به همين ملك فاطمه عليهاالسلام دوخته شد. گويا به يادشان نميآمد كه جا دارد از اموال خود تقديم آنحضرت نمايند و محبت خود را اظهار كنند. اولين معناي غصب فدك بيمحبتي نسبت به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله بود، و اين همان بود كه غاصبين دقيقاً در پي آن بودند.
زير پاگذاردن مباني ديني
ناديده گرفتن فرامين الهي اولين پايه براي بدعتگزار است، چون كسي كه ميخواهد طبق هوي و هوس خود عمل كند ابتدا بايد از قيد اطاعت خداوند بيرون آيد تا بتواند آنگونه كه دلش ميخواهد عمل نمايد.
غاصبين فدك چند فرمان الهي را با اين كار خود زير پا گذاشتند و اين اوامر الهي در آيات قرآن و اعمال و گفتار پيامبر صلي الله عليه و آله جلوهگر بود.
آنان با غصب فدك آيهي «آتِ ذا القربي حقه»، و آيهي «انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً»، و آيهي «يوصيكم اللَّه في اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين»، و آيهي «وورث سليمان داود» و چند آيهي ديگر مربوط به ارث را زير پا گذاشتند.
فدك به دستور خاص الهي به فاطمه عليهاالسلام داده شده بود و آنان با گرفتن آن در واقع دستور الهي را نقض كردند. آيهي تطهير شهادت الهي بود كه فاطمه عليهاالسلام هر سخني بگويد
[ صفحه 90]
راست ميگويد، ولي آنان با شاهد خواستن از فاطمه عليهاالسلام رسماً گواهي خداوند را ناديده گرفتند.
خداوند آيات ارث را براي همهي مردم نازل كرده است و اينان فاطمه عليهاالسلام را بدون هيچ مدركي از آن مستثني دانستند و در واقع تصرف و تحريف در كلام خدا نمودند. خداوند تصريح ميكرد كه انبياء ارث ميبرند و اينان در مقابل خداوند ميگفتند انبياء ارث نميبرند.
از سوي ديگر عمل و گفتار پيامبر صلي الله عليه و آله بعنوان مقام عظماي عصمت حاكي از فرمان خداوند است.
اگر هيچ آيهاي هم دربارهي فدك نبود، همين عمل پيامبر صلي الله عليه و آله كه رسماً فدك را به فاطمه عليهاالسلام بخشيد و در حضور مردم اين كار را انجام داد كه همه دانستند و سند آن را هم تنظيم كرد و نوشت و شاهد هم بر آن گرفت، براي حرمت مخالفت با آن كافي بود.
گويي اعطاي فدك را يك انسان عادي انجام داده است كه به همين آساني آن را غصب كردند و به ارائهي سند و شاهد هم اعتنايي نكردند!
در كنار همهي اينها دستورات ديگر پيامبر صلي الله عليه و آله از قبيل آنكه «البينة علي المدعي واليمين علي من انكر» زير پا ميرفت. اينان قانون معروف اسلام را ميدانستند و رسماً با آن مخالفت ميكردند و بجاي آنكه از مدعي شاهد بخواهند از مدعي عليه شاهد ميخواستند.
آري هدف، نشان دادن بياعتنايي به عمل پيامبري بود كه كار او مظهر ارادهي پروردگار است، «ولاينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي»، و در واقع ميخواستند نشان دهند كه به مقام وحي اعتنايي ندارند. البته عظمت قرآن و مقام وحي جايي نرفت ولي غاصبين خوب معرفي شدند و اهداف آنان خوب تبيين گرديد.
[ صفحه 91]
پيشگيري از قوانين بعدي اسلام
نكتهي بسيار حساسي كه غاصبين اظهار نميكردند ولي بعنوان يك مسئلهي مهم در دل داشتند اين بود كه هنوز بسياري از قوانين اسلام تبيين نشده بود و مقامي متصل به وحي لازم بود تا آنها را بيان كند.
پيدا بود كه امثال ابوبكر و عمر نه قادر بر چنين كاري هستند و نه مردم آنان را بدين عنوان ميپذيرند. چشمها همه به اهلبيت عليهمالسلام دوخته شده بود كه بقيهي احكام الهي را چگونه بيان ميكنند، و غاصبين در صدد انحلال اين مسئله بودند.
آنها خوب ميدانستند كه اگر امروز بيانات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام را دربارهي فدك بپذيرند فردا هم بايد منتظر بيان احكام ديگري از اسلام باشند. اين هم باعث توجه مردم به خانهي وحي بود و هم مانع بدعتها.
لذا با كمال صراحت، پس از شنيدن آن همه استدلالهاي قرآني و استناد به قوانين وضع شده از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله كه هم اميرالمؤمنين عليهالسلام و هم فاطمه عليهاالسلام بيان كردند، رسماً آن را زير پا گذاردند تا نوبت فرداهايي نرسد كه بايد به سخنان ايشان گوش فرا دهند!
گرفتن منبع مالي از اهلبيت
حضرت خديجه عليهاالسلام درس خوبي از خود به يادگار گذاشته بود كه درخت نو پاي اسلام را با ثروت انبوه خود پروريد و از ضربههاي بيامان دشمن نجات داد تا جايي كه خود پيامبر صلي الله عليه و آله به اين مطلب تصريح فرمود: «اسلام به شمشير علي عليهالسلام و اموال خديجه پا گرفت».
اكنون نوبت فاطمه عليهاالسلام بود كه با ثروتي كه در اختيار داشت درخت نوپاي ولايت را از ضربههاي سهمگين دشمن نجات دهد. با توجه به فقر شديد مردم در اول اسلام و اينكه فدك ثروتي نسبتاً مهم بحساب ميآمد، غاصبين وحشت شديدي از اين اموال داشتند كه هم تقسيم آن بين فقرا توسط فاطمه عليهاالسلام اثرات نامطلوبي بر كار آنان ميگذاشت و
[ صفحه 92]
هم ميترسيدند اميرالمؤمنين عليهالسلام آنرا در راه هدف خود صرف كند و بر عليه آنان اقداماتي نمايد. لذا خود ابوبكر به اين مطلب تصريح كرده كه ما با گرفتن بنيهي مالي از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله از اين جهات خيال خود را آسوده ميكنيم. [1] .
[1] به بخش سوم اين كتاب در ص 58 مراجعه شود.
نشان دادن قدرت بدعتگذاري
يكي از اهداف غاصبين آن بود كه در اعلا درجهي جهل به احكام الهي و قوانين اجتماعي ميخواستند خود را بعنوان قانونگذاراني كه در قبض و بسط امور يد دارند جلوه دهند. آنها هم براي بدعتهاي آيندهي خود نياز به چنين خودنمايي داشتند و هم براي مسائلي كه هر ساعت براي اسلام پيش ميآمد و بالاخره بايد جوابي براي آن آماده ميكردند. و پيداست كه قانون از قداست خاصي برخوردار است و بايد نمود كار را طوري پيش بياورند كه ظاهر ديني آن حفظ شود.
غصب فدك را با همين نقشه آغاز كردند، و پس از جعل حديث «ان اللَّه ابي ان يجمع النبوة و الخلافة في اهل بيت واحد» كه ايامي پيش دست به جعل آن زده بودند، اكنون اقدام به دومين جعل در اسلام نمودند و حديثي تحت عنوان «النبي لايورّث» آماده كردند كه اين اقدام ضد ديني خود را ديني جلوه دهند، و از قداست نام پيامبر صلي الله عليه و آله استفاده كنند. با عنوان حديث آنحضرت به جنگ دين بيايند و عملاً ثابت كنند كه قادر به چنين كاري هستند.
از سوي ديگر بعنوان اينكه ميخواهيم درآمد فدك را در راه جهاد با مرتدين به مصرف برسانيم و با آن اسلحه بخريم و لشكر مسلمين را نظام بدهيم ظاهر جالبي به كار خود دادند. لابد تاريخ فراموش كرده است كه با همين اموال خالد بن وليد را سراغ قبيلهاي فرستادند كه بخاطر استقامت بر خلافت اميرالمؤمنين عليهالسلام و نپذيرفتن حكومت غاصبين مورد
[ صفحه 93]
حمله قرار گرفتند و مالك بن نويره بدست آنان كشته شد و خالد در همان شب با همسر او زنا كرد!!
همچنين با شاهد خواستن از فاطمه عليهاالسلام چنين وانمود كردند كه در مسئلهاي كه اموال مسلمين مطرح است حتي از فاطمه عليهاالسلام شاهد ميخواهند و گويي اين اندازه پايبند به احكام دين هستند!
از جهتي ديگر اجماع مسلمين را مطرح كردند و اينكه غصب فدك هر اندازه خلاف و ضد دين باشد مردم طرفدار آن هستند و ما بخاطر مردم اين كار را ميكنيم و الا خود چنان تمايلي به آن نداريم. با اين كار رنگ تقدس ديگري به كار خود دادند و بعنوان يكي از پايههاي قانونگذاري خود آنرا مستحكم نمودند.
اينها همه بعنوان قدرتنمايي بود تا نشان دهند با سابقهي جهل مطلقي كه دارند اخيراً قادر به بدعتگزاري هستند و گويا چيزهايي از دين فهميدهاند و كمكم مشغول تكميل مراحل آن هستند.
البته اسلام يك روز و دو روز نبود كه اين جهل ظاهر نشود و اين مقدس نمايي بر هم نريزد. در طول خلافت غاصبانه هر روز سؤالهاي ديني تازهاي پيش ميآمد و مسائل تازهاي مطرح ميشد كه ناآگاهي غاصبين نسبت به احكام دين روز بروز روشنتر ميگشت و آنچه درصددش بودند بهطور معكوس ظهور ميكرد.
طرفدار نمودن مردم نسبت به خود
غاصبين با توجه به خونهاي ريخته شده در بدر و اُحد كه اميرالمؤمنين عليهالسلام شجاع آن ميدانها بود و همين مردم پدران و فاميل خود را به شمشير علي عليهالسلام از دست داده بودند، توانستند نظر مردم را بر ضد آنحضرت تحريك كنند، و آنان را نسبت به هر چه به نفع آنحضرت تمام ميشود مخالف نمايند.
[ صفحه 94]
از سوي ديگر اخلاق جاهلي كه هنوز آثار آن در مردم باقي بود و گاهي سر از تعصبات بيجا و گاهي از فرهنگ پايين مردم درميآورد، وسيلهي خوبي براي تحريك عواطف و ضماير مردم بود. اينكه حقي به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله اختصاص داشته باشد مسئلهاي بود كه خيلي راحت ميشد مردم را بر ضد آن تحريك كرد. اينكه ثروت بزرگي در اختيار فاطمه عليهاالسلام باشد مطلبي بود كه خوب ميشد از آن استفادهي منفي برد. اينكه فدك مايهي عظمت علي و فاطمه عليهماالسلام باشد نقطهاي بود كه براحتي ميشد آنرا به رخ مردم كشيد.
اين مجموعه را غاصبين بخوبي درك ميكردند و از آن براي جمع مردم بر ضد خاندان رسالت استفاده ميكردند و انصافاً نتايج خوبي هم ميگرفتند. آنگاه كه ابوبكر از استدلال در مقابل مقام ولايت كبري عاجز ميشد فوراً مسائل را بر عهدهي مردم ميگذاشت و ميگفت: اين كار را مردم بر عهدهي من قرار دادند، و من خواستهي آنان را اجرا كردم، و اكنون هم حاضرم مردم بين من و تو قضاوت كنند.
حضرت زهرا عليهاالسلام هم دقيقاً همين جهت را هدف سخنان خود قرار داد و فرمود: در جايي كه خدا حكم مخالف داشته باشد و مقام عصمت سخن بگويد، رضايت و اتفاق مردم ارزشي ندارد.
بدست آوردن منبع مالي براي اقدامات خود
از آنجا كه منبع مالي حكومت غاصب قوي نبود و از سوي ديگر جنگهايي تحت عنوان مرتدين مطرح شده بود، نياز به يك درآمد كلان بخوبي احساس ميشد و فدك در اين جهت يك منبع استثنايي بود. آنان بخوبي ميدانستند كه به چنگ آوردن اين منبع مشكلات بزرگي را حل ميكند، و به همان اندازه كه گرفتن آن از اهلبيت عليهمالسلام مهم است، بدست آوردن آن براي حكومت خود از آن مهمتر است.
[ صفحه 95]
تا اينجا اجمالي از اهداف غاصبين در غصب فدك بيان شد و اينك ببينيم چرا اهلبيت عليهمالسلام اينگونه مسئله را پيگيري كردند.
اسرار پيگيري اهلبيت در مسئلهي فدك
در مقابل نيتهايي كه غاصبين براي غصب فدك داشتند، اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اهدافي متقابل به اضافهي مقاصد مقدس ديگري در نظر داشتند كه آنگونه برخورد كردند و استقامت نمودند.
در بين اين اهداف فقط يكي به خود اهلبيت عليهمالسلام مربوط ميشد و بقيه مقابله با دشمنان دين به صور مختلف بود تا از اجراي اهداف خود عاجز شوند.
>دفاع از عصمت اهلبيت
>معرفي مبغضين و اذيت كنندگان فاطمه
>اعتراض و معرفي بدعتگزاران جاهل
>اثبات ضديت غاصبين با دين خدا
>مقابله با استناد كارها به اجتماع و اتفاق مردم
>شكستن قدرت ظالم و مقابله با زور
>ندادن شرايط مالي به غاصبين
>در دست داشتن شرايط مالي مناسب
دفاع از عصمت اهلبيت
آنچه به اهلبيت عليهمالسلام مربوط ميشد ايستادگي در مقابل خدشهدار شدن عظمت مقام عصمت بود. در واقع غاصبين كه بدون محاكمه فدك را غصب كردند در درجهي اول خواستند فاطمه عليهاالسلام را در تصرف فدك ناحق جلوه دهند و در مرحله دوم كار خود را حق به جانب نشان دهند و در مرحلهي سوم طلبكار هم باشند كه اصلاً از روز اول چرا فاطمه عليهاالسلام خودش فدك را تقديم نكرده است!!!
آنچه بعنوان استدلالها و اتمام حجتها در مقابل غاصبين انجام گرفت كه مجموعهاي از آيات قرآن و كلمات پيامبر صلي الله عليه و آله و عرفيات مسلم اجتماعي و اخلاقي است، براي آن بود كه اگر سكوت ميكردند آيندهي تاريخ چنين قضاوت ميكرد كه نكند فاطمه عليهاالسلام هم به ناحق آنرا در تصرف داشته كه وقتي از او گرفتند هيچ نگفت؟!
[ صفحه 96]
بخصوص آنكه دشمن در پي سوژهاي بود كه اين جهت را براي اهلبيت عليهمالسلام ثابت كند.
لذا قبل از هر دليلي، واضحترين جهت در اقدام و استقامت آن دو معصوم در مسئله، اثبات حقانيت خود و پيشگيري از اهداف خبيث غاصب بود تا قداست مقام عصمت به هيچ عنوان تحت سؤال نرود و براي هميشه تاريخ بدانند كه اموال دنيا- به هر بزرگي كه باشند- كوچكتر از آنند كه مقام شامخ معصوم را پايين بياورند.
درجهي رفيع عصمت كه به عرش ميسايد و از جانب خداوند است بمعناي صاحب اختيار كل جهان است و تصرف در تكوين و تشريع مطرح است. اين مقام را كجا كه سبك مغزاني در صدد نسبتهاي پيش پا افتادهاي باشند كه از دهان و شكم تجاوز نميكند؟!
با در نظر گرفتن اين جهت اصلي كه به خود اهلبيت عليهمالسلام مربوط ميشد ميپردازيم به جهاتي كه مربوط به دشمن بود و بايد انجام ميشد.
معرفي مبغضين و اذيت كنندگان فاطمه
غاصبين و مردم واقعاً در پي قطعه زميني بنام فدك نبودند، چرا كه زمين براي غصب كردن بسيار بود و لزومي نداشت از ميان آن همه باغهاي حجاز كه در چهار سوي مدينه بود فقط سراغ فدك بيايند.
اين اقدام ناجوانمردانه، فقط عيار حب و بغض را روشن كرد. وقتي گرفتن ملك فاطمه عليهاالسلام مطرح شد بسياري از دلها از خوشحالي تپيدن گرفتند و قرار از كف دادند. آنگاه كه فهميدند حضرت زهرا عليهاالسلام از اين اقدام بشدت منزجر شده است بيشتر شتاب گرفتند و بغض خود را ظاهر كردند. آنگاه كه اذيت دختر پيامبر صلي الله عليه و آله به ميان آمد جمعيت بيشتري جمع شدند، و آنگاه كه جسارتي عظيم به فاطمه عليهاالسلام صورت گرفت كسي لب باز نكرد.
[ صفحه 97]
اين زمينه محك خوبي براي باز كردن سفرهي دلها بود تا معلوم شود مسئله بر سر قطعه زميني نيست، بلكه اين بغضهاي نهفته با خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله است كه چنين بروز كرده است. اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام هم با مقاومتشان خواستند هرچه بيشتر اين باطن نهفتهي غاصبين و طرفدارانشان را روشن كنند. هرچه استقامت بيشتر ميشد بغض و اذيت اوج ميگرفت و نشان ميداد كه چند نفر در محبت فاطمه عليهاالسلام باقي ماندهاند، چند نفر با دشمن او دشمناند، و چند نفر دشمن او و طرفدار دشمن اويند و آمادهاند تا كينههاي كهنه را خالي كنند.
اين بهترين نتيجهاي بود كه ميتوانست براي نسلهاي آينده روزنهاي براي تحليل صحيح وقايع باشد و چنين هم شد. امروز همه ميدانند كه دوست فاطمه عليهاالسلام فدك او را غصب نميكند و قلب او را نميآزارد و گريهي او را بلند نميكند و در كوچه او را مورد جسارت قرار نميدهد، و براي قطعه زميني اين همه دختر پيامبر صلي الله عليه و آله را به مسجد و محاكمه نميكشاند. اكنون كه دشمن زهرا عليهاالسلام شناخته شد عضويت در هر دو جبهه اختياري است. اينكه فاطمه عليهاالسلام به دشمنان خود اعلام كرد: «حتي يك كلمه با شما سخن نخواهم گفت تا نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بروم و شكايت شما را نزد او ببرم» تا آخر روزگار خط فاطمه عليهاالسلام را براي شيعيان و طرفدارانش روشن كرد.
اعتراض و معرفي بدعتگزاران جاهل
از اهدافي كه بر عهدهي رهبران دين است معرفي بدعتگزاران و تبيين روش آنان است تا مردم گمراه نشوند. اين بيان بايد طوري صاحبان بدعت را معرفي كند كه هم ترفندهاي آنان شناخته شود و هم براي آيندگان راه روشني ارائه شده باشد.
اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام در چندين مرحله اتمام حجت- كه شرح آن خواهد آمد- بخوبي مشت بدعتگزار را باز كردند كه هم با قرآن ضديت مينمايد و هم گفتههاي پيامبر صلي الله عليه و آله را زير پا ميگذارد و هم به آساني به پيامبر صلي الله عليه و آله دروغ و افترا
[ صفحه 98]
ميبندد و هم به سادهترين مباني قضاوت جاهل است و نميداند از كه شاهد بخواهد و از چه كسي قَسَم طلب كند، و هم جهل مطلقي نسبت به همهي جوانب ديگر بر مغز او حاكم است كه حتي قادر نيست باطل خود را نيك جلوه دهد!
پس از احتجاجات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام، ابوبكر و عمر بطوري خلع سلاح شده بودند كه رسماً گفتند: «ما قادر به مخاصمه با شما نيستيم و جواب شما را نميتوانيم بدهيم، ولي بايد (به زور!) آنچه ما ميگوئيم انجام شود». وقتي اين اقرار را نمودند حقيقت تمام عيار جلوه كرد و بدعتگزار بخوبي معرفي شد و هدف حاصل گرديد.
اثبات ضديت غاصبين با دين خدا
فدك سبب خوبي شد براي معرفي باطن و خميرهي اصلي غاصبين تا پايهي كار بر همه روشن باشد.
هدف اصلي غاصب، محو اثر دين و طبعاً محو حافظين دين از صفحهي اجتماع، و محو آثار و يادگارهاي يادآور دين و پيامبر صلي الله عليه و آله بود تا راه براي بازگشت سريع به جاهليت باز باشد. وقتي مدافع دين نبود و آنگاه كه دين در اجتماع كم رنگ شد و آنچه يادآور و احيا كنندهي دين در اذهان است از انظار مردم پاك شد، براحتي ميتوان مردم را به جاهليت سوق داد و بدعتها را به جاي خالي دين جايگزين كرد. بدعتها چيزي جز همان مباني جاهلي و اخلاق جاهليت نيستند.
در مسئلهي فدك كه در ظاهر بعنوان غصب يك ملك شخصي بروز كرده بود، اميرالمؤمنين و حضرت زهراعليهما السلام سعي وافري نمودند تا اين حقيقت را به مردم برسانند كه در سايهي اين مسئله ضربههاي سهمگيني بر پيكر دين وارد ميشود و اين مقدمهاي براي گامهاي بعدي خواهد بود.
[ صفحه 99]
مقابله با استناد كارها به اجتماع و اتفاق مردم
در دين خدا حكم و امر از آن خدا و نمايندگان اوست. مردم بعنوان مجموعهي محترمي بنام اجتماع و جامعه مطرح هستند، ولي قدرت تشخيص حقايق و حكمتها در حد عقل ضعيف بشر نيست، و در اين مورد انسانها بارها و بارها امتحان دادهاند و خود نتيجهي خسران آن را گرفتهاند.
ابوبكر و عمر در چنين اقدام جسورانه، مستمسكي بعنوان اتفاق مردم را به ميان آورده بودند، كه حضرت در چند جبهه با آن مقابله كرد و در پايان خودِ اجماع كنندگان را مورد خطاب قرارداد كه بر فرض قبول اتفاق، چه حق داريد كه بر سر باطل اتفاق كنيد و چه كسي اين اجازه را به شما داده است؟ اگر همهي مردم روي زمين هم بر باطل اتفاق كنند به خدا ضرري نميرسانند و حقيقت تغيير نخواهد كرد.
اضافه بر آنكه سوء استفادهي غاصبين از حال رواني مردم و در نظر گرفتن سوابق آنان و استفاده از ترفندهاي اخلاقي و ارائهي مظاهر تقوا و حاكم كردن زور در اجتماع براي حصول اجماع، همه باعث بوجود آمدن اين حالت خاص شده بود، و با اين اقدام حضرت همهي اين ترفندها بر ملا شد.
شكستن قدرت ظالم و مقابله با زور
نكتهي جالبي كه فطرتاً براي هر بشري قابل درك است مقابله با ستم و اعلام نفرت از آن است. اگر فدك را ضمن يك خواهش و تقاضا از حضرت مطالبه ميكردند شايد شكل مسئله فرق ميكرد. اگر لااقل مجلس محاكمهاي تشكيل ميدادند باز صورت كار تغيير ميكرد.
[ صفحه 100]
اينكه براي تصرف ملكي كه تحت تصرف كسي است بدون طي مراحل قانوني و محاكمه و شنيدن دليل مدعي و مدعي عليه، با استفاده از زور مأموراني بروند و نمايندهي حضرت زهرا عليهاالسلام را از فدك بيرون كنند، حاكي از حكومت قلدري و آغاز هرج و مرج در اجتماع است.
براي آنكه مردم بدانند اگر ابوبكر به خيال خود سخن حقي هم دارد بايد به شكل قانوني مطرح كند و پس از استماع سخن طرفين وقتي حكم صادر شد عمل نمايد، اين اقدامات حضرت زهرا عليهاالسلام از نظر قوانين قضاوت بينالمللي نيز آنان را محكوم كرد و هر بشري با هر آئين و مذهبي ميتواند دربارهي مسئلهي فدك قضاوت كند و ببيند كه سادهترين مسئلهي قضائي دربارهي آن رعايت نشده است!
ندادن شرايط مالي به غاصبين
مسئوليت كمك به ظالم از مسايلي است كه خداوند بر سر آن مردم را مؤاخذه مينمايد، چرا كه كوچكترين ياري و اعانت به ظالم شركت در ظلم اوست.
سكوت در مقابل غصب فدك يك وجههاش كمك كلان مالي به غاصبين بود كه از طريقي بنام اسلام با مسلمانان ميجنگيدند و از سوي ديگر پايههاي حكومت خود را محكم ميكردند و از سويي بازكردن راه براي ادامه بدعتگزاريها بود.
لذا مقابلهي حضرت، براي بيرون آوردن اين اعانهي مالي از دست حاكم غاصب بود تا سالهاي سال انحرافاتي كه پيش خواهد آمد از اين تقويت روزهاي اول سرچشمه نگرفته باشد. اگر چه اين مقابلهي حضرت در ظاهر اثري نبخشيد ولي صاحب اموال آخرين تلاش خود را براي بيرون آوردن آن از چنگ غاصب نمود و در پيشگاه الهي معذوريت خود را ثابت كرد.
[ صفحه 101]
در دست داشتن شرايط مالي مناسب
وقتي كسي مالي را غصب ميكند اكثراً مردم مالك را فراموش ميكنند و فقط در صدد آنند كه آيا متصرف جديد كار درستي كرد يا نه؟ در حاليكه هركس براي احياي حقوق خويش قيام كند به طبيعيترين حق خود اقدام كرده و هيچ خجالت و ملامتي هم ندارد.
اگر ما بگوئيم كسي اموال حضرت زهرا عليهاالسلام را به سرقت برده بود و حضرت براي بازگرداندن آن اقدام فرمودند اين به معناي دنيا طلبي است؟! آيا اشخاصي كه به دنيا اعتنا ندارند بايد گرسنه بمانند و دنيا پرستان هرگونه كه مايلند به چپاول بپردازند؟
حضرت زهرا عليهاالسلام ميفرمايد: «اين ملكي بود كه برايم عزيز بود چرا كه از جانب خداوند و بدست پيامبرش عطا شده بود، و اين را براي فرزندانم نگاه داشته بودم كه آنان به مردم محتاج نباشند». آيا دفاع از چنين جنبهي اقتصادي زندگي آن هم در مقابل كسي كه آنرا به زور گرفته، مشكلي دارد؟ و اصلاً جاي سؤال و اشكال است؟ گذشته از اينكه تا آن روز اين اموال به مصرف فقرا ميرسيد و دلهايي شاد ميشد كه اكنون بايد با دست خالي از درِ خانهي فاطمه عليهاالسلام باز گردند!
حضرت زهرا عليهاالسلام اين اموال را در مصارفي خاص مصرف ميكرد و اينك بايد ببيند در ضد آنچه خود مايل به صرف آن است خرج ميشود و او همچنان قادر بر دفاع از اموال خود نيست. آيا دفاع براي چنين ثروت حلالي از سادهترين اقدامات هر بشر و هر مسلمان نيست؟
از همه جالبتر اينكه مسئله بر سر مبلغي اندك نبوده كه هركس از فاصله دور با خطاب و عتاب بگويد اين ارزشي ندارد، گذشت كنيد! چطور مصرف آن براي غاصبين شيرين است، و فقط بايد به كام فاطمه عليهاالسلام تلخ شود؟
[ صفحه 102]
تا اينجا سعي شد اسراري كه عيناً از كلام شخص اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام استفاده شده ارائه گردد و مسلماً جهاتي هست كه زمينهي اجتماعي براي بيان آنها آماده نبوده است. به اميد آن روز كه با ظهور حضرت بقية اللَّه الاعظم عجل اللَّه تعالي فرجه و محاكمهي غاصبين بدست يداللهي آن امام حاضر، حقايق و نهفتههاي ديگري از فدك بر ما فاش شود.
[ صفحه 104]