بخش 37
خوش خلقی شیعه
خوش خلقي شيعه <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
پرسش 35: چرا ما «شيعيان» با روي خوش و با حسن خلق و كمال مهرباني با آنان برخورد ميكنيم ولي آنها نوعاً با ديد عناد و دشمني و لجاج با ما برخورد ميكنند و حتي برخي از آنان نسبت شرك و تهمت قبر پرستي بما ميزنند، منشأ و علت اين گونه برخوردها چيست؟
پاسخ: مكتب تشيع در راستاي پيروي از قرآن كريم و به تبعيت از سنت و اهل بيت رسول اللَّهصلي الله عليه وآله وسلم روشي جز مهر و محبت و خوش خلقي نسبت به همه مسلمانان، نميپذيرد و نميپسندد و در واقع مقتضاي مكتب و نشان شيعه بودن شخص، خوش رفتاري و خوش زباني با ديگران است، به طوري كه فقها و مراجع تقليد فرمودهاند: شايسته است شيعيان در نماز جماعت اهل تسنن شركت كنند و با حضور خود تأليف قلوب نمايند و از آنچه موجب تفرقه و بدبيني است پرهيز كنند. ولي از بين اهل تسنن، عدّهاي با ديد ديگري به شيعه و خصوصاً به ايرانيها نگاه ميكنند و مبلغين آنها در بين مردم وانمود كردهاند كه شيعيان، اعمال شركآميز انجام ميدهند و حتي در مدارس و در رسانههاي گروهي و در خطبه نمازهاي جمعه [1] عليه شيعه برنامه دارند و شيعيان را متهم ميكنند كه بدعت گذار و مشركند و همين تبليغات و تهمتها موجب بدبيني آنها نسبت به شيعه شده است.
البته گاهي اعمال عوامانهاي از ايرانيها ميبينند و آنها را دليل و مدرك تهمتهاي خود قرار ميدهند كه ما بايد مراقب باشيم و بهانه دست آنها ندهيم و سبب وهن مذهب و بد نامي شيعه نشويم، از ريختن نامه در بقيع يا ريسمان و پارچه بستن به پنجرههاي بقيع يا شمع روشن كردن و خاك از بقيع برداشتن و يا پشت ديوار بقيع نماز خواندن و مانند اين امور، پرهيز كنيم.
در گذشته شبها كه حضور در پشت بقيع آزاد بود متأسفانه برخي از عوام پشت بقيع شمع روشن ميكردند كه ديوار سياه ميشد، پارچه و ريسمان و قفلهاي متعدد به پنجرهها ميبستند نامههاي مختلف با عباراتي، خطاب به ائمه بقيععليه السلام، به فاطمه زهراعليها السلام، به امام زمانعليه السلام داخل بقيع ميريختند.
صبح كه مأمورين ميآمدند و آن وضع را ميديدند، آن قفلها و ريسمانها و نامهها را مشاهده ميكردند، شروع به بدگويي و توهين به شيعيان ميكردند و انواع فحش و سب و لعن و نسبتهاي ناروا به شيعه و به ايراني نثار ميكردند.
يكي از آنها ريسمانها و كهنهها را با چاقو ميبريد و با غيظ و غضب رو به اينجانب گفت: شما ميگوييد ما مسلمان و جعفري هستيم، اگر مسلمان و شيعه جعفر بن محمدعليه السلام هستيد، اين كارها چيست كه انجام ميدهيد؟ اين قفلها و اين نامهها چيست؟ چرا حاجات خود را از خدا نميطلبيد؟ چرا بجاي دعا و خواندن قرآن به اين كارها رو ميآوريد؟
به او گفتم: آيا ديدهاي يك اهل علم، يا خردمند چنين اعمالي انجام داده باشد يا در كتابي دستور اين قبيل اعمال را در اينجا داده باشند؟
گفت: نميدانم ولي هر چه هست كار شما است و غير ايرانيها اينجا نيستند و چنين كارهايي نميكنند و نامهها هم به فارسي نوشته شده است.
گفتم: اين كارها از جانب افراد نادان و بي سواد سر ميزند و روحانيون مرتب تذكر ميدهند ولي آنها گوش نميدهند، بعد گفتم: اين اعمال را نبايد انجام دهند ولي در عين حال مجوّز تهمت و ناسزاگويي به آنها نميشود، اينها شرك و كفر نيست، در نهايت اشتباه است و از روي جهالت انجام دادهاند. اين را گفتم و رفتم و او همچنان بدگويي ميكرد. خداوند همه ما را بوظائف ديني و اخلاقي آگاه فرمايد و از آنچه موجب توهين به شيعه و مذهب حقّه جعفري ميشود بر كنار دارد. امام صادقعليه السلام فرمود:
«معاشر الشيعة كونوا لنا زيناً و لا تكونوا علينا شيناً، قولوا للناس حسنا واحفظوا السنتكم وكفّوها عن الفضول وقبح القول».
آبروي ما باشيد و ما را زشت و بد جلوه ندهيد و نسبت به مردم خوش زبان باشيد و زبانت را حفظ كنيد و از حرفهاي بي فايده و زشت خودداري كنيد [2] .
در هر حال، حرف آن گروه خاص به شيعيان و ساير مسلمانان اين است كه ميگويند: هر عمل ديني كه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم يا صحابه آن حضرت انجام دادهاند، مشروع و جايز است و آنچه نبوده و انجام ندادهاند و بعد از آنها رايج شده است بدعت و حرام و موجب شرك و خروج از دين است، چون اگر در اين كارها كه بعداً رايج شده، خير و مصلحت بود، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و صحابه در انجام آن بر ما پيشي ميگرفتند و از اينكه آنها انجام ندادهاند معلوم ميشود خير و مصلحت در انجام آنها وجود ندارد.
روايتي نيز نقل كردهاند كه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم مسلمانان را از انجام كارهايي كه سابقه ندارد بر حذر داشته و فرموده است:
«ايّاكم و محدثات الأمور فإن كل محدثة بدعة و كل بدعة ضلالة».
از اموري كه تازگي دارد پرهيز كنيد بدرستي كه هر امر تازه (كه در دين سابقه نداشته) بدعت است و هر بدعتي ضلالت و گمراهي است. [3] .
بر اين اساس مدعي هستند كه بعضي اعمال چون در عهد رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و در زمان صحابه انجام نشده و سابقه ندارد، بدعت و حرام است و برخي از آنها شرك اكبر و مرتكب آن كافر است، و حتي اينكه ابن تيميه گفته است:
هر كس برخي از اين كارها را انجام دهد توبه داده ميشود و اگر توبه نكرد كشته ميشود. [4] (يعني بايد او را كشت و خونش هدر است) و آن اعمال كه به نظر آن گروه بدعت و موجب شرك و كفر است، بقرار ذيل ميباشد.
>اعمالي كه به نظر عدهاي از آنان بدعت و حرام است
>توجه به روايت صحيح بخاري
>بنيان گزار گروه تندرو
>مناظره مرحوم آية الله خويي با عالم حجازي
>يك گفتگو
[1] مانند آنچه در حضور آقاي هاشمي رفسنجاني انجام دادند.
[2] سفينه البحار، باب الشين بعده الياء: الشيعة واوصافهم.
[3] نقل از كتاب، فتاوي مهمة لعموم الامة، تأليف عبداللَّه بن باز،شماره 11، ص 32 و تحفة الاخوان او، ص 8.
[4] ابن تيميه در رساله زيارت القبور و الاستنجاد بالمقبور، ص19 گفته است: «و اما من يأتي الي قبر نبيّ او صالح... و يسأله ويستنجده فهذه علي ثلاثة درجات، احدها ان يسأله حاجته مثل ان يسأله ان يزيل مرضه او مرض دوابه او يقضي دينه او ينتقم منعدوه او يعافي نفسه و اهله و نحو ذلك ممّا لايقدر عليه الا اللَّه عزوجل، فهذا شرك صريح يجب ان يستتاب صاحبه فان تاب و إلا قتل»
و در صفحه 59 گفته است: هر كس به غير خدا استغاثه كند واز غير خدا مدد بجويد كافر است و توبه داده ميشود و اگر توبهنكرد كشته ميشود.
اعمالي كه به نظر عدهاي از آنان بدعت و حرام است
1. سفر كردن به قصد زيارت قبر رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و ائمهعليهم السلام و كليّه اماكن مقدسه و مساجد، جز مسجد الحرام و مسجد النبي و مسجد الأقصي.
2. گنبد و بارگاه و گلدسته و هرگونه بنايي روي قبر ساختن. - قبر هر كس كه باشد -.
3. چيز روي قبر نوشتن.
4. روي قبر يا كنار آن قرآن خواندن.
5. ضريح و منبر رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و ضريح و ساير آثار متعلق به ائمهعليهم السلام و اعتاب مقدسه آنان را بوسيدن و دست كشيدن و صورت بر آنها نهادن.
6. بوسيدن و دست كشيدن به اركان كعبه و صورت نهادن به ديوار كعبه و مقام ابراهيمعليه السلام و هر جمادي از جمادات، جز حجر الأسود.
7. توسل به انبياء و اولياي خدا و آنان را بين خود و خدا واسطه قرار دادن و دعاي توسل خواندن و يا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و يا عليعليه السلام و يا حسنعليه السلام و يا حسينعليه السلام و مانند اينها گفتن.
8. نذر كردن براي مشاهد مشرفه و براي تعمير و روشنايي آنها، شمع روشن كردن و نذر گوسفند و قرباني براي زوار و مانند اينها. - كه مدعي هستند اين قبيل نذرها براي غير خدا است و بدعت و حرام است -.
9. كار خير انجام دادن و ثوابش را به ديگري كه زنده است هديه كردن.
10. از رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و ساير انبياء و اولياي خدا طلب شفاعت نمودن.
11. در حالي كه زائر رو به قبر رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم يا ساير قبور ايستاده است، دست به دعا بلند كردن. - ميگويند: بايد رو به قبله دعا كرد و رو به قبله دست به دعا بلند كرد -.
12. روي قبر و كنار آن نماز خواندن و دعا كردن. - قبر هر كس كه باشد -.
13. به غير خدا استغاثه نمودن.
14. براي غير خدا خم شدن.
15. دور قبر گرديدن. (طواف قبور)
16. جلوي كسي بلند شدن.
17. در مواليد و اعياد مذهبي جشن گرفتن.
18. مجلس عزاداري تشكيل دادن.
19. براي كسي كه فوت كرده مجلس ختم و فاتحه گرفتن و اطعام كردن.
20. به غير خدا قسم ياد كردن.
21. همخواني و همآهنگ چيز خواندن، اعم از قرآن يا دعا و شعر و حتي صلوات دستهجمعي فرستادن.
22. «اللهم بحرمة فلان عندك» گفتن.
و غير اينها از كارهايي كه به اسم دين و به عنوان عبادت انجام ميشود و حال اينكه در صدر اسلام چنين اعمالي نبوده و انجام ندادهاند و همه اينها را بدعت و شرك دانسته و ميگويند هر كس يكي از اينها را انجام دهد از دين خارج است. [1] .
آري آنها طبق اين طرز تفكر مدعي هستند كه اعمال نام برده بدعت و موجب شرك است و انجام آنها حرام ميباشد و ميدانند و ميبينند كه برخي از اين امور در كتابهاي شيعيان موجود است و نيز توسلات و دعاهاي دسته جمعي و نذورات و زيارت رفتن شيعيان را ميبينند و براي آنها از همه ناگوارتر شهرت زيارت عاشورا است كه مشتمل بر لعن است و توسط شيعه تكثير و خوانده ميشود، همچنين شدت علاقه شيعه را به ائمه بقيع و ام البنين مادر ابوالفضل العباسعليه السلام را مشاهده ميكنند و اين جهات همه دست بهم داده و سبب تندي و خشونت آنها نسبت به شيعه ميباشد.
[1] درباره بدعت بودن امور نام برده به رساله «زيارت القبور والاستنجاد بالمقبور» ابن تيميه، و به كتاب «تحفة الاخوان» بن باز، و«فتاوي مهمة» بن باز و «صلاة المؤمن» القحطاني، ص 136،مراجعه شود.
توجه به روايت صحيح بخاري
به اين روايت از صحيح بخاري توجه كنيد
سعد بن عباده بيمار شد، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم با عبدالرحمن بن عوف و سعد وقاص و ابن مسعود به عيادت او رفتند، اهل بيت سعد بن عباده دور او جمع و او را احاطه كرده بودند رسول اللَّهصلي الله عليه وآله وسلم احوال او را پرسيد و شروع كرد به گريه كردن، همراهان حضرت نيز با ديدن گريه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم شروع به گريه كردند، سپس رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: خداوند به گريه و اشك چشم و حزن قلب، كسي را عذاب نميكند، بلكه بواسطه زبان كه حرفهايي كه نبايد بزند و ميزند، عذاب ميكند يا ترحم ميكند، [سپس در ادامه روايت نقل كردهاند كه] بدرستي كه ميّت به سبب اينكه اهلش بر او گريه ميكند، عذاب ميشود. و عمر بن الخطاب اين گونه بود كه در گريه بر مرده با عصا كتك ميزد و سنگ پرتاب ميكرد و خاك ميپاشيد.
شايد برخي برخوردهاي آنان نيز از اينگونه روشها الهام گرفته باشد.
«و كان عمر رضي اللَّهعنه يضرب فيه بالعَصاء و يَرمِي بالحجارة و يَحثي بِالتُّراب». [1] .
[1] صحيحبخاري، كتابالجنائز باب البكاء عند المريض، ص209، ح1304 و صحيح مسلم، كتاب الجنائز «باب البكاء علي الميت» ص 394، ح 924.
بنيان گزار گروه تندرو
به طور خلاصه اول كسي كه با زيارت اولياء و بناي مزارها مخالفت كرد ابن تيميه حراني (م 728ق) است كه پدرش حنبلي مذهب بوده و پس از او شاگردش ابن قيّم جوزيّه (م751ق) است كه عقايد استادش را دنبال كرد و در اين رابطه كتابهايي هم نوشتهاند.
ابن تيميه معتقد بود پيرايه هايي بر دين اسلام بسته شده كه ميبايست آنها را كنار گذارد و به سادگي اوليه اسلام برگشت منتها در اين عقيده به افراط رو آورد و روايات و سيره عملي مسلمانان را ناديده گرفت و مدعي شد كه بنا بر قبور و سفر براي زيارت بدعت است.
شاگردش ابن قيم از عقايد استاد دفاع كرد ولي اين دو نفر با مخالفت علماي اسلام، روبرو شدند و كاري از پيش نبردند تا اين كه محمد بن عبدالوهاب نجدي معتقد به همان عقيده شد و چون شخصي سياسي بود و زمينه را براي ايجاد يك گروه و فرقه خاصي مناسب ديد خود را به عنوان مصلح ديني معرفي كرد و دست و سياست نيز با او همراهي نمود و پس از مدتي مردم را به مرام تازه يعني همان عقايد ابن تيميه سوق داد.
محمد بن عبدالوهاب به مدينه منوره رفت و براي اولين بار مسلمانان را از توسل و تبرك به قبر پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم منع كرد و سرانجام فرقهاي تشكيل داد.
در بدو امر نام اين فرقه به نام بنيانگزار آن مرام بود و وهابي خوانده ميشدند ولي پس از مدتي نام خود را عوض كرده و خود را سلفي خواندند و مدعي هستند كه از سلف اسلام و سنت رسول اللَّهصلي الله عليه وآله وسلم پيروي ميكنند و در زمينه توحيد و برخي از اعمال عبادي با اكثر مسلمانان اعم از شيعه و سني مخالف و در تضاد هستند.
برهمين اساس در سالهاي 1160 تا 1206 (ه.ق) به نام دفاع از توحيد و مبارزه با شرك جمع كثيري از مسلمانان را قتل عام كردند و در سال 1216 (ه.ق) با يك حمله غافلگيرانه به كربلا هجوم آورده وبه تخريب حرم مطهر امامحسينعليه السلام و ساير اماكن مقدسه كربلا پرداختند و اموال با ارزش اماكن مقدسه را به غارت بردند و جمع كثيري از اهالي كربلا را كشتند و به پير و جوان، زن و مرد رحم نكردند و خانههاي زيادي را غارت كردند.
در سال 1343 (ه.ق) قبور بزرگان اسلام را در حجاز تخريب كردند، در روز هشتم شوال قبور ائمه بقيع وساير اماكن مقدّسه را منهدم نمودند، جز قبر پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم را كه از ترس نفرت عموم مسلمانان متعرض آن نشدند [1] .
اين گروه اكثراً خشن، متعصب، قشري و بي منطق هستند و بجاي توجه به دليل و برهان و عقل و عاطفه، بر عناد و لجاج و خشونت و تهمت زدن تكيه كرده و مسائل اسلام را در مبارزه با چند مسأله مانند زيارت، توسل، گريه بر اموات، شفاعت خلاصه كردهاند و به اندك چيزي بطور جدّي به مسلمانان نسبت شرك وكفر ميدهند وچنانچه قدرت بدستشان بيايد به سادگي خون و مال هر مسلماني كه با آنها هم عقيدهنباشد مباح و حلالميدانند. [2] .
از سويي پيروان خود را عملاً از مباحث مهم اسلام مانند عدالت اجتماعي، مسائل اقتصادي، سياسي و شناخت دشمنان اسلام و مسلمين دور نگاه داشته و آنها را نسبت به روش استعمارگران و اهداف شوم آنها ناآگاه و بي تفاوت ساختهاند.
در موسم حج و عمره افرادي را كه بزبان فارسي آشنا هستند، تجهيز ميكنند و آنها در جمع زائران و گاهي در قبرستان بقيع همان حرفها و تهمتها را با تندي و خشونت مطرح و همه را مشرك و كافر ميخوانند، گاهي كه دانشجويان ايراني مُشَرّف ميشوند سراغ آنها ميروند و كتابهايي مشتمل بر عقايد انحرافي و يا كتابهايي بر ضد تشيع و بر عليه فقهاي شيعه در اختيار آنان قرار ميدهند، از ورود كتابهايي مانند الغدير، المراجعات و شبهاي پيشاور و مانند اينها سخت جلوگيري ميكنند، حاضر نيستند با علماي شيعه كه از نجف اشرف و قم و ساير بلاد شيعه مشرف ميشوند، بحث و تبادل نظر كنند.
در قبرستانهاي مورد توجه مسلمانان، خصوصاً شيعيان، تابلوهايي نصب كرده و روي آنها آيات و رواياتي نوشتهاند كه مربوط به كفار و مشركين است و گويا زائران آن اماكن مقدسه مشرك و كافر هستند و آنها ميخواهند با ارائه آن آيات و روايات زائران را به اسلام دعوت كنند.
يك نفر از آنها به يك ايراني نسبت شرك داد، با تندي به او گفتم: يعني ميگويي دولت عربستان مشرك را به مدينه و مكه راه داده است؟ تا اين حرف را زدم وحشت كرد و گفت: خير، مقصود من شما ايرانيها نبوديد و فرار كرد.
[1] به كتاب: كشف الارتياب في اتباع محمد بن عبدالوهاب، تأليف سيد محسن امينقدس سره مراجعه شود.
[2] همان.
مناظره مرحوم آية الله خويي با عالم حجازي
مرحوم آية اللَّه العظمي خوييقدس سره مرقوم فرموده است:
در سال 1353 براي حج مشرف شدم، شخصي دانشمند - به نام شيخ زين العابدين - در مسجد النبي مراقب بود هر كس روي مهر سجده ميكرد مهر او را ميگرفت. به او گفتم: آيا رسول اللَّهصلي الله عليه وآله وسلم تصرف در مال مسلمان را بدون اذن و رضايت او حرام نكرده است؟
گفت: بلي حرام كرده است.
گفتم: پس چرا اموال اين مسلمانان را از آنها به زور ميگيري و حال اينكه اينها شهادت به «لا اله الا اللَّه» و «محمد عبده و رسوله» ميدهند؟
گفت: اينها مشرك هستند و مهر را بت قرار داده و براي مهر سجده ميكنند (نه براي خدا).
گفتم: حاضر هستي درباره اين موضوع با هم مذاكره كنيم؟ گفت: مانعي ندارد.
شروع به صحبت كردم و سرانجام آن شخص از كاري كه مرتكب شده بود عذر خواهي و استغفار كرد و گفت: امر بر من مشتبه شده بود و از من خواست تا در مدينه هستم، شبها در مسجد النبي صحبت كنم و در موضوعات مختلف مذاكره كنيم، و تا ده شب كه در مدينه بودم شبها مجلس بر قرار ميشد و صحبت كردم و عدّهاي از مذاهب مختلف حاضر ميشدند و در پايان ده شب، آن دانشمند حجازي از آنچه نسبت به شيعه معتقد شده بود بي زاري جست و عذر خواهي كرد و به من قول داد صحبتهاي مرا در روزنامه «امالقري» چاپ و منتشر كند تا براي كساني كه امر بر ايشان مشتبه شده و عناد ندارند، حق ظاهر شود و قرار شد يك نسخه از روزنامه را نيز براي من بفرستد ولي طبق قرارش عمل نكرد و شايد موقعيت با او مساعدت نكرد و نتوانست آنرا چاپ و منتشر كند. [1] .
اين جانب و ديگران در مسجد النبي بارها ديدهايم كه برخي از آنها سجاده را از زير پاي نمازگزاران شيعه ميكشند و گاهي آنرا خراب ميكنند و رسماً اهانت و در حد كتك زدن هم اقدام ميكنند و حال اينكه خود را سلفي، يعني پيرو سلف صالح و پيرو سنت رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم ميدانند امّا آيا سلف صالح و اصحاب رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم با مسلمانان، با مهمانان رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم، با نمازگزاراني كه رو به قبله و طبق فقه خود در حال نماز هستند و در سجده ميگويند «سبحان ربي الاعلي و بحمده» اين گونه رفتار ميكردند؟ آيا سنت رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم چنين است؟
[1] البيان في تفسير القرآن، للامام السيد الخوئي قدس سره، ص532.
يك گفتگو
به يكي از آنها كه خود در يك مورد، تماشاگر چنين برخورد خشن و بيادبانه بود گفتم: مگر شما سنت و دستور رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم را قبول نداريد؟ مگر صحيح بخاري و صحيح مسلم را صحيحترين كتابها بعد از قرآن كريم نميدانيد؟ گفت: چرا ما چنين هستيم.
گفتم: در صحيح بخاري از عمر بن الخطاب نقل كرده كه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
«قد قال رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم اُمِرْتُ اَن اُقاتِلَ النّاسَ حَتّي يَقُولُوا لا اِلهَ اِلا اللَّه فَمَن قال لا اِلهَ الا اللَّه عَصَمَ مِنّي مالَه و نَفْسَهُ الا بِحَقِّه و حسابُهُ عَلَي اللَّه». [1] .
من مأمور شدم با مردم جنگ و قتال كنم تا بگويند «لا اله الا اللَّه» پس هر كس گفت: «لا اله الا اللَّه» مال و جانش از جانب من مصون و محفوظ است مگر بحقش [مانند اينكه به كسي ضرر مالي يا جاني بزند]و حساب او با خدا است.
صحيح مسلم نيز همين حديث را با چند سند نقل كرده است. [2] .
به اين شخص گفتم: با وجود چنين احاديثي، شما چگونه بخود اجازه ميدهيد در روضه مباركه و در حضور رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم به كسي كه «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه» ميگويد و در حال نماز است و عازم زيارت خانه خدا است، اينگونه توهين و اذيت كنيد و در مال او تصرف و آنرا به زور بگيريد و ضايع كنيد؟ آيا شما پيرو سلف صالح و عامل به سنت رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم هستيد؟
او سرش را زير انداخت و حرفي نزد، به او گفتم: شيعيان تنها به خاطر اينكه درگيري نشود و موفق به زيارت رسولاللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و ائمه بقيععليهم السلام و فاطمه زهراعليها السلام شوند، اين بي ادبيها و بدرفتاري شما را تحمل ميكنند و اگر اين جهت نبود هرگز اين رفتار شما را تحمل نميكردند و اين اعمال را بي پاسخ نميگذاشتند، او با حالت شرمندگي گفت: حق با شما است و اسلام اجازه نميدهد مسلمانان با كسي اين گونه رفتار كنند و تقاضاي عفو كرد و خداحافظي نمود.
[1] صحيح بخاري، كتاب الزكاة، باب وجوب الزكاة، ص 225، ح1399 و كتاب استتابة المرتدين و المعاندين و قتالهم، باب قتل منابي قبول الفرائض، ص 1193، ح 6924.
[2] صحيح مسلم، باب الأمر بقتال الناس حتي يقولوا لا اله الااللَّه محمد رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم، ص 72، ح 32.