بخش 11

فصل هفتم : امام مهدی منتظر ( علیه السلام ) امام مهدی منتظر ( علیه السلام ) 1 ـ ظهور مصلح جهانی در آخر الزّمان 2 ـ اصل و نسب او 3 ـ ولادت امام مهدی منتظر 4 ـ تقسیم اولیای الهی به ظاهر و غایب 5 ـ غیبت بعضی از پیامبران در امت های پیشین 6 ـ امام مهدی 7 ـ علایم ظهور امام منتظر 8 ـ آثار سازنده وجود امام منتظر


247


فصل هفتم

امام مهدي منتظر ( عليه السلام )

1 . ظهور مصلح جهاني در آخر الزمان

2 . اصل و نسب او

3 . ولادت امام مهدي منتظر ( عليه السلام )

4 . تقسيم اولياي الهي به ظاهر و غايب

5 . غيبت بعضي از پيامبران در امت هاي پيشين

6 . امام مهدي ( عليه السلام ) و طول عمر

7 . علايم ظهور امام منتظر ( عليه السلام )

8 . آثار سازنده وجود امام منتظر ( عليه السلام )


249


امام مهدي منتظر ( عليه السلام )

سخن در باره هر يك از امامان دوازده گانه ، از محدوده اين كتاب بيرون است . سزاوار است به موضوع ديگري اشاره شود و آن ، مسأله اعتقاد به وجود امام زمان ( عليه السلام ) است كه عمر خويش را در پس پرده غيبت مي گذراند ، تا آنكه خداوند به او اجازه ظهور دهد و زمين را پس از آنكه از ظلم و ستم پر شده باشد ، پر از عدل و داد كند و حكومت الهي را در همه زمين بر پا سازد .

اينك برخي از نكات پيرامون اين موضوع بحث مي شود .


250


* ( 1 ) *

ظهور مصلح جهاني در آخر الزّمان

از مسلّمات اعتقادات اسلامي كه مورد اتفاق همه مسلمانان است ، ظهور مردي از خاندان رسالت براي گسترش قسط و عدل در آينده جهان بشري است ، پس از آنكه زمين ، پر از بيداد شده باشد . در اين زمينه احاديثي هم نقل شده كه به حدّ تواتر مي رسد . بر اساس شمارش پژوهشگران عالم ، حدود 657 حديث پيرامون اين مسأله است كه تنها به يك حديث اشاره مي كنيم .

پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« لَو لَم يَبْقَ مِنَ الدّنيا الاّ يومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلك اليومَ حتّي يَخْرُجَ رَجَلٌ مِنْ وُلدي فَيَملأُها عَدلاً وقِسطاً كما مُلِئَتْ ظُلماً وَجَوراً » ( 1 ) ؛

اگر از دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد ، خداوند آن روز را طولاني مي كند ، تا آنكه مردي از فرزندانم خروج كند كه جهان را پر از عدالت و قسط نمايد ، آن گونه كه از ستم و بيداد پر شده باشد .

بر اين پايه ، قيام مردي از اهل بيت نبوي و ظهور او در آخر الزمان ، مورد اتّفاق مسلمانان شيعه و سنّي است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند ، احمد حنبل : ج 1 ، ص 99 و ج 3 ص 17 و 70


251


* ( 2 ) *

اصل و نسب او

خصوصيات آن مصلح جهاني در روايات اسلامي به نقل شيعه و اهل سنت اين گونه است :

1ـ او از اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است ، 389 روايت .

2ـ او از فرزندان امام علي ( عليه السلام ) است ، 214 روايت .

3ـ او از فرزندان فاطمه ( عليها السلام ) است ، 192 روايت .

4ـ او نهمين فرزند حسين ( عليه السلام ) است ، 148 روايت .

5ـ او از فرزندان امام سجاد ( عليه السلام ) است ، 185 روايت .

6ـ او فرزند امام حسن عسكري ( عليه السلام ) است ، 146 روايت .

7ـ او دوازدهمين پيشوا از ائمه اهل بيت است ، 136 روايت .

8ـ رواياتي كه از ولادت او سخن مي گويد ، 214 روايت .

9ـ رواياتي كه مي گويد عمري طولاني دارد ، 318 روايت .

10ـ رواياتي كه مي گويد غيبت او طول خواهد كشيد ، 91 روايت .

11ـ رواياتي كه مي گويد هنگام ظهور او ، اسلام جهانگير خواهد شد ، 27 روايت .

12ـ رواياتي كه مي گويد هنگام ظهور او زمين پر از عدل و داد خواهد گشت ، 132 روايت .


252


بر اين اساس ، وجود اين مصلح جهاني در آينده بشريت ، طبق روايات و احاديث اسلامي ، امري قطعي و مسلم و ترديد ناپذير است . اما آن چه در آن اختلاف است ، در تولد اوست ، يعني اين كه آيا اين مرد ، به دنيا آمده و از آن هنگام تا كنون زنده است ، يا آنكه در آينده متولد خواهد شد ؟

شيعه و گروهي از اهل تحقيق اهل سنت ، به رأي اول معتقدند ، باور دارند كه امام مهدي ( عليه السلام ) از مادرش نرجس در سال 255 هـ . به دنيا آمده و تا امروز زنده است . گروهي از اهل سنت هم معتقدند در آينده به دنيا خواهد آمد .

اعتقاد شيعه آن است كه امام مهدي ( عليه السلام ) در سال 255 هـ . در سامرا در خانه پدر بزرگوارش امام حسن عسكري ( عليه السلام ) به دنيا آمد و تا اين لحظه همچنان زنده است . اين نكته ما را وا مي دارد كه در باره چهار نكته ، اشاراتي داشته باشيم :

1ـ ولادتش

2ـ غيبتش

3ـ طول عمرش

4ـ علايم ظهورش .


253


* ( 3 ) *

ولادت امام مهدي منتظر ( عليه السلام )

برخي روايات ، به بيان جنبه هاي مختلفي از تولد و حيات و ويژگي هاي او پرداخته است ، از اين رو شمار احاديث از آن چه ياد كرديم ، بيشتر مي شود .

اعتقاد شيعه بر اين است كه مهدي منتظر ( عليه السلام ) در سال 255 هـ . در سامرا در خانه پدرش به دنيا آمد و در دامان پدر تا سالي كه امام حسن عسكري وفات يافت ( 260 هـ . ) بزرگ شد . نمونه هايي از نقل محدّثان قديم از اين قرار است :

1ـ فضل بن شاذان ( متوفاي 260 هـ . ) از محمد بن علي بن حمزه نقل مي كند كه گفت : شنيدم امام حسن عسكري ( عليه السلام ) مي فرمود : وليّ خدا و حجت او بر بندگان و جانشين من پس از من ، در شب نيمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر ، ختنه شده به دنيا آمد . ( 1 )

2ـ كليني ( متوفاي 329 هـ . ) گويد : حضرت صاحب ( عليه السلام ) در نيمه شعبان سال 255 به دنيا آمد ، سپس قول ديگري را نقل مي كند كه او در سال 256 متولد شده است . ( 2 )

در اين زمينه ، سخن را با نقل كلمات محدثان و مورخان شيعه طول نمي دهيم ، عده اي از بزرگان اهل سنت نيز در ولادت حضرت مهدي ( عليه السلام ) در آن سال ، با شيعه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كفاية المهتدي : ص116 ، حديث 8

2 . كافي : ج 1 ، ص 519


254


موافق اند و تعدادشان به 76 نفر مي رسد . سخن آنان در كتاب « منتخب الاثر » آمده است ( 1 ) به چند نمونه اشاره مي كنيم .

3ـ ابن صبّاغ مالكي ( متوفاي 855 هـ . ) در فصل دوازدهم از كتابش « الفصول المهمّه » درباره حضرت مهدي ( عليه السلام ) ، خلف صالح امام عسكري ( عليه السلام ) مي گويد : او امام دوازدهم است و تاريخ ولادت و دلايل امامتش و بخشي از اخبار او و غيبت و مدت حكومت و كيفيت آن و نسب آن حضرت را به تفصيل مي آورد . ( 2 )

4ـ ابن حجر هيتمي ( متوفاي 974 هـ . ) در فصل سوم از كتابش كه مخصوص اهل بيت است ، پس از ذكر نام هاي ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) ، به امام حسن عسكري ( عليه السلام ) مي رسد و سپس مي گويد : ابوالقاسم محمد حجّت ، كه عمر او هنگام وفات پدرش پنج سال بود ، ليكن خدا در همان خردسالي به او حكمت داد . او را قائم منتظر هم مي گويند ، گفته شده بدين جهت كه او در مدينه پنهان و غايب شد و معلوم نشد كجا رفت . ( 3 )

5ـ نوفلي قريشي گنجي شافعي ( متوفاي 658 هـ . ) بابي را اختصاص به طول عمر آن حضرت و زنده بودنش تا زمان حاضر داده و گفته است ، به دليل بقاي عيسي ، الياس و خضر ، اشكالي ندارد كه او هم زنده باشد . ( 4 )

6ـ ابن خلّكان گويد : ابوالقاسم محمد بن حسن العسكري ، دوازدهمين امام بر اساس اعتقادات شيعه ، ولادت او در روز جمعه نيمه شعبان سال 255 بود . چون پدرش در گذشت ، پنج ساله بود . اسم مادرش خمط يا نرجس بود . شيعيان گويند : در خانه پدرش وارد سرداب شد ، در حالي كه مادرش به او مي نگريست و ديگر برون نيامد . اين واقعه در سال 265 بود و عمر او در آن هنگام 9 سال بود . ( 5 )

7ـ قاضي فضل بن روزبهان در كتابي كه در ردّ علامه حلّي نگاشته ، مي گويد : آن چه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منتخب الاثر في الإمام الثاني عشر : ص 369 ـ 393

2 . الفصول المهمّه : ص 291

3 . الصّواعق : ص 208

4 . البيان في اخبار صاحب الزمان : ص 148

5 . وفيات الأعيان : ج 4 ، ص 176


255


در باره فضايل فاطمه ( عليها السلام ) گفته مي شود انكار ناپذير است ، چرا كه انكار رحمت دريا و گستردگي صحرا و نور خورشيد و بارش ابر و سجود فرشتگان ، انكاري است كه موجب استهزاي انكاركننده مي شود . كيست كه گروهي را انكار كند كه اهل حقيقت و معدن نبوّت و حافظان آداب فتوّت اند ؟ درود خدا بر آنان باد . و چه خوب در باره آنان سروده اند :

سلامٌ علي المصطفي المجتبي * * * سلامٌ علي السيّد المرتضي

و قصيده را در مدح اهل بيت و ائمه نقل مي كند تا به ابياتي مي رسد كه در باره امام زمان ( عليه السلام ) است ، با اين مضمون :

سلام بر قائم منتظر ، ابوالقاسم ، نور هدايت ، آنكه همچون خورشيد در دل ظلمت طلوع خواهد كرد و جهان را پر از عدالت خواهد ساخت ، آن گونه كه هوا پرستان آن را پر از ستم كرده اند . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منتخب الأثر : ج 2 ، ص 378 ، به نقل از « ابطال نهج الباطل » .


256


* ( 4 ) *

تقسيم اولياي الهي به ظاهر و غايب

بر اساس قرآن ، اولياي خدا دو گونه اند : وليّ آشكار كه مردم او را مي شناسند ، و وليّ پنهان از چشم مردم كه كسي او را نمي شناسد ، هر چند در ميان مردم به سر مي برد و احوال و اخبار مردم را مي داند .

در سوره كهف ، هر دو گونه اولياي خدا در يك جا ياد شده است . يكي حضرت موسي و ديگري همراه و رفيقش كه در سفر خشكي و دريايي به طور موقت او را همراهي كرد ، يعني خضر . آن وليّ الهي به گونه اي بود كه همدم و رفيقش حضرت موسي هم او را نمي شناخت و به فرمان خدا با او همراه شد و در طول همسفري از علم او بهره گرفت . خداوند از آن بنده الهي كه از علم لدنّي برخوردار بود ياد مي كند و اين كه موسي ( عليه السلام ) با او همراه شد تا از علوم او چيزي بياموزد . ( 1 ) قرآن كريم ، شرح مفصّلي از كارهاي سودمند اين وليّ الهي مي دهد ، كسي كه حتي موساي پيامبر هم او را نمي شناخت ، ولي مردم از آثار وجود مبارك و كارهاي مفيد او بهره مند مي شدند . ( 2 )

امام مهدي ( عليه السلام ) همچون آن همسفر موسي ، وليّ ناشناخته الهي در نظر مردم است ، با آنكه در همان وقت ، منشأ آثار فراوان براي امت است ، يعني كسي از مردم شخص او را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كهف : 65 ـ 66

2 . ر . ك : سوره كهف ، آيات 71 ـ 82


257


نمي شناسد ، با آنكه از بركات وجودي او بهره مندند . پس غيبت امام مهدي ( عليه السلام ) به معناي جدا بودن از جامعه نيست ، بلكه همان گونه كه در روايات معصومين ( عليهم السلام ) آمده است ، همچون خورشيد در پسِ ابر است كه خودش ديده نمي شود ، ليكن گرما و نور را به زمين و ساكنان آن مي رساند . ( 1 )

افزون بر اين كه شماري از نيكان و پاكان شايسته و باتقوا كه شايستگي تشرّف به ديدارش را داشته اند ، او را ديده و با او ملاقات كرده و از راهنمايي ها و علوم او بهره گرفته اند ، ديگران هم از اين راه ، از آثار و بركات وجودي او بهره مند شده اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كمال الدّين ، صدوق : ص458 ، باب 45 ، حديث 4


258


* ( 5 ) *

غيبت بعضي از پيامبران در امت هاي پيشين

علّت غيبت امام مهدي ( عليه السلام ) از اسرار الهي است كه به حقيقت آن نمي توانيم پي ببريم . براي غيبت موقّت ، نمونه هايي از زندگي اولياي خدا در گذشته و امت هاي پيشين وجود دارد . مثلاً موساي كليم ( عليه السلام ) چهل روز از امت خويش غايب شد و همه آن مدت را در ميقات گذراند . ( 1 ) حضرت مسيح به خواست خدا از چشم امتش پنهان شد و دشمنانش نتوانستند او را بكشند و از بين ببرند . ( 2 ) حضرت يونس ( عليه السلام ) نيز مدتي از ميان قوم خود پنهان بود . ( 3 )

پس غيبت امام زمان ( عليه السلام ) از ديده ها ، موضوع تازه اي نيست و اين غيبت هر چه هم به درازا بكشد نمي تواند بهانه انكار اصل وجود مهدي ( عليه السلام ) گردد . اساساً هر چه كه از راه نقل متواتر ثابت شود ، اما انسان نتواند آن را تجربه يا مشاهده كند ، نمي تواند آن را انكار يا در پذيرش آن ترديد كند ، چون اين تواتر در نقل اطمينان آور است . در غير اين صورت ، بسياري از مطالب مسلّم و ضروريات دين در معرض انكار و ترديد قرار خواهد گرفت اگر اين قاعده درست عقلي را ندانيم و غيبت امام مهدي ( عليه السلام ) هم از اين قاعده مستثني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعراف : 142

2 . نساء : 158

3 . صافات : 140


259


نيست و اگر رمز و راز حقيقي غيبت را ندانيم ، نمي توانيم آن را انكار يا در آن ترديد كنيم .

با اين حال بايد گفت : در حدّ فكر بشري ما ، شناخت فلسفه غيبت ممكن است و آن اين است كه از آن جا كه خداوند متعال اراده فرموده كه بسط عدالت و گسترش توحيد را در سطح جهان به وسيله او قرار دهد و اين آرزوي بزرگ و آرمان متعالي پس از گذشت مدت زماني تحقق پذير خواهد بود ، يعني دوراني كه عقل بشري به كمال برسد و آمادگي فكري براي آن مرحله پيدا كند و جهان با اشتياق ، از موكب آن امام عدالت گستر و آزادي بخش استقبال كند ، طبيعي است كه اگر آن امام در ميان مردم آشكار باشد و با آنان زندگي كند ، پيش از آنكه آن مسأله پخته شود و مقدمات و زمينه لازم و مناسب آن فراهم گردد ، سرانجام و سرنوشت او سرنوشت پدران بزرگوارش خواهد بود ، يعني شهادت . و پيش از آنكه آن هدف و آرمان بزرگ به دست او تحقق يابد كشته خواهد شد .

در برخي روايات اهل بيت به اين حكمت اشاره شده است :

امام باقر ( عليه السلام ) فرمود : حضرت مهدي ( عليه السلام ) پيش از ظهورش غيبتي خواهد داشت . راوي پرسيد : براي چه ؟ فرمود : از بيم كشته شدن . ( 1 ) يعني غيبت ، براي جلوگيري از كشته شدن پيش از تحقق آن هدف مورد انتظار است .

در روايات ، جهات ديگري هم براي غيبت او ذكر شده است ، همچون آزمايش و امتحان مردم در عصر غيبت ، تا معلوم شود تا چه حدّ در راه ايمان و اعتقاد ، ثابت قدم و استوارند . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كمال الدين ، صدوق : ص481 ، باب 44 ، حديث 8

2 . ر . ك : بحار الأنوار : ج 52 ، ص 102 ، 113 ، 114 ، باب التمحيص والنهي عن التوقيت .


260


* ( 6 ) *

امام مهدي ( عليه السلام ) و طول عمر

امام مهدي ( عليه السلام ) در سال 255 هجري متولد شد . بنا بر اين عمر او هم اكنون بيش از يازده قرن است . پذيرش اين عمر طولاني با توجه به قدرت مطلقه خداوند ، هيچ مشكل نيست . آنان كه طول عمر امام زمان را مشكلي در راه اعتقاد به وجودش مي شمارند و مانع از پذيرش ولادتش مي دانند ، از قدرت نامتناهي خداوند غافلند . همچون كساني اند كه خداوند در باره آنان فرموده است :

( وَ ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ ) ؛ ( 1 ) « قدر و قدرت الهي را نشناخته اند . »

افزون بر اين كه در امت هاي پيشين ، دراز عمرهاي بسياري بوده كه قرآن كريم هم از آنان ياد كرده است . قرآن مي گويد : نوح در ميان قوم خود نهصد و پنجاه سال زيست . ( 2 ) دانش امروز سعي مي كند كه مشكل طول عمر انسان را از راه هاي علمي و درماني و بهداشتي حلّ كند . اين مي رساند كه طبق نظر دانشمندان ، اگر موانع طول عمر انسان برطرف شود ، انسان مي تواند مدتي طولاني عمر كند . خداوند مي تواند عمر هر كس را كه بخواهد تا روز قيامت دراز كند . مگر او نفرموده است كه : اگر يونس از تسبيح گويان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انعام : 91

2 . عنكبوت : 14 .


261


نبود ، تا روز جزا در شكم ماهي مي ماند ؟ ( 1 )

آيا اين خداوند خالق توانا ، نمي تواند با لطف و عنايت ويژه خود ، عمر حجت بالغه خويش را طولاني سازد ؟ آري ، مي تواند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صافات : 143 ـ 144


262


* ( 7 ) *

علايم ظهور امام منتظر ( عليه السلام )

هيچ كس وقت ظهور امام مهدي ( عليه السلام ) را نمي داند . اين حقيقت ، مثل هنگام روز قيامت از اسرار الهي است و جز خدا كسي آن را نمي داند . از اين رو نبايد حرف كساني را كه مي پندارند زمان ظهور امام مهدي ( عليه السلام ) را مي دانند ، يا وقتي را تعيين مي كنند يا مدّت خاصّي را مشخّص مي سازند پذيرفت ، كه در حديث است « كَذِبَ الوقّاتون » ، ( 1 ) تعيين كنندگان وقت ، دروغ مي گويند .

اگر از مسأله تعيين وقت ظهور امام زمان ( عليه السلام ) بگذريم ، بايد گفت رواياتي هست كه نشانه هاي كلّي ظهور آن حضرت را بيان مي كند . اين نشانه ها دو گونه اند :

1ـ علايم قطعي و حتمي 2ـ علايم غيرحتمي

تفصيل آن ها را بايد از كتاب ها و مجموعه هاي مربوط به امام مهدي ( عليه السلام ) خواستار شد ، مانند كتاب « منتخب الأثر في الامام الثاني عشر » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . احتجاج طبرسي ، احتجاجات امام مهدي ( عليه السلام ) .

2 . منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر : ج2 ، ص20 ـ 124


263


* ( 8 ) *

آثار سازنده وجود امام منتظر ( عليه السلام )

از نگاه دلايل كلامي ، وجود امام معصوم در جامعه و حضورش ميان مردم ، از الطاف بزرگ الهي است ، چون او سبب هدايت مردم است . روشن است كه اگر مردم ، اين مظهر آشكار لطف الهي را با آغوش باز بپذيرند و دور او جمع شوند ، از آثار وجود پربركت او بهره مند مي شوند ، وگرنه از استفاده كامل و تام از وجود شريف او محروم مي گردند . در آن صورت ، سبب محروميت آنان نيز خودشانند ، نه خدا و نه امام . ( 1 ) در عين حال ، وجود آن حضرت ، آثار سازنده اي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي شود :

اول : غيبت به اين معني نيست كه در كارها دخالت نكند و از وجود او بهره برده نشود . مثل همسفر موسي ( خضر ) كه وليّ خدا بود و حضرت موساي كليم به او روي آورد . او كشتي اي را كه از آنِ مستضعفان بود سوراخ كرد ، تا از تصرّف غاصبانه پادشاه مصون بماند . صاحبان كشتي از كار او خبر نداشتند ، وگرنه چون هدف كار او را نمي دانستند ، مانع كارش مي شدند . همچنين آن ديوار را بازسازي كرد تا گنج آن دو يتيم را حفظ كند . پس چه مانعي دارد كه امام غايب ، در هر روز و شب ، تصرّفاتي اين گونه داشته باشد ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . خواجه نصير طوسي در كتاب « تجريد الاعتقاد » در بحث امامت به همين حقيقت اشاره دارد كه مي گويد : وجود امام لطف است ، تصرف و كار او لطفي ديگر است و غيبت او از ماست .


264


مؤيّد اين سخن ، رواياتي است كه مي گويد او در ايّام حج ، در مراسم حج شركت مي كند ، حج مي گزارد و با مردم همنشيني مي كند ، در مجالس حاضر مي شود . نيز دلالت مي كند كه او درماندگان را نجات مي دهد ، بيماران را عيادت مي كند و گاهي خودش مشكلات مردم را حلّ مي كند ، هر چند مردم او را نمي شناسند .

دوم : مسلم است كه در عصر غيبت ، همه مردم به او دسترسي ندارند . ولي چنين نيست كه خواص هم به او دسترسي نداشته باشند ! بلكه روايت بر خلاف آن دلالت مي كند . صالحاني از امت ، لياقت تشرف به حضورش و استفاده از نور وجودش را مي يابند ، در نتيجه مردم هم به واسطه آنان از وجود او بهره مند مي شوند .

سوم : محاسبات عقلي و تجربه هاي اجتماعي ثابت مي كند كه اعتقاد به وجود يك پيشواي زنده ، اثر عميقي در حفظ نظام و بقاي رسالت دارد ، در صورتي كه دسترسي به اين پيشوا چه آسان و چه دشوار ، فراهم باشد . به هر حال ، عقيده به وجود پيشوا فوايدي دارد . در مورد پيشوايي كه در ميان جامعه باشد و به صورت مستقيم ، مسؤوليت رهبري را بر عهده بگيرد حرفي نيست . مهم آن است كه به دلايلي پيشوا از جامعه دور باشد ، ولي آن جامعه به حيات او و بازگشت دوباره اش اعتقاد داشته باشد . چنين اعتقادي نسبت به چنين پيشوايي اثري عظيم دارد كه به آن اشاره مي كنيم .

در تاريخ ، ملت ها و امت هايي بوده اند كه انقلاب هايي داشته اند . نمونه هاي فراواني نشان مي دهد كه هرگاه پيشوا ، زنده باشد ، هر چند كه رهبري را در دست نداشته باشد ، تشكيلات و سازمان ها سر پا مي ماند . اما وقتي از دنيا مي رود ، امور از هم گسسته مي شود و شورش پديد مي آيد . بهترين مثال براي اين كه وجود رهبر ، نگهدارنده رسالت و موجب همبستگي پيروان است ، داستان نبرد اُحد است . در اثناي نبرد ، از روي غرض يا به اشتباه ، صدايي برخاست كه « محمد كشته شد ! » . در همان لحظه كه مسلمانان سرگرم نبرد با متجاوزان بودند اين صدا و خبر پخش شد . همين كه پخش شد پيشوا مرده است ، آرايش صفوف به نحوي گسيخته شد كه هر كس ميدان را رها كرد و به سويي گريخت ، تا آن جا كه بعضي هم به فكر افتادند به دشمن بپيوندند . وقتي خبر كشته شدن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تكذيب


265


شد و مسلمانان يقين كردند كه رهبرشان سالم است و بعضي خودشان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را ديدند ، نفرات از هم گسيخته لشكر دو باره گرد آمدند و پيرامون رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) جمع شدند و به نبرد و دفاع پرداختند .

قرآن كريم اين حقيقت را چنين بيان مي كند :

( وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ . . . ) ؛ ( 1 )

محمد جز فرستاده نيست كه پيش از او نيز فرستادگاني بوده اند ، آيا اگر بميرد يا كشته شود ، به عقب و به جاهليت بر مي گرديد ؟ هر كس به عقب برگردد به خدا زياني نمي رساند و خداوند ، پاداش دهنده شاكران است .

در ميدان كارزار ، تلاش گروهي از رزمندگان فداكار آن است كه پرچم را در برابر هجوم دشمنان همچنان برافراشته نگاه دارند ، از آن سو هم دشمن تلاش مي كند كه پرچم طرف مقابل را سرنگون كند ، چون افراشته بودن پرچم ، اميد را در دل سپاه زنده نگه مي دارد و آنان را به تلاش وا مي دارد . وجود فرمانده لشكر نيز در مقرّ فرماندهي همين نقش را دارد ، هر چند ساكت و آرام باشد . او خون را در رگ هاي سربازان به جوش مي آورد و آنان را به اين جهت كه « فرمانده ما زنده است و پرچم ما در اهتزاز » ، به حمله و تلاش بيشتر بر مي انگيزد . اما وقتي خبر كشته شدن فرمانده در ميان سپاهيان پخش مي شود ، هر چه هم لشكر عظيم باشد ، يك باره از هم مي پاشد ، گويا روح از پيكرشان جدا شده است .

رئيس يك گروه يا كشور ، تا زنده است ، چه در سفر باشد و يا چه در رختخوابش خوابيده باشد ، مايه حيات و حركت و نظم و آرامش است ، ولي شنيدن خبر مرگ او ، موجب نوميدي در همه مي شود .

شيعيان بر اساس اعتقادشان به اين كه امام زمان ( عليه السلام ) زنده است هر چند ديده نمي شود ، خود را تنها نمي بينند ( خوب دقت كنيد ) ، پيوسته چشم به راه بازگشت آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران : 144


266


مسافر عزيزي اند كه كاروان دل ها براي او مي تپد . انتظار مؤثر و سودمند او ، هر روز اميد به ظهورش را زنده مي سازد . اثر رواني اين ايده و آماده ساختن مردم براي آن انقلاب بزرگ ، قابل درك است .

ليكن اگر آن پيشوا اصلاً وجود نداشته باشد و مردم منتظر تولد او در آينده باشند ، وضع خيلي فرق مي كند .

اگر نكته ديگري را بر اين سخن بيفزاييم ، جواب ، صورت جدّي ديگري پيدا مي كند و آن اين كه :

بر اساس اعتقاد همه شيعيان كه در روايات و منابع ديني بسياري آمده است ، امام زمان ( عليه السلام ) پيوسته و در دوران غيبت ، مراقب اوضاع پيروان خويش است و طبق الهام خدايي ، از اوضاع همه آنان آگاه است و به تعبير روايات ، هر هفته از جدول كارها و اعمال و سخنان آنان آگاه مي شود . ( 1 )

اين تفكر ، سبب مي شود همه پيروان پيوسته در يك حالت آمادگي باشند و در كارهايشان توجه داشته باشند كه زير نظر هستند ، اثر تربيتي اين نوع از تفكر ، انكار ناپذير است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در تفسير برهان در ذيل آيه 105 سوره توبه ( فَسَيَرَي اللهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ ) آمده است .



| شناسه مطلب: 74630