بخش 7
تاریخ و توسل به انسانهای پاک 1 . عبدالمطلب و توسل به محمد شیرخوار 2 . ابوطالب و توسل به پیامبر در نوجوانی 3 . نماز باران همراه کودکان و پیران 4 . خلیفه دوم به عموی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) 5 . دعای پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) پرسش هایی پیرامون توسّل 1 . آیا درخواست دعا از میّت ، پرستش او نیست ؟ 2 . آیا درخواست دعا از میت بی فایده نیست ؟ 3 . آیا میان ما و کسانی که از دنیا رفته اند ، مانعی وجود دارد ؟ 4 . مقصود از آیه #171; إِنّکَ لا تُسْمِعُ المَوْتی #187; چیست ؟ 3. کمک خواهی از غیر خدا 4 . درخواست شفاعت از اولیای الهی حقیقت درخواست شفاعت چیست ؟ 1 . حدیث انس بن مالک 2 . حدیث سواد بن قارب 3 . حدیث ابوبکر 4 . حدیث علی (علیه السلام) 5 . حدیث نوجوان یک پرسش پیرامون درخواست شفاعت از اولیا 5 . آیا سوگند دادن خدا به مقام اولیا شرک نیست ؟ 6 . نذر برای غیر خدا
در حضور پيامبر بوديم كه مردي نابينا وارد شد ، و از حضرت درخواست دعا كرد ، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) همين كاري را كه به تو گفتم به او تعليم داد . ( 1 )
تاريخ و توسل به انسانهاي پاك
تاريخ به روشني گواهي مي دهد كه پيش از اسلام و پس از طلوع خورشيد اسلام ، افراد موحد به هنگام گرفتاري ها به شخصيت هاي والا و پاك كه نزد پروردگار جهان مقام و منزلت دارند ، متوسل مي شدند و به حكم فطرت هاي پاك خود ، آن را يك عمل مطلوب و مرغوب مي دانستند . اينك به برخي از آن موارد اشاره مي كنيم :
1 . عبدالمطلب و توسل به محمد شيرخوار
خشكسالي مكه و نواحي آن را فرا گرفته بود ، عبدالمطلب نوه شيرخوار خود را روي دست گرفت و از خدا باران طلبيد . حتي مي گويند شعر معروف ابوطالب ناظر به همين حادثه است آنجا كه مي گويد :
وَابيضُ يُستَسقَي الغَمامُ بوَجهِه ثِمالُ اليتامي عِصْمةٌ للأرامل ( 2 )
چهره نوراني كه به وسيله او از ابر باران طلبيده شد ، پناهگاه يتيمان و ياور بيوه زنان است .
2 . ابوطالب و توسل به پيامبر در نوجواني
مشابه همين جريان در دوران رياست ابوطالب بر قريش نيز پيش آمد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. معجم طبراني:9/30ـ 31، شماره 8311، چون كيفيت استدلال اين حديث را در روايت نخستين، نقل كرديم، در اين مورد، به اختصار برگزار نموديم.
2. فتح الباري:2/398; دلائل النبوة:2/126.
قريش به حضور او رسيدند و از خشكسالي شكايت كردند ، ابوطالب تصميم گرفت به وسيله برادرزاده خود محمد ـ كه نوجواني بيش نبود ـ از خدا باران بطلبد ، دست او را گرفت و پشت او را به ديوار كعبه تكيه داد ، گاهي به نوجوان و گاهي به آسمان اشاره مي كرد ، يعني خدايا به خاطر اين نوجوان رحمت خود را بر ما فرو فرست .
چيزي نگذشت كه ابر ، آسمان مكه و حوالي آن را فرا گرفت ، و چندان باريد كه بيابان ها وگودال ها و دره ها مملو از آب گشت . ( 1 )
برخي مي گويند شعر مذكور از ابوطالب مربوط به اين حادثه است .
3 . نماز باران همراه كودكان و پيران
در آداب نماز باران ( نماز استسقا ) مي گويند بهتر آن است كه نمازگزاران ، كودكان و پيران را همراه خود بياورند ( 2 ) حتي برخي يادآور مي شوند كه چهارپايان را نيز در محل دعا حاضر كنند . هدف از احضار كودكان بي گناه و پيران فرتوت و دام هاي زبان بسته اين است كه عملاً يادآور شوند ، بارالها هر چند ما شايسته رحمت تو نيستيم ، و پشت ما بر اثر گناهان سنگين بار است ، امّا
پروردگارا ! اين كودكان معصوم و پيران فرتوت و دام هاي زبان بسته شايسته رحمت تو هستند .
پروردگارا ! به خاطر اينها به ما رحم كن .
پروردگارا ! باغبان باغچه بزرگي را به خاطر يك درخت آب مي دهد و در ضمن علف هرزه ها نيز بهره مي برند .
اين جريان ها حاكي است كه توسل به موجوداتي كه رحمت حق را موجب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فتح الباري:2/492; سيره حلبي:1/116.
2. كتاب اُمّ: نگارش شافعي:1/23.
مي شوند ، امر فطري بوده كه قبل از اسلام رواج داشته و اسلام نيز آن را امضا كرده است .
4 . خليفه دوم به عموي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) متوسل مي شود
بخاري در صحيح خود نقل مي كند كه در خشكسالي ها ، عمر بن خطاب به وسيله عباس فرزند عبدالمطلب طلب باران مي كرد ، و چنين مي گفت : اللّهُمَّ إِنّا كُنّا نَتَوسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيّنا فَتَسقِينا ، وإِنّا نَتَوسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيّنا فَاسْقِنا فَيُسقَون . ( 1 )
در صحت سند مناقشه اي نيست ، چرا كه روايات صحيح بخاري نزد اهل سنت از صحت تام برخوردار است ، سخن در دلالت آن است .
هرگاه اين روايت را بر شخصي منصف و به دور از تعصب عرضه كنيد ، خواهد گفت : خليفه وقت ، عباس عموي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را ميان خود و خدا واسطه قرار داد تا خدا به خاطر او به ديگران نيز رحم كند و باران بفرستد .
مفاد توسل در اينجا اين است كه پروردگارا ! اگر ما شايسته نزول باران نيستيم ، عموي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به خاطر پيوند با او از منزلت و مقام عظيمي نزد تو برخوردار است . پروردگارا ! به خاطر اوباران رحمت بفرست .
5 . دعاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حق فاطمه بنت اسد
طبراني در كتاب خود معروف به « معجم طبراني » با سندي از انس بن مالك نقل مي كند ، وقتي فاطمه بنت اسد درگذشت ، پيامبر بر بالين او حاضر شد و فرمود : « خدا تو را رحمت كند اي مادر دومم ، گرسنه مي ماندي و مرا سير مي كردي ، برهنه مي ماندي و مرا مي پوشاندي ، از غذاهاي لذيذ محروم مي گشتي و به من مي دادي و در اين كار جز رضايت خدا انگيزه ديگري نداشتي » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح بخاري:2/32، باب صلاة استسقا.
پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دستور داد او را سه بار غسل دهند و پيراهن خويش را درآورد و فرمود او را با آن كفن كنيد ، سپس براي او به امر رسول خدا لحدي كندند ، خود شخصاً وارد قبر شد و خاك هاي لحد را با دست خود بيرون آورد ، آنگاه كه از اين عمل فارغ گشت ، در قبر دراز كشيد و گفت : خدايي كه زنده مي كند و مي ميراند و او زنده است و نمي ميرد :
« . . . اِغْفِر لأُمّي فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَد وَلَقِّنْها حُجَّتَها وَأَوسِعْ عَلَيْها مَدْخَلَها بِحَقِّ نَبِيِّكَ وَالأَنْبِياءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِي فَإِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمين » . ( 1 )
« مادرم فاطمه را بيامرز ، حجت او را تفهيم نما ، جايگاه او را وسيع گردان ، به حق پيامبرت و پيامبران پيشين ، همانا تو ارحم الراحمين هستي » .
اين حديث به روشني مقام و منزلت مادر علي (عليه السلام) را آشكار مي كند و روشن مي سازد كه مي توان خدا را به حقّ پاكان سوگند داد و از او سؤال كرد . تنها چيزي كه ممكن دستاويز مخالف شود ، وجود يك راوي به نام « روح بن صلاح » در سند است ، در حالي كه ابن حِبّان وحاكم نيشابوري كه از راوي شناسان زبردست علم حديثند هر دو او را توثيق كرده اند . ( 2 )
ما در اينجا به همين مقدار از احاديث اهل سنت بسنده مي كنيم ، در حالي كه تعداد روايات از طرف آنان در اين مورد فزون از آن است كه ما ذكر كرديم و در نگاهي به روايات اهلبيت اين نوع توسل ، چشم گير و در ادعيـه امير مؤمنان و حسيـن بنعلـي و امـام زين العابـديـن (عليهم السلام) بسيـار فـراوان است . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حلية الاولياء:3/121; مستدرك حاكم:3/108; استيعاب در حاشيه الاصابة:4/382; سير اعلام النبلاء:2/118، شماره 7; هيتمي: مجمع الزوائد:9/256; كنز العمال: 13/ 636، شماره 37608.
2. ميزان الاعتدال:2/85، شماره 2801.
3. صحيفه علوي:51; صحيفه سجاديه، دعاي 44.
پرسش هايي پيرامون توسّل
در ميان اعمالي كه مسلمانان در حرم پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و يا نقاط ديگر انجام مي دهند ، توسل بيش از همه مورد انتقاد وهابيان قرار مي گيرد . آنان در اين مورد اعتراض هايي دارند كه در اين بخش به تحليل آنها مي پردازيم :
1 . آيا درخواست دعا از ميّت ، پرستش او نيست ؟
آنها بر اين عقيده اند كه : درخواست دعا از انسان زنده كه قادر بر انجام خواسته اوست ، جايز است و پرستش نيست ، ولي درخواست دعا و يا هر عمل ديگر از فرد درگذشته كه قادر بر انجام آن نيست ، نوعي پرستش ميّت به شمار مي رود و طبعاً انجام دهنده آن در شمار مشركان قرار مي گيرد .
پاسخ : أوّلاً ، هيچگاه حيات و موت و يا زنده و مرده بودن درخواست شونده ، ملاك عبادت و پرستش و شرك و توحيد نيست . چگونه ممكن است درخواست دعا از فرد زنده عين توحيد باشد ، ولي درخواست همان دعا از فرد درگذشته عين شرك به شمار رود ، در حالي كه ماهيت عمل يكي است ، جز اين كه طرف ( درخواست شونده ) در يكي در قيد حيات است ، و در ديگري رخت از جهان بربسته است ، و هرگز هيچ موحّدي ، حيات و موت را ميزان توحيد و شرك معرفي نكرده است . آري ، حيات و موت مي تواند در مفيد بودن و نبودن اين درخواست مؤثر باشد ، امّا در توحيد و شرك تأثيري ندارد .
ثانياً : اساس استدلال كساني كه درخواست دعا از ميت را شرك مي دانند ، اين است كه مرگ انبيا و اوليا را پايان زندگاني آنان مي دانند و براي آنان ، حيات برزخي
قائل نيستند ، در حالي كه در سؤال نخست اين فصل به روشني ثابت شد كه شهيدان ، انبيا ، اوليا و حتّي مجرمان ، پس از مرگ در حال حياتند .
ثالثاً : هر نوع دعوت و درخواست هنگامي رنگ شرك به خود مي گيرد كه انسان درباره درخواست شونده ، نوعي الوهيت و خداوندگاري و تفويض امور به وي قائل شود ، در چنين حالتي است كه درخواست از آن فرد ، زنده باشد يا مرده ، پرستش وي به شمار مي رود ، ولي درخواست دعا از يك شخص ، با اين عقيده كه او يك انسان وارسته است و خدا پذيراي دعا و درخواست اوست ، ارتباطي به شرك ندارد و تمام مسلمانان جهان ، در محضر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) او را به اين وصف مي ستايند .
2 . آيا درخواست دعا از ميت بي فايده نيست ؟
برخي معتقدند كسي كه از دنيا رفته ، قادر به اجابت درخواست متوسل نيست ، بنابراين هر نوع توسل و درخواست دعا از او عمل لغو و بيهوده اي مي باشد .
پاسخ : منشأ اين سؤال يك نوع جهان بيني مادّي است كه مرگ اوليا را پايان زندگي دانسته و براي آنان حيات و زندگي برزخي قائل نيست ، ولي با توجه به اصولي كه در گذشته يادآور شديم ، ثابت شد كه آنان از حيات بالايي برخوردارند ، سخن ما را مي شنوند و ارتباط ما با آنان قطع نشده است ، بنابراين درخواست دعا امري عقلايي بوده و لغو و بيهوده نيست ، امّا اين كه آنان به درخواست ما پاسخ مثبت مي گويند يا نه ، به وجود شرايط درخواست كننده و موضوع درخواست بستگي دارد .
3 . آيا ميان ما و كساني كه از دنيا رفته اند ، مانعي وجود دارد ؟
عده اي بر اين باورند كه ميان ما و افرادي كه از جهان رخت بربسته اند ، حائلي وجود دارد كه مانع از ارتباط ما با آنان مي شود ، به گواه اين كه قرآن مي فرمايد :
« وَمِنْ وَرائهِمْ بَرْزَخٌ إِلي يَوم يُبْعَثُون » . ( 1 )
« در پيش روي آنان ، تا روز قيامت مانعي وجود دارد » .
پاسخ : برزخ در لغت عرب به معني حائل و مانع است ، ولي اين مانع مربوط به بازگشت مجدد رفتگان ، به حيات دنيوي است ، نه مانع از ارتباط با آنان ، شاهد اين مطلب ما اين آيه است :
« حَتّي إِذا جاءَ أَحدهُمُ المَوتُ قَالَ رَبِّ ارجعُون * لعلّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكتُ كَلاّ إِنّها كَلمَةٌ هُوَ قائِلُها » . ( 2 )
« تا آنگاه كه مرگ يكي از ايشان فرا رسد مي گويد : پروردگارا ! مرا به دنيا بازگـردان ، باشد كه من در آنچه كه وانهـاده ام ، كـار نيكي انجـام دهـم . [ خـطاب مي رسد : ] هرگز چنين نيست ، اين سخني است كه او گوينده آن است » .
با توجه به اين كه گنهكار ، خواهان بازگشت به اين دنياست ، قرآن در رد درخواست او مي فرمايد :
« وَمِنْ وَرائهِمْ بَرْزَخٌ إِلي يَوم يُبْعَثُون » .
« پيش روي آنان حائل و مانعي وجود دارد كه از بازگشت به اين دنيا و تحقق آرزوي آنان جلوگيري مي كند » .
بنابراين ، حائل ، مانع از بازگشت به دنيا است ، نه مانع از آگاهي و ارتباط ميان زندگان و رفتگان .
4 . مقصود از آيه « إِنّكَ لا تُسْمِعُ المَوْتي » چيست ؟
مي گويند : قرآن در مقام تشريح وضع مشركان ، آنان را به ميّت تشبيه مي كند ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مؤمنون/100.
2. مؤمنون/ 99ـ100.
و مي گويد : « اي پيامبر گرامي ! تو نمي تواني سخنت را به گوش مردگان برساني » . ( 1 )
و در آيه ديگر مي فرمايد :
« وَما أَنْتَ بِمسْمِع مَنْ فِي الْقُبُور » . ( 2 )
« كساني را كه در گورها هستند نمي تواني شنوا سازي » .
وجه شبه در تشبيه مشرك به ميّت اين است كه هر دو فاقد حسّ شنوايي هستند .
پاسخ : وجه شبه ، نفي سماع و يا فقدان قوه شنوايي نيست ، زيرا مشركان همگي داراي اين قوه بودند ، بلكه وجه شبه چيز ديگري است و آن نفي سودمند بودن است ، يعني همان طور كه دعوت ميت به ايمان و عمل صالح سودي نمي بخشد و زمان عمل سپري شده است ، دعوت مشركان نيز براي آنان سودي ندارد .
جالب است كه بدانيم شاگرد ابن تيميه ، ابن قيم جوزي ، در كتاب خود « الروح » هر دو را همين گونه تفسير نموده است .
اكنون پس از پاسخ به پرسش هاي چهارگانه پيرامون توسل به دعاي اوليا ، يادآور مي شويم كه شيخ خليل سهارنپوري فتواي 75 نفر از علماي اهل سنت بر جواز توسل را گردآوري نموده است و عبدالرحمن سربازي آن را به نام « عقيده اهل سنت و جماعت در ردّ وهابيت و بدعت » در سال 1370ش ترجمه و منتشر كرده است .
در كتاب ياد شده چنين آمده است : از نظر ما و مشايخ ما زيارت قبر سيدالمرسلين از بزرگترين راه هاي تقرّب به درگاه الهي ، و داراي مهمترين ثواب ها و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نمل/80.
2. فاطر/22.
بزرگ ترين وسيله براي دستيابي به درجات عاليه است . حتي امري است نزديك به درجه واجبات و فرائض شرعي ، اگر چه رسيدن به آن جز با شدّ رحال و تحمل رنج سفر وبذل جان ومال ، نباشد . توسل به انبيا و اوليا و صلحا و شهدا و صديقين در دعاها ، چه در حال حيات آنها و چه بعد از وفات ايشان جايز است . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. خليل احمدسهارنپوري، عقايد اهل سنت و جماعت در ردّ وهابيت و بدعت، ص 86.
3
كمك خواهي از غير خدا
سؤال : قرآن مجيد مي فرمايد : « إِيّاك نَعْبُدُ وَإِيّاكَ نَسْتَعين » : او را مي پرستيم و از او استعانت مي جوييم ، بنابراين درخواست كمك از غير خدا بر خلاف فرمان خداست كه هر روز در نمازها آن را تكرار مي كنيم .
پاسخ : درخواست كمك از غير خدا ، دو صورت دارد :
1 . كمك خواهي از غير خدا خواه انسان باشد ، خواه عامل طبيعي ، با اعتقاد به اين كه او در فعل و كمك رساني خود ، از خدا بي نياز بوده و از موضع استقلال ، انسان را ياري مي كند ، چنين كمك خواهي ، جز « شرك » نام ديگري ندارد ، زيرا اعتقاد به استقلال موجودي و بي نيازي او از خدا ، خواه از نظر وجود و هستي ، خواه از نظر فعل و كار ، اعتقاد به الوهيت و خدايي اوست ، طبعاً هر نوع درخواست كمك با اين اعتقاد مايه شرك خواهد بود ، حتي اگر كشاورزي ، عوامل طبيعي را بدون اذن خدا ، پرورش دهنده بذر و به بار آورنده محصول بداند ، چنين فردي يا منكر خداست و يا مشرك مي باشد .
2 . استعانت از غير خدا به قيد اين كه اين فرد ، در كمك رساني خود ، از قدرت و نيروي خدادادي بهره گرفته و انسان را ياري مي كند ، چنين كمك خواهي نه
تنها مايه شرك نيست ، بلكه عين توحيد است ، زيرا جهان آفرينش جهان اسباب و مسبّبات است ، و فيض الهي ، طبق مشيت خدا از مجاري يك رشته اسباب به انسان مي رسد ، و سبب در كار خود ، استقلال ندارد و به امر الهي كار خود را صورت مي دهد .
آيه اي را كه در سوره حمد ، شب و روز مي خوانيم ، استعانت را به خدا منحصر مي كند و فرمان مي دهد كه تنها بايد از او كمك خواست ، در مقابل كار مشركان است كه از بت هاي خود ، طلب استعانت كرده و آنها را در فعل و كار خود مستقل مي پنداشتند ، و گرنه نام « اله » و « خدا » به خود نمي گرفتند .
به ديگر سخن ، مشركان هر چند خدايان خود را مخلوق خدا مي دانستند ، ولي معتقد بودند كه اداره امور جهان و بالاخص سرنوشت انسان به آنان سپرده شده و آنان فاعل ما يشاء و كارگزاران مستقلّ جهان خارج مي باشند . مسلّماً درخواست كمك با اين عقيده ، نوعي شرك و مظهر اعتقاد به خدايي آن مخلوق خواهد بود .
ولي هرگاه درخواست كمك از فردي از اين قيد پيراسته شد و او را موجودي ممكن و غير مستقلّ دانستيم و كمك رساني او را منوط به اذن الهي و مشيت او شمرديم ، طبعاً چنين درخواستي هر چند به ظاهر از غير خداست ، ولي در واقع درخواست كمك از خدا است كه به اين فرد قدرت و توانايي داده كه در مواردي ديگران را ياري كند .
قرآن در سوره حمد يادآور مي شود كه فقط از خدا استعانت بجوييم ، ولي در موارد ديگر دستور مي دهد ، كه از غير او نيز استعانت بجوييم مانند :
1 . « اِسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ » . ( 1 )
« از شكيبايي و نماز كمك بگيريد » .
مسلماً نماز و شكيبايي ، فعل انسان است ، و با انجام اين دو فعل ، انسان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بقره/45.
قوي و نيرومند مي شود .
2 . « ما مكِّنّي فيه رَبِّي خَيرٌ فَأََعينُوني بقوّة » . ( 1 )
( « ذوالقرنين گفت : ) آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده بهتر است ، مرا با نيرويي ياري دهيد » .
اگر طلب كمك از غير خدا حرام بود و يا رنگ شرك داشت ، چگونه ذوالقرنين كه قرآن به ستايش او پرداخته ، از غير خدا استعانت مي جويد ؟
3 . « وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ » . ( 2 )
« هرگاه ( مؤمنان غير مهاجر در مكه در حفظ دين خود ) از شما ياري طلبند ، بر شماست كه آنها را ياري كنيد » .
اين آيات و آيات ديگر و سيره عقلاي جهان ، حاكي از آن است كه استعانت از غير خدا به نحوي كه بيان شد ، ارتباطي به شرك و پرستش فرد ندارد ، اگر درخواست كمك از غير خدا را مايه شرك بدانيم ، در روي زمين موحدي وجود نخواهد داشت . حتي خود وهابيان در امور فردي و اجتماعي ، خود را از كمك خواهي بي نياز نمي دانند .
در واقع همه مسلمانان جهان ، مي دانند كه نصرت واقعي از آن خداست ، چنان كه مي فرمايد :
« وَمَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّه العَزيز الحَكيم » . ( 3 )
« پيروزي تنها از جانب خداوند تواناي حكيم است » .
ولي در عين حال ، در كليه مسائل زندگي از يكديگر كمك طلبيده و يكديگر را كمك مي كنند ، و هرگز آن را با « وَإِيّاكَ نَسْتَعينُ » منافي نمي دانند ، و نكته در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كهف/95.
2. انفال/72.
3. آل عمران/126.
اين است كه هدف آيه ، نقد كمك خواهي مشركان است كه از معبودهاي خود كمك مي طلبيدند ، به تصور اين كه در افعال و اعمال خود ، از خدا بي نياز هستند .
ممكن است گفته شود درخواست كمك از انسان هاي زنده مفيد و سودمند است ، ولي درخواست كمك از درگذشتگان و ساكنان جهان ديگر ، سودي ندارد .
پاسخ اين پرسش روشن است ، زيرا كه مرگ پايان زندگي انسان نيست ، بلكه دروازه اي است كه انسان را از نقطه اي به نقطه ديگر منتقل مي كند ، از نظر قرآن ارتباط ميان انسان و اولياي خدا در جهان ديگر ، برقرار مي باشد و درخواست كمك از غير خدا ، به معني درخواست دعا از آنان است كه در حق ما انجام دهند ، و مشروح اين قسمت را در بخش توسل خوانديد ، بنابراين درخواست كمك از ارواح اولياي الهي ، در صورتي كه شرايط لازم را داشته باشد ، مستجاب و نتيجه بخش خواهد بود .
4
درخواست شفاعت از اولياي الهي
سؤال : آيا درخواست شفاعت از اوليا مايه شرك نيست و نوعي پرستش آنان به شمار نمي رود ؟
پاسخ : اعتقاد به شفاعت اولياي الهي در روز رستاخيز ، از اصولي است كه كسي در آن شك و ترديد ندارد و همه فرق اسلامي به شفاعت پيامبران و بالأخص پيامبر خاتم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، اعتقاد راسخ دارند . تنها اختلافي كه پس از ظهور ابن تيميه در قرن هشتم و محمد بن عبدالوهاب در نيمه هاي قرن دوازدهم پيش آمد ، اين بود كه آيا مي توان در اين جهان نيز از شفيعان واقعي كه شفيع بودن آنها از نظر كتاب و سنت قطعي است ، درخواست شفاعت كرد و مثلاً گفت : « اي محبوب درگاه خدا در روز رستاخيز درباره من شفاعت كن » ؟ ( 1 )
همه عالمان دين ، بر صحت درخواست شفاعت از صاحبان آن ، اتفاق نظر دارند ، جز دو فرد ياد شده و پيروان آن دو كه مي گويند : « نمي توان از صاحبان شفاعت در اين جهان درخواست شفاعت نمود ، بلكه بايد گفت : خدايا پيامبر را شفيع من قرار ده » .
اكنون اين مسأله را بر كتاب خدا و سنت پيامبر عرضه مي داريم تا پرده از چهره حقيقت برداشته شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. يا وجيهاً عند اللّه اشفع لنا عند اللّه.
حقيقت درخواست شفاعت چيست ؟
شفاعت پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ديگر شافعان راستين در روز جزا ، جز طلب مغفرت از خدا درباره گنهكاران امت چيز ديگري نيست ، در اين صورت ، طلب شفاعت ، در واقع طلب دعا از آنان خواهد بود و دعاي آنان ، در سايه قرب و مقامي كه نزد خدا دارند ، به هدف اجابت مي رسد و طبعاً گنهكار مشمول مغفرت خدا مي گردد . از طرفي ، درخواست دعا از برادر مؤمن و فراتر از آن ، از نبي گرامي كوچك ترين اشكالي ندارد ، اگر ما مي گوييم : « يا وجيهاً عند اللّه ، اشفع لنا عند اللّه » ، يعني اي كسي كه در پيشگاه خدا جاه و مقامي داري ، در نزد خدا درباره ما شفاعت كن ( دعا كن خدا گناه ما را ببخشد يا حاجت ما را برآورده كند ) » .
اصولاً « استشفاع » يعني طلب شفاعت ، در كتاب هاي حديثي و تفسيري به معني درخواست دعا وارد شده است . مثلاً محدث معروف اهل سنت « بخاري » در صحيح خود ، بابي را تحت اين عنوان منعقد كرده است : « إذا اسْتَشْفَعُوا إِلَي الإمامِ لِيَسْتَسْقِي لَهُمْ لَمْ يَرُدَّهُمْ » ، « هرگاه مردم در هنگام قحطي از پيشواي خود بخواهند كه براي آنان از خدا باران بطلبد ، نبايد درخواست آنان را ردّ كند » .
با توجه به اين اصل ، نبايد درباره درخواست شفاعت كه حقيقت آن درخواست دعاست ، شك و ترديد كرد ، زيرا درخواست دعا از مؤمن از امور پسنديده است ، چه رسد به انبيا و اوليا ، از اين گذشته ، برخي از ياران پيامبر از خود آن حضرت در زمان حيات و يا پس از درگذشت ايشان ، درخواست شفاعت مي كردند ، اينك نمونه هايي را يادآور مي شويم :
1 . حديث انس بن مالك
ترمذي يكي از نويسندگان سنن چهارگانه ، از انس بن مالك چنين نقل مي كند :
« سألتُ النبيَّ أن يشْفَع لي يَوم القيامة ، فقالَ : أنا فاعِل ، قلتُ : فأين اطلُبك ، فقَال : عَلي الصِّراطِ » . ( 1 )
« از پيامبر درخواست كردم كه در روز قيامت درباره من شفاعت كند ، وي پذيرفت و گفت : من اين كار را انجام مي دهم . به پيامبر گفتم : شما را كجا جستجو كنم ؟ فرمود : در كنار صراط » .
انس با الهام از فطرت خود كه درخواست شفاعت جز درخواست دعا چيز ديگري نيست ، از پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درخواست شفاعت مي كند ، و پيامبر نيز به او قول مساعد مي دهد و هرگز تصور نمي كند كه درخواست شفاعت ، نوعي شرك است ، و نيز او را از اين درخواست باز نمي دارد .
2 . حديث سواد بن قارب
سواد بن قارب از ياران رسول خداست ، درباره پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اشعاري سروده و از او درخواست شفاعت مي كند و مي گويد :
وَكُن لي شَفيعاً يومَ لا ذُو شفاعة * بمُغن فَتيلاً عن سوادِ بن قارب ( 2 )
اي پيامبر گرامي ، در روز قيامت شفيع من باش ، روزي كه شفاعت ديگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط هسته خرما ، سودي نمي بخشد .
3 . حديث ابوبكر
وقتي پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درگذشت ، بدن مبارك او را با پارچه اي پوشانيده ، منتظر بودند كه مسلمانان در كنار مسجد گرد آيند تا مراسم « تجهيز » وتغسيل و نماز و تدفين انجام گيرد . در اين شرايط ، وقتي ابوبكر وارد خانه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شد ، پارچه را از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن ترمذي، ج 4، ص 621، حديث 2433.
2. اصابه ابن حجر، ج2، ص 95، شماره ترجمه3583: اين درخواست را با طرق ششگانه نقل كرده است.
چهره پيامبر برگرفت ، خود را روي پيكرش افكند ، او را بوسيد و چنين گفت : « بِأَبِي أَنْتَ وَأُمّي طِبتَ حَيّاً وَمَيّتاً ، أُذْكُرْنا يا مُحَمَّد عِنْدَ رَبِّكَ وَلْنَكُنْ مِنْ بالِكَ » پدر و مادرم فداي تو باد ! تو در زندگي و پس از مرگ پاك و پاكيزه هستي ، ما را اي محمد نزد خدايت ياد كن ، و ما را به خاطر داشته باش . ( 1 ) جمله هاي « اذكرنا عند ربّك » جز درخواست شفاعت چيزي نيست .
4 . حديث علي (عليه السلام)
محدثان نقل مي كنند آنگاه كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درگذشت ، علي (عليه السلام) مشغول تغسيل پيامبر گشت ، به هنگام غسل دادن چنين گفت : « بِأَبي أَنْتَ وَأُمّي أُذْكُرْنا عِنْدَ رَبِّكَ وَاجْعَلْنا مِنْ بالِكَ » ، « پدر و مادرم فداي تو باد ! ما را نزد خدايت ياد كن و ما را به خاطر داشته باش ! » . ( 2 )
5 . حديث نوجوان
مصعب بن اسلمي نقل مي كند : نوجواني از خاندان ما به سوي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد و به او گفت : من از تو چيزي مي خواهم .
پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : آن چيست ؟
نوجوان : « أسألُكَ أَنْ تَجْعَلَني مِمَّنْ تَشْفَعُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ » ، « از تو مي خواهم مرا از كساني قرار دهي كه در روز قيامت درباره آنان شفاعت مي كني » .
پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : چه كسي تو را به اين كار راهنمايي كرده است ؟
نوجوان : هيچ كس . خودم به اين فكر افتادم .
پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : من در روز قيامت در حق تو شفاعت مي كنم . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سيره حلبي، ج 3، ص 474، چاپ دارالمعرفه، بيروت.
2. مجالس مفيد، مجلس12، ص 103; نهج البلاغه، خطبه 235.
3. مجمع الزوائد، ج10، ص 369، وي در اين مورد قضاياي زيادي نقل كرده است.
نمونه هاي اين نوع قضايا فراوان است كه نقل بيشترين آنها موجب اطاله سخن مي گردد .
يك پرسش پيرامون درخواست شفاعت از اوليا
درباره درخواست شفاعت از صاحبان آن ، پرسش ها و يا مطالبي مطرح است مانند اين كه صاحبان شفاعت رخت از اين جهان بسته اند ، و نداي شما را نمي شنوند و درخواست شفاعت از فردي چه سودي دارد ؟ ما در بخش توسل به برخي از اين نوع پرسش ها پاسخ داديم و اين جا نيز به طور اجمال يادآور مي شويم :
بر خلاف تصور پرسشگر و يا معترض ، شفيعان واقعي زنده اند ، از اين رو مسلمانان در نمازهاي فريضه هر روز پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را خطاب مي كنند و به او سلام مي دهند ، و مي گويند : « السلام ُعليكَ أيّها النبيّ ورحمةُ اللّه وبركاتُه » ، از اين گذشته ، در جايي كه شهيدان راه خدا به حكم آيات قرآن ( 1 ) زنده و شنوا هستند ، قطعاً پيامبرِ شهيدان و امامان آنان ، نيز زنده و شنوا هستند . مشروح اين بحث در بخش توسل گذشت .
سؤال منحصر به اين باب آن است كه درخواست شفاعت از شفيعان واقعي همانند كار مشركان و طلب شفاعت آنان از بت ها و معبودهاي خود مي باشد ، و لذا قرآن در انتقاد از كار آنان چنين مي گويد :
« وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَضرُّهُمْ وَلا يَنْفعُهُمْ وَيَقُولُونَ هؤلاء شُفَعاؤنا عِنْدَ اللّه » . ( 2 )
« موجوداتي را مي پرستند كه به آنها زيان و سودي نمي رسانند ، و مي گويند : آنها شفيعان ما در نزد خدا هستند » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره بقره، آيه 154; سوره آل عمران، آيه 169.
2. يونس/18.
پاسخ
اوّلاً : ميان درخواست شفاعت از پيامبر اسلام ، و درخواست شفاعت مشركان از بت ها ، تفاوتي آشكار وجود دارد; مشركان بتها را خدايان خود و صاحبان اصلي مقام شفاعت مي دانستند و از آنها طلب شفاعت مي نمودند و آنان را در شفاعت پرستندگان خود تام الاختيار مي پنداشتند ، و لذا قرآن در آيات متعدّدي يادآور مي شود كه هيچ فردي بدون اذن خدا نمي تواند شفاعت كند ، چنان كه مي فرمايد :
« مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذنِهِ » ( 1 )
« چه كسي مي توان شفاعت كند ، جز آن كه خدا به او اجازه دهد ؟ » .
اين تذكرها حاكي از آن است كه مشركان ، بت ها را صاحبان شفاعت و دست آنها در شفاعتِ افراد باز مي دانستند ، در حالي كه موحدان و مسلمانان ، انبيا و اولياء الهي را بندگان خدا مي دانند ، نه صاحبان و مالكان شفاعت ، و معتقدند كه شفاعت آنان در روز قيامت مشروط به اذن الهي است ، با اين تفاوت چگونه مي توان درخواست شفاعت موحدان را با درخواست شفاعت مشركان يكسان پنداشت ؟
ثانياً : مشركان در برابر بت هاي خود دو كار انجام مي دادند و آيه ياد شده هر دو فعل را چنين بيان مي كند :
1 . بتها را به عنوان اله مي پرستند : « وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ » .
2 . آنان را شفيعان خود مي دانند : « وَيَقُولُونَ هؤلاءِ شُفَعاؤُنا » .
آنچه مايه مشرك بودن آنان مي شد ، پرستش بت ها بود ، نه درخواست شفاعت از غير خدا ، حتي اگر درخواست شفاعت مايه شرك گردد ، به خاطر همان اعتقاد به الوهيت بت هاست ، بنابراين نبايد تنها درخواست شفاعت را ملاك شرك بدانيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بقره/255.
5
آيا سوگند دادن خدا به مقام اوليا شرك نيست ؟
سؤال : برخي در مقام توسل ، مقامات انبيا و اوليا را در نظر گرفته و خدا را به شايستگي هاي آنان ، سوگند مي دهند ، مثلاً مي گويند خدايا به حق رسول اعظم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بيمار مرا شفا بده ، در صورتي كه هيچ كس بر گردن خدا حق ندارد ، تا خدا را به حق آنان سوگند دهيم .
پاسخ : مقصود از حق در اين تعبيرها ، همان منزلت و مقام والايي است كه آنها نزد خدا دارند ، و اگر هم اين منزلت ، حق شمرده شود ، حقي است كه خدا به آنان داده است و اين مطلب ، عين توحيد است ، زيرا خدا در برخي از موارد ، بنده خود را ذي حق و خود را بدهكار معرفي مي كند ، مثلاً مي فرمايد :
« كانَ حَقّاً عَلَيْنا نَصْرُ المُؤْمِنينَ » . ( 1 )
« ياري كردن افراد مؤمن حقي است بر ما » .
در حديث نبوي وارد شده است كه فرمود :
« حَقٌّ عَلَي اللّهِ عَونُ مَنْ نَكَحَ الْتِمَاسَ الْعِفافِ مِمّا حَرَّمَ اللّهُ » . ( 2 )
« بر خداست كه به كسي كه به خاطر حفظ عفت ، ازدواج كرده ، كمك كند » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.روم/47.
2. سيوطي، جامع الصغير، ص 33.
مراجعه به آيات و روايات روشن مي كند كه اين نوع حقوق بندگان بر خدا ، يك امر رايج در كتاب و سنت است . مقصود از اين كه مي گويند كسي بر خدا حقي ندارد ، اين است كه هيچ كس بالذات بر خدا حقي ندارد ، ولي اين مانع از آن نيست كه خدا از روي تفضل و بزرگواري ، افرادي را ذي حق معرفي كند ، و حتي از آنان وام بخواهد و بگويد :
« مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسناً » . ( 1 )
« كيست كه به خدا وام نيكو بدهد ؟ » .
در حديث آموزش پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به فرد نابينا در بخش توسل خوانديم كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به او آموخت كه بگويد : اللّهمّ انّي أسألك وأتوجّه إليك بنبيّك محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نبيّ الرحمة . ( كلمه بنبيّك متعلق به دو فعل پيشين است : « أسألك » و « أتوجه إليك ) » و معني جمله اين است كه خدايا من از تو به خاطر پيامبرت محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پيامبر رحمت ، درخواست مي كنم و به سوي تو روي مي آورم .
پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هنگام دفن فاطمه بنت اسد در حقّ او چنين دعا كرد :
« اللّهُمَّ اغْفِر لأُمّي فاطِمَةَ بِنتِ أَسد وَوَسِّعْ عَلَيْها مَدْخَلَها بِحَقِّ نَبِيِّكَ وَالأَنْبِياءِ الّذي مِنْ قَبْلي » . ( 2 )
« خدايا مادرم فاطمه بنت اسد را ببخش و جايگاه او را گسترش بده ، به حق پيامبرت و پيامبراني كه پيش از من بودند » .
در صحيفه سجاديه و دعاهايي كه از ائمه اهل بيت به ما رسيده است ، اين نوع سوگند دادن به فراواني از آنان نقل شده است ، علاقه مندان مي توانند به آنها مراجعه فرمايند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حديد/11.
2. مستدرك حاكم:3/108; حلية الأولياء:3/121; استيعاب در حاشيه الاصابة:4/382.
6
نذر براي غير خدا
سؤال : شيعيان ، بلكه گروهي از مسلمانان ، براي اولياي الهي نذر مي كنند و مي گويند : اين گوسفند نذر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و يا حسين بن علي (عليه السلام) است ، در حالي كه نذر براي غير خدا جايز نيست .
پاسخ : نذر براي غير خدا دو صورت دارد :
1 . نذر كردن براي بندگان خدا به نيّت تقرّب و جلب رضايت آنان ( بدون توجه به خشنودي و يا خرسندي خدا ) .
روشن است چنين رفتاري ، نوعي شرك و به منزله بت پرستي است .
2 . نذر عملي خداپسندانه به خاطر تقرب به خدا و جلب رضايت او و هديه ثواب آن به يكي از اولياء الهي تا از اين رهگذر خشنودي خدا به دست آيد .
بي شك ، نذر كردن با چنين قصد و نيت پاك ، كاري پسنديده و درخور ستايش است .
آنچه موجب سؤال مي شود ، و احياناً افراد را به اشتباه دچار مي كند ، تشابه و يكسان بودن دو تعبير در مقام نذر است .
به حكم اين كه « نذر » يك امر عبادي است ، بايد براي تقرب به خدا صورت پذيرد و « ناذر » بگويد :
« للّه عليّ إن قُضِيتْ حاجتي أن أذبح هذه الشاة للنبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) » يعني براي كسب رضا و تقرب به خدا تعهد مي كنم : اگر حاجت من برآورده شد ، اين گوسفند را براي پيامبر ذبح كنم .
صيغه صحيح نذر اين است كه گفته شد ، ولي غالباً مردم به خاطر ناآگاهي ، يا خلاصه گويي مي گويند : هذا للنبي ، يا نذرتُ هذا للنبي .
در هر حال مورد سؤال اين است كه چگونه براي پيامبر نذر مي كنند ، و مي گويند : للنبي ، در حالي كه نذر بايد براي خدا باشد .
پاسخ سؤال اين است كه « لام » در جمله « للّه عليّ » براي تقرب است چنان كه قرآن مي فرمايد :
« أَنْ تَقُومُوا للّه مَثْني وَفُرادي » . ( 1 )
« دو نفر دو نفر يا به تنهايي براي خدا قيام كنيد » .
در حالي كه « لام » در « للنبي » لام « انتفاع » است چنان كه در برخي آيات مي خوانيم :
« إِنّما الصَدقات لِلْفُقراء والمَساكين » . ( 2 )
« زكات براي تهي دستان و مستمندان است » .
از اينجا روشن مي شود عمل موحدان با عمل مشركان ، تفاوت جوهري دارد; آنان قرباني هاي خود را به نام بت ها و براي تقرب به آنان ذبح مي كردند ، و قرآن در اين مورد مي فرمايد :
« وَمَا ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ ذلِكَ فِسْقٌ » . ( 3 )
« و آنچه براي بت ها ذبح مي شود . . . اين كار خروج از دين است » .
در حالي كه موحدان براي خدا نذر مي كنند ، و نام او را به زبان مي آورند ، اما
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سبأ/46.
2. توبه/60.
3. مائده/3.
ثواب كار نيك خود را به اوليا اهدا مي كنند و از اين طريق به درگاه الهي تقرب مي جويند .
مردي به حضور پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رسيد و عرض كرد : اي پيامبر خدا ! مادرم از دنيا رفته است ، و مي دانم اگر او زنده بود ، صدقه مي داد ، اگر از طرف او صدقه بدهم او سودي مي برد ؟
رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : آري .
آنگاه گفت : كدام يك از صدقه ها سود بيشتري دارد ؟
فرمود : آب .
در اين هنگام ، سؤال كننده چاهي كند و پس از آماده شدن گفت : « هذه لأُمّ سعد » ، « ثواب كندن اين چاه براي مادر سعد باشد » .
لام در « لأُمّ سعد » همان لام « للنبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) » است . ( 1 ) كه به اصطلاح « لام » انتفاع است نه لام تقرّب . ولي روح نذر اين است كه براي تقرّب به درگاه الهي متعهد شدم حيواني را ذبح كنم و ثواب آن را به پيامبر اهدا كنم تا از اين طريق ، به درگاه خداوندي تقرب بجويم تا شايد خدا بيمارم را شفا دهد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فرقان القرآن، ص 133.