بخش 16
فصل ششم : اهل بیت (علیهم السلام) مقدمه منزلت اهل بیت (علیهم السلام) 1 . مقصود از اهل بیت کیست ؟ تبیین مفهوم #171; اهل بیت #187; مقصود از #171; اهل بیت #187; چه کسانی است ؟ 1 . #171; البیت #187; به بیت معینی اشاره دارد 2 . مذکر بودن ضمایر اهل بیت (علیهم السلام) 2 . چرا تنها احادیث اهل بیت ؟ ! 3. فاطمه (علیها السلام) 1 . سوره کوثر 2 . آیه تطهیر 3 . آیه مباهله 4 . آیه اطعام برای خدا 5 . آیه مودت
فصل ششم :
اهل بيت (عليهم السلام)
مقدمه
منزلت اهل بيت (عليهم السلام) در ميان مسلمانان
واژه « اهل بيت » در نظر همه مسلمانان ، خوشايند و احترام برانگيز است و در انديشه آنان ، جايگاهي والا دارد ، چندان كه پيروان تمامي فرق اسلامي به مصاديق اين عبارت با ديده احترام مي نگرند و از آنان با ادب و احترام خاصي ياد مي كنند ، و هيچ يك از مذاهب اسلامي نسبت به اهل بيت پيامبر موضع خصمانه ندارد . علت اين امر آن است كه قرآن با تأكيد بر دو موضوع ، اين علاقه و مهر فزاينده را نسبت به اهل بيت در ميان پيروان خود پديد آورده است ، اين دو موضوع عبارتند از :
1 . علايم و نشانه هاي اهل بيت .
2 . حقوق اهل بيت بر مسلمانان . ( 1 )
و به همين جهت ، مسلمانان شيفته « اهل بيت » بوده و به آنان عشق مي ورزند . محدوديت صفحات كتاب به ما اجازه نمي دهد كه درباره اين دو موضوع هر چند به صورت فشرده سخن بگوييم ، از اين رو تنها در اين زمينه به پاسخ برخي از پرسش ها مي پردازيم :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. درباره آشنايي با نشانه هاي اهل بيت و حقوق آنها به كتاب «مفاهيم القرآن» ج1، ص 229ـ 300 مراجعه فرماييد.
1
مقصود از اهل بيت كيست ؟
سؤال : قرآن از تعلق اراده خدا بر تطهير اهل بيت از رذائل و پليدي ها سخن مي گويد ، در اين جا اين سؤال مطرح مي شود كه مصاديق اهل بيت (عليهم السلام) از نظر شيعه چه كساني هستند ؟
پاسخ : نظر سائل به آيه مباركه است كه مي فرمايد :
« إِنّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيْتِ وَيُطهّركُمْ تَطْهيراً » . ( 1 )
« خداوند مي خواهد پليدي ها را تنها از شما خانواده دور كند و شما را كاملاً پاك گرداند » .
براي بررسي آيه « تطهير » لازم است دو مطلب مورد بحث قرار گيرد :
1 . مفهوم « اهل بيت » چيست و عرب اين واژه را در چه موردي به كار مي برد ؟
2 . اين آيه در مورد چه كساني نازل شده است ؟
تبيين مفهوم « اهل بيت »
واژه « اهل بيت » مركب از دو كلمه است :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. احزاب/33.
1 . اهل .
2 . بيت .
مفهوم هر دو كلمه واضح و آشكار است و براي تشريح آن ، به نقل سخنان فرهنگ نويسان عرب نيازي نيست ، زيرا واژه « أهل » هر چند عربي است ، ولي به خاطر ورود آن به زبان پارسي و اُنس ما با اين لفظ در طول چند قرن ، آن را در رديف كلمات فارسي درآورده است ، و از مجموع استعمالات آن به صورت مضاف مي توان مفهوم آن را چنين توضيح داد :
اهل امر : زمامداران .
اهل انجيل : پيروان انجيل .
اهل كتاب : پيروان كتاب هاي آسماني .
اهل اسلام : پيروان اسلام .
اهل الرجل : كساني كه با مردي پيوند خويشاوندي دارند .
اهل بيت : كساني كه در سايه پيوند خويشاوندي در خانه اي به صورت مشترك زندگي مي كنند .
اهل الماء : موجوداتي كه در آب دريا يا كنار آن زندگي مي كنند .
با توجه به موارد استعمال اين كلمه مي توان مفهوم اين لفظ را به شرح زير تحديد كرد : هر انساني كه نسبت به موضوعي ( مضاف اليه ) يك نوع انتساب يا اختصاص ، و الفت و انسي دارد ، به آن « أهل آن شيء » مي گويند ، از اين رو « ابن منظور » در « لسان العرب » مي گويد : « اهلُ الرجل أخصّ الناس به : وخِصّيصان هر مردي ، اهل اوست » .
به ديگر سخن ، هرگاه گفته شود « اهل الرجل » مقصود كساني است كه به او وابسته بوده ، و از اتباع و متعلقان او به شمار مي روند و بر اساس اين بيان ، بايد گفت : اهل بيت مفهوم وسيعي دارد كه فرزندان و همسران انسان را نيز دربرمي گيرد ،
لذا قرآن به روشني آن را در مورد همسر ابراهيم به كار برده و آورده است كه فرشتگان خطاب به او گفتند :
« رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ البَيْت » . ( 1 )
« رحمت و بركات الهي بر شما خاندان باد » .
مقصود از « اهل بيت » چه كساني است ؟
اكنون وقت آن رسيده است كه مقصود از اهل بيت در آيه تطهير روشن شود . هرگاه دليلي بر انحصار اين مفهوم بر همسر و همسران يا خصوص فرزندان اقامه نشود ، بايد آن را بر همان معني وسيع حمل كرد ، ولي قرائن قاطع نشان مي دهد كه مقصود ، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و علي ، فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) است و ديگر افراد را شامل نيست .
شواهد و قرائن اين گفته عبارتند از :
1 . « البيت » به بيت معيني اشاره دارد .
« ال » در واژه « البيت » ، ال جنس يا استغراق نيست ، بلكه اشاره به يك بيت معهود كه مورد عنايت آيه است ، زيرا اگر مقصود آيه خانه هاي همسران پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود ، لازم بود بگويد « أهل البيوت » ، و لذا آنجا كه درباره آنان سخن مي گويد ، صيغه جمع به كار مي برد ، نه صيغه مفرد و مي فرمايد :
« وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرُّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِليّةِ الأُولي » . ( 2 )
« در خانه هاي خود قرار گيريد و مانند دوران جاهليت نخست ، زيبايي هاي خود را آشكار نكنيد » .
در اين آيه هر اتاقي از اتاق هاي زنان رسول خدا بيتي محسوب شده كه متعلق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. هود/74.
2. احزاب/33.
به يكي از همسران او بود ، در حالي كه در آيه ، يك بيت مشخص مطرح است و طبعاً بايد اين يك بيت را معين كنيم ، نمي توان گفت اين « بيت » يكي از بيت هاي متعلق به همسران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است ، زيرا در اين صورت مفهوم آيه كاملاً در ابهام فرو رفته و مجمل خواهد بود ، گذشته از اين دليلي ندارد كه يكي از بيت ها را بر هشت بيت ديگر ترجيح دهيم .
از اين جهت بايد اين بيت ، جدا از بيوت ازواج رسول خدا باشد و آن بيت چيزي جز بيت فاطمه (عليها السلام) نيست كه در عين تعلق به وي ، به پيامبر نيز تعلق داشت و در آن چهار نفر مشتركاً زندگي مي كردند .
مؤيد اين مطلب حديثي است كه سيوطي در تفسير آيه « في بُيُوت أَذِنَ اللّه أَنْ تُرفَعَ » ( 1 ) آورده است . او مي نويسد : وقتي اين آيه نازل شد و پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن را در مسجد تلاوت كرد ، فردي برخاست و از رسول خدا پرسيد : اين بيوت با عظمت از آن كيست ؟ پيامبر فرمود : « بيوت انبيا و پيامبران است » . در اين هنگام ابوبكر برخاست و در حالي كه به خانه فاطمه و علي (عليهما السلام) اشاره كرد ، گفت : آيا اين خانه نيز از آن خانه هاست ؟ پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « نعم من أفاضلها ( 2 ) ; آري ! از برترين آنهاست » .
2 . مذكر بودن ضماير
قرآن در سوره احزاب از آيه بيست و نهم تا آيه سي و چهارم پيرامون همسران پيامبر بحث و گفتگو مي كند و در تمام آيات ، ضماير مربوط به همسران پيامبر را مطابق قواعد ادبي مؤنث مي آورد ، در اين مورد متجاوز از بيست ضمير مؤنث به كار مي برد و مي فرمايد : « كُنْتُنَّ * فَتَعالِينَ * أُمَتِعْكُنَّ * أُسَرِّحْكُنَّ * تُرِدْنَ * لَسْتُنَّ *
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نور/36.
2. الدر المنثور:6/203، تفسير سوره نور; روح المعاني:18/174.
اتَّقَيْتُنَّ * فَلا تَخْضَعْنَ * قلنَ * قَرْنَ بُيُوتِكُنَّ * تَبَرُّجْنَ * اتِينَ * أَطِعْنَ * وَاذْكُرْنَ * و . . . » .
ولي هنگامي كه به آيه مورد بحث ـ كه در ذيل آيه سي و سه قرار دارد ـ مي رسد ، لحن سخن دگرگون مي شود و مخاطب عوض مي گردد ، ضماير را مذكر مي آورد و مي گويد : « عَنْكُمُ الرِّجْسَ » و « يُطَهِّرَكُمْ » . در اين صورت بايد دقت كرد كه هدف از اين دگرگوني چيست ؟
اين دگرگوني جز اين نيست كه آيه درباره غير اين گروه ( زنان ) نازل شده ، هر چند در سياق آيات مربوط به آنها آمده است ، اين كه علت « تداخل » چيست و امّا چرا در اثناي گفتگوي با همسران ، ناگهان طرف خطاب دگرگون مي شود ومطلب مربوط به غير آنان به ميان مي آيد و آنگاه ، بار ديگر به بحث پيرامون همسران باز مي گردد را در جاي ديگري مورد بحث قرار خواهيم داد .
اهل بيت (عليهم السلام) در لسان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم )
روايات متضافر بلكه متواتر از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نشان مي دهد كه در اين آيه ، جز خود پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ساكنان خانه فاطمه ، احدي مقصود نيست ، و اين روايات را گروهي از صحابه از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده اند كه برخي از آنها عبارتند از : 1 . ابوسعيد خدري ، 2 . انس بن مالك ، 3 . ابواسحاق ، 4 . واثلة بن الاسقع ، 5 . ابوهريره ، 6 . ابوالحمراء ، 7 . سعد بن أبي وقاص ، 8 . عايشه ، 9 . ام سلمه ، 10 . ابن عباس .
مضمون احاديث حاكي است كه پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي روشن كردن مقصود از اهل بيت ، دو كار معين انجام داده است كه هركدام در نوع خود قابل توجه است :
1 . كسا و عبا و يا قطيفه اي بر سر پنج تن افكند و امّ سلمه را كه قصد ورود به
زير كسا را داشت ، از دخول تحت كِسا بازداشت و اين جمله را گفت : « خدايا اينان اهل بيت من مي باشند ، پروردگارا پليدي را از آنان دور ساز ! » .
2 . به مدت هشت ماه و يا بيشتر ، موقع رفتن به مسجد براي گزاردن نماز صبح ، به خانه زهرا مي رفت و آنان را براي نماز دعوت مي كرد و آيه مذكور را تلاوت مي نمود .
بنابر اين ، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با اين دو عمل ، كاملاً مصاديق آيه را تعيين فرموده است . اينك به صورت فشرده به ترجمه و نقل برخي از احاديث مي پردازيم :
1 . ابو سعيد خدري مي گويد :
« قالَ رَسُوُل اللّهِ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : نُزِّلَتْ هذِهِ الآيَةُ فِيَّ وَفي عَلِيّ وَفاطِمَةَ وَحَسَن وَحُسَيْن » .
« رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : اين آيه درباره من و علي و فاطمه و حسن وحسين فرود آمده است » .
امّ سلمه مي گويد : اين آيه در خانه من نازل گرديد . همان روز زهرا (عليها السلام) غذايي به حضور پيامبر آورد ، پيامبر فرمود : برو ابن عمت علي و دو فرزند خود را بياور ، زهرا در حالي كه دست فرزندان خود را گرفته بود و علي نيز پشت سر اوحركت مي كرد ، وارد محضر رسول خدا شد .
پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حسنين (عليهما السلام) را در آغوش خود گرفت و علي (عليه السلام) در سمت راست پيامبر و دخت او در سمت چپ او نشستند و هر پنج نفر مشغول خوردن غذايي شدند كه دخت گرامي پيامبر آماده كرده و به حضور پيامبر آورده بود ، ناگهان فرشته وحي الهي نازل شد و آيه تطهير را فرود آورد . در اين موقع پيامبر كسايي را كه شبها آن را به روي خود مي كشيد ، برداشت و همه را زير آن كساء قرار داد و دست خود را از زير كسا بيرون آورد و به آسمان اشاره كرد و سه بار فرمود :
« اَلّلهُمَّ إِنَّ هؤُلاءِ أَهْلُ بَيْتي وَخاصَّتي فَاذْهِبْ عَنْهُمَا الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً » .
من با شنيدن اين جمله خواستم زير كِسا درآيم و مشمول چنين فضيلتي گردم ، از اين جهت گوشه كسا را بالا زدم تا به آنان ملحق شوم ، پيامبر آن را از دست من كشيد ، گفتم : اي رسول خدا ! آيا من از اهل بيت تو نيستم ؟ ! پيامبر بدون اين كه يكي از دو طرف قضيه را تصديق كند فرمود :
« إنّكِ علي خَيْر أَنَّكِ مِنْ أَزْواجِ النَّبِيّ » .
« تو زن نيكي هستي و از همسران پيامبر مي باشي » .
مضمون حديث كه در كتاب هاي حديث و تفسير نقل شده ، همگي بيانگر آن است كه مفاد آيه از خصايص اين پنج نفر است و غير آن پنج تن ، حتي بهترين و پاكترين همسران او در اين فضيلت شركت ندارند .
رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به روايتي چهل روز و به روايت ديگر هشت ماه و به روايت سوم ، نُه ماه ، هنگامي كه براي گزاردن نماز صبح به مسجد مي رفت ، به در خانه علي (عليه السلام) مي آمد و مي گفت :
« الصَّلاةُ ، الصَّلاةُ ، « إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطْهيراً » » . ( 1 )
آيا با توجه به اين روايات باز مي توان براي آيه ، تفسير ديگري جست ؟ شگفت از سر دبير مجله « ترجمان الحديث » لاهور پاكستان « احسان الهي ظهير » است كه خود را مترجم و سخن گوي احاديث نبوي مي داند; امّا با بي پروايي خاصي اين همه احاديث را كه نشانگر اختصاص تطهير به اين گروه است ناديده گرفته و در كتاب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.درباره آگاهي از منابع احاديث ياد شده در متن به تفسير طبري:22/5ـ7 و تفسير الدر المنثور:5/198ـ 199 مراجعه فرماييد.
« الشيعة واهل البيت » به روايت ( عكرمه ) خارجي اعتماد كرده و مي گويد : مقصود همسران پيامبر است و مي افزايد كه فرزندان او نيز مجازاً در آن داخل است .
تنها سؤالي كه باقي مي ماند اين است كه چرا آيه تطهير در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر آمده است ؟
پاسخ آن اين است كه گاهي قرآن در حالي كه درباره موضوعي سخن مي گويد ، آن را رها كرده و به موضوعي مي پردازد و اندكي بعد ، ديگر بار به همان موضوع نخست برمي گردد كه يك نمونه آن را نقل مي كنم .
در داستان يوسف ، آنگاه كه پرده از خيانت همسر عزيز برافتاد ، و شوهر از جريان آگاه شد ، عزيز رو به همسر خود مي كند و مي گويد :
« قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيدكُنَّ عَظيم » . ( 1 )
« گفت : اين كار مكر شما زنان است و حيله هاي شما بزرگ است » .
در حالي كه با همسر خود سخن مي گويد ناگهان خطاب را به يوسف متوجه مي كند و مي گويد :
« يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَاسْتَغْفِري لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الخاطِئين » . ( 2 )
« يوسف از او درگذر ، و تو ـ اي زليخا ! ـ نيز از گناهي كه انجام داده اي استغفار كن ، تو از خطاكاران بوده اي » .
وامّا اين كه چرا اين كار انجام گرفته و لابلاي گفتگو درباره زنان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مسأله اهل بيت (عليهم السلام) آمده است ، در اينجا دو علت باعث اين كار شده است :
1 . خدا در حالي كه درباره زنان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سخن مي گويد و گاهي آنها را تهديد مي كند و مي گويد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. يوسف/28.
2. يوسف/29.
« يا نِساءَ النَّبيّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَة مُبَيّنَة يُضاعَف لَها العَذاب ضِعْفَين وَكانَ ذلِكَ عَلي اللّهِ يَسيراً » . ( 1 )
« اي زنان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ! هر يك از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود ، عذاب او دو چندان خواهد بود ، واين براي خدا آسان است » .
در اين شرايط با مطرح كردن اهل بيت و كمالات آنان مي خواهد برساند كه اين خاندان براي شما بهترين الگو هستند ، چه بهتر زندگي آنان ، سرخط زندگي شما باشد .
2 . بسياري از مسلمانان صدر اسلام درباره علي و خاندان او كاملاً حساسيت داشتند ، هيچ قبيله و عشيره اي نبود كه فردي از آنان به دست امام در غزوه هاي اسلامي كشته نشده باشد ، و لذا بسياري از آنان از امام سخت دل آزرده و ناراحت بودند ، و اين نوع بغض و كينه ، پس از درگذشت پيامبر آشكار شدو گروه هاي زيادي به نوعي از امام و خانواده او انتقام گرفتند .
به خاطر چنين حساسيتي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به فرمان خدا آيه مربوط به طهارت و عصمت اين خاندان را در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر قرار داد تا تجلي زيادي نداشته باشد . آنگاه براي اين كه ايجاد اشتباه نكند ، از طريق سنّت و حديث به توضيح مفاد اين آيه پرداخت و پرده از مقصد حقيقي آيه برداشت .
اين جريان درست مانند اين است كه افراد خردمند و با تجربه اشياي بسيار قيمتي و گرانبها را در درون خانه در ميان اشيايي قرار مي دهند كه براي بيگانه چندان جلب توجه نكند ، هر چند خود اهل خانه از درون آن آگاه هستند .
اين بحث را ما با نقل روايتي از سعد بن ابي وقاص به پايان مي رسانيم :
ترمذي در صحيح خود از سعد وقاص نقل مي كند كه در ماجراي مباهله ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. احزاب/30.
پيامبر ، علي و فاطمه و حسن و حسين را خواست و گفت : « اَللّهُمَّ هؤلاءِ أَهْلِي » . وي در بخش ديگري از صحيح خود آورده است كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حسن وحسين و علي و فاطمه (عليهم السلام) را با پارچه پوشانيد و فرمود :
« الَّلهُمَّ هؤلاءِ أَهْلُ بَيْتي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً . قالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَأَنَا مَعَهُمْ يا نَبِيَّ اللّه ؟ قالَ أَنْتِ عَلي مَكانِكِ وَأَنْتِ عَلي خَيْر » . ( 1 )
« خدايا آنان اهل بيت من هستند ، خدايا پليدي را از آنان دور ساز و آنان را به نحو خوبي ، پاكيزه گردان ! امّ سلمه عرضه داشت : اي پيامبر خدا ! من هم از آنان هستم ؟ فرمود : تو بر جاي خود باش ( وارد كسا مشو ) تو زن خوبي هستي » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. جامع الأُصول، ج10، ص 101ـ 102.
2
چرا تنها احاديث اهل بيت ؟ !
سؤال : چرا شيعه تنها بر احاديث مروي از اهل بيت عمل مي كند ؟
پاسخ : شيعه هر روايتي كه از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به سند صحيح نقل گردد ، آن را مي پذيرد و به آن عمل مي كند ، امّا در بخش عقايد و معارف ، به خبر واحد ( حتي اگر سند آن صحيح باشد ) ، اعتماد نمي كند ، ولي در مسائل مربوط به فروع و احكام ، خبر صحيح را كه راويان آن همگي ثقه و عدل باشند ، مي پذيرد .
ميزان صحت و حجيت خبر ، اين است كه با سند صحيح به معصوم مانند پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) برسد . اخباري كه در اختيار شيعه هست ، بر دو گونه است :
1 . رواياتي كه از طريق راويان ثقه و عادل از يكي از امامان معصوم نقل شده است .
اين نوع روايات بايد بر همگان حجت باشد ، زيرا فرض اين است كه انسان هاي ثقة و عادل از ائمه و پيشوايان بزرگ اسلام ، نقل حديث كرده اند ، و همگي مي دانيم كه احاديث ائمه اهل بيت (عليهم السلام) به شخص پيامبر مي رسد ، و شعار همه آنها اين است :
« حَدِيثي حَديثُ أَبِي وَحَدِيثُ أَبي حَدِيثُ جَدّي ، وَحَدِيثُ جَدّي حَديثُ الْحُسَين ، وَحَدِيثُ الحُسَيْن ، حَديثُ الْحَسَنَ
وَحَدِيثُ الْحَسَن حَديثُ أمير المُؤْمِنينَ وَحَديثُ أمير المُؤْمنين ، حَدِيثُ رَسُول اللّهِ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وَحَديثُ رَسُولَ اللّهِ قَول اللّه عَزَّوَجَلّ . . . » . ( 1 )
« امام صادق (عليه السلام) فرمود : حديث من حديث پدرم ، و حديث پدرم ، حديث جدّم ـ علي بن الحسين ـ و حديث جدّم ، حديث حسين ، و حديث حسين ، حديث حسن ، و حديث حسن ، حديث اميرمؤمنان و حديث اميرمؤمنان ، حديث پيامبر خداست ، و حديث پيامبر خدا ، گفتار خداست » .
بنابراين كليه احاديث ائمه اهل بيت به رسول اللّه منتهي مي شود ، هرگاه حديث آنان به سند صحيح به دست هر مسلماني برسد ، لازم است بر چنين حديثي عمل كند .
2 . رواياتي كه از غير طريق اينها به وسيله سندهاي صحيح از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده باشد ، همه علماي شيعه به چنين حديثي عمل مي كنند ، و لذا قسمتي از احاديث مورد توجه فقها ، رواياتي است كه در صحاح و سنن اهل سنت هست ، و كساني كه با كتب شيعه آشنا باشند ، به اين حقيقت پي مي برند .
جاي تأسف است كه علماي اهل سنت به روايات افراد عادي كه از رسول خدا حديث نقل مي كنند عمل كرده اند ، ولي روايات اهل بيت (عليهم السلام) را كنار مي گذارند .
اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) همتاي قرآن و مايه هدايت هستند ، چگونه روايات آنان ترك شود و روايات افراد عادي مانند ابوهريره و انس بن مالك وعبد اللّه بن عمر و عبداللّه بن عمرو بن العاص وغيره مورد توجه قرار گيرد ؟
علماي شيعه ، كليه رواياتي را كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده و همگي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اصول كافي، ج71 ص 42، حديث14.
متصل به رسول خداست ، در جوامع حديثي خود گرد آورده اند . در ميان شيعه سه نوع جوامع حديثي وجود دارد كه هر كدام براي خود مزيتي دارند . آنچه بيشتر مطرح است ، كتب اربعه مي باشد كه سه شخصيت بزرگ دست به نگارش آنها زده اند :
1 . محمد بن يعقوب كليني ( متوفاي 329ق ) مؤلف كتاب « كافي » در 8جلد ، حاوي بيش از 16000حديث .
2 . محمد بن علي بن الحسين شيخ صدوق ( متوفاي 381ق ) ، مؤلف « من لا يحضره الفقيه » در 4 جلد .
3 . محمد بن حسن طوسي ( متوفاي 460ق ) ، مؤلف « التهذيب » در 10 جلد و كتاب « الاستبصار » در 4 جلد .
« علم حديث » همراه با دو علم « رجال » و « درايه » در طول قرون در ميان شيعه از رواج كاملي برخوردار بوده و خوشبختانه اخيراً در قم و شهر ري « مؤسسه دارالحديث » همراه با بخش آموزش عالي و بخش پژوهش آغاز به كار كرده است .
3
فاطمه (عليها السلام) و همسران پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم )
سؤال : چرا دخت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فاطمه (عليها السلام) بر همسران پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) برتري دارد ؟
پاسخ : براي پاسخ به اين پرسش به قرآن مراجعه مي كنيم ، آيا آياتي كه درباره دخت گرامي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نازل شده است ، درباره همسران او نيز فرود آمده است ؟ برخي از آياتي كه در شأن حضرت فاطمه (عليها السلام) نازل شده عبارتند از :
1 . سوره كوثر
خدا به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) خطاب مي كند كه ما به تو « كوثر » داديم ، آن جا كه مي فرمايد :
« إِنّا أَعْطَيْناكَ الكَوثَر * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر * إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الأَبْتَر » .
« ما به تو كوثر اعطا كرديم ، پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن ، به درستي كه دشمن تو ابتر است » .
مفسران در مصداق « كوثر » كه به معني « خير كثير » است ، اقوالي دارند ، ولي قول روشن همان است كه بگوييم مراد از آن ، فرزندان زيادي است كه خدا از طريق حضرت زهرا (عليها السلام) به پيامبر لطف فرموده است و شاهد اين گفتار آخر سوره است كه مي فرمايد : اي رسول گرامي دشمن تو « ابتر » است ، يعني تو ابتر نيستي به دليلي كه
ما به تو كوثر يعني خير كثير داديم كه يكي از مظاهر آن فرزندان زياد از نسل زهرا (عليها السلام) است .
فخـر رازي در تفسير سوره « كـوثر » مي گويد : اين خبر غيبي قرآن تحقـق پـذيرفته است زيرا امـوي ها و عبـاسي هـا در كشتن فـرزندان زهرا (عليها السلام) دريغ نكردند ، مع الوصف شرق و غرب عالم از نسل زهـرا مالامال است ، آنگاه مي گويد : علما و دانشمنداني بزرگ مانند باقـرالعلوم وحضرت صادق وحضرت كاظم و حضرت رضا (عليهم السلام) در آغوش اين خانواده پرورش يافته اند . ( 1 )
2 . آيه تطهير
آيه ديگري كه درباره حضرت زهرا (عليها السلام) نازل شده ، آيه « تطهير » است :
« إِنَّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْس أَهْل البَيْت وَيُطَهِّركُمْ تَطْهيراً » . ( 2 )
« همانا خداوند اراده كرده است تا رجس و پليدي را از شما اهل بيت ببرد و شما را به پاكي حقيقي برساند » .
اين آيه درباره حضرت زهرا (عليها السلام) و دو فرزندش حسن و حسين (عليهما السلام) و همسر گرامي و پدر بزرگوارش نازل شده است و مقصود از اهل بيت ، خاندان وحي و نبوت است .
روايات زيادي گواهي مي دهد كه پيامبر هر چهار نفر را به همراه خود زير كسايي قرار داد واين آيه را تلاوت كرد و فرمود : خدايا براي هر پيامبر اهل بيتي است و اينها اهل بيت من هستند .
درك مفهوم آيه در گرو توجه به دو مطلب است :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير رازي، تفسير سوره كوثر.
2. احزاب/33.
الف : مراد از رجس چيست ؟
ب : اراده در آيه ، چه نوع اراده اي است ؟
يادآور مي شويم كه رجس در آيه به معني پليدي است ولي مقصود از آن ، پليدي معنوي است ، نه آلودگي ظاهري و حسي .
همچنان كه كه مقصود از اراده ، ارداه قطعي خدا است كه ما آن را اراده تكويني مي ناميم ، يعني همين طور كه اراده خدا تعلق مي گيرد كه موجود زنده اي پديد آيد يا نابود گردد ، همچنين مشيت الهي بر اين تعلق گرفته است كه خاندان رسالت از پليدي ها پاك شوند .
تصور نشود كه نوع اراده در آيه ، همان اراده قانوني است كه از آن به اراده تشريعي تعبير مي كنند زيرا چنين مشيت قانوني اختصاص به اين پنج نفر ندارد ، خداوند در مقام تشريع از همه خواسته است كه از گناه پاك شوند و همگي مي دانيم كه مشيت تشريعي ، لزوماً با حصول مراد همراه نيست ، چنان كه خدا از همه خواسته است نماز بخوانند ، ولي گروه كثيري اين فريضه را انجام نمي دهند .
اجمال سخن اين كه اين اراده تنها به اين پنج نفر متعلق است كه تحت پوشش اهل بيت قرار گرفته اند ، نه همه افراد . در نتيجه بايد گفت نوع اين اراده ، اراده تشريعي نبوده ، بلكه تكويني است كه حتماً با مراد همراه مي باشد ، چنان كه مي فرمايد :
« إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُول لَهُ كُنْ فَيَكُون » . ( 1 )
« فرمان او اين است كه هر موقع تحقق چيزي را اراده مي كند به او فرمان باش مي دهد او نيز متحقق مي شود » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. يس/82.
3 . آيه مباهله
در يكي از سالهاي هجرت ، پيشوايان نصاراي « نجران » وارد مدينه شدند تا با پيامبر از نزديك مناظره كنند ، آنان در مناظره محكوم شدند ، ولي از پذيرفتن اسلام سربرتافتند . پيامبر آنان رابه مباهله دعوت كرد ، يعني همگان در نقطه اي به دور از مردم گرد آيند و دروغگويان را لعن و نفرين كنند .
و اين همان حقيقت است كه در قرآن چنين از آن ياد شده است :
« فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْنائَكُمْ وَنِسائَنا وَنِسائَكُمْ وَأَنْفُسنا وَأَنفُسكُم » . ( 1 )
« پس بگو بياييد بخوانيم ( بياوريم ) فرزندان ما را و فرزندان شما را ، زنانمان را و زنانتان را و نفس هايمان و نفس هايتان را ( كساني را كه جان ما و شما هست ) . . . » .
آيه مباركه حاكي است كه پيامبر بايد سه گروه را به ميدان مباهله وارد كند :
الف : فرزندان خود را « أَبنائنا » .
ب : زنان خويش را « نِسائنا » .
ج : جان هاي خويش را « أنفسنا » .
و به اتفاق مفسران و تاريخ نويسان ، پيامبر از فرزندان منتسب به خويش فقط حسن و حسين (عليهما السلام) را وارد ميدان مباهله كرد ، و از زنان زهرا (عليها السلام) را برگزيد ، و از گروه سوم بنام « أنفسنا » كه جان پيامبر باشند علي (عليه السلام) را همراه آورد و به آنان گفت كه وقتي من دعا كردم شما آمين بگوييد ، و براي هر چهار نفر در آن بيابان سوزان سايه باني درست كرد و عباي خود را بر روي آن افكند و به آنان گفت منتظر نفرين و دعاي من باشيد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران/61.
يك چنين منظره روحاني بزرگان نجران را تكان داد و به صدق و صفاي منادي توحيد و رسالت پي بردند ، زيرا با خود انديشيدند كه اگر اين مرد به رسالت خود ايمان نداشت هرگز جگرگوشه هاي خود را وارد ميدان هلاكت نمي كرد ، از اين جهت از مباهله منصرف شده و پذيرفتند كه به آيين خود باقي بمانند ، ولي سالي دوبار جزيه بپردازند .
در اينجا نكته اي را اضافه مي كنم و آن اين كه در مجموع فرزندان و زنان مدينه جز اين چهار نفر صلاحيت اين مقام را نداشتند كه دعاي پيامبر را با آمين بدرقه كنند .
4 . آيه اطعام براي خدا
سوره هل اتي از سوره هاي مورد توجه شيعيان است ، زيرا آياتي از اين سوره در ستايش خاندان رسالت وارد شده ، و آنان را با آيات ياد شده در زير توصيف مي كند ، آنجا كه مي فرمايد :
« يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخافُونَ يَوماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً * وَيُطْعِمُونَ الطَّعام عَلي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتيماً وَأَسيراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّه لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَلا شُكُوراً * إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوماً عَبُوساً قَمْطَريراً * فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِكَ اليَوم وَلَقّاهُمْ نَضرَةً وَسُروراً * وَجَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّة وَحَريراً » . ( 1 )
« همان بندگاني كه به نذر خود وفا مي كنند ، و از روزي كه گزند آن فرا گير است مي ترسند در حالي كه خوراك را دوست مي دارند آن را به بينوا و يتيم واسير مي دهند ، مي گويند ما براي خوشنودي خدا اين خوراك را به شما مي دهيم و از شما پاداش و سپاس نمي خواهيم . ما از پروردگارمان از روزي عبوس سخت هراسناكيم خدا آنان را از آسيب آن روزگار حفظ كرد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. انسان/7ـ12.
شادابي و شادكامي به آنان ارزاني داشت ، و به پاس صبري كه كردند بهشت و پرنيان را پاداششان داد » .
در اين آيات نكات فراواني هست كه به آن اشاره مي شود :
1 . وفاي به نذر : آنجا كه نذر كرده بودند كه سه روز روزه بگيرند و همگي به نذر خود وفا كردند .
2 . هنگام افطار ، بينوايي در خانه ايستاد و غذا طلبيد ، آنان خوراك خود را در اختيار او نهادند و با آب افطار كردند ، فرداي آن روز نيز روزه گرفتند ، اين بار به هنگام افطار يتيمي در خانه ايستاد و درخواست غذا كرد ، آنان خوراك خود را به او دادند و با آب افطار كردند .
روز سوم نيز روزه گرفتند اين بار اسيري درخواست خوراك كرد و همگي غذاي خود را به او دادند .
3 . آنان خوراك خود را در حالي كه به آن نياز داشتند يعني گرسنه بودند در راه خدا دادند زيرا ضمير « علي حبّه » به طعام برمي گردد كه از فعل « ويطعمون » برگرفته مي شود .
4 . انگيزه آنان ستايش و پاداش نبود ، بلكه آنان اين كار را براي خدا انجام مي دادند و شعارشان اين بود « إِنّما نُطْعِمُكُمُ لوجهِ اللّه » بنابراين بايد شعار انسان در كارهاي خير اين باشد : كار براي خدا .
5 . آيه مودت
قرآن مجيد مودت زهرا (عليها السلام) را در ضمن مودت قربي به عنوان يك فريضه معرفي كرده است و آن را به ظاهر اجر رسالت مي داند ، آنجا كه مي فرمايد :
« قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِي القُربي » . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شوري/23.
« بگو من از شما پاداشي جز دوستي خويشاوندان خودم نمي خواهم » .
اينها برخي از آياتي است كه مقام و موقعيت اين بانوي بزرگ اسلام را معرفي مي كند و اگر به رواياتي كه از پيامبر در حق زهرا (عليها السلام) وارد شده است توجه كنيم ، منزلت حضرت زهرا (عليها السلام) نمايان تر مي گردد .
زهرا (عليها السلام) بانويي است كه رضاي او رضاي پيامبر و خشم او خشم پيامبر است و از طرفي هم رضا و خشم پيامبر همسو با رضا و خشم خدا مي باشد . ( 1 )
بنابراين او بانويي معصوم بوده كه رضا و خشم او با رضا و خشم الهي برابر بوده است و به خاطر همين شايستگي هاي ذاتي است كه پيامبر فرمود : دخترم زهرا سيده زنان بهشت است . ( 2 )
اكنون نظري به گفتار پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درباره دخت گرامي اش مي افكنيم و از روايات فراواني كه درباره دخت گرامي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وارد شده به يك مورد بسنده مي كنيم .
بخاري در صحيح خود ، بابي درباره مناقب فاطمه (عليها السلام) منعقد كرده و مي گويد :
« قال النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فاطمة سيدة نساء أهل الجنّة » . و در جاي ديگر چنين نقل مي كند : « إنَّ رَسُول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قالَ : « فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّي فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَني » . ( 3 )
بدين ترتيب ، جز فاطمه (عليها السلام) ، بانوي بزرگواري كه سرور زنان بهشت باشد ، كيست ؟ با اين مناقب در قرآن و حديث چگونه مي توان ديگران را با او همسنگ و هم طراز دانست ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قال النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) لفاطمة: إنّ اللّه يغضب لغضبك، ويرضي لرضاك»(مستدرك حاكم:3/154; ذخائر العقبي: ص 39).
و نيز فرمود: فاطمة بضعة منّي فمن أغضبها فقد أغضبني.(خصائص النسائي:ص 35).
2. قال النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : فاطمة سيدة نساء أهل الجنّة.(صحيح بخاري:5/29، باب مناقب فاطمة).
3. صحيح بخاري، ج5، ص 105، حديث 255.