بخش 21 بخش 21 بخش 21 بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بخش 21 بخش 21 بخش 21 بخش 21 بخش 21

بخش 21

4 . شهادت به ولایت علی (علیه السلام) 5 . شیعیان و نماز دست باز کیفیت نماز پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) الف : حدیث ابی حُمید ساعدی ب : حدیث حمّاد بن عیسی ج . آموزش نماز به کسی که نماز صحیح نمی خواند نظر ائمّه اهل بیت (علیهم السلام) 6 . سجده بر تربت مرحله نخست : سجده فقط بر زمین 1 . زمین سجده گاه و مایه پاکیزگی است 2 . خنک کردن سنگریزه ها در دست 3 . فرمان خاک آلود کردن پیشانی ( تتریب ) 4 . کشیدن دستار از زیر پیشانی مرحله دوم : جواز سجده بر حصیر و بوریا مرحله سوم : جواز سجده بر لباس به هنگام اضطرار فلسفه سجده بر خاک در بیانات پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) سجده بر تربت امام حسین (علیه السلام)


504


4

شهادت به ولايت علي (عليه السلام)

سؤال : چرا شيعيان در اذان بر ولايت علي (عليه السلام) شهادت مي دهند ؟

پاسخ : شيعيان در اذان پس از شهادت بر رسالت پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، بر ولايت اميرمؤمنان علي بن ابي طالب (عليه السلام) گواهي مي دهند ، و اين مسأله در تمام بلاد شيعي مشاهده مي شود ، در اين باره توضيح چند نكته ضروري است :

1 . تمامي فقهاي شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه « شهادت بر ولايت علي (عليه السلام) » جزء اذان نيست و لذا هنگامي كه فصول اذان را مي شمارند ، آن را هجده فصل بيشتر نمي دانند كه عبارتند از :

4 تكبير ، 2 بار شهادت بر وحدانيت خدا ، 2 بار شهادت بر رسالت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، 2 بار « حي علي الصلاة » ، 2 بار « حي علي الفلاح » ، 2 بار « حي علي خير العمل » ، 2 تكبير و 2بار تهليل و اين سخني است كه فقهاي شيعه جملگي بر آنند .

2 . اگر فردي شهادت سوم را به عنوان جزئي از اذان بگويد ، كار حرامي مرتكب شده و گناه كرده است .

3 . شهادت سوم در اذان ، بدون قصد جزئيت جايز و يا مستحب است و اين استحباب ، دو مبنا دارد :


505


الـف : علـي (عليه السلام) به حكم قـرآن و حـديث رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، وليّ خـداست .

ب : امام صادق (عليه السلام) فرمود : هر گاه به رسالت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شهادت داديد بر ولايت علي (عليه السلام) نيز گواهي دهيد .

در اثبات اصل نخست و اين كه علي (عليه السلام) وليّ خداست ، گذشته از حديث متواتر غدير و روايات متواتر كه پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كراراً فرموده است : يا علي أنت ولي كلّ مؤمن بعدي ، ( 1 ) قرآن مجيد نيز بر ولايت علي (عليه السلام) تصريح كرده است ، آنجا كه مي فرمايد :

« إِنّما وليُّكُم اللّهُ ورسولُه وَالّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاة وَهُمْ راكِعُون * وَمَنْ يَتَوَل اللّه وَرَسُولهُ وَالّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُون » . ( 2 )

« تنها ولي و سرپرست شما خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده اند; همانها كه نماز را برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند و كساني كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد با ايمان را بپذيرند ، حزب و جمعيت خدا پيروز است » .

مفسران اتفاق نظر دارند كه اين آيه در حقّ اميرمؤمنان علي (عليه السلام) وارد شده است ، آنگاه كه فقيري وارد مسجد شد و از مردم درخواست كمك كرد و حضرت در حال ركوع بود ، با انگشت خود به فقير اشاره كرد كه انگشتر را از دست او برگيرد و در آن هنگام دو آيه ياد شده فرود آمد .

مدارك نزول اين حديث فزونتر از آن است كه در اينجا ذكر شود ، امّا به عنوان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كنز العمال:6/396، حديث 6048.

2. مائده/55ـ56.


506


نمونه به چند مورد در پاورقي اشاره مي كنيم . ( 1 )

بدين ترتيب ، با توجه به آيه مذكور و آيات و روايات متعدد ديگر ، آشكار مي گردد كه اميرمؤمنان (عليه السلام) وليّ و سرپرست مؤمنان از جانب خدا است .

در خصـوص نكته دوم نيز قـاسم بن معاويه ، از اصحاب امام صادق و كاظم (عليهما السلام) ، از آن حضرت چنين نقل كرده است :

« إِذا قَالَ أَحدكُمْ لا إِلهَ الاّ اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه ، فَلْيَقُل عَليٌّ وَلِيُ اللّه » . ( 2 )

« هر گاه كسي از شما به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر گواهي داد ، براي تكميل شهادت به ولايت علي (عليه السلام) نيز گواهي دهد » .

بنابر آنچه گفته شد ، احدي از شيعيان آن را به عنوان جزئي از اذان نمي گويد وحتي برخي در اقامه براي اينكه از ديگر اجزا تميز داده شود ، فقط يك بار آن را مي گويند و در اين صورت مشكلي در اين مورد نخواهد بود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تفسير طبري:6/86; ابو بكر جصاص: أحكام القرآن:2/542; ابوالحسن واحدي نيشابوري در اسباب النزول:148; زمخشري در كشاف:1/422و مرحوم علاّمه اميني نزول آيه را در حقّ علي بن ابي طالب (عليه السلام) از 66 منابع سني نقل كرده است حتّي حسان بن ثابت كه در واقعه حاضر بود چند بيتي درباره اين رويداد گفت كه يكي را يادآور مي شويم:

فأنت الذي أعطيت إذ أنت راكع فدتك نفوس القوم يا خير راكع

تو كسي هستي كه در حال ركوع بخشيدي . ارواح ديگران فداي تو گردد اي بهترين ركوع كننده.

2. احتجاج طبرسي:83.


507


5

شيعيان و نماز دست باز

سؤال : چرا شيعيان با دست باز نماز مي خوانند ؟

پاسخ : قرار دادن دست راست بر روي دست چپ در نماز ( دست بسته نماز خواندن ) از اموري است كه استحباب آن بين فقهاي سه مذهب از مذاهب چهارگانه اهل سنّت مشهور است :

حنفي ها مي گويند : روي هم گذاشتن دست ها در نماز ، سنّت است وواجب نيست ، و براي مرد بهتر است كه كف دست راستش را بر پشت دست چپ ، زير ناف قرار دهد ، و زن دست ها را بر سينه اش بگذارد .

شافعي ها مي گويند : گذاشتن دست روي يكديگر ، در نماز براي مرد و زن سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ زير سينه و بالاي ناف به سمت چپ قرار دهد .

حنبلي ها مي گويند : گذاشتن دست ها روي هم ، سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده زير ناف قرار دهد .

فرقه مالكيّه بر خلاف سه مذهب فوق مي گويند : آويختنِ دست ها در نمازهاي واجب ، مستحب است ، قبل از مالكي ها نيز جماعتي همين قول را گفته اند كه از آن جمله اند : عبداللّه بن زبير ، سعيد بن مسيّب ، سعيد بن جبير ،


508


عطاء ، ابن جريح ، نخعي ، حسن بصري ، ابن سيرين و جماعتي از فقهاء .

از امام اوزاعي منقول است كه نمازگزار ، بين آويختن دست ها يا روي هم قرار دادن آنها مخير است . ( 1 )

امّا مشهور بين شيعه اماميّه آن است كه قرار دادن دست ها روي يكديگر در نماز ، حرام ، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهاي شيعه كسي قائل به كراهت شده ، مانند ابو الصلاح حلبي در كافي . ( 2 )

كيفيت نماز پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم )

با وجودي كه به جز مالكي ها ، مذاهب ديگر اهل سنّت ، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جايز شمرده اند و پيرامون اين مسئله زياد سخن گفته اند ، با اين حال دليل قانع كننده اي حتّي بر جواز آن ندارند ، چه رسد بر استحباب . بلكه مي توان ادّعا كرد كه دلايلي بر خلاف ادعاي آنان وجود دارد و رواياتي كه از فريقين ( شيعه و سنّي ) بيانگر طريقه نماز گزاردن رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است ، از گذاشتن دست ها بر يكديگر سخني به ميان نياورده است و امكان ندارد كه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) امر مستحبّي را در طول حيات خود ( يا بخشي از آن ) ترك نمايد . اينك سه نمونه از اين روايات ، دو مورد از طريق اهل سنّت و ديگري از طريق شيعه اماميّه را ذكر مي كنيم كه هر دو روايت ، كيفيّت نماز پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را بيان مي كند و در هيچ يك كوچكترين اشاره اي به روي هم قرار دادن دست نشده ، چه رسد به كيفيّت آن :

الف : حديث ابي حُميد ساعدي

حديث ابي حُميد ساعدي را عدّه اي از محدّثان ( سنّي ) روايت كرده اند و ما از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. محمّد جواد مغنيه: الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 110، وملاحظه شود «رسالة مختصرة السدل» ا از دكتر عبدالحميد، ص 5.

2.محمد حسن نجفي، جواهر الكلام:11/15ـ16.


509


كتاب سنن بيهقي نقل مي كنيم كه گفت : او رو به اصحاب پيامبر كرد و گفت : من داناترين شما به نماز رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هستم ، گفتند : به چه سبب ؟ ، زيرا تو نه بيش از ما پيرو آن حضرت بوده اي و نه افزونتر از ما مصاحبتش كرده اي ، گفت : چرا ، گفتند : پس ( كيفيّت نماز آن حضرت را ) بر ما عرضه كن . ابوحُميد گفت :

رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هرگاه مي خواست به نماز بايستد ، دست ها را تا برابر شانه هايش بالا مي بُرد ، سپس تكبير مي گفت و هنگامي كه همه اعضايش به حال اعتدال در جاي خود قرار مي گرفت به قرائت مي پرداخت ، آنگاه تكبير مي گفت و دست ها را تا برابر شانه بالا مي بُرد ، پس از آن به ركوع مي رفت و دو كف دست را بر زانوها مي گذاشت و در حال اعتدال كه نه سرش را بالا مي گرفت و نه پايين مي انداخت ، ركوع را انجام مي داد . سپس از ركوع سر بلند مي كرد ( مي ايستاد ) و مي گفت : سمع اللّه لمن حمده . آنگاه دست ها را تا برابر شانه ها بالا مي بُرد و تكبير مي گفت ، سپس ( براي سجده ) متوجّه زمين شده و دست هايش را ( در سجده ) از پهلوهايش جدا مي گرفت ، آنگاه سر از سجده برمي داشت و پاي چپش را خم مي كرد و بر آن مي نشست . انگشتان پاهايش را در سجده باز مي نمود و سجده دوم را نيز همين گونه انجام مي داد و پس از سجده ، تكبير مي گفت ، سپس پايش را خم كرده بر آن مي نشست در حالي كه هر عضوي به حال اعتدال قرار مي گرفت . ركعت بعدي را هم به همين كيفيّت انجام مي داد و پس از دو ركعت در حال قيام تكبير مي گفت و دست هايش را تا برابر شانه ها بالا مي برد همانگونه كه تكبير افتتاحيّه را انجام مي داد و در بقيّه نمازش نيز همين طور عمل مي كرد تا به سجده آخر . پس از آن سلام مي گفت ، پاي چپ را عقب قرار مي داد و بر سمت چپ بر وَرِك ( 1 ) مي نشست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تورك عبارت است از اين كه انسان در حال نشستن بر روي پاي چپ بنشيند، وروي پاي راست را بر كف پاي چپ قرار دهد.


510


همه گفتند : ابوحميد راست گفت ، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بدين گونه نماز مي گزارد . ( 1 )

مبيّن صحّت و قبول همگانيِ روايت فوق ، امور ذيل است :

1 . تصديق بزرگان صحابه ( 2 ) . تصديق حديث ابي حميد از طرف اين عدّه دلالت بر قوّت حديث و ترجيح آن بر ساير ادلّه دارد .

2 . ديگر اينكه ابوحُميد فرائض و سنّت ها و مستحبّات را بيان كرده و از بر هم گذاشتن دست ها يادي نكرده است و كساني كه حاضر بودند اين امر را بر او ايراد نگرفتند و چيزي بر خلاف او ذكر ننمودند در حالي كه بر شنيدن گفتار او حريص بودند ، زيرا آنان در ابتداي امر ، تسليم گفته او مبني بر اينكه او عالمترين آنها به نماز رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است نشدند ، ولي در پايان همگي گفتند : درست گفتي ، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) همين گونه نماز مي خواند . و جدّاً بعيد است كه آنان كه ده نفر بودند در همان مدّت كوتاه مذاكره دچار فراموشي شده باشند .

3 . حالت طبيعي دست ها در نماز ، آويختن است ، زيرا آويختن دست امري طبيعي است بنابراين ، حديث مذكور بر اين اصل طبيعي دلالت مي كند .

4 . نمي توان گفت كه اين حديث مطلق است و احاديث دالّ بر وجوب گرفتن دست ها ، آن را تقييد و تكميل مي كند ، زيرا ابوحميد ساعدي همه فرائض و سنن و مستحبّات و هيئت كامل نماز را توصيف كرده و برشمرد ، در حالي كه در مقام تعليم و بيان ( كيفيّت نماز رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ) بود ، بنابراين ، حذف كردن چيزي در مقام بيان ، خيانت است و اين امر از او و كساني كه به گفتار او گوش مي دادند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن بيهقي:2/72، 73، 101، 102; سنن أبي داود:1/194، باب افتتاح الصّلاة، حديث 730ـ736; سنن ترمذي:2/98، باب صفة الصّلاة.

2. از آن جمله: ابو هريره، سهل ساعدي، ابو اُسيد ساعدي، ابو قتاده حارث بن ربعي و محمّد بن مَسْلمه.


511


بعيد است . مسأله اطلاق و تقييد ، از آن موردي است كه متكلم ، يك حكم كلي را به صورت اجمال بيان كند ، آنگاه با دليل ديگر آن را مقيد سازد . مثلاً در دليلي بگويد : از بابت كفاره ، غلام آزاد كن; و در دليل ديگر بگويد : غلام مؤمن آزاد كن . در چنين موردي ، سخن نخست را با سخن دوم مقيد مي سازيم و مي گوييم مقصود ، غلام مؤمن نيست .

ولي در اين مورد ابو ساعد حميدي جزئياتِ رفتار و گفتار پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را بيان كرده ، به گونه اي كه مدعي شده است كه نماز پيامبر جز اين نبود . چنين موردي جاي اطلاق و تقييد است .

5 . چنان كه در روايت آمده ، حتي يكي از حاضران در مجلس هم در باره ترك بيان دست روي دست گذاردن ، به ابي حميد ساعدي اعتراض نكرد و اين نشان مي دهد كه گذاشتن دست ها بر يكديگر از سنن و مستحبّات نماز نيست ، چنانكه مذهب ليث بن سعد و اوزاعي و مالك نيز همين است . ( 1 )

اين بود حديثي در مقام بيان كيفيّت نماز رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه از طريق اهل سنّت روايت شده كه وجه دلالت آن را دانستيم . اينك به حديثي كه شيعه اماميه روايت كرده توجه كنيد :

ب : حديث حمّاد بن عيسي

حمّاد بن عيسي از امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود : چه قدر ناپسند است براي مردي كه 60يا 70 سال از عمرش بگذرد و يك نماز با شرايط كامل انجام نداده باشد . حمّاد گفت : ( از اين سخن امام (عليه السلام) ) در دلم احساس حقارت كردم و عرض كردم : فدايت شوم ، نماز را ( با شرايط كامل ) به من تعليم فرما .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.دكتر عبدالحميد«رسالة مختصرة في السدل»، ص 11.


512


پس ابوعبداللّه (عليه السلام) ( جعفر بن محمّد (عليهما السلام) ) راست قامت رو به قبله ايستاد و دست هايش را با انگشتان بسته بر روي رانهايش انداخت و پاهايش را نزديك به هم به فاصله سه انگشت باز ، قرار داد و انگشتان پاهايش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمي كرد و با خشوع و فروتني تمام بود ، پس تكبير گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتيل قرائت كرد ، سپس به اندازه نفس كشيدني در حال قيام صبر كرد و پس از آن تكبير گفت در حالي كه هنوز ايستاده بود ، آنگاه به ركوع رفت و دو كف دستش را با انگشتان باز روي كاسه زانوهايش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوري كه اگر قطره اي آب يا روغن بر پشتش ريخته مي شد به واسطه راست بودن پشتش به هيچ طرف مايل نمي گشت ، امام گردنش را ( در ركوع ) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتيل تسبيح ( سبحان ربّي العظيم وبحمده ) گفت ، سپس راست قامت ايستاد و چون كاملاً به حال قيام درآمد ، گفت : سمع اللّه لمن حمده و بعد از آن در همان حال قيام ، تكبير گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد ، و آنگاه به سجده رفت و دستهايش را قبل از زانوها بر زمين گذاشت و سه مرتبه گفت : سبحان ربّي الأعلي وبحمده ، و ( در سجده ) عضوي از بدنش را بر عضو ديگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده كرد : پيشاني ، دو كف دست ، دو كاسه زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و بيني ، ( گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمين واجب و گذاشتن بيني بر خاك سنّت است كه اِرغام ناميده مي شود ) . سپس سر از سجده برداشت و هنگامي كه راست نشست ، تكبير گفت و ساق پاي چپ را خم كرده روي آن نشست و پشت پاي راستش را بر كف پاي چپش گذاشت و گفت : أستغفر اللّه ربّي و أتوب إليه ، و در همان حال نشسته تكبير گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذكر تسبيح را در سجده دوم نيز گفت و از عضوي از بدنش براي عضو ديگر در ركوع و سجود كمك نگرفت و در حال سجده دست هايش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ


513


دستها را بر زمين نگذاشت و بدين ترتيب دو ركعت نماز بجا آورد .

سپس فرمود : اي حمّاد ، اين گونه نماز بخوان ، و در نماز به هيچ سويي التفات مكن و با دست ها و انگشتانت بازي مكن و آب دهان به راست و چپ يا پيش رويت مينداز . ( 1 )

چنان كه ملاحظه مي شود هر دو روايت در صدد بيان كيفيّت نماز واجب است و در هيچكدام كوچكترين اشاره اي به روي هم گذاشتن دست ها نشده است ، زيرا اگر گرفتن دست سنّت مي بود ، امام صادق (عليه السلام) در بيان خود آن را ترك نمي كرد و حال اين كه آن حضرت با عمل خود ، نماز رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را براي ما مجسّم مي كرد ، چون او از پدرش امام باقر (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) از پدرانش و آنها از اميرمؤمنان (عليه السلام) و او از رسول اعظم صلوات اللّه عليهم اجمعين گرفته اند ، بنابراين دست روي دست گذاشتن در نماز بدعت است ، زيرا گرفتن دست در واقع داخل كردن چيزي است در شريعت كه از شريعت نيست .

ج . آموزش نماز به كسي كه نماز صحيح نمي خواند

در ميان محدثان اهل سنت حديثي است به نام « حديث المسيء صلاتُه » يعني حديث كسي كه نماز خود را صحيح نمي خواند ، در اين حديث چنين آمده است :

ابوهريره مي گويد : پيامبر وارد مسجد شد ، مردي نيز وارد مسجد شد و نماز گزارد ، سپس به حضور پيامبر آمد و سلام كرد . پيامبر سلام او را پاسخ گفت و فرمود : برگرد و دو مرتبه نماز بخوان ، رفت و نماز گزارد و به سوي پيامبر بازگشت ، پيامبر نيز فرمود : برگرد باز نماز بگزار ، اين كار سه بار تكرار شد ، سرانجام آن مرد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.شيخ حرّ عاملي: وسائل الشيعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حديث 1، و باب 17، حديث 1و2.


514


عرض كرد : سوگند به خدايي كه تو را به حق مبعوث كرده است ، من جز آنچه انجام مي دهم ، چيزي نمي دانم ، چه بهتر كه نماز را به من بياموزي .

در اين موقع پيامبر فرمود : هر موقع به نماز ايستادي تكبير بگو ، سپس آنچه از آيات قرآن مي داني ، بخوان ، سپس ركوع كن به نحوي كه بدنت آرام گردد ، آنگاه پيامبر ديگر اجزاء و شروط نماز را به او مي آموخت ( 1 ) و هيچ اشاره اي به گذاردن دست راست بر دست چپ نمي كند ، در حالي كه اگر اين كار واجب و يا مستحب مؤكد بود ، از گفتن آن خودداري نمي فرمود .

نظر ائمّه اهل بيت (عليهم السلام)

با توجه به آنچه تاكنون گفته شد ، روشن گرديد كه سنت بودن دست روي دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است ، بدين جهت مي بينيم كه ائمّه اهل بيت (عليهم السلام) از اين عمل ( گرفتن دست در نماز ) ، احتراز مي كردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه مي دانستند .

محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق (عليه السلام) يا امام محمّد باقر (عليه السلام) روايت كرده مي گويد : به آن حضرت عرض كردم : حكم كسي كه دستش را در نماز بر دست ديگر مي گذارد ، چيست ؟ فرمود : اين عمل ، تكفير است و نبايد انجام شود . ( تكفير به معني تعظيم در مقابل پادشاهان است ) .

زراره از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود : بر تو باد توجه به نماز ، و در نماز تكفير مكن ( دستهايت را بر هم مگذار ) ، زيرا مجوس اين عمل را انجام مي دهند .

صدوق به سندي از امير مؤمنان علي (عليه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود : مسلمان دستهايش را در نماز جمع نمي كند و در حالي كه در مقابل خداي عزّ وجلّ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري، ج1، ص 189، شماره 793; صحيح مسلم:2/11.


515


ايستاده است ، تشبّه به اهل كفر ( يعني مجوس ) نمي ورزد . ( 1 )

در خاتمه يادآوري مي كنيم كه آقاي دكتر علي سالوس بعد از نقل نظريات و فتاواي فقهاي شيعه و سنّي ، ( در مورد نهادن دست ها بر يكديگر در حال نماز ) به كساني كه دست روي دست گذاشتن را حرام مي دانند حمله كرده و مي گويد : « كساني كه قائل به حرمت و مبطل بودن اين عمل هستند يا تنها آن را حرام مي دانند ، به واسطه تعصب مذهبي ، بين مسلمين اختلاف و تفرقه ايجاد مي كنند » . ( 3 )

جا دارد از ايشان پرسيده شود : اگر تلاش و بررسي وتحقيق در كتاب و سنّت ، شيعه را به اين نتيجه رسانده كه گرفتن دست در نماز ، امري است كه بعد از نبيّ اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پيدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر مي شدند ، گناه شيعه چيست ؟ و در اين صورت هر كس گمان كند كه آن عمل جزئي از نماز است چه واجب باشد يا مستحب ، تحقيقاً در دين امري را بدعت نهاده كه از دين نيست . آيا جزاي كسي كه در كتاب و سنّت اجتهاد و تحقيق نمايد اين است كه با تير اتّهام به تعصّب مذهبي و ايجاد اختلاف ، مورد هدف قرار گيرد ؟

اگر اين اتّهام بجا باشد ، آيا امام مالك را نيز مي توان اين گونه متّهم كرد ؟ زيرا او گرفتن دست را مطلقاً ، يا در نمازِ واجب ، مكروه مي داند . آيا مي توان امام دارالهجره را به تعصّب مذهبي و ايجاد خلاف متّهم كرد ؟

به چه دليل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبي و ميل به اختلاف بين مسلمين نمي دانيد ؟ قضاوت با شماست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه:4، باب 15 از ابواب قواطع الصّلاة، حديث 1، 2و 7.

2. فقه الشيعة الإمامية ومواضع الخلاف بينه و بين المذاهب الأربعة:183.


516


6

سجده بر تربت

سؤال : چرا شيعه اماميه ، در نماز ، بر تربت سجده مي كند ؟

پاسخ : از نظر شريعت مقدس اسلام ، سجده فقط براي خدا شايسته و جايز است ، و بر غير او نمي توان پيشاني بر زمين ساييد ، و اين سخني است كه همه فقهاي اسلام بر آن اتفاق نظر دارند .

اگر اختلافي وجود دارد ، به مورد ديگرمربوط مي شود و آن اين كه از نظر فقه شيعي فقط مي توان بر دو چيز سجده كرد :

1 . زمين ، مانند خاك و سنگ و مانند آن دو .

2 . چيزي كه از زمين مي رويد ، مشروط بر اين كه پوشيدني و خوردني نباشد .

از نظر فقه سني ، دايره حكم وسيع تر است ، آنها سجده بر منسوجاتي از پشم و پنبه و مو را جايز مي دانند ، تنها شافعي است كه مي گويد : بر گوشه دستار و اطراف جامه و آستين پيراهن سجده جايز نيست . ( 1 )

اكنون بايد ديد رواياتي كه از پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در قلمرو گفتار و رفتار وي وارد شده است ، كدام يك از دو نظر را تأييد مي كند . مسلماً پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به حكم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. خلاف شيخ طوسي1/357ـ 358، مسأله 112، 113 و مدارك ديگر.


517


قرآن ، « اسوه و الگو » است و هيچ فردي نمي تواند رأي خود را بر گفتار و رفتار او مقدم بدارد .

بررسي احاديث اسلامي كه در صحاح و سنن وارد شده است ، اين مطلب را ثابت مي كند كه حكم نهايي سجده گاه و به تعبير فقيهان « ما يصحّ عليه السجود » ، در سه مرحله بيان گرديده است .

در مرحله نخست فقط سجده بر زمين تشريع گرديده و سجده بر غير آن جايز نبود ، و هر چه هم ياران پيامبر از گرمي سنگريزه هاي مسجد نبوي شكايت مي كردند رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به شكايت آنان ترتيب اثر نمي داد ، وحتي اگر شخصي بر گوشه دستار خود سجده مي كرد ، رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن را از زير پيشاني او مي كشيد و كراراً مي فرمود : « ترّب ! » يعني صورت خود را خاك آلود كن .

به خاطر الزامي بودن سجده بر زمين ، ياران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي پرهيز از گرما ، سنگريزه ها را در دست خود نگاه مي داشتند تا مقداري خنك شود آنگاه به هنگام فرود براي سجده ، بر آنها سجده مي كردند .

در اين مرحله فقط و فقط سجده بر زمين ، آن هم به صورت طبيعي جايز بود .

در مرحله دوم ، وحي الهي بنابر مصلحت ، موضوع را توسعه داد و سجده بر حصير و بوريا نيز تشريع شد ، و همگي مي دانيم كه حصير و بوريا از روييدني ها است و از اين جهت گشايشي در امر سجده پديد آمد .

در مرحله سوم اجازه داده شد كه به هنگام ضرورت و ناچاري ، مانند گرماي شديد و غيره ، بر گوشه دستار و مانند آن سجده كنند ، و در غير ضرورت از سجده كردن بر غير زمين و روييدني ها بپرهيزند .

اين مراحل سه گانه تشريع در موضوع سجده است كه ما از هر مرحله رواياتي را گزينش مي كنيم تا روشن شود كه فقه شيعي دقيقاً مطابق رواياتي است كه


518


محدثان اهل سنت از گفتار و رفتار آن حضرت در مورد سجده در حال نماز نقل كردند .

مرحله نخست : سجده فقط بر زمين

در اين مرحله پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اصرار داشتند كه يارانش فقط بر زمين سجده كنند و اين مسأله از گفتار و رفتار ايشان كاملاً هويداست ، روايات اين بخش فزونتر از آن است كه در اين نوشته بيايد و ما به برخي از آنها بسنده مي كنيم :

1 . زمين سجده گاه و مايه پاكيزگي است

پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « وجعلت لي الأرضُ مسجداً وطهوراً » ( 1 ) : زمين براي من سجده گاه و مايه پاكيزگي قرار داده شده است » .

مسلماً مقصود از زمين در اين حديث زمين طبيعي است ، نه زمين مفروش با فرش و سجاده به گواه اين كه براي زمين دو ويژگي قايل شده است :

أ . سجده گاه است ( مسجداً ) .

ب . و طهور است ( مطهر و مايه پاكيزگي ) .

مسلماً حكم دوم كه مايه پاكيزگي است از آنِ زمين طبيعي است كه انسان جُنب بر اثر تيمم بر زمين ، نوعي طهارت پيدا مي كند . قرآن در آيه اي مي فرمايد :

« وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فاطّهروا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرضي أَوْ عَلي سَفَر أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِط أَوْ لامَسْتُمُ النِّساء فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح بخاري:1/91، كتاب تيمم، حديث2.

2. مائده/6


519


« اگر جنب باشيد خود را بشوييد و ( غسل كنيد ) و اگر بيمار و يا مسافر باشيد يا يكي از شما از قضاي حاجت بازگشت يا با زنان تماس گرفت و آبي براي غسل و يا وضو نيافتيد با خاك پاك تيمم كنيد » .

آيه به روشني نشان مي دهد كه دو چيز به ترتيب مايه پاكيزگي است ، يكي غسل با آب ، دومي تيمم بر خاك .

بنابراين از آنجا كه زمين طبيعي داراي چنين ويژگي است ، قهراً همان نيز سجده گاه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و همه مسلمانان است .

احمد بن علي معروف به جصاص ( 305ـ 370 ) در كتابي كه پيرامون آيات احكام تأليف كرده آورده است :

« إِنّ ما جَعَلَهُ مِنَ الأَرْضِ مَسْجِداً هُوَ الَّذِي جَعَلَهُ طَهُوراً » . ( 1 )

« آنچه را كه مايه پاكيزگي قرار داده همان را نيز سجده گاه معرفي كرده است » .

2 . خنك كردن سنگريزه ها در دست

از آنجا كه پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اصرار بر سجده بر زمين داشت و در فصل گرما سنگريزه هاي مسجد نبوي بر اثر تابش خورشيد گرم مي شدند ، ياران پيامبر سنگريزه ها را در دست خود نگاه مي داشتند تا به طور موقت از تابش خورشيد جلوگيري كنند و به هنگام سجده كردن ، پيشاني بر آنها بگذارند . به عنوان نمونه ، جابر بن عبد اللّه انصاري مي گويد :

« كُنْتُ أُصَلّي مَعَ النَّبِيّ الظّهْرَ فَ آخُذُ قَبْضَةً مِنَ الْحِصي ، فَأَجْعَلُها في كَفّي ثُمَّ أَحوّلُها إِلي الكفِّ الأُخْري حَتّي تبردَ ، ثُمَّ أَضَعُها لجبيني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. احكام قرآن:2/389، نشر بيروت.


520


حَتّي أَسْجُدَ عَليها مِنْ شِدّةِ الحَرّ » . ( 1 )

من با پيامبر نماز ظهر را برگزار مي كردم مشتي از سنگريزه ها برمي داشتم و آنها را دست به دست مي كردم تا خنك شوند ، سپس زير پيشاني نهاده بر آنها سجده مي كردم به خاطر پرهيز از گرمي آنها .

محدث بزرگوار بيهقي از استاد خويش نقل مي كند كه اين حديث گواه بر اين است كه بر لباسي كه بر تن است نمي توان سجده كرد ، زيرا سجده بر چنين لباسي آسان تر از خنك كردن سنگ3ريزه ها با دست به دست كردن است . ( 2 )

در اينجا شايسته بود بيهقي بر چيزي ديگر نيز استدلال كند و بگويد هرگاه سجده بر هر پوشيدني ( خواه بر تن انسان باشد يا نباشد ) جايز بود ، پيامبر آن را پيشنهاد مي كرد و ياران پيامبر نيز به همين روش عمل مي كردند ، مثلاً دستمال ويا سجاده اي را در بغل يا در دست مي گرفتند و بر آن سجده مي كردند .

انس بن مالك نيز يادآور مي شود و مي گويد :

« كُنّا مَعَ رَسُول اللّهِ في شِدّةِ الحَرِّ فَيَأْخُذ أَحَدُنا الحِصي في يَدِهِ فَإِذا بَردَ وَضَعَهُ وَسَجَدَ عَلَيْهِ » . ( 3 )

« ما با پيامبر در سخت ترين گرما نماز مي گزارديم هر يك از ما سنگريزه هايي به دست مي گرفت ، آنگاه كه خنك مي شد به زمين مي گذاشت و بر آن سجده مي كرد » .

اصرار پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر سجده بر زمين به حدي بود كه به شكايت ياران خود از گرمي سجده گاه ترتيب اثر نمي داد چون وحي الهي به او چنين اجازه نداده بود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند احمد:3/327، حديث جابر; سنن بيهقي:1/439.

2. سنن بيهقي:2/105.

3. سنن بيهقي:2/106.


521


خبّاب بن أرتّ مي گويد :

« شَكَونا إِلي رَسُولِ اللّهِ سَجدَةَ الرّمضاءِ في جِباهِنا وَاكفّنا فَلَمْ يَشُكَّنا » . ( 1 )

« از زيادي گرمي سجده گاه و زير دست ها به پيامبر شكايت برديم ، او به شكايت ما ترتيب اثر نداد » .

ابن اثير در كتاب ارزشمند خود « النهاية » ذيل ماده ( شكي ) مي گويد :

آنگاه كه ياران پيامبر از گرماي زيردست و سجده گاه براي پيامبر شكايت بردند ، پيامبر اجازه نداد آنان بر گوشه لباس خود سجده كنند .

شايسته بود ابن اثير بر مفهومي گسترده تر استدلال كند و آن اين كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اجازه نداد بر غير زمين مانند سجاده و فرش و غيره سجده كنند .

اين احاديث كه نمونه هايي از آنها را ياد كرديم حاكي از آن است كه در اين مرحله فقط و فقط سجده بر زمين مشروع بود .

3 . فرمان خاك آلود كردن پيشاني ( تتريب )

ياران پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از اين كه پيشاني آنان بر اثر تماس با زمين خاك آلود مي شود ، كمي دوري مي جستند ، امّا پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كراراً به آنان دستور مي داد كه از اين كار پرهيز نكنند . در اين مورد به روايات ذيل توجه كنيد :

الف . خالد جهني مي گويد : پيامبر صهيب را مشاهده كرد كه سجده مي كند و از خاك آلود شدن پيشاني مي پرهيزد ، به او فرمود : « تَرَّبَ وَجهَكَ يا صُهيبُ » ( 2 ) صورت خود را برخاك بنه اي صهيب !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن بيهقي: 2/105.

2. كنز العمال:7/465، شماره 19810.


522


ب . اُمّ سلمه مي گويد : پيامبر نوجواني به نام « افلح » را ديد كه به هنگام سجده ، سجده گاه را « فوت » مي كند ، فرمود : « يا أَفْلحُ تَرِّبْ » ( 1 ) ;چهره بر خاك بگذار .

در روايت ديگر به شخصي به نام رباح فرمود : يا رباحُ تَرِّبْ وَجهَكَ . ( 2 )

ج . ابو صالح مي گويد : وارد خانه اُمّ سلمه شدم ، برادر زاده او نيز وارد شد و در خانه وي دو ركعت نماز گزارد . آنگاه كه سجده كرد ، خاكي را كه بر روي زمين بود فوت كرد ، امّ سلمه به او گفت : برادر زاده ام ! چنين مكن . از رسول خدا شنيدم به جواني كه يسار نام داشت و سجده گاه را فوت مي كرد ، فرمود : ترِّبْ وجهكللّه . ( 3 )

4 . كشيدن دستار از زير پيشاني

رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كساني كه بر گوشه دستار خود سجده مي كردند و به نوعي از سجده بر زمين دوري مي جستند ، از اين كار منع مي كرد و دستار را از زير پيشاني آنها بيرون مي كشيد .

روي انّ النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كانَ إِذا سَجَدَ رَفَعَ العَمامَةَ عَنْ جَبْهَتهِ . ( 4 )

روايت شده : پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به هنگام سجده ، عمامه از پشاني خود برطرف مي كرد .

صالح بن حيوان مي گويد : أنّ رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رأي رجلاً بِجَنْبِهِ يَسْجُدُ وَقَدْ اعتمَّ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كنز العمال:7/459، شماره 19776.

2. كنز العمال:7/459شماره 19777.

3. كنز العمال:7/465، شماره 19810; مسند احمد:6/301.

4. طبقات ابن سعد:1/151.


523


عَلي جبْهَته فَحَسر رَسُول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عَنْ جبهَته . ( 1 )

پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مردي را كه در كنارش قرار گرفته مشاهده كرد كه بر پيشاني خود پارچه بسته و بر آن سجده مي كند پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پارچه را از پيشاني او كنار زد .

روايت در اين مضمون فزون تر از آن است كه همه آنها را ذكر كنيم ، علاقمندان مي توانند در اين مورد ( كشيدن پارچه يا پيشاني بند از سجده گاه ) به مصادر ياد شده در زير مراجعه كنند . ( 2 )

با ملاحظه اين روايات كه در مرحله نخست بيان شد ، نتيجه مي گيريم كه نخستين سال هاي تشريع اسلامي كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مدينه مي زيست ، جز سجده بر زمين در سرما و گرما ، سجده بر چيزي جايز نبود ، و اگر كسي از اين سنت پا فراتر مي نهاد ، عملاً با مخالفت پيامبر روبرو مي شد ولذا ياران او چاره اي جز اين نداشتند جز اين كه به خنك كردن سنگريزه ها بپردازند .

مرحله دوم : جواز سجده بر حصير و بوريا

مصلحت اسلام ايجاب مي كرد كه مسلمانان در برهه اي از زمان فقط بر زمين سجده كنند ، امّا چندي بعد ، پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و مسلمانان در پرتو وحي اجازه يافتند كه بر روييدني هاي زمين مانند حصير و بوريا نيز سجده كنند .

در اين مورد روايات فراواني وارد شده كه برخي را يادآور مي شويم :

الف . ابن عباس مي گويد : كانَ رَسُولُ اللّهِ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يُصَلّي عَلي الخَمْرة . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن بيهقي:2/105.

2. لطفاً به مسند احمد:6/301; طبقات كبري:1/151; منتخب كنز العمال كه در حاشيه مسند چاپ شده است:3/194 و غيره مراجعه فرماييد.

3. مسند احمد:1/269و 303 و 309و 358.خمره به حصير كوچكي مي گويند كه حائلي ميان صورت و زمين مي گردد. لسان العرب، والمنجد، ماده «خمر».


524


پيامبر بر حصير كوچكي كه ميان زمين و صورت انسان حايل مي گردد ، سجده مي كرد .

امّ سلمه نيز مي گويد : كان رسول اللّه يُصلّي عَلَي الْخُمْرة . ( 1 )

پيامبر بر حصير كوچكي سجده مي كرد .

مضمون اين نوع احاديث كه از سجده رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر حصير كوچك حكايت مي كند ، از عايشه ، ميمونه ، امّ سُليم و عبد اللّه بن عمر ( 2 ) نيز نقل شده است .

در اين مرحله گشايشي رخ داد و مسلمانان به پيروي از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر حصير كوچك كه حائل ميان صورت و زمين بود سجده مي كردند .

مرحله سوم : جواز سجده بر لباس به هنگام اضطرار

اسلام آيين سهل و آسان است . روزگاري مصلحت ايجاب مي كرد كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به شكايت ياران خود از نظر گرم بودن سجده گاه ، ترتيب اثر ندهد; ولي بعداً به اذن پروردگار جهان به آنان اجازه داد به هنگام عذر ، بر گوشه لباس خود سجده كنند .

بخاري در صحيح خود از انس بن مالك نقل مي كند ، كُنّا نُصَلّي مَعَ النّبيّ فَيَضَعُ أَحَدُنا طَرَفَ الثَّوبِ مِنْ شِدّةِ الحَرِّ فَإِذا لَمْ يَسْتَطِعْ أَحَدُنا أَنْ يُمَكِّنَ جبهَتَهُ بَسَطَ ثَوبَهُ . ( 3 )

به اين مضمون روايات متعددي وارد شده و همگي حاكي از آن است كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند احمد:6/302.

2. به مسند احمد6/179; 6/331، 335، 337و 2/92و 98 مراجعه شود.

3. صحيح بخاري: 2/101; صحيح مسلم:2/105; مسند احمد:1/100.


525


سجده بر گوشه لباس تنها به هنگام ضرورت تجويز شده است و هرگز نمي توان در غير ضرورت بر غير زمين ويا روييدني ها سجده كرد .

بنابراين هرگاه در برخي روايات ، سجده بر گوشه دستار و غيره وارد شده همگي به قرينه روايت پيش ، مربوط به صورتي است كه عذري در كار باشد .

خوشبختانه در بسياري از روايات اشاره به اضطرار آمده است .

نسائي از ياران پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل مي كند كه مي گويند :

« كُنّا إِذا صَلَّيْنا خَلفَ النّبيّ بِالظَهائِرِ سَجَدْنا عَلي ثِيابِنا اتّقاءَ الحَرِّ » . ( 1 )

« ما به هنگام ظهر پشت سر پيامبر نماز مي گزارديم و به خاطر پرهيز از گرما بر لباس خود سجده مي كرديم » .

اين تاريخچه اجمالي كيفيت وضع سجده گاه در نماز است كه در سه مرحله بيان شد و مسلمانان در مرحله نخست ساليان درازي بر زمين سجده مي كردند و تربت و خاك پاك ، سجده گاه آنان بود و اين كه چگونه اين سنت متروك شد و بدعت جاي آن را گرفت و اكنون در هيچ مسجدي از مساجد اهل سنت سجده بر خاك ديده نمي شود ، موضوعي است جداگانه كه در فصل ديگر بايد درباره آن سخن گفت .

فلسفه سجده بر خاك در بيانات پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم )

نكته لازم به ذكر آن است كه شخص رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فلسفه سجده بر خاك را در حديثي بيان كرده است كه به روشني مي رساند كه اصرار تشريع اسلامي بر سجده بر زمين جنبه تربيتي داشته است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

3. ابن اثير: جامع الأُصول:5/468 شماره 3660.


526


حضرتش فرمود :

« إذا صَلّي أَحدكُمْ فَليَلزم جَبْهَتَهُ وَأَنفه الأَرض حَتّي تخرج مِنْ الرَّغم » . ( 1 )

« هرگاه كسي از شما نماز گزارد ، پيشاني و بيني خود را بر زمين قرار دهد تا ذلت وخضوع خود را آشكار سازد » .

هشام بن حكم از امام صادق (عليه السلام) فلسفه سجده بر زمين را پرسيد . امام در پاسخ او چنين فرمود :

زيرا سجده ، خضوع و فروتني در برابر خدا است و هرگز شايسته نيست انسان پرستشگر ، بر خوردني ها و پوشيدني ها سجده كند ، زيرا معبود دنياپرستان خوراك و پوشاك است بنابراين نبايد بر آنچه معبود دنيا پرستان است سجده كرد ، در حالي كه سجده بر خاك و زمين ، بالاترين و برترين مظهر فروتني و خضوع در برابر خداست . ( 2 )

از آنجا كه سجده بر خاك مظهر كامل عبوديت و اظهار بندگي است ، عمر بن عبدالعزيز بر حصير تنها اكتفا نمي كرد ، بلكه مقداري خاك بر حصير مي ريخت و بر آن سجده مي نمود .

ابن حجر در شرح صحيح بخاري مي گويد :

كانَ عُمَرُ بْنُ عَبد العَزيز الخَليفَةَ الأَموَي لا يكتَفي بالخَمرَة ، بَلْ كانَ يَضَعُ عَلَيْها التُّرابَ وَيسجُد عَلَيه . ( 3 )

حتّي عروة بن زبير نيز جز بر زمين بر چيزي ديگر سجده نمي كرد . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نهاية ابن أثير:2، مادة رغم.

2. بحارالأنوار:82/147، باب ما يصحّ السجود عليه.

3و4. فتح الباري:1/410; شرح الاحوذي:1/272.


527


مسروق كه يكي از تابعان است ، به هنگام سفر خشتي را با خود برمي داشت تا در كشتي بر آن سجده كند . ( 1 )

ابن ابي شيبه ، شيخ بخاري مي گويد : نماز بر « طنفسة » ( كه نوعي فرش كرك دار است ) امري است جديد; و از رسول خدا به سند صحيح روايت شده است كه بدترين امور ، امر بي سابقه است و هر امر بي سابقه بدعت است . ( 2 )

سجده بر تربت امام حسين (عليه السلام)

در اينجا سؤالي مطرح است كه چرا شيعيان در بين سرزمين هاي جهان ، خاك كربلا را برگزيده اند و ترجيح مي دهند به هنگام نماز بر آن سجده نمايند و چرا قطعه هايي از تربت ياد شده را در مساجد و خانه هاي خود يا به هنگام مسافرت با خويش به همراه دارند ؟

پاسخ

پاسخ اين پرسش روشن است و آن اين كه سجده گاه بايد از هر آلودگي پاك باشد ، و چون در همه شرايط سجده بر زمين پاك امكان پذير نيست ، به پيروي از تابعي بزرگ « مسروق بن أجدع » بخشي از خاك پاك را به صورت قطعه درآورده و همراه دارند تا در همه جا سجده بر خاك پاك امكان پذير باشد ، درست مانند كساني كه در حال سفر ، مقداري خاك همراه خود مي برند كه اگر نيازي به تيمم پيدا كردند ، بر آن تيمم كنند .

وامّا اينكه چرا از ميان خاك ها ، تربت كربلا را انتخاب كرده اند ، علت آن است كه وقتي نمازگزار پيشاني خود را بر آن خاك مقدس مي گذارد ، فداكاري هاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. طبقات كبري:6/79، چاپ بيروت.

2. المصنف:2


528


بي نظير بزرگ مرد تاريخ از خاندان رسالت را به ياد مي آورد كه جان و مال و فرزندان خود را در راه اعتلاي اسلام فدا نمود و زير بار ظلم و ستم نرفت و درس آزادگي و حميت و غيرت ديني به جهانيان آموخت .

سجده بر تربت حسين (عليه السلام) نه تنها انسان را از مسير توحيد خارج نمي سازد ، بلكه به سجود او اخلاص مي بخشد و او را براي فداكاري در راه دين كه نماز جزئي از آن است آماده مي سازد .

علي بن عبداللّه بن عباس كه از تابعان است به « رزين » نوشت : أَن ابْعَثْ إِلَيّ بِلَوح مِنْ أَحجارِ المَروَة أَسْجُدُ عَلَيْهِ ( 1 ) : قطعه سنگي از سنگ هاي كوه مروه براي من بفرست تا بر آن سجده كنم .

كوه مروه شاهد فداكاري هاي زن با ايماني است كه براي تهيه آب ، هفت بار ميان دو كوه دويد ، و در راه خدا ، سختي ها تحمل نمود .

شيخ طوسي با سند خود از معاوية بن عمار نقل مي كند براي امام صادق (عليه السلام) كيسه زرد رنگي از جنس « ديبـا » بود كه مقداري از تربت امام حسين (عليه السلام) در آن كيسه بود ، به هنگام نماز آن را بر روي سجاده خود مي ريخت و بر آن سجده مي كرد . ( 2 )

كساني كه سجده بر تربت كربلا را نوعي پرستش انسان تلقي مي كنند ، « مسجود له » را از « مسجود عليه » باز نشناختند ، در تمام احوال سجده براي خدا است و او « مسجود له » است ، و چيزي كه پيشاني بر آن مي نهيم « مسجود عليه » است ، خواه خاك باشد و يا فرش ، خاك كربلا باشد ، يا خاك مدينه و يا سنگ مروه .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.اخبار مكه، تأليف ارزمي /151.

2. وسائل:3/608، باب 16 از ابواب ما يصحّ عليه السجود.



| شناسه مطلب: 74682







نظرات کاربران