گریستن
گریستن >گریستن از دیدگاه قرآن و روایات >آثار گریستن >گریه در سوگ اولیای الهی از دیدگاه عقل >گریه در سوگ اولیا از دیدگاه تاریخ >گریستن در سوگ امام حسین >بررسی ادله مخالفین >تباکی در سوگ اولیای الهی گریستن از دی
گريستن <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
>گريستن از ديدگاه قرآن و روايات
>آثار گريستن
>گريه در سوگ اولياي الهي از ديدگاه عقل
>گريه در سوگ اوليا از ديدگاه تاريخ
>گريستن در سوگ امام حسين
>بررسي ادله مخالفين
>تباكي در سوگ اولياي الهي
گريستن از ديدگاه قرآن و روايات
با مطالعه آيات قرآن كريم و روايات، حقايق آشكار و نهان فراواني براي ما درباره گريه و اشك ريختن روشن ميشود، اينك به برخي از آيات و روايات در اين زمينه اشاره ميكنيم:
>آيات قرآن
>روايات
آيات قرآن
>گريه نشانه درك حقايق
>گريه مجازات
>اشك براي خدا، نشانه خردمندي
>اشك براي خدا، سيره انبياي الهي
>اشك ندامت، راه چاره گمراهان
گريه نشانه درك حقايق
خداوند متعال ميفرمايد: (وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَري أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدِّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّهِدِينَ)؛ [1] «و هر گاه آياتي را كه بر پيامبرصلي الله عليه وآله نازل شده بشنوند، ميبيني كه اشك از چشمان آنان جاري ميشود، به خاطر حقيقتي كه دريافتهاند. آنان ميگويند: پروردگارا! ايمان آورديم، پس نام ما را با گواهان بنويس.»
اين آيه مربوط به نجاشي زمامدار حبشه است كه در آغاز بعثت پيامبر گرامي اسلامصلي الله عليه وآله و مهاجرت مسلمين از مكه به سوي حبشه پذيراي مسلمانان مهاجر شد.
[1] سوره مائده، آيه 83.
گريه مجازات
خداوند متعال ميفرمايد: (فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلاً وَلْيَبْكُوا كَثِيراً جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ)؛ [1] «پس آنان بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند، اين جزاي كارهايي است كه انجام ميدادند.»
اين آيه مربوط به منافقين عصر پيامبرصلي الله عليه وآله است كه به بهانه گرما يا سرماي هوا از شركت در جهاد خودداري ميكردند و مردم را نيز از شركت در جهاد بازمي داشتند.
[1] سوره توبه، آيه 82.
اشك براي خدا، نشانه خردمندي
خداوند ميفرمايد: (وَ يَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً، وَ يَخِرّوُنَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً)؛ [1] «ميگويند: منزه است پروردگار ما كه وعده هايش يقيناً انجام شدني است. آنان به زمين ميافتند و گريه ميكنند و [تلاوت آيات الهي همواره] بر خشوع آنان ميافزايد.»
[1] سوره اسراء، آيات 108و109.
اشك براي خدا، سيره انبياي الهي
خداوند ميفرمايد: (... إِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيّاً)؛ [1] «آنان [پيامبراي الهي و هدايت يافتگان] كساني بودند كه وقتي آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده ميشد به خاك ميافتادند در حالي كه سجده ميكردند و گريان بودند.»
[1] سوره مريم، آيه 58.
اشك ندامت، راه چاره گمراهان
خداوند ميفرمايد: (أَزِفَتِ الْازِفَةُ، لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ، أَفَمِنْ هذَا الْحَديثِ تَعْجَبُونَ، وَ تَضْحَكُونَ وَ لاتَبْكُونَ)؛ [1] «آنچه بايد نزديك شود [قيامت]، نزديك شده است و هيچ كس جز خدا نميتواند سختيهاي آن را بر طرف سازد. آيا از اين سخن تعجب ميكنيد و ميخنديد و گريان نميشويد.»
[1] سوره نجم، آيات 60-57.
روايات
در روايات اسلامي نيز براي گريه و اشك ارزش خاصي بيان شده است:
>اشك، نشانه لطف خداوند
>اشك، اولين هديه خدا به انسان
>اشك، عامل نورانيت دل
>نرم شدن دل به واسطه اشك
>اشك، عامل رهايي از عذاب
>اشك و پاداش عظيم الهي
>اشك چشم معادل خون شهيد
اشك، نشانه لطف خداوند
اميرالمؤمنينعليه السلام فرمود: «بكاء العيون و خشية القلوب من رحمة اللَّه»؛ [1] «اشك چشمها و ترس دلها [از خدا] از رحمت خداوند به شمار ميرود.»
[1] مكارم الأخلاق، طبرسي، ص 317؛ بحارالأنوار، ج 90، ص 336.
اشك، اولين هديه خدا به انسان
رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «انّما هي رحمة يجعلها في قلوب عباده»؛ [1] «همانا اشك رحمتي است كه خداوند آن را در وجود بندگانش قرار ميدهد.»
[1] بحارالأنوار، ج 79، ص 91، ح 43.
اشك، عامل نورانيت دل
اميرالمؤمنين عليعليه السلام فرمود: «البكاء من خشية اللَّه ينير القلب و يعصم من معاودة الذنب»؛ [1] «گريه كردن از خوف خدا، قلب را نوراني و از بازگشت به ارتكاب گناه بازمي دارد.»
[1] مستدرك الوسائل، ج 11، ص 245، ح 36.
نرم شدن دل به واسطه اشك
پيامبرصلي الله عليه وآله در وصيت خود به اميرالمؤمنينعليه السلام فرمود: «يا عليّ! اربع خصال من الشقاء: جمود العين و قساوة القلب و بُعد الامل و حبّ البقاء»؛ [1] «اي علي! چهار ويژگي از بدبختي و شقاوت است: خشكي چشم، سختي دل، آرزوي دراز، دوست داشتن بقا.»
[1] من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 360؛ بحارالأنوار، ج 70، ص 164، ح 21.
اشك، عامل رهايي از عذاب
امام حسينعليه السلام فرمود: «البكاء من خشية اللَّه نجاة من النار»؛ [1] «گريستن از خوف خدا موجب رهايي از دوزخ است.»
[1] مستدرك الوسائل، ج 11، ص 245، ح 35.
اشك و پاداش عظيم الهي
رسول اكرمصلي الله عليه وآله فرمود: «ما من عمل الاّ و له وزن و ثواب الاّ الدمعة، فانّها تطفي غضب الرّب»؛ [1] «هر كار و عمل نيكي به اندازه معيّني داراي پاداش و ثواب است، مگر اشك، پس همانا اشك چشم آتش خشم الهي را فرو مينشاند.»
[1] همان، ج 11، ص 240.
اشك چشم معادل خون شهيد
رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «... و ما من قطرة احبّ الي اللَّه من قطرتين: قطرة دم في سبيل اللَّه، و قطرة دمع في سواد الليل من خشية اللَّه»؛ [1] «...هيچ قطرهاي نزد خدا محبوبتر از دو قطره نيست: قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود، و قطره اشكي كه در تاريكي شب از بيم خدا از ديده جاري گردد.»
[1] امالي، شيخ مفيد، ص 11، ح 8.
آثار گريستن
علما و دانشمندان براي گريستن آثار و تأثيراتي ذكر كردهاند كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
>تصفيه باطن
>اشك، سلاح خودسازي
>اشك، راهي براي رسيدن به عشق
>تأثير گريستن در سلامتي انسان
تصفيه باطن
كساني كه در مسير عبوديّت حقّ از اشك و آه بهره ميبرند به نتايج معنوي فراواني دسترسي پيدا ميكنند؛ زيرا اشكي كه در برابر خدايا در اندوه اولياي الهي از چشمهسار ديدگان جاري ميشود، از آن جهت كه حالتي روحاني و الهي در آن حاكم است از نورانيّت و معنويّت فوقالعادهاي برخوردار ميباشد. لذا حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام در دعاي كميل به خداوند متعال عرض ميكند: «يا الهي و ربّي و سيدي و مولاي، لأيّ الأمور اليك اشكوا و لما منها اضجّ و أبكي»؛ «اي پرودگار و آقا و مولاي من! براي كدامين از امور خود شكوه به سوي تو آورم و براي كدامين از آنها گريه و زاري نمايم.»
و در جايي ديگر عرض ميكند: «و لأبكينّ عليك بكاء الفاقدين»؛ «و البته من از دوري تو همانند گريه عزيز گم كرده گريه ميكنم.»
و در فراز آخر دعا ميگويد: «ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء»؛ «رحم كن به كسي كه سرمايهاش اميدواري و اسلحهاش گريه و زاري است.»
اشك، سلاح خودسازي
اشك و گريه سلاحي است قوي و بُرّنده كه ميتواند در راه خودسازي كمك شاياني به ما داشته باشد. لذا حضرت عليعليه السلام در دعاي كميل ميفرمايد: «ارحم من رأس ماله الرجاء و سلاحه البكاء». در جنگ با دشمن دروني، يعني جبهه جهاد اكبر، اسلحه انسان آه است نه آهن، گريه است نه شمشير. كساني هستند كه در مجلس عزاي حسين بن عليعليه السلام نشستهاند، اما آن هنر و درك را ندارند تا اشك بريزند، و بر فرض هم كه درك داشته باشند آن نرمش دل در آنان نيست، چه اين كه تحصيل نرمش دل، كار هر كسي نيست كه نصيب او گردد.
از ديدگاه علماي اخلاق ريشه بسياري از جنايتها قساوت قلب است. انسان وقتي به قساوت قلب و سخت دلي مبتلا شد، بسياري از مواهب فطري را از دست ميدهد، به طوري كه نه از آلام ديگران متأثر ميشود و نه دلش در مهر كسي ميتپد، و نه رغبتي به راز و نياز با خدا دارد و نه تمايل به محبّت با مردم در خود احساس ميكند. بديهي است كه بهترين وسيله پيشگيري يا مداوا در اين زمينه، اشك و گريه است.
اشك، راهي براي رسيدن به عشق
عشق در لغت به معناي «دلدادگي» و «خاطرخواهي» است. محدّث قمي ميگويد: «عشق عبارت است از زياده روي در محبّت». [1] .
به طور قطع در بين ابزار و وسايلي كه براي وصول به عشق حقيقي - كه همان عشق به محبوب عالم يعني خدا است -، نياز ميباشد پس از شناخت و معرفت، اشك و گريه است. بنابراين اگر انسان، مشتاق رسيدن به حقيقت باشد ولي از اشك و گريه مدد نگيرد هرگز تحوّل معنوي وسيع و مؤثّر در او پديد نميآيد.
زبان مترجمان عقل است ولي ترجمان عشق، چشم است. آنجا كه اشكي از روي احساس و درد ميريزد عشق حضور دارد، ولي آن جا كه زبان با گردش منظم خود جملههاي منطقي ميسازد، عقل حاضر است. بنابراين، همان طور كه استدلالات منطقي و كوبنده ميتواند همبستگي گوينده را با اهداف رهبران آن مكتب آشكار سازد، قطره اشك نيز ميتواند اعلان جنگ عاطفي بر ضدّ دشمنان مكتب محسوب گردد.
شكسپير، دانشمند، نويسنده و شاعر انگليسي ميگويد: «انديشهها، رؤياها، آهها، آرزوها و اشكها از ملازمات جداييناپذير عشق هستند».
و در جملهاي ديگر ميگويد: «عشقي كه با اشكهاي چشم شست و شو داده شود، هميشه پاكيزه و تميز و زيبا خواهد ماند». [2] .
ويكتور هوگو، نويسنده معروف غربي ميگويد: «خوشبخت كسي است كه خدا به او دلي بخشيده كه شايسته عشق و سوز و گداز است». [3] .
[1] سفينة البحار، ج 1، ص 197.
[2] چكيده انديشهها، ص 250.
[3] همان.
تأثير گريستن در سلامتي انسان
به عقيده دانشمندان علوم تجربي و محقّقان علوم پزشكي، براي اشك خواص طبّي مختلفي است كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
1 - همراه اشك آنزيمي خارج ميشود كه چشم و اطراف آن را ضدّ عفوني ميكند.
2 - مطابق آزمايشات به عمل آمده، آنان كه بيشتر گريه ميكنند كمتر به زخمهاي معده و اثني عشر دچار ميشوند.
3 - دانشمندان معتقدند كه گريستن، در كاهش آلام دروني، و فشارهاي روحي و رواني تأثير بسيار عجيبي دارد.
4 - با اشك و گريه ميتوان برخي از بيماريها را تشخيص داد، چون اشك چشم مايه صاف شده از خون بدن است و لذا به كمك آن ميتوان گونههاي مختلفي از سرطان را شناسايي كرد.
گريه در سوگ اولياي الهي از ديدگاه عقل
گريه در سوگ اولياي الهي خصوصاً بر سالار شهيدان اباعبداللَّه الحسينعليه السلام موافق با عقل سليم بوده و داراي آثار و فوايد بسياري است كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
1 - گريه بر اهل بيتعليهم السلام خصوصاً امام حسينعليه السلام از مظاهر محبّت به آنان است كه خداوند متعال به آن امر نموده و عقل نيز آن را تأييد ميكند.
2 - اين اشك از مصادق تعظيم شعائر الهي است، زيرا با اين عمل در حقيقت شعارهاي آنان را به پا ميداريم.
3 - گريه بر امام حسينعليه السلام در حقيقت توبه و انابه به سوي خداوند و رجوع به تمام خوبيها است، زيرا گريه بر امام حسينعليه السلام جهت شخصي ندارد، بلكه به اين دليل است كه او فرزند رسول خداصلي الله عليه وآله و داراي تمام خوبيهاست كه در راه احياي دين الهي مظلومانه به شهادت رسيده است. پس گريه براي چنين افرادي انابه و بازگشت و ارتباط با خوبي هاست. در روايات اسلامي آمده است: هر كس بر امام حسينعليه السلام گريه كند يا بگرياند يا خود را گريان نشان دهد (تباكي كند) بهشت بر او واجب ميگردد، زيرا اين گونه گريه با اين گرايش در حقيقت توبه و انابه و رجوع به خداوند متعال است.
4 - انسان تا به باطن خود رجوع نكند و از آن طريق با وليّ خدا خصوصاً امام حسينعليه السلام ارتباط پيدا نكند، دلش نميشكند و اشكش جاري نميگردد. پس گريه بر امام حسينعليه السلام در حقيقت ارتباط از راه باطن بين وجودي محدود با وجودي بيكران و نامحدود است. پر واضح است كه با اين ارتباط، انسان محدود نيز نامحدود خواهد شد. همان گونه كه اگر آب محدود و بركهاي در جايي باشد و آن را به درياي بيكران متصل و مرتبط نسازيم، در مدت اندكي آب گنديده و يا به دليل شدّت گرماي هوا نابود خواهد شد، مگر آن كه آن را به درياي بيكران متصل نماييم كه در اين صورت به مانند دريا عاصم و مصون از هر نوع ميكروب و تعفّن و نابودي خواهد شد.
5 - گريه بر مظلوم، انسان را احساسي كرده، مدافع مظلوم خواهد نمود، خصوصاً كسي كه معصوم بوده و امام و وصيّ و جانشين صاحب شريعت باشد، كه در اين هنگام انسان مدافع شريعت خواهد شد. هم چنين با ديدن هر مظلومي به فكر دفاع از او بر خواهد آمد و اين مطلبي است كه روان شناسان به آن اشاره كردهاند. از همين رو ميبينيم كه شيعيان به سبب بهره برداري از اين اكسير اعظم كه همان گريه بر سيدالشهداءعليه السلام و مظلوميّت اوست همواره در طول تاريخ حامي و پشت و پناه مظلومان بودهاند.
6 - گريه بر وليّ خدا خصوصاً امام حسينعليه السلام آرام بخش قلبهاي سوختهاي است كه به جهت مصايبي كه بر آن حضرتعليه السلام وارد شده، آتش از آن شعلهور بوده و قطرههاي اشك، مرحمي بر دل سوخته عاشقان آن حضرت خواهد بود.
7 - اشك، خصوصاً براي اولياي الهي سبب رقّت قلب شده و قساوت را از انسان دور ميكند و زمينه را براي ورود انوار خداوند در دل انسان فراهم ميسازد، زيرا اشكِ توجيه شده صيقلي كننده زنگار دل است.
8 - اشك بر امام حسينعليه السلام در حقيقت مبارزه منفي و عملي با حاكمان جائر است، يعني با اين عمل وانمود ميكنند كه از رفتار آنان بيزارند، همان گونه كه حضرت زهراعليها السلام بعد از وفات پدرش رسول خداصلي الله عليه وآله و بعد از واقعه «سقيفه» گريههاي فراواني كرد، تا از جهتي به مردم بفهماند كه براي چه دختر رسول خدا ناراحت است و ميگريد؟ با آن كه اهل بيتعليهم السلام الگوي صبر و مظهر بردباري و استقامت و شكيبايياند.
9 - اشك بر اهل بيتعليهم السلام خصوصاً سرور شهيدان اعلامِ ادامه دادن و زنده نگه داشتن راه آن بزرگواران است؛ هم چنين اعلام اين مطلب است كه ما در طول تاريخ مخالف يزيد و يزيديان بوده و موافق و پيرو حسينعليه السلام و حسينيان زمان و شعارهايشان هستيم.
گريه در سوگ اوليا از ديدگاه تاريخ
گريستن در سوگ اولياي الهي داخل در اصل اباحه است. و اين اصل پابرجاست مادامي كه دليلي بر خلاف آن يعني حرمت وجود نداشته باشد. و در مباحث آينده به اين مطلب اشاره خواهيم كرد كه هيچ دليلي بر حرمت يا كراهت گريستن در سوگ اولياي الهي وجود ندارد، بلكه ميتوان بر استحباب و رجحان آن اقامه دليل نمود. اينك به نمونههايي از گريستن در سوگ اولياي الهي اشاره ميكنيم:
>گريستن حضرت آدم در سوگ هابيل
>گريه يعقوب در فراق يوسف
>گريه پيامبر بر حمزه
>گريه رسول خدا بر عترتش
>گريه پيامبر بر جدش عبدالمطلب
>گريه پيامبر بر شهداي جنگ موته
>گريه پيامبر بر جعفر
>گريه پيامبر در سوگ مادرش
>گريه پيامبر بر فاطمه بنت اسد
>گريه پيامبر بر عبدالله بن مظعون
>گريه پيامبر بر فرزندش ابراهيم
>رخصت پيامبر به گريستن
>گريه حضرت علي در سوگ حضرت زهرا
>گريه حضرت اميرالمؤمنين در سوگ عمار
>گريه علي بر هاشم بن عتبه
>گريه علي بر محمد بن ابي بكر
>گريه حضرت زهرا در سوگ پدرش
>گريه فاطمه بر مادرش
>گريه فاطمه بر رقيه
>گريه فاطمه در سوگ جعفر
>گريه امام حسن و اهل كوفه در سوگ حضرت علي
>گريه امام حسين در سوگ برادرش عباس
>گريه امام حسين بر مسلم بن عقيل
>گريه امام حسين بر طفل شيرخوارش
>گريه امام حسين بر قيس بن مسهر
>گريه امام حسين بر حر بن يزيد رياحي
>گريه اهل مدينه در سوگ رسول خدا
>گريه اهل مدينه در سوگ امام حسن
>گريه ابوهريره بر امام حسن
>گريه سعيد بن عاص در سوگ امام حسن
>گريه محمد بن حنيفه بر امام حسن
>گريه اهل مدينه هنگام يادآوري رسول خدا
گريستن حضرت آدم در سوگ هابيل
طبري به سندش از علي بن ابي طالبعليه السلام نقل كرده كه فرمود: «چون فرزند آدم را برادرش به قتل رسانيد، آدم بر او گريست...». [1] .
[1] تاريخ طبري، ج 1، ص 37.
گريه يعقوب در فراق يوسف
طبري در تفسير آيه (تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّي تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهلِكِينَ [1] (، به سندش از حسن بصري نقل كرده كه گفت: از زماني كه حضرت يوسف از نزد يعقوب خارج شد تا روزي كه بازگشت، هشتاد سال طول كشيد. در اين هنگام حزن از دل يعقوب مفارقت نكرد. آن قدر گريست تا اينكه چشمانش كور شد.
حسن بصري ميگويد: به خدا سوگند! در آن روز روي زمين مخلوقي كريمتر بر خدا از يعقوب نبود. [2] .
[1] سوره يوسف، آيه 85.
[2] تفسير طبري، ج 13، ص 32.
گريه پيامبر بر حمزه
ابن هشام ميگويد: «چون پيامبرصلي الله عليه وآله از احد بازگشت، صداي گريه و ناله بر كشتگان به گوشش رسيد، چشمان حضرت پر از اشك شد و گريست. سپس فرمود: «ولي حمزه گريه كنندهاي ندارد».زنان بني عبدالأشهل چون اين ندا را شنيدند، شروع به گريه بر عموي رسول خداصلي الله عليه وآله كردند. [1] .
او نيز از ابن مسعود نقل كرده كه گفت: ما كريه رسول خداصلي الله عليه وآله را به مانند گريستن بر پيامبرصلي الله عليه وآله حمزه را به طرف قبله نمود، آن گاه بر بالين جنازه او ايستاد و صيحهاي زد كه نزديك بود بيهوش شود. [2] .
[1] السيرة الحلبيّة، ج 3، ص 105.
[2] همان، ج 2، ص 323.
گريه رسول خدا بر عترتش
ابن ابي شيبه به سندش از ابن مسعود نقل كرده كه گفت: روزي نزد رسول خداصلي الله عليه وآله بوديم، ناگهان جماعتي از بني هاشم آمدند، چون حضرت آنان را مشاهده كرد چشمانش گريان شده، رنگش تغيير كرد. به او عرض كردم: ما در صورت شما چيزي مشاهده ميكنيم كه براي شما ناراحت كننده است؟ حضرت فرمود: «انّا اهل بيت اختار اللَّه لنا الآخرة علي الدنيا، و انّ أهل بيتي سيلقون بلاء»؛ [1] «همانا ما اهل بيتي هستيم كه خداوند براي ما آخرت را بر دنيا انتخاب كرده است. و همانا زود است كه اهلبيتم را بلا فرا رسد.»
[1] المصنّف، ج 8، ص 697.
گريه پيامبر بر جدش عبدالمطلب
ام ايمن ميگويد: رسول خداصلي الله عليه وآله را مشاهده كردم كه در زير تابوت عبدالمطلّب در حالي كه ميگريست حركت ميكرد. [1] .
[1] تذكرة الخواص، ص 7.
گريه پيامبر بر شهداي جنگ موته
بخاري نقل ميكند: خبر شهادت زيد و جعفر و ابن رواحه را قبل از آن كه به مردم برسد خود پيامبرصلي الله عليه وآله به آنان داد و فرمود: پرچم را زيد گرفت، و بر زمين افتاد، سپس جعفر گرفت او نيز بر زمين افتاد، آن گاه ابن رواحه گرفت و او نيز بر زمين افتاد. اينها را ميگفت در حالي كه چشمانش گريان بود. [1] .
[1] صحيح بخاري، ج 2، ص 240، كتاب فضائل الصحابه، باب مناقب خالد.
گريه پيامبر بر جعفر
چون جعفر و اصحابش به شهادت رسيدند، رسول خداصلي الله عليه وآله وارد خانه او شد و فرزندان جعفر را طلبيد. آنان را بوييد و چشمانش گريان شد. همسرش اسماء به حضرت عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت! چه چيز شما را به گريه درآورده است؟ آيا خبري از جعفر و اصحابش به شما رسيده است؟ حضرت فرمود: آري، امروز آنان به شهادت رسيدند. اسماء ميگويد: من بلند شدم و گريستم و زنان را نيز بر دور خود جمع كردم. در اين هنگام فاطمهعليها السلام داخل شد در حالي كه گريه ميكرد و ميفرمود: واعمّاه.
رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «علي مثل جعفر فلتبك البواكي»؛ [1] «بر مثل جعفر بايد گريه كنندگان بگريند.»
[1] كامل ابن اثير، ج 2، ص 90.
گريه پيامبر در سوگ مادرش
ابوهريره ميگويد: پيامبرصلي الله عليه وآله به زيارت قبر مادرش رفت و گريست و هر كسي را كه در اطراف او بود نيز به گريه درآورد. [1] .
[1] صحيح مسلم، ج 2، ص 671، كتاب الجنائز، باب 36، ح 108.
گريه پيامبر بر فاطمه بنت اسد
روايت شده كه پيامبرصلي الله عليه وآله بر فاطمه مادر حضرت عليعليه السلام نماز خوانده، او را در قبر گذارد و گريست. و فرمود: خداوند تو را به جهت مادري جزاي خير دهد. به طور حتم تو خوب مادري بودي. [1] .
[1] ذخائر العقبي، ص 56.
گريه پيامبر بر عبدالله بن مظعون
حاكم به سندش از عايشه نقل ميكند كه پيامبرصلي الله عليه وآله عثمان بن مظعون را در حالي كه مرده بود بوسيد و گريه كرد. [1] .
[1] مستدرك حاكم، ج 1، ص 361.
گريه پيامبر بر فرزندش ابراهيم
انس بن مالك ميگويد: چون ابراهيم فرزند پيامبرصلي الله عليه وآله رحلت نمود، پيامبرصلي الله عليه وآله به اصحاب خود فرمود: «لاتدرجوه في اكفانه حتّي انظر اليه»؛ [1] «او را در كفنهايش داخل نكنيد تا او را ببينم.»
[1] سنن ابن ماجه، ج 1، ص 473، كتاب الجنائز، باب ماجاء في النظر الي الميّت.
رخصت پيامبر به گريستن
ابن مسعود و ثابت بن زيد و قرظة بن كعب ميگويند: پيامبرصلي الله عليه وآله ما را به گريه هنگام مصيبت رخصت داد. [1] .
حاكم نيشابوري به سندش از ابو هريره نقل ميكند كه گفت: پيامبرصلي الله عليه وآله به دنبال جنازهاي در حال حركت بود در حالي كه عمر بن خطاب نيز همراه او حركت ميكرد. عمر صداي گريه زنان را شنيد، و آنان را از اين كار بازداشت. رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «يا عمر! دعهنّ، فانّ العين دامعة، والنفس مصابة و العهد قريب»؛ [2] «اي عمر! آنان را رها كن، زيرا چشم اشكبار و نفس مصيبت ديده و عهد نزديك است.»
[1] المصنّف، ج 3، ص 268.
[2] مستدرك حاكم، ج 1، ص 381؛ سنن نسائي، ج 4، ص 190؛ مسند احمد، ج 2، ص 333.
گريه حضرت علي در سوگ حضرت زهرا
ابن صبّاغ مالكي از جعفر بن محمّدعليهما السلام نقل ميكند كه فرمود: «چون فاطمهعليها السلام رحلت نمود، عليعليه السلام هر روز به زيارت او ميآمد. حضرت فرمود: روزي آمد و خود را بر روي قبر افكند و گريست و اين اشعار را انشاء نمود:
مالي مررت علي القبور مسلّماً
قبر الحبيب فلم يردّ جوابي
يا قبر مالك لاتجيب منادياً
أمللت بعدي خلّة الأحباب [1] .
«مرا چه شده كه بر قبور گذر ميكنم و بر قبر دوست و حبيبم سلام ميدهم ولي جوابم را نميدهد.
اي قبر! تو را چه شده كه جواب ندا دهنده را نميدهي؟ آيا بعد از من از معاشرت با دوستان ملول و خسته شدهاي؟».
[1] الفصول المهمة، ص 130.
گريه حضرت اميرالمؤمنين در سوگ عمار
ابن قتيبه ميگويد: «چون عمار به قتل رسيد، حضرت عليعليه السلام به عدي فرمود: «يا عدي! قتل عمار بن ياسر؟»؛ «اي عدي! آيا عمار بن ياسر كشته شد؟» عدي عرض كرد: آري. آن گاه حضرت گريست و فرمود: «رحمك اللَّه يا عمار!استوجب الحياة و الرزق الكريم...»؛ [1] «خدا رحمت كند تو را اي عمار! او مستوجب زندگاني و رزق كريم بود.»
[1] الامامة و السياسة، ج 1، ص 110.
گريه علي بر هاشم بن عتبه
سبط بن جوزي ميگويد: «در آن روز يعني صفين هاشم بن عتبة بن ابي وقاص نيز كشته شد. حضرت بر هر دو گريست و بر آنان نماز گزارد. و عمار را به طرف خود و هاشم بن عتبه را به طرف قبله نمود، و آن دو را غسل نداد». [1] .
[1] تذكرة الخواص، ص 94.
گريه علي بر محمد بن ابي بكر
سبط بن جوزي ميگويد: «خبر كشته شدن محمد بن ابي بكر به عليعليه السلام رسيد و گريست و بر او اظهار تأسف نمود و قاتلش را لعنت فرستاد». [1] .
[1] همان، ص 107.
گريه حضرت زهرا در سوگ پدرش
سبط بن جوزي ميگويد: «آن گاه فاطمه از مردم كناره گرفت و دائماً بر رسول خداصلي الله عليه وآله ندبه ميكرد و ميگريست تا به آن حضرت ملحق شد». [1] .
انس بن مالك ميگويد: «چون از دفن رسول خداصلي الله عليه وآله فارغ شديم، فاطمه به نزد من آمد و فرمود: اي انس! «كيف طابت انفسكم ان تحثوا علي وجه رسول اللَّهصلي الله عليه وآله التراب؟»؛ [2] «چگونه شما توانستيد بر صورت رسول خداصلي الله عليه وآله خاك بريزيد؟
آن گاه گريست و ندا سر داد: يا ابتاه...».
[1] همان، ص 318.
[2] عقد الفريد، ج 3، ص 194؛ كنز العمال، ج 7، ص 261؛ مسند فاطمه، سيوطي، ص 30.
گريه فاطمه بر مادرش
يعقوبي ميگويد: چون خديجه رحلت نمود فاطمه در حالي كه ميگريست خود را به رسول خداصلي الله عليه وآله رسانيد و گفت: كجاست مادرم؟ كجاست مادرم؟. [1] .
[1] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 35.
گريه فاطمه بر رقيه
ابن شبّه به سندش از ابن عباس نقل كرده كه گفت: چون رقيه دختر رسول خداصلي الله عليه وآله رحلت كرد، حضرتصلي الله عليه وآله فرمود: «به سلف خير ما عثمان بن مظعون ملحق باد...» در اين هنگام بود كه فاطمه بر لب قبر گريست و پيامبرصلي الله عليه وآله اشكهاي او را با گوشه لباسش از چشمان حضرت پاك ميكرد. [1] .
[1] تاريخ المدينة المنوّرة، ج 1، ص 103.
گريه فاطمه در سوگ جعفر
ابن اثير نقل ميكند: رسول خداصلي الله عليه وآله بر اسماء وارد شد و خبر شهادت جعفر را به او داد و بر او به اين مصيبت تسليت گفت. فاطمهعليها السلام وارد شد و شروع به گريه كرد. [1] .
[1] كامل ابن اثير، ج 2، ص 90.
گريه امام حسن و اهل كوفه در سوگ حضرت علي
ابن ابي الحديد ميگويد: «حسن بن علي در صبح آن شبي كه اميرالمؤمنينعليه السلام در آن شب رحلت نمود، خطبهاي ايراد كرد و پس از حمد و ثناي الهي و درود بر پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «در اين شب مردي رحلت نمود كه پيشينيان بر او سبقت نگرفته و آيندگان نيز او را درك نخواهند كرد. او هميشه همراه رسول خداصلي الله عليه وآله جهاد ميكرد و با جان خود از او دفاع مينمود. رسول خداصلي الله عليه وآله او را با پرچمش راهنمايي ميكرد. جبرئيل در طرف راست او و ميكائيل در طرف چپ او بودند، و از جنگ باز نميگشت تا خداوند پيروزي را بر دستان او قرار ميداد. او در شبي وفات يافت كه عيسي بن مريم به آسمان عروج نمود، و يوشع بن نون وفات يافت. و هيچ زردي و سياهي (طلا و نقرهاي) را بر جاي نگذاشت جز هفتصد درهم از زيادي اموالش كه ميخواست با آن خادمي براي خانوادهاش تهيه كند. آن گاه بغض گلوي او را فشرد و گريست و مردم نيز با او گريستند...». [1] .
[1] شرح ابن ابي الحديد، ج 4، ص 11.
گريه امام حسين در سوگ برادرش عباس
قندوزي حنفي نقل ميكند: «... مردي با عمودي از آهن بر سر شريف عباسعليه السلام كوبيد كه فرقش را شكافت و بر زمين افتاد و فرياد برآورد: اي اباعبداللَّه! اي حسين! سلام من بر تو باد. امام فرمود: واي بر عباسم، واي بر خون دلم. آن گاه بر لشكر حمله كرده، آنان را كنار زد. از اسب پياده شد و او را بر آن سوار كرد و داخل خيمه نمود و بسيار گريست و فرمود: خداوند به جهت من تو را بهترين جزا عنايت فرمايد...». [1] .
[1] ينابيع المودة، ص 409.
گريه امام حسين بر مسلم بن عقيل
احمد بن اعثم كوفي مينويسد: «به حسين بن علي خبر رسيد كه مسلم بن عقيل كشته شده است. به اين طريق كه مردي از اهل كوفه بر امام حسينعليه السلام وارد شد. حضرت به او فرمود: از كجا آمدهاي؟ گفت: از كوفه. من از كوفه بيرون نيامدم تا اين كه بر مسلم بن عقيل و هاني بن عروه مذحجي نظر كردم كه هر دو كشته شده و به دار آويخته و در بازار قصابان بر روي زمين كشيده ميشدند. و سر آن دو را براي يزيد بن معاويه فرستادند.
حضرت آهي كشيد و گريست. آن گاه فرمود: (إِنَّا للَّهِِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ). [1] .
[1] الفتوح، ج 5، ص 110.
گريه امام حسين بر طفل شيرخوارش
سبط بن جوزي از هشام بن محمّد نقل ميكند: «چون امام حسينعليه السلام مشاهده كرد كه لشكر عمر بن سعد اصرار بر كشتن او دارد، قرآن را برداشت و بر روي سر گذاشت و ندا داد: بين من و بين شما كتاب خدا و جدّم رسول خداصلي الله عليه وآله حاكم باشد. اي قوم! به چه جرمي خون مرا حلال ميشماريد؟ آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم؟ آيا گفتار جدّم در حقّ من و برادرم كه فرمود: «حسن و حسين دو جوانان بزرگوار بهشتند» به شما نرسيده است؟ اگر مرا تصديق نميكنيد از جابر و زيد بن ارقم و ابوسعيد خدري سؤال كنيد. آيا جعفر طيّار عموي من نيست؟
در اين هنگام طفلي كه به جهت عطش، بي تابي ميكرد توجه او را به خود جلب نمود. صدا زد: اي قوم! اگر به من رحم نميكنيد لااقل به اين طفل رحم كنيد. مردي از ميان قوم تيري بر او زد و او را ذبح نمود. حسينعليه السلام شروع به گريه كرد و ميگفت: «اللهم احكم بيننا و بين قوم دعونا لينصرونا فقتلونا. فنودي من الهواء: دعه يا حسين! فانّ له مرضعاً في الجنّة»؛ [1] «بار خدايا! بين ما و بين قومي حكم كن كه ما را دعوت كردند تا ياريمان كنند ولي در عوض ما را به قتل رساندند. از آسمان ندايي داده شد: اي حسين! او را رها كن؛ زيرا براي او شيردهندهاي در بهشت است.»
[1] تذكرة الخواص، ص 252.
گريه امام حسين بر قيس بن مسهر
چون خبر كشته شدن قيس به امام حسينعليه السلام رسيد حضرت آهي كشيد و گريست. آن گاه فرمود: «اللهم اجعل لنا و لشيعتنا منزلاً كريماً عندك و اجمع بيننا و ايّاهم في مستقرّ رحمتك، انّك علي كلّ شيء قدير»؛ [1] «بار خدايا! براي ما و شيعيان ما منزل كريمي نزد خود قرار ده، و بين ما و بين آنان در مستقرّ رحمتت جمع كن، زيرا تو بر هر كاري توانايي.»
[1] الفتوح، ج 5، ص 145.
گريه امام حسين بر حر بن يزيد رياحي
قندوزي حنفي نقل ميكند: «... حرّ بر اهل كوفه حملهور شد و از ميان آنان پنجاه نفر را كشت و سپس كشته شد، سرش را از تن جدا كرده، به طرف امام پرتاب نمودند. حضرت سر او را به دامن گذاشت و در حالي كه ميگريست خون را از روي صورتش پاك ميكرد و ميفرمود: «واللَّه ما اخطأت أمّك اذ سمّتك حرّاً فانّك حرّ في الدنيا و سعيد في الآخرة»؛ [1] «به خدا سوگند! مادرت اشتباه نكرد زماني كه تو را حرّ ناميد، زيرا تو حرّ در دنيا و با سعادت در آخرتي.»
[1] ينابيع المودة، ص 414.
گريه اهل مدينه در سوگ رسول خدا
ابوذؤيب هُذلي ميگويد: وارد مدينه شدم، صداي ضجّه و گريه بلند بود همان گونه كه حاجيان از احرام خارج ميشوند. گفتم: چه خبر شده است؟ گفتند: رسول خداصلي الله عليه وآله از دنيا رحلت كرده است. [1] .
[1] كنز العمال، ج 7، ص 265؛ حياة الصحابة، ج 2، ص 371.
گريه اهل مدينه در سوگ امام حسن
ابن عساكر به سندش از ابن ابي نجيح از پدرش نقل كرده كه گفت: اهل مكه و مدينه، اعم از زن و مرد و كودك، به مدّت هفت روز بر حسن بن عليعليهما السلام گريستند. [1] .
[1] تاريخ دمشق، ترجمه امام حسنعليه السلام، ص 235.
گريه ابوهريره بر امام حسن
ابن عساكر به سندش از مساور مولي بني سعد نقل كرده كه گفت: ابوهريره را مشاهده كردم در حالي كه بر درِ مسجد رسول خداصلي الله عليه وآله روز رحلت حسن بن عليعليهما السلام ايستاده و ميگريد و با صداي بلند ندا ميدهد: اي مردم! امروز محبوب رسول خداصلي الله عليه وآله رحلت نمود. او با اين كلمات همه را به گريه انداخت. [1] .
[1] سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 277؛ تاريخ دمشق، ترجمه امام حسنعليه السلام، ص 229.
گريه سعيد بن عاص در سوگ امام حسن
حاكم به سندش از مسلمة بن محارب نقل ميكند: حسن بن علي در حالي كه پنجاه و پنج روز از ربيع الاول گذشته بود در حالي كه چهل و شش سال داشت رحلت نمود. و سعيد بن عاص در حالي كه ميگريست بر او درود فرستاد. [1] .
[1] مستدرك حاكم، ج 3، ص 173.
گريه محمد بن حنيفه بر امام حسن
ابن عبدربّه و ديگران نقل كردهاند: چون حسن بن علي دفن شد برادرش محمد بن حنفيه گريان بر بالاي قبر او ايستاد و عرض كرد: خداوند تو را رحمت كند اي ابامحمد!. [1] .
[1] عقد الفريد، ج 2، ص 8؛ تذكرة الخواص، ص 213.
گريه اهل مدينه هنگام يادآوري رسول خدا
جزري نقل ميكند: بلال در عالم رؤيا پيامبر را خواب ديد در حالي كه به او فرمود: «ماهذه الجفوة يا بلال؟ اما اَن لك اَن تزورنا؟»؛ «اين چه جفايي است اي بلال! آيا وقت آن نرسيده كه به زيارت ما بيايي؟». بلال در حالي كه محزون بود بيدار شد و سوار بر مركب شده، به سوي مدينه آمد و مستقيماً به طرف قبر پيامبرصلي الله عليه وآله رفت و شروع به گريه كرد و خود را به قبر حضرت ماليد. حسن و حسينعليهما السلام آمدند. بلال آن دو را ميبوسيد و به خود ميچسباند. آن دو به بلال فرمودند: ما ميخواهيم تو هنگام سحر اذان بگويي. بلال بالاي بام مسجد رفت. چون گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر». مدينه از گريه به خود لرزيد. چون گفت: اشهد أن لا اله الاّ اللَّه، شيون اهل مدينه بيشتر شد. چون گفت: اشهد انّ محمّداً رسول اللَّه، زنان از خانهها بيرون ريختند، و روزي به مانند آن روز ديده نشد كه اين گونه مردان و زنان گريسته باشند. [1] .
[1] اسدالغابة، ج 1، ص 208.
گريستن در سوگ امام حسين
با مراجعه به تاريخ و حديث پي ميبريم كه پيامبر و اهل بيت ايشانعليهم السلام و صحابه و تابعين و بزرگان امت، در سوگ مصيبت امام حسينعليه السلام گريستهاند. اينك به نمونههايي كه در كتب اهل سنت به آن تصريح شده، اشاره ميكنيم:
>گريه رسول خدا در سوگ امام حسين
>گريه علي در سوگ امام حسين
>گريه امام سجاد در سوگ امام حسين
>گريه امام صادق در سوگ امام حسين
>گريه ابن عباس در سوگ امام حسين
>گريه انس بن مالك در سوگ امام حسين
>گريه زيد بن ارقم در سوگ امام حسين
>گريه ام سلمه در سوگ امام حسين
>گريه حسن بن ابي الحسن بصري در سوگ امام حسين
>گريه ربيع بن خثيم در سوگ امام حسين
>گريه اهل كوفه در سوگ امام حسين
>گريه توابين در سوگ امام حسين
گريه رسول خدا در سوگ امام حسين
عايشه ميگويد: حسين بن عليعليه السلام در حالي كه بر رسول خداصلي الله عليه وآله وحي نازل شده بود وارد شد و از كمر او بالا رفت و بر پشت او بازي ميكرد. جبرئيل به حضرت عرض كرد: اي محمّد! همانا زود است كه امتت بعد از تو فتنه كنند و اين فرزندت را به قتل برسانند. آن گاه دست دراز كرد و مشتي از تربت را به او داد و گفت: در اين سرزمين است كه فرزندت كشته خواهد شد، سرزميني كه اسم آن «طفّ» است.
چون جبرئيل رفت، رسول خداصلي الله عليه وآله در حالي كه تربتي در دستش بود بر اصحابش وارد شد. در ميان آنان ابوبكر، عمر، علي، حذيفه، عمار و ابوذر بودند. حضرت شروع به گريه كرد. عرض كردند: چه چيز شما را به گريه درآورده است اي رسول خداصلي الله عليه وآله؟! حضرت فرمود: جبرئيل مرا خبر داد كه همانا فرزندم حسين بعد از من در سرزمين طفّ كشته خواهد شد. و براي من اين تربت را آورده و خبر داده كه در آن جا محلّ دفن او خواهد بود. [1] .
[1] تاريخ ابن كثير، ج 11، ص 29و30؛ تذكرة الحفّاظ، ج 2، ص 164؛ كامل ابن اثير، ج 5، ص 364؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 176؛ مسند احمد، ج 3، ص 342.
گريه علي در سوگ امام حسين
ابن عساكر از نجي نقل ميكند كه من با عليعليه السلام حركت كرديم. چون به نينوا كه در راه صفين بود رسيد، حضرت ندا داد: صبر كن اي اباعبداللَّه! صبر كن اي اباعبداللَّه در شطّ فرات. راوي ميگويد: عرض كردم: براي چه؟ حضرت فرمود: روزي بر پيامبر وارد شدم در حالي كه دو چشمش گريان بود. عرض كردم: اي پيامبر خداصلي الله عليه وآله! آيا كسي تو را به غضب درآورده است؟ چه شده كه چشمانتان اشكبار است؟ حضرت فرمود: لحظاتي قبل جبرئيل اينجا بود و مرا خبر داد كه حسينعليه السلام در كنار شطّ فرات به قتل خواهد رسيد.
نجي ميگويد: حضرت به من فرمود: آيا ميخواهي از تربتش به تو دهم تا استشمام نمايي؟ عرض كردم: آري. آن گاه دست خود را دراز كرده و مشتي از خاك برداشت و به من عطا نمود. من نتوانستم جلوي خود را بگيرم، لذا اشكانم جاري شد. [1] .
[1] تاريخ دمشق، امام حسينعليه السلام، ص 238؛ تهذيب التهذيب، ج 2، ص 300؛ مسند احمد، ج 1، ص 58؛ المعجم الكبير، ج 2، ص 105.
گريه امام سجاد در سوگ امام حسين
ابن عساكر به سندش از جعفر بن محمّد نقل كرده كه از علي بن حسين بن علي بن ابي طالبعليهم السلام در مورد كثرت گريستن سؤال شد؟ حضرت فرمود: مرا ملامت نكنيد؛ زيرا يعقوب يكي از فرزندانش مفقود شد، آن قدر گريست تا اين كه دو چشمش سفيد شد در حالي كه ميدانست كه او نمرده است. ولي من به چهارده نفر از اهل بيتم نظر كردم كه در صبح يك روز همگي ذبح شدند، آيا شما ميخواهيد كه حزن آنان از قلبم بيرون رود؟. [1] .
[1] تاريخ دمشق، ترجمه زين العابدينعليه السلام، ص 56؛ حلية الاولياء، ج 3، ص 138.
گريه امام صادق در سوگ امام حسين
ابوالفرج اصفهاني به سندش از اسماعيل تميمي نقل كرده كه گفت: من نزد اباعبداللَّه جعفر بن محمّدعليهما السلام بودم كه خادم براي سيد حميري - شاعر - از حضرت اجازه ورود گرفت. حضرت دستور داد كه وارد شود. اهل بيت خود را پشت پرده قرار داد. سيد حميري وارد شد و سلام كرد و در گوشهاي نشست. حضرت از او خواست تا شعر بخواند. حميري اين اشعار را در سوگ امام حسينعليه السلام سرود:
أمرر علي جدث الحسين
فقل لأعظمه الزكيّه
آأعظماً لازلت من
و طفاء ساكبة رويّة
و اذا مررت بقبره
فأطل به وقف المطيّة
و ابك المطهّر للمطهّر
و المطهّرة النقية
كبكاء معولة أتت
يوماً لواحدها المنيّة
حميري ميگويد: مشاهده كردم كه اشكهاي جعفر بن محمّد بر گونههايش سرازير بود، و صداي شيون از خانه حضرت بلند شد، به حدّي كه امام دستور به خودداري دادند. آنان نيز ساكت شدند... [1] .
[1] الاغاني، ج 7، ص 240.
گريه ابن عباس در سوگ امام حسين
سبط بن جوزي نقل كرده است: چون حسينعليه السلام كشته شد، دائماً ابن عباس بر او ميگريست تا اين كه چشمش كور شد. [1] .
[1] تذكرة الخواص، ص 152.
گريه انس بن مالك در سوگ امام حسين
قندوزي حنفي ميگويد: «چون سر مبارك حسين بن عليعليهما السلام را بر ابن زياد وارد كردند، آن را در تشتي قرار داد و با چوب دستياش شروع به زدن به دندانهاي آن حضرت نمود و ميگفت: مثل اين دندانها را نديدم. اَنَس نزد او بود، شروع به گريه كرد و گفت: حسينعليه السلام شبيهترين مردم به رسول خداصلي الله عليه وآله است. [1] .
[1] ينابيع المودة، ص 389، به نقل از ترمذي.
گريه زيد بن ارقم در سوگ امام حسين
ابن ابي الدنيا روايت كرده كه زيد بن ارقم نزد ابن زياد بود، به او گفت: چوبت را بردار، به خدا سوگند! به دفعات ديدهام كه رسول خداصلي الله عليه وآله ما بين اين دو لب را ميبوسيد. آن گاه شروع به گريه كرد. [1] .
[1] اسدالغابة، ج 2، ص 21؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 315؛ كامل ابن اثير، ج 3، ص 434.
گريه ام سلمه در سوگ امام حسين
چون خبر كشته شدن امام حسينعليه السلام به امسلمه رسيد، گفت: آيا اين كار را كردند؟! خداوند قبرهايشان را از آتش پركند. آن گاه آن قدر گريست تا اين كه غش كرد. [1] .
[1] صواعق المحرقه، ص 196.
گريه حسن بن ابي الحسن بصري در سوگ امام حسين
زهري ميگويد: «چون خبر قتل امام حسينعليه السلام به حسن بصري رسيد، گريست، به حدّي كه دو گونههايش پر از اشك شد. آن گاه گفت: ذليل باد قومي كه فرزند دختر پيامبرش را به قتل رسانده است!...». [1] .
[1] تذكرة الخواص، ص 265؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 227؛ المعجم الكبير، ج 3، ص 127.
گريه ربيع بن خثيم در سوگ امام حسين
از جمله تابعين كه در سوگ مصيبت امام حسينعليه السلام گريست ربيع بن خثيم است. سبط بن جوزي نقل ميكند: چون خبر كشته شدن حسينعليه السلام به ربيع رسيد گريست و گفت: آنان جواناني را كشتند كه هرگاه رسول خداصلي الله عليه وآله آنان را ديده بود دوست ميداشت و به دستان خود آنان را طعام ميداد و بر زانوي خود مينشاند. [1] .
[1] تذكرة الخواص، ص 268.
گريه اهل كوفه در سوگ امام حسين
چون مركب اُسرا به كوفه رسيد، مردم همگي به ديدن زنان خاندان پيامبرصلي الله عليه وآله آمدند. و از هر طرف صداي آه و شيون و سر و صدا و مرثيهخواني بلند بود. زنان كوفه ندبه كنان در حالي كه گريبان چاك ميدادند، با همراهي مردان بر اسيران ميگريستند... [1] .
[1] موسوعة آل النبيصلي الله عليه وآله، دكتر عايشه بنت الشاطي، ص 734.
گريه توابين در سوگ امام حسين
عايشه بنت الشاطي ميگويد: «سال شصت و پنج هجري داخل نشده بود كه صيحه توابين به «يالثارات الحسينعليه السلام» زمين را زير پاي بني اميه به لرزه درآورد، و اهل كوفه با اسلحههاي خود به طرف قبر حسينعليه السلام به راه افتادند، در حالي كه اين آيه را تلاوت ميكردند: (فَتُوبُوا إِلَي بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُم) [1] چون نزد قبر رسيدند، همگي صيحهاي زدند. و مردم را گريانتر از آن روز نديدند. و يك شبانه روز در آن جا اقامت كرده و تضرّع نمودند...». [2] .
[1] سوره بقره، آيه 54، پس توبه كنيد؛ و به سوي خالق خود باز گرديد و خود را (يكديگر را) به قتل برسانيد، اين كار براي شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است.
[2] موسوعة آل النبيصلي الله عليه وآله، ص 764؛ تاريخ طبري، ج 4، ص 451.
بررسي ادله مخالفين
كساني كه از اهل سنت منكر جواز و رجحان گريستن بر اموات هستند، به ادلهاي چند تمسك كردهاند كه آنها را مورد بحث و بررسي قرار ميدهيم:
>روايات نهي از گريستن بر ميت
>نهي عمر از گريه بر ميت
روايات نهي از گريستن بر ميت
مسلم و ديگران از عبداللَّه نقل كردهاند كه گفت: حفصه بر عمر گريست. عمر به او گفت: آرام باش، اي دختركم! آيا نميداني كه رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «انّ الميّت يعذّب ببكاء اهله عليه»؛ [1] «گريه خانواده ميت او را عذاب ميدهد.»
و نيز از ابن عمر نقل شده كه چون عمر نيزه خورد بيهوش شد. بر او صدا به شيون بلند نمودند. چون به هوش آمد، گفت: آيا نميدانيد كه رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «انّ الميت ليعذب ببكاء الحيّ»؛ [2] «همانا مرده، بر گريه زنده عذاب ميشود.»
پاسخ
اوّلاً: اين احاديث با احاديثي كه قبلاً ذكر شد و همه دلالت بر جواز يا رجحان گريه دارد، معارض است.
ثانياً: از احاديث ديگر استفاده ميشود كه عمر بن خطاب در تطبيق اين حديث نبوي بر موردش اشتباه كرده است، زيرا صهيب ميگويد: «من بعد از شنيدن اين حديث از عمر، نزد عايشه رفتم و آن چه از عمر شنيده بودم براي او بازگو كردم. عايشه گفت: نه به خدا سوگند! رسول خداصلي الله عليه وآله هرگز نفرمود كه ميّت به گريه كسي عذاب ميشود، بلكه فرمود: «انّ الكافر يزيده اللَّه ببكاء اهله عذاباً، وانّ اللَّه لهو اضحك و أبكي، و لاتزر وازرة وزر اخري»؛ [3] «همانا خداوند عذاب كافر را به سبب گريه اهلش زياد ميكند. و همانا خداوند ميخنداند و ميگرياند، هيچ كسي بار ديگري را حمل نميكند.»
هشام بن عروه از پدرش نقل ميكند كه نزد عايشه قول ابن عمر نقل شد كه ميت به گريه اهلش بر او عذاب ميشود، عايشه گفت: خدا رحمت كند اباعبدالرحمن را، او چيزي را شنيده ولي حفظ نكرده است. روزي جنازه مرد يهودي را از كنار رسول خداصلي الله عليه وآله عبور دادند در حالي كه اهلش بر او ميگريستند. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «انتم تبكون و انّه ليعذب»؛ [4] «شما گريه ميكنيد و او عذاب ميشود.»
ثالثاً: قبلاً به روايتي اشاره كرديم كه عمر نزد پيامبرصلي الله عليه وآله از گريه زنان بر ميّت منع كرد، ولي رسول خداصلي الله عليه وآله به او فرمود: «دعهنّ يا عمر! فانّ العين دامعة و القلب مصاب و العهد قريب»؛ «اي عمر! آنان را رها كن، زيرا چشم اشك ريزان و قلب مصيبتديده و عهد قريب است.»
رابعاً: اين روايت با ظاهر آيات قرآن سازگاري ندارد؛ زيرا خداوند ميفرمايد: (وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري)؛ [5] «هيچ گناهكاري بار گناه ديگري را بر دوش نميكشد.»
[1] صحيح مسلم، ج 2، ص 639، كتاب الجنائز، باب الميت يعذب ببكاء اهله عليه.
[2] همان.
[3] صحيح بخاري، كتاب الجنائز، ج 1، ص 155؛ صحيح مسلم، كتاب الجنائز، باب 9، ح 22و23.
[4] صحيح مسلم، كتاب الجنائز، باب 9، حديث 25؛ صحيح بخاري، ج 1، ص 156.
[5] سوره فاطر، آيه 18.
نهي عمر از گريه بر ميت
گاهي ميگويند عمر بن خطاب از گريستن بر اموات نهي ميكرده است، لذا نهي او دليل بر عدم جواز است.
پاسخ
اوّلاً: نهي او در مقابل نصوصي است كه دلالت بر جواز بلكه رجحان دارد.
ثانياً: سنّت عمر نزد ما اعتباري ندارد.
ثالثاً: نهي او همان گونه كه در روايات به آن اشاره شده، مورد مخالفت پيامبرصلي الله عليه وآله قرار گرفته است.
رابعاً: چگونه عمر از گريستن بر اموات نهي كرده باشد در حالي كه خودش بر نعمان بن مقرن، [1] زيد بن خطاب [2] و خالد بن وليد، [3] گريسته است. و نيز امر به گريه بر خالد بن وليد نموده است. [4] .
>تورات، و نهي گريه بر اموات
[1] المصنّف، ج 3، ص 344.
[2] العقد الفريد، ج 3، ص 191.
[3] كنز العمال، ج 15، ص 731.
[4] المصنّف، ج 7، ص 175.
تورات، و نهي گريه بر اموات
با تأملي در كتب يهود پي ميبريم كه نهي از گريه در سوگ مردگان، ريشه در تورات دارد، و عمر از آن جا كه با اهل كتاب خصوصاً يهود ارتباط داشته و كتابهاي آنان را قرائت ميكرده است لذا اين حكم را در اسلام به اجرا گذاشته است.
در كتب يهود ميخوانيم: «اي فرزند! از تو شهوت دو چشمانت را با يك ضربت ميگيرم، پس نوحه و گريه مكن و اشكانت را جاري مساز. آرام گرفته و ساكت باش، و نوحه بر اموات نخوان». [1] .
[1] سِفر حزقيال، اصحاح 24، فقره 18-16.
تباكي در سوگ اولياي الهي
>حكم تباكي: خود را همانند گريان وانمود كردن
حكم تباكي: خود را همانند گريان وانمود كردن
برخي به خاطر وضعيّت خاصي كه قلبشان دارد كمتر ميتوانند گريه كنند. اينان اگر تباكي هم كنند به ثواب و ارزش گريه خواهند رسيد.
در حديثي از پيامبرصلي الله عليه وآله روايت شده كه آن حضرت آخر سوره زمر (فَسيقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلي جَهَنَّمَ زُمَراً) را بر جماعتي از انصار تلاوت كرد. همگي به جز جواني از آنان گريستند. جوان عرض كرد: از چشم من قطرهاي بيرون نيامد، ولي تباكي كردم. حضرت فرمود: «من تباكي فله الجنّة»؛ [1] «هر كس تباكي كند براي او بهشت است.»
جرير از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل كرده كه فرمود: «انّي قارئ عليكم (ألْهكُمُ التَّكَاثُرْ) من بكي فله الجنّة و من تباكي فله الجنّة»؛ [2] «همانا من بر شما سوره (أَلْهكُمُ التَّكَاثُرْ) را ميخوانم، هر كس گريست بهشت بر او واجب ميشود و هر كس تباكي نيز كرد بر او بهشت واجب است.»
شيخ محمّد عبده ميگويد: «تباكي آن است كه انسان خود را با زحمت به گريه وادارد، ولي بدون ريا». [3] .
مير سيد شريف جرجاني ميگويد: «اصل در تباكي قول پيامبرصلي الله عليه وآله است كه فرمود: «ان لم تبكوا فتباكوا»؛ «اگر گريه نميكنيد پس تباكي كنيد.» مقصود از اين جمله تباكي از كسي است كه مستعدّ گريه است، نه تباكي غافل و كسي كه از روي لهو اين چنين ميكند». [4] .
از روايات اهل بيتعليهم السلام استفاده ميشود كه تباكي با توجه نيز مطلوبيت دارد.
امام صادقعليه السلام فرمود: «من تباكي فله الجنّة»؛ [5] «هر كس تباكي كند براي او بهشت است.»
و نيز فرمود: «... و من أنشد في الحسين شعراً فتباكي فله الجنة»؛ [6] «... و هر كس درباره حسينعليه السلام شعري بخواند و تباكي كند بهشت بر او واجب است.»
[1] كنزالعمال ج 1 ص 147.
[2] همان، ص 148.
[3] تفسير المنار، ج 8، ص 301.
[4] التعريفات، ص 48.
[5] امالي صدوق، ص 86، مجلس 29.
[6] بحارالأنوار، ج 44، ص 282.