بخش 2

نگارنده مصحف املاکننده مصحف احتمالات گوناگون در حل تعارض محتوای مصحف


25


نگارنده مصحف

گفتيم كه ابتدا بايد از نگارنده آن ، سخن گوييم ، تا روشن شود كه نگارنده آن مجموعه كيست . در حديثي كه پيشتر آورديم ، به صراحت آمده بود :

وكان علي ( عليه السلام ) يكتب ذلك . . . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الكافي ، ج1 ، ص241 .


26


اين مضمون در روايات مختلف و با عبارت هاي گونه گون آمده است . امام صادق ( عليه السلام ) ضمن پاسخ از چگونگي « مصحف » فرموده اند :

فجعل اميرالمؤمنين يكتب كلّما سمع حتي أثبت من ذلك مصحفاً . ( 1 )

در روايت ديگري آمده است :

وخطّه علي ( عليه السلام ) بيده . ( 2 )

بدين سان تمام روايت هايي كه به گونه اي از « مصحف » ياد كرده اند ، در اين كه « كتابت » آن را اميرالمؤمنين به عهده داشته اند ، هم داستانند . در برابر اين همه يك نقل كه فقط ابن رستم طبري آن را گزارش كرده است ، نشانگر آن است كه « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » را ملائكه به گونه اي مكتوب براي حضرت زهرا ( عليها السلام ) آورده اند ؛ بدين سان املا نشده است تا آن را مولا نگاشته باشد . در بخشي از آن آمده است :

« چون خداوند نزول آن را براي حضرت زهرا ( عليها السلام ) اراده فرمود ، جبرئيل ، ميكائيل و اسرافيل را دستور داد كه « مصحف » را برگيرند . بدين سان آنان در شب جمعه اي ـ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص240 ، ح2 ؛ بصائر الدرجات ، ص157 ، ح18 .

2 . بصائرالدرجات ، ص153 ، ح5 و نيز ر . ك : همان ، ص155 ، ح14 ؛ 157 ، ح19 ؛ 161 ، ح33 و . . . .



27


ثلث دوم از شب ـ فرود آمدند ؛ در حالي كه آن حضرت مشغول تهجّد بودند ؛ پس از فراغت آن بزرگوار از تهجد ، سلام كردند و مصحف را در حجره نهادند . . . » ( 1 )

چنان كه روشن است ، عبارت « . . . ووضعوا المصحف في حجرها . . . » نشانگر آن است كه خود كتاب نازل شده است نه محتواي آن ، كه به روشني در تعارض با مضمون رواياتي است كه پيش تر آورديم . اكنون براي حل تعارض ، يا بايد در مضمون اين روايت تصرف كرده ، توجيه كنيم كه « نهادن مصحف در حجره » به همان معناي املا است تا با كتابت حضرت در تعارض نباشد . اما روشن است كه توجيهي است ناموجّه و آميخته به تكلّف . دو ديگر اين كه اين روايت را يكسر طرد كنيم و با توجه به سند روايت ، آن را از حجيت بيندازيم . چرا كه در سند روايت جعفر بن محمد بن مالك فزاري وجود دارد كه به « فساد در مذهب » ، ( 2 ) « وضع حديث » ، « روايت از مجهولان » ، « دروغگويي » ( 3 ) و « غلوّ » متهم است ، و به گفته ابن غضائري :

« تمام عيب هاي ضعفا در او فراهم آمده است . » ( 4 )

چنين است كه نقد و ردّ اين روايت و روي برتافتن از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دلائل الامامه ، ص106 .

2 . رجال النجاشي ، ج1 ، ص302 .

3 . معجم رجال الحديث ، ج4 ، ص117 .

4 . ابن غضائري ، الرجال ، ص48 .


28


آن سزاوارتر است ؛ ( 1 ) بنابراين روايات ديگر بر حجيت خود باقي مي مانند ودر پاسخ به اين پرسش كه نگارنده « مصحف » كيست ، بدون هيچ ترديدي بايد گفت « علي ( عليه السلام ) » .

املاكننده مصحف

متني كه پيش تر آورديم نشانگر اين بود كه محتواي « مصحف » را جبرئيل املا كرده و علي ( عليه السلام ) نوشته است . اين موضوع در روايات مختلفي كه در اين زمينه آمده است يكسان نيست . اكنون آنچه را در مجموع نقل ها يافته ايم ، مي آوريم تا بنگريم چگونه مي شود بين محتواي گونه گون روايات جمع كرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . برخي از عالمان به هنگام سخن از « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » و چگونگي آن ، اين روايت را در كنار روايات ديگر گزارش كرده اند ؛ بدون اين كه توجه كنند كه محتواي اين روايات با روايت ديگر در تنافي آشكار است . نمونه را بنگريد به : فاطمه الزهرا ( عليها السلام ) بهجة قلب المصطفي ( صلّي الله عليه وآله ) ، ص173 ـ 175 . شگفتا كه اين بزرگوار در پايانِ بحث ، نكاتي را با استنباط از روايات ذيل « فائدتان » آورده است و يكي از آنها را بدين گونه رقم زده است : از روايات استفاده مي شود كه « مصحف » در حيات رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) موجود بوده است . با اين كه در آغاز بحث احاديثي را كه نشانگر آن است كه مصحف به وسيله جبرئيل و پس از رحلت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) بر حضرت فاطمه ( عليها السلام ) عرضه شده است ، نيز آورده است ( ص173 ـ 174 ) و اولين فايده مستفاد از روايات را نيز همين دانسته است ! نكته ديگر اين كه وي نيز مانند بسياري از عالمان ، مصحف را مشتمل بر احكام شرعي دانسته است كه نااستواري آن را آورده ايم .


29


1 . خداوند تبارك و تعالي

در برخي روايات به صراحت آمده است كه املاكننده خداوند است . در روايتي كه ابوبصير از حضرت صادق ( عليه السلام ) نقل كرده ، آمده است :

. . . انّما هي هو شيء املاه الله . . . ( 1 )

2 . مَلَك

در برخي روايت ها از مَلَكي به عنوان املاكننده سخن رفته است . در روايتي كه حماد بن عثمان از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند ، آمده است :

. . . فأرسل الله اليها ملكاً يسلّي غمّها ويحدّثها فسكت ذلك الي اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) فقال : اذا احسست بذلك وسمعت الصوت قولي لي فأعلمته بذلك ، فجعل اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) يكتب كلما سمع حتي أسمع أثبت من ذلك مصحفاً . ( 2 )

اين روايت به صراحت نشانگر اين است كه علي ( عليه السلام ) به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بصائر الدرجات ، ص152 ، ح3 ؛ الوافي ، ج3 ، ص579 ـ 580 ؛ بحارالانوار ، ج26 ، ص39 . در متن بصائرالدرجات « . . . املاها الله . . . » است كه ظاهراً غلط است ، و در نقل وافي ، اين جمله وجود ندارد كه احتمال افتادگي دارد .

2 . الكافي ، ج1 ، ص245 ؛ بصائرالدرجات ، ص157 .


30


هنگام املاي « مَلَك » ، محتواي صحيفه را در آن جمع بوده ، خود مي شنيده و مي نگاشته است .

3 . جبرئيل

در رواياتي نيز از جبرئيل به عنوان املاكننده
« مصحف » ياد شده است . ( 1 ) در روايت ابوعبيده از امام صادق ( عليه السلام ) كه عالمان آن را روايات « صحيح » تلقي كرده اند ،
آمده است :

وكانَ جبرئيل يأتيها فيحس عزائها علي أبيها ، ويطيب نفسها ويخبرها عن أبيها ومكانه ، ويخبرها بما يكون بعدها في ذريتها وكانَ علي ( عليه السلام ) يكتب ذلك ، فهذا مصحف فاطمة . ( 2 )

اين روايت به صراحت املاكننده را جبرئيل تلقي مي كند . درروايت ديگري آمده است كه عمر بن يزيد مي گويد به امام صادق ( عليه السلام ) گفتم :

الذي أملي جبرئيل علي ( عليه السلام ) أقرآن ؟ !

قال : لا . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مرآت العقول ، ج3 ، ص59 .

2 . الكافي ، ج1 ، ص241 ، ح5 ؛ بصائرالدرجات ، ص153 ـ 154 ، ح6 .

3 . بصائرالدرجات ، ص157 ؛ بحارالانوار ، ج26 ، ص43 .


31


4 . رسول الله ( صلّي الله عليه وآله )

در منابع و رواياتي از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به عنوان املاكننده اين مجموعه ياد شده است . برخي از اين نقل ها بدين قرارند : از حضرت صادق ( عليه السلام ) نقل شده است كه فرمودند :

وعندنا مصحف فاطمه ، اما والله ما فيه حرف من القرآن ولكنه املاء رسول الله و خطّ علي ( عليه السلام ) . ( 1 )

و نيز از آن بزرگوار نقل شده است كه فرمود :

وعندنا والله مصحف فاطمه مافيه آية من كتاب الله وانه لأملاء رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) وخطه علي بيده . ( 2 )

روايت ديگري را نيز برخي از عالمان ضمن روايات « مصحف » آورده اند كه تصريح به املاي « رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) » دارد ، اما گويا آن روايت با اين « مصحف » پيوندي ندارد . متن روايت چنين است :

. . . و انّ عندنا كتاباً املاء رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و خطّ علي ، صحيفة فيها كل حلال وحرام وانكم لتأتونا بالأمر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بصائرالدرجات ، ص157 ، ح19 ؛ همان ، ج26 ، ص46

2 . همان ، ص153 ، ح5 ؛ همان ، ج47 ، ص271 ، ح3 .

روشن است كه اين روايت درباره صحيفه است كه آن داستاني ديگر دارد ، كه به آن پيش تر پرداخته ايم .


32


فتعرف اذا أخذتم به ، وتعرف اذا تركتموه . ( 1 )

به روشني اين گونه نقل ها نشانگر آن است كه « رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) » املا فرموده اند و مولا اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) نگاشته اند .

اكنون بنگريم با عناوين چهارگانه چه بايد كرد : آيا مي توان به گونه اي اين « تعارض نمايي » را حل كرد يا نه ؟ روشن است كه بين عناوين سه گانه اول تعارضي نيست . خداوند « مصحف » را به وسيله و يا به تعبير ديگر به واسطه ملكي كه همان جبرئيل باشد ، املا كرده است . اما روشن است كه پذيرش اين كه املاكننده جبرئيل بوده است ، با باور به اين كه املاكننده پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است ، در تعارض آشكار است . اكنون بنگريم كه چسان مي شود اين تعارض را حل كرد . نكته اي را كه قبل از حل تعارض مي بايد بدان توجه داشت ـ و در موضوع بحث مهم است ـ اين است كه از رواياتي كه نشانگر اين است كه املاكننده جبرئيل بوده ؛ به سادگي نمي توان از آنها دست برداشت ؛ چرا كه از يكسوي در ميان آن ها روايت « صحيح السند » وجود دارد ـ چنان كه پيش تر آورديم ـ و از سوي ديگر به صراحت روايات آمده است كه اين املا و نگارش و تدوين پس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و در آن مدت كوتاه حيات فاطمه اطهر ( عليها السلام ) بوده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عوالم العلوم ، ج11 ، بخش دوم ، ص 839 .


33


است ؛ پس توجيه اين كه جبرئيل محتواي مصحف را به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) املا كرده و آن گاه آن حضرت براي فاطمه ( عليها السلام ) واخوانده ، توجيهي ناموجه است .

احتمالات گوناگون در حل تعارض

1 . كتابي با محتواي گوناگون

ممكن است چنان پنداشته شود كه « مصحف » فاطمه ، كتابي بوده است با محتوايي گوناگون كه بخشي از آن معارفي بوده است به املاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و بخش ديگر به املاي جبرئيل . اين احتمال گرچه دور نمي نمايد ، جز اين كه با تعابير به كار گرفته شده در روايات ، سازگاري ندارد . ظاهر روايات نشانگر اين است كه مصحف يكسر املاي يك نفر بوده است . نمونه هايي را بنگريد :

. . . وكانَ جبرئيل يأتيها . . . و يخبرها عن أبيها و . . . فهذا مصحف فاطمه . ( 1 )

فأرسل اليها ملكاً يسلي عنها غمها ويحدثها . . . فجعل [ اي علي ] يكتب كل ما سمع حتي أثبت من ذلك مصحفاً . . . ( 2 )

كاملا روشن است كه هر دو نقل ـ كه همگون هايي نيز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الكافي ، ج1 ، ص240 .

2 . بصائرالدرجات ، ص177 ، ح18 ؛ بحارالانوار ، ج26 ، ص44 ، ح77 .


34


دارند ـ نشانگر آن است كه جبرئيل ( =ملك ) آن را يكسر املا كرده است ؛ بدين سان تفكيك آن به دو بخش و دو املاكننده ، خلاف ظاهر روايات است .

2 . دو گونه مصحف

علامه سيد محسن امين عاملي بر اين باور رفته اند كه حضرت را دو مصحف بوده است . يكي به املاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ديگري به املاي جبرئيل ( =ملك ) . ( 1 ) سيد امين ( رحمه الله ) كه اين احتمال را « اولي » مي دانند ، هيچ قرينه اي بر « اولويت » ذكر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعيان الشيعه ، ج1 ، ص314 ( چاپ سوم ، بيروت ، مطبعة الأنصاف 1370 ) . مؤلف بخش قابل توجهي از روايات مرتبط با « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » را آورده و در جمع روايات درباره املاكننده آن و نيز محتواي « مصحف » سخن گفته است . در چاپ جديد كه زير نظر فرزند برومند مؤلف ، آقاي سيد حسن امين انجام شده است ، از اين مبحث به جز چند روايات ديگر مطالب آن حذف شده است ! بخش مهمي از آغاز اعيان الشيعه مرتبط است با تاريخ تشيع ، فرهنگ و تمدن و ثقافت شيعي دولت ها و اقاليم شيعي و . . . اين بخش را « مركز الغدير للدراسات الاسلاميه » با تحقيق و تعليق تجديد چاپ كرده و با عنوان « الشيعه في مسارهم التاريخي » نشر داده است . محققان اين بخش را عيناً از چاپ جديد برگرفته اند ، مآلا بحث مرتبط با « مصحف فاطمه » در اين چاپ تحقيق هم ناقص است . شايسته بود محققان به چاپِ نشريافته در زمان مؤلف مراجعه مي كردند و اين بحث را كه درباره « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » بحثي سودمند و دقيق است ، يكسر مي آوردند .


35


نمي كنند . اما توان گفت كه احتمال سيد امين را مي شود با
توجه به اين نكته كه فاطمه ( عليها السلام ) را يك و يا ـ دقيق تر ـ دو كتاب ديگر بوده است ، تقويت كرد . يكي از آنچه را ياد شد ، حضرت صادق ( عليه السلام ) در ضمن سخن درباره تعيين وزن « درهم » كه مورد اختلاف بوده ، ياد كرده است . آن حضرت در جواب پرسش حاكم مدينه و سؤال عبدالله بن حسن به گونه اي برخلاف آنچه مشهور بوده پاسخ گفته و چگونگي و چرايي آن پاسخ را مستند كرده است به « كتاب فاطمه » . ( 1 ) در نقل ديگري نيز امام ( عليه السلام ) از « كتاب فاطمه » ياد كرده است . ( 2 ) به ويژه آن كه « مصحف » فاطمه ( عليها السلام ) چنان كه خواهد آمد ، مشتمل بر احكام و تشريع نيست . و اين حقيقت به گونه اي مؤيد اين است كه آنچه را پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر فاطمه ( عليها السلام ) املا كرده است ، غير از مصحف مورد گفتگو است ؛ اما اين احتمال ضعيف خواهد شد اگر بر اين نكته توجه كنيم كه در روايات از دو گونه « مصحف » سخن نرفته است ، از دو مجموعه مكتوب يا بيش تر سخن رفته است و آنچه در روايات درباره « املا » ي مصحف سخن رفته ، يك نوع است بدون دوگونگي .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الكافي ( =الفروع ) ، ج3 ، ص507 ، ح2 . شرح روايت را بنگريد در : مصابيح الانوار ، ج2 ، ص436 و پانوشت كافي در صفحه ياد شده .

2 . الكافي ( =الاصول ) ج1 ، ص242 ؛ علل الشرايع ، ص207 .


36


3 . مراد از رسول الله جبرئيل است

اين احتمال گويا پذيرفتني ترين باشد . بهويژه اگر بدين نكته توجه كنيم كه در ضمن روايتي از محمد بن مسلم از امام صادق ( عليه السلام ) آمده است :

وخلّفت فاطمة مصحفاً ما هو قرآن ، ولكنه كلام من كلام الله أنزل عليهااملاء رسول اللهوخطّ علي ( عليه السلام ) . ( 1 )

ظاهر روايت « تنافي » را مي نماياند ؛ چرا كه جمله اي از آن مي گويد : « كلام من كلام الله انزل عليها » . اين جمله نشانگر آن است كه « نزول آنچه بوده براي حضرت زهرا ( عليها السلام ) بدون واسطه بوده است » و اما جمله اي ديگر كه مي گويد : « املاء رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) » ، نمايانگر اين است كه املاكننده رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) است و روشن است كه اگر مراد از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) باشد ، اين دو جمله با هم در تنافي خواهند بود ؛ چرا كه اگر مراد از « رسول الله » پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) باشد و املاكننده هم آن بزرگوار باشد ، ديگر تعبير به « أنزل عليها » استوار نخواهد بود . بدين سان توان گفت كه مراد از « رسول الله » جبرئيل است و چون چنين شود ، تنافي از آن دو جمله نيز رخت برخواهد بست . بنابراين معناي كلام حضرت صادق ( عليه السلام ) اين است كه :

« فاطمه ( عليها السلام ) مصحفي بر جاي نهاده است كه قرآن نيست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بصائرالدرجات ، ص155 ، ح14 .


37


اما كلام خداوند است كه بر آن بزرگوار نازل شده و جبرئيل آن را املا كرده و علي ( عليه السلام ) نوشته است . »

احتمال علامه مجلسي را با توجه به آنچه ياد شد ، مي توان تقويت كرد . يعني پذيرفتني است كه جمله « رسول الله » منصرف است به رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ـ چنان كه سيد امين بر آن تأكيد كرده است ـ اما قرينه گذشته ، براي دست برداشتن از اين ظاهر و انصراف بسنده است . افزون بر اين كه تعبير از « ملائكه » به « رسول الله » در ادب كتاب و سنت بسي شايع و رايج است :

( اللهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النّاسِ إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ) . ( 1 )

« خداوند از فرشتگان رسولاني برمي گزيند ، و همچنين از مردم . خداوند شنوا و بيناست . »

( الْحَمْدُ لِلّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً ) . ( 2 )

« سپاس ويژه خداوندي است كه آفريننده آسمان ها و زمين است كه فرشتگان را رسولاني قرار داد . . . » ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 75

2 . فاطر : 1

3 . و نيز بنگريد : به اعراف ، آيه 37 ؛ انعام ، آيه 61 ؛ هود ، آيه 69 و77 ؛ حجر ، آيه 15 و61 ؛ مريم ، آيه 17 ، 18 و19 ؛ طه ، آيه 20 .


38


در سوره هود ( آيه81 ) آمده است :

( يا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ ) .

« گفتند : اي لوط ، ما فرستادگان پروردگار توايم . آن ها هرگز دسترسي به تو پيدا نخواهند كرد . »

ابوبصير از صادقين ( عليهما السلام ) نقل مي كند :

لمّا قال جبرئيل « انا رسل ربك » قال له لوط : يا جبرئيل عجّل . ( 1 )

« همين كه جبرئيل گفت : « ما فرستادگان پروردگار توايم » لوط گفت : هان جبرئيل شتاب كن . »

حضرت رضا ( عليه السلام ) به نقل از پدران بزرگوارش ، و آنان از علي ( عليه السلام ) و آن بزرگوار از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود :

الملائكة هم رسل الله . ( 2 )

حضرت باقر ( عليه السلام ) از اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) و آن امام همام از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند كه فرمود :

يا علي اني والله ما احدثك الاّ ماسمعته أذناي ، ووعاه قلبي ، ونظره بصري ان لم يكن من الله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علل الشرايع ، ص551 ، باب340 ، ح6 ؛ نورالثقلين ، ج3 ، ص306 .

2 . بحارالانوار ، ج59 ، ص322 .


39


فمن رسوله يعني جبرئيل ( عليه السلام ) فاياك يا علي أن تفضح سرّي . ( 1 )

« هان ! اي علي ! به خداي سوگند هر آنچه براي تو وامي گويم ، آن را از خداوند با گوش هايم شنيده و با قلبم دريافته و با چشمانم ديده ام . و اگرنه از خداوند نباشد از رسولش جبرئيل دريافته ام ؛ پس هرگز اسرار و ناپيداهاي مرا فاش نكن . »

رواياتي كه در آن ها از ملائكه و يا جبرئيل به رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) تعبير شده باشد بسي فراوان است و آنچه آمد نمونه اي است اندك از بسيار . بدين سان احتمال علامه را استوارتر مي دانيم كه « رسول الله » در روايت جبرئيل باشد ؛ كه بدين صورت هم تعارض از روايات رخت برمي بندد و روايات بسياري كه نشانگر آن بود كه اين حادثه پس از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) رخ داده است به قوت خود باقي مي ماند .

محتواي مصحف

روايات بسياري كه درباره مصحف حضرت فاطمه ( عليها السلام ) از امامان ( عليهم السلام ) گزارش شده است ، به چگونگي محتواي آن نيز اشاراتي روشن و روشنگر دارند . روايات چيزهايي را نفي كرده و حقايق و مسائلي را اثبات كرده اند . يعني از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، ج59 ، ص306


40


يكسوي تأكيد كرده اند كه مسائلي و مباحثي در مصحف نيست ، و اين همه تأكيد و تصريح شايد نشانگر آن باشد كه در همان روزگاران نيز از واژه « مصحف » نكاتي را مي پنداشتند و يا مي كوشيدند به پندارها بدهند كه ناروا بوده است و امام ( عليه السلام ) با توجه بدان جوّ ، بر نفي آن تأكيد كرده اند . از سوي ديگر محتواي آن و چگونگي محتوا را برنمايانده اند . اكنون به آنچه در روايات ، ياد شده ، نگاهي بيفكنيم :

1 . مصحف فاطمه ( عليها السلام ) مشتمل بر قرآن نيست

در قريب به اتفاق روايات مرتبط با مصحف ، تصريح شده است كه مصحف فاطمه ( عليها السلام ) به هيچ روي مشتمل بر قرآن نيست . اين همه تأكيد و تصريح ، به پندار ما ، به لحاظ همان نكته اي است كه پيش تر آورديم .

در رواياتي كه از حضرت صادق ( عليه السلام ) درباره مصحف نقل شده است ، امام ( عليه السلام ) با تعابير مختلف اشتمال آن را بر قرآن ، نفي كرده است . در برخي آمده است :

. . . وعندنا مصحف فاطمه ، اما والله ماهو بالقرآن . ( 1 )

حسين بن ابي العلاء مي گويد كه از امام صادق ( عليه السلام ) شنيدم كه فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بصائرالدرجات ، ص151 ؛ بحارالانوار ، ج26 ، ص38 ؛ ج47 ، ص270 .


41


ومصحف فاطمه ما أزعم فيه ( 1 ) [ أنه ( 2 ) ] قرآناً

در نقل محمد بن مسلم آمده است كه فرمود :

وخلقت فاطمة مصحفاً ما هو قرآن . ( 3 )

در نقلي ديگر از امام صادق ( عليه السلام ) آن بزرگوار ، با تأكيد و تصريح فرموده اند :

وعندنا مصحف فاطمة أما ـ والله ـ ما فيه حرف من القرآن . ( 4 )

و در نقلي ديگر :

ما فيه آية من القرآن . ( 5 )

و از حضرت موسي بن جعفر ( عليه السلام ) نقل كرده اند كه فرموده است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بصائرالدرجات ، ص150 ؛ الكافي ( =الاصول ) ج1 ، ص240 ؛ بحارالانوار ، ج37 ، ص38 .

2 . بصائرالدرجات ، ص154 ؛ بحارالانوار ، ج26 ، ص45 ؛ عوالم العلوم ، ج11 ، ص836

3 . بصائرالدرجات ، ص155 ؛ بحارالانوار ، ج26 ، ص41 ؛ عوالم العلوم ، ج11 ، ص835 .

4 . بصائرالدرجات ، ص157 ؛ بحارالانوار ، ج26 ، ص46 ؛ عوالم العلوم ، ج11 ، ص839

5 . بصائرالدرجات ، ص153 ؛ بحارالانوار ، ج47 ، ص271 .


42


عندي مصحف فاطمة ليس فيه شيءٌ من القرآن . ( 1 )

آنچه آورديم ، بخشي از روايات نشانگر نفي اشتمال « مصحف » بر قرآن بود ؛ روايات ديگري نيز از اين مطلب ، به تأكيد و تصريح سخن گفته اند . ( 2 )

اكنون بيفزاييم كه با توجه به آنچه آمد و با دقت در روايات بسياري كه به صراحت اشتمال « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » را بر قرآن نفي كرده اند و در ميان آن ها روايات صحاح نيز كم نيست ، اگر روايتي و گزارشي برخلاف آنچه آمده ، باشد ، بي گمان اعتباري نخواهد داشت و نبايد بدان وقعي نهاد . مانند اين روايت :

محمد بن سليمان ديلمي از ابوبصير نقل مي كند كه وي از حضرت صادق ( عليه السلام ) گزارش كرده است كه آن بزرگوار آيه ( سَأَلَ سائِلٌ بِعَذاب واقِع * لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ ) را بدين گونه تلاوت مي كرده است :

« سأل سائل بعذاب واقع للكافرين بولاية علي ليس له دافع . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بصائرالدرجات ، ص154 ؛ بحارالانوار ، ج26 ، ص18 ؛ عوالم العلوم ، ج11 ، ص843 .

2 . بنگريد به بصائرالدرجات ، ص150 ؛ عوالم العلوم والمعارف والاحوال من الايات والاخبار والاقوال ، ج11 ، ص2 ؛ « سيدة النساء فاطمة الزهراء » ، ص833 ؛ مستدرك سفينة البحار ، ج6 ، ص198 .


43


ثم قال هكذا هي في مصحف فاطمة . ( 1 )

كتابي كه علامه مجلسي روايت را از آن نقل مي كند و از آن به رمز « كنز » ياد مي كند ، كتابي است با عنوان « كنز جامع الفوائد » كه علامه آن را گزيده « تأويل الآيات الطاهره » سيد شرف الدين حسيني استرآبادي دانسته است كه مؤلف يا عالمي ديگر و شايد علي بن سيف بن منصور آن را گزينش كرده باشد . ( 2 ) نقل مجلسي گويا كوتاه شده روايتي است تقريباً مفصّل كه در كافي به گونه « اضمار » آمده و مشتمل بر اين بخش منقول مجلسي ( رحمه الله ) نيز هست . ( 3 ) بخش منقول مجلسي ( رحمه الله ) را شرف الدين استرآبادي در ذيل تأويل آيه يادشده و به دو نقل كه هردو يك نقل است و نه افزون بر آن آورده است . ( 4 ) در تمام اين نقل ها كه سند تقريباً سياق واحدي دارد ، راوي خبر ، ابوبصير محمد بن سليمان ديلمي است . او كه گاه به « بصري » و ديگرگاه به « نصري » نام بردار
شده است ، ( 5 ) براساس اظهارنظر قاطع رجاليان از غاليان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، ج37 ، ص176

2 . بحارالانوار ، ج1 ، ص13 .

3 . الكافي ( =الاصول ) ج8 ، ص57 .

4 . تأويل الآيات الطاهره ، ج2 ، ص723 .

5 . آية الله خويي ( رحمه الله ) تأكيد مي كند كه همه اين عناوين يكي است . تفرشي ( رحمه الله ) نيز بر اتحاد اين عناوين چندگانه تصريح كرده است . ( معجم الرجال الحديث ، ج17 ، ص135 به بعد ؛ نقدالرجال ، ج4 ، ص221 و نيز ر . ك : منتهي المقال ، ج6 ، ص62 ؛ قاموس الرجال ، ج9 ، ص298 )


44


مطرود و نااستواراني است كه سخنش به هيچ روي پذيرفتني نيست . ابن غضائري درباره او نوشته است :

ضعيف في حديثه ، مرتفع في مذهبه لايلتفت اليه . ( 1 )

نجاشي نوشته است :

ضعيف جداًّ يُعّولُ عليه في شيء . ( 2 )

شيخ طوسي ( رحمه الله ) در ضمن اصحاب امام هفتم ( عليه السلام ) از او بدين سان ياد كرده است :

محمد بن سليمان البصري الديلمي ، له كتاب يرمي بالغلو . ( 3 )

تفرشي نيز در كتاب ارجمندش نوشته است :

الديلمي ضعيف جدّا ، لايعوّل عليه في شيء . ( 4 )

آية الله خويي ( رحمه الله ) پس از گزارش ديدگاه هاي رجاليان ، نكاتي را درباره او آورده است ؛ از جمله اين كه :

ان محمد بن سليمان ، هذا لايعمل بروايته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابن الغضائري ، الرجال ، ص91 .

2 . رجال النجاشي ، ج2 ، ص269 ( =طبعة قم ، 365 )

3 . رجال الطوسي ، ص343 .

4 . نقد الرجال ، ج4 ، ص220 .


45


لتضعيف النجاشي والشيخ المويد بتضعيف ابن الغضائري . . . . ( 1 )

بدين سان اين روايت يكسر مطرود و مردود است . افزون بر آنچه ياد شد ، تعارضِ آن است با روايات بسيار و بعضاً « صحيح السند » كه در اين بحث به تكرار آن روايات آمده است .

گزيده سخن اين كه ، « مصحف » فاطمه اطهر ( عليها السلام ) به هيچ روي مشتمل بر قرآن نبوده است و هيچ كلمه و حرفي از قرآن در آن وجود نداشته است ؛ و نصوص روايي بسيار ، در اين باره چنان روشن است كه هيچ گونه ترديدي را برنمي تابد . اي كاش آن گونه كسان كه فقط با شنيدن اين كلمه ، چه و چها كه به شيعه نسبت نداده اند ، يكي از اين روايات را مي نگريستند ( 2 ) و چونان عالم و مفسّر بلندآوازه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . معجم رجال الحديث ، ج17 ، ص138 .

2 . شگفتا كه برخي اين روايات را ديده اند و بر چگونگي آنها نيز آگاه گشته اند ، اما حق را برنتابيده « ره افسانه زده اند » . آقاي قفاري كه يكي از كين توزانه ترين آثار را در نقد انديشه ها و عقايد تشيع نگاشته است ، اين روايات را ديده ؛ اما شگفتا از نوع نگاه ، بررسي و نتيجه گيري . او ، در كتابش بحثي را درباره « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » پي نهاده و با تكيه به روايات ياد شده ، چنان پنداشته كه روايات مصحف با هم در تناقض و تضاد است ، پس اصل « مصحف » موهوم و بي بنياد است . گاه بر اين باور مي رود كه مصحف مشتمل بر احكام است و ديگرگاه از نقل هايي نفي اشتمال آن را بر قرآن گزارش مي كند و بالاخره تلاش مي كند كه با استناد به خبري مجعول ، نشان دهد كه برخي اشتمال آن را به قرآن پذيرفته اند . گاه مي گويد شيعه معتقد است كه مصحف سه برابر قرآن بوده است ، يعني قرآن كمتر از « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » بوده است ! اين گونه استنتاج ها اگر از چيزي حكايت كند ، به پندارم جز از بيماري ذهني نويسنده حكايت نخواهد كرد . كتاب قفاري با عنوان « اصول مذهب الشيعة الامامية الأثنا عشريه ـ عرض و نقد ـ » سرشار است از كج فهمي و از آن اسفبارتر تحريف نصوص و تقطيع روايات براي بهره گيري هاي پنداري جناب مؤلف . خوشبختانه بخش مرتبط با قرآن آن را دوست فاضل ما حضرت آقاي دكتر فتح الله محمدي ( نجارزادگان ) نقد كرده و در ضمن آن برخي از وارونه خواني ها و وارونه نويسي هاي قفاري را از روايات و آراي دانشمندان شيعه نشان داده است ( سلامة القرآن من التحريف ، الدكتور فتح الله محمدي ، الطهران ، نشر مشعر ، 1382 )


46


مصري ، آقاي محمد ابوزهره بر اين حقيقت خستو شده و
آن را صريح گزارش مي كردند . نامبرده در ضمن بحث از روايات تحريف و نفي هرگونه تحريف از ساحت قرآن و تصريح و تأكيد بر تحريف ناپذيري قرآن كريم ، بخشي از روايتي از كافي را كه در آن ضمن سخن از چگونگي « جفر » و « جامعه » و « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » سخن رفته است ، مي نويسد :

« ظاهر صريح اين روايت نشانگر آن است كه ، آنچه به وسيله جبرئيل بر فاطمه ( عليها السلام ) عرضه شده است ، هرگز مشتمل


47


بر قرآن نبوده است . » ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الامام الصادق حياته و عصره ، ص256 . با اين كه فهم درست و استوار ابوزهره را از نقل مرتبط با « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » مي ستاييم ، از عدم تأمل وي در روايات « كافي » و مآلا نسبت قول به « تحريف » به كليني را بهواقع نقطه سياهي در پرونده علمي او مي دانيم . وي در كتابي كه ياد شد ، به درستي و استواري از ساحت قرآن دفاع مي كند ، و با پذيرش روايات نشانگر « تحريف » در كتاب هاي فريقين ، به درستي تأكيد مي كند كه اين روايات مجعول و ساخته و پرداخته مخاصمان دين و قرآن است . آنگاه تأكيد مي كند كه عالمان اهل سنت هرگز زير بار اين روايات نرفته ، آنها را نقد كرده اند و آنها را از ساحت عقيده ديني سترده اند . اما برخي از عالمان شيعه ـ با اين كه جايگاهي والا در حديث دارند ـ آن احاديث را نقل كرده اند و بر « صدق آنچه روايت كرده اند ، اصرار ورزيده اند » و ابوجعفر كليني در رأس اين هاست . ( الأمام الصادق . . . ، ص255 ) و اين مطلب را اندكي گزيده تر و با لحني ملايم تر در كتاب ديگرش « الأمام زيد حياته و عصره . . . » ص350 ـ 351 ، نيز آورده است . اكنون يادآوري كنم كه :

1 . نقل وي از روايات كافي نقلي استوار و دقيق نيست و به ويژه اولين مورد از نقل وي از كافي آميخته اي است از چند روايت و مآلا استنتاجي است نادرست . بهواقع او بخشي از روايت 1 « باب فيه ذكر الصحيفة والجفر والجامعة و مصحف فاطمة ( عليها السلام ) » را با روايت 2 به هم آميخته و آنچه را خود مي پنداشته بر كليني تحميل كرده است .

2 . مي گويد : كليني از صادق [ ( عليه السلام ) ] روايت كرده است كه او گفته است در قرآني كه علي ـ كرم الله وجهه ـ جمع كرده و به گمان كليني سه برابر قرآن بوده ، اما از قرآن شما يك حرف هم در آن نبوده و . . .

شگفتا كه در هيچ نقلي از نقل هاي كليني چنين تركيبي وجود ندارد . بهواقع در روايتي هم كه اين گونه مطالبي وجود دارد ، پايان حديث از باب ياد شده است كه در نقل ابوزهره با روايت ديگر آميخته شده است .

3 . ابوزهره گويا بر تفسير پنداري خود از « كليني » اشكال مي كند و روايت را ظاهر در اين مي بيند كه آنچه بر فاطمه ( عليها السلام ) نازل شده ، پيوند با قرآن ندارد بلكه « شايد جفر باشد كه . . . »

اين پندار ابوزهره نيز با آنچه آورده ايم و خواهيم آورد ، يكسر تباه است .

4 . و بالاخره بايد به آقاي ابوزهره و همگنان يادآوري كرد كه آنچه كليني نقل كرده است و شما آورده ايد ، پيوندي با تحريف ندارد و دو ديگر آن كه « كليني » روايت كرده است ، و روشن است كه « بين » « روايت » و « درايت » فاصله بسيار است . سه ديگر آن كه « كليني » نه تنها بر درستي و استواري آنچه نقل كرده ، اصرار نورزيده است ، بلكه پس از بيست سال كاوش ، پژوهش و سختكوشي و . . . احتمال وجود رواياتي نااستوار را در كتابش منتفي ندانسته و از اين روي ضمن تأكيد بر دشواري بل غيرممكن بودن شناخت قطعي و همه جانبه سره از ناسره ، خواننده اين مجموعه و حتماً ديگر مراجعه كنندگان را در بازشناسي به ملاك ها و معيارهايي رهنمون شده است . ( الكافي ، ج1 ، ص8 )

5 . عالم جليل ، استاد توفيق فكيكي در مقاله اي عالمانه به آنچه از ابوزهره آورديم ، پرداخته و با تكيه و تأكيد بر فرق بين « روايت » و « درايت » و اين كه آنچه را كليني گزارش كرده است ، نقل اوست از احاديث و نه لزوماً باور او بر همه آنچه نقل كرده است ، از ساحت والاي كليني دفاع مي كند . ( رسالة الاسلام ، مجله اسلاميه ، عالميه ، تصدر عن دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه بالقاهره ، السنة الثانية عشره ، العدد الأول ، ص65 به بعد )

و چنين است نقد عالمانه آقاي عبدالله السبيتي به بخش هايي از كتاب ابوزهره و از جمله بر آنچه ياد شد ( ر . ك : مع ابي زهره في كتاب الامام الصادق ( عليه السلام ) ، بي تا ، بي نا ، به ويژه صفحات 211 ـ 218 )

6 . اكنون كه سخن بدين جا كشيد ، و بر روايات كافي و پيوند آنها با تحريف قرآن كريم اشاره شد ، بيفزاييم كه آقاي عميدي در پژوهشي عالمانه و دامن گستر ، يك يك اين روايات را آورده و به لحاظ سند و متن به دقت درباره آنها بحث كرده و از ساحت والاي كليني ، اين طعن و ناراستي را زدوده است . ( دفاع عن الكافي ، ثامر هاشم حبيب العميدي مركز الغدير للدراسات الاسلاميه ، قم ، 1416 ، ج2 ، ص336 به بعد )


49


2 . مصحف فاطمه ( عليها السلام ) مشتمل بر احكام نيست

دست كم در يك روايت به صراحت آمده است كه « مصحف » مشتمل بر حلال و حرام نيز نيست .

روايت چنين است :

. . . فجعل اميرالمؤمنين يكتب كلّما سمع حتي أثبت من ذلك مصحفاً قال : ثم قال : أما انّه ليس فيه شيء من الحلال والحرام ولكن فيه علم مايكون . ( 1 )

اين حقيقت را از رواياتي كه اشتمال آن را بر قرآن نفي مي كند ، نيز توان فهميد . چون قرآن مشتمل بر احكام است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الكافي ، ج1 ، ص240 ؛ مرآت العقول ، ج3 ، ص57 .


50


و نفي مصحف بر اشتمال به قرآن ، ضمناً نفي اشتمال آن بر
احكام نيز تواند بود . اكنون ديدگاه برخي از عالمان را بياوريم كه آن را مشتمل بر « حلال و حرام » دانسته و روشن است كه آن بزرگواران در اين روايات و يك روايتِ صريح تأمل نكرده اند . محقق عاليقدر لبناني هاشم معروف الحسني در ضمن بحث از عناويني چون « جفر » ، « جامعه » و « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » وچگونگي محتواي آن ها نوشته است :

« رواياتي كه بدين عناوين پرداخته اند ، تصريح كرده اند كه . . . مصحف فاطمه ( عليها السلام ) مشتمل بوده است بر احكام و . . . » . ( 1 )

و در موردي ديگر ضمن بحث از آنچه ياد شد ، نوشته اند :

« اما « مصحف فاطمه » مشتمل است بر بيش ترين احكام و اصول و بنياد آنچه مردم بدان نيازمندند . » ( 2 )

محقق سختكوش و حديث پژوه ، حضرت سيد محمدرضا جلالي حسيني ، در ضمن بحث از سيره معصومان ( عليهم السلام ) در تدوين حديث از « كتاب فاطمه ( عليها السلام ) » سخن گفته اند و با تكيه بر مصادر ، محتواي آن را اجمالاً شناسانده اند و از جمله با تكيه بر روايتي از كافي ( 3 ) نوشته اند
كه « چگونگي زكات نقدين را امام ( عليه السلام ) با تكيه بدان جواب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دراسات في الحديث والمحدثين ، ص301 و302 .

2 . همان .

3 . الكافي ( =الفروع ) ج3 ، ص507 .


51


داده اند » و در ادامه بحث نوشته اند كه « كتاب فاطمه » هماني
است كه به « مصحف فاطمه » شناخته مي شود . ( 1 ) به پندار ما « كتاب فاطمه ( عليها السلام ) » غير از « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » است ؛ بنابراين در اين سخن دو مسامحه صورت گرفته است :

1 . اين كه مصحف فاطمه ( عليها السلام ) همان كتاب فاطمه ( عليها السلام ) نيست .

2 . اين كه مصحف فاطمه ( عليها السلام ) مشتمل بر احكام نيست .

علامه سيد محسن امين عاملي ( رحمه الله ) در ضمن گزارش تفصيلي روايات مرتبط با مصحف ، روايتي را نيز مي آورد كه به صراحت اشتمال آن بر « احكام و حلال و حرام » را نفي مي كند . ( 2 ) اما در ادامه بحث « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » را با « كتاب فاطمه » كه از جمله مشتمل بوده است بر « احكام » ، يكي تلقي مي كند . پس مآلا مي پذيرد كه مصحف مشتمل بر « احكام و حلال و حرام » بوده است . ( 3 ) علامه سيد محمدحسين فضل الله نيز ضمن باور به وحدت « كتاب فاطمه » و « مصحف فاطمه » نوشته اند :

« ارجح اقوال اين است كه مصحف ، مشتمل است بر حلال و حرام و . . . » ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تدوين السنة الشريفه ، ص76 ـ 77 .

2 . اعيان الشيعه ( چاپ پيشين ) ج1 ، ص33 .

3 . همان ، ص315 .

4 . الزهرا القدوه ، ص191 ـ 195


52


خطيب مشهور ، روانشاد سيد محمدكاظم قزويني نيز در كتاب سودمندش درباره حضرت زهرا ( عليها السلام ) ضمن سخن از لقب والاي حضرت يعني « محدثه » و گزارش روايات مرتبط با « مصحف » نوشته اند :

« در فرجام اين بحث مي گوييم : مصحف فاطمه زهرا كتابي بوده است ضخيم و مشتمل بر تمام احكام شرعي و فراگير قانون عقوبات در اسلام و . . . . » ( 1 )

شگفتا كه اين داوري با اين عنوان و تفصيل در هيچ روايتي وارد نشده است .

اين داوري از سوي عالمان بيش تر مستند است به روايتي كه كليني ( رحمه الله ) آن را در كافي آورده است ؛ بدين گونه :

عن الحسين بن ابي العلاء قال : سمعت اباعبدالله يقول « ان عندي الجفر الأبيض ، قال : قلت فاي شيء فيه ؟ قال ( عليه السلام ) زبور داود و توراة موسي و انجيل عيسي و صحف ابراهيم و الحلال والحرام ، و مصحف فاطمه ، ما أزعم أن فيه قرآناً ، وفيه مايحتاج الناس الينا ولانحتاج الي احد حتي فيه الجلده ونصف الجلده وربع الجلده و أرش الخدش . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاطمة الزهراء من المهد الي اللحد ، ص96

2 . الكافي ( =الاصول ) ج1 ، ص240 ، ح3 .


53


ظاهر روايت اين است كه امام ( عليه السلام ) فرموده اند : « نزد ما « جفر » است و . . . و مصحف فاطمه ( عليها السلام ) كه در آن قرآن نيست و در آن آنچه بدان نياز داريم ، وجود دارد و ما به كسي نيازي نداريم و در آن حكم تعزير است . . . »

بر اين اساس « مصحف فاطمه » نيز مشتمل خواهد بود بر احكام و در اين صورت در تنافي خواهد بود با روايتي كه به صراحت اشتمال آن را بر احكام و حلال و حرام تصريح كرده است . اكنون بنگريم اين تنافي را چگونه مي توان رفع كرد . علامه مجلسي نوشته اند :

« شايد تمام « ضميرها » در اين روايت يا دو « ضمير » اخير در آن به « جفر » برمي گردد و نه « مصحف » بدين سان از روايات تنافي رفع مي شود . » ( 1 )

علامه سيد جعفر مرتضي بر اين باورند كه جمله « وفيه مايحتاج الناس الينا » به « ما أزعم ان فيه قرآناً » عطف نشده است تا اين كه بيانگر محتواي مصحف باشد ، بلكه آن جمله معطوف به « زبور داود و تورات موسي و . . . » است . يعني « جفر ابيض » مشتمل است بر زبور داود و تورات موسي و مصحف فاطمه ، و در آن [ جفر ابيض ] حلال و حرام است و آنچه مردمان بدان نياز دارند . وي اين تفسير از روايت را از جمله مستند مي كنند به رواياتي كه محتواي
« جفر ابيض » را گزارش كرده اند ؛ از جمله روايتي از عنبسة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مرآت العقول ، ج3 ، ص57 .


54


ابن مصعب كه در آن آمده است : جفر مشتمل است بر سلاح رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و كتاب هايي و مصحف فاطمه . ( 1 )

آقاي اكرم بركات نيز كه تحقيقي همه سويه درباره « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » و نيز « جفر » انجام داده اند ، بدون هيچ ترديدي بر اين باورند كه ضمير در « . . . وفيه مايحتاج » به « جفر » برمي گردد ، نه مصحف و اين نكته را مي كوشند با قرائتي استوار سازند ؛ از جمله :

1 . اين كه عين اين مضمون در روايت ديگري آمده است . در آن روايت سخن از جفر است و اشتمال آن بر ريز و درشت احكام با همان تعابيري كه در روايت مورد گفتگوي ما آمده است ، و آن گاه از « مصحف » سخن رفته است .

2 . ديگر اين كه جفر در بيش ترين كاربرد آن در روايات ، ظرفي است بزرگ و از جمله مشتمل بر كتاب « جامعه » كه آن با اين ويژگي ها ، يعني « . . . فيه مايحتاج اليه الناس . . . ارش الخدش . . . الجلد و . . . » مكرر وصف شده است . ( 2 )

با توجه به آنچه آمد ، توان گفت كه روايت « حسين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مأساة الزهراء ، ج1 ، ص109 . روايت را بنگريد در بصائرالدرجات ، ص154 ـ 156 ، بحارالانوار ، ج27 ، ص271 .

2 . حقيقة مصحف فاطمه عند الشيعه ، ص99 ؛ حقيقة الجفر عند الشيعة الاماميه ، ص88 ـ 95 .


55


ابن علا » به هيچ روي دلالت ندارد كه « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) »
مشتمل بوده است بر حلال و حرام و احكام شرعي .

برخي از عالمان براي اشتمال « مصحف » بر احكام ، به روايت طولاني ديگري نيز استناد كرده اند ، ( 1 ) كه در آن آمده است كه منصور دوانيقي از فرماندارش در مدينه مي خواهد تا از چگونگي پرداخت زكات اموال براساس هر 200 درهم ، پنج درهم كه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است و در زمان وي ، در هر 200 درهم ، هفت درهم مقرر شده بود ، از مردم مدينه بهويژه از حضرت صادق ( عليه السلام ) و عبدالله ابن الحسن بپرسند . حضرت صادق ( عليه السلام ) پاسخ مي دهند . عبدالله بن الحسن چون بر آن جواب آگاهي مي يابد ، از امام ( عليه السلام ) سؤال مي كند كه اين پاسخ را از كجا گرفته اي ؟ امام ( عليه السلام ) مي فرمايند :

قرأت في كتاب امك فاطمه . . . ( 2 ) .

برخي از عالمان از اين پاسخ امام ( عليه السلام ) استفاده كرده اند كه مراد از « كتاب فاطمه » مصحف بوده است ، پس مصحف يادشده مشتمل بوده است بر احكام شرعي . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تدوين السنة الشريفه ، ص77 ؛ الزهرا القدوه ، ص193 .

2 . الكافي ( =الفروع ) ج3 ، ص508 . توضيح روايت را از شرح و توضيح علامه فقيد ، شيخ ابوالحسن شعراني ( رحمه الله ) نگاشتم كه بر پايه بيان فيض ( رحمه الله ) به تفصيل روايت را شرح كرده است . ( الوافي ، ج6 ، ص225 ـ 228 )

3 . الاربعين ، ص560


56


به پندار ما ، مراد از « كتاب » در اين روايت « مصحف فاطمه » نيست . يا كتابي است مستقل چنان كه پيش تر احتمال داده ايم و يا اين كه در اين روايت اساساً سخن از فاطمه اطهر ( عليها السلام ) نيست و به قرائني « فاطمه » ي ديگري مراد است . احتمال اين كه « كتاب فاطمه » مجموعه اي باشد به جز « مصحف » فاطمه ؛ احتمالي است كه علامه مجلسي ( رحمه الله ) آن را آورده است . آن بزرگوار در ضمن شرح اين حديث و طرح اين نكته كه برخي از روايات به صراحت اشتمال مصحف فاطمه ( عليها السلام ) را بر احكام نفي كرده است . نوشته اند :

« احتمال دارد مراد فقدان احكام شرعي بالاصاله باشد كه با وجود اخبار و احاديثي كه زمينه استنباط احكام شرعي را داشته باشد ، منافات ندارد ، دو ديگر اين كه « كتاب فاطمه » مجموعه اي باشد به جز « مصحف فاطمه » . ( 1 )

به پندار ما پذيرش اين روايت احتمال اول را نفي مي كند ، چون آنچه در اين روايت است ، حكم صريح است و نه مستنبط ؛ حكم بالاصاله است ، نه مستخرج از روايات .

احتمال ديگري كه برخي از فاضلان ياد كرده اند ( 2 ) و با

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاربعين ، ص559 ـ 560

2 . سيد هاشم هاشمي ، حوار مع فضل الله حول الزهرا ، ص181 . كتاب آقاي هاشمي پرماده است و عالمانه و به انگيزه نقد سخنان علامه سيدمحمدحسين فضل الله ، اما لحن كتاب غيرعالمانه است و ستيزه جويانه و ناهمدلانه و سرشار از طعن و نيش و نسبت هاي ناروا . شايسته است نويسنده در چاپي ديگر اين همه را بسترد و سخن عالمانه را با آميزه هاي غيرعالمانه و وهن آلود نيالايد .


57


توجه به قرائني نزديك بهواقع مي نمايد ، اين است كه مراد
از فاطمه در اين روايت ، فاطمه بنت الحسين ( عليه السلام ) مادر عبدالله بن حسن باشد ، نه فاطمه زهرا ( عليها السلام ) . حضرت صادق ( عليه السلام ) خطاب به عبدالله بن حسن فرمودند : « قرأت في كتاب امّك . . . » و نفرمود « كتاب امك فاطمة الزهرا » يا « كتاب جدتك الزهرا . . . » . . . چرا كه :

1 . ممكن است آن بانوي جليله ، كتابي از پدر و يا برادر روايت مي كرده است كه در آن مسائلي از حلال و حرام بوده است و امام ( عليه السلام ) بدان اشاره كرده است .

2 . ديگر آن كه براساس رواياتي امام حسين ( عليه السلام ) پيش از شهادت كتاب « جامعه » را نزد فاطمه ، دخترش كه مادر عبدالله بن حسن است ، به امانت نهاده بود . امام ( عليه السلام ) بهواقع بدان اشاره مي كند ، و با اين اشارت از يكسوي جايگاه والاي آن بانوي بزرگوار را مي نماياند و از سوي ديگر شايد به جهات سياسي و فضاي حاكم ، نمي خواهد بنياد و جايگاه « جامعه » را بنماياند .

اين احتمال به ويژه با تكيه و تأكيد بر وجه دوم بعيد نمي نمايد . كليني ( رحمه الله ) دو روايت نقل مي كند كه امام حسين ( عليه السلام ) در آستانه شهادت ، نگاشته اي را به فاطمه ( عليها السلام ) سپرد و وي


58


آن را پس از مدتي به امام زين العابدين ( عليه السلام ) مي دهد و چون
از آن بزرگوار از چگونگي كتاب سؤال مي كنند ، مي فرمايد : « در آن نيازمندي هاي مردمان است ؛ حتي ارش الخدش » . اين ويژگي دقيقاً وصفي است كه مكرر براي « كتاب جامعه » در روايات آمده است .

رواياتي از اين دست در بصائر الدرجات ( 1 ) نيز آمده است . اين احتمالات دست كم روايت را از قلمرو صراحت مي اندازد و مفهوم آن را به اجمال مي كشاند كه ديگر نمي شود ، براي اثبات مدعا بدان استناد كرد . بدين سان توان گفت كه « مصحف فاطمه ( عليها السلام ) » مشتمل بر احكام و مسائل حلال و حرام نبوده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بصائرالدرجات ، ص148 .



| شناسه مطلب: 74774