بخش 6

دعا و ذکر در طواف آزار دیگران هنگام استلام حجرالأسود نمایش قدرت طواف نیابتی ارتباط طواف و ولایت طواف و حوائج مردم طواف عاشقانه مقام ابراهیم (علیه السلام) مقام در لغت و اصطلاح مقام در قرآن مقام چیست ؟ علّت نامگذاری مقام فرورفتگی پا در سنگ اندازه مقام ابراهیم فاصله مقام تا کعبه پرده مقام ابراهیم اهمیت مقام در روایات نماز پشت مقام ابراهیم مقام و دشمنان اهل بیت مقام کجا بوده است ؟ کنده شدن مقام بواسطه سیلاب

دعا و ذكر در طواف

مجاهد گفته است : همراه عبدالله بن عمر در طواف بوديم نظرش به مردي افتاد كه به نظر مي رسيد از بيابان نشين ها باشد ؛ كشيده قامت و مضطرب بود و كمي دورتر از مردم طواف مي كرد . ابن عمر از او پرسيد : اينجا


122


چه مي كني ؟ گفت : طواف مي كنم . گفت : مثل شتر نر پاي بر زمين مي كوبي ! نه تكبير مي گوئي و نه خداي تعالي را ياد مي كني و نه استلام مي كني ! سپس از او پرسيد : نامت چيست ؟ گفت : حنين . مي گويد از آن پس ابن عُمر هركس را مي ديد كه استلام نمي كند مي گفت آيا اين مرد حنيني است ؟ ( 1 )

عبدالله بن سايب از پدرش نقل مي كند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ميان ركن يماني و ركن حجرالاسود ـ در حال طواف ـ اين آيه را تلاوت مي فرمود : « رَبَّنا آتنا في الدنيا حسنةً و في الآخِرة حسنة و قنا عذاب النار . » ( 2 )

عثمان بن ساج از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه آن حضرت از پدر بزرگوار خود نقل كردند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در طواف ، هرگاه مقابل ناودان مي رسيدند ، عرضه مي داشتند : « پروردگارا ! از تو راحتي به هنگام مرگ و عفو به هنگام رسيدگي به حساب را مسألت مي كنم . » ياد خدا و توجّه به حقّ ، بر ارزش طواف خواهد افزود . ( 3 )

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : در حالي كه همراه با ساير مسلمانان گرداگرد خانه طواف مي كني ، با قلبت نيز همراه با فرشتگان در اطراف عرش طواف كن . ( 4 )

و باز امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند : سخن گفتن و دعا خواندن در طواف اشكالي ندارد ، ليكن خواندن قرآن افضل است . » ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص336

2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص340

3 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص319

4 ـ مصباح الشريعه ، ص 47

5 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 405


123


عبدالسلام ابن عبدالرحمن بن نعيم گويد :

به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : من مشغول انجام طواف واجب شدم دعايي به يادم نيامد جز صلوات و درود بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و خاندان او ، لذا در طواف و سعي فقط صلوات فرستادم . حضرت فرمود : به هيچ درخواست كننده اي بهتر از آنچه تو خواسته اي داده نشده است . ( 1 )

چون خالد بن عبدالله قسري از سوي عبدالملك بن مروان به حكومت مكه آمد و ماه رمضان فرا رسيد ، دستور داد كساني كه نماز تراويح مي گزارند جلو بيايند و پشت مقام نماز بگزارند و صفها دايرهوار بر گرد كعبه تشكيل شود و اين به سبب تنگ شدن منطقه بالاي مسجد براي نمازگزاران بود . به او گفته شد با اين ترتيب طواف را متوقف مي سازي بدون آن كه دليل بر جلوگيري از طواف مستحبي باشد ، گفت من دستور مي دهم ميان هر دو ركعت نماز تراويح يك دور هم طواف انجام شود ، گفته شد ممكن است در گوشه و كنار كعبه افرادي متوجه نباشند كه وقت طواف تمام شده و آماده نماز گردند . خالد به خدمتگزاران كعبه دستور داد كه بر گرد كعبه در شش دور طواف ، الحمدلله والله اكبر بگويند و چون در دور ششم به حجرالاسود رسيدند ميان الحمدلله و الله اكبر اندكي فاصله بياندازند تا مردمي كه در حجر اسماعيل و ديگر جاهاي مسجد قرار دارند ، براي نماز آماده شوند و از فاصله ميان تكبير متوجه شوند و نماز خود را با عجله خوانده و زودتر به پايان رسانند . و آنها تا پايان دور هفتم به تكبير ادامه مي دادند و سپس كسي با صداي بلند مي گفت : نماز ، نماز ، خدايتان رحمت فرمايد . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، ج 4 ، ص 407

2 ـ همان ، ص 353 و 354


124


خالد بن عبدالله قسري از فرماندهان ستمگر عبدالملك بن مروان است كه به سفارش حجاج بن يوسف ثقفي امير مكه شد و حجاج با همه سفاكيش او را لعنت مي كرده است . ( 1 )

آزار ديگران هنگام استلام حجرالأسود

استلام حجرالأسود در هر شوط از طواف ، مستحب و كاري پسنديده است ، ليكن هنگام ازدحام جمعيت ، نبايد بر ديگران فشار آورده ، و به آنان آزار رساند .

عبدالرحمن بن حجاج مي گويد :

در حال طواف بودم و سفيان ثوري نيز نزد من بود . از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال كردم : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هرگاه به حجرالأسود مي رسيدند چه مي كردند ؟ فرمود : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در هر طواف واجب و مستحب ، حجرالأسود را لمس مي نمود .

ابن جريح نيز گويد : به من خبر داده اند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي كه سواره طواف مي فرمود ، با چوبدستي خود ، به حجرالاسود مي كشيدند و سپس نوك آن را مي بوسيدند . ( 2 )

عبدالرحمان مي افزايد : حضرت مشغول طواف بودند و من با كمي فاصله دنبال ايشان حركت مي كردم ، ديدم امام صادق ( عليه السلام ) به حجرالاسود كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ترجمه نهاية الارب ، ج 6 ، ص 252 ، 253 و 260

2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص344


125


رسيدند آن را لمس نكردند ، به ايشان عرض كردم : آيا شما به من خبر نداديد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در هر طواف واجب و مستحبي ، حجرالأسود را لمس مي فرمود ؟ فرمودند آري ، گفتم شما از حجرالاسود گذشتيد و آن را لمس نكرديد ، حضرت فرمودند : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هرگاه به حجرالاسود مي رسيدند ، مردم براي ايشان راه باز مي كردند تا حجرالأسود را لمس كنند ولي اكنون اين كار را نمي كنند و من ازدحام و شلوغي را خوش ندارم . ( 1 )

در روايت ديگري آمده كه امام صادق ( عليه السلام ) به سيف تمار فرمود : « اگر حجرالاسود خلوت بود آن را استلام كن وگرنه ، از دور اشاره كن . » ( 2 )

همچنين از امام رضا ( عليه السلام ) در اين زمينه سؤال شد ، فرمودند :

« هرگاه جمعيت براي استلام حجرالأسود زياد بود با دستهايت به آن اشاره كن . » ( 3 )

بكّه ناميدن كعبه نيز بدان خاطر است كه مردم در طواف نسبت به يكديگر ايجاد زحمت و ازدحام مي كردند . ( 4 )

ابوبصير نيز به نقل از امام صادق ( عليه السلام ) مي گويد :

« چند چيز براي زنان لازم نيست : 1 ـ با صداي بلند لبيك گفتن ، 2 ـ حجرالأسود را لمس كردن ، 3 ـ ورود به كعبه ، 4 ـ هروله نمودن بين صفا و مروه . » ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، ج 4 ، ص 405

2 ـ كافي ، ج 4 ، ص 405

3 ـ همان مدرك .

4 ـ اخبار مكّه ، ج1 ، ص280

5 ـ كافي ، ج 4 ، ص 405


126


عايشه به خانمي چنين گفت :

براي لمس حجرالأسود ايجاد مزاحمت نكن ، اگر ديدي خلوت است استلام كن و اگر ديدي جمعيت زياد است « الله اكبر » و « لااله الاّ الله » بگو و بگذر . ( 1 )

در گذشته فشار زنان براي استلام حجر ، گاهي موجب درگيري لفظي مي شد . مثني بن صباح مي گويد : همراه عطاء بن ابي رباح طواف مي كرديم كه او متوجه شد زني مي خواهد استلام ] حجر [ كند بر سرش فرياد زد و گفت : دستت را بپوش ، زنان را حقي براي استلام حجر و ركن نيست . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شفاءالغرام ، ص 280

2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص337


127


در نقل ديگري آمده كه عطا گفت : فرزند هشام زنان را از طواف كردن همراه با مردان ، منع كرد . ( 1 )

غازي در جزء دوم از تاريخش گفته است :

در گذشته مردان و زنان همراه با هم طواف مي كردند ليكن از زماني كه خالد بن عبدالله قسري از سوي عبدالملك مروان به امارت مكّه منصوب شد طواف مردان و زنان را از يكديگر جدا ساخت . وي در كنار هر ركني از اركان كعبه ، پاسباني تازيانه بدست گماشت تا ميان مردان و زنان فاصله ايجاد كند و او اولين كسي است كه چنين كرد . ( 2 )

علي بن حسن هاشمي نيز كه امارت مكه را در خلافت مهتدي فرزند واثق به عهده داشت ، اوّلين كسي است كه ميان مردان و زنان در نشستن در مسجدالحرام ايجاد فاصله نمود . وي دستور داد ريسمانهايي را ميان ستونهاي مسجد ، آنجا كه مردم مي نشستند ببندند و بدين وسيله مردان و زنان در نشستن از هم جدا شدند . محمد طاهر مكي كردي مي گويد : گمان مي كنم اين داستان به بعد از سال 255 هجري قمري مربوط مي شود . ( 3 )

حمّاد بن عثمان مي گويد : مردي از دوستان بني اميه به نام ابن ابي عوانه كه با اهل بيت عصمت و طهارت دشمني داشت ، هرگاه امام صادق ( عليه السلام ) يا يكي از بزرگان اهل بيت به مكه مي آمدند به دنبال آنان رفته و با حرفهاي بيهوده آزارشان مي داد . روزي وي به امام صادق ( عليه السلام ) برخورد كرده گفت : چرا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صحيح بخاري ، كتاب الحج ، باب طواف النساء مع الرجال .

2 ـ التاريخ القويم لمكّة و بيت الله الكريم ، ج 4 ، ص 274

3 ـ همان ، ج 4 ، ص 274


128


حجرالاسود را لمس نكرديد ؟ حضرت فرمود : من دوست نمي دارم ضعيفي را آزار رسانده ، يا خود اذيت شوم . ( 1 )

گفت : گمان دارم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را لمس مي كرد . حضرت فرمود : آري ، ليكن مردم وقتي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را مي ديدند حق او را مي شناختند ولي حق مرا نمي شناسند . ( 2 )

در روايتي از امام كاظم ( عليه السلام ) به نقل از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمده است :

« ويستلم الحجر في كلّ طواف من غير أن اوذي احداً » ؛ « در هر طوافي ، بدون آن كه كسي را آزار دهد ، حجرالاسود را لمس مي فرمود . » ( 3 )

از اين تعبير مي توان فهميد كه آزار نرساندن به ديگران در استلام حجر ، يك شرط مهم و اساسي است .

ايجاد مزاحمت براي ديگران گاهي منجر به فوت و يا مجروح شدن طواف كنندگان گرديده است . نافع گفته است :

عبدالله بن عمر در هر طوافي ، استلام آن دو ركن را رها نمي كرد . يك بار در شدت ازدحام چنان به زحمت افتاد كه بيني اش خون آلود شد ، از طواف بيرون آمد و بيني خود را شست ، برگشت ، بازهم گرفتار ازدحام شد و به حجرالأسود نرسيد و بيني او دوباره خون آلود شد ، از طواف بيرون آمد و بيني خودرا شست و برگشت و دست برنداشت تا آن كه حجرالاسود را استلام كرد . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ « أكره اَن أوذي ضعيفاً او أتأذي . »

2 ـ كافي ، ج 4 ، ص 409

3 ـ كافي ، ج 4 ، ص 412

4 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص332


129


ابن عباس در اين زمينه مي گويد :

« مسلماني را آزار مده و كسي هم تو را آزار ندهد . اگر خلوت بود ، حجرالاسود را ببوس يا بر آن دست بكش وگرنه برو . » ( 1 )

بنابراين آن همه توصيه به لمس حجرالاسود در ابتدا و پايان طواف ، براي آن زماني است كه جمعيت كم و استلام حجر به آساني صورت بگيرد ، ليكن در اين زمان و خصوصاً در موسم حج كه جمعيت فراوان است ، آنگاه كه طواف كنندگان مقابل حجرالأسود رسيدند بهتر اين است كه با دست به آن اشاره كرده ، الله اكبر بگويند و بگذرند تا مزاحمتي براي ساير طواف كنندگان ايجاد نكنند ؛ خصوصاً كه بسياري از اين كسان مشغول انجام طواف واجب اند .

يعقوب بن شعيب مي گويد : از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال كردم : وقتي در مقابل حجرالاسود رسيدم چه بگويم ؟ فرمود : تكبير بگوي و بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و آل او ـ عليهم السلام ـ درود بفرست .

عبدالله بن عباس گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به عايشه ـ كه همراه ايشان طواف مي كرده ـ هنگام دست كشيدن به حجرالأسود فرمود : اي عايشه اگر نه اين است كه پليدي و ناپاكي هاي مردم دوره جاهليّت با حجرالأسود آميخته شده است همه دردها با آن بهبود مي يافت و مي توانستيم آن را به همان صورتي ببينم كه خداوند از بهشت نازل فرمود .

نمايش قدرت

در اوج قدرت عبدالملك مروان ، فرزند و وليعهدش هشام در موسم حج

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص334


130


به مكه آمد و مشغول طواف شد ، خواست حجرالاسود را لمس كند ، ليكن جمعيت انبوه طواف كنندگان ، اين اجازه را به او نداد ، به ناچار منبري براي او گذاشتند . روي آن نشست و شاميان نيز گرد او نشستند ، ناگهان مردي زيباروي ، در حالي كه اِزار و ردايي بر تن داشت و آثار سجده در پيشاني اش آشكار بود ، از درب مسجدالحرام وارد و به طواف مشغول شد و چون به حجرالاسود رسيد مردم براي او راه باز كردند و وي به راحتي حجرالأسود را لمس نمود .

مرد شامي به هشام بن عبدالملك گفت : اي امير مؤمنان ! اين كيست ؟ هشام براي آن كه شاميان به آن حضرت گرايش پيدا نكنند گفت : او را نمي شناسم !

فرزدق كه ] شاعر و حقوق بگير دربار است [ آنجا حضور داشت ، گفت : ولي من او را مي شناسم . مرد شامي پرسيد : اي أبا فراس او كيست ؟ فرزدق اين قصيده را سرود :

هذَا الّذي تَعْرِفُ البَطْحاءُ وَطْاَتَهُ * * * وَالبَيْتُ يَعْرفُهُ وَالْحِلُّ والْحَرَمُ

هذَا ابْنُ خَيْرِ عبادِالله كُلِّهِمُ * * * هذَا التَّقيُّ النّقي الطاهِرُ الْعَلَمُ

هذا عَلِيٌّ رَسُولُ اللهِ والِدُهُ * * * اَمْسَتْ بِنُورِ هُداهُ تَهْتَدي الاُْمَمُ

اِذا رَاَتْهُ قُرَيْشٌ قالَ قائِلُها * * * اِلي مَكارِمِ هذا يَنْتَهيِ الْكَرَمُ

يُنْمي اِلي ذَرْوَةِ العِزِّ الَّتي قَصُرَتْ * * * عَنْ نَيْلِها عَرَبُ الاِسْلامِ وَالْعَجَمُ

يَكادُ يُمْسِكُهُ عِرْفانَ راحَتِهِ * * * رُكْنُ الْحَطيمِ اِذا ماجاءَ يَسْتِلم ( 1 )

فرزدق در اين بيت ( يكاد يمسكه . . . ) به يك نكته تاريخي اشاره كرده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 169


131


است :

به خاطر جنگ حجاج با ابن زبير ، خانه كعبه تخريب گرديد ، پس از آن ، حجاج اقدام به تعمير خانه خدا كرد . هنگامي كه خواستند حجرالأسود را نصب كنند ، هر يك از علما ، قضات و يا زهاد را براي نصب حجر مي آوردند ، حجرالاسود لرزيده و در جاي خود استقرار نمي يافت ، تا آن كه حضرت علي بن الحسين امام سجاد ( عليه السلام ) آمده ، نام خدا را بر زبان جاري و آن را در جاي خود گذاشتند ، حجرالأسود استقرار يافت و مردم تكبير گفتند و فرزدق اين جريان را در شعر خود اينگونه آورده است :

يَكادُ يُمْسِكُهُ عِرْفانَ راحَتِهِ * * * رُكْنُ الْحَطيمِ اِذا ماجاءَ يَسْتَلِمُ ( 1 )

در اهميت اين سروده فرزدق ، عبدالرحمن جامي در سلسلة الذهب مي نويسد : زني از كوفه فرزدق را در خواب ديده ، از وي پرسيد : خدا با تو چه كرد ؟

فرزدق گفت : خداوند براي قصيده اي كه در مدح علي بن الحسين ( عليه السلام ) سرودم مرا آمرزيد . آنگاه عبدالرحمن جامي كه مشهور به ناصبي بودن است مي گويد : سزاوار است كه خداوند به واسطه اين قصيده تمام مردم را بيامرزد . ( 2 )

طواف نيابتي

مستحب است حاجي تا زماني كه در مكه حضور دارد براي خود و يا به نيابت از ديگران طواف كند ، آنان كه داراي معرفت بيشتري هستند به نيابت از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مرحوم شيخ عباس قمي ، زندگاني رهبران اسلام ( ترجمه انوارالبهيه ) ص 123

2 ـ همان ، ص 125


132


پيامبر بزرگوار اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ طواف نموده ، حج خود را با حج پيامبر و ائمه ـ عليهم السلام ـ پيوند مي زنند . موسي بن قاسم مي گويد : به امام جواد ( عليه السلام ) عرض كردم : مي خواستم به نيابت از شما و پدرتان طواف كنم ، به من گفتند براي اولياي خدا ] و به نيابت از آنان [ نمي توان طواف كرد . حضرت فرمود : هر اندازه براي تو امكان دارد ] براي آنان [ طواف كن كه جايز است .

سه سال بعد ] خدمت آن حضرت رسيده [ عرض كردم : من براي انجام طواف به نيابت از شما و پدر بزرگوارتان كسب اجازه كردم و شما اجازه فرموديد و آنچه خدا خواست به نيابت از شما طواف كردم ، سپس مسأله اي در ذهن من آمد كه به آن عمل كردم ، حضرت فرمودند : آن مسأله چه بود ؟ گفتم : روزي به نيابت از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) طواف كردم ، امام جواد سه مرتبه فرمود : درود خدا بررسول الله . روز دوّم را به نيابت از امير مؤمنان ( عليه السلام ) ، روز سوّم به نيابت از امام حسن ( عليه السلام ) روز چهارم ازامام حسين ( عليه السلام ) روز پنجم از امام سجاد ( عليه السلام ) روز ششم از امام باقر ( عليه السلام ) روز هفتم از امام صادق ( عليه السلام ) روز هشتم از امام موسي بن جعفر ( عليه السلام ) روز نهم از پدرتان علي بن موسي الرضا ( عليه السلام ) روز دهم از طرف شما ، مولاي من ! اينان كساني هستند كه به ولايت و دوستي آنها دين خود را پذيرفتم . حضرت فرمودند : به خدا سوگند هم اينك نيز داراي دين خدا هستي ، ديني كه خداوند غير آن را از بندگانش نمي پذيرد .

گفتم و گاهي هم به نيابت از مادرتان فاطمه ـ س ـ طواف نمودم و گاهي نيز طواف نكردم امام ( عليه السلام ) فرمودند : ] براي مادرم زهرا ـ س ـ [ فراوان طواف كن ؛ زيرا كه بهترين عملي كه انجام مي دهي همين است ـ انشاءالله


133


تعالي ـ . ( 1 )

ارتباط طواف و ولايت

امام صادق ( عليه السلام ) به مردمي كه خانه خدا را طواف مي كردند نگريست ، آنگاه فرمود : طواف مي كنند همچون طواف جاهليت ، به خدا سوگند به چنين كاري فرمان داده نشده اند . آنان مأمورند گِرد اين سنگها طواف كرده ، سپس به سوي ما برگردند و دوستي خويش را به ما نشان دهند و ياري خويش را به ما عرضه كنند . سپس اين آيه را تلاوت فرمود : « ثم اليَقْضُوا تفثهم واليوفوا نذورهم وليطوّفوا بالبيت العتيق . » ( 2 )

قال ، التفث ، الشعث ، والنذر لقاء الامام . ( 3 )

در اين آيه حضرت « نذر » را « لقاء الإمام » معنا فرموده اند .

زراره و ابي حمزه ثمالي هر دو به نقل از امام باقر ( عليه السلام ) همين مطلب را آورده اند ، همچنين در روايت ديگري سدير به نقل از امام باقر ( عليه السلام ) مي گويد :

از مكّه آغاز و به ما ختم كنيد . ( 4 )

اسماعيل بن مهران نيز از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : « هرگاه يكي از شما حج گزارد ، حج خود را با زيارت ما به پايان ببرد ؛ زيرا زيارت ما شرط تماميّت حج است . » ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، كتاب الحج ، باب الطواف و الحج عن الائمه ، حديث 2

2 ـ حج : 29 . سپس چرك از خود دور كنند و نذرهاي خويش را ادا كنند و بر آن خانه كهن طواف كنند .

3 ـ تفسير البرهان ، ج 3 ، 90/29

4 ـ وسائل ، ج 14 ، احاديث 19318 ، 19310 و 19311

5 ـ وسائل الشيعه ، ج 14 ، ح 19316


134


امام باقر ( عليه السلام ) نيز فرمود : « تمام الحج لقاء الإمام » ؛ « كامل شدن حج ، ديدار با امام است . »

از اين روايات ، و روايات ديگري كه در اين زمينه رسيده ، مي توان فهميد : حج پيوندي عميق و ناگسستني با ولايت داشته و در نتيجه اگر شروع سفر از مكّه و پايان آن مدينه و ديدار با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه معصوم ـ عليهم السلام ـ و تجديد بيعت با آنان باشد بهتر است و چنين عملي حج را كامل مي كند . لذا شخصي از امام باقر ( عليه السلام ) سؤال كرد : ] حج را [ از مدينه آغاز كنم يا از مكّه ؟

امام فرمودند : « از مكه آغاز و به مدينه ختم كن ، اين بهتر و افضل است . » ( 1 )

اين شيوه حج گزاردن ، موجب خواهد شد تا اين فريضه الهي از يك عبادت خشك و بي روح خارج ، و با الهام گيري از رهنمودهاي رهبران الهي در تار و پود وجود انسان مسلمان اثر گذارد .

جابر مي گويد : پس از انجام مناسك حج ، همراه با گروهي از حج گزاران محضر امام باقر ( عليه السلام ) شرفياب و موقع خداحافظي خواستار توصيه ها و سفارشات آن حضرت شديم ، فرمودند :

بايد قدرتمندان شما ، ضعيفانتان را ياري دهند و ثروتمندانتان بر فقيران مهرباني كنند و هر يك از شما نسبت به برادر ديني خود خيرخواهي نمايد ؛ آنگونه كه براي خود خير و خوبي را طلب مي كند ، اسرار ما را پنهان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه ، ج 14 ، حديث 19309


135


داشته ، مردمان را بر گردن ما سوار نكنيد ، به ما بنگريد و رواياتي كه از ما براي شما نقل مي كنند ؛ اگر آن را با قرآن موافق يافتيد ، ضبط نموده و بدان عمل كنيد و اگر مخالف بود ردّ كنيد و اگر مشتبه بود در آن توقف كرده ، به ما مراجعه نماييد تا براي شما توضيح دهيم آنگونه كه براي ما شرح داده شده است . ( 1 )

معلوم مي شود ديدار با امام پس از حج ، با دستورالعمل ها و رهنمودهاي مهم و ارزشمندي همراه است كه در چگونه زيستن و رفتار مردم دقيقاً اثر خواهد گذاشت .

طواف و حوائج مردم

حل گرفتاريهاي مردم ، و رفع نياز نيازمندان آن چنان اهميّت دارد كه پيشوايان دين به آنان كه طواف انجام مي دهند ، اجازه داده اند طواف را قطع ، و مشكل برادر ديني خود را حلّ كنند .

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

« قدم برداشتن مسلمان براي رفع گرفتاري مسلماني ديگر ، از هفتاد طواف مستحبي بيت الله الحرام برتر است . » ( 2 )

همچنين فرمود : « برآوردن نياز مؤمن بهتر است از طواف و طواف و . . . تا ده مرتبه آن را برشمردند . » ( 3 )

مردي از حلوان مي گويد : مشغول طواف خانه خدا بودم كه فردي از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ زندگاني رهبران اسلام ، ترجمه انوارالبهيه ، ص 416

2 ـ اختصاص مفيد ، ص 26

3 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 403


136


ياران ما آمد و از من دو دينار قرض خواست در حالي كه من فقط 5 شوط طواف كرده بودم ، به او گفتم هفت شوط طواف مي كنم ، سپس از مطاف خارج خواهم شد ، در شوط ششم به امام صادق ( عليه السلام ) برخوردم ، دستشان را بر شانه من نهادند ، من هفت شوط را تمام كردم ، ليكن چون دست حضرت بر شانه ام بود ، به طواف ادامه دادم ، به حجرالاسود كه مي رسيديم اين مرد به من اشاره مي كرد ، حضرت سؤال فرمودند : اين كه اشاره مي كند كيست ؟ گفتم فدايت شوم ، او مردي از دوستان شماست دو دينار از من قرض خواسته ، گفته ام طواف را تمام كرده به سوي تو مي آيم . امام صادق ( عليه السلام ) مرا از خود دور كرده فرمودند : برو و دو دينار را به او بده . ( 1 )

شبيه اين روايت را سكين بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده ، در ادامه مي گويد : به امام عرض كردم طواف را قطع كنم ؟ فرمود : آري ، گفتم : اگرچه طواف واجب باشد ؟ فرمود : آري ، اگر چه واجب باشد . ( 2 )

طواف عاشقانه

يكي از لحظات شيرين و به يادماندني حج زماني است كه حاجي پس از انجام طواف پرده كعبه را در دست گرفته ، خود را به كعبه چسبانده ، قطرات اشگش مرواريد گونه از گونه هايش سرازير گردد و با خدا راز و نياز كند . عاشقان حريم دوست ، آنگاه كه در كنار خانه يار قرار مي گيرند حالاتي خوش و ديدني دارند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 402

2 ـ كافي ، ج 4 ، ص 415


137


اصمعي مي گويد : شبي گِرد كعبه طواف مي كردم ، جواني ظريف اندام را ديدم كه به پرده كعبه چنگ زده ، مي گفت : چشم ها در خوابند و ستارگان برآمده اند ، و تو پادشاه زنده پايداري ، پادشاهان درب هايشان را بسته و بر آن نگاهباناني گمارده اند ] ولي [ درب خانه تو براي درخواست كنندگان باز است به سوي تو آمدم تا به رحمت خود به من نظر كني اي مهربانترين مهربانان .

سپس اين شعر را مي خواند :

يا من يجيب المضطر في الظلم * * * يا كاشف الضرّ و البلوي مع السقم

قد نام و فدك حول البيت قاطبة * * * و أنت وحدك يا قيوم لم تنم

أدعوك ربّ دعاء قد أمرت به * * * فارحم بكائي بحق البيت والحرم

ان كان عفوك لايرجوه ذوسرف * * * فمن يجود علي العاصين بالنعم

اصمعي مي گويد : جستجو كردم فهميدم اين جوان ، زينت عبادت كنندگان ؛ امام سجاد ( عليه السلام ) است . ( 1 )

علي بن مزيد بياع سابري نيز گفته است :

امام صادق ( عليه السلام ) را در حجر اسماعيل ديدم ، زير ناودان ايستاده ، صورتش را به كعبه گذاشته و دست هايش را گشوده و مي فرمود :

« اللهم ارحم ضعفي و قلّت حيلتي ، اللّهم انزل علي كفلين من رحمتك ، و ادرأ عليّ من رزقك الواسع ، و ادرأ عني شرّ فسقة الجنّ و الإنس و شرّ فسقة العرب و العجم ، اللّهم اوسع عليّ من الرزق ولاتقتر عليّ . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 353 ، حديث 11058


138


خالد بن ربعي نيز گفته است :

امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) براي برخي نيازها وارد مكه شدند ] در مسجدالحرام [ مرد عرب بياباني را ديدند كه پرده كعبه را گرفته و مي گفت :

اي صاحب خانه ، خانه خانه تو است و مهمان نيز مهمان تو ، هر مهماني از ميزبانش نيكي مي بيند پس امشب احسانت به من ، آمرزش گناهانم باشد .

امير مؤمنان ( عليه السلام ) به ياران خود فرمودند : آيا نشنيديد سخن اعرابي را ؟ گفتند : آري شنيديم ، حضرت فرمود : خداوند كريم تر از آن است كه ميهمانش را براند .

شب دوّم ديدند بار ديگر اين مرد آمده خود را به ركن چسبانده و مي گويد :

« يا عزيزاً في عزّك ، فلا أعز منك في عزّك ، أعزّني بعزّ عزّك في عزّ لايعلم احد كيف هو ، أتوجه اليك ، واتوسل اليك بحق محمد و آل محمد ـ عليهم السلام ـ عليك ، أعطني مالايعطيني احدٌ غيرك ، واصرف عني مالايعرفه احد غيرك . »

سپس امير مؤمنان ( عليه السلام ) به ياران خويش فرمودند : « به خدا سوگند اين اسم اكبر به زبان يوناني است كه حبيب من رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را به من خبر داده است . او بهشت را طلب كرد و خداوند به او عنايت نمود ، او از خداوند خواست آتش را از وي بگرداند و خداوند نيز چنين كرد . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك الوسائل ، باب استحباب التعلّق باستتار الكعبة والدعاء عندها ، ج 9 ، ح 1


139


طاووس يماني نيز گفته است :

در دل شب مردي را ديدم كه پرده كعبه را در دست گرفته و مي گويد :

اَلا ايّها المأمول في كلّ حاجة * * * شكوت اليك الضر فاسمع شكايتي

ألا يا رجائي أنت تكشف كربتي * * * فهب لي ذنوبي كلّها واقض حاجتي

فزادي قليل لا أراه مبلّغي * * * أللزاد أبكي أم لطول مسافتي

أتيت بأعمال قباح ردّيه * * * فما في الوري عبد جني كجنايتي

أتحرقني في النّار يا غاية المني * * * فأين رجائي ثم أين مخافتي

طاووس مي گويد : دقت كردم ديدم علي بن الحسين امام سجاد ( عليه السلام ) است . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، ج 9 ، حديث 11057


140


مقام ابراهيم ـ ع ـ

مقام ابراهيم يكي از نشانه هاي شكوه و عظمت پروردگار در مكّه مكرّمه و مسجدالحرام است ، حاجيان پس از هر طواف واجبي ، پشت مقام دو ركعت نماز مي خوانند و خواسته هاي خويش را از خدا طلب مي كنند . در اين نوشتار جايگاه رفيع مقام ابراهيم و ويژگي هاي آن مورد بررسي قرار گرفته است .

مقام در لغت و اصطلاح

مَقام به فتح ميم مصدر قام يقوم و اسم براي مكان و موضع است و محلّ ايستادن و قرار گرفتن دو پا ـ و يا جاي دو قدم ـ ( 1 ) را گويند ، و در اصطلاح

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجمع البحرين ، قاموس المحيط ماده قوم ؛ لسان العرب ، ج1 ، ص362


141


نام سنگي است كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بر روي آن ايستاد و خانه كعبه را ساخت . و نيز بر روي آن بانگ برآورد و مردم را به حج فراخواند ، ( 1 ) و به قدرت خداوند سنگ بصورت گل نرم درآمده و جاي دو پاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در آن باقي ماند و هم اكنون در مقصوره اي طلائي رنگ در كنار كعبه قرار گرفته است .

در روايت آمده است :

مقام ابراهيم ، نام سنگي است كه ابراهيم خليل الرحمان به هنگام ساختن بناي كعبه ، بر روي آن ايستاد ، اسماعيل سنگ مي آورد و به دست پدر مي داد و او ديوار كعبه را بالا مي برد تا آنگاه كه از دسترس ابراهيم فراتر رفت و هر دو اين دعا را مي خواندند : « ربّنا تقبّل منّا انّك انت السميع العليم . » ( 2 ) و ( 3 )

مقام در قرآن

خداوند در دو آيه از آيات قرآن كريم ، جايگاه با عظمت مقام را بيان فرموده است :

1 ـ « واِذ جعلنا البيت مثابةً للنّاس وأمناً واتّخذوا من مقام ابراهيم مصلّي . » ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص671 ؛ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص448 ؛ آلوسي ، روح المعاني ، ج17 ، ص143

2 ـ بقره : 127

3 ـ صحيح بخاري ، كتاب الأنبياء ، ج6 ، ص398 ؛ فتح الباري ، ج6 ، ص314

4 ـ بقره : 125


142


« و هنگامي كه خانه كعبه را بازگشت گاه و مكاني امن براي مردم قرار داديم ] و از آنان خواستيم تا [ مقام ابراهيم را نمازگاه خويش برگيريد . . . »

در اين آيه خداوند از مسلمانان خواسته است تا مقام ابراهيم را براي اقامه نماز ] طواف [ انتخاب ، و در آن جا نماز بگزارند .

بر اساس دستور خداوند در اين آيه مي توان دريافت كه گرچه خواندن نماز در مسجدالحرام هر ركعت پاداشي برابر با يكصد هراز ركعت دارد ليكن اگر نماز خلف مقام خوانده شود ، ارزشي افزون تر پيدا مي كند .

2 ـ « اِنّ اوّل بيت وُضع للناس للّذي ببكَّة مباركاً وهديً للعالمين ، فيه آيات بيّنات مقامُ ابراهيم و من دخله كان آمناً . » ( 1 )

« همانا اولين خانه اي كه براي مردم بنا شد ، همان خانه ايست كه در مكّه واقع و فرخنده و مبارك و نشانه هدايت براي جهانيان است . در آن خانه نشانه هاي روشن پروردگار و مقام ابراهيم است و هر كس كه به آن خانه وارد شود از تعرّض مصون مي باشد .

در اين آيه نيز خداوند مقام ابراهيم را بعنوان آيه و نشانه اي روشن از آيات پروردگار ياد كرده است .

مفسّران گرانقدر قرآن كريم ، فرورفتن پاهاي ابراهيم ( عليه السلام ) در سنگي سخت ، و نگهداشتن اين سنگ از هرگونه تعرّض و نابودي با گذشت هزاران سال را ، دليل عظمت و نشانه بودن مقام ابراهيم دانسته اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران : 96 و97


143


برخي « واتّخذوا » را به كسر و به صيغه امر خوانده اند ؛ يعني مقام ابراهيم را قبله خود قرار داده ، آنجا نماز بگزاريد ، و بعضي آن را به فتح قرائت نموده ، مرادشان اِخبار از فرزندان ابراهيم است كه آنجا را مصلاّي خويش قرار داده ، نزد مقام نماز خوانده اند . ( 1 ) ليكن اكثر قريب به اتفاق محققان بر اين باورند كه قول اوّل صحيح و اولي است و دلايل و مؤيداتي را نيز براي آن ذكر كرده اند . از جمله آن دلايل حديث جابر بن عبدالله انصاري است وي گويد :

همراه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كنار بيت الله الحرام آمديم ، آنحضرت حجرالاسود را استلام نموده ، سپس هفت شوط طواف كرد و پس از آن نزد مقام ابراهيم آمده اين آيه را تلاوت فرمود : « واتّخذوا من مقام ابراهيم مصلّي » آنگاه مقام را بين خود و كعبه قرار داد و دو ركعت نماز گزارد . ( 2 )

علاوه بر آن برداشت فقها و دانشمندان چه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وچه پس از آن ، از آيه و نيز سيره رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه معصومين ( عليه السلام ) نيز خواندن نماز خلف مقام بوده است .

مقام چيست ؟

در معني مقام ميان راويان اختلاف نظر وجود دارد :

1 ـ ابن عباس گويد : همان سنگي است كه همگان در مسجدالحرام آن را ديده و مي شناسند و پشت آن نماز مي گزارند .

2 ـ حسن ، قتاده و ربيع بن انس گفته اند : مقام ابراهيم نام سنگي است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير فخر رازي ، ج4 ، ص52

2 ـ صحيح مسلم ، ج2 ، ص887


144


كه همسر اسماعيل به هنگام شستن سر ابراهيم زير پاي آنحضرت گذاشت .

3 ـ مجاهد ، عكرمه و عطا آن را تمامي حج دانسته اند .

4 ـ عطا و شعبي مقام را ، عرفه و مزدلفه و جمار برشمرده اند .

5 ـ نخعي نيز تمام حرم را مقام ابراهيم ذكر كرده است . ( 1 )

ليكن با عنايت به آيه شريفه قرآن كريم « واتّخذوا من مقام ابراهيم مصلّي » و شواهد تاريخي و نيز روايات زيادي كه در اين زمينه نقل شده ، قول اوّل صحيح است و ديگر اقوال را بايد به گونه اي توجيه كرده يا آن را مردود شمرد .

علّت نامگذاري مقام

در بيان علّت نامگذاري آن سنگ ، به « مقام ابراهيم » سه گفته وجود دارد :

1 ـ عده اي گفته اند :

آن زمان كه ابراهيم براي ديدار فرزندش اسماعيل آمد و او را نيافت ، همسر اسماعيل بعنوان اداي احترام ، از ابراهيم خواست اجازه دهد تا سر او را بشويد . او نيز اجازه داد و در حالي كه سوار بر مركب بود ، سنگي زير پاي راست او قرار داد و نيمه سر او را شست ، با فروريختن آب بر روي سنگ ، پاي ابراهيم در آن فرو رفت ، سپس سنگ را زير پاي چپ او گذاشت و نيمه ديگر سرش را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجمع البيان ، ج1 ، ص203 ؛ تفسير طبري ، ج2 ، ص537 ؛ تفسير فخر رازي ، ج4 ، ص52 ؛ الاساس في التفسير ، ج1 ، ص268


145


شستشو داد ، پاي چپ او نيز در سنگ فرو رفت و در نتيجه جاي هر دو پاي ابراهيم در سنگ باقي ماند . و از اين رو آن سنگ را « مقام ابراهيم » ناميدند . ( 1 )

2 ـ بعضي نيز گفته اند :

ابراهيم خليل الرحمان به هنگام ساختن بناي كعبه بر روي اين سنگ كه سپس « مقام ابراهيم » نامبردار گرديد مي ايستاد و ديوار كعبه را بالا مي برد آنگاه به قدرت خداوند ، سنگ خشن و سخت چونان گل ، نرم شده پاهاي ابراهيم ( عليه السلام ) را در خود فرو برد و از آن زمان تا كنون جاي پاي ابراهيم ، بعنوان نمونه اي از اعجاز و قدرت نمايي خداوند باقي مانده و حاجيان خانه خدا از نزديك آن را مشاهده مي كنند . ( 2 )

3 ـ گفته سوم آن كه :

هنگامي كه ساختن خانه كعبه توسط ابراهيم ( عليه السلام ) پايان يافت ، جبرئيل فرود آمد و مناسك حج را به او آموخت ، آن گاه ابراهيم بر سنگي ـ كه همان مقام ابراهيم كنوني است ـ برآمد و فرمود : اي مردم ، پروردگارتان را پاسخ گوييد . ( 3 )

ابن عباس افزوده است : ابراهيم پس از فراز آمدن بر اين سنگ گفت : اي مردم ، حج بر شما واجب شد ، پس هر كس كه در پشت مردان و رحم زنان بود اين گفته را شنيد و آن كس كه ايمان داشت پاسخ مثبت داد و هر كس كه در علم خداوند حج گزاريش تا روز قيامت مشخص و تعيين شده بود پاسخ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سيره حلبي ، ج1 ، ص157 ؛ تفسير قرطبي ، ج2 ، ص169

2 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص32 ؛ صحيح بخاري ، كتاب الانبياء ، ج6 ، ص398

3 ـ صحيح بخاري ، ج6 ، ص398


146


گفت : « لبّيك اللّهمّ لبّيك . . . » ( 1 )

ابن كثير و قرطبي پس از بيان گفته اوّل ، آن را ضعيف و نادرست دانسته اند .

بنظر مي رسد از ميان اين سه گفته ، قول دوّم صحيح بوده ، در تفاسير و كتب روايي و تاريخي نيز شواهد و قرائن زياد و قابل توجهي وجود دارد ، البته مي توان گفته هاي دوّم و سوّم را نيز با يكديگر جمع كرده بگوييم :

سنگي كه ابراهيم خليل ( عليه السلام ) بر آن مي ايستاد و خانه كعبه را مي ساخت ، همان سنگي است كه پس از پايان يافتن ساختمان كعبه ابراهيم ( عليه السلام ) بر آن برآمد و مردم را به حج فراخواند .

فرورفتگي پا در سنگ

از آن زمان كه پاهاي ابراهيم به قدرت خداوند در سنگ فرو رفت بيش از پنج هزار سال مي گذرد و ميليونها انسان در طول اين دوران ، و پيش از آن كه سنگ در مقصوره اي طلايي رنگ قرار داده شود ، آن را از نزديك زيارت كرده ، با دست كشيدن به آن ، تبرّك جسته اند همين امر موجب شد تا رفته رفته نشان فرورفتگي پاها از حالت اصلي خارج و بصورت دو حفره درآيد و اثر انگشتان از بين برود . البته تا زمان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) تا حدودي آثار انگشتان مشخص بوده است .

انس گويد : من مقام را ديدم كه در آن ، جاي انگشتان و بلندي كف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص446 ؛ ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص67 و ج2 ، ص30


147


پاهاي ابراهيم آشكار بود ، جز برخي از قسمتهاي آن كه به دليل دست كشيدن مردم ساييده شده بود . ( 1 )

ازرقي مي نويسد : برخي از كساني كه جاي انگشتان و پاشنه پاي ابراهيم را روي مقام ديده بودند ، گفته اند : از بس مردم بدان دست كشيده اند ساييده و برخي از نشانه هاي آن از بين رفت . ( 2 )

شيخ محمدطاهر كردي تاريخ نگار مكه در قرن چهاردهم ، پس از بازكردن مقصوره ، مقام را از نزديك ديده و گفته است :

من هيچگونه اثري از انگشتان پاي ابراهيم ، روي سنگ نديدم چراكه بخاطر مرور زمان و دست كشيدن مردم از بين رفته است ، امّا جاي دو پاشنه پاي ابراهيم براي كسي كه با دقت در آن نظر كند روشن و آشكار است . ( 3 )

ابوجَهْم بن حذيفه قرشي صحابي ، كه خود تعمير كننده كعبه در عهد جاهلي بوده و در اواخر عمر خود همراه با ابن زبير بار ديگر كعبه را تعمير كرده ، گفته است :

هيچ جاي پايي را همانند جاي پاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با ابراهيم خليل نديدم . ( 4 )

اندازه مقام ابراهيم

برخي از مورخان اندازه مقام ابراهيم را با مقياس انگشت و برخي ديگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ موطأ مالك ، ج2 ، ص29

2 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص537

3 ـ مقام ابراهيم ، ص113

4 ـ تحفة الالباب في شرح الانساب ، ج1 ، ص59 ؛ الحجرالاسود و مقام ابراهيم ، ص103


148


با مقياس ذرع كه در آن زمان متداول بوده ، مشخص نموده اند .

ازرقي در اين زمينه مي نويسد :

مقام مربع شكل و اندازه آن يك ذراع است ، سطح فوقاني و زيرين آن هر يك چهارده انگشت در چهارده انگشت است در دو طرف بالا و پايين آن طوق زريني وجود دارد كه سنگ مقام در ميان آن دو قرار گرفته و طول سنگ نُه انگشت و عرض آن ده انگشت در ده انگشت است . فاصله ميان دو پا نيز به اندازه دو انگشت مي باشد . ( 1 )

يكي از تاريخ نگاران مكّه به نام شيخ محمدطاهر كردي مكي ، آنگاه كه در سال 1367 هـ . ق . مقام را براي وي گشوده و سنگ مقام را از نزديك ديده اندازه آن را با مقياس متر تعيين كرده و مي نويسد :

سنگ مقام ابراهيم ، روي پايه كوچكي از سنگ مرمر كه اندازه آن از نظر طول و عرض به اندازه سنگ مقام مي باشد ، قرار گرفته و ارتفاع آن 13 سانتيمتر است . حجم سنگ اصلي مقام ، بيست سانتيمتر ارتفاع دارد و طول سه ضلع آن از جهت سطح 33 سانتيمتر و طول ضلع چهارم 38 سانتيمتر است كه محيط آن در مجموع 146 سانتيمتر مي باشد .

عمق و فرورفتگي پاها در يكي 10 سانتيمتر و در ديگري 9 سانتيمتر ، و طول هريك از پاها از روي سنگ هريك 27 سانتيمتر و عرض آنها 14 سانتيمتر است .

ليكن اندازه طول هر يك از دو قدم در قسمت پايين داخل فرورفتگي ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص38


149


22 سانتيمتر و عرض آنها 11 سانتيمتر است و فاصله دو قدم نيز يك سانتيمتر مي باشد . ( 1 )

وي سپس مي افزايد :

مقام رنگي بين زردي و سرخي داشته ، اطراف آن پوشيده از نقره خالص است و هم اكنون در مقصوره اي طلايي رنگ قرار دارد كه از پشت شيشه هاي آن ، بخوبي مي توان جاي فرورفتگي پاهاي ابراهيم ( عليه السلام ) را ديد . ( 2 )

خصوصياتي كه مورخان از كيفيت فرورفتگي پاها و اثر انگشتان نقل كرده اند بيانگر آن است كه ابراهيم در آن هنگام پابرهنه بوده ، و ابيطالب نيز در شعر خود به اين نكته اشاره كرده است :

وموطِئُ ابراهيمَ في الصَّخْر رَطْبةٌ * * * عَلي قَدَمَيْه حافِياً غَيْر ناعِلِ

فاصله مقام تا كعبه

ازرقي فاصله مقام تا ديوار كعبه را 28 ذراع ذكر كرده ، ( 3 ) ليكن فاكهي آن را 27 ذراع و بين شاذروان كعبه تا مقام را 26 ذراع و 12 انگشت و فاصله حجرالاسود تا مقام را 26 ذراع و 9 انگشت ذكر كرده است . ( 4 )

محمدطاهر مكي كردي نيز فاصله بين شاذروان كعبه تا پنجره مقام را يازده متر برشمرده است . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فضل الحجرالاسود و مقام ابراهيم ، صص105-104

2 ـ همان .

3 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص346

4 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص469

5 ـ محمدطاهر مكي كردي ، التاريخ القويم لمكه وبيت الله الكريم ، ج4 ، ص13


150


حضرت امام خميني ـ قدس سرّه ـ در مناسك حج فاصله بين مقام و كعبه را حدود بيست و شش ذراع و نيم دانسته ، فرموده اند حاجي به هنگام طواف بايد در اين محدوده طواف نمايد . ( 1 )

پرده مقام ابراهيم

پيش از آن كه مقام ابراهيم در مقصوره اي فلزي و طلايي رنگ قرار بگيرد روي مقام قبه اي وجود داشت كه آن را از چوب ساخته و از چهار سوي پنجره هايي براي آن گذاشته بودند درب ورودي مقام در قسمت شرقي آن قرار داشت كه حاجيان پس از ورود پشت مقام ايستاده نماز مي گزاردند ، پرده خاصي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مناسك حج امام خميني ـ قدس سرّه ـ ، ص116 ، واجبات طواف .


151


نيز براي مقام بافته و روي اين قبّه چوبي مي انداختند كه نوشته هاي چهار سوي آن را رفعت پاشا اينگونه آورده است :

ـ جدول ـ


152


اهميت مقام در روايات

از مجموع رواياتي كه از طريق شيعه و سني نقل شده و در آن در رابطه با مقام سخن بميان آمده است مي توان فهميد كه مقام ابراهيم سنگي بهشتي است كه خداوند آن را به زمين فرو فرستاده ، و همين انتساب نشان از اهميّت مقام دارد .

امام باقر ( عليه السلام ) فرمود :

سه سنگ از بهشت اند : 1 ـ مقام ابراهيم 2 ـ سنگ بني اسرائيل 3 ـ حجرالاسود . ( 1 )

عبدالله بن عمر نيز گفت : از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) شنيدم كه فرمود : حجرالأسود و مقام ابراهيم ، دو ياقوت از ياقوت هاي بهشتي هستند كه خداوند نور آن دو را مخفي و پنهان ساخته است و اگر خدا چنين نمي كرد نور حجرالأسود و مقام ، ميان مشرق و مغرب را روشن مي ساخت . ( 2 )

بيهقي اين روايت را بگونه ديگر نقل كرده مي نويسد : اگر لغزش هاي بني آدم پوششي براي آن دو ايجاد نكرده بود ، ميان مشرق و مغرب را روشن مي ساخت و هر دردمندي بر آن دست مي كشيد شفا مي يافت . ( 3 )

ابن عباس نيز با بيان اين كه حجرالأسود و مقام دو ياقوت از ياقوتهاي بهشت اند مي گويد : سرانجام نيز اين دو به بهشت بازگردانده مي شوند . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير مجمع البيان ، ج1 ، ص203

2 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص37 ؛ صحيح ابن خزيمه ، ج4 ، ص219 ؛ مجمع البيان ، ج1 ، ص204

3 ـ سنن بيهقي ، ج5 ، ص75 ؛ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص29

4 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص444


153


همچنين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : بين ركن ] حجرالأسود [ و مقام ابراهيم باغي از باغهاي بهشت است پس هر كس در آنجا چهار ركعت نماز بگزارد از درون عرش به او خطاب مي شود : اي بنده خدا ، گناهان گذشته ات را خداوند بخشيد ، عمل را از نو آغاز كن . ( 1 )

در صدر اسلام ، فاصله بين ركن حجرالأسود و مقام ابراهيم از آنچنان اهميتي برخوردار بوده كه اگر مي خواستند كسي را سوگند دهند او را آنجا برده سوگندش مي دادند تا جرأت دروغ گفتن به خود ندهد و به حقيقت اعتراف كند . ( 2 )

امام زمان حضرت مهدي ( عليه السلام ) نيز پس از آن كه ظهور مي كند كنار كعبه ايستاده و سيصد و سيزده نفر از شهداي بدر ! ميان حجرالأسود و مقام ابراهيم با آنحضرت بيعت مي كنند .

همچنين قبور بسياري از پيامبران ميان ركن و مقام واقع شده ، و اين ويژگي نيز بر اهميت اين مكان افزوده است ( 3 ) و اينها همه نشان از اهميت و جايگاه والاي مقام ابراهيم دارد .

نماز پشت مقام ابراهيم

يكي از واجبات عمره و حج نماز طواف است ، مشهور فقهاي شيعه و سني بر اين باورند كه واجب است حاجيان نماز طواف را پشت مقام ابراهيم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص468

2 ـ همان ، ص475

3 ـ مجمع البحرين ، مادة ( قوم ) .


154


بخوانند ( 1 ) از جمله دلايل فقيهان بر اين فتوا آيه شريفه « واتّخذوا من مقام ابراهيم مصلّي » است جابر بن عبدالله انصاري گويد :

همراه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كنار خانه خدا آمديم ، آنحضرت حجرالاسود را استلام نموده ، سپس هفت شوط طواف كرد و پس از آن نزد مقام ابراهيم آمده اين آيه را خواند « واتّخذوا من مقام ابراهيم مصلّي » آنگاه مقام را بين خود وكعبه قرار داد و دو ركعت نماز گزارد . ( 2 )

البته در فقه حنفي خواندن نماز طواف واجب ، ليكن اقامه آن را پشت مقام ابراهيم مستحب دانسته معتقدند اگر حاجي نتوانست آنجا نماز بگزارد هر كجا امكان داشت بخواند . ( 3 )

معاوية بن عمّار گويد : امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

هنگامي كه طواف را به پايان بردي ، نزد مقام ابراهيم آمده ، آن را پيش روي خود قرار ده ، و دو ركعت نماز بگزار . در ركعت اوّل سوره توحيد ( قل هو الله احد ) و در ركعت دوّم سوره كافرون ( قل يا ايّها الكافرون ) را بخوان ، و پس از تشهّد ، حمد و ثناي الهي گفته بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درود بفرستد و از خدا بخواهد آن را از او بپذيرد . ( 4 )

در نقلي ديگر امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

خواندن دو ركعت نماز طواف واجب جز پشت مقام جايز نيست به دليل فرموده خداوند عزّ وجل كه فرمود : ( واتّخذوا من مقام ابراهيم مصلّي . ) پس اگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جواهرالكلام ، ج19 ، ص300

2 ـ صحيح مسلم ، ج2 ، ص887

3 ـ الاساس في التفسير ، ج1 ، ص269

4 ـ وسايل الشيعه ، ج13 ، ح18114


155


در جاي ديگر خوانده شود بايد دوباره نماز را اعاده نمايد . ( 1 )

لازم بتذكر است : نماز طواف مستحبي را در همه جاي مسجدالحرام مي توان خواند و لزومي به خواندن آن در پشت مقام ابراهيم نيست . ( 2 )

مقام و دشمنان اهل بيت

حضور در كنار مقام و اطراف آن با تمامي اهميت و ويژگي كه دارد براي دشمنان اهل بيت عصمت و طهارت هيچگونه فايده اي دربرنخواهد داشت ، ابن عباس گفت : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خطاب به فرزندان عبدالمطلب فرمود : . . . اگر مردي روي پاهاي خود ايستاده بين ركن و مقام نماز بخواند و روزه بگيرد و در حالي كه دشمن اهل بيت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) است خداوند را ملاقات كند ، در آتش وارد مي شود . ( 3 )

عبدالله بن مسعود گويد : روزي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از خانه زينب دختر جحش خارج و به منزل امّ سلمه وارد شد ، فرمود : امّ سلمه ! بشنو و گواه باش ، او پس از من با مارقين و قاسطين قتال مي كند ، ـ باز تكرار مي فرمايد ـ اي ام سلمه سخنم را بشنو و مرا پيروي كن او ؛ يعني ـ علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) ، پس از من با مارقين و قاسطين خواهد جنگيد اي امّ سلمه بشنو و مرا گواه باش اگر مردي هزار سال بين ركن و مقام خدا را پرستش كند و باز هزار سال ديگر نيز خدا را عبادت نمايد ، سپس خداوند ـ عزّ وجلّ را در حالي ملاقات كند كه با اين ؛ يعني ـ حضرت علي ( عليه السلام ) دشمن باشد ، خداوند در روز قيامت او را با صورت در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسايل الشيعه ، ج13 ، ص425

2 ـ همان ، ص414

3 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص471 ؛ حاكم ، ج3 ، ص148 و149 ؛ سيوطي ، درالكبير ، ج1 ، ص960


156


آتش فروخواهد افكند . ( 1 )

مقام كجا بوده است ؟

مورّخان در اين كه مقام ابراهيم ، پيش از پيامبر و زمان حيات آنحضرت و بعد از آن كجا بوده ، اختلاف نظر بسيار دارند ليكن مشهورترين آنها را مي توان در سه گفته بيان داشت :

1 ـ مقام ابراهيم ( عليه السلام ) در طول تاريخ خود ، درست در همين مكاني كه امروز واقع شده ، قرار داشته ، و تا زمان خليفه اوّل و دوّم نيز به همين شكل باقي بوده است ، تا آن كه در دوران خليفه دوّم سيل شديدي در مكه جاري شد و مقام را از جاي كند و تا پايين شهر مكه با خود برد ، پس از فرو نشستن سيل ، خليفه دوّم بار ديگر آن را در همان مكان قبلي قرار داد .

ابن حجر پس از نقل اين مطلب از ازرقي ، مي نويسد : تا اين زمان نيز مقام ابراهيم در همان جاي پيشين خود باقي است . ( 2 )

كنده شدن مقام بواسطه سيلاب

طبق بيان ازرقي ، پيش از آن كه عمر بن خطاب سيل بند منطقه بالاي مكه را بسازد ، سيلاب از درب بني شيبه به درون مسجدالحرام وارد مي شده ، بگونه اي كه اين درب را برخي « درب سيلاب ها » نام گذاشته بودند . گاهي سيلاب به اندازه اي شديد بود كه مقام ابراهيم را از جاي كنده ، آن را تا كنار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص472

2 ـ فتح الباري ، ج1 ، ص499


157


ديوار كعبه مي برد . در زمان عمر بن خطاب سيلي آمد و به نام « سيل امّ نهشل » معروف شد ؛ زيرا سيلاب ، امّ نهشل دختر « ابي عبيدة بن ابي احيحه سعيد بن عاص » را با خود برد و وي در اين حادثه مرد ، اين سيل مقام را نيز از جاي كند و تا پايين شهر مكه همراه خود برد ، پس از فرونشستن سيلاب ، مردم مقام را يافتند و آن را كنار كعبه آورده ، به پرده كعبه بستند سپس نامه اي به عمر نوشته ، جريان را به او خبر دادند ، عمر كه از اين حادثه ترسيده بود ، در ماه مبارك رمضان به قصد انجام عمره به حج آمد و پس از ورود به مسجدالحرام ديد كه مقام از جاي كنده شده و نشانه هاي آن مكان نيز از بين رفته است . مردم را دعوت كرد و به آنان سوگند داد كه هركس اطلاعي از جاي دقيق مقام ابراهيم دارد او را اطلاع دهد . مطّلب بن ابيوداعه سهمي گفت : من چون از چنين پيشامدي هراسان بودم قبل از اين حادثه فاصله مقام را تا حجرالأسود و تا حجر اسماعيل و چاه زمزم با نخ اندازه گرفته و در خانه ام آن اندازه ها را دارم . عمر به او دستور داد تا همانجا نشسته و كسي را مأمور كرد نخ ها را بياورد ، پس از آن كه نخ ها را آوردند اندازه گرفتند ، جاي مقام در همين مكان فعلي تعيين شد ، ديگران نيز بر درستي اين مكان شهادت دادند . پس از آن كه درستي اين مكان براي وي روشن شد ، ابتدا پايه اي براي مقام بساخت و آنگاه مقام را بجاي خود انتقال داد كه تا امروز در همان مكان باقي است . وي سپس سيل بندي در منطقه بالاي مكه ايجاد و از آن تاريخ تا كنون ـ تا زمان ازرقي ـ سيلاب مقام را فرا نگرفته است . ازرقي آنگاه مي نويسد : سيل بندي كه عمر احداث كرد ، در حدود كوچه اي كه به نام زقاق النار معروف است ساخته شده بود .

البته در سال دويست و دو هـ . ق . بار ديگر سيلي آمد كه به نام « سيل


158


ابن حنظله » معروف شد . اين سيل بخشي از پايه مقام را تخريب نمود ليكن مقام از جاي كنده نشد . ( 1 )

عبدالله بن سايب امام جماعت مردم مكه گفته است : من اولين كسي بودم كه پس از نصب مقام در جاي فعلي آن ، پشت مقام نماز گذاردم . ( 2 )

2 ـ بعضي گفته اند : مقام ابراهيم در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و قبل و بعد از آن تا زمان عمر بن خطاب چسبيده به بيت بوده كه عمر آن را به مكان كنوني منتقل ساخته است .

حافظ بن كثير گويد :

مقام ابراهيم در گذشته به ديوار كعبه چسبيده بود و جاي آن نيز ميان درب كعبه و حجر اسماعيل قرار داشت تا آن كه عمر بن خطاب آن را از ديوار كعبه دور ساخت و در مكان فعلي نهاد . ( 3 )

بيهقي به نقل از عايشه مي گويد : مقام در زمان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و زمان ابي بكر چسبيده به بيت و خانه كعبه بود ، سپس عمر آن را جدا ساخت . ( 4 )

عبدالرزاق نيز به نقل از عطا و مجاهد آورده است : اوّلين كسي كه مقام ابراهيم را در موضع كنوني آن قرار داد عمر بن خطاب بود . ( 5 )

ابن كثير ضمن تأييد اين نكته ، كه مقام را عمر بن خطاب از بيت جدا ساخته و آن را در محل فعلي قرار داده ، دليل آن را توانايي مردم براي اقامه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص33 و34

2 ـ همان ، ص36

3 ـ سنن ترمذي ، ج1 ، ص37 ؛ مسند احمد ، ج5 ، ص382

4 ـ سنن كبري ، ج5 ، ص75

5 ـ المصنف ، ج5 ، ص48 ؛ الفتح ، ج8 ، ص169


159


نماز طواف بدون ايجاد مزاحمت براي طواف كنندگان ، ذكر كرده است . ( 1 )

فاكهي نيز به نقل از سعيد بن جبير مي گويد :

مقام چسبيده به ديوار كعبه بوده ، آنگاه كه جمعيت زياد شد عمر بن خطاب از ترس آن كه مردم آن را زير پا بگذارند ، به مكان كنوني آن منتقل ساخت ، درست روبروي جايي كه قبلا قرار داشت . ( 2 )

همچنين ازرقي ( 3 ) و فاكهي ( 4 ) از نوفل بن معاويه ديلمي نقل كرده اند كه وي گفته است : در زمان عبدالمطّلب ، من مقام را ديدم كه به كعبه چسبيده بود و چونان « مهاة » درخشان بود پرسيدند مهاة چيست ؟ ابوالوليد پاسخ گفت : « مهره سفيد درخشان . »

3 ـ مجاهد گفته است : مقام چسبيده به خانه كعبه بوده و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را در مكان كنوني قرار داد . ( 5 )

ليكن ابن كثير و ابن حجر اين روايت را ضعيف دانسته اند ( 6 ) فاسي در شفاءالغرام ( ج1 ، ص206 ) نيز به نقل از موسي بن عقبه آورده است كه : آنان گمان مي كردند مقام چسبيده به كعبه بوده و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را در مكان كنوني اش قرار داد .

ابن حجر هيثمي مكي نيز بدون ذكر دليل ، اين نقل را ترجيح داده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير القرآن العظيم ، ابن كثير ، ج1 ، ص384

2 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص454

3 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص30

4 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج6 ، ص406

5 ـ تفسير ابن كثير ، ج1 ، ص170 ؛ ابن حجر ، فتح الباري ، ج8 ، ص169

6 ـ مصنف عبدالرزاق ، ج5 ، ص48


160


مي گويد :

« ثم بقي المقام مع طول الزّمن و كثرة الأعداء بجنب باب الكعبة ، حتي وضَعَهُ ( صلّي الله عليه وآله ) بمحلّه الآن ، علي الأصح من اضطراب في ذلك . » ( 1 )

سپس مقام در زمان هاي طولاني و با دشمنان زيادي كه داشت در كنار باب كعبه باقي ماند تا آن كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را در مكان كنوني قرار داد بنابر قول اصحّ .

با توجّه به دلايل و قرائن موجود در منابع روائي و تاريخي مي توان قول اوّل را بر ديگر اقوال ترجيح داده ، آن را صحيح دانست چرا كه :

اوّلا : در منابع كهن تاريخي مانند اخبار مكه تصريح شده به اين كه مقام ابراهيم در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و خلفا در موضع كنوني بوده است .

ثانياً : مطّلب بن ابيوَداعه سَهْمي در جريان سيل اُمّ نَهْشَل پس از آن كه سيلاب مقام را تا پايين مكه با خود برد و مردم آن را به خليفه خبر دادند اظهار داشت : من مكان مقام و فاصله آن را تا حجرالأسود ، حجر اسماعيل ، و زمزم مي داند و قبلا آن را با نخ اندازه گيري كرده ام ، اين شهادت تنها با فاصله داشتن مقام با كعبه سازگار است .

ثالثاً : در روايت آمده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از طواف ، مقام را ميان خود و كعبه قرار داد و دو ركعت نماز طواف بجاي آورد ، اين سخن نيز نشان از آن دارد كه مقام با كعبه فاصله داشته است .

رابعاً : آيه « واتّخذوا من مقام ابراهيم مصلّي » نيز خود گواه آن است كه در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تحفة المحتاج ، ج4 ، ص92


161


زمان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مقام با كعبه فاصله داشته و اگر مقام به كعبه متّصل مي بود تعبير ديگري بكار مي رفت .

خامساً : روايات باب طواف بيانگر آنستكه ، طواف واجب را جز در موارد ضرورت بايد بين كعبه و مقام ابراهيم انجام داد و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و اصحابشان نيز اينگونه طواف كرده اند . و اين خود بيانگر فاصله داشتن مقام با كعبه است .


| شناسه مطلب: 74997