بخش 11

محاصره پیامبر (صلّی الله علیه وآله) محاصره شده‏گان کوه ابوقبیس برخی از شعب‏های مکّه کوتاه سخن آن که : جنّة المعلاّة شعب المقبره مقبرة المعلاة مدفونان در قبرستان ابوطالب یک اشتباه استقرار پیامبر (صلّی الله علیه وآله) چگونگی نماز اهل سنت تکبیرة الاحرام امّین پس از حمد گفتن بسم‏اللَّه اذکار رکوع اذکار سجده تشهّد رکعت سوّم

محاصره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ياران در شِعْبِ ابي طالب

محمدبن اسحاق ( م 153 هـ . ق . ) و ديگر سيره نويسان گويند ، چون قريش ديدند كه اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در سرزمين حبشه در كمال امنيت و آرامش قرار دارند و نجاشي هم ايشان را گرامي داشته و از آنها دفاع مي كند و از سوي ديگر حمزة بن عبدالمطلب و عمر نيز مسلمان شده اند و اسلام در قبايل آشكار مي گردد ، جمع شدند و به چاره انديشي پرداختند و تصميم گرفتند پيمان نامه اي بنويسند و متعهد شوند كه از بني هاشم و بني مطلب زن نگيرند و به آنها زن ندهند و نيز چيزي به آنها نفروشند و چيزي از آنها نخرند . پس از اين كه جمع شدند ، پيمان نامه نوشتند و جملگي بر آن موافقت كردند و سپس


319


براي تأكيد ، پيمان نامه را از سقف كعبه آويختند . ( 1 )

مشركان بني هاشم را در اول ماه محرم سال هفتم بعثت تحريم كرده ، اعلام داشتند هيچكس حق معامله ، ازدواج و معاشرت با آنان را ندارد ، نامه تنظيم شده در اين زمينه را ـ كه چهل نفر امضا كرده بودند ـ شخصي به نام منصور بن عكرمه نوشت كه با نفرين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دستش فلج شد . بدنبال آن تمامي بني هاشم ـ مسلمان و كافر ـ جز ابي لهب و ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطلب وارد شِعْبِ شده ، آنجا اجتماع كردند . فرزندان مطلب بن عبد مناف كه چهل نفر بودند از شِعْبِ حراست نموده ، شب و روز به نگهباني آن مشغول بودند و در طول سال جز موسم حج در ماه ذي الحجه ، و عمره در ماه رجب از آنجا بيرون نمي آمدند . قريش از ورود خواروبار به شِعْبِ جلوگيري كرده ، فقط مقدار كمي بصورت پنهاني به دست محاصره شدگان مي رسيد كه كفافشان را نمي داد . در نتيجه وضعيت سخت شد ؛ به شكلي كه مردم صداي گريه بچه ها را ازبيرون شِعْب مي شنيدند واين دوران سخت ترين لحظات زندگي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اهل بيت بزرگوارش در مكه بود . ( 2 )

كازروني در مُنْتَقي و غير آن آورده است : . . . بدنبال نوشتن عهدنامه ، مشركان آزار فرزندان عبدالمطلب را آغاز نموده ، اعلام كردند تنها راه سازش ميان ما و شما كشتن پيامبر است ! در هر كوي و برزني مسلمانان را كتك مي زدند و حق عبور از بازارها را از آنان گرفته ، در شِعْبِ اَبي طالب محصورشان نمودند . فرستاده وليدبن مُغَيْره در ميان قريش فرياد مي زد : هر مردي از اينها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 375 ؛ سيرة الحلبيه ، ج 1 ، ص 366

2 ـ اعيان الشيعه ، ج 1 ، ص 235


320


را براي خريد جنسي يافتيد بر قيمت آن بيافزاييد . در چنين شرايطي ابوطالب فرزند برادرش ( پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ) و فرزندان برادر و پيروان آنها را در شِعْبِ ابي طالب گردآورد .

آنان سه سال در شِعْبِ ماندند ، سرانجام وضعيّت بحدّي برآنان سخت شد كه صداي فرزندانشان ، كه از شدت گرسنگي مي گريستند ، از بيرون شعب شنيده مي شد . . . ( 1 )

زماني كه ابوطالب احساس كرد مشركان قريش براي كشتن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) متحد شده اند ، فرزندان عبدالمطلب را جمع نموده ، دستور داد تا رسول خدا را درون شِعْبِ خود جاي دهند و از او حفاظت كنند . . . پس بني هاشم سه سال در شِعْبِ خويش ماندند . . .

شب هنگام كه همه به خواب مي رفتند ابوطالب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را از بستر بيرون برده ، يكي از فرزندان يا برادران و يا پسرعموهاي خود را به جاي آن حضرت مي خوابانيد تا پيامبر از توطئه احتمالي دشمن جان سالم بدر برد . ( 2 )

پس بني هاشم به شِعْبِ ابي طالب كه امروزه به شِعْبِ علي معروف است پناه آوردند ، بنوالمطلب نيز جز ابولهب به آنان پيوستند ، شرايط در شعب به اندازه اي سخت شد كه محاصره شدگان از برگ درختان استفاده مي كردند . . . ( 3 )

خديجه اموال فراواني داشت كه همه را در شعب به نفع رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحارالانوار ، ج 19 ، ص 18 ، بيروت 1403 هـ . ق .

2 ـ اتحاف الوري باخبار ام القري ، ص 284

3 ـ التاريخ القويم مكة و بيت الله الكريم ، جزء اول ، ص 95


321


خرج نمود . بني هاشم ، تنها در موسم ، از شِعْب خارج شده ، خريد و فروش مي كردند .

گاهي نيز مردم مكّه از سوي قريش تهديد مي شدند كه : اگر كسي در مكه چيزي به بني هاشم بفروشد اموالش غارت مي شود . ( 1 )

ابن سعد ( م 230 هـ . ق ) مي نويسد : شب اول محرم سال هفتم بعثت ، بني هاشم در شِعْبِ ابيطالب محاصره شدند و همگي ـ به جز ابولهب ـ به شِعْبِ ابيطالب درآمدند . . . ( 2 )

تعدادي از محاصره شدگان از گرسنگي جان باختند . ( 3 )

گاهي نيز علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) مخفيانه از شِعْب خارج شده ، غذا و امكانات تهيه و آن را با خود به درون شِعْب مي آورد . ( 4 )

مردان همراه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در شِعْب ، حدود 40 نفر بودند . ( 5 ) كه به شكل سازماندهي شده خصوصاً در تاريكي شب از آن حضرت حراست مي كردند . ( 6 )

حضرت خديجه ـ عليهاالسلام ـ نيز كه اموال فراواني داشت ، همه را براي مسلمانان محاصره شده در شِعْب خرج و مصرف نمود . ( 7 ) يعني در موسم حج ـ در ذي الحجّه ـ و عمره ـ در رجب ـ كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و يارانشان مي توانستند از شِعْبِ خارج شوند ، مقداري آذوقه و مواد خوراكي تهيه نمودند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار ، ج 19 ، ص 1 ، چاپ بيروت .

2 ـ طبقات ابن سعد ، ج 1 ، ص 209 ، دارصادر ، بيروت .

3 ـ كامل ، ج1 ، ص 505 ، چاپ بيروت .

4 ـ الصحيح من سيرة النبي ، ج 2 ، ص 109 ، قم 1400 هـ . ق .

5 ـ اعلام الوري ، ص 59 ، چاپ بيروت .

6 و7 ـ همان ، ص 60


322


و سپس در دوران محاصره از آن استفاده مي كردند . ( 1 )

گاهي از اوقات نيز ابوالعاص بن ربيع شتري كه بار گندم و خرما داشت تا دهانه شِعْب آورد و آن را به داخل درّه هدايت مي كرد تا بني هاشم از آن استفاده نمايند و تا حدودي از گرسنگي رهايي يابند . ( 2 )

نام حكيم بن حِزام نيز در شمار كساني كه آذوقه به شِعْب مي فرستادند ذكر گرديده است ، ليكن در صورت صحّت ، از آنجاكه وي از محتكران زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده و از كساني است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هديه وي را نپذيرفته اند ، شايد بتوان گفت انگيزه او منافع مادي بوده است . ( 3 )

يعقوبي ( م 293 هـ . ق . ) در اين زمينه مي نويسد : قريش شش سال پس از بعثت ، رسول خدا را با خاندانش از بني هاشم و بني مطلب بن عبد مناف در دره اي كه به آن « شِعْبِ بن هاشم » گفته مي شد محصور ساختند و رسول اكرم با همه بني هاشم و بني مطلب سه سال در شِعْبِ ماندند تا آن كه رسول خدا و نيز ابوطالب و خديجه تمام دارايي خود را از دست دادند و به سختي و ناداري گرفتار آمدند . سپس جبرئيل بر رسول خدا فرود آمد و گفت : خدا موريانه را بر صحيفه قريش فرستاده تا هر چه بي مهري و ستمگري در آن بود بجز جاهايي را كه نام خدا بر آن نوشته شده ، خورده است . ( 4 )

وضعيت غم انگيز رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و همراهانشان در شِعْب ، افرادي چون هشام بن عمرو را تحت تأثير قرار داد و آنها را براي شكستن حلقه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اعلام الوري ، ص60

2 ـ همان ، ص 61

3 ـ الصحيح من سيرة النبي ، ج 2 ، ص 111

4 ـ تاريخ يعقوبي ، ج 1 ، ص 389 ، چاپ بيروت .


323


محاصره به حركت واداشت ، وي به همراه زهير بن ابي اميه ، و مطعم بن عدي ، و ابوالبختري ، و زمعة بن اسود بن مطلب ، شبانگاهان در دهانه درّه حجون كه از مناطق بالاي مكه است قرار گذاشته ، آنجا جمع شدند و پيمان بستند تا در مورد لغو پيمان نامه اقدام كنند . ( 1 )

دهانه درّه حَجُون همان جايي است كه قبرستان ابوطالب قرار دارد و اگر شِعْب در اينجا قرار داشته و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و يارانشان نيز در اين مكان تحت محاصره بوده اند معني نداشت افرادي كه از آنان ياد شد ، مخفيگاه خود را آنجا قرار دهند و جايي اجتماع كنند كه هر لحظه خطر در كمين آنها باشد . استفاده از اين مكان به عنوان مخفيگاه ، نشانگر آن است كه حجون خارج و يا حداقل كنار مكه بوده است .

پاره اي از روايات نيز با صراحت ، حجون را خارج مكّه آن روز دانسته است و بر اين اساس نمي توان گفت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ياران و خويشاوندانشان همگي از مكّه خارج و در بيرون شهر اقامت گزيده اند !

عبيد بن زراره از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : هنگامي كه ابوطالب وفات يافت جبرائيل بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شده گفت : « يا مُحمّد اُخْرُجْ مِنْ مَكّه . . . » ؛ « اي محمد از مكه خارج شو » كه در اين شهر ياوري براي تو نيست . قريش نيز بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هجوم آوردند ، آن حضرت نيز ترسان بيرون شد تا به كوهي در مكه كه به آن حَجون مي گفتند رسيد و آنجا ايستاد . ( 2 )

ابوطالب خبر خورده شدن صحيفه را به مشركان اطّلاع داد و همراه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاريخ طبري ، ج 2 ، ص 78 ؛ ترجمه نهاية الارب ، ج 1 ، ص 249 ، تهران 1364 هـ . ش .

2 ـ اصول كافي ، ج 1 ، ص 449 ، چاپ بيروت ؛ وافي ، ج 3 ، ص 700


324


آنان به كنار كعبه آمد و پس از گشودن آن ، صحّت سخن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر همگان پديدار گشت . وجدان برخي انسانها بيدار شد و آنگاه كه ابوطالب و همراهان به شِعْب بازگشتند گروهي از رجال قريش سران خود را در مورد رفتارشان با بني هاشم سرزنش كردند و گروهي از آنان ، از جمله مطعم بن عدي و عدي بن قيس و زمعة بن ابي الاسود و ابوالبختري بن هشام و زهير بن ابي اميه ، سلاح پوشيده نزد بني هاشم و بني مطلب رفتند و از آنان خواستند كه از درّه بيرون آيند و به خانه هاي خود بروند و آنان چنين كردند . بيرون آمدن ايشان از دره در سال دهم بعثت بوده است . ( 1 )

موسي بن عقبه مي گويد : چون خداوند متعال پيمان نامه سراپا مكر ايشان را نابود كرد ، پيامبر و خويشاوندش از شِعْب بيرون آمدند و با مردم معاشرت كرده و ميان ايشان زندگي نمودند . ( 2 )

قصيده معروف شِعبيه ( لاميه ) را نيز ابي طالب در شِعْبِ ابي طالب سروده است و اين همان شعبي است كه فرزندان مطلب و هاشم همراه با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به آن پناه بردند . ( 3 )

محاصره شده گان

اسامي برخي از بني هاشم كه همراه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در شِعْب محاصره شدند از اين قرار است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهاية الارب ، ج 1 ، ص 248

2 ـ دلائل النبوه ، ج 2 ، ص 68 ، تهران 1361 هـ . ق .

3 ـ التاريخ القويم ، ص 95


325


1 ـ ابوطالب بن عبدالمطّلب .

2 ـ علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) .

3 ـ حمزة بن عبدالمطلب .

4 ـ عبيدة بن حارث بن مطلب بن عبد مناف .

عبيده گرچه از بني هاشم نبود ليكن به لحاظ آن كه بني المطلب و بني هاشم با يكديگر متحد بودند و در دوران جاهليت و اسلام از هم جدا نبودند ، مي توان او را نيز در شمار بني هاشم بحساب آورد .

5 ـ عباس بن عبدالمطلب .

6 ـ عقيل بن ابي طالب .

7 ـ طالب بن ابي طالب .

8 ـ نوفل بن حارث بن عبدالمطلب .

9 ـ نوفل بن حارث بن عبدالمطّلب .

10 ـ حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطّلب .

او با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خوب نبود و گاهي نيز رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را در اشعارش هجو مي كرد ، ليكن راضي به قتل آن حضرت نبود . ( 1 )

11 ـ خديجه بنت خويلد . ( 2 )

و . . . ( 3 )

اكثر قريب به اتفاق مورّخان و سيره نويسان ، مكاني كه نبي اكرم ( صلّي الله عليه وآله )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 14 ، ص 65 ، داراحياء الكتب العربيه 1378 هـ . ق .

2 ـ ابن ابي الحديد ، ج 14 ، ص 59

3 ـ ابن ابي الحديد ماجراي شِعْبِ را در ج 14 ، ص 58 به تفصيل بيان كرده است .


326


و همراهانش توسط افراد قريش محاصره گرديدند را شِعْبِ ابي طالب ذكر كرده اند كه به برخي از آنها ذيلاً اشاره مي شود :

بني هاشم و فرزندان مطلب بدنبال فشار قريش نزد ابوطالب رفته و ـ جز ابولهب ـ همگان به درّه اي كه منسوب به ابوطالب و به شِعْبِ ابي طالب شهرت يافته بود ، درآمدند . ( 1 )

طبري مي نويسد : از پي پيمان قريشيان ، بني هاشم و بني المطلب به شِعْبِ ابوطالب رفتند و با وي فراهم شدند ـ به جز ابولهب كه به قريش پيوست و با آنها بر ضد مسلمانان هم سخن شد ـ . ( 2 )

رفيع الدين اسحاق بن محمد همداني ( م 623 هـ . ق ) مي نويسد : بني هاشم و بني مطلب چون ديدند كه قريش در عدواتِ ايشان چندان مُظاهَرَت و مُبالغت بنموده اند و چنان عهدنامه بنوشتند ، ايشان نيز برخاستند و به جمعيت بَرِ ابوطالب آمدند و پيش وي بنشستند و با هم عَهد كردند و اتفاق بنمودند كه نُصْرت و مُعاونت سيّد ـ عليه السلام ـ دهند و حَصْمي قريش كنند و در جمله احوال ، آنچه بطريق تعصّب و حمايت بود پيغمبر ـ عليه السلام ـ را نگاه دارند . ( 3 )

پس هاشميان جز ابي لهب و مطلبيان همگي به ابي طالب پيوسته و در شِعْبِ او بر وي داخل شدند و دو يا سه سال آنجا ماندند . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 352

2 ـ تاريخ طبري ، ج 2 ، ص 75

3 ـ سيرة رسول الله ، ج 1 ، ص 341

4 ـ عقدالثمين ، ج 1 ، ص 230


327


در بحارالانوار به نقل از خرايج آمده است : قريش با يكديگر متحد شده و بني هاشم را به شِعْبِ ابي طالب راندند . ( 1 )

ابن قيم جوزي مي نويسد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و همراهانشان در شب اوّل ماه محرم سال هفتم بعثت در شِعْبِ ابي طالب زنداني شدند . . . و در همين مكان ابوطالب قصيده معروف لاميّه را سروده است . ( 2 )

علامه اميني ـ قدس سره ـ مي نويسد : بنوهاشم و بنوالمطلب به سوي ابوطالب آمده و همراه با او در شِعْب داخل شدند . ( 3 )

ابوبكر احمد بن حسين بيهقي مي نوسد : چون ابوطالب نيت ايشان را فهميد فرزندان عبدالمطلب را گردآورد و دستور داد كه پيامبر را در محله خود نگهداري كنند . ( 4 )

محمد بن عمر بن واقد گويد : بني هاشم شــب اول محرم سال هفتم بعثت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد درّه ابوطالب شد بني مطلب هم همراه بني هاشم در همان دره گرد آمدند . ( 5 )

ابن اسحاق مي نويسد : بنوهاشم و بنومطلب به ابوطالب پناه آورده و در شِعْبِ او ( يعني ابي طالب ) اجتماع كردند . ( 6 )

مرحوم آيتي مي نويسد : . . . چون كار قريش به انجام رسيد ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار ، ج 19 ، ص 16 ، چاپ بيروت .

2 ـ زادالمعاد ، ج 2 ، ص 46

3 ـ الغدير ، ج 7 ، ص 363 ، تهران 1366 هـ . ش .

4 ـ دلائل النبوه ، ج 2 ، ص 65

5 ـ طبقات الكبري ، ج 1 ، ص 209

6 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 376


328


« بني هاشم » و « بني مطَّلب بن عبد مناف » به « ابوطالب » پيوستند و همگي ـ جز « ابولهب ابن عبدالمُطَّلب » كه با قريش همكاري داشت ـ همراه وي در « شِعْبِ ابي طالب » درآمدند . ( 1 )

ياقوت گفته است : شِعْبِ ابي يوسف همان شعبي است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و بني هاشم هنگامي كه قريشيان عليه آنان هم قسم شدند بدانجا پناه آوردند . اين شِعْب از آن عبدالمطلب بوده ، سپس به خاطر ضعف بيناييش آن را ميان فرزندانش تقسيم نمود و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سهم پدر خويش را گرفت . منازل و محل سكونت بني هاشم نيز در آن قرار داشته است .

مؤلف كتاب معجم معالم الحجاز پس از نقل اين مطلب مي نويسد : اين شعب سپس به شِعْبِ ابي طالب معروف گرديد . و آن را شِعْبِ بني هاشم نيز ناميده اند و هم اكنون به شعب علي شناخته مي شود . اين شعب در دهانه شمالي كوه ابوقبيس وبين اين كوه وخندمه قرار دارد . ولادت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در همين مكان بوده و حدود سيصد متر با مسجدالحرام فاصله دارد . اينك تبديل به كتابخانه شده و سپس در سال 1399 هجري قمري در طرح توسعه خيابان غزّه از بين رفته است . ( 2 )

رفاعه رافع الطهطاوي نيز شِعْبِ ابي طالب را جايگاه محاصره شدگان دانسته ، مي گويد : هاشميان همه به ابي طالب در شِعْبِ او پناه آوردند . ( 3 )

ابراهيم رفعت پاشا مي نويسد : در طرف شرق منطقه قشاشيه ، شِعْبِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاريخ پيامبر اسلام ، مرحوم آيتي ، ص 154 ، تهران 1366

2 ـ معجم معالم الحجاز ، ص 57 . دار مكّه .

3 ـ سيرة ساكن الحجاز ، ج 1 ، ص 115


329


علي يا شِعْبِ بني هاشم قرار دارد . . . خانه خديجه بنت خويلد يا محل ولادت فاطمه ( عليه السلام ) دختر رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نيز آنجاست . ( 1 )

كوه ابوقبيس

يكي از مشهورترين كوههاي مكه ، كوه ابوقبيس است . شِعْبِ علي يا شِعْبِ ابوطالب از اين كوه آغاز و تا خندمه ادامه مي يابد . مي گويند : هنگامي كه سيلاب مسجدالحرام را فراگرفت ، حجرالاسود را در اين كوه نهادند تا سالم بماند . جاي آن در شِعْبِ علي ، همانجايي بود كه زادگاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است .

برخي از شعب هاي مكّه

همانگونه كه قبلاً نيز اشاره شد در شمال شرقي مسجدالحرام سه شِعْبِ وجود دارد كه اسامي آنها عبارت است از :

1 ـ شِعْبِ علي يا شِعْبِ ابي طالب كه امروز آن را قشاشيه نيز مي نامند .

2 ـ شِعْبِ بني هاشم كه به آن غزّه نيز مي گويند .

3 ـ شِعْبِ بني عامر .

در اين سه منطقه ، از زمان جاهليت به اين طرف ، اجداد و نياكان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وسپس فرزندان عبدالمطلب وابي طالب وبني هاشم مي زيسته اند . ( 2 )

بخشي از خانه هاي نزديك به شِعْبِ علي ، و حتي قسمتي از خانه ابن يوسف متعلق به ابوطالب بوده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مرآة الحرمين ، ج 1 ، ص 180 و181 ، دارالمعرفه ـ بيروت .

2 ـ مرآة الحرمين ، ج 1 ، ص 181


330


قسمتي ديگر از خانه ابن يوسف كه محل تولد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است و اطراف آن متعلق به عبدالله پدر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است .

بخش ديگري كه خانه خالصه كنيز آزاد كرده خيزران است ، متعلق به عباس بوده است .

بخشي كه خانه طلوب كنيز آزاد كرده زبيده در آن قرار دارد متعلق به مُقوّم پسر عبدالمطلب بوده است . ( 1 )

ازرقي مي نويسد : برخي از مردم مكه نيز مي گويند دره اي كه به آن دره ابن يوسف مي گويند ، همه اش متعلق به هاشم بن عبدمناف بوده است . همانان مي گويند : عبدالمطلب در زندگي خود همين كه نور چشمش كم شد ( نابينا گرديد ) سهم خود را ميان پسرانش تقسيم كرد و به اين جهت سهم عبدالله به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد . خانه اي كه ميان صفا و مروه است . . . و كنار خانه اي است كه در دست جعفر بن سليمان است . و آن نيز متعلق به عباس بوده است . ستون و نشانه رنگيني كه هر كس از مروه به صفا مي آيد از كنار آن سعي مي كند ، كنار خانه عباس است . برخي هم پنداشته اند كه اين خانه از آنِ هاشم بن عبد مناف بوده است . ( 2 )

خانه ام هاني دختر ابوطالب نيز در كنار در گندم فروش ها و كنار مناره است ، كه در توسعه دوم مهدي عباسي ـ در سال 167 هجري ـ ضميمه مسجدالحرام شده است . ( 3 )

عقيل بن ابي طالب خانه اي را كه پيامبر در آن متولد شد ، گرفت و تصرف كرد و معتب بن ابي لهب كه نزديك ترين همسايه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص233

2 و3 ـ همان ، ص234


331


خانه خديجه را تصرف كرد و بعدها به صدهزار درهم به معاويه فروخت . ( 1 )

عباس بن عبدالمطلب نيز خانه اي بين صفا و مروه داشته است . ( 2 )

فاصله خانه عباس بن عبدالمطلب تا مسجدالحرام كمي بيشتر از 36 ذرع بوده است . ( 3 )

عبدالمطلب نيز نزديك چاه زمزم خانه داشته است ، شِعْبِ و خانه ابن يوسف نيز از آنِ ابي طالب بوده است . ( 4 )

احمد سباعي مي نويسد : در سوق الليل خانه اي است كه « مال الله » ناميده مي شود و در آن به مريض ها كمك كرده به آنها غذا مي دهند ، نزديك اين خانه شِعْبِ ابن يوسف قرار دارد كه اينك شِعْبِ علي ناميده مي شود و در آن خانه هاي عبدالمطلب بن هاشم و ابي طالب و عباس ابن عبدالمطلب قرار دارد . ( 5 )

خانه خديجه بنت خويلد مادر مؤمنان در مكه ، در كوچه اي معروف به كوچه « حجر » كه به آن « زفاق العطارين » ( كوچه عطاران ) نيز مي گويند قرار دارد . فاطمه ـ س ـ در همين خانه متولد شده ، از اين رو به مولد فاطمه ـ س ـ معروف است .

و نيز آمده است : حضرت خديجه ـ س ـ در همان خانه وفات يافت و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) تا زمان هجرت در آن سكونت داشت ، سپس عقيل ابن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص246

2 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 3 ، ص 27

3 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 3 ، ص 371

4 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 3 ، ص 263

5 ـ احمد سباعي ، تاريخ مكه ، ص 31 ، مكة المكرمه 1404 هـ . ق .


332


ابي طالب آن را گرفت و . . .

آنگاه در اين مكان مسجدي ساختند كه فضاي سرپوشيده ( رواق ) است . در آن هفت طاق وجود دارد كه روي هشت ستون قرار گرفته است .

و در ميانه ديواري كه سوي قبله قرار گرفته ، سه محراب است كه در دو طرف آن 26 سلسله ( زنجيره ) قرار دارد . در مقابل آن نيز چهار طاق بر 5 ستون هست كه بين اين دو رواق صحني واقع شده و رواق دوم از رواق قبلي كوچكتر است ؛ زيرا در نزديكي آن برخي از مكانهايي است كه مردم براي زيارت آن خانه ، به آنجا مي آيند و آن سه مكان عبارتند از :

1 ـ مكاني كه گفته مي شود محلّ ولادت حضرت فاطمه ـ س ـ است .

2 ـ مكاني كه به آن « قبة الوحي » گفته مي شود و چسبيده به مكان ولادت حضرت فاطمه ـ س ـ است .

3 ـ مكاني كه به آن « مختبي » گويند كه كنار قبة الوحي است ] و آن جايي است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مخفيانه مردم را به اسلام دعوت مي نمود [ برخي نيز گفته اند براي مصون ماندن از سنگ پراني مشركان ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در آنجا مخفي مي شد . . . ( 1 )

كوتاه سخن آن كه :

علاوه بر آنچه گذشت ، در نقشه هاي موجود در حجاز ( قديم و جديد ) دقيقاً محل شِعْبِ علي و شِعْبِ بني هاشم ، و شِعْبِ بني عامر ، در نزديكي مسجدالحرام مشخص گرديده و هيچكس قبرستان ابي طالب را كه در شِعْبِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شفاءالغرام ، ج 1 ، ص 272 ـ 273 ، چاپ بيروت .


333


ابي دُبّ واقع شده ، شِعْبِ ابي طالب نام ننهاده است . بنابراين وجود شِعْبِ در آن مكان با آن همه دلائل و قرائن و شواهد روشن ، كاملاً قابل توجيه است ؛ زيرا :

اولاً : آن منطقه محل سكونت اين خاندان بوده است .

ثانياً : امكان زيستن و استفاده از ذخاير غذايي و امكانات موجود در خانه ها وجود داشته است وگرنه چگونه ممكن است در يك منطقه خشك پر از سنگلاخ و بدون سايبان آنهم در آفتاب سوزان مكه ، مدت سه سال دوام آورد و زنده ماند ؟ !

ثالثاً : منطقه اي كه هم اينك قبرستان ابوطالب ناميده مي شود ، در دوره جاهلي نيز قبرستان بوده و نمي توان گفت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به همراه ابي طالب و تعدادي زن و كودك ، تمامي مناطق موجود در مكه را رها ساخته ، به قبرستان پناه آورند !

رابعاً : حجون ـ همانگونه كه گذشت ـ خارج از مكّه بوده و اين با نقلهايي كه مي گويد : صداي ضجّه و شيون كودكان از بيرون شِعْبِ شنيده مي شد ، سازگاري ندارد .

خامساً : در پاره اي نقل ها آمده است كه گاهي شرايط به اندازه اي سخت مي شد كه محاصره شدگان بناچار از گياهان و برگ درختان براي رفع گرسنگي استفاده مي كردند . ( 1 )

در حالي كه در قبرستان آن روز آنهم خارج از مكه گياه و درختي وجود نداشته ، تا محاصره شدگان از آن استفاده نمايند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الغدير ، ج 7 ، ص 363


334


سادساً : براساس آنچه ازرقي نقل كرده ، معلوم مي شود حتي تا سال دهم هجرت ( حَجّة الوداع ) هنوز در منطقه حَجون كسي سكونت نداشته ، و اين منطقه تا چند قرن ، خارج از شهر مكه بوده است .

سابعاً : اين قسمت از مكّه ، اساساً منطقه مسكوني نبوده ، و خانه و كاشانه اي در آن وجود نداشته ، به شكلي كه پس از چند سال رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي توقف چند روزه در آن ، از خيمه استفاده فرمودند .

ابوالواليد مي گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از هجرت به مدينه ، ديگر وارد خانه هاي مكه نشدند و در سفرهاي مكه هرگاه طواف ايشان تمام مي شد به منطقه بالاي مكه مي رفتند و آنجا خيمه هايي براي ايشان زده مي شد .

عطاء نيز مي گويد : آن حضرت در سفر حجة الوداع پيش از رفتن به عرفات و قبل از حركت از مكه همچنان در منطقه بالاي مكه بودند .

وي سپس مي افزايد كه : روز فتح مكه به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گفته شد آيا در منزل خودتان در مكه فرود نمي آييد ؟ فرمودند مگر عقيل براي ما خانه اي باقي گذاشته است ، به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گفته شد : در خانه اي ديگر غير از خانه خودتان منزل كنيد ، نپذيرفته و فرمودند : در خانه ها منزل نمي كنم و در همان بالاي مكه در حجون داخل خيمه اي بودند و از آنجا به مسجدالحرام مي آمدند ، همچنين سعيد بن محمد بن جبير بن مطعم از قول پدربزرگش نقل مي كند كه گفته است پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را در فتح مكه ديدم كه در حجون داخل خيمه اي زندگي مي كردند و براي هر نماز به مسجد مي آمدند . ( 1 )

از آنچه گذشت به خوبي روشن مي شود كه شعب ابي طالب در مكاني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص161


335


غير از قبرستان ابوطالب قرار داشته ، و چنين اشتباهي از چه زمان و براساس چه دليل و مدركي رخ داده ، معلوم نيست .

تنها كسي كه احتمال داده شِعْبِ ابي طالب در منطقه حجون قرار گرفته ، حلبي است وي پس از بيان محل ولادت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي گويد :

آنچه در پيش آمده منافاتي با اين كه شِعْبِ ابي طالب كه خود از بني هاشم بوده ، در كنار حجون قرار داشته ، ندارد ؛ زيرا امكان دارد ابي طالب به تنهايي در اين شِعْبِ زندگي مي كرده است . والله اعلم . ( 1 )

ليكن دليلي بر صحّت اين نقل وجود نداشته ، و شايد از كلمه « والله اعلم » حلبي بتوان فهميد كه وي نيز به صحت آن اطمينان نداشته است .

بنابراين سير طبيعي جريان ، بدين شكل بوده كه وقتي ابوطالب ، بني هاشم و بنوالمطلب از سوي دشمن در معرض خطر جدّي قرار گرفتند ، براي ايجاد يك دژ محكم و جبهه قوي در برابر آنان ، همگي اطراف ابي طالب كه چهره اي سرشناس و انساني نيرومند بود گرد آمدند و در يك مكان به نام شِعْبِ ابي طالب اجتماع كردند و با ايجاد پست هاي نگهباني و استفاده از تاكتيكهاي مختلف به دفاع از خويش و شخص رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) پرداختند و آنگاه كه محاصره خاتمه يافت بني هاشم و بنومطلب از شِعْبِ خارج و به خانه هاي خويش رفتند و ديگر به شِعْبِ ابي طالب مراجعت ننمودند . متون تاريخي مؤيد اين معناست و اين نكته اي است كه برخي به آن توجه نداشته اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ السيرة الحلبيه ، ج 1 ، ص 63 چاپ بيروت .


336


جنّة المعلاّة

در دهانه كوه « حَجون » در مكّه مكرمه دره اي وجود دارد كه به نام « شِعب أبي دُبّ » معروف است . ( 1 ) اَبي دُبّ مردي از قبيله بني سُواءة بن عامر است كه چون ساكن آن دره بوده ، اين مكان را به اسم او ، نامگذاري كرده اند . ( 2 )

ياقوت حموي در معرفي اين شعب مي نويسد :

شعب ابي دب در مكّه واقع شده ، و ابودُبّ مردي از قبيله بني سُواءة بن عامر بن صعصعه بوده است . ( 3 )

اين درّه كه در شمال شرقي مكه قرار گرفته ، « شِعب جَزّارين » ؛ يعني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عقد الثمين ، ج 1 ، ص 222

2 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص 272 ؛ معجم معالم الحجاز ، ص 56

3 ـ معجم البلدان ، ج 3 ، ص 347


337


درّه قصابان نيز ناميده مي شود . ( 1 )

شعب المقبره

برخي نيز اين درّه را « شعب المقبره » نام نهاده اند . ( 2 ) علت اين نامگذاري اين است كه از دوره جاهلي به اين طرف ، مردگان اهل مكه در همين مكان به خاك سپرده مي شدند .

ازرقي نوشته است :

مردم مكه در دوره جاهلي و آغاز اسلام ، مردگان خود را در درّه ابي دبّ كه بخشي از حجون است تا دره « صُفيِّ » يعني « صُفيِّ السّبابِ » و در دره اي كه پيوسته به گردنه مدنيين است و امروز اين بخش ، گورستان مردم مكه است دفن مي كردند ، سپس منطقه گورستان بالاتر كشيده و پيوسته به كوه و گردنه اذاخر و كنار محوطه حرمان شد .

وي در جاي ديگر مي نويسد : « مردم مكه مردگان خويش را در دوره جاهلي و آغاز اسلام ، در سمت راست و چپ وادي دفن مي كردند . سپس همگان گورهاي مردگان خويش را در درّه سمت چپ قرار دادند و امروز هم گورهاي مردم مكه عموماً همان جاست ، مگر قبور خاندان هاي عبدالله بن خالد بن اسيد بن ابي العيص بن امية بن عبدشمس و سفيان بن عبدالاسد ابن هلال بن عبدالله بن عمر بن مخزوم كه آنان همچنان مردگان خود را در گورستان بالا و كنار چشمه و نخلستان خرما دفن مي كنند . » ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لسان العرب ، ص 792 ـ 791 ، دارالكتاب المصري .

2 ـ مرآة الحرمين ، ص 31 ، دارالمعرفة ، بيروت ؛ شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 285

3 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص209 و211


338


ابن ظهيرة در توضيح اين مطلب مي گويد : « مقصود از سمت راست ، درّه ابي دب است كه امروز معروف به درّه عفاريت و درّه سلاخ هاست ومقصود از سمت چپ درّه صفي است . » ( 1 )

مقبرة المعلاة

اين قبرستان در گذشته به مقبرة المعلاّة معروف بوده و برخي نيز آن را مَعَليّ ( به لام و يا ) ناميده اند . ( 2 ) و در ميان اهل مكّه ، « جنة المعلاة » شناخته مي شود . ( 3 )

ابن عباس مي گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درباره اين گورستان فرمود : « اين گورستان مردم مكّه ، چه نيكو گورستاني است . » ( 4 )

كثير بن كثير ( از شعراي مشهور قرن اول هجري ) درباره اين گورستان اشعاري اين چنين سروده است :

كم بِذاكَ الحَجُون مِنْ اَهْلِ صِدْق * * * و كُهُول اَعِفَّة و شَباب

سَكَنُوا الجَزَع جَزْعَ بيت أبي مو * * * سي إلي النَّخْلِ مِنْ صُفيِّ السّبابِ

« در اين حجون چه بسيار دوستان راستين از پيران و جوانان پاكدامن خفته اند ، آنان در محله « جزع » كه محل « جزع » كه محل خاندان ابوموسي است تا سرزمين « نخل » و « صفي السباب » سكونت داشتند . » ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص209 و211

2 ـ شفاء الغرام باخبار البلد الحرام ، ج 1 ، ص 284

3 ـ فقه العبادات ( الحج ) ، ص 205

4 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 209

5 ـ الاغاني ، ج 1 ، ص 322 ؛ ازرقي ، اخبار مكه ، ص 520 ـ 473


339


اين گورستان و منطقه حجون در گذشته كاملاً مشخص بوده و شعراي عرب ، درباره آن اشعار فراواني سروده اند از جمله :

1 ـ فَلمّا الْتَقَيْنا بِالْحَجُونِ تَنَفَسَّتْ * * * تَنَفُّسَ محزونِ الفؤاد سَقيم ( 1 )

« هنگامي كه در حجون به هم رسيديم آهي كشيد ، آهي كه از يك انسان دلگرفته بيمار برمي خيزد . »

ديگري مي گويد :

2 ـ و ارادتِ الكَديد مُجْتَرعات * * * حُزْنَ وادِي الحَجُونِ بالاَثْقالِ ( 2 )

« شتراني كه تشنه به سرزمين كديد ( 3 ) رسيدند ، و بار سنگين از درّه حجون گذشتند . »

و شاعر ديگري چنين مي سرايد :

3 ـ لَيالي سُمّارِ الْحَجُونِ اِلي الصَّفا * * * خُزاعة اذخلَّت لها البيت جُرْهُمَ

« شبهاي شب زنده داران حجون تا صفا ؛ يعني خزاعه ، هنگامي كه جرهميان خانه خدا را براي آنان گذاشتند .

و لَوْ نَطَقتَ بَطْحاؤُها وَحَجُونُها * * * و خيفُ مِنيً و المِأزِمان و زمزم ( 4 )

« اگر سرزمين بطحا وحجون به سخن درآيند ، و خيف در منا ومأزمين ( 5 ) و زمزم نيز زبان داشته باشند . »

ازرقي از محمد بن عبدالله بن صيفي نقل كرده است كه :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 و2 ـ الاغاني ، ج 1 ، ص 218

3 ـ كديد ، جايي ميان مكّه و مدينه ، در چهل و دو ميلي مكّه ( معجم المعالم الحجاز ، ج 7 ، ص 204 )

4 ـ الاغاني ، ج19 ، ص78

5 ـ مأزمين دو كوه يا درّه ميان آنها ميان مشعر و مني نزديك وادي محسّر .


340


« هر كس در اين گورستان ( گورستان مكه ) دفن شود روز قيامت ايمن مبعوث مي شود . » ( 1 )

يكي از امتيازات اين گورستان اين است كه برابر با بخشي از كعبه قرار دارد .

ازرقي مي گويد : پدر بزرگم مي گفت :

« هيچ درّه اي را در مكه نمي شناسيم كه كاملاً روبروي بخشي از كعبه باشد و در آن انحرافي نباشد ، مگر همين دره اي كه گورستان است كه بطور مستقيم روياروي و برابر كعبه است . » ( 2 )

مقبرة المعلاة از گذشته تاكنون مورد احترام مردم مكه بوده و برخي نيز عقايد خاصّي درباره آن داشته اند .

محمد بن منصور مي گويد : از افراد مورد اعتماد ساكن مكّه شنيدم كه مي گفتند ابا نصر ابن الفخار گفته است : « در خواب ديدم انساني را كه در قبرستان معلاة به خاك سپرده شده بود ، از قبر خارج ساخته ، به محل ديگري منتقل مي كنند علّت آن را پرسيدم ، گفتند : اين قبرستان بدعت گزاران را در خود نمي پذيرد . » ( 3 )

برخي از اهل سنّت زيارت اين قبرستان را بدان جهت كه تعدادي از صحابه و تابعين و بزرگان از علما و شايستگان را در خود جاي داده ، مستحب دانسته اند . ( 4 ) و از آنجا كه كوه حجون مشرف بر اين قبرستان است ، برخي آن را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص209

2 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص209

3 و4 ـ شفاء الغرام باخبار البلد الحرام ، ج1 ، ص285


341


« مقبرة الحجون » ناميده اند . ( 1 )

جوهري مي گويد : « حَجُون ( به فتح حاء ) كوهي است در مكه و آنجا

قبرستان است . » ( 2 )

ابن اثير نيز مي گويد : « حَجون كوهي است در مكّه مُشرف بر شِعب جَزّارين ( قصّابان ) . »

ابن مسعود در روايتي گفته است :

« روزي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كنار اين قبرستان توقف نموده و فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فقه العبادات ( الحج ) حسن ايوب ، ص205

2 ـ لسان العرب ، ص792-791


342


خداوند از اين بقعه ، يا از اين حرم هفتاد هزار نفر را برمي انگيزد و بدون حساب به بهشت وارد مي كند ، هر يك از آنان هفتاد هزار نفر را شفاعت مي كنند ، چهره هايشان همچون ماه شب چهارده درخشان است .

آنگاه ابابكر پرسيد : اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اينان كيانند ؟ فرمود : ايشان غريبانند . ( 1 )

محمد حسين هيكل در توصيف گورستان معلاة مي نويسد :

« قبرستان معلاة در شمال شرقي مكه قرار گرفته ، و از شمال و غرب ميان دو كوه محصور است . در فاصله بين قبرستان و كوهها از سمت شرق ، مساجد و خانه هايي وجود دارد . پيشينه اين گورستان به قبل از اسلام برمي گردد و از آن زمان تاكنون پيوسته قبرستان مردم مكّه بوده است . شايد علّت آن كه اين قبرستان تاكنون باقي مانده ، قداستي است كه مردم مكه براي قبور قديمي آن قائلند . » ( 2 )

فاصله گورستان معلاة تا باب بني شيبه در مسجدالحرام 2127 ذراع يعني حدود 1042 متر است . ( 3 )

مدفونان در قبرستان ابوطالب

در قبرستان معلاّه بسياري از چهره هاي سرشناس تاريخ اسلام مدفونند كه اسامي برخي از آنان بدين شرح است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ في رحاب بيت الله الحرام ، ص 252

2 ـ محمد حسين هيكل ، في منزل الوحي ، ص 210

3 ـ ابراهيم رفعت پاشا ، مرآة الحرمين ، ص 339


343


1 ـ قصي بن كلاب .

وي در شمار اولين كساني است كه در حجون مدفون شد ، او در مكه بمرد و بدنبال دفن وي در حجون ، مردم نيز مرده هاي خويش را در اين مكان به خاك سپردند . ( 1 )

2 ـ عبد مناف . ( 2 )

3 ـ عبدالمطلب . ( 3 )

4 ـ هاشم . ( 4 )

5 ـ ابوطالب ( 5 ) وي در سن هشتاد و چند سالگي و در سال دهم بعثت وفات يافت و در قبرستان حجون مدفون شد . ( 6 )

6 ـ حضرت خديجه بنت خويلد ( س ) همسر باوفاي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و امّ المؤمنين . ايشان پس از خروج از شعب ابي طالب و پايان يافتن تحريم اقتصادي دشمن ، در سنّ 65 سالگي بدرود حيات گفت و در حجون دفن گرديد . ( 7 ) مرگ خديجه براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) سنگين بود و آن حضرت را بشدّت غمگين و متأثر ساخت .

7 ـ قاسم فرزند رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) . ( 8 )

8 ـ طيّب ( عبدالله ) فرزند رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) . ( 9 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عقد الثمين ، ج 1 ، ص 147

2 ـ مرآة الحرمين ، ص 31 ؛ فقه العبادات ، ص 205

3 و4 و5 ـ همان .

6 ـ ابن اثير ، اسدالغابه في معرفة الصحابه ، ج 1 ، بيروت ، داراحياء التراث العربي .

7 ـ مرآة الحرمين ، ص31 ؛ فقه العبادات ( الحج ) حسن ايوب ، ص205

8 و9 ـ بحارالانوار ، ج 19 ، ص 20


344


رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مكه داراي فرزنداني شد به نامهاي :

1 ـ قاسم 2 ـ طيب ( عبدالله ) 3 ـ طاهر 4 ـ زينب 5 ـ رقيه 6 ـ ام كلثوم 7 ـ فاطمه ( سلام الله عليها )

ابن هشام مي گويد : « قاسم از همه بزرگتر بود و پس از او طيّب و طاهر بودند . » ( 1 )

قاسم قبل از بعثت بدنيا آمد ، ليكن عبدالله كه نام ديگرش طيّب است و نيز طاهر در دوران اسلام و پس از بعثت متولد شدند . ( 2 )

9 ـ سميّهمادرعمّاراوّلينزن شهيده اسلام ، نامويسميّه دخترخباطاست .

10 ـ عبدالله فرزند ياسر و برادر عمّار .

11 ـ حذامه بنت خويلد خواهر حضرت خديجه كبري ـ عليها سلام ـ

12 ـ اسماء دختر ابابكر .

13 ـ زينب بنت مظعون خواهرعثمان بن مظعون وهمسر عمربن خطاب .

14 ـ عبدالله فرزند شهاب بن عبدالحرث جدّ محمد بن شهاب زهري .

15 ـ عبدالله فرزند عمر بن خطاب ، مادر وي زينب بنت مظعون بود ، وي در سال 74 هجري در 84 سالگي در مكه درگذشت ، چون مرگش فرارسيد به عبدالله بن خالد وصيت كرد كه حجاج بن يوسف ثقفي ـ كه پس از كشتن عبدالله بن زبير امير مكه بود ـ بر او نماز نگزارد ، عبدالله بن خالد شبانه بر جسد عبدالله بن عمر نمازگزارد واو را درهمين مكان كه اينك مدفون است دفن كرد . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن اثير ، البداية و النهاية ، ج 3 ، ص 294

2 ـ يعقوبي ، تاريخ يعقوبي ، ج 2 ، ص 20

3 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص210


345


16 ـ عبدالله فرزند زبير بن عوام . ( 1 )

مجدالدين ابي الطاهر محمد بن يعقوب حافظ فيروزآبادي ( 2 ) و محمد بن علوي مالكي هر يك در رابطه با دفن شدگان در حجون تأليفاتي داشته و به تفصيل اسامي برخي از صحابه ، تابعين ، دانشمندان و عرفاي مدفون در اين گورستان را ذكر كرده اند . ( 3 )

يك اشتباه

برخي از مورّخان گمان كرده اند قبر آمنة بنت وَهَب بن عبد مناف ، مادر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيز در اين قبرستان قرار دارد ، ليكن ابن هشام در سيره ، و محمد بن سعد در طبقات گفته اند : « مرگ آمنه ـ سلام الله عليها ـ در ابواء ؛ از منازل ميان مكه و مدينه اتفاق افتاد ، و در همان مكان نيز به خاك سپرده شد . » ( 4 )

ابواء در ناحيه شرقي شهر ـ مستوره ـ واقع شده و از رابغ تا ابواء حدود 43 كيلومتر است . ( 5 )

گورستان حجون تا قبل از سلطه وهابي ها مورد توجه خاصّ مكّيان و زائران بيت الله الحرام بوده ، و مردم براي زيارت قبور به آنجا مي آمدند . محمد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ في رحاب بيت الله الحرام ، ص 258 ـ 252 ؛ حسن ايوب ، فقه العبادات الحج ، ص 205

2 ـ نام اين كتاب « اثارة الحجون الي زيارة الحجون » مي باشد كه در چاپخانه ماجديه مكه در سال 1332 هـ . ق . به رشته طبع درآمده است .

3 ـ في رحاب بيت الله الحرام ، ص 258

4 ـ ابن هشام ، سيره ، ص 177 ، ج 1 ، چاپ مصر 1355 هجري قمري ؛ محمد بن سعد ، طبقات ، ص 73 ، بخش اول ، ج1

5 ـ المغانم المطابه في معالم طابه ، ص 6


346


حسين هيكل در اين زمينه مي نويسد : « قبور قبرستان معلاة ، هم اينك صاف وبا زمين برابراست ليكن قبل از سلطه وهابي ها بر حجاز اينچنين نبوده است .

بر بالاي قبور آثاري وجود دارد كه بر روي آن با خط كوفي ، و يا خط ثلث زيبا ، آيات قرآن و در برخي موارد اسامي صاحبان قبور نوشته شده است . وي كه به همراه دوستش شيخ عبدالحميد به زيارت اين قبرستان رفته در ادامه مي نويسد :

نگهبان گورستان ما را كمي دورتر از قبرها نگهداشت و با اشاره دست ، صاحبان آنها را معرفي مي كرد و مي گفت : اين قبر عبدالله بن زبير است ، اين قبر اسماء دختر ابابكر است . . .

در طرف كوه و شمال گورستان ديوار بلندي وجود داشت كه به دليل بلندي آن ، قبور مشخص نبـود ، حميدي به من گفت : وهابي ها اين ديوار را كشيده اند تا قبر مادر مؤمنان خديجه ] عليهاسلام [ و قبور بني هاشم و اجداد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از ديدگان مخفي بماند و حاجيان و زائران براي تبرك جويي به آنها نزديك نشوند . ( 1 )

نگهبان قبرستان گفت : روي قبر خديجه ] عليهاسلام [ گنبدي بلند و زيبا بود كه طبق عقيده مورّخان در سال 950 هجري و در دوره حكومت داودپاشا بوسيله « محمد بن سلميان جركسي » رئيس دفتر وي بناگرديد و پس از سلطه وهابيان و ورود آنان به شهر مكّه به دست آنان ويران شد .

قبور عبدالمطلب ، عبدمناف اجداد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و نيز ابوطالب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ محمد حسين هيكل ، في منزل الوحي ، ص 210


347


عموي آن حضرت نيز گنبدهايي داشته كه همه را تخريب كرده اند . ( 1 )

« پاشا » هنگام ورود به مكه در قبرستان معلاة ، قبّه هاي قبور حضرت خديجه ـ عليهاسلام ـ عبدمناف ، عبدالمطّلب ، هاشم ، و ابي طالب را ديده و تصاوير آن را در پايان كتاب خود به چاپ رسانده است . ( 2 )

منطقه حجون علاوه بر اهميتي كه بخاطر مدفون شدگان در اين گورستان دارد ، از قداست خاصي نيز نزد مسلمانان ـ خصوصاً اهل سنت ـ برخوردار است ؛ زيرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام مراجعت از مدينه و ورود به مكّه ، از همين منطقه وارد شهر شده و در همان مكان سكونت داشتند .

استقرار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حجون

محمد بن جبير بن مطعم از پدربزرگش نقل مي كند كه : « پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در فتح مكّه در حجون داخل خيمه اي زندگي مي كرد و براي هر نماز به مسجد مي آمد . »

ازرقي نيز مي نويسد : « پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از هجرت به مدينه ، در سفر به مكه به خانه هاي مكه پاي نگذاشت و هرگاه طواف ايشان تمام مي شد به منطقه بالاي مكّه ـ در حجون ـ مي رفت و در خيمه هايي كه براي آن حضرت سرپا كرده بودند اقامت داشت و از همان جا به مسجدالحرام مي آمد و برمي گشت . » ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص 212

2 ـ رفعت پاشا ، مرآة الحرمين ، صص 32-31

3 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص161


348


ابوموسي اشعري نيز پس از مراجعت از صفّين در درّه ابي دب ساكن شد . وي مي گفت : « مي خواهم همسايه قومي باشم كه مكر و نيرنگ نمي كنند . » و مقصودش مردگان بود . ( 1 )

در تاريخ آمده است : هنگام ولاديت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) شنيده شد : گوينده اي بر بالاي حَجون مي گويد :

فأقسم ما أنثي من الناس أنجبت * * * ولا ولدت أنثي من الناس واحده

« سوگند مي خورم كه هيچ زني از مردم نزاييده ، و هيچ مادري نوزادي به دنيا نياورده است . »

كما ولدت زهرِيَّةِ ذات مفخر * * * مجنبة لؤم القبائل ماجده

« چنانكه اين مادر سپيد روي بالنده ، و پيراسته از پستي قبايل و گرانمايه ، نوزاد به دنيا آورده است . » ( 2 )

همچنين ابي سلمه مي گويد : « پيامبر به هنگام فتح مكه بر حَجُون ايستاده و ـ خطاب به شهر مكه ـ فرمودند :

« به خدا سوگند كه تو بهترين و محبوب ترين سرزمين ها در نظر خداوندي و اگر مرا از تو بيرون نكرده بودند هرگز از تو بيرون نمي رفتم ، جنگ و خونريزي در اين سرزمين براي هيچكس پيش از من روا نبوده و براي هيچكس پس از من نيز روا نيست . » ( 3 )

فرزند اباذر نيز در دامنه حجون خانه اي داشته و در آن زندگي مي كرده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص272

2 ـ سبل الهدي والرشاد ، ج 1 ، ص 426

3 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص156


349


است . ( 1 )

برخي گمان مي كنند پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و برخي از خاندان و يارانش نزديك به سه سال در همين منطقه به محاصره قريشيان درآمده ، و اينجا را شعب ابي طالب معرفي مي كنند ، ليكن اين گمان نادرست بوده و شعب ابي طالب در نزديكي مسجدالحرام و در كنار كوه ابوقبيس واقع شده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص161


350


چگونگي نماز اهل سنت

بسياري از حاجيان تمايل دارند از شيوه نمازگزاري اهل سنت و اذكاري كه در نمازهاي يوميه مي خوانند ، آگاهي يابند . براي پاسخگويي به اين خواسته و توجيه شدن زائران در اين مورد ، بيان چند نكته ضروري است .

اهل سنت نيز مانند شيعه مسأله طهارت ؛ يعني داشتن غسل ، وضو و يا تيمّم را شرط صحّت نماز مي دانند و پس از تحصيل آن رو به قبله ايستاده ، نيت كرده و نماز را با تكبيرة الاحرام ( الله اكبر ) آغاز مي كنند و با الهام از احاديث ( كه مي گويد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با صداي بلند تكبيرة الاحرام مي گفت تا آنان كه به آن حضرت اقتدا كرده اند ، بشنوند ) با صداي بلند تكبيرة الاحرام مي گويند .

تكبيرة الاحرام

به هنگام گفتن تكبيرة الاحرام و يا قبل و بعد از آن ، دست ها را تا


351


مقابل شانه و يا برابر گوش بالا آورده ، و پس از گفتن الله اكبر ، دست راست خود را روي مچ و پشت دست چپ قرار داده ، آن را به سينه مي گذارند .

پس از آن مستحب است نمازگزار نگاه خود را به محلّ سجده دوخته ، و با حالت خضوع و توجّه دعاهايي را بخواند . براي اين قسمت دعاي خاصّي در نظر گرفته نشده بلكه هر يك از ادعيه را ، كه به نمونه هايي از آن اشاره مي شود ، مي توان خواند :

1 ـ « اللّهمّ باعِدْ بَيْني وبين خطاياي كما باعَدْتَ بينَ المَشْرِقِ وَالْمَغْرب ، اللّهمّ نقني بين خطاياي كما ينقي الثّوب الأبيض من الدَّنَس ، اللّهمّ اغسِلْني من خطاياي بالماء والثّلج والبرد . » ( 1 )

ويا بخواند :

2 ـ « وَجّهتُ وجهي للّذي فَطَرَ السّموات حنيفاً مسلماً وما أنا مِنَ المشركين إنَّ صلاتي ونُسُكي ومحيايَ ومماتي للهِ ربّ العالمين ، لا شريك له وبذلك اُمرتُ وأنا أوّل المسلمين ، اللّهمّ أنت الملك ، لا إله الاّ أنت سبحانك وبحمدك أنت ربّي وأنا عبدك ، ظلمتُ نفسي ، واعترفتُ بذنبي ، فاغفرْ لي ذنبي جميعاً ، إنّه لا يغفر الذّنوب إلاّ أنت ، واهدني لأحسن الأخلاق ، لا يهدي لأحسنها إلاّ أنت ، واصرف عنّي سيّئها ، لا يصرف عنّي سيّئها إلاّ أنت . لبيك وسعديك ، والخير كلّه في يديك ، والشرّ ليس إليك ، أنا بك واليك ، تباركت وتعالَيْت ، أستغفرك وأتوب اليك . »

3 ـ و يا آن كه همين ذكر را تا « أنا أوّل المسلمين » گفته سپس اضافه كند : « اللّهمّ اهدني لأحسن الأخلاق وأحسن الأعمال ، لا يهدي لأحسنها إلاّ أنت ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن شيبه ، 12/110/2


352


وقني سيّئ الأخلاق والأعمال ، لا يقي سيّئها إلاّ أنت . »

4 ـ آن كه بگويد : « سبحانك اللّهمّ وبحمدك ، وتبارك اسمك وتعالي جدك ، ولا إله غيرك . »

5 ـ و يا بگويد : « الله اكبر كبيراً ، والحمد لله كثيراً ، وسبحان الله بكرةً وأصيلا . »

6 ـ « اللّهمّ لك الحمد ، أنت نور السّموات والأرض ومن فيهنّ ، ولك الحمد ، أنت الحقّ ، ووعدك حقّ ، وقولك حقّ ولقاؤك حقّ ، والجنّة حقّ ، والنار حقّ والساعة حقّ ، والنبيّون حقّ ، ومحمد حقّ ، اللّهمّ لك أسلمت وعليك توكّلت ، وبك آمنت ، واليك أنبت ، وبك خاصمت ، واليك حاكمت ، أنت المقدّم وأنت المؤخّر ، لا إله إلاّ أنت . »

پس از گفتن تكبيرة الاحرام و خواندن يكي از اين دعاها از شيطان به خداوند پناه برده بگويد : « أعوذ بالله من الشيطان الرّجيم مِن همزه ونفخه ونفثه . » ( 1 )

آنگاه سوره حمد ( فاتحه ) را قرائت كند و پس از هر آيه مقداري مكث كرده سپس آيه بعد را مي خواند .

امّين پس از حمد

و در پايان قرائت سوره حمد ، آمين گفته ، و كمي هم آن را كشيده و با مدّ مي خوانند .

و بدنبال آن سوره اي از سوره هاي قرآن و يا آياتي چند از يك سوره را تلاوت مي كنند . همچنين بر اساس فقه خود مي توانند يك سوره را دو قسمت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ إرواء الغليل : 342


353


كرده ، قسمتي را در ركعت اوّل و قسمت دوّم را در ركعت دوّم تلاوت كنند . و يا آن كه همان آيات تلاوت شده در ركعت اوّل را بار ديگر در ركعت دوّم بخوانند . همچنين خواندن دو سوره از سوره هاي قرآن يا بيشتر از آن نيز در هر ركعت مبطل نماز نمي باشد .

گفتن بسم الله

نكته قابل توجه در اينجا اين است كه اهل سنّت به دليل اختلاف نظر درباره جزء سوره بودن يا نبودن « بسم الله الرحمن الرحيم » در نمازهاي خود دو گونه عمل مي كنند :

1 ـ آنها كه بسم الله را جزء سوره مي دانند حتماً آن را قرائت كرده مي خوانند .

2 ـ آنها كه بسم الله را جزء سوره نمي دانند در پاره اي موارد ، آن را قرائت نمي كنند . ( 1 )

در بلند يا آهسته خواندن « بسم الله الرحمن الرحيم » نيز در ميان مذاهب اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد ، ابوحنيفه و احمد بن حنبل فتوا داده اند كه بايد در هر نماز آهسته خوانده شود ليكن شافعي معتقد است در نمازهاي « جهريّه » با صداي بلند و در نمازهاي « اخفاتيّه » آهسته بخوانند . ( 2 )

حمد و سوره در دو ركعت اوّل و دوّم نماز صبح و نيز نماز مغرب و عشا را بلند خوانده امّا در نمازهاي ظهر و عصر آهسته مي خوانند همانگونه كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فخر رازي ، تفسير مفاتيح الغيب ، ج1 ، ص205

2 ـ بداية المجتهد ، ج9 ، ص125


354


شيعه عمل مي كند . پس از آن كه قرائت خاتمه يافت كمي مكث كرده ، آنگاه دستها را تا شانه و يا برابر گوش ها بالا آورده الله اكبر مي گويد و به ركوع مي رود و يكي از ذكرهاي زير را مي خواند :

اذكار ركوع

1 ـ سبحان ربي العظيم ، سه مرتبه يا بيشتر .

2 ـ سبحانه ربي العظيم وبحمده ، سه مرتبه .

3 ـ سبوح قدوس رب الملائكة والروح .

4 ـ سبحانك اللّهمّ وبحمدك ، اللّهمّ اغفر لي .

5 ـ اللّهمّ لك ركعتُ ، وبك آمنتُ ، ولك أسلمت ، خشع لك سمعي وبصري ومخّي وعظمي وعصبي وما استقلت به قدمي لله ربّ العالمين . »

6 ـ سبحان ذي الجبروت والملكوت والكبرياء والعظمة .

طولاني نمودن ركوع را مستحب ندانسته و خواندن آيات قرآن در آن را جايز نمي دانند بعد از خاتمه ركوع برخاسته مي ايستند و « سمع الله لمن حَمِدَه » گفته ، مكبّر نيز در نماز جماعت « ربّنا ولك الحمد » مي گويد . سپس مي افزايد : « ملء السماوات وملء الأرض وملء ما شئت من شيء بعد ، أهل الثناء والمجد ، أحقّ ما قال العبد ، وكلّنا لك عبد ، اللّهمّ لا مانع لما أعطيت ولا معطي لما منعت ولا ينفع ذاالجد منك الجد . »

و يا آن كه مي گويند : « ربّنا ولك الحمد ، حمداً كثيراً طيّباً مباركاً فيه . »

طولاني نمودن قيام بعد از ركوع را امري پسنديده دانسته ، پس از


355


خواندن ادعيه ، به سجده مي روند و از آنجا كه برخي زائران ديگر كشورها ، تا اين اندازه مكث نمي كنند لذا گاهي زائران در نمازهاي جماعت اشتباه كرده قبل از امام جماعت به سجده مي روند و منظره ناخوشايندي پيدا مي كند . پس از آن كه نمازگزار ، اذكار را گفت ، الله اكبر گفته به سجده مي رود .

اذكار سجده

در سجده ذكرهاي مختلفي را مي توان گفت از جمله :

1 ـ سبحان ربي الأعلي ، سه مرتبه يا بيشتر .

2 ـ سبحان ربي الأعلي وبحمده ، سه مرتبه .

3 ـ سبّوح قدّوس ربّ الملائكة والروح .

4 ـ سبحانك اللّهمّ ربّنا وبحمدك اللّهمّ اغفر لي .

5 ـ اللّهمّ لك سجدتُ وبك آمنتُ ولك أسلمت وأنت ربّي ، سجد وجهي للّذي خلقه وصوّره فأحسن صُوره ، وشقّ سمعه وبصره ، فتبارك الله أحسن الخالقين .

6 ـ اللّهمّ اغفر لي ذنبي كلّه ودِفّه وجِلَّه وأوّله وآخره وعلانيته وسرّه .

7 ـ سجد لك سوادي وخيالي ، وآمن بك فؤادي ، أبوء بنعمتك عليّ هذي يدي وما جَنَيْتُ علي نفسي .

8 ـ سبحان ذي الجبروت والملكوت والكبرياء والعظمة .

9 ـ سبحانك اللّهمّ وبحمدك لا إله إلاّ أنت .

10 ـ اللّهمّ اغفر لي ما أسررت وما أعلنت .


356


11 ـ اللّهمّ اجعل في قلبي نوراً وفي لساني نوراً واجعل في سمعي نوراً واجعل في بصري نوراً ، واجعل من تحتي نوراً ، واجعل من فوقي نوراً ، وعن يميني نوراً وعن يساري نوراً ، واجعل أمامي نوراً ، واجعل خلفي نوراً ، واجعل في نفسي نوراً ، وأعظم لي نوراً .

12 ـ اللّهمّ إنّي أعوذ برضاك من سخطك ، وأعوذ بمعافاتك من عقوبتك وأعوذ بك منك ، لا أحصي ثناء عليك ، أنت كما أثنيت علي نفسك .

در سجده نيز ، همانند ركوع ، خواندن قرآن را جايز ندانسته ، ليكن سجده طولاني را امري مستحب مي دانند .

سپس تكبير گويان سر از سجده برداشته ، مي نشيند . در شيوه نشستن نيز ، توصيه روايات آنان بر اين است كه روي پاي چپ نشسته ، انگشتان را به سوي قبله نگه دارد .

در بين دو سجده واجب است قدري مكث نموده ، يكي از اذكار زير را بخواند :

1 ـ اللّهمّ اغفر لي وارحمني واهدني وارزقني .

2 ـ ربّ اغفر لي ، اغفر لي .

سپس الله اكبر گفته سر به سجده دوّم مي گذارد و همان ذكرها را گفته ، آنگاه سر از سجده برداشته ، الله اكبر مي گويد و دستها را نيز تا كنار گوش ها بالا مي آورد . پس از آن كمي روي پاي چپ نشسته ، استراحت مي كند . براي برخاستن بر دودست تكيه زده ، سپس برمي خيزند واين را سنت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي دانند ركعت دوّم نماز نيز به همين شكل انجام مي گيرد ، پس از دو سجده


357


در ركعت دوّم ، تشهّد مي خواند ، هنگام نشستن ، كف دست راست خود را روي ران پاي راست و كف دست چپ را روي ران پاي چپ نهاده ، انگشت ابهام و يا سبابه دست راست را نيز به هنگام خواندن تشهّد تكان داده دعا كند .

تشهّد

اهل سنت درود بر خداوند و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را در تشهّد واجب دانسته ، عبارات گوناگوني را از چهره هاي صدر اسلام در اين رابطه نقل مي كنند : ابن مسعود چنين تشهد مي خوانده است :

« التحيّات لله والصّلوات والطيّبات ، السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته ، السّلام علينا وعلي عباد الله الصالحين ، أشهد أن لا إله إلاَّ الله ، وأشهد أن محمّداً عبده ورسوله . »

ابن عباس در تشهّد مي گفته است :

« التحيّات المباركات الصلوات الطيّبات لله ، السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته ، السلام علينا وعلي عباد الله الصالحين ، أشهد أن لا إله إلاَّ الله وأشهد أنّ محمداً رسول الله . »

تشهّد ابن عمر :

« التحيّات لله والصلوات والطيّبات ، السلام عليك أيها النبي ورحمة الله السلام علينا وعلي عباد الله الصالحين ، أشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له وأشهد أنّ محمداً عبده ورسوله . »

تشهّد عمر بن خطاب :


358


« التحيّات لله ، الزاكيات لله ، الطيّبات لله ، السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته ، السلام علينا وعلي عباد الله الصالحين ، أشهد أن لا إله إلاَّ الله ، وأشهد أنّ محمداً عبده ورسوله . »

در تشهّد ركعت دوّم ، درود فرستادن بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) لازم است وطبق برخي روايات اهل سنت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خود چنين مي گفت :

« اللّهمّ صلّ علي محمد وعلي أهل بيته ، وعلي أزواجه وذريّته ، كما صلّيت علي آل ابراهيم ، انّك حميد مجيد ، وبارك علي محمد ، وعلي آل بيته ، وعلي أزواجه وذريّته ، كما باركت علي آل ابراهيم ، انّك حميد مجيد . »

در عبارت ديگري آمده است :

« اللّهمّ صلّ علي محمد وعلي آل محمد كما صلّيت علي ابراهيم وعلي آل ابراهيم إنّك حميد مجيد ، اللّهمّ بارك علي محمد وعلي آل محمد كما باركت علي ابراهيم وعلي آل ابراهيم انّك حميد مجيد . »

همچنين آمده است :

« اللّهمّ صلّ علي محمد عبدك ورسولك ، كما صلّيت علي آل ابراهيم وبارك علي محمد عبدك ورسولك وعلي آل محمد ، كما باركت علي ابراهيم وعلي آل ابراهيم . »

ركعت سوّم

و . . .

پس از خواندن تشهد تكبير گويان براي ركعت سوّم برخاسته ، در ركعت


359


سوّم و چهارم سوره حمد را مي خواند . پس از ركوع ركعت آخر نماز ، اگر بخواهد كسي را نفرين كرده ، يا براي او دعا كند مي تواند قنوت بخواند ؛ يعني پس از گفتن سَمِعَ الله لمن حمده ، اللّهمّ ربّنا لك الحمد ، دستها را بالا آورده ، با صداي بلند دعا خوانده ، آن گاه به سجده رود .

در تشهّد ركعت آخر نماز علاوه بر آنچه كه در تشهد ركعت دوّم گفته شد ، قبل از سلام نماز واجب است از چهار چيز به خدا پناه جويد و بگويد : « اللّهمّ انّي أعوذ بك من عذاب جهنّم ، ومن عذاب القبر ومن فتنة المحيا والممات ، ومن شرّ فتنة المسيح الدّجال . » سپس دعا كند برخي از ادعيه اي كه در اين قسمت در روايات اهل سنت آمده عبارت است از :

1 ـ اللّهمّ حاسبني حساباً يسيراً .

2 ـ اللّهمّ انّي ظلمت نفسي ظلماً كثيراً ، ولا يغفر الذّنوب إلاّ أنت فاغفر لي مغفرةً من عندك وارحمني انّك أنت الغفور الرحيم .

3 ـ اللّهمّ انّي أسألك يا الله ، الأحد الصمد الذي لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفواً أحد ، أن تغفر لي ذنوبي ، انّك أنت الغفور الرحيم .

4 ـ اللّهمّ انّي أسألك بأنّ لك الحمد ، لا إله إلاّ أنت وحدك لا شريك لك ، بديعُ السموات والأرض ، يا ذاالجلال والإكرام يا حيّ يا قيوم ، إنّي أسألك الجنّة ، وأعوذ بك من النار .

5 ـ اللّهمّ اغفر لي ما قدمت ، وما أخرت ، وما أسررت وما أعلنت وما أسرفت ، وما أنت أعلم به منّي ، أنت المقدِّم وأنت المؤخِّر لا إله إلاّ أنت .

و . . .


360


پس از خواندن يكي از اين دعاها ، سلام نماز مي دهد . ابتدا به سمت راست نگاه كرده ، بگونه اي كه سفيدي شانه راست را ببيند ومي گويد : السلام عليكم ورحمة الله . سپس به سمت چپ نگريسته مي گويد : السلام عليكم ورحمة الله . و مي تواند وبركاته را هم بر آن بيافزايد . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مطالب اين نوشتار از كتاب صفة صلاة النبي ( صلّي الله عليه وآله ) من التكبير الي التسليم ، تأليف محمد ناصرالدين الألباني از انتشارات مكتبة المعارف چاپ رياض أخذ و اقتباس شده است .


| شناسه مطلب: 75002