بخش 3

دو جامه احرام مسائل لباس احرام محرمات احرام مسائل لازم نکات تکمیلی بحث طواف و مسائل آن انواع طواف شرائط خارج از حقیقت طواف شرائط داخل در حقیقت طواف نماز طواف مستحبات طواف احکام طواف


100


دارد.

      دوّم: براي مردان مستحب است لبيك را با صداي بلند بگويند، ولي زنان صداي خود را بلند نكنند، بلكه خود و كساني كه اطراف او هستند صدايش را بشنوند.

      امّا در مساجدي كه محّل اجتماع مردم است بويژه مسجد عرفه، مستحب است زن و مرد در آن مكان مقدس لبّيك را با صداي بلند بگويند.

      به فتواي اماميه: مستحب است وقتي خانه هاي مكّه مشاهده شد گفتن لبّيك را قطع كنند.

      سوّم: صيغه تلبيه چنين است.

لبّيك اللهم لبّيك، لبّيك لا شريكَ لَكَ لَبّيك

اِنّ الحمد والنعمة لكَ والملك،

لا شريك لك لبّيك.

      و بدين گونه با تكرار چهاربار، لبّيك گفتن، اين واجب نيز محقق مي شود. البته همزه (اَِنّ) را مي توان به فتح و كسر، هر دو قرائت كرد.

      چهارم: به هنگام گفتن لبّيك طهارت از حدث شرط نيست.


دو جامه احرام

      به اتفاق جميع فقهاي اسلام، پوشيدن دو جامه احرام براي مردان واجب است، ولي زنان مي توانند لباسهاي خود را احرام قرار دهند، ولي افضل آن است كه دو جامه احرام را روي لباس خود بپوشند.

      بنابراين مردان بعد از بيرون آوردن لباسهائي كه پوشيدن آن حرام است، دو جامه احرام را مي پوشند.

      در لباس احرام به مقتضاي روايات، واجب است، يكي از دو جامه را به شكل لنگ و ديگري را مانند رداء قرار دهند، به طوري كه لنگ ما بين زانو و ناف را بپوشاند و رداء پوششي براي شانه ها باشد.



101


مسائل لباس احرام

      مسئله اوّل: از شرائط دو جامه احرام آن است كه، از چيزهائي باشد كه نماز خواندن در آنها، صحيح باشد بنابراين احرام در جامه حرير و يا تهيّه شده از پوست

حيوان غير مأكول و يا متنجّس به نجاستي كه در نماز بخشيده نشده، جايز نيست، به هر حال در اين مسأله اختلافي وجود ندارد.

      مسئله دوّم: مردي كه احرام بسته، جايز نيست لباس دوخته شده، دكمه دار و يا پيراهن و شلوار بپوشد وليكن در بعضي از خصوصيات لباس احرام بين فقها اختلاف ناچيزي وجود دارد. كه خلاصه كلام اين است: هر چيزي كه نزد فقهاي اماميّه، در لباس احرام شرط است. بدون ترديد همان چيز، مورد قبول فقهاي مذاهب چهارگانه هم مي باشد.

      مسئله سوّم: بر محرم واجب نيست كه دو جامه احرام را هميشه بر تن داشته باشد، بلكه مي تواند آن دو را از بدن بيرون آورده و يا آن را عوض نموده و يا به طور كلّي خود را عريان كند، به شرطي كه كسي او را نظاره نكند.

      مسئله چهارم: در حال احرام طهارت از حدث واجب نيست. بنابراين شخص جنب، حائض، نفساء و كسي كه وضو ندارد، مي تواند محرم شود، البته اگر بخواهد نماز (مستحبي) احرام بجاي آورد، طهارت لازم است زيرا بدون طهارت، نماز صحيح نيست. «لاصلوة اِلاّ بطهور.»

      مسئله پنجم: مستحبات احرام:

      1 ـپاك كردن بدن از هرگونه چرك و كثافت.

      2 ـگرفتن ناخن ها.

      3 ـكوتاه كردن شارب و زايل كردن موهاي زائد بدن با نوره و غير آن، كه زير بغل ها و يا زير ناف جمع مي شوند.

      4 ـغسل كردن براي زن و مرد، هر چند زن حائض باشد، زيرا هدف اصلي از



102


غسل كردن نظافت است وليكن پيروان داود بن علي ظاهري اصفهاني به وجوب غسل فتوا داده اند، بدليل اوامر متعددي كه در روايات وجود دارد، و امر هم به اعتقاد آنان حقيقت در وجوب است.

      ولي اين فتوا با رواياتي كه بر استحباب غسل دلالت مي كند، منافات دارد، و در واقع اين گونه روايات انگيزه اي مي شوند تا از ظهور امر در وجوب، دست برداريم.

      5 ـبه فتواي اماميّه مستحب است بعد از نماز ظهر يا هر نماز واجب ديگر، محرم شود و چنانچه نماز واجبي بر عهده او نباشد، مستحب است، شش يا چهار و يا حدّاقلّ دو ركعت نماز، قبل از احرام بجا بياورد و سپس محرم شود.

      حنفيان، مالكيان و شافعيان مي گويند: دو ركعت نماز قبل از احرام بستن استحباب دارد.(1)

      6 ـبه فتواي اماميه: مستحب است در هنگام احرام بستن، موي سر زياد باشد وليكن به اعتقاد شافعيان، حنفيان و حنابله، مستحب است كه سر تراشيده باشد.

      7 ـبه فتواي حنفيان: خوشبو كردن بدن و لباس با مادّه خوشبو كننده، مستحب است چه اين كه مادّه آن تا بعد از احرام باقي بماند يا نه و حتّي اگر بوي آن هم باقي باشد، باز هم خوب است.(2)

      ولي شافعيان مي گويند: اين استحباب فقط براي بدن است، آن هم بعد از غسل كردن، گرچه خوشبو كردن لباس نيز ضرري به احرام نمي زند.(3)

      و حنابله نيز: مانند حنفيان رأي داده اند وليكن با اين تفاوت كه خوشبو كردن لباس را مكروه مي دانند در حالي كه به نظر حنفيان خوشبو كردن آن ضرري به احرام نمي زند.(4)

      اماميه و مالكيان مي گويند: خوشبو كردن قبل از احرام، و به خاطر احرام، كراهت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المجموع 7/221 ، المغني 3/235 ، بداية المجتهد 1/317 .

2 . المجموع 7/221 ، المغني 3/235 ، بداية المجتهد 1/317 .

3 . الاّم 2/151 ، فتح العزيز 7/247 .

4 . الفقه علي المذاهب الاربعه، ج 1 ، ص 643 .



103


دارد. البته در صورتي كه بوي آن تا بعد از احرام باقي بماند.

      و سرانجام به نظر مالك: اگر مواد خوشبو كننده استعمال كرد واجب است غسل كند و چنانچه غسل نكرد وبه همان شكل احرام بست، فديه بر او واجب مي شود.(1)

      8 ـبه فتواي اماميّه، شافعيان، حنفيان و حنابله:(2)شرط است كه محرم به هنگام احرام، با خداي خود چنين شرط كند. و بگويد:

«اللّهم انّي اريد ما اَمَرْتني به، فاِنْ منعني مانع عن تمامه و حبسني عنه حابسٌ فَاجْعلني في حِلٍّ.»

«خدايا اراده كرده ام به آنچه را كه دستورم داده اي عمل كنم، چنانچه مانعي پيش آمد كه نتوانستم اين عمل را تمام كنم، و يا ستمكاري مرا حبس كرد و يا از حركتم مانع شد، حلالم كن.»

      مسئله ششم: به اتفاق جميع فقها چنانچه در وقت احرام، آب موجود نباشد، غسل ساقط است. ولي در اين كه آيا تيمم بدل از غسل براي چنين كسي مشروع هست يا نه؟ اختلاف است.

      به فتواي مالكيان و حنفيان، تيمم بدل از غسل مشروع نيست.(3)ولي شافعيان و حنابله بر خلاف آنان به مشروعيت تيمم بدل از غسل رأي داده اند.(4)

      و در ميان فقهاي اماميه نيز اختلاف نظر وجود دارد، بعضي از آنان، در اين جا و هر جاي ديگر تيمم بدل از غسل را جايز دانسته اند و دليلشان، عموميّت بدل واقع شدن خاك از آب است. و اين دليل در همه جا حاكم است، در حج و غير آن. يعني هر جا كه آب نباشد، تيمم جاي آن را مي گيرد.

      و از طرف ديگر به رواياتي نيز استناد كرده اند:

      «التّراب احدُالطهورين يكفيك عشر سنين.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المغني 3/234 ، بداية المجتهد 1/317 .

2 . الفقه علي المذاهب الخمسه ص 212 و 211 .

3 . الفقه علي المذاهب الخمسه ص 212 و 211 .

4 . الفقه علي المذاهب الخمسه ص 212 و 211 .



104


      «خاك يكي از مطهرات است كه تا ده سال انسان را كفايت مي كند.»

      و در روايت ديگر آمده است:

      «اِنّ ربّ الماء و الصّعيد واحدٌ.»

      «خداوندگار آب و خاك يكي است.»

      ولي عدّه ديگري از اماميه و همين طور حنفيان و مالكيان،(1)بدليّت را جايز نمي دانند، چون تيمم از عبادات است و مشروعيت آن با دليل اثبات مي شود در حالي كه دليل خاصي هم نرسيده است.


محرمات احرام

1 ـ سايه بر سر گرفتن براي مردان:

      بر مردان حرام است كه در حال راه رفتن سايبان بر سر بگيرند، (مانند هودج، چتر و امثال آنها) سواره باشند يا پياده، و جايز نيست براي مرداني كه در حال احرام هستند، به ماشين يا هواپيماي سقف دار سوار شوند ولي اگر پياده راه مي روند، مانعي ندارد كه از زير سايه عبور كنند، تمام اين احكام بر مبناي روايات است.

      مالك بن انس و احمد بن حنبل نيز بدين حكم فتوا داده اند.(2) وليكن ابوحنيفه در يك مورد به نقل مرحوم علامه در تذكرة، به عدم جواز و در مورد ديگر به نقل كتاب «رحمة الاّمه» به جواز آن فتوا داده است.(3) و سرانجام شافعيان نيز به جواز آن رأي داده اند.(4)


مسائل استظلال:

      مسئله اوّل: چنانچه محرم به واسطه گرما، سرما، بارندگي و يا مرض ناچار شود، كه سايه بر سر گيرد، به فتواي همه فقها جايز است وليكن اماميّه مي گويند: بايد يك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . معروف اين چنين است.

2 . المغني 3/286 ، الشرح الكبير 3/279 .

3 . المجموع 7/267 ، المغني 3/285 .

4 . الفقه علي المذاهب الخمسة، ص 223 .



105


گوسفند كفاره بدهد.

      اين حكم (قرباني) همچنان باقي است تا زماني كه غير از ماشين سقف دار براي حجاج پيدا نشود و يا اين كه به خاطر مرض نمي تواند در غير ماشين سقف دار سوار شود.

      مسئله دوّم: به فتواي اماميّه: زنان در حال راه رفتن و از روي اختيار مي توانند سايه برسر بگيرند همچنان كه سايه بر سرگرفتن براي راهنماي زنان نيز جايز است، در صورتي كه حفظ راهنما براي زنان ضروري باشد، يعني اگر او نباشد، مشكلاتي براي زنان به وجود مي آيد، بنابراين جايز است همراه آنان، در ماشين سقف دار سوار شود. و همين طور براي راننده ماشين سقف دار هم، مانعي ندارد وليكن بايد كفّاره بدهد.

      مسئله سوّم: استظلال به سقف، ديوار، درخت و خيمه براي محرم در حال استقرار (راه نرفتن) جايز است.

      مسئله چهارم: هرگاه محرم ناچار شود كه سايه برسر گيرد، كفّاره بر او واجب مي شود ولي اگر اين كار تكرار شود، تا زماني كه در يك احرام است همان يك كفّاره كافي است.


2 ـ پوشيدن سر براي مردان:

      به اتفاق جميع فقها پوشيدن سر براي مرد محرم جايز نيست ولي زن در حال اختيار هم مي تواند سر خود را بپوشاند، زيرا از روايات چنين استفاده مي شود كه احرام مرد در سر او مي باشد. و لذا به فتواي اماميه و مالكيان: جايز نيست سر خود را طوري در آب فرو ببرد، كه آب مسلّط بر آن باشد. و نيز پوشيدن سر با چيزهائي كه به سر مي چسبد مانند حنا و گل، جايز نيست.

      و همين طور اگر حاجي اثاثيه خود را به هنگام پائين آمدن از ماشين روي سر بگيرد جايز نيست، چون با احرام او منافات دارد وليكن به اتفاق جميع فقها، چنانچه براي غسل جنابت، آب روي سرخود بريزد، مانعي ندارد.

      به فتواي اماميه و بقيّه مذاهب غير از مالكيان: شستن سر در غير غسل جنابت



106


جايز وليكن مالكيان آن را جايز نمي دانند. و سرانجام هر يك از دو طايفه از روايات دليل آورده اند.


مسائلي در اين بخش:

      مسئله اوّل: چنانچه محرم براي برطرف كردن آلودگي هاي بدنش به حمّام برود، اماميّه، شافعيان، حنفيان، ثوريه و ظاهريه: به جواز آن فتوا داده اند.(1) ولي مالك به كراهت آن حكم كرده و نيز به اعتقاد وي كسي كه براي نظافت وارد حمام شود كفاره بر او واجب مي شود.(2)

      مسئله دوّم: آيا باز بودن صورت مردان واجب است يا نه؟ در اين مسأله اختلاف است.

      اماميّه، شافعيان و بقيه مذاهب تسنّن به عدم وجوب وليكن ابوحنيفه و مالك بن انس به وجوب باز بودن صورت براي مردان رأي داده اند.(3)

      مسئله چهارم: شخص محرم مي تواند سر خود را بر روي متكّا و امثال آن گذارده و بخوابد، گرچه همين كار باعث پوشيده شدن قسمتي از سر او بشود.

      مسئله پنجم: اگر محرم از روي فراموشي سر خود را بپوشاند مانعي ندارد وليكن هر گاه متوجّه شد بلافاصله بايد سرش را برهنه كند. به هر حال در اين فرض به فتواي اماميه و شافعيه و ديگران كفاره اي واجب نيست. ولي حنيفيان به وجوب آن رأي داده اند.(4)

      مسئله ششم: اگر محرم عمداً سر خود را بپوشاند بايد يك گوسفند فديه بدهد و هر گاه اين پوشش تكرار شود، فديه هم تكرار خواهد شد، و به هر شكل اگر بدون عذر سر خود را بپوشاند بايد يك گوسفند كفاره بدهد، خصوصاً اگر در مجالس متعدد باشد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاّم 2/166 ، المجموع 7/355 .

2 . المجموع 7/355 ، بداية المجتهد 1/319 .

3 . بدايع الصنايع 2/185 ، تبيين الحقايق 2/12 .

4 . الفقه علي المذاهب الخمسة، ص 223 .



107


3 ـ حرمت پوشيدن كفش و جوراب:

      به اتفاق جميع فقهاي اسلامي، پوشيدن كفش و جوراب و هر چيز ديگري كه پشت پا را مي پوشاند مانند پوتين، حرام است. وليكن پوشيدن كفش براي مردان در صورتي كه نعلين پيدا نكنند، جايز است مشروط به اين كه روي كفش را طوري پاره كنند كه پشت پا پيدا باشد.

      احمد بن حنبل نيز به دليل بعضي از اخبار، پوشيدن كفش را، در اين فرض، بدون پاره كردن روي آن نيز جايز نمي دادند.(1)

      وليكن در زمان كنوني كه كفش هاي چرمي معروف به «استفج» در بازار موجود است، بدون ترديد استفاده از آنها در حال احرام متعيّن مي باشد، زيرا هم دوخته نيست و هم پشت پا را نمي پوشاند.

      ولي لازم است در اينجا به يك نكته اشاره شود: پوشيده شدن پشت پا به هنگام نشستن و يا پوشاندن آن به وسيله رداء، لباس و يا پارچه مانعي ندارد. چه هنگام سوار شدن يا پياده روي و يا موقع خواب باشد.


4 ـ پوشانيدن زن صورت خود را:

      به اتفاق جميع مذاهب، زني كه احرام بسته، جايز نيست تمام صورت خود و يا قسمتي از آن را، به وسيله نقاب و مانند آن كه به صورت مي چسبد، بپوشاند. اين حكم شامل زمان خوابيدن نيز مي شود.

      علّت اين حكم بنا بر آنچه كه از روايات استفاده مي شود آن است كه: احرام زن در صورتش مي باشد. وليكن به فتواي اماميّه، انداختن مقنعه و مانند آن به صورت، به طوري كه تا مقابل بيني (براي حفاظت از اجنبي) قرار بگيرد، جايز و اگر بيشتر از اين مقدار باشد به تصريح روايات، كفّاره دارد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . القوانين الفقهيه ص 91 ، المجموع 7/265 ، المغني 3/277 .



108


دو نكته:

      الف: به اتفاق جميع فقها زن مي تواند لباس يا چادر خود را كه به سر افكنده، به صورتش آويزان كند تا از نگاه بيگانگان محفوظ بماند. «همانگونه كه قبلاً اشاره شد، تا محاذي بيني بلكه چانه و حتي در صورت احتياج تا گردن آويزان كند.»

      و البته بعضي گفته اند: آن چيزي كه موقع احتياج از سر به پائين مي اندازد با دست يا چيز ديگري از صورت دور نگه دارد كه به صورت نچسبد.

      دليل بر جواز آويزان كردن چادر يا لباس، حديثي است كه عايشه راوي آن است:

«قالت كنّا مع رسول الله ـ ص ـ و نحن محرمون فاذا مَرّبنا ركبٌ سَدَلْنا عَلي وجوهنا الثوب مِن قِبَلِ رؤسنا و اذا جاوز الرّكبُ رَفْعناهُ.»

«ما در حال احرام همراه پيامبر ـ ص ـ بوديم وقتي قافله اي بر ما مي گذشت لباس خود را از قسمت بالاي سر به صورتهايمان آويزان مي كرديم و آنگاه كه عبور مي كردند، آن را برمي داشتيم.»

      ب: پوشيدن قفّازين براي زني كه در حال احرام است جايز نيست. اماميّه، حنابله، مالك و ابراهيم نخعي، بدان فتوا داده اند.(1)

      وليكن مالك و ابراهيم نخعي، اضافه بر فتواي قبلي مي گويند: چنانچه بپوشد كفاره دارد.(2)

      شافعي در اين مسأله دو فتوا دارد، در يكي از آنها به عدم جواز(3) و در ديگري به جواز پوشيدن آن رأي داده است.(4)و به هر حال ابوحنيفه و سفيان ثوري هم به جواز آن نظر داده اند.(5)

      امّا كساني كه به حرمت پوشيدن قفّازين فتوا داده اند، به حديثي از پيامبر ـ ص ـ استناد كرده اند كه فرمود:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المجموع 7/269 ، الشرح الكبير 3/331 .

2 . بداية المجتهد 1/328 .

3 . المجموع 2/269 ، المغني 3/315 ، بدايع الصنايع 2/186 .

4 . الاّم 2/203 ، عمدة القارئ 10/200 .

5 . فتح العزيز 7/454 ، المغني 3/325 .



109


«لا تَتنقّب المرأة بالخِمار ولا تَلبسُ القُفّازَيْن.»

«زن به وسيله مقنعه نقاب نيندازد و قفازين هم نپوشد.»

      (قفازين چيزي بوده كه زنهاي عرب در آن پنبه مي گذاشتند و براي حفاظت از سرما به دست مي كردند.)


5 ـ ناخن گرفتن:

      به اتفاق جميع مذاهب: گرفتن ناخن در حال احرام حرام است. و به تصريح بعضي از فقها هيچ تفاوتي در حرمت آن، بين چيدن و قطع كردن با دندان و يا شكستن نيست. همان گونه كه بين يك ناخن و بيشتر از آن تفاوتي نمي باشد حال اگر محرم چنين عملي را مرتكب شود، بايد كفاره بدهد.

      به فتواي اماميه: اگر تمام ناخن هاي دو دست و دو پا را در يك مجلس بگيرد يك گوسفند، و چنانچه در مجالس متعدد بگيرد دو گوسفند بايد كفّاره بدهد. و در چيدن هر ناخن يك مدّ طعام كه تقريباً 800 گرم مي باشد، كفاره واجب است.


6 ـ ازاله مو از بدن:

      در حرمت ازاله مو از بدن، فرقي در كم يا زياد بودن آن نيست و حتّي اگر يك مو هم كنده شود حرام است از اين جهت فقها براي حرمت حلق شَعر، به اين آيه شريفه استناد كرده اند: «لا تحلقوا رؤسكم حتّي يبلغ الهدي محلّهُ.»   بقره: 196 .

«سر متراشيد تا قرباني شما به قربانگاهش برسد.»

      از سوي ديگر در حرمت ازاله مو، فرقي بين موي سر و ساير بدن نيست، همان گونه كه بين تراشيدن، چيدن، سوزاندن، كندن و يا قيچي كردن آن نيز فرقي نيست. و چنانچه محرم مخالفت كند بايد كفاره بدهد و در اين حكم مخالفي وجود ندارد. البته اگر بجاي چيدن مو، ازاله مو گفته مي شد بهتر بود. زيرا در اين صورت همه اين موارد از



110


مصاديق ازاله به حساب مي آمد.


7 ـ پوشيدن چيزهاي دوخته شده:

      به اتفاق جميع مذاهب، پوشيدن چيزهاي دوخته شده مانند پيراهن، لبّاده، عمامه و شب كلاه حرام است، و در حرمت آن هم اختلافي نيست.

      ولي چنانچه طبق عادت و بدون توّجه بپوشد مثل اين كه به شكل رداء بر دوش خود قرار دهد، مانعي ندارد، و موجب فديه هم نمي شود.


استدلال:

      براي حرمت اين گونه لباسها در احرام، به روايتي از پيامبر گرامي اسلام ـ ص ـ استدلال شده است. چه اينكه پيامبر در جواب كسي كه از لباسهاي احرام پرسش كرد فرمود:

«لا تَلبسوُا القَمصانَ وَ لا العَمائِمَ ولا السَّراويلَ ولا البَرانِسَ ولاالخفافَ...»(1)

«هيچ كدام از اقسام پيراهن، عمامه، شلوار، حوله هاي دوخته شده، و كفش را نپوشيد.»

      البته پوشيدن لباس دوخته براي زن مانعي ندارد و موجب كفاره هم نمي شود، وليكن پوشيدن قفازين و لباسي كه بوي خوش مي دهد، جايز نيست.


مسائل لازم:

      1 ـبه فتواي اماميه، اگر مرد محرم، از روي فراموشي، و يا جهل به حكم، لباس دوخته بپوشد، كفّاره اي بر او واجب نمي شود، چون وجوب كفارات در صورتي است كه، علم و يقين به حرمت آن چيز داشته باشد.

      2 ـكسي كه لباس دوخته را عمداً، و به خاطر حفظ از سرما و گرما بپوشد، بايد يك گوسفند كفاره بدهد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد 1/326 .



111


      3 ـبر شخص محرم جايز نيست لباسي را كه با زعفران و يا وَرَس(1) تماس گرفته بپوشد و دليل آن كلامي از پيامبر اكرم ـ ص ـ است كه فرمود:

«لا تَلبسوُا منَ الثّيابِ شَيْئاً مَسَّهُ الزَّعْفرانُ ولا الوَرَسُ.»

«لباسهائي كه به زعفران و ورس تماس گرفته نپوشيد. چون بوي خوش دارند و شخص محرم بايد اجتناب كند.»(2)

      4 ـاگر محرم غير از شلوار چيز ديگري نداشته باشد، آيا مي تواند آن را بپوشد؟

      حنفيان و مالكيان به عدم جواز فتوا داده اند، بنابراين اگر بپوشد بايد كفاره بدهد.(3)

      اين عدّه براي اثبات ادّعاي خود به عموميّت حديث قبل كه از پيامبر ـ ص ـ نقل شد تمسك كرده اند; چه اين كه حضرت فرمود: «پوشيدن شلوار براي محرم جايز نيست.»

      و امّا شافعيان، حنابله، ثوري و داود ظاهري، به جواز آن رأي داده اند در صورتي كه لنگ پيدا نشود و در اين فرض، چنانچه شلوار بپوشد كفاره هم واجب نمي شود.(4)

      اين عدّه نيز براي اثبات فتواي خويش به حديثي از پيامبر اسلام ـ ص ـ تمسك كرده اند كه فرمود:

«السّراويل لِمَنْ لَمْ يَجِدِ الإزار و الخفُّ لِمَنْ لَمْ يَجِد النّعلَيْنَ.»(5)

«شلوار و كفش براي كساني است كه، لنگ ونعلين پيدا نكنند.»

      5 ـبه فتواي اماميه: شخصي كه احرام بسته، اين چيزها را، گرچه دوخته هم باشد، مي تواند استفاده كند.

   اوّل   :   همياني كه به كمر مي بندند براي حفظ و نگه داري پولها و سكّه ها.

   دوّم   :   كمربندي كه دِرهَم هاي خود را در آن مي نهد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ورس: گياهي است كه لباسها را با آن رنگ مي كنند.

2 . بداية المجتهد 1/326 .

3 . بداية المجتهد 1/326 .

4 . بداية المجتهد 1/326 .

5 . بداية المجتهد 1/326 .



112


   سوّم   :   فتق بند، كه براي جلوگيري از پائين افتادن بيضتين، بكار گرفته          مي شود البته گره زدن فتق بند مانعي ندارد، همان طور كه گره زدن          هميان و كمربند نيز، اگر پوشيده شود مانعي ندارد.

   چهارم   :   كفش هائي كه پشت پا را نمي پوشاند.

      و امّا در مورد فتواي مذاهب اهل تسنن، ابن جُزيّ در قوانين الفقهيه، چـنـيـن مي گويد.

«لا يلبس منطقة مخيطة و يلبس غيرالمخيط ممّا يلي جسدَه لا فوق ثوبه...»

«كمربند دوخته را نبايد پوشيد، ولي دوخته نشده آن مانعي ندارد، به شرط اينكه آن را زير لباس احرام بپوشد. و همين طور از كمربندش ظرف دوخته شده و نيز كاردي كه غلاف دوخته دارد آويزان نكند.»

      به هر حال با توجه به اين كه ابن جُزَيّ فتواي خلافي در كلمات خود نقل نكرده، معلوم مي شود كه هيچ يك از فقهاي اهل تسنن در اين مسأله حرف خاصي ندارند، چه اين كه خودش در اوّل همين كتاب مي گويد:

      «واذا سَكَتْنا عن حكاية الخلاف...»

      «اگر ما در مسأله اي فتواي خلاف نقل نكرديم همين نكته، نشانه و علامتي است كه، در       اكثر موارد خلافي بين فقهاي ما وجود ندارد.»


8 ـ انگشتري به دست كردن به خاطر زينت:

      شخص محرم اگر انگشتري به دست كند كه جنبه زينت داشته باشد حرام است. و در اين مسأله هيچ اختلافي وجود ندارد. و چنانچه انگشتري را به عنوان زينت به دست نكند بلكه به عنوان استحباب شرعي و يا به خاطر خاصيّتي كه دارد، مانعي ندارد.


9 ـ نگاه كردن در آئينه:

      زن و مرد محرم هرگز نمي توانند در آئينه نگاه كنند، چه قصد خودآرائي داشته



113


باشند يا نه، حال اگر با اين حكم مخالفت كنند، به اتفاق جميع فقها فديه اي واجب نمي شود. البتّه نگاه كردن به آب صاف و هر چيز ديگري از مايعات و غير آن كه صورت انسان را نشان مي دهد، اشكالي ندارد، همان طور كه استفاده از عينك اگر به قصد زينت نباشد اشكال ندارد.


10 ـ حنا بستن:

      در اين مسأله بين فقها اختلاف است.

      حنفيان به عدم جواز و اماميّه به كراهت آن در همه حالات فتوا داده اند. بديهي است كه زن و مرد، در اين حكم يكسانند.

      و امّا حنابله، حنا بستن را براي محرم، در تمام بدن، غير از سر جايز مي دانند.(1)

      و سرانجام شافعيان نيز در غير از دستها و پاها، به جواز آن رأي داده اند.(2)

11 ـ سرمه كشيدن به سياهي:

      سرمه كشيدن به مادّه سياه، در صورتي كه براي چشم زينت حساب شود، حرام است. حال چه قصد زينت داشته باشد يا نه، و همين طور سرمه كشيدن به چيزي كه بوي خوش دارد، براي زن و مرد در حال احرام، جايز نيست.

      و بنابر احتياط سرمه كشيدن به چيزي كه بوي خوش دارد موجب كفاره مي شود ولي اگر سرمه سياه بوي خوش نداشته باشد، فديه اش به تصريح اماميه و ساير مذاهب، استغفار است.

      و امّا ابن قدامه در كتاب خود به نام «المغني»، چنين مي گويد:

      «الكحل بالاثمد مكروهٌ...»; «سرمه كشيدن، با سنگ سرمه مكروه مي باشد...» و سپس اضافه مي كند من در اين مسأله خلافي بين فقها مشاهده نكرده ام، ولي سرمه كشيدن با غير سنگ سرمه، اگر بوي خوش نداشته باشد كراهت ندارد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 1 ، ص 647 (چاپ مكتبة التّجارية الكبري (قاهره).

2 . الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 1 ، ص 647 ، (چاپ مكتبة التّجارية الكبري (قاهره).



114


      وليكن شيخ طوسي از محمد بن ادريس شافعي دو قول نقل كرده در يكي از آنها به كراهت سرمه كشيدن، و در ديگري به جواز آن فتوا داده است، البته به شرط اينكه بوي خوش نداشته باشد. ولي اگر بوي خوش داشته باشد، جايز نيست.(1)


استدلال:

      قائلين به كراهت سرمه كشيدن، به اين حديث از پيامبر اكرم ـ ص ـ استدلال كرده اند:

      «الحاج اشْعثٌ اغبرٌ.»; «حاجي ژوليده مو و غبار آلود است.»

      گرچه اين حديث در كتب روائي يافت نشد ولي نمونه آن را، ابن ميثم در ج 1 شرح نهج البلاغه خود در صفحه 225 ، و همين طور ابن اثير در نهاية، آورده اند.

      و امّا قائلين به حرمت: به روايات خاصّه اي از اهلبيت ـ عليهم السلام ـ كه در اين باب آمده، استدلال كرده اند.


12 ـ استعمال عطريات:

      بوي خوش به هر شكلي كه استعمال شود مانند مشك، عنبر، زعفران، كافور، عطر، گل و ساير عطورات به اتفاق همه فقها حرام است.

      چون استعمال بوي خوش اوّلاً، نوعي خوشگذراي است و حاجي بايد، اشعث و اَغْبر باشد.

      ثانياً، رواياتي بر حرمت آن وارد شده است.

      ثالثاً، به اجماع و اتفاق جميع فقها حرمت دارد.

      سؤال: استعمال بوي خوش با چه چيز ثابت مي شود؟

      جواب: چنانچه عطريات و هر چيز ديگري را كه بوي خوش دارد، بطور معمول، بر بدن يا لباس بمالند، استعمال بوي خوش صادق خواهد بود، ولي اگر مُشگي را در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاّم 2/150 ، الوجيز 1/125 ، المجموع 7/281 .



115


پارچه اي بپيچند و حمل كنند، چون استعمال صدق نمي كند، حرام نيست.


مسائل ضروري:

      1 ـهمان گونه كه استعمال عطريات بر بدن ولباس حرام است، خوردن چيزي هم كه بوي خوش دارد، حرام است، چون با خوردن آنها استعمال محقق مي شود، ولي خوردن سيب، گلابي و بقيّه ميوه هائي كه بوي خوش دارند، مانعي ندارد.

      2 ـاگر شخص محرم، در حال احرام بميرد، غسل و حنوط او با كافور و امثال آن، از ساير عطريات، جايز نيست.

      3 ـبه فتواي اماميه: اگر محرم از روي فراموشي يا جهالت بوي خوش استعمال كند، كفاره ندارد. چون وجوب كفارات، در صورتي است كه علم و عمدي در كار باشد.

      وليكن اين حكم شامل صيد حرم نمي شود; يعني در هر دو صورت (نسيان، جهل) اگر حيواني را صيد كرد، بايد كفاره بدهد.

      شافعيان نيز در اين حكم از اماميه تبعيت كرده اند.(1) وليكن حنفيان و مالكيان به وجوب كفّاره در صورت جهل و نسيان، رأي داده اند.(2)

      و امّا از احمد بن حنبل در اين مسأله دو فتوا نقل شده است. (كفّاره و عدم آن) و سبب اختلاف در فتوا، روايات مختلفه همين باب مي باشد.

      4 ـاگر به واسطه مرض مجبور شود ازعطريات استفاده كند، مانعي ندارد و فديه اي هم بر او واجب نمي شود. چون ضرورت ها موانع را برداشته و آنها را مباح مي سازد.

      «الضّرورات تبيح المحظورات.»

      5 ـبه فتواي اماميه: اگر عمداً از عطريات يا چيزهاي خوشبو، براي رنگ آميزي و يا خوردن، استفاده كند، يك گوسفند بايد كفاره بدهد، روايات اين بخش، مؤيّد اين حكم است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاّم 2/152 ، كفاية الاخيار 1/141 .

2 . طبق نقلي كه از آنها شده است.



116


      6 ـاستعمال خلوق(1) كعبه مانعي ندارد، گرچه در آن زعفران باشد، و همين طور بو كردن ميوه ها و استعمال گلها نيزاشكالي ندارد، هر چند احتياط در ترك آنهاست.

      7 ـآيا قبل از احرام، استعمال كردن بوي خوشي كه اثر آن تا بعد از احرام باقي مي ماند، جايز است يا نه؟ مالكيان به كراهت آن رأي داده، و به روايتي استدلال كرده اند كه دلالت مي كند، بر وجوب بيرون آوردن جبّه اي، كه بعد از خوشبو كردن، در آن محرم شده است.

      عدّه اي نيز به جواز آن فتوا داده و استدلال كرده اند به سيره نبي گرامي اسلام ـ ص ـ كه: «اَنَّ رسول الله ـ ص ـ كان يتطيّب باللّيل ثمّ يُصبحُ محرماً.»

      «پيامبر شبانگاه بوي خوش استعمال مي كرد و در صبحگاه احرام مي بست.»

13 ـ عقد كردن زن:

      در اين كه آيا شخص محرم مي تواند زني را عقد كند يا نه، اختلاف است.

      به فتواي اماميه، اوزاعيه، ليثيّه، مالكيان، شافعيان و حنابله: شخص محرم نمي تواند عقد نكاح جاري كند، چه براي خودش و يا براي ديگري. و همين طور جايز نيست، از طرف ديگري در اجراي صيغه عقد، وكيل شود. و اماميّه اضافه مي كنند: شهادت بر عقد نيز جايز نيست.

      وليكن حنفيان و ثوريه به جواز و صحّت عقد در حال احرام نظر داده اند.


استدلال:

      كساني كه به عدم جواز عقد فتوا داده اند به حديثي از پيامبر اسلام ـ ص ـ استناد كرده اند كه فرمود:

«لا يُنْكَحُ المحرمُ ولا يُنْكِح ولا يَشْهد.»(2)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . خلوق كعبه، چيزي است كه كعبه را با آن خوشبو مي كنند.

2 . صحيح مسلم 2/103 ، موطأ مالك 1/348 .



117


«زن محرم شوهر نمي كند و مرد محرم نيز نكاح نمي كند و شاهد هم واقع نمي شوند.»

      و نيز به مقتضاي بعضي از روايات، خواستگاري كردن نيز جايز نيست. «المُحرم لا يخطبُ.»(1)

      بنابراين اگر عقدي در حال احرام صورت بگيرد باطل خواهد بود، چون شارع مقدّس از چنين عقدي نهي فرموده و نهي هم مقتضي فساد و تحريم است.

      و امّا قائلين به جواز، به حديث ابن عباس استناد كرده اند. كه مي گويد:

      «اَنَّ رسول الله نَكَحَ ميمونةَ و هو محرمٌ.»

«پيامبر با ميمونه ازدواج كرد، در حالي كه محرم بود.»(2)

      وليكن اين روايت با آنچه كه از ميمونه نقل شده منافات دارد، ميمونه مي گويد: «رسول الله با من ازدواج كرد در حالي كه احرام نداشت.»


نكات لازم:

      الف: به اتفاق جميع فقها غير از حنابله، شخص محرم مي تواند به زن خود كه او را طلاق رجعي داده رجوع كند، وليكن حنابله جايز نمي دانند.(3)

      و دليل بر جواز قول خداوند متعال است كه فرمود:

«و بعولتهنّ احقّ بِردّهنَّ في ذلك.»   بقره: 227 .

«... و در آن ايّام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند، به باز گرداندنشان سزاوارترند.»

      ب: به فتواي اماميه اگر مرد محرم، زني را براي خود عقد كند، و بداند كه در حال احرام اجراي صيغه عقد باطل است، به مجرد عقد، آن زن بر او حرام ابدي مي شود، هر چند كه با او آميزش نكرده باشد. ولي اگر جاهل به حرمت باشد حرام نمي شود، گرچه دخول هم كرده باشد.

      ج: شخص محرم نمي تواند شاهد بر نكاح واقع شود، بدليل حديثي كه قبلاً از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن نسائي 5/192 ، موطأ مالك 1/348 .

2 . بداية المجتهد 1/331 .

3 . المغني 3/340 ، المجموع 7/290 .



118


پيامبر گرامي اسلام نقل كرديم. هر چند شافعي شاهد بودن را جايز مي داند.(1)

      د: خواستگاري كردن در حال احرام جائز نيست، وليكن ابوحنيفه به جواز آن فتوا داده است.(2)


14 ـ جماع كردن با زن:

      جماع كردن با زن در قُبُل يا دُبُر، و همين طور جماع با مرد يا بهائم و چارپايان حرام است. از اين رو مجامعت و يا استمتاع شخص محرم از زن خود جايز نيست، و دليل آن قول خداوند است كه فرمود:

«فلا رفث ولا فسوقَ في الحج.»(3)

«هر كه در آن ماهها اين فريضه را ادا كند بايد كه در اثناي آن جماع نكند و فسقي از او سر نزند و جنگ نكند.»

      بحث لغوي: «رفث» به معناي «جماع» آمده است، بنابراين معناي «لا ترفثوُا» يعني «لا تجامعوا»، و بدين گونه لفظ لا رَفَثَ خبري است كه معناي آن نهي مي باشد. يعني در حجّ مجامعت نكنيد. به هر حال همانطور كه جماع حرام است، مباشرت و نزديكي به غير از جماع و از روي شهوت، به هر شكلي كه باشد حرام است. همچنان كه انواع مختلف استمتاع و لذّت بردن حرام است. مانند بوسيدن و نگاه كردن از روي شهوت، كه هم حرمت دارد و موجب كفاره نيز مي شود.


مسائل ضروري:

      مسئله اوّل: چنانچه محرم قبل از خروج از احرام با زن خود جماع كند، حجّش فاسد خواهد شد وليكن واجب است، اعمال خود را ادامه داده، حج را تمام كند و سپس در سال بعد قضا نمايد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المجموع 7/283 .

2 . القوانين الفقهيه ص 92 .

3 . القوانين الفقهيه ص 92 .



119


      مسئله دوّم: اگر قبل از خروج از احرام، با جماع كردن، حج خود را فاسد كند، لازم است در سال بعد (كه براي قضاي حجّش آمده) و در همان مكاني كه جماع صورت گرفته، بين آن دو نفر، تفرقه ايجاد كنند، بدين معني كه آن دو را تنها رها نكنند، بلكه شخص سوّمي با آن دو نفر باشد، چون وجود او مانع، از جماع مجدّد خواهد شد.

       به هر شكل، اماميه، مالكيان و حنابله تفريق بين زوجين را واجب، ولي حنفيان و شافعيان به استحباب آن فتوا داده اند.

   و در همين مسأله، به فتواي اماميه، مالكيان و شافعيان و حنابله، صرف نظر از فاسد شدن حج، يك شتر هم بايد كفاره بدهد، وليكن ابوحنيفه مي گويد: كفاره اش يك گوسفند است.(1)

      مسئله سوّم: به اتفاق جميع فقهاي اسلام: اگر بعد از تحليل اوّل(2) جماع كند حجش صحيح و قضا هم واجب نيست.

      وليكن به فتواي اماميّه، ابوحنيفه، و شافعي در يكي از دو فتوايش، بايد يك شتر كفاره بدهد.

      ولي به اعتقاد مالك، يك گوسفند واجب مي شود.

      مسئله چهارم: اگر زن محرم از شوهر خود كه او هم احرام بسته، در امر جماع اطاعت كند، حج هر دو فاسد خواهد شد بنابراين بر زن هم واجب است كه يك شتر كفّاره بدهد و حج خود را نيز در سال آينده قضا كند.

      ولي اگر از روي اكراه و اجبار به اين كار تن داده باشد بر خودش كفاره اي نيست و تنها شوهرش بايد دو كفاره بدهد. يكي براي خودش و ديگري از طرف همسرش و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 219 .

2 . تحليل اوّل بعد از اعمال مني مي باشد، يعني بعد از آنكه رمي جمره عقبه، قرباني و حلق رأس كرد همه چيز بر او حلال مي شود غير از بوي خوش و زن. و امّا تحليل دوّم بعد از طواف زيارت است كه با اين طواف، بوي خوش بر او حلال مي شود و تحليل سوّم بعد از طواف نساء و نماز طواف است كه با انجام آن، زن نيز حلال مي شود.



120


چنانچه زن در احرام نباشد. و فقط مرد محرم باشد، نه بر زن كفاره اي تعلق مي گيرد، و نه بر مرد كه از ناحيه او ادا كند. بلكه بيش از يك كفاره واجب نيست، كه آن هم بر عهده مرد است، چون در حال احرام اين عمل را مرتكب شده است.


15 ـ بوسيدن زن:

      اگر مرد محرم، زن خود را ببوسد ولي مني از او خارج نشود حجّش باطل نخواهد شد، ولي در اين كه آيا كفّاره اي هم دارد يا نه؟ اختلاف است.

      مالكيان، حنفيان، شافعيان و حنابله به وجوب دَمْ (قرباني) فتوا مي دهند يعني بايد كفاره بدهد گرچه يك گوسفند باشد.

      وليكن به فتواي علامه حلّي: اگر بوسيدن از روي شهوت باشد يك شتر، و بدون شهوت يك گوسفند كفّاره آن است.

      مسئله: اگر محرم زن خود را ببوسد و مني از او خارج شود، مالكيان به فساد حج، در حاليكه بقيّه فقها به صحّت آن حكم كرده اند، ولي در همين فرض، جمعي از اماميه و حنابله يك شتر و شافعيان و حنفيان يك گوسفند را به عنوان كفاره واجب دانسته اند.(1)

      مسئله: زن محرم در اين حكم مانند مرد در حال احرام است، بنابراين جايز نيست كه شوهر خود را از روي شهوت ببوسد، همچنان كه نگاه كردن به شهوت و تماس از روي لذّت نيز بر او جايز نيست.


16 ـ نگاه كردن به زن اجنبي:

      اگر مرد محرم به زن اجنبيه نگاه كند و مني از او خارج شود، حجّش فاسد نخواهد شد وليكن به فتواي شافعيان و حنابله، بايد يك شتر قرباني كند. زيرا بدون مباشرت انزال مني شده است.

      ولي طايفه اماميه، تفصيل داده اند: اگر ثروتمند باشد يك شتر، متوسط الحال يك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المغني ابن قدّامه، ج 3 ، ص 324 .



121


گاو و اگر فقير باشد بايد يك گوسفند كفاره بدهد.

      و امّا به فتواي مالكيان: اگر بطور مكّرر نگاه كند تا جنب شود، حجّش فاسد و بايد در سال بعد قضا كند. وليكن علاّمه حلّي، يك شتر را به عنوان كفّاره واجب مي داند.


17 ـ فسوق:

      خداوند متعال چنين مي فرمايد:...فلا رفث ولا فسوق ولا جدال في الحج.»

(قبلاً ترجمه شده است)

      معناي «فسق» بنا بر يك تفسير، يعني دروغ بستن، اعم از آنكه بر خدا و رسول و ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ باشد يا بر مردم، ولي بعضي فسق را به معناي فحش و معصيت گرفته اند. و در هر حال فسوق بر حاجي و غير او، حرام است، وليكن براي حاجي حرمتش بيشتر است. البته فقها براي فسوق، به كفاره اي از انعام سه گانه فتوا نداده اند و لذا موجب فساد احرامش نمي شود و تنها كفاره اش استغفار است.


18 ـ جدال كردن:

      همان گونه كه در آيه شريفه سابق ذكر شد، خداوند جدال را حرام فرموده، بديهي است كه ماهيّت و حقيقت جدال گفتن كلمه «لا والله» و «بَلي والله» از اسماء جلاله مي باشد. البته در صورت ضرورت، گفتن اين كلمات جايز است مثلاً براي اثبات حق يا دفع باطل. ضمناً روايات اين بخش مؤيّد اين فتوا است.


19 ـ حجامت يا خون بيرون آوردن:

      همه فقها در حال ضرورت، حجامت را جايز مي دانند ولي در غير ضرورت اختلاف دارند.

      حنفيان، مالكيان، شافعيان و حنابله مي گويند: در صورتي كه حجامت موجب



122


كنده شدن موي بدن نشود، جايز است.(1) وليكن از مالك نقل شده كه وي حجامت نمي كرد.(2)

      ولي بسياري از علماي اماميه، به حرمت بيرون آوردن خون از بدن، فتوا داده اند. حال با هر وسيله كه باشد فرق نمي كند با «رگ زدن»، «حجامت»، «مسواك كردن»، «كندن» و يا با هر چيز ديگري كه معمولاً خون بيرون مي آيد. و بديهي است كه همين بزرگان حجامت و مسواك كردن، خراشيدن و امثال آن را در صورت ضرورت جايز مي دانند و كفاره اي هم ندارد.

      و سرانجام كساني كه به جواز حجامت فتوا داده اند، به روايت ابن عباس از پيامبر اسلام ـ ص ـ استدلال كرده اند:

«روي ابن عباس عن رسول الله انّه ـ ص ـ اِحْتَجَم و هو محرمٌ.»(3)

«ابن عباس مي گويد: پيامبر حجامت كرد در حالي كه محرم بود.»


20 ـ ازاله مو از بدن:

      فقها به حرمت ازاله مو از بدن خود و ديگري فتوا داده اند، و حتي ازاله يك مو هم حرام است ولي اگر ضرورتي پيش آيد مانند زيادي شپش، دردسر و يا موئي كه در چشم است و اذيّت مي كند، مانعي ندارد.

      البتّه ازاله مو در حال ضرورت جايز است ولي بايد كفاره بدهد.

      مسئله: اگر در حال وضو يا غسل، و بدون قصد، موئي از بدن كنده شود، در صورتي كه به شكل متعارف وضو يا غسل را انجام مي داده است، مانعي ندارد.


21 ـ كشتن جانوراني كه در بدن ساكن مي شوند:

      كشتن جانوراني چون پشه، كك و كنه كه در بدن ساكن مي شوند، جايز نيست و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 224 .

2 . بلغة السالك 1/288 .

3 . صحيح بخاري 3/19 ، صحيح مسلم 2/962 .



123


چنانچه اين نوع جانوران را بكشد، به فتواي حنابله فديه اي بر او واجب نيست.(1) وليكن حنفيان به مقداري از طعام فتوا داده اند فقهاي اماميّه، كفاره اي را، وجوباً قائل نيستند. وليكن احتياط آن است كه: يك مشت طعام، كفاره بدهد.

      و همينطور مالكيان كه به حفنه اي (يك مشت يا دو مشت) از طعام فتوا داده اند.

22 ـ شكار حيوانات وحشي صحرائي:

      چنانچه محرم حيوان وحشي بيابان را بكشد، يا نگه دارد و يا به صيد آن كمك نمايد; يعني صيّاد را راهنمائي كند ويا راه را بر حيوان مسدود كند، كار حرامي مرتكب شده است.

      البتّه مقصود از صيد حيوان وحشي: هر حيواني است كه به شكل معمولي نمي توان او را دستگير كرد بلكه بايد با حيله هاي مختلف او را به دام انداخت. و در اين حكم فرقي بين حيوانات وحشي و پرندگان نيست، زيرا بر هر دو اسم حيوان صدق مي كند.


استدلال:

قائلين به حرمت صيد به اين امور استدلال كرده اند.

   اوّل   :   به اجماع فقهاي مذاهب اسلامي بر حرمت صيد حيوان وحشي.

   دوّم   :   به دو آيه از قرآن كريم:

         1 ـ «ولا تقتلوا الصيد و انتم حرمٌ.» 95: مائده «هرگاه كه در احرام باشيد          شكار مكشيد.»

         2 ـ «حُرِّمَ عليكم صيدالبرّ ما دمتم حرُماً.» 96: مائده «شكار صحرائي، تا          هنگامي كه در احرام هستيد، بر شما حرام شده است.»

   سوّم   :   اخباري كه در كتب روائي آمده است.

      و امّا به يك نكته بايد توجه داشت: اين حكم (حرمت صيد) مربوط به حيوان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن نسائي 5/195 .



124


وحشي است. هر چند كه بعد از مدتي او را اهلي كنند، باز در عين حال كشتن چنين حيواني حرمت دارد و متقابلاً حيواني كه اهلي بوده اگر بعداً وحشي شد و فرار كرد، كشتن او مانعي ندارد، چون اسم صيد بر او صادق نيست.


جواز صيد دريائي:

      تا بدين جا روشن شد كه صيد حيوانات وحشي بيابان حرام است، ولي صيد موجودات دريائي جايز و فديه هم ندارد. و دليل بر اين حكم آيه شريفه است:

      «اُحل لكم صيدالبحر و طعامه متاعاً لكم و للسيّارة...»

      «شكار حيوانات دريائي و خوردن آن، به جهت بهره مند شدنتان از آن، بر شما و مسافران       حلال شده است.   مائده: 96 .

      مقصود از صيد دريائي يا آبي، حيواني است كه، زندگي و تخم ريزي او در آب است، حتي اگر در جوي ها و بركه هاي كوچك باشند.

      به هر حال جوجه تابع مادر، و تخم هم تابع اصل خود مي باشد; يعني اگر حيواني از حيوانات دريائي حلال باشد تخم و جوجه آن هم همين حكم را دارد. و چنانچه حرام باشد جوجه و تخم آن نيز حرام است.


مسائل لازم:

      مسئله اوّل: حرمت صيد در حرم، مخصوص محرم نيست بلكه بر غير محرم نيز حرام است. وليكن صيد كردن از خارج حرم فقط براي غير محرم جايز است.

      مسئله دوّم: به اتفاق همه فقها، اگر محرم حيواني را صيد و يا ذبح كند، بدون شكّ ميتة و در نتيجه خوردن آن بر همه مردم حرام خواهد شد.(1) روايات نيز مؤيّد اين حكم است.

      مسئله سوّم: اگر غير محرم حيواني را صيد كند، آيا محرم مي تواند از گوشت آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . القوانين الفقهيه 92 .



125


بخورد يا نه؟ در مسأله سه قول است.

      1 ـبه فتواي ابوحنيفه، خوردن آن مطلقا جايز است.(1)

      2 ـاماميه و ثوريه، خوردن آن را حرام مي دانند.(2)

      3 ـوليكن به فتواي مالك: اگر مخصوص محرم صيد كرده باشد، خوردنش جايز نيست ولي اگر به خاطر او و يا عدّه ديگري كه در احرام هستند، صيد نكرده باشد،خوردن آن اشكال ندارد.


استدلال:

      هر يك از اين سه دسته براي اثبات و تأييد فتواي خود به دليلي تمسك كرده اند.

      الف: امّا طايفه اوّل، مي گويند: ابوقتاده در مسيري با پيامبر ـ ص ـ و جمعي، حركت مي كردند تا اينكه در قسمتي از راههاي مكّه، او و جمع ديگري از قافله عقب افتادند. و تنها ابوقتادة در ميان اين عده احرام نداشت. در اين هنگام گورخري را ديد، بلافاصله بر اسب خود جست و از همراهانش خواست كه تازيانه اش را به او بدهند، ولي آنان امتناع كردند، گفت: نيزه ام را بدهيد، باز هم ندادند، در اين هنگام ابوقتاده خود نيزه اش را گرفت و با شدّت بر گورخر نواخت و او را كشت.

      با مشاهده اين حالت، تعدادي از اصحاب پيامبر كه احرام داشتند از گوشت آن خوردند و عدّه اي امتناع ورزيدند، آنگاه كه به پيامبر ـ ص ـ رسيدند، قضيّه را بازگو و راجع به خوردن گوشت هم سؤال كردند پيامبر ـ ص ـ فرمود:

      «انّما هي طعمةٌ اَطعمكموُها الله.»(3)

      مانعي ندارد زيرا اين طعمه و عذائي بوده كه خداوند نصيب شما كرده است.»

      ب: كساني كه به حرمت چنين گوشتي فتوا داده اند به روايت ابن عباس استناد كرده اند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المبسوط 4/87 ،المجموع 7/324 .

2 . بداية المجتهد ص 330 .

3 . بداية المجتهد ج 1 ص 331 .



126


      ابن عباس مي گويد: گوشت يك گورخري (خر وحشي) را در بوّاء يا ودّان به پيامبر هديه دادند، پيامبر آن را قبول نكرد، و فرمود: علّت اين كه آن را قبول نكردم، چون محرم هستم.

«اهدي اِلي رسول الله حمارٌ وحشي و هو بالبوّاء او بودّان فردّه عليه و قال اِنّالَمْ نردّهُ عليك اِلاّ وَ اَنـَّا حُرُمٌ.»(1)

      ج ـ و امّا دليل دسته سوّم كه تفصيل داده اند، به مقتضاي جمع بين احاديث متعارض اين باب، عمل كرده اند. يعني وقتي روايات باب را مشاهده كردند و براي هر دو دسته قبلي، بطور جداگانه رواياتي ديدند كه هر كدام در جاي خود دليلي به حساب مي آيند، ناگزير از جمع بين آن دو دسته روايات، حكم ديگري را استخراج كرده و بدان فتوا داده اند.

      و مضافاً به روايتي از پيامبر گرامي اسلام ـ ص ـ ، در تأييد فتواي خود، استناد كرده اند.

«عن النبي انّه قال صيد البرّ حلالٌ لكُم و انتم حرُمٌ ما لَمْ تَصيدوُه اَوْ يَصُد لكُم.»(2)

«صيد بيابان براي شما حلال است تا زماني كه خود آن را صيد نكرده باشيد و يا مخصوص شما صيد نكرده باشند هر چند شما در احرام باشيد.»

      مسئله چهارم: به اتفاق همه فقها، انسان محرم مي تواند حيوانات موذي مانند شير، گرگ، مار، كلاغ، موش، عقرب، حدأة (نوعي پرنده) و سگ هار و هر حيوان موذي ديگري را بكشد. و همين طور كشتن و ذبح حيوانات اهلي مانند مرغ خانگي، گاو، گوسفند، و شتر، براي محرم جايز است.


مسئله پنجم: اگر براي شخص محرم، كه ناچار به خوردن گوشت شده است، هم ميته بياورند، و هم صيد حرم را، از كداميك بايد بخورد؟ در مسأله دو قول است:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد ج 1 ص 330 .

2 . بداية المجتهد ج 1 ص 331 .



127


      الف: به فتواي مالكيان و حنفيان و ثوريه، بايد از ميته بخورد.(1)

      ب: اماميه مي گويند: بايد از صيد حرم بخورد.


استدلال:

      الف: كساني كه به جواز اكل ميته فتوا داده اند، آنچنان كه در كتابهايشان آمده مي گويند: خوردن ميته وسيله بهتري براي سدّ جوع و رفع اضطرار مي باشد تا خوردن، از گوشت صيد حرم.

      ب: قائلين به حليّت صيد حرم مي گويند: خوردن از صيد حرم قياسي تر است يعني وقتي ما بين گوشت ميته و صيد حرم مقايسه و موازنه انجام دهيم، خواهيم ديد كه خوردن گوشت صيد بهتر است زيرا حرمت ميته عيني است و شارع مقدس خوردن آن را حرام فرموده، وليكن صيد حرم حرمت ذاتي ندارد بلكه حرمتش عارضي، و به خاطر مقصود خاصي است. بنابراين آنچه را كه به خاطر يك علّت تحريم شده، براي خوردن مناسب تر است، تا آن چيزي كه حرمتش ذاتي و عيني است. و البته در كتب شيعي براي اثبات اين فتوا به رواياتي هم استناد شده است.

      مسئله ششم: اگر محرم صيد وحشي را كشت، آيا مثل (شبيه و مانند) آن را بايد بدهد يا قيمت آن را؟

      الف ـ به فتواي اماميه و شافعيان، اگر مثل داشته باشد بايد مثل آن را بدهد و سپس اضافه مي كنند، حال كه مثل آن واجب شد، قاتل مخيّر است بين اين كه، مثل همان حيوان را خريداري كرده، و پس از ذبح، صدقه بدهد، و يا مثل آن را با پول حساب نموده و با آن طعامي خريداري كند، و به مساكين بدهد. و البته لازم است به هر مسكيني دو مدّ، كه تقريباً 1600 گرم مي باشد، صدقه بدهد و اگر بر اين كار قدرت نداشت مي تواند در مقابل هر دو مدّ، يك روز روزه بگيرد.(2)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد ج 1 ص 331 .

2 . الاّم 5/207 ، الوجيز 1/128 ، السّراج الوها ج ص 70 .



128


      ب ـ مالكيان مي گويند: بايد همان صيد را قيمت كند و قيمت آن را كفاره بدهد و نه مثل آن را.(1)

      ج ـ حنفيان قائلند: قيمت صيد را ضامن است، خواه مثل داشته باشد يا نه.

      و لذا آنگاه كه قيمت گذاري شد شخص صيد كننده، بين سه چيز مخيّر است: 1 ـ با آن پول مثل آن حيوان را خريداري كرده، و ذبح كند. 2 ـ با پولش براي فقرا طعامي خريداري نموده و آنها را اطعام كند. 3 ـ پول آن را به مؤمنان فقير بدهد. و اگر هيچ كدام از آنها ميسّر نشد، بجاي هر مدّ، دو روز روزه بگيرد.(2)


استدلال:

      كساني كه به ضامن بودن «مثل» فتوا داده اند، به اين آيه شريفه استدلال كرده اند.

«يا ايهاالذين آمنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حُرمٌ... والله عزيزٌ ذوانتِقام.»    مائده: 95 .

«اي كساني كه ايمان آورده ايد هرگاه كه در احرام باشيد، شكار مكشيد. هر كه صيد را به عمد بكشد، جزاي او قرباني كردن حيواني است همانند آنچه كشته است. به شرط آنكه دو عادل بدان گواهي دهند و قرباني را به كعبه رساند يا به كفاره، درويشان را طعام دهد، يا برابر آن روزه بگيرد، تا عقوبت كار خود بچشد. و از آنچه در گذشته كرده ايد خدا عفو كرده است، ولي هر كس بدان باز گردد، خدا از او انتقام مي گيرد، كه خدا پيروزمند و انتقام گيرنده است.»

      طريقه استدلال: مي گويند: مقصود از جمله «يحكُم ذوا عدل» آن است كه: دو نفر عادل شهادت دهند كه اين حيوان اهلي، مثل همان حيوان وحشي بياباني است كه كشته شده است. و همين طور مقصود از جمله شريفه «هدياً بالغ الكعبة» اين است كه: وقتي به مكّه آمد مماثل اهلي را، ذبح و گوشت آن را صدقه بدهد.

      مسئله هفتم: همان طور كه قبلاً بيان شد: چنانچه محرم، هر يك از محرّمات احرام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المدوّنة الكبري 1/433 ، بلغة السالك 1/299 .

2 . الفقه علي المذاهب الخمسة، ص 225 .



129


را با «علم و عمد» انجام دهد كفاره ثابت است ولي در صورت «جهل يا نسيان» كفاره اي واجب نمي شود. ليكن در صيد حرم فرقي بين حالت عمدي و نسيان نيست بلكه در هر دو حال كفاره واجب مي شود، در اين حكم همه فقهاي مذاهب اسلامي، حنفيان، شافعيان،(1) مالكيان، حنابله و اماميّه، اتفاق دارند.

      و امّا مجاهد كه يكي از فقهاي اهل سنّت است مي گويد: به شرطي بر كشتن صيد، كفاره واجب مي شود كه يا فراموش كرده باشد در حال احرام است و يا در قتل آن دچار خطا شده باشد. بنابراين فديه مي دهد تا گناهش بر طرف شود. ولي اگر در هر دو صورت تعمّد داشته، كفّاره ندارد;(2) يعني در واقع عقوبت او بيشتر مي شود و با فديه، هيچ گاه گناهش برطرف نخواهد شد. وليكن داود ظاهري اصفهاني، فديه را فقط در صورت عمد واجب مي داند.(3)

      و به هر حال فقهاي مذاهب اسلامي، تفصيل بحث را در صيد و كفاره آن و حتي همه اقسام آن را نيز ذكر كرده اند، كه طالبان مي توانند به كتب مربوطه مراجعه نمايند. لازم به تذكر است كه ما اوّلاً براي طولاني نشدن بحث، متعرض آن موارد نشديم و ثانياً نيتجه اي هم در بر ندارد چون كساني كه در زمان كنوني به مكّه مشرّف مي شوند براي انجام اعمال و مناسك حج مي روند و نه براي صيد كردن حيوانات.


23 ـ كندن درخت يا گياهي كه در حرم روئيده باشد:

      يكي ديگر از محرمات احرام، كندن درخت يا گياه و حتّي خاري است كه خداي سبحان (بدون دخالت انسان) آن را آفريده است ولي كندن «اذخر» كه گياه معروفي در مكّه مي باشد، مانعي ندارد.

      البته در قطع كردن گياهي كه به دست انسان كاشته شده اختلاف است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاّم 2/182 ، الوجيز 1/128 ، اللباب 1/206 .

2 . المحلّي 7/215 ، المجموع 7/320 .

3 . الشرح الكبير 3/352 ، المحلّي 7/194 ، المغني 3/541 .



130


      اماميه، حنفيان و حنابله، قطع آن را جايز مي دانند و كفاره هم واجب نيست. ولي كندن آنچه را كه خداوند متعال آن را خلق كرده، موجب كفاره است. و لذا اگر درخت بزرگي را قطع كند، يك گاو و اگر كوچك باشد يك گوسفند بايد كفاره بدهد. اماميه و محمد بن ادريس شافعي بدان فتوا داده اند.

      حنفيان مي گويند: به اندازه قيمت آن درخت بايد قرباني كند.


دو نكته:

      الف: به اتفاق همه فقها، قطع كردن درخت و گياه خشك مانعي ندارد و موجب كفاره هم نمي شود.

      ب: و نيز به اتفاق فقها: محرم مي تواند شتر خود را رها كند تا از علف موجود در حَرَم بخورد.

      وليكن به فتواي ابوحنيفه: رها كردن شتر جايز نيست.


نكات تكميلي بحث:

      اوّل: به فتواي تمام فقهاي مذاهب، حكم زن و مرد در همه محرمات احرام يكي است و تنها در بعضي چيزها با هم فرق دارند مثلاً پوشيدن لباس دوخته، استفاده از كفش و پوشيدن سر براي زن جايز است; زيرا احرام او در صورت و دو دستش مي باشد. و به همين خاطر جايز نيست كه زنان صورت خود را بپوشانند، بلكه فقط مي توانند پارچه اي مقابل صورت خود آويزان كنند كه از اجنبي محفوظ باشند. (نبايد به صورت بچسبد)

      دوّم: آن فديه اي كه بر «محرم به احرام عمره» واجب مي شود، بايد آن را در مكّه ذبح كند، و اگر فديه در احرام حج واجب شده است، واجب است در مني ذبح كند و گوشت آن را به مؤمنان فقير، و يا وكلاي آنها بدهد. و اگر در مني فقير يا وكيل او پيدا نشود، مخيّر است بين كشتن در مكه يا مني و يا در شهر خودش ذبح كند و بر فقراي مؤمن انفاق كند.



131


      سوّم: مكروهات احرام:

      1 ـاحرام بستن در جامه سياه و رنگارنگ.

      2 ـاحرام بستن در جامه چركين در ابتداي احرام، ولي اگر در حال احرام چرك شود، بهتر است تا زماني كه محرم است براي شستن، از تن بيرون نياورد.

      3 ـحمام رفتن.

      4 ـماليدن بدن، با دست و يا با غير آن.






احـــكـام طـواف


      قبل از ورود، در بحث طواف و مسائل آن، لازم است ابتدا به فهرست مطالبي كه بايد مطرح شود، اشاره كنيم:

   1   ـ   انواع طواف.

   2   ـ   شرائط خارج از حقيقت طواف.

   3   ـ   شرائط داخل در حقيقت طواف.



132


   4   ـ   نماز طواف.

   5   ـ   مستحبات طواف.

   6   ـ   احكام طواف.




133


انـواع طـواف

      طواف حج بر چهار قسم است: 1ـ طواف قدوم. 2ـ طواف زيارت. 3ـ طواف وداع. 4ـ طواف نساء.


1 ـ طواف قــدوم

      طواف قدوم مخصوص آفاقي است، كه به هنگام وارد شدن به مكّه مكرّمه انجام مي دهد، وليكن طواف مكّي، فقط طواف افاضه (كوچ كردن) مي باشد.

      در هر حال از آنجا كه طواف قدوم بي شباهت به دو ركعت نماز تحيّت مسجد نيست، آن را «طواف تحيّت» نيز ناميده اند و بعضي آن را «طواف ورود» هم خوانده اند.

      بديهي است كه اين طواف، يكنوع تحيّت براي بيت الله خواهد بود، نه مسجدالحرام.

      سؤال: آيا طواف قدوم واجب است يا مستحب؟

      جواب: جميع فقها به استحباب آن فتوا داده، و براي اثبات رأي خويش، به عمل پيامبر استدلال كرده اند:

      «لانّه طاف حين قَدِمَ مكّة».

      «آنگاه كه پيامبر ـ ص ـ به مكّه وارد شد، خانه خدا را طواف كرد.»(1)

      و روي اين حساب گفته اند، در ترك اين طواف، فديه اي نيست، ولي به اعتقاد مالكيان: هركس اين طواف را ترك كند بايد كفاره بدهد.

      به فتواي جميع فقهاي اهل سنّت و اماميه: اگر حاجي طواف زيارت را فراموش كند، طواف قدوم از آن كفايت نمي كند. وليكن عدّه اي از پيروان مالك بن انس، به كفايت «طواف قدوم» از «طواف زيارت» فتوا داده اند. بنابراين بعيد نيست به نظر آنها،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كفاية الاخيار 1/639.



134


تنها يك طواف بيشتر واجب نباشد.


2 ـ طـواف زيــارت

      به اتفاق جميع فقها طواف زيارت از اركان حج است و چنانچه فوت شود حج از بين خواهد رفت و بدين جهت گفته اند: منظور از قول خداوند متعال «وليَطّوّفوا بالبيت العتيق».(1)همين طواف است.

      به هر حال اين طواف وظيفه حاجي است چه مكّي باشد يا آفاقي و زمان انجام آن هم، بعد از اعمال مني مي باشد.

      اين طواف را، طواف افاضه و حجّ نيز ناميده اند، كه هر كدام علّت خاصي دارد و ما هر يك از علت ها را جداگانه مطرح مي كنيم:

      طواف زيارت: علّت اينكه آن را «طواف زيارت» مي گويند آنست كه: چون حاجي بعد از آنكه اعمال مني را انجام داد، به مكّه رجوع كرده و بيت اِلهي را زيارت مي كند.

      طواف افاضه: علّت نامگذاريش به اين اسم آنست كه: حجاج بعد از انجام واجبات مني (رمي ـ قرباني، تقصير يا حلق) به مكّه برمي گردند (كوچ مي كنند) تا اعمال مكّه را انجام دهند و طبعاً يكي از اعمال آن، همين طواف است.

      طواف حج: و سرانجام علّت اينكه آن را طواف حجّ نامگذاري كردند: چون به اتفاق جميع فقها اين طواف ركني از اركان حج است و چنانچه حاجي ترك كند، حجّش باطل خواهد شد.


3 ـ طواف وداع

      طواف وداع آخرين عملي است كه آفاقي بهنگام خروج از مكّه انجام مي دهد،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج: 29 .



135


ولي در اينكه اين طواف واجب است يا مستحب، اختلاف است.

      اماميه و به پيروي از آنان مالكيان، به استحباب آن فتوا داده اند. بنابراين ترك آن موجب كفاره نيست.

      به فتواي حنفيان و حنابله، واجب است. و اگر كسي ترك كند حجش باطل نخواهد شد چون آنرا از اركان حج نمي دانند (بلكه واجب غير ركني است) وليكن بايد با قرباني كردن اين نقص را جبران كند.(1)

      و شافعي نيز در اين مسأله دو فتوا دارد: در يك مورد بر ترك آن، قرباني كردن را واجب مي داند و در ديگري به عدم لزوم آن حكم كرده است.

      و به اعتقاد اماميّه: اگر طواف زيارت را فراموش كند، طواف وداع از آن كفايت نمي كند، وليكن بقيه مذاهب (اهل سنّت) طبق نقل ابن رشد، در بداية المجتهد، معتقدند: اگر طواف زيارت را فراموش كرده باشد، طواف وداع از آن كفايت مي كند، چون زمان انجام طواف وداع، همزمان با طواف زيارت است و بنابراين كفايت مي كند. ولي طواف قدوم از طواف زيارت مجزي نيست، چون وقت اين دو با هم فرق مي كند.


4 ـ طـواف نساء

      اماميّه به وجوب طواف نساء در انواع مختلف حج «تمتع، قران، افراد و عمره مفرده» فتوا داده اند ليكن طواف نساء را در عمره تمتع واجب نمي دانند.

      و امّا اهل سنّت اصلاً طواف نساء را در حج، واجب نمي دانند، و معتقدند: بعد از طواف زيارت، زنان حلال مي شوند. روي اين حساب، حاجيان اهل سنّت و جماعت، بعد از طواف زيارت، طواف ديگري نخواهند داشت. و البتّه طواف قدوم را، فقط بر معتمر، به عمره مفرده لازم مي دانند.

      بنابراين طواف نساء در نزد اماميّه واجب است، و اگر ترك شود چنانچه ترك كننده زن باشد، مردان بر او حرام و اگر مرد باشد زنان و عقد آنها بر او حرام مي شوند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الام 2/180، الهداية 1/166 .



136


مگر آنكه خود يا نائبش مجدداً آنرا انجام دهند.

      حال اگر قبل از اينكه خود يا نائبش انجام بدهند، از دنيا برود، قطعاً وليّ او بايد بعد از مرگش انجام دهد.

      مسأله: به فتواي اماميّه: اگر كودك مميّز، اعمال حج را انجام دهد ولي سهواً يا جهلاً طواف نساء را بجا نياورد، اگر بخواهد بعد از بلوغ ازدواج كند، زنان بر او حلال نبوده و حتّي عقد كردن آنها هم حلال نيست، مگر اينكه خود يا نائبش انجام دهند. «دليل اين فتوا روايات است».

      مسأله: به فتواي اماميّه: اگر حاجي طواف وداع را انجام داده ولي طواف نساء را نياورده باشد قطعاً «طواف وداع» از «طواف نساء» كفايت نمي كند، زيرا طواف وداع مستحب و كفايت آن از واجب، نيازمند به دليل معتبر است و دليلي هم وجود ندارد.


اشــكال:

      اگر طواف وداع از طواف نساء كفايت نمي كند، پس چرا حديث اسحاق بن عمّار از امام صادق ـ ع ـ به كفايت آن تصريح مي كند.

«عن ابي عبدالله ـ ع ـ قال لَوْلا ما مَنَّ الله به علي النّاس مِنْ طواف الوادع لَرَجعوُا اِلي منازلِهم ولا ينبغي لَهُم اَنْ يَمُسُّوا نسائَهُم».

«امام صادق فرمود: اگر خداوند متعال در طواف وداع بر مردم منّت نمي گذاشت، هر آينه به خانه هايشان برمي گشتند در حالي كه شايسته نبود زنان خود را لمس كنند.»

      جواب: گرچه ظاهر اين حديث، كفايت طواف وداع از طواف نساء را مي فهماند، و علي بن بابويه نيز، به نقل مرحوم صاحب جواهرالكلام، به آن فتوا داده ولي در هر حال اشكالاتي دارد.

      اولاً: سند حديث ضعيف است، بنابراين اعتباري ندارد.

      ثانياً: اين حديث قادر نيست با احاديثي كه طواف نساء را واجب مي دانند معارضه و مبارزه كند.



137


      ثالثاً: در نسخه هاي كتب روائي نيز اختلاف است، زيرا وسائل الشيعه، كلمه «طواف الوادع»، و مرحوم كليني در كافي، واژه «طواف النّساء» را، ضبط كرده اند، بنابراين نتيجه مي گيريم كه طواف نساء واجب است.

      سؤال: در حج اِفراد، چند طواف واجب است؟

      جواب: تمامي فقهاي مذاهب حنفيه، مالكيه، شافعيّه و حنابله، به يك طواف در حج افراد رأي داده اند كه همان طواف حج باشد وليكن اماميه به وجوب دو طواف فتوا مي دهند، طواف حج و طواف نساء.

      و دليل اين فتوا، ادلّه خاصه اي است كه از ائمّه معصومين ـ ع ـ رسيده و بنظر شيعه حجّت است.

      سؤال: در حج قران چند طواف لازم است؟

      جواب: در عدد طواف حج قران اختلاف است: محمد بن ادريس شافعي، مالك، احمد بن حنبل و ابوثور به يك طواف فتوا داده اند.(1)ولي به نظر ابوحنيفه، دو طواف واجب است يكي براي عمره و ديگري بخاطر حج قران. ثوري، اوزاعي، و ابن ابي ليلي نيز، فتواي وي را اختيار كرده اند.(2)


اسـتدلال:

      كساني كه به دو طواف فتوا داده اند چنين استدلال كرده اند: «حج» و «عمره» دو عبادت مستقل هستند كه حاجي بين اين دو، مقارنه ايجاد كرده و از شرائط هر يك از اينها آن است كه: اگر منفرد و جداگانه بيايند احكامشان هم جداگانه است و هرگاه با هم اجتماع كنند، باز هم از جهت احكام با هم فرق دارند; يعني هر كدام عمل مخصوص به خود را دارند. بنابراين در حج قران دو طواف واجب است.

      اماميه نيز در حج قران و عمره مفرده آن، به دو طواف، فتوا داده اند: «طواف زيارت» و «طواف نساء».


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد ج 1 ص 344 .

2 . بداية المجتهد ج 1 ص 344 .



138


      بهرحال معلوم شد كه هر يك از حج و عمره، در مسأله مورد بحث، احكامي مخصوص به خود دارند و طبعاً دو طواف هم دارند.

      سؤال: در حج تمتع چند طواف واجب است؟

      جواب: اماميّه در حج تمتع سه طواف را واجب مي دانند:

      1 ـ طواف عمره; كه ركن است و چنانچه در آن اخلال شود، عمره اش باطل خواهد شد.

      2 ـ طواف حج; اين هم ركن است و بدون آن، حج باطل خواهد بود.

      3 ـ طواف نساء; واجب است ولي ركن نيست، بنابراين بدون طواف نساء حج صحيح است، ولي ذمّه حاجي همچنان مشغول است تا زماني كه آنرا انجام بدهد وگرنه زنان بر او حلال نخواهند بود.

      و امّا اهل سنّت در حج تمتع دو طواف را واجب مي دانند يكي براي عمره و ديگري براي حج كه در روز عيد بعد از اعمال مني انجام مي شود وليكن طواف نساء را منكر و آن را از واجبات حج نمي دانند.

شرائطي كه خارج از حقيقت طواف هستند:

      شرائطي كه از حقيقت و ماهيّت طواف خارج است، پنج قسم مي باشد.

شرط اوّل: طهارت از حدث اكبر و اصغر:

      طبق اين شرط، طواف جنب، حائض، نفساء و بيوضو باطل است. و دليل بر اين طهارت سيره نبيّ مكرّم اسلام ـ ص ـ است. زيرا حضرت، هرگاه كه مي خواست طواف كند اوّل وضو مي گرفت و سپس طواف مي كرد، و نيز مي فرمود: «خذوا عنّي مناسككم»; يعني «مناسك خود را از من بياموزيد.»

      و نيز فرمود:

«الطواف بالبيت صلاةٌ اِلاّ اَنّ الله اَحلَّ فيه النّطق و قال لا صلوة اِلاّ بطهور».(1)

«طواف به خانه خدا نماز است منتهي نمازي است كه صحبت كردن در آن مانعي ندارد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن بيهقي 5/85 ، سنن الدارمي 2/44 ، تهذيب 2/140 ، مَنْ لايحضره الفقيه 1/22 .



139


(برخلاف نمازهاي معمولي) و فرمود نماز واقعي آن نمازي است كه با طهارت باشد».

      تذكّر: اماميه، مالكيان شافعيان، اوزاعيه و حنابله، طهارت از حدث اكبر و اصغر را در طواف واجب مي دانند وليكن حنفيان به اشتراط طهارت فتوا نداده و معتقدند: بدون طهارت نيز، طواف صحيح مي باشد، منتهي بايد كفاره بدهد. و لذا در توضيح ادّعاي خود مي گويند: اگر با حدث اصغر طواف كند بايد يك گوسفند كفاره بدهد وليكن در حال جنابت و حيض، بايد يك شتر قرباني كند، و علاوه بر آن، تا زماني كه در مكّه است بايد طواف را اعاده نمايد.


استـدلال:

      استدلال قائلين به شرطيت طهارت، به چند روايت از رسول اكرم ـ ص ـ است كه قول و سيره او را بيان مي كند:

1 ـ «روي انَّ رسول الله ـ ص ـ قال لاسماء بنت عميس الّتي كانت حائضاً: اِصنعي ما يَصنعُ الحاجّ غير اَنْ لا تَطوُ في بالبَيْت.»(1)

«نقل شده كه پيامبراكرم ـ ص ـ به اسماء بنت عميس كه در حال حيض بود فرمود: هر كاري كه همه حاجيان انجام مي دهند تو نيز بجا بياور، فقط طواف بيت را انجام نده.»

2 ـ «ما روي عَنْهُ ـ ص ـ انّه لمّا اراد اَنْ يطوف توضّأ ثم طاف و كان يقول: خذوا عني مناسككم».

«روايت شده: هرگاه رسول خدا ـ ص ـ مي خواست طواف كند ابتدا وضو مي گرفت و سپس طواف مي كرد و مي فرمود مناسك خود (دستورات زيارت خانه خدا) را از من بياموزيد.»

3 ـ «ما روي عنه ـ ص ـ انّه قال الطواف بالبَيْت صلاة و قال لا صلوة اِلاّ بطهور».

«يعني طواف به بيت الهي نماز است و فرمود نماز بدون طهار نماز نيست.»

      و امّا كساني كه طهارت را شرط نمي دانند به اجماع تمسك كرده اند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . البداية والنهاية 1/343 .



140


      مي گويند: به اجماع همه فقها، در سعي بين صفا و مروه طهارت شرط نيست، روي اين حساب هيچ مانعي ندارد كه در طواف هم همين حرف را بزنيم.


مسـائـل لازم:

      الف: به فتواي اماميّه، عبور كردن از مسجدالحرام و مسجدالنّبي ـ ص ـ براي حائض و جنب جايز نيست، تا چه رسد به اينكه در آنها توقف نمايد، ولي از غير اين دو مسجد اشكالي ندارد.

      ب: به فتواي اماميه: اگر كسي بدون وضو طواف نمايد و به شهر خود برود بايد برگردد و طواف را در صورت امكان اعاده نمايد. و اگر ممكن نيست بايد نايب بگيرد، تا از طرف او طواف انجام دهد. ولي به اعتقاد ابوحنيفه اشكالي ندارد و تنها بايد كفاره اي بدهد كه جبران طواف كند.

      ج: طهارت از حدث اكبر و اصغر در طواف واجب، شرط است. ولي در طواف مستحب اين طهارت شرط نيست يعني مي تواند بدون وضو طواف كند البتّه كسي كه محدث به حدث اكبر است مانند جنابت و حيض، حرام است به مسجدالحرام داخل شود و خانه خدا را طواف كند.

      د: كسي كه از طهارت با آب معذور است. (بخاطر مرض و غير آن) آيا مي تواند با تيمم طواف كند يا نه؟ ظاهراً تيمم جايگزين طهارت با آب مي شود، بنابراين اگر جنب باشد و بخاطر عذري نتواند غسل كند، وظيفه او تيمم است. ولي در غير جنابت بايد وضو بگيرد و طواف كند.

      هـ : اگر در طواف نسبت به طهارت يا حدث شكّ نمايد وظيفه اش مثل كسي است كه، نسبت به حدث و يا طهارت در نماز شك نموده است. يعني اگر بعد از يقين به طهارت، در حدث شكّ كرد، بنا را بر طهارت مي گذارد. و با استصحاب طهارت، طوافش صحيح خواهد بود.

      و اگر بعد از يقين به حدث، در طهارت شك نمايد، بايد استصحاب عدم طهارت



141


نموده و خود را طاهر كند.

      و امّا استصحاب عدم طهارت بدينگونه است: طواف كننده يقين دارد محدث است وليكن بعد از حدث، در طهارت شك مي كند در اينجا بايد استصحاب حالت سابقه; يعني عدم طهارت بنمايد. و چنانچه بعد از طواف، در طهارت شك نمايد، نبايد به شكّ خود اعتنا كند، و ان شاءالله طوافش صحيح مي باشد و دليل صحّت آن، قاعده فراغ است. به دليل اينكه: يقيناً ذمه مكلف به طواف مشغول بوده، حال كه آنرا انجام داده، شك مي كند كه طهارت داشته يا نه؟ قاعده فراغ، به فراغت ذمّه او حكم مي كند.

شرط دوّم: طهارت بدن و لباس.

      كسي كه قصد طواف خانه خدا را دارد بايد لباس و بدنش پاك باشد، چنانچه اين شرط در نماز هم لازم است.

      اماميه، شافعيان، مالكيان و حنبليان به اعتبار اين شرط فتوا داده اند. وليكن حنفيان طهارت بدن و لباس و مكان را، سنّت مؤكّده مي دانند، و لذا به نظر آنها اگر با لباسي كه تمام آن نجس است طواف كند فديه اي بر او واجب نيست.


شرط سوّم: ستر عورت

      به اتفاق جميع فقها، كسي كه مي خواهد طواف كند، واجب است عورت خود را بپوشاند، هر چند كسي او را نبيند. بنابراين طواف عريان باطل خواهد بود.

      شرط لباس طواف: اماميه براي لباس طواف، شرائطي قائل هستند.

      1 ـ پاك و غير غصبي باشد. 2 ـ از اجزاء حيوان غير مأكول اللحم نباشد (يعني از پشم و پوست حيوانات حرام گوشت تهيّه نشده باشد). 3 ـ از حرير و طلا نباشد، همچنانكه اين شرائط در لباس نمازگزار هم واجب است.

      و حتّي بعضي از فقهاي اماميّه مسأله طواف را از نماز سخت تر گرفته اند، بدين معني: خوني را كه به اندازه يك درهم بغلي باشد، در لباس نمازگزار موجب بطلان نمي دانند ولي وجود همين مقدار را بهنگام طواف جايز نمي دانند.



142


شرط چهارم: ختنه كردن در مردان

      طبق فتواي اماميه كسي كه ختنه نشده، مرد باشد يا كودك، طوافش صحيح نيست. بنابراين اگر بچّه اي را كه ختنه نشده، پس از آنكه سر پرستش او را احرام بست، حال چه خودش طواف كند و يا وليّ و سرپرست او و يا شخص ديگري، او را طواف دهد جايز نيست بعد از بلوغ ازدواج كند مگر آنكه عمره مفرده اي انجام دهد. و حتي اگر براي رفع حرمت ازدواج، خودش در صورت امكان، و يا نائبش در صورت عدم امكان، طواف نساء را انجام بدهند، باز هم فايده اي ندارد، زيرا ختنه شرط صحّت همه طواف هاست و بدون ختنه، طواف حجّ فاسد خواهد بود.


شرط پنجم: نيّت خالص براي خداوند متعال

      اماميّه و حنابله نيت خالص و بي پيرايه، براي خداوند را در طواف شرط مي دانند. وليكن مالكيان، حنفيان و شافعيان، نيّت مخصوص را شرط نمي دانند بلكه نيّت عام را در صحّت طواف كافي مي دانند.

      تمام شرائطي كه ذكر شد در هر طواف واجبي معتبر است، خواه طواف عمره تمتّع يا عمره مفرده، يا حج تمتع و حج افراد و يا حج قران باشد. به هر حال ما از اين شرائط به شروط خارجي طواف تعبير كرديم، زيرا همه اينها خارج از اعمال طواف هستند. و اكنون اجزاء داخلي طواف را، كه از آنها به واجبات طواف تعبير كرده ايم، شرح خواهيم داد. به عبارت ديگر چگونه و با چه شرائطي بايد طواف را انجام داد، كه اگر خلاف آن عمل شود، طواف باطل خواهد بود.


شرائط داخل در حقيقت طواف:

      شروطي كه در حقيقت و تحقق طواف به شكل صحيح، دخالت دارد هفت قسم است:



143


شرط اوّل:

      از حجرالاسود شروع كند و به همان جا نيز ختم كند، و چنانچه به اين شكل عمل كند يك شوط حساب مي شود و اگر از غير حَجَرالاسود شروع، و به غير آن هم ختم كند، صحيح نيست. بديهي است كه تمام مذاهب اسلامي اين شرط را معتبر مي دانند.

      فقهاي اسلام در حصول آغاز و ختم طواف به حجرالاسود، محاذات (يعني رو به رو بودن) عرفي را كافي مي دانند بدين معني: اگر اوّلين جزء از بدن انسان، در شروع و ختم طواف، رو به روي اولين جزء حجرالاسود باشد كافي است...


شرط دوّم:

      خانه كعبه در طرف چپ او باشد; بنابراين اگر بر خلاف آن طواف كند، يعني خانه كعبه را در طرف راست خود قرار دهد، طوافش باطل خواهد بود در اين مورد هم مثل شرط اوّل، نظر عرف كفايت مي كند، يعني اگر عرف بگويد: خانه در طرف چپ او واقع شده كافي است و طبعاً انحراف مختصر، تا زماني كه صدق عرفي محقق باشد، ضربه اي به طواف نمي زند. به اين شرط اماميه و بقيّه مذاهب نيز رأي داده اند.


شرط سوّم:

      داخل كردن حِجْر اسماعيل ـ ع ـ در طواف، حاجي بايد حجر را، در طرف چپ خود قرار داده و دور آن طواف كند و هرگز نبايد داخل حجر شود، بنابراين اگر ما بين حجر اسماعيل و خانه خدا طواف كند يعني بيت را در طرف چپ و حجر را در طرف راست قرار دهد، طوافش باطل و بايد آن را اعاده كند البته در صورتي كه فقط يك شوط باشد. ولي كساني كه به داخل بودن حجر اسماعيل ـ ع ـ در طواف فتوا داده اند، مي گويند:

      «طاف النّبي خارج الحجر.» «پيامبر بيرون از حجر طواف كرد.»

      در انتهاي اين شرط به دو نكته اشاره مي كنيم:



144


الف: حجر اسماعيل ـ ع ـ خانه آن حضرت بوده است.

ب: اسماعيل ـ ع ـ ، مادر بزرگوارش هاجر را در اين مكان دفن كرده است، و چون دوست نداشته، آنجا را لگد كنند، آن را سنگ چيني كرد.


شرط چهارم:

      خروج طواف كننده از خانه و آنچه از خانه حساب مي شود; بايد جميع بدن از بيت و حجر اسماعيل هر چيز ديگري كه از خانه حساب مي شود، خارج باشد، بنابراين طواف كساني كه داخل بيت و يا روي ديوار حجر و يا روي شاذروان كعبه هستند صحيح نيست.

      (شاذروان به آن قسمتي گفته مي شود كه بعد از بناء جديد خانه خدا، باقي مانده و در واقع باريكه اي است كه در اطراف خانه وجود دارد.)

شرط پنجم:

      طواف ما بين بيت و مقام ابراهيم باشد; مقام ابراهيم ـ ع ـ همان سنگي است كه اثر قدم آن حضرت، بر آن باقي مانده، زيرا ابراهيم ـ ع ـ به هنگام ساختن خانه، بر آن مي ايستاد.

      بهرحال اگر مقام ابراهيم را داخل مطاف كند، طواف باطل است و بلكه واجب است مقام را در طرف راست و خانه خدا در طرف چپ قرار دهد. و نيز مسافتي كه ميان خانه و مقام ابراهيم ـ ع ـ است، در همه اطراف خانه بايد رعايت شود. و طواف كننده در همه اطراف خانه نبايد بيشتر از 5/26 ذراع از خانه خدا دورتر باشد.

      و اگر خارج از اين مقدار در جميع جهات طواف كند، به فتواي بسياري از فقهاي شيعه، بايد اعاده كند و در غير اين صورت باطل خواهد بود.

      دليل كساني كه به بطلان طواف (در اين صورت) فتوا داده اند: حديثي است كه ضعف آن با عمل اصحاب جبران مي شود ولي عدّه اي از فقهاي اماميه با ردّ اين خبر به حديث صحيحي تمسك كرده اند كه معناي آن عدم بطلان طواف در بيشتر از اين مقدار



145


است.

      گرچه به اين عدّه نيز اشكال شده به اينكه: خبر صحيحي كه شما به آن استدلال كرده ايد، از نظر اصحاب اعتباري ندارد يعني هر چند، خبر صحيح است ولي در هر حال اصحاب به آن عمل نكرده اند. وليكن اين عدّه جواب مي دهند: عمل نكردن اصحاب موجب شكست و ضعف حديث صحيح نمي شود.

      فقهاي مذاهب حنفي، مالكي، شافعي و حنبلي نيز مطابق نظريه دوّم فتوا داده اند و لذا حصني شافعي در كتاب(1) خود چنين مي گويد:

      «مِنْ واجبات الطواف اَنْ يقع في المسجد حتّي لَوْ طاف في الاَروقة جاز.»

      «يكي از واجبات طواف اين است كه در مسجد واقع شود، حتّي اگر در رواقهاي مسجد نيز باشد صحيح خواهد بود.»

      و همينطور ابن جزيّ مالكي در كتاب خود(2) وقتي از واجبات طواف بحث مي كند چنين مي گويد:

      «والخامس اَنْ يطوف بداخل المسجد.»

      «شرط پنجم طواف آن است كه در داخل مسجد باشد.»

      بنابراين اهل تسنن حدود طواف را مقيّد به 5/26 ذراع نكرده اند.


شرط ششم:

      هفت بار دور خانه خدا بچرخد. جميع فقها متفق هستند كه: طواف كننده بايد هفت بار دور خانه خدا بچرخد. يعني از حجرالاسود شروع و به آن هم ختم كند. يعني از هر جاي حجرالاسود كه شروع كرد (اوّل، آخر و يا وسط آن) بايد به همانجا نيز ختم كند كه در اين صورت يك طواف حساب مي شود.

      بديهي است كه بين هفت شوط نبايد فاصله بيفتد چون اتصال در اشواط طواف، شرط صحّت آن است. و لذا نبايد عمل منافي با موالات انجام بگيرد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كفاية الاخيار 1/136 .

2 . القوانين الفقهيه ص 89 .



146


      اماميّه، مالكيان و حنابله: به موالات فتوا داده اند. وليكن حنفيان و شافعيان موالات (پي درپي بودن هفت شوط) را سنّت مي دانند. و طبق اين فتوا، اگر بودن عذر فاصله زيادي بين طواف ايجاد شود، طواف صحيح و مي تواند دوباره از همانجا شروع كند.

      و امّا به فتواي ابوحنيفه، بنا به نقل علاّمه حلّي در تذكرة، اگر چهار شوط را انجام داده و سپس طواف را ترك كرده چنانچه در مكّه باشد، لازم است طواف را تمام نمايد و اگر از مكّه بيرون رفته با قرباني كردن جبران مي كند.

      و بالاخره اماميّه: موالات را در طواف واجب، شرط مي دانند ولي در طواف مستحب به اين شرط قائل نيستند.


شرط هفتم:

      پياده طواف كند; حنفيان و حنابله به اين شرط فتوا داده اند ولي اگر نتوانست، سواره طواف كند.(1)

      ولي عدّه زيادي از اماميه، شافعيان و مالكيان: به عدم وجوب آن فتوا داده و حتي جماعتي از اماميه معتقدند كه از روي اختيار نيز مي توان سواره طواف كرد.

      و دليل آنان كه طواف سواره را، تجويز كرده اند، اين است كه: رسول خدا ـ ص ـ سوار بر مركب (چارپا) طواف كرد; «لانّ رسول الله ـ ص ـ طاف علي راحلتِهِ.»


نماز طـواف:

      نماز طواف همانند نماز صبح دو ركعت است كه به احتياط واجب بايد پشت مقام ابراهيم ـ ع ـ بجا آورده شود و اگر پشت مقام امكان نداشت، در هر يك از دو طرف (نزديك مقام) بخواند كافي است و در غير اين صورت در هر كجاي مسجدالحرام بخواند مانعي ندارد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المبسوط 4/45 ، بدايع الصنايع 2/130 .



147


      سؤال: آيا نماز طواف واجب است يا مستحب؟

      جواب: بعضي ازفقهاي مذاهب مانند شافعيان(1) ـ بنا بر قولي ـ و حنابله، به عدم وجوب آن فتوا داده اند.

      اينان به حديثي از پيامبر اسلام ـ ص ـ استدلال كرده اند كه فرمود:

      «خمسُ صلوات في اليوم والليله فقال هل عَليَّ غَيْرها قال: لا اِلاّ اَنْ تطوَّع.»(2)

      «پنج نماز در شبانه روز واجب است، فردي سؤال كرد يا رسول الله آيا غير از اين هم بر من واجب است؟ فرمود: خير، مگر اين كه خودت بخواهي.»

      و اضافه مي كنند: از اين خبر و نمونه هاي آن استحباب نماز طواف استظهار مي شود.

      وليكن تعداد ديگري از فقهاي اسلام مانند: اماميه، اوزاعيه، ثوريه، مالكيان، حنفيان و شافعيان به وجوب نماز طواف فتوا داده اند. كه دليلشان اوّلاً آيه شريفه است:

      «و اتّخذوا مِن مقام ابراهيم مصلّيً.»(3) «مقام ابراهيم را نمازگاه خويش گيريد.» زيرا در اين آيه امر شده است كه در مقام ابراهيم نماز گزاريد و امر نيز بر وجوب دلالت مي كند.

      و ثانياً روايتي از پيامبر اسلام ـ ص ـ :

«و بما روي عن رسول الله انّه ـ ص ـ طاف بالبيت سبعاً و صلّي خلف المقام ركعتين و قال خذوا عنّي مناسككم.»(4)

«از پيامبر روايت شده كه حضرت هفت بار دور خانه خدا طواف كرد و سپس پشت مقام دو ركعت نماز خواند و فرمود: مناسك حج خود را از من بياموزيد.»


مستحبات طواف:

مستحبات طواف نزد اماميه چنين است:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الوجيز 1/118 ، نيل الاوطار 1/134 .

2 . كفاية الاخيار 1/139 .

3 . بقره 125 .

4 . بداية المجتهد 1/341 .



148


   1   ـ   مقابل حجرالاسود بايستد، مشغول خواندن دعا، قرائت سوره قدر و ذكر          خدا باشد.

   2   ـ   در راه رفتن با آرامش راه برود.

   3   ـ   لمس و اشاره كردن به حجرالاسود و در صورت امكان در هر شوط آن را          ببوسد.

   4   ـ   لمس كردن اركان خانه كعبه و بوسيدن آنها.

   5   ـ   لمس كردن مستجار در شوط هفتم. (مستجار در پشت كعبه و نزديك          ركن يماني واقع شده است.)

   6   ـ   نزديك شدن به خانه خدا... و امور ديگري كه در روايات آمده است.

      و امّا مستحبات در نزد بقيه مذاهب چنين است:

   1   ـ   در آغاز طواف روبروي حجرالاسود بايستد، تهليل (لاالهَ اِلاّ الله) و          تكبير بگويد، دستها را به شكلي كه تكبيرة الاحرام مي گويد بالا ببرد.

   2   ـ   با دستان خود حجرالاسود را لمس كند.

   3   ـ   بدون صدا آن را ببوسد.

   4   ـ   در صورت امكان گونه اش را بر حجرالاسود قرار دهد و اگر چنين چيزي          ممكن نباشد، آن را لمس كند.

   5   ـ   خواندن دعاهاي مختلف به هر اندازه كه ميل دارد.


استحباب اضطباع در طواف

      «اضطباع» آنست كه وسط ردا (لباس احرام، همان قسمتي كه روي شانه قرار مي گيرد) را زير گودي بغل سمت راست قرار دهد و دو طرف آن را بر شانه چپ بيندازد.

      حنفيان، شافعيان و حنابله، طبق نسبتي كه به آنها داده شده است، به استحباب اضطباع فتوا داده اند ولي به مالكيان چنين چيزي نسبت داده نشده است.(1)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 1 ، ص 656 ، المغني لابن قدامه، ج/3 ، ص 391 چاپ دارالفكر   (بيروت).



149


استحباب رَمَل در اثناء طواف:

      معناي لغوي «رَمَل»; «به سرعت راه رفتن (نه با جستن و پريدن) در حالي كه فاصله قدمها به يكديگر نزديك باشد.»

      اماميه، مالكيان،(1) حنفيان، شافعيان و حنابله،(2) به استحباب طواف رمل در طواف قدوم، به ويژه در سه شوط اوّل فتوا داده اند.


احكـام طواف و مسائل آن

      گرچه طواف، مسائل زيادي دارد وليكن در اين مبحث به ذكر چند مسأله اكتفا مي كنيم.


مسئله اوّل:

      اگر زن در اثناء طواف حائض شود، چنانچه شوط چهارم يا بيشتر را آورده باشد; اگر در عمره تمتع است بايد همانجا طواف را قطع كند، و بقيّه اعمال واجب را كه عبارت از سعي و تقصير است انجام دهد، سپس منتظر بماند تا پاك شود، آنگاه كه پاك شد، هر مقدار از طواف را كه باقيمانده انجام مي دهد، و به دنبال آن نماز طواف را هم مي خواند.

      بديهي است كه بعد از اتمام طواف و نماز آن، اعاده سعي بين صفا و مروه بر او واجب نيست. و چنانچه حيض قبل از تمام شدن شوط چهارم (يعني در اوّل، دوّم، سوّم و حتي در اثناء شوط چهارم) حادث شود. فوراً بايد طواف را قطع نموده و از بيت خارج شود و منتظر بماند، چنانچه قبل از وقوف به عرفات پاك شد بايد طواف را بطور كامل بياورد، و بعد از آن نماز طواف را هم بخواند و پس از نماز بين صفا و مروه سعي كند و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قوانين الفقهيه ص 89 .

2 . بداية المجتهد 1/340 .


| شناسه مطلب: 75432