بخش 3
دو ) فضل و رحمت فصل سوّم اسرار عرفانی احرام اسرار احرام یک ) دوری از معاصی دو ) حرمت کعبه سه ) جذبه چهار ) حضور پنج ) سفر معنوی اسرار میقات یک ) کندن لباس معصیت دو ) زیارت خدا اسرار واجبات احرام اسرار نیت یک ) هجرت باطنی و اخلاص دو ) قصد تحول اسرار تلبیه یک ) پاسخ به دعوت خدا
|
50 |
|
كسي كه كعبه را عمداً نجس كند چگونه است ؟ امام ( عليه السلام ) فرمود : « كشته مي شود . » ( 1 )
اين يك حكم فقهي است كه در هيچ جاي ديگري نظير ندارد ، ولي نشان از واقعيتي دارد . اين واقعيت چيزي جز شكوه و عظمت و جلال الهي نيست كه در كعبه به ظهور رسيده است . خداوند نسبت به خانه اش حساس است و بي ادبي به آن را به هيچوجه تحمل نمي كند .
حكم مشابه ديگري هم وجود دارد كه در مباحث پيشين گذشت ؛ مشرك از آنجا كه نجس است ، حق نزديك شدن به خانه خدا را ندارد ، طواف براي او جايز نيست ، علت آن آيه برائت است . خداوند و رسول او از مشركين برائت جسته اند ، ( 2 ) لذا حق نزديك شدن به خانه خدا را ندارند . از سوي ديگر طواف خانه خدا به صورت برهنه حرام است . ( 3 )
دو ) فضل و رحمت
كعبه مظهر رحمت خداست . جمال و كرم الهي در خانه خدا نمودار است . اين بُعد كعبه ، نمود و ظهور بيشتري دارد و در دين نسبت به آن بيشتر توجه شده است . كعبه انسان ها را شفاعت مي كند ، كعبه اولين عبادتگاه روي زمين است ، خانه خدا ، كريم ترين خانه هاي دنياست ، خداوند بهوسيله كعبه بندگانش را به بندگي فراخواند ، كعبه وسيله بخشش گنهكاران است ، كسي كه به كعبه نگاه كند به بهشت خيره شده است و كعبه خيمه اي از نور الهي است كه زمين را روشن كرده است : ( وَأَشْرَقَتِ اْلأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها ) . ( 4 )
برگزيده خدا
خداوند از زمين خودش خانه خودش را براي خودش برگزيد . امام جعفر صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان ، ص469
2 . توبه : 1
3 . تفسير قمي ، ص258 ؛ تفسير عياشي ، ج2 ، ص75
4 . زمر : 69
|
51 |
|
« خداوند سه چيز را محترم شمرده است به گونه اي كه هيچ چيز مانند آن نيست ؛ يكي كتاب ، ديگري عترت و سومي بيت اوست كه راضي نيست احدي به غير آن توجه كند . » ( 1 )
خداوند اهل انتخاب است . اگر به آيات قرآن كريم رجوع كنيم مي بينيم كه خداوند از طبيعت ، چيزهايي را مثل آسمان ها ، زمين و آب را برگزيده است . همچنين از گياهان و درختان اموري نظير زيتون ، انجير و خرما را و از ميان حيوانات به جانوراني مثل مورچه ، زنبور عسل و شتر اشاراتي دارد . اما مهم ترين گزينش خدا در باب انسان است . پرورگار عالم از ميان تمام مخلوقات و كائنات ، انسان را برگزيد و همه چيز را مسخر او نمود و همه چيز را براي انسان آفريد . اين انتخاب اول خداست و از اين روست كه انسان ها لياقت پيدا كردند تا مخاطب خدا باشند : ( يا ايها الناس ) .
خداوند ازميان انسان ها دست به انتخاب دومي زد و آنها مؤمنان هستند . مؤمنين مخاطبين خاص خدايند : ( يا أيُّها الّذينَ آمَنُوا ) ؛ خداوند از ميان انسان هاي مؤمن برگزيدگان ديگري هم دارد :
( إِنَّ اللهَ اصْطَفي آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَي الْعالَمِينَ ) ( 2 ) ؛
« خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را برجهانيان برتري داد . »
اما خداوند انتخاب چهارمي هم دارد : او از ميان انبياء ، رسول خاتم ( صلّي الله عليه وآله ) را براي خودش برگزيد و از اين رو او را ملقب به « مصطفي » نمود . حاصل آن كه خداي سبحان از انسان ها مصطفي را و از زمين كعبه را برگزيد .
آمرزش گناهان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . معاني الاخبار ، ص118
2 . آل عمران : 33
|
52 |
|
يكي از اسرار عرفاني خانه خدا اين است كه كعبه جايگاه مغفرت است . خانه خدا گناهان انسان را پاك مي كند و بشر را به سرمنزل مقصود نزديك مي سازد . گناه ربط و نسبتي با شيطان دارد . شياطين رهزنان حقيقت اند ، آنها لحظه به لحظه سر راه هدايت انسان كمين مي كنند و براي او موانعي فراهم مي كنند . اگر شهوت بر انسان غالب شد و گناه يا خطايي رخ داد ، خداوند براي آن تمهيد فراهم نموده است ؛ تمهيد خدا خانه خداست ، چنان كه اين امر را نخستين بار به آدم ( عليه السلام ) نشان داد . توبه آدم در جوار خانه خدا پذيرفته شد .
وقتي حضرت آدم ( عليه السلام ) مرتكب خطا شد و خداوند او را به زمين فرستاد حضرت آدم ( عليه السلام ) به سوي خانه كعبه رفت و همان طور كه ديده بود ملائكه دورِ عرش طواف مي كنند ، او نيز هفت مرتبه پيرامون خانه كعبه طواف نمود ، سپس نزد مستجار توقف نمود و فرياد زد « رَبِّ اغْفِرْ لِي » ، درپاسخ ندا آمد :
« يا آدَمُ قَدْ غَفَرَ اللهُ لكَ »
و حضرت آدم ( عليه السلام ) فرمود :
« يَا رَبِّ وَلِذُرِّيَّتِي » .
در پاسخ ندا آمد :
« يَا آدَمُ مَن باء بِذَنبِهِ مِن ذُرِّيَّتِكَ حَيثُ بُؤْتَ أنتَ بِذَنْبِكَ هَهُنا غَفَر اللهُ لَهُ » ؛
« اي آدم ! هر فردي از فرزندانت كه مانند تو در خانه كعبه با اعتراف به گناهش به سوي خدا برگردد ، خداوند او را مي بخشد . » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . همان ، ص119
|
53 |
|
مصافحه با خدا
كعبه دست خدا روي زمينِ خداست و خدا با آن با بندگانش مصافحه مي كند ، چنان كه بندگان او هم با كعبه دست به دست خدا مي دهند و با او مصافحه مي كنند . اين ، مضمون حديثي است كه از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده است : « إِنَّهُ يَمِينُ اللهِ فِي أَرْضِهِ يُصافِحُ بِهَا خَلْقَهُ » . ( 1 ) دست دادن با خدا دوگونه است ؛ گاهي انسان به خدا دست مي دهد و گاهي خدا با بنده اي مصافحه مي كند . قصه كعبه چنان رفعت و منزلتي دارد كه وسيله اي است براي دست دادن خدا با بندگان .
پيداست كه از اين مصافحه و دست خدا ، قرب و انس مراد است . ارتباط بنده با خدا ممكن است با حجاب هاي متعددي همراه باشد ، اما در شرايطي از حجاب ها كاسته و قرب انسان با خدا بيشتر مي شود . كعبه انسان را به خدا نزديك مي كند و كعبه محل قرب و انس به آسمان و خداست .
هوس را سوي قربانگاه بردند * * * هوا را در كف مسلخ سپردند
شنيدم از خدا لبيك لبيك * * * به شادي دست رحمت را فشردند
در حديث مي خوانيم كه مستحب است انسان به ديدار حاجي برود و با او مصافحه كند ، زيرا مصافحه با او مصافحه با حجرالاسود و كعبه است . ( 2 ) سرّ اين عمل مستحبي آن است كه حاجي با كعبه ـ كه دست خداست ـ مصافحه كرده و مصافحه با او مصافحه با خداست . داستان مصافحه با كعبه و خداي كعبه ، اشاره به انس و دلدادگي با او دارد . خدا به بنده اش نزديك است و بنده اش را به جوار خود فرا مي خواند :
( وَإِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي ) ( 3 ) ؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . محجة البيضاء ، ص154 ، حديث 4
2 . به نقل از : ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، ص74
3 . بقره : 186
|
54 |
|
« چون بندگان من درباره من از تو پرسند من نزديكم و به نداي كسي كه مرا بخواند پاسخ مي دهم پس به نداي من پاسخ دهند . »
انس و قرب با او براي انسان آسايش و سرور مي آورد ، بي قراري ، نشاط ، اميد و معرفت در پي انس و قرب با حق پديد مي آيد . انس ، آرامشي از انسان مي ستاند و آرامش واقعي به جاي آن مي نشاند . خواجه عبدالله انصاري مقام انس با حق را چنين به وصف مي كشد :
« انس آسايش است و آرام به نزديك دوست ، و آن سه تن راست : مريد [ صادق ] را كه اميد شنود و عارف را كه نشان ياود ، محبّ را كه فرا مُراد نگرد . اما مريد صادق را كه اميد شنود وي را سه نشان است كه پديد آيد : حلاوت خدمت و بر همه جانوران شفقت و اخلاص دعوت . اما عارف كه نشان يابد در وي سه نشان پديد آيد : مؤانست مناجات و حلاوت فكرت و سيري از زندگاني . و اما محب كه فرا مراد نگرد در وي سه علامت پديد آيد : آزادي و شادي و بي قراري . » ( 1 )
نگاه به كعبه
كعبه خريدار نگاه بنده مؤمن است ، خيره شدن به كعبه بندگي خداست ، نگريستن به خانه خدا درهاي آسمان را به روي انسان باز مي كند ، نعمت ها و رحمت هاي خدا براي ناظرين كعبه است ، نگاه به كعبه نه تنها باعث جلب رحمت است ، بلكه بدي ها و زشتي ها را از انسان دور مي كند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« نگاه به كعبه عبادت است . » ( 2 )
همچنين فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مجموعه رسائل فارسي خواجه عبدالله انصاري ، ج1 ، ص330
2 . الجامع الصغير ، ج2 ، ص681 ، روايت9320
|
55 |
|
« نگاه به كعبه اگر از روي حب به آن باشد ، عبادت است و گناهان را از بيخ و بن برمي كَند . » ( 1 )
و نيز فرمود :
« درهاي آسمان در چهار محل باز مي شود و دعا در آن محل ها به استجابت مي رسد ، يكي از آنها هنگام نگاه به كعبه است . » ( 2 )
از سوي ديگر كعبه براي ناظر جلب رحمت و نعمت مي كند . حضرت امير ( عليه السلام ) چنين تقسيم رحمت فرمود :
« هرگاه به سمت خانه خدا رفتيد ، به آن زياد نگاه كنيد . خداوند براي كعبه صد و بيست رحمت درنظر گرفته است كه شصت رحمت براي طائفين ، چهل رحمت براي نمازگزاران و بيست رحمت براي ناظران است . » ( 3 )
همچنين امام صادق ( عليه السلام ) هم فرمود :
« با هر نگاه به كعبه به انسان حسنه اي داده مي شود ، گناهي از ناظر برداشته و درجه اي به او داده مي شود . » ( 4 )
امام صادق ( عليه السلام ) در حديثي ديگر اين درجات و رحمت ها را منوط به معرفت به ولايت معرفي مي كند :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المحاسن ، ج1 ، ص145 ، روايت200
2 . السنن الكبري ، ج3 ، ص502 ، روايت6460
3 . المحاسن ، ج1 ، ص144 ، روايت199
4 . همان ، ص145 ، روايت102
|
56 |
|
« كسي كه با معرفت به كعبه نگاه كند و حق ما و حرمت ما را مثل حق و حرمت كعبه پاس دارد ، خدا گناهان او را بخشيده ، او را از دنيا و آخرت بي نياز مي كند . » ( 1 )
آيا مي دانيم كه اگر كسي از كعبه دور است به ياد او بيفتد يا از فراقش آهش را در سينه حبس كند ، خداوند به بركت كعبه او را مي بخشد ؟ خداوند به حرمت كعبه در هر روز و هر لحظه اي از روز به چنين بندگاني رحمت و معرفت خود را اهدا مي كند . اين فرموده امام صادق ( عليه السلام ) است . ( 2 )
يوسف ( عليه السلام ) را نگاه نجات داد ، آن گاه كه زمان همت سوء بود ، نگاه يوسف ( عليه السلام ) به برهان خدا باعث نجات او شد . ( 3 ) موسي ( عليه السلام ) هم آتشي ديد و به دنبال آن رفت تا نخستين نور وحي الهي را ديد . ( 4 ) رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هم در معراج چيزهايي ديد كه خدا آن را بازگو نمي كند ، فقط مي گويد ، پيامبر در آسمان هاي حقيقت آيات بزرگي از خدا ديد . ( 5 ) ابراهيم ( عليه السلام ) هم به رؤيت ملكوت هستي نائل آمد و نظر به آن كرد . ( 6 ) نگاه پاك اگر به محل و جايگاه پاكي دوخته شود ، انسان را تا معراج بالا مي برد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فروع كافي ، ج4 ، ص241 ، روايت6
2 . همان ، ص240
3 . يوسف : 24
4 . طه : 10
5 . نجم : 18
6 . انعام : 75
|
57 |
|
فصل سوّم : اسرار عرفاني احرام
فصل سوّم
اسرار عرفاني احرام
|
59 |
|
حج تمتع از دو عمل تشكيل مي شود ؛ يكي عمره تمتّع و ديگري حج تمتّع كه اولي مقدم بر دومي است . هر كدام از اين دو عمل اجزايي دارد . عمره تمتع از پنج جزء تركيب يافته است كه عبارتند از : احرام ، طواف كعبه ، نماز طواف ، سعي ميان كوه صفا و مروه و تقصير ؛ يعني گرفتن مقداري از مو يا ناخن . هر گاه مُحرم از اين اعمال فارغ شد آنچه بر او احرام بستن حرام شده بود ، حلال مي شود .
حج تمتّع از سيزده عمل تشكيل شده است كه عبارتند از : احرام بستن در مكه ، وقوف به عرفات ، وقوف به مشعرالحرام ، انداختن سنگريزه به جمره عقبه در منا ، قرباني در مني ، طواف زيارت در مكه ، دو ركعت نماز طواف ، سعي بين صفا و مروه ، طواف نساء ، دو ركعت نماز طواف نساء ، ماندن در منا شب يازدهم و شب دوازدهم و شب سيزدهم براي بعضي از اشخاص و در روز يازدهم و دوازدهم رمي جمرات و اشخاصي كه شب سيزدهم در منا ماندند ، روز سيزدهم بايد رمي جمرات كنند . مجموع اين هجده عمل صورت اكمالي حج واجب را در موسم تشكيل مي دهد .
اولين عملي كه در هر دو بخش حج واجب ، اعم از عمره تمتع و حج تمتع قرار دارد ، احرام است . در احرام پنج مطلب وارد شده است ؛ محل احرام ، واجبات احرام ، مستحبات احرام ، مكروهات و محرمات احرام . هر يك از اين بخشها داراي لطايف عرفاني است . اين لطايف و ظرايف معنوي ، اسرار عرفاني مناسك احرام را تشكيل مي دهد .
|
60 |
|
اسرار احرام
يك ) دوري از معاصي
سرّ ديگر احرام ، دوري از جميع معاصي و حتي مشتبهات است . نفس بايد به هنگام احرام از نفسانيات ، مشتهيات و تمام لذات فاصله بگيرد و حتي لذت حلال را ، به قدر ضرورت ، آن هم نه براي تحصيل لذت ، بلكه براي انجام تكليف الهي استفاده كند . ( 1 )
امام سجاد ( عليه السلام ) در حديث شبلي به اين حقيقت اشاره مي فرمايد :
« فَحِينَ أَحْرَمْتَ نَوَيْتَ أَنَّكَ حَرَّمْتَ عَلَي نَفْسِكَ كُلَّ مُحَرَّم حَرَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ لاَ » ؛ ( 2 )
« پرسيد وقتي احرام بستي نيت كردي كه همه محرمات خدا را بر خود حرام سازي ؟ گفت : نه . »
انسان در عالم اَلست عهد و پيمان عبوديت با خدا بسته است . خدا با انسان پيمان محبت ، خدا بر پيمانش ثابت است ، اما اكثر انسان ها عهد خود با خداي خويش شكسته اند و اگر به عهد خود بازگردند ، باز عهد خود مي شكنند . عهدي كه انسان با او بسته است ، بندگي ، انقياد ، توكل و حرمت نگه داشتن اوست . روا نيست انسان عهد الست بشكند و مخالفت او كند . لطيفه احرام نفي معصيت و بازگشت به پيمان عالم الست است .
دو ) حرمت كعبه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اسرارالشريعة و اطوارالطريقة و انوارالحقيقة ، ص229
2 . مستدرك الوسائل ، ج10 ، ص166
|
61 |
|
كعبه حرمت و احترام ويژه اي دارد ( وجوه حرمت كعبه گذشت ) ، خداي سبحان به احترام حرمت كعبه محدوده آن را حرم و انسانهايي كه قصد ورود به آن را دارند ، مُحرم اعلام كرد پس هم حرمت مكه و هم تحريم احرام به لحاظ حرمت بيت الله است .
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« وَحُرِّمَ الْمَسْجِدُ لِعِلَّةِ الْكَعْبَةِ وَحُرِّمَ الْحَرَمُ لِعِلَّةِ الْمَسْجِدِ وَوَجَبَ الاِْحْرَامُ لِعِلَّةِ الْحَرَمِ » ؛ ( 1 )
« مسجدالحرام به خاطر كعبه حرمت داده شد و حرمت حرم به علت مسجد الحرام است و احرام به علت حرم واجب شد . »
همچنين امام صادق ( عليه السلام ) در حديثي ديگر با صراحت بيشتر به اين سرّ عرفاني اشاره دارد :
« وَجَبَ الاِْحْرَامُ لِعِلَّةِ الْحَرَمِ » ؛ ( 2 )
« احرام به خاطر حرم واجب شد . »
يكي از ويژگيهايي كه مختص مكه معظمه است و روي زمين هيچ منطقه ديگري اين خصيصه را ندارد ، وجوب احرام است . هر كس هر زمان بخواهد وارد مكه شود ، بايد نخست به ميقات وارد شده ، در آنجا احرام بندد و سپس به مكه وارد شود . او در اين صورت محرم است و مادام كه اعمال مخصوص را انجام ندهد ، از احرام خارج نمي شود . اين حكم اختصاصي و انحصاري مكه ، علتي دارد . علت آن حرمت انحصاري كعبه است و به همين خاطر خداوند قانون احرام را مقرر نمود . لذا كسي كه حكم واقعي احرام را بداند و بدان عمل كند ، واقعاً مكّي است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المحاسن ، ج2 ، ص55 ، روايت1162 ؛ علل الشرايع ، ص415 ، روايت1 ؛ فقيه ، ج2 ، ص195 ، روايت2122
2 . فقيه ، ج2 ، ص195 ، روايت2122 ؛ المحاسن ، ج2 ، ص55 ، روايت1162 ؛ علل الشرايع ، ص415 ، روايت1
|
62 |
|
سه ) جذبه
مردان الهي دو دسته اند : دسته اي نخست مي روند و سپس آنها را مي برند و دسته اي ديگر سالكاني هستند كه نخست آنها را مي برند ، سپس خودشان مي روند . در سلوك هم رفتن وجود دارد و هم بردن ، لكن سالكان را دو وضعيت است ؛ بعضي رفتنشان نخست است و برخي بردنشان . رفتن ، سلوك است و بردن ، جذبه . براين اساس مي توان گفت سلّاك طريق حقيقت يا سالك مجذوبند و يا مجذوب سالك . ( 1 ) گاهي در آغاز سالك بايد با پاي خود برود و در ميانه راه كشش و انجذابي او را فرا گرفته برود و گاهي آغاز سلوك با جذبه است . خداوند بنده مستعد را تا مراحلي مي كشد و مي برد و بعد از آن او را به حال خود گذاشته ، از او مي خواهد با پاي خود برود . برخي ، آيات اواخر سوره فجر را بر سالك مجذوب منطبق كرده اند . ( يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَي رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي ) ؛ ( 2 )
احرام ، جذبه است ، كوششي به سوي رحمان است ، با احرام انسان را مي برند ، جذب و انجذاب رحماني شامل حال زائر مي شود . زائري كه اهل سلوك بوده ، هنگام ورود به مسجد و نظر به ميقات مجذوب ديدار يار مي شود . او سالك مجذوب است و اگر پيش از اين سلوكي نداشته ، در آنجا به سلك مجذوب سالك درآمده ، بعد از آن بايد با پاي خود مقامات و منازل را يك به يك طي كند .
خداي سبحان جذبه را در قرآن با واژه « ربط » ربط داده است ( وَرَبَطْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا . . . ) ؛ ( 3 ) جذب و انجذاب آتشي است كه در قلب انسان افروخته مي شود و سالك را به سمت راز و نياز مي برد .
وجد و جذبه سه گونه است ؛ ( 4 ) جذبه نفس ، جذبه دل و جذبه جان . وجد و جذبه اي كه بر نفس افتد نهان آدمي را آشكار كرده ، سالك را مفتون مي كند . وجد و جذبه اي كه بر دل حاكم شود مرد الهي را به حركت آورده ، سرمست مي كند او بانگ برآورده ، جامه مي درد و او سالك را معنوي مي كند . اما جذبه اي كه جان آدمي را در بر مي گيرد نقد جان او كرده حقيقتش را غرق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نص النصوص ، ص174
2 . فجر : 27ـ30
3 . كهف : 14
4 . مجموعه رسائل فارسي خواجه عبدالله انصاري ، ج1 ، ص326
|
63 |
|
مي كند و جان او آهنگ بريدن كرده در اقيانوس هستي محو مي شود و اين وجد سالك را منظور مي كند .
زائر بيت الله با جذبه احرام به عالم وصال نائل مي شود . احرام ، سالك را بيدار و مشتاق مي كند ، احرام حديقه دل دوستان و ريحان جان عاشقان است ، احرام سبب جان باختن مي شود و خانمان زائر را برمي اندازد ، احرام خلعتي عزيز است كه قدر وجود آن را كسي نمي داند ؛ زيرا وجود انسان را از وجود خلقي بيرون مي برد ، زيارت خانه خدا آتش محبت جان عاشق است ، او با نظر به جامه احرام ، ناآرام و بي قرار مي گردد ، درد او فزوني يافته ، با چشم گريان و دل بريان پنهان و نهان را آشكار مي بيند و او با جذبه الهي به مقام يقين و غرق نائل مي شود .
بر آتش عاشقيت جان عود كنم * * * جان بنده تست نه من جود كنم
چون پاك بسوزد آتش عشق تو جان * * * صد جان دگر به حيله موجود كنم
چهار ) حضور
احرام دو گونه است ؛ احرام غيبت و احرام حضور . كسي كه در ميقات غايب است و خود را براي انس با دوست مهيا نكرده ، گويا در خانه خويش نشسته است ، حتي اين غيبت از آن غيبت بالاتر است و كسي كه در خانه خود نشسته و حضور دارد ، گويا مُحرم است و مكي . اگر در احرام حضور يابد ، حضورش كامل گشته در محضر حق باريافته است . اگر مجاهد طريقت حق هجرت كرده باشد ، جهادش علت شهود او گشته ، احرام حضور بسته است ؛ از اين رو غرض احرام ، حضور در محضر ربوبي و باريافتن در پيشگاه مالك عالم است . سالك حاضر به هنگام احرام محو مي شود ، او بهت زده ، متحير در وجدها و جذبه ها مي گردد . اين بهت و تحير ، گاهي سبب خاموشي انسان مي شود .
پنج ) سفر معنوي
|
64 |
|
آنانكه قصد حج كرده اند سه دسته اند ( 1 ) : دسته نخست به دنبال حجة الاسلام اند ، قصد آنها اين است كه حجشان درست و سالم برگزار شود ، آنها با خود توشه مي برند تا حجي در خور و شايسته داشته باشند .
دسته دوم حاجياني هستند كه سعي در قطع علقه ها دارند ، آنها واقعاً از وطن ، اهل ، عيال و دوستان مهاجرت كرده ، قصد واقعي براي زيارت بيت الله و قبر نبوي دارند . آنان بيابان ها را طي مي كنند ، با مشكلات مواجه مي شوند و با صعوبت خود را به ميقات مي رسانند . اين دسته از زائران آداب حج را به جاي مي آورند و ذخيره اي براي آخرت خود فراهم مي كنند .
دسته سوم مجاوران حق اند ، آنها با ياد او و ديدار او انس گرفته اند ، نفس خود را سالها محبوس ساخته اند ، از شهوات گذشته اند ، از لذات گذر كرده اند ، اين ها مسافر و مهاجرند . اينان سفري معنوي در پيش دارند و رزق آنها مقسوم و قوت آنها در عالم غيب است . مسافران واقعي و محرمان راستين پاي برهنه اند ، بالاي سرشان جز آسمان چيزي نيست ، چشمشان فقط در انتظار رويت ماه است ، نفسشان بي قرار ديدار است ، حالت آنها حضور است و قلبشان مملو از سرور و آنگاه كه به ميقات مي رسند ، سفر معنوي خويش آغاز كرده اند .
اي مقيمان درت را عالمي در هر دمي * * * رهروان راه عشقت هر دمي در عالمي
اساساً سفر را سفر گفته اند چون آدمي را از اخلاق زشت مي رهاند . ( 2 ) مسافر معنوي از اخلاق ذميمه رميده است و كسوت اخلاق زيبا پوشيده است ، او از نفس رهايي يافته به اطمينان و يقين واصل شده است . توكل ، رضا ، تسليم ، اطمينان ، يقين و نور ، دستاورد اين سفر معنوي است . در يك جمع بندي كلي مي توان گفت كه از امام رضا ( عليه السلام ) درباره علت و حكمت احرام سوال شد . امام ( عليه السلام ) چنين پاسخ داد ( 3 ) :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اللمع ، ص156ـ158
2 . همان ، ص159
3 . فقيه ، ج2 ، ص518 ، روايت3110
|
65 |
|
لان يخشعوا قَبْلَ دُخُولِ حَرَمِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَأَمْنِهِ وَلِئَلاَّ يَلْهُوا وَيَشْتَغِلُوا بِشَيْء مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَزِينَتِهَا وَلَذَّاتِهَا وَيَكُونُوا جَادِّينَ فِيمَا فِيهِ قَاصِدِينَ نَحْوَهُ مُقْبِلِينَ عَلَيْهِ بِكُلِّيَّتِهِمْ مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّعْظِيمِ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلِنَبِيِّهِ وَالتَّذَلُّلِ لاَِنْفُسِهِمْ عِنْدَ قَصْدِهِمْ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَوِفَادَتِهِمْ إِلَيْهِ رَاجِينَ ثَوَابَهُ رَاهِبِينَ مِنْ عِقَابِهِ مَاضِينَ نَحْوَهُ مُقْبِلِينَ إِلَيْهِ بِالذُّلِّ وَالاِسْتِكَانَةِ وَالْخُضُوع » ؛ ( 1 )
« همانا مردم مأمور شده اند كه احرام ببندند ، تا پيش از ورود به حرم امن الهي ، خشوع پيدا كنند و به چيزي از كارهاي دنيا و زينت ها و لذتهاي آن سرگرم و مشغول نباشند و در راه آن چه كه به سوي آن آمده اند شكيبا باشند و با همه وجودشان رو به خانه خدا آورند . به علاوه در احرام ، بزرگداشت خداي متعال و خانه او و فروتني براي حاجيان است ، وقتي كه مي خواهند به سوي خدا روند و بر او وارد شوند ، در حالي كه به پاداش او اميدوار ، از كيفرش بيمناك و به سوي او روانند و با فروتني و تواضع و خضوع ، روي به سوي او مي كنند . »
اسرار ميقات
يك ) كندن لباس معصيت
گرايش به عالم غيب و تمايل به كشف اسرار ، جزء فطرت و سرشت انسان است . طينت معنوي ريشه در جاذبه حضرت ربوبيت دارد . نخست جذبه او شامل حال انسان مي شود و سپس انسان كششي به سمت او پيدا مي كند . حديث « كنز مخفي » ، اساس هستي و آفرينش را حبّ ، عشق و جذبه رحماني مي داند :
« كُنْتُ كَنْزاً مَخْفيّاً فأحببت أن أعرف فخلفتُ الخلق لكي أعرف » ؛
« گنج پنهاني بودم ، دوست داشتم تا شناخته شوم ، آفريدم تا شناخته شوم . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بحارالأنوار ، ج6 ، ص84
|
66 |
|
در ازل پرتو حسنت زتجلي دم زد * * * عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
مغناطيس جان ، جان جانان است و منبع جمال و غايت كمال ريشه جذبه هاي انساني است . اين جذبه مغناطيسي نتيجه اي جز پاره كردن قيود طبيعي و رفض علقه هاي نفساني ندارد . در اين صورت انسان به سوي عالم تجرد بالا مي رود ، ملكوت و جبروت را در مي نوردد تا به اصل حقيقت هستي واصل شود كه اين مقام ، اتصال با كعبه مقصود و ديدار يار است .
اما بشر از ماده زاده شد و با ماده در ظلمتكده طبيعت رشد مي كرد . ظلمت ماديت بستر زندگي انسان است ، آدمي در بيكران شهوات و كثرات غوطه مي زند ، امواج علايق و وابستگي هاي مادي او را هر لحظه به طرفي پرتاب مي كند ، هنوز از بيهوشي موجي به هوش نيامده ، موج سهمگين ديگري ، سيلي تاريكي و ماديت به صورت او صدمه مي زند ، امواج خروشان اين درياي هولناك و دهشت انگيز هر لحظه او را بيشتر فرو برده ، به گونه اي كه ناله ها و فريادش ميان نهيب امواج گم مي شود ؛ به هر سو كه مي نگرد ، حرمان و حسرت است و تهديد و رعب .
دراين ميان گاهي جذبه اي از آسمان درمي رسد كه چون نسيم جان بخش و روح افزايي او را نوازش مي دهد ؛ اين جذبه مهرانگيز او را به سمت بالا دعوت مي كند ، به مقصد و مقصود سوق مي دهد اما افسوس كه اين نسيم حيات بخش و اين جذبه رحماني دوامي ندارد و چونان برقي رونده و گذرا عبور مي كند .
« أَنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُم نَفَحَات أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا » . ( 1 )
« در روزگارانتان نسيم هايي ميوزد ، آگاه باشيد كه به آن اقبال كنيد و از آن اوبار نكنيد . »
مهمترين توشه سلوك ، ترك مخالفت الهي است . معصيت ، مخالفت حق است . معاصي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بحارالأنوار ، ج80 ، ص352
|
67 |
|
پاي انسان را به زمين ماده مي بندد و به او اجازه سلوك و حركت نمي دهند . وابستگي ها و دلبستگيها جرم مي آورند و مجرم ، مُحرم نمي گردد . ميقات ، نويد ترك معصيت است ، ميقات مژده احرام واقعي است ، حضور در ميقات ، حضور در محضر موجودي است كه مي بيند . در حضور او انسان بايد عهد و پيماني ببندد تا اوصاف حيواني را رها كند ، پا جاي پاي شيطان نگذارد ، انسانيت در او تقويت شود و زحمات انبيا را قدر شناسد .
ميقات محل تخليه است . در آنجا بايد از گناه خالي شد ، به عالم نور وارد گشت ، خضوع ، تذلّل را تجربه كرد و از لباس جرم و معصيت خارج شد . به اين حقيقت نوراني امام سجاد ( عليه السلام ) در حديث شبلي اشاره دارد .
« قال : فَحِينَ نَزَلْتَ الْمِيقَاتَ نَوَيْتَ أَنَّكَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِيَةِ وَلَبِسْتَ ثَوْبَ الطَّاعَةِ قَالَ لاَ » ؛ ( 1 )
« پرسيد : آنگاه كه به ميقات فرود آمدي ، نيت كردي كه لباس نافرماني را درآورده لباس طاعت بپوشي ؟ گفت : نه . »
اگر حاجي هنگام نزول به ميقات از مخالفت الهي دست نكشد و ترك معصيت نكند ، او در واقع ، ميقات و احرام را درك نكرده است .
دو ) زيارت خدا
مشاهده ، رؤيت حق است با چشم دل ، عارفي كه جهان را به عنوان مظهر و آيت خدا مي بيند ، در واقع عالم را فاني و مستهلك شهود مي كند و نيز حق را در تمام اشيا ظاهر مي بيند :
( إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَي لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَي السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ) ( 2 ) ؛
« در هلاكت پيشينيان پند است آن را كه داراي قلب هوشياري باشد يا گوش دل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مستدرك الوسائل ، ج10 ، ص166
2 . ق : 37
|
68 |
|
به كلام حق فرا دهد و به حقايقش توجه كند . »
عارف ، شهيد را به معناي شهود اخذ مي كند .
هر كه را جان از هوس ها گشت پاك * * * زود بيند قصر و ايوان سماك
اي برادر تو نبيني قصر او * * * زان كه در چشم دلت رسته است مو
چشم دل از موي علت پاك كن * * * تا ببيني قصر فيض ( من لدن )
كسي كه به زيارت حق نايل نيايد ، زيان كرده و ديدار حق نهايت سير انسان است :
( يَا أَيُّهَا الاِْنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ ) ( 1 ) ؛
« اي انسان با هر رنج بكوشي عاقبت نائل به ملاقات او مي شوي . »
البته انسان با بصيرت و حقايق ايماني به زيارت وجه الله نايل مي شود ، لقاء حق با انقطاع ، قرين و همراه است ؛ چنانكه در مناجات شعبانيه مي خوانيم :
« إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَأَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّي تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَي مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ » ؛
« معبودا به من ببخش كمال انقطاع به درگاهت را و پرتو ده ديده دل ما را به تابش نظر خود تا بردرد ديده هاي دل پرده هاي نور را و برسد به سرچشمه عظمت . »
دردمندي اوليا و عارفان همه از سر هجران و شوق ديدار بوده است . ميقات ، گاهِ ديدار يار است ، ميقات زمان زيارت دوست مي باشد و حاجي در ميقات قصد مواجهه رودررو با خداي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . انشقاق : 6
|
69 |
|
عظيم دارد . امام سجاد ( عليه السلام ) فرمود :
« فَحِينَ دَخَلْتَ الْمِيقَاتَ ، نَوَيْتَ أَنَّكَ بِنِيَّةِ الزِّيَارَةِ ؟ قَالَ : لاَ » ؛ ( 1 )
« وقتي وارد ميقات شدي نيت كردي كه بر نيت زيارت باشي ؟ گفت : نه . »
ميقات براي راههاي مختلف ، متفاوت است . براي اهل مدينه ، مسجد شجره ( ذوالحليفه ) ، براي عراق و نجد ، وادي عقيق ، براي اهل طائف ، قرن المنازل ، براي اهالي يمن ، يلملم و براي شاميان ، حجفه ، ميقات ميباشد اما نزديكترين افراد به حرم خدا ساكنين و مقيمين مكه اند ، براي آنها نزديكترين ميقات يعني تنعيم قرار دارد . ساكنان مكه ، همسايگان كعبه و حرم خدا هستند . همسايگان بيت الله نزديكترين افراد به خانه خدا هستند لذا بايد در نزديكترين ميقات ها احرام بندند . خداوند براي آنان با اسم « الاول » تجلي كرده است . ( 2 ) اين تجلي جز براي اهل حرم نباشد و ساكنان حرم به حكم اوّليّت ، بر ديگران برتري دارند لذا اولين و نزديكترين ميقات ها ، احرام گاه آنهاست .
احرام ، اولين محل سلوك و ميقات ، نخستين منزلگاه سالكين است ، ميقات آغازين مرز حضور است ، حاجي با ميقات به سرزمين عهد و پيمان و عالم الست باز مي گردد ؛ او از خود شروع كرده ، براي ديدار خدا آماده مي شود . ميقات نقطه عزيمت يك سفر معنوي و روحاني است ؛ سفري از دنيا به آخرت ، سفري از توبه به توحيد ، سفري از كثرت به وحدت ، سفري از شهادت به غيب ، سفري از ظاهر به باطن ، سفري از « من » به « او » و سفري از « من » به « تو » .
به ميقات آمدم تا بينم او را * * * به آب توبه شويم دست و رو را
ببار اي ابر رحمت بر سر من * * * كه مي بينم بهار آرزو را
ميقات ، شميم حضور است ، نسيمي است كه صبا از آن طرّه بگشايد ، ميقات ، برهنه شدن از رسوم و عادات و در بر كردن لباس قنوت و عبوديت است . ميقات شكوهي به اندازه قيامت دارد ، ميقات محل انابه ، ابتهال و تضرّع است ، ميقات ، اجابت ندايي است كه از عمق تاريخ بر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مستدرك الوسائل ، ج10 ، ص166
2 . ترجمه فتوحات مكيه ، باب 70ـ72 ، ص802
|
70 |
|
مي آيد ، ميقات تن دادن به زلال علم و معرفت و درنگي در گذشته خويشتن است ، به شاهراه صراط مستقيم آمدن است ، ميقات ، سرّ زمان است ، ميقات مردن از گذشته و يافتن حياتي دوباره است ، گذشتن از پستي ها و پيوستن به زيبايي هاست ، ميقات تهي شدن از غير او و سرشار از او گشتن است . سالك در ميقات خوديت را دفن و خدا را اظهار و بر ملا مي كند و ميقات وقت مؤانست و عشق بازي است . در ميقات بايد نعلين انانيت بركند ؛ زيرا آنجا وادي قداست و نور است .
( فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِي الْمُقَدَّسِ طُويً ) ( 1 ) ؛
« نعلين از خود بدور كن كه اكنون در وادي مقدس قدم نهادي . »
در ميان ميقات ها مسجد شجره رمزي ديگر دارد . سرّ آن را بايد در عمل رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) جست و جو كرد . از امام صادق ( عليه السلام ) پرسشي شد و آن اينكه چرا پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از مسجد شجره احرام بست ؟ امام ( عليه السلام ) پاسخ داد ( 2 ) :
« زيرا معراج پيامبر به آسمان بحذا مسجد شجره صورت گرفت ، ملائكه هم بحذا مسجد شجره رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را تا بيت المعمور بالا بردند و در آنجا ندايي آمد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : لبيك . صاحب ندا گفت : آيا من تو را يتيم نيافتم و پناه ندادم ؟ آيا تو را گمراه نيافتم و هدايت نكردم ؟ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « اِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك » .
از اين رو احرام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از مسجد شجره بود .
اسرار واجبات احرام
واجبات احرام سه چيز است : يكي نيت ، يعني اينكه انسان در حالي كه مي خواهد محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . طه : 12
2 . علل الشرايع ، ج2 ، ص433
|
71 |
|
شود ، نيت عمره تمتع يا قصد ترك محرمات احرام كند ، ديگري تلبيه است ؛ يعني اينكه لبيك بگويد و سوم پوشيدن دو جامه احرام براي مردان كه يكي را لُنگ و ديگري را رداء گويند . هر يك از اين سه ، اسرار باطني دارد كه توجه به آنها حج نوراني و نورانيت حج براي حاجي به ارمغان مي آورد .
اسرار نيت
يك ) هجرت باطني و اخلاص
يكي از شرايط هر عبادتي ، از جمله حج و احرام نيت است . سرّ نيت ، اخلاص است . حقيقت اخلاص تصفيه نمودن عمل است از شائبه غير خدا . خلوص در نيت صاف نمودن سرّ ضمير آدمي است . انسان اعمال مختلفي دارد چه ظاهري ، چه باطني ، چه جوارحي چه جوانحي . اعمال حتي شامل خطورات قلبي هم مي شود . ريشه تمامي آلودگي هاي عمل ، انانيت و نفسانيت است . خلوص در نيت خشكاندن شوائب و ناپاكي هاي عمل از ريشه است ؛ يعني بايد نفسانيت و خوديت را از ميان برداشت . دين را بايد براي خدا خالص كرد .
( الا لله الدين الخالص ) ( 1 ) ؛
« آگاه باشيد كه براي خداست دين خالص . »
خداوند از انسان دين خالص طلب كرده است ؛ بنابراين در دين ، دينداري و عبادت نبايد غير او را دخالت داد . هواهاي نفساني و شوائب شيطاني دين را از خلوص مي اندازند و اگر ديانت و عبادت انسان ناخالص شد ، خدا آن را پذيرا نيست .
اي برادر تو همان انديشه اي * * * مابقي خود استخوان و ريشه اي
گر بود انديشه ات گل گلشني * * * وربود خاري تو هيمه گلخني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . زمر : 3
|
72 |
|
خلوص نيت انسان را مهاجر مي كند و هجرت دو گونه است ؛ ( 1 ) هجرت صوري به ظاهر واقع مي شود ، اما هجرتي كه خلوص مي آورد ، هجرت باطني و معنوي است و اين نوع دوم هجرت است . سفر باطني مبدأي دارد و مقصدي ؛ مبدأش تاريك خانه نفس است و غايتش خداي تعالي و رسولش . اگر كسي از خانه نفس خارج نشود ، سفر او از نفس به سوي نفس است ، در حالي كه سير سالك بايد از نفس به سوي خدا باشد . در اين سلوك بايد از نفسانيت و انانيت خارج شد و لذايذ نفساني را دور كرد .
( وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَي اللهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي اللهِ ) ( 2 ) ؛
« هرگاه كسي از خانه اش براي هجرت بسوي خدا و رسول بيرون آيد و در سفر مرگ وي را در رسد اجر چنين كسي بر خداست . »
دو ) قصد تحول
روزي كه انسان در ميقات مي ايستد ، گذشته سياه خود را در نظر گرفته ، دعا و استغفار بر لب جاري مي كند . اينك هنگامِ تحول است و اينك زمانه آن است كه حاجي انساني دگر شود ؛ لحظه تحقق تحولي عظيم است . زندگي انسان نقطه هاي عطفي دارد كه مي تواند تلنگري به وجود انسان باشد . كساني كه از اين نقطه هاي عطف بهره برده ، راه خود يافته اند ، برده اند و برنده اند و فوز و فلاح براي آنهاست . به گاهِ قصدِ احرام در مسجد شجره ، اضطرابي عجيب وجود انسان را در بر مي گيرد ، زبان انسان قفل مي شود ، شعله هاي بيقراري از نگاه انسان زبانه مي كشد و شراره هاي عشق بن مايه وجود آدمي را تكان مي دهد ؛ زمان انتظار پايان يافته است و حاجي خود را روبه روي خدا احساس مي كند . اكنون زمان دلدادگي است ، ميقات حسرت است و اميد ؛ حسرت بر گذشته و اميد به آينده . در آنجا بايد قصد دگرگوني داشت ، انساني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . پرواز در ملكوت ، ص78
2 . نساء : 100
|
73 |
|
متحول شد ، از خود انساني جديد ساخت ، از غفلت ها و نسيان ها كاست و بر عشق ها ، خلوص ها و حضورها افزود .
با نيتي كه انسان در ميقات همراه با احرام مي بندد ، پيمان تحول با خدا مي بندد . به بيان بهتر عهد و پيماني كه حج گزار با پروردگار عالم در عالم الست بسته است ، تجديد مي كند . نيت احرام ، عقد با خدا و بريدن از ماسواست . به اين نكته نوراني امام سجاد ( عليه السلام ) اشاره مي كند :
« فَحِينَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَيْتَ أَنَّكَ قَدْ حَلَلْتَ كُلَّ عَقْد لِغَيْرِ اللَّهِ ؟ قَالَ : لاَ » ؛
« پرسيد : وقتي نيت حج كردي آيا نيت كردي كه هر پيوندي با غير خدا را رها كني ؟ گفت : نه . »
اسرار تلبيه
يك ) پاسخ به دعوت خدا
آنگاه كه انسان در ميقات قرار مي گيرد و قصد بستن احرام مي كند ، بايد « لبيك » بگويد ؛ يعني اين ذكر را بر زبان خود جاري سازد : « لَبَّيْكَ ، اللّهُمَّ لَبَّيْكَ ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ اِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك » . كيفيت تلبيه براساس حديث امام صادق ( عليه السلام ) به همين نحو بود كه گذشت . امام در ادامه حديث خود فرمود :
« رسول خدا ( عليه السلام ) بعد از گفتن لبيك « ذالمعارج » را زياد مي فرمود و هر گاه به سواره اي بر مي خورد يا به بالاي تپه اي مي رسيد يا به دشتي سرازير مي شد و آخر شب و پس از نمازها ، لبيك مي گفت » . ( 1 )
البته تلبيه ادامه اي هم دارد كه مستحب است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فقيه ، ج2 ، ص325 ، روايت2578 ؛ قرب الاسناد ، ص162 ، روايت592 ؛ وسائل الشيعه ، ج12 ، ص377 ، روايت7
|
74 |
|
آنگاه كه مردان الهي لباس احرام مي پوشند و قصد حضور در درگاه باريتعالي دارند ، خداوند آنها را صدا مي زند ، آنها را مي خواند و براي آنها دعوت نامه اي ارسال مي كند . لبيك زائر ، پاسخ به دعوت خداست . سليمان بن جعفر از امام رضا ( عليه السلام ) درباره علت و حكمت تلبيه پرسيد ، حضرت فرمود :
« إِنَّ النَّاسَ إِذَا أَحْرَمُوا نَادَاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ، فَقَالَ : عِبَادِي وَإِمَائِي ، لاَُحَرِّمَنَّكُمْ عَلَي النَّارِ كَمَا أَحْرَمْتُمْ لِي ، فَقَوْلُهُمْ : « لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ » إِجَابَةٌ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلَي نِدَائِهِ لَهُمْ » ؛ ( 1 )
« وقتي مردم احرام ببندند ، خداوند متعال ندايشان مي دهد و مي گويد : اي بندگان و كنيزان من ! بدن شما را بر آتش حرام خواهم كرد ، آنگونه كه شما به خاطر من احرام بستيد . آنگاه مردم به عنوان اجابت خداوند متعال كه آنان را ندا داد ، مي گويند : « لبيك ، خدايا لبيك . »
تلبيه پاسخ مثبتي است كه زائر به دعوت خدا مي دهد . زائر به ميهماني خانه خدا آمده است و در ميقات خود را براي ميهماني آماده و مهيا مي سازد . ميزبان او را فراخوانده است و حاجي در پاسخ به دعوت حق لبيك گويان آماده ديدار مي شود .
زائر هنگامي مي تواند به دعوت خدا پاسخي شايسته دهد كه كاملا خود را آماده كند . پس بايد ميان خوف و رجا باشد ؛ زيرا احتمال دارد پروردگار عالم به او بگويد : « لاَ لَبَّيكَ وَلاَ سَعْدَيْكَ » . حاجي بايد با اعتقاد به خدا فضل او را در نظر گيرد ، اعتماد و توكل به او ورزد ، به قدر توان خشوع و خضوع به درگاه باريتعالي آورد ، حالتش به گونه اي باشد كه در برابر سلطان عالم قرار گرفته و بداند او به اندازه اي كه سخط دارد ، كريم و رحيم است و با اين حالت به درگاه پروردگار راز و نياز كند و از خدا بخواهد كه او را از درگاهش نراند . در حديثي از امام سجاد ( عليه السلام ) آمده است كه آن حضرت بعد از احرام رنگ از رخسارش پريد ، اصحاب علت آن را جويا شدند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فقيه ، ج2 ، ص196 ، روايت2124 ؛ عيون اخبار الرضا ، ج2 ، ص83 ، روايت21 ؛ علل الشرائع ، ص416 ، روايت2