بخش 7

احادیث وارده در زمینه جدال احادیث اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نظریات فقها در مورد جدال در حج بررسی سیاق آیه مفهوم منطقی جدل مراحل چهارگانه جدل اصول و آداب فن جدل نتایج این بحث


150


تأييد مي كند كه « لا جِدالَ في الحج » به اين معنا است كه ديگر خلافي در حج نيست . ( 1 )

شيخ طوسي در تفسير گرانقدر خود مي گويد :

« رفث » نزد علماي شيعه به معناي همبستر شدن است كه اين نظريه مطابق با نظر ابن مسعود و قتاده است و ريشه آن زشتگويي است ، و سپس آراي مختلف را در زمينه « رفث » مي آورد و « فسوق » را به معناي كذب تفسير مي كند و آنگاه ترجيح مي دهد كه « فسوق » به معناي همه معاصي ، كه محرِم از آن نهي شده ، تفسير شود و نظر عبدالله بن عمر را مطابق آن مي شمارد . و « جدال » را به تأكيد كلام با قَسَم « لا والله ، بلي والله » معنا مي كند ، چه در سخن راستگو باشد يا به دروغ سوگند ياد كند . ( 2 )

علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي گويد :

« رفث » همه نوع سخني است كه براي تفهيم مسأله زناشويي بر زبان آورده مي شود و « فسوق » خروج از قلمرو اطاعت خدا است و « جدال » همان مِراء در كلام است . ليكن احاديث ، « رفث » را به معناي همبستر شدن و « فسوق » را به معناي كذب و « جدال » را به گفتن « لا والله » و « بَلي والله » تفسير كرده است . ( 3 )

احاديث وارده در زمينه جدال

جابر بن عبدالله از رسول خدا ـ ص ـ نقل مي كند :

« من قضَي نُسكَهُ وَسلِم المسلمونَ من لسانِهِ ويدهِ غفَر لهُ ما

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير روح المعاني ، ج2 ، ص74

2 ـ التبيان في تفسير القرآن ، ج2 ، ص164

3 ـ الميزان في تفسير القرآن ، ج2 ، ص80


151


تقدَّم منْ ذنبهِ . » ( 1 )

« كسي كه مناسك او تمام شود در حالي كه مسلمانان از زبان و دست او سالم باشند ، خداوند گناهان گذشته او را مي آمرزد . »

برخي با استدلال به اين حديث مي گويند : هر نوع سخني كه در حج موجب اذيت و ناراحتي زائران بيت الله الحرام گردد ، حرام است .

ولي لحن اين حديث امتنان است و در مقام بيان حكم تحريم نمي باشد و الزام ، آنگونه كه از آيه استفاده مي شود ، از اين حديث قابل استنباط نيست .

بيهقي از ابن عباس نقل مي كند كه رسول خدا ـ ص ـ فرمود :

« الرَفث الاعرابةُ والتعريضُ للنِّساءِ بالجِماعِ والفُسُوق المَعاصي كلُّها والجِدالُ جِدالُ الرجلِ صاحبَهُ . » ( 2 )

« رفث فحش دادن و همبستر شدن با زنان ، و فسوق همه معاصي ، و جدال گفتگوي خصمانه با رفيق است . »

بيهقي در روايت ديگر از ابن عباس نقل مي كند :

« الجِدالُ المُراءُ وفي لفظ : أنْ تُماري صاحبَكَ حتّي يَغضَبَكَ أَوْ تَغْضِبَهُ . » ( 3 )

اسماء ، دختر ابوبكر نقل مي كند :

با رسول خدا ـ ص ـ در سفر حج همراه بوديم . ابوبكر در انتظار غلامش بود تا اين كه غلام آمد ولي مركب را با خود نياورد . ابوبكر از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير ابن كثير ، ج1 ، ص 238

2 ـ الدرّ المنثور ، ج1 ، ص219

3 ـ همان .


152


او پرسيد مركبت كجاست ؟

پاسخ داد : در سايه براي استراحت گذارده بودم كه گم شد . ابوبكر خشمگين شد و گفت : يك مركب با تو بود ، آن را هم گم كردي ؟ ! سپس شروع كرد به زدن .

رسول خدا ـ ص ـ در حالي كه صحنه را مشاهده مي كرد با تبسّم فرمود : اين مُحرِم را بنگريد چه مي كند ! ( 1 )

در حديث ديگر از پيامبر ـ ص ـ نقل شده كه فرمود :

« ما اُوتِيَ الجدلَ قومٌ الاَّ ضلُّوا . » ( 2 )

« هيچ ملتي دچار جدال نشدند ، مگر آن كه گمراه گشتند . »

در روايت ديگر آمده است :

« الجِدالُ ، المراء والملاحاة . » ( 3 )

« جدال ، مراء و گفتگوي خصمانه است . »

بيهقي احاديثي نقل مي كند كه جدال را به معناي دشنام دادن و نزاع كردن و اختلاف در مسأله حج تفسير كرده است . ( 4 )

احاديث اهل بيت ـ عليهم السلام ـ

معاوية بن عمار از امام صادق ـ ع ـ نقل مي كند :

« اِذا اَحرمتَ فعليكَ بتَقوي اللهِ وذكرِ الله كثيراً وقلّة الكلام الاَّ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير ابن كثير ، ج1 ، ص238

2 ـ لسان العرب ، ج11 ، ص105 ؛ مجمع البحرين ، ج5 ، ص335 ( چاپ مرتضوي ) .

3 ـ الدرّ المنثور ، ج1 ، ص219

4 ـ همان .


153


بخير ، فاِنَّ من تَمامِ الحجِّ والعُمرةِ اَنْ يحفظَ المرءُ لسانَه اِلاَّ من خَيْر كما قال الله تعالي : فَمَنْ فُرِضَ فيهنَّ الحجُّ فَلاَ رَفَثَ ولا فُسوقَ ولا جدالَ فِي الحجِّ . والرفثُ ، الجِماعِ والفسوقُ ، الكِذبُ والسّبابُ والجِدالُ ، قولُ الرَّجلِ « لا واللهِ ، بَلي واللهِ . » ( 1 )

« هنگامي كه محرم شدي ، بر تو باد تقواي خدا و همواره به ياد خدا باش و كمتر سخن بگو ، مگر درباره امر خير ؛ زيرا وقتي حج و عمره كامل مي شود كه محرم زبان خود را جز از خير باز دارد ؛ چنانكه خدا فرمود كسي كه در ماههاي حج ، فريضه حج بر او واجب شد ( محرم شد ) پس بايد از رفث و فسوق و جدال اجتناب كند . رفث ، همبستر شدن با زنان است و فسوق ، دروغ گفتن و دشنام دادن است و جدال ، گفتن « لا والله ، بلي والله » مي باشد .

در روايت ديگري از معاوية بن عمار آمده :

« اتّقِ المفاخرةَ وعَليْكَ بورع يَحْجزُكَ عَن مَعاصِي الله . » ( 2 )

« از فخرفروشي اجتناب كن و بر تو باد به ورع و تقوايي كه تو را از معاصي خدا بازدارد . »

مشابه اين معنا در روايات ديگر نيز آمده است و مفاد همه اين روايات را مي توان چنين خلاصه كرد :

جدال ، آن نوع مشاجره لفظي است كه معمولا موجب لجاجت و تهييج خشم و ارتكاب محرماتي مانند آزار رساندن ، دشنام دادن ، فخرفروشي كردن ، و ديگر اموري است كه در شريعت اسلام ممنوع است .

در روايت ابوبصير ( ليث بن بختري ) از امام صادق ـ ع ـ اين مطلب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص108 ؛ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص219

2 ـ همان ، ص109


154


با صراحت آمده است :

« سألته عَن المحرم يُريدُ انْ يعملَ العملَ فَيقُولُ لَهُ صاحبهُ : وَاللهِ لا تعملُه فيقولُ وَالله لأعْملُه فيحالفه مراراً ، يَلزمهُ ما يَلْزم الجدالَ ؟ قال ـ عليه السلام ـ : لا اِنَّما ارادَ بهذا اكرامَ أخِيهِ انّما كانَ ذلكَ ما كانَ للهِ عزَّ وجلَّ فيهِ معصيةٌ . » ( 1 )

« پرسيدم : محرم مي خواهد كاري را انجام دهد ، رفيقش به او مي گويد : به خدا سوگند تو اين كار را انجام نخواهي داد و او مكرر سوگند مي خورد كه انجام مي دهم ، آيا كفاره جدال بر او واجب مي شود ؟ امام صادق در پاسخ فرمود : نه ؛ زيرا منظور وي از اين سوگند ، نوعي احترام به برادر ايمانيش مي باشد و كفاره زماني واجب مي شود كه با سوگند ، معصيت خدا را انجام دهد . »

نظريات فقها در مورد جدال در حج

برخي گفته اند :

فقهاي اهل سنّت هر نوع مخاصمه با همراهان و خدمتگزاران و امثال آنان را در حج حرام مي دانند و بر اثبات اين سخن خود ، به اطلاق آيه « لا جدالَ في الحج » تمسّك مي جويند . ( 2 )

ولي با توجه به نظرياتي كه از مفسّران اهل سنت نقل كرديم ، مي توان در اين نسبت شك كرد ؛ زيرا :

اوّلا : همه علماي اهل تسنّن در مفهوم جدال متّفق القول نبوده اند .

ثانياً : همگي بر يك قول در زمينه معناي كلمه « لا » اتّفاق نداشته اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص110

2 ـ الفقه علي المذاهب الاربعه ، ج1 ، ص644


155


با وجود اين همه اقوال ، چگونه مي توان حرمت هر نوع مشاجره و مخاصمه را به همه فقهاي اهل سنّت نسبت داد ؟ !

به فرض اين كه اين نسبت درست باشد ، جدال در اين فتوا به مخاصمه با همراهان و خدمتگزاران و امثال آن تفسير شده است و اين ، هيچ رابطه اي با آنچه كه در ايّام حج از حجاج ايراني سر مي زند ، ندارد ؛ زيرا شعارها و حركتهاي دسته جمعي حاجيان ايراني ، در رابطه با برائت از مشركين و متجاوزان به حقوق مسلمانان و در راه احياي اصول فراموش شده شريعت است و هرگز با مسلمانان به مخاصمه برنمي خيزند .

بيشتر فقهاي شيعه ، جدال را به معناي گفتن « لا والله ، بلي والله » تفسير كرده اند كه با انجام آن كفاره اي بر مُحرِم واجب مي شود . ( 1 ) فقهاي شيعه مدّعي هستند كه در اين مورد ، گرچه معناي لغوي جدال وسيعتر از مفهوم فقهي آن است ولي تضييق معناي جدال از باب حقيقت شرعيه مي باشد . ( 2 )

فقهاي شيعه در اين امر اختلاف كرده اند كه آيا گفتن اين سوگند ، اگر از روي صدق باشد هم گناه محسوب مي شود يا امري است مباح كه فقط در حج موجب كفّاره است . ايشان ، با وجود اتفاق نظر در اصل حكم ، در خصوصيات آن اختلاف كرده اند و شش نظريه در كلامشان ديده مي شود . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جواهر الكلام ، ج18 ، ص359

2 ـ همان .

3 ـ نكـ : به كتاب الحج ، ج3 ، ص184-182


156


بررسي سياق آيه

براي بررسي « نهي از جدال در حج » ، كه مفهوم آيه « لا جدال في الحج » است ، بايد قسمت قبلي آن را به دقّت مورد مطالعه قرار داد : « الحجّ أشهرٌ معلوماتٌ فَمَنْ فَرضَ فيهنَّ الحجّ . » همچنين دنباله آيه : « وَمَا تفْعَلُوا من خير يَعْلمهُ اللهُ وَتَزوَّدُوا فَإنَّ خيرَ الزّادِ التَّقْوي واتّقونِ يا اُولي الاَلْباب . ليْسَ عَليكُم جناحٌ اَنْ تَبتَغُوا فَضلا منْ ربِّكُمْ . » ( 1 ) با تدبّر در دو قسمت قبل و بعد آيه ، مي توان مفهوم واقعي جدالِ ممنوع در حجّ را به دست آورد . اين بررسي را با ذكر چند نكته دنبال مي كنيم :

1 ـ زمان حج و ماههاي چهارگانه حرام در شريعت اسلام ، به همان صورت اوليّه تثبيت شده و در آن تغييري داده نشده است . و حج ، در همان ماههايي كه در ميان قبايل عرب در جاهليت شناخته شده بود ، تقرير شد . در حديث آمده است :

« الحُرُماتُ خمسٌ : البَيتُ الحرامُ والمَسجد الحرامُ والبلدُ الحرامُ وَالاشهرُ الحرامُ والحُرُم . » ( 2 )

بيت الله الحرام ، مسجدالحرام ، شهر حرام ، ماههاي حرام و حرم ، همان پنج چيز محترمي است كه از ميان ديگر امور محترم ، داراي اهميت ويژه اي است . اين حرامها ، همان است كه در آيه آمده است :

« ومَنْ يُعَظِّمْ حرماتِ الله فَهُو خيرٌ لَه عِندَ رَبِّهِ . » ( 3 )

« كسي كه حرمات را تعظيم نمايد ، نزد خدا براي او بهتر است . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 194 و195

2 ـ تفسير الكشّاف ، ج3 ، ص154 ؛ تفسير الكبير ، ج23 ، ص31

3 ـ حج : 30


157


معناي اين كه حج بايد در ماههاي حرام انجام گيرد ، آن است كه حج در غير ماههاي چهارگانه صحيح نيست ، و اين به دليل احترام خاصّي است كه ماههاي حرام از آن برخوردار است .

بنابر اين ، آنچه در حج حرام است ، به دليل احترامي است كه از تعظيم حج و ماههاي حرام ناشي مي گردد . اما اگر كاري كه در حج انجام مي گيرد مصداق خير نزد خدا و متناسب با حرمت حج و احترام ماههاي حج باشد ؛ مانند امر به معروف ، نهي از منكر ، مذاكره علمي ، اقامه شعائر ، احياي اصول اسلام ، اظهار ولا و دوستي نسبت به خدا و رسول و اولياي خدا ، تظاهر به برائت نسبت به مشركين و دشمنان خدا ، طرح مسائل و مشكلات اسلام و مسلمانان ، دعوت به وحدت و اتحاد و احياي حج ، آنگونه كه خدا و رسول خدا خواسته است ، بي شك از نوع جدال ممنوع نخواهد بود .

2 ـ التزام به حج ، التزام به همه لوازم آن را به دنبال دارد ، آنگونه كه مُفاد « فمن فَرَضَ فيهنَّ الحجُّ » مي باشد . اين التزام با احرام به وجود مي آيد و اين التزام ، عبوديت و اخلاص و تعظيم شعائر را فرض مي كند و معناي آن اين است كه محرِم در حجّ نبايد منافي روح عبوديت و اخلاص و تعظيم شعائر را انجام دهد . جدال ممنوع ، همان شيوه اي است كه منافي اين ملزومات حج است . و امّا جدال نيكو در حج ، كه براي برقراري روح عبوديت و نفي عبوديت طواغيت و به منظور تعظيم شعائر باشد آنگونه مضمون حركتهاي نفي كننده شرق و غرب و ايادي آنها است ، بي شك از قلمرو جدال ممنوع خارج خواهد بود .


158


3 ـ دنباله آيه ، مقابله جالبي را بين جدالي كه شرّ است و جدال خير كه موجب تقوا است ، مطرح نموده است و از جدال شرّ بازداشته و به خير كه انجام وظايف و مسؤوليتها و اقامه شعائر در رأس آن قرار دارد ، ترغيب و تشويق نموده است .

مُفاد اين مقابله آن است كه حج گزار بايد به جاي كار قبيح و شرّ ، كار پسنديده و خير را انتخاب كند . اكنون بايد ديد فرياد كشيدن براي برائت از كفار و طلبيدن مرگ مستكبران و دعوت به اتحاد و استقلال ، از كارهاي قبيح و شر است ، كه جدال ممنوع باشد يا مصداق قسمت اخير آيه ، كه عمل پسنديده و خير است ؟ همچنانكه جدالي كه تبيين حق و هدايت افراد گمراه و دفاع از شريعت را نتيجه مي دهد ، نمي تواند مصداق كار قبيح و شرّ باشد .

4 ـ مُفاد « فَأَتِمّوا الحجّ والعُمْرَةَ للهِ » آن است كه حج و عمره بايد براي خدا باشد و هيچگونه شائبه و وابستگي به غير خدا در آن وجود نداشته باشد . اتمام در حج همان معناي اتمام در آيه « اِذِ ابْتَلي اِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأتمَّهُنَّ » ( 1 ) و همچنين اتمام در آيه « أَتمُّوا الصِّيامَ اِلَي اللَّيْلِ » ( 2 ) و نيز مفاد آيه « اليَوْمَ اَكْملْتُ لكُمْ دينَكُمْ وَاَتْمَمْتُ عليكمْ نِعْمَتي » ( 3 ) مي باشد . اتمام در كليه اين موارد به معناي انجام عمل بطور كامل و تامّ است بطوري كه هيچ جزء و شرط و لوازم آن فروگذار نگردد .

نهي از جدال در حج ، مي تواند براي تكميل و اتمام حج باشد ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 124

2 ـ بقره : 187

3 ـ مائده : 4


159


آنگونه كه در روايت معاوية بن عمار گذشت . و جدالي ممنوع مي باشد كه به جزئي يا شرطي يا يكي از ابعاد حج خدشه وارد آورد . آيا برائت از مشركين و نفرين بر دشمنان متجاوز و دعوت به وحدت و نفي سلطه اجانب ، به حج لطمه وارد مي آورد يا دقيقاً محتواي آن را تحقّق مي بخشد ؛ يعني اتمام و اكمال مي نمايد ؟ !

5 ـ در دنباله آيه ، امر به تزوّد شده و تأكيد بر آن كه بهترين زادها و توشه ها همان تقوا است و مفهومش اين است كه حج بهترين زادِ راه است و حج تزوّد و تجهيزي است براي آخرت و زندگي دنيايي . جدال ، از آن جهت ممنوع است كه فاسد كننده تقوا و آمادگي براي زندگي كامل دنيا و آخرت است . امّا اگر سخني يا حركتي احياكننده دنيا و آخرت امّتي ، يكجا باشد و ذلّت و نكبت را از زندگي مسلمانان دور كند و سرفرازي و استقلال و عظمت به آنان ببخشد و اصول و ارزشهاي پيام وحي را احيا كند و امت را به وحدت و عبوديت در برابر خدا و نفي بندگي و بردگي استكبار و طواغيت فراخوانَد ؛ با روح حج و تزوّد سازگار نخواهد بود ؟ !

6 ـ مفسّران گفته اند : آيه « تَزوَّدوا فإنَّ خيرَ الزّادِ التَّقْوي » درباره اقوامي نازل شد كه بدون زاد و توشه براي انجام حج به مكّه مي آمدند و مدّعي بودند بر خدا توكل دارند و سپس تكدّي مي كردند ، و چه بسا به مردم زور مي گفتند و اموال آنان را غصب و حقوقشان را مورد تجاوز قرار مي دادند . از اين رو ، خداوند دستور داد قبل از حج خود را آماده كنند و زاد و توشه با خود همراه بياورند ؛ بهترين زاد آن چيزي است كه با خود مي آوريد و شخصيت و حرمت خود را در برابر ديگران حفظ مي كنيد


160


و خويشتن را از تجاوز به حقوق ديگران بازمي داريد . ( 1 )

طبري مي گويد :

گروهي از حاجيان به هنگام احرام ، زاد و توشه هاي خود را مي انداختند و آيه در ردّ عمل آنان نازل شد ؛ زيرا سفر چه براي دنيا و در دنيا باشد و يا از دنيا و در راه خدا ، ناگزير بايد با آمادگي و ساز و برگ و توشه همراه باشد و معناي اين سخن آن است كه حج آمادگي مي طلبد و آماده شدن ، از مقدّمات حج مي باشد .

بي شك آنچه را كه امروز جدال مي نامند و ما به عنوان احياي روح حج انجام مي دهيم ، نوعي تزوّد و كسب آمادگي براي رسيدن به خودكفايي و حفظ شخصيت و حيثيّت امت در جهت بريدن زنجيرهاي اسارت و وابستگي است ، تا احتياج به شرق و غرب پيدا نكنيم و به ذلت و ظلم به خود و ديگران دچار نشويم .

7 ـ خداوند ، جدال را در حج منع نموده و از سوي ديگر بسياري از داد و ستدها ، منازعه و جدال را به دنبال دارد . از اين رو تصوّر مي شود كه معامله و داد و ستد نيز در حج بايد حرام باشد .

قرآن در دنباله همان آيه ، با ذكر « لَيْسَ عليكُم جناحٌ انْ تبتَغُوا فضلا مِنْ رَبِّكُمْ » ( 2 ) كسب مشروع و داد و ستدي را كه براي به دست آوردن فضل الهي باشد تجويز نموده . از اين نكته به خوبي مي توان اين نتيجه را به دست آورد كه هر جدالي حرام و ممنوع نيست و فريادها و حركتهايي كه براي به دست آوردن فضل مادي و معنوي الهي و رسيدن به نتايج مشروع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التفسير الكبير ، ج5 ، ص169

2 ـ بقره : 198


161


در گسستن وابستگيها و برائت از كفار و دعوت به اتحاد مسلمانان و بيداري امت و نفي سلطه شرق و غرب باشد ؛ نه تنها ممنوع نخواهد بود بلكه خود مصداق « لَيْسَ عليكُمْ جُناحٌ اَنْ تَبتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّكُمْ » مي باشد .

مفهوم منطقي جدل

جدل ( ديالكتيك DIALECTIQUO ) در اصطلاح منطقي ، صناعتي است كه به صورت بحث و پرسش و پاسخ به نحوي خاصّ بين دو يا چند تن انجام مي پذيرد ، بدين طريق كه يكي پيوسته از ديگري سؤال مي كند و عقيده او را درباره امري جويا مي شود و او را به بررسي مطلب وامي دارد و او سؤالها را پاسخ مي گويد . آن كس كه از عقيده اي دفاع مي كند ، حافظ وضع ؛ يعني طرفدار يك رأي و عقيده يا مجيب ناميده مي شود و تمام كوشش او آن است كه الزام نشود و آن كس كه مي خواهد عقيده وي را نقض كند سائل يا ناقض وضع ناميده مي شود ؛ يعني كسي كه وضع را خراب مي كند و هر دو جدلي ( ديالتيسين ) ناميده مي شوند .

وضع ، معمولا رأيي است كه مورد اعتقاد و التزام مي باشد ؛ مانند عقايد مذهبي يا سياسي يا فلسفي . و غرض سائل آن است كه حافظ وضع را به تناقض گويي بكشاند و از سخنان او محال و تالي فاسدي بيرون بكشد و بدين طريق او را مجاب سازد . و غرض حافظ وضع ، آن است كه در بن بست نيفتد و خود را به تناقض گويي نيندازد .

محاوره جدلي نوعي بحث و مكالمه است و لفظ ديالكتيكون ، كه در يوناني به معناي مكالمه و گفتگوي بين الاثنين بوده ، در اين نوع صناعت


162


به كار مي رفته است .

صناعت يا فنّ جدل ، عبارت از مجموعه قواعدي است كه دو مجادل ؛ يعني هم سائل و هم حافظ وضع ، براي غلبه بر ديگري آن را به كار مي گيرند .

رساله اي كه ارسطو در اين باب نوشته به نام « توپيك » يا « طوبيقا » است ، كه به معناي مواضع مي باشد . ابن سينا آن را جدل ناميده است و خواجه نصيرالدين طوسي در « اساس الاقتباس » مي گويد :

« جدل » محافظت بر وضعي است كه از آن تناقضي لازم نيايد و « جدلي » آن دو كس را گويند كه يكي محافظت وضعي را نمايد . و « وضع » عبارت از رأيي است كه شخص بر آن اعتقاد و التزام داشته باشد و ديگري نقض آن وضع را نمايد . و اوّلي را « مجيب » خوانند و دوّمي را « سائل » . و در عرف بعضي از متأخرين ، اوّلي را « ممهّد » و دوّمي را « مقرض » نامند . « جدلي » را نظر بر الزام بُوَد نه تعيين مطلوب .

آنگاه مي گويد :

معلّم اوّل ، كتابي را كه بر اين فنّ مشتمل است ، كتاب مواضع خوانده است و آن معناي لفظ « طوبيقا » است . چه ، اكثر اين كتاب مشتمل بر مواضع باشد و باقي كتاب كه پيش از ذكر مواضع يا بعد از آن آمده مربوط به بيان كيفيت استنباط يا استعمال مواضع مي باشد . هر قضيه اي كه سائل به صورت ايجاب يا سلب با حرف استفهام ايراد مي كند مسأله جدلي خوانند و بعد از آن كه مجيب آن را مسلّم شمرد ، چون جزء قياس قرار مي دهد آن را مقدّمه جدلي مي گويند و نتيجه قياس را در برهان « مطلوب » و در جدل « وضع » مي نامند .

مبادي اوّلي در جدل ، مشهورات است و جدلي ادّعاي حقّ بودن آن


163


نمي كند ، بلكه مي گويد : اين حكم نزد همه كس مقبول است و همگان بر آن اعتراف دارند .

گاه ، صورت استدلال جدلي ، قياس است و گاه ، استقراء . گرچه قياس به عقل نزديكتر بُوَد و التزام به آن كاملتر ، ولي استقراء به حسّ نزديكتر است و در اقناع مفيدتر . ( 1 )

بهترين نمونه جدل ، همان گفتگوهايي است كه از سقراط بازمانده است . در اين گفتگوها ، سقراط نوعي سؤال را مطرح مي كند كه گويي جواب آن را نمي داند . وقتي جواب طرف را مي شنود ، به طريق مماشات آن را مي پذيرد و سؤالي ديگر مطرح مي كند و آن چنان سؤالات به هم مرتبط و پيوسته مي شود كه طرف بحث را وادار به تناقض گويي و يا مطالب بديهي البطلان مي كند .

قياس جدلي معمولا ، از مقدّماتي تشكيل مي شود كه از مسلّمات و مشهور است ، وسائل از همين مسلّمات به نتايجي مي رسد كه بطلانش آشكار مي باشد .

از آنجا كه مقصد اصلي در جدل ، الزام طرف مقابل مي باشد ، ناگزير با نوعي نزاع و مشاجره و مخاصمه همراه است و معمولا با عناد و لجاج و احتيال هم توأم مي باشد . و به همين دليل ، نه روش معلمي و استادي دارد كه تشريح مطالب كند و نه روش عالمانه كه حقيقتي را بيان نمايد . از اين رو ارسطو با اين شيوه ( جدل ) مخالف بود و آن را نوعي تمرين در سخنوري مي دانست . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اساس الاقتباس ، ص450-460

2 ـ منطق صدري ، ج2 ، ص225


164


منطقي ها ، بين جدل و مناظره فرق نهاده اند ؛ زيرا در مناظره دو تن ، كه به دو عقيده متقابل پاي بندند ، با يكديگر بحث مي كنند ، بدون آن كه قصد الزام يكديگر را داشته باشند . و هدف آنها كشف حقيقت است و با ثابت شدن حقانيّت يك طرف ، ديگري به آن اعتراف مي كند ولي در جدل چنانكه ديديم چنين نيست . ( 1 )

سعدي ، در بوستان گويد :

فقيهان طريق جدل ساختند * * * لم و لا نسلّم درانداختند

گشادند برهم در فتنه باز * * * به لا و نعم كرده گردن دراز

تو گفتي خروسان شاطر به جنگ * * * فتادند درهم به منقار و چنگ

يكي بيخود از خشمناكي چو مست * * * يكي بر زمين مي زند هر دو دست

منطقيون ، با وجود اعتبار عقلي و متانت برهان ، فن جدل را نيز در مواردي اجتناب ناپذير يا مفيد دانسته اند از آن جمله :

1 ـ در هر مسأله اي يك طرف آن حق است و فقط براي جانب حقّ مي توان برهان اقامه كرد . طرف ديگر ناگزير است كه از فنّ جدل استفاده كند .

2 ـ مقدمات و شيوه برهاني ، احتياج به دقّت و معلومات مخصوص دارد و از آنجا كه اهل جدل مقصدشان الزام طرف مقابل در برابر انظار عامّه مردم است ، بكار بردن شيوه برهان نتيجه مطلوب را به بار نمي آورد .

3 ـ در بسياري از موارد ، خود استدلال كننده نيز از شيوه و مقدّمات

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مراجه شود به شفا ، قسمت منطق ، بخش جدل و اساس الاقتباس ، ص448


165


برهان اطلاعات كافي ندارد و بهره گيري از مقدمات مشهور براي او آسانتر مي باشد .

4 ـ معمولا ، مبتديها براي كسب آمادگيهاي ذهني احتياج به تمرين دارند و اقامه برهان بر مطالب علمي براي آنان دشوار است . با تمرين به وسيله جدل مي توانند توانايي لازم را براي استفاده از استدلال برهاني پيدا كنند .

5 ـ دقت بيشتر و كنجكاوي براي به دست آوردن يقين و رفع هر نوع شبهه و احتمال . زيرا مبناي جدل بر تشكيك است .

6 ـ در برابر افراد معاند و لجوجي كه در مقابل حق ايستادگي نموده و از پذيرفتن برهان سرباز مي زنند ، جدل بهترين شيوه اقناع و الزام خصم است .

7 ـ در مقدّمات آموزشي علوم ، معمولا يك سلسله بحثها به صورت مصادره بر مطلوب مطرح مي شود تا متعلّم ذهنش بر مسائل آشنا گردد . شيوه برهان در چنين مواردي غير قابل استفاده است و متعلّم ، با توجه به مصادره بر مطلوب بودن ، از پيشرفت علمي باز مي ماند و چه بسا ذهنش دچار تشويش و وسوسه مي شود . بهره گيري از فن جدل در شيوه تعليمي مقدمات ضروري علوم ، از اين نقطه نظر حايز اهميت بسيار است و مي توان از طريق جدل ، علم يا اعتقاد لازم را به متعلّم منتقل نمود و اطمينان كافي براي آموختن مسائل علوم را در او بوجود آورد .

8 ـ براي حفظ ميراثهاي فكري و فرهنگي و عادتها و سنّتهاي مفيد قومي و ملي ، صيانت نظم و روابط حسنه در جامعه ، ايجاد تعادل رواني


166


و معالجه بيماران از طريق روان درماني ، مي توان از جدل سود برد . چنانكه در مرافعات قضايي نيز ، وكلا بيشترين بهره گيري را از فنّ جدل دارند .

اين به دليل ماهيّت برخي از علوم و دانشهاي بشري است كه مانند حقوق ، قضاوت ، علوم سياسي ، زمامداري و روان درماني ، احتياج مُبرم به صناعت جدل دارد .

9 ـ يكي از شيوه هاي مفيد در برابر مغالطه و سفسطه ، استفاده از جدل است كه ضمن خنثي نمودن كوشش طرف سفسطه گر ، او را به اعتراف و اقناع وامي دارد .

10 ـ آموختن فنّ جدل ، به عنوان يك سلاح احتياطي براي بهره گيري در موارد احتمالي ، از نظر عقل قابل قبول مي باشد . ولي استفاده از آن را بايد در رابطه با موردش ، مورد سنجش و ارزيابي قرار داد .

فنّ جدل ، در ميان فلاسفه يونان ، شهرت بسزايي داشته و در منطق به تفصيل از آن گفتگو مي شده است ، و در عمل نيز در مباحثات و گفتگوهاي علمي از آن بهره مي گرفتند . ولي در دوره اسلامي ، فنّ جدل متروك شد و به دلائلي مورد بي توجهي قرار گرفت . در اين ميان ، تنها دانشمنداني چون خواجه نصيرالدين طوسي ، برخلاف اسلاف خود ، به تشريح اصول و قواعد صناعتِ جدل ، همت گماردند .

دلائل زير در متروك شدن فن جدل در دوران شكوفايي فلسفه اسلامي مؤثّر بوده است :

1 ـ فنّ جدل در يافتن حق و تبيين و دفاع از آن نقش چنداني ندارد .

2 ـ هدف از جدل جستجوي حق نيست .


167


3 ـ جدل با نوعي منازعه و خصومت و لجاجت همراه است و يا به آن منتهي مي گردد كه با روح اخوّت و همدلي اسلام منافات دارد .

4 ـ جدل با حالت برتري جويي و تفوّق طلبي توأم است كه در اسلام مذموم مي باشد .

5 ـ گاه ، در جدل از مقدماتي بهره گرفته مي شود كه استدلال كننده خود آن را باور ندارد .

6 ـ در روايات از مراء كه همان جدل است ، نهي شده است .

مراحل چهارگانه جدل

فنّ جدل ، بين دو فرد يا دو گروه انجام مي پذيرد . فرد يا گروهي بر مطلبي اصرار ميورزد و با استناد به مقدّمات مشهور و مسلّم ، در مقام تثبيت و پاسداري از آن برمي آيد و فرد يا گروه مقابل با طرح سؤال و شبهه ، سعي در نقض آن مطلب مي كند . اين عمل در چهار مرحله انجام مي گيرد :

1 ـ در جدل ، بايد سؤال كننده و نقض كننده پرسشها را بگونه اي طرح كند كه به تدريج از دورترين نقطه آغاز و با طرح هر سؤالي زمينه گرفتن اعترافي فراهم گردد و تسلسل پرسشهاي خصم ، مدافع و محافظ را بر تسليم وادارد ، درست به مثابه مهاجمي كه مي خواهد بر دشمن يورش برد ولي غافلگيرانه از نقطه اي حمله را آغاز مي كند و يا از دروازه اي وارد مي شود كه طرف هرگز احتمال آن را نمي داده است و بدين ترتيب ، مهاجم امكان هر نوع دفاع و توسّل به حيله را از خصم مي گيرد .

2 ـ در هر مرحله بايد پرسش به نحوي مطرح شود كه پاسخ آن به


168


صورت ظاهر ارتباطي با مطلب اصلي و رأي مورد اعتقاد خصم نداشته و حساسيتي در وي ايجاد ننمايد ، ولي او ناگزير از پاسخي بشود كه بطور غير مستقيم نقض وضع نمايد و محافظ را بر سر تسليم آورد .

3 ـ صورت استدلال قياسي بايد حفظ شود و مسائل با گرد آوردن قضاياي مشهور و مسلم ، قياسي تاليف كند كه به ظاهر حالت استدلال برهاني داشته باشد .

4 ـ محافظ و مجيب نيز در هر مرحله بايد متقابلا با استناد به قضاياي مشهور و مسلّم از رأي و وضع خود دفاع نمايد و مسائل را مجبور به تسليم و اعتراف كند .

با توجه به شيوه هاي مختلفِ تحقّق مراحل چهارگانه جدل ، مي توان گفت كه به كارگيري فنّ جدل اختصاص به مسائل و مجيب و يا محاورات شفاهي ندارد . و به همين جهت است كه بيشتر كتبي كه امروز در زمينه هاي تبليغاتي ، چه در مسائل سياسي و اقتصادي و چه درباره مطالب اعتقادي و فلسفي نگاشته مي شود ، خالي از استدلالهاي برهاني و آكنده از جدل و اشكال مختلف آن مي باشد .

اصول و آداب فن جدل

جدلي مي تواند براي رسيدن به هدف خود ، از همه قضايايي كه به نحوي شهرت دارد و مورد قبول عامّه مردم است ، استفاده كند . ولي بايد توجه داشت كه قلمرو كار جدلي به اين وسعت نيز نيست ؛ زيرا چه بسيار از قضايا كه استناد به آن ، يا راه را به روي جدلي مي بندد و يا آن را دشوار


169


مي سازد .

از اين رو ، در فن جدل توصيه مي شود كه نكات زير به دقّت مراعات گردد :

1 ـ جدلي نبايد قضاياي مسلّم و مشهور را مورد سؤال قرار دهد ؛ زيرا اين موجب مي گردد كه شك و ترديد به اين قضايا رخنه كند . او بايد قضاياي مسلم و مشهور را به عنوان مقدّمه و مسائل مفروغ عنه بياورد يا با گرفتن اعتراف نسبت به آنها ، مطالبي را مورد سؤال قرار دهد كه پاسخ به آنها وي را به مطلوب خويش نزديك مي كند .

2 ـ سؤال كردن از ماهيت اشياء و يا علت آنها ، به جاي اين كه جدلي را به مطلوبش نزديك كند ، او را به سمت واقعيتها ، كه گاه نامطلوب است ، مي كشاند و خود راهي است كه دريچه واقعيت را به سوي خصم مي گشايد . اگر در موردي چنين امري مورد نياز باشد ، بايد به صورت جنبي و تفسير لفظي مطرح گردد و يا به منظور دست يافتن به اعتقاد خصم و يا الزام او طرح شود . به عنوان مثال گفته شود : اگر ماهيت حركت ، خروج از حالت بالقوه به حالت بالفعل نيست پس تعريف حقيقي آن چيست ؟

3 ـ هرگاه قضيه مشهور و مسلّمي مورد ترديد خصم قرار گيرد ، استدلال و اقامه برهان براي اثبات آن بي فايده است . وقتي كسي حرارت آتش را منكر مي شود ، ناگزير بايد دست او را با آتش داغ كرد تا حرارت را احساس نمايد . گاه ، استهزا و يا در معرض استهزاي عامّه قرار دادن راهگشاي مشكل جدلي در چنين مواردي خواهد بود ، بويژه اگر انكار خصم توأم با استهزا باشد .

4 ـ جدلي بايد همواره بخشي از مسائل مسلّم و مشهور را در ذهن آماده داشته باشد و درباره مسائل مختلف ، اندوخته هاي قابل توجهي از مشهورات و مسلّمات را به حافظه خويش سپرده باشد تا به هنگام


170


حاجت بتواند سؤالهاي مورد لزوم خود را بر اساس آنها طرح نمايد . او بايد در اين زمينه از چنان اطلاعات وسيعي برخوردار باشد كه وقتي بنا بر ضرورت ، وارد بحثي و يا علمي مي شود ، مشهورات و مسلّمات مربوط به آن را به ميزان كافي استحضار نمايد ؛ زيرا جدلي نبايد در ميان مجادله باز بماند و يا مهلت بطلبد و يا به كتاب و منبعي مراجعه نمايد .

اطلاعات جدلي در اين زمينه ها ، بايد در حدّ ملكه باشد ؛ يعني ملكه استحضار مشهورات و مسلّمات هر علم ، به موقع لزوم و احتياجِ به آنها .

5 ـ دانستن معاني متعدّدِ الفاظِ مشتركِ لفظي و وسعت معناي الفاظ مشتركِ معنوي و همچنين معاني مختلف الفاظِ منقول و مترادف و حالات مختلف الفاظ از وسائل مؤثّر در موفقيّت يك جدلي است . چه بسيار اختلافها كه از همين جا ناشي مي شود و يا با بكار گرفتن اين دانش ، جدلي را سريعتر و آسانتر به مقصود و مضمون مي رساند .

6 ـ مرزبندي مفاهيم و جدا كردن و تميز دادن مسائل مشابه و متشابه براي جدلي ، حكم ابزار كار را دارد ، زيرا بسياري اشتباهات از همين تشابه و متشابه بودن ناشي مي گردد .

7 ـ توانايي بر تبيين رابطه بين امور مختلف و بيان تشابه دو يا چند امري كه به ظاهر با يكديگر متفاوت مي باشند ، گاه كشف يك رابطه و تشابه ، اختلاف بين دو امر متباين را حل مي كند .

8 ـ در ميان مشهورات و مسلّمات ، بايد بيشتر به آنچه كه جزئي تر و خاص تر است استناد جست ؛ زيرا مسائل كلّي از تصورات ذهني عامّه مردم بدور است و مسائل جزئي و خاص بهتر براي آنان متصوّر و قابل قبول مي باشد ؛ زيرا مشكل تصور كردن بر سر راه تصديق و قبول كردن هم دشواري ايجاد مي كند . و اين نوع دشواري در نهايت ، به شهرت و مسلم بودن قضيه لطمه وارد مي آورد و از سوي


171


ديگر قضاياي عامّ و كلّي همواره در معرض نقضند و قضاياي خاص كمتر در معرض نقض قرار دارند ( نقض الخاصّ يستدعي نقض العامّ و لا عكس ) .

9 ـ جدلي ، بايد اقسام محمولات قضيه را بداند تا در تركيب قضيه مورد نظر ، محمول مناسب را برگزيند . اهل جدل ، محمولات را بر چهار نوع ذكر كرده اند :

الف ـ جدّ ، كه دال بر ماهيت است .

ب ـ خاصه ، كه دلالت بر ماهيت نمي كند و آن را رسم نيز مي گويند .

ج ـ جنس ، كه شامل فصل اهم مي شود .

د ـ عَرَض ، كه در پاسخ سؤال به « ما هو » قرار نمي گيرد . ( 1 )

و نيز دانستن اين محمولات ، به كشف اتّحاد بين دو يا چند موضوع و يا تباين و يا حالت عموم و خصوص بين آنها كمك مي كند .

نتايج اين بحث

پس از بررسي مجموع مباحث گذشته ، بار ديگر اين پرسش را براي يافتن پاسخ صحيح و منطقي مطرح مي كنيم :

كدام جدال در حج نهي شده است ؟

آيا آنچه امروز به بركت پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به رهبري حضرت امام خميني ـ قدّس سرّه ـ و گسترش آگاهي و تفقّه صحيح اسلامي و بيداري ملل مسلمان در ايام حجّ به صورت يك حركت سياسي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ المنطق ، ج2 ، ص395


172


عبادي انجام مي پذيرد .

و گروهي از مسلمانان بطور دسته جمعي و يا انفرادي ، امت اسلامي را به اتحاد و يكپارچگي در برابر صف متّحد و متشكل كفر و الحاد و استكبار جهاني دعوت مي كنند .

و با شعارهاي كوبنده ، سلطه جويان و غاصبان اراضي مسلمانان و غارتگران منابع سرشار كشورهاي اسلامي و حاكمان خائن و دست نشانده را كه سرنوشت يك ميليارد مسلمان را در دست گرفته و براي خدمت به استكبار جهاني به اسلام و مسلمانان خيانت مي كنند ، محكوم مي نمايند .

و به پيروي از حج رسول الله ـ ص ـ ، كه در لابلاي مراسم ، روح توحيد را احيا و شرك و تشكّل سياسي مشركين را محكوم و مقهور مي نمود ، همه ابعاد حج را جامه عمل مي پوشانند .

و مسلمانان را از خطرات توطئه هاي مشترك استكبار و طواغيت آگاه مي سازند .

و . . . آيا اين حركت مقدس و الهي ، جدال ممنوع است و قرآن در آيه « لا جِدالَ في الحجّ » از آن نهي نموده است ؟ !

بر اساس نظريّه عده اي از صاحب نظران و مفسّران بزرگ ، كه جدال در حج را به معناي جدال در زمان برگزاري و مناسك حج تفسير نموده وبا تبيين اسلامي در اين زمينه ها گفتگو در مسائل جاهلي حج را تمام شده دانسته اند و كلمه « لا » را به مفهوم نفي گرفته اند ، اصولا اين آيه شريفه ربطي با مسائل جاري حج آنگونه كه در سؤال طرح نموديم ، نخواهد


173


داشت . و همچنين طبق نظريه اكثر فقها و مفسران شيعه ، كه جدال ممنوع را « قسم مؤكّد » مي دانند ، موردي بر منع از اين حركت مقدّس در حج نخواهد بود .

امّا بر پايه نظريه معناي مشهور بر تفسير كلمه « لا » در « لا جدال » ؛ مانند مشابهش در « لا رفث ولا فسوق » ، به معناي نهي و حرمت جدال ، بي شكّ نمي توان آن را به معناي مطلق و شامل هر نوع مجادله و مباحثه و عمل خلاف انگيز تفسير نمود ؛ زيرا در اين صورت نقل فتاواي مختلف در مورد احكام و مناسك حج ، بلكه خود اعمال كه گاه بر اساس اختلاف نظر به صورتهاي متفاوت انجام مي گيرد ، مصداق جدال خواهد بود و اصولا شامل برخورد خشن و تحميلي حاميان و عاملان بازدارنده حركتهاي سياسي عباديِ زائران خانه خدا نيز خواهد بود . بديهي است كه امكان برگزاري حج به نحوي كه هيچگونه گفتار و عمل خلاف انگيز در آن نباشد هرگز امكان پذير نمي باشد و هيچ مفسر و فقيهي ملتزم به آثار گسترده و حرجي « نهي از جدال » بطور مطلق نخواهد بود .

به همين دليل است كه اكثر مفسّران و فقهاي اهل سنّت جدال ممنوع را به معناي منازعه اي كه باعث ايجاد دشمني در ميان معلمين مي شود ، تفسير كرده اند . اكنون بايد بدقّت اين قيد را كه اطلاقِ « لا جدال » را محدود مي سازد ؛ يعني ايجاد كينه را بررسي نمود و روشن كرد كه آيا هر گفتار و عملي كه موجب كينه در ميان مسلمانان مي شود ، حرام و ممنوع است ؟ يا آن گفتار و عملي كه معمولا به قصد ايجاد دشمني و تفرقه و درگيري در ميان مسلمانان انجام مي گيرد ؟


174


احتمال اوّل قابل قبول نيست ، زيرا امر بمعروف و نهي از منكر كه در زمان حج نه نسخ شده و نه تخصيص خورده است ، در بسياري از موارد موجب برخورد و ايجاد بغضاء مي شود . و همانطور كه گفته شد اصولا اختلاف فتواي فقها و عمل مقلّدين آنان در حج چه بسا ايجاد تفرقه و بغضاء مي كند . هر مسلمان منصف و آگاهي مي تواند موارد زيادي از اين مقوله را در حج مشاهده كند كه نه حرام است و نه كسي آن را تحت عنوان جدال منع مي كند .

نتيجه اين بحث آن است كه تنها جدالي مي تواند مصداق آيه و حرام باشد كه به قصد ايجاد تفرقه و دشمني انجام پذيرد . در اينجا بايد قضاوت را بر عهده متفكّران و دانشمندان و مسلمانان بيدار و آگاه گذاشت تا منصفانه قضاوت كنند كه آيا هدف و مقصد برگزاركنندگان و حاميان حركت سياسي ـ عباديِ حج ، ايجاد تفرقه و دشمني در ميان مسلمانان است يا ريشه كن نمودن عوامل تفرقه و دشمني ، كه چيزي جز سياستهاي مزوّرانه استكبار جهاني و ايادي خود فروخته آن نمي باشد ؟ !

درست است كه اين حركت مقدس سياسي ـ عبادي در حج ، منجر به دشمني مي شود ، ولي بايد ديد طرف اين دشمني كيست ؟ آيا نتيجه آن دشمني مسلمانان با يكديگر است ، يا دشمني با سلطه گران و متجاوزان و غارتگران و بالاخره دشمنان اسلام و امت اسلامي ؟

اگر در نهايت به دشمني با كارگزاران سياستهاي استكباري مي انجامد ، اين دشمني خواست اسلام و فرمان خدا و مطلوب همه است و نه تنها حرام نيست بلكه از واجبات الهي است :


| شناسه مطلب: 76533