بخش 9

ناله از وضع مسجد معنای شرک توسل و تبرک و استشفاء شاهد از تاریخ و سیره کدام برخورد بهتر است ؟


صفحه 200


و هزارها خاطره است كه انسان نبايد از كنار آنها بي تفاوت بگذرد . چه خاطراتي در اين مسجد واقع شده است !

زماني از اين مسجد و شهر ، نور هدايت و وحي ، نور ايمان و علم ، نور آزادي و عدالت به سراسر دنيا تابيد تا آنجا كه نام آن ، « مدينه منوره » ؛ يعني ، شهر درخشنده شد . امّا ، روز به روز در كم كردن نور آن ، تلاشها كردند . از جمله :

1 ـ با ساختن مسجد جامع اموي در دمشق ، فكر مردم را متوجه شام كردند .

2 ـ مركز حكومت را از مدينه به بغداد ، شام ، قاهره و . . . انتقال دادند .

3 ـ در بغداد و اسلامبول و اندلس ، كتابخانه ها ، مدارس و كاخ ها ساختند ، ولي امكانات تحصيل در مدينه را كم كردند .

4 ـ اهل بيت پيامبراكرم ( صلّي الله عليه و آله ) را در اين شهر كشتند .

5 ـ در برابر كرسي درس ائمه اطهار ( عليهم السلام ) رقيب تراشي كردند .

6 ـ حدود نهصد سال قبل ( 557 ) ، چند جاسوس مسيحي به نام زائر مدينه ، نزديك قبر مطهر ، مدتي طولاني منزلي اجاره كردند و شبها ، مخفيانه از طريق نقب زدن تصميم داشتند ، جنازه مقدس رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) را بربايند كه توطئه كشف شد و آنها به قتل رسيدند ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ واقعه را در كتاب « وفاء الوفاء » ، جلد 2 صفحه 648 نقل كرده .


صفحه 201


ناله از وضع مسجد

گاه و بيگاه ، عاشقان حرم پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) به عنوان تبرك ، ضريح يا منبر يا ديوار و در مسجد را مي بوسند و بدين وسيله ، پاسخي به احساسات پاك خود مي دهند . اما گروهي كه فعلاً در عربستان قدرت را به دست دارند از اين بوسيدن و احترامات و تبرك جستن ، جلوگيري مي كنند . و به عاشقان رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) نسبت شرك مي دهند !

شرك و توحيد به دست افراد است تا به هر معنايي ميل دارند تفسير كنند و هر كه را خواستند ، مشرك بنامند .

هيچ يك از رهبران چهار مذهب اهل سنت ، اين نوع كارها را تحريم نكرده اند ( 1 )

مرحوم علامه اميني ( ره ) ، بيست حديث از اهل سنت نقل كرده كه تبرك جستن به رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) مانعي ندارد و در صدر اسلام معمول بوده است ( 2 )

يكي از علما و مدرسين حوزه علميه قم ( 3 ) ، كتابي به نام « تبرك الصحابه » ، متجاوز از چهارصد صفحه ، در باره تبرك جستن اصحاب در زمان حيات رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) و بعد از رحلت آن حضرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الغدير ج 5 صفحه 146 .

2 ـ الغدير ج 5 صفحه 156 ـ 136 مرحوم علامه اميني ( ره ) در اين جلد مفصلاً بحث فرموده است .

3 ـ جناب آية الله احمدي ميانجي ، منابع اين كتاب شريف بطوري كه در پايان آورده است از 129 كتاب تفسير و تاريخ و حديث مي باشد .


صفحه 202


نوشته اند و در اين كتاب ، صدها حديث از مهمترين كتاب هاي اهل سنت به عنوان شاهد ، بيان شده است كه انصافاً تحقيق و تتبع كاملي است .

مگر در حديث نمي خوانيم كه ابوبكر بر سر جنازه مقدس رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) حاضر شد و حضرت را بعد از رحلت بوسيد ؟ ( 1 )

مگر حضرت يوسف ( عليه السلام ) به برادران نگفت : « پيراهن مرا نزد پدر برده آن را روي صورتش بيندازيد تا چشمهاي او بينا شود » ؟ ( 2 )

آيا پارچه اي كه در جوار يوسف عزيز ( عليه السلام ) بود ، اثر دارد ولي اشيايي كه در جوار رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) است بي اثر است ؟ !

چرا وقتي كه ما « يا الله » ، « يا محمد » ( صلّي الله عليه و آله ) گفتيم ، مشرك مي شويم ، در حالي كه آيات قرآن بارها رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) را در كنار نام مقدس خداوند آورده است و يك عمل را به هر دو نسبت داده است ( 3 )

مگر ما زندگي و حيات برزخي را كه بارها قرآن با صراحت بيان فرموده است ، قبول نداريم ؟ حيات برزخي مانند همين زندگي دنيوي است ، « اَحْياءُ عِنْدَرَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ » ( 4 ) ، شهدا هم رزق دارند و هم نسبت به افرادي كه در آينده به آنان ملحق مي شوند ، خوشحالي مي كنند . بنابراين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سيره ابن هشام جلد 3 صفحه 306 ، و سنن ابن ماجه ، جلد 1 صفحه 468 .

2 ـ « اِذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَاَلْقُوهُ عَلي وَجْهِ اَبي يَأْتِ بَصيراً » ، سوره يوسف آيه 96 .

3 ـ « اَغْناهُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ » ، سوره توبه آيه 74 ، خدا و رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) آنان را بي نياز نمود ، « اتيهُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ » ، سوره توبه آيه 59 ، خداوند و رسولش ( صلّي الله عليه و آله ) به آنان دادند .

4 ـ سوره آل عمران آيه 169 .


صفحه 203


تبريك و توسل در مقام پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) چه ارتباطي با شرك دارد ؟

آيا احترام به رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) و بوسيدن آستان قدس او شرك است ، ولي خم شدن و اطاعت از ابرجنايتكاران ، شرك نيست ؟

مگر حضرت مسيح ( عليه السلام ) با اذن خدا ، مردگان را زنده نمي كرد ، و مگر رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بالاتر از عيسي ( عليه السلام ) نيست و مگر اولياي خدا ، در برزخ از زندگي عالي برخوردار نيستند ؟

مگر فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) بر سر قبر پدر بزرگوارش نيامد و مگر خاك قبر را روي چشم خود نماليد ( 1 )

مگر ابو ايوب انصاري ، آن صحابي بزرگ ، صورت خود را بر قبر مطهر رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) نگذاشت ؟ ( 2 )

مگر بلال صورت خود را بر قبر رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) نگذاشت ؟ ( 3 )

مگر امام حسين ( عليه السلام ) هنگام خروج از مدينه بر سر قبر مطهر رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) نيامد ؟ و مگر صورت مباركش را بر قبر ننهاد ؟ ( 4 )

مگر امام سجاد ( عليه السلام ) به فرزندش امام باقر ( عليه السلام )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كتاب « التبرك » صفحه 151 از الوفاء ، والبيان و . . . الغدير ، جلد 5 ص 147 .

2 ـ الغدير جلد 5 صفحه 148 .

3 ـ الغدير جلد 5 صفحه 147 .

4 ـ بحارالانوار جلد 44 صفحه 328 .


صفحه 204


نفرمود : « به زيارت قبر رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) برو ، و دو ركعت نماز بخوان و به من دعا كن » ؟ ( 1 )

مگر وهابي ها جلوي فرياد زدن رابر سر قبر پيامبراكرم ( صلّي الله عليه و آله ) با تمسك به آيه : « لا تَرْفَعُوا اَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ » ( 2 ) نمي گيرند ؟ !

راستي ، اگر پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) از دنيا رفته است و ديگر ( العياذ بالله ) مطلبي نمي فهمد ، پس ، چرا ما ، حق فرياد نداريم ؟

در مسجد رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) ، شما يك بام و دو هوا را تماشا مي كنيد ! هرگاه با پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) گفتگو و توسل و تبرك مي جوييم ، مي گويند : او از دنيا رفته ، گفتگو و توسل اثري ندارد ، ولي هرگاه بلند سخن مي گوييم ، مي گويند : رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) حاضر است و طبق آيه قرآن حق نداريد ، صداي خودتان را از صداي رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) بلندتر نماييد ، كسي نيست از اينها سؤال كند كه اگر زنده است ، چرا جلوي توسل را مي گيريد ، و اگر مرده است ، چرا جلوي بلند حرف زدن را ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحارالانوار جلد 46 صفحه 92 ، به نقل از التبرك .

2 ـ سوره حجرات آيه 2 .


صفحه 205


معناي شرك

شرك به معناي اين است كه انسان به غير خداوند ، عقيده كارگشايي داشته باشد ، آن هم بطور استقلالي . همانگونه كه انسان براي كسالت خود ، به پزشكان متعددي مي تواند مراجعه كند ، براي كار خود نيز گاهي به خدا و گاهي به غير خداوند مراجعه نمايد . آري ، غير خدا را در برابر خدا قراردادن شرك است . اگر حدود دويست مرتبه در قرآن كلمه « دون الله » ، يا « دونه » به چشم مي خورد به همين معناست كه ما براي غير خدا حسابي مستقل باز كنيم .

اما چنانچه ، اولياي خدا را واسطه لطف خدا بدانيم و كار را فقط از طريق خداوند متعال بدانيم ، هرگز شرك نيست ، زيرا :

خداوند با اينكه كارها را تدبير مي كند ، ( يُدَبِّرُ اْلاَمْرَ ) ( 1 ) فرشتگاني را هم براي تدبير امور قرار داده است ( وَالْمُدَبِّراتِ اَمْراً ) ( 2 ) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره سجده آيه 5 .

2 ـ سوره نازعات آيه 5 .


صفحه 206


با اينكه تقسيم رزق مردم به دست خدا است ، ولي مأموراني براي اين كار نيز قرار داده است ( فَالْمُقَسِّماتِ اَمْراً ) ( 1 ) .

با اينكه خودش فرموده كه ما اعمال شما را مي نويسم : ( نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا ) ( 2 ) ولي مأموراني را براي ثبت و ضبط اعمال نيز مقرر فرموده است ( كِراماً كاتِبينَ ) ( 3 ) .

با اينكه خودش جان ما را مي گيرد ، ولي براي جان گرفتن هم ، مسؤول گذاشته است ؛ ( يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ ) ( 4 ) .

آري ، منشأ همه قدرت ها و خيرها خداوند است ، ولي قانون را چنين قرار داده كه كارها از طريق وسائل انجام شود . مثلاً اگر مي خواهد قرآن را بر پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) نازل كند ( نَحْنُ نَزَّلُّنا عَلَيْكَ الْقُرانَ ) ( 5 ) ، از طريق جبرئيل و روح الأمين نازل مي فرمايد ( نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلاَمينُ ) ( 6 ) كار انسانها و فرشتگان در حقيقت كار خدا است ، ( وَاَللهُ خَلَقَكُمْ وَما تَعْمَلُونَ ) ( 7 ) و واسطه ها هرگز سبب طول كشيدن كار نمي شود ، ( وَما اَمْرُنا اِلاّ واحِدَة كَلَمْح بِالْبَصرِ ) ( 8 ) ، سرعت انجام يافتن فرمان خداوند ، مانند يك چشم به هم زدن است .

بنابراين اگر خداوند انسان يا فرشته يا موجودي را در عالم ، واسطه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره ذاريات آيه 4 .

2 ـ سوره يس آيه 12 .

3 ـ سوره انفطار آيه 11 .

4 ـ سوره سجده آيه 11 .

5 ـ سوره دهر آيه 23 .

6 ـ سوره شعرا آيه 193 .

7 ـ سوره صافات آيه 96 .

8 ـ سوره قمر آيه 50 .


صفحه 207


كاري قرارداد ، توجه ما به آن واسطه ، شرك نيست ، مگر زماني كه ما از خدا غافل باشيم و چشم خود را به واسطه دوخته و آن را تنها عامل اصلي قرار دهيم و گرنه مادامي كه تمام قدرت ها را از ذات مقدس خدا مي دانيم و هرگز براي غير خداوند ، قدرتي جداگانه و در برابر قدرت الهي نمي پذيريم ، شرك نيست . درست مثل اينكه مي گوييم : گوشم شنيد يا خودم شنيدم ، چشمم ديد يا خودم ديدم . در اينجا شنيدن و ديدن را كه به گوش و چشم نسبت مي دهيم به اين معنا نيست كه چشم و گوش ، جداي از من قدرت شنيدن و ديدن دارند ، بلكه اين دو عضو ، واسطه هستند . اگر كسي گفت : من با عينك مي خوانم به معناي آن نيست كه عينك در ديدن استقلال دارد .

واسطه هايي كه در عالم هستند ، همه مخلوق خدا و تحت اراده كامل او هستند ، خواه واسطه هايي همچون ابر و خورشيد وزمين و باد و . . . و خواه واسطه هايي كه داراي مقامات معنوي كاملي هستند ، همچون اولياي خدا يا فرشتگان .

قرآن با صراحت مي فرمايد : شفاعت اولياي خدا زير نظر و با اذن پروردگار است . ( مَنْ ذَاالَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ الاّ بِاِذْنِهِ ) ( 1 ) .

در آيه چهل و هشتم از سوره آل عمران كه حضرت عيسي ( عليه السلام ) از دم مسيحاي خود و شفا دادن كور مادرزاد سخن مي گويد ، دوباره كلمه « بِاِذْنِ اللهِ » تكرار شده است ، و اين سوره مائده است كه خداوند به عيسي ( عليه السلام ) مي فرمايد : تأثير نفس تو در زنده كردن مردگان با اذن من است ، شفا دادن تو با اذن من است ، پرنده اي كه از گل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره بقره آيه 255 .


صفحه 208


ساختي با اذن من است ، اينكه او را به پرواز درآوردي با اذن من است .

توسل و تبرك و استشفاء

اكنون كه گفتيم ، كار اولياي خدا در حقيقت كار خداوند و با اذن اوست ، بنابراين ، توسل و استمداد از اولياي خدا به منزله استمداد از خدا است ، همانگونه كه اطاعت رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) ، اطاعت خدا است : ( مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ ) ( 1 ) .

شاهد از تاريخ و سيره

حالا كه سخن به اينجا رسيد ، خوب است ، نمونه هايي از توسل و تبرك را در اينجا نقل كنيم :

عايشه مي گويد : « مردم اطفال خود را نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) مي آوردند تا تبرك يابند ( 2 ) آله ) براي اين اطفال دعا مي كرد ( 3 )

در تاريخ نام 42 طفل كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) براي تبرك غذا به دهان آنان گذاشت ، آمده است ( 4 ) كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) بر سر آنها دست ماليد و اين وسيله مباهات و افتخار آنان بود ، مي خوانيم ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره نساء آيه 80 .

2 ـ صحيح مسلم جلد 3 صفحه 1691 يؤتي بالصبيان فيبرك عليهم .

3 ـ سنن ابي داود جلد 4 صفحه 328 .

4 ـ تبرك الصحابه .

5 ـ تبرك الصحابه .


صفحه 209


در حديث مي خوانيم : كه پيامبراكرم ( صلّي الله عليه و آله ) ، علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) را ديد ، در حالي كه عرق بر صورت مباركش نشسته ، وارد شد ، پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) كمي از عرق صورت خود را به علي ( عليه السلام ) ماليد ، سپس كمي از عرق حضرت علي ( عليه السلام ) به صورت مبارك خود ماليد ( 1 )

گاهي نزد رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) براي تبرك جستن ازدحام مي شد ( 2 )

در حديث مي خوانيم كه آب براي وضو كم و جمعيت زياد بود ، رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) دست مبارك را در ظرف كم آب ، فرو برد و اصحاب وضو گرفتند ، گويا آب از لابلاي انگشتان مي جوشيد تا جايي كه همه اصحاب از آن وضو ساختند ( 3 )

در بيست و هشت خاطره و حديث ، نقل شده كه اصحاب پيامبراكرم ( صلّي الله عليه و آله ) آب وضوي حضرت را براي تبرك مي بردند ( 4 )

مؤلف كتاب « التبرك » ، از كتب روايت اهل سنت ، بيست و پنج خاطره تاريخي را نقل فرموده كه مردم از باقيمانده غذاي پيامبراكرم ( صلّي الله عليه و آله ) به عنوان بركت كامياب مي شدند .

نكته لطيفي كه در يكي از احاديث است ، اين است كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار ، جلد 38 ، صفحه 134 .

2 ـ التبرك ، صفحه 61 .

3 ـ صحيح مسلم جلد 4 صفحه 43 .

4 ـ كتاب « التبرك » آية الله احمدي ميانجي بعد از نقل اين 28 حديث مي فرمايد : چون مسلم و بخاري و ابي داود و نسائي ، اين روايات را نقل كرده اند ، جائي براي وسوسه نيست .


صفحه 210


پيامبرعزيز ( صلّي الله عليه و آله ) سؤر ( باقيمانده آب يا غذاي ) خود را ، اول به كسي مي داد كه سمت راست نشسته بود ، و در يك ماجرا ، سمت راست حضرت ، نوجواني بود و در سمت چپ رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) ، افراد بزرگ سال و معروف . رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) از نوجوان اجازه خواست كه سؤر خود را اول به معروفين و شيوخ بدهد . آن نوجوان اجازه نداد ، لذا پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) سؤر را به او داد ( 1 )

در بعضي روايات مي خوانيم كه هرگاه رسول گرامي ( صلّي الله عليه و آله ) دست مباركشان را در آبي وارد مي كردند ، اصحاب به عنوان تبرك دست خود را در آن آب فرو مي بردند ( 2 )

در كتاب « وفاء الوفاء » ، نام بيستوسه چاه را ذكر مي كند كه رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) از بعضي از اين چاه ها وضو گرفتند و در ميان مردم آن چاه ها مبارك بوده ، قرن ها از آب آن چاه ها به عنوان تبرك استفاده مي كردند ( 3 )

در كتاب شريف « التبرك » بيش از سي حديث از بزرگان اهل سنت نقل كرده كه رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) در سرزمين مِني ، همينكه سر مباركشان را مي تراشيدند ، هر يك از اصحاب در انتظار برداشتن يك مو ، به عنوان تبرك بودند . راستي ، اگر تبرك جستن شرك است ، چرا رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) حتي در يك مورد آنان را منع نفرمود ؟ و الآن ، در بسياري از كشورها ، اين احترام به آثار رسول الله ( صلّي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ طرفداران حقوق بشر ببينند كه چگونه رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) به خاطر احترام به حق نوجواني ، از پذيرايي آن همه بزرگان چشم پوشيد .

2 ـ صحيح مسلم ، جلد 4 صفحه 1812 .

3 ـ التبرك جلد 3 از صفحه 943 تا 983 .


صفحه 211


الله عليه و آله ) موجود است ( 1 )

البته آثار حقيقي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) كتاب و اهل بيت و سيره اوست ، ولي عشق كه آمد ، انسان حتي بند كفش معشوق را هم مي بوسد .

كار عشق مردم به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) به جايي رسيده بود كه حتي معاويه وصيت كرد كه در كفن من يك مو از موهاي رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بگذاريد ! ! !

بحث ما ، در اين نيست كه اين مسأله چقدر پايگاه مكتبي دارد ؟ و چقدر بايد در حفظ لباس و كفش اولياي خدا ، سرمايه گذاري فكري و مالي و . . . كنيم ، بلكه هدفمان اين است كه ثابت كنيم ، مسأله تبرك جستن ، يك مسأله عمومي و همگاني و مسلّم و زير نظر شخص پيامبراكرم ( صّلي الله عليه و آله ) بوده است و چرا يك گروه سياسي و كج فكر به عنوان شرك ، مانع بوسيدن ديوار مسجد يا قبر مطهر رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) مي شوند ؟ آنان چه دليلي از قرآن و حديث دارند ، ولي ما ( بحمدالله ) صدها حديث در زمينه تبرك جستن از كتاب هاي معتبر اهل سنت داريم ، مگر مسلمانان در طول تاريخ تا كنون از آب زمزم به عنوان تبرك استفاده نمي كرده اند ؟ .

ماجراي مرد اعرابي كه روز سوم رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) به مدينه آمد و خود را روي قبر مطهر رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) انداخت و خاك قبر را بر سر ريخت و آيه شفاعت و استغفار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در گوشه اي از مسجد جامع دهلي ، اتاقي ديدم كه جايگاه يك مو از رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) بود .


صفحه 212


رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) را خواند صدايي از قبر شنيد كه « قَدْ غُفِرَلَكَ » ، مورد عفو قرار گرفتي ، در كتاب هاي شيعه و سني آمده است ( 1 )

اي كاش ، به جاي اينكه در شرك بهترين افراد اهل توحيد وسوسه كنند ، كمي در فهم خود تجديد نظر مي كردند كه شرك چيست ؟

ترسيدن از آمريكا و اطاعت از ابرقدرتها ، شرك است ( 2 )

خودخواهي ها و خودپرستي ها و پيروي از هوسها ، شرك است ( 3 )

كنار گذاشتن قانون خدا و به سراغ قوانين ديگر رفتن ، شرك است ( 4 )

ايجاد تفرقه در مكتب ، شرك است ( 5 )

اي كاش ، جلساتي ميان علماي شيعه و سني برگزار مي شد و از نزديك يكديگر را درك مي كردند تا اين همه بدبيني در كار نمي بود .

اي كاش ، روابط فرهنگي و مكاتباتي مشترك و رفت و آمدهاي پي درپي در كار بود تا اين همه حرف هاي بي ربط در كار نباشد .

اي كاش ، بدون تعصب و با اخلاق اسلامي ميان افراد ، بحث آزاد در تلويزيون مي شد و در عين احترام به عقايد يكديگر ، با كمال متانت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الغدير جلد 5 صفحه 148 از هشت منبع اهل سنت ، در البيان صفحه 559 آمده است : اين ماجرا در برابر ديد حضرت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) واقع شد .

2 ـ « وَاِنْ اَطَعْتُمُوهُمْ اِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ » ، « اگر از شيطانها فرمان برداري كنيد ، حتماً مشرك هستيد » . سوره انعام آيه 121 .

3 ـ « اَفَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَويهُ » ، « آيا كسي را كه هوسهاي خود را خدا قرار داده است ، ديده اي ؟ » سوره جاثيه ، آيه 23 .

4 ـ « مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ الله فَأولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ » ، « كسي كه به غير حكم خدا ، حكمي دهد ، كافر است » . سوره مائده آيه 44 .

5 ـ « و َلا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكينَ مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُم » ، « از مشركان نباشيد ، آنها كساني هستند كه در دين خود تفرقه ايجاد نمودند » . سوره روم آيه 32 .


صفحه 213


گفتگوهايي رد و بدل مي شد تا مردم خودشان راه را پيدا كنند .

يكي از راههاي ايجاد وحدت ، بحث و گفتگو همراه با صفا و متانت است . هميشه اتحاد در سايه سكوت نيست ، گاهي كه جامعه يا افراد ظرفيت دارند و مي توانند ، عقايد و استدلالات يكديگر را تحمل كنند در كنار هم بنشينند و نامه ها و مجله هايي براي يكديگر بنويسند و بفرستند تا كم كم فاصله ها كم و حقايق روشن و افكار به هم نزديك شود و به سوي نور وحدت و يقين حركت كنيم ، سكوت ، صحيح نيست .

به هر حال ، ما طبق قرآن عمل كرده ، در حرم رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) زيارت نامه مي خوانيم و مي گوييم : « اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ » . . . سلام كردن بر اولياي خدا را از قرآن ياد گرفته ايم كه مي فرمايد : « سَلامٌ عَلَي الْمُرْسَلينَ » ( 1 ) ، سلام بر پيامبران آسماني .

« سَلامٌ عَلَي اِبراهيم » ( 2 ) ، « سلام بر حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) » .

« سَلامٌ عَلَي مُوسي وَهارُونَ » ( 3 ) ، « سلام بر حضرت موسي ( عليه السلام ) و برادر گراميش هارون ( عليه السلام ) » .

« سَلامٌ عَلَي نُوح فِي الْعالَمينَ » ( 4 ) ، « سلام بر حضرت نوح ( عليه السلام ) » .

در زيارت نامه از زحمات و رنج ها و فداكاري هايي كه رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) در باره هدايت بشر داشته ، قدرداني كرده ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره صافات آيه 118 .

2 ـ سوره صافات آيه 109 .

3 ـ سوره صافات آيه 120 .

4 ـ سوره صافات آيه 79 .


صفحه 214


گواهي مي دهيم كه در امر تبليغ و هدايت و نجات بشر كوتاهي نكرد ( 1 ) و اين ادب را از قرآن ياد گرفته ايم كه در باره قدرداني ( حتي از پيروان بعضي انبيا ) مي فرمايد : « فَما وَهَنُوا لِما اَصابَهُمْ في سَبيلِ اللهِ وَما ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكانُوا » ( 2 ) ، آنان در راه خدا نه سست شدند و نه ضعيف ، و هرگز تن به تسليم نداند . اگر خداوند از پيروان انبيا قدرداني مي كند ، ما از اشرف انبيا قدرداني نكنيم ؟

سپس در زيارت مي خوانيم : « اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالَةِ » ، سپاس خداوندي را كه ما را به وسيله تو ، از شرك و گمراهي نجات داد . بي جهت نيست كه در هر ركوع و سجودي صلوات مي فرستيم ، چون رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) در هر ركوع و سجود ما سهم دارد . اگر لطف خدا از طريق هدايت هاي او نبود ، ما هنوز در انحراف به سر مي برديم ، سپس از خداوند مي خواهيم كه لطف خود را همراه با درود تمام فرشتگان و انبيا و بندگان صالح و اهل آسمان ها و زمين در طول تاريخ ، نثار رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) كند و آن مقام محمود ( مقام شفاعت ) و مقام بلند را به حضرتش مرحمت فرمايد .

در پايان زيارت نامه ، يكي از آيات قرآن آمده كه ما مي خوانيم ، و آن آيه اين است : « وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَروا اللّهَ وَاسْتَغَفَرَ لَهُمُ الرّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحيماً » ( 3 ) ، « هرگاه گناهكاران نزد تو ( رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ) آيند و از كردار خود استغفار نمايند و رسول الله نيز براي آنان از خداوند استغفار كند ، خدا را توبه پذير و مهربان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ترجمه زيارت رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) از مفاتيح .

2 ـ سوره آل عمران آيه 146 .

3 ـ سوره نساء آيه 64 .


صفحه 215


يافته و مورد عفو قرار مي گيرند .

در اين آيه ، نزد پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) آمدن گناهكاران و واسطه شدن و استغفار و شفاعت رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) مطرح است و مگر توسل غير از اين است ؟ در توسل خلافكار شرمنده از آبرومند درگاه خدا مي خواهد كه واسطه لطف خدا شده تا مورد عفو قرار گيرد يا مشكلاتش حل شود . البته بخشندگي ، كار خدا واسطه شدن كار رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) است و اين مقام شفاعت را خداوند حكيم به خاطر لياقت هاي رسول ( صلّي الله عليه و آله ) به حضرتش مرحمت فرموده است .

در جاي ديگر قرآن به پيامبرش دستور مي دهد كه « وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنينَ » ( 1 ) ، « براي خود و مؤمنان استغفار كن » .

اگر دعا و استغفار رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) بي اثر است ، چرا خداوند چنين دستور داد ؟

در آيه ديگر مي خوانيم : « اِذا قيل لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْلَكُمْ رَسُولُ اللّهِ لَوَّوْا رُؤْسَهُمْ » ( 2 ) « هرگاه به اين منافقان گفته مي شود ، بياييد تا رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) براي شما استغفار كند ، سر را برمي گردانند ، بي توجهي مي كنند . اگر استغفار و دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) بي اثر است ، چرا در اين آيه به عنوان يك لطف الهي مطرح شده است ؟

در جاي ديگر مي خوانيم : « ما كانَ لِلنَّبِيَّ وَالَّذينَ آمَنُوا اَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْركينَ وَلَوْ كانُوا اُولي قُرْبي » ( 3 ) ، « پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره محمّد ( ص ) آيه 19 .

2 ـ سوره منافقون آيه 5 .

3 ـ سوره توبه آيه 113 .


صفحه 216


مؤمنان ، حق دعا و استغفار براي مشركان ندارند ، گرچه از بستگان نزديكشان باشند » .

اگر دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) بي اثر است ، تعبير به « حق ندارند » لازم نبود .

علاوه بر دعا و استغفار انبيا ، استغفار فرشتگان براي مؤمنين نيز بسيار مؤثر است ، قرآن در اين باره مي فرمايد : « اَلَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسْبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا » ( 1 ) ، « فرشتگاني كه مسؤول حمل و نگهداري عرش خدا و همچنين فرشتگاني كه در اطراف عرش خدا هستند ، علاوه بر تسبيح و ايمان به خدا ، دعاها و استغفارهايي براي مؤمنين دارند » ، آنها مي گويند :

« فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَاتَّبَعُوا سَبيلَكَ » ، « خداوندا ! افرادي را كه پيرو راه تو هستند و از انحرافهاي خود توبه مي كنند ، بيامرز » .

« رَبَّنا وَاَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْن » ، « پروردگارا ! اين مؤمنين را به بهشت جاويد خود وارد نما » .

« وَقِهِمُ السَّيِّئاتِ » ، « پروردگارا ! آنان را از بدي ها حفظ فرما » ( 2 )

بنابراين ، استغفار آبرومندان درگاه خداوند ، از فرشتگان و عرش نشينان دستگاه هستي و اوليا و انبيا در سعادت و بخشيده شدن انسان ، نقش كاملي دارند كه انكار آن ، انكار قرآن است .

يا رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) من گناهكارم ، نزد تو آمده ام و از كردار خود پشيمانم ، از خداوند هم استغفار مي كنم ، تنها يك شرط ديگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ماجراي اين چند دعاي فرشتگان را در سوره مؤمن ( غافر ) از آيات 5 ـ 9 مي خوانيم .

2 ـ اين حديث را مرحوم علامه اميني ( ره ) از 16 نفر نقل كرده است .


صفحه 217


براي عفو خدا مانده و آن استغفار تو است ، اكنون كه در حال شرمندگي خدمت شما آمده ام از خداوند براي من استغفار كن .

همين كه زيارت نامه تمام شد ، دعا كن ، كه امام صادق ( عليه السلام ) در پايان زيارت قبر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) ، دعا مي كرد . خوشا به حال كسي كه چنين توفيقي يابد و با زيارت خود به آن همه فيض برسد ، زيرا كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) فرمود : « مَنْ زارَقَبْري وَجَبَتْ لَهُ شَفاعَتي » ( 1 ) ، « هر كس قبر مرا زيارت كند ، شفاعت من نسبت به او واجب است » . در بعضي از روايات آمده است كه قول شفاعت مخصوص آن دسته از زائراني است كه هدفي جز زيارت قبر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) در مدينه نداشته باشند ( 2 )

در بعضي روايات مي خوانيم ، هر كه بعد از حج ، قبر مرا زيارت كند ، مانند كسي است كه در حياتم ، مرا زيارت كرده باشد ( 3 )

و در بعضي روايات مي خوانيم : « مَنْ حَجَّ الْبَيْتَ وَلَمْ يَزُرْني فَقَدْ جَفاني » ( 4 ) ، « هر كس به زيارت كعبه آيد ، ولي مرا در مدينه زيارت نكند ، جفا كرده است » .

در بعضي از روايات ، مقام مدينه ، دوش به دوش مقام مكه ذكر شده است تا جايي كه در حديثي مي خوانيم : « مَنْ ماتَ في اَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ اللّهُ فِي الاْمِنينَ يَوْمَ الْقِيامَةِ » ( 5 ) ، « هر كس در يكي از دو حرم ( مكه و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الغدير جلد 5 صفحه 93 ، مرحوم علامه اميني ( ره ) اين حديث را از چهل و يك نفر نقل كرده است .

2 ـ اين حديث را مرحوم علامه اميني ( ره ) از 16 نفر نقل كرده است .

3 ـ الغدير جلد 5 صفحه 98 اين حديث از 25 نفر از بزرگان اهل سنت نقل شده است .

4 ـ الغدير جلد 5 صفحه 100 اين حديث از 9 نفر بزرگان اهل سنت نقل شده است .

5 ـ الغدير جلد 5 صفحه 100 اين حديث از 11 نفر بزرگان اهل سنت نقل شده است .


صفحه 218


مدينه ) از دنيا برود ، خداوند او را در قيامت در امان قرار مي دهد » .

در حديث ديگر مي خوانيم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) فرمود : « در قيامت زائر قبر من ، همسايه من است » ( 1 )

و گاهي هم به جاي تشويق ، تهديداتي رسيده ، از جمله اينكه ( در دادگاه قيامت و وجدان ) عذري براي توانمنداني كه به زيارت نبي اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) نرفته اند ، وجود ندارد . آنچه تاكنون نقل كرديم ، گوشه اي از روايات اهل سنت است ، ولي از نظر شيعه روايات بسياري وارد شده است كه در جلد 100 كتاب شريف « بحار » ده ها مورد از آن را مي توانيد ، ببينيد .

ارزش زيارت رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) چيزي نيست كه امثال من بتوانند در باره آن مطلبي بنويسند ( 2 ) ، ولي گاهي غصه مي خورم كه چرا انسان راه مستقيم و راه اعتدال را رها مي كند ؛ يا افراطي مي شود و كرنش در برابر بت و سنگ و چوب را مي پذيرد و يا تفريطي ، كه توجه به رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) را شرك مي شمارد ؟ چرا بايد يكي به درخت متوسل شود و يكي توسل به اولياي خدا را شرك بداند ؟

مگر در حديث نمي خوانيم ، هر انساني كه بر قبرستاني عبور كرده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الغدير جلد 5 صفحه 103 اين حديث از 21 نفر از علماي اهل سنت نقل شده است .

2 ـ مرحوم علامه اميني رحمة الله عليه در جلد 5 الغدير بعد از بيان 22 عنوان جداگانه در اهميت زيارت رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) از صفحه 109 تا 125 نام 42 نفر از بزرگان مذاهب چهارگانه اهل سنت را مي برد كه عده اي از آنان استحباب تا مرز وجوب زيارت پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) را از اجماعيات دانسته اند ، به هر حال با داشتن صدها شاهد ، نبايد گوش به حرفهاي هوسبازان بي مايه كه در قديم يا جديد هستند ، بدهيم تا جايي كه زيارت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) را بدعت و آن را حرام بدانند .


صفحه 219


و بر دوستان از دنيا رفته خود سلام كند ، آنان در همان زندگي برزخي ، سلام كننده را شناخته ، جواب سلام او را مي دهند ( 1 ) صاحب كتاب « كنزالعمال » حدود هشتاد حديث در اين باره جمع آوري كرده است .

ابوايوب انصاري ، يار با وفاي پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) ، همان كسي كه پيامبر به هنگام ورود به مدينه به منزل او رفت ، همان صحابي كه براي عروسي فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) گوسفندي هديه آورد ، همان مردي كه در جنگهاي بدر و اُحد ، در ركاب پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) بود ، همان مردي كه شبانه و مخفيانه با شمشير برهنه در شب جنگ خيبر از رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) پاسداري كرد ( 2 ) ، آري ، آن مرد بزرگوار ، بعد از وفات رسول اكرم بر سر قبر وي آمد و صورت خود را بر قبر گذاشت و همين كه مروان عمل او را تحقير كرد ، پاسخ دندان شكن و رسوا كننده اي به او داد ( 3 )

همين كه مشاهده مي كنيم ، تربيت شدگان مكتب رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) ، همچون بلال ، صورت بر خاك قبر نهاده ، از فراق پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) آن چنان گريه مي كند كه امــــــام حسن ( عليه السلام ) و امام حسين ( عليه السلام ) او را در آغوش مي گيرند ( 4 ) ، ديگر به كج فكراني همچون ، محمد بن عبدالوهاب و يك دسته آخوند بي سواد درباري و حقوق بگير كه مرعوب قدرت هاي شيطاني هستند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ زيارت امام رضا ( عليه السلام ) ، مفاتيح الجنان .

2 ـ پيامبر و ياران جلد 1 صفحه 27 ـ 20 .

3 ـ الغدير جلد 5 و التبرك صفحه 151 .

4 ـ التبرك صفحه 153 .


صفحه 220


( همچون موشي كه از گربه مي ترسد ) توجهي نداريم . « اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا اَنْ هَدينَا اللّهُ » .

نه تنها در مسأله زيارت رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) و توسل ، از دست كج فكران ناراحتيم ، بلكه امام صادق ( عليه السلام ) در هزار و دويست سال قبل ، از محو آثار نبوي به دست اين قبيل مغرضان ، ناراحت بودند .

روزي امام صادق ( عليه السلام ) به يكي از ياران فرمود : آيا در مدينه به فلان و فلان مكان رفته اي ؟ سپس با تأسف فرمود : « لم يبق من آثار رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) شيء الا و قد غير » ، « هيچ اثري از رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) نمانده ، مگر آنكه تغيير داده شده است » ( 1 )

از اين حديث استفاده مي شود كه نظر امام صادق ( عليه السلام ) آن است كه : آثار پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بايد بر همان وضعي كه بوده ، حفظ شود و هيچگونه تغييري در آن ايجاد نشود . اي كاش ، رهبراني كه با زور بر خاك ها حكومت مي كنند ، مي آمدند ، خانه و زندگي رهبراني كه بر دل ها حكومت مي كنند را مي ديدند كه براي آنان از هر دانشگاهي آموزنده تر بود . آن بزرگواران با همان خانه هاي كوچك كه پايه هايي از درخت خرما داشت ، فكر خود را به همه جا رساندند . حتي هنگام تولدشان پايه هاي كاخ كسري را فرو ريختند .

منصور دوانيقي ، عصاره علوم قرآن ؛ امام صادق ( عليه السلام ) را تحت فشار قرار مي داد . زندان هاي خود را از يادگاران رسول خدا ( صلّي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه جلد 10 صفحه 277 .


صفحه 221


الله عليه و آله ) پر كرده بود ، ولي حصير كهنه اي را به نام اينكه يادگار پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) است در برابر مردم احترام مي گذاشت و براي آن حصير محل مخصوص و خادمان ويژه اي قرار داده بود كه هنگام نماز با تشريفاتي خاص ، آن را مي آوردند و مي بردند تا بدين وسيله مردم را در خواب غفلت نگاه دارد ، كه من محافظ آثار رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) هستم ! ( 1 )

در همين ماجرا ( كه يك حيله و تظاهر به اسلام بود ) ، مسأله مهمي نهفته است و آن اينكه : مسأله تبرك به آثار پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) در ميان مسلمانان صدر اسلام ، يك ارزش غيرقابل انكار بوده است .

كدام برخورد بهتر است ؟

آيا بهتر نيست به جاي حذف كتابهاي شيعه از كتابخانه ها و تحريم مطالعه آنها ، جلوي علم و استدلال باز باشد ؟

آيا بهتر نبود در ميان هزاران حديثي كه در كتاب مهم « صحيح بخاري » است ، لااقل يك حديث از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي شد ؟

آيا بهتر نبود مسلمانان جهان به پيروي از ابوحنيفه ( كه امــام صادق ( عليه السلام ) را اعلم امت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) مي دانست ) كمي از سخنان امام صادق ( عليه السلام ) را در كتابهاي خود نقل مي كردند ؟

آيا بهتـر نبود ، مسلمـانان مكه و مدينه به پيروي از مالك ابن انس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الامام الصادق والمذاهب الاربعه جلد 2 صفحه 481 .


صفحه 222


ـ ( رهبر مذهب مالكي ) كه مي گفت : « تاكنون نه چشمي ، مثل امام صادق ( عليه السلام ) را ديده و نه گوشي بهتر از امام صادق ( عليه السلام ) را در علم و عبادت و زهد شنيده است ـ كمي نسبت به خاندان اهل بيت احترام قائل مي شدند ؟ ( 1 )

آيا بهتر نبود در مسجد پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) كه روزگاري امام صادق ( عليه السلام ) چهار هزار شاگرد را تربيت مي كرد ، امروز يادگاري از شاگردان آن حضرت ، مردم را تعليم دهد ؟ .

آيا بهتر نبود ، اين قدر به آثار بزرگان خود بي اعتنا نبوده و امثال امام صادق ( عليه السلام ) را كه چهل نفر از بزرگان اهل سنت ، مطالب مهمي در عظمتش گفته اند ـ تا آنجا كه ابوحنيفه موفقيت خود را مرهون دوسالي مي داند كه در خدمت امام صادق ( عليه السلام ) شاگردي كرده ( 2 ) ـ مورد توجه قرار مي دادند ؟

آيا بهتر نبود ، همانگونه كه سياستمداران جهانخوار براي نابودي اسلام و مسلمين اين همه به اطراف جهان مسافرت مي كنند ، علماي اسلام و ائمه جمعه كشورهاي مختلف ، هر چند ماه يك بار دور هم جمع مي شدند و براي پيشبرد اسلام و رفع نارسايي ها در جامعه هاي اسلامي ، چاره انديشي مي كردند ؟

آيا بهتر نيست كه ، علماي كشورهاي اسلامي ، همچون علماي ايران از مردم ، با مردم و در ميان مردم باشند و نياز به حقوق دولتها پيدا نكنند تا هنگام برخورد با منكرات ، آزادانه بتوانند در برابر مفاسد فرياد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الامام الصادق و المذاهب الاربعه جلد 1 صفحه 64 ـ 52 .

2 ـ پاورقي صفحه قبل .


صفحه 223


بزنند ؟

و آيا بهتر نبود ، همه به قرآن بازمي گشتيم و در انتخاب رهبر از آيات قرآن استمداد مي كرديم ؟ كه قرآن بارها با جمله « لا تَتَّبِعوا » و « لا تُطِعْ » ، رهبري و رهروي گروهي را سلب و نهي فرموده است .

و آيا بهتر نيست ، دانشمندان كشورهاي اسلامي ، خودشان به ايران بيايند و ببينند كه چه عاملي سبب فرار و سقوط شاه شد ؟

آيا بهتر نبود همه مذاهب و فرقه هاي اسلامي در مسجدالحرام و مسجدالنبي كرسي داشته باشند ؟ و هرگاه خطيب يا گوينده اي برخلاف اخلاق اسلامي رفتار كرد ، ممنوع شود ؟ و آيا مسجد را بايد مثل اداره فرض كرد و بر آن مأمور و جاسوس و دوربين و كنترل از راه دور و نزديك قرار گذاشت ؟


| شناسه مطلب: 76544