بخش 9 بخش 9 بخش 9 بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بخش 9 بخش 9 بخش 9 بخش 9 بخش 9

بخش 9

درس نوزدهم: امام صادق تاریخچه عصر سرنوشت ساز خورشید هدایت مسأله تقیّه درس زندگی درس بیستم: بیتالاحزان یک حقیقت فراموش ناشدنی بیتالاحزان در منابع حدیثی بیتالأحزان از ن0ر علما و مورخان 1 ـ ابن شبه نمیری 173 ـ 262 توجیه متناقض 2 ـ فتوای امام غزالی بر استحباب خواندن نماز در بیت الأحزان 3 ـ ابن جبیر 4 ـ سمهودی 844 ـ 911 5 ـ سِر ریچار بورتون 1853م 1276هـ. ق. 6 ـ فرهاد میرزا 1292هـ. بیتالأحزان در آستانه تخریب خلاصه و نتیجه درس بیست و یکم: اُحُـد در بستر تاریخ 225 1 ـ موقعیت جغرافیایی اُحُد


201


 

4 ـ سمهودي(1) 844 ـ 911

چهارمين شخصيت و مورخي كه وجود بيت الأحزان را تأييد و تثبيت نموده است; مقتدا و پيشواي مورخان، نورالدين علي بن احمد سمهودي مصري است; شخصيتي كه پس از وي هيچ مورخ و نويسنده اي در باره مدينه كتابي ننوشته و هيچ گوينده و خطيبي، از تاريخ مدينه سخن نگفته، مگر اينكه به گفته او استناد جسته و از كتاب وفاءالوفا استمداد نموده است. او مي گويد:

والمشهور ببيت الحزن إنـّما هو الموضع المعروف بمسجد فاطمة في قبلة مشهد الحسن و العباس .

مشهور در بيت الاحزان، همان محلي است كه به مسجد فاطمه معروف و در طرف قبله حرم (امام) حسن و (جناب) عباس واقع گرديده است.

 

آنگاه مي گويد:

وأظُنّه في موضع بيت علي بن أبي طالب الّذي كان اتخذه بالبقيع و فيه اليوم هيأة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ علما و دانشمندان سمهودي را چنين معرفي نموده اند: الشيخ نورالدين علي بن احمد سمهوديِ مصريِ شافعي، شخصيت دانشمند و مفتي مدينه، مدرس و مورخ اين شهر، پيشوا و مقتداي مورخان. سلسله نسبش به حسن مثني فرزند امام مجتبي(عليه السلام) منتهي مي شود. او به سال 844 در سمهود مصر متولد و پس از تحصيلات و حفظ نمودن قرآن و نيل به مدارج علمي، در فنون مختلف از سال 873 در مدينه منوره متوطن و از اساتيد بزرگ حرم شريف نبوي(صلي الله عليه وآله) گرديد.

وي در تاريخ مدينه منوره سه كتاب نوشته است كه يكي مفصل و جامع الأطراف بنام اقتفاء الوفا باخبار دارالمصطفي است كه در حادثه آتش سوزي مسجد نبوي در ماه رمضان سال 886هـ . از بين رفته است. دومي وفاءالوفا باخبار دارالمصطفي كتابي است كه به قول خودِ سمهودي، به درخواست كسي كه طاعته غنم و مخالفته غرم مطالب كتاب قبلي را در اين كتاب تلخيص نموده است، ولي در عين حال داراي گسترده ترين و دقيقترين مطالب در تاريخ مدينه مي باشد كه در هيچ يك از منابع ديگر نمي توان به دست آورد. اين كتاب در دو جلد و در 1435 صفحه چاپ شده است. و سوّمي خلاصة الوفا است و مطالب وفاءالوفا را در اين كتاب تلخيص نموده و اين كتاب نيز چاپ شده است. سمهودي داراي تأليفات متعدد ديگري نيز مي باشد. وفات وي در سال 911هـ . در مدينه واقع گرديد. در شرح حال او به شذرات الذهب، اعلام زركلي، والكني و الالقاب مراجعه شود.



202


قبور .(1)

و به عقيده من، اين بيت الأحزان در محل همان بيت و مسكني است كه علي بن ابي طالب(عليه السلام) آن را در بقيع آماده ساخت .

و اضافه مي كند كه فعلاً در ميان آن، شكل چند قبر نيز موجود است. 5 ـ سِر ريچار بورتون SIRRICHARD BURTON 1853 م = 1276 هـ . ق.

يكي از جهانگردانِ غربي كه به مكه و مدينه مسافرت نموده(2) و در سياحتنامه خود از آثار و ابنيه حجاز و از اخلاق و رسوم مسلمانان در موسم حج و از جزئيات زندگي مردم حجاز سخن گفته است; از جمله حرمها و گنبدها و بارگاههاي موجود در بقيع را شناسانده و با قلم خود ترسيم و تصوير نموده است، سِر ريچارد بورتون جهانگرد انگليسي است كه در سال 1853 ميلادي ـ تقريباً 139 سال قبل ـ بقيع را از نزديك مشاهده نموده و در باره بيت الأحزان چنين گفته است:

در بقيع مسجد كوچكي است كه در سمت جنوبي گنبد عباس بن عبدالمطلب واقع گرديده و اين مكان را بيت الأحزان نيز مي نامند; زيرا فاطمه زهرا آخرين روزهاي عمر خويش را در اين محل بسر مي برد و براي از دست دادن پدر عزيزش نوحه سرايي مي نمود. (3)

 

مطالبي كه از آقاي بورتون نقل شد، دليل روشني بر مشخص بودن ساختمان بيت الأحزان در زمان وي و اشتهار وجه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وفاءالوفا، ج 3 ، ص 918

2 ـ در طول تاريخ تعداد زيادي از جهانگردان غربي در قيافه مسلمان و در زيّ حجاج وارد مكه و مدينه گرديده اند و اكثر آنان نيز كه از نويسندگان بوده اند، توانسته اند مشاهدات و برداشتهاي خود را به صورت كتاب و سفرنامه در اختيار ديگران قرار دهند، گرچه بعضي از اين نوشته ها و برداشتها توأم با مطالب خلاف واقع و نادرست و همراه با اغراض و تعصّب است، ولي در عين حال، مي توان مطالب و نكات ارزشمند و پر بها نيز از آنها بدست آورد كه يكي از جهانگردان همان ريچارد بورتون انگليسي است كه در سال 1853 ميلادي به صورت يك مسلمان افغاني به نام عبدالله به مكه و مدينه مسافرت كرده و در تمام مراسم حج شركت و از همه اماكن و بقاع متبرّكه ديدن نموده و به همه جزئيات پرداخته است و سفرنامه خود را در دو جلد بزرگ منتشر ساخته است. موسوعة العتبات المقدسه، ج 3، ص 260

3 ـ موسوعة العتبات المقدسه، ج 3، ص 285



203


تسميه و انگيزه ايجاد آن مي باشد كه يك جهانگرد انگليسي و غيرمسلمان در اندك زمان و با مختصر تماس با مسلمانان توانسته است همه اين مطالب را همانگونه كه در منابع محكم تاريخي و حديثي آمده است، دريافت و درسياحتنامه خود منعكس نمايد.

6 ـ فرهاد ميرزا(1) 1292هـ .

فرهاد ميرزا معتمدالسلطنه كه در 18 ذيقعده 1292هـ . به زيارت بقيع نائل
گرديده، پس از بيان زيارت حرم، ائمه بقيع و نثار فاتحه بر قبور علما كه در كنار اين
حرم مطهر واقع بودند، مي گويد: از آنجا به بيت الأحزان رفتم و از آنجا به زيارت حليمه سعديه... (2)

بيت الأحزان در آستانه تخريب

تا اينجا همراه با تاريخ بيت الأحزان از بدو پيدايش آن، تا اواخر قرن سيزده (1292)، قرن به قرن حركت نموديم. اينك در قرن چهاردهم هجري و در آستانه تخريب بيت الأحزان كه در سال 1344هـ . واقع گرديده است قرار گرفته ايم. در اين برهه محدود و مدت كمتر از نيم قرن، از ميان ميليونها زائر بيت الأحزان، تعدادي از علماي برجسته و نويسندگان را مي بينيم كه در تأليفات خود از بيت الأحزان سخن به ميان آورده و از اين بناي تاريخي و اثر فراموش نشدني ياد نموده اند، از جمله:

1 ـ ابراهيم رفعت پاشا:(3) نويسنده و اميرالحاج مصري است كه براي آخرين بار در سال 1325هـ . بقيع را زيارت كرده و مشاهدات خود را در باره بيت الأحزان چنين نقل مي كند:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فرهاد ميرزا معتمدالسلطنه متوفاي 1305هـ . در ميان شاهزادگان قاجار، از نظر علمي داراي شخصيت بارزي است كه از وي شش جلد كتاب، در فنون مختلف به جاي مانده از جمله آنها قمقام ذخار در مقتل و هداية السبيل كه سفرنامه حجِ اوست و هر دو كتاب در موضوع خود در زبان فارسي از بهترين كتابها به شمار مي رود.

2 ـ هداية السبيل چاپ مطبوعاتي علمي تهران، ص 141

3 ـ ابراهيم رفعت پاشا، در سال 1318 ق. فرمانده نگهبانان محمل مصري و در سال 1320 و 21 و 25 به عنوان اميرالحاج از طرف خديو مصر به حج مشرف شده و خاطرات خود را به نام مرآت الحرمين نگارش نموده است. اين كتاب به نوبه خود يكي از كتابهاي سودمند كه در دو جلد در مصر چاپ و در اولين سال پيروزي انقلاب اسلامي در قم افست شده است.



204


و هناك قبة تسمّي قبة الحزن يقال انها في البيت الذي آوت اليه فاطمة بنت النبي(صلي الله عليه وآله)والتزمت الحزن فيه بعد وفات أبيها رسول الله(صلي الله عليه وآله) و كان في البقيع قباب كثيرة هدمها الوهابيون .(1)

در بقيع، گنبد ديگري نيز وجود دارد كه قبة الحزن ناميده مي شود و مي گويند كه اين گنبد در بالاي همان محل ساخته شده است كه فاطمه(عليها السلام) پس از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بدانجا مي آمده و حزن و اندوه خود را ابراز مي نموده است، سپس مي گويد در بقيع گنبدهاي زيادي بود كه وهابي ها از بين برده اند.

 

2 ـ حاج سيد احمد هدايتي: يكي ديگر از كساني كه در آستانه تخريب بيت الأحزان و پنج سال قبل از اين حادثه تأسف بار، بيت الأحزان را زيارت نموده و در سفرنامه خود به نام خاطرات مكه منعكس كرده است، مرحوم حاج سيد احمد هدايتي يكي از سادات مكرّم و از اولاد محترم رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) است كه وي ضمن بيان مـوارد و نقاط مختلفي كه حضرت زهـرا(عليها السلام) را زيارت نموده است، مي گويد: پنجم در بيت الأحزان كه قبرستان بقيع واقع است. (2)

3 ـ سيدشرف الدين(قدس سره)1290 ـ 1377: مرحوم علاّمه، سيدعبدالحسين شرف الدين،(3) سومين كسي است كه بيت الأحزان را پنج سال قبل از تخريب، زيارت و به تناسب بحثي در كتاب خود النص و الاجتهاد به اين مطلب تصريح نموده است كه گفتار او را بعنوان ختامه مسك مي آوريم:

... سپس علي بن ابي طالب در بقيع محلي را آماده ساخت كه فاطمه زهرا براي گريه كردن، بدانجا مي آمد و بيت الأحزان ناميده مي شد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مرآت الحرمين، ج 1 ، ص 426

2 ـ خاطرات مكه ـ چاپخانه حيدري تهران، ص 129

3 ـ علاّمه بزرگوار و شخصيت مجاهد و احياگر شيعه در شام و لبنان. مرحوم سيدشرف الدين مستغني از تعريف و بالاتر از توصيف است كه خدمات ارزنده و ضداستعماري و آثار ارزشمند و علمي او مانند: النص و الاجتهاد و المراجعات و ده ها كتاب ديگر، شاهد مجاهدات و دليل بر عظمت شأن و علوّ مقام علمي و سعه اطلاعات وي مي باشد.



205


و شيعيان در طول تاريخ، اين بيت را همانند مشاهد و حرمهاي مقدس زيارت مي نمودند تا اينكه در اين ايّام كه سال 1344هـ . است، ملك عبدالعزيز بر سرزمين حجاز مسلط و با دستور وي بر اساس پيروي اش از وهابيگري، منهدم گرديد و در سال 1339 هجري كه خداوند توفيق سفر حج و زيارتِ پيامبر و مشاهد اهل بيتش در بقيع را بر من عنايت فرمود، بيت الاحزان را زيارت كردم.

... و كنّا سنة 1339 تشرّفنا بزيارة هذا البيت (بيت الاحزان) ... في البقيع... .(1)

خلاصه و نتيجه

اين بود اجمالي از تاريخ بيت الأحزان و طبعاً كساني كه داراي فراغت كافي و دسترسي به منابع بيشتري دارند، مي توانند مطالب ارزنده و نكات جالب تري در اختيار علاقه مندان قرار دهند. و اينك مطالب گذشته را به صورت چند نكته خلاصه و نتيجه گيري مي كنيم:

1 ـ بيت الأحزان، از دوران حيات حضرت زهرا(عليها السلام) تا سال 1344هـ ، محلي بوده است مشخص و معين كه شيعيان با پيروي از روش حسين بن علي(عليهما السلام) در طول تاريخ به اين بيت اهميت خاصي قائل بوده و آنجا را همانند ساير مشاهد و حرمها زيارت و در آنجا به نماز و عبادت مي پرداختند و حتي امام غزالي اهل سنت نيز به نماز خواندن در اين محل تشويق و توصيه نموده است.

2 ـ بيت الأحزان در زمان حسين بن علي(عليهما السلام) داراي چادر و خيمه بوده و سپس به ساختمان مبدل گرديده است كه هنگام تخريب داراي گنبد بوده است.

3 ـ بيت الأحزان در اصطلاح عامه، گاهي به مسجد فاطمه و گاهي با هر دو نام و گاهي نيز به قبة الحزن ناميده شده و طبعاً نويسندگان نيز از هر سه نام مصطلح، استفاده نموده اند، ولي آنچه مسلم است بيت الأحزان هيچگاه بعنوان يك مسجد واقعي شناخته نشده و وجود چند قبر در داخل آن كه سمهودي اشاره نموده، دليل و مؤيد اين معنا است. مؤيدديگراينكه: درتأليفات مدينه شناسان،مانند اخبارمدينه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ النص والاجتهاد، با تحقيق ابومجتبي، ص302



206


ابن نجّار، (متوفاي643هـ .ق .) و وفاءالوفا ي سمهودي (متوفاي 911هـ . ق .) و عمدة الاخبار احمدبن عبدالحميد عباسي، (متوفاي قرن دهم هـ .)كه همه مساجد موجود در داخل و خارج مدينه را معرفي نموده اند، ازمسجدي به نام مسجد فاطمه ذكري به ميان نيامده است.

4 ـ نكته مهم اينكه: بنابر مضمون روايات، بيت الأحزان در داخل بقيع بوده و همه مورخان بدون استثنا بر همين معنا تصريح و اضافه مي كنند كه در سمت جنوبي و در مجاورت حرم ائمه اهل بيت(عليهم السلام) قرار داشته است. بنابراين محلي كه در سالهاي اخير در خارجِ بقيع، به نام بيت الأحزان معروف گرديده، با واقعيات تطبيق نمي كند و منابع حديثي و تاريخي آن را تأييد نمي نمايد. در ملاقاتهاي مكرري كه با آقاي عمروي(1) شيخ العلماي حجاز در سالهاي 52 ـ 55 شمسي در مدينه منوره داشتم، به همين معنا تأكيد و محل فعلي را موضوعي بي اساس و عملي عوامانه معرفي مي نمودند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آقاي شيخ محمد علي عمروي شخصيت علمي و روحاني، از اهالي مدينه است كه پس از تكميل تحصيلات خود در حوزه علميه نجف به مدينه مراجعت و تربيت و سرپرستي شيعيان مدينه و اطراف آن را به عهده گرفته است.



207


درس بيست و يكم:

اُحُـد در بستر تاريخ

اصغر قائدان

1 ـ موقعيت جغرافيايي اُحُد

احد يكي از كوه هاي بسيار مهم و مشهور مدينه منوره است كه در پنج
كيلومتري شمال شرقي اين شهر قرار دارد و مسافت آن از سطح دريا 200 متر
مي باشد.

بر اساس روايات، منطقه اُحد داخل حرم رسول خدا(صلي الله عليه وآله) است و اين را مي توان يكي از فضايل مهم اين كوه دانست.

كوه احد از لحاظ رنگ، متمايل به قرمز بوده و داراي قلّه هاي بزرگ و متعددي
است. در اين قله ها نقره هاي طبيعي يافت مي شود كه از هدر رفتن آب هاي جاري جلوگيري مي كند. مؤلف كتاب تاريخ المعالم المدينه از قول يكي از دوستانش
نقل مي كند كه بر بالاي اين كوه نقره هاي معدني يافته و آن را به قيمت زيادي فروخته
است.(1)

2 ـ وجه تسميه اُحُد

در وجه تسميه احد اقوال مختلفي است. بعضي آن را به علت استقلال از ساير كوهها اُحد ناميده اند.(2) بعضي ديگر اُحُد را نام اوّلين ساكن در اين كوه دانسته اند كه از عمالقه بوده و نام او را بر آن نهاده اند. عده اي نيز آن را اَحَدْ خوانده اند كه يكي از صفات خداوند متعال است.(3)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ياسين احمد الخياري، احمد، تاريخ المدينة المنورة قديماً و حديثاً. تحقيق عبيدالله محمد امين كردي، مدينه، دارالعلم، چاپ اول، 1410ق. ص222

2 ـ فيروزآبادي، همان كتاب ص 10; ابن كثير دمشقي، عمادالدين ابوالفداء. السيرة النبويه، تحقيق مصطفي عبدالواحد، مطبعة عيسي البابي الحلبي، قاهره، 1384ق. ج3، ص18

3 ـ محمد غالي، الدر الثمين، في معام دار الأمين، ص 179



208


رسول خدا به اين اسم و مسمّي عشق و محبت ميورزيد و خداوند نيز در مقابل، اين كوه را از ميان جبال متعدد، مخصوص همراهي او در بهشت قرار داد.(1)

3 ـ فضايل اُحُد

رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرموده اند:

اَرْبَعةُ اَجْبَل مِنْ جِبالِ الجنة اُحُد جَبَلٌ يُحِبُّنا وَ نُحِبُّهُ، جَبَلٌ مِنْ جَبَلِ الجَنَّة، و وَرْقان جَبَلٌ مِنْ جِبال الْجَنَّة، وَ لُبْنانْ جَبَلٌ مِنْ جِبال الجَنَّة، و طور جَبَلٌ مِنْ جِبال الجَنَّة .(2)

چهار كوه، از كوههاي بهشتند; احد كوهي است كه ما او را دوست داريم و او نيز ما را دوست مي دارد و كوهي است از كوه هاي بهشت، و ورقان، لبنان و طور نيز از كوه هاي بهشت هستند.

 

از ابن حميد نقل شده است كه همراه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به سوي تبوك رهسپار شديم تا به وادي القري رسيديم، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمودند: من به سرعت مي روم، هركس از شما مي خواهد همراه من بيايد و هر كس مي خواهد اندكي درنگ كند . پس همراه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) خارج شديم تا به مدينه اشراف يافتيم، پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند:

اين (شهر) طابه است و اين احد كوهي است كه او را دوست داريم و او نيز ما را دوست دارد و آن از كوه هاي بهشت است. (3)

 

از انس بن مالك روايت شده است رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمودند: احد كوهي است كه ما را دوست دارد و ما نيز آن را دوست داريم، پس اگر كنار آن آمديد از (ميوه) درختانش بخوريد، حتي اگر از تلخ ترين آن باشد. (4)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فيروزآبادي، همان كتاب ص 10 و 11

2 ـ ميثمي، مجمع الفوائد، ج 4، ص 14. ابن شبه، همان كتاب، ج 1، ص 81; سمهودي، همان كتاب، ج 2، ص 108

3 ـ مسلم، همان كتاب، ج 9، ص 163; ابن حجر عسقلاني، فتح الباري شرح صحيح البخاري، التزام. عبدالرحمن محمد، بيروت: دار احياء، چاپ دوم 1408ق. ، ج 7، ص 377; ميثمي، همان كتاب، ج 4، ص 13

4 ـ جندي المكي اليمني، ابن سعيد مفضل بن محمد. فضائل المدينة. تصحيح محمد مطيع الحافظ، غزوه بدير، دمشق: دارالفكر، چاپ اول 1405 ق. حديث يازدهم; ميثمي، همان كتاب، ج 4، ص 13



209


ابوحمه از انس بن مالك نقل كرده است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) هنگامي كه احد بر وي آشكار شد، فرمودند: اين كوه ما را دوست دارد و ما نيز آن را دوست داريم. بارخدايا! ابراهيم(عليه السلام)مكه را حرم قرار داد و من بين دو حرّه را حرم قرار مي دهم. (1)

در روايتي ديگر آمده است: احد، ورقان، قدس و رَضْوَي از كوه هاي بهشت مي باشند. (2)

 

احد يادآور تلخ ترين حادثه در اسلام

منطقه احد شاهد يكي از مهمترين حوادث و رخدادهاي صدر اسلام و در عين
حال تأسف بارترين آنها بوده است. شهرت احد در تاريخ اسلام، به خاطر نبردي است كه در سال سوّم هجري، در كنار آن، ميان سپاه اسلام و كفر به وقوع پيوست. در اين سال مشركين براي جبران شكست مصيبت بار خود در غزوه بدر كه بسياري از بزرگان خود
را در آن از دست داده بودند، در تدارك جنگي بزرگ با سپاه اسلام برآمدند. سران
آنها; از جمله عبدالله بن ابي ربيعه ، عكرمة بن ابي جهل ، صفوان بن اميّه و
ابوسفيان به سازماندهي سپاهي سه هزار نفره از قريش و طوايفي از قبايل كنانه و تهامه
پرداختند.(3)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) به وسيله عباس بن عبدالمطلب كه در مكه و ميان مشركين ساكن بود، از توطئه قريش آگاه شد و نيروهاي اطلاعاتي خود را براي بررسي و تحقيق بيشتر و تخمين امكانات و نيروهاي دشمن اعزام داشتند.(4) آن حضرت براساس اهميت و احترامي كه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بخاري، همان كتاب، ج 6، ص 204، باب 144; جندي المكي، همان كتاب، حديث هشتم و نهم.

2 ـ سمهودي، همان كتاب، ج 2، ص 108

3 ـ ابن هشام، ابومحمد عبدالملك بن ايوب، سيرة النبي، تحقيق محي الدين عبدالحميد. قاهره 1356 ق. و مصطفي البابي الحلبي 1355 ق، ج 3، ص 60; طبري، محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الملوك = تاريخ طبري بيروت دارالكتب العمليه، چاپ دوم 1408 ق. ، ج 2، ص 58

4 ـ ابن سيد الناس، ابي الفتح محمد بن محمد. عيون الاثر في فنون المغازي و الشمائل و السير بتحقيق محمد العيد الحظراوي و محي الدين ميتو، مدينه، مكتبة دارالتراث ـ دار ابن كثير 1413ق. ، ج 2، ص 70



210


شوري داشتند با ياران خود به مشورت نشستند، ابتدا نظر خويش مبني بر ماندن در مدينه و دفاع از شهر را به اعضاي شورا اعلام نمودند.(1)

جواناني كه از سعادت جهاد در نبرد بدر بازمانده بودند، با دفاع از مدينه مخالفت كرده و گفتند: اگر در شهر به دفاع بپردازيم دشمن بر ما جري شده و خواهند گفت از ترس در شهر مانده ايم لذا با اشتياق تمام به خروج از شهر رأي دادند. در اين ميان عبدالله بن ابي سلول از سركردگان منافقين نيز نظر خوشي براي بيرون رفتن از شهر نداشت ليكن شورا با اكثريت آراء به خروج از شهر رأي داد.(2)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) نيز كه همواره به مسأله شورا اهميت مي دادند، به رغم تمايل به ماندن در شهر، رأي اكثريت را پذيرفتند و در روز جمعه ششم شوال، پس از اقامه نماز جمعه و عصر، براي حركت مسلّح شده و لباس جنگ پوشيدند. در اين هنگام جوانان پرشور كه نظر خويش را تحميل كرده بودند، از اقدام خويش پشيمان شده و به پيامبر(صلي الله عليه وآله) گفتند:

ما حق آن را نداشتيم تا شما را علي رغم ميل خود، به كاري مجبور سازيم، اگر مي خواهيد در شهر مي مانيم و مي جنگيم.

رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: بر پيامبري سزاوار نيست كه وقتي لباس جنگ پوشيد آن را بدون اينكه جنگ كند از تن درآورد. اكنون گوش به فرمانم بوده، به نام خدا حركت كنيد كه اگر بردبار باشيد، خداوند شما را به پيروزي مي رساند. (3)

در اين هنگام رسول خدا(صلي الله عليه وآله) همراه هزار تن از نيروهاي سپاه به سوي احد رهسپار شدند. آن حضرت سه پرچم براي سپاه بستند:

1 ـ پرچمي براي نيروهاي اوس به دست اُسَيْدِ بن حُضَيْر.

2 ـ پرچمي براي خزرج بدست حَبابِ بنِ مُنْذِرْ.

3 ـ پرچمي براي مهاجرين به دست علي(عليه السلام) يا مصعب بن عمير.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن هشام، سيرة النبي، ج 3، ص 63

2 ـ واقدي، محمد بن عمر المغازي، تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ سوم، 1409 ق. ، ج1، ص 214

3 ـ ابن عبدالبرّ، ابوعمر يوسف الدرر في اختصار المغازي و السير، تحقيق شوقي ضيف، قاهره 1392ق. ، ص 157; واقدي، همان كتاب، ج 1، ص 214



211


در ميان راه; در محلي به نام شوط ، عبدالله بن ابي سلول، سركرده منافقين با سيصد تن از اوسيان، به بهانه عدم پذيرش نظرشان از سوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) مبني بر ماندن در شهر، برگشتند;(1) بنابراين سپاه با هفتصد تن باقيمانده، مسير خود را ادامه دادند.

عصر روز جمعه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در شيخان اردو زده و سان ديدن از سپاه پرداختند. در اين ميان كساني را كه كمتر از 15 سال سن داشته و يا توان جنگي نداشتند، بازگرداندند.(2)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) آنگاه نماز مغرب را در اين مكان اقامه كرد و چون براي اقامه نماز، زره يا درع خود را درآورده و كناري نهادند، بعدها در اين مكان مسجدي ساخته شد كه به مسجد الدرع معروف گشت.

رسول خدا(صلي الله عليه وآله) سحرگاه به حركت ادامه داد و نماز صبح را در كنار عينين در احد به جاي آوردند. فرماندهي كل، كوه احد را به منزله استحكامي طبيعي پشت سر سپاه اسلام و منتهي اليه دامنه آن ـ در سمت شمال را ـ اردوگاه سپاه خود قرار دادند.(3)

بدين ترتيب جبل العينين يا جبل الرّماة در سمت چپ سپاه اسلام واقع مي شد. اين كوه بسيار كوچك بود ولي موقعيت خاص استراتژيكي همانند يك تنگه داشت; چرا كه نيروهاي سپاه اسلام از سمت غرب آن تا دامنه غربي كوه احد مستقر بودند و سمت شرق تپه مزبور نيز نخلستان هاي بزرگ و انبوهي بود كه دشمن امكان عبور از آن را نداشت.

تنها راه قابل نفوذ به پشت سپاه اسلام از مرز شروع اين نخلستان ها تا سمت شرقي اين تپه بود; لذا پيامبر(صلي الله عليه وآله) براي تأمين امنيت اين گذرگاه 50 تن از تيراندازان سپاه خود را به فرماندهي عبدالله بن جبير بر منتهي اليه شرقي آن گماشته و فرمان دادند كه در هيچ وضعيت و موقعيتي; اعم از پيروزي و يا شكست، تنگه را رها نسازند.(4) اين كوه به علت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن هشام، همان كتاب، ج 3، ص 64

2 ـ طبري، همان كتاب، ج 2، ص 61

3 ـ ابن كثير، همان كتاب، ج 3، ص 29; حسن ابراهيم حسن، تاريخ السياسي الاسلام، بيروت، دارصادر، دار بيروت ]بي تا[، ج1، ص112

4 ـ ابن حجر عسقلاني، همان كتاب، ج 7، ص 405; ابن هشام، همان كتاب، ج 3، ص 65; ابن كثير، همان كتاب، ج3، ص29



212


استقرار تيراندازان، به جبل الرماة نيز معروف شد.

نيروهاي سه هزار نفره مشركين به فرماندهي ابوسفيان و همراهي دويست سوار، به سوي منطقه نبرد حركت كردند. فرماندهي جناح راست را خالدبن وليد و جناح چپ را عكرمة بن ابي جهل بر عهده داشتند. طلحة بن ابي طلحه نيز پرچمدار اصلي سپاه دشمن بود.(1)نيروهاي قريش به علت وجود استحكامات و موانع طبيعي در جنوب مدينه به ناچار شهر را دور زده و در شمال مدينه در سمت مغرب جبل الرّماة تا نزديكي دامنه شرقي احد; يعني در مقابل سپاه اسلام مستقر شدند.

صبح روز هفتم شوال، جنگ بين دو طرف آغاز شد، ابتدا پيشقراولان و شجاعانِ دو سپاه با يكديگر درگير شدند; در اين ميان چند تن از بزرگان قريش به دست علي(عليه السلام) و حمزه(عليه السلام) به هلاكت رسيدند. دوازده تن از پرچمداران آنها نيز يكي پس از ديگري به خاك افتادند.

كشته شدن بزرگان سپاه دشمن، روحيه آنها را تضعيف ساخت و لذا بيشتر مشركين پا به فرار گذاشتند.(2) تيراندازاني كه بر كوه مستقر بودند با مشاهده پيروزي نيروهاي اسلام، به رغم تأكيد رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و اصرار فرمانده خود عبدالله بن جبير به قصد جمع آوري غنائم، تنگه را رها ساخته و داخل منطقه نبرد شدند.

خالد بن وليد فرمانده جناح راست دشمن كه از ابتدا به دنبال روزنه اي جهت هجوم به پشت سپاه اسلام مي گشت و موقعيت استراتژيكي تنگه را به خوبي درك كرده بود بلافاصله با سواران خود به سوي آن حركت كرده و با به شهادت رسانيدن عبدالله بن جبير و ده تن از تيراندازان باقي مانده در تنگه، از پشت به سپاه اسلام تاخت.(3)

در اين هنگام پرچم مشركين دوباره به اهتزاز درآمد و نتيجه جنگ كاملاً دگوگون شد. مشركين مجدداً نيرو يافتند و بسياري از بزرگان اسلام از جمله حمزة بن عبدالمطلب ، عبدالله بن جحش ، مصعب بن عمير و در مجموع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ واقدي، همان كتاب، ج 1، ص 220

2 ـ ابن سيد الناس، همان كتاب، ج 2، ص 19

3 ـ واقدي، همان كتاب، ج 1، ص 232; حسن ابراهيم حسن، همان كتاب، ج 1، ص 112



213


بيش از هفتاد تن از مسلمين به شهادت رسيدند.

رسول خدا(صلي الله عليه وآله) محاصره ومورد اصابت سنگ قرارگرفت; به طوري كه لب هاي او شكافته شد و خون بر صورتش جاري گشت و حتي چند دندان فك پايين حضرت نيز شكست.(1) (بعدها به ياد آن واقعه دردناك، مسجدي به نام قبة الثنايا بر مكان مذكور ساخته  شد).

كسي كه مصعب بن عمير را كشته بود ناگهان فرياد برآورد كه محمد را كشتم! با اين سخن، سپاه اسلام رو به هزيمت رفت و همگي به سوي احد عقب نشيني كردند.(2) كفار نيز با شنيدن خبر قتل رسول خدا(صلي الله عليه وآله) دست از جنگ كشيدند و براي هميشه كار مسلمانان را تمام شده تلقي كردند. اين خبر از طرفي نيز باعث حفظ جان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) شد.

پيامبر(صلي الله عليه وآله) كه ده ها زخم برداشته بودند، به وسيله علي(عليه السلام) در دامنه جنوبي احد در داخل شكافي به استراحت نشستند. ابوعبيدة بن جراح با دندان خويش دو حلقه
كلاهخودِ آن حضرت كه بر گونه هايشان فرو رفته بود را خارج ساخت كه در نتيجه دو
دندان پيشين او شكست، مالك بن سنان پدر ابي سعيد خدري خونِ روي رسول خدا(صلي الله عليه وآله)را مكيد. علي(عليه السلام) با پوستي، از مهاريس كوه احد آبي آورده و فاطمه(عليها السلام)زخم پدر را مي شست و با حصير مي سوزاند و پانسمان مي كرد.(3) پيامبر(صلي الله عليه وآله) با اين حالت مي فرمودند: غضب و خشم خداوند بر مردمي كه چهره پيامبرشان را به خون آغشتند.

آنگاه به علت كثرت جراحات و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن عبدالبر، همان كتاب، ص 161; مسلم، همان كتاب، كتاب الجهاد و السير، ج 3، ص 1416. حديث 101; آن حضرت هفتاد زخم بر بدن شريفش نشست.

2 ـ واقدي، همان كتاب، ج 1، ص 232 و 233 هنگامي كه اين خبر ميان سپاه اسلام پخش شد صحابه، از جمله عمر بن خطاب و ديگران به جز علي(عليه السلام) همگي گريختند. انس بن نضر عموي انس بن مالك فرياد مي زد به كجا مي گريزيد؟! زندگي پس از مرگ رسول خدا(صلي الله عليه وآله)چه ارزشي دارد، پس بميريد همانطور كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)از ميان ما رفت لذا انس جنگيد تا به شهادت رسيد. (حسن ابراهيم حسن، همان كتاب، ج 1، ص 113).

3 ـ ابن سيد الناس، همان كتاب، ج 2، ص 21; مسلم، همان كتاب، كتاب الجهاد و السير، ج 3، ص 1416; حديث 101; بخاري، همان كتاب، ج 6، ص 203; باب 141; ابن كثير، همان كتاب، ج 3، ص 58



214


ضعف بدن، در نزديكي همان غار، دركناركوه، نماز ظهر را نشسته اقامه فرمودند و مسلمانان نيز با ايشان در اين مكان نماز گزاردند.(1) (در اين مكان بود كه ـ به نقل مفسّرين ـ آيات فسح نازل شد و بعدها مسجدي ساختند كه به فسح يا احد معروف گشت).

مشركين پس از پيروزي به فجيع ترين اعمال; يعني مثله كردن شهدا دست زدند. هند همسر ابوسفيان كبد حمزه(عليه السلام) را از بدن مبارك او بيرون آورد. گوش و بيني بعضي از شهدا رابريدند. تعداد شهداي مسلمين را بين 70 تا 81 تن ذكر كرده اند.(2) پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر جنازه حضرت حمزه(عليه السلام) حاضر شد و چون او را بدين حال رقّت بار ديد، به شدت گريست و فرمود: هرگز به مصيبتي سخت تر از اين نرسيدم و هرگز به مصيبت كسي مانند تو گرفتار نخواهم شد .(3) سپس بر جنازه حمزه(عليه السلام) و شهداي ديگر نمازگزارد و در هر نماز
حمزه(عليه السلام) را شريك مي نمود; به طوري كه مجموع نمازهاي اقامه شده بر عموي بزرگوارشان، به هفتاد و دو نماز يا بيشتر رسيد.(4) پيامبر(صلي الله عليه وآله) زنان را دستور مي فرمود تا كنار قبر حمزه(عليه السلام) گريه كنند و خود نيز از غم فراق عموي بزرگوار خويش بسيار مي گريست. فاطمه(عليها السلام) نيز پس از مرگ پدر، بارها به زيارت حضرت حمزه(عليه السلام)آمده، مي گريستند.

 

   آثار و اماكن تاريخي كوه احد و اطراف آن

1 ـ محل استراحت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پس از نبرد احد

در دامنه جنوبي كوه احد و حدود يك كيلومتري شمال شرقي مقابر شهداي احد و يكصد متري شمال مسجد الفسح شكافي قرار دارد كه گويند: رسول خدا(صلي الله عليه وآله)هنگامي كه مجروح شده بودند، به وسيله حضرت علي(عليه السلام) در اين شكاف مخفي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن كثير، همان كتاب، ج 3، ص 70; ابن عبدالبر، همان كتاب، ص 164; ابن هشام، همان كتاب، ج 3، ص 87

2 ـ ابن سعد، ابوعبدالله محمد، طبقات الكبري، بيروت دارصادر، داربيروت 1376 ق. ، ج2، ص42; ابن هشام، همان كتاب، ج3، ص 80

3 ـ ابن هشام، همان كتاب، ج 3، ص 98; عساف احمد محمد، خلاصة الأثر في سيرة سيد البشر، بيروت: داراحياء العلوم، چاپ اول 1408 ق. ، ص 174

4 ـ ابن هشام، همانجا.



215


شدند. اين شكاف كه بصورت غاري بسيار كوچك است، حدود 3 متر ارتفاع، يك متر عرض و به اندازه قامت يك انسان خوابيده طول دارد كه يك نفر مي تواند تمام بدن خود را به راحتي در آن جاي دهد و حتي پنج نفر نيز به راحتي مي توانند در آن بنشينند.

اين شكاف تقريباً در ارتفاع پنجاه متري از سطح زمين در دامنه كوه احد قرار دارد. در سمت شرقي اين غار، محله كوچكي است كه مردمي در نهايت فقر در آن بسر مي برند.

2 ـ قبه هارون

در بالاي كوه احد، مكان مقدسي قرار داشته كه از دير باز مورد بازديد سيّاحان و زائران بوده است. گويند اين مكان كه به قبه هارون شهرت دارد، قبر هارون نبي برادر موسي است.

به روايت ابن شبه، پيامبر(صلي الله عليه وآله)فرمودند: موسي و هارون براي حج يا عمره حركت كردند، هنگامي كه به مدينه وارد شدند، از يهود ترسيده، در كوه احد فرود آمدند; در حالي كه هارون مريض بود، موسي براي برادرش در اُحُد قبري حفر كرد و به او گفت: داخل قبر شو كه تو مرده اي، پس هارون داخل شد. در اين حال بود كه، خداوند جان او را
گرفت و موسي نيز بر او خاك ريخت.(1) قبه هارون بر بالاي كوه احد بصورت سنگ هاي انباشته شده در ابعاد 5/1×1 متر و به ارتفاع 5/1 متر مي باشد. دست يابي به آن بسيار
سخت است; چرا كه در بالاترين نقطه كوه قرار دارد. البته بعضي از مردم سنگ هايي به عنوان علامت در سمت راست و چپ مسير قرار داده اند كه صعود را آسانتر مي سازد. در نزديكي اين قبه، در جنوب غربي و شمال آن، دو كتيبه به خط كوفي وجود دارد كه از بين رفته و جز نام خدا و محمد رسول الله(صلي الله عليه وآله) چيزي از آن خوانا نيست. در پايين اين كتيبه ها بعدها دو تاريخ; يكي سال 993 هـ . و به نام محمد علي جرسخاني و ديگري سال 1343 هـ . ق. حك شده است.(2) بعضي نيز در وجود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن شبه، همان كتاب، ج 1، ص 85

2 ـ الصاعدي، سعود بن عبدالمحيي، و مطر المحمدي، الأحُد، الآثار ـ المعركه ـ التحقيقات مدينه: دارالمجتمع 1413ق. ، ص 24 و 25



216


قبر هارون برادر موسي در اين مكان شك كرده و گفته اند كه شخصي به نام هارون در اين مكان بوده و مردم پنداشته اند برادر موسي است.(1)

 

3 ـ مهاريس

در بالاي كوه احد شكاف ها و صخره هايي است كه در داخل آن آب باران جمع مي شود و مورد استفاده قرار مي گيرد. اين مهاريس و صخور بسيار فراوان هستند
و آب باران جمع شده در داخلِ آن، بسيار گوارا و شيرين است. همانگونه كه پيشتر
آمد، هنگامي كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در جنگ احد مجروح شد و در شكاف مذكور در كوه احد
و يا در مكان مسجد الفسح به استراحت پرداخت; علي(عليه السلام) از اين مهاريس به وسيله
پوستي، آب آورد و پيامبر(صلي الله عليه وآله) چون بوي بدي داشت نتوانستند بياشامند لذا زخم خود را شستند.

در روايت ديگري آمده است كه علي(عليه السلام) از اين آب بر دستان فاطمه(عليها السلام)مي ريخت و فاطمه(عليها السلام) زخم پدر را مي شست ولي خون بند نمي آمد، لذا قطعه حصيري سوزانيد و بر زخم گذاشت.(2)

4 ـ مدفن و مزار شهداي احد

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند: شهدا را با همان بدن ولباس خونين در منطقه درگيري مدفون سازيد وسپس عموي بزرگوار خود رابه همراه برادرزاده او عبدالله بن جحش يامصعب بن عمير به خاك سپردند و هريك از شهدا را همراه ديگري به تناسبهاي مختلف; از جمله ميزان حفظ قرآن، پيمان اخوت و... دريك قبربافاصله اندكي ازقبرحمزه مدفون ساختند.(3)

ابن شبه گويـد: در سال 43 هجـري بر قبور عمـرو بن جمـوح و عبدالله بن عمـرو بن حـزام كه هر دو در يك قبر دفن شده بودنـد، سيلي وارد شـد; لذا آنان را به مكـان كنونـي منتقـل ساختنـد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن حجر عسقلاني، همان كتاب، ج 7، ص 346

2 ـ بخاري، همان كتاب، حديث 4075

3 ـ طبري، تهذيب الاثار، السفر الثاني، مسند عمر بن خطاب، تحقيق محمود شاكر، قاهره، المؤسسة السعوديه ]بي تا[، همان كتاب، باب 144، ج 6، ص 205; ابن عبدالبر، همان كتاب، ص 167



217


وي همچنين گفته است: جنازه اين دو شهيد تازه بود، گويي ديروز مرده بودند. يكي از آن دو كه مجـروح بود، دستـش را بر روي زخـم خود قرار داده و به اين حالـت مدفون گشتـه بود وقتي دست او را از زخم برداشتنـد خون فوران زد، لذا بي درنـگ او را به همـان حـال برگرداندند. (1)

اين سيل به قبر حضرت حمزه(عليه السلام) نيز آسيب وارد ساخت و نزديك بود بدن مبارك ايشان نمايان شود; لذا جنازه حضرت حمزه و عبدالله بن جحش را خارج ساخته و كمي آن طرف تر، جايي كه اكنون محل قبر آنهاست مدفون ساختند. در دوران سعودي قبه و مسجد ساخته شده در دوره عثماني بر فراز قبر حضرت حمزه(عليه السلام) تخريب و يك چهار ديواري بر گِرد آن كشيده شد.

مكان كنوني قبر حضرت حمزه(عليه السلام) و عبدالله بن جحش حدود پنجاه متر جلوتر از ساير شهدا قرار دارد. هم اينك زائرانِ آن سلحشوران اسلام، از زيارت نزديك آنها محرومند و به ناچار پشت درهاي بسته خاطره آن فداكاران را پاس مي دارند. نرده هاي آهنيني كه در ديواره جنوبي كار گذاشته شده، پيشتر گِرداگرد قبور ائمه بقيع بوده است كه به اين مكان منتقل ساخته اند. محل دفن شهداي احد، حدود صد متري شمال جبل الرماة و يك كيلومتري كوه احد مي باشد.

5 ـ مسجد حمزه سيدالشهدا(عليه السلام)

هنگامي كه حضرت حمزه به شهادت رسيد، به دستور رسول خدا(صلي الله عليه وآله)همراه عبدالله ابن جحش در مكاني نزديك قبور كنوني آنان مدفون شدند. در دوران مروان خليفه اموي، اين دو قبر بر اثر سيلي دچار آسيب شد و نزديك بود بدنهاي مبارك آنها كشف شود، لذا به دستور وي جنازه حمزه و عبدالله را به مكان ديگري كه محل امروزين مقبره آنها است منتقل كردند و سپس مسجدي بر فراز آن ساخته شد كه به مسجد حمزه سيدالشهدا معروف گشت. اين مسجد به مرور زمان رو به تخريب رفت.

در سال 570 هجري مادر الناصرلدين الله، خليفه عباسي، بناي محكمي به جاي آن ساخت و بر آن، گنبد و دري از آهن قرار داد. سلطان اشرف قايتباي به سال 893 آن را ترميم و چاهي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن شبه، همان كتاب، ج 1، ص 130



218


در كنار آن حفر كرد. در داخل مسجد، قبر حضرت حمزه(عليه السلام) در ميان تابوت و ضريحي بود كه با پوششي از مرقد رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آن را پوشانيده بودند.

در دوران عثماني بناي اين مسجد به طور زيبايي ترميم و تجديد گرديد.(1) در دوران خلافت سعودي بنابر آنچه كه يكي از مؤلفين وابسته به حكومت، به طور علني ذكر مي كند اين كه چون زوّار اين مسجد را مسح و لمس نموده و هدايا و نذورات مي دادند، لذا مسؤولين نيز آن را تخريب ساخته و ديوار آن را با زمين مساوي كردند. چون قبور شهدا مكشوف شد و نياز به حفظ آن بود حكومت سعودي به سال 1382 هـ . ديواري بر گرد قبور شهداي احد كشيده و آن را محصور ساخت.(2)

در اين حال مسجد زيبا و مستحكمي در سمت شرقي مزار شهداي احد و حدود 50 متري آن به نام مسجد حمزه ساخته شد كه داراي يك مناره مي باشد. در عرف عام، اين مسجد به مسجد احد يا مسجد علي(عليه السلام) نيز معروف است و شايد حضرت علي(عليه السلام) در اين نقطه عليه مشركين در نبرد احد مي جنگيده اند.

6 ـ مسجد جبل اُحُد: مسجد الفَسْح

فَسْح به معناي گشايش در زمين است(3) پيامبر(صلي الله عليه وآله) پس از نبرد احد، در دامنه كوه و در يكصد متري همان شكافي كه هنگام جراحت به وسيله علي(عليه السلام) مخفي شده بودند، جهت اقامه نماز ظهر و عصر از صخره كوچكي بالا رفتند و به علت وضعيت نامساعد جسمي خود، نشسته به اقامه نماز پرداختند. در اين حال تعدادي از صحابه نيز براي جماعت بر صخره رفتند ليكن فضاي كافي براي همه نبود لذا خداوند باري تعالي آيات مباركه فسح را در اين مكان نازل كرد:

"  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ رفعت پاشا، ابراهيم، مرآة الحرمين، اوالرحلات الحجازيه و الحج و مشاعرة الدينيه، مصر: دارالكتب المصريه 1344 ق. ، ج1، ص392 و 393

2 ـ ياسين احمد الخياري، همان كتاب، ص 137

3 ـ ابن منظور، امام علامه لسان العرب، تحقيق علي سيري، بيروت: دار احياء التراث العربي، چاپ اول 1408ق . ماده فسح، ج10، ص260



219


فَافْسَحُوا يَفْسَحْ اللهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعْ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ".(1)

اي اهل ايمان، هرگاه به شما گفتند كه در مجالس خود جاي را بر ديگري باز كنيد، امر خدا را بشنويد و چنين كنيد كه خداوند بر توسعه (مكان و منزلت) شما بيافزايد و هرگاه گفتند كه از جاي خود برخيزيد نيز حكم خدا را اطاعت كنيد كه خداوند مقام اهل ايمان و دانشمندان عالم را رفيع مي گرداند و خدا هر چه كنيد آگاه است.

 

و لذا به علت نزول آيات مذكور، بعدها مسجد كوچكي به مساحت دوازده متر ساخته شد كه به مسجد الفسح يا مسجد احد معروف گرديد. شايان گفتن است عده اي محل نزول آيات فسح را ايوان صفه دانسته اند.

اين مسجد در شعب جرار(2) و در سمت راست كسي كه به سوي غار و محل اختفاي پيامبر مي رود قرار داشته و حدود 5/1 كيلومتر با مزار شهداي احد (در شمال شرقي) فاصله دارد. در چپ آن بعدها خانه هايي ساخته شد كه امروزه اين خانه ها همچنان موجود و مردمي بسيار فقير در آنجا زندگي مي كنند.

در دوران عثماني، در اين مسجد تعميراتي بعمل آمد ولي به مرور زمان رو به ويراني نهاد. اكنون چيزي جز ديواره هاي خراب آن باقي نمانده و اطراف آن نيز حصار آهني كشيده شده است. مخروبه مذكور كمتر مورد توجه كسي قرار مي گيرد.

7 ـ جبل العينين يا جبل الرماة

در جنوب كوه احد و تقريباً 5/1 كيلومتري آن، كوه كوچكي به نام جبل العينين يا جبل الرماة قرار دارد. اين كوه كه به مثابه تپه اي كوچك است، همانگونه كه پيشتر گفته شد، نقش بسيار مهم و مؤثري به عنوان يك گذرگاه سوق الجيشي در نبرد مهم احد ايفا كرده بود و پيامبر(صلي الله عليه وآله) نيز چون بخوبي نسبت به موقعيت بسيار حساس آن واقف بودند،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجادله: 11

2 ـ ابن شبه، همان كتاب، ج1، ص57



220


تعداد پنجاه تن از تيراندازان خود را بر آن گماشتند. (كه بعدها در مكان استقرار اين تيراندازان، مسجدي ساخته شد كه نام مسجد جبل الرماة برخود گرفت.)

حمزه سيد الشهدا در چند متري اين تپه مورد اصابت نيزه قرار گرفت و به شهادت رسيد. در سالهاي اخير براي توسعه ميدان اطراف تپه و ايجاد پاركينگ ها و... مقداري از تپه را صاف كرده اند كه اكنون به نظر مي رسد ارتفاع آن از پنجاه متر و طول آن از دويست متر متجاوز نباشد.

8 ـ مسجد جبل عينين يا مسجد جبل الرّماة

در شرق جبل الرّماة يا جبل عينين كه مكان و سنگر تيراندازان سپاه اسلام در جنگ احد بود، مسجدي ساخته شد كه اكنون جز ديواره هاي كوتاه و خشتي آن چيزي نمانده است. اينجا سنگر و يا عبادتگاه پنجاه تيرانداز به فرماندهي عبدالله بن جبير بوده است كه به دستور رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بر اين مكان گماشته شدند تا به محافظت از عقبه سپاه اسلام بپردازند و دشمن را از نفوذ به پشت سپاه مسلمانان بازدارند. اين مسجد كه بعدها در مكان مذكور ساخته شد به نام مسجد جبل الرّماة معروف گرديد. در دوران عثماني ترميم شد ولي به مرور زمان و در اثر بي توجهي، تقريباً از بين رفت. اكنون در منتهي اليه شرقي اين تپه پايه هاي مخروبه اي از خشت و گِل و ديواره اي به بلندي يك متر كه فضايي به اندازه دوازده متر را احاطه كرده، ديده مي شود كه همان پايه ها و ديوارهاي مسجد جبل الرّماة است. نگارنده بعضي از مردم بومي را مشاهده كرد كه به اين مكان توجه داشته و در آن جا نماز مي گزاردند. البته اين مكان كمتر مورد توجه كسي قرار مي گيرد.

9 ـ مسجد ثنايا: قبّة الثنايا

به هنگام جنگ احد، پيامبر مجروح شد و چند دندان مبارك از فك پايينش شكست، بعدها در مكان اين واقعه تلخ، در نزديكي كوه احد، مسجد كوچكي ساخته شد كه به قبة الثنايا معروف گرديد. اين مكان در 200 متري شمال شرقي مقابر شهدا قرار دارد و سابقاً داراي گنبد بوده، ليكن به مرور زمان گنبد آن از بين رفته



221


است.(1) اكنون ديواره هاي مخروبه اين مسجد كه نيمي از آن بيشتر نمانده، ديده مي شود كه به سختي قابل تشخيص و همچون سنگ هاي انباشته شده اي نمايان است.

10 ـ مسجد الدرع: مسجد الشيخين يا البدائع

ابن شبه روايت كرده است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) هنگام عزيمت به سوي احد در مسجدي در شيخان بيتوته كرد و ضمن اقامه نماز صبح، براي نبرد احد حركت كردند. اين محل به البدائع نيز معروف بوده است و به نقل از ابن عباس، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در اين مكان نماز عصر و عشاي روز قبل از جنگ احد و نماز صبح در روز نبرد را اقامه كردند. اين مسجد بعدها به مسجدالدرع معروف شد; چون پيامبر(صلي الله عليه وآله) هنگام بيتوته و اقامه نماز، زره خود را كه براي نبرد احد پوشيده بودند از تن درآوردند و كناري نهادند.(2)

مسجد نيمه مخروبه الدرع اكنون در سمت چپ كسي است كه به سوي احد و
مقابر شهدا مي رود و در مقابل اين مسجد، خانه معروف شيخ حكيم درويش در بيست متري خيابان اصلي قرار دارد.(3) بناي مخروبه وقديمي كنوني آن از دوران عثماني است و صحن و رواق كوچكي دارد، چاهي نيز در كنار آن بوده كه اكنون تخريب شده است.

11 ـ مسجد المصرع، مسجد الوادي يا مسجد العسكر

اين مسجد در سمت شرقي جبل الرماة و تقريباً در دامنه اين تپه قرار داشته است. هنگامي كه حمزه(عليه السلام) در كنار شرقي اين تپه با نيزه مجروح گرديد، خود را تا اين مكان كشانيد و سپس به شهادت رسيد. اين مسجد در مكان شهادت حضرت حمزه سيد الشهدا ساخته شده و لذا به مسجد مصرع يعني محل شهادت معروف گشت.

سمهودي سنگ نبشته اي كه بر قبر حمزه(عليه السلام) قرار داشته را در اين مسجد ديده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ احمد ياسين الخياري، همان كتاب، ص 139

2 ـ سمهودي، همان كتاب، ج 3، ص 866

3 ـ ياسين الخياري، همان كتاب، ص 134



222


است.(1) مساحت مسجد المصرع 18 × 18 متر و به صورت مربّع بوده است. در دوران سعودي پس از تخريب گنبد و بارگاه مقبره حضرت حمزه سيدالشهدا، اين مسجد را نيز در تعريض خيابان كنار جبل الرّماة و صاف كردن بخش شرقي آن تخريب كردند.

 

12 ـ مسجد المستراح

پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) پس از بازگشت از نبرد احد در همان مسيري كه آمده بودند، به علت خستگي شديد و رنج و تبي كه از جنگ و راه طولاني عارض ايشان شده بود، در مكاني به استراحت نشستند. بعدها در دوران عثماني در مكان استراحت و جلوس رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مسجدي ساختند كه به مسجد المستراح معروف شد. مكان آن در سمت راست كسي است كه به سمت مقابر شهداي احد و حمزه(عليه السلام)مي رود و دقيقاً پس از مدرسه عمروبن جموح قرار دارد. مسجد المستراح نسبتاً كوچك و با بنايي قديمي است كه نيم متر از سطح زمين بالاتر است و تابلوي مسجد المستراح نيز بر آن ديده مي شود. اين مسجد بحمدالله از تخريب مصون مانده است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سمهودي، همان كتاب، ج3، ص 841 تا 845



223


درس بيست و دوم:

غزوه احد

پيروزي مسلمانان در جنگ بدر و احتمال بسته شدن راه بازرگانيِ مردم مكّه از طريق مدينه و عراق، مشركان را سخت برآشفته ساخت و به فكر تلافي و انتقام افتادند.

صفوان بن اميه و عكرمة بن ابي جهل به ابوسفيان پيشنهاد دادند كه قريشيان هزينه جنگ را به عهده بگيرند و وي نيز موافقت كرد و در نتيجه با جمع آوري نيروهاي قوي رزمي و فراهم آوردن امكانات تسليحاتي و مالي به سوي مدينه آمدند. عباس عموي پيامبر(صلي الله عليه وآله) كه تا آن زمان در مكه بود با ارسال نامه اي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را از اين توطئه آگاه ساخت.

پيامبر(صلي الله عليه وآله) دو نفر نيروي اطلاعاتي به اطراف مدينه اعزام نمود و موقعيت قريشيان را شناسايي كرد. دشمن روز پنج شنبه پنجم شوال سال سوّم هجرت، از ناحيه وادي عقيق در شمال مدينه وارد منطقه احد شد و آنجا مستقر گرديد.

گفتني است كه مكه در ناحيه جنوب مدينه قرار گرفته و دليل اين كه دشمن از شمال وارد مدينه شده اين بوده كه در درّه طولاني و بزرگ وادي القري كه راه بازرگاني شام را به يمن متصل مي ساخت، هر قسمتي كه امكانات زندگي وجود داشت قبائلي از عرب و يهود سكونت گزيده و اطراف خود را با سنگ محصور ساخته بودند. از سوي ديگر مدينه از سه طرف به شكل نعل اسب در محاصره كوهها و مناطق سنگلاخي قرار گرفته و درنتيجه نيروي دشمن ناچار بوده مدينه را دور بزند و از ناحيه شمال مدينه، كه زميني هموار داشته و نخلستان هم در آن جا نبوده وارد شود.

رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پس از مشورت با اصحاب، تصميم گرفت از شهر خارج شود، لذا روز جمعه پس از اقامه نماز



224


جمعه، زره بر تن كرده، با لشكري بالغ بريك هزار نفر از مدينه به سمت احد حركت كرد و كوتاه ترين راه را برگزيد. در ارتش رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از جوان 15 ساله تا پيرمرد سالخورده به چشم مي خورد.

بامداد روز هفتم شوالِ سال سوّم هجرت، نيروهاي اسلام در برابر نيروهاي مهاجم و متجاوز قريش صف آرايي كردند. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) اردوگاه لشكر خود را به گونه اي قرار داد كه از پشت سر، به يك مانع طبيعي; يعني كوه احد محدود مي گشت و در سمت چپ لشكر نيز تپه بلندي به نام عينين كه بعداً جبل الرماة لقب گرفت قرار داشت كه از بالاي آن تمامي دشت اطراف را مي توانست زير نظر داشته باشد و مدينه نيز پيش روي قرار گرفت. سپس رسول خدا عبدالله بن جبير را با حدود 50 تيرانداز بر روي تپه مستقر ساخت و فرمود:

شما با پرتاب كردن تير، دشمن را برانيد و نگذاريد از پشت سر وارد جبهه مسلمانان شوند و ما را غافلگير كنند. ما چه در نبرد غالب باشيم و چه مغلوب، شما اين نقطه را خالي مگذاريد. دستور مؤكد پيامبر به تيراندازان، كه از جاي خود هرگز حركت نكنند، حاكي از اطلاع كامل آن حضرت از اصول نظامي بود. سپس براي ارتشيان خطبه خواند و آنها را منظم ساخت.

ارتش قريش

ابوسفيـان نيز لشكريـان قريش را، كه بيش از سه هزار نفر بودنـد، به سه گـروه تقسيم كرد:

1 ـ پياده نظام زره پوش و آنان را در وسط قرار داد.

2 ـ گروهي را به فرماندهي خالد بن وليد در سمت راست جاي داد.

3 ـ و دسته ديگر را به فرماندهي عكرمه در سمت چپ به صف كشيد.

گروهي را نيز كه پرچمداران آنها بود، پيشاپيش ارتش قرار داد.

آغاز نبرد

جنگ به وسيله ابوعامر كه از فراريان مدينه بود آغاز شد. او از قبيله اوس بود كه بر اثر مخالفت با اسلام از مدينه به مكه پناهنده شده بود.

پيروزي



225


چيزي نگذشت كه در پرتو جانبازي سرداران رشيد اسلام; مانند علي بن ابي طالب(عليه السلام)، حمزه عموي پيامبر، ابودجانه، مصعب و... لشكر قريش اسلحه و غنائم خود را زمين نهادند و با فضاحت عجيبي پا به فرار گذاردند.

درگرماگرم جنگ، هرگاه دشمن مي خواست لشكراسلام را دور بزند وازپشت به آنان حمله كند، تيراندازان مستقر در جبل عينين آنان را با تير مي زدند و دور مي كردند ليكن باشكست دشمن، متأسفانه مسلمانان سلاح بر زمين نهادند وبه جمع آوري غنيمت مشغول شدند و به گمان خود، كار را خاتمه يافته تصور مي كردند. نگهبانان نيز فرصت را مغتنم شمرده با مخالفت فرمانده خود، از جبل الرماة پايين آمدند و به جمع غنيمت پرداختند.

دشمن كه چنين ديد، از كمي نگهبانان سوء استفاده كرد و با يك حمله چرخشي، تيراندازان باقي مانده را از پاي درآورد و ازپشت سر به مسلمانان حمله كرد. خالدبن وليد و عكرمة بن ابي جهل پس از تصرف نقاط حسّاس، فراريان خويش را به كمك طلبيدند و چيزي نگذشت كه بر اثر ازهم پاشيدگي صفوف مسلمانان، ارتش قريش بازگشتند و از پيش روي و پشت سر، سربازان اسلام را محاصره كردند و نبرد بارديگر آغاز شد.

 

شكست مسلمانان

در اين هنگام، وضعيت عجيبي در ارتش اسلام به وجود آمد، گروهي به صورت دسته هاي پراكنده به دفاع از خود و رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پرداختند، گروهي پا به فرار گذاشتند و طولي نكشيد كه تلفات سنگيني بر مسلمانان وارد آمد. و به ناگاه خبري به دروغ منتشر شد كه:

اَلا قَدْ قُتِلَ مُحَمَّد ; هان اي مردم، محمد كشته شد!

 

اين خبر روحيه دشمن را تقويت و روحيه گروهي از مسلمانان را تضعيف كرد و كار بر مسلمانان دشوارتر شد. پيامبر كه پيشاني اش زخم برداشته و دندانش شكسته بود، با استقامتي بي نظير از حريم اسلام دفاع مي كرد.

علي(عليه السلام) مي فرمايد: پيامبر(صلي الله عليه وآله) در ميدان نبرد، نزديكترين فرد به دشمن بود و هر زمان كار جنگ سخت تر مي شد ما را پناه


| شناسه مطلب: 76629







نظرات کاربران