بخش 7

اهمیت حج اهمیت حج در میان وظایف اسلامی محتوای سوره حج فضیلت تلاوت سوره حج مانعان خانه خدا! نکته ها منظور از مسجدالحرام در این آیه چیست؟ الحاد به ظلم چیست؟ دعوت عام برای حج اقسام حج قسمتی از احکام مهم حج چرا بعضی حج تمتع را به فراموشی سپرده اند؟


176




177


اهميت حج

 

...وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (97)(1)

97 ـ ...و براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايي رفتن به سوي آن دارند، و هر كس كفر بورزد (و حج را ترك كند به خود زيان رسانيده) خداوند از همه جهانيان بي نياز است.

در اين جمله " ...وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً..." دستور انجام حج به همه مردم داده شده است و از آن تعبير به ـ يك بدهي و دين الهي شده است كه بر ذمه عموم مردم مي باشد زيرا فرموده است و " لِلّهِ عَلَي النّاسِ" ; «براي خدا بر مردم است...

واژه حج در اصل به معني قصد است و به همين جهت به جاده و راه، مَحَجَّة (بر وزن مَوَدَّةَ) گفته مي شود; زيرا انسان را به مقصد مي رساند، و به دليل و برهان حجت مي گويند; زيرا مقصود را در بحث روشن مي سازد، و اما اينكه اين مراسم مخصوص را حج ناميده اند براي اين است كه به هنگام حركت براي شركت در اين مراسم قصد زيارت خانه خدا مي كنند و به همين دليل در آيه فوق اضافه به ـ بيت (خانه كعبه) شده است.

همانطور كه پيشتر اشاره كرده ايم مراسم زيارت خانه كعبه نخستين بار در زمان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران.



178


ابراهيم رسميت يافت، و سپس بصورت يك سنت حتي در زمان عرب جاهلي ادامه يافت، و در اسلام به صورت كاملتر و خالي از هرگونه خرافه دوران جاهلي تشريع گرديد البته از نهج البلاغه (خطبه قاصعه) و بعضي از روايات به خوبي استفاده مي شود كه فريضه حج از زمان آدم(عليه السلام) تشريع شده بود، ولي رسميت يافتن آن بيشتر مربوط به زمان ابراهيم(عليه السلام) است).

حج بر هر انساني كه توانايي داشته باشد در عمر فقط يكبار واجب مي شود و از آيه فوق نيز بيش از اين استفاده نمي گردد زيرا حكم مطلق است و با يكبار انجام دادن امتثال حاصل مي شود.

تنها شرطي كه در آيه براي وجوب حج ذكر شده مسأله استطاعت است كه با تعبير " مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً" ; «كسي كه توانايي راه پيمودن به سوي خانه كعبه داشته باشد . بيان شده.

البته در روايات اسلامي و كتب فقهي، استطاعت، به معني داشتن زاد و توشه، مركب، توانايي جسمي، باز بودن راه و توانايي بر اداره زندگي به هنگام بازگشت از حج تفسير شده است، ولي در حقيقت همه اينها در آيه فوق مندرج است; زيرا استطاعت در اصل به معني توانايي است كه شامل تمام اين امور مي شود.

ضمناً از آيه فوق استفاده مي شود كه اين قانون مانند ساير قوانين اسلامي، اختصاص به مسلمانان ندارد بلكه همه موظفند آن را انجام بدهند و با قاعده معروف «الْكُفّار مُكَلَّفونَ بِالْفُرُوعِ كَما أنَّهُم مُكلَّفُون بِالاُصُولِ ; «كافران همانطور كه به اصول دين موظفند به انجام فروع نيز مكلف مي باشند. آيه فوق و مانند آن تأييد مي شود، گرچه شرط صحيح بودن اين گونه اعمال و عبادات اين است كه نخست اسلام را بپذيرند و سپس آنها را انجام بدهند ولي بايد توجه داشت كه عدم قبول اسلام، مسؤوليت آنها را در برابر اينگونه وظائف از بين نمي برد.

در باره اهميت اين مراسم بزرگ، و فلسفه حج، و آثار فردي و اجتماعي آن در ذيل آيه 196 تا 203 در سوره بقره مشروحا بحث شد.

" ...وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ" در پايان آيه، براي تأكيد و بيان اهميت مسأله حج، مي فرمايد: «كساني كه كفران كنند و اين دستور الهي را ناديده بگيرند و



179


به مخالفت برخيزند، در حقيقت به خود زيان مي رسانند، زيرا خداوند از همه جهانيان بي نياز است .

واژه كفر در اصل به معني پوشانيدن است و از نظر اصطلاح ديني معني وسيعي دارد و هرگونه مخالفتي را با حق، چه در مرحله اصولي و چه در مرحله دستورات فرعي باشد، شامل مي شود و اگر مشاهده مي كنيم كه كفر غالبا در مخالفت با اصول استعمال مي شود، دليل بر اين نيست كه منحصرا به همان معني باشد، به همين دليل در آيه بالا در مورد ترك حج به كار رفته است و لذا در روايتي از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه (كفر) را در آيه به معني ترك تفسير فرموده است.

به عبارت ديگر كفر و فاصله گرفتن از حق ـ همانند ايمان و توجه به حق ـ مراحل و درجاتي دارد كه هر كدام براي خود داراي احكام مخصوصي است و با توجه به اين حقيقت بسياري از مشكلات كه در معني آيات و روايات مربوط به كفر و ايمان پيش مي آيد، حل مي شود. بنابر اين اگر در مورد رباخواران (سوره بقره ـ 275) و همچنين در مورد ساحران (بقره ـ 102) تعبير به كفر شده است، به همين منظور است.

در هر حال از آيه فوق دو مطلب استفاده مي شود. نخست اهميت فوق العاده حج است كه از ترك آن تعبير به كفر شده است. مرحوم صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نقل مي كند كه به علي(عليه السلام) فرمود:

«يَا عَلِيُّ تَارِكُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِيعٌ كَافِرٌ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي " وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ" يَا عَلِيُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّي يَمُوتَ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّ .(1)

«اي علي كسي كه حج را ترك كند با اينكه توانايي دارد كافر محسوب مي شود، زيرا خداوند مي فرمايد: بر مردمي كه استطاعت دارند به سوي خانه خدا بروند، لازم است حج به جا بياورند و كسي كه كفر بورزد (آن را ترك كند) به خود زيان رسانيده است و خداوند از آنان بي نياز است، اي علي كسي كه حج را به تاخير بيندازد تا اينكه از دنيا برود خداوند او را در قيامت يهودي يا نصراني محشور مي كند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . من لايحضره الفقيه، ج4، ص368



180


ديگر اينكه انجام اين فريضه مهم الهي، مانند همه فرايض و برنامه هاي ديني به سود مردم و براي تربيت آنها است و هيچگونه تأثيري براي خداوند كه از همگان بي نياز است، نخواهد داشت.(1)

1 ـ اهميت حج در ميان وظايف اسلامي!

حج از مهم ترين عباداتي است كه در اسلام تشريع شده و داراي آثار و بركات فراوان وبي شماري است. حج مايه عظمت اسلام، قوت دين واتحاد مسلمين است. حج مراسمي است كه پشت دشمنان را مي لرزاند و هر سال خون تازه اي در عروق مسلمانان جاري مي سازد.

حج همان عبادتي است كه امير مؤمنان(عليه السلام) آن را پرچم و شعار مهم اسلام ناميده و در وصيت خويش در آخرين ساعت عمرش فرموده: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُو ;«خدا را خدا را! در مورد خانه پروردگارتان تا آن هنگام كه هستيد آن را خالي نگذاريد كه اگر خالي گذارده شود مهلت داده نمي شويد و بلاي الهي شما را فرا خواهد گرفت. (2)

اين جمله نيز از دشمنان اسلام معروف است كه مي گويند: مادام كه حج رونق دارد ما بر آنها پيروز نمي شويم.(3)

يكي ديگر از دانشمندان مي گويد: واي به حال مسلمانان اگر معني حج را در نيابند و واي به حال ديگران اگر معني آن را دريابند.

در حديث معروفي كه علي(عليه السلام) ـ در زمينه فلسفه احكام، بيان فرموده نيز اشاره پر معنايي به اهميت حج شده است، مي فرمايد: «فَرَضَ اللَّهُ الاِْيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ... وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّينِ ; «خداوند ايمان را وسيله پاك سازي مردم از شرك... و حج را سبب قوت دين قرار داده است. (4)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير نمونه، ج3، ص19

2 ـ نهج البلاغه، كتاب 47

3 ـ نقل از كتاب «شُبَهات حول الاسلام .

4 ـ نهج البلاغه حكمت 252



181


اين سخن را با حديثي از امام صادق(عليه السلام) پايان مي دهيم آنجا كه فرمود: «لاَ يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ ; «اسلام بر پا است تا زماني كه كعبه بر پا است. (1)و(2)

محتواي سوره حج

اين سوره به خاطر بخشي از آياتش كه پيرامون حج سخن مي گويد، به نام سوره حج ناميده شده است، از سوره هايي است كه در ميان مفسران و نويسندگان تاريخ قرآن در مكي يا مدني بودنش گفتگو است، جمعي آن را ـ جز چند آيه ـ مكي مي دانند، در حالي كه جمع ديگري معتقدند همه آن ـ جز چند آيه ـ در مدينه نازل شده است، بعضي نيز آن را تركيبي از آيات مكي و مدني مي دانند.

اما با توجه به برداشتي كه از سوره هاي مكي و مدني و به تعبير ديگر جوّ مدينه و مكه و نيازمندي هاي مسلمانان و چگونگي تعليمات پيامبر(صلي الله عليه وآله) نسبت به آنها در اين دو منطقه داريم، آيات اين سوره از جهاتي شبيه سوره هاي مدني است، چرا كه دستور حج آنهم با ذكر قسمتي از جزييات آن و همچنين دستور جهاد، تناسب با وضع مسلمانان در مدينه دارد، هر چند تأكيد آيات اين سوره روي مسأله مبدأ و معاد بي تناسب به سوره هاي مكي نيست.

نويسنده تاريخ القرآن بر اساس تاريخ فهرست ابن نديم و نظم الدرر مي گويد: سوره حج مگر چند آيه در مدينه نازل شده، آن چند آيه نيز در ميان مكه و مدينه نازل گرديده است، وي اضافه مي كند اين سوره صدوششمين سوره اي است كه بر پيامبر(صلي الله عليه وآله)نازل شده و بر حسب ترتيب، بعد از سوره نور و قبل از سوره منافقين است. به هر حال در مجموع، مدني بودن سوره قوي تر به نظر مي رسد.

از نظر محتوا، مطالب اين سوره را به چند بخش مي توان تقسيم كرد:

1 ـ آيات فراواني كه در زمينه معاد و دلايل منطقي آن و انذار مردم غافل از صحنه هاي قيامت و مانند آن است كه از آغاز اين سوره شروع مي شود و بخش مهمي از آن را در بر مي گيرد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه، ج8، ص14، باب عَدم جَوازِ تعطيل الكعبة عَنِ الحجّ، ج5

2 . تفسير نمونه، ج2، ص28



182


2 ـ بخش قابل ملاحظه اي نيز از مبارزه با شرك و مشركان، سخن مي گويد و با توجه دادن به آيات پروردگار در عالم هستي، انسان ها را متوجه عظمت آفريدگار مي نمايد.

3 ـ بخشي از اين سوره نيز مردم را به بررسي سرنوشت عبرت انگيز گذشتگان و عذاب هاي دردناك الهي كه بر آنها نازل شد دعوت كرده، از جمله سرنوشت قوم نوح، عاد، ثمود، قوم ابراهيم(عليه السلام)، لوط، قوم شعيب و موسي را يادآور مي شود.

4 ـ بخش ديگري از آن پيرامون مسأله حج و سابقه تاريخي آن از زمان ابراهيم(عليه السلام) و سپس مسأله قرباني و طواف و مانند آن است.

5 ـ بخشي از آن هم پيرامون مبارزه در برابر ظالمان و پيكار با دشمنان مهاجم است.

6 ـ قسمتي از آن پند و اندرزهايي در زمينه هاي مختلف زندگي و تشويق به نماز و زكات و امر به معروف و نهي از منكر و توكل و توجه به خداوند است.

فضيلت تلاوت سوره حج

در حديثي از پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) مي خوانيم:«مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْحَجِّ أُعْطِيَ مِنَ الاَْجْرِ كَحَجَّة حَجَّهَا وَ عُمْرَة اعْتَمَرَهَا بِعَدَدِ مَنْ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فِيمَا مَضَي وَ فِيمَا بَقِيَ ;«هر كس سوره حج را بخواند، پاداش حج و عمره را خدا به او مي دهد، به تعداد تمام كساني كه در گذشته و آينده حج عمره به جا آورده يا خواهند آورد! .

بدون شك اين ثواب و فضيلت عظيم تنها براي تلاوت لفظي نيست، تلاوتي انديشه ساز و انديشه اي عمل پرور است.

در حقيقت كسي كه اين سوره و محتواي آن را از مبدأ و معاد گرفته، تا دستورات عبادي و اخلاقي و مسايل مربوط به جهاد و مبارزه با ستمگران، در اعماق جان خود قرار دهد و برنامه عملي خود سازد، پيوندي با تمام مؤمنان گذشته و آينده از نظر معنوي و روحاني پيدا مي كند، پيوندي كه او را در اعمال آنها شريك و آنها را نيز در اعمال او شريك و سهيم مي سازد، بي آنكه از پاداش آنان چيزي كاسته شود و حلقه اتصالي بين همه افراد با ايمان در تمام قرون و اعصار خواهد بود.



183


با اين اوصاف و شرايط، ثواب و پاداشي كه در حديث فوق آمده عجيب به نظر نمي رسد.(1)

مانعان خانه خدا!

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذاب أَلِيم(25)(2)

25 ـ كساني كه كافر شدند و مؤمنان را از راه خدا و از مسجدالحرام، كه آن را براي همه مردم مساوي قرار داديم، اعم از كساني كه در آنجا زندگي مي كنند و يا از نقاط دور وارد مي شوند، باز مي دارند (مستحق عذابي دردناكند) و هر كس بخواهد در اين سرزمين از طريق حق منحرف گردد، و دست به ستم زند، ما از عذاب دردناك به او مي چشانيم.

در آيات گذشته سخن از كفار به طور مطلق در ميان بود، ولي در آيه مورد بحث، اشاره به گروه خاصي از آنها شده است كه داراي تخلفات و گناهان سنگين مخصوصا در رابطه با مسجدالحرام و مراسم پرشكوه حج هستند.

نخست مي گويد: «كساني كه كافر شدند و مردم را از راه خدا، جلوگيري مي كنند... ; " إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ..." .

همچنين مردم با ايمان را از كانون بزرگ توحيد، مسجدالحرام باز مي دارند، همان مركزي كه آن را براي همه مردم يكسان قرار داده ايم، چه آنها كه در آن سرزمين زندگي مي كنند و چه آنها كه از نقاط دور به سوي آن مي آيند مستحق عذابي دردناك اند، " ...وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ..." .

«هركس بخواهد در اين سرزمين از طريق حق منحرف شود، دست به ظلم و ستم بيالايد، ما از عذاب دردناك به او مي چشانيم; " ...وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير نمونه، ج14، ص5

2 . حج.



184


مِنْ عَذاب أَلِيم" .

در واقع اين گروه از كافران علاوه بر انكار حق، مرتكب سه جنايت بزرگ شده اند:

1 ـ جلوگيري از راه خدا و ايمان و طاعت او 2 ـ جلوگيري از عبادت كنندگان و زوار خانه خدا و قرار دادن امتيازي براي خود 3 ـ در اين سرزمين مقدس دست به ظلم و گناه و الحاد مي زنند.

خداوند اين گروه را كه مستحق عذاب اليم هستند كيفر مي دهد.

نكته ها:

1 ـ در اين آيه، كفر: اين گروه به صورت فعل ماضي و جلوگيري از طريق خدا، به صورت فعل مضارع آمده است، اشاره به اينكه كفر آنها قديمي است و اما تلاش و كوشششان براي گمراه ساختن مردم، هميشگي و مستمر است، به تعبير ديگر جمله اول از اعتقاد باطل آنها كه يك امر ثابت است سخن مي گويد و جمله دوم از عمل آنها كه تكرار صد عن سبيل الله است.

2 ـ منظور از صد عن سبيل الله: هرگونه تلاش و كوشش براي جلوگيري مردم از ايمان و اعمال صالح است، تمام برنامه هاي تبليغاتي و عملي كه در جهت تخريب اعتقادات و انحراف آنها از راه هاي صحيح و اعمال پاك انجام مي گيرد، در اين مفهوم وسيع جمع است.

3 ـ همه مردم در اين مركز عبادت يكسان اند:

در تفسير جمله: " ...سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ..." مفسران بيانات گوناگوني دارند، بعضي گفته اند منظور اين است كه همه مردم در مراسم عبادت در اين كانون توحيد يكسان اند و هيچ كس حق مزاحمت ديگري در امر حج و عبادت در كنار خانه خدا ندارد.

در حالي كه بعضي معني وسيع تري براي اين جمله قايل شده اند و گفته اند نه تنها در مراسم عبادت، مردم يكسان اند، بلكه در استفاده كردن از زمين و خانه هاي اطراف مكه براي استراحت و ساير نيازهاي خود نيز بايد مساوات باشد، به همين جهت جمعي از



185


فقها، خريد و فروش و اجاره خانه هاي مكه را تحريم كرده اند و آيه فوق را شاهد بر آن
مي دانند.

در روايات اسلامي نيز تأكيد شده است كه نبايد زوّار خانه خدا را از سكونت در خانه ها و منازل مكه جلوگيري كرد، كه بعضي به صورت تحريم و بعضي به صورت كراهت است.

در نهج البلاغه در نامه علي(عليه السلام) به قثم بن عباس فرماندار مكه چنين مي خوانيم:

«وَ مُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَلاّ يَأْخُذُوا مِنْ سَاكِن أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ فَالْعَاكِفُ الْمُقِيمُ بِهِ وَ الْبَادِي الَّذِي يَحُجُّ إِلَيْهِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ...

«به مردم مكه دستور ده تا از كساني كه در اين شهر سكني مي كنند اجاره بها نگيرند، زيرا خداوند مي فرمايد: در اين سرزمين كساني كه مقيم اند يا از بيرون مي آيند يكسان اند، منظور از عاكف كسي است كه در آنجا اقامت دارد و نيز بادي كسي است كه از نقاط ديگر به قصد حج مي آيد. (1)

 

در حديث ديگري از امام صادق(عليه السلام) در تفسير همين آيه مي خوانيم:

«كَانَتْ مَكَّةُ لَيْسَ عَلَي شَيْء مِنْهَا بَابٌ وَ كَانَ أَوَّلُ مَنْ عَلَّقَ عَلَي بَابِهِ الْمِصْرَاعَيْنِ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ وَ لَيْسَ لاَِحَد أَنْ يَمْنَعَ الْحَاجَّ شَيْئاً مِنَ الدُّورِ مَنَازِلِهَ ;(2) «در آغاز خانه هاي مكه، در نداشت، نخستين كسي كه براي خانه خود در گذاشت معاويه بود و سزاوار نيست هيچ كس حجاج را از خانه ها و منازل مكه منع كند .

از بعضي از روايات نيز استفاده مي شود كه زوّار خانه خدا حق دارند از حياط خانه ها تا پايان مناسك حج استفاده كنند.

البته اين حكم تا حدود زيادي با بحث آينده ارتباط دارد كه منظور از مسجدالحرام در اين آيه، خصوص آن مسجد است، يا تمام مكه را شامل مي شود، در صورتي كه قول

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه، نامه 67

2 . وسائل الشيعه، ج13، ص269



186


اول را بپذيريم، نوبت به خانه هاي مكه نمي رسد، ولي در صورتي كه تمام مكه را در
مفهوم آيه داخل بدانيم، تحريم خريد و فروش و يا اجاره گرفتن از خانه هاي مكه براي حجاج مطرح مي شود و چون اين مطلب از نظر منابع فقهي و روايات و تفسير مسلم نيست، حكم به تحريم مشكل است، ولي بدون شك سزاوار است اهل مكه هرگونه تسهيلاتي براي زوار خانه خدا قايل شوند و هيچگونه اولويت و امتيازي براي خود نسبت به آنها حتي در خانه ها قايل نشوند و روايات نهج البلاغه و مانند آن نيز ظاهراً اشاره به همين است.

به هر حال قول به تحريم، در ميان فقهاي شيعه واهل تسنن، طرفداران زيادي ندارد.(1)

اين معني نيز مسلم است كه هيچ كس حق ندارد به عنوان متولي خانه خدا يا عناوين ديگر، كمترين مزاحمتي براي زاير اين خانه ايجاد كند و يا آن را به يك پايگاه اختصاصي براي تبليغات و برنامه هاي خود تبديل كند.

4 ـ منظور از مسجدالحرام در اين آيه چيست؟

بعضي گفته اند منظور همان ظاهر آن است; يعني خانه كعبه و كل مسجدالحرام، ولي بعضي آن را اشاره به تمام مكه مي دانند و آيه اول سوره اسراء را كه در باره معراج پيامبر(صلي الله عليه وآله) است، دليل بر آن مي دانند; زيرا در اين آيه تصريح شده است كه آغاز معراج از مسجدالحرام بود، در حالي كه تاريخ مي گويد از خانه خديجه يا شعب ابي طالب يا خانه اُمّ هاني بوده است، معلوم مي شود منظور از مسجدالحرام، تمامي مكه است.

ولي شروع معراج پيامبر(صلي الله عليه وآله) از بيرون مسجدالحرام مسلم نيست و احتمال دارد كه از خود مسجد، صورت گرفته باشد، ما دليلي نداريم كه آيه مورد بحث را از ظاهرش بازگردانيم، بنابر اين موضوع بحث در اين آيه، خود مسجدالحرام است.

اگر در روايات فوق خوانديم كه به همين آيه براي مساوات مردم در خانه هاي مكه استدلال شده است، به خاطر اين است كه حكم مزبور، ظاهراً يك حكم استحبابي است و در يك حكم استحبابي توسعه موضوع روي تناسب ها مانعي ندارد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ براي توضيح بيشتر به جلد 20 جواهر الكلام صفحه 48 به بعد در احكام مني مراجعه شود.



187


5 ـ الحاد به ظلم چيست؟

«الحاد در لغت به معني انحراف از حد اعتدال است و «لحد را از اين جهت «لحد گويند كه حفره اي در كنار قبر و خارج از حد وسط آن است.

بنابر اين منظور از جمله فوق كساني هستند كه با توسل به ظلم از حد اعتدال خارج و در آن سرزمين مرتكب خلاف مي شوند، ولي بعضي ظلم را در اينجا منحصرا به معني شرك تفسير كرده اند و برخي حلال شمردن محرمات، در حالي كه بعضي ديگر از مفسران، آن را به معني وسيع كلمه يعني هرگونه گناه و ارتكاب حرام حتي دشنام و بد گويي به زير دستان را در مفهوم آن داخل مي دانند و مي گويند ارتكاب هرگونه گناه در آن سرزمين مقدس كيفرش شديدتر و سنگين تر است.

در حديثي از امام صادق(عليه السلام) مي خوانيم كه يكي از ياران آن حضرت از تفسير اين آيه سؤال كرد، امام فرمود:«كُلُّ ظُلْم يَظْلِمُهُ الرَّجُلُ نَفْسُهُ بِمَكَّةَ مِنْ سَرِقَة أَوْ ظُلْمِ أَحَد أَوْ شَيْء مِنَ الظُّلْمِ فَإِنِّي أَرَاهُ إِلْحَاداً وَ لِذَلِكَ كَانَ يُتَّقَي أَنْ يُسْكَنَ الْحَرَمُ ;(1)«هرگونه ستمي كه انسان به خود در سرزمين مكه كند، اعم از سرقت و ظلم به ديگران و هرگونه ستم، من همه اينها را الحاد (و مشمول اين آيه) مي دانم و لذا امام افراد را از اينكه مكه را مسكن خود سازند نهي مي كرد. (چرا كه گناه در اين سرزمين مسؤوليت سنگين تري دارد).(2)

روايات ديگري نيز به همين معني نقل شده است و با اطلاق ظاهر آيه نيز هماهنگ است.

به همين دليل بعضي از فقها احتمال داده اند كه اگر كسي در حرم مكه مرتكب گناهي شود كه در اسلام حد براي آن تعيين شده است، بايد علاوه بر حد تعزير، مجازات اضافي نيز بشود و به جمله «نذقه من عذاب اليم استدلال كرده اند.

از آنچه گفتيم روشن مي شود كساني كه آيه فوق را منحصرا به معني نهي از احتكار يا داخل شدن در منطقه حرم بدون احرام تفسير كرده اند، منظورشان بيان يك مصداق روشن بوده است و گر نه هيچ دليلي بر محدود كردن مفهوم وسيع آيه در دست نيست(3).


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الكافي، ج4، ص227

2 ـ نورالثقلين، ج3، ص482

3 ـ تفسير نمونه، ج14، ص65



188


دعوت عام براي حج!

وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ(26)

وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق(27)

لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيّام مَعْلُومات عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ(28)(1)

26 ـ به خاطر بياور زماني را كه محل خانه كعبه را براي ابراهيم(عليه السلام) آماده ساختيم (تا اقدام به بناي خانه كند و به او گفتيم) چيزي را شريك من قرار مده و خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجودكنندگان (از آلودگي بت ها و از هرگونه آلودگي) پاك گردان.

27 ـ و مردم را دعوت عمومي به حج كن تا پياده و سواره بر مركب هاي لاغر از هر راه دور (به سوي خانه خدا) بيايند.

28 ـ تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حيات بخش) باشند و نام خداوند را در ايام معيني بر چهار پاياني كه به آنها روزي داده است (هنگام قرباني كردن) ببرند (و هنگامي كه قرباني كرديد) از گوشت آنها بخوريد و بينواي فقير را نيز اطعام نماييد.

به تناسب بحثي كه در آيه گذشته پيرامون مسجدالحرام و زايران خانه خدا آمد، در آيات مورد بحث نخست به تاريخچه بناي كعبه به دست ابراهيم خليل(عليه السلام) و سپس مسأله وجوب حج و فلسفه آن و بخشي از احكام اين عبادت بزرگ اشاره مي كند و يا به تعبير ديگر، آيه گذشته مقدمه اي براي بحث هاي گوناگون اين آيات بود ابتدا از داستان تجديد بناي كعبه شروع كرده، مي گويد: «به خاطر بياور زماني را كه محل خانه كعبه را براي ابراهيم(عليه السلام) آماده ساختيم تا در آن مكان اقدام به بناي خانه كعبه كند ; " وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج.



189


مَكانَ الْبَيْتِ..."

«بَوَّ در اصل از ماده «بواء به معناي مساوات اجزاي يك مكان و مسطح بودن آن است، سپس به هرگونه آماده ساختن مكان، اطلاق شده است.

منظور از اين جمله در آيه فوق ـ طبق روايات مفسران ـ اين است كه خداوند مكان خانه كعبه را كه در زمان آدم(عليه السلام) ساخته شده و در طوفان نوح ويران و آثار آن محو گشته بود، به ابراهيم(عليه السلام) نشان داد، طوفاني وزيد و خاك ها را به عقب برد و پايه هاي خانه آشكار گشت يا قطعه ابري آمد و در آنجا سايه افكند و يا به هر وسيله ديگر خداوند محل اصلي خانه را براي ابراهيم(عليه السلام) معلوم و آماده ساخت و او با همياري فرزندش اسماعيل، آن را تجديد بنا نمود.

سپس اضافه مي كند هنگامي كه خانه آماده شد، به ابراهيم(عليه السلام) خطاب كرديم: «اين خانه را كانون توحيد كن و چيزي را شريك من قرار مده و خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجود كنندگان پاك كن ; " أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ" .(1)

در حقيقت ابراهيم(عليه السلام) مأمور بود خانه كعبه و اطراف آن را از هرگونه آلودگي ظاهري و معنوي و هرگونه بت و مظاهر شرك پاك و پاكيزه دارد، تا بندگان خداوند در اين مكان پاك، جز به خداوند نينديشند و مهمترين عبادت اين سرزمين را كه طواف و نماز است، در محيطي پيراسته از هرگونه آلودگي انجام دهند.

از ميان اركان نماز در آيه فوق به سه ركن عمده; يعني قيام، ركوع و سجود، به ترتيب اشاره شده است، چرا كه بقيه در شعاع آن قرار دارد، هر چند جمعي از مفسران قائمين را در اينجا، به معني مقيمين در مكه تفسير كرده اند، ولي با توجه به مسأله طواف و ركوع و سجود كه قبل و بعد از آن آمده است، شك نيست كه قيام در اينجا به معني قيام نماز است و اين معني را بسياري از مفسران شيعه و اهل تسنن برگزيده يا به عنوان يك تفسير نقل كرده اند.(2)

ضمناً بايد توجه داشت كه ركع جمع راكع (ركوع كننده) و سجود جمع ساجد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در آيه فوق جمله اي در تقدير است و آن جمله «اوحين است.

2 ـ تفسير الميزان، تفسير في ظلال، تفسير تبيان، تفسير مجمع البيان، تفسير فخر رازي ذيل آيه.



190


(سجده كننده) است و اينكه در ميان اين دو (الركع السجود) واو عطف نيامده، بلكه به
صورت توصيف ذكر شده، به خاطر نزديكي اين دو عبارت به يكديگر است.

بعد از آماده شدن خانه كعبه براي عبادت كنندگان، خداوند به ابراهيم(عليه السلام) دستور مي دهد: «در ميان مردم براي حج اعلام كن تا پياده و سوار بر مركب هاي لاغر، از هر راه دور قصد خانه خدا كنند ; " وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق" .

«أذّنْ از ماده «اذان به معني اعلام و «رجال جمع «راجل به معني پياده و «ضامر به معني حيوان لاغر، و «فج در اصل به معني فاصله ميان دو كوه و سپس به جاده هاي وسيع اطلاق شده و «عميق در اينجا به معني دور است.

در روايتي كه در تفسير علي بن ابراهيم آمده مي خوانيم: هنگامي كه ابراهيم(عليه السلام)چنين دستوري را دريافت داشت، عرض كرد: خداوندا! صداي من به گوش مردم نمي رسد، اما خداوند به او فرمود: «عَلَيكَ الاَذانُ وَ عَليَّ الْبَلاغُ ;«تو اعلام كن و من به گوش آنها مي رسانم! ابراهيم(عليه السلام) بر محل مقام بر آمد و انگشت در گوش گذارد و رو به سوي شرق و غرب كرد و صدا زد و گفت: «أَيُّهَا النَّاسُ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْحَجُّ إِلَي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ فَأَجِيبُوا رَبَّكُمْ ; «اي مردم حج خانه كعبه بر شما نوشته شده، دعوت پروردگارتان را اجابت كنيد .

خداوند صداي او را به گوش همگان حتي كساني كه در پشت پدران و رحم مادران بودند رسانيد و آنها در پاسخ گفتند: «لَبَّيكَ، اَلّلهُمَّ لَبَّيْكَ... و تمام كساني كه از آن روز تا
روز قيامت در مراسم شركت مي كنند، از كساني هستند كه در آن روز دعوت ابراهيم(عليه السلام)را اجابت كردند.(1)

اگر حجاج پياده را مقدم بر سواره ذكر كرده، به خاطر اين است كه مقام آنها در پيشگاه خدا افضل است، چرا كه رنج اين سفر را بيشتر تحمل مي كنند و به همين دليل در روايتي از پيامبر(صلي الله عليه وآله)مي خوانيم: «كسي كه پياده حج مي كند در هر گام هفتصد حسنه دارد،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نقل با تلخيص از تفسير علي بن ابراهيم طبق نقل نور الثقلين ج3، ص488. آلوسي در روح المعاني و فخر رازي در تفسير كبير نيز با كمي تفاوت نقل كرده اند.



191


در حالي كه سواره ها در هر گام هفتاد حسنه دارند .(1)

يا به خاطر اين است كه اهميت زيارت خانه خدا را مشخص كند، كه بايد با استفاده از هرگونه امكانات به سوي او آيند و هميشه در انتظار مركب سواري ننشينند.

تعبير به «ضامر (حيوان لاغر) اشاره به اين است كه اين راه، راهي است كه حيوانات را لاغر مي كند، چرا كه از بيابان هاي سوزان و خشك و بي آب و علف مي گذرد و هشداري براي تحمل مشكلات اين راه است.

يا اينكه حيواناتي را انتخاب كنند، ورزيده و چابك و پر تحمل، حيواناتي كه در ميدان تمرين، لاغر شده و عضلاتي سفت و محكم دارند كه در اينگونه راه ها، حيوانات پرواري به كار نمي آيد (انسان هاي پرورش يافته در ناز و نعمت نيز مرد اين راه نيستند).

تعبير به " مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق" اشاره به اين است كه نه فقط از راه هاي نزديك، بلكه از راه هاي دور نيز بايد به سوي اين مقصد حركت كنند (كلمه كل در اينجا به معني استقراء و فراگيري نيست، بلكه به معني كثرت است).

مفسر معروف، ابو الفتوح رازي در ذيل اين آيه سر گذشت جالبي را از مردي به نام ابو القاسم بشربن محمد نقل مي كند كه مي گويد:

در حال طواف پير مردي را ديدم در نهايت ضعف و ناتواني كه آثار رنج سفر در چهره او نمايان بود و عصا به دست گرفته طواف مي كرد، نزديك او رفتم و از او پرسيدم از كجا مي آيي؟ گفت: از راهي بسيار دور و پنج سال است كه راه سپرده ام تا به اينجا رسيده ام! از رنج سفر، پير و ناتوان شده ام، گفتم: «به خدا سوگند اين مشقتي بزرگ و در عين حال اطاعتي نيكو و محبتي صادقانه در پيشگاه حق است .

از شنيدن اين سخن شاد شد و لبخندي بر روي من زد و اين دو بيت را قرائت كرد:

زر من هويت و ان شطت بك الدار *** و حال من دونه حجب و استار!

لا يمنعنك بعد من زيارته *** انّ المحبّ لمن يهواه زوار!

آن كس را كه دل به او بسته اي زيارت كن، هر چند خانه تو دور افتاده باشد و حجاب ها و پرده ها ميان تو و او جدايي بيفكند .


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسيرهاي روح المعاني، مجمع البيان و فخررازي، ذيل آيه مورد بحث.



192


دوري راه هرگز نبايد مانع تو از زيارتش شود، چرا كه دوست و عاشق به هر حال بايد به زيارت محبوبش رود! آري جاذبه خانه خدا، آنقدر زياد است كه دل هاي سرشار از ايمان را از تمام نقاط دور و نزديك به سوي خود جلب و جذب مي كند، پير و جوان، كوچك و بزرگ، از هر نژاد و قبيله، از راه دور و نزديك لبيك گويان، عاشقانه به سوي او مي آيند تا جلوه هاي ذات پاك خدا را در آن سرزمين مقدس با چشم جان تماشا كنند و رحمت بي دريغش را در روح خود لمس نمايند.(1)

در آيه بعد در يك عبارت بسيار فشرده و پر معني به فلسفه هاي مختلف حج پرداخته، مي فرمايد: «آنها به اين سرزمين مقدس بيايند تا منافع خويش را با چشم خود ببيند ; " لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ..." .

مفسران در تفسير كلمه منافع در اينجا سخن بسيار گفته اند، ولي كاملا روشن است كه هيچگونه محدوديتي در اين لفظ نيست. تمام منافع و بركات معنوي و نتايج مادي، فوايد فردي و اجتماعي، فلسفه هاي سياسي و اقتصادي و اخلاقي را شامل مي شود.

آري بايد مسلمانان از همه نقاط جهان، از ميان تمام قشرها به آنجا رو آورند، تا شاهد و ناظر اين منافع باشند، چه تعبير زيبايي؟ شاهد و ناظر باشند و آنچه را با گوش
شنيده اند، با چشم ببينند!

لذا در كتاب كافي از امام صادق(عليه السلام) مي خوانيم: ربيع بن خثيم از امام(عليه السلام) تفسير اين كلمه را خواست، امام(عليه السلام)در پاسخ فرمود: «منافع دنيا و منافع آخرت را هر دو در بر مي گيرد .(2)

سپس اضافه مي كند: «و آنها بيايند و قرباني كنند و نام خدا را در ايام معيني بر چهار پاياني كه به آنها روزي داده است (به هنگام ذبح) ببرند ; " وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيّام مَعْلُومات عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ" .

چون توجه اصلي در مراسم حج به جنبه هايي است كه با خداوند ارتباط پيدا مي كند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عالم و دانشمند ارجمند «مرحوم شعراني مي گويد: براي كساني كه از اندلس يا مراكش يا نقاط دور دست چين يا اقيانوسيه به سوي مكه مي آيند چنين مدت طولاني با توجه به وسايل آن روز و نا امني راهها كه گاه چندين ماه آنها را متوقف مي ساخت، عجيب نيست.

2 ـ نورالثقلين، ج3، ص488، به نقل از كافي.



193


و روح اين عبادت بزرگ را منعكس مي سازد، در آيه فوق از مراسم قرباني، تنها مسأله بردن نام خداوند را كه يكي از شرايط است بيان مي كند، اشاره به اينكه آنها به هنگام ذبح قرباني تمام توجهشان به خداوند و قبول در گاه او است و استفاده از گوشت آن تحت الشعاع آن قرار دارد.

قرباني كردن حيوانات در حقيقت رمزي است براي آمادگي براي قرباني شدن در راه خدا، همان گونه كه در سر گذشت ابراهيم(عليه السلام) و اسماعيل(عليه السلام) و قرباني او آمده است، آنها با اين عمل اعلام مي كنند كه در راه او آماده هرگونه ايثار حتي بذل جان هستند.

به هر حال قرآن با اين گفتار، برنامه شرك آلود بت پرستان را نفي مي كند كه به هنگام قرباني نام بت ها را مي بردند و اين مراسم توحيدي را به شرك آلوده مي ساختند.

در پايان آيه مي فرمايد: «از گوشت حيوانات قرباني، هم خودتان بخوريد و هم بينوايان فقير را اطعام نماييد ; " فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ" .

اين احتمال در تفسير آيه نيز وجود دارد كه منظور از بردن نام خداوند در ايام معلومات، تكبير و حمد و ثناي الهي در اين ايام است به خاطر نعمت هاي بي پايانش، مخصوصا به خاطر چهار پاياني كه روزي انسان ها كرده كه از تمام اجزاي بدن آنها در زندگي خود بهره مي گيرند.(1)و(2)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مطابق تفسير اول (بردن نام خدا به هنگام ذبح كردن قرباني) «علي به معناي استعلاء است و مطابق تفسير دوم «علي به معناي براي است.

2 . تفسير نمونه، ج14، ص73



194


اقسام حج

 

فقهاي بزرگ ما با الهام از آيات قرآن و سنت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و ائمه اهل بيت، حج را به سه قسم تقسيم كرده اند:

حج تمتع و حج قران و افراد.

حج تمتع مخصوص كساني است كه فاصله آنها از مكه 48 ميل يا بيشتر باشد (16 فرسخ حدود 96 كيلومتر) و حج قران و افراد، مربوط به كساني است كه در كمتر از اين فاصله زندگي مي كنند.

در حج تمتع، نخست عمره را به جا مي آورند، سپس از احرام بيرون مي آيند، بعدا مراسم حج را در ايام مخصوصش انجام مي دهند، ولي در حج قران و افراد، اول مراسم حج به جا آورده مي شود و بعد از پايان آن مراسم عمره، با اين تفاوت كه در حج قران، قرباني همراه مي آورند و در حج افراد اين قرباني نيست، ولي به عقيده اهل سنت، حج قران آن است كه حج و عمره را در يك احرام با هم قصد مي كند.

قسمتي از احكام مهم حج

وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذيً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيام أَوْ صَدَقَة أَوْ نُسُك فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ



195


بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّام فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَة إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ(196)(1)

196 ـ و حج و عمره را براي خدا به اتمام برسانيد! و اگر محصور شديد، (و مانعي مانند ترس از دشمن يا بيماري، اجازه نداد كه پس از احرام بستن، وارد مكه شويد،) آنچه از قرباني فراهم شود (ذبح كنيد، و از احرام خارج شويد)! و سرهاي خود را نتراشيد تا قرباني به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود) و اگر كسي از شما بيمار بود و يا ناراحتي در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) بايد فديه و كفاره اي از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندي بدهد! و هنگامي كه (از بيماري و دشمن) در امان بوديد، هر كس با ختم عمره، حج را آغاز كند، آنچه از قرباني براي او ميسر است (ذبح كند)! و هر كه نيافت، سه روز در ايام حج، و هفت روز هنگامي كه باز مي گرديد، روزه بدارد! اين، ده روز كامل است.

(البته) اين براي كسي است كه خانواده او، نزد مسجدالحرام نباشد ] اهل مكه و اطراف آن نباشد [. و از خدا به بپرهيزيد و بدانيد كه او، سخت كيفر است!

دقيقاً روشن نيست كه آيات مربوط به حج در قرآن مجيد در چه تاريخي نازل شده است ولي به اعتقاد بعضي از مفسران بزرگ، در حَجّة الوداع نازل گشته(2) در حالي كه بعضي گفته اند كه جمله: " فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ" ناظر به جريان حديبيه است كه در سال ششم هجرت واقع شد و مسلمانان از زيارت خانه خدا ممنوع شدند(3) در اين آيه، احكام زيادي بيان شده است:

1 ـ در ابتدا، يك دستور كلي براي انجام فريضه حج و عمره به طور كامل و براي اطاعت فرمان خدا داده و مي فرمايد:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره

2 ـ الميزان، ج2، ص75

3 ـ في ظلال القرآن، ج1، ص277



196


«حج و عمره را براي خدا به اتمام برسانيد ; " وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ..." .

در واقع قبل از هر چيز به سراغ انگيزه هاي اين دو عبادت رفته و توصيه مي كند كه جز انگيزه الهي و قصد تقرب به ذات پاك او، چيز ديگري در كار نبايد باشد و عمل نيز به مقتضاي «وَ أَتِمُّو از هر نظر كامل و جامع باشد.

2 ـ سپس به سراغ كساني مي رود كه بعد از بستن احرام به خاطر وجود مانعي، مانند بيماري شديد و ترس از دشمن، موفق به انجام اعمال حج عمره نباشند، مي فرمايد:

«اگر محصور شديد (و موانعي به شما اجازه نداد كه پس از احرام بستن وارد مكه شويد) آنچه از قرباني فراهم شود ذبح كنيد و از احرام خارج شويد ; " فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ" .

به هرحال افرادي كه گرفتارمي شوندوتوانايي انجام مراسم حجوعمره راپيدا نمي كنند، مي توانند با استفاده از اين مسأله، از احرام خارج شده و به حال عادي باز گردند.

مي دانيم قرباني ممكن است شتر يا گاو يا گوسفند باشد، كه آسان ترين آنها گوسفند است، و لذا جمله "فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ" را غالباً اشاره به گوسفند دانسته اند.

3 ـ سپس به دستور ديگري اشاره كرده، مي فرمايد: «سرهاي خود را نتراشيد تا قرباني به محلش برسد و در قربانگاه ذبح شود ; " وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ" .

آيا اين دستور مربوط به افرادي است كه محصور و ممنوع از انجام مراسم حج مي شوند ودر واقع دستوري است براي تكميل دستور سابق، و يا همه حاجيان را مي گويد؟

بعضي از مفسران، معني اول را بر گزيده اند و گفته اند، منظور از محل هدي (محل قرباني) حرم است و گاه گفته اند، منظور همان جا است كه مانع و مزاحم، حاصل مي شود و به فعل پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در داستان حديبيه كه محلي است بيرون حرم مكه، استدلال كرده اند كه حضرت بعد از ممانعت مشركان، قرباني خود را در همان جا ذبح كرد و به اصحاب و يارانش نيز دستور داد چنين كنند.

مفسر عاليقدر مرحوم طبرسي مي گويد: به اعتقاد علماي ما، محصور اگر به خاطر بيماري بوده باشد، قرباني او را در حرم بايد ذبح كنند و اگر به خاطر جلوگيري از دشمن باشد در همان جا كه جلوگيري شده است ذبح مي كنند.



197


ولي بعضي ديگر از مفسران، اين جمله را ناظر به تمام حجاج مي دانند و مي گويند هيچ كس حق ندارد، تقصير كند (سر بتراشد و از احرام خارج گردد) مگر اينكه قرباني را در محلش ذبح كند (قرباني حج در مني و قرباني عمره در مكه).

به هر حال منظور از رسيدن قرباني به محلش، آن است كه به آن محل برسد و ذبح شود، و اين تعبير كنايه اي از ذبح است.

با توجه به عموميت تعبيري كه در آيه وارد شده است تفسير دوم مناسبتر به نظر مي رسد كه هم شامل محصور است و هم غير محصور.

4 ـ سپس مي فرمايد: «اگر كسي از شما بيمار بود و يا ناراحتي در سر داشت (و به هر حال ناچار بود سر خود را قبل از آن موقع بتراشد) بايد فديه (كفاره اي) از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندي بدهد ; " فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذيً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيام أَوْ صَدَقَة أَوْ نُسُك..." .

نسك در اصل جمع نسيكه به معني حيوان ذبح شده است، اين واژه به معني عبادت نيز آمده است.(1)

لذا راغب در مفردات، بعد از آنكه نسك را به عبادت تفسير مي كند، مي گويد: اين واژه در مورد اعمال حج به كار مي رود، و نسيكه به معني ذبيحه است.

بعضي از مفسران نيز آن را در اصل به معني شمش هاي نقره مي دانند و اينكه به عبادت نسك گفته شده به خاطر آن است كه انسان را خالص و پاك و پاكيزه مي كند.(2)

به هر حال ظاهر آيه اين است كه چنين شخصي مخير در ميان اين سه (روزه، و صدقه و ذبح گوسفند) است.

در روايات اهل بيت(عليهم السلام) آمده است كه، روزه در اين مورد بايد سه روز بوده باشد، و صدقه به شش مسكين و در روايتي به ده مسكين و نسك يك گوسفند است.(3)

5 ـ سپس مي افزايد: «و هنگامي كه (از بيماري و دشمن) در امان بوديد، كساني كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجمع البيان، ج1، ص290

2 ـ تفسير كبير فخر رازي، ج5، ص152

3 ـ مجمع البيان، ج1، ص291، شبيه همين معني درباره روزه و اطعام مسكين در تفسير قرطبي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) ذيل آيه آمده است.



198


عمره را تمام كرده و حج را آغاز مي كنند، آنچه ميسر است از قرباني (ذبح كنند)  ; " فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ" .

اشاره به اينكه در حج تمتع كه عمره قبلا انجام مي گيرد و بعد حج به جا آورده مي شود، قرباني كردن لازم است و فرق نمي كند كه اين قرباني شتر باشد يا گاو و يا گوسفند و بدون آن از احرام خارج نمي شود.

درباره اصل هدي به گفته مرحوم طبرسي دو قول وجود دارد، اول اينكه از هديه گرفته شده است و چون قرباني در واقع هديه اي به سوي بيت الله است، اين واژه بر آن اطلاق شده است.

ديگر اينكه از ماده هدايت گرفته شده است; زيرا حيوان قرباني را همراه مي بردند و به سوي خانه خدا و قربانگاه هدايت مي كردند.

ولي ظاهر كلام راغب در مفردات اين است كه فقط از هديه گرفته شده و مي گويد: هدي جمع است و مفرد آن هديه است.

در معجم مقاييس اللغه نيز دو ريشه براي اين لغت ذكر شده، هدايت و هديه، اما بعيد نيست هر دو به هدايت باز گردد.

6 ـ سپس به بيان حكم كساني مي پردازد كه در حال حج تمتع قادر به قرباني نيستند، مي فرمايد: «كسي كه (قرباني) ندارد، بايد سه روز در ايام حج و هفت روز به هنگام بازگشت روزه بدارد، اين ده روز كامل است ; " فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّام فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَة إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ" .

بنابر اين اگر قرباني پيدا نشود، يا وضع مالي انسان اجازه ندهد، جبران آن ده روز روزه است، كه سه روز آن (روز هفتم و هشتم و نهم ذي الحجه) در ايام حج واقع مي شود
و اين از روزه هايي است كه انجام آن در سفر مانعي ندارد و هفت روز ديگر را بعد از بازگشت به وطن انجام مي دهد.

با اينكه معلوم است سه روز به اضافه هفت روز مجموعا ده روز مي شود، در عين حال، قرآن مي گويد: اين ده روز كامل است.

بعضي از مفسران در تفسير اين جمله گفته اند اين به خاطر آن است كه واو گر چه معمولا براي جمع است نه براي تخيير، ولي چون گاه در معني تخيير نيز استعمال مي شود،



199


در اينجا خداوند براي رفع هرگونه ابهام، جمله تلك عشرة كاملة را فرموده است.

اين احتمال نيز وجود دارد كه تعبير به كاملة، اشاره به اين است كه روزه ده روز مي تواند به طور كامل جانشين قرباني شود و زوار خانه خدا نبايد از اين بابت نگران باشند; زيرا تمام ثواب هايي كه براي صاحبان قرباني از سوي خداوند داده مي شود، به آنها داده خواهد شد.

بعضي نيز گفته اند: اين تعبير اشاره به نكته لطيفي در مورد عدد ده است زيرا از يك نظر عدد ده كامل ترين اعداد است، چون هنگامي كه اعداد را از يك شروع مي كنيم تا ده سير صعودي خود را تكميل مي كند، و اعداد بعد از آن، تكرار و تركيبي است از ده و عددهاي ديگر مانند يازده و دوازده، عرب به عدد بيست، عشرين مي گويد (يعني دو عدد ده) و به سي ثلاثين (سه عدد ده) و همچنين...(1)

7 ـ بعد به بيان حكم ديگري پرداخته، مي گويد: «اين برنامه حج تمتع براي كسي است كه خانواده او نزد مسجدالحرام نباشد ; " ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ" .

بنابر اين كساني كه اهل مكه يا اطراف آن باشند، حج تمتع ندارند، بلكه حج تمتع مخصوص افراد دور از اين منطقه است و مشهور و معروف در ميان فقها اين است كه هر كس 48 ميل از مكه دورتر باشد، وظيفه او حج تمتع است و آنها كه در فاصله كمتري قرار دارند، وظيفه آنها حج قران يا افراد است، كه عمره آن بعد از مراسم حج بجا آورده
مي شود (شرح اين موضوع و مدارك آن در كتب فقهي آمده است) بعد از بيان اين احكام هفتگانه در پايان آيه، دستور به تقوا مي دهد و مي فرمايد: «از خدا به پرهيزيد و تقوا پيشه كنيد و بدانيد خداوند عقاب و كيفرش شديد است ; " ...وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ" .

اين تأكيد شايد به اين جهت است كه مسلمانان در هيچ يك از جزييات اين عبادت مهم اسلامي كوتاهي نكنند، چرا كه كوتاهي در آن گاهي سبب فساد حج و از بين رفتن بركات مهم آن مي شود.(2)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عشرون و عشرين گرچه به صورت جمع است ولي جمع گاهي به دو به بالا اطلاق مي شود.

2 ـ تفسير نمونه، ج2، ص28



200


چرا بعضي حج تمتع را به فراموشي سپرده اند؟

ظاهر آيه فوق اين است كه وظيفه كساني كه مقيم در مكه نيستند، حج تمتع است (حجي كه با عمره شروع مي شود و بعد از اتمام مراسم عمره از احرام بيرون مي آيند و مجددا براي حج احرام مي بندند و مراسم حج را به جا مي آورند) و هيچ گونه دليلي به نسخ اين آيه در دست نيست و روايات زيادي در كتب شيعه و اهل تسنن در اين زمينه نقل شده است، از جمله محدثان معروفي از اهل سنت مانند نسايي در كتاب سنن خود و احمد در كتاب مسند و ابن ماجه در سنن و بيهقي در سنن الكبري و ترمذي در صحيح خود و مسلم نيز در كتاب معروف خود، روايات فراواني در مورد حج تمتع نقل كرده اند كه اين حكم نسخ نشده و تا روز قيامت باقي است.

بسياري از فقهاي اهل سنت نيز آن را افضل انواع حج مي دانند، هر چند اجازه حج قران و افراد را در كنار آن مي دهند (البته قران به همان معني كه در بالا از فقهاي آنان نقل شد).

ولي در حديث معروفي كه از عمر نقل شده مي خوانيم كه گفت:

«مُتْعَتَانِ كَانَتَا عَلَي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) وَ أَنَا أنْهَي عَنْهُما وَ أُعَاقِبُ عَلَيْهِمَا; مُتْعَةِ النِّسَاءِ وَ مُتْعَةِ الْحَجِّ ;

«دو متعه در زمان رسول الله(صلي الله عليه وآله) بود كه من از آن دو نهي مي كنم و هر كس به جا آورد مجازات مي كنم، متعه نسا و متعه حج.

فخر رازي در ذيل آيه مورد بحث بعد از نقل اين حديث از عمر مي گويد: منظور از متعه حج اين است كه هر دو احرام (احرام حج و احرام عمره) را با هم جمع كند، سپس نيت حج را فسخ كند و عمره به جا آورد و بعد از آن حج نمايد.(1)

بديهي است هيچ كس جز پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) حق اعلام نسخ حكمي را ندارد و اصولا اين تعبير كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) چنين گفت و من چنين مي گويم تعبيري است كه براي هيچ كس قابل تحمل نيست مگر مي توان فرمان پيامبر را زمين نهاد و به دنبال گفتار ديگران رفت؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير كبير فخر رازي، ج5، ص153


| شناسه مطلب: 76651