بخش 16
اولین مسجد در مدینه شأن نزول درس بزرگ نفی به تنهایی کافی نیست اذان، شعار بزرگ اسلام اذان از طریق وحی به پیغمبر نماز جمعه شأن نزول بزرگترین اجتماع عبادی سیاسی هفته نکته ها 1 ـ نخستین نماز جمعه در اسلام 2 ـ اهمیت نماز جمعه 3 ـ فلسفه نماز عبادی ـ سیاسی جمعه 4 ـ آداب نماز جمعه و محتوای خطبه ها
401 |
402 |
اولين مسجد در مدينه
وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْني وَ اللهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ(107)
لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَي التَّقْوي مِنْ أَوَّلِ يَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ(108)
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلي تَقْوي مِنَ اللهِ وَ رِضْوان خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلي شَفا جُرُف هار فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ(109)
لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(110)(1)
107 ـ (گروهي ديگر از آنها) كساني هستند كه مسجدي ساختند براي زيان (به مسلمانان) و (تقويت) كفر و تفرقه ميان مومنان و كمين گاه براي كسي كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بود، آنها سوگند ياد مي كنند كه نظري جز نيكي (و خدمت) نداشته ايم اما خداوند گواهي مي دهد كه آنها دروغگو هستند!
108 ـ هرگز در آن قيام (و عبادت) مكن، آن مسجدي كه از روز نخست بر پايه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . توبه.
403 |
تقوي بنا شده شايسته تر است كه در آن قيام (و عبادت) كني، در آن مرداني هستند كه دوست مي دارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد.
109 ـ آيا كسي كه شالوده آن را بر پرهيز از خدا و خشنودي او بنا كرده بهتر است، يا كسي كه اساس آنرا بر كنار پرتگاه سستي بنا نموده كه ناگهان در آتش دوزخ فرو مي ريزد، و خداوند گروه ستمگر را هدايت نمي كند.
110 ـ (اما) اين بنايي را كه آنها كردند همواره به صورت يك وسيله شك و ترديد در دلهاي آنها باقي مي ماند مگر اينكه دلهايشان پاره پاره شود (و بميرند و گر نه از دل آنها بيرون نمي رود) و خداوند دانا و حكيم است.
شأن نزول:
آيات فوق درباره گروهي ديگر ازمنافقان است كه براي تحقق بخشيدن به نقشه هاي شوم خود اقدام به ساختن مسجدي در مدينه كردند كه بعدا بنام مسجد ضرار معروف شد.
اين موضوع را همه مفسران اسلامي و بسياري از كتب حديث و تاريخ ذكر كرده اند، اگر چه در جزئيات آن تفاوت هايي ديده مي شود.
خلاصه جريان بطوري كه از تفاسير و احاديث مختلف استفاده مي شود چنين است: گروهي از منافقان نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) آمدند و عرض كردند به ما اجازه ده مسجدي در ميان قبيله بني سالم (نزديك مسجد قبا) بسازيم تا افراد ناتوان و بيمار و پيرمردان از كار افتاده در آن نماز بگزارند، و همچنين در شب هاي باراني كه گروهي از مردم توانايي آمدن به مسجد شما را ندارند فريضه اسلامي خود را در آن انجام دهند، و اين در موقعي بود كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) عازم جنگ تبوك بود.
پيامبر(صلي الله عليه وآله) به آنها اجازه داد، ولي آنها اضافه كردند آيا ممكن است شخصا بياييد و در آن نماز بگزاريد؟ پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود من فعلا عازم سفرم، و هنگام بازگشت بخواست خدا به آن مسجد مي آيم و نماز در آن مي گزارم.
هنگامي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) از تبوك بازگشت نزد او آمدند و گفتند اكنون تقاضا داريم به مسجد ما بيايي و در آنجا نماز بگزاري، و از خدا بخواهي ما را بركت دهد، و اين در حالي بود كه هنوز پيامبر(صلي الله عليه وآله) وارد دروازه مدينه نشده بود.
404 |
در اين هنگام پيك وحي خدا نازل شد و آيات فوق را آورد و پرده از اسرار كار آنها برداشت، و به دنبال آن پيامبر دستور داد مسجد مزبور را آتش زنند، و بقاياي آنرا ويران كنند...
خداوند به پيامبر(صلي الله عليه وآله) دستور داد در آن مسجد نماز نخوان بلكه بجاي اين مسجد شايسته تر اين است كه در مسجدي قيام به عبادت كني كه شالوده آن درروزنخست بر اساس تقوا گذارده شده است: " ...لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَي التَّقْوي مِنْ أَوَّلِ يَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ" .
كلمه احق به معناي شايسته تر گر چه افعل التفضيل است ولي در اينجا به معني مقايسه دو چيز در شايستگي نيامده بلكه شايسته و ناشايسته را مقايسه مي كند، و اين در آيات قرآن و احاديث و سخنان روزمره نمونه هاي زيادي دارد.
مثلا گاه به شخص ناپاك و دزد مي گوييم پاكي و درست كاري براي تو بهتر است، معني اين سخن آن نيست كه دزدي و ناپاكي خوب است ولي پاكي از آن بهتر است بلكه مفهومش اين است كه پاكي خوب و دزدي بد و ناشايست است.
مفسران گفته اند مسجدي كه در جمله فوق به آن اشاره شده كه شايسته است پيامبر(صلي الله عليه وآله) در آن نماز بخواند همان مسجد قبا است كه منافقان مسجد ضرار را در نزديك آن ساخته بودند.
البته اين احتمال نيز داده شده كه منظور مسجد پيامبر(صلي الله عليه وآله) و يا همه مساجدي است كه بر اساس تقوا بنا شود، ولي با توجه ب-ه تعبير اول يوم (از روز نخست) و با توجه به اينكه مسجد قبا نخستين مسجدي بود كه در مدينه ساخته شد احتمال اول مناسبتر به نظر مي رسد، هر چند اين كلمه با مساجدي همچون مسجد پيامبر(صلي الله عليه وآله) نيز سازگار است.
سپس قرآن اضافه مي كند: علاوه بر اينكه اين مسجد از اساس بر شالوده تقوا گذارده شده، «گروهي از مردان در آن به عبادت مشغول اند كه دوست مي دارند خود را پاكيزه نگه دارند، و خدا پاكيزگان را دوست دارد ; " فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ" .
در اينكه منظور از اين پاكيزگي، پاكيزگي ظاهري و جسماني يا معنوي و باطني است، در ميان مفسران گفتگو است، در روايتي كه در تفسير تبيان و مجمع البيان در ذيل
اين آيه از پيامبر(صلي الله عليه وآله) نقل شده چنين مي خوانيم كه به اهل مسجد قبا فرمود: «ما ذا تفعلون
405 |
في طهركم فإن الله تعالي قد أحسن عليكم الثناء؟ قالوا: نغسل أثر الغائط ;(1) «شما به هنگام پاك ساختن خود چه كاري انجام مي دهيد كه خداوند اين چنين شما را مدح كرده است؟ گفتند ما اثر مدفوع را با آب مي شوييم.
رواياتي به همين مضمون از امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) نقل شده است ولي همانگونه كه بارها اشاره كرده ايم اينگونه روايات دليل بر منحصر بودن مفهوم آيه به اين مصداق نيست، بلكه همانگونه كه ظاهر اطلاق آيه گواهي مي دهد طهارت در اينجا معني وسيعي دارد كه هرگونه پاك سازي روحاني از آثار شرك و گناه، و جسماني از آثار آلودگي به كثافات را شامل مي شود.
در سومين آيه مورد بحث مقايسه اي ميان دو گروه مؤمنان كه مساجدي همچون مسجد قبا را بر پايه تقوي بنا مي كنند با منافقاني كه شالوده آنرا بر كفر و نفاق و تفرقه و فساد قرار مي دهند به عمل آمده است.
نخست مي گويد: «آياكسي كه بناي آن مسجد را بر پايه تقوا وپرهيز ازمخالفت فرمان خدا وجلب خشنودي او نهاده است بهتر است، ياكسي كه شالوده آن را بر لبه پرتگاه سستي دركنار دوزخ نهاده كه بزودي درآتش جهنم سقوط خواهد كرد! ; " أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلي تَقْوي مِنَ اللهِ وَرِضْوان خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلي شَفاجُرُف هار فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ...".
بنيان مصدري است به معني اسم مفعول يعني بنا و ساختمان و شفا به معني لبه چيزي است، و جرف به معني حاشيه نهر و يا چاه است كه آب زير آنرا خالي كرده باشد، و هار به معني شخص يا ساختمان سستي است كه در حال سقوط است.
تشبيه فوق با نهايت روشني و وضوح بي ثباتي و سستي كار منافقان و استحكام و بقاي كار اهل ايمان و برنامه هاي آنها را روشن مي سازد.
مؤمنان به كسي مي مانند كه براي بناي يك ساختمان، زمين بسيار محكمي را انتخاب كرده و آنرا از شالوده با مصالحي پر دوام و مطمئن بنا مي كند، اما منافقان به كسي مي مانند كه ساختمان خود را بر لبه رودخانه اي كه سيلاب زير آن را به كلي خالي كرده و هر آن آماده سقوط است مي سازد، همانگونه كه نفاق ظاهري دارد فاقد محتوا، چنين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالأنوار، ج21، ص254
406 |
ساختماني نيز ظاهري دارد بدون پايه و شالوده.
اين ساختمان هر آن ممكن است فرو بريزد، مكتب اهل نفاق نيز هر لحظه ممكن است باطن خود را نشان دهد و به رسوايي بيانجامد.
پرهيزگاري و جلب رضاي خدا; يعني هماهنگي با واقعيت و هم گامي با جهان آفرينش و نواميس آن بدون شك عامل بقا و ثبات است.
اما نفاق يعني بيگانگي با واقعيتها و جدايي از قوانين آفرينش كه بدون ترديد عامل زوال و فنااست.
و از آنجا كه گروه منافقان هم به خويشتن ستم مي كنند و هم به جامعه، در آخر آيه مي فرمايد: «خداوند ظالمان را هدايت نمي كند ;" ...وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ..." .
همانگونه كه بارها گفته ايم هدايت الهي يعني فراهم ساختن مقدمات براي رسيدن به مقصد، تنها شامل حال گروهي مي شود كه شايستگي و استحقاق و آمادگي آنرا داشته باشند، اما ظالماني كه از اين شايستگي دورند هرگز مشمول چنين لطفي نخواهند بود زيرا خداوند حكيم است و مشيت و اراده اش روي حساب.
در آخرين آيه اشاره به لجاجت و سرسختي منافقان كرده، مي گويد: آنها چنان در كار خود سرسخت اند و در نفاق سرگردان، و در تاريكي و ظلمت كفر حيران اند كه حتي بنايي را كه خودشان برپا كردند همواره به عنوان يك عامل شك و ترديد، يا يك نتيجه شك و ترديد، در قلوب آنها باقي مي ماند، مگر اينكه دلهاي آنها قطعه قطعه شود و بميرند; " لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ..." .
آنها در يك حالت حيرت و سرگرداني دائم بسر مي برند، و اين كانون نفاق و مسجد ضراري كه برپا كرده بودند به صورت يك عامل لجاجت و ترديد در روح آنها همچنان باقي مي ماند، هر چند آن بنا را پيامبر(صلي الله عليه وآله) بسوزاند و ويران كند، اما گويي نقش آن از دل پر ترديدشان زائل نمي گردد.
و در آخر آيه مي گويد: «و خداوند دانا و حكيم است ; " ...وَ اللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ" .
اگر به پيامبرش دستور مبارزه و در هم كوبيدن چنين بناي ظاهراً حق به جانبي را داد به خاطر آگاهي از نيات سوء بنا كنندگان و باطن و حقيقت اين بنا بود اين دستور عين حكمت و بر طبق مصلحت و صلاح حال جامعه اسلامي صادر شد نه يك قضاوت
407 |
عجولانه بود و نه زاييده يك هيجان و عصبانيت.
در اينجا بايد به چند نكته توجه كرد:
درس بزرگ
1 ـ داستان مسجد ضرار درسي است براي عموم مسلمانان در سراسر تاريخ زندگيشان، گفتار خداوند و عمل پيامبر(صلي الله عليه وآله) به روشني نشان مي دهد كه مسلمانان هرگز نبايد آنچنان ظاهر بين باشند كه تنها به قيافه هاي حق بجانب نگاه كنند و از اهداف اصلي بي خبر و بر كنار مانند.
مسلمان كسي است كه نفاق و منافق را در هر زمان، در هر مكان، و در هر لباس و چهره بشناسد حتي اگر در چهره دين و مذهب، و در لباس طرفداري از قرآن و مسجد بوده باشد! استفاده از مذهب بر ضد مذهب چيز تازه اي نيست، همواره راه و رسم استعمارگران، و دستگاه هاي جبار، و منافقان، در هر اجتماعي اين بوده كه اگر مردم گرايش خاصي به مطلبي دارند از همان گرايش براي اغفال، و سپس استعمار آنها استفاده كنند و حتي از نيروي مذهب بر ضد مذهب كمك بگيرند.
اصولا فلسفه ساختن پيامبران قلابي و مذاهب باطل همين بوده كه از اين راه گرايش هاي مذهبي مردم را در مسير دلخواهشان بيندازند.
بديهي است در محيطي مانند مدينه آن هم در عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله) با آن نفوذ فوق العاده اسلام و قرآن، مبارزه آشكار بر ضد اسلام ممكن نبود، بلكه بايد لا مذهبي را در لفافه مذهب و باطل را در لباس حق به پيچند و عرضه كنند، تا مردم ساده دل جذب شوند، و نيات سوء آنها لباس عمل به خود بپوشد.
ولي مسلمان راستين كسي نيست كه آنچنان سطحي باشد كه فريب اينگونه ظواهر را بخورد، بايد با دقت در عوامل و دستهايي كه براي اينگونه برنامه ها شروع به كار مي كند، و با بررسي قرائن ديگر، به ماهيت اصلي پي ببرد، و چهره باطني افراد را در پشت چهره ظاهري ببيند.
مسلمان كسي نيست كه هر ندايي از هر حلقومي برخاست همين اندازه كه ظاهراً حق بجانب باشد بپذيرد و به آن لبيك گويد، مسلمان كسي نيست كه هر دستي به سويش
408 |
دراز شد آنرا بفشارد، و هر حركت ظاهراً ديني را مشاهده كرد با آن همگام شود، و هر كسي پرچمي به نام مذهب برافراشت پاي آن سينه زند، و هر بنايي بنام مذهب ساخته شد به سوي آن جذب گردد.
مسلمان بايد هوشيار، آگاه، واقع بين، آينده نگر و اهل تجزيه و تحليل در همه مسائل اجتماعي باشد.
ديوان را در لباس فرشته بشناسد، گرگ ها را در لباس چوپان تشخيص دهد و خود را براي مبارزه با اين دشمنان ظاهراً دوست آماده سازد.
يك اصل اساسي در اسلام اين است كه بايد قبل از همه چيز نيات بررسي شود و ارزش هر عمل بستگي به نيت آن دارد، نه به ظاهر آن، گر چه نيت يك امر باطني است، اما ممكن نيست كسي نيتي در دل داشته باشد، اثر آن در گوشه و كنار عملش ظاهر نشود، هر چند در پرده پوشي فوق العاده استاد و ماهر باشد.
و از اينجا جواب اين سؤال روشن مي شود كه چرا پيامبر(صلي الله عليه وآله) با آن عظمت مقام دستور داد مسجد يعني خانه خدا را آتش بزنند، و مسجدي كه يك ريگ آنرا نمي توان بيرون برد ويران سازند، و مكاني را كه اگر آلوده شود بايد فورا تطهير كنند، مزبله گاه شهر سازند! پاسخ همه اين سؤالها يك مطلب است و آن اينكه مسجد ضرار مسجد نبود در واقع بت خانه بود، مكان مقدس نبود كانون تفرقه و نفاق بود، خانه خدا نبود بلكه خانه شيطان بود، وهرگز اسم وعنوان ظاهري وماسك ها، واقعيت چيزي را دگرگون نمي سازد.
اين بود درس بزرگي كه داستان مسجد ضرار به همه مسلمانان براي همه اعصار و قرون داد.
از اين بحث اين موضوع نيز روشن مي شود كه اهميت اتحاد در ميان صفوف مسلمين در نظر اسلام بقدري زياد است كه حتي اگر ساختن مسجدي در كنار مسجد ديگر باعث ايجاد تفرقه و اختلاف و شكاف در ميان صفوف مسلمانان گردد آن مسجد تفرقه انداز نامقدس است.
نفي به تنهايي كافي نيست!
2 ـ دومين درسي كه از آيات فوق مي گيريم اين است كه خداوند در اين آيات به
409 |
پيامبر(صلي الله عليه وآله) دستور مي دهد در مسجد ضرار نماز نخوان بلكه در مسجدي كه پايه آن بر شالوده تقوا بنا شده است نماز بخوان.
اين نفي و اثبات كه از شعار اصلي اسلام «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ تا برنامه هاي بزرگ و كوچك ديگر همه جلوه هاي آن است، اين واقعيت را بيان مي كند كه هميشه در كنار هر نفي بايد اثباتي باشد، تا جامه عمل بخود بپوشد، اگر ما مردم را از رفتن به مراكز فساد نهي مي كنيم، بايد در مقابل آن كانون هاي پاكي براي اجتماع و ارضاي روح زندگي گروهي بسازيم، اگر از تفريحات ناسالم جلوگيري مي كنيم بايد وسائل تفريحات سالمي فراهم سازيم، اگر از مدارس استعماري نهي مي كنيم بايد فرهنگي سالم و مراكزي پاك براي آموزش و پرورش تشكيل بدهيم اگر بي عفتي را محكوم مي سازيم بايد وسائل ازدواج آسان در اختيار جوانان بگذاريم.
آنها كه تمام قدرت خود را در نفي بكار مي اندازند، و در برنامه هايشان خبري از اثبات نيست، يقين داشته باشند كه نفيشان هم كمتر بجايي خواهد رسيد.
چرا كه اين سنت آفرينش است كه بايد همه غرائز و احساسات را از طريق صحيح اشباع كرد، چرا كه اين برنامه مسلم اسلام است كه لا بايد با الا توام گردد تا از آن توحيدي حياتبخش متولد شود.
و اين درسي است كه متاسفانه بسياري از مسلمانان آنرا بدست فراموشي سپرده اند و باز هم شكايت مي كنند چرا برنامه هاي اسلامي پيش نمي رود، در حالي كه برنامه اسلام منحصر به نفي نيست آنچنان كه آنها خيال مي كنند، اگر نفي و اثبات را با هم قرين مي ساختند پيشرفتشان حتمي بود.
3 ـ سومين درس ارزنده اي كه از جريان مسجد ضرار و آيات فوق فرا مي گيريم اين است كه يك كانون فعال و مثبت ديني و اجتماعي، كانوني است كه از دو عنصر مثبت تشكيل گردد: نخست شالوده و هدف آن از آغاز پاك باشد; " ...أُسِّسَ عَلَي التَّقْوي مِنْ أَوَّلِ يَوْم..." و ديگر اينكه حاميان و پاسدارانش انسان هايي پاك و درستكار و با ايمان و مصمم باشند; " ...فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا..." .
ازميان رفتن هريك از اين دوركن اساسي باعث فقدان نتيجهونرسيدن به مقصد است(1).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير نمونه، ج8، ص146
410 |
اذان، شعار بزرگ اسلام
وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ(58)(1)
آنها هنگامي كه (اذان مي گوييد و مردم را) به نماز مي خوانيد آن را به مسخره و بازي مي گيرند، اين به خاطر آن است كه آنها جمعي هستند كه درك نمي كنند.(2)
هر ملتي در هر عصر و زماني براي برانگيختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظايف فردي و اجتماعي شعاري داشته است و اين موضوع در دنياي امروز به صورت گسترده تري ديده مي شود.
مسيحيان در گذشته و امروز با نواختن صداي ناموزون ناقوس، پيروان خود را به كليسا دعوت مي كنند، ولي در اسلام براي اين دعوت از شعار اذان استفاده مي شود كه به مراتب رساتر و مؤثرتر است، جذابيت و كشش اين شعار اسلامي به قدري است كه به قول نويسنده تفسير المنار، بعضي از مسيحيان متعصب هنگامي كه اذان اسلامي را مي شنوند، به عمق و عظمت تأثير آن در روحيه شنوندگان اعتراف مي كنند.
سپس نامبرده نقل مي كند كه در يكي از شهرهاي مصر، جمعي از نصاري را ديده اند كه به هنگام اذان مسلمين اجتماع كرده تا اين نغمه آسماني را بشنوند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مائده.
2 . مائده: 58
411 |
چه شعاري از اين رساتر كه با نام خداي بزرگ آغاز مي شود و به وحدانيت و يگانگي آفريدگار جهان و گواهي به رسالت پيامبر او(صلي الله عليه وآله) اوج مي گيرد و با دعوت به رستگاري و فلاح و عمل نيك و نماز و ياد خدا پايان مي پذيرد؟ از نام خدا،الله شروع مي شود و با نام خدا،الله پايان مي پذيرد، جمله ها موزون، عبارات كوتاه، محتويات روشن، مضمون سازنده و آگاه كننده است.
لذا در روايات اسلامي روي مسأله اذان گفتن تأكيد زيادي شده است. در حديث معروفي از پيامبر(صلي الله عليه وآله) نقل شده كه اذان گويان در روز رستاخيز از ديگران به اندازه يك سر
و گردن بلندترند! اين بلندي در حقيقت همان بلندي مقام رهبري و دعوت كردن ديگران به سوي خداوند و به سوي عبادتي همچون نماز است.
صداي اذان كه به هنگام نماز در مواقع مختلف، از ماذنه شهرهاي اسلامي طنين افكن مي شود، مانند نداي آزادي و نسيم حيات بخش استقلال و عظمت، گوش هاي مسلمانان راستين را نوازش مي دهد و بر جان بدخواهان رعشه و اضطراب مي افكند و يكي از رموز بقاي اسلام است. شاهد اين گفتار، اعتراف صريح يكي از رجال معروف انگلستان است كه در برابر جمعي از مسيحيان چنين اظهار مي داشت:
تا هنگامي كه نام محمد(صلي الله عليه وآله) در ماذنه ها بلند است و كعبه پابرجا است و قرآن رهنما و پيشواي مسلمانان است امكان ندارد پايه هاي سياست ما در سرزمين هاي اسلامي استوار و برقرار گردد!(1)
اما بيچاره و بينوا بعضي از مسلمانان كه گفته مي شود اخيرا اين شعار بزرگ اسلامي را كه سندي است بر ايستادگي آيين و فرهنگ آنان در برابر گذشت قرون و اعصار، از دستگاه هاي فرستنده خود برداشته و به جاي آن برنامه هاي مبتذلي گذاشته اند، خداوند آنها را هدايت كند و به صفوف مسلمانان باز گرداند.
بديهي است همانطور كه باطن اذان و محتويات آن زيبا است، بايد كاري كرد كه به صورتي زيبا و صداي خوب ادا شود، نه اينكه حسن باطن به خاطر نامطلوبي ظاهر آن پايمال گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ گوينده اين سخن گلادستون از سياستمداران طراز اول انگليس در عصر خودش بود.
412 |
اذان از طريق وحي به پيغمبر(صلي الله عليه وآله) رسيد.
درپاره اي از روايات كه از طرق اهل تسنن نقل شده مطالب شگفت انگيزي در مورد تشريع اذان ديده مي شود كه با منطق هاي اسلامي سازگار نيست از جمله اينكه نقل كرده اند كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به دنبال درخواست اصحاب كه نشانه اي براي اعلام وقت نماز قرار داده شود بادوستان خودمشورت كرد، وهر كدام پيشنهادي ازقبيل برافراشتن يك پرچم مخصوص، يا روشن كردن آتش، يا زدن ناقوس مطرح كردند، ولي پيامبر(صلي الله عليه وآله) هيچكدام را نپذيرفت، تااينكه عبدالله بن زيد وعمربن خطاب در خواب ديدند كه شخصي به آنها دستور مي دهد براي اعلام وقت نماز اذان بگويند و اذان را به آنها ياد داد و پيامبر(صلي الله عليه وآله) آنرا پذيرفت.
ولي اين روايت ساختگي و توهيني به مقام شامخ پيغمبر(صلي الله عليه وآله) محسوب مي شود، كه به جاي تكيه بر وحي كردن، روي خواب هاي افراد تكيه كند و مباني دستورات دين خود را بر خواب افراد قرار دهد، بلكه همانطور كه در روايات اهلبيت(عليهم السلام) وارد شده است اذان از طريق وحي به پيامبر(صلي الله عليه وآله) تعليم داده شد.
امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: هنگامي كه جبرئيل اذان را آورد، سر پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر دامان علي(عليه السلام) بود، جبرئيل اذان و اقامه را به پيامبر(صلي الله عليه وآله) تعليم داد، هنگامي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) سر خود را برداشت، از علي(عليه السلام) سؤال كرد آيا صداي اذان جبرئيل را شنيدي؟ عرض كرد: آري.
پيامبر(صلي الله عليه وآله) بار ديگر پرسيد آيا آنرا به خاطر سپردي؟ گفت: آري، پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: بلال را (كه صداي رسايي داشت) حاضر كن، و اذان و اقامه را به او تعليم ده، علي(عليه السلام) بلال را حاضر كرد و اذان را به او تعليم داد(1).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وسائل الشيعه، ج4، ص612
413 |
نماز جمعه
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلي ذِكْرِ اللهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ(9)
فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ وَ اذْكُرُوا اللهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(10)
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللهُ خَيْرُ الرّازِقِينَ(11)(1)
9 ـ اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه براي نماز روز جمعه اذان گفته مي شود به سوي ذكر خداوند بشتابيد و خريد و فروش را رها كنيد كه اين براي شما بهتر است، اگر مي دانستيد.
10 ـ و هنگامي كه نماز پايان گرفت شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهي طلب كنيد و خداوند را بسيار ياد نماييد تا رستگار شويد.
11 ـ هنگامي كه تجارت يا سرگرمي و لهوي را ببينند پراكنده مي شوند
و به سوي آن مي روند و تو را ايستاده به حال خود رها مي كنند، بگو آنچه
نزد خداوند است بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترين روزي دهندگان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . جمعه
414 |
شأن نزول:
در شأن نزول اين آيات يا خصوص آيه: " وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً..." روايات مختلفي نقل شده كه همه آنها از اين معني خبر مي دهند كه در يكي از سال ها كه مردم مدينه گرفتار خشكسالي و گرسنگي و افزايش نرخ اجناس شده بودند، دحيه با كارواني از شام فرا رسيد و با خود مواد غذايي آورده بود، در حالي كه روز جمعه بود و پيامبر (صلي الله عليه وآله)مشغول خطبه نماز جمعه بود، طبق معمول براي اعلام ورود كاروان طبل زدند و حتي بعضي ديگر آلات موسيقي را نواختند، مردم با سرعت خود را به بازار رساندند، در اين هنگام مسلماناني كه در مسجد براي نماز اجتماع كرده بودند خطبه را رها كرده و براي تامين نيازهاي خود به سوي بازار شتافتند، تنها دوازده مرد و يك زن در مسجد باقي ماندند (آيه نازل شد و آنها را سخت مذمت كرد) پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: اگر اين گروه اندك هم مي رفتند از آسمان سنگ بر آنها مي باريد.(1)
بزرگترين اجتماع عبادي سياسي هفته
آيات مورد بحث به گفتگو پيرامون يكي از مهمترين وظايف اسلامي كه در تقويت پايه هاي ايمان تأثير فوق العاده دارد و از يك نظر هدف اصلي سوره را تشكيل مي دهد; يعني نماز جمعه و بعضي از احكام آن مي پردازد.
نخست همه مسلمانان را مخاطب قرار داده مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه براي نماز روز جمعه اذان گفته مي شود، به سوي ذكر خداوند (خطبه و نماز) بشتابيد و خريد و فروش را رها كنيد، اين براي شما بهتر است، اگر مي دانستيد ; " يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلي ذِكْرِ اللهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ" .
«نودي از ماده ندا به معني بانگ برآوردن است و در اينجا به معني اذان است; زيرا در اسلام ندايي براي نماز جز اذان نداريم، چنان كه در آيه 58 سوره مائده نيز مي خوانيم:
" وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ" ; «هنگامي كه
1 ـ مجمع البيان، ج9، ص287 و غالب تفاسير ديگر.
415 |
مردم را به سوي نماز مي خوانيد (و اذان مي گوييد) آن را به مسخره و بازي مي گيرند، اين
به خاطر آن است كه آنها قومي بي عقل هستند.
به اين ترتيب هنگامي كه صداي اذان نماز جمعه بلند مي شود، مردم موظف اند كسب و كار را رها كرده به سوي نماز كه مهمترين ياد خداوند است، بشتابند.
جمله: " ...ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ..." اشاره به اين است كه اقامه نماز جمعه و ترك كسب و كار در اين موقع منافع مهمي براي مسلمانان دربردارد اگر درست پيرامون آن بينديشند و گرنه خداوند از همگان بي نياز و بر همه مشفق است.
اين جمله يك اشاره اجمالي به فلسفه و منافع نماز جمعه است كه به خواست خداوند در قسمت نكات به آن مي پردازيم.
البته ترك خريد و فروش مفهوم وسيعي دارد كه هر كار مزاحمي را شامل مي شود.
اما اينكه چرا روز جمعه را به اين نام ناميده اند؟ به خاطر اجتماع مردم در اين روز براي نماز است و اين مسأله تاريخچه اي دارد كه در قسمت نكات خواهد آمد.
قابل توجه اينكه در بعضي از روايات اسلامي در مورد نمازهاي روزانه آمده است: «اِذا اُقِيمت الصلاة فلا تأتوها و أنتم تسعون و أتوها و أنتم تمشون و عليكم السكينة ; «هنگامي كه نماز (نمازهاي يوميه) برپا شود، براي شركت در نماز ندويد و با آرامش گام برداريد. (1) ولي در مورد نماز جمعه، آيه فوق مي گويد: «فاسعوا ـ بشتابيد و اين دليل بر اهميت فوق العاده نماز جمعه است.
منظور از ذكرالله در درجه اول نماز است، ولي مي دانيم كه خطبه هاي نماز جمعه هم كه آميخته با ذكر خداوند است، در حقيقت بخشي از نماز جمعه است، بنابراين بايد براي شركت در آن نيز تسريع كرد.
در آيه بعد مي افزايد: «هنگامي كه نماز پايان گيرد شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهي طلب كنيد و خدا را بسيار ياد نماييد تا رستگار شويد ; " فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ وَ اذْكُرُوا اللهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" .
گرچه جمله: " ...وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ..." ; «فضل خدا را طلب كنيد يا تعبيرات مشابه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ روح المعاني، ج28، ص90
416 |
آن در قرآن مجيد شايد غالبا به معني طلب روزي و كسب و تجارت آمده است، ولي روشن است كه مفهوم اين جمله گسترده است و كسب و كار يكي از مصاديق آن است، لذا بعضي آن را به معني عيادت مريض و زيارت مؤمن، يا تحصيل علم و دانش تفسير كرده اند، هر چند منحصر به اينها نيز نيست.
ناگفته پيدا است كه امر به انتشار در زمين و طلب روزي امر وجوبي نيست، بلكه به اصطلاح امر بعد از حظر و نهي و دليل بر جواز است، ولي بعضي از اين تعبير چنين استفاده كرده اند كه تحصيل روزي بعد از نماز جمعه مطلوبيت و بركتي دارد و در حديثي آمده است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) بعد از نماز جمعه سري به بازار مي زد.
جمله: " ...وَ اذْكُرُوا اللهَ كَثِيراً..." اشاره به ياد خداوند است در برابر آن همه نعمت هايي كه به انسان ارزاني داشته و بعضي ذكر را در اينجا به معني فكر تفسير كرده اند، آنچنان كه در حديث آمده: «تَفَكُّرُ سَاعَة خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة ;(1) «يك ساعت انديشيدن از يك سال عبادت بهتر است. (2) و (3)
بعضي نيز آن را به مساله توجه به خداوند در بازارها و به هنگام معاملات و عدم انحراف از اصول حق و عدالت تفسير كرده اند.
ولي روشن است كه آيه مفهوم گسترده اي دارد كه همه اينها را در بر مي گيرد، اين نيز مسلم است كه روح ذكر، فكر است و ذكر بي فكر لقلقه زباني بيش نيست و آنچه مايه فلاح و رستگاري است، همان ذكر آميخته با تفكر در جميع حالات است.
اصولا ادامه ذكر سبب مي شود كه ياد خداوند در اعماق جان انسان رسوخ كند و ريشه هاي غفلت و بي خبري را كه عامل اصلي هرگونه گناه است بسوزاند، و انسان را در مسير فلاح و رستگاري قرار دهد و حقيقت " ...لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ..." حاصل شود.
در آخرين آيه مورد بحث كساني كه پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) را به هنگام نماز جمعه رها كردند و براي خريد از قافله تازه وارد به بازار شتافتند، شديدا مورد ملامت قرار داده مي گويد: «هنگامي كه تجارت يا لهوي را ببينند پراكنده مي شوند و به سوي آن مي روند و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك الوسائل، ج11، ص183
2 ـ مستدرك الوسائل، ج11، ص183
3 . مجمع البيان، ج10، ص289
417 |
تو را ايستاده (در حالي كه خطبه نماز جمعه مي خواني) رها مي كنند ; " وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ
لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً..." .
«ولي به آنها بگو آنچه نزد خداوند است از لهو و تجارت بهتر است و خداوند بهترين روزي دهندگان است ; " ...قُلْ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللهُ خَيْرُ الرّازِقِينَ" .
ثواب و پاداش الهي و بركاتي كه از حضور در نماز جمعه و شنيدن مواعظ و اندرزهاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) و تربيت معنوي و روحاني عايد شما مي شود، قابل مقايسه با هيچ چيز ديگر نيست و اگر از اين مي ترسيد كه روزي شما بريده شود اشتباه مي كنيد، خداوند بهترين روزي دهندگان است.
تعبير به لهو اشاره به طبل و ساير آلات لهوي است كه به هنگام ورود قافله تازه اي به مدينه مي زدند كه هم نوعي إخبار و اعلام بود و هم وسيله اي براي سرگرمي و تبليغ كالا، همان گونه كه در دنياي امروز نيز در فروشگاه هايي كه به سبك غرب هستند، نيز نمونه آن ديده مي شود.
تعبير به «انْفَضُّو به معني پراكنده شدن و انصراف از نماز جماعت و روي آوردن به كاروان است كه در شأن نزول گفته شد هنگامي كه كاروان دحيه وارد مدينه شد (و او هنوز اسلام را اختيار نكرده بود) با صداي طبل و ساير آلات لهو مردم را به بازار فراخواند، مردم مدينه حتي مسلماناني كه در مسجد مشغول استماع خطبه نماز جمعه پيامبر(صلي الله عليه وآله) بودند، به سوي او شتافتند و تنها سيزده نفر و به روايتي كمتر، در مسجد باقي ماندند.
ضمير در «إِلَيْه به تجارت بازمي شود; يعني به سوي مال التجارة شتافتند، اين به خاطر آن است كه لهو، هدف اصلي آنها نبود، بلكه مقدمه اي براي اعلام ورود كاروان و يا سرگرمي و تبليغ كالا در كنار آن بود.
تعبير به «قائِم نشان مي دهد كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) ايستاده، خطبه نماز جمعه مي خواند، چنان كه در حديثي از جابربن سمره نقل شده كه مي گويد: هرگز رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را در حال خطبه نشسته نديدم و هر كس بگويد نشسته خطبه مي خواند، تكذيبش كنيد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مجمع البيان، ج10، ص286
418 |
نيز روايت شده است كه از عبدالله بن مسعود پرسيدند: آيا پيامبر(صلي الله عليه وآله) ايستاده خطبه مي خواند؟ گفت: مگر نشنيده اي كه خداوند مي گويد: " ...وَ تَرَكُوكَ قائِماً..." ; «تو را در حالي كه ايستاده بودي رها كردند؟ (1) در تفسير در المنثور آمده است كه اولين كسي كه نشسته، خطبه نماز جمعه خواند، معاويه بود!(2)
نكته ها:
1 ـ نخستين نماز جمعه در اسلام
در بعضي از روايات اسلامي آمده است كه مسلمانان مدينه، پيش از آنكه پيامبر(صلي الله عليه وآله)هجرت كند، با يكديگر صحبت كردند و گفتند: يهود در يك روز هفته اجتماع مي كنند (روز شنبه) و نصاري نيز روزي براي اجتماع دارند (يكشنبه) خوبست ما هم روزي قرار دهيم و در آن روز جمع شويم و ذكر خداوند گوييم و شكر او را به جا آوريم، آنها روز قبل از شنبه را كه در آن زمان يوم العروبه ناميده مي شد، براي اين هدف برگزيدند و به سراغ اسعدبن زراره (يكي از بزرگان مدينه) رفتند، او نماز را به صورت جماعت با آنها به جا آورد و به آنها اندرز داد و آن روز، روز جمعه ناميده شد; زيرا روز اجتماع مسلمين بود.
اسعد دستور داد گوسفندي را ذبح كردند و نهار و شام همگي از همان يك گوسفند بود، چرا كه تعداد مسلمانان در آن روز، بسيار كم بود... و اين نخستين جمعه اي بود كه در اسلام تشكيل شد.
اما اولين جمعه اي كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) با اصحابش تشكيل دادند، هنگامي بود كه به مدينه هجرت كرد، وارد مدينه شد و آن روز روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول هنگام ظهر بود، حضرت، چهار روز در قبا ماندند و مسجد قبا را بنيان نهادند، سپس روز جمعه
به سوي مدينه حركت كرد (فاصله ميان قبا و مدينه بسيار كم است و امروز قبا يكي از محله هاي داخل مدينه است) و به هنگام نماز جمعه به محله بني سالم رسيد و مراسم نماز
1 ـ مجمع البيان، ج10، ص286
2 ـ تفسير «درّ المنثور ج6، ص222. اين روايت را مفسران ديگر هم مانند «آلوسي در روح المعاني و «قرطبي در تفسيرش نقل كرده اند.
419 |
جمعه را در آنجا برپا داشت و اين اولين جمعه اي بود كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در اسلام به جا آورد، خطبه اي هم در اين نماز جمعه خواند كه اولين خطبه حضرت در مدينه بود.(1)
يكي از محدثان از عبد الرحمن بن كعب نقل كرده كه پدرم هر وقت صداي اذان جمعه را مي شنيد بر اسعدبن زرارة رحمت مي فرستاد، هنگامي كه دليل اين مطلب را جويا شدم گفت به خاطر آن است كه او نخستين كسي بود كه نماز جمعه را با ما به جا آورد پرسيدم آن روز چند نفر بوديد؟ گفت فقط چهل نفر!(2)
2 ـ اهميت نماز جمعه
بهترين دليل بر اهميت اين فريضه بزرگ اسلامي قبل از هر چيز آيات همين سوره است، كه به همه مسلمانان و اهل ايمان دستور مي دهد به محض شنيدن اذان جمعه به سوي آن بشتابند و هرگونه كسب و كار، برنامه مزاحم را ترك گويند، تا آنجا كه اگر در سالي كه مردم گرفتار كمبود مواد غذايي هستند، كارواني بيايد و نيازهاي آنها را با خود داشته باشد به سراغ آن نروند و برنامه نماز جمعه را ادامه دهند.
در احاديث اسلامي نيز تأكيدهاي فراواني در اين زمينه وارد شده است. در خطبه اي كه موافق و مخالف آن را از پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) نقل كرده اند آمده است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي فَرَضَ عَلَيْكُمُ الْجُمُعَةَ فَمَنْ تَرَكَهَا فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي اسْتِخْفَافاً بِهَا أَوْ جُحُوداً لَهَا فَلا جَمَعَ اللَّهُ شَمْلَهُ وَ لا بَارَكَ لَهُ فِي أَمْرِهِ أَلا وَ لا صَلاةَ لَهُ أَلا وَ لا زَكَاةَ لَهُ أَلا وَ لا حَجَّ لَهُ أَلا وَ لا صَوْمَ لَهُ أَلا وَ لا بِرَّ لَهُ حَتَّي يَتُوبَ ; «خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده، هر كس آن را در حيات من يا بعد از وفات من از روي استخفاف يا انكار ترك كند، خداوند او را پريشان مي كند و به كار او بركت نمي دهد، بدانيد نماز او قبول نمي شود، بدانيد زكات او قبول نمي شود، بدانيد حج او قبول نمي شود، بدانيد اعمال نيك او قبول نخواهد شد تا از اين كار توبه كند! (3)
در حديث ديگري از امام باقر(عليه السلام) مي خوانيم: «صَلاةُ الْجُمُعَةِ فَرِيضَةٌ وَ الاِْجْتِمَاعُ إِلَيْهَا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مجمع البيان، ج10، ص286
2 ـ روح المعاني، ج28، ص88
3 ـ وسائل الشيعه، ج5، ص7، باب وجوب صلوة الجمعه، ج28
420 |
فَرِيضَةٌ مَعَ الاِْمَامِ فَإِنْ تَرَكَ رَجُلٌ مِنْ غَيْرِ عِلَّة ثَلاثَ جُمَع فَقَدْ تَرَكَ ثَلاثَ فَرَائِضَ وَ لا يَدَعُ ثَلاثَ فَرَائِضَ مِنْ غَيْرِ عِلَّة إِلاّ مُنَافِقٌ ; «نماز جمعه فريضه است و اجتماع براي آن با امام (معصوم) فريضه است، هرگاه مردي بدون عذر سه جمعه را ترك گويد فريضه را ترك گفته و كسي سه فريضه را بدون علت ترك نمي گويد مگر منافق. (1)
در حديث ديگري از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مي خوانيم: «مَنْ أَتَي الْجُمُعَةَ إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً اسْتَأْنَفَ الْعَمَلَ ; «كسي كه از روي ايمان و براي خداوند در نماز جمعه شركت كند گناهان او بخشوده خواهد شد و برنامه عملش را از نو آغاز مي كند. (2)
روايات در اين زمينه بسيار است كه ذكر همه آنها به طول مي انجامد در اينجا با اشاره به يك حديث ديگر اين بحث را پايان مي دهيم.
كسي خدمت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آمد، عرض كرد يا رسول الله! من بارها آماده حج شده ام، اما توفيق نصيبم نشده فرمود: «عَلَيْكَ بِالْجُمُعَةِ فَإِنَّهَا حَجُّ الْمَسَاكِينَ ; «بر تو باد به نماز جمعه كه حج مستمندان است. (اشاره به اينكه بسياري از بركات كنگره عظيم اسلامي حج در اجتماع نماز جمعه وجود دارد).(3)
البته بايد توجه داشت كه مذمت هاي شديدي كه در مورد ترك نماز جمعه آمده است و تاركان جمعه در رديف منافقان شمرده شده اند در صورتي است كه نماز جمعه واجب عيني باشد; يعني در زمان حضور امام معصوم و مبسوط اليد و اما در زمان غيبت بنابر اينكه واجب مخير باشد (تخيير ميان نماز جمعه و نماز ظهر) و از روي استخفاف و انكار انجام نگيرد، مشمول اين مذمت ها نخواهد شد، هر چند عظمت نماز جمعه و اهميت فوق العاده آن در اين حال نيز محفوظ است (توضيح بيشتر در باره اين مسأله را در كتب فقهي بايد مطالعه كرد).
3 ـ فلسفه نماز عبادي سياسي جمعه
نماز جمعه، قبل از هر چيز يك عبادت بزرگ گروهي است و اثر عمومي عبادات را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل الشيعه، ج5، ص4، ح8
2 ـ همان، ح10
3 ـ همان، ح17
421 |
كه تلطيف روح و جان و شستن دل از آلودگي هاي گناه و زدودن زنگار معصيت از قلب است در بردارد، بخصوص اينكه مقدمتا دو خطبه دارد كه مشتمل بر انواع مواعظ و اندرزها و امر به تقوي و پرهيزكاري است.
اما از نظر اجتماعي و سياسي، يك كنگره عظيم هفتگي است كه بعد از كنگره سالانه حج، بزرگترين كنگره اسلامي است و به همين دليل در روايتي كه قبلا از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نقل كرديم آمده بود كه جمعه حج كساني است كه قادر به شركت در مراسم حج نيستند.
در حقيقت اسلام، به سه اجتماع بزرگ اهميت مي دهد. اجتماعات روزانه كه در نماز جماعت حاصل مي شود. اجتماع هفتگي كه در مراسم نماز جمعه است.
اجتماع حج كه در كنار خانه خداوند هر سال يكبار انجام مي گيرد.
نقش نماز جمعه در اين ميان بسيار مهم است، به خصوص اينكه يكي از برنامه هاي خطيب در خطبه نماز جمعه، ذكر مسايل مهم سياسي و اجتماعي و اقتصادي است و به اين ترتيب اين اجتماع عظيم و پرشكوه مي تواند منشا بركات زير شود:
الف: آگاهي بخشيدن به مردم در زمينه معارف اسلامي و رويدادهاي مهم اجتماعي و سياسي.
ب: ايجاد همبستگي و انسجام هر چه بيشتر در ميان صفوف مسلمين به گونه اي كه دشمنان را به وحشت افكند و پشت آنها را بلرزاند.
ج: تجديد روح ديني و نشاط معنوي براي توده مردم مسلمان.
د: جلب همكاري براي حل مشكلات عمومي.
به همين دليل هميشه دشمنان اسلام، از يك نماز جمعه جامع الشرايط كه دستورهاي اسلامي دقيقاً در آن رعايت شود بيم داشته اند.
نيز به همين دليل نماز جمعه هميشه به عنوان يك اهرم نيرومند سياسي در دست حكومت ها بوده است، اما حكومت هاي عدل همچون حكومت پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله) از آن بهترين بهره برداري ها را به نفع اسلام داشته و حكومت هاي جور همانند بني اميه از آن سوء استفاده براي تحكيم پايه هاي قدرت خود مي كردند.
در طول تاريخ مواردي را مشاهده مي كنيم كه هر كس مي خواست بر ضد حكومتي
422 |
قيام كند، نخست از شركت در نماز جمعه او خودداري مي كرد، چنانكه در داستان عاشورا مي خوانيم كه گروهي از شيعيان در خانه سليمان بن صرد خزاعي جمع شدند و نامه اي خدمت امام حسين(عليه السلام)از كوفه فرستادند، كه در نامه آمده بود نعمان بن بشير والي بني اميه بر كوفه، منزوي شده و ما در نماز جمعه او شركت نمي كنيم و چنانچه بدانيم شما به سوي ما حركت كرده ايد، او را از كوفه بيرون خواهيم كرد.(1)
در صحيفه سجاديه امام سجاد علي بن الحسين (عليهما السلام) مي خوانيم: «اَللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ مَوَاضِعَ أُمَنَائِكَ فِي الدَّرَجَةِ الرَّفِيعَةِ الَّتِي اخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدِ ابْتَزُّوهَ ; «خداوندا! اين (اشاره به نماز جمعه و عيد قربان) مقامي است كه مخصوص خلفا و برگزيدگان و امناي بلندپايه تو است كه ويژه آنها نمودي و (خلفاي جور بني اميه) آن را به زور از اولياي حق گرفته و غصب كرده اند. (2)
گاه مي شود كه دشمنان اسلام يك هفته تمام شبانه روز تبليغات مسموم مي كنند ولي با يك خطبه نماز جمعه و مراسم پرشكوه و حيات بخش آن، همه خنثي مي شود، روح تازه اي در كالبدها دميده و خون تازه اي در عروق به حركت درمي آيد.
توجه به اين نكته كه طبق فقه شيعه در محدوده يك فرسخ در يك فرسخ بيش از يك نماز جمعه جايز نيست و حتي كساني كه در دو فرسخي (تقريبا 11 كيلومتري) از
محل انعقاد جمعه قرار دارند، در آن نماز شركت مي كنند، روشن مي شود كه عملا در هر شهر كوچك يا بزرگ و حومه آن يك نماز جمعه بيشتر منعقد نخواهد شد، بنابراين اجتماعي چنين، عظيم ترين اجتماع آن منطقه را تشكيل مي دهد.
اما با نهايت تاسف اين مراسم عبادي سياسي كه مي تواند مبدأ حركت عظيمي در جوامع اسلامي شود به خاطر نفوذ حكومت هاي فاسد در آن ها در بعضي كشورهاي اسلامي چنان بي روح و بي رمق شده است كه عملا هيچ اثر مثبتي از آن گرفته نمي شود و شكل يك برنامه تشريفاتي به خود گرفته و به راستي اين از سرمايه هاي عظيمي است كه براي از دست رفتن آن بايد گريه كرد.
مهمترين نماز جمعه سال، نماز جمعه اي است كه قبل از رفتن به عرفات در مكه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحارالأنوار، ج44، ص333
2 ـ صحيفه سجاديه، دعاي 48
423 |
انجام مي گيرد كه تمام حجاج خانه خدا از سراسر جهان در آن شركت دارند كه نماينده واقعي تمام قشرهاي مسلمين در كره زمين هستند، سزاوار است كه براي تهيه خطبه چنين نماز حساسي عده زيادي از دانشمندان، هفته ها و ماه ها مطالعه كنند و محصول آن را در آن روز حساس و خطبه تاريخي بر مسلمانان عرضه نمايند و مسلما مي توانند به بركت آن آگاهي زيادي به جامعه اسلامي داده و مشكلات مهمي را حل كنند.
اما با نهايت تاسف در اين ايام ديده مي شود كه مسايل بسيار پيش پا افتاده و مطالبي كه تقريبا همه از آن آگاهي دارند مطرح مي شود و از مسايل اصولي ابدا خبري نيست! آيا براي از دست رفتن چنين فرصت هاي بزرگ و سرمايه هاي عظيم نبايد گريست؟! و براي دگرگون ساختن آن نبايد به پا خاست؟!
4 ـ آداب نماز جمعه و محتواي خطبه ها
نماز جمعه (با وجود شرايط لازم) بر مردان بالغ و سالم كه قدرت بر شركت در نماز را دارند واجب است و بر مسافران و پيرمردان واجب نيست. هر چند حضور در نماز جمعه براي مسافر جايز است، همچنين زن ها نيز مي توانند در نماز جمعه شركت كنند، هر چند بر آنها واجب نيست.
كمترين عددي كه نماز جمعه با آن منعقد مي شود، پنج نفر از مردان است.
نماز جمعه دو ركعت است و جاي نماز ظهر را مي گيرد و دو خطبه اي كه قبل از نماز جمعه خوانده مي شود در حقيقت به جاي دو ركعت ديگر محسوب مي شود.
نماز جمعه همانند نماز صبح است و مستحب است حمد و سوره را در آن بلند بخوانند و نيز مستحب است سوره جمعه را در ركعت اول و سوره منافقين را در ركعت دوم قرائت كنند.
در نماز جمعه دو قنوت مستحب است، يكي قبل از ركوع ركعت اول و يكي هم بعد از ركوع ركعت دوم.
خواندن دو خطبه قبل از نماز جمعه واجب است، همان گونه كه ايستادن خطيب به هنگام ايراد خطبه نيز واجب است، شخصي كه خطبه مي خواند، حتما بايد همان امام نماز جمعه باشد.
424 |
خطيب بايد صداي خود را چنان بلند كند كه مردم صداي او را بشنوند، تا محتواي
خطبه به گوش همگان برسد.
به هنگام ايراد خطبه بايد خاموش بود و به سخنان خطيب گوش داد و روبه روي خطيب نشست.
شايسته است خطيب مردي فصيح و بليغ و آگاه به اوضاع و احوال مسلمين و با
خبر از مصالح جامعه اسلامي و شجاع و صريح اللهجه، و قاطع در اظهار حق باشد. اعمال و رفتار او سبب تأثير و نفوذ كلامش شود و زندگي او مردم را به ياد خداوند بياندازد.
شايسته است پاكيزه ترين لباس را بر تن كند و خود را خوشبو نمايد و با وقار و سكينه گام بردارد و هنگامي كه بر فراز منبر جاي گرفت بر مردم سلام كند و رو به روي آنان بايستد و بر شمشير يا كمان يا عصا تكيه كند، نخست بر منبر بنشيند، تا اذان تمام شود و بعد از فراغت از اذان شروع به خطبه كند.
محتواي خطبه نخست حمد خداوند و درود بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) است (احتياط اين است كه اين قسمت به زبان عربي باشد ولي بقيه به زبان مستمعين خوانده مي شود) سپس مردم را به تقواي الهي توصيه كند و يكي از سوره هاي كوتاه قرآن را بخواند و اين امر را در هر دو خطبه رعايت كند و در خطبه دوم بعد از درود بر پيامبر(صلي الله عليه وآله)دعا بر ائمه مسلمين كند و براي مؤمنين و مؤمنات استغفار نمايد.
شايسته است در ضمن خطبه، مسايل مهمي كه با دين و دنياي مسلمين ارتباط دارد مطرح كند و آنچه مورد نياز مسلمين در داخل و خارج كشورهاي اسلامي و در داخل و خارج آن منطقه است را مورد بحث قرار دهد و مسايل سياسي و اجتماعي و اقتصادي و ديني را با در نظر گرفتن اولويت ها مطرح نمايد، به مردم آگاهي بخشد و آنها را از توطئه هاي دشمنان با خبر سازد، برنامه هاي كوتاه مدت و دراز مدت براي حفظ جامعه اسلامي و خنثي كردن نقشه هاي مخالفان به آنها گوشزد كند.
خلاصه خطيب بايد بسيار هوشيار و بيدار و اهل فكر و مطالعه در مسايل اسلامي باشد و از موقعيت اين مراسم بزرگ حداكثر استفاده را براي پيشبرد اهداف اسلام و
425 |
مسلمين بنمايد.(1)
در حديثي از امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) مي خوانيم:
«إِنَّمَا جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لاَِنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلاَْمِيرِ سَبَبٌ إِلَي مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ تَوْقِيفِهِمْ عَلَي مَا أَرَادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ (الآفَاقِ مِنَ) الاَْهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ وَ لا يَكُونُ الصَّابِرُ فِي الصَّلاةِ مُنْفَصِلاً وَ لَيْسَ بِفَاعِل غَيْرُهُ مِمَّنْ يَؤُمُّ النَّاسَ فِي غَيْرِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ خُطْبَتَيْنِ لِيَكُونَ وَاحِدَةٌ لِلثَّنَاءِ عَلَي اللَّهِ وَ التَّمْجِيدِ وَ التَّقْدِيسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الاُْخْرَي لِلْحَوَائِجِ وَ الاِْعْذَارِ وَ الاِْنْذَارِ وَ الدُّعَاءِ وَ لِمَا يُرِيدُ أَنْ يُعَلِّمَهُمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ مَا فِيهِ الصَّلاحُ وَ الْفَسَادُ .
«خطبه، براي اين در روز جمعه تشريع شده است كه نماز جمعه يك برنامه عمومي است، خداوند مي خواهد به امير مسلمين امكان دهد تا مردم را موعظه كند، به اطاعت ترغيب نمايد و از معصيت الهي بترساند و آنها از آنچه مصلحت دين و دنيايشان است آگاه سازد و اخبار و حوادث مهمي كه از نقاط مختلف به او مي رسد و در سود و زيان و سرنوشت آنها مؤثر است به اطلاعشان برساند... و دو خطبه قرار داده شده تا در يكي حمد و ثنا و تمجيد و تقديس الهي كنند و در ديگري نيازها و هشدارها و دعاها را قرار دهند و اوامر و نواهي و دستوراتي كه با صلاح و فساد جامعه اسلامي در ارتباط است به آنها اعلام دارند. (2)
5 ـ شرايط وجوب نماز جمعه
در اينكه امام جمعه مانند هر امام جماعت ديگر بايد عادل باشد ترديدي نيست، ولي سخن در اين است كه شرايطي افزون بر اين دارد يا نه؟ جمعي معتقدند اين نماز از وظايف امام معصوم يا نماينده خاص او است و به تعبير ديگر مربوط به زمان حضور امام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ البته در جزئيات احكام نماز جمعه و خطبه ها، اختلافات جزئي در فتاواي فقها وجود دارد كه ما تنها عصاره اي از آنها را بيان كرديم.
2 ـ وسائل الشيعه، ج5، ص39