بحث روایتی دیگر(در باره حج تمتع و نقد و بررسی
روایاتی چند از طرق اهل سنت در باره حج تمتع

دلائلی که در روایات برای تحریم حج تمتع(پس از پیامبر"ص")اقامه شده ونقد و رد آنها لذا می گوئیم در این روایات از چند طریق بر نهی عمر از متعه حج استدلال شده است. 1 - استدلال به اینکه آیه: "و اتموا الحج و العمرة لله"بر آن دلالت دارد، و




دلائلي كه در روايات براي تحريم حج تمتع(پس از پيامبر"ص")اقامه شده
ونقد و رد آنها

لذا مي گوئيم در اين روايات از چند طريق بر نهي عمر از متعه حج استدلال شده است.

1 - استدلال به اينكه آيه: "و اتموا الحج و العمرة لله"بر آن دلالت دارد، و
حاصلش اين است كه آيه نامبرده عموم مسلمين را مامور كرده به اينكه حج را تمام و
عمره را تمام كنند، وآيه اي كه حج تمتع را تشريع كرده مخصوص رسولخدا ص است، اين
استدلال درروايت ابي نضره از جابر آمده، كه گفت: همينكه عمر به خلافت رسيد گفت:
خداوند ازهر چيز هر قدر بخواهد براي پيغمبرش حلال مي كند و ملاك كار ما قرآن است،
كه هر آيه اش در جائي كه بايد نازل شود نازل شده، و فرموده: "فاتموا الحج و العمرة
لله"و به حكم اين آيه بايدحج خود را از عمره خود جدا كنيد.

و اين استدلال به هيچ وجه درست نيست، چون خواننده عزيز در تفسير آيه نامبرده
توجه فرمود كه گفتيم: اين آيه بيش از اين دلالت ندارد كه اتمام حج و عمره واجب است،
و كسي كه بايد اين عبادت را انجام دهد نمي تواند در وسط آن را قطع كند، به دليل
اينكه دنبالش مي فرمايد: (فان احصرتم...)، و اما اينكه آيه شريفه دلالت داشته باشد
بر اينكه مسلمانان بايدعمره را جداي از حج بياورند و متصل آوردنش تنها مخصوص به
رسول خدا ص ويا به آن جناب و همراهانش بوده كه در آن سال يعني در حجة الوداع در
خدمتش بوده اند،ادعائي است كه اثباتش از خرط القتاد مشكل تر است(خرط القتاد به اين
معنا است كه انسان ساقه اي پر از تيغ زهردار را با ست بگيرد، و دست خود را بر آن
بكشد، بطوريكه همه تيغ هاي ساقه مانند برگ از ساقه جدا شود و بريزد).

علاوه بر اينكه در اين روايت اعتراف شده است به اينكه حج تمتع سنت رسولخداص بوده
همچنانكه در روايت نسائي از ابن عباس نيز اين اعتراف آمده، و عمر به نقل ابن عباس
گفته: به خدا سوگند من شما را از متعه نهي مي كنم، با اينكه رسولخدا ص آن را انجام
داد.

2 - و اما اينكه استدلال كرده اند به اينكه نهي از تمتع در حج موافق با كتاب و
سنت است همچنانكه در روايت ابي موسي آمده بود، كه گفت: اگر از حج تمتع نهي كنيم هم
به كتاب خدا عمل كرده ايم، كه مي فرمايد: "و اتموا الحج و العمرة لله"و هم به سنت
پيامبرمان عمل كرده ايم، كه فرمود: (محرم از احرام در نمي آيد تا وقتي كه قربانيش
ذبح شود).

در پاسخ مي گوئيم كتاب خدا همانطور كه قبلا خاطرنشان كرديم بر خلاف اين
گفتاردلالت دارد، و اما اينكه گفتند ترك حج تمتع پيروي از سنت رسولخدا ص است كه
فرمود: (محرم از احرام در نمي آيد مگر وقتي كه قربانيش ذبح شود).

در پاسخ مي گوئيم: اولا اين گفتار درست بر خلاف فرموده رسول خدا ص است، كه در
رواياتي ديگر آمده، و بعضي از آنها گذشت، كه به صراحت فرمود: اين مخصوص كساني است
كه از ميقات با خود قرباني آوردند.

و ثانيا اينكه: روايات تصريح دارد بر اينكه رسول خدا ص خودش اين عمل را بجا
آورد، يعني اول احرام بست به عمره، و سپس بار ديگر احرام بست به حج، و نيزتصريح
دارد بر اينكه آن جناب به خطبه ايستاد و فرمود: (اي مردم آيا مي خواهيد خدا را
چيزبياموزيد؟)، و ادعاي عجيبي كه در اين مقام شده ادعائي است كه ابن تيميه كرده، و
گفته حج رسولخدا ص(در آن سال)حج قران بود، نه حج تمتع چيزي كه هست كلمه متعه بر حج
قران هم اطلاق مي شود.

و ثالثا: صرف اينكه سر نتراشند تا قرباني به محل خودش برسد احرام حج يست خوداين
روايات هم نمي تواند دليل بر اين مدعا باشد، و آيه هم دلالت دارد بر اينكه آن سائق
هديي حكمش سر نتراشيدن است كه اهل مسجد الحرام نباشد، چنين كسي است كه حتما بايد
حج تمتع بياورد.

و رابعا اينكه: بر فرض كه رسول خدا ص حج تمتع بجا نياورد ليكن اين راكه ممكن
نيست انكار كنيم كه آن روز رسولخدا ص به همه ياران خود يعني آنهائي كه در حضورش
بودند و آنها كه نبودند دستور داد حج تمتع بياورند، و چگونه ممكن است مسئله اي كه
مبدء تاريخش چنين باشد، يعني عموم مسلمين در آن مساله حكمي داشته باشند، وپيامبر
اسلام حكمي ديگر مخصوص به خودش داشته باشد، و هر دو حكم در قرآن نيز نازل شده باشد،
آنگاه حكم مخصوص به رسول خدا ص در ميان امتش سنت گردد؟.

3 - و اما اين استدلال كه گفتند: تمتع باعث مي شود كه حج(يكي از
باشكوه ترين مراسم اسلامي)صورتي به خود بگيرد كه با معنويت آن سازگار نيست، چون به
حاجي اجازه مي دهد در بين عمل خوشگذراني كند، از زنان كام بگيرد، و از بوي خوش و
لباس هاي فاخراستفاده كند، و اين استدلال از روايت احمد از ابي موسي استفاده
مي شود، آنجا كه عمر گفت:

درست است كه حج تمتع سنت رسول خدا ص است و ليكن من مي ترسم مردم دربين عمل حج
زير درختان اراك با زنان خود درآميزند، و آنگاه وقتي احرام حج ببندند كه آب غسل
جنابت از سر و رويشان بچكد، اين بود كه گفتار عمر، و نيز از بعضي روايت هاي ديگر
كه در آن از عمر نقل شده كه گفت: من مي دانم كه رسولخدا ص و اصحابش حج تمتع را بجا
آوردند، و ليكن من شخصا دوست نمي دارم كساني كه به زيارت خانه خدا مي آيند با زنان
درآميزند، آنگاه براي حج احرام ببندند، در حالي كه آب غسل از سر و رويشان بچكد،اين
نيز گفتار عمر بود، كه صريحا اجتهادي است در مقابل نص، چون خداي تعالي و
رسول گراميش بر مساله حج تمتع تصريح كرده اند، و خدا و رسولش بهتر مي دانند كه
تشريع حكم حج تمتع ممكن است به اينجا منجر شود، كه مسلمين رفتاري را بكنند كه عمر
آن را دوست نمي دارد، و بلكه از آن مي ترسد، و با وجود چنين تصريحي ديگر جاي اجتهاد
نيست.

و از عجائب امور اين است كه در متن آيه اي كه حج تمتع را تشريع كرد همان چيزي كه
عمر از آن مي ترسيد و از آن كراهت داشت آمده، مي فرمايد: (فمن تمتع بالعمرة الي
الحج،يعني كسي كه با آوردن عمره تا انجام حج لذت گيري كند، بايد قرباني كند)،
بطوريكه ملاحظه مي فرمائيد قرآن كريم نام اين قسم حج را حج تمتع يعني(حج لذت
گيري)نهاده، چون تمتع جز اين نيست كه زائر خانه خدا بتواند از آنچه كه در احرام بر
او حرام بود يعني از التذاذ با بوي خوش و با آميزش با زنان، و پوشيدن لباس و غيره،
بهره مند شود، و اين عينا همان است كه عمراز آن مي ترسيد و كراهت مي داشت.

و از اين عجيب تر اينكه وقتي آيه شريفه نازل شد اصحاب به خدا و رسول
اعتراض كردند، و رسولخدا ص امر فرمود تا به عين همان چيزي كه سبب نهي بود
تمتع ببرند توضيح اينكه وقتي اين دستور صادر شد، بطوريكه در روايت در الدر المنثور
از حاكم از جابرآمده(مردم گفتند، آيا براي عمل حج در حالي به سوي عرفه روانه شويم
كه مني از عورتهاي مامي چكد)، اين سخن به گوش رسول خدا ص رسيد بلادرنگ به خطبه
ايستاد و درخطبه اش گفتار مردم را رد نموده، براي بار دوم دستور داد تمتع كنند،
همانطور كه بار اول آن رابر ايشان واجب كرده بود.

4 - و اما استدلال ديگري كه كرده اند و بطوريكه در روايت سيوطي از سعيد بن
مسيب آمده كه گفته اند(حكم تمتع در حج باعث تعطيل شدن بازارهاي مكه است، و مردم مكه
نه زراعتي دارند و نه دامي، بهار كار مردم مكه همان موقعي است كه حاجيان به مكه و
بر آنان وارد مي شوند)استدلال درستي نيست، چون اجتهادي است در مقابل نص علاوه بر
اينكه خودخداي تعالي در كلام مجيدش نظير اين استدلال را رد نموده، آنجا كه فرمان
داده بود: از اين پس مشركين حق ندارند به مسجد الحرام در آيند، چون مشرك نجس است، و
فرموده بود: "ياايها الذين آمنوا انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام بعد
عامهم هذا و ان خفتم علية فسوف يغنيكم الله من فضله ان شاء ان الله عليم حكيم" (47) چون ممنوعيت مشركين از ورود به مسجد الحرام و قهرا از ورود به مكه معظمه
نيز مستلزم كسادي بازار مكه بوده، و مع ذلك آيه شريفه اين محذور خيالي را رد نموده
مي فرمايد: اگر از فقر مي ترسيد بدانيد كه به زودي خداي تعالي به فضل خود شما را
بي نياز مي كند."مترجم"5 - و اما استدلال ديگري كه كرده و گفتند: تشريع حج تمتع بر
اساس ترس بوده(كه به نظر نگارنده منظور ترس از رسولخدا ص بوده)و چون امروز رسول خدا
ص نيست تا از او بترسيم ديگر جائي براي تمتع در حج نيست، و اين استدلال در
روايت الدر المنثور از مسلم از عبد الله بن شقيق آمده كه عثمان در پاسخ علي ع گفت:
در آن روزها ما از رسولخدا ص مي ترسيديم، اين بود گفتار عثمان كه نظير آن از
ابن زبير هم روايت شده، و روايت به نقل الدر المنثور اين است كه ابن ابي شيبه و ابن
جرير و ابن منذراز ابن زبير روايت كرده اند كه وقتي به خطبه ايستاد و گفت: ايها
الناس به خدا سوگند تمتع به عمره تا رسيدن حج اين نيست كه شما مي كنيد تمتع وقتي
است كه مردي مسلمان احرام حج ببندد ولي رسيدن دشمن يا عروض كسالت و يا شكستگي
استخوان و يا پيشامدي ديگر نگذاردحج خود را تمام كند، و ايام حج بگذرد، اينجاست كه
مي تواند احرام خود را احرام عمره قراردهد، و پس از انجام اعمال عمره از احرام در
آيد، و تمتع ببرد، تا آنكه سال ديگر حج را باقرباني خود انجام دهد، اين است تمتع به
عمره تا حج(تا آخر حديث). (48) اشكالي كه در اين استدلال هست اين است كه
آيه شريفه مطلق است هم خائف راشامل مي شود، و هم غير خائف را، و خواننده عزيز توجه
فرمود كه جمله اي كه دلالت داردبر تشريع حكم تمتع جمله: "ذلك لمن لم يكن اهله حاضري
المسجد الحرام..."است، نه جمله:

"فمن تمتع بالعمرة الي الحج..."، تا در معناي آن قيد ترس را هم از پيش خود اضافه
نموده بگويند: يعني هر كس از ترس، حج خود را مبدل به عمره كرد، قرباني كند و معلوم
است كه جمله اول ميان اهل مكه و ساير مسلمانان فرق گذاشته، و حج تمتع را مخصوص ساير
مسلمانان دانسته، و سخني از فرق ميان خائف و غير خائف به ميان نياورده.

علاوه بر اينكه تمامي روايات تصريح دارد بر اينكه رسول خدا ص حج خود را بصورت
تمتع آورد، و دو احرام بست يكي براي عمره و ديگري براي حج.

6 - و اما اين استدلال كه گفته اند: تمتع مختص به اصحاب رسول خدا ص بوده و شامل
حال ساير مسلمين نيست(نقل از دو روايت الدر المنثور از ابي ذر)، اگرمنظور از آن،
همان استدلال عثمان و ابن زبير باشد كه جوابش را داديم، و اگر مراد اين باشد كه حكم
تمتع خاص اصحاب رسول خدا ص است، و شامل ديگران نمي شود،سخني است باطل به دليل اينكه
آيه شريفه مطلق است و مي فرمايد: (اين حكم براي هر كسي است كه اهل مسجد الحرام
نباشد...)چه صحابي و چه غير صحابي.

علاوه بر اينكه اگر حكم تمتع مخصوص اصحاب رسولخدا ص و ياران آن جناب بود چرا عمر
و عثمان و ابن زبير و ابي موسي و معاويه(و به روايتي ابي بكر)آنرا ترك كردند با
اينكه از صحابه آن جناب بودند.




| شناسه مطلب: 76686