بخش 2
بخش دوم آثار اجتماعی حج 1ـ حج ، تراکم قوای متکثّره در نقطه واحده است دعوت به حج ، دعوت به توحید قواست حج ، سیر ارتقای انسان به سوی عالم بالاست جاذبیّت کعبه ، خارق#160;العاده است چه عاشقانه به دور کعبه می#160;چرخند گرایش مردم به کعبه ، یک گرایش عادی نیست چرا باید پاسداران معنویّت در وادی غیر ذی#160;زرع اقامت کنند ؟ چه سرمایه بزرگی ، به مسلمانان اعطا شده است ! 2ـ کعبه ، ضامن بقای جامعه بشری است 3ـ کعبه ، پناهگاه جامعه انسانی و خانه امن بشر است تعطیل حج و از هم پاشیدن جامعه آدمیان پیش#160;بینی روایات درباره متروکیّت کعبه و آثار شوم آن 4ـ حجّ ، حقّ واجب خدا بر انسان است تعبیر خاصّ قرآن در موضوع حج منعم حقیقی خداست و شکرش واجب عقلی است دعوت به حج ، منّت#160;گذاری خدا بر انسان است زیارت کعبه ، چه تجارت پرسودی است گوشه#160;ای از برکات اعجاب#160;انگیز حج از لسان روایات به محض نیّت حج ، باب رحمت مفتوح می#160;شود حجّاج از نظر بهره برابر نیستند علّت اختلاف در بهره چیست ؟ حج ،
27 |
بخش دوم
آثار اجتماعي حج
1ـ حج ، تراكم قواي متكثّره در نقطه واحده است .
2ـ كعبه ، ضامن بقاي جامعه بشري است .
3ـ كعبه ، پناهگاه جامعه انساني و خانه امن بشر است .
4ـ حج ، حقّ واجب خدا بر انسان است .
5ـ حج ، مايه قوّت دين است .
6ـ كعبه ، عَلم و نشانه اسلام است .
7ـ حج ، نابودكننده فقر و عصيان اجتماعي است .
8ـ تعطيل حج ، مستلزم تسلط كفار بر مسلمين است .
9ـ هيچ عمل صالحي جاي حج را نمي گيرد .
10ـ آثار درخشان حج در جوامع مسلمانان ، كجاست ؟
29 |
آثار اجتماعي حج
1ـ حج ، تراكم قواي متكثّره در نقطه واحده است
{ وَاَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالا وَعَلي كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي اَيّام مَعْلُومات } ( 1 ) .
« مردم را دعوت عمومي به حج كن تا پياده و سواره بر مركب هاي لاغر از هر راه دوري به سوي تو بيايند ، تا شاهد منافع گوناگون خويش در اين برنامه حيات بخش باشند ، و در ايام معيّني نام خدا را ببرند . »
كلمه منافع ، شامل انواع خيرات و مصالح ، از مادّي و معنوي و دنيايي و آخرتي است و نشان مي دهد كه اجتماع عظيم امم و اقوام اسلامي در مجمع واحد ، مانند دريايي است كه از به هم پيوستن نهرها و رودهاي بزرگ و كوچك ، به وجود آمده باشد .
در نتيجه اتّحاد افكار و ائتلاف قلوب كه مولود وحدت عقيده و توحيد در عمل است ، همه يك خدا را مي پرستند ؛ امّت يك پيغمبرند ؛ معتقد به يك كتابند ؛ همه در صف واحد رو به يك قبله مي ايستند و دوش به دوش هم ، بر گرد يك مركز مي چرخند و همه ، يك برنامه و يك مسير و يك هدف دارند .
اين چنين وحدت در فكر و عمل ، به طور قطع جمعيت ها را فشرده و متراكم مي سازد و نيرويي شكننده و قهّار توليد مي كند كه كوه ها را از جا مي كند و كوبنده ترين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 27 و28
30 |
قدرت هاي مخالف را از پا در مي آورد و هر نقشه خائنانه اي را نقش بر آب مي سازد و با اجراي قوانين متقن آسماني و تحكيم مباني عدل اجتماعي ، يك زندگي سراسر سعادت و رضايت ، توأم با عزّت و سيادت جهاني ، به وجود مي آورد .
غرض ز انجمن و اجتماع ، جمع قواست * * * چرا كه قطره چو شد متّصل به هم ، درياست
ز قطره هيچ نيايد ، ولي چو دريا گشت * * * محيط گردد و از وي نهنگ خواهد خاست
ز فرد فرد ، محال است كارهاي بزرگ * * * ولي ز جمع ، توان خواست هر چه خواهي خواست
بي ترديد تنها وسيله براي حلّ مشكلات زندگي ، تعاون اجتماعي است ؛ و تنها راه براي ايجاد تعاون ، حس تفاهم ميان افراد و اقوام است و عالي ترين عامل حسن تفاهم ، تعاليم حقّه ديني است كه تمام فاصله ها را از بين مي برد و دل ها را به هم نزديك مي كند و شرق و غرب را به هم مي پيوندد و سياه و سفيد ، عرب و عجم ، ترك و هندو ، همه را با هم برادر و همدرد و شريك غم مي گرداند و مي گويد :
« اَيُّهَا النّاسُ ، اِنَّ رَبَّكُمْ واحِدٌ ، وَاِنَّ اَباكُمْ واحدٌ ، كُلُّكُمْ لاِدَمَ ، وَآدَمُ مِنْ تُراب { اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ اَتقيكُمْ } ( 1 ) وَلَيْسَ لِعَرَبيّ عَلي عَجَميّ فَضْلٌ اِلاّ بِالتَّقْوي » ( 2 ) .
« مردم ! پروردگار همه شما يكي است و پدر همه شما ( آدميان ) يكي . همه از آدميد و آدم ، از خاك است . به حقيقت ، هر كه در ميان شما باتقواتر است ، او در پيشگاه خدا گرامي تر است . عرب را بر عجم فضيلتي نيست ، مگر به ملاك تقوا . »
و مي گويد :
« اَلْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ تَتَكافَؤُدِمائُهُمْ وَهُمْ يَدٌ عَلي مَنْ سِواهُمْ يَسْعي بِذِمَّتِهِمْ اَدْناهُمْ » ( 3 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حجرات : 13
2 . از خطبه رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در حجة الوداع در عرفات ، تحف العقول ، ص 29 .
3 . سفينة البحار ، جلد 1 ، ص 392 . از خطبه رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در مني در حجة الوداع .
31 |
« اهل ايمان ، با هم برادرند . خون هاي آنها ارزش مساوي دارند . همه با هم در حكم يك دست و قدرت واحدي در مقابل بيگانه اند . پيمان كوچك ترين فردشان از نظر ارزش و احترام ، در حكم پيمان عموم مسلمين است و وفاي به آن پيمان بر همگي لازم است . »
دعوت به حج ، دعوت به توحيد قواست
آري ، قرآن مي فرمايد : اي پيغمبر ( ابراهيم ( عليه السلام ) ) اعلان دعوت حج كن ، تا بيايند و كانون وحدت و اتّحاد اسلامي را ، در خانه توحيد ببينند و آشكارا تمركز قواي متكثّر و تراكم نيروهاي پراكنده را در نقطه اي واحد ، در اثر يك دعوت آسماني ، از نزديك مشاهده كنند .
{ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم } ( 1 )
بيايند تا آثار شگرف و اعجازآميز برنامه حج ، مشهودشان شود و باور كنند كه چه منافع سرشار و بهره هاي عظيمي در جهات و جوانب مختلف زندگي ، از طهارت روح و تهذيب اخلاق و تنظيم امور اقتصاد و سياست و تحكيم اساس سيادت در سطح وسيع جهاني ، بر اثر اجتماع و اتّحاد و طواف بر محور « الله » نصيبشان مي شود .
حج ، سير ارتقاي انسان به سوي عالم بالاست
همچنين ببينند كه از نظر سير و سلوك باطني و تقرّب به عالم قدس ربوبي ، چه منافع عالي تري عايد انسان مي شود .
نور هدايت الهي ، بر دل هاي مستعدّ و قابل مي تابد و آنها را از خاكدان طبيعت ، بالا مي كشد و منقطع از شواغل مادّي مي سازد و اهليّت انس با خدا و دلبستگي به خدا ، در آدمي پديد مي آيد و با بيرون آمدن از لباس و گفتن لبّيك و چرخيدن بر گرد بيت و كشتن قرباني و ديگر اعمال ، سير تكاملي نفس و عروج روحاني قلب را نشان مي دهد .
خدا مي داند ، چه دل هاي از خدا رميده اي ، در اين بقعه مبارك ، با خدا مأنوس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 28
32 |
شده اند و چه گمراهاني ، از بركت اين بيت شريف به راه آمده اند و انسان هاي صالح بهشتي شده اند و چه جان هاي آلوده و سياهي ، در اين جا پاك و منوّر گرديده اند . ولذا خدا ، در توصيف اين خانه مي فرمايد :
{ مُبارَكاً وَهُدَيً لِلْعالَمِينَ } . ( 1 )
« موجب بركت و هدايت جهانيان است . »
جاذبيّت كعبه ، خارق العاده است
در آيه مورد بحث ، چنان كه ملاحظه مي فرماييد ، جمله { يَأْتُوكَ رِجالا وَعَلي كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق } ( 2 ) ، جواب است براي جمله { وأَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ } ( 3 ) ، و اين ، مي فهماند كه آن اِعلام آسماني و نداي الهي كه به امر خدا ، از حلقوم حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در عالم پخش شد و سپس ، آن دعوت با بعثت حضرت خاتم النبيّين ( صلّي الله عليه وآله ) تجديد و مؤكّد شد ، آن چنان اثر گذاشت و كشش و جذبه اي خارق العاده در كعبه نهاد كه با خاصيّت مغناطيسي عجيبي ، از اقطار و اكناف عالم ، مادّه هاي قابل و مستعد را به سوي خود جذب مي كند . ( 4 )
موسم حج كه مي شود ، جنبش و اهتزازي عجيب ، در زواياي مختلف عالم ، به وجود مي آيد و سيل جمعيت ، به سوي كعبه سرازير مي شود . مردم از راه هاي هوايي و دريايي و خشكي { يَأْتُوكَ رِجالا وَعَلي كُلِّ ضامِر يَأتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق } ( 5 ) ، سواره و پياده و چه بسا با مركب هاي ضعيف و لاغر و ناتوان ، حتّي از نقاط واقع در درّه هاي عميق و كوهستان ، رو به مكّه مي آورند ؛ در حالي كه نه تهديدي در كار است و نه تطميعي . نه تبليغي مي شوند و نه عوامل محرّك ديگري مي بينند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران : 96
2 . حج : 27
3 . همان .
4 . البته منظور اين نيست كه تمام مكه رفته ها صالح و داراي اهليّت اند ، زيرا آلودگان و نااهلان نيز به مكه مي روند و برمي گردند . مهمانهاي ناخوانده هم در عالم بسيارند .
5 . حج : 27
33 |
آنها با تمام موانع و مشكلاتي كه سر راهشان ايجاد مي شود ، از پاي نمي نشينند و عاشقانه پيش مي روند و همه گونه مشقّات و مصايب را متحمّل مي شوند تا خود را به پاي ديوار كعبه برسانند . همين كه چشمشان ، به خانه معبودشان افتاد ، همان جا به خاك مي افتند و تمام سختي ها را فراموش مي كنند و با سوز دل مي گويند :
« يا رَبَّ الْبَيْتِ ، اَلْبَيْتُ بَيْتُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ » .
آمدم بر درگهت اينك به صد فرياد و آه * * * از بزرگان عفو باشد ، وز فرودستان گناه
چه عاشقانه به دور كعبه مي چرخند
اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ، در توصيف ازدحام پراشتياق حجّاج ، در حال طواف ، مي فرمايد :
« يَرِدُونَهُ وُرُودَ الاَْنْعامِ ، وَيَأْلِهُونَ اِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمامِ » . ( 1 )
ديده ايد ، حيوانات تشنه وقتي به آب مي رسند ، چه سان با عجله مي روند و يكديگر را عقب مي زنند ، همچنين حجّاج و زائران بيت مكرّم ، آنچنان آتش شوق كعبه از ديدن آن ، در دل هايشان مشتعل مي شود كه گويي عقل و هوش از سرشان مي پرد و همچون شترانِ عطشانِ به آب رسيده اي ، با بي تابي و التهاب عجيب پيش مي روند و يكديگر را عقب مي زنند ، و مانند كبوتراني كه به سوي بچّه و آشيانه بال و پر زنان و شتابان مي روند ، اين دلباختگان نيز ، با قلبي مشتاق و روحي موّاج از شور و هيجان ، رو به سوي خانه معبود مي دوند .
گرايش مردم به كعبه ، يك گرايش عادي نيست
تأمّل در آيه شريفه { وأَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ } ( 2 ) و گفتار اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) و ديدن وضع گرايش مردم به كعبه در موسم حج ، اين حقيقت را بر انسان روشن مي كند كه به طور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه ، خطبه اول ، فصل آخر ( منها فِي ذكر الحجج ) .
2 . حج : 27
34 |
حتم ، اين گرايش به كعبه در انسان ، به شرط سلامت فطرت ، يك گرايش عادي و معمولي نيست . اين ، يك مجذوبيّت خارق العاده و مستند به جعل و قرارداد الهي است ، و رمزش ، همان رمز گرايش و مجذوبيّت مردم به اهل بيت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) است كه نتيجه دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و اجابت حضرت حق است . حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) دعا كرد :
{ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ } . ( 1 )
« خدايا : دل هاي گروهي از مردم را متوجه آنها ساز . »
بعد از اين كه ابراهيم ( عليه السلام ) ، به امر خدا ، همسرش هاجر و كودك شيرخوارش اسماعيل را ، به بيابان خشك و سوزان حجاز آورد و بنا شد كه آنها را در آن صحرا تنها بگذارد و برگردد ، دست به دعا برداشت و مناجات كرد :
{ رَبَّنا اِنّي اَسْكَنْتُ مِنْ ذُرّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ ، رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلوةَ فَاجْعَلْ أَفئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي اِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ } . ( 2 )
« پروردگارا ! من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بي آب و گياهي ، در كنار خانه اي كه حرم توست ، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند . تو دل هاي گروهي از مردم را متوجّه آنها ساز ، و از ثمرات به آنها روزي ده . باشد كه آنان شكر تو را به جاي آورند . »
چرا بايد پاسداران معنويّت در وادي غير ذي زرع اقامت كنند ؟
ما چه مي دانيم چه مصالحي در كار است ؟ و چرا بايد ذريّه ابراهيم ( عليه السلام ) به حكم خدا ، در بيابان غير ذي زرع و صحراي دور از مظاهر دنيا ، مسكن گزينند ؟ آيا براي اين نيست كه آنان ، پاسداران معنويّت و روحانيّت جامعه انسان و نگاه دارنده نماز و ذكر خدا و رمز عبوديّت در عالمند ؟ از اين رو بايد محيط زندگي شان ، دور از تجمّل و منظره هاي غفلت آور دنيايي باشد ، تا بتوانند ياد خدا و آخرت را در دل ها زنده نگه دارند ، { رَبَّنا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابراهيم : 37
2 . همان .
35 |
لِيُقِيمُوا الصَّلوةَ } . ( 1 )
بنابراين بايد ذرّيّه ابراهيم ( عليه السلام ) و رهبران معنوي ، در وادي غير ذي زرع و محيط عاري از تجمّلات و تلذّذات مادّي باشند ، و به جاي همه چيز ، مجاورت بيت محرّم و مؤانست با خدا را برگزينند و فكر و ذكرشان خدا و همه چيز و همه كسشان ، خدا باشد .
اين چنين كه شدند ، قهراً دل هاي بشري ـ كه به حكم اصل فطرت ، گرايش به معبود دارند و مجذوب خالقند ـ به سوي خانه معبود و پاسداران آن ، متمايل مي شوند و رو به آن سو به حركت در مي آيند ، و نه تنها از نثار ثمرات مادّي و اموال دنيوي ، در اين راه مضايقه نمي كنند ، بلكه ميوه دل ها و ثمرات قلوب خود را ، از عواطف و احساسات پاك و محبّت ها و مودّت هاي صادقانه و بااخلاص ، نثار خانه معبود و مَقْدم ذريّه ابراهيم ( عليه السلام ) مي كنند كه فرد اجلاي آن ذريّه محبوب ، وجود اقدس حضرت ختمي مرتبت ( صلّي الله عليه وآله ) و اهل بيت اطهار ( عليهم السلام ) است ، و سرازير شدن سيل عواطف و احساسات مردم عارف ، به سوي آن خاندان پاك ، به عيان مشهود و روشن تر از آفتاب آسمان است .
چه سرمايه بزرگي ، به مسلمانان اعطا شده است !
منظور از مطالب گذشته اين بود كه گرايش و مجذوبيّت انسان ها به خانه خدا و مركز توحيد ، بدون اين كه محتاج به عامل محرّكي باشند ، از يك طرف ، و آن اجتماع بزرگ امّت اسلامي ، در زمان و مكان واحد ، براي انجام يك سلسله اعمال عبادي مشترك كه در ايجاد تفاهم و اتّحاد افكار و ائتلاف قلوب فوق العاده الهام بخش و مؤثّر است ، از طرف ديگر ، يك سرمايه عظيم آسماني است كه از طرف خداوند منّان ، به مسلمانان اعطا شده است كه اگر به هوش باشند و آن چنان كه شايسته است به انجام رسانند ، عالي ترين منافع انساني از ملكات فاضله اخلاقي و قدرت مبارزه با بيگانگان و فداكاري در راه ريشه كن ساختن دستگاه هاي ضدّ خدا ، و به وجود آوردن يك زندگي سراسر سعادت توأم با معنويّت و طهارت ، در دنيا و عقبي ، عايدشان خواهد شد . اين نمونه اي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابراهيم : 37
36 |
منافع حج است كه آيه شريفه مي فرمايد :
{ وَاَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ . . . لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ } ( 1 ) .
« مردم را دعوت عمومي به حج كن تا بيايند . . . و شاهد منافع گوناگون خويش در اين برنامه حيات بخش باشند . »
2ـ كعبه ، ضامن بقاي جامعه بشري است
{ جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلائِدَ ، ذلِكَ لِتَعْلَمُوا اَنَّ اللهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّمواتِ وَما فِي الاَْرْضِ وَاَنَّ اللهَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ } . ( 2 )
« خداوند ، كعبه ـ بيت الحرام ـ را وسيله اي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داد ، و ماه حرام ، و قرباني هاي بي نشان ، و قرباني هاي نشان دار را . اين گونه احكام ( حساب شده و دقيق ) ، به خاطر آن است كه بدانيد خداوند ، آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، مي داند ، و خدا به هر چيزي داناست . »
كعبه ، در اين آيه مباركه ، به { الْبَيْتَ الْحَرامَ } ( خانه محترم ) توصيف شده و با صفت { قِياماً لِلنّاسِ } ( وسيله برپا بودن مردم ) معرّفي گرديده ، و ماه ذيحجّه به ، { الشَّهْرَ الْحَرامَ } ( ماه محترم ) متّصف شده ، و هَدْي و قَلائد ( قرباني و تقليد ، تقليد يعني آويختن چيزي به گردن حيوان ، از گاو و گوسفند و شتر ، تا نشانه انتخاب آن حيوان براي قرباني باشد ) علامت احترام و تجليل از آن خانه به حساب آمده و همه اينها ، وسيله بقا و صيانت انسان ها از تباهي و فساد ، نشان داده شده است . از اين رو از تمام اين اوصاف و عناوين ، اين مطلب استفاده مي شود كه علّت و سبب و ملاك قيام بودن آن خانه و تكيه گاه بودنش براي حيات و بقاي مردم ، همانا حرمت و جلالت و قداستي است كه در نظر عموم مردم دارد . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 27 و28
2 . مائده : 97
3 . الميزان ، جلد 6 ، ص 151 .
37 |
هر چه كه محبوبِ عمومي شد ، وسيله اتّحاد اجتماعي خواهد بود ؛ و اتّحاد اجتماعي نيز خلاّق سعادت دو جهاني خواهد شد .
آري ، كعبه خانه اي است كه مورد تقديس و احترام همگاني است ؛ مركزي است كه قبله است و تمام مسلمانان از تمام نقاط جهان به هنگام نماز و عرض بندگي به پيشگاه خدا ، رو به سوي آن مي ايستند ، و ذبايح خود را از گاو و گوسفند و شتر ، وقتي پاك و حلال مي دانند كه رو به سمت كعبه ، سر بريده شوند . مردگان خود را ، به سمت كعبه ، در ميان قبر مي خوابانند . حالات شريفه و اعمال صالحه خود را ، از هر قبيل كه باشد ، وقتي در درجه كمال فضيلت مي شناسند كه در حال مواجهه با سمت كعبه انجام شود ، و آن چنان قداست و حرمت ، براي كعبه قائلند كه در دورترين نقاط عالم و در مخفي ترين مكان ها هم كه باشند ، به هنگام قضاي حاجت مراقبند ، رو به سمت كعبه يا پشت به سمت كعبه نباشند و استقبال و استدبار كعبه را در آن حال حرام مي دانند ( شيعه در اين مسأله متّفقند ) ، و در كار تجليل و تقديس و احترام از آن خانه ، تا حدّ قرباني دادن و فداكاري كردن و از نفايس و اموال خود گذشتن پيش مي روند .
حال ، يك چنين نقطه اي كه بيت حرام و خانه محترم به احترام عمومي است ، وقتي هدف مشترك واقع شد و محور فعّاليّت همگاني قرار گرفت ، بدون ترديد ، عامل ابقاي امّت و جامع شمل جمعيت خواهد بود و مرجع و پناهگاه ستمديدگان و خانه امن ترسيدگان خواهد شد .
بديهي است كه اين همه آثار حياتي ، معلول همان حرمت و قداستي است كه خدا ، در آن خانه جعل فرموده و آن را به طور خارق العاده و اعجازآميز ، محبوب و محترم ساخته و دل ها را به سوي آن متمايل گردانيده است .
{ ذلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّمواتِ وَما فِي الاَْرضِ } ( 1 ) .
اين حرمت و محبوبيّت و اين تجليل و تقديس همگاني كه سرچشمه حيات سراسر سعادت جامعه انسان است ، دليل روشني بر وجود مدبّري عليم و حكيم است كه عالِم به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مائده : 97
38 |
جميع مصالح و نيازمندي هاي انسان در زندگي فردي و اجتماعي است .
او مي داند كه جامعه بشر ، نياز به مركز و مرجع واحدي دارد كه مورد احترام و محبوب جهاني باشد . خانه اميد بشر و مأمن انسان باشد تا همه در آن جا جمع شوند و دل به دل و دست در دست هم ، با نيروي شگرف اتّحاد ، گره از جميع مشكلات بگشايند و راه زندگي را با سعادت و سلامت بپيمايند ؛ و لذا كعبه را چنين محلّي قرار داده و در آن ، جعل حرمت و محبوبيّت فرموده است .
همين امر ، كافي است كه ما را به علم و تدبير حكيمانه اش ، متوجّه سازد و بفهماند كه علم خدا ، محيط به تمام ذرّات كائنات است و همه چيز روي حساب دقيق ، براي هدف و غايت مخصوصي به وجود آمده و بر اساس حكمت و مصلحتي در جريان است .
{ وَاَنَّ اللهَ بِكُلِّ شَيْء عَليم } ( 1 ) .
3ـ كعبه ، پناهگاه جامعه انساني و خانه امن بشر است
{ وَاِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَاَمْناً } . ( 2 )
« و به خاطر بياوريد هنگامي را كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براي مردم قرار داديم . »
بي ترديد ، جامعه بشر به هنگام بروز اختلاف و پيش آمدن تعدّيات ، نياز به يك مرجع و ملجأ بين المللي دارد كه مورد احترام عمومي باشد و همه ، خود را موظّف به خضوع و تسليم در برابر آن بدانند ، تا اگر فرد يا ملّت ستمديده اي ، به آن جا پناهنده شد ، تمام ملل به حمايت او برخيزند و براي حفظ حرمت آن مرجع ، داد او را از ظالم بگيرند و ظالم را سر جايش بنشانند .
جامعه انسان ها ، يك خانه امن ، و امان خانه جهاني لازم دارد تا وقتي انسان ترسيده ، و يا قوم وحشت زده اي ، خود را به آستان آن مأمن رسانيد و فرياد استمداد كشيد ، از همه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مائده : 97
2 . بقره : 125
39 |
جا به فرياد او جواب لبّيك بگويند و به او امان دهند و موجبات ترس و وحشتش را برطرف كنند .
همين نياز است كه بشر متمدن را ، وادار به تشكيل سازمان ملل متحد كرد . حالا تا چه مقدار داراي واقعيت است ، كاري به آن نداريم .
به همين جهت ، در عالم اسلام ، اين نياز حتمي جامعه انسان مورد عنايت واقع شده و حضرت حق عزّوجل ، خانه كعبه را بعد از جعل حرمت و احترام عمومي درباره اش ، مرجع و مأمني جهاني قرار داده و خانه امن مردم معرفي فرموده است ، تا نتيجه آن باشد كه امّت اسلامي ـ كه نهايت درجه احترام و ستايش براي آن خانه قائلند و صبح و شام و در خلال ساعات شبانه روز چندين بار ، رو به كعبه مي ايستند و با انجام ركوع و سجود به سمت آن و تعظيم در برابر آن ، خود را طالب و دوستدار جدّي كعبه و خانه امن بشر و تمام لوازم و مقتضيات آن ، نشان مي دهند ـ در هيچ شرايطي راضي نشوند كه فردي مورد ظلم و ستم واقع شود ، يا كسي با ترس و وحشت و اضطراب زندگي كند .
مسلماً اين چنين ملّتي با جدّ تمام ، حامي مظلومان و امان بخش وحشت زدگان خواهند بود . نه تنها در ميان خودشان هيچ گونه ظلم و ارعاب ، ديده نخواهد شد ، بلكه در سطح سياست جهاني نيز ، به عنوان يك ملت دادرس ، مصلح و بهوجودآورنده امنيّت همه جانبه شناخته خواهند شد پس كاملا صحيح و درست است كه كعبه ، عامل ايجاد و ضامن بقاي صلح و امان جهاني است .
{ جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيتَ الحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ } ( 1 ) ،
{ واِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَاَمْناً } ( 2 ) .
بنابراين ، بي شكّ و ترديد بايد گفت ، حيات بشر وقتي سعيد و داراي خيرات و بركات است كه كعبه ، سرِپا باشد و حج ، با شرايط كاملش انجام شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مائده : 97
2 . بقره : 125
40 |
تعطيل حج و از هم پاشيدن جامعه آدميان
اگر خداي ناخواسته ، روزي كعبه متروك گردد و حج تعطيل شود ، يا صورت ظاهري از حج ، بي مغز و بي روح باقي بماند ، كاخ سعادت جامعه انسان ، فرو مي ريزد و خير و بركت و آسايش ، از زندگي بشر رخت بر مي بندد و ظلم و فساد و ناامني ، عالمگير مي شود .
پيش بيني روايات درباره متروكيّت كعبه و آثار شوم آن
اخبار مَلاحِم ( 1 ) ، در عداد حوادث شومي كه در آخرالزّمان ، عامل گسترش ظلم و ستم بر جوامع بشري مي شود . تعطيل حجّ و متروكيّت بيت را ، نشان مي دهند .
امام صادق ( عليه السلام ) ، ضمن بيان مفصّلي كه درباره وقايع و فتنه هاي قبل از ظهور حضرت وليّ عصر عجّل الله تعالي فرجه الشريف دارند ، مي فرمايند :
« وَرَأَيْتَ بَيْتَ اللهِ قَدْ عُطِّلَ وَيُؤْمَرُ بِتَرْكِهِ » ( 2 ) .
« وقتي ديدي ( خطاب به راوي است ) خانه خدا ، تعطيل گشته و امر به ترك حج مي شود . »
و در آخر روايت مي فرمايد :
« فَكُنْ عَلي حَذَر وَاطْلُبْ إِلَي اللهِ النَّجاةَ وَاعْلَمْ اَنَّ النّاسَ فِي سَخَطِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ . . . » .
حاصل مضمون آن كه :
« در چنين موقعي مردم مشمول غضب خدا شده و استحقاق عذاب پيدا كرده اند . تو پيوسته برحذر باش و تضرّع به درگاه خدا ببر ، تا به هنگام نزول عذاب الهي ، در امان باشي . »
4ـ حجّ ، حقّ واجب خدا بر انسان است
حج حق واجب خدا بر انسان و سپاسگزاري انسان به درگاه ايزد منّان است :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حوادث و وقايع بزرگ .
2 . روضه كافي ، جلد 8 ، ص 37 .
41 |
{ وَللهِِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبِيلا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ } . ( 1 )
« و براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه او كنند ، آن ها كه توانايي رفتن به سوي آن دارند و هر كس كفر ورزد و حج را ترك كند ، به خود زيان رسانده ، خداوند از همه جهانيان بي نياز است . »
تعبير خاصّ قرآن در موضوع حج
عبارت مخصوص و تعبير ويژه اي كه قرآن كريم در امر حج به كار مي برد شايان دقّت است . اين عبارت ، موقعيّت بسيار بزرگ حج را آشكار مي كند . خداوند مي فرمايد :
{ وَللهِِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ } . ( 2 )
زيارت كعبه و اجتماع بر گرد آن خانه ، حقّ خدا بر مردم است .
در واقع ، مگر نه اين كه قضاي وجدان چنين است كه ، هر وليّ نعمت و صاحب انعام و احساني ، بر انسان حق پيدا مي كند و آدمي ، خود را مديون او مي داند و همواره دنبال فرصتي مي گردد تا حقّ او را ادا كند و احسان و انعام او را تا حدّ امكان جبران كند و حدّاقل ، براي عرض تشكّر ، به خانه اش برود و به قدر شايستگي خود هديه اي ببرد ؟
منعم حقيقي خداست و شكرش واجب عقلي است
خداي منّان ، وليّ نعمت آدميان است ؛ آن هم نعمت هاي بي حدّ و حصري كه به شماره و احصا در نمي آيد :
{ وَإِنْ تَعُدّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها } . ( 3 )
« اگر نعمت هاي خدا را بشماريد ، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد . »
{ اَلَمْ تَرَوْا اَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّمواتِ وَما فِي الاَْرْضِ وَاَسْبَغَ عَلَيْكُمْ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران : 97
2 . همان .
3 . ابراهيم : 34
42 |
نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً } . ( 1 )
آيا نديديد ( فكر نكرديد ) كه خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمين است ، مسخّر شما گردانيده و به وفور ، نعمت هاي ظاهر و باطن خود را در اختيار شما قرار داده است ؟
حال ، آيا چنين وليّ نعمت بي همتايي ، اين حق را بر گردن شما انسان ها ندارد كه براي عرض تشكر و سپاسگزاري از آن همه انعام و احسانش ، به خانه اش برويد و هر يك به قدر استعداد خود ، هديه به درگاهش ببريد ؟
ناگفته پيداست كه زيارت بيت و تقديم قرباني ، نه براي اين است كه نفعي عايد خدا شود وبر عزّت و جاه و جلال او بيفزايد : سبحانه وتعالي عمّا يتوهّمه الجاهلون علوّاً كبيراً .
بلكه دعوت به زيارت و آوردن قرباني ، لطف و عنايت ديگري از طرف خداوند منّان درباره انسان است .
دعوت به حج ، منّت گذاري خدا بر انسان است
خلاصه اين كه ، اوّلا : خدا با دعوت انسان به عبادت و به خصوص زيارت بيت مكرّمش ، منّت بر انسان نهاده و او را در رتبه شرف و كرامت انساني اش نگه داشته و از سقوط به عالم حيوان ، مصون فرموده ، و براي اين كه فطرت خواب رفته او را بيدار كند و عاطفه حق شناسي اش را به تحرّك درآورد ، تا با شوق و ميل ، رو به خانه معبود برود ، با عبارت خاصّ { وَللهِِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ } ( 2 ) ، فرمان آسماني خود را صادر فرموده . يعني : تو انسان هستي و فطرتاً حق شناسي . من هم خالق و رازق و منعم علي الاطلاق تو هستم . پس اين حق را بر تو دارم كه به عنوان تشكّر و سپاسگزاري به خانه ام بيايي و قرباني به درگاهم بياوري تا شرف آدمي و كرامت انساني تو محفوظ بماند .
زيارت كعبه ، چه تجارت پرسودي است
ثانياً : رفتن بنده مسكين به درگاه ربّ العالمين ، و بردن يك هديه بي ارزش به آستان اقدسش ، بهانه و وسيله اي مي شود كه به اضعاف مضاعف و فوق حدّ تصوّر ، رحمات و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . لقمان : 20
2 . آل عمران : 97
43 |
بركات آسماني اش را بر او نازل كند و با دست پر از انواع نعم و الطاف الهي از دنيايي و آخرتي ، از حرم مكرّمش برگرداند .
گوشه اي از بركات اعجاب انگيز حج از لسان روايات
براي پي بردن به عظمت خيرات و عطيّاتي كه از طرف حضرت باري تعالي به حجّاج و زوّار بيت ، اعطا مي شود ، لازم است به رواياتي كه در باب فضل حجّ و عمره و ثواب آنها رسيده است ، مراجعه شود .
از باب نمونه به اين روايات توجه فرماييد :
به محض نيّت حج ، باب رحمت مفتوح مي شود
« عَنْ سَعْدِ الاِْسْكافِ قالَ : سَمِعْتُ أباجَعْفَرَ ( عليه السلام ) يَقُولُ : اِنَّ الْحاجَّ اِذا اَخَذَ فِي جِهازِهِ لَمْ يَخْطُ خُطْوَةً فِي شَيْء مِنْ جِهازِهِ اِلاّ كَتَبَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ عَشْرَ حَسَنات وَمَحي عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئات وَرَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجات حَتّي يَفْرُغَ مِنْ جِهازِهِ مَتي ما فَرَغَ . . . » ( 1 )
راوي حديث مي گويد : از امام باقر ( عليه السلام ) شنيدم كه مي فرمود : شخصي كه عازم حج است و به انجام كارهاي مقدّماتي پرداخته است ( در طول مدّت فراهم كردن مقدمات سفر ) ، در هر قدمي كه بر مي دارد و كاري از كارهاي مربوط به حج را انجام مي دهد ، خداي ذوالمنّ والكرم ، ده حسنه برايش مي نويسد و ده سيّئه از او مي آمرزد و ده درجه ( از درجات اخروي ) براي او بالا مي برد ، تا آن ساعتي كه از امور مقدّماتي فارغ گردد و از خانه خارج شود و قدم در راه گذارد و به بهره هاي عالي تر برسد .
حجّاج از نظر بهره برابر نيستند
« قال ابوعبدالله ( عليه السلام ) : اَلْحُجّاجُ يَصْدُرُونَ عَلي ثَلثَةَ اَصْناف ، صِنْفٌ يُعْتَقُ مِنَ النّارِ وَصِنْفٌ يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْم وَلَدَتْهُ اُمُّهُ وَصِنْفٌ يُحْفَظُ فِي اَهْلِهِ وَمالِهِ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، جلد 4 ، ص 254 ، حديث 9
44 |
فَذلِكَ اَدْني ما يَرْجِعُ بِهِ الْحاجُّ » . ( 1 )
حاجيان كه باز مي گردند سه دسته اند : دسته اي از آتش آزاد مي شوند ؛ دسته اي از گناهان خود خارج مي گردند مانند ، روزي كه از مادر تولّد يافته اند ؛ و دسته سوّم با مصونيّت مال و عيال بر مي گردند و اين كم ترين بهره اي است كه عايد شخص حاجّ مي شود .
علّت اختلاف در بهره چيست ؟
واضح است كه سبب اختلاف در بهره و ثواب ، اختلاف در نيّت و تفاوت در مراتب معرفت ربّ البيت و درك لطايف و اسرار عبادت و اثر گرفتن روح از مناسك حج است .
كسي كه با نيّت پاك و فقط براي خدا و جلب رضاي او مي رود ، با انجام هر قسمتي از مناسك حج مي كوشد تا پله اي از پلّه هاي نردبان قرب خدا را بالا رفته و بندي از بندهاي اسارت نفس را از پاي عقل بگشايد تا به حول و قوّه پروردگار ، وقتي بر مي گردد ، دامي از دام هاي شيطان بر سر راهش نباشد و زنجيري از زنجيرهاي دنياي حيله گر و مكّار ، به گردنش نيفتد و به دوزخش نكشاند .
اين آدم از مكّه بر مي گردد ، در حالتي كه بيمه خدايي شده و براي هميشه از آتش نجات يافته است كه فرمود : « صِنْفٌ يُعْتَقُ مِنَ النّارِ » .
اما فرد ديگري مي رود براي اين كه فقط تكليفي از گردنش ساقط شود و ذمّه اش از واجبي از واجبات دين فارغ گردد ، بدون اين كه توجّه به روح عمل داشته و در فكر ازاله رذايل از نفس و تحصيل فضايل قلب باشد . اين آدم به بركت حج ، گناهان گذشته اش آمرزيده مي شود ، امّا چون نفس بدانديشش هنوز از خاصيّت گناه انگيزي تخلّص نيافته است ، بايد شديداً مراقب آينده اش باشد كه مبادا وسوسه هاي شيطان و تسويلات نفس امّاره اش ، بار ديگر آلوده اش كند و به آتشش بكشاند .
ولذا درباره اين دسته فرمود : « صِنْفُ يَخْرُجُ مِن ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوم وَلَدَتْهُ اُمُّه » .
فرد سومي هم مي رود براي اينكه خود را از فشار توبيخ و ملامت مردم برهاند و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 4 ، باب 15 .
45 |
علاوه بر اين كه عنواني بر عنوان هاي اجتماعي اش افزوده مي شود و كلمه حاجّ بر سر اسمش مي آيد ، شايد ضمن سياحت ، تجارتي هم بكند و سود و بهره مادّي هم ببرد ، و نظاير اين دواعي و اغراض كه احياناً در قيافه دواعي ديني هم خودنمايي مي كند ، فراوان است .
به هر حال اين فرد هم ، بي بهره از بركات حج نمي ماند ، منتها بهره او منحصر به فايده دنيوي خواهد بود و آن مصونيّت اهل و عيال و اموال از خطرات است تا از مكه برگردد كه فرمود : وَصِنْفٌ يُحْفَظُ فِي اَهلِهِ وَمالِهِ .
حج ، بازار آخرت است
« قالَ ابوجعفر ( عليه السلام ) : اَلْحَجُّ وَالْعُمْرَةُ سُوقانِ مِنْ اَسْواقِ الاْخِرَةِ اَللاّزِمُ لَهُما مِنْ اَضْيافِ اللهِ تَعالي اِنْ اَبْقاهُ اَبْقاهُ وَلا ذَنْبَ لَهُ وَاِنْ اَماتَهُ اَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ » . ( 1 )
« حجّ و عمره ، دو بازار از بازارهاي آخرتند . واردشونده به آنها ، از ميهمان هاي خداوند متعال است . اگر او را زنده و باقي نگه دارد ، باقي اش نگه مي دارد ، در حالي كه عاري از گناه گشته ، و اگر هم او را بميراند ، داخل بهشتش مي كند . »
حُجّاج ، ميهمانان خدا هستند
« عَنْ أبي عَبْدِاللهِ ( عليه السلام ) قالَ : اَلْحاجُّ وَالْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللهِ . اِنْ سَأَلُوهُ اَعْطاهُمْ وَاِنْ دَعَوْهُ اَجابَهُمْ وَاِنْ شَفَعُوا شَفَّعَهُمْ وَاِنْ سَكَتُوا اِبْتَدأَهُمْ وَيُعَوَّضُونَ بِالدِّرْهَمِ اَلْفَ اَلْفَ دِرْهَم » . ( 2 )
« حاجي و معتمر ( عمره بجاآورنده ) ميهمان خدا هستند . اگر سؤال كنند ( درخواستي نمايند ) ، عطاشان فرمايد و اگر دعا كنند و او را بخوانند ، اجابتشان كند و اگر از كسي شفاعت كنند ، شفاعتشان را بپذيرد و اگر هم سكوت كنند و چيزي نخواهند ، ( ميزبان كريم ) خود ، ابتدا ، بذل عنايت مي فرمايد و در ازاي هر درهم ، هزار هزار درهم عوض مي دهد . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 42 .
2 . همان .
46 |
نگاه به كعبه هم رحمت انگيز است
« عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ ( عليه السلام ) قالَ : مَنْ نَظَرَ اِلَي الْكَعْبَةِ لَمْ يَزَلْ تُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَتُمْحي عَنْهُ سَيِّئَةٌ حَتّي يَنْصَرِفَ بِبَصَرِهِ عَنْها » . ( 1 )
« هر كه به كعبه نگاه كند ( مادام كه چشمش به كعبه است ) ، مرتّب حسنه اي برايش نوشته مي شود و سيّئه اي از او محو مي شود تا ( لحظه اي ) كه چشمش را از كعبه برگرداند » .
و در روايت ديگري است :
« وَقالَ : مَنْ نَظَرَ اِلَي الْكَعْبَةِ كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَمُحِيَتْ عَنْهُ عَشْرُ سَيِّئات » . ( 2 )
« و فرمود : هر كه نظر به كعبه كند ، حسنه اي برايش نوشته مي شود و ده گناه ازاو محومي گردد . »
پيرامون كعبه ، باران رحمت و مغفرت مي بارد
« عَنْ اَبِي عَبْدِالله ( عليه السلام ) قالَ : اِنَّ للهِِ تَعالي حَوْلَ الْكَعْبَةِ عِشْرِينَ وَمِأَةَ رَحْمَةً مِنْها سِتّونَ لِلطّائِفِينَ وَاَرْبَعونَ لِلْمُصَلِّينَ وَعِشْرُونَ لِلنّاظِرِينَ » . ( 3 )
از امام صادق ( عليه السلام ) است كه فرمود : پيوسته خداوند متعال در اطراف كعبه 120 رحمت نازل مي فرمايد . 60 رحمت از آن براي طواف كنندگان است و 40 رحمت براي نمازگزاران و 20 رحمت براي نظركنندگان به كعبه .
چه مبارك عملي است ، طواف خانه حق
« قَدِمَ رَجُلٌ عَلي اَبِي الْحَسَنِ ( عليه السلام ) فَقالَ : قَدِمْتَ حاجّاً ؟ فَقالَ : نَعَمْ فَقالَ : تَدْرِي ما لِلْحاجِّ ؟ قالَ : لا قالَ : مَنْ قَدِمَ حاجّاً وَطافَ بِالْبَيْتِ وَصَلّي رَكْعَتَيْنِ كَتَبَ اللهُ لَهُ سَبْعِينَ اَلْفَ حَسَنَة وَمَحا عَنْهُ سَبْعِينَ اَلْفَ سَيِّئَة وَرَفَعَ لَهُ سَبْعِينَ اَلْفَ دَرَجَة وَشَفَّعَهُ فِي سَبْعِينَ اَلْفَ اَهْلِ بَيْت وَقَضي لَهُ سَبْعِينَ اَلْفَ حاجَة وَكَتَبَ لَهُ عِتْقَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، جلد 4 ، ص 220 ، حديث 4 .
2 . همان ، ذيل حديث 5 .
3 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحجّ ، ص 9 .
47 |
سَبْعِينَ اَلْفَ رَقَبَة قِيمَةُ كُلِّ رَقَبَة عَشَرَةُ آلافِ دِرْهَم » . ( 1 )
« مردي بر امام كاظم ( عليه السلام ) وارد شد . امام از او سؤال كرد : به عزم حج آمده اي ؟ عرض كرد : بله . فرمود : آيا مي داني براي آدم حاجّ چه فضيلتي است ؟ گفت : خير ، فرمود : كسي كه به حج بيايد و بر گرد بيت طواف كند و دو ركعت نماز بجاآورد ، خدا مي نويسد براي او 70 هزار حسنه و محو مي كند از او 70 هزار سيّئه و بالا مي برد براي او 70 هزار درجه و مي پذيرد شفاعت او را درباره 70 هزار خانواده و قضا مي كند براي او 70 هزار حاجت و مي نويسد براي او ثواب آزاد ساختن 70 هزار بنده كه قيمت هر بنده اي 10 هزار درهم باشد . »
البته بايد متوجّه بود كه ترتّب اين همه فضيلت و ثواب بر حج ، مشروط به شرايطي است كه به خواست خدا در مباحث آينده به آن اشاره خواهد شد .
راستي كه تارك حج ، فاقد رمز انسانيّت است
حال كه دانسته شد رفتن به زيارت خانه خدا به عنوان عرض تشكّر و سپاس به آستان اقدس حضرت حق ، وليّ نعمت مطلق ، شرط ادب آدمي و مقتضاي انسانيّت انسان و مميّز او از حيوان است ، بايد متذكّر شد كه علاوه بر اين ، وسيله اي براي جلب عنايات بي پايان پروردگار و به دست آوردن خيرات و بركات دنيايي و عقبايي است كه از شدّت عظمت و كثرت ، موجب اعجاب و حيرت مي شود .
بنابراين ، تا چه اندازه دوري از انسانيت و آدميت ، بلكه بي شرمي و وقاحت است كه نه تنها آدمي خود را موظّف به زيارت وليّ نعمت و عرض سپاس به آستان او نداند ، بلكه وقتي هم كه او دعوتش كند ، اعتنايي نكند و دعوتش را به چيزي نگيرد . راستي كه اين وقاحت ، منبعث از كفر دروني آدمي است . قرآن كريم نيز از اين سوء ادب و بي مبالاتي ، تعبير به كفر فرموده :
{ وَمَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ } . ( 2 )
« هركس كفر بورزد ( و از انجام حج سر باز زند ) ، به طور مسلّم ، خدا بي نياز از جهانيان است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 129 .
2 . آل عمران : 97
48 |
نرفتن مردم به زيارت كعبه ، زياني به خدا نمي زند ، چرا كه خدا احتياج به كسي ندارد ، بلكه اين ، خسران و زيان فوق العاده بزرگ و هلاكت باري است كه دامن مردم را مي گيرد و محروم از سعادتشان مي سازد .
گر جمله كائنات كافر گردند * * * بر دامن كبرياش ننشيند گرد
كفر تارك حج به چه معني است ؟
بايد دانسته شود كه كفر ، در قرآن كريم و روايات ، اقسام يا مراتب مختلف دارد . يك قسم يا يك مرتبه اش كفر به فروع است كه به معني ترك واجبات و ارتكاب محرّمات است .
اين قسم از كفر موجب خلود در جهنّم نيست ، مگر اينكه كاشف از بي اعتقادي نسبت به اصلي از اصول عقايد شود كه در اين صورت ، كفر ، به معني الحاد و جُحود خواهد بود و مستوجب خلود در جهنّم خواهد شد .
در « وافي » نقل مي كند كه راوي ، از امام كاظم ( عليه السلام ) ، درباره كفر تارك حج سؤال كرد .
« قالَ : قُلْتُ : فَمَنْ لَمْ يَحُجَّ مِنّا فَقَدْ كَفَرَ ؟ قالَ : لا وَلكِنْ مَنْ قالَ لَيْسَ هذا هكذا فَقَدْ كَفَرَ » . ( 1 )
« مي گويد : گفتم : پس ( بنا بر فرموده خدا و من كفر فانّ الله غنيّ عن العالمين ) اگر كسي از ما ، حج نرود كافر شده است ؟ فرمود : نه ؛ ولكن كسي كه بگويد اين ، چنين نيست ( يعني بگويد حج واجب نيست و منكر وجوبش بشود ) ، كافر شده است . »
فيض ، رحمة الله عليه ، در بيان روايت مي فرمايد : « إنّما لم يكفر تارك الحجّ لأنّ الكفر راجع إلي الاعتقاد دون العمل فقوله تعالي ومن كفر ، أي ومن لم يعتقد فرضه أو لم يبال بتركه فإنّ عدم المبالاة يرجع إلي عدم الاعتقاد » :
اين كه تارك حج ، كافر ( به معني معهود ) نيست ، براي اين است كه كفر ( به معني انكار و اِلحاد ) درباره اعتقاد است نه عمل . پس فرموده خداي تعالي : { ومَنْ كَفَرَ } ، يعني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 47 ، باب 17 .
49 |
كسي كه معتقد به وجوب حج نباشد يا نسبت به تركش بي مبالات باشد ( هيچ گونه ترسي از ترك حج نداشته باشد ) كافر است ؛ زيرا مسلّم است كه بي پروايي و بي مبالاتي ، ريشه از بي اعتقادي مي گيرد ( و اين كفر است ) .
و همچنين مرحوم فيض در بيان روايتي كه مي فرمايد : كسي كه بدون عذر ، تارك حج باشد و بميرد ، يهودي يا نصراني مرده است ، مي گويد :
« وإنّما يموت يهوديّاً أو نصرانيّاً لأنّه لو اعتقدها لأتي بها مع عدم المانع والاستطاعة وتوقّع الفوت بالموت » . ( 1 )
چرا تارك حج ، يهودي يا نصراني مي ميرد ؟ براي اين كه اگر معتقد به وجوبش بود ، با وجود استطاعت و نبودن مانع و احتمال فرا رسيدن مرگ و از دست رفتن فرصت حج ، مسلّماً مسامحه در انجامش نمي كرد و اقدام به اتيانش مي نمود . يعني سهل انگاري و بي اعتنايي در امر حج ، با آن همه جدّ و تأكيد خدا ، كشف از بي اعتقادي نسبت به وجوبش مي كند و بنابراين يهودي يا نصراني مي ميرد .
تارك حج ، روز قيامت در صف يهود يا نصاري محشور مي شود
پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ضمن وصايايي كه به اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) دارند ، مي فرمايند :
« يا عَليُّ تارِكُ الْحَجِّ وَهُوَ مُسْتَطِيعٌ كافِرٌ ، قالَ الله تَبارَكَ وَتَعالي { وَللهِِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبِيلا وَمَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنيٌّ عَنِ العالَمِينَ } .
يا عَلِيُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتّي يَموتَ بَعَثَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَة يَهُودِيّاً اَوْ نَصْرانِيّاً » . ( 2 )
يا علي ، ترك كننده حج با وجود استطاعت ، كافر است . خدا فرموده است : « و براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه او كنند ، آنها كه توانايي رفتن به سوي آن دارند ، و هر كس كفر ورزد و حج را ترك كند ، به خود زيان رسانده است . خداوند از همه جهانيان بي نياز است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 48 .
2 . من لا يحضره الفقيه چاپ قديم ، آخر كتاب باب النوادر .
50 |
يا علي ، هر كه حج را تأخير اندازد تا بميرد ، خدا در روز قيامت ، او را يهودي يا نصراني بر مي انگيزد ( با يهود و نصاري محشورش مي گرداند . )
تارك حج در قيامت ، نابينا خواهد بود
« قالَ : سَأَلْتُ اَبَالْحَسَنَ ( عليه السلام ) عَنْ قَوْلِ الله تَعالي وَمَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمي فَهُوَ فِي الاْخِرَةِ اَعْمي وَاَضَلُّ سَبِيلا ، فَقالَ : نَزَلَتْ فِيمَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَجَّةَ الاِسْلامِ وَعِنْدَهُ ما يَحُجُّ بِهِ فَقالَ اَلْعامَ اَحُجُّ اَلْعامَ اَحُجُّ حَتّي يَمُوتَ قَبْلَ اَنْ يَحُجَّ » . ( 1 )
راوي مي گويد : از امام ( عليه السلام ) سؤال كردم از آيه شريفه { وَمَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمي تا آخر آيه } يعني هر كه در اين دنيا نابينا باشد در آخرت نيز نابينا خواهد بود و گمراه تر ( مقصود راوي اين بوده كه آن نابينايي در دنيا كه مستوجب نابينايي در آخرت است ، كدام است ) . امام فرمود : اين آيه درباره كسي نازل شده است كه حجّ واجب و حَجّة الاسلام را با داشتن مال و استطاعت تأخير بيندازد و بگويد امسال حج مي روم و امسال حج مي روم ( چندان امسال و امسال كند ) ، تا بميرد پيش از آن كه حج بجا آورد ( اين آدم است كه هم در دنيا كور است و هم در آخرت كور است . )
5ـ حج ، مايه قوّت دين است
« فَرَضَ اللهُ . . . وَالْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدِّينِ » . ( 2 )
« و حج را ( خدا واجب كرده ) تا موجب قوّت دين باشد . »
بديهي است ، هر بنيه و سازماني كه به اقتضاي طبيعت اين عالم ، بر اثر عوامل مُضعف ، رو به ضعف و سستي برود ، احتياج به عامل تقويت دارد تا ضعف آن را جبران كند و به حال اوّلش برگرداند . دين هم كه سرمايه سعادت دو جهاني انسان است ، بر اثر تبليغات سوء بيگانگان از خارج ، و طغيان تمايلات و شهوات از داخل و فراهم بودن زمينه براي اجراي هوس ها و تمنّيات نفس ، از طريق مؤسّسات دعوت كننده به گناه ، قهراً
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . من لا يحضره الفقيه ، كتاب الحج ، باب تسويف الحج .
2 . نهج البلاغه ، باب الحكم والمواعظ ، حكمت 244 .
51 |
قدرت معنوي اش در وجود انسان و جامعه مسلمانان ، رو به ضعف و كاهش مي گذارد و زير پرده هايي از غفلت و انهماك در دنيا ، مشرف به زوال و نابودي مي شود ، و نزديك مي گردد كه به كلّي ، سرمايه حيات از دست مسلمين برود و به هلاك ابدي مبتلا شوند .
اما ناگهان نسيم لطف و عنايت ميوزد ، و نداي { للهِِ عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيْتِ } ، ( 1 ) پرده گوش ها را مي نوازد و تكان در دل ها مي افكند و كاروان هاي حج ، با جنب و جوشي چشمگير ، از تمام بلاد مسلمين به راه مي افتند .
بار ديگر ، امّ القري ، همچون مادري مهربان ، فرزندان دورافتاده خود را به دامن مي گيرد و در آغوش پرمهر خود مي فشارد و در ظرف چند روز محدود ، خاطرات روح افزاي عبوديّت و بندگي و خدادوستي را ، با نشان دادن صحنه هاي زنده و حسّاس آن ، در دل ها تجديد مي كند و سفر پرخطر مرگ و بي اعتباري دنيا و جدايي از مال و عيال و مراحل هولناك برزخ و محشر را به طور مجسّم ، مقابل چشم ها مي آورد و زحمات طاقت فرساي انبيا و اولياي خدا را ، در راه تأسيس و تحكيم مباني دين تذكّر مي دهد و خلاصه پرده هاي ضخيم غفلت را ، از قلوب انسان ها بر مي دارد و نور ايمان و توجه به خدا و آخرت را در فضاي جان ها ، آشكار و عيان مي سازد و فرزندان خود را ، از غذاهاي معنوي و روحي اشباع مي كند و با ديني محكم و ايماني قوي ، به وطن هايشان بر مي گرداند تا براي مبارزه با ايادي ابليس و سازمان هاي ضدّ خدا و مروّجان فساد و حفظ گوهر ايمان و سرمايه حياتي دين ، كاملا آماده و نيرومند و بانشاط شوند .
بنابراين ، بايد تصديق كرد كه بقاي دين در اجتماع مسلمين ، بسته به بقاي كعبه و احياي مناسك حج است .
و لذا امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايند :
« لا يَزالُ الدِّينُ قائِماً ما قامَتِ الْكَعْبَةُ » . ( 2 )
« همواره ، دين برپاست مادام كه كعبه سرِپاست . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران : 97
2 . كافي ، جلد 2 ، ص 271 ، حديث 4 .
52 |
معروف است كه يكي از رؤساي ممالك مسيحي ، حدود 75 سال پيش ، روزي در مجلس مهمّي بيان كرد كه نفوذ در مسلمان ها تا وقتي سه چيز در آنها محكم و برقرار است و نسبت به آن ايمان دارند ، ممكن نيست يا بسيار مشكل است ، و از جمله ، مسأله حج را نام برد . ( 1 )
لسان روايات نيز ، كعبه را در رديف قرآن و عترت ( عليهم السلام ) ، از حُرُمات خدا به حساب آورده اند . يعني كعبه ، ركن اصيلي است كه حرمت و قداست آن ، فوق ساير موضوعات ديني و شعائر الهي است . در واقع ، كعبه مصونيّت خاصّ آسماني دارد و حريم مقدّس خدا و ضامن بقاي اسلام و مورد تقديس و احترام از نظر عموم مسلمانان جهان است .
قال الصّادق ( عليه السلام ) : اِنَّ للهِِ حُرُمات ثَلاثاً لَيْسَ مِثْلَهُنَّ شَيْءٌ ، كِتابُهُ وَهُوَ نُورُهُ وَحِكْمَتُهُ ، وَبَيتُهُ الّذِي جُعِلَ لِلنّاسِ قِبْلَةً لا يَقْبَلُ اللهُ مِنْ اَحَد تَوَجُّهاً اِلي غَيْرِهِ ، وَعِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّد ( صلّي الله عليه وآله ) ( 2 ) .
به حقيقت ، براي خدا سه چيز محترم است كه ( از نظر اصالت در حرمت )
شبه و نظير ي ندارند :
1ـ كتاب او ( قرآن ) كه نور و حكمت اوست .
2ـ خانه او ( كعبه ) كه قبله مردم قرار داده شده است و خدا از احدي ( اعمال عبادي را ) كه رو به غير آن بياورد ، نمي پذيرد .
3ـ عترت پيغمبر شما ، ( اهل بيت و ائمه اطهار ( عليهم السلام ) ) .
6ـ كعبه ، عَلَم و نشانه اسلام است
« جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَتَعالي لِلاِسْلامِ عَلَماً » . ( 3 )
« خداوند سبحان ، كعبه را « نشانه اسلام » قرار داده است . »
همچنان كه در بيابان ها ، براي هدايت و راه يابي گمگشتگان ، نشانه و علامتي نصب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . گفتار ماه ، شماره 1 ، كنگره اسلامي حج ، ص 193 ، پاورقي 2 .
2 . روضة الواعظين ، ابن فتّال نيشابوري ، ص 320 .
3 . نهج البلاغه ، خطبه اول ، منها فِي ذكر الحج .
53 |
مي كنند تا راه را بيابند و از حيرت و ضلالت و گمراهي به درآيند ، همچنين خداوند حكيم ، كعبه را عَلَم و نشانه اسلام قرار داده است ، تا كساني كه در شناخت حقيقت اسلام و برنامه تربيتي آن دچار اشتباه و انحراف مي شوند ، با ديده تحقيق و تفكّر در مناسك حجّ و موقعيت بيت بنگرند و مشخّصات اسلام واقعي را ، عاري از هر گونه پيرايه هاي بي اساس ، در چهره حج بخوانند و بدانند كه اسلام ، دين توحيد خالص است و از همه گونه شرك و توجه به غير خدا مبرّاست .
اسلام ، آيين رشد عقل است ؛ آيين دور ريختن تجمّلات كودكانه دنيايي و وجهه همّت قرار دادن قرب به مبداً هستي . اسلام ، بنيانگذار مساوات عمومي است ، چنان كه پست و شريف و غنيّ و فقير و مرد و زن ، در برابر قانون حقّ و عدالت مساوي اند . اسلام ، ارائه كننده برنامه اخوّت و برادري ، بر اساس وحدت ايماني است با وحدتي كه عميق ترين و استوارترين و وسيع ترين وحدت هاي بشري است .
اسلام ، دين تحرّك و جنبش و فعّاليّت دائم است ؛ فعّاليّت به منظور حفظ شوكت و سيادت جهاني امّت اسلامي در تمام سطوح زندگي ، از فرهنگ گرفته تا اقتصاد و نيروي نظامي .
و بالاخره اسلام ، دين جهاد و رمي جمرات و كوبيدن مظاهر فساد و از سر راه برداشتن طاغوت ها و عمّال شيطان است ؛ دين فداكاري و تَضحِيه و از جان گذشتن در اين راه و قرباني دادن كه :
« وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ » . ( 1 )
همه را ريختن و به كمال مطلق پيوستن .
اين ، روح اسلام است و چهره حج ، نماينده اين روح است :
« جَعَلَهُ لِلاِْسْلامِ عَلَماً » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قسمتي از دعاي كشتن قرباني كه مقتبس از آيه 79 ، سوره انعام است .
54 |
7ـ حج ، نابودكننده فقر و عصيان اجتماعي است
« وَحَجُّ الْبَيْتِ وَاعْتِمارُهُ فَاِنَّهُما يَنْفِيانِ الْفَقْرَ وَيَرْحَضانِ الذَّنْبَ » . ( 1 )
« عمره و حج ، فقر را مي زدايند و گناه را مي شويند . »
بعيد نيست ، از اطلاق كلمه « فقر و ذنب » اين تعميم را بفهميم كه حجّ ، بي نيازي مطلق و طهارت همه جانبه را براي جامعه مسلمين به ارمغان مي آورد ، به گونه اي كه هيچ گونه احساس احتياج نسبت به ملل بيگانه نكنند و در فرهنگ و اقتصاد و قدرت نظامي و ساير شؤون تدبير و اداره امور كشوري ، غني و بي نياز شوند .
همچنين ، دزدي و بي عفتي و رشوه خواري و اجحاف و تعدّي ، از اجتماعشان ، به كلّي رخت بربندد تا ملتي غني و طاهر شوند .
8ـ تعطيل حج ، مستلزم ضعف نيروي دين و استيلاي كفّار بر مسلمين است
با توجّه به آثار حياتي حج ، از نظر حفظ سيادت جهاني امّت اسلامي كه در گذشته بيان شد ، بديهي است كه اگر بر اثر تسامح و سهل انگاري دولت هاي اسلامي ، اين وظيفه فوق العاده حسّاس ديني ، تعطيل شود يا تنها صورتي از آن باقي بماند ، به طور قطع قدرت معنوي ايماني كه علي الدّوام از طرف دشمنان دين بالاخصّ يهوديّت و مسيحيّت از راه هاي گوناگون در حال تضعيف است ، در جامعه مسلمانان ، رو به كاهش و ضعف و سستي بيشتري مي رود ، و بالاخره در نتيجه تبليغات پيگير و مداوم آنان ، رنگ اسلام از شؤون حياتي مسلمانان ، زايل شده و در مرحله فكر و اخلاق و عمل ، به رنگ كفر و يهوديّت و نصرانيّت در مي آيد .
دولت هاي اسلامي وظيفه دارند مردم را به انجام حج ، مجبور كنند
اهمّيت موضوع حجّ و جنبه حياتي آن از نظر سياست جهاني اسلام ، تا حدّي است كه فرموده اند :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه ، خطبه 109 .
55 |
« لَوْ اَنَّ النّاسَ تَرَكُوا الْحَجَّ لَكانَ عَلَي الْوالِي اَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلي ذلِكَ ، وَعَلَي الْمُقامِ عِنْدَهُ . . . فَاِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ اَمْوالٌ ، اَنْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْتِ مالِ الْمُسْلِمِينَ » . ( 1 )
« اگر مردم از انجام حج تخلّف كنند ، بر زمامداران مسلمين است كه آنان را اجبار به حجّ و اقامت در مكه نمايند ( مركز توحيد و كنگره عظيم جامعه مسلمين خالي نماند و از هيبت اسلام نكاهد ) و اگر مردم ، قدرت مالي براي رفتن به مكه نداشته باشند ، بر حاكم و دولت اسلامي لازم است كه از بيت المال و صندوق حكومت ، هزينه سفر حجّاج را تأمين كند ( نه اين كه از راه هاي گوناگون بر مشكلات سفر بيفزايد و مردم عازم را هم منصرف كند . ) »
« قال الصّادق ( عليه السلام ) : لَوْ عَطَّلَ النّاسُ الْحَجَّ لَوَجَبَ عَلَي الاِْمامِ اَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلَي الْحَجِّ ، اِنْ شائُوا وَاِنْ اَبَوا ، فَاِنَّ هذَا الْبَيْتَ اِنَّما وُضِعَ لِلْحَجِّ ( 2 ) » .
« اگر مردم ، حج را تعطيل كنند ، بر پيشوا و زمامدار ملت واجب است كه مردم را بر انجام حج ، مجبور سازد ، چه آنان مايل باشند يا نباشند ؛ چرا كه اين خانه ، براي حج قرار داده شده است . »
تعطيل حج عذاب خدا را نزديك مي كند
در روايات زيادي آمده است كه در صورت تعطيل شدن حج ، عذاب نازل مي شود :
« عَنْ أبِي عَبْدِالله ( عليه السلام ) قالَ : لَوْ تَرَكَ النّاسُ الْحَجَّ لَما نُوظِرُوا الْعَذابَ أَو قالَ : اُنْزِلَ عَلَيْهِمُ الْعَذابُ » . ( 3 )
« اگر مردم حجّ را رها كنند ، از عذاب مهلت داده نمي شوند ، يا فرمود : ( ترديد از راوي است ) عذاب بر آنها نازل مي شود . »
اَللهَ اَللهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ ، لا تُخَلُّوهُ ما بَقيتُمْ فَاِنَّهُ اِنْ تُرِكَ لَمْ تُناظَرُوا ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، جلد 4 ، ص 272 ، حديث 1 ، امام صادق ( عليه السلام ) .
2 . علل الشرايع ، جلد 2 ، ص 82 ، كافي ، جلد 2 ، ص 272 حديث 2 .
3 . كافي ، جلد 4 ، ص 271 .
4 . نهج البلاغه ، باب المختار من الكتب ، نامه 47 وصيت به حسنين ( عليهما السلام ) .
56 |
« از خدا بترسيد ، از خدا بترسيد ، درباره خانه پروردگارتان ( كعبه ) . آن را تا زنده هستيد خالي نگذاريد كه اگر رها شود ( مردم از رفتن به حج ، خودداري كنند ) ، مهلت داده نخواهيد شد ( به عذاب خدا مبتلا خواهيد گشت ) . »
« عَنْ أبِي عَبْدِالله ( عليه السلام ) قالَ : وَاِنَّ اللهَ لَيَدْفَعُ بِمَنْ يَحُجُّ مِنْ شِيعَتِنا عَمَّنْ لا يَحُجُّ مِنْهُمْ وَلَوْ اَجْمَعُوا عَلي تَرْكِ الْحَجِّ لَهَلَكُوا » . ( 1 )
« به حقيقت كه خدا به بركت حجّاج شيعيان ما ، از تاركان حج ، دفع بلا مي كند و اگر همه اجماع بر ترك حج كنند ، هلاك خواهند شد . »
9ـ هيچ عمل صالحي جاي حج را نمي گيرد
هيچ عمل صالحي جاي حج را نمي گيرد و انفاقات مستحبّ ديگر نيز جاي حجّ مستحبّي را نمي گيرد .
از جمله ادلّه روشن بر اين كه حج ، در حفظ اساس دين ، نقش مهمّي را ايفا مي كند و از اركان اصلي اسلام و عامل احياي جامعه مسلمين است و به هيچ عنوان نبايد تعطيل يا تضعيف شود ، رواياتي است كه هيچ عمل خيري را ، جانشين حج نمي شناسند و انفاق در راه حج را ، اگرچه مستحب باشد ، افضل انفاقات معرفي مي كنند .
« قَالَ قُلْتُ لاَِبِي عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) : إِنَّ نَاساً مِنْ هَؤُلاَءِ الْقُصَّاصِ يَقُولُونَ إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ حَجَّةً ثُمَّ تَصَدَّقَ وَوَصَلَ كَانَ خَيْراً لَهُ فَقَالَ كَذَبُوا لَوْ فَعَلَ هَذَا النَّاسُ لَعُطِّلَ هَذَا الْبَيْتُ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ جَعَلَ هَذَا الْبَيْتَ قِيَاماً لِلنَّاسِ » . ( 2 )
« راوي حديث مي گويد خدمت امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : مردمي از اين دسته سخنگويان در مجالس مي گويند : وقتي كه مرد ، يك بار حج بجاآورد ، براي او بهتر است كه بعد از آن ( به جاي حجّ مستحبّي ) ، به دادن صدقات و انفاقات مستحبّ بپردازد . امام فرمود : دروغ گفته اند . اگر مردم چنين كنند ، بيت ( كعبه ) متروك مي شود ( حج تعطيل مي گردد ) ، و حال آن كه خدا اين خانه را برپادارنده مردم قرار داده است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك الوسائل ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 4 .
2 . علل الشرايع ، جلد 2 ، ص 137 باب نوادر علل الحج حديث 1 .
57 |
انفاق يك كوه طلاي سرخ در راه خدا ، با حج برابري نمي كند
« لَمَّا أَفَاضَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) تَلَقَّاهُ أَعْرَابِيٌّ بِالاَْبْطَحِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللهِ إِنِّي خَرَجْتُ أُرِيدُ الْحَجَّ فَعَاقَنِي وَأَنَا رَجُلٌ مَيِّلٌ يَعْنِي كَثِيرَ الْمَالِ فَمُرْنِي أَصْنَعُ فِي مَالِي مَا أَبْلُغُ بِهِ مَا يَبْلُغُ بِهِ الْحَاجُّ قَالَ فَالْتَفَتَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) إِلَي أَبِي قُبَيْس فَقَالَ لَوْ أَنَّ أَبَا قُبَيْس لَكَ زِنَتَهُ ذَهَبَةٌ حَمْرَاءُ أَنْفَقْتَهُ فِي سَبِيلِ اللهِ مَا بَلَغْتَ مَا بَلَغَ الْحَاجُّ » . ( 1 )
« مردي به حضور پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) شرفياب شد و اين ، موقعي بود كه آن حضرت فراغت از اعمال حج پيدا كرده و رو به مكه مي آمدند . عرض كرد : يا رسول الله ! من به قصد حج ، از خانه خارج شدم ، ولي مانعي پيش آمد و موفق به انجام حج نشدم . من مردي ثروتمندم و مال فراوان دارم . دستورالعملي بفرماييد كه با انجام آن ، به ثواب حج نايل شوم . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، توجّهي به كوه ابوقبيس كردند و فرمودند : اگر تو به قدر اين كوه ، مالك طلاي سرخ باشي و تمام آن را در راه خدا انفاق كني ، به اجر و ثوابي كه شخص حاج رسيده است ، نخواهي رسيد . »
يكِ بهتر از دو ميليون
« عَنْ أَبِي بَصِير قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) وَهُوَ يَقُولُ دِرْهَمٌ فِي الْحَجِّ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفَيْ أَلْف فِيمَا سِوَي ذَلِكَ مِنْ سَبِيلِ اللهِ » . ( 2 )
« ابوبصير مي گويد : شنيدم از امام صادق ( عليه السلام ) كه مي فرمود : يك درهم انفاق در راه حج ، از انفاق دو هزار هزار ( دو ميليون ) درهم در غير حج ، از راه هاي خدايي ديگر بهتر است . »
نه خود ، ترك حج كنيد و نه موجب انصراف ديگران بشويد
« قَالَ أَبُو جَعْفَر ( عليه السلام ) مَا مِنْ عَبْد يُؤْثِرُ عَلَي الْحَجِّ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا إِلاَّ نَظَرَ إِلَي الْمُحَلِّقِينَ قَدِ انْصَرَفُوا قَبْلَ أَنْ تُقْضَي لَهُ تِلْكَ الْحَاجَةُ » . ( 3 )
« هركسي كه كاري از كارهاي دنيا را بر رفتن حج ، مقدّم دارد كه به آن كارش برسد ، خواهد ديد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، جلد 4 ، ص 258 ، حديث 25 .
2 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ص 47 باب 16 .
3 . من لا يحضره الفقيه ، كتاب الحج في فضل الحاج .
58 |
كه حاجيان با سرهاي تراشيده برگشتند و او هنوز به حاجتش نرسيده است . »
« قَالَ الصَّادِقُ ( عليه السلام ) لِيَحْذَرْ أَحَدُكُمْ أَنْ يُعَوِّقَ أَخَاهُ مِنَ الْحَجِّ فَتُصِيبَهُ فِتْنَةٌ فِي دُنْيَاهُ مَعَ مَا يُدَّخَرُ لَهُ فِي الاْخِرَةِ » . ( 1 )
« برحذر باشيد ( بترسيد ) از اينكه سبب تأخير و عقب افتادن حجّ برادرتان گرديد كه در اين صورت ، علاوه بر آنچه در آخرت ( عذاب ) براي شما ذخيره خواهد شد ، در همين دنيا نيز فتنه ( گرفتاري و بلا ) گريبانگير شما خواهد گشت . »
« رُوِيَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّار قَالَ قُلْتُ لاَِبِي عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) إِنَّ رَجُلا اسْتَشَارَنِي فِي الْحَجِّ وَكَانَ ضَعِيفَ الْحَالِ فَأَشَرْتُ عَلَيْهِ أَنْ لاَ يَحُجَّ فَقَالَ مَا أَخْلَقَكَ أَنْ تَمْرَضَ سَنَةً فَقَالَ فَمَرِضْتُ سَنَةً » . ( 2 )
« اسحاق بن عمّار مي گويد : خدمت امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : مردي با من در موضوع رفتن حج ، مشورت كرد و ضعيف الحال بود . من صلاح در نرفتن ديدم و گفتم نرود . فرمود : تو سزاوار اين هستي كه ( به جرم همين عمل كه مانع از حجّ ديگري شده اي ) ، يك سال مريض شوي . مي گويد : ( همچنين شد ) من يك سال مريض شدم . »
بركات حج ، شامل حال تمام جهانيان مي شود
امام ابوالحسن الرضا ( عليه السلام ) ضمن بيان حِكَم و اسراري از حج ، مي فرمايد :
« وَمَا فِي ذَلِكَ لِجَمِيعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ لِجَمِيعِ مَنْ فِي شَرْقِ الاَْرْضِ وَغَرْبِهَا وَمَنْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ مِمَّنْ يَحُجُّ وَمِمَّنْ لَمْ يَحُجَّ مِنْ بَيْنِ تَاجِر وَجَالِب وَبَائِع وَمُشْتَر وَكَاسِب وَمِسْكِين وَمُكَار وَفَقِير وَقَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الاَْطْرَافِ ، تا آخر روايت » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . من لا يحضره الفقيه ، كتاب الحج چاپ قديم ، ص 158 .
2 . همان .
3 . علل الشرايع ، جلد 2 ، ص 90 ، حديث 5 .
59 |
حاصل مضمون حديث آنكه :
« منافع و آثار حياتي حج ، تمام اهل زمين از شرق و غرب و برّ و بحر را فرا مي گيرد ، چه آنها كه حج بجا مي آورند و چه آنها كه بجا نمي آورند ، از تجّار و كسبه و مساكين و حاجتمندان و خلاصه تمام طبقات از عموم جوامع بشري ، مشمول بركات وسيع حجّ اسلام مي شوند و آن اجتماع مبارك الهي ، در تأمين سعادت و آسايش جهاني ، اثر مي گذارد . »
زيرا مجتمعي از سران ملل و ممالك اسلامي ، به وجود آمده كه بر اساس وحدت فكر و اعتقاد و عمل و تشديد مهر و محبت و صفا و صميميت و تصميم بر اجراي قانون حقّ و تثبيت عدل اجتماعي و حفظ حقوق بشري ، تشكيل يافته است ، و اعضاي آن از اين اجتماع و هماهنگي ، هدفي جز امتثال امر خدا و تحصيل رضاي پروردگار و تقرّب به درگاه حضرت حق ندارند . بنابراين ، طبيعي است كه عنايت ربّاني ، شامل حالشان مي شود و با به دست آوردن شوكت و سيادت جهاني كه مولود اتحاد حقيقي ملل اسلامي است ، روابط حسنه تِجاري و فرهنگي توأم با حفظ قدرت و عزّت ايماني ، با ساير ملل برقرار مي سازند و تدريجاً معارف آسماني خود را به ديگران عرضه مي دارند . برنامه متين و سعادت آفرين قرآن را ، در زندگي آنان تنفيذ مي كنند و بالمآل ، آثار درخشان تبعيّت از قرآن همه جا را مي گيرد و شرق و غرب و برّ و بحر را غرق در خير و صلاح و سعادت مي كند .
ولذا قرآن مي فرمايد :
{ جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ } . ( 1 )
« خدا كعبه را كه خانه محترم است ، برپادارنده مردم قرار داده است . »
و براي همين خيرات جهاني و منافع حياتي عالمگير حج است كه در مباحث گذشته ديديم ، آيات قرآن و روايات معصومين ( عليهم السلام ) ، با چه جدّ و اهتمامي ، افراد بشر را دعوت به حجّ و زيارت بيت مي كنند و هيچ عمل نيكي را جانشين حج نمي شناسند و متخلّفان را كافر و مستحقّ اشدّ انواع عذاب دنيوي و اخروي معرّفي مي كنند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره مائده ، آيه 97 . راجع به اين آيه مباركه در صفحات 32 به بعد بحث شد .
60 |
10ـ آثار درخشان حجّ ، در جوامع مسلمانان ، كجاست ؟ !
آري ، اين همه فوايد و منافع عالي كه بيان شد ، نمونه اي از آثار حياتي و اسرار اجتماعي حجّ است كه برنامه ديني معمول و هر ساله در ميان ما مسلمانان است .
هر ساله ، اين برنامه تكرار مي شود و آن اجتماع عظيم ، با شور و حرارتي زايدالوصف ، تشكيل مي يابد و انبوه جمعيت ها ، از ملت هاي مختلف عالم به هم مي پيوندند ، اما با كمال تأسّف ، بدون اين كه تفاهمي ميانشان حاصل شود و افكار يكديگر را بخوانند و از دردهاي دروني هم باخبر گردند و از آنچه در داخل كشورهاي اسلامي مي گذرد و از نقشه هاي خائنانه اي كه از خارج براي نابودي آنها طرح مي شود ، مطّلع شوند ، بلكه احياناً با سوءظنّ و بدبيني نسبت به هم ، با هم روبه رو مي شوند و با دل هاي رميده و ترسيده از يكديگر ، صورت بي روحي از اعمال حج را انجام مي دهند و از هم جدا مي شوند .
و آن سرمايه بزرگ و آن نيروي كوبنده و قهّار ، بدون بهره برداري از دست مي رود و متلاشي مي شود ، مانند دريايي بيكران كه از بهم پيوستن رودها و نهرها و درياچه ها به وجود آيد و امواج پرجوش و خروشش ، چشم ها را خيره و گوش ها را پرسازد و دل ها را از وجد و سرور و بهجت به اهتزاز درآورد ، امّا ناگهان يكباره بخار شود و نابود گردد .
راستي حيرت آور است ! نيروي دين و ايمان ، آن مجمع بزرگ و آن كنگره عظيم را در زمان و مكان واحدي با سهولت و بي زحمت ، تشكيل مي دهد و به دست جامعه مسلمانان مي سپارد ، امّا تبليغات سوء بيگانگان و نقشه هاي مخرّب استعمارگران ، چگونه اثر كرده و از راه هاي گوناگون ، موجبات تفرقه و تشتّت به وجود آورده و شكاف هاي عميق بين امت واحده آنچنان ايجاد شده كه اصلا به هم نمي پيوندند . در عين اجتماع ، از هم متفرّقند ؛ در عين وصل ، در حال فصلند و در عين نزديكي ، دور از يكديگرند . « اِجْتَمَعُوا اَن لا يَجْتَمِعُوا » . و اين وضع ، آن چنان دردناك و اسف انگيز است كه دورنماي آن ، چهارده قرن قبل ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را متأثر و غمگين ساخته است ، طوري كه آن روز در مجمع عمومي مسلمين كه در ملازمت حضرتش به حج آمده و در مسجدالحرام
61 |
مجتمع بودند ، نگراني خود را از آينده امت اسلامي ، به زبان آورد و حوادث و وقايع تلخ غم انگيز بسياري ، به مردم ، گوشزد فرمود .
نگراني پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از وضع حجّ در آخرالزّمان
از عبدالله بن عبّاس روايت شده كه مي گويد در حجّة الوداع كه همراه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) حج بجاآورديم ، پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) باب كعبه را گرفت و در حالتي كه رو به مردم كرده بود ، مطالبي درباره حوادث آينده در زمان هاي بعد بيان فرمود كه از آن جمله ، مطلب مربوط به حج است كه مي فرمايد :
يَحُجُّ أَغْنِيَاءُ أُمَّتِي لِلنُّزْهَةِ وَيَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ وَيَحُجُّ فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّيَاءِ وَالسُّمْعَةِ فَعِنْدَهَا يَكُونُ أَقْوَامٌ يَتَعَلَّمُونَ الْقُرْآنَ لِغَيْرِ اللهِ فَيَتَّخِذُونَهُ مَزَامِيرَ وَيَكُونُ أَقْوَامٌ يَتَفَقَّهُونَ لِغَيْرِ اللهِ » . ( 1 )
مضمون حديث آن كه :
« روزگاري مي آيد كه قدرت ايمان در مسلمانان ، رو به ضعف و كاهش مي گذارد ، هوا به جاي خدا در دل ها حاكم مي شود ؛ دنيا منتهاي آمال و آرزوها مي گردد ؛ تمام حركت ها و فعّاليّت ها بر محور دنيا مي چرخد ؛ تا آن جا كه وظايف ديني و اعمال عبادي هم براي نيل به دنيا انجام مي شود ، به حدّي كه عالي ترين شعار الهي ( حجّ خانه خدا ) كه بهترين وسيله ارشاد بشر به سوي معنويّت و روحانيت و خلع لباس دنيادوستي از جان آدمي است ، صورت ديگر به خود مي گيرد و ثروتمندان امت ، براي تفريح و تفرّج ، به مكه مي روند ؛ و متوسّطان آنان ، براي خريد و فروش و تجارت و فقرا و مستمندان براي كسب آوازه و شهرت . »
و نيز فرمود :
« در آن زمان ، چنان مي شود كه مردمي علوم قرآني مي آموزند براي غير خدا ، تلاوت قرآن مي كنند به آهنگ غناء ، بحث و فحص در علم به احكام ديني مي كنند براي رسيدن به منافع مادّي و شئون دنيايي . »
تا آخر حديث كه مطالب حزن آور ديگري فرمودند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير الميزان ، جلد 5 ، ص 434 ، نقل از تفسير قمي .
62 |
پس ناچاريم كه به اين واقعيّت تلخ ، معترف باشيم
تا اين جا ، با تأمّل در مضامين آيات و روايات ، با پاره اي از منافع اجتماعي حج ، آشنا شديم و دانستيم كه دستور حجّ اسلام از نظر واقع بيني و حقيقت شناسي ، يك مكتب تربيتي خلاّق و سازنده است كه به راستي مي تواند در دامن خود ، انسان هاي نمونه و سرمشق هاي عالي بپروراند و امّت اسلامي را با برنامه زنده و آموزنده آسماني اش ، امّتي توانگر و توانا از جميع جهات بسازد ، كه ملاذ و مرجع عالم باشند و هر قدرت ظَلاّم و جَبّاري را ، در برابر نيروي عدل توحيدي خود ، به زانو درآورند و از سر راه بشر بردارند و دنيا را ، زير پرچم سيادت و حكومت عادلانه خود ، به صلح و صفا و آرامش مطلق بكشانند .
حال كه اين حقيقت را فهميديم ، ناچاريم به اين واقعيّت تلخ معترف باشيم و با تأثّر شديد اقرار و اذعان كنيم كه ، پس علّت اين ضعف و زبوني و انحطاط اسف انگيز مسلمين ، با وجود داشتن آن برنامه هاي عالي ارتقا و تفوّق جهاني ، همانا واجد نبودن روح آن برنامه ها ، و از دست دادن مغز و حقيقت دستورهاي عزّت بخش و قدرت آفرين آسماني است .