بخش 7

فصل بیستم : حقیقت معنوی مناسک فصل بیست و یکم : حج آزمایش بزرگ الهی فصل بیست و دوم : تاریخ بنای کعبه و احترام آن


156


فصل بيستم

حقيقت معنوي مناسك

پيش از اين روايتي از كتاب مصباح الشريعه كه منسوب
به حضرت صادق ( عليه السلام ) است نقل نموديم و پايان آن روايت
چنين بود :

« بدان كه خداوند متعال حج را واجب نكرده مگر براي آمادگي و اشاره به مرگ و قبر و خروج از قبر و روز رستاخيز . »

پس كسي كه قصد حج مي كند لازم است در هنگام بيرون رفتن از وطن و توجه به ميقات ، مردن و حالات رفتن از دنيا را به ياد آورد و به دل بگذراند ، و در بين راه حالات پس از مرگ تا روز قيامت و ترس ها و مواضع دشواري را كه خواهد ديد متذكر شود ، و از جدايي و مفارقت كسان و اهل منزل خود ، تنهايي و اندوه سفر آخرت را ياد نمايد ، و در ميقات و موقع غسل نمودن و دو جامه پوشيدن ، از پوشش كفن آگاه گردد ، و هنگام احرام و تلبيه به خاطر
بياورد كه اين ها پاسخ است دعوت خداوند متعال را : « در ميان مردم


157


براي اداي حج بانگ برآور » ، ( 1 ) و ترسناك باشد از اينكه به او گفته
شود : پذيرفته نيستي و نيك بختي نداري .

به فضل و كرم خداوند تعالي قبولي حج خود را آرزومند ، و در عين حال از خشم خداوند ، به سوي حضرتش گريزان باشد و به او پناه برد .

نيكوترين مزد و ثواب را از درگاه او اميد داشته باشد . بلكه به پيروي اهل ولاء و سالكان راه حضرت كبريا همه شهوات را در حقيقت از خود دور كند ، و جامه هاي خوشي و آسايش را بيفكند ، و به طريقه طالبان كمال عقبي و عاشقان جمال مولي ، در درياي بي آلايشي مطلق غسل كند و احرام يكتا پرستي حضرت حق را در تن گيرد ، تا در برابر اين اظهار مسكنت و اداي مراسم عبوديت سر او را خلعت ربوبي پوشانند ، و از آلايش عالم خاكي به آرايش ارائك پاكي رسانند ، و هنگام بانگ ها و بلند شدن آوازها براي تلبيه ، خروج مردم را از قبور هنگام دميدن در صور متذكر شود و حالت هجوم آوردن آنان را براي اجابت نداي حضرت حق تعالي ـ و نداند كسي كه از قبول شدگان و تقرب يافتگان است يا از راندگان و دورشوندگان كه پروردگار عالميان نظري به سوي آنان نخواهد فرمود ـ يادآور گردد .

موقع دخول در شهر مكه متذكر شود كه در حرم محترم خداوند متعال در آمده است . و از جهتي ترسناك باشد كه مبادا از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج ، آيه 27


158


جمله زيانكاران و راندگان از رحمت الهي به شمار آيد و از جهتي خود را از شكنجه و خشم حضرت پروردگار در امان ببيند . رفت و برتري آن زمين مقدس را متوجه باشد ، چه احترام آن شهر حتي در زمان جاهليت نيز معمول و مرسوم بوده و ترسناك از دشمن در آنجا در امان بوده است . و شخص خوار و بيچاره به آنجا پناهنده مي شده ، و آئين اسلام بر تعظيم و احترام آن افزود و اجر انجام دهنده هر حسنه اي را صد هزار برابر مقرر داشت . و شكار كردن و بريدن درختان را در آنجا تحريم فرمود و جز اينها از تشريفاتي كه به زمين مكه و حرم اختصاص داده .

هنگام تشرف به زيارت خانه فزوني شرافت و احترام آن خانه و بزرگواري صاحب آن را يادآورد ، و در همه اوقات اميد لطف و رحمت حضرت آفريدگار بر او غالب باشد . هرگاه به خانه نگاه مي كند خداوند متعال را سپاسگزاري نمايد و از ذات محامد آيات اقدسش در خواست كند كه از كساني باشد كه ايشان را پذيرفته اند و بار داده اند و حجشان را قبول و عمل آنها را پسنديده اند و پاداش خواهند داد و گناهشان آمرزيده خواهد بود . چه شرافت خانه خدا بسيار و پروردگار صاحب خانه بخشنده و بزرگوار ، و روي آورنده و رسيده به خانه اش را محروم نخواهد فرمود .

براي خداوند سبحان و صفات مقدسه او در هر عالمي از عوالم وجود جلوه ها و نمايش ها و منزل ها و نشانه هايي است كه به آنها شناخته مي شود ، و چنان كه قلب آدمي اشرف اعضاي بدن و


159


بهترين جايگاه روح ايماني و معرفت حضرت پروردگار است اگر به
نور معرفت منور و روشن شد خانه خداوند متعال خواهد بود . بر همين قياس كعبه معظمه اشرف امكنه و بقعه هايي است در زمين كه در آنها پرستش حق تعالي مي شود ، و به راستي كعبه اولين خانه خداست كه براي عبادت نمودن بندگان در بسيط خاك نهاده شده ، و بدين جهت كه در آن عبادت او انجام مي گيرد و نام حضرتش بر زبان ها مي آيد به حقيقت ، خانه خداوند متعال است .

چون شروع به طواف نمايد دل و جان خود را جلوه گاه تعظيم و دوستي و ترس و اميد قرار دهد . و بداند كه در حال طواف شبيه به فرشتگان مقربين شده كه در اطراف عرش الهي و بيت المعمور طواف مي نمايند . و بداند كه مقصود اصلي از طواف و روح و حقيقت آن طواف دل است در حضرت ربوبيت و طواف خانه معظمه مثال و نمونه ظاهري است از عالم غيب در اين عالم جسماني ، و چنانكه در ظاهر طواف را از خانه شروع مي نمايد و به خانه ختم مي كند هم چنين توجه به حضرت پروردگار و روي آوردن به درگاه حضرتش را به دل ابتدا كند و به آن ختم نمايد .

هنگامي كه به مستجار ( 1 ) چسبيده به او پناه برد و از خداوند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستجار ـ پشت خانه مباركه كعبه ، كه برابر در خانه است واقع مي باشد و مستحب است در شوط هفتم طواف ، دست ها را بر ديوار آن بگشايد و رو را به آن بگذارد و پهلو و پيشاني را بدان بمالد و به گناهان خود اعتراف نمايد و آن مكان شريف محل استجابت دعا است .


160


متعال خلاصي از آتش را خواستار گردد و از گناهان خود توبه و استغفار نموده و با كمال جديت و شوق ، تقرب پروردگار را خواهان باشد ، و چون نزد حجرالاسود و ركن يماني آيد كه آنها را ببوسد يا به دست اشاره كند ، از تيمن وتبرك جستن به آنها بلكه به همه اركان و هر جزيي از خانه مباركه براي خوشبختي و سعادت غفلت نكند ، و تقرب به خداوند متعال را نيز طلب كند ، و به وسيله بوسيدن و دست ماليدن افزوني محبت و شوق را به خانه و صاحب آن خواهان باشد ، و متذكّر اين عقيده شود كه حجرالاسود به جاي دست خداوند سبحان است در زمين و در استلام او با خداي تعالي مي خواهد بر بندگي و فرمانبرداري بيعت كند .

چون چنگ در دامن پرده خانه زند نيت كند دست در دامن خداوند جل شأنه آويخته ، و طلب مغفرت و امان مي كند . مانند مقصر بيچاره اي كه هيچ ملجأ و پناهي ندارد جز اينكه دست در دامن بزرگي زند و با خواري و زاري به او پناه برد ، و بداند كه اگر از آمرزش و امان الهي محروم شود بازگشت او در دنيا به هلاكت و نابودي و در آخرت به حسرت و گريستن و فرياد و آه بر آوردن است ، و گرفتار شكنجه و آتش جهنم خواهد گشت ، و در ميان دركات جهنم و تألّمات گوناگون هر چه فرياد زند ياري كننده و آسايش دهنده اي براي او نخواهد بود .

چون به سعي صفا و مروه مشغول مي شود در هر رفت و بازگشت ، خود را بين خوف و رجا افكند . و چنين داند كه آنجا شبيه


161


به ميداني است كه دربارگاه پادشاهي است ، و بنده اي خدمت پادشاه رسيده و بيرون آمده و نمي داند كه پادشاه در حق او چه حكمي خواهد فرمود پس در درگاه خانه رفت و آمد مي كند شايد مورد ترحم واقع شود .

هنگام هروله نيت كند كه از پيروي خواهش هاي نفساني به سوي خداوند متعال گريزان است ، و با همه نيرويي كه دارد خود را فردي نظامي براي انجام فرمان الهي بشناسد .

در آن هنگام كه به عرفات حاضر شد و ناله و تضرع محرومين و زاري هاي بلند ايشان را به زبان هاي مختلف شنيد ، عرصات قيامت و ترس هاي آن روز و پراكندگي مردمان را در حال حيراني و سرگرداني متذكر گردد و اينكه آن روز روزي است بسيار هولناك و همه مردم گرفتار و وحشتناك هستند و آشكار است كه حضور چندين گروه از مردم در يك سرزمين در حالي كه از لباس هاي هميشگي خود برهنه شده و از دلبستگي هاي دنيا خود را رها نموده اند و بيم از بدي عاقبت را شعار خود ساخته و جملگي از وضيع و شريف و مطيع و معصيت كار هم آهنگ گشته اند و به جز خواستار شدن مغفرت و اميد رحمت از آفريدگار متعال قصد و آرزويي ندارد ، روز قيامت و بزرگترين ترس ها را به رساترين وجهي به ياد مي آورد .

بداند كه عرفه روز شريفي است و بيابان عرفات موقف عظيم ، و بندگان از اطراف زمين اجتماعي را فراهم نموده ، و دل هاي آنان


162


به سوي خداوند سبحانه و تعالي روي آورده است ، و همه همت ها متوجه او گشته ، و همگي چشم ها را به سوي كرم او انداخته و از در رحمت او انتظار عفو و لطف دارند ، و دست هاي همه به درگاه حضرت بي نيازش بلند است ، و آن پروردگار بخشنده و مهربان همه خواري ها را مي بيند ، و البته چنين موقفي از نيكان و اهل دل و ابدال و اوتاد و پرهيزگاران و بندگان مخلص خالي نيست .

در عرفات از زاري نمودن به سوي خداوندمتعال و خوار شدن و حاجت خواستن از درگاهش كوتاهي نكند ، و به واسطه حضور بندگان شايسته و دارندگان دل هاي پاك و نفوس شريفه و ارواح قدسيه كه ديدگان را به طرف آسمان گشوده و گردن ها را به طلب رحمت الهي كشيده اند ، اميدش را استوار و محكم كند و گمانش را به لطف پروردگار خود نيكو نمايد .

زنهار زنهار از نوميدي در آن روز ، چه خداوند ذوالجلال با آن صفت رحمانيت و درياي بي پايان لطفش كساني را كه با هزار اميدواري راه دور را پيموده و خانه و فرزند را رها كرده اند ، از رحمت خود بي بهره نخواهد فرمود و رنج و كوشش آنان را ضايع نخواهد ساخت و ايشان را از رسيدن به آرزوهاي خود محروم نخواهد نمود ، و حال اينكه در ميان آن جمعيت مردماني هستند كه به زيور معرفت و حقيقت ايمان آراسته و براي بخشايش و آمرزش شايسته اند ، و از اين جهت در كتب حديث آورده اند :

« بزرگترين گنهكار از اهل عرفات كسي است كه از آن مكان


163


شريف برگردد و گمان كند آمرزيده نشده » .

بدان كه براي طلب رحمت خداوند سبحان ، نظير و مانندي براي درخواست هاي اجتماعي و اتحاد قلوب و هم آهنگي دل هاي بندگان در يك وقت و در يك مكان ، در سرعت اجابت نيست .

چون از عرفات روانه گردد و به زمين مشعر رسد ، مانند پارسايان خدا ترس ، خويشتن را آگاه سازد ، و در آن هنگام متذكر شود كه پس از خروج از زمين حرم خداوند تعالي دوباره او را اجازه دخول در حرم خود داده است . چه مشعر از زمين حرم و عرفات خارج از آن است ، واز اين اذن دخول در حرم براي بار دوم تفأّل زند كه خداوند متعال او را به خود نزديك فرموده ، و بر او خلعت قبول پوشانيده و او را از عذاب و دوري ، پناه وامان داده و از اهالي بهشت و مقربان محسوب داشته است .

چون به مني آيد و متوجه رمي جمرات گردد ، نيتش در افكندن سنگ ريزه ها اظهار بندگي و انقياد و امتثال فرمان خداوند تعالي باشد ، و اينكه مانند حضرت خليل الرحمان سنگ ريزه ها را به سوي دشمن خود شيطان مي افكند ، و در نهاد خويش به ترك شهوات و كردار زشت و پليد و نكوهيده تصميم قطعي بگيرد .

چون به قرباني بپردازد ، يادآورد كه اين ذبح اشاره به آن است كه حلقوم آز و هوس و خواهش هاي نفساني را به سبب حجي كه انجام داده بريده است و به حقيقت پرهيزگاري ملتزم شود تا در اين اشاره صادق باشد و نيز يادآور شود كه براي پيدايش تقرب به درگاه


164


حضرت پروردگار از روش ابراهيم خليل ( عليه السلام ) در اراده كشتن فرزند و ميوه دلش پيروي مي كند .

چون سر خود را تراشيد ، در دل بگذراند كه همه عيوب آشكار و پنهاني خود را مي تراشد و از پليدي هاي رواني خود را پاكيزه مي كند و اميدوار باشد كه خداوند متعال توبه او را قبول فرموده و از گناهان در آمده و مانند روزي گشته كه از مادر متولد شده ( ان شاء الله تعالي ) .

هنگامي كه به مكه باز مي گردد و به طواف خانه معظمه مشغول مي شود آگاه باشد كه با انجام وظيفه در عرفات و مشعر و مني مشمول رحمت خداوند تعالي شده ، و اكنون براي تجديد عبادت و طاعت او و فزوني تقرب به مقام اقدس حضرتش طواف مي كند و در پناه و سايه آفريدگار جليل درآمده ، و در اين طواف تا مي تواند از اظهار خواري و فروتني در پيشگاه بلند صاحب خانه و يادآوري از بزرگي و پادشاهي او كوتاهي ننمايد ، و بداند كه بايد در بقيه زندگاني هميشه چنين باشد و به پيماني كه با پروردگار خويش بسته تا هنگام مرگ و تا روز قيامت كه روز ملاقات خداوند متعال است وفا كند ، و به حالاتي كه در آن اماكن مقدسه داشته و نيت هايي كه به دل مي گذرانده پايداري ورزد ، و فراموش نكند كه خداوند تعالي بر نامه اعمال او دانا و بر سريره و قلبش آگاه است .


165


فصل بيست و يكم

حج آزمايش بزرگ الهي

در كتاب كافي تأليف شيخ كليني رحمة الله عليه دارد :

« روايت شده است كه اميرالمومنين ( عليه السلام ) در يكي از خطبه هاي خود فرموده : اگر خداوند مي خواست ، مي توانست زماني كه پيامبران خود را برانگيخت براي آنان گنج هاي زر و كان هاي طلاي ناب و پاكيزه و باغ هاي با انواع ميوه ها و درختان فراهم نمايد ، و مرغان آسمان و جانوران زمين را با ايشان همراه سازد و جمع فرمايد ، و اگر چنين مي كرد هر آينه آزمايش بندگان ساقط مي شد و پاداش طاعت ها باطل مي گرديد و همه مردم فرمان پيامبران را با ميل و رغبت گردن مي نهادند و انجام مي دادند و فرقي ميان پيروان حقيقي و گردنكشان وجود نداشت و هر آينه براي گويندگان حق و ايمان آورندگان مرزهاي آزمايش شدگان ثابت نمي شد ، و گروندگان را اجر و مزدي كه براي نيكوكاران از راه مجاهده با نفس و شيطان
مقرر شده نمي رسيد و مسمي شدن به مومن و پرهيزگار و مطيع و


166


مانند اين ها بر معناي حقيقي لازم نمي شد ، واز اين راه راست كه اگر خداوند از آسمان آيتي مي فرستاد گردنكشان در برابر آن مطيع و منقاد و خوار مي شدند ، و اگر پيامبران را با شوكت و توانايي قرار مي داد يا با ايشان آيتي از آسمان مي فرستاد هر آينه امتحان از همه ساقط مي شد .

ولي خداوند سبحان پيامبرانش را در اراده و نياتشان قوي و توانا گردانيد ، و در آنچه ديده ها در حالاتشان مي نگرند ضعيفان و ناتوانان قرارداد ، چه قناعت و رضايت ايشان به اندك چيزي به مرتبه اي بود كه بي نيازي به آن چشم ها و دل ها را پر مي ساخت ( چون هر كس كه توجّهي كند خواهد دانست كه از ناكامي ، دل خوش بودند و اندوهي نداشتند ) و درويشي و تنگدستي ايشان به حدّي بود كه آزار و رنج آن ، گوش ها و چشم ها را پر مي كرد . ( زيرا هر آن كه تنگدستي و ظاهر حال ايشان را مي ديد يا مي شنيد افسرده مي شد و غرق حيرت و تعجب مي گشت . )

اگر پيامبران داراي نيرو و قوّتي بودند كه كسي قصد تسلط بر ايشان نمي كرد ، و عزت و سطوتي داشتند كه ستم و نقصان در آن راه نداشت يعني هميشه ايشان غالب بودند ، و داراي پادشاهي و سلطنتي بودند كه گردن هاي مردم به سوي آن كشيده مي گشت ، و به قصد ديدار آن سلطنت گره پالان مركبان بسته مي شد ، و از هر طرف به واسطه داشتن عظمت به سوي آنان سفر مي كردند ، هر آينه اين حالت براي پذيرفتن مردم ايشان را آسان تر و از تكبر و گردن كشي


167


و سرپيچي خلق از ايشان دورتر بود ، و از جهت ترسي كه بر مردم غالب مي شد يا از راه رغبت كه ايشان را مايل مي گردانيد ايمان مي آوردند ، پس نيت ها در گرويدن به ايمان و تصديق پيامبران غير خالص براي خداوند سبحان و آميخته به رغبت و رهبت بود و حسنات و طاعات مردم به چند قسم مي گشت بعضي از راه ايمان حقيقي و بعضي از راه رغبت و رسيدن به خواهش ها و بعضي به واسطه خوف و ترس بود .

ولي خداوند سبحان چنين خواسته كه پيروي از پيامبران او و گرويدن به كتاب هايش و فروتني براي ذات يگانه اش و تسليم شدن در مقابل حكمش و گردن نهادن براي فرمانبرداري حضرتش اموري باشد مخصوص ذات بي زوال او ، و آنها به چيزي از رغبت و رهبت و رياء و خودنمايي آميخته نباشند .

هر اندازه امتحان و آزمايش بزرگتر باشد ثواب و پاداش بيشتر خواهد داشت . آيا نمي بينيد كه خداوند متعال مردم گذشته را از زمان آدم صفي الله ( عليه السلام ) تا آخرين نفر از اين جهان ، به سنگ هايي كه نه زيان مي رسانند و نه سود مي بخشند و نه مي بينند و نه مي شوند امتحان فرمود . ( 1 )

پس آن سنگ ها را خانه محترم خود ساخت و حرمت آن را واجب فرمود و آن را پايه زيست و امان و مايه خير دو جهان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مقصود سنگ هاي ساختمان كعبه مقدسه است .


168


گردانيد و آن رادر دشوارترين نقاط زمين كه سنگستان است و از
جهت كلوخ بسيار و عدم صلاحيت براي كشت زار پست ترين
جاي زمين ، و تنگ ترين دره براي زندگاني و دشوارترين محل از حيث كمبود آب است ، بنا نهاد ، و آن را ميان كوه هاي ناهموار و ريگزار و چشمه هاي كم آب ، و آبادي هاي پراكنده ، و از يكديگر دور افتاده ، و مكان هايي كه به واسطه ريگ هاي فراوان و كوه هاي سخت فقط مختصر اثري از سيل و بارش آسمان را دارا است و
از آب و گياه در آن نشانه اي نيست ، قرارداد ، و بدين جهت نه
اشتر آنجا فربه مي شود و نه گاو و نه گوسفند و نه اسب و استر .
پس خداوند جهان ، آدم و فرزندان او را فرمود كه به سوي آن
متوجه گردند .

خانه كعبه محل رفت و آمد براي سود بردن در سفرهايشان و مقصدي براي بار اندازي امتعه و كالاي آنان گرديد . و ميوه هاي دلها ( 1 ) به سوي آن خانه مشتاق مي گردد .

از بيابان هاي بي آب و گياه متصل به يكديگر و دور از
آبادي و جزيره هاي درياها كه بر اثر احاطه درياها از زمين
جدا شده و از بلندي هاي دره ها سراشيب ( يعني از ميان كوه هاي
دورافتاده با سختي بسيار كوچ كرده ) به سوي آن خانه مي شتابند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ميوه دل سويداي دل است و در اين كلام استعاره لطيفه است كه در توضيح كلمات آن حضرت بيان خواهد شد .


169


تا اينكه دوش هاي خود را در آنجا از روي خواري و
فروتني بجنبانند .

در اطراف خانه به تهليل گفتن ، خداوند را مي خوانند ، و با خضوع و خشوع براي كسب رضاي حضرت معبود بر پاهاي خويش شتابان مي روند و هروله مي كنند ، در حالي كه جامه احرام به تن پوشيده و لباس هاي خود را پشت انداخته اند ، و با برهنه نمودن سر ، موهاي بلندي را كه گرداگرد سرهاي ايشان را گرفته آشكار و نمايان ساخته اند .

اين گونه حالات آزمايشي است بزرگ و بسيار سخت و كامل و فرمانبرداري و فروتني و تواضعي است آشكارا ، واين امتحان را خداوند تعالي در پيرامون خانه خود سببي براي رحمت خود و دست آويزي به سوي بهشت خود ، و بهانه اي براي آمرزش خود ، و امتحاني براي مردم به لطف و رحمت خود قرار داد .

اگر خداوند تبارك و تعالي خانه محترم خود و اماكن بزرگ عبادتش را ميان باغ ها و جوي ها و زمين هاي نرم و هموار با درخت هاي بسيار و ميوه هاي زودرس و مرغوب و گياهان درهم پيچيده و آبادي هاي بهم پيوسته و داراي گندم خوش رنگ و مرغزار سبز و كشت زارهاي پرگياه و زمين هاي شاداب و مزارع خرم و راه هاي آباد و بوستان ها و درختان بسيار قرار مي داد ، هر آينه مقدار پاداش را به تناسب كمي امتحان ، اندك كرده بود در صورتي كه حضرتش خواهان تضعيف ثواب و تخفيف عذاب براي


170


بندگان است .

اگر پايه اي كه خانه بر آن نهاده شده يا سنگ هايي كه به آنها بنا گشته از جنس زمرد سبز و زيبا و ياقوت سرخ خوش نما و نور و روشنايي بود ، هر آينه چنين ساختماني نبرد شك و جنگ باآن را در سينه ها تخفيف مي داد و كارزار با شيطان را از دل ها برطرف مي كرد و اضطراب و نگراني را از مردمان دور مي نمود .

وليكن خداوند جليل و عزيز بندگان خود را به انواع سختي ها آزمايش مي كند ، و از آنان در رنج و كوشش هاي گوناگون ، بندگي مي خواهد و ايشان را براي بيرون كردن تكبر و بزرگ منشي و گردن كشي از دل ها و جايگزين شدن فروتني و تواضع حقيقي به اقسام دشواري ها مي آزمايد ، تا بگرداند آن را درهايي به سوي فضل و انعام خود و سبب هايي روشن براي آزمايش هاي خود ، چنانكه در كلام مجيد فرموده :

« آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم ، رها مي شوند و مورد آزمايش قرار نمي گيرند ؟ و به يقين ، كساني را كه پيش از اينان بودند آزموديم ، تا خداوند آنان را كه راست گفته اند معلوم دارد و دروغ گويان را نيز معلوم دارد . » ( 1 )

آنچه در كتاب كافي بود نقل كرديم و آن قسمتي از سخن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره عنكبوت ، آيه 1


171


حضرت و تمام خطبه را سيد رضي عليه الرحمة ( 1 ) در نهج البلاغه به نام خطبه قاصعه نقل نموده .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دانشمند هوشيار و سيد بزرگوار ، ابوالحسن محمد فرزند احمد فرزند ابي احمد حسين فرزند موسي فرزند محمد فرزند موسي فرزند ابراهيم فرزند امام همام حضرت ابي ابراهيم موسي كاظم ( عليه السلام ) كه به شريف رضي ذوالحسبين خوانده مي شود و اين لقب را بهاء الدوله ديلمي ، از پادشاهان آل بويه ، به او داد و او را به شريف اجل خطاب مي نمود ، در سال 359 هجري قمري در بغداد متولد شده و در روز ششم محرم از سال 406 وفات نموده ، در تشييع جنازه و نماز بر او فخر الملك وزير و همه اعيان و اشراف و قضاة حاضر شدند ، و برادرش سيد مرتضي ـ رحمة الله عليه ـ به واسطه ناشكيبايي بر فوت او از بغداد به مشهد جدش امام موسي كاظم ( عليه السلام ) رفت چه نمي توانست تابوت و دفن او را ببيند و فخر الملك ابو غالب وزير ، بر او نماز خواند و خودش در آخر روز به مشهد شريف كاظمين رفت وسيد مرتضي را به خانه خويش برگردانيد .

سيد رضي در وثاقت و جلالت و علم و ادب و زهد مشهورتر از آن است كه احتياجي به بيان داشته باشد . و فاضل باخرزي در دمية القصر و همچنين ثعالبي در يتيمة الدهر و ابن خلكان در وفيات الاعيان كه هر سه از اهل تسنن هستند و جز اينان حالات او را نوشته اند ، و براي او كتاب هايي است و ديوان شعري دارد و از گزيده شعر او ابياتي است كه براي قادر بالله ابي العباس احمد پسر مقتدر به اين مضمون نوشته است ، اي دارنده امارت و سلطنت با ما مهرباني كن چه هر دوي ما از تنه يك درخت بلندي رسته ايم و در ميدان بزرگواري ميان ما فرقي نيست و هر دوي ما را بلندي قدر و منزلت يكسان است مگر مقام خلافت كه من از آن بركنار و براي تو فراهم و استوار .

عَطْفاً اَمِيرَ الْمُؤمِنِين فَاِنَّنا * * * فِي دَوْحَةِ الْعَلْيا لا نَتَفَرَّق

ما بَيْنَنا يَوْمَ الْفِخارِ تَفاوُة * * * اَبدَأ كِلانا فِي الْمَعالِي مُغْرَقُ

اِلاَّ الْخِلافَةَ مَيَّزَتْكَ فَاِنَّنِي * * * اَنَا عاطِل مِنْها وَاَنْتَ مُطَوَّقُ


172


فصل بيست و دوم

تاريخ بناي كعبه و احترام آن

خداوند تعالي فرموده است : « در حقيقت ، نخستين خانه اي كه براي عبادت مردم ، نهاده شده ، همان است كه در مكّه است و مبارك ، و براي جهانيان مايه هدايت است . » ( 1 )

آنكه بنياد كعبه را آغاز كرد و پيرامون آن طواف نمود تا اينكه مشعر عمومي براي پرستش حضرت پروردگار باشد آدم ( عليه السلام ) بود و بعد از او شيث ( عليه السلام ) آن را ساخت . و هميشه آباد و مقدس بود ، و بندگان شايسته آهنگ آن مي نمودند و خداي تعالي در آن پرستش مي شد ، تاهنگام طوفان در زمان نوح ( عليه السلام ) اثر آن پنهان گشت .

هنگامي كه خداوند متعال ابراهيم ( عليه السلام ) را به رسالت مبعوث فرمود : به او امر كرد تا به كمك فرزندش اسماعيل ( عليه السلام ) پي هاي آن را بالا بردند ، و پس از آن نيز بارها دچار ويراني شده ، و عرب بر همان پي هايي كه ابراهيم ( عليه السلام ) ساخته بود ساختمان خانه را تجديد كرد به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره آل عمران آيه 96


173


شرحي كه آن را در جاي خود ياد نموده ايم .

عرب در همه دوره زندگاني ، كعبه را يادگاري از ابراهيم ( عليه السلام ) براي پرستش خداوند متعال و تعظيم شعائر او شناخته است ، و با اينكه اعراب در برخي از قرون بت هاي خود را در آنجا نهادند ، و گمراهي آنان دين پاك و يگانه پرستي حقيقي ابراهيم ( عليه السلام ) را آلوده كرده بود تا آنجا كه بر اثر رقابت در قوميت ، و از روي حسادت بردن بر موجبات شرف ، هر كدام براي اينكه پيرو قبيله ديگر نباشد بت مخصوصي را مي پرستيدند ، معذالك هميشه قبول داشتند كه اين خانه را ابراهيم ( عليه السلام ) ساخته است ، و تاريخ ساختمان و احترام آن از ميان نرفت و همچنين جمله اي از اعمال و مناسك حج خانه باقي مانده بود و انجام مي گرفت ، و همه اين ها به نام ابراهيم ( عليه السلام ) و به عنوان پيغمبري او ياد مي شد يادگار رسول خدا جناب ابراهيم ( عليه السلام ) و تاريخ ساختمان خانه كعبه در جزيرة العرب پايدار مانده ، و با اينكه چندين بار دستخوش حوادث گشته و انديشه هاي گوناگون در آن راه يافته اين يادگار جاويدان مانده است ، و هواپرستي بت پرستان و غبار خيرگي اسرائيلي ها و تعصب نژادي قحطاني ها ( 1 ) تاريخ مشعشع آن را
از يادها نبرد و انوار آن را خاموش نكرد واگر در تاريخ با شكوه و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « قحطان » پدر قبائل عرب يمني است در برابر عدنان كه پدر قبائل عدنانيان وجد اعلاي حضرت رسالت ( صلّي الله عليه وآله ) است و نسبتش به اسماعيل علي نبيّنا وآله وعليه السلام منتهي مي شود .


174


افتخار بنيادش به عنوان خداپرستي ضعيف ترين ترديدي بود
عرب هاي قحطاني بدان عقيده مند نمي شدند ، و نمي گذاشتند
فرزندان اسماعيل ( عليه السلام ) پيشرفت كنند و بر همه عرب افتخار نمايند و سرافراز گردند .

خانه كعبه مانند مسجد بيت المقدس است كه سليمان ( عليه السلام ) براي خداپرستي ساخت ، و ديري نگذشت كه مركز بت ها گرديد ، در آغاز سلطنت منسّي پسر حزقيا ( 1 ) معبدي بزرگ پر از بت ها و تمثال ها و قربانگاه بت ها گرديد ، و بت پرستي در شهر اورشليم و در يهود شايع شد ولي اين پيش آمد حقيقت تاريخ آن را كه سليمان ( عليه السلام ) براي خداپرستي ساخته بود از ميان نبرد .

خلاصه : اينكه خانه كعبه براي خداپرستي ساخته شده و پايه هاي آن بالا رفته است ، و هميشه به نام افتخار معماري و بناي حضرت ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) و نشانه جلالت و شرافت مكان وجاي عبادت نگهداري شده و پايدار آمده .

عرب از اين جهت كه هر قبيله بت مخصوصي داشت و فقط بت خود را مي پرستيد ، بت هايي چند بر كعبه معظمه نهادند تا اينكه در اطراف آن 365 بت نهاده شده بود ، نخستين كسي كه بت پرستي
را در مكه معمول كرد و بت ها را در خانه كعبه قرار داد عمرو پسر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « منسّي » سيزدهمين پادشاه يهود است كه در 344 سال قبل از ميلاد جناب مسيح علي نبيّنا وآله وعليه السلام از دنيا رفت .


175


لحيّ سرور خزاعه ( 1 ) بود هنگامي كه كليددار خانه كعبه شد ، چه او به شام سفر كرده و از آنجا بت پرستي را به مكه ارمغان آورد ، خصوصاً از ثمودي ها كه هبل و لات و منات و ديگر بت ها را مي پرستيدند و نقش هاي موجود بر آثار آن گواه است ، و قبائل عرب در بت پرستي از عمرو بن لحيّ پيروي كردند و هر تيره اي بت خود را آوردند و در كعبه نهادند . و با اينكه بت پرستي ميان عرب شايع شد از بت پرستي ديگر اقوام ضعيف تر بود زيرا عرب بت ها را مانند بت پرستان چين و هند و روم و مصر و ديگران معبود اصلي نمي دانستند بلكه پرستش بتان را وسيله تقرب به خداي متعال مي دانستند . خانه كعبه پيوسته بر اين وضع بود تا اينكه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در سال هشتم هجرت مكه را فتح كرد و وارد مسجدالحرام شد و علي ( عليه السلام ) را فرمود به شانه او برآيد و بتهايي را كه بر كعبه بود بيفكند و آن جناب به شانه هاي آن حضرت بر آمد و بت ها را برانداخت .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ( خزاعه ) پسر عمرو و پدر قبيله بزرگي از عرب جنوب بوده ، ساليان دراز امارت مكه معظمه و كليدداري خانه با قبيله جرهم بود و ايشان عرب يمني بودند ، و دختر مضاض بن عمرو جرهمي كه زوجه جناب اسماعيل ( عليه السلام ) است از اين قبيله است ، تا اينكه بني خزاعه از يمن آمده و پس از جنگي سخت شهر مكه و كليدداري خانه را متصرف شدند ، و بالاخره شرافت كليدداري و امارت از ايشان به قصي ابن كلاب ابن مره بزرگ قريش انتقال يافت ، در ايام سروري بني خزاعه هنگامي كه نوبت به عمر و بن لحي رسيد و آن در حدود 370 سال قبل از اسلام است ، خداپرستي و دين پاك ابراهيم خليل ( عليه السلام ) و احترام خانه را آلوده كرد .


176


خانه كعبه در روزگار جاهليت چنان كه گفته شد مقام بلندي داشت ، و منزلت آن از حدود جزيرة العرب هم تجاوز كرده و در دل همه ملل راه يافته بود ، و به زيارت آن دلبستگي داشتند و به مقدس بودنش معتقد بودند ، مصريان قديم شهرهاي حجاز را بلاد مقدسه مي ناميدند و يهود و نصاراي عرب آن را محترم مي دانستند و درآن مراسم عبادت را به كيش خود انجام مي دادند .

اين بود مقام خانه كعبه پيش از ظهور اسلام . احترام خانه در زمان جاهليت مانند ندارد و در عالم وجود بي نظير است ، جز بيت المقدس كه مورد احترام مسلمين و يهود و نصاري است ، گرچه در آنجا براي هر يك جايگاهي مخصوص براي عبادت است ، با اين تفاوت كه امروز خانه كعبه بر دين باني و معمار و پايه گذار خود ( حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ) كه دينش يكتاپرستي و توحيد حقيقي است احترام مي شود ، و گمراهي بت پرستان و تصرفات هواهاي نفساني در آن رخنه ندارد ، در صورتي كه بيت المقدس از صورت ها و مجسمه ها پر است .

پس از پيامبر خدا عيسي ( عليه السلام ) ، در مدتي كوتاه ابطال شريعت توحيد و خواندن ملت به خدايان سه گانه و سرّ اثانيم و صورت و مجسمه پرستي پديدار شد ، نصاري آنها را در معابد خود به نام مسيح مي گذارند ، و ديگر چيزي از يگانه پرستي و ديانت و رسوم شريعت آن حضرت را همراه ندارد .



| شناسه مطلب: 76719