بخش 5

چرا بهترین محصولات جهان در مکه و مدینه است؟ شرایط تعمیر کنندگان و پرده#160;داران مسجد الحرام محبوب اول متولیان مساجد اهمّیت ساخت و تعمیر مساجد خدمت به حجاج، بدون ایمان، بی ارزش است ماجرای صلح حدیبیّه ماجرای بیعت رضوان قرارداد حدیبیّه تأویل رؤیای پیامبر نزول سوره فتح و تأویل رؤیای پیامبر قید #171;ان شاء الله#187; برای چیست؟ مکّه نخستین خانه برای هدایت مردم توسعه مسجدالحرام منزلت کعبه تاریخچه پرده کعبه پرده#160;داران کعبه باید از اولیا باشند مکّه، مرکز تصمیم#160;گیری#160;های جهانی اسلام


100


چرا بهترين محصولات جهان در مكه و مدينه است؟

(وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبي إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْء رِزْقاً مِنْ لَدُنّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ) .

«و گفتند: اگر با تو از هدايت پيروي كنيم، از سرزمين خود ربوده [و تبعيد ]خواهيم شد. آيا آن ها را در حرمي امن جاي نداده ايم كه فرآورده هاي هر چيزي كه رزقي از جانب ماست، به سوي آن سرازير مي شود؟ ولي بيشترشان نمي دانند.»

در اين آيه سخن از كساني است كه در باطن به حقّانيت اسلام معترفند ولي روي ملاحظات مصالح شخصي و ترس از تهاجم دشمنان اسلام، از ايمان به اسلام خودداري مي كنند; لذا مي فرمايد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قصص : 57


101


آن ها گفتند: اگر ما هدايت را همراه تو پذيرا شويم و از آن پيروي كنيم، از سرزمينمان برداشته مي شويم; (وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا) . آن ها علاوه بر مشركان از قدرت هاي روم و ايران مي ترسيدند كه ممكن است آن ها بر پيامبر حمله كنند; زيرا پيامبر اسلام مي گفت، من مأمورم همه را به اسلام دعوت كنم.

گفته اند اين سخن را عده اي از قريش و حارث بن نوفل پيش كشيدند و به پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) عرض كردند: ما مي دانيم كه دعوت تو حق است اما چيزي كه مانع مي شود، ترس از هجوم دشمنان بر ماست كه ما را از زمين خود آواره سازند.

اين سخن را كسي مي گويد كه قدرت نمايي خدا در هلاكت فرعونيان را درك نكرده است; لذا خداوند در پاسخ آن ها چنين مي گويد:

چرا آن ها از دشمنان اسلام مي ترسند، آيا ما حرم امني در اختيارشان قرار نداديم؟ (أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً...)، كه محصولات و نعمت هاي هر شهر و دياري به سوي آن ها سرازير مي شود; (يُجْبي إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْء) و اين يك روزي مخصوص از جانب ماست; (رِزْقاً مِنْ لَدُنّا) ولي اكثر آن ها نمي دانند; (وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ).

فعل را در اينجا مضارع آورده; (يُجْبي إِلَيْهِ) ; «به سوي آن سرازير مي شود» و به خاطر رساندن مفهوم استمرار است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان، ج7، ص260 ;الميزان، ج16، ص74 ;فخر رازي، ج25، 4


102


شرايط تعمير كنندگان و پرده داران مسجد الحرام

(إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللهَ فَعَسي أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ) .

«مساجد خدا را تنها كساني آباد مي كنند كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده ونماز برپا داشته وزكات داده و جز از خدا نترسيده اند. پس اميد است كه اينان از هدايت يافتگان باشند.»

قرآن، حقّ تعمير مساجد و مراكز ديني به ويژه بيت الله الحرام را از مشركان سلب مي كند و آن را شايسته كساني مي داند كه شرايط زير را داشته باشند:

الف) ايمان به خدا و روز واپسين; اين دو باور و عقيده، اساس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه : 18


103


مشترك تمام اديان آسماني است و همه پيامبران اين دو موضوع را سرلوحه دعوت خود قرار داده اند. قرآن نيز مي فرمايد تنها كساني مساجد را مرمّت مي كنند كه ايمان به خدا و روز واپسين دارند; (إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ...) . هيچ عملي بدون اين دو، مقبول نمي افتد.

ب) برپا داشتن نماز و دادن زكات; اين دو موضوع هم ركن عملي و اجراييِ ايمان به خدا و معاد است. از نظر قرآن، ايماني كه مؤمن را به سوي عمل نكشاند، ايمان ظاهري است (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا...) ;«اي كساني كه ايمان آورده ايد.» به طور جدّي و اساسي ايمان بياوريد; نقص در ايمان و نقص در عمل را برطرف سازيد.

ج)جز از خدا نترسيدن; در مقام انجام وظايف ايماني، جز از خدا نبايد هراسي داشت;(وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللهَ) .

محبوب اول

آنگاه كه دل انسان از عشق و حّب الهي لبريز شد، تنها در برابر او احساس مسؤوليت مي كند. هر مقدار عظمت خداوند در ذهن او بالا رود، به همان اندازه از اهمّيت مخلوقات در نظر او كاسته مي شود و ديگر حاضر نيست به خاطر رضاي خلق، رضاي خداوند را فدا كند. اگر از ما بخواهند كه دنيا و آخرت را در دو عبارتِ كوتاه بيان كنيم، مي توانيم بگوييم كه ما هميشه بر سرِ اين دو راهي قرار مي گيريم:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء : 136


104


الف) «وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ» ب) «وَجِيهاً عِنْدَ الناسِ» و اين دو با هم جمع نمي شوند. آنجا كه اخلاص پيش مي گيريم، در وادي آبرومندي نزد خداوند وارد شده ايم و جايي كه ريا مي كنيم ومرتكب خلاف مي شويم در برهوتِ جلب رضاي نفس يا مردم افتاده ايم.

از نظر قرآن، كساني كه داراي اين ويژگي ها هستند به سوي سعادت مي روند. از اين رو در پايان آيه فرمود: اميد است كه آنان از هدايت يافتگان شوند; (فَعَسي أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ) .

متوليان مساجد

از اين آيات برمي آيد كه وقتي مشركان از تعمير مساجد و حضور در آن ها منع مي شوند، لازم است متوليان و گردانندگان مساجد، افراد باايمان و صالح باشند. نبايد اجازه داد كه افراد ناپاك و مشكوك الهويه، به خاطر ثروت و يا نفوذ اجتماعي يا سياسي خود، در اداره مساجد و مراكز ديني، تصميم گير باشند. حتي اشخاصي كه در رأس انجمن هاي اسلاميِ نهادها يا مراكز تحصيلي قرار مي گيرند بايد شرايط فوق را دارا باشند; اگر چنين اشخاصي اطلاعات لازم در زمينه اصول اعتقادي و مسائل ديني را نداشته باشند، زيردستان خود را به انحراف مي كشانند و بازيچه جناح هاي سياسي غير ديني و يا افراد ضعيف الايمان مي شوند و اسلام هميشه از اين گونه افراد ضعيف و سست ايمان و مصلحت انديش و دنياپرست ضربه ديده است.


105


اهمّيت ساخت و تعمير مساجد

شده كسي كه چراغي در مسجدي برافروزد، فرشتگان و حاملان عرش الهي تا وقتي آن چراغ نور مي دهد، براي او استغفار مي كنند. هم چنين پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: در آخر الزمان گروهي از امت من به مساجد مي آيند و در آنجا مي نشينند و در امور دنيا صحبت مي كنند، با آن ها مجالست نكنيد; زيرا خداوند را با آنان كاري نيست.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة، باب 8 ، احكام مساجد.

2 . كنز العرفان، ج1، ص108

3 . تفسير صافي، ج2، ص327


106


خدمت به حجاج، بدون ايمان، بي ارزش است

(أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ) .

«آيا آب دادن به حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را مانند [ كار] كسي قرار داده ايد كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است؟ [ اين دو] نزد خدا يكسان نيستند، و خداوند بيدادگران را هدايت نخواهد كرد * آن ها كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد كردند، نزد خدا منزلتي هر چه والاتر دارند و آنان حقاً كامروايان اند.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه : 20 ـ 19


107


سقايت و آب دادن به حاجيان،ازمناصب و مفاخر اعراب در جاهليّت بوده است. هم چنين پرده داري و تعمير بيت الله الحرام از امور افتخار آفرين آن ها به شمار مي رفت. در آن دوران، به كمك شتر، آب گوارا از چاه بيرون مي آوردند و با مَشك هاي چرمي در اختيار زائران قرار مي دادند و اين منصب دست به دست شد تا در زمان پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) ، به عباس عموي پيامبر رسيد.

در شأن نزول اين آيه گفته اند: شيبه و عباس، هر يك به ديگري فخر مي فروختند. در اين ميان علي (عليه السلام) بر آن ها گذشت و پرسيد: افتخار و مباهات شما به چه چيز است؟ عباس گفت: افتخار من آب دادن به حجاج است; شيبه گفت من تعمير كننده مسجدالحرام هستم. علي (عليه السلام) باشرمساري گفت: با داشتن سن كم چيزي مايه افتخار من است كه شما آن را نداريد; من جهاد كردم تا شما به خدا و رسولش ايمان آورديد. اين ماجرا به حضور پيامبر (صلي الله عليه وآله) كشيده شد و جبرئيل نازل گرديد و گفت: فرستاده خدا، اين آيه را براي آن ها بخوان:(أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ

مقصود واقعي حضرت علي (عليه السلام) از اين مناظره خود برتر بيني نبود; بلكه اثبات برتري جهاد بركارهاي فرعي بود و آيه كريمه نظر آن حضرت را تأييد كرد.

مراد از اين آيه آن است كه هيچ كاري بدون ايمان به خدا و معاد، باعث منزلت و مقام آدمي نمي شود و شرط مقبوليت هر عملي، به ايمان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان، ج9، ص210

2 . مجمع البيان، ج5 ، ص14 ; تفسير صافي، ج2، ص328 ; الكاشف، ج4، ص21 ; تفسير فخر رازي، ج16، ص 21


108


است. آن ها تصور مي كردند كه كار، سقايت و عمارت در حال كفر، با كار مؤمن در حال ايمان مساوي است. از اين رو با خود مي گفتند: به هر حال ما نيز كار ديني انجام مي دهيم اينجا بود كه قرآن كريم فرمود: آيا آب دادن حاجيان و عمران مسجد الحرام را مانند كار كسي قرار مي دهيد كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است; (أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللهِ...). اين دو مطلب در نزد خدا يكسان نيستند;(لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ) و خداوند گروه ستمكار را هدايت نمي كند; (وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ) .


109


ماجراي صلح حديبيّه

(لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً * وَ مَغانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَها وَ كانَ اللهُ عَزِيزاً حَكِيماً * وَعَدَكُمُ اللهُ مَغانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ وَ كَفَّ أَيْدِيَ النّاسِ عَنْكُمْ وَ لِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِراطاً مُسْتَقِيماً * وَ أُخْري لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْها قَدْ أَحاطَ اللهُ بِها وَ كانَ اللهُ عَلي كُلِّ شَيْء قَدِيراً * وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا يَجِدُونَ وَلِيّاً وَ لا نَصِيراً * سُنَّةَ اللهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدِيلاً) .

«به راستي خدا هنگامي كه مؤمنان زير آن درخت با تو بيعت مي كردند از آن ها راضي شد و از آنچه در دلشان [ از صدق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فتح : 23 ـ 18


110


نيت ]بود آگاه گرديد، پس آرامش را بر آن ها نازل كرد و پيروزي نزديكي را به آن ها پاداش داد; و [ نيز] غنيمت هاي فراواني كه مي گيرند، و خدا شكست ناپذير حكيم است; خدا به شما غنيمت هاي فراواني را وعده داده است كه آن ها را خواهيد گرفت; ولي اين [ غنايم خيبر ]را زودتر به شما ارزاني داشت و دست [ تعدي ]مردم را از شما كوتاه ساخت تا براي مؤمنان نشانه اي باشد، و شما را به راه راست هدايت كند; و [غنيمت هاي ]ديگري [ نيز هست] كه به آن ها دست نيافته ايد; تنها خدا بر آن ها احاطه دارد، و خدا بر هر چيزي قادر است; و اگر كساني كه كافر شدند، [ در حُديبيّه] به جنگ با شما برمي خاستند، قطعاً واپس مي گريختند و يار و ياوري نمي يافتند; سنت الهي است كه در گذشته نيز بوده است، و هرگز براي سنت الهي تغييري نخواهي يافت.»

مؤمنان در جريان حُديبيّه، قبل از پيمان صلح، وقتي زمينه اي براي جنگ فراهم شد، با پيامبر (صلي الله عليه وآله) زير درختي كه نشسته بود، پيمان بستند كه تا پاي جان از تو و اسلام حمايت خواهيم كرد و خداوند رضايت خود را از بيعت آن ها اعلام كرد و به آن ها وعده پيروزي ها و غنايم كلان داد.

ماجراي بيعت رضوان

ميان پيامبر ونمايندگان كفار مكه رفت و آمد زياد شد; ولي آن ها باور نكردند كه پيامبر فقط به قصد زيارت آمده است; در اينجا زمينه جنگ و جهاد فراهم شد،مسلمانان به پيامبر كه زير سايه درختي بود مراجعه كردند


111


و گفتند: ما تا پاي جانمان با تو بيعت مي كنيم كه از تو و اسلام حمايت كنيم، تا اين كه كار آن ها به صلح انجاميد. پيامبر وقتي به مدينه باز مي گشت سوره فتح نازل شد و از اين بيعت اعلان رضايت كرد; لذا مي گويد:

البته خداوند از مؤمنان به خاطر بيعت با تو كه در زير آن درخت صورت گرفت راضي شد; (لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ) و از صداقت و نيّت پاك آن ها با خبر بود; لذا آرامشي بر قلبشان وارد كرد و پيروزي نزديكي را كه همان صلح است نصيبشان ساخت;(فَعَلِمَ ما فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً) .

ـ وَ مَغانِمَ كَثِيرَةً...

صلح حُديبيّه، كه يك پيروزي بود، به طوري كه در مقدمه و شأن نزول خوانديم، از آن به (فَتْحاً قَرِيباً)تعبير كرد و در اين آيه غنايم ديگري را كه در خيبر و غيره به دست خواهند آورد وعده مي دهد و خداوند حكيم و مقتدر شكست ناپذير است; (وَ مَغانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَها وَ كانَ اللهُ عَزِيزاً حَكِيماً) .

قرارداد حديبيّه

طبق قرارداد حديبيّه بنا شد پيامبر و ياران امسال برگردند و سال ديگر به حج بيايند.ذيقعده سال بعد، رسول الله (صلي الله عليه وآله) با اهل حديبيّه به قصد مكه و انجام عمره خارج شد.آن حضرت از ذوالحليفه احرام بست و قرباني ها را با خود برداشت و همگي لبيك گويان حركت كردند. نزديك مرالظهران،


112


محمدبن مسلمه را با سپاهي مسلح پيش فرستاد; وقتي مشركان او را با سپاهش ديدند، سخت مرعوب شدند و پنداشتند كه محمد (صلي الله عليه وآله) با آن ها سر جنگ دارد. بي درنگ اهل مكه رااز ماجرا آگاه كردند. قريش مكرز بن حفص را به حضور پيامبر فرستادند كه اي محمد، تو عهدشكن نبودي! فرمود: آري پيمان شكن نيستم. گفت: شما با سپاه و سلاح هاي متعدد آمده ايد! فرمود: سپاه را به سوي «ياجج» فرستاده ام. او پيامبر را به وفاداري توصيه كرد و برگشت (به نظر مي رسد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) پيش بيني هاي نظامي را كرده و دست به چنين احتياطي زده بود; چون احتمال مي داد مشركين پيمان شكن، پيامبر را عاري از آمادگي جنگي ببينند و كار را يك سره كنند. به هر حال همراه آوردن سپاه مجهز، از بينش عميق سياسي و ژرف نگري و ديرباوري آن حضرت حكايت مي كند كه از ويژگي هاي انقلابي آن حضرت بود).

سران كفار، مكه را ترك كردند تا ورود اين كاروان را نبينند! ولي بقيه اهل مكه همه در مسير كاروان محمد آمدند و به تماشا پرداختند. عبدالله بن رواحه زمام ناقه پيامبر را به دست گرفته، و با شوق و شعف تمام لبيك گفت و بدين ترتيب رؤياي محمد (صلي الله عليه وآله) تأويل شد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 .سيد قطب، في ظلال القرآن، ذيل آيه; مجمع البيان، ج 9، ص127


113


تأويل رؤياي پيامبر (صلي الله عليه وآله)

(لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً) .

«به يقين ، خداوند رؤياي پيامبر خود را راست گردانيد كه شما حتماً به خواست خدا سربتراشيد و موي سر كوتاه كرده، بدون هيچ ترسي، با خاطري آسوده به مسجدالحرام وارد خواهيد شد. پس خداوند چيزهايي [ از مصالح پشت پرده] مي دانست كه شما نمي دانستيد، لذا پيش از آن [ براي شما با صلح حُديبيّه ]پيروزي نزديك را فراهم كرد.»

خداوند به وسيله خواب (ورود با امنيّتِ پيامبر و يارانش به مكه) به او وعده پيروزي داده بود.

سوگند كه خداوند به رسولش راست گفت رؤيا را كه تو و يارانت با امنيت وارد مكه مي شويد و اعمال حج را انجام مي دهيد. مؤمنان وقتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان، ج9 ، ص126 ; تفسير فخر رازي، ج28، ص104


114


ديدند، در حُديبيّه به جاي اين كه وارد مكه شوند و حج به جا آورند، كار به صلح انجاميد و از همانجا برگشتند، اين پرسش برايشان مطرح گرديد كه پس رؤياي پيامبر چه شد؟ اين كه صلح است و از نيمه راه برگشتن! در اين مورد از شخص پيامبر سؤال مي شد ايشان جواب مي دادند وعده خدا راست است، ولي آيا من به شما گفتم همين امسال وارد مكه مي شويم؟ و مي فرمايد: خداوند رؤياي پيامبر را راست گردانيد (لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ) كه حتماً به اذن خدا داخل مسجدالحرام مي شويد، با امنيت و سلامتي; (لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللهُ آمِنِينَ); با سر تراشيده و موي كوتاه كرده، بدون هيچ ترسي; (مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ).

خداوند متعال در اينجا مي فرمايد: براي اين كه شما بتوانيد با امنيت وارد مكه شويد، نخست بايد صلحي برقرار شود و مصلحت قطعي شما در صلح است و ورود با امنيت، جز از اين طريق، راه ديگري ندارد، خداوند اين را مي دانست و شما نمي دانستيد; (فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا). بدين جهت پيش از اين كه شما وارد مكه شويد، خدا برايتان فتحي نزديك را (صلح) پيش از ورود به مكه تدارك ديد; (فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً) كه اين فتح، هم زمينه ورود با امنيت را فراهم كرد و هم مايه فتوحات ديگر شد.

نزول سوره فتح و تأويل رؤياي پيامبر

ريشه اصلي و پديد آورنده ماجراي حُديبيّه و نزول سوره فتح همين رؤيا بود كه در بخش تاريخ حُديبيّه بيان كرديم.البته به طوري كه مي بينيد،


115


ذكر آن در اواخر سوره مناسب تر است تا اول سوره; زيرا در قسمت هاي قبلي، ماجرا و پيش آمدهاي پيروزمندانه بيان گرديده و در اين ماجرا سخن از پيروزي هاي چشمگير پيامبر و مؤيَّد واقع شدن آن حضرت از جانب خداوند است. و در اينجا به خودي خود رؤيايي كه حاكي از پيروزي آن بزرگوار است تأويل وتعبير مي شود و لذا جايش همين جاست كه بگويد: (لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ...)و خداوند اراده كرده است او را چنان تأييد كند كه رسالتش فراگير گردد و بر تمام اديان غالب آيد و اين كه خداوند، خود شاهد صدق رؤياي محمد (صلي الله عليه وآله) و حقانيت و پيروزي رسالت پيامبرش هست; از هر گواه ديگري; او را بي نياز مي كند.

قيد «ان شاء الله» براي چيست؟

اي پيامبر، تو و يارانت وارد مسجدالحرام مي شويد«إِنْ شاءَ الله»; اگر خدا بخواهد. با اين كه ورود به مكه حتمي است به دليل اين كه وعده خداوند است، ولي اِنْ شاءَاللّه گفته شده است. اين تربيت قرآني است كه موحّدان بدانند مشيّت خداوند در بند هيچ قيدي قرار نمي گيرد و هميشه مطلق و آزاد است. مي بينيم در قرآن مي فرمايد: پاكان به بهشت در آيند و ناپاكان به دوزخ وارد شوند و مادام كه آسمان ها و زمين باقي است آن ها در آنجا باقي هستند; (إِلاَّ مَا شَاءَ رَبُّكَ) يعني اين گونه نيست كه اگر كسي وارد بهشت يا دوزخ شد، ديگر از مشيّت و سيطره اراده الهي خارج شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . هود : 107


116


مكّه نخستين خانه براي هدايت مردم

(إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلْعالَمِينَ * فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ) .

«همانا نخستين خانه اي كه براي مردم بنا شد، همان است كه در مكه مايه بركت و هدايت جهانيان است * در آن نشانه هاي روشني است [ چون] مقام ابراهيم، و هر كه وارد آن شود ايمن است و حق خدا بر مردم است كه قصد زيارت اين خانه كنند براي كسي كه به آن راه تواند يافت و هر كه كافر شود پس [ بداند كه] قطعاً خداوند از جهانيان بي نياز است.»

اين دو آيه درباره برتري و پيشينه تاريخي كعبه نسبت به بيت المقدس بوده و پاسخي است به مشاجره يهوديان درباره اين كه چرا مكه قبله مسلمانان شده است؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران : 96 و 97


117


ــ إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً...

لغت: بَكَّه: همان مكّه است، بَكّ به معناي ازدحام است; به اين جهت كه مردم براي طواف به كعبه هجوم مي آورند. در اين باره، فخر رازي نقل كرده است كه امام باقر (عليه السلام) در كعبه نماز مي خواند، زني از مقابل او عبور كرد، مردي خواست مانع او شود، امام (عليه السلام) فرمود: مانع او نباش; زيرا خداوند مكّه را بكّه ناميده است; يعني ازدحام در مكه امري طبيعي است; مردي از مقابل زن نمازگزار عبور مي كند و يا به عكس. به هر حال در اين مكان اين امور بلامانع است. مي بيني زني پيش رويت و ديگري طرف راستت مشغول نماز است و تو شانه به شانه زني نماز مي خواني و عيبي هم ندارد. در حالي كه اين امر در نقاط ديگر جايز نيست.

اين آيه مي فرمايد: كعبه نخستين مركز پرستش خدااست كه در روي زمين ساخته شد و محلّي براي اجتماع مردم و مايه هدايت آن هاست; از اين رو، اگر به عنوان قبله مسلمانان انتخاب شده، مناسب ترين انتخاب بوده و بيت المقدس براي مسلمانان قبله موقّتي بوده است و اشكال تراشي يهود در اين موضوع، بي مورد است.

اين دو آيه، به يك ايراد جنجالي يهود پاسخ مي دهد و آن مسأله تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه بود; زيرا اين موضوع تأثير زيادي در زندگي و موقعيت اهل كتاب گذاشت كه تا مدت هاي مديد مشاجره و بگومگوي آنان با مسلمانان به درازا كشيد. آن ها مي گفتند چگونه ممكن است در آيين ابراهيم (عليه السلام) مكّه قبله رسمي باشد، در حالي كه قبله اصلي،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان، ج2، ص477

2 . تفسير فخر رازي، ج8 ، ص161 ; الميزان، ج3، ص551


118


بيت المقدّس است و اين، نسخ آيين ابراهيم (عليه السلام) است. آيه پاسخ داد كه كعبه پيش از ساير معبدها ساخته شده و اوّلين خانه عبادت مردم در روي زمين بوده است و بيت المقدس را سليمان (عليه السلام) بنا كرد كه قرن ها پس از ابراهيم (عليه السلام) وجود داشت.

توسعه مسجدالحرام

از زمان پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) به بعد، هر چه برتعداد مسلمانان افزوده مي شد زائران خانه خدا نيز بيشتر مي شدند و مسجدالحرام به وسيله خلفاي وقت توسعه مي يافت. منصور، خليفه عباسي،در زمان حكومتش خواست بار ديگر آن را توسعه دهد;از اين رو، مردمي را كه در اطراف مسجدالحرام خانه داشتند، فراخواند تا خانه آن ها رابخرد; ولي آن ها به هيچ قيمتي حاضر به فروش نشدند. منصور در بن بست سختي قرار گرفت; زيرا نمي توانست با توسّل به زور،كه انعكاس بدي داشت،خانه آن ها را خراب كند. از امام صادق (عليه السلام) چاره جويي كرد; حضرت (عليه السلام) فرمود: در اين باره دليل روشني از قرآن وجود دارد. منصور پرسيد: كدام دليل؟ فرمود: آيه (إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً) ; زيرا خداوند فرموده است نخستين خانه اي كه براي مردم ساخته شده، كعبه بوده است. پس، اگرآن ها پيش از بناي كعبه خانه ساخته اند،اطراف مكه مال آن هاست،ولي اگر بناي كعبه مقدّم بوده، اين حريم تا آن جا كه نياز زائران اقتضا مي كند، متعلّق به كعبه است.از اين رو، منصور دستور داد مالكان خانه هاي اطراف مكه را احضار كردند. او به اين آيه استدلال كرد و آن ها حاضر به معامله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان، ج3، ص542


119


شدند.

ــ فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ...

لغت: حج، در اصل به معناي قصد است و برهان را حجّت مي گويند; زيرا در بحث، مقصود روشن مي گردد. و به اين مراسم، حج مي گويند براي آن كه در آن قصد زيارت خانه خداست.

اِسْتَطاعَ (طَوْع); توانست.

در خانه خدا يادگارهاي روشني از خداپرستي و توحيد و معنويّت و آثاري از ابراهيم (عليه السلام) است; مانند مقام ابراهيم (محلي كه ابراهيم (عليه السلام) براي بناي كعبه و يا به خاطر مراسم حج، يا دعوت مردم براي اعمال حج در آن مكان ايستاد) و يا مانند حَجَرالأسود و حِجْر اسماعيل.

خداوند مكه را به خاطر دعاي ابراهيم (عليه السلام) ، شهر امن قرار داد و هرگونه جنگ و مبارزه را در آن ممنوع ساخت; (وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً) . در اسلام، كعبه به عنوان يك پناهگاه شناخته شده كه اگر كسي به آن جا پناهنده شود، تا زماني كه در آن جاست، نمي توان متعرّض او شد و حتّي حيوانات بايد در آن امنيّت داشته باشند.

ــ وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ...

در اين آيه، به مردم دستور حج داده شده است; يعني بر مردم است كه در صورت توان، خانه خدا را زيارت كنند. حج بر كسي كه استطاعت داشته باشد، تنها يك بار در مدّت عمر واجب مي شود.

نكته: از اين آيه استفاده مي شود كه اين حكم، تنها به مسلمانان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان، ج3، ص552


120


اختصاص ندارد. آيه نفرموده است كه حج بر مؤمنان واجب است; بلكه فرموده است بر «ناس» واجب است و اگر كسي هنوز اسلام نياورده باشد، اين تكليف از او ساقط نمي شود; البته بعيد است كه غير مسلماني حج بجا آورد و به اسلام نگرايد.

منزلت كعبه

احترام و تقدّس كعبه، علاوه بر مسلمانان، از نظر امّت هاي ديگر نيز مورد قبول بوده است. هنديان آن خانه را به خاطر حجرالأسود تعظيم مي كردند. كلدانيان يكي از خانه هاي مقدّس هفتگانه اش مي شمردند. فارسيان گرامي اش مي داشتند و بسيار به زيارتش مي رفتند. يهود هم از آن رو كه كعبه از آثار ابراهيم (عليه السلام) است، احترامش مي كردند. در كعبه تصوير ابراهيم و اسماعيل و مريم و مسيح (عليهم السلام) منقّش بود و اين دليل است كه كعبه مورد احترام اهل كتاب بوده است. عرب هم آن را تعظيم مي كردند و حج، جز و دين عرب قبل از اسلام بوده است.

تاريخچه پرده كعبه

هاجر بعد از ساخته شدن كعبه، پرده اي بر آن آويخت، امّا پرده اي كه همه جاي كعبه را بپوشاند، نخستين بار توسّط يكي از اقوام تُبَّع يمن، به نام ابوبكر اسعد مهيّا شد كه آن را با پرده اي نقره باف پوشانيد و سپس مردم پرده هاي مختلفي بر آن مي انداختند. پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله) نيز آن را با پارچه يماني پوشانيد و اين رسم همچنان باقي بود تا سالي كه خليفه عباسي به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير نمونه، ج3، ص17

2 . الميزان، ج3، ص559


121


زيارت خانه خدا رفت. خادمان كعبه از انباشته شدن پارچه ها بر بام كعبه شكايت كردند و گفتند: ممكن است سنگيني اين پارچه ها خرابي به بار آورد. خليفه دستور داد همه پارچه ها را بردارند وبه جاي آن، در سال تنها يك بار پارچه به كعبه بياويزند كه اين رسم كه تااين زمان همچنان باقي است.

ــ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ...

در پايان آيه آمده است: كسي كه با آن مخالفت كند، كفر ورزيده است. در اين جا، همان طور كه مخالفت با اصول دين، كفر تلقّي مي شود، مخالفت با اين فرع ديني هم كفر به حساب مي آيد.

حديث: مرحوم صدوق از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل مي كند كه فرمود: «اي علي،كسي كه با توانايي بر انجام حج آن را ترك كند كافر است; زيرا خداوند مي فرمايد: مردمي كه استطاعت دارند، بايد حج بجا آورند و كسي كه كفر بورزد; يعني آن را ترك كند، پس [ به خود زيان زده است و] خدا از همگان بي نياز است. اي علي، كسي كه حج را به تأخير اندازد تا اين كه از دنيا برود، در قيامت يهودي يا نصراني محشور مي شود.»

پرده داران كعبه بايد از اوليا باشند

وقتي در گذشته مأمور پرده داري و تطهير كعبه شخصيتي چون ابراهيم (عليه السلام) بوده است، امروز هم بايد مسؤولان تداركات خانه خدا از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان، ج3، ص558

2 . من لا يحضُره الفقيه، باب حج ; تفسير فخر رازي، ج8 ، ص169

3 .البته اين تطهير، شامل پاكسازي كعبه از بت و بت پرستي و نامحرمان نيز مي گردد.


122


اولياي الهي و شبيه ترين اشخاص به پيامبران باشند.

نكته عرفاني كه از اين آيه برداشت مي شود آن است كه دل انسان كه خانه خدا است بايد از اغيار و محبت غير خدا پاكسازي و براي توجه خدا به آن تطهير شود.

تذكر: در آيه فرمود: كعبه را براي طائفان و عاكفان و نمازگزاران تطهير كنيد. منظور از آن ها چهار گروه گوناگون نيستند، بلكه منظور بيان حالت هاي مختلف زائرخانه خداست. او چون مشغول طواف مي شود طائف است و چون در مسجد به تماشاي كعبه مي نشيند و به عبادت مشغول مي شود عاكف و چون مشغول نماز مي شود راكع و ساجد است.

(وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ...) . آنگاه كه ابراهيم گفت: بارخدايا! اينجا را خانه امن قرارده و اهل آن را از انواع نعمت ها برخوردار كن، اهلي كه به خدا و معاد ايمان بياورد; (مَنْ امَنَ مِنْهُمْ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ)، خداوند دعاي او را پذيرفت و فرمود: و كافران را هم از نعمت هاي آن كمي برخوردار مي كنم;زيرا دنيا دار امتحان است; (وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً) . سپس آن ها را به سوي عذاب آتش مي كشانم و چه بد سرنوشتي است; (ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلي عَذابِ النّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 126


123


مكّه، مركز تصميم گيري هاي جهاني اسلام

(جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ ذلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ وَ أَنَّ اللهَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ * اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ * ما عَلَي الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ اللهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ) .

«خداوند، كعبه، آن خانه حرمت دار و نيز ماه هاي حرام و قرباني هاي بي نشان و نشاندار را مايه قوام كار مردم قرار داد. آن به خاطر اين است كه بدانيد خداوند هر چه را كه در آسمان ها و زمين است مي داند و بي گمان خدا به همه چيز آگاه است; بدانيد كه بي ترديد خداوند هم سخت كيفر است و هم بسيار آمرزنده و مهربان; پيامبر جز ابلاغ تعهدي ندارد و خدا آنچه را عيان يا نهان كنيد مي داند.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مائده : 99 ـ 97


124


خداوند در اين آيات، به اهميت كعبه و نقش آن در ساماندهي معنوي، اجتماعي و اقتصادي مردم مي پردازد.

در آيات پيش، درباره تحريم صيد بر كسي كه در حال احرام است صحبت شد. رابطه اين آيات با آيات پيش، آن است كه خدا براي حفظ طيور و وحوش در حريم كعبه، صيد آن ها را ممنوع كرد و در اين آيه مي خواهد بفرمايد: وقتي امنيّت حيوانات بايد رعايت شود، به طريق اولي بايد امنيت انسان ها نيز مراعات گردد تا بتوانند در سايه آن، دنيا و آخرتشان را سامان دهند. لذا در اين آيه به اهميت مكه و اثر آن در ساماندهي اجتماعي مسلمانان اشاره كرده مي فرمايد: خداوند كعبه را خانه امن در جهت مصالح و منافع مردم و براي اصلاح امور سياسي و اجتماعي جامعه مسلمانان قرار داد; (جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ)
كه اين ها مفهوم قيام و جنگ در آن ممنوع است تا آسايش مردم مختل نشود و مال و جان آن ها در امان باشد. در «مجمع البيان»، آن را معاش و امور كسب و كار دانسته است. در اين آيه، چهار عامل براي قوام زندگي مردم آمده است:

الف: كعبه محلّ تجارت بين المللي و محلّ زيارت و عبادت عمومي است.

ب: جنگ در ماه هاي حرام ممنوع است و خوف و ناامني از ميان مي رود.

ج: قرباني ها، معاش خوبي براي مستمندان است. مردم به راحتي به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان، ج3، ص347


| شناسه مطلب: 76803