بخش 7

چرا صید حیوانات صحرایی در حال احرام، ممنوع است؟ قربانی، در ادیان دیگر هم بوده است مستمندان را از گوشت قربانی اطعام کنید نکته#160;ای عرفانی ادب عرفانی تبرک به خون قربانی شرک است مسجدالحرام برای همه است تمام شهر مکه وقف عام است شهر مذهبی به چه معنااست؟ مروری بر آیات حج


150


است، مثلا اگر حيواني را كه كشته خيلي بزرگ است، بايد به كفّاره آن، يك شتر قرباني كند و اگر متوسط بود، يك گاو و اگر كوچك بود، گوسفندي را قرباني كند و يا اين كه حيوانات وحشي شكار شده، قيمت مشخص ندارد كه بتوان هم نرخ آن را از حيوانات اهلي انتخاب كرد، لذا در اين موارد، چاره اي جز اين نيست كه به نوعي براي شكار، تعيين قيمت شود تا معادلش از حيوانات اهلي انتخاب گردد، لذا در اين آيه دستور مي دهد كه اين موضوع، زير نظر دو نفر از افراد عادل و مطلع انجام پذيرد و آن ها حكم كنند (يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْل مِنْكُمْ) .

در اين كه كفاره در كجا ذبح شود، مي فرمايد: آن به صورت قرباني شده به كعبه اهدا شود و به سرزمين كعبه برسد; (هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ).

درضمن بايد توجه داشت كه مشهور ميان فقهاي ما اين است كه بايد كفاره صيد در حال احرام عمره، در مكه ذبح شود و صيد احرام حج، در منا و قربانگاه. در آيه بعد اعلام مي كند كه لازم نيست حتماً كفاره به صورت قرباني باشد; بلكه دو چيز ديگر نيز هر يك مي توانند جانشين آن شوند; يكي اين كه معادل پول آن براي اطعام مساكين صرف شود; (أَوْ كَفّارَةٌ طَعامُ مَساكِينَ)، و يا معادل آن روزه بگيرد (أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً) .

توضيح: در مورد اين كه مساكين چند نفر باشند، بايد گفت: به مقدار قيمت قرباني طعام داده مي شود و آن معادل چند مد طعام است; طبعاً تعداد مساكين نيز به دست مي آيد. و در مقابل هر يك مد طعام، يك روز روزه تعيين مي گردد، و از برخي روايات به دست مي آيد در مقابل هر دو مد طعام يك روز روزه بگيرد و اين به خاطر آن است كه در ماه رمضان،


151


اشخاصي كه قادر بر گرفتن روزه نيستند، به جاي هر روز يك يا دو مد طعام به مستمندان بدهند; البته براي اطلاعات بيشتر در اين مورد بايد به كتب فقهي مراجعه شود.

در ذيل آيه فرمود: اين كفاره ها براي آن است كه متخلف، كيفر كار خلاف خود را بچشد; (لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ). از آن جا كه قانون، عطف به ماسبق نمي شود، تصريح مي كند كه خدا تخلفاتي در اين زمينه را كه در گذشته; يعني قبل از نزول اين آيه انجام داده ايد، عفو كرده است;(عَفَا اللهُ عَمّا سَلَفَ). و اگر كسي به اين اخطارها توجه نكند و حكم كفاره را انجام ندهد، خدا از او انتقام خواهد گرفت و خدا تواناست و در زمان خود انتقام مي گيرد; (وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللهُ مِنْهُ وَ اللهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقام) .

ــ أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ...

ديديم شكار حيوان براي كسي كه در حال احرام حج يا عمره باشد، حرام است و اگر شكار كرد بايد كفاره بدهد. اكنون اين آيه توضيح مي دهد كه اين حكم مخصوص شكار حيوانات صحرايي است و شامل صيد حيوانات دريايي نمي شود و صيد محصولات دريايي جايز و حلال است.

تذكر: درآيه(صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ)، چرا صيد و طعام را در كنار هم آورده، در حالي كه منظور از طعام، همان غذايي است كه از گوشت شكار تهيه مي شود؟ دليلش آن است كه در صيد حيوانات صحرايي، هم خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان، ج 6 ، ص 149


152


شكار حرام است ـ خواه از طعام آن استفاده كند، خواه نكند ـ و هم خوردن گوشت شكار براي مُحرم، كه خود عامل شكار نبوده حرام است. لذا در صيد حيوانات دريايي فرمود: هم شكار آن مانعي ندارد و هم خوردن طعامي كه از آن تهيه شده حلال است.

در اين آيه آمده است: صيد دريا و طعام آن براي شما حلال است تا شما كه مُحرم هستيد و مسافران كه مُحرم نيستند از آن بهره مند شويد; (أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ...) . مراد از مسافر در اين آيه، غير محرم است. بنابراين، مفهوم جمله (مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ...) يعني تا بهره اي باشد براي مُحرم كه شماييد و غير محرم كه مسافران هستند. اين آيه بار ديگر به عنوان تأكيد به حكم سابق مي فرمايد: مادام كه شما در حال احرام هستيد، صيدهاي صحرايي بر شما حرام است; (وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً) . از خدايي كه به پيشگاه او فراخوانده خواهيد شد بترسيد و از فرمان او سرپيچي نكنيد; (وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ) .

چرا صيد حيوانات صحرايي در حال احرام، ممنوع است؟

شايد بتوان گفت:باتوجه به اين همه رفت و آمدي كه هر سال در اماكن مقدسه مكه مي شود، هر كسي شكاري كند، نسل همه حيوانات كه در سلامت محيط زيست نقشي دارند منقرض مي شود. و لذا مي بينيم در غير حال احرام نيز صيد حرام و كندن درختان و گياهان آن ممنوع است و اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان، ج6، ص150


153


دستورات، ارتباط نزديكي با حفظ محيط زيست و نگهداري گياهان و حيوانات آن منطقه دارد، تا آن جا كه مي بينيم نه تنها شكار حيوانات صحرايي حرام است، حتي نشان دادن صيد به صياد نيز تحريم شده است، ليكن در صيد حيوانات دريايي كه كران تا كران وسعت دارد، اين مشكل پيش نمي آيد.

حديث: امام صادق (عليه السلام) به يكي از يارانش فرمود: هرگز چيزي از صيد را در حال احرام، حلال مشمار و نه در حال غير احرام در حرم; و نيز صيد را به كسي نشان مده كه آن را شكار كند و حتي به آن اشاره نكن كه به خاطر اشاره تو، صيد را حلال شمارد; زيرا اين عمل براي تو موجب كفاره مي شود. (البته صيد در خارج حرم براي غير محرم حلال، ولي براي محرم حرام است). اگر محرم، صيد را ذبح كند به ميته تبديل شده و خوردنش براي همه حرام است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة، ج5 ، ص75 ; الكاشف، ج3، ص128

2 . الكشاف، ج3، ص127


154


قرباني، در اديان ديگر هم بوده است

(وَ لِكُلِّ أُمَّة جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ * الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرِينَ عَلي ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِيمِي الصَّلاةِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ) .

«و براي هر امتي قربانگاهي قرار داديم تا نام خدا را بر [ ذبح ]چهارپاياني كه روزي آن ها كرده است بِبَرند، پس [ بدانيد كه ]خداي شما خداي يگانه است، پس به فرمان او گردن نهيد. و فروتنان را بشارت ده; همانان كه چون نام خدا ياد شود دل هايشان هراس يابد، و آنان كه اگر مصيبتي بر سرشان آيد صابرند و برپا دارندگان نمازند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مي كنند.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 34 و 35


155


در اين آيات با بيان اين كه براي هر قومي قربانگاهي قرار داده ايم، به توصيف اخلاقي كساني مي پردازد كه كاملاً گوش به فرمان خدا هستند.

در ادامه بحث احكام قرباني حج، مي فرمايد:قرباني، منحصر به شما نيست و در اينجا يادآور مي شود كه: ما براي هر امتي قربانگاهي قرار داديم تا نام خدا را بر چهاپاياني كه به آن ها روزي داده ايم ببرند; (وَ لِكُلِّ أُمَّة جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ) .

مَنْسَك، جايي است كه عبادت مخصوصي دارد ولي در اين آيه، به قرينه ذكر «ذبح قرباني» به معناي قرباني است. در پايان آيه مي گويد: خداي شما معبود واحدي است و برنامه هاي گوناگون عبادات نيز براي اوست; (فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ). حال كه چنين است، در برابر فرمان او تسليم شويد; (فَلَهُ أَسْلِمُوا) و متواضعان را در برابر فرمان هاي پروردگار مژده بده; (وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ) .

ــ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللهُ...

در اين آيه اوصاف مُـخْبِتين را اينگونه بيان مي كند: آن ها كساني هستند كه وقتي نام خدا برده مي شود دل هايشان پر از عشق و خوف پروردگار مي گردد; (الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ) . اين ترس، ترس شوق است از اين كه مبادا از ما ناخواسته مكروهاتي صادر شده باشد كه از نظر لطف خدا افتاده باشيم و اين ناشي از محبت خدا و درك عظمت باري تعالي است. آن ها در برابر مصيبت هايي كه به ايشان مي رسد شكيبايي پيش مي گيرند; (وَ الصّابِرِينَ عَلي ما أَصابَهُمْ) . آن ها خود را نمي بازند و نشاط ايمان و بندگي خود را همچنان حفظ مي كنند، آن ها


156


پيوسته نماز را برپا مي دارند و از آنچه روزي شان كرده ايم انفاق مي كنند; (وَ الْمُقِيمِي الصَّلاةِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ) . آن ها پيوندشان را همواره با خداوند از طريق گردن نهادن به اوامر الهي و با مردم از طريق انفاق تقويت مي كنند.

تمام اين صفاتي كه براي «مُخْبِتِين» آورده، در كسي كه حج مي گزارد، جمع شده است; زيرا حاجي نسبت به خدا عشق ميورزد و از مخالفت او مي ترسد و اين خوف در احرام بسي بيشتر است و حلال ها را هم بر خود حرام مي كند. تمام رنج هاي مناسك حج را با ميل مي پذيرد و صبوري مي كند «الصّابِرِين». نماز برپا مي دارد و به صورت قرباني و غير آن انفاق مي كند و خداوند از بنده خود مي خواهد كه حالات حج را براي هميشه در خود حفظ كند; يعني در وصف مُـخْبِتِين باقي بماند.


157


مستمندان را از گوشت قرباني اطعام كنيد

(وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * لَنْ يَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوي مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللهَ عَلي ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ * إِنَّ اللهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوّان كَفُور) .

«و[ قرباني] شتران فربه را براي شما از جمله شعائر الهي قرار داديم، در آن ها براي شما خير است. پس نام خدا را بر [ ذبح ]آن ها در حالي كه ايستاده اند بِبَريد، و چون به پهلو افتادند [ و جان دادند] از آن ها بخوريد و فقير خويشتندار و فقير سائل را اطعام كنيد. اين گونه آن ها را مسخّر شما كرديم، باشد كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 38 ـ 36


158


شكرگزار باشيد; هرگز گوشت و خون آن ها به خدا نخواهد رسيد وليكن تقواي شما به او مي رسد. اين گونه آن ها را مسخر شما كرد تا خدا را به خاطر آن كه هدايتتان نموده، به بزرگي ياد كنيد. و نيكوكاران را مژده رسان; قطعاً خداوند از كساني كه ايمان آورده اند دفاع مي كند; [زيرا] خدا هيچ خيانت كار كفرپيشه اي را دوست ندارد.»

قرباني كردن شتر چاق، كه مستمندان بسياري را تغذيه كند، از شعائر الهي است; البته اين كار را كه يك عبادت است با شرك آلوده نكنيد و خون آن را به عنوان تقدس اينجا و آنجا نماليد، آنچه ما از شما مي خواهيم، تقوي و پرهيز از گناه است.

لغت: صَوافّ جمع صافَّة: برپا ايستادگان، دست ها و پاها جفت كرده ها. وَجَبَتْ: فرو افتاد، نقش زمين گرديد. جُنُوب جمع جَنْب: پهلوها. وَجَبَتْ جُنُوبُها: پهلوي شتران در حال نحر بر زمين افتاد. قانِع: مستمندي كه گدايي نكند، فقير قانع. مُعْتَرّ (عَرّ): فقيري كه دست به گدايي باز كند.

در اين آيه باز سخن از قرباني است كه مي گويد: قرباني كردن شترهاي چاق و فربه را براي شما از شعائر الهي قرار داديم; (وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللهِ...) . بُدْن، جمع بَدَنَة، است به معناي شتران بزرگ پرواري است كه اطعام نيازمندان كثيري را پوشش مي دهد و تكيه بر آن، به خاطر بهرهوري آن است. لذا مي گويد: در چنين حيواني براي شما خير و بركت است; (لَكُمْ فِيها خَيْرٌ) . سپس كيفيت وچگونگي قرباني كردن آن را بيان مي كند: نام خدا را به هنگام قرباني كردن آن ها، در حالي كه بر پاها


159


ايستاده اند ببريد; (فَاذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَيْها صَوافَّ) . برخي نيز گفته اند:
هنگام نحر آن، اين ذكر گفته شود: «اللهُ أَكْبَر، لا إِلهَ إِلاَّ اللّه، وَاللّهُ أَكْبَر، اَللّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ». صَوافّ جمع صافّة يعني شتر ايستاده كه دست ها و پاهايش برابر هم و دستهايش بسته باشد.

گفته اند: دو دست شتر را كه ايستاده به هم ببنديد تا نتواند بگريزد وقتي خون از او رفت به پهلو مي افتد و جان مي دهد و آنگاه گوشت او قابل استفاده مي شود. لذا فرمود: هنگامي كه پهلويش به زمين آمد از آن بخوريد; (فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها) . و فقيرِ قانع، و سائلِ خواستار كننده را اطعام كنيد; (وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ) .

ــ الْقانِعَ...

قانع كسي است كه اگر چيزي به او بدهند راضي مي شود و مُعتر كسي است كه به سراغ تو مي آيد و درخواست مي كند و چه بسا زبان به اعتراض بگشايد. و البته آن دسته از محروماني كه خويشتندارند بايد مورد توجه بيشتر واقع شوند و چه بسا به همين خاطر است كه در آيه كريمه او را مقدم ذكر كرده است. در پايان آيه مي گويد: ما اين گونه حيوانات عظيم الجثه را مسخر شما ساختيم تا خدا را سپاس گوييد; (كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان، ج 7، ص 86

2 . الكاشف، ج5 ، ص329 ; مجمع البيان، ج7، ص86 ; الميزان، ج14، ص411


160


ــ لَنْ يَنالَ اللهَ لُحُومُها...

در اين آيه به اهميت و اصالت نيت قربت در باره قرباني ها اشاره مي كند. آنچه از انفاق و قرباني به خدا مي رسد و عمل انسان را آخرتي مي كند، نيت و اخلاص است. لذا مي گويد: گوشت ها و خون هاي اين قرباني ها هرگز به خدا نمي رسد; (لَنْ يَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها). بلكه آنچه به خدا مي رسد تقوي و پرهيزكاري شما بندگان است; (وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوي مِنْكُمْ) و اين گونه خداوند چهارپايان را مسخّر شما كرد تا خدا را براي اين كه شما را هدايت كرده بزرگ شماريد و تكبير بگوييد; (كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللهَ عَلي ما هَداكُمْ)و نيكوكاران را بشارت ده; (وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ). همان ها كه مراسم حج را درست انجام دادند و قرباني ها را با نيت قربت ذبح كردند و انفاق نمودند و سر به آستانه اطاعت حق سائيدند.

گوشت و خون قرباني به خدا نمي رسد، بلكه خودسازي كه در حج انجام مي گيرد از آنِ خداست.

نكته اي عرفاني

در قرآن كريم گاهي به آياتي برمي خوريم كه به نوعي توضيح واضحات است; مثلا در قرباني حج مي گويد: « اين قرباني ها كه مي كنيد، گوشت و خون آن ها هرگز به خدا نمي رسد، ليكن تقواي شما به او مي رسد»; (لَنْ يَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوي


161


مِنْكُمْ) .

خوب معلوم است كه گوشت و پوست آن به خدا نمي رسد; و در جاي ديگر برخلاف انتظار و برخلاف قواعد توحيدي و اعتقادي مي گويد: اي فرشتگان، بر آدم سجده كنيد. در صورتي كه سجده كه نهايي ترين خضوع و خاكساري است، مخصوص خداونداست; (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ) .

ما مي دانيم كه تعمير و ساخت مسجد كه خانه خداست; از اعمال صالح و از بهترين آن است، حال عمارت و ساخت مسجدالحرام كه برتر همه مساجد است، جاي خود دارد و نيز خدمات آب رساني به حاجيان بهترين اعمال است. باز مي فرمايد: آيا شما آب دادن به حاجيان و عمران مسجدالحرام را مانند كسي قرار داده ايد كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده است; (أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ) .

و در سوره بقره مي گويد: نيكي تنها آن نيست كه روي خود را جانب مشرق و مغرب كنيد و به اين قبله و آن قبله نماز بگزاريد، بلكه نيكي آن است كه انسان به خدا و معاد و فرشتگان و... ايمان آورد; (لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ) .


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 37

2 . بقره : 34

3 . توبه : 19

4 . بقره : 177


162


خداوند در همه اين موارد مي خواهد هدف اصلي و جوهري را، كه در ميان تمام عبادت ها منظور است،بيان كند، قرباني كردن در «منا» به معناي سر نهادن به امر خدا و اعلان اين است كه من به فرمان تو هستم و قرباني و گوشت و اطعام آن قشر و پوسته امر است و آنچه از آن متصاعد مي شود و باقي مي ماند اخلاق و تقوا براي خداست.

در مورد سجده بر آدم، مشكل اساسي اين نيست كه فقط عملي به نام سجده مال خداست، بلكه آن علامت عبوديت است. حالا خداوند امر مي كند همين سجده را به امر من براي غير نثار كنيد. در اينجا جوهر مطلب اطاعت امر است و عمل سجده پوسته و علامت اين بندگي است. بنابراين، وقتي سجده براي غير خدا انجام گرفت، شرك و بت پرستي است و اگر همان به امر خداوند باشد خداپرستي است. لذا خداوند در استنطاق ابليس فرمود: چرا وقتي به تو امر كردم كه سجده كني، چنين نكردي؟ (ما مَنَعَكَ أَلاّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ) ; «چه چيز مانع تو شد كه سجده نكني در آن لحظه كه من تو را امر كردم؟»

خداي تعالي در اينجا روي «إِذْ أَمَرْتُكَ» تكيه كرده و كاري به نوع عمل، كه سجده يا غير آن است، ندارد، بلكه مي گويد: من حرفي زدم و امري صادر كردم، تو چرا آن را بي پاسخ گذاشتي.

ادب عرفاني

دراوايل سوره مزّمّل به پيامبر (صلي الله عليه وآله) دستور داد پاسي از شب را به تلاوت و عبادت برخيز. يك سوم يا نصف و يا دو سوم شب را به فراخور حال،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعراف : 12


163


هر كدام از سه مقدار را مي تواني، اختيار كن و آنگاه بعد از چند سال آيه آخر نازل شد و از عمل پيامبر (صلي الله عليه وآله) به آيات نماز شب و تلاوت گزارش داد و معلوم شد كه او هر سه زمان را عمل مي كرده است. همه اين سخن در اين مثال نهفته است:

مثال: معلم در كلاس به دانش آموزان مي گويد: هر كدام از شما يك صفحه مشق براي فردا بياوريد. آنگاه اضافه مي كند: اگر كسي دو صفحه بنويسد، او را دوست مي دارم. وآنگاه كه دانش آموزان كلاس را ترك مي كردند،گفت:اگر كسي از شما چهار صفحه مشق بياورد، او از من است.

اكنون پرسش اين است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) گاهي يك سوم و گاهي نصف و گاهي دو سوم را شب زنده داري مي كرد. او كه عاشق خدا و بندگي اوست، چرا چهار صفحه مشق نياورد، و حداكثر را انجام نداد؟

در پاسخ آن، احتمالي كه مي دهيم اين است: درست است كه اگر دو سوم را مي آورد، بقيه هم در بطن آن بود ولي او مي بيند صاحب امر سه دستور مستقل صادر كرده و هر سه امر بايد مستقل پاسخ داده شود و اگر تنها دو سوم را عمل مي كرد، طبعاً دو فرمان ديگر كه يك سوم و نصف باشد، بي پاسخ مي ماند و اين دور از ادب بود كه حكمي از خدا بي پاسخ رها شود.

از عارفي پرسيدند: چرا روزي يك بار نماز يوميه را تكرار مي كني؟ گفت: مرا آزار مي دهد كه ابليس چرا فرمان سجده را، كه پروردگارم به او داده بود، عمل نكرد. من آن جاي خالي دادن ابليس درباره حكم پروردگارم را جبران مي كنم.

قابل توجه اين كه خداوند به ابراهيم (عليه السلام) دستور داد اسماعيل را قرباني


164


كن و او اين فرمان را به طور جدّي عملي كرد كه در اين ميان خطاب آمد:

اي ابراهيم، (قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا) ; «مسلماً تو فرمان خواب را اجرا كردي.» و آنگاه گوسفندي را فديه آن كرد. براي خداوند فرقي نمي كرد كه اصل قرباني تحقق عيني پيدا كند يا نكند، آنچه مهم بود اثبات ارادت و ايثار ابراهيم بود كه ثابت گرديد و همان تقوايي بود كه به خدا رسيد.

در مورد «استلام حجرالأسود» كه به عنوان سنت رسول اللّه و امر خدا انجام مي گيرد و از آن به عنوان تبرك استفاده مي شود، عين همان عملي است كه بت پرست انجام مي دهد و دست خود را بر سر و صورت بت چوبي و سنگي مي كشد، و در آنجا فرياد پيامبران بلند است كه اين شرك است و بت پرستي; ولي همين عمل وقتي به امر خدا شد، مي شود خداپرستيِ ناب; زيرا ما به نفس عمل و فعل كاري نداريم; ما فقط نگاه مي كنيم به اين كه آيا اين كار به امر او هست يا نه، همين.

بنابراين، وقتي اصل در عبادات، اظهار بندگي و بطن آن است و بطن هر عملي به معناي فرمانبرداري محض و بي چون و چرا در مقابل خداوند است، از اين رو مانعي نداشته كه شكل و پوسته عبادت ها در شريعت هاي پيامبران متفاوت باشد; زيرا مهم همان توحيد و عبوديت است.

و در آيه مورد بحث نيز مي فرمايد: ما تغيير قبله را بدان جهت انجام داديم كه بنمايانيم چه كسي تابع رسول ماست و چه كسي عقبگرد مي كند; (إِلاّ لِنَعْلَمَ...) .

جمع بندي اين نگرش را كه قرآن كريم تقديم مي كند، در خاطره زير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صافات : 105


165


ملاحظه كنيد:

يك خاطره: شخصي با نگراني و يأس مي گفت: اول ماه رمضان، كار قيرگوني داشتم. دستانم را كاملا از آثار ذرات قير، كه مانع وضو است پاك كردم، ليكن متأسفانه بعد از ده روز ديدم تمام نمازهايم باطل بوده است; زيرا ديدم در قسمتي از بازوهايم ذرات قير باقي مانده و اكنون ناگزير شده ام، نمازهاي از دست رفته را جبران كنم.

او صعود مي كند عقيده و نيت پاك.» از اين عمل معيوب شما، تقواي سالم آن به خدا رسيده است; (وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوي مِنْكُمْ )  شما در اين ده روز دو مرحله ترقي و رشد كرده ايد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاطر : 10

2 . حج : 27


166


در اينجا مناسب است مطلبي را يادآور شوم كه قرآن مي گويد: هدف پيامبران آموزش كتاب و حكمت است. تعليم كتاب شامل تمام سخنراني ها و تفاسير و بيان معارف و تعليمات حوزه و دين مي گردد، ولي حكمت تشخيص اين است كه كدام عملي در اين لحظه و چگونه عملي انجامش اولويت دارد و نيز تشخيص اين كه هدف اصلي از فلان عبادت چيست، اين مي شود همان حكمت و آنچه در اين بحث مطرح شد همان حكمتي است كه قرآن تعليم مي دهد.

تبرك به خون قرباني شرك است

خون قرباني را به سپر ماشين يا سردري خانه مي مالند! و اين همان شرك است.

ــ وَلا دِماؤُها...

در اين آيه فرمود: نه گوشت قرباني به خدا مي رسد و نه خون هاي آن; بلكه فقط تقواي شماست كه به خدا تعلق مي گيرد. با اين كه خون آن قابل استفاده نيست، چرا در اين آيه از آن ياد كرده است؟ اين آيه در فضا و جوّي سخن مي گويد كه عرب جاهلي خون قرباني خود را به عنوان تبّرك بر سر و صورت بت هاي خود مي ماليدند و گاهي بر در و ديوار كعبه مي پاشيدند و آيه براي نهي از آن نازل شده است.

امروزه به خاطر اين كه بيشتر مردم ما با فرهنگ قرآن آشنايي ندارند،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كنزالعرفان، ج1، ص314 ; مجمع البيان، ج7، ص86 ; الكاشف، ج5 ، ص329


167


حتي تحصيل كرده ها، همان كار دوران جاهليّت عرب را انجام مي دهند و معتقدند كه اين عمل، آن ها را از بلاها حفظ مي كند در حالي كه اين عين شرك به خداست. گاهي فرد، ماشين تازه اي خريده و گوسفند مي كشد و خون آن را به سپر و چرخ هاي آن مي مالد، اين شرك است. يا كار ساختمانش پايان يافته آن گاه خون قرباني را بر در و ديوارش مي مالد. بر علما و دين آموزان لازم است مردم را با احكام قرآن و رسم و رسوم شرك آلود مشركان آشنا سازند تا مبادا همان اعمال جاهلي شرك آلود را به صورت امروزي تكرار كنند. اكثر مجالس ما را نوحه خوانان اشغال مي كنند و برخي آز آن ها دين را خلاصه كرده اند در ذكر مصيبت هاي خلاف مقاتل صحيح، بي آن كه پيامي و سخني از امام معصوم (عليه السلام) به مردم تعليم داده شود و تازه حقّ هر نوحه خواني نيست كه به مردم دين بياموزد مگر آن كه تحصيلات كامل حوزوي داشته باشد; لذا وقت و فرصتي براي اين آموزش ها باقي نمي ماند و بر حوزه ها و علماي بزرگ است كه وضع مجالس ديني را تصحيح كنند و واعظان و دين آموزان آگاه از قرآن و سنت را بر مجالس حاكم و مسلط نمايند و نگذارند گروهي حوزه نديده درصدد دين آموزي به مردم برآيند. هرگروه اسلامي و هر شعر خوان و هر آموزنده اي كه توسط عالمان رباني تغذيه فكري و كنترل ديني نشوند به دنبال آن، تحريف دين و بدعت هاي خطرناك پديد خواهد آمد. اين را بدانيد كه هيچ عمل صالحي جانشين عمل صالح ديگر نمي شود.

شما اگر روزانه ده برابر نماز بخوانيد،جاي روزه را نمي گيرد و در برابر روزه خواري بازخواست خواهيد شد. روضه خواني و گريه براي امام (عليه السلام) عمل صالح است ليكن جاي نماز و روزه و موضوع مَحرم و نامَحرم را


168


نمي گيرد. هر كس به عنوان طرفدار و علاقمند مولا امام حسين، نماز نخواند و حلال و حرام را رعايت نكند و خيال كند كه آن حضرت او را شفاعت مي كند، خيال خام كرده است.

امام از ما عمل به تمام احكام و بايدها و نبايدهاي اسلامي را مي خواهد. گروهي اندك از مداحان غير مسؤول در گوشه و كنار و جماعتي از مردم به دنبال دين آسان و بي درد سر هستند و از آن استقبال مي كنند و چه ديني آسان تر از اين كه انسان مقداري گريه و اظهار محبت به امام كند و ديگر از او احكام محرمات و واجبات را مطالبه نكنند! انحراف خطرناك اين است كه پاره اي از اين جوان هاي ساده لوح مي گويند: چون ما حسيني هستيم، در قيامت از ما سؤال و جوابي به عمل نخواهد آمد و اين وقتي بود كه او را امر به معروف و نهي از منكر مي كردند.

ــ إِنَّ اللهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا...

خداوند در اين آيه دل مؤمنان را با وعده حمايت خود، اين گونه تقويت مي كند: خداوند از كساني كه ايمان آورده اند دفاع مي كند; (إِنَّ اللهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا) . مشركان و قبايل مخالف پيامبر (صلي الله عليه وآله) و دين اسلام بدانند كه اگر همه آن ها براي نابودي اسلام و مؤمنين يك حزب شوند باز نخواهند توانست كاري از پيش ببرند و خداوند تا قيامت از پيروزي و بقاي اين دين حمايت خواهد كرد. آري، خداوند هيچ خيانت كار كفران كننده را دوست ندارد; (اِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوّان كَفُور) .


169


مسجدالحرام براي همه است

(إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذاب أَلِيم) .

«بي ترديد كساني كه كافر شدند و مردم را از راه خدا و مسجدالحرام كه آن را براي مردم; چه مقيم آن و چه مسافر، يكسان قرار داده ايم، باز مي دارند، درخور عذابند و هر كه بخواهد در اين سرزمين به ستم كجروي كند، او را از عذابي دردناك مي چشانيم.»

در آيه مذكور به دسته اي از كافران اشاره مي كند كه مسجدالحرام را به روي مردم مي بندند; لذا مي گويد: كساني كه كافر شدند و مردم را از راه خدا دور مي كنند; (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ) و مردم را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 25


170


از حضور در مسجدالحرام باز مي دارند، همان جايي كه آن را براي همه مردم يكسان قرار داديم; (وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً) . مضارع آوردن «يَصُدُّونَ» براي آن است كه آن ها به طور دائم در حال ايجاد مانع از راه خدايند; چه براي آن ها كه در آن سرزمين زندگي مي كنند و آنجا مقيم اند; (الْعاكِفُ فيهِ) و چه براي آن ها كه از نقاط دور به سوي آن مي آيند; (وَالْبادِ)، آن ها كه مانع مردم مي شوند مستحقّ عذابي دردناكند. و هر كس بخواهد در اين سرزمين از راه حق منحرف گردد و دست به ظلم و الحاد بزند; يعني مانع مردم از عبادت در خانه خدا شود ما به او عذابي دردناك مي چشانيم.

(وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذاب أَلِيم)، در اين آيه روي سه گناه عظيم كفار انگشت گذاشته است:

الف ـ جلوگيري از ايمان و اطاعت و راه خدا ب ـ جلوگيري از عبادت و زيارت زائران خانه خدا در مكه مكرمه ج ـ ترويج الحاد و ستم در اين سرزمين و مانع تراشي براي مردم; البته «بازداشتن از راه خدا» شامل هرگونه مبارزه با اسلام و قرآن مي گردد.

ــ الْعاكِفُ فِيهِ...

تمام شهر مكه وقف عام است

اين آيه مي گويد: ما تمام شهر مكه را وقف عام كرده ايم و ساكنان آن در استفاده از آن با غير اهل مكه تفاوتي ندارند. برخي نيز گفته اند:خريد و


171


فروش زمين هاي آن حرام است.

اميرمؤمنان (عليه السلام) در نامه اي به فرماندار مكه نوشت: به مردم مكه دستور بده تا از كساني كه در اين شهر سكونت دارند اجاره مسكن نگيرند; زيرا خداوند فرموده است: كساني كه اقامت دارند يا از بيرون مي آيند در استفاده از آن يكسانند ; البته موضوع حرمت اجاره گرفتن از منازل مكه، مسأله اي فقهي است كه فقهاي سني و شيعه نظريات مختلفي ارائه كرده اند و شرح آن در كتب فقهي آمده است.

پيش تر اشاره شد كه منصور دوانيقي خواست مسجد را توسعه دهد. از اين رو، مردمي را كه در اطراف مسجدالحرام خانه داشتند به حضور خواست تا خانه هايشان را خريداري كند. ولي آن ها حاضر به فروش نشدند.منصور در بن بست سختي قرار گرفت.در اين باره از امام صادق (عليه السلام) چاره جويي كرد. امام فرمود: در اين باره از قرآن دليلي داريم آنجا كه فرمود: (إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً). اولين خانه در
آنجا كعبه بوده بنابراين، اگر آن ها پيش از بناي كعبه خانه ساخته اند پس اطراف مكه مال آن هاست ولي اگر خانه كعبه مقدم بوده، اين حريم تا آنجا كه نياز زائران اقتضا مي كند، متعلق به كعبه است. از اين رو منصور دستور داد مالكان خانه هاي اطراف مكه را احضار كردند و او به اين آيه استدلال كرد و آن ها حاضر به معامله شدند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان، ج7، ص80 ; تفسير فخر رازي، ج23، ص25 ; تفسير صافي، ج3، ص371

2 . نهج البلاغة، نامه 67

3 . آل عمران : 96

4 . الميزان، ج3، ص552


172


از اين آيه استفاده مي شود كه هيچ كس حق ندارد به عنوان متولي خانه خدا، كمترين مزاحمتي براي زائران اين خانه ايجاد كند; زيرا در اينجا مي گويد: استفاده از امكانات مكه براي مقيم و مسافر يكسان است; ولي به نظر مرحوم علامه در الميزان، مراد از عمومي بودن مكه، ملك آن نيست بلكه عبادت در آن است; يعني كسي حق ندارد مانع عبادت در مسجدالحرام شود و هر كه مانع شود، مرتكب الحاد و ظلم شده است.

ــ بِاِلْحاد بِظُلْم...

اِلْحاد در لغت به معناي انحراف از حدّ اعتدال است; يعني اگر كساني با توسل به ظلم از حدّ اعتدال خارج شده، در آن سرزمين مقدس ايجاد انحراف كنند و مانع عبادت شوند و چهره دين و ظاهر جامعه اسلامي را خراب كنند، عذاب سختي به آن ها مي چشانيم.

اين آيه در جهت حفظ چهره اسلامي مكه اين همه تأكيد مي كند. بنابراين، كسي حق ندارد به اين دليل كه به حجاب صحيح و يا به حفظ ظواهر اسلامي اعتقاد ندارد چهره شهر مذهبي مكه و مدينه را خراب كند. بنابراين، مسؤولان حج و زيارت ايران، طبق اين آيه كريمه، بايد در مورد افرادي كه آگاهي درستي ندارند و يا به هر دليل شؤون اسلامي را رعايت نمي كنند، فكر اساسي كنند و يا در مورد اعزام آنها به اين سفر تجديد نظر نمايند.

روشن است در يك قصبه يا يك شهر كوچك، كه ظاهري اسلامي دارد، كافي است تنها چند نفر در حفظ شؤون اسلامي لاابالي گري كنند و يا كساني با حجاب نامناسب در اين محيط ها رفت و آمد نمايند، در اين صورت است كه مردم عوام را نسبت به عقايد ديني سست خواهند كرد.


173


شهر مذهبي به چه معنااست؟

از اين آيه بايد فهميد كه بر مسؤولان حكومت اسلامي لازم است در حفظ ظواهر اسلاميِ جامعه اسلامي اقدام كنند و نگذارند گروهي به خاطر بي اعتقادي و يا به مزدوري دشمنان اسلام، چهره ديني و اسلامي شهر را تغيير دهند. از همه مهمتر اين كه در ايران دو شهر مذهبي حوزه پرور قم و مشهد، بيش از هر شهر ديگري بايد از لحاظ چهره ديني و حفظ شؤون اسلامي، دو شهر حفاظت شده معرفي شود و بدانند، كساني كه در صدد ترويج فحشا در اين دو شهر برمي آيند، مردمان ساده اي نيستند; بلكه جاسوساني هستند كه بر اين امر از دشمنان جهاني اسلام هزينه و دستور مي گيرند. حفظ شؤون اسلامي شهرهاي مذهبي تا آنجا اهمّيت دارد كه امام صادق (عليه السلام) افرادي را از اين كه مكه را مسكن خود سازند نهي مي كرد; چرا كه گناه كردن در اين سرزمين مسؤوليت سنگين تري دارد. لذا بعضي از فقها، احتمال داده اند كه اگر كسي در حرم مكه مرتكب گناهي شود كه براي آن حدّ تعيين شده است، بايد علاوه بر حد، مجازات اضافي نيز بشود و به جمله (نُذِقْهُ مِنْ عَذاب أَلِيم)استدلال كرده اند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نورالثقلين، ج3، ص482

2 . كنزالعرفان، ج1، ص325


174


مروري بر آيات حج

اگر قرائت قرآن ثواب دارد، در مكه مكرمه و مدينه بسي بيشتر است; به ويژه آياتي كه ناظر به مراسم حج است:

(وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذيً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيام أَوْ صَدَقَة أَوْ نُسُك فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّام فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَة إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ) .


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 196


| شناسه مطلب: 76805