بخش 4

چگونگی جوشش زمزم روایات و دیدگاه#160;ها و امّا روایات : 1 ـ روایت بخاری 2 ـ روایت ابن کثیر 3 ـ روایت ازرقی 4 ـ روایت فاکهی 6 ـ گفتار یاقوت حموی 7 ـ گفتار مقدسی تحلیل نهایی بحث


75


مؤمنان به ثمرمي نشيند ؛ همانگونه كه براي هاجر ثمر آفريد ، آنگاه كه آخرين جرعه آبي كه همراه داشت تمام شد و شير در سينه اش خشكيد و كودك شير خوارش از تشنگي به خود مي پيچيد و مي گريست و آن مادر در جستجوي آب آسيمه سر به اينسو و آنسو مي دويد و آبي نمي يافت و جرقه عشق حق از كانون قلبش همچنان سرمي كشيد و در اين حال بود كه برق زمزم درخشيد و دِل پر التهابش را آرامش داد ؛ آرامشي كه هنوز در فضاي كعبه و حجر اسماعيل به مشام جان مي رسد . آري اينگونه بايد حج گزار به طواف آيد ؛ ديده را زمزم كند و دل را مقام خليل سازد .

طواف كعبه عشق از كسي درست آيد * * * كه ديده زمزم او گشت و دل مقام خليل

خواجوي كرماني

چگونگي جوشش زمزم

چنانچه پيشتر گفتيم ، تواتر روايات و تواريخ بر آن است كه جوشش زمزم هنگامي آغاز شد كه هاجر و اسماعيل غريب و تشنه كام در آن وادي سوزان در انتظار امداد غيبي بودند كه ناگاه با يك اتّفاق خارق عادت و به شيوه اي اعجاز گونه ، برق زمزم درخشيدن گرفت و سرزمين مكّه با


76


فوران آن رو به آباداني رفت . امّا اينكه پيدايش زمزم با چه شيوه و چه عاملي رخ داد ، اين مطلب مورد اختلاف است . برخي آن را به شهپر جبرئيل يا پاشنه پاي او يا سرانگشت او نسبت داده اند كه به صورت انساني در آمد و چنين مأموريتي را انجام داد و آب زمزم را جاري ساخت .

برخي ديگر آن را با اثر پاي اسماعيل به عنوان يك كرامت و اعجاز مرتبط دانسته و گفته اند : اين هنگامي بود كه كودك از تشنگي و بي قراري پاشنه پاهايش را بر زمين مي ساييد كه ناگاه آب از زمين جوشيد . روايات فريقين نيز در اين باب مختلف است ؛ چنانكه مورّخان نيز در اين خصوص به گونه هاي متفاوت سخن گفته اند . گروه سوّمي از مورّخان نيز به شيوه احتياط آميز از جوشش آب و پيدايش زمزم به اراده خداوند سخن گفته اند و متعرض چگونگي آن نشده اند .

مسعودي در كتاب اخبار الزمان اين رويه و شيوه را پيموده و مي نويسد :

« وامّا اسماعيل قطن الحرم و نبع له زمزم بأمر الله تعالي . . » . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار الزمان ، ص103


77


روايات و ديدگاه ها

روايات و اقوال مورّخان در مرحله نخست دو دسته است :

1 ـ آن دسته كه جوشش زمزم را به جبرئيل نسبت داده اند .

2 ـ دسته اي كه آن را به اسماعيل منتسب دانسته اند .

در جزئيات هر يك از اين دو دسته نيز اختلاف نظر وجود دارد :

مطهّر بن طاهر مقدسي ( 1 ) در چگونگي جوشش زمزم با اشاره به اختلاف نظرها در اين خصوص مي نويسد :

« همين كه هاجربه سوي اسماعيل شتافت ، او را ديد كه با دست خود با آب بازي مي كند در حالي كه آب از زير گونه او جوشيده است و برخي گفته اند آب از زير پاشنه پاي اوجوشيده است و برخي برآنند كه جبرئيل آمده و با پاي خود زمين را شكافته كه بر اثر آن آب فوران زده است . »

همين مطلب را با اندك اختلاف « ياقوت » در « معجم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كتاب البدء و التاريخ ، ج3 ، ص60


78


البلدان » ( 1 ) ذكر كرده است . نامبردگان احتمال ديگري را نيز نقل كرده اند و آن اينكه اين چاه را اسماعيل با وسايلي مانند كلنگ حفر نمود و خرق عادتي در اينجا نبوده است كه اين قول ضعيفي است و سند روايي ندارد و يا اينكه پس از جوشيدن زمزم اسماعيل آن را به صورت چاه در آورده است كه پيش از اين توضيح آن گذشت .

و امّا روايات :

بيشتر روايات از نقش جبرئيل در جوشش زمزم سخن گفته و برخي روايات اثر پاي اسماعيل را مؤثر مي دانند .

پيش از آنكه به تحليل اين روايات و ترجيح نظريات بپردازيم ، شايسته است نگاهي به عمده روايات باب بيافكنيم .

و آنگاه ببينيم آيا تضادّي در اين ميان وجود دارد يا نه و قول برتر كدام است و طريق جمع ميان اقوال چيست ؟

الف : روايات منقول از اهل بيت ( عليهم السلام )

1 ـ در يكي از روايات كه از هجرت خاندان ابراهيم تا جوشيدن زمزم و برخي وقايع بعد از آن را به تفصيل مطرح

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . معجم البلدان ، مادّه « زمزم » .


79


كرده و بيشتر محدّثان و مفسران به مناسبت آيات مربوط ، آن را آورده اند ، چنين آمده است :

« . . . نَظَرَتْ اِلي اِسْماعِيل وَقَدْ ظَهَرَ الْماءُ مِنْ تَحْتِ رِجْلَيهِ . . . » ( 1 )

« هاجر اسماعيل را نگريست ، در حالي كه آب از زير پاهايش نمودار بود . »

سند اين مفسران و راويان ، روايتي است كه علي بن ابراهيم قمّي از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده است . اين روايت از جريان آب در زير پاهاي اسماعيل سخن گفته امّا صراحت ندارد كه عامل جوشش آب چه بوده ؟ جبرئيل يا اثر پاي اسماعيل ؟

2 ـ روايتي است كه در بحار الانوار و كافي از قول امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده .

« ثُمَّ أَقْبَلَتْ رَاجِعَةً إِلَي ابْنِهَا فَإِذَا عَقِبُهُ يَفْحَصُ فِي مَاء فَجَمَعَتْهُ فَسَاخَ وَلَوْ تَرَكَتْهُ لَسَاحَ » . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان ، ج1 ، ص28 ، تفسير برهان ، ج1 ، ص330 ، بحار الانوار ، ج12 ، ص97 و قصص الأنبياء جزائري ، ص122

2 . بحار الانوار ، ج12 ، ص114 ، وفروع كافي ، ج4 ، ص201


80


« هاجر به سوي فرزندش برگشت و ناگاه ديد كه پاشنه پاي كودك در آب است . او اطراف آب را مسدود كرد و آب بند آمد و اگر آن را رها مي ساخت همچنان جريان مي يافت . »

اين روايت نيز مانند روايت قبلي تصريح يا اشاره اي ندارد كه عامل جوشش آب چه بوده است و فقط از قرار داشتن پاي اسماعيل در آب سخن مي گويد .

3 ـ روايت ديگر ، حديثي است كه بحار از محاسن به اسناد خود از ابن ابي عمير و او از معاويه بن عمار ، از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده و در بخشي از آن روايت آمده است :

« هاجر با ديده گريان به صفا رفت و بانگ برآورد : « آيا در اين وادي انيسي هست ؟ » جوابي نشنيد . به مروه آمد و همان سخن را تكرار كرد پاسخي نشنيد و تا هفت مرتبه اين رفت و آمد ادامه يافت . در شوط هفتم جبرئيل فرود آمد و به او گفت : اي زن ! تو كيستي ؟ پاسخ داد : « من هاجر مادر فرزند ابراهيم هستم . جبرئيل گفت : شما را به كي سپرد ؟ پاسخ داد : من به ابراهيم همين گفتم و او جواب داد به خداوند بزرگ . جبرئيل گفت آنكه شما را بدو سپرده ، كفايت است . اينك برگرد نزد فرزندت . هاجر به سوي بيت آمد در حالي كه زمزم جوشيده بودو آب مشاهده مي شد و


81


جريان داشت ، اطراف آن را با خاك بست و اگر رها مي ساخت جاري بود ؛ ( قال ابوعبدالله ( عليه السلام ) ، لَوْ تَرَكَتْهُ لَكَانَ سَيْحاً » . ( 1 )

چنانكه ملاحظه مي كنيم در اين روايات تصريح نشده كه عامل جوشش آب چه بوده است .

4 ـ برخي از روايات بر خلاف موارد قبلي ، به اثر پاي اسماعيل اشاره دارد ؛ مانند روايت علي بن ابراهيم از پدرش ، از ابن ابي عمير ، از معاوية ابن عمار ، از امام صادق ( عليه السلام ) كه ضمن تشريح واقعه مي فرمايد :

« . . . فَفَحَصَ الصَّبِيُّ بِرِجْلِهِ فَنَبَعَتْ زَمْزَمُ قَالَ فَرَجَعَتْ مِنَ الْمَرْوَةِ إِلَي الصَّبِيِّ وَقَدْ نَبَعَ الْمَاءُ . . . » ( 2 )

« كودك پاي خود را ( بر زمين ) ساييد پس زمزم جوشيد و هاجر از مروه برگشت در حالي كه آب جوشيده بود . »

نكته قابل ذكر اينكه اسناد طبقه اوّل و دوّم روايت ( 4 و 5 ) يكي است ؛ هر دو از ابن ابي عمير ، از معاوية بن عمّار ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الكافي ، ج4 ، ص202 ؛ بحار الانوار ، ج12 ، ص116

2 . الكافي ، ج4 ، ص202 ؛ علل الشرايع ، ص432 ؛ بحار الانوار ، ج12 ، ص116


82


از امام صادق ( عليه السلام ) و چنين به نظر مي رسد كه محاسن نيز روايت را از علل نقل كرده باشد . با اين تفاوت كه دو تن از راويان آن ، در محاسن حذف شده و پاره اي اختلافات نيز در محتواي روايت ديده مي شود ؛ از جمله همان مطلب مورد بحث چنانكه ملاحظه كرديم . حال دليل اختلاف چيست ؟ معلوم نيست .

5 ـ در برخي روايات ديگر به صراحت از دخالت داشتن جبرئيل در جوشش آب زمزم سخن به ميان آمده است ؛ مانند روايتي كه بحار از قصص الانبياء از صدوق ، از علي ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود :

« . . چون هاجرواسماعيل راعطش شديدي عارض شد ، جبرئيل فرود آمد و به هاجر گفت : شما را به چه كسي واگذار كرده است ؟ پاسخ داد : ما را به خدا سپرد . گفت : همانا به كسي سپرده كه شما را كفايت است . »

آنگاه جبرئيل دست خود را در زمزم نهاد و آن را شكافت كه ناگهان آب جوشيدن گرفت و هاجر مشكي برداشت كه از آن برگيرد . . . » ؛ ( وَوَضَعَ جَبْرَئِيلُ يَدَهُ فِي زَمْزَم ثُمَّ طواها فإذا الماءُ قَدْ نبع . . . ) . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ، ج12 ، ص111


83


6 ـ چنانكه در گذشته ديديم ، در روايات اهل بيت همانند ديگر روايات ، از زمزم به نام « ركضة جبرئيل » ( 1 ) ياد شده است اثر ضربت پاي جبرئيل كه اين خود گواه و نشانه اي است از نقش جبرئيل در پيدايش زمزم و عنوان « ركضة جبرئيل و وطأة جبرئيل » و « هزمه جبرئيل » به تواتر معنوي در روايات فريقين ديده مي شود . كه از يك نوع وحدت نظر در تأثير جبرئيل بر پيدايش زمزم حكايت دارد .

ب : روايات عامّه در اين خصوص

و امّا روايات عامّه ، هر چند به گونه هاي مختلف در اين باره سخن مي گويد : امّا بيشتر اين روايات تصريح دارد كه پيدايش زمزم به تصرف جبرئيل و اثر پا يا انگشت و يا بال وي بوده است چنانكه برخي ديگر از اثر پاي اسماعيل سخن گفته است .

عمده اين روايات مستند به روايتي است كه سعيد بن جبير از ابن عباس نقل مي كند . پاره اي از اين روايات عبارتند از :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه ، ج9 ، ص516


84


1 ـ روايت بخاري

* در صحيح بخاري از سعيد بن جبير از ابن عباس تفصيل واقعه را آورده و از جمله مي گويد :

« . . . فاذا هي بصوت فقال : اغث ان كان عندك خير ، فإذا جبرئيل قال : فقال بعقبه هكذا و غمز عقبه علي الارض ، قال : فانبثق الماء . . . » ( 1 )

« ناگاه هاجر صدايي شنيد و گفت : اگر مي تواني كمكي بكني به فرياد من برس ، ناگاه جبرئيل آمد و پاشنه پاي خود بر زمين كشيد ، كه در پي آن آب فوران زد . »

و در روايت ديگر : « اوْقال بجناحه » ( 2 ) ؛ « يا با بال خود زد و آب جوشيدن گرفت . »

2 ـ روايت ابن كثير

ابن كثير نيز در تاريخ خود همين روايت را از سعيد بن جبير و او از ابن عباس نقل كرده ، البته با اندك اختلاف ؛ از جمله اينكه گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري ، ج4 ، ص116

2 . همان ، ص114


85


« فإذا هي بالملك عند موضع زمزم فبحث بعقبه أو قال بجناحه حتّي ظهر الماء » . ( 1 )

« ناگاه فرشته اي را نزد زمزم ديد كه پاشنه پا بر زمين ساييد ، يا بال خود بر زمين كشيد كه به دنبال آن آب جوشيد . »

3 ـ روايت ازرقي

همين روايت را ازرقي از سعيد ، او هم از ابن عباس ، با اندك اختلاف نقل كرده و در خصوص جوشيدن آب زمزم اينگونه مي نگارد :

« فخرج لها جبرئيل ( عليه السلام ) فاتّبعته حتّي ضرب برجله مكان البئر فظهر ماءً فوق الأرض حين فحص جبرئيل . . . » ( 2 )

« جبرئيل نزد هاجر حاضر شد و هاجر به دنبال او روان گرديد تا آنجا كه پاي در محل چاه بر زمين زد كه دنبال آن در سطح زمين ، همانجا كه جبرئيل پا نهاده بود ، آب نمودار شد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . البدايه والنهايه ، ج1 ، ص155

2 . اخبار مكّه ، ج2 ، ص41


86


چنانكه مي بينيم سند و مدلول اين دسته روايات تقريباً يكي است .

4 ـ روايت فاكهي

يكي ديگر از تاريخ نگاران مكّه فاكهي است كه ضمن نقل رواياتِ بابِ زمزم ، روايت ديگري را از سعيد بن مسيب نقل مي كند كه در ضمن آن آمده است :

« فَأَنْزَلَ اللهُ تَبارَكَ وَتَعالي عَلي أُمِّ اِسْماعِيل مَلَكاً مِنَ السَّماءِ فَأَمَرَها فَصَرِخَتْ بِهِ فَاسْتَجابَ لَها فَطارَ الْمَلَكُ وَضَرَبَ بِجِناحِهِ مَكانَ زَمْزَم وَقالَ اِشْرِبا فَكانَ سِيحاً . . . » ( 1 )

« خداي متعال بر مادر اسماعيل فرشته اي از آسمان فرو فرستاد و هاجر از او ياري طلبيد و خواسته اش به اجابت رسيد ، پس فرشته پر گشود و با شهپر خود بر محل زمزم ضربتي زد و گفت : بنوشيد و آنگاه آب جاري شد . »

فاكهي از طريق و سند ديگر ، همين روايت را به سعيد ابن جبير و از وي به ابن عباس از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مستند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكّه ، ج2 ، ص5


87


ساخته و در آن افزوده است كه : « آن فرشته به هاجر گفت : بر ساكنين اين وادي از تشنگي هراسي نداشته باش ؛ زيرا اين چشمه اي است كه ميهمانان خدا از آن خواهند نوشيد . » ( 1 )

همچنين فاكهي چند روايت ديگر نيز آورده كه به ضربت شهپرِ جبرئيل در جوشش زمزم اشاره دارد :

از جمله : به اسناد خود از حارثه بن مضر از علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) روايت نسبتاً مفصلي در اين واقعه نقل كرده كه از اثر انگشت جبرئيل بر زمين و بيرون شدن آب زمزم سخن مي گويد ؛ بخشي از عبارت اين است :

« ثمّ خطّ بأصبعه في الأرض ثمّ طولها فإذا الماء ينبع وهي زمزم . . . »

« آنگاه كه جبرئيل به صورت مردي ظاهر شد . . و با انگشت خود در زمين خطي كشيد و آن را امتداد داد ، ناگهان آب فوران زد و اين همان زمزم است . . . »

سپس جبرئيل به هاجر گفت : بچه ات را صدا بزن . او را به زبان عبري صدا زد ، اسماعيل دوان دوان آمد و چيزي نمانده بود كه از تشنگي بميرد ، هاجر تكّه نان خشگي را كه داشت آب زد و جبرئيل به او گفت : اين آب گوارا است و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكّه ، ج2 ، ص6


88


بالا رفت . آنگاه كه ابراهيم آمد از آنان پرسيد ، پس از من چه كسي نزد شما آمد ؟ هاجر پاسخ داد : مردي نيكوكار از مردم ، و جريان را شرح داد . ابراهيم گفت : همانا اين شخص جبرئيل ( عليه السلام ) بوده است . ( 1 )

6 ـ گفتار ياقوت حموي

ياقوت حموي در معجم ، ذيل واژه « زمزم » شرحي دارد ؛ از جمله درباره جوشيدن آب زمزم ، به وجه ديگري اشاره كرده و آن جوشيدن آب از زير گونه اسماعيل در زمين بوده است .

او مي نويسد : « ثُمَّ سَمِعتْ أصواتَ السِّباع فَخَشيتْ عَلي وَلَدِها فَاَسْرَعتْ تشتدّ نحوَ اِسماعيل فَوَجدتْهُ يَفْحَصُ الْماءَ مِنْ عَين قَدْ اِنْفَجَرَتْ مِنْ تَحْتِ خَدِّهِ قِيل : بَلْ مِنْ تَحْتِ عَقِبِهِ . . . » ( 2 ) هاجر در ميان صفا و مروه بود كه زوزه درندگان را شنيد . از بيم جانِ فرزندش ، سرآسيمه دويد كه اسماعيل را ديد با آبي كه از زير گونه اش جوشيده بازي مي كند و برخي گويند اين آب از زير پاي اسماعيل جوشيد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكّه ، ج2 ، ص8 ـ 7

2 . معجم البلدان ، واژه « زمزم » .


89


7 ـ گفتار مقدسي

مطهّر بن طاهر مقدسي نيز در چگونگي جوشش آب زمزم به اقوال مذكور اشاره دارد ؛ از جمله مي نويسد :

« قالوا و فحص اسماعيل بِرِجْلِهِ الأرض فنبع الماء من تحت عقبه و قيل بل أتاه جبرئيل فَرَكَضَهُ رَكْضَةً فارَ مِنْهُ الْماء . . . » ( 1 )

« گويند اسماعيل با پاي خود بر زمين ساييد كه بر اثر آن از زير پاشنه پاي او آب جوشيدن گرفت . و نيز گويند : اين از ضربت جبرئيل بود كه بر زمين كشيد و آب فوران كرد . »

تحليل نهايي بحث

اين بود گزيده اي از آنچه درباره زمزم و عامل جوشش آن در كلام مفسّران و مورّخان و منابع روايي و تاريخي آمده است . در تحليل نهايي بايد به چند نكته توجّه داشت :

الف : حوادثي از اين قبيل ؛ از جمله خوارق عادات است كه در سرگذشت پيامبران و اولياي خدا بسيار رخ مي دهد و چيزي دور از دانش و خرد نيست و تجاربي است كه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . البداء والتاريخ ، ج3 ، ص60


90


تواتر در سيره صالحان و برگزيدگان خدا اتّفاق افتاده است . بسياري از اين موارد را قرآن كريم آورده است ؛ از قبيل : توفان نوح ، ناقه صالح ، اژدها شدن عصاي موسي ، تولّد عيسي بدون پدر و نبوّت او و سخن گفتنش در گهواره و شفا دادن كوران و بينا شدن ديدگان يعقوب با پيراهن يوسف ، و فرزنددار شدن ساره همسر ابراهيم ( در سن نود سالگي ) و نظاير اينها نيز از سيره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و امامان معصوم بسيار و به تواتر نقل شده است و منابع روايي و تاريخي بر اين حقيقت گواهي مي دهد . بنابر اين اگر از زمين خشك و سوزان ، چشمه آبي بجوشد بي آنكه وسائل و عوامل عادي در آن دخالت داشته باشد ، امري بعيد و دور از عقل نيست . چه ، هرگاه خدا اراده چيزي كند بي چون و چرا تحقّق خواهد يافت ؛ {  إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ } ( 1 ) و در اين امر علل و اسباب را نيز خود فراهم مي آورد . گاه اسباب و علل عادي است و گاه غير عادي .

به طور خلاصه ، خداوند اراده كرده است كه چشمه زمزم پديد آيد و چنين شده است .

ب : اختلاف روايات در چگونگي جوشش زمزم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يس : 82


91


است ؛ چنانكه ملاحظه كرديم ، عمده روايات ـ عامّه وخاصّه ـ در اين باره ، آن را به اشاره دست غيبي و ظهور جبرئيل در صورت انسان و اقدام به پديد آوردن آب از زمين به امر پروردگار مستند مي كند .

برخي روايات نيز از اثر پاي اسماعيل در اين پديده سخن مي گويد كه در روايات فريقين به هر دو اشاره شده است .

ج : همچنين گروهي از روايات نيز جوشيدن آب را بدون بيان علّت وعامل آن مطرح ساخته است . و همه اينها مي تواند درجاي خود صحيح باشد و تضادّ و تزاحمي ميان روايات نيست ؛ همانگونه كه هيچكدام منافي عقل و عادت در سيره برگزيدگان خدا نيست .

توضيح آنكه : اگر روايات دخالت جبرئيل را در نظر بگيريم و اينكه او با پاشنه پا و يا با انگشت دست و يا شهپرش زمين را شكافته كه بر اثر آن آب زمزم جوشيده است در اين صورت از تجسّم جبرئيل به صورت انسان سخن گفته شده كه نمونه آن را در آمدن جبرئيل نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و مجسّم شدن او در چهره يكي از ياران آن حضرت را مكرّر خوانده ايموتاريخ وسيره وحديث گواهي مي دهد ؛ زيرا فرشتگان مي توانند به هر شكل و شمايل كه


92


بخواهند در آيند و در اخبار زمزم است كه جبرئيل به صورت انساني ظاهر شد و صدايي چون صداي انسان داد و هاجر را با سخن خود اميدوار ساخت و با انگيختن آب زمزم سنگ بناي جامعه مكّه را نهاد و آنچه به عنوان پاشنه پا بر زمين زدن يا با انگشت خط كشيدن آن در اين روايات آمده ، در قالب مطلب فوق چيزي خلاف عقل و علم نيست ؛ زيرا به همان دليل كه فرشته مي تواند به صورت انسان ظاهر شود كار انساني نيز مي تواند انجام دهد .

و اگر روايات ديگري را كه مي گويد اسماعيل پاشنه پاي خود را بر زمين كشيده و آب جوشيده ، منظور داريم آن نيز ، همچون فرض پيشين خلاف عقل وتجارب زندگي برگزيدگان خدا نيست . البته اين امر به دو صورت در روايات آمده است :

1 ـ هاجر آمد و ديد پاهاي اسماعيل در آب است ؛ با در نظر داشتن روايات گذشته در دخالت جبرئيل در اين امر چنين استفاده مي شود كه جبرئيل به امر خدا چشمه را جوشانيده و اين درست در همان نقطه اي بوده كه اسماعيل بر زمين قرار داشته است .

2 ـ پاهاي اسماعيل بر زمين كشيده شده و بر اثر آن آب از زمين پديد آمده است ؛ اين نيز با اخبار گذشته منافاتي


93


ندارد كه اسماعيل پاشنه پا بر زمين ساييده باشد و جبرئيل از همان نقطه آب را خارج ساخته باشد ، كه در اين صورت مي توان از تصرف جبرئيل در اين امر با وساطت پاهاي اسماعيل سخن گفت . و اين طريق جمع شايد نيكوترين وجهي باشد كه مي توان در اين باره بيان داشت .

همچنين اگر تنها از تأثير پاهاي كودك در اين امر سخن گفته شود ، همانگونه كه گفتيم ، آن نيز منافي با عقل و تجربه زندگي پيامبران خدا نيست ؛ زيرا امور خارق عادت به هر شكل و در هر وضعيّتي ، به اذن خداوند قابل تحقّق است ؛ خداوندي كه عيسي را بدون پدر از مريم پديد مي آورد و در گهواره سخن بر زبانش مي نهد كه بگويد :

{ اِنِّي عَبْدُاللهِ آتانِي اْلكِتابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً }

در ماجراي اسماعيل نيز كه پيامبر آينده امّت ابراهيم و نياي خاتم المرسلين ( صلّي الله عليه وآله ) است ، با تأثير پاهاي او پديده زمزم را به نمايش مي گذارد و اين امر با ساييدن پاي او بر زمين اتفاق مي افتد . اگر در اين كار مشكلي باشد در هر امر خارق عادتي مي توان آن مشكل را مطرح كرد ! امّا آنجا كه اراده ايزدي تعلّق گيرد ، همه چيز ممكن مي شود .

با اين همه ، بيشتر روايات ، صراحت ندارد كه ساييدن


94


پاي اسماعيل بر زمين ، عامل جاري شدن زمزم بوده و بيشتر سخن از نقش جبرئيل مي گويد و يا عامل جوشش آب به صراحت بيان نشده است و در هر حال اصل جريان قابل ترديد نيست .



| شناسه مطلب: 77039