بخش 4

جامه کعبه معظمه پیش از اسلام 1 ـ جامه تبّع حمیری برای کعبه مکرمه 2 ـ جامه کعبه پس از تبّعیان جامه کعبه مکرمه در دوران دولتهای اسلامی 1 ـ پوشش کعبه در دوران پیامبر خدا ( صلّی الله علیه وآله ) 2 ـ پوشش کعبه در دوران امویان 3 ـ جامه کعبه در دوران عباسیان 4 ـ جامه کعبه مکرمه به هنگام ضعف عباسیان :


81


جامه كعبه معظمه پيش از اسلام

1 ـ جامه تبّع حميري براي كعبه مكرمه

ابراهيم خليل به همراه فرزند خود اسماعيل ( عليهما السلام ) با نهادن سنگ ها بر روي يكديگر و بدون بكارگيري گل و يا گچ در آن ، خانه كعبه را بنيان نهادند . اين خانه بدون در و سقف بود و تنها در سمت شرقي آن ، قسمتي از ديوار را باز گذاشتند تا براي ورود به درون كعبه از آن استفاده شود . در آن زمان ، كعبه پوششي نداشت ؛ زيرا آن حضرت نه فرماني از خداوند در اين زمينه دريافت كرده بود و نه به پارچه و يا پوست و حصيري ( 1 ) دسترسي داشت تا از آنها پوششي براي كعبه فراهم آورد .

درباره نخستين كسي كه كعبه را پيش از اسلام به وسيله جامه پوشانيد ، روايات متعددي وجود دارد . بطوري كه روايتي مي گويد : اسماعيل فرزند ابراهيم ( عليهما السلام ) نخستين شخصي بود كه در اين باره اقدام كرد . روايت ديگر ، آن را به عدنان جدّ والاي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نسبت داده است و سوّمين روايت اين عمل را به « تبع ابو كرب أسعد » پادشاه حمير ( 2 ) منسوب مي كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . خصف ( حصير ) پوشش ضخيمي است كه به وسيله برگ درختان نخل بافته مي شد و مردمان حجاز از آن همواره در موارد مختلفي ؛ مانند فرش كردن زمين خانه هاي خود يا مساجد بهره مي جستند .

2 . نكـ : شفاء العزام بأخبار البلد الحرام » ، دارالكتب العلميه ، بيروت ، لبنان ( بدون تاريخ ) جلد اول ص 119 و 120 ؛ ابن ظهيره قرشي مخزومي ، « جامع اللطيف في فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف » ، چاپ اول ، چاپخانه عيسي البابي الحلبي ، قاهره 1340هـ . در سال 1921م . ص 105


82


تاريخ نگاران بسياري ، نه تنها اين مطلب را ترجيح داده اند ، بلكه در مواردي تأكيد كرده اند كه « تبّع » ، پادشاه حمير ( 1 ) ، نخستين كسي است كه در دوران جاهليت ، كعبه مكرّمه را به وسيله جامه پوشانيد . در اين باره حديثي به وسيله ابو هريره از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روايت كرده اند كه آن حضرت مردم را از سبّ « اسعد حميري » ، كه همان تبّع بوده ، برحذر داشت ؛ زيرا ايشان فرموده اند : او اوّلين شخصي است كه بر كعبه جامه پوشانيد . ( 2 )

ازرقي و محب الدين طبري و تقي الدين فاسي پس از ذكر اين حديث ، گفته اند محمد بن اسحاق گويد : « از تني چند از اهل علم شنيدم كه نخستين كسي كه بر كعبه جامه تمام پوشانيد تبّع است كه همان اسعد مي باشد . » و آنها دو روايت ديگر را نفي نكرده اند .

بنابراين ، از قيد « جامه كامل » استفاده مي شود كه كعبه پيش از « تبّع » به وسيله جامه غير كاملي پوشانيده شده است .

در نتيجه روايات سه گانه را مي توان بدين صورت جمع كرد كه : در آغاز ، حضرت اسماعيل ( عليه السلام ) اولين شخصي بوده كه بر كعبه جامه پوشانده است ، و سپس عدنان اولين فردي بوده كه بعد از حضرت اسماعيل جامه را بر كعبه پوشانيده ليكن اين جامه ها به صورت كامل نبوده است . آنگاه « تبّع » نخستين شخصي بوده است كه جامه كامل را بر كعبه مكرمه قرار داده است .

ابن هشام در سيره اش ، در باره جامه « تبّع » بر كعبه مشرفه ، چنين مي نويسد : « تبّع و قوم او از بت پرستان به شمار مي آمدند . آنان به سوي مكه حركت كردند تا اينكه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « اسعد ابو كرب تبّعي » يكي از پادشاهان « يمن » است كه نام سلسله پادشاهان آنان « تبابعه » و مركز فرماندهي آنان در يمن بوده كه به معناي داشتن پيروان فراوان است .

بنا به گفته روايات ، اسعد با آگاهي از ظهور پيامبر اسلام ، پيشتر به آن حضرت ايمان آورده بود . از اين رو در برخي روايات آمده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده است « لا تسبّوا تبّعاً فإنّه كان قد أسلم » ؛ « تبع را ناسزا نگوييد زيرا او اسلام را پذيرفته بود . » گفته مي شود تبع يكي از پنج پادشاهي است كه تمامي جهان قديم را از يمن تا حيره و از حيره تا سمرقند فتح كرده و تحت تسلّط خويش درآورد . ( سفينة البحار ، ج1 ، ص302 ) « مترجم »

2 . نوشته محب الدين طبري ، القري لقاصد ام القري چاپ اول ، قاهره 1367 هـ 1948 م ، ص 472 ؛ ازرقي ، اخبار مكه و ماجاء فيها من الآثار چاپ سوم بيروت ، لبنان 1389 هـ 1969 م . ج1 ، ص 249 و اوالعباس احمد بن علي القلقشندي ، صبح الأعشي في صناعة الانشا ، نوشته چاپ قاهره ، سلسله تراثنا ، ج4 ، ص277


83


سرزمين ميان « عسفان » و « أمج » رسيدند . در اين هنگام گروهي از قبيله « هذيل » به او برخورد نموده ، و گفتند :

اي پادشاه ، آيا مي خواهي تو را به خانه اي كه اموال و ثروتهاي زيادي دارد و از ديد پادشاهان پيشين مخفي مانده است راهنمايي كنيم ؛ خانه اي كه در آن مقدار فراواني لؤلؤ و زبرجد و ياقوت و طلا و نقره وجود دارد ؟ پادشاه گفت : آري . آنان در پاسخ گفتند : خانه اي است در مكه كه مردمانش آن را عبادت كرده و در كنارش نماز بپاي مي دارند .

گفتني است هذيليان با آگاهي از اين موضوع كه هرگاه پادشاهي قصد آن خانه را كند و در آن ظلم نمايد نابود مي گردد ، بدينوسيله قصد هلاك و نابودي تبّع را به دل داشتند . « تبّع » پس از شنيدن سخنان هذيلي ها ، به دنبال دوكاهن ، كه در ميان همراهان خود بودند ، فرستاد و در اين باره از آنان نظرخواهي كرد .

آنان به تبّع گفتند : اين پيشنهاد ، تنها براي از ميان بردن تو و سپاهيانت مي باشد ؛ زيرا ما خانه اي كه از آنِ خدا باشد ، جز در اين سرزمين نمي شناسيم .

تبّع از كاهنان پرسيد : در صورتي كه بدان سرزمين قدم گذارم ، به نظر شما چه كاري را انجام دهم صواب است ؟

آن دو در پاسخ گفتند : هركاري را كه ساكنان آن سرزمين در باره آن انجام مي دهند ، انجام دهي ، يعني بر گِرد آن طواف كني و آن را تعظيم و تكريم نمايي ، سر خود را در كنارش بتراشي و همچنان خود را در كنار بيت ، خوار و كوچك شماري تا زماني كه از آن سرزمين خارج شوي !

تبع گفت : پس چه چيزي شما را مانع شده است كه چنين نكنيد ؟

آن دو گفتند : به خدا سوگند كه آن ، خانه پدرمان ابراهيم است و پيش از اين نيز به شما گفته بوديم ، ليكن ساكنان آن به وسيله بتهاي خويش كه در اطراف آن خانه قرار دادند ، ميان ما و آن جدايي انداختند . به خدا سوگند آنان با خونريزي كه در كنار خانه به وجود آوردند ، نجس و مشركند و ما جز نيكي براي شما چيزي آرزو نداريم .

در اين هنگام « تبّع » به گفته و پند آنان ايمان آورد و دستور داد گروه هذيليان را نزد او آورده ، دستها و پاهايشان را قطع كردند . سپس رو به سوي مكه نهاده ، بر گِرد خانه


84


طواف به جاي آورد و از آن پس در كنار بيت قرباني كرد و سر خويش را تراشيد . تبع شش روز در مكه اقامت گزيد و در اين ايام با قرباني هاي فراوان ، مردم آن را اطعام كرد و شربت عسل بدانان داد .

تبّع شبي در خواب ديد كه جامه اي بر كعبه مي پوشاند ، او اين مرتبه ديد كه كعبه را با پارچه ضخيمي ( 1 ) پوشانيد .

بار ديگر در خواب ديد كه كعبه را جامه اي زيباتر مي پوشاند ، پس آن را با پارچه اي بنام « معافر » ( 2 ) پوشش داد . دگر بار او در رؤيا اين چنين ديد كه كعبه را با جامه اي زيباتر از پيشين مي پوشاند پس آن را با پارچه لطيف و نرمي كه معروف به « ريط » است پوشانيد . اين پارچه قرمز راه راه يمني بود .

ابن هشام در پايان سخن خويش اين چنين مي گويد : « تبّع ـ آنچنانكه مي پنداشتند ـ اولين شخصي است كه خانه را جامه پوشانيده است » ( 3 )

همچنين در روايات ديگري نيز آمده است كه تبع كعبه را با جامه اي از چرم ( 4 ) و برد يماني ( 5 ) و پلاس ( 6 ) و برد راه راه ( 7 ) و جزاينها ( 8 ) نيز پوشانيده است . به نظر مي رسد تبّع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الخصف : بافته اي كه از برگ درختان نخل به وجود آمده و همواره مردمان حجاز به عنوان زيرانداز در خانه هاي خود و مساجد به كار مي بردند ، ( مترجم ) .

2 . در اصل نام مكاني است كه پارچه اي به همين نام مي بافد .

3 . سيره ابن هشام ، با بازنگري و مقدمه طه عبدالروف سعد ، دارالجيل ، بيروت ( بدون تاريخ ) ج اول ، ص 20 و 21 .

4 . « الانطاع » ، جمع نطع بوده كه پوششي از چرم به شمار مي آمده است .

5 . « عَصْب » به فتح عين و سكون صاد به بردهاي يماني گفته مي شده است كه قسمتي از رشته هاي آن رنگ آميزي شده و سپس با تارهاي بدون رنگ به هم بافته مي شد كه در پايان حالتي راه راه را به خود مي گرفت .

6 . « مسوح » جمع مسح است كه پارچه اي ضخيم از پشم بوده است .

7 . « الحبرات » جمع حبره است كه به پارچه هاي برد يماني راه راه گفته مي شده و مردمان يمن از آن براي خويش لباس تهيه مي كرده اند .

8 . ازرقي ، اخبار مكه ، ج 1 ص 250 ؛ محب الدين طبري القري لقاصد ام القري ص 482 ؛ قطب الدين حنفي ، الاعلام بأعلام بيت الله الحرام چاپ مكتبه العلميه در مكه مكرمه ( بدون تاريخ ) ص 69 و ابن ظهيره الجامع اللطيف ص 104 و 105 .


85


جامه هاي ياد شده را در سالهاي بعد ، بر كعبه قرار داده است . لازم به يادآوري است كه « تبّع » نخستين شخصي است كه بر كعبه در قرار داد و نيز بر آن كليدي نهاد .

بدين منظور تبع در شعري پوشاندن كعبه را افتخار خود دانسته و چنين سروده است :

ورد الملك تبع و بنوه * * * ورّثوهم جدودهم والجدودا

اذ جبينا جيادنا من ظفار ( 1 ) * * * ثم سرنا بها مسيرا بعيدا

فاستبحنا بالخيل ملك قباذ ( 2 ) * * * و ابن اقلود ( 3 ) جاءنا مصفودا

فكسونا البيت الذي حرّم الله * * * ملاء معضداً و برودا

و اقمنا به من الشهر عشرا * * * و جعلنا لبابه اقليدا ( 4 )

ثم طفنا بالبيت سبعا و سبعا * * * و سجدنا عندالمقام سجودا

ونحرنا بالشعب ستّة ألف * * * فتري النّاس نحوهن وروداً

و خرجنا منه الي حيث كنا * * * و رفعنا لواءنا معقودا ( 5 )

« شاه تبّع با فرزندان خود وارد گرديد وانتقام خود و پدرانشان را گرفت . »

« هنگامي كه بر اسبان اصيل ظفاري سوار شدند و آنگاه با آنها به راههاي دوري تاختند . »

« و در زير سم اسبان سرزمين شاه قباد را درنورديديم و ابن اقلود را در زنجير پيش ما آوردند . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « ظفار » ، يكي از شهرهاي قديمي سرزمين يمن بوده كه هم اكنون تپه هاي باقيمانده آن نيز وجود دارد . لازم به تذكر است كه امروزه سرزميني بدين نام در كنار آن قرار دارد .

2 . « قباذ » ، يكي از پادشاهان ايراني بوده كه در زبان فارسي به « قباد » نام داشته اشت .

3 . « ابن اقلود » يكي از فرمانروايان شام و يا عراق بوده است .

4 . « اقليد » همان كليد است .

5 . ابيات چهارم ، و پنجم و ششم را ازرقي در كتاب خود ؛ « اخبار مكه » جلد اول ، صفحه 250 ، و نيز ابن ظهيره در « جامع اللطيف » ، ص 104 و 105 آورده است . اما ابيات ديگر را ابراهيم رفعت پاشا در كتاب « مرآة الحرمين ، چاپ اول ، دارالكتب مصري در قاهره به سال 1344 هـ = 1925 م . جلد اول ، ص 281 و نيز يوسف احمد در كتاب « المحمل والجح » كه به وسيله چاپخانه حجازي در قاهره به سال 1356 هـ= 1937 م . جلد اول ، ص 232 و 233 آورده اند .


86


« آنگاه به شكرانه خدا خانه حرام خدا را پوشانديم با قطعه هاي پارچه هاي فراوان و بُردهاي يماني . »

« و ده ماه در حرم ماندگار شديم كه بر درِ آن كلوني قرار داديم . »

« آنگاه به طواف هفتگانه بر گِرد حرم پرداختيم و در مقام ابراهيم به سجده افتاديم . »

« و در شعب شش هزار قرباني كرديم و هجوم مردم را براي گرفتن گوشتهاي قرباني نظاره كرديم . »

« آنگاه به سوي سرزمين خود كوچ كرديم و بيرق پيروزي خويش را همچنان برافراشتيم . »

از اين سروده چنين بر مي آيد كه « تبّع » مدّت ده ماه در مكه اقامت داشته ، و اين غير از آن است كه ابن هشام در سيره اش آورده و آن را شش روز دانسته است .

تبّع در مدّت اقامت خويش ، تعداد شش هزار رأس قرباني را براي مردم ذبح كرد . اين جريان در حوالي سال 220 پيش از هجرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اتفاق افتاده است . از آن پس مدتها جانشينان تبّع يكي پس از ديگري جامه كعبه مكرمه را با چرم و قباطي ( 1 ) مي پوشاندند . ( 2 )

2 ـ « جامه كعبه پس از تبّعيان »

تاريخ نگارانِ پس از تبع حميري و جانشينان وي ، در باره اينكه چه كسي جامه پوشاندن كعبه را بر عهده داشته و آن را به انجام مي رسانيده ، مطلبي ذكر نكرده اند . ليكن در اينجا مي توان گفت مردم وقتي جامه هاي كعبه را كه به وسيله تبّع و جانشينان او بر آن پوشانيده مي شد ، مي ديدند هيچگاه اجازه نمي دادند كه خانه مجرد از جامه باشد . و به نظر مي رسد كه ـ در دوران جاهليت ـ به عنوان تقرّب به پروردگار ، جامه هايي را بر كعبه قرار مي دادند . بدينصورت كه هركس قصد قراردادن جامه بر كعبه را داشت ، جامه نوين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قباطي ، پارچه هاي سپيد و ظريفي بوده كه به وسيله مصريان بافته مي شده است . ( مترجم )

2 . محمد لبيب البتنوني ، الرحلة الحجازيه ، چاپخانه جماليه مصر ، چاپ دوم به سال 1329هـ ص134 و 135


87


خود را بر جامه پيشين قرار مي داد ، بطوري كه گاه بر روي كعبه چندين جامه از ابريشم و كتان و جامه هاي پشمين و جز اينها كه از پارچه هاي معمول آن دوران بود قرار داده مي شد . اين مطلب را تاريخ نگاران در گفته ها و روايات خود فراوان آورده اند .

به همين مناسبت از ابن ابي مليكه نقل كرده اند كه گفته است :

« به من خبر رسيده است كه در روزگار جاهليت پوشش هاي گوناگوني بر كعبه قرار مي دادند . در آن هنگام معمولا شتراني را كه براي قرباني مي آوردند ، بر آنها جُل هاي مختلف از پارچه هاي حبري ( 1 ) و بردهاي يمني و ديگر پارچه هاي بافت يمن را مي انداختند آنگاه تمامي اين هديه ها را به كعبه اهدا مي كردند .

اين مطلب غير از قطعات خز و حبره و گليم ها و جامه هاي پشمين است كه معمولا با مقداري از آنها كعبه را مي پوشاندند و باقي مانده آن را در گنجينه كعبه قرار مي دادند تا هرگاه يكي از آن جامه ها فرسوده مي شد ، پوشش تازه ديگري را بر روي آن مي انداختند . معمولا هيچيك از جامه هاي فرسوده از كعبه برگرفته نمي شد . همچنين مقداري خلوق ( 2 ) و عودسوز هم به كعبه اهدا مي گرديد كه ديواره هاي دروني و بيروني آن را به وسيله خلوق اندود مي كردند » .

همچنين از « نوار » دختر « مالك بن صرمه » مادر « زيد بن ثابت » ، روايت كرده اند كه گفت :

« پيش از آنكه زيد بن ثابت را به دنيا آورم و هنگامي كه از حمل او بي اطلاع بودم ، جامه هاي گوناگوني از چادرهاي خز به رنگ سبز و زرد و پارچه هاي مويين ظريف و پوشش هاي معمول اعراب و پارچه هاي ريزبافت را بر كعبه ديدم . »

و نيز « عطاء بن يسار » ، از عمر بن حكم سُلمي روايت مي كند كه مي گفت :

« مادرم نذر كرده بود شتري را كنار كعبه قرباني كند . بدين منظور نامبرده دو جُل ، كه يكي از موي و ديگري از كرك بود ، بر شتر انداخت . پس از آن شتر را قرباني كرد و با آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حبري ، روپوش يا پارچه هاي سياه رنگ را گويند . هم اكنون كشيشان مسيحيت از اين نوع روپوش به عنوان عبا بر روي شانه هاي خويش مي اندازند ، ( مترجم ) .

2 . عطرهاي گياهي خوشبوكننده مانند عود و عنبر را گويند . ( مترجم )


88


دو جل ، بخشي از كعبه را پوشانيد . در آن هنگام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مكه به سر مي برد و هنوز از آن هجرت نكرده بود . پس من در آن زمان وقتي نظر به كعبه مي انداختم ، پوشش هاي كوچك گوناگوني را مي ديدم كه برخي از پشم و برخي ديگر از خز و از مو و كرك و سجاده هاي عراقي ( دشت ميشاني ) بود . » ( 1 )

گفتني است كه در دوران جاهليت ، تهيّه و تأمين جامه كعبه تنها به وسيله افرادي كه به عنوان تقرّب و نزديكي به پروردگار ، پوشش هايي را بدان اهدا مي كردند ، نبود بلكه قريش با يكديگر همياري مي كردند و بر كعبه جامه مي پوشاندند .

در روزگار « قصي بن كلاب » برنامه اي تدوين گرديد كه بر اساس آن هر قبيله ، مبلغي به اندازه توان خود مي پرداخت . وضع تا مدتها اين چنين بود و جامه كعبه بدينسان از سوي قبايل قريش تأمين مي شد . تا آنكه « ابو ربيعة بن مغيرة بن عبدالله بن مخزوم » به درجه بالايي از توانگري رسيد . او كه به جهت تجارت با يمن ، بسيار توانگر و ثروتمند شده بود ، به قريش گفت :

« من خود به تنهايي يك سال جامه كعبه و پوشش آن را به عهده مي گيرم و سال ديگر شما همگي آن را بپوشانيد . »

از آن پس نامبرده چنين مي كرد ـ او تا زماني كه زنده بود پارچه حبري ( 2 ) بسيار نيكويي را از سرزمين « سكاسك » در يمن وارد مي كرد و كعبه را با آن مي پوشانيد . قريش او را « عدل » نام نهادند ؛ زيرا او مانند همه قريش به تنهايي جامه كعبه را بر عهده خويش قرار داد . آنان پس از او بر فرزندانش نيز لقب « بني عدل » اطلاق مي كردند . ( 3 )

پيش از اسلام و در دوران جاهليت « خالد بن جعفر بن كلاب » بر شتري كه در آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي ، اخبار مكه ، ج 1 ، ص 250 و 251 و نيز نك : شفاء الفرام ، ج1 ، ص 120 ؛ ابن ظهيره جامع اللطيف ، ص 105 ؛ محب الدين طبري ، القري لقاصد امّ القري ، ص 471 و ص 473 ؛ قلقشندي ، صبح الأعشي ، ج 4 ، ص 279 .

2 . حبري ، روپوش يا پارچه هاي سياه رنگ را گويند . هم اكنون كشيشان مسيحيت از اين نوع روپوش به عنوان عبا بر روي شانه هاي خويش مي اندازند ، ( مترجم )

3 . قطب الدين حنفي ، الاعلام ، ص 69 .


89


پارچه هايي از ديباج ( ابريشم ) حمل مي شد ، دست يافت . او اين پارچه هاي سپيد ابريشمي را به سوي كعبه فرستاد و بر آن آويخته شد . بدين ترتيب خالد بن جعفر بن كلاب نخستين كسي است كه كعبه را با جامه ابريشمين نقش دار آراست .

در باره نخستين كسي كه كعبه را با جامه ديبا پوشانيد نيز روايتي وجود دارد ؛ برخي او را « نتيله » دختر « حبان » و يا مادر « عباس بن عبدالمطلب » دانسته و گفته اند كه وي نخستين شخصي بود كه جامه اي از حرير و ديبا بر كعبه قرار داد . گفته اند كه فرزند خردسال وي عباس و به روايت ديگري برادرش ضرار بن عبدالمطلب گم شد ، پس مادر اشعاري را سرود و به دنبال او روان گرديد :

أضللته أبيض لو ذعيا * * * لم يك لحلوبا ولا دعيا

أضللته أبيض غير خاف * * * للفتية الغر بني مناف

ثم لعمرو منتهي الأضياف * * * سن لفهر سنة الإيلاف

في القر يوم القر و الأصياف

اينجا بود كه او نذر كرد در صورت پيدا شدن فرزندش ، جامه اي را بر كعبه قرار دهد . تا اينكه سرانجام روزي مردي او را در « جزام » يافت و به نزد مادر آورد و او به نذر خويش وفا كرد . ( 1 )

در توجيه دو روايت گذشته مي توان گفت كه : « خالد بن جعفر ابن كلاب » نخستين شخصي است كه كعبه را به وسيله جامه اي از ديبا پوشانيد و « نتيله » دختر « حبان » نخستين بانويي است كه جامه اي از ديباج ( 2 ) بر كعبه قرار داد .

لازم به يادآوري است كه روايت هاي ديگري نيز وجود دارد كه كعبه مكرمه نخستين بار در اسلام به وسيله جامه اي از ديبا ( ابريشم ) پوشانيده شد . برخي از اين گفته ها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاسي ، شفاء الغرام ، ج1 ، ص 121

محب الدين طبري ، القري لقاصد ام القري ، ص 473

ابراهيم رفعت پاشا ، مرآة الحرمين ، ج1 ، ص 282

2 . ديباج ، پارچه ابريشمي خالص را گويند ، ( مترجم )


90


اين چنين است كه « يزيد بن معاويه » يا « عبدالله بن زبير » يا « عبدالملك ابن مروان » ( 1 ) و برخي ديگر نخستين افرادي بودند كه جامه اي از ابريشم بر كعبه قرار دادند . و نيز از برخي روايات به دست مي آيد كه « حجاج بن يوسف ثقفي » نخستين كسي است كه كعبه را به وسيله جامه اي از ديبا پوشانيد و اين در حالي است كه پيش از آن ، كعبه به وسيله جامه اي از قباطي ( 2 ) و چرم پوشانيده مي شده است . ( 3 )

به هرحال ، با نقل اين مطالب به اين نتيجه مي رسيم كه عرب دوران جاهلي ، عنايت و توجه ويژه اي بر پوشاندن جامه بر كعبه مكرّمه داشته و آن را از واجبات مي دانسته اند . آنها همواره با اين كار ، نسبت به يكديگر تفاخر و فضل فروشي داشته اند ، تا آنجا كه توانگران و آنانيكه در جامعه خويش از فضل و برتري خاصي بهره مند بوده اند ، نسبت به پوشاندن جامه بر كعبه ، به يكديگر پيشي مي گرفته اند . همينطور براي ما روشن مي شود كه آنان طبق ذوق و سليقه خويش و بدون هيچگونه محدوديت ويژه اي ، بنابر توانگري و خواسته خويش ، بدين كار اقدام مي كرده اند .

و نيز بگونه اي بوده است كه جامه هاي كعبه يكي پس از ديگري بر روي هم قرار مي گرفته است و همچنان باقي مي ماندند تا اينكه به علّت فرسودگي آنها را از روي كعبه بر مي داشتند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : ازرقي : اخبار مكه ج 1 ص 253

ابن ظهيره : جامع اللطيف ، ص 105

2 . قباطي : به پارچه هاي سپيد و ظريفي اطلاق مي شده است كه اين پارچه ها بافته مصريان در آن دوران به شمار مي آمده است . ( مترجم )

3 . فاسي : شفاء الغرام ج 1 در حاشيه صفحه 120


91


جامه كعبه مكرمه در دوران دولتهاي اسلامي

1 ـ پوشش كعبه در دوران رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و خلفا

پيش از آنكه در باره جامه كعبه در دوران دولتهاي اسلامي سخن به ميان آوريم ، لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه مسلمانان تا پيش از فتح مكه ، فرصتي به دست نياوردند كه به اين امر مهم اقدام نمايند ؛ زيرا در آن زمان يعني پيش از فتح مكه ، سروري و بزرگي از آن مشركان بود . و هيچيك از مورّخان در اين باره كه مسلمانان پيش از فتح ، درباره جامه كعبه اقدامي كرده باشند ، مطلبي نياورده اند .

از « سعيد بن مسيب » روايت شده كه گفت : در سال فتح ، بانويي براي خوشبوكردن كعبه عودسوزي را روشن كرد و به كنار كعبه آمد . شراره اي از عود سوز به جامه كعبه رسيد و آن را سوزاند . اين جامه از آنِ مشركان بود و پس از آن بود كه به وسيله مسلمانان جامه ديگري بر كعبه قرار داده شد .

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جامه يماني را بر كعبه پوشانيدند و پس از آن حضرت ، ابوبكر جامه قباطي ( 1 ) را بر كعبه قرار داد .

سپس در روزگار عمر بن خطاب ، از بيت المال جامه اي قباطي تهيه كردند و بر كعبه پوشانيدند . اين جامه در دوران عمر و به فرمان وي در مصر بافته شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قباطي جمع قبطيه ( به ضم قاف ) پارچه هاي سپيد و ظريفي بوده كه به وسيله مردمان مصر بافته مي شده است . اين پارچه ها منسوب به قبطيان بوده است و ضم در اينجا ، نسبت اين پارچه به آنان بوده اما در مردم قبطي ( به كسر قاف ) مي باشد شفاء الغرام ، ج1 ، ص 121 .


92


پس از عمر ، عثمان نيز همانگونه عمل مي كرد ، تنها با اين تفاوت كه در يكي از سالهاي خلافت خود ، به جامه قباطي كعبه اكتفا نكرد و جامه ديگري از بردهاي يماني را بر آن پوشانيد . در همين رابطه به « يعلي بن منبه » عامل خود در يمن دستور داد كه آن را ساخته و به مكه ارسال نمايد . بنابراين « عثمان بن عفان » نخستين كسي است كه دو جامه يكي بر ديگري را در اسلام بر كعبه قرار داد .

اما [ حضرت ] علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) را هيچيك از مورخان ياد نكرده اند كه جامه اي را بر كعبه قرار داده باشد ( 1 ) . آنان علت اين مطلب را درگيري آن حضرت در جنگ ها و فتنه هاي داخلي ، كه دولت اسلامي را پس از قتل عثمان گرفتار نمود ، دانسته اند . ( 2 )

برخي از صاحبنظران را عقيده برآن است كه از مجموع تعدادي روايت ، چنين به دست مي آيد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) خود نخستين شخصي بود كه كعبه را به وسيله جامه اي قباطي پوشانيد ؛ از جمله راويان « عبدالرزاق است كه از ابن جريج نقل كرده ، گويد :

« شنيدم كه عمر كعبه را به وسيله جامه قباطي مي پوشانيد و چندين نفر به من گفتند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كعبه را به وسيله جامه قباطي و روپوش سياه پوشانيده است »

و نيز « أبو عروبه از [ حضرت ] حسن بن علي ( عليه السلام ) روايت كرده است كه فرمود : نخستين شخصي كه جامه قباطي بر كعبه قرار داد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است . ( 3 )

واما اينكه در چه روزي از سال كعبه را جامه مي پوشاندند ؟ ازرقي از « خالد بن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . رواياتي كه از اهل بيت ( عليهم السلام ) در اين باره در دست است عكس آن است ، در كتاب « قرب الاسناد » تأليف محدث ثقه بزرگوار عبدالله بن جعفر حميري كه از دانشمندان بزرگ شيعه در دوره هاي پاياني سده سوم هجري و زنده در سال 300 هجري بوده است به سند خود از امام جعفر صادق ( عليه السلام ) و آن حضرت از پدرش امام محمدباقر ( عليه السلام ) روايت كرده است كه فرمود : [ علي ( عليه السلام ) پرده كعبه راهمه ساله ازعراق مي فرستاد ] . ( مترجم )

2 . ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، صص 252 و 253

فاسي ، شفاءالغرام ، ج1 صص 120 و 121

قطب الدين حنفي ، الأعلام ، ص 69

3 . حسين عبدالله باسلامه ، تاريخ الكعبة المعظمه ، چاپ دوم ، دار تهامه ، جده 1402 هـ = 1982 م . ص 250


93


مهاجر » نقل مي كند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز عاشورا براي مردم خطبه خواند در آن خطبه فرمود :

« امروز عاشورا است ، روزي است كه سال در آن به پايان مي رسد و بر كعبه جامه پوشانيده مي شود . اين روز است كه اعمال بندگان به آسمان برده مي شود و من در چنين روزي روزه هستم پس هر يك از شما دوست دارد اين روز را روزه بگيرد . »

و نيز از « ابن جريج » روايت شده است كه گفت : « در روزگاران گذشته ، معمول اين چنين بوده است كه پس از رفتن آخرين نفرات حاجيان از مكه ، جامه هاي ديبا بر كعبه مي پوشاندند تا مردم شكوه و زيبايي را بر كعبه نظاره كنند وسپس در روز عاشورا جامه اصلي ( 1 ) آن را قرار مي دادند . اين مراسم در روزگار بني هاشم معمولا روز هشتم ذي الحجه ( = روز ترويه ) بوده است .

همچنين روايتي است از نافع كه گفت : « هر گاه ابن عمر قصد آن داشت كه محرم شود ، در آغاز شتر خويش را به وسيله قباطي و حبره پوشانيده و سپس در عرفات آنها را بر خود قرار مي داد ، سپس در روز عيد قربان لباس ها را از تن درآورده ، نزد شيبة بن عثمان مي فرستاد و او آن را بر كعبه قرار مي داد . »

همچنين روايت شده است كه كعبه را در هر سال دوبار جامه مي پوشاندند ؛ نخست جامه اي از ديبا و ديگر جامه اي از قباطي كه نخستين پوشش در روز ترويه ( = هشتم ذي الحجه ) انجام مي گرفت و چنان بود كه نخست بخش بالاي كعبه را با جامه ديبا مي پوشاندند و بي آنكه آن را بدوزند آويزان مي كردند ، مانند دوران ما كه كعبه به جامه محرم گرديده است . سپس آن هنگام كه حاجيان مراسم خود را به پايان برده و از منا به حركت در مي آمدند ، جامه را مي دوختند ليكن همچنان آن را از دسترسي حاجيان دور نگاه مي داشتند ؛ زيرا كه آنان به عنوان تبرّك آن جامه را پاره پاره مي كردند تا آنگاه كه روز عاشورا فرا مي رسيد جامه اصلي را بر كعبه قرار داده و آن را به پيراهن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در متن روايت كلمه « أزار » آمده و به نظر مي رسد جامه اي كه در روز هشتم بر كعبه پوشانده مي شد تنها به عنوان زيبايي بوده برنامه پوشش و جامه اصلي در روز عاشورا بوده است . « مترجم »


94


قبلي افتاده بر كعبه مي دوختند . اين جامه ديبا تا روز بيست و هفتم ماه رمضان همچنان بر كعبه بود و در آن هنگام جامه قباطي را به عنوان استقبال از عيد فطر ، ( 1 ) بر كعبه مي پوشانيدند .

2 ـ در دوران امويان

خلفاي اموي اهميّت ويژه اي به جامه كعبه مكرمه مي دادند ، بطوري كه معاوية بن ابي سفيان ، در هر سال دوبار بر كعبه جامه مي پوشانيد :

1 ـ جامه قباطي به روش عمر 2 ـ جامه اي از ديبا .

معمولاً جامه ديبا را در روز عاشورا و جامه قباطي را در پايان ماه رمضان به عنوان شادي و آمادگي براي عيد فطر ، بر كعبه مي پوشاندند .

معاويه همچنين مقرر نمود كه به هنگام هر نماز ، كعبه را آغشته به عطر كنند و آن را خوشبو سازند و بدين منظور نامبرده همه ساله در موسم حج و در ماه رجب عطر و خلوق و عود سوز براي كعبه ارسال مي كرد و غلاماني را به مكه مي فرستاد و به خدمت كعبه وا مي داشت . وي از بيت المال هزينه اي براي روغن چراغ هاي مسجد مقرر كرد . بنابر آنچه گفتيم معاويه نخستين شخصي است كه جامه كعبه را در سال دو بار تعويض نمود . و باز او نخستين كسي است كه بردگاني را به خدمت كعبه درآورد و از بيت المال روشنايي را به وسيله روغن به مسجد آورد . سپس خلفاي ديگر و واليان همچنان به روش او ادامه دادند . ( 2 ) پس از معاويه ، فرزندش يزيد جامه ديباي خسرواني را بر كعبه پوشانيد و آنگاه عبدالله بن زبير ، به هنگام خروج خود بر بني اميه ، بساط حكومت و قدرت خويش را بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، صص 252 و 253

محب الدين طبري ، القري لقاصد ام القري ، ص 475

قطب الدين حنفي ، الاعلام ، ص 69

ابن ظهيره ، جامع اللطيف ، ص 105 و 106

2 . ازرقي : اخبار مكه ، ج1 ، ص254 ؛ فاسي : شفاءالغرام ، ج1 ، ص120 ؛ ابن ظهيره : جامع اللطيف ، ص109 و 110


95


مكه گسترد . در آغاز ، ساختمان كعبه مكرمه را آغاز كرد و در سال 64 هجري وقتي از ساختمان آن فارغ گرديد ، ابتدا ديواره هاي دروني و بيروني كعبه را از بالا تا پايين به وسيله مشك و عنبر خوشبو ساخت و سپس آن را با جامه اي قباطي ، و نيز گفته شده است با جامه اي از ديباي خسرواني ، پوشانيد . ابن زبير همه ساله فرستاده اي را به سوي برادرش « مصعب » گسيل مي داشت تا جامه را براي او آماده و ارسال نمايد . و بدين ترتيب بايد گفت كه ابن زبير نخستين شخصي است كه از خلوق در درون كعبه استفاده نمود .

تصوير ص94 از شماره اوّل مقاله ( شماره 25 ) ؟ ؟ ؟ ؟

پس از ابن زبير ، « حَجاج بن يوسف ثقفي » جامه اي از ديباي خسرواني را بر كعبه پوشانيد . در اينجا اين مطلب به نظر جالب آمد كه برخي افراد ، هدف قرار دادن جامه بر كعبه به وسيله حجّاج اين بوده است كه وي پس از حمله به مسجدالحرام و آسيب رساندن به خانه كعبه به وسيله منجنيق و كشتن ابن زبير ، از سوي برخي تكفير گرديد ، از اين رو پس از آن براي رفع شبهه و زدودن اين كار زشت از اذهان عمومي ، دست بدين كار زد .


96


عبدالملك بن مروان نيز همه ساله جامه اي از ابريشم خالص را ابتدا از راه مدينه منوّره به مسجد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ارسال مي كرد و چند روزي آن را بر روي ستونهاي جاي جاي مسجد مي آويختند ، سپس آن را پيچيده ، به سوي مكه مكرمه گسيل مي داشت . همچنين نامبرده عطر و انواع خلوق و عود سوز را نيز همه ساله به همراه جامه كعبه به مسجد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و كعبه مكرمه مي فرستاد . ( 1 ) پيش از اين در مورد نخستين شخصي كه جامه اي از ديبا بر كعبه پوشانيد مطالبي آورديم .

در سال 91 هجري وليد بن عبدالملك به هنگام آمدن به مكه مكرمه ، كه در آن وقت خلافت را از آن خويش كرده بود ، جامه اي را براي كعبه به همراه خويش آورد . اين جامه را در آغاز بر روي بندهاي مسجدالحرام آويختند ؛ زيرا جامه ياد شده از گرانبهاترين انواع پارچه هاي ديبا در دوران خود به شمار مي آمد كه تا آن زمان به يقين ، در نوع خود بي نظير بود . اين جامه به دستور خليفه ، يك روز همچنان بدان صورت باقي ماند سپس آن را پيچيده و بر روي كعبه قرار دادند . ( 2 )

و نيز در دوران « هشام بن عبدالملك » كعبه به وسيله جامه ديباي ضخيمي پوشانيده شد . اين در حالي بود كه در زير جامه ياد شده ، جامه هاي ديگري كه از ساخته هاي يمن ( 3 ) بود ، قرار داشت .

ماوردي مي نويسد : « بني اميه در دوران خويش ، گاهي از راه جزيه اي كه از نجرانيها ( 4 ) مي گرفتند ، جامه هايي را براي كعبه تهيه مي كردند و جامه ديگري از ديبا را بر روي آن جامه ها قرار مي دادند . » ( 5 ) جامه كعبه تا پايان دوران امويان ، همواره سالي دو بار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص255 ؛ محب الدين طبري ، القري لقاصد امّ القري ، ص474 ؛ قلقشندي : صبحي الأعشي ، ج4 ، ص279

2 . حسين عبدالله باسلامه ، تاريخ الكعبة المعظمه ، ص255

3 . طبري ، ابو جعفر محمد بن جرير : تاريخ الرسل و الملوك ، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ، چاپ دوم دار المعارف ، قاهره 1976 م . ج8 ، ص133

4 . حبشه ، « مترجم » .

5 . قلقشندي ، صبحي الاعشي ، ج4 ، ص279 ؛ يوسف احمد ، المحمل و الحج ، ج1 ، ص237 ؛ محمد طاهر ابن عبدالقادر الكردي ، تاريخ القويم لمكة وبيت الله الكريم ، مكتبة النهضة الحديث ، در مكه مكرمه ، ج4 ، ص193


97


بدان ارسال مي گرديد كه در اينجا لازم به ذكر است كه جامه قباطي از دوران « عمر بن خطاب » به صورت رسمي در مصر بافته شده و به مكه ارسال مي گرديد .

3 ـ در دوران عباسيان :

خلفاي عباسي توجه ويژه اي را همواره نسبت به جامه كعبه از خود نشان مي دادند . آنان دستور داده بودند كه جامه كعبه از بهترين و گرانبهاترين انواع ابريشم بافته شود . جامه هاي ياد شده در شهر « تنيس » مصر كه داراي شهرت به سزايي در منسوجات گرانقيمت بود ، بافته مي شد . و دو دهكده ديگر كه پا به پاي تنيس گام برداشته و شهرت فراواني را نسبت به اين گونه منسوجات تنيسي پيدا كرده بود ؛ يعني « تونه » و « شطا » نيز عهده دار اين جامه بودند . از آن پس ، گاه جامه هاي كعبه در يكي از دو دهكده ياد شده براي كعبه آماده مي شد .

« مقريزي » در كتاب « خطط » خود آورده است كه مهدي ، خليفه عباسي ، فرمان داده بود كه جامه كعبه مشرفه ، از قباطيِ مصر به صورت بافته هاي تنيس مهيّا شود . در اين ميان « فاكهي » جامه ياد شده را بر روي كعبه مشاهده كرده و در كتاب خود ( اخبار مكه ) از آن ياد مي كند و چنين مي نويسد :

« جامه اي از قباطي مصر رابر روي كعبه مشاهده كردم كه بر آن اين نوشته قرار داشت :

« بِسْم الله بَرَكَةً مِنَ الله ممّا أمر به عبدالله المهدي محمد امير المؤمنين أصلحه الله محمد بن سليمان أن يصنع في طراز تنيس كسوة الكعبة علي يد الخطاب ابن مسلمة عامله سنة تسع و خمسين و مأة » .

در سال 160 هجري هنگامي كه مهدي عباسي ( 1 ) حج گزارد ، پرده دار كعبه به او گفت كه جامه هاي كعبه فراوان شده و چون ساختمان كعبه ضعيف است بيم آن مي رود كه سنگيني جامه ها بر آن صدمه وارد كند . بدين منظور نامبرده فرمان داد كه به استثناي يك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد فرزند منصور عباسي ملقّب به « مهدي » خليفه سوم عباسي بود . نامبرده در سال 127 و يا 126 هجري متولد شد و در سال 169 هجري در گذشت ، « مترجم » .


98


جامه ، همه پوشش ها را از روي كعبه بردارند . سپس فرمان داد كه تمامي خانه كعبه را از خلوق گرانبها و مشك و عنبر آغشته سازند و آن را خوشبو نمايند . پرده دار كعبه ـ در آن هنگام ـ محمد بن اسماعيل بن ابراهيم حجبي از اتفاقات و رخ دادهاي آن سال نسبت به برداشتن جامه هاي فرسوده وقديمي كعبه و شست و شوي و خوشبو كردن با بهترين و گرانبهاترين عطرها سپس قرار دادن سه جامه در يك زمان بر روي كعبه براي ما اينگونه سخن مي گويد :

« با شيشه هاي مملوّ از « غاليه » به بام كعبه رفتيم و آنها را بر روي ديوارهاي بيروني كعبه ريختيم . خدمتگزاران كعبه هم در حالي كه بر چرخ هاي قرقره ويژه دوختنِ جامه كعبه ، خود را آويزان كرده بودند ، از پايين تا بالاي خانه كعبه را با مشك و غاليه خوشبو ساختند . از آن پس سه جامه ؛ از قباطي ، خز ( 1 ) و ابريشم بر روي آن قرار دادند . »

خليفه المهدي در آن سال اموال فراواني را بر ساكنان مكه و مدينه تقسيم نمود . گفته مي شود اين اموال حدود 30ميليون درهم بوده است كه به همراه خويش به اين ديار آورده بود . افزون بر آن ، دينارهاي فراواني نيز در آن سال از مصر ( 300 هزار دينار ) و يمن ( 200 هزار دينار ) براي وي ارسال گرديد كه تمامي آنها را در ميان مردم مكه و مدينه تقسيم كرد . همچنين نامبرده حدود يكصد و پنجاه هزار پيراهن ( 2 ) را در ميان آنان پخش كرد .

بدين ترتيب « المهدي » نخستين كسي است كه كعبه را به وسيله سه جامه ، يكي بر ديگري پوشش داد .

همچنين در سال 162 هجري به دستور خليفه « المهدي » جامه ديگري براي كعبه مكرمه مهيّا گرديد . « فاكهي » اين جامه را بر كعبه مشاهده كرده و در كتاب خويش « اخبار مكه » از آن ياد كرده است . او مي نويسد : كه اين جملات بر آن نقش بسته بود .

« بسم الله بركة من الله كعبة الله المهدي محمد اميرالمؤمنين ، أطال الله بقاءه ، ممّا أمر به اسماعيل بن ابراهيم أن يصنع في طراز تنيس علي يد الحكم بن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . پارچه اي از پشم و ابريشم ، « مترجم » .

2 . ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص ، 262 و 263 ؛ محب الدين طبري ، القري لقاصد امّ القري ، ص477 ؛ طبري ، تاريخ الرسل و الملوك ، ج8 ، ص133


99


عبيدة سنة اثنتين و ستّين و مائة » . ( 1 )

هارون الرشيد در دوران خود فرمان داد كه جامه كعبه از قباطي مصر ساخته شود و آن در سال 190 هجري آماده و بر كعبه انداخته شد .

فاكهي آن جامه را ديده و در كتاب خويش از آن ياد كرده كه بر آن اين نوشته ديده مي شده است :

« بسم الله بركة من الله للخليفة الرشيد عبدالله هارون امير المؤمنين أكرمه الله ما أمر به الفضل ابن الربيع أن يعمل في طراز تونه ، سنة تسعين و مائه » . ( 2 )

توجه و عنايت ويژه ، نسبت به جامه پوشانده بر كعبه مكرمه ، تنها از سوي خلفاي بني عباس صورت نمي گرفت . بلكه وزراي آنان نيز در اين مهم شركت داشته اند ؛ زيرا به دوران خلفاي بني عباس ، گاه نامِ برخي از وزراي آنان بر روي جامه كعبه ديده مي شد .

فاكهي در اخبار مكه اين چنين مي نويسد : « جامه اي را بر روي ركن غربي كعبه مشاهده كردم كه بر روي آن اين نوشته قرار داشت :

« مما أمر به السري بن الحكم و عبدالعزيز بن الوزير الجروي ، بأمر الفضل ابن سهل ذي الرياستين ، و طاهر بن الحسين سنة سبع و تسعين و مائة » . ( 3 )

همچنين ملاحظه مي شود كه قيام كنندگان بر بني عباس نيز پس از بسط قدرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « بنام پروردگار و با عنايت و بركت از جانب او براي بنده اش المهدي محمد اميرالمؤمنين ـ كه خداوند او را طول عمر دهد ـ به اسماعيل بن ابراهيم فرمان داده شد كه جامه را به سبك جامه هاي تنيس به دست حكم بن عبيده در سال يكصد و شصت و دو آماده ساختند . »

2 . « بنام پروردگار و با عنايت او ، نسبت به خليفه الرشيد ، بنده خدا ، هارون اميرالمؤمنين كه خداوند او را مورد مرحمت خويش قرار دهد ، به فضل بن ربيع فرمان داده شد كه جامه را به سبك تونه ـ يكي از دهكده هاي تابع تنيس ـ در سال يكصد و نود ببافند . » مقريزي ، الخطط ، ج1 ، صص339 و 422

3 . « به دستور سري بن حكم و عبدالعزيز بن وزير جروي ، و به فرمان فضل بن سهل ذوالرياستين ، و طاهر بن حسين ، در سال يكصد و نود و هفت بافته شد . » مقريزي ، الخطط ، ج1 ، ص338


100


خويش بر مكه مكرمه ، به جامه كردن كعبه توجه نموده و بدين امر قيام كرده اند .

در سال 200 هجري ، حسين بن حسين أفطس طالبي علوي ، رو به سوي مكه نهاد و در شورشي كه ايجاد نمود ، مكه را به تصرّف خويش در آورد و به درون كعبه قدم گذارد و سپس تمامي جامه هاي آن را برداشت و از آنِ خود نمود . آنگاه به وسيله دو جامه از ابريشم سبك ، كه يكي زرد و ديگري سفيد بود ، كعبه را پوشانيد . بر روي جامه ياد شده اين نوشته قرار داشت :

« بسم الله الرحمن الرحيم و صلّي الله علي محمد و عَلي أهل بيته الطيّبين الطاهرين الأخيار ، أمر أبوالسرايا الأصفر بن الأصفر داعية آل محمد بعمل هذه الكسوة لبيت الله الحرام » ( 1 )

در دوران خلافت مأمون ، به وي اطلاع دادند كه جامه ديباي قرمز كعبه ، پيش از رسيدن زمان قرار دادن جامه دوم ، نمناك و فرسوده مي شود .

مأمون در اين باره از « مبارك طبري » كه در آن هنگام فرستاده ويژه او به مكه و تيول خليفه بود ، پرسيد : كعبه در چه جامه اي بهتر و زيباتر خواهد بود ؟ او در جواب گفت : در جامه سپيد ، پس مأمون فرمان داد جامه اي از ديباي سفيد بافتند و در سال 206 هجري بر كعبه مكرمه آويختند . ( 2 )

فاكهي مي گويد : در ميانه جامه ، قسمتي را از قباطي مصر مشاهده كردم . آنان بر روي جامه در اركان خانه به خط سياه زيبايي نوشته بودند :

« ممّا أمر به امير المؤمنين المأمون سنة ستّ و مائتين » . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « بنام پروردگار بخشاينده مهربان و سلام و درود خداوند بر محمد و اهل بيت مطهر و برگزيده او ، ابوالسرايا اصفر بن اصفر كه دعوت كننده به آيين آل محمد است ، فرمان داد اين جامه از براي بيت الله الحرام بافته و آماده گردد . »

2 . ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص263و 264 ؛ فاسي : شفاءالغرام ، ج1 ص120 ؛ قلقشندي ، صبحي الاعشي ، ج4 ، ص280

3 . ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص255 ؛ قلقشندي ، صبحي الاعشي ، ج4 ، ص280


101


از آن پس در هر سال سه جامه بر كعبه قرار مي دادند . و بدين ترتيب مأمون نخستين شخصي بود كه چنين كرد .

در آن هنگام جامه اي از ديباي سرخ در روز هشتم ذي الحجه ( = روز ترويه ) بر كعبه آويخته مي شود سپس جامه قباطي را در روز اول مال رجب از آن پس ديباي سپيدي را كه مأمون فراهم مي آورد در روز بيست و هفتم ماه رمضان براي استقبال از عيد مبارك فطر بر كعبه مي پوشاندند .

پس از گذشتن زماني ، به مأمون گزارش دادند : آن قسمت از جامه ديباي سپيد كه در دسترس حاجيان است ، در ايام حج كثيف و پاره مي شود و پيش از آنكه جامه ديباي سرخ را در روز عاشورا بر كعبه بدوزند و بر آن قرار دهند ، جامه ديباي سپيد قابل استفاده نيست و مأمون بخشي ديگر از همان ديباي سفيد را به وسيله فضل به مكه فرستاد تا در روز هشتم ذي الحجه و يا هفتم از آن قسمتهايي را ، كه پاره و فرسوده شده است ، مجدداً به وسيله آن جايگزين گردد تا آنكه در روز عاشورا جامه ديباي سرخ بر آن پوشانيده شود .

در دوران جعفر متوكّل علي الله به سال 240 هجري ، به وي گزارش داده شد كه جامه ديباي سرخ ، پيش از فرا رسيدن ماه رجب ، به علّت زياد دست كشيدن و چهره ساييدنِ مردم ، كهنه و فرسوده مي شود . لذا به فرمان او دو پوشش ديگر جهت كعبه ارسال گرديد كه جامه هاي ياد شده را از ميانه كعبه تا پايين آن چنان آويزان نمودند كه به زمين مي رسيد . از آن پس هر دو ماه دنباله اي از ميانه كعبه تا پايين را روي جامه قرار مي دادند .

پرده داران كعبه متوجّه شدند كه به جامه دوم نيازي نيست ، پس آن را جمع كرده ، در صندوقي نهادند و براي متوكّل علي الله نوشتند كه يك پيراهن با دنباله بخش بالاي جامه ، براي آن كافي است .

بنا براين ، از آن پس فقط يك جامه بدين منظور ارسال مي گرديد كه غالباً سه ماه بعد ، آن را تعويض مي نمودند . دنباله جامه ، سه ماه بر جامه كعبه قرار داشت . اين وضعيت


102


همچنان بود تا اينكه بناي شاذَروان ( 1 ) در پايين كعبه به سال 243 هجري به جود آمد . ( 2 )

ازرقي تعداد جامه هاي كعبه بين سالهاي 200 تا سال 244 هجري را شمارش كرده و گفته است : تعداد آنها يكصد و هفتاد جامه بوده است . او مي گويد :

« شمارش جامه هاي كعبه را از سال دويست آغاز نموده و آنها را تا سال دويست و چهل و چهار ، يكصد و هفتاد جامه شمارش كردم » ( 3 )

از گفته ازرقي چنين بر مي آيد كه در يك سال ، بيش از يك جامه و گاه تا چهار جامه بر كعبه مي پوشانيدند . اين توضيح ، كه به سخن پيش بر مي گردد ، بدينگونه بوده كه پارچه هاي سپيد كه جامه كعبه از آن تشكيل مي گرديد ، عوامل و تأثيرات آب و هوايي ، از آن جمله اشعه سوزان آفتاب در فصل تابستان تا باد و بارانهاي زمستاني را تحمّل نداشت ، بنابراين دست اندركاران جامه كعبه مجبور بودند در اوقات مختلفي از سال ، جامه هاي ديگري را براي آن ارسال نمايند . اما پس از آنكه صنعت جامه كعبه پيشرفت كرد ، تا آنجا كه پرده ها قدرت و مقاومت ويژه اي در برابر عوامل طبيعي و ديگر عوامل يافتند ، كعبه در سال به يك جامه اكتفا نمود و اين وضع تا كنون همچنان باقي است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شاذَروان ؛ ( به فتح ذال ) ، در مصباح المنير آمده است : شاذروان بخشي از ديوار خانه كعبه است كه در ساختمان اساسي برونيِ كعبه ، از عرض رها گرديده . اين بخش همانند پوشش و ازاره اي ، بخش تحتاني كعبه را در برگرفته است . » بنابراين ، شاذروان بخش شيب دار و مايلي است كه به وسيله سنگ پايين كعبه را در سه طرف دربرگرفته است . اما در سوي چهارم كعبه ، كه در برابر حجراسماعيل است ، پله صاف و مسطّحي جايگزين آن گرديده است و مردم در كنار ديوار كعبه ، در حالي كه شكم و سينه خود را به خانه چسبانيده و دستان خود را بر بالاي سر ، بر كعبه قرار مي دهند به راز و نياز و تضرّع و زاري مشغول مي شوند . پله ياد شده در سر تا سر طول كعبه در اين سمت بوده و ارتفاع آن از سطح زمين يازده سانتيمتر و عرضش چهل سانتيمتر مي باشد .

2 . نكـ : ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص257 ـ 255 ؛ محب الدين طبري ، القري لقاصد امّ القري ، ص475 ؛ قلقشندي ، صبحي الاعشي ، ج4 ، ص280 و 281 ؛ قطب الدين حنفي ، الأعلام ، ص70 ؛ ابن ظهيره ، جامع اللطيف ، ص106

3 . ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص264


103


4 ـ جامه كعبه مكرمه به هنگام ضعف عباسيان :

از آن هنگام كه دولت عباسيان پا به ضعف و سستي نهاد و دست خلفاي آن قوم از سرزمين هاي اسلامي كوتاه شد ، جامه كعبه از سوي حكام و فرمانداران و پادشاهان مسلمان همچنان ارسال مي گرديد . اين جامه گاه از سوي مصر و در برخي موارد از يمن بود و گاه از سوي پادشاهان و امراي ايراني بدان ديار فرستاده مي شد و به آن خانه مقدس اهدا مي گرديد .

مؤيد در كتاب تاريخ خود « حماة » گفته است : فاطميان ، خلفاي مصر ، به هنگام امارت ( ابوالحسن جعفر از سليمانيان ) بر مكه ، كعبه را به وسيله جامه سپيدي در سال 381 هجري پوشانيدند . ( 1 )

« مسبحي » در حوادث سال 384 هجري گفته است : « يحيي بن يمان در ذي القعده از تنيس و دمياط و الفرما هداياي خود را ، كه شامل سبدها و تخت ها و صندوقهايي از كالا و اسب و قاطر و الاغ و سه چتر و دو جامه براي كعبه بود ، به مكه آورد . » ( 2 )

همچنين در سال 397 هجري ، « الحاكم بأمرالله » ، كعبه را به وسيله جامه قباطي سپيد پوشانيد و اموالي را براي ساكنان دو حرم فرستاد .

در سال 423 هجري نيز « الظاهر لاعزاز دين الله » جامه اي را براي كعبه فرستاد كه بر آن قرار داده شد . ( 3 )

در فاصله ميان سالهاي 437 و 447 هجري ، « ناصر خسرو » در سفرنامه خويش به سوريه و فلسطين و بلاد عرب ، كه به زبان فارسي نگاشته شده است ، از جامه كعبه و ناودان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاسي ، العقدالثمين في تاريخ البلدالامين ، تحقيق محمد حامدالفقي ، چاپخانه السنة المحمديه ، قاهره 1378 هـ . = 1958 م . ج1 ، ص 58

قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4 ، ص 281

2 . مقريزي ، الخطط ، ج1 ، ص 338

3 . ابوالمحاسن يوسف بن تغري بردي ، النجوم الزاهره في ملوك مصر والقاهره ، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد ( المؤسسة المصرية العامه للتأليف والترجمه والطباعة والنشر ) قاهره ( بدون تاريخ ) ، ج 4 ، ص 217 و 276


104


و نوشته هاي بر روي آن ياد كرده و به هنگام سخن از جامه كعبه به صورت مشروح از رنگ و نيز قسمتهاي مختلف آن و كمربندهاي قرار گرفته بر پرده ، همچنين از نقش و نگارهاي موجود بر چهار سمت آن و نيز از تارهاي نقره اي و ابريشمي موجود بر روي نقش ها سخن گفته است . مطالب ناصر خسرو در اين زمينه را به صورت فشرده مي آوريم :

« خانه را چهار روزن است به چهار گوشه و بر هر روزني تخته آبگينه اي نهاده كه خانه بدان روشن است . روزنه هاي ياد شده به وسيله شيشه هاي شفافي پوشانيده شده تا آب باران به درون كعبه نفوذ ننمايد .

ناودان ( 1 ) در ميانه سمت دريايي خانه قرار داشته ، كه طول آن سه ذراع بوده و تمامي آن با نوشته هاي طلا آذين گرديده است .

اما جامه كعبه به رنگ سفيد بوده ، دو نوار به عرض يك ذراع جدا از هم آنچنان آن را در بر گرفته است كه ارتفاع جامه در ميان دو نوار ، هريك حدود ده ذراع مي باشد ؛ به طوري كه گويي پرده به وسيله دو نوار ياد شده در ارتفاع به سه قسمت تقسيم شده است .

قسمتها و اجزاي موجود در بالا و پايين نوارهاي ياد شده ، همه به يك اندازه بوده ، آنگونه كه ناصر خسرو ياد كرده است . و تقريبا ده ذراع مي باشد .

بر هر سمت از چهار طرف جامه كعبه ، تابلوهاي محراب گونه اي ديده مي شود كه به وسيله ابريشم رنگارنگ بافته شده و بر روي آنها نقش هايي با تارهاي طلايي به وجود آورده اند و در هر سمت آن ، سه نقش محراب گونه با تارهاي ابريشمي قرار دارد كه نقش مياني بزرگتر از دو نقش ديگر به شمار مي آيد . بدين ترتيب نقش هاي ياد شده بر چهار سمت جامه كعبه دوازده عدد مي باشد . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مكاني است كه آب بارانِ فرود آمده بر روي بام كعبه ، از آن به پايين سرازير مي گردد . نخستين بار قريش به هنگام ساختمان خويش از كعبه در سيوپنجمين سال تولد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آن را بر كعبه تعبيه نمودند . پيش از آن كعبه داراي سقف نبود . ناودان در سمت شمالي كعبه قرار داشته ، به طوري كه آب باران فرود آمده بر بام كعبه ، به وسيله آن در حجر اسماعيل سرازير مي گردد .

2 . محمد طاهر كردي ، تاريخ القويم ، ج4 ، صص 196 و 197


105


گفتني است كه آذين جامه كعبه به وسيله نقش هاي ياد شده تا سال 561 هجري همچنان ادامه داشته است ، به طوري كه « ابوالحجاج يوسف بن محمد البلوي » نويسنده كتاب « الف ـ باء » آن را ملاحظه كرده و به صورت زيبايي ، نقش و نگارها ، آذين ها ، همچنين تغييرات آذين هاي ياد شده ، به همراه نوشته هاي بر روي آن را توضيح داده است .

وي در اين باره مي نويسد :

« سرتاسر خانه كعبه ، به استثناي جايگاه در و حجرالاسود ، به وسيله جامه اي از ابرايشم پوشيده شده است . كمربندهاي آذين شده بر روي آن به رنگ سبز بوده و تابلوهاي محراب شكل آن ، در اين كمربندها قرار داده شده است . بر روي هريك از تابلوهاي ياد شده قطعه اي از ابريشم سرخ قرار گرفته كه به كمربند دوخته شده است . نوشته ها به علت درشت بودن ، از راه دور قابل رويت و خواندن است . پس از « بسم الله . . . » ، بر روي آنها اين آيه نقش بسته است : {  اِنَّ أوّلَ بَيت وُضِعَ لِلنّاسِ . . . } و سپس به دنبال آن نام دستور دهنده براي ساخت و سال بافته شدنش به چشم مي خورد .

در سال 447 هجري « ابو كامل علي بن محمد الصلحي » حكومت يمن را به دست گرفت و از اطاعت عباسيان سر باز زد . نامبرده خطبه را بنام خليفه فاطمي « المستنصر » در مصر آغاز كرد . سال 455 هجري بود كه او به مكه وارد شد و به مردمان آن نيكي بسيار نمود ؛ آنچنانكه عدل و احسان خويش را بر آنان آشكار ساخت و قلب ساكنان مكه را از آن خود كرد . تا آنجا كه همه زبان به حمد و ثناي او گشودند . پس از آن بود كه وي كعبه را با جامه اي سپيد پوشانيد . ( 1 )

همچنين در سال 466 هجري كعبه به وسيله « ابو نصر استرابادي » ( 2 ) با جامه اي از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابوالمحاسن ، النجوم الزاهره ، ج 5 ، صص 58 و 72

فاسي ، العقدالثمين ، ج1 ، ص 57

ابن ظهيره ، الجامع اللطيف ، ص 106

2 . ابراهيم بن محمد بن علي فارسي استرآبادي از ايرانياني است كه در سال 466 هـ به مكه مشرف شد وي خدمات چشمگيري را در مكه به ويژه در مسجد الحرام انجام داد . « مترجم »


106


ابريشم سپيد ، كه دست ساخته هند بود ، پوشانيده شد . ( 1 ) سپس در همان سال به فرمان « سلطان محمود بن سبكتكين » پادشاه هند ، جامه ديگري از ابريشم زرد براي كعبه مهيا گرديد و بر آن قرار داده شد .

نويسنده « النجوم الزاهره » در اين باره مي گويد : « در آن سال ـ يعني سال 466 هجري ـ شخصي غير ايراني از سوي جلال الدوله ملكشاه ، كه معروف به سالار بود ، به مكه آمد . او در حالي كه سوار بر قاطري كه مركبش از طلا بود و بر سر خود عمامه اي سياه داشت ، در ميان طبل و بوق فراوان به اين شهر قدم گذارد . به همراه كاروان او براي كعبه جامه اي از ديباي زرد بود كه نام « محمود بن سبكتگين » برآن نقش بسته بود . اين جامه از دوران محمود بن سبكتكين در نيشابور نزد شخصي بنام « ابوالقاسم دهقان » به امانت گذارده شده بود . در اين هنگام وزير نظام الملك ( 2 ) آن جامه را از او باز ستانيد و به همراه سالار به مكه فرستاد . »

جامه ياد شده بر روي جامه « ابو نصر استرابادي » بر كعبه قرار داده شد . ( 3 )

در سال 532 هجري جامه اي از سوي كشورهاي اسلامي براي كعبه فرستاده نشد ، بنا بر اين « شيخ ابوالقاسم رامشت » برپا كننده نوانخانه مشهور به همين نام در مكه مكرمه ، كعبه را به وسيله جامه اي حبري و جز اينها پوشانيد . در آن هنگام جامه ياد شده را به هيجده هزار دينار مصري و به گفته اي ، چهار هزار دينار برآورد نمودند . ( 4 )

شيخ ابوالقاسم رامشت ، كه ايراني الاصل بود ، يكي از مهمترين بازرگانان دوران خود به شمار مي آمد . وي هنگامي كه ديد براثر اختلاف ميان پادشاهان كشورهاي اسلامي و درگيري آنان ، جامه اي براي كعبه ارسال نگرديد . خود بدين امر اقدام كرد و در آن سال جامه ياد شده را بر كعبه پوشانيد ، همچنان كه چهار قنديل به وزن ده رطل ( 5 ) به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاسي ، شفاءالغرام ، ج1 ، ص 122

2 . وزير سلطان ملك شاه فرزند آلب ارسلان سلجوقي .

3 . ابوالمحاسن ، النجوم الزاهره ، ج5 ، ص 95 و نيز نكـ : فاسي ، شفاءالغرام ، ج1 ، ص 122

4 . فاسي ، عقدالثمين ، ج1 ، ص 58

ابن ظهيره ، جامع اللطيف ، ص106 و 107

5 . رطل مصري ، معادل 453 گرم بوده است ، « مترجم » .


107


ارزش هيجده هزار دينار به كعبه اهدا كرد . ( 1 )

بنا بر اين از آنچه كه گذشت آشكار مي شود كه نوشتار بر جامه كعبه ، نخستين بار از آغاز دوران عباسيان مرسوم گرديد . خلفا و فرمانروايان ، به هنگام ارسال جامه كعبه افزون بر نوشتن نام خويش بر آن ، نام محل بافته شدن و تاريخ را نيز بر آن قيد مي كردند .

اين رسم همچنان به صورت رسمي معمول ، تا كنون برقرار مانده است . ( 2 )

همچنين از مطالبي كه گذشت روشن شد كه تنها خلفاي بني عباس نبودند كه نسبت به ارسال جامه كعبه اهتمام ورزيدند ، بلكه در اين ميان ـ به هنگام ضعف عباسيان ـ خلفاي فاطمي در مصر و فرمانروايان يمن و نيز علويان و برخي از پادشاهان ايراني در هند و در دولت سلجوقيان نيز به اين مسأله عنايت داشتند و در ارسال آن براي كعبه اهتمام به خرج مي دادند .

و نيز واضح مي گردد كه جامه كعبه بيشتر ، از ديبا و گاه از بافته هاي مويين ابريشمي نازك در رنگهاي گوناگون بوده كه در اين ميان رنگ سفيد و سرخ و زرد بيشتر به چشم مي خورد . از آن پس رنگ سبز و آبي معمول مي گردد .

بدين صورت كه : در آغاز خلافت « الناصرلدين الله عباسي » ( 573 ـ 622 هجري ) نخستين بار كعبه به وسيله جامه اي از ديباي سبز پوشانيده شد . در پايان دوران خلافت نامبرده ، خانه شريف كعبه به وسيله جامه اي از ديباي سياه پوشانيده شد كه اين جامه داراي كمربندهايي به رنگ زرد بود . گفتني است كه پيش از آن ، كمربندها به رنگ سپيد بود . بنا بر اين « ناصر لدين الله عباسي » نخستين كسي است كه كعبه را به وسيله جامه اي از ديباي سياه آراست . ( 3 )

فاسي مي گويد : « از آن هنگام ، ديباي سياه همچنان به عنوان جامه براي كعبه معمول گرديد كه تا كنون ( سال 812 هجري ) نيز ادامه دارد . ليكن در اين ميان در سال ششصد و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد طاهر كردي ، التاريخ القويم ، ج4 ، ص 198

2 . به دنبال اين سخن ، بخش ويژه اي را در راستاي نوشتار بر جامه كعبه و آذين آن اختصاص خواهيم داد .

3 . فاسي ، عقدالثمين ، ج1 ، ص 58 ؛ قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4 ، صص 281 و 282 ، ابن ظهيره ، جامع اللطيف ، ص 107


108


چهل و سه هجري ، كعبه به وسيله جامه اي پنبه اي ، كه به رنگ سياه ، رنگ آميزي شده بود ، پوشانيده شد . اين جامه از سوي مرد نيكوكار « منصور بن منعد بغدادي » ، بزرگِ حرم مكي بر روي كعبه قرار داده شد كه بادهاي شديدي در آن سال در مكه وزيد و جامه پاره پاره شد . . .

هنگامي كه در اين تاريخ كعبه از جامه مجرد گرديد ، « ملك منصور » پادشاه يمن قصد آن نمود كه كعبه را جامه پوشاند ليكن « ابن منعد » مانع گرديد و گفت : اين شرف تنها از آن دستگاه خليفه عباسي است . اينجا بود كه وي سيصد مثقال ( طلا ) قرض كرد و پارچه پنبه اي ياد شده را تهيه كرد و با رنگ آميزي ، آن را سياه نمود . سپس به وسيله كمربندهاي جامه پيشين كعبه ، آن را آراست و بر كعبه قرار داد . ( 1 )

مهلهل دمياطي در باره سياهي جامه كعبه ، اين چنين سروده است :

يروق لي منظر البيت العتيق اذا * * * بدا الطرفي في الإصباح والطفل

كأن حلته السوداء قد نسجت * * * من حبة القلب أو من أسود المقل ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاسي ، شفاءالغرام ، ج1 ، ص 122

العقد الثمين ، ج1 ، ص58

2 . فاسي ، شفاءالغرام ، ج1 ، ص 123



| شناسه مطلب: 77116