بخش 2

شرح حال مؤلّف کتاب مقدّمه مؤلّف پیشگفتار محققان ( بر چاپ دوم ) تألیفات فاسی منابع شرح حال نویسنده


25


شرح حال مؤلّف كتاب

فاسي در نوشته اي با عنوان « ذيل كتاب التقييد بمعرفة رواة السنن والأسانيد لابن نقطه » ( 1 ) شرح حالي از خود آورده كه در آن خود را چنين معرفي مي كند :

« محمّدبن احمدبن علي بن محمّدبن محمّدبن عبدالرحمن عوف بن احمدبن علي بن عبدالرحمن بن عبدالله بن علي بن حمزة بن ميمون بن ابراهيم بن علي بن عبدالله بن ادريس بن حسن بن حسن سبط بن علي بن ابي طالب ـ كرم الله وجهه ـ حسني فاسي مكّي . »

سيد عبدالستار دهلوي صديقي حنفي بكري مكّي در ذكر نسب وي مي گويد :

امام حافظ علاّمه ابوطيب تقي الدين محمّدبن شهاب الدين ابي العباس احمدبن علي حسني فاسي مكي مالكي تاريخ نگار مشهوري است .

« فاسي » ملقّب به تقي الدين بود و كنيه « ابوالطيب » داشت و در مكه مكرّمه قاضي شرع مالكي ها بود . او در شب جمعه بيستم ربيع الأوّل سال 775 ( 2 ) در مكّه مكرّمه به دنيا آمد و همان جا بزرگ شد و در محضر علما و فضلاي اين شهر مقدس ، دانش آموخت و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همچنين در كتاب « العقد الثمين » شرح حال مفصل و مفيدي از خود آورده است ؛ در حاشيه نسخه خطي كتاب « شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام » نيز شرح حال مفصّلي از وي آمده است .

2 ـ همين جا يادآوري مي شود كه مبناي سال شمار در اين كتاب ، همواره هجري قمري است ، مگر آنجا كه به خلافِ آن تصريح شده باشد .


26


به حديث پرداخت . كتاب هاي بسياري خواند و شنيد و احاديث زيادي روايت كرد و بسياري از علماي بزرگ به او اجازه نقل حديث دادند . وي نزد ايشان درس خواند و از آنها توشه برگرفت . از ميان استادان او ، افراد زير را مي توان نام برد :

1 ـ علامه جمال الدين محمّدبن عبدالله بن ظهيره قرشي مخزوميِ مكي ، قاضي مكّه . ( 1 )

2 ـ جدّ مادري وي كمال الدين ابوالفضل محمّدبن احمد نويري شافعي ، قاضي القضاة و خطيب مكّه ، روحاني حجاز و تاريخ نگار مشهور .

3 ـ فرزند جدّ مادري ( رديف2 ) ؛ يعني دايي مؤلف محب الدين نويري قاضي حرمين .

4 ـ امام ابوالمعالي عبدالله بن عمر صوفي .

5 ـ علاّمه لغوي مجدالدين محمدبن يعقوب شيرازي فيروزآبادي ( 729 ـ 817 ) قاضي يمن و صاحب « قاموس المحيط » . ( 2 )

6 ـ علاّمه شيخ كمال الدين محمّد دميريِ مصريِ شافعي و سپس مالكي ، مؤلف و مفتي ، در گذشته 808 هـ . ق .

7 ـ علاّمه ابراهيم بن محمّد دمشقيِ صوفي ، معروف به برهان .

8 ـ ابن خلدون ، تاريخ نگار مشهور ، در گذشته سال 808 ، صاحب مقدّمه مشهور و كتاب تاريخي « العِبَر » .

9 ـ امام شهاب احمد علايي .

« فاسي » از بسياري از عالمان بزرگوار ديگر نيز نقل روايت كرده است . مؤلّف « شفاء الغرام » غالباً از دو نفر ؛ يعني امام ابو احمد برهان ابراهيم بن محمّد لخمي و نيز امام ابوالفرج جلال عبدالرحمن بن احمد عربي روايت مي كند . همچنين او نزد بسياري از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ او يكي از اجداد ابن ظهيره تاريخ نگار و صاحب كتاب « الجامع اللطيف في فضل مكّة وأهلها وبناء البيت الشريف » است كه به سال 950 تأليف يافته است .

2 ـ نكـ : المقري ، ازهار الرياض في اخبار القاضي عياض ، ج3 ، ص39


27


شيوخ دوره خود و علماي روزگارش ، تحصيل دانش كرده است . او معاصر شيخ الإسلام ابوالفضل احمدبن علي بن حجر عسقلاني مصريِ مشهور ، صاحب كتاب « فتح الباري » در گذشته سال 852 است .

« فاسي » در كتاب خود « شفاءالغرام » ( 1 ) گفته است كه او قاضي القضات مالكي ها در مكّه بوده و در سال 814 در سال هاي آغازين بناي مدرسه سلطان ملك منصور ، در مكّه و در همين مدرسه به تدريس فقه مشغول شد و همه هفته روزهاي چهارشنبه و پنجشنبه در فاصله ظهر تا عصر تدريس مي كرد .

فاسي تأليفات ارزشمند و مشهوري دارد كه مهم ترين آنها از اين قرار است :

1 ـ كتاب حاضر ( شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام ) .

2 ـ تاريخ بزرگ و مفصل وي با عنوان : « العِقد الثمين في تاريخ البلد الأمين » كه در چهار جلد بزرگ است و چندين نسخه خطي از آن در « دارالكتب المصريه » موجود است . در اين تأليف ، زندگي نامه كارگزاران ، علما ، بزرگان و ادباي مكه از آغاز پيدايش اسلام تا زمان وي ، گرد آمده و بر اساس حروف الفبا تنظيم گشته است . كتاب با محمّدها و احمدها آغاز گرديده و پيشاپيش همه ، از پيامبر خدا ـ صلوات الله وسلامه عليه ـ ياد شده است . در آغاز كتاب ، پيشگفتار جالبي درباره محتويات آن ، به نگارش در آمده است .

3 ـ « تحفة الكرام بأخبار البلد الحرام » فشرده كتاب « شفاء الغرام » و نام ديگرش « تحصيل المرام من تاريخ البلد الحرام » است .

4 ـ « هادي ذوي الأفهام إلي تاريخ البلد الحرام » كه فشرده كتاب پيش گفته ؛ يعني « تحفة الكرام » است .

5 ـ « الزّهور المقتطفة في تاريخ مكّة المشرّفه » كه اين نيز فشرده كتاب قبلي ؛ يعني « هادي ذوي الأفهام » است .

6 ـ « عجالة القري للراغب في تاريخ اُمّ القري » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نكـ : همين كتاب ، ج1 ، ص329


28


7 ـ « الجواهر السنيّة في السيرة النبويه » .

همچنين تأليفات گرانقدر ديگري نيز دارد كه « شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام » نخستين كتاب از آنهاست كه به چاپ رسيده است .

مؤلّف اين كتاب در شب چهارشنبه بيست و سوم شوال المكرم سال 832 در مكّه مكرمه و در پي انجام عمره در بيست و هفتم رمضان همان سال و به جاي گذاشتن آثاري جاودان ، وفات يافت . از ميان علما كمتر كسي چون فاسي ـ اين عالم و فقيه و تاريخ نگار بزرگ سرزمين حجاز ـ به تدوين كتب ارزشمند درباره تاريخ سرزمين مكه توجه داشته است .

شايسته است كه مسلمانان آثار خطي « فاسي » را مورد توجه قرار دهند و در چاپ و انتشار آنها سهيم شوند و در جهت عرضه آنها بكوشند تا همگان از نوشته هاي او بهره گيرند و بر نكات دقيق و باريك تاريخ عرب ( و اسلام ) در يكي از تاريك ترين دوره هاي تاريخ اسلامي ، آگاهي يابند .

خداي او را رحمت كناد و بهترين پاداش ها ، بهره اش گرداناد !


29


مقدّمه مؤلّف

به نام خداوند بخشنده مهربان

بر پيامبر گرامي ، محمّد مصطفي و ياران و خاندانش درود مي فرستيم و از خداي ياري مي طلبيم . پروردگارا ! به حق محمّد مصطفي ( صلّي الله عليه وآله ) بر ما آسان گير و ياري ده كه بزرگوار و والايي .

سپاس خداي را سزاست كه مكّه مكرّمه را از هر جاي ديگر ، والايي و ارج بيشتري بخشيد و آن را جايگاه مقدس گردانيد و به ساكنان پيرامون آن عطاي بسيار داد .

و چه مزيتي براي شهر ، برتر از اينكه بيت الله الحرام در آن قرار دارد ؛ كه خود محل گردآمدن و مكان امني براي مردم است و گناهان هر حج گزار و طواف كننده آن آمرزيده مي شود .

او را سپاس مي گويم كه همجواري خانه مطهّر خود را به من ارزاني داشت و هم از او مي خواهم تا واپسين دم زندگي مرا ، از اين موهبت برخوردار گرداند .

شهادت مي دهم كه نيست خدايي جز پروردگار يكتا و بي همتايي كه مكّه و پيرامون آن را حريم خانه خويش قرار داد و با آب زمزم از غذا بي نياز كرد و ناخوشي ها را شفا بخشيد .

گواهي مي دهم كه سيد و سرور ما محمّد مصطفي ، برترين و والاترين كسي است


30


كه بوسه بر حجرالأسود زد و به طواف كعبه آمد و در مقام ابراهيم خليل نماز گزارد و در عرفات و مشعر توقف كرد . درود و سلام خداوندي بر او باد تا هرگاه كه سنگي به جمره زده مي شود و حاجتمندي به خانه كعبه پناه مي آورد و احرام پوشي به صفا و مروه در مي آيد ! خداي از او و يارانش ـ كه پاس حرمتشان بر هر مسلمان واجب است ـ راضي و خشنود باد !

امّا بعد : از زماني كه خداوند مرا توفيق داد تا به كسب دانش دين بپردازم و در اين رشته مشغول شوم ، همواره در آرزوي اين بودم كه بدانم پس از امام ابوالوليد محمّدبن عبدالله بن احمدبن محمّدبن وليدبن عقبة بن ازرق بن ابي شَمِر غسانيِ ازرقيِ مكي ، مؤلفِ « اخبار مكّه » ( 1 ) در اخبار مربوط به بناي كعبه معظّمه و زيورها و آراسته ها و آويزهاي آن و آنچه پيشكش آن شده ، پوشش حجرالأسود ، اخبار مربوط به بناي مسجدالحرام و بناهاي موجود در آن ؛ از جمله مقام حضرت ابراهيم ، حجر اسماعيل ، چاه زمزم ، سقّاخانه عبّاس بن عبدالمطّلب و منبرهاي مسجدالحرام ، جايگاه طواف و مقامات بزرگان و زمان آغاز نماز ( جماعت ) در آن ، بناي اماكن متبرّكه در مكّه معظّمه ؛ يعني مساجدي كه گفته مي شود پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آنها نماز گزارده است ، محلّ تولّد پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) و جاي تولّد مولايمان عليّ بن ابي طالب و ديگر زادگاه هاي موجود در مكّه ، خانه هاي متبرّك مكّه ؛ از جمله خانه ابوبكر صدّيق ، خانه خديجه بنت خويلد ، امّ المؤمنين ، خانه ارقم بن ابي ارقم مخزومي ـ كه به دار خيزران شهرت دارد ـ و بناي مساجد اطراف مكّه ؛ شامل مسجدبيعت ، محلّ بيعت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با انصار در نزديكي عقبه منا ، مسجد خيف در منا و ديگر مساجد منا ، مسجد عايشه امّ المؤمنين كه پس از حج خود از ميقات تنعيم ، از آنجا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابوالوليد محمّدبن عبدالله بن احمدبن محمّدبن وليدبن عقبة بن ازرق ، مؤلّف كتاب « اخبار مكّه و ما جاء فيها من الآثار » است كه در حدود سال 250 وفات يافت . صاحب « كشف الظنون » گويد : سال مرگ وي 223 است و ابن عزم تونسي صاحب « دستور الأعلام » ( ازكتابهاي خطي كتابخانه مكّه مكرّمه ) سال مرگ او را 212 برشمرده است . اخبار مكّه ازرقي طي دوره هاي مختلف تاريخي ، پس از وي ، از سوي بسياري از تاريخ نگاران خلاصه شده و اساس كار تاريخ نگاران در باب اخبار مكه بوده است .


31


براي عمره احرام پوشيد و نيز بناي نشان هاي محدوده حرم و مشاعر حج و عمره ؛ يعني صفا و مروه و مشعرالحرام و جز آن . . . بر همه اينها چه گذشته است ؟ و پس از ابووليد ازرقي ، چه وقف هايي براي طلاب علوم ديني و فقها و ديگران از نظر مدرسه و مكتب و نوانخانه ( 1 ) و . . . انجام شده و تاريخ وقف آنها از چه هنگام است و نيز پس از ازرقي ، چه باران ها و سيل هايي در مكّه آمده است ؛ تمامي اين آگاهي ها را برخي از كتب تاريخ و برخي ديگر از روي نوشته هاي سنگ ها و مرمرها و الوارهايي كه در آن جاهاي مورد نظر قرار داشت و اطلاعاتي بر آنها كتابت شده بود و نيز از گفته هاي افراد مورد اعتماد ، دانستم و برخي را به چشم خود ديدم و همه را به خاطر سپردم و به طور پراكنده و از بيم فراموشي بر برگ هاي جداگانه قيد كردم .

درباره فراموشي ، از ابوحمزه انس بن مالك انصاري ، خدمتكار پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) ، روايت كرده كه آن حضرت مي فرمود : « عزيزان من ! دانش و آگاهي هاي خود را با نوشتن ، ماندگار كنيد . » آنگاه به نظرم رسيد كه نوشته هاي پراكنده را گرد آورم و مرتّب كنم و آنچه را از كتاب ازرقي ، با مسائل مورد اشاره همخواني دارد و سودمند مي يابم بدان بپيوندم . چنين كردم و احاديث و نوشته هايي در فضيلت كعبه و اعمال مربوط به آن و در فضل حجرالأسود و ركن يماني و حجر ( اسماعيل ( عليه السلام ) ) و مقام ( ابراهيم ( عليه السلام ) ) و مسجدالحرام و مكّه و حرم و زمزم و جاهاي مقدّس مكّه و اطراف آن گرد آوردم كه « ازرقي » به برخي از آنها اشاره كرده و من بسياري نكات سودمند بر آنها افزوده ام كه « ازرقي » نياورده است ؛ ازرقي به برخي از اين نكات توجه داشته و آنها را گرد آورده و به برخي ديگر توجّهي نكرده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نوانخانه [ برگردان واژه رباط ] بناهايي است كه به وسيله افراد نيكوكار براي سكونت مستمندان و بي خانمان ها ـ اعم از اينكه اهل مكّه باشند يا نباشند ـ ساخته مي شد . بعضي از آنها ويژه زنان و برخي ويژه مردان بوده است ؛ در مكّه از اين گونه نوانخانه ها فراوان بوده و تقريباً در همه محلّه هاي آن ، وجود داشته است . « رباط » در اصل بارويي بوده كه رزمندگان و مجاهدان مسلمان در آن گرد مي آمدند . و غير مسلمانان مانند آن نداشته اند ، « مترجم » .


32


از دسته نخست ، احاديث نبوي و روايات و آثاري از صحابه و پيشينيان و اخبار زمان جاهليّت درباره مكّه و مردمان و شاهان و فرمانروايان و . . . آن است و از دسته دوم ، مسائل فقهي و احاديث و نيز آموخته هاي خويش درباره مكه و پيرامون آن از جمله مكتب خانه ها و نوانخانه ها و . . . و آگاهي هايي كه از كارگزاران مكّه در دوره اسلامي ، آنچه درباره مكّه و مردمان و كارگزاران آن و نيز درباره حاجيان از زبان مسلمانان شنيده شده است كه البته بسياري از اينگونه اخبار را ازرقي در كتاب خود ( به طور پراكنده ) آورده است . همچنين بيان برخي كارهاي ماندگار و نيك و پاره اي مسائل فقهي است كه دريغمان آمد ناگفته بگذاريم ؛ چرا كه در هيچ كتابي از آنها سخن به ميان نيامده ( 1 ) و خردمندان را بدانها ، اشتياق فراواني است .

يادداشت هاي خود را درباره طول و عرض و ابعاد مكّه و مسجدالحرام و جاهاي مختلف آن و نيز اماكن متبرّكه مكّه و حدود مسجدالحرام در جهات شناخته شده اي كه داراي نشان هاي راهنما هست ، آورده ام ؛ زيرا ذرع مورد نظر ما ( كه بدان اندازه گرفته ايم ) ذرع آهنيني است كه در پارچه فروشي هاي ديار مصر و حجاز متداول است ، ولي ذرع مورد نظرِ ازرقي ، ذرع دستي بوده است و بدين ترتيب از اندازه آن اماكن با هر دو واحد مي توان آگاهي يافت . برخي از آنچه تحرير كرده ام در كتاب ازرقي ( اخبار مكّه ) يافت نمي شود وتنها در اين كتاب مي توان ديد .

از اين رو است كه اين تأليف ـ بحمدالله ـ همه گونه آگاهي ها و اخبار را دربردارد و به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اين كتاب ، پس از تصنيف « ازرقي » نگاشته شده است ؛ پس از آن ابن ظهيره كتاب : « الجامع اللطيف في فضل مكّة وأهلها و بناء البيت الشريف » را در سال 950 و بعد از او ، قطبي حنفي ( در گذشته 988 ) كتاب خود « تاريخ قطبي » را با عنوان : « الإعلام بأعلام بيت الله الحرام » تصنيف كرد كه آخرين تاريخ ياد شده در آن ، سال 984هـ . ق . ( صفحه 260 ) است . از آن پس و در دوره معاصر كتاب هاي بسياري درباره مكّه و بيت الله الحرام به رشته تحرير درآمده كه از جمله مي توان به « تاريخ عمارة البيت الحرام » و نيز « تاريخ الكعبة المعظّمه » از حسين عبدالله باسلامه و كتاب « تاريخ مكّه » نوشته احمد سباعي اشاره كرده ، كه در سال 1372 انتشار يافت . تمامي اين كتاب ها ـ كه نويسندگان و مؤلّفان آنها جملگي از اهالي مكّه مكرّمه اند ، منابع ارزشمندي در تاريخ مكّه و بيت الله الحرام به شمار مي روند .


33


خواست خدا مفيد و سودمند خواهد بود و دارنده آن ، بي نياز از كتاب هاي ازرقي و فاكهي است ، در حالي كه آن دو كتاب ، خواننده را از اين كتاب بي نياز نمي سازد ؛ اگرچه ازرقي و فاكهي را حق پيشقدمي و آغازگري در اين عرصه است و آنچه آنان يادآور شده و نگاشته اند ، اساس و بنياد اين كتاب قرار گرفته است .

در كتابي كه محمّدبن اسحاق بن عباس مكّيِ فاكهي نگاشته ، مطالب بسيار سودمندي وجود دارد كه لابه لاي كتاب ازرقي ( اخبار مكّه ) و نيز در تأليف ما ، درباره آنها مطلبي نيامده است . اين دو تاريخ نگار ( ازرقي و فاكهي ) در سده سوم زيسته اند و فاكهي ـ به گمان بسيار ـ اندكي ديرتر از ازرقي بوده و از زمان آن دو ، تاكنون كه پانصد و چهل و اندي سال است ( 1 ) كسي در اين زمينه تأليفي نداشته است ، حال آنكه طي اين فاصله زماني ، مسائل و رويدادهاي بسياري پيش آمده كه آگاهي بر تمامي آنها آسان نيست ، تلاش فراواني براي اطلاع از آنها به عمل آورديم ، بر برخي از آنها دست يافتيم و در مورد برخي ديگر ، ناكام مانديم كه جاي افسوس بسيار دارد .

از بي توجّهي فضلاي مكّه مكرّمه در پي گيري كار ازرقي و نگاشتن تاريخ شهر مكّه و معرّفي بزرگان و كارگزاران و قاضيان و سخنوران و علما و راويان آن ، آنگونه كه فضلاي ديگر شهرها انجام داده اند ؛ از جمله تاريخ بغداد نوشته خطيب بغدادي ( 2 ) و پس از وي تاريخ دمشق نوشته ابن عساكر ( 3 ) و تاريخ مصر تأليف قطب حلبي و چند تاريخ شهر ديگر ، در شگفتم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ولادت فاسي در سال 775 و فوت او به سال 832 اتّفاق افتاد و كتاب « شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام » را در سال 816 تأليف كرد .

2 ـ خطيب بغدادي در سال 406 وفات يافت و كتاب وي از منابع بسيار مهم در تاريخ اين شهر است .

3 ـ علي بن ابي محمّد حسن بن هبة الله بن عبدالله بن حسين حافظ ثقة الدين ابوالقاسم دمشقي شافعي ، معروف به ابن عساكر در محرّم سال 499 متولّد شد و در رجب سال 571 وفات يافت . او داراي تصنيف هاي بسياري در حديث است ؛ مهمترين تأليف او « التاريخ الكبير لدمشق » در چندين جلد است . ( نكـ : اسماعيل پاشا بغدادي ، هداية العارفين في أسماء المؤلّفين وآثار المصنّفين ، جلد اول ، طبع استامبول ، 1951م ) .


34


خداوند متعال به من اين توفيق را بخشيد تا مطالبي در اين زمينه گرد آورم . در اين راه با شور و شوق و نيز پيگيري و با مطالعه تأليفات تاريخي ، طبقاتي ، فرهنگ نامه ها و سرگذشت نامه ها و بررسي اظهار نظر علما در اين باره ، به بخشي از آنچه دنبال مي كردم دست يافتم كه البته همراه با مطالب مناسبي كه بدانها مي افزودم ، بر حسب حروف الفبا مرتب كردم ؛ به استثناي محمّدها و احمدها كه بر ديگران مقدّم و با پيامبر گرامي محمّد مصطفي ( صلّي الله عليه وآله ) همنامند و از اين رو نام او ( صلّي الله عليه وآله ) همراه با فشرده اي از شرح حال مقدّس آن حضرت به قصد تبرك جويي ، در آغاز همه زندگي نامه ها آمده است .

در پيشگفتار جامع كتاب كه حاوي فشرده اهداف اين تأليف است ، يادآور شدم كه نوشته حاضر ، دربرگيرنده بخشي از اخبار مكّه و بخشي از رويدادهاي اجتماعي و ديگر مسائل درباره آن است .

اين تأليف را « العِقد الثمين في تاريخ البلد الأمين » نام نهادم و پس از نگارشِ بخشِ عمده آن و تنظيم باقي مانده در ذهن خود ، آن را بازنويسي كردم و خلاصه اي از آن را در نصف حجم اوليه ترتيب دادم و اين خلاصه را « عجالة القري للراغب في تاريخ اُمّ القري » ناميدم .

از خداوند متعال مسألت دارم كه توفيق پاك نويسي و تحرير نهايي اين دو كتاب را عطا فرمايد ، تا همگان را سودمند افتد ومرا نيز به كار آيد و براي آخرتم توشه اي باشد .

اين تأليف كه زندگي نامه ها را نيز شامل مي شود ، بي عيب و نقص نيست . علّت نيز ـ آنچنان كه گفته شد ـ آن است كه تأليفي در اين موضوع نيافته ام . تنها مطلع شدم كه تاريخي درباره مكّه تأليف شده كه شيخ ابوالعباس احمد بن علي مَيُورْقي ( 1 ) آن را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ منسوب به « ميورقه » ( به فتح ميم و ضمّ ياء و سكونِ واو و را ) ، جزيره اي در شرق اندلس است ( معجم البلدان ) . او شيخ ابوالعباس احمد بن علي ميورقي مالكي در گذشته آخر ذي حجّه سال 678 است كه در مقبره ابن عباس روبه روي گوشه بيروني مسجد عباس دفن شده است . رساله اي درباره طائف دارد كه نام آن را « بهجة المهج في بعض فضائل الطائف و وجّ » نهاده كه نسخه اي خطي است ( وهنوز به چاپ نرسيده ) است .


35


شريف زيد بن هاشم بن علي بن مرتضي علوي حسني نسبت داده و او را حاكم مدينه پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) دانسته و اين در نامه اي كه به شيخ ابوالعباس مذكور نوشته ، مطرح شده است و آن را در كتاب « الجواهرالثمينه علي مذهب عالم المدينه » تصنيف ابن شاش مالكي و به خط ميورقي ـ كه در « وج » طائف وقف شده است ـ يافتم ؛ در اين نامه پس از بسم الله ، زيدبن هاشم بن علي ، آمده است : اين بنده در سه شنبه ، نيمه شعبان ، در آنجا خدمت كردم كه روي كلمه شعبان ، « سال ششصد و هفتاد و شش » به خط ميورقي ، افزوده شده است . آنگاه پس از بيان مطالبي ( ابن زيد ) مي گويد : « اين حقير به رغم دشواري ها و رنج هايي كه از هر جهت متحمّل شده ام ، در انديشه نگارش تاريخ مكّه مكرّمه بوده و تاكنون حدود پنج جزوه از آن را نگاشته ام » .

من ( فاسي ) ، اين تاريخ را هرگز نديده ام و نمي دانم كه بر چه سياق است ؛ آيا تنها شرح حال و زندگي نامه است يا وقايع نگاري است و مطالبي از اخبار مكّه مكرّمه و كعبه معظّمه نيز در آن يافت مي شود ؟

به هر تقدير ، اين اثر خود را « شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام » نام نهادم و آن را در چهل باب ترتيب دادم ، كه عبارتند از :

ـ باب نخست : درباره مكّه مكرّمه و حكم خريد و فروش و اجاره خانه هاي آن .

ـ باب دوّم : در نام هاي مكّه معظّمه .

ـ باب سوّم : درباره حريم مكّه معظّمه و علّت اين حريم و نشانه ها و نيز محدوده آن و در ضبط الفاظ مربوط به حدود و معناي برخي نام هاي آن ها .

ـ باب چهارم : در ذكر برخي احاديث و رواياتي كه نشان از حرمت مكّه و حريم آن دارد و نيز درباره برخي احكام ويژه آن و شمّه اي از بزرگداشت مكّه و حرم آن ، از سوي مردم و بزرگيِ گناه در آن و در فضيلت حرم .

ـ باب پنجم : در بيان احاديثي كه دلالت بر فضيلت مكّه بر ساير شهرها دارد و اين كه نماز در آن ، از هر جاي ديگر برتر است و ديگر فضايل آن .

ـ باب ششم : در مورد اقامت و مرگ در مكّه و اندكي از فضيلت مردم آن و فضيلت


36


جدّه ( ساحل مكّه ) و بيان اخبار آن و فضيلت طائف و اخبار آن .

ـ باب هفتم : در اخبار بناي كعبه معظّمه .

ـ باب هشتم : در ويژگي هاي كعبه و ابعاد آن و نيز درباره پيرايه ها و آويزها و پوشش و عطر و مأموران و نام ايشان و در مورد ويران ساختن كعبه از سوي حبشي و زمان فتح آن در جاهليت و اسلام و در روي آوردن نمازگزاران به سمت كعبه از جاهاي ديگر و شناخت روش قبله در مناطق مختلف .

ـ باب نهم : در بيان مصلاّي پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) در كعبه و ارزش نماز وي و زمان آن و صحابه اي كه روايت كرده يا كساني كه نفي كرده اند و درست تر دانستن روايت دسته نخست و آنچه در جمع ميان اين دو گونه روايت ، بيان شده و نيز درباره دَفَعات در آمدن آن حضرت به كعبه پس از هجرت و نخستين بار كه وارد كعبه شدند .

ـ باب دهم : در ثواب وارد شدن به كعبه معظمه و درباره آن دسته از اخبار نارست كه گوياي عدم استحبابِ ورود به آن است و نيز درباره اعمال پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه بايد در آن خواسته شود و حكم نماز و آداب ورود به آن .

ـ باب يازدهم : در فضايل كعبه ، حجرالأسود و ركن يماني .

ـ باب دوازدهم : در فضيلت اعمال مربوط به كعبه ؛ همچون طواف ، نگريستن به آن ، و گزاردن حج و عمره .

ـ باب سيزدهم : در آيات مربوط به كعبه معظّمه .

ـ باب چهاردهم : درباره حجرالأسود .

ـ باب پانزدهم : درباره ملتزم ، مستجار و حطيم و اخباري كه پيرامون استجابت دعا در آنجا و ديگر اماكن مقدس مكه و پيرامون آن ، وارد شده است .

ـ باب شانزدهم : در اخبار مقام حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) .

ـ باب هفدهم : در اخبار حجر اسماعيل ( عليه السلام ) در اين باب ، محل هايي كه پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) در اطراف كعبه نماز گزارده ، بيان شده است .

ـ باب هجدهم : درباره تاريخچه توسعه و بناي مسجدالحرام و ابعاد آن .


37


ـ باب نوزدهم : در بيان تعداد ستون ها ، صُفّه ها ، طاق ها ، ايوان ها ، آويزها ، درها ، نام درها و گلدسته هاي مسجدالحرام و آنچه براي استفاده همگاني در آن ساخته اند و جايگاه هاي مقدس آن و چگونگي نماز در آن جايگاه ها .

ـ باب بيستم : در اخبار زمزم و سقاخانه عباس بن عبدالمطلب .

ـ باب بيست و يكم : در بيان اماكن مقدس مكه و پيرامون آن .

ـ باب بيست و دوم : درباره محل هايي كه به مناسك حج مربوط مي شود .

ـ باب بيست و سوم : درباره مكتب خانه ها ، نوانخانه ها ، سقاخانه ها ، بركه هاي وقفي ، چاه ها و چشمه ها ، وضوخانه ها و آبريزگاه ها و ديگر مواردي كه در مكه و پيرامون آن وجود دارد .

ـ باب بيست و چهارم : درباره خاندان محض بن جندل ( شاهان مكه ) و نَسَب ايشان و بيان اخباري از عمالقه ( شاهان مكه ) و نسب آنان و نيز درباره توليت بيت الله الحرام از سوي « طَسْم » .

ـ باب بيست و پنجم : درباره خاندان « جُرْهُم » و نسب آن ها كه توليت مكه را بر عهده داشتند و درباره شاهانِ مكه از اين خاندان و مدت پادشاهي ايشان بر مكه و اختلاف نظرهايي كه در نسب آنان وجود دارد و چگونگي بيرون راندن آنان از مكه .

ـ باب بيست و ششم : مطالبي درباره اسماعيل پيامبر ( عليه السلام ) و ذكر سر بريدن وي توسط حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) .

ـ باب بيست و هفتم : مطالبي درباره « هاجر » مادر حضرت اسماعيل ( عليه السلام ) و درباره نام فرزندان و خاندان اسماعيل و توليت نابت بن اسماعيل بر مسجدالحرام .

ـ باب بيست و هشتم : در ذكر توليت أيادبن نزاربن مَعَدّبن عدنان بر كعبه و توليت خاندان اياد بن نزار بر كعبه و مطالبي درباره آنان و اخبار خاندان مضر و اين كه پيش از قريش چه كسي از خاندان مُضَر ، توليت كعبه را بر عهده داشت .

ـ باب بيست و نهم : در اينكه چه كسي از اعراب در زمان كارگزاري خاندان جُرهُم و نيز خاندان خزاعه و قريش بر مكه ، « امير الحاج » بوده است .


38


ـ باب سي ام : در بيان اينكه چه كسي از اعراب در مكه عهده دار تأخير انداختن ماه ها ( 1 ) بوده است و چگونگي انجام اين كار و درباره « حُمس » ( 2 ) حلّه و « قَلَمَّس » . ( 3 )

ـ باب سي و يكم : اندكي درباره خاندان خزاعه ، كارگزاران مكه در زمان جاهليت و نسب و مدت ولايت ايشان بر مكه و نخستين شاهان ايشان در مكه و جز آن و درباره « عمرو بن عامر ماءالسماء » كه گويند خاندان خزاعه بدان منسوب است و اندكي از اخبار فرزندان وي و جز آن .

ـ باب سي و دوم : در بيان اخبار قريشِ مكّه در زمان جاهليت و مطالبي در فضيلت ايشان و آنچه بدان توصيف شده اند و بيان نسب ايشان و علت ناميده شدن آنها به قريش و آغاز كارگزاري آنان بر كعبه و امارتشان بر مكه .

ـ باب سي و سوم : اندكي درباره خاندان قُصَيّ بن كلاب بن مُرَّه و توليت آنان به دليل در اختيار داشتن پرده داري ، سقايت ، دستگيري نيازمندان ، علمداري و رهبري از سوي وي و توضيحاتي در اين باره .

ـ باب سي و چهارم : درباره جنگ « فجار » و حبشي ها .

ـ باب سي و پنجم : درباره « حِلْف الفضول » و « ابن جدعان » كه اين پيمان در خانه وي منعقد شد و درباره سخاوتمندان و حكام قريش در جاهليت و چيرگي « عثمان بن حويرث بن اسدبن عبدالعزّي بن قُصَيّ » بر ايشان و مطالبي درباره وي .

ـ باب سي و ششم : درباره فتح مكه و مطالبي در اطراف به آن .

ـ باب سي و هفتم : درباره كارگزاران مكّه معظّمه در دوره اسلامي .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تأخير انداختن در ماه هاي حرام كه به آن « نَسِيْء » مي گفتند به منظور ادامه جنگ ، بدون برخورد با آنها بوده است .

2 ـ « حمس » قبايلي از خاندان عامر و ديگران بودند كه هم پيمان شدند و در ميان اعراب از شوكت و هيبتي برخوردار بودند .

3 ـ « قلمّس » اولين كسي است كه ماه ها را در ميان اعراب به تأخير انداخت . نام كامل او حذيفة بن عبد فقيم بن عامربن ثعلبة بن حارث بن مالك بن كنانة بن خزيمه بوده است . « قلمّس » به معناي سيد و بزرگوار و گشاده دست است .


39


ـ باب سي و هشتم : در بيان حوادث مربوط به مكّه بعد از اسلام .

ـ باب سي و نهم : اندكي درباره باران ها و سيل هاي مكّه در جاهليت و اسلام و نيز درباره آذرخش هاي مكه و اخبارِ گراني و ارزاني و فراواني و بيماريِ وبا .

ـ باب چهلم : درباره بت هايي كه در مكه و پيرامون آن وجود داشت و بيان اخبار آنها و اندكي درباره بازارهاي مكه در جاهليت و اسلام و بيان بخشي از اشعاري كه در شوق به مكه و ستايش آن ، سروده شده است .

از همه كساني كه بر اين مختصر و اصل ( 1 ) آن وقوف يافته و آنها را از نظر مي گذرانند ، استدعا دارم كه از كاستي ها و غلط هاي تحريري ، در گذرند كه علّت ، فراموشي و لغزشي است كه همه انسان ها ، بدان گرفتارند .

علت كاستي ها نيز ـ هم چنان كه گفتم ـ آن است كه تأليفي در اين موضوع ، پس از آثار « ازرقي » و « فاكهي » نيافته ام كه به كار آيد .

از خداوند متعال مي خواهم كه به حقِّ حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي ( صلّي الله عليه وآله ) و خاندان و ياران بزرگوارش ، بهره مرا از اين كار ثواب فراوان مقرّر دارد .

تصميم گرفتم كه به دليل فراواني نقل مطلب از « تاريخ ازرقي » ، سلسله اسناد خود را خاطرنشان سازم و پسنديده است كه اين زنجيره ، به « ازرقي » پيوند داده شود .

ابوالمعالي عبدالله بن عمر صوفي كه در قاهره استادم بود ، از ابوزكريّا يحيي بن يوسف قرشي كه او ـ اگر نه به طريق سماع ـ از راه اجازه گفته است كه ابوالحسن علي بن هبة الله خطيب و عبدالوهاب بن ظافر ازدي ، هر دو از ابوطاهر احمد بن محمد حافظ شنيده اند كه او گفته است مبارك بن عبدالجبار معروف به ابن طُيوري به ما خبر داده و گفته كه او را ابوطالب محمدبن علي بن فتح عشاري و او از ابوبكر احمدبن محمدبن ابوموسي هاشمي و او نيز از ابواسحاق ابراهيم بن عبدالصمد هاشمي و سرانجام او از « ابوالوليد محمدبن عبدالله ازرقي » شنيده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ منظور از اصل ، كتاب « العقد الثمين » است كه مشتمل بر زندگي نامه ها و حوادث تاريخي است .


41


پيشگفتار محققان ( بر چاپ دوم )

به نام خداوند بخشنده مهربان

اَلْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ ، وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلي محمّد سَيِّدِ النَّبِيِّين وَالمُرْسَلين وَعَلي آله الطَّيِّبينَ الطّاهِرين

اينك دوّمين چاپ از كتاب گرانسنگ « شفاء الغرام بأخبارالبلد الحرام » نوشته قاضيِ مالكيِ مكه ، « علامه حافظ امام ابي طيب تقي الدين محمدبن احمدبن علي فاسي » ( 832 ـ 775 ) ، پيش روي شماست . اين چاپ جديد دربرگيرنده تحقيق تازه اي است بر مبناي دو نسخه خطي كتاب ؛ يكي نسخه دارالكتب المصريه به شماره 7484 ـ 504 و ديگري نسخه خطي مكّي كه از روي نسخه قبلي استنساخ گرديده و ناسخ آن نيز « شيخ عبدالستار دهلوي » و شامل دو جلد قطور است .

در اين تحقيق ، نسخه چاپي سال 1956م . « دار احياء الكتب العربيه » ( قاهره ) اساس كار قرار گرفته كه زير نظر گروهي از علما و ادبا به چاپ رسيده و به رغم كاستي ها و نادرستي هاي تحقيقي و چاپي و وجود تحريف و تصحيف و اغلاط فراوان در بعضي از قسمت هاي آن ، نسخه اي است كه در شمار كتاب هاي كمياب و نادر كتابخانه ها قرار دارد و ما در حد توان ، اقدام به تصحيح خطاها نموده و در پاورقي هاي افزوده شده ، موارد


42


خطا را يادآور شده ايم ؛ هر چند مدعي كمال و ارائه كاري بدون خطا نيستيم ، چرا كه كمال مختص ذات الهي است .

اگر قرار باشد بر مقدمه نسخه چاپي سال 1956 م . مطلبي بيفزاييم ، بايد بگوييم :

مؤلفِ اين كتاب از علماي دوره « مماليك » است كه به حق آن را بايد دوران شكل گيري دايرة المعارف هاي اسلامي ـ عربي در رشته هاي گوناگونِ دانش به حساب آورد .

نويسنده در اين كتاب نسبت به ديگر كتب خويش با تفصيل بيشتري سخن گفته و كتاب خود را در چهل باب تنظيم كرده است تا همه اخبار ، اطلاعات ، وقايع و حوادث مربوط به مكه را از آغاز تأسيس تا زمان حيات خود ـ ربع اول قرن نهم هجري ـ در بر گيرد .

اين تفصيل و پرداختن به جزئيات ، در مناقشه ها و بحث ها و نقدهاي طولانيِ او ، از روايات بسياري از مورّخين و راويان حديث بيشتر آشكار مي شود و به صورت پاسخگويي و تفسير و توضيح هاي مفصّل در آمده كه در بسياري از فصول كتاب ( كه آنها را « باب » مي نامد و در ترجمه نيز به همين صورت باب برگردانده ايم ) معمولاً رد و نفي شده اند .

نويسنده تنها به بحث و دقت نظر در مسائل اصلي بسنده نمي كند و كلمه به كلمه ، جزئيات واژگان را مورد توجه قرار مي دهد و به عنوان دانشمندي كه در كار خود از تجربه فراوان برخوردار است ، آنها را مورد تفسير و شرح و اظهار نظر قرار مي دهد و به تحريف ها و تغييراتي كه ناسخان در نقل و كتابت مرتكب شده و گاه باعث تحريف حقايق مي شوند و واقعيت ها را خدشه دار مي سازند ، اشاره مي كند . و اين خود نكته اي است كه اهميّت آن بر محققان و پژوهشگران و نكته بينان ، پوشيده نيست .

با اين كه مؤلف خود يكي از قاضيان مالكيِ مكه است ، هرگز به آراء ونظريات مذهب ( مالكي ) خود مقيد نبوده و سعه صدر زيادي نشان مي دهد و بزرگ منشي و بلند نظري تحسين آميزي دارد ، چندان كه نظريات و ديدگاه فقها و اجتهادات آنان را در


43


مسائلي كه بررسي مي كند ، بدون تعصب و جمود مطرح مي سازد .

كاملاً روشن است كه « شفاء الغرام » حاصل مطالعات وسيع مؤلف بوده و خواننده اين كتاب با مجموعه ارزشمندي از منابع و مراجع قديمي روبه رو مي شود كه نويسنده كتاب براي گردآوري كتاب خود ، همه آنها را به دقت مورد مطالعه قرار داده و در سطر به سطر كتاب خود ، به آنها اشاره كرده و از ده ها كتاب خطّي ـ كه از آنها مطلب نقل كرده ـ نام برده است و بسياري از آنها را با اعتماد به حافظان و محدثان ، مورد استفاده قرار داده و برخي را نيز به شيوه مؤلفان كتب رجالي ، جرح و تعديل كرده است .

هر چند او بيشتر بر دو كتاب اخبار مكه ازرقي و فاكهي تكيه كرده ، ولي از چندين منبع ديگر نيز كه همچنان در شمار « گم شده ها » هستند ، استفاده و نقل قول كرده است .

او تنها به نقل روايت پيشينيان و ايجاد ارتباط و هماهنگي ميان آن روايات بسنده نمي كند و اطلاعات و داده هاي فراواني از وقايع معاصر خود را نيز ـ كه عمدتاً متكي به مشاهدات شخصي اوست ـ به ويژه درباره اخبار كارگزاران مكه و مناسبت ها و مراسم حج در اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم هجري بدانها مي افزايد و در اين راستا ، گاه به نوشته هاي خصوصي برخي عالمان اشاره مي كند كه به عنوان يادداشتِ حوادثِ برجسته اي كه در مكه معظمه اتفاق افتاده است ، در اختيارش قرار گرفته و از آنها نقل كرده است و بدين ترتيب ، منبع نادري را به منابع تاريخي مي افزايد كه به دشواري مي توان از آنها در منابع ديگر سراغ گرفت ؛ به علاوه او مثلاً در « پيش از ظهر روز جمعه دوازدهم ربيع الآخر سال هشتصد و چهارده » به اندازه گيري ( ابعاد مختلف ) كعبه معظمه پرداخته و اندازه گيري هايي را كه پيش از وي انجام شده است ، مورد تجزيه و تحليل و بررسي قرار مي دهد .

صداقت و دقتي كه نويسنده در نقل مطالب از منابع اصلي به خرج مي دهد ، سزاوار ارج و ستايش است . او حتي از بيان اين كه گاه از نسخه هاي ناقص و معيوب برخي كتاب ها استفاده كرده است ، ابايي ندارد ؛ از جمله استفاده وي از نسخه اي از كتاب « المشترك وضعاً والمفترق صقعا » از « ياقوت حموي » كه آن را « مختصر معجم البلدان »


44


مي نامد و نيز نسخه اي از « الكامل في التاريخ » ابن اثير يا « مروج الذهب و معادن الجوهر » مسعودي كه آن را تاريخ مسعودي مي نامد .

تهيه و گردآوري مطالب اين كتاب از سوي « فاسي » ، سال ها وقت گرفته و تاريخ مكه ، مهم ترين دل مشغولي او بوده است . به همين دليل ابتدا آن را به اختصار برگزار كرد و پس از آن ، هر از گاهي به بخش هاي مختلف آن ، مطالبي مي افزود و با هر تجديد نظر ، نحوه فصل بندي و باب هاي كتاب را مورد جرح و تعديل قرار مي داد و حتي در سال 811 اقدام به خلاصه نويسي همان تاريخ مختصر خود كرد و در عين حال تا سال 819 به كار افزودن و تصحيح و تجديد نظر ادامه داد . البته مهم ترين علت اين تجديد نظرها ، دستيابي به كتاب اخبار مكه « فاكهي » بوده كه تا پيش از آن ، نسخه اي از آن را در اختيار نداشته و خود در پايان كتاب به همين نكات اشاره كرده است .

اين كتاب از نظر موضوع و مطالب فشرده اي كه درباره مكه معظمه دارد ، خود نمونه اي از نوشته هايي است كه تا آن زمان درباره شهرهاي اسلامي به رشته تحرير درآمده بود ؛ مانند « تاريخ بغداد » خطيب بغدادي و « تاريخ مدينة دمشق » ابن عساكر دمشقي و . . . .

هرچند كتاب « شفاء الغرام » شرح حال علما و ادبايي كه مكه مكرمه آنها را به جهان اسلام تحويل داده ، يا علما و ادبايي كه وارد اين شهر شده و در آن اقامت گزيدند ، در بر ندارد و از اين جهت با دو كتابِ ياد شده ( تاريخ بغداد و تاريخ دمشق ) ، متفاوت است ، در عوض « فاسي » كتاب « العقد الثمين في تاريخ البلدالأمين » را در چهار جلد بزرگ به رشته تحرير درآورده و در آن ها شرح حال كارگزاران ، بزرگان ، علما و ادباي مكه مكرمه از ظهور اسلام تا عصر خويش را برشمرده و بر حسب حروف « الف ـ با » مرتب كرده و البته آنها را با نام هاي « محمد » و « احمد » ( بنا به تبرّك اين نام ها ) آغاز كرده و پيشاپيش همه ، از سيره پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سخن گفته است .

بنابراين ، دو كتابِ « العقد الثمين » و « شفاء الغرام » مكمّل يكديگرند ؛ زيرا مجموعه آن دو ، همچون تاريخ بغداد و تاريخ دمشق و كتاب هايي از اين دست ، خواهد بود .


45


تأليفات فاسي

« فاسي » افزون بر كتاب هاي : « شفاء الغرام » و « العقد الثمين » ـ كه بدان اشاره شد ـ چندين اثر ديگر نيز دارد كه عبارتند از :

« تحفة الكرام بأخبار البلد الحرام » كه خود ، فشرده و خلاصه كتاب « شفاء الغرام » است و « تحصيل المرام من تاريخ البلد الحرام » نيز ناميده مي شود .

« هادي ذوي الأفهام إلي تاريخ البلد الحرام » كه خلاصه كتاب پيش گفته ؛ يعني « تحفة الكرام » است .

« الزهور المقتطفة في تاريخ مكة المشرّفه » كه خلاصه شده كتاب قبلي ؛ يعني « هادي ذوي الأفهام . . . » است .

« عجالة القري للراغب في تاريخ امّ القري » كه مختصر كتاب « العِقد الثمين » است .

« جواهر السّنية في سيرة النبوية » .

« مختصر حياة الحيوان » دُمَيري ، كه « مطلب اليقظان من حياة الحيوان » نيز ناميده مي شود .

« ذيل سير أعلام النبلاء » ذهبي ، كه در دو جلد نگاشته شده است .

« ذيل التقييد لمعرفة رواة السند والأسانيد » نوشته « ابن نقطه » كه آن را به دو صورت خلاصه شده كوچك و بزرگ ، ارائه داده است .

« ترويح الصدور بطيّبات الزهور » كه فشرده و خلاصه « شفاء الغرام » است .

« بغية اهل البصارة في ذيل الإشاره » كه خود ذيل ( دنباله ) كتاب الإشاره ذهبي است .

« ارشاد ذوي الأفهام الي تكميل كتاب الإعلام بوفيات الأعلام » نوشته حافظ ذهبي .

« المقنع من أخبار الملوك و الخلفاء و ولاة مكة الشرفاء » كه كتابي تاريخي است و در آن شرح حال هايي كه در كتاب « بغية أهل البصاره » ( شماره 12 از همين ليست ) آمده بود ، مورد بسط و توضيح بيشتري قرار گرفته و پس از آن مختصر شده و سپس همين مختصر نيز خلاصه شده است .

« كتاب في الأُخريات » .


46


« تذكرة ذوي النباهات لجملة من الأذكار و الدعوات » .

وي در عرصه فقه نيز چندين تصنيف دارد كه سه مورد در مناسك است كه يكي از آنها به نام : « ارشاد الناسك إلي معرفة المناسك » است و بر مبناي مذهب شافعي و مالكي نوشته شده است . اين كتاب در ضمن مجموعه حديثي از « شمس الدين حُبَشي » و نيز از « شمس الدين محمدبن علي بن سكر بكري » آمده است .

دومين كتاب فقهي او ، « أربعون حديثاً متباينة المتن والاسناد » ( 1 ) نام دارد و عنوان كتاب سوم ، « فهرس مشتمل علي المرويات بالسماع و الإجازة » است .

منابع شرح حال نويسنده

« فاسي » در پايان كتاب « التقييد بمعرفة رواة السنن والأسانيد » ، تأليف « ابن نقطه » شرح حال خود را آورده است ؛ همچنان كه در كتاب « العقد الثمين في تاريخ البلد الأمين » نيز به طور مفصل درباره خود نگاشته و در انتهاي كتاب « شفاء الغرام » نيز همين كار را انجام داده است .

منابع ديگري نيز در بيان شرح حال او وجود دارد كه از جلمه به موارد زير اشاره مي كنيم :

« ضوء اللامع » ( سخاوي ، ج7 ، ص18ـ20 ) ، « بدر الطالع » ( الشوكاني ، ج2 ، ص114ـ115 ) ، « إنباء الغمر بابناء العمر » ( ابن حجر عسقلاني ، ج3 ، ص429 ) كه در اين منبع نام او ، « محمد بن علي » آمده و نام پدرش ( احمد ) از قلم افتاده است . « لحظ الالحاظ » ( حافظ بن فهد مكي ، ص 291ـ297 ) ، « شذرات الذهب » ( ابن عماد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نسخه اي از آن در « دار الكتب الظاهريه » در دمشق وجود دارد كه در مجموعه شماره 58 حديث ( برگه هاي 71 ـ 85 ) آمده است ( نكـ : محمد ناصر الألباني ، فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهرية ـ المنتخب من مخطوطات الحديث 170 ، رقم 615 ) و نيز جزء كوچكي از آن در مجموعه منوعات ( پراكنده ها ) در « دارالكتب الظاهريه » ، رقم 11478 تاريخ ، برگه شماره 13 الف ( خالدالريان ، فهرس التاريخ وملحقاته بالظاهريه ، طبعة مجمع اللغة العربيه بدمشق 1393 هـ . ق . 1973م . ، ج2 ، ص264 ) آمده است .


47


حنبلي ، ج7 ، ص199 ) ، « نيل الإبتهاج » ( تنبكتي ، ص304 ) ، « كشف الظنون » ( حاجي خليفه ، ص306 ، 304 ، 372 ، 470 ، 697 ، 1015 ، 1051 و 1150 ) ، « ايضاح المكنون » ( بغدادي ، ج1 ، ص236 ) ، « الأعلام » ( زركلي ، ج6 ، ص227ـ 228 ) ، « معجم المؤلّفين » ( كحّاله ، ج8 ، ص300 ) ، « قاموس الإسلامي » ( احمد عطية الله ، ج4 ، ص122 ) .

Encyclopedie de Lislam _ Brockelmann, II_ 86 ؛ les manuscrits arabes de l¨Escurial 3_ 270, 271 .

Verjeichniss der aranischen handschriften

_Ahlwardt : IX _ 259, _261 : Arabic

manuscripts in the princeton 195,196 : De slane _ Catalogue des manuscrits arabes : 376, Brockelmann _ g . II_ 172, 173, S, I : 552 .

در « دارالكتب الظاهريه » شرح حال دست نوشته اي از او وجود دارد كه « شهاب الدين احمدبن عمربن عثمان خوارزميِ دمشقيِ شافعي » مشهور به ابن قرا ( متوفاي دمشق به سال 868 هـ . ق . / 1464م . ) آن را نگاشته و شماره آن 3863 تاريخ برگه هاي 93ـ106ق . است . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خالد الريان ، فهرس مخطوطات دارالكتب الظاهريه ـ التاريخ و ملحقاته ، ج2 ، ص631



| شناسه مطلب: 77194