بخش 6
4 . قبرستان باب الصغیر * فصل اول : قبرهای فرزندان گرامی ائمه 1 . سَکینه دختر امام حسین ( علیه السلام ) الف ) تولّد سکینه و آشنایی با ایشان ب ) سکینه در کربلا ج ) سخنان سکینه و امام حسین ( علیه السلام ) د ) ورود حضرت سکینه به قتلگاه هـ ) سکینه پس از حوادث کربلا و ورود به شام و ) وفات حضرت سکینه ز ) زیارت نامه حضرت سکینه دختر امام حسین ( علیه السلام ) 2 . امّ کلثوم دختر امام علی ( علیه السلام ) زیارت نامه حضرت امّ کلثوم دختر امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) 3 . فاطمه دختر امام حسین ( علیه السلام ) الف ) شباهت فاطمه صغری به حضرت زهرا ( علیها السلام ) ب ) حضور در کربلا ج ) زندگی در خانه فاطمه زهرا ( علیها السلام ) د ) اختلاف در محل دفن فاطمه صغری هـ ) زیارت نامه حضرت فاطمه صغری 4 . قبر عبدالله باهر ، فرزند امام سجاد ( علیه السلام ) زیارت نامه عبدالله باهر فرزند امام سجاد ( علیه السلام ) 5 . عبدالله فرزند امام صادق ( علیه السلام ) * فصل دوم : مدفن سرهای شهدای کربلا
|
125 |
|
4
قبرستان باب الصغير
|
126 |
|
قبرستان باب الصغير
قبرستان « باب الصغير » ( 1 ) يكي از قبرستان هاي بسيار مهم و تاريخي دمشق ( و جهان اسلام ) است . اين قبرستان ، بيرون دروازه باب الصغير واقع شده است .
قبر بسياري از امام زادگان ، اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، سرهاي شهداي كربلا ، علماي بزرگ اسلام و شيعه ، سادات جليل القدر ، مورّخان ، محدّثان و بسياري از بزرگان در اين قبرستان قرار دارد كه به مقدّس ترين و مشهورترين آن اشاره مي كنيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « باب » به معناي « دروازه » و « صغير » به معناي كوچك ، يعني قبرستاني كه در كنار دروازه كوچك و قديمي دمشق قرار دارد .
|
127 |
|
فصل اول : قبرهاي فرزندان گرامي ائمه ( عليهم السلام ) در باب الصغير
1 . سَكينه ( 1 ) دختر امام حسين ( عليه السلام )
مرقد حضرت سكينه ( عليها السلام ) در قبرستان باب الصغير ، ابتداي در ورودي ( اصلي ) است و داراي گنبدي بزرگ به رنگ سبز است . قبر سكينه ( عليها السلام ) و عمّه اش ( ام كلثوم ، زينب صغري ، دختر امام علي ( عليه السلام ) ) هر دو داخل يك حجره كنار هم قرار دارد . ( 2 )
الف ) تولّد سكينه و آشنايي با ايشان
نام مباركش آمنه و لقب ايشان سكينه است ؛ هر چند نام هاي اَمينه و أمُيْمَه نيز گفته شده است . حضرت سكينه ظاهراً در سال 47 هـ . ق در مدينه ، ديده به جهان گشود . مادر او رُباب ، دختر امرءالقيس از زنان بزرگ و با شخصيت بود . و سه دختر داشت : اولي را به همسري اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) ، دومي را به همسري امام حسن ( عليه السلام ) و سومي را به همسري امام حسين ( عليه السلام ) درآورد .
حضرت سكينه از نظر جمال ، كرامت ، ادب و سخاوت جايگاه والايي داشت ( 3 ) و به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سَكينه يا سُكَينه ، به نقل از منتخب التواريخ ، ص 243 .
2 . بعضي مدفن او را در مدينه ( در بقيع ) و يا در مصر دانسته اند . اما در بقيع قبري منسوب به او نيست . رياحين الشريعة ، ج 3 ، ص 281 ؛ ستاره درخشان ، ص 346 .
3 . منتخب التواريخ ، ص 243 .
|
128 |
|
جهت آگاهي از شعر و ادب ، خانه اش محل تجمّع اديبان و شاعران بزرگ بود . شعرهايي نيز از ايشان در كتاب هاي تاريخي نقل شده است . ( 1 )
ب ) سكينه در كربلا
حضرت سكينه در كربلا حضور داشت و در آن زمان ، از زنان رشيد اهل بيت ( عليهم السلام ) به شمار مي رفت . زماني ( 2 ) كه وي در عقد عبدالله ، فرزند بزرگ امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) ، بود . دست كم چهارده سال داشت ولي عبدالله بن حسن ، قبل از زفاف در كربلا به شهادت رسيد و سكينه با « مصعب بن زبير » و سپس با « عثمان بن عبدالله بن حكيم حزام » ازدواج كرد .
ج ) سخنان سكينه و امام حسين ( عليه السلام )
امام حسين ( عليه السلام ) هنگام وداع آخر ، كنار خيمه ها آمد و چند نفر از زنان بزرگ حرم را صدا زد و فرمود :
« يا زَينبُ يا اُمّ كُلْثوُم و يا فاطمةُ ويا سُكَيْنَةُ عَلَيْكُنَّ مِنّي السّلام » ( 3 ) ؛ « اي زينب ، اي ام كلثوم ، اي فاطمه و اي سكينه بر شما باد سلام ( خداحافظ ) ! »
سكينه بعد از وداع امام حسين ( عليه السلام ) با اهل بيت ( عليهم السلام ) با ناله به سوي پدر آمد و صدا زد :
« يا أَبَه اِسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ ؟ » پدر جان ! آيا تسليم مرگ شدي ؟ امام ( عليه السلام ) فرمود : چگونه تسليم نشود كسي كه يار و ياوري ندارد ! سپس سكينه را در آغوش گرفت و بوسيد و اشك چشمانش را پاك كرد و فرمود : « سكينه جان ! گريه مكن و با گريه هاي خويش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سيف بن عُمَيره نخعي كوفي ، از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام كاظم ( عليهما السلام ) و از راويان برجسته و مشهور ، اشعاري را درباره حضرت سكينه و حضرت رقيه ( عليها السلام ) سروده است كه جزء قديمي ترين اسناد به شمار مي رود و ما آن شعر را در بخش مربوط به حضرت رقيه ( عليها السلام ) آورديم .
2 . در بعضي نقل ها آمده است كه سكينه در كربلا 20 ساله بود و تاريخ ولادت او را سال 40 هـ . ق دانسته اند .
3 . در قاموس عرب ، براي خداحافظي ، كلمه سلام به كار برده مي شود .
|
129 |
|
دل مرا مسوزان كه گريه هاي طولاني در پيش داري » . ( 1 )
* روزي سكينه با دختر عثمان در مجلسي بود ؛ دختر عثمان براي فخر فروشي گفت : « أَنَا بِنْتُ الشَّهيدِ » ؛ يعني من دختر شهيد هستم . سكينه جوابش را نداد تا زماني كه صداي اذان برخاست . همين كه مؤذن گفت : « أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) » ؛ سكينه گفت : اين پدر من است يا پدر تو ؟ دختر عثمان شرمسار شد و گفت : ديگر به شما فخر نخواهم فروخت . ( 2 )
د ) ورود حضرت سكينه به قتلگاه
هنگامي كه امام حسين ( عليه السلام ) شهيد شد و در قتلگاه افتاد ، ذوالجناح با صداي مخصوص به كنار خيمه ها آمد ؛ سكينه دوان دوان از خيمه ها بيرون آمد و فرياد برآورد : واقتيلاه ! وا ابتاه ! وا حسيناه ! و دست هايش را بر روي ذوالجناح گشود و از او پرسيد : بابايم را كجا انداختي ؟ سپس دوان دوان به سمت قتلگاه رفت . خود را بر روي پيكر پاك پدر افكند و پدر بزرگوار خود را در برگرفت و صورتش را بر بدن مطهّر ماليد ، آن چنان ناله و شيون كرد كه همه حاضران ، و حتي دشمنان را متأثر كرد و آنها را به گريه انداخت . ( 3 )
هـ ) سكينه پس از حوادث كربلا و ورود به شام
حضرت سكينه ( عليها السلام ) سال ها پس از شهادت پدر و حوادث كربلا زنده بود و يكي از ناقلان و راويان حوادث جان سوز كربلا و فداكاري هاي امام حسين ( عليه السلام ) بود . ايشان ، در انقلاب حسيني و بيداري زنان نسبت به فجايع بني اميه نقش مؤثري داشت و همچون عمّه اش زينب ( عليها السلام ) در نگهداري كودكان و تبليغ اهداف حسيني ، تلاش مي كرد .
هنگام ورود اسيران اهل بيت ( عليهم السلام ) به شام ، سهل بن اسعد ( صحابي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ) نزد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج 45 ، ص 47 .
2 . نگاهي نو به جريان عاشورا ، صص 157ـ 158 .
3 . رياحين الشريعه ، ج 3 ، صص 273ـ 274 .
|
130 |
|
سكينه آمد و ضمن معرّفي خود ، از او خواست تا اجازه دهد به حضرت كمكي كند ؛ سكينه فرمود : اگر مي تواني ، از حامل اين سر مبارك بخواه تا آن سر را دورتر از ما حمل كند كه مردم از دور ، به نظاره آن سر مطهّر بپردازند و كمتر به حرم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بنگرند . سهل نيز با پرداخت چهل دينار از او خواست تا از اهل بيت ( عليهم السلام ) فاصله بگيرد . ( 1 )
و ) وفات حضرت سكينه
حضرت سكينه پس از هفتاد سال زندگي ( و به نقلي 77 سال ) ، سرانجام در روز پنجشنبه ، پنجم ربيع الأول سال 117 هـ ق در گذشت .
ز ) زيارت نامه حضرت سكينه دختر امام حسين ( عليه السلام )
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِب ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ أيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ ، فَيا لَيْتَنا كُنّا مَعَكُمْ فَنَفوُزَ فَوْزاً عَظِيماً ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلي آبائِكِ الطّاهِرِينَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . ( 2 )
2 . امّ كلثوم دختر امام علي ( عليه السلام )
قبر امّ كلثوم صغري در قبرستان باب الصغير در كنار قبر سكينه ( دختر امام حسين ( عليه السلام ) ) قرار دارد . اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) ، چهار دختر با كنيه امّ كلثوم داشتند كه بنا به تاريخ مشهور ، دو تن از آنها دختران حضرت فاطمه ( عليها السلام ) ( 3 ) و دو امّ كلثوم ديگر ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رياحين الشريعة ، ج 3 ، ص 277 .
2 . ادعيه و زيارات شام ، ص 200 ، با جابه جايي سلام با جمله آخر .
3 . حضرت فاطمه ( عليها السلام ) بنا به تاريخ مشهور ، دو دختر داشتند : يكي زينب كبري و ديگري زينب صغري كه كنيه هر دو « ام كلثوم » بوده است . هر چند بنا به نقل برخي از تواريخ ، دختر سوّمي نيز به نام « سكينه » داشته است .
|
131 |
|
دختران اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) از غير حضرت فاطمه بودند .
آنچه مسلّم است ، ام كلثوم در كربلا حضور داشت و نقش مهمّي در رساندن پيام امام حسين و به ثمر رساندن خون شهداي كربلا ايفا كرد . او نيز همانند زينب و فاطمه ، دختر امام حسين ( عليه السلام ) ، در كوفه و بارگاه ابن زياد و يزيد ، خطبه هاي كوبنده اي ، ايراد كرده و يكي از ناقلان حوادث جان سوز كربلا و فداكاري هاي امام حسين ( عليه السلام ) بود .
ام كلثوم وقتي همراه كاروان اسرا وارد كوفه شد ، چون مردم به زنان اهل بيت ( عليهم السلام ) نگاه مي كردند ، فرياد زد : « آيا از خدا و رسولش شرم نمي كنيد كه اين گونه به حرم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نگاه مي كنيد ؟ » ( 1 ) ايشان نيز قبل از ورود به دمشق ، نزد شمر رفت و از وي خواست تا زنان حرم را از دري كه مردم كمتري حضور دارند ، وارد شهر كند ؛ ولي او نپذيرفت . ( 2 )
زيارت نامه حضرت امّ كلثوم دختر اميرالمؤمنين ( عليه السلام )
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِيِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا أُخْتَ الْحَسَنِ المَسْمُومِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا أُخْتَ الْحُسَينِ الشَّهِيدِ الْمَظْلُومِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلي جَدِّكِ وَأَبِيكِ وَأُمِّكِ وَأَخَوَيْكِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . لَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكُمْ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَاسْتَحَلَّتْ مِنْكُمُ الْمَحارِمَ وَانْتَهَكَتْ فِي قَتْلِكُمْ حُرْمَةَ الاِْسْلامِ ، فَيا لَيْتَنا كُنّا مَعَكُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً وَالسَّلامُ عَلَيْكِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ و اماكن سياحتي و زيارتي سوريه ، ص 135 .
2 . برخي مدفن ايشان را در مدينه ذكر كرده اند .
3 . ادعيه و زيارات شام ، ص 207 .
|
132 |
|
3 . فاطمه دختر امام حسين ( عليه السلام )
فاطمه دختر امام حسين ( عليه السلام ) ، مشهور به فاطمه صغري ( عليها السلام ) ، در سال 30 هـ ق به دنيا آمد . مادر او امّ اسحاق ، دختر طلحة بن عبيد الله بن تيميه و از خواهرش ، سكينه ، بزرگ تر بوده است . او در سال 110 هـ . ق در سن 80 سالگي از دنيا رفت . ( 1 )
الف ) شباهت فاطمه صغري به حضرت زهرا ( عليها السلام )
فاطمه صغري زني بزرگوار و داراي مقام عالي ديني و علمي بود كه شباهت زيادي به حضرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) داشت ؛ به طوري كه پدرش ، امام حسين ( عليه السلام ) ، به اين امر شهادت داده است و آن ، هنگامي بود كه حسن مثنّي ( فرزند امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) ) براي خواستگاري يكي از دختران امام آمد ؛ حضرت به او فرمود : « من فاطمه را براي تو برمي گزينم كه به مادرم فاطمه زهرا ( عليها السلام ) بسيار شبيه بوده و در دين ، تمام شب به نماز و عبادت مي پردازد ؛ روزها را روزه مي دارد و در زيبايي ، مشابه حورالعين است » . ( 2 )
حسن مثني پس از ازدواج ، در واقعه كربلا مجروح شد و پس از مداوا و بازگشت به مدينه در 35 سالگي درگذشت .
ب ) حضور در كربلا
فاطمه صغري همراه پدر به كربلا آمده ، همانند عمّه اش زينب در حوادث كربلا ، مأمن و پناهگاه اهل بيت ( عليهم السلام ) بود . او بعد از شهادت امام ، همگام با ديگر بانوان اهل بيت ( عليهم السلام ) ، به افشاي جنايت هاي بني اميه پرداخت و در بارگاه ابن زياد ، خطبه هاي غرّا خوانده و از پدرش و برادر و عمّه اش حديث روايت كرده است . وي را حامل ودايع ( 3 ) امامت دانسته اند ؛ چنان كه امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « امام سجاد ( عليه السلام ) در كربلا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به نقلي در سال 117 هـ . ق در سن 88 سالگي از دنيا رفت . نگاهي نو به جريان عاشورا ، ص 155 .
2 . تاريخ و اماكن سياحتي و زيارتي سوريه ، ص 137 .
3 . امانت ها ، جمعِ وديعه ؛ فرهنگ فشرده سخن ، ج 2 .
|
133 |
|
به حدّي بيمار بود كه امام حسين ( عليه السلام ) دخترش فاطمه را صدا زد و وصيّت نامه و كتابي را به وي داد و او ، آن را به علي بن حسين ( عليه السلام ) رساند و اين كتاب بعد از آن به ما رسيد » . ( 1 )
ج ) زندگي در خانه فاطمه زهرا ( عليها السلام )
فاطمه صغري در منزل فاطمه زهرا ( عليها السلام ) ( مادر بزرگش ) در مسجدالنبي زندگي مي كرد . وقتي وليد جهت توسعه مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) دستور تخريب خانه هاي مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله ) را صادر كرد ، او به خارج از مسجد رفت و در آنجا خانه اي ساخت و چاهي كَند كه بركت فراواني داشت . ايشان اين چاه را زمزم مي خواند و مردم از آن تبرّك مي جستند . ( 2 )
د ) اختلاف در محل دفن فاطمه صغري
در بيشتر منابع روايت مي كنند كه فاطمه صغري ( عليها السلام ) در منزل خود ( يعني پشت مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ) وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد . به احتمال زياد ، قبر منسوب به فاطمه صغري در قبرستان باب الصغير ، متعلق به فاطمه دختر امام حسين ( عليه السلام ) نيست . بلكه اين قبر مربوط به يكي از نواده هاي امام حسين ( عليه السلام ) است ؛ چرا كه اولا : روايت و تاريخي مبني بر سكونت فاطمه صغري در دمشق نداريم ؛ ثانياً : در كتيبه كوفي كه بر ديواره اين بقعه قرار دارد ، نوشته شده است : « هذا قَبْرُ فاطِمَةَ بِنْتِ اَحْمَدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ » ( 3 ) و تاريخ 439هـ . ق ديده مي شود .
اما نظر عده اي عامه و خادمين اين محل اين چنين است كه مي گويند : « قبر موجود ، متعلق به فاطمه دختر امام حسين ( عليه السلام ) است » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج 26 ، ص 50 ؛ رياحين الشريعه ، ج 3 ، ص 282 .
2 . اماكن زيارتي و سياحتي سوريه ، ص 137 .
3 . همان ، ص 138 ؛ ستاره درخشان شام ، ص 348 .
|
134 |
|
هـ ) زيارت نامه حضرت فاطمه صغري
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُول اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِيِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . لَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكُمْ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَاسْتَحَلَّتْ مِنْكُمُ الْمَحارِمَ وَانْتَهَكَتْ فِي قَتْلِكُمْ حُرْمَةَ الاِْسْلامِ ، فَيا لَيْتَنا كُنّا مَعَكُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً وَالسَّلامُ عَلَيْكِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . ( 1 )
4 . قبر عبدالله باهر ، فرزند امام سجاد ( عليه السلام )
عبدالله ، فرزند امام سجاد ( عليه السلام ) است و با برادرش امام باقر ( عليه السلام ) از يك مادر بودند . كنيه اش ابومحمّد بود . عبدالله به خاطر زيبايي و درخشندگيِ سيمايش ، به « باهِر » معروف بود . وي مردي فاضل ، زاهد ، فقيه و محدث بود و از اجدادش و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روايات بسياري نقل فرموده است . از جمله مي فرمايد : « پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : بخيل ترين مردم كسي است كه نام من در نزد او ذكر شود ، و او بر من صلوات نفرستد » . ( 2 )
شيخ عبّاس قمي در « منتهي الامال » مي فرمايد : عبدالله باهر ، متولّي صدقات رسول خدا و اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) بود . ( 3 ) وي در 57 سالگي درگذشت .
قبر عبدالله باهر فرزند امام سجاد ( عليه السلام ) در كنار ديواره شرقي باب الصغير قرار دارد كه از قبرستان ، مستقل و راه آن پس از درِ اصلي قبرستان است . مرقد ايشان ، داراي صحن ، گنبد سبز و شبستان نسبتاً بزرگي است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مفتاح الجنّات ، ج 2 ، ص 263 ، با اضافه سلام آخر .
2 . منتهي الآمال ، ج 2 ، ص 1178 .
3 . بحار الانوار ، ج 46 ، ص 166 .
|
135 |
|
زيارت نامه عبدالله باهر فرزند امام سجاد ( عليه السلام )
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ نَبِيِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الصّادِقِ الاَْمِينِ ، الْمَبْعُوثِ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ مُحَمَّد الْمُصْطَفي ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضي ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ الاِْنْسِيَّةِ الْحَوْراءِ ، سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الْمَظْلُومِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعابِدِينَ وَسَيِّدِ السّاجِدِينَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . اَلسَّلامُ عَلي مَعادِنِ حِكمَةِ اللهِ وَمَوْضِعِ سِرِّ اللهِ وَذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ، اَلسَّلاْمُ عَلي أَهْلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَهْبِطِ الْوَحْيِ وَمَنْ نَطَقَ بِمَدْحِهِمُ التَّنْزِيلُ وَكانَتْ بُيُوتُهُم مَهْبِطَ جَبْرِئِيلَ وَالْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ ، اَلسَّلامُ عَلي آلِ طه وَذُرِّيَّةِ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَبابِ الْحُطَّةِ الَّذِي مَنْ دَخَلَهُ كانَ مِنَ الاْمِنِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَي الْمُطَهَّرِينَ مِنَ الْعَيبِ وَالْمُنَزَّهِينَ مِنَ الرَّيْبِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . يا لَيْتَنا كُنّا مَعَكُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً . وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا سادتِي وَمَوالِيَّ جَمِيعاً وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . ( 1 )
5 . عبدالله فرزند امام صادق ( عليه السلام ) ( معروف به عبدالله افطح )
شيخ مفيد ( رحمه الله ) ، فرزندان امام صادق ( عليه السلام ) را ده تن ذكر مي كند : اسماعيل ، عبدالله ، ام فروه ، موسي ( عليه السلام ) ، اسحاق ، محمد ، عباس ، علي ، اسماء و فاطمه . ( 2 )
اسماعيل از همه برادران ، بزرگ تر بوده كه در حيات امام صادق ( عليه السلام ) از دنيا رفت و در بقيع مدفون شد . اما عبدالله بن جعفر ، پس از اسماعيل به دنيا آمد و از ديگر برادران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ادعيه و زيارات شام ، ص 183 .
2 . منتهي الامال ، ج 2 ، ص 1411 .
|
136 |
|
خود ، بزرگ تر بود . او نزد پدر چندان منزلتي نداشت و در اعتقاد ، متهم بر مخالفت با پدر بوده است . گفته اند كه با « حَشويّه » ( 1 ) رفت و آمد داشته و به مذهب « مُرْجِئَه » ( 2 ) تمايل نشان مي داده است . او پس از شهادت پدر ، ادّعاي امامت نمود و جماعتي هم از او پيروي كردند و چون وي را امتحان كردند ، از او دست كشيدند و به امامت برادرش امام موسي بن جعفر ( عليه السلام ) معتقد شدند ؛ اما تعداد كمي از آنان به همان عقيده ماندند كه آنان را « فطحيّه » مي نامند . ( 3 ) روايت شده كه امام جعفر صادق ( عليه السلام ) به امام موسي كاظم ( عليه السلام ) فرمود :
فرزندم ! همانا برادرت [ عبدالله ] به جاي من مي نشيند و ادّعاي امامت بعد از مرا مي كند . اما تو كلمه اي به او نگو و با او درگير مشو ؛ چرا كه او اولين كسي است كه از اهل بيتم به من ملحق مي شود .
گويند عبدالله 70 روز پس از شهادت پدر از دنيا رفت . شايان ذكر است به دليل مشكلات اخلاقي و اعتقادي عبدالله ، فرزند امام صادق ( عليه السلام ) ، زيارت نامه اي براي او ذكر نشده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « حَشويّه » طايفه اي از معتزله و خوارج هستند كه قائل به جبرند و به ظاهر قرآن تمسّك مي كنند و به جسم بودن خداوند معتقدند و يكي از فرقه هاي گمراه در شريعت اسلامي اند . حَشويّه از شاگردان « حسن بصري » هستند . به آنان حشويّه گفته اند ، چون آنها احاديثي را كه اصل و ريشه اي ندارد ، در احاديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وارد كرده اند ؛ لغت نامه دهخدا ، مادّه حَشَوَ ، ج 6 ، ص 7982 .
2 . « مُرجِئَه » گروهي بودند كه بر اثر كج فهمي ، نتوانستند بين علي ( عليه السلام ) و عثمان ، حق را تشخيص دهند از اين رو ، امر آنان را به آخرت واگذار كردند . مُرجِئَه عقيده داشتند كه معصيت ، به ايمان زياني نمي رساند ؛ چنان كه طاعت فرد كافر سود ندارد . « إرْجاء » يعني به تأخير انداختن حكم صاحب گناه كبيره به روز قيامت است تا خدا درباره او داوري كند ، لغت نامه دهخدا ، مادّه مرج ، ج 12 ، ص 18208 .
3 . منتهي الامال ، ج 2 ، ص 1413 .
|
137 |
|
فصل دوم : مدفن سرهاي شهداي كربلا در باب الصغير
پس از آنكه اهل بيت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را در كربلا به خاك و خون كشيدند ، عمر بن سعد دستور داد سرهاي شهدا را از تن جدا كنند . سرها را بين قبيله ها ، قسمت نمودند و در مجموع با 71 سر بريده وارد شام شدند . سر مقدّس عباس بن علي ( عليه السلام ) ، جلوتر از همه و سر مقدّس امام حسين ( عليه السلام ) آخر از همه بود ؛ گويي هنوز قمر بني هاشم ( عليه السلام ) ، جلودار و علمدار كربلا بود . براي وحشت مردم و مخالفان حكومت و خوشحالي طرفداران دستگاه حاكم ، به دستور يزيد ، سرهاي شهدا در كوچه و بازار گردانده شد و به مدت سه روز بر دروازه هاي شهر و مسجد اموي آويزان ماند .
امام زين العابدين ( عليه السلام ) پس از چندي موافقت يزيد را جلب كرد تا سرهاي مقدّس شهدا را به كربلا برگردانده ، به بدن ها ملحق كند . بنابراين سر امام حسين و ديگر شهدا را به كربلا برگرداند و به اجساد مطهّرشان ملحق كرد . اما سر مقدس سه تن از شهدا در قبرستان باب الصغير به خاك سپرده شده :
1 . سر مقدّس علي اكبر
2 . سر مقدّس حضرت ابو الفضل العباس ( عليه السلام )
3 . سر مقدّس حبيب بن مظاهر .
مدفن سرهاي مقدّس در اتاقكي ، حدود يكصد متر بالاتر از در قبرستان
|
138 |
|
باب الصغير قرار گرفته است .
علامه سيّد محسن امين جبل عاملي ، مؤلف كتاب ارزشمند « اعيان الشيعه » ، مي نويسد : من در تاريخ 1321هـ . ق كتيبه اي بر بالاي در ورودي اين اتاقك ( حجره ) ديدم كه نوشته بود :
هذا مَدْفَنُ رَأسِ الْعَبّاسِ بْنِ عَلِيٍّ وَرَأسُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الاْكْبَرِ وَرَأسِ حَبِيبِ بْنِ مَظاهِر . ( 1 )
اينجا محل دفن سر عبّاس بن علي و علي اكبر امام حسين ( عليه السلام ) و حبيب بن مظاهر است .
و مي نويسد : « پس از حمل سرهاي مقدّس به شام و گرداندن در كوچه و بازار ، جهت ايجاد رعب و وحشت و اظهار پيروزي ، طبيعي است كه در همان جا ( شام ) دفن شده باشند » .
بعدها كه ضريحي بر روي اين محل ساختند ، اسامي 13 تن ديگر ( مجموعاً 16 تن ) از شهداي كربلا را كه احتمال مي دادند ، سرهاي مقدّسشان در اين مكان دفن شده باشد ، بر سقف گنبد نوشته اند :
1 . عبّاس بن علي2 . علي اكبر 3 . حبيب بن مظاهر 4 . حرّ بن يزيد رياحي ( 2 ) 5 . قاسم بن الحسن 6 . عبدالله بن علي 7 . عمر بن علي 8 . محمد بن علي 9 . عون بن عبدالله 10 . ابوبكر بن علي 11 . عثمان بن علي 12 . جعفر بن علي 13 . جعفر بن عقيل 14 . محمد بن مسلم 15 . عبدالله بن عقيل 16 . حسين بن عبدالله .
زيارت نامه سرهاي مطهّر شهدا
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
اَلسَّلامُ عَلي سَيِّدِنا وَمَوْلانا رَسُولِ اللهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلي سَيِّدِنا وَمَوْلانا اَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِب ، اَلسَّلامُ عَلَي الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ السِّبطِ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعيان الشيعه ، ج 1 ، ص 627 .
2 . پس از شهادت حرّ ، طايفه بني تميم اجازه ندادند سر حرّ را از بدنش جدا كنند و جنازه را برده و حدود 2 كيلومتري كربلا دفن كردند . بنابراين ، سر حرّ در اين مكان دفن نشده است و به احتمال قوي ، فقط سر مقدّس همان سه تن در باب الصغير دفن شده است .
|
139 |
|
الشَّهِيدِ ، اَلسَّلامُ عَلَي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ سَيِّدِالشُّهَداءِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ ، اَلسَّلامُ عَلي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الاَْكبَرِ ، أَوَّلِ شَهِيد بِكَرْبَلاءَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ، أَشْبَهِ النّاسِ خَلْقاً وَخُلُقاً وَمَنْطِقاً بِرَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّم ، اَلسَّلامُ عَلي أَبِي الْفَضْلِ الْعَبّاسِ بْنِ اَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلامُ قَمَرِ بَني هاشِم وَصاحِبِ لِواءِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ ، اَلسَّلامُ عَلي حَبِيبِ بْنِ مَظاهِرِ الاَْسَدِي الصّابِرِ الْمُجاهِدِ فِي سَبِيلِ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ دِينِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ أَبِي مُحَمَّد الْحَسَنِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ أَبِي عَبْدِ اللهِ الْحُسَيْنِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ ، لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَتِكُمْ ، وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مفتاح الجنات ، ج 2 ، ص 262 .
|
141 |
|
فصل سوم : قبرهاي صحابه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در باب الصغير
1 . بلال حبشي ( مؤذن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) )
بلال بن رياح حبشي از صحابه بزرگ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و مؤذن آن حضرت بود . نام پدر بلال ، رياح ، نام مادرش ، حمامه و كنيه اش ابا عبدالكريم ، ابا عبدالله و ابا عَمرو بود . بلال در حبشه و به قولي در حجاز متولد شد . وي از بردگان سياه پوست و لاغر اندامِ خريداري شده از حبشه بود كه به غلامي و خدمت « امية بن خلف » ( 1 ) درآمد و سال ها زير ستم وي بود تا اينكه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مبعوث شد . بلال از جمله كساني بود كه از دين اسلام استقبال كرد . اميه براي منصرف كردن بلال از اسلام ، او را با وضع اسف باري شكنجه مي كرد ؛ اما بلال در برابر شكنجه ها فقط مي گفت : أَحَداً ، أَحَداً .
ماه هاي پر مشقّت ، همچنان بر بلال مي گذشت تا اينكه ابوبكر او را خريد و آزاد كرد . ( 2 ) هنگامي كه جبرئيل فرازهاي اذان را نازل كرد ، ايمان ، اخلاص ، صبر و استقامت بلال ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را بر آن داشت تا افتخار اولين مؤذن اسلام را به بلال اختصاص دهد . بنابراين ، علي ( عليه السلام ) را به دنبال بلال فرستاد و او را نزد خويش خواند و اذان را به وي تعليم داد ؛ بدين ترتيب ، بلال به عنوان مؤذن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در سفر وحضر شناخته شد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در جنگ بدر « امية بن خلف » ( شكنجه گر ) و فرزندش ، به دست بلال كشته شدند .
2 . برخي قبول ندارند ، ابوبكر بلال را خريده و آزاد كرده باشد و با دلائل متعدّد و روشن رد مي كنند .
|
142 |
|
انتخاب او براي اين كار ، نوعي مبارزه با نژادپرستي بود . بلال از هنگامي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) او را به مقام مؤذني مفتخر ساخت ، موقعيت وشهرت ويژه اي در ميان مسلمانان پيدا كرد .
بلال اولين كسي بود كه بعد از فتح مكه ، بر بالاي بام كعبه رفت و براي اقامه نماز ، اذان گفت . وي به جاي « شين » ، « سين » مي گفت و پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) در جواب اعتراض كساني كه مي گفتند : چرا بلال را براي اين كار مأمور كرده است ، پاسخ مي داد : « اعمال و رفتار پاك و شايسته اش ، اين كمبود قرائتِ وي را جبران مي كند » .
امام صادق ( عليه السلام ) در روايتي فرمود : « خدا رحمت كند بلال را كه ما اهل بيت را دوست مي داشت و او بنده صالح بود » . ( 1 ) پس از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بلال ، ديگر اذان نگفت ( مگر يك بار به درخواست حضرت زهرا ( عليها السلام ) ) و بر بيعت خود با علي ( عليه السلام ) در روز غدير باقي ماند .
الف ) هجرت بلال به شام
پس از وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، هواداران ابوبكر تلاش مي كردند كه خلافت وي را قانوني جلوه دهند ؛ يكي از عوامل تحكيم خلافت ابوبكر آن بود كه بلال ، همان گونه كه مؤذن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) بود ، مؤذن خليفه نيز باشد و با او بيعت كند ؛ بنابراين ابوبكر از بلال خواست تا همچنان اذان بگويد ، ولي او نپذيرفت ( 2 ) و گفت : « سوگند خورده ام كه پس از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر هيچ كس اذان نگويم » ؛ گويند او حتي با خليفه نيز بيعت نكرد .
عمر به بلال گفت : سزاوار نيست كه تو از بيعت با ابوبكر ، سر باز زني ، در حالي كه او بود كه تو را آزاد كرد . بلال گفت : اگر مرا براي خدا آزاد كرده ، پاداشش را از خدا بخواهد و اگر براي منظور ديگري بوده ، حاضرم از هم اكنون به بردگي وي بازگردم ؛ من با كسي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) او را خليفه مردم قرار نداده ، بيعت نمي كنم . عمر از اين سخن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شيخ مفيد ، الاختصاص ، ص73 .
2 . مفتاح الجنات ، ج 2 ، ص 269 .
|
143 |
|
بلال رنجيد و گفت : نبايد در مدينه بماني . ( 1 ) بنابراين ، به جهت مخالفت با عمر و دستگاه خلافت ابوبكر ، بلال راه شام را در پيش گرفت .
ب ) داستان حضرت زهرا ( عليها السلام ) و اذان بلال
شيخ صدوق مي گويد : روايت شده كه چون پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از دنيا رفت ، بلال از اذان گفتن خودداري كرد و گفت : پس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) براي هيچ كس اذان نخواهم گفت . روزي فاطمه ( عليها السلام ) گفت : دوست دارم صداي مؤذن پدرم را بشنوم . اين سخن به گوش بلال رسيد ؛ پس در محضر حضرت زهرا ( عليها السلام ) به جهت خشنودي دل ايشان و تجديد خاطره پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) اذان گفت . همين كه « اللهُ اَكْبَر ، اللهُ اَكْبَر » را گفت ، فاطمه به ياد روزگار پدر افتاد و شروع به گريستن كرد و چون بلال به فراز « أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله » رسيد ، فاطمه ( عليها السلام ) فريادي كشيد و با صورت به روي زمين افتاد و بي هوش شد . مردم گمان كردند كه فاطمه ( عليها السلام ) از دنيا رفته است ؛ به بلال گفتند : دست از اذان بردار كه دختر رسول خدا درگذشت . بلال اذان را ناتمام گذاشت . فاطمه ( عليها السلام ) به هوش آمد و از بلال خواست اذان را تمام كند ؛ ولي بلال اين كار را نكرد و به آن حضرت عرض كرد : اي سرور زنان ! از آنچه هنگام شنيدن صداي اذان بر خود روا مي داري ، بيم دارم . حضرت نيز او را از ادامه اذان معاف كرد . ( 2 )
زبان حال فرزندان حضرت زهرا ( عليها السلام ) با بلال
نام گل بردي و بلبل گشت خاموش اي بلال * * * مادر مظلومه ما رفت از هوش اي بلال
بوستان وحي را بيت الاحزان كردي ، بس است * * * با اذان خود مكن ما را سيه پوش اي بلال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سيد احمد علوي ، راهنماي مصوّر سفر زيارتي سوريه ، ص 104 .
2 . همان ، ص 107 به نقل از من لا يحضره الفقيه ، ج1 ، ص298 .
|
144 |
|
دير اگر خاموش گردي ، زودتر گردد ز تو * * * مادر ما را چراغ خاموش اي بلال
مادر ما بر اذانت گوش داد اينك تو هم * * * بر صداي ناله زينب بده گوش اي بلال
با اذان تو اگر پايان بگيرد عمر او * * * بعد از اين ما را كه مي گيرد در آغوش اي بلال ( 1 )
ج ) وفات و مدفن بلال
بلال به دمشق آمد و بنابر قولي ، در داريا ، يكي از روستاهاي اطراف دمشق ، ساكن شد و سرانجام طبق روايت مشهور در سال 20 هـ . ق ( در زمان خلافت عمر بن خطاب ) در 63 سالگي وفات كرد و در قبرستان باب الصغير ، به خاك سپرده شد .
* در محل دفن بلال اختلاف و دو نظريه مشهور است . « ابن كثير » محل دفن بلال را روستاي داريا ( 2 ) مي داند و مي گويد ، قبري كه اكنون در باب الصغير است ، متعلق به بلال حبشي نيست ، بلكه قبر بلال بن ابي درداء قاضي دمشق است كه فردي عابد و زاهد بوده است .
د ) زيارت نامه بلال حبشي
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ رَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَمُؤَذِّنَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ الصّالِحِينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ كانَتْ سِينُهُ عِنْدَ اللهِ شِيناً ، أَشْهَدُ أَنَّكَ آمَنْتَ بِرَسُولِ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّم ، وَوالَيْتَ أَهْلَ بَيْتِهِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَنَصَحْتَ لَهُ وَلَهُمْ فِي السِّرِّ وَالْعَلَنِ ، وَمَضَيْتَ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللهِ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نخل ميثم ، ج 2 ، ص 200 .
2 . روستاي « داريا » در 10 كيلومتري دمشق بود كه اكنون با گسترش شهر ، جزو دمشق محسوب مي شود .
|
145 |
|
صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لَمْ تُغَيِّرْ وَلَمْ تُبَدِّلْ ، فَرَفَعَ اللهُ فِي الاْخِرَةِ دَرَجَتَكَ وَأَعْلي مَقامَكَ وَحَشَرَكَ اللهُ مَعَ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرِينَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعِينَ فِي أَعْلي عِلّيِينَ وَحَشَرَنَا اللهُ مَعَكُمْ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَتِكَ ، وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . ( 1 )
2 . عبدالله بن امّ مكتوم ( مؤذن ديگر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) )
عبدالله فرزند ام مكتوم ( و پدرش قيس ) از قبيله بني عامر ، يكي از اصحاب جليل القدر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و جزء اولين مسلمانان است . وي حافظ قرآن بود و چون نابينا بود ، از شركت در جهاد محروم بود . اغلب ، به هنگام غزوات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ( جنگ هايي كه خود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) حضور داشتند ) جانشين آن حضرت در مدينه مي شد و به جاي ايشان نماز مي خواند .
گروهي از مفسّران اهل سنّت ( 2 ) ، شأن نزول چند آيه اول سوره عَبَس را در مورد عبدالله نابينا و فرزند ام مكتوم مي دانند . ( 3 )
الف ) داستان عبدالله بن امّ مكتوم ( شأن نزول سوره عَبَس )
( عَبَسَ وَتَوَلّي * أَنْ جاءَهُ الاَْعْمي . . . ) ؛ « چهره در هم كشيد و روي گردانيد ، كه چرا آن كور نزد وي آمد . . . » ( عَبَس : 2 ـ 1 )
گروهي از بزرگان قريش مانند عتبه ، ابوجهل ، عباس و امية بن خلف در حضور پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نشسته بودند و آن حضرت ، با ظرافت و ريزه كاري ، آنان را به توحيد فرامي خواند و با در دست گرفتن نبض مجلس ، دل به اميد هدايت آنان بسته بود كه عبدالله وارد شد و پس از سلام كردن و بدون توجه ، در كنار سران قوم نشست . او از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مفتاح الجنات ، ج 2 ، ص 269 ؛ ادعيه و زيارات شام ، ص 234 .
2 . از طريق شيعه نيز رواياتي به اين معنا اشاره شده است .
3 . تفسير الميزان ، جزء سي ام ، سوره عَبَس ، آيات 1و 2 .
|
146 |
|
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خواست تا آياتي از قرآن را براي او بخواند و تفسير كند تا وي حفظ كند . عبدالله كه فردي نابينا و عادي بود . از شرايط و حساسيت مجلس بي خبر بود و با اصرار و شتاب در خواسته خود ، رشته سخن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را گسست و او را آزرده خاطر ساخت ؛ چرا كه آن بزرگوار ، در انديشه هدايت چهره هاي مؤثّر مكّه بود . به همين دليل ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از او روي گردانيد و به گفتار خويش با سران مكّه ادامه داد . درست در همان لحظه بود كه چند آيه اول سوره عبس بر قلب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شد و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را مورد عتابي لطيف وسازنده قرار داد كه چرا از يك مرد نابينا و تهي دست ، چهره درهم كشيده ، روي گردانيدي ؟ ! ( 1 )
از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده كه پس از نزول سوره عبس ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هرگاه عبدالله بن امّ مكتوم را مي ديد ، به او احترام زيادي مي كرد . ( 2 )
ب ) اختلاف در محلّ دفن عبدالله بن امّ مكتوم
در كنار ديواره شرقي باب الصغير ، در كنار بقعه حضرت عبدالله باهر ، آرامگاهي است كه به عبدالله بن امّ مكتوم منسوب شده است ؛ اما در منابع تاريخي از وجود مدفن امّ مكتوم در باب الصغير دمشق ، مطلبي ديده نشده است و بعيد است كه وي در دمشق به خاك سپرده شده باشد .
بيشتر مورّخان بر اين عقيده اند كه عبدالله پس از شركت و بازگشت از جنگ « قادسيّه » ، به مدينه برگشت و در آنجا درگذشت و به احتمال قوي ، قبر وي در بقيع است . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير مجمع البيان ، ج 16 ، جزء سي ام ، سوره عَبَس . البته مرحوم علامه طباطبايي در الميزان مي فرمايد : شأن نزول آيه درباره مردي از بني اميه است كه با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حال گفتوگو بود كه عبدالله بن ام مكتوم وارد شد و آن مرد اموي چهره درهم كشيد . الميزان ، ج 20 ، صص 331 ـ 333 .
2 . همان ، ص 737 .
3 . تاريخ و اماكن سياحتي و زيارتي سوريه ، ص 144 ؛ ستاره درخشان ، ص 357 .
|
147 |
|
3 . عبدالله بن جعفر ( شوهر حضرت زينب ( عليها السلام ) )
عبدالله بن جعفر بن ابي طالب ( برادرزاده علي ( عليه السلام ) ) فرزند ارشد جعفر طيّار ( عمو زاده پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ) و مادرش اسماء ، دختر عُمَيس ، از بانوان شايسته و خردمند بوده است . عبدالله حدود سه سال پيش از هجرت در حبشه به دنيا آمد و اولين نوزاد مسلمان بود كه در آن ديار متولد شد و در سال هفتم هـ . ق به همراه پدر و مادر و برادران خود ، به مدينه آمدند .
الف ) سخاوت و بخشش عبدالله
در سال هشتم هـ . ق ، جعفر طيّار ، پدر عبدالله ، در جنگ موته به شهادت رسيد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به خانه جعفر رفت و فرزندان جعفر را مورد تفقّد و نوازش قرار داد و در حق آنها دعا كرد و فرمود : « من در دنيا و آخرت وليّ آنهايم » . ( 1 )
طبق روايات متعدد اهل سنّت و شيعه ، از بركت دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، ثروت زيادي نصيب عبدالله شد ؛ اما هرگز ثروت اندوزي نكرد و در سخاوت وجوان مردي بي نظير بود ؛ به طوري كه او را بَحْرُ الجُود ( درياي بخشش ) مي ناميدند . وي از راويان حديث غدير و حديث ولايت بوده است . ( 2 )
طبق بعضي نقل ها ، ازدواج عبدالله با حضرت زينب ( عليها السلام ) به اشاره و توصيه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) انجام گرفت و از نسل ايشان ، علما و نام آوران بسيار به دنيا آمده اند ؛ از جمله ، خاندان جعفري و زينبي .
ب ) حضور نداشتن عبدالله در كربلا
عبدالله ، فردي شجاع و از فرماندهان جنگ هاي جَمَل ، صِفّين و نهروان بوده است . اما درباره شركت نكردن او در واقعه كربلا گفته اند كه اين كار ، به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . دايرة المعارف تشيّع ، ج 11 ، ص 83 .
2 . همان ، ص 83 .
|
148 |
|
اشاره و فرمان امام حسين ( عليه السلام ) بوده است تا عبدالله براي حفظ بني هاشم در مكه و مدينه ، باقي بماند .
ج ) وفات و قبر عبدالله بن جعفر
عبدالله در سال 80 يا 85 هـ . ق ( در سنّ 83 سالگي ، 88 يا 90 سالگي ) كه به « عام الجُحاف » ( 1 ) مشهور است ، در مدينه وفات كرد و بنابر نقل مشهور مورّخان در بقيع در كنار قبر عقيل به خاك سپرده شده است . ( 2 )
با اين حال در قبرستان باب الصغير ، قبري است كه به عبدالله بن جعفر نسبت مي دهند كه بعيد است صحت داشته باشد .
د ) زيارت نامه عبدالله بن جعفر ( شوهر حضرت زينب ( عليها السلام ) )
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَنا عَبْدَ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ جَعْفَر الطَّيّارِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَمِّ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَمِّ حَبِيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَمِّ الْمُصْطَفي ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلي مَنْ حَوْلَكَ مِنَ السُّعَداءِ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحِينَ ، رَضِيَ اللهُ عَنْكَ وَأَرْضاكَ أَحْسَنَ الرِّضا وَجَعَل الْجَنَّةَ مَنْزِلَكَ وَمَسكَنَكَ وَمَحَلَّكَ وَمَأْواكَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلي أَهْلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ . اَللّهُمَّ بِحُرْمَةِ سَيِّدِنا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، إِسْمَعْ دُعائَنا وَتَقَبَّلْ زِيارَتَنا وَآمِنْ خَوْفَنا وَاغْفِرْ لَنا ذُنوُبَنا آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « جُحاف » به ويراني هاي سيل مي گويند و چون در سال 80 هجري ، سيل بنيان كني در مكّه آمد كه شتران را با بارش مي برد ؛ آن سال را « عام الجحاف » ناميدند . سرزمين « مهيعه » ( بين مكّه و مدينه ) نيز كه ميقات اهل شام است ، چون بر اثر سيل ويران شد ، از آن پس نام « جُحْفه » بر خود گرفت .
2 . دايرة المعارف تشيّع ، ج 11 ، ص 83 ؛ ره توشه حج ( 1 ) ، ص 256 .
3 . ادعيه و زيارات شام ، ص 239 .
|
149 |
|
4 . قبرهاي ديگر صحابه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ( 1 )
افراد بسياري در قبرستان باب الصغير دفن هستند كه به طور خلاصه به برخي از آنان اشاره مي كنيم :
الف ) قبر اوس بن اوس : اوس يكي از اصحاب بلندمرتبه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه بر ايوان اصحاب صُفّه زندگي مي كرد و در نهايت فقر و تنگدستي به سر مي برد . وي به شام هجرت كرد و در دوران خلافت عثمان وفات يافت و در مدرسه صابونيه ، در سمت ديواره غربي باب الصغير ، دفن شد .
ب ) قبر واثلة بن اسقع : وي از اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود . او نيز بر ايوان اصحاب صُفّه زندگي مي كرد و عمري طولاني داشت . گويند حدود 150 سال زندگي كرد و در خلافت عبدالملك بن مروان در سال 83 هـ . ق در دمشق از دنيا رفت و در باب الصغير دفن شد . او آخرين صحابه اي بود كه در اين شهر وفات كرد .
ج ) قبر ابان بن عثمان : ابان ، فرزند خليفه سوم و از تابعين ، محدّثين و مورّخين مشهور مدينه در قرن اوّل هـ . ق به شمار مي رود . ابان نزد خلفاي اموي ، به ويژه معاويه ، احترام خاصي داشت . در سال 76 هـ . ق به مدت هفت سال حاكم مدينه بود . سرانجام ، در سال 105هـ . ق از دنيا رفت .
* در منابع تاريخي ، نام وي در مدفونين باب الصغير ديده نشده ، ولي در سمت چپ مقبره سكينه و عبدالله ، حجره كوچكي است كه بر روي آن ، نام ابان بن عثمان ديده مي شود .
د ) فضالة بن عُبَيد : وي از اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه پس از فتح دمشق به اين شهر آمد . در دوران معاويه ، قاضي دمشق بود . در سال 53 هـ . ق درگذشت و در كنار ابي درداء و ام درداء ، دفن شد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ و اماكن سياحتي و زيارتي سوريه ، ص 7 ـ 146 .