بخش 20
دعای توسّل دعای ندبه
|
475 |
|
عَظْمي ، يـا مَنْ بَدَءَ خَلْقي وَذِكْري ، وَتَرْبِيَتي وَبِرّي استخوانم رحم كن ، اي كسي كه آغاز كردي به آفرينش من و به ياد من ، و بپرورشم و به احسان وَتَغْذِيَتي ، هَبْني لاِبـْتِداءِ كَرَمِكَ ، وَسـالِفِ بِرِّكَ بي ، يـا وخوراك دادنم ، اكنون به همان بزرگواري وكرم نخستت وسابقه احساني كه به من داشتي مرا ببخش اي اِلـهي وَسَيِّدي وَرَبّي ، اَتُراكَ مُعَذِّبي بِنـارِكَ بَعْدَ معبود من و اي آقاي من و اي پروردگارم ، آيا تو به راستي چناني كه مرا به آتش عذاب كني پس از اينكه تَوْحيدِكَ ، وَبَعْدَ مَا انْطَوي عَلَيْهِ قَلْبي مِنْ مَعْرِفَتِكَ ، به يگانگيت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته وَلَهِجَ بِهِ لِسـاني مِنْ ذِكْرِكَ ، وَاعْتَقَدَهُ ضَميري مِنْ حُبِّكَ و زبانم به ذكر تو گويا شده ، و نهادم به دوستي تو پيوند شده وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافي وَدُعـائي خـاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ ، و پس از اعتراف صادقانه و دعاي خاضعانه ام به مقام بنده پروري و ربوبيتت ؟ هَيْهـاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيِّـعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ ، اَوْ تُبْعِدَ مَنْ بسيار دور است ! تو بزرگوارتر از آني كه از نظر دورداري كسي را كه خود پروريده اي ، يا دور گرداني كسي را اَدْنَيْتَهُ ، اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَيْتَهُ ، اَوْ تُسَلِّمَ اِلَي الْبَلاءِ مَنْ كَفَيْتَهُ كه خود نزديكش كرده ، يا تسليم بلا و گرفتاري كني كسي را كه خود سرپرستي كرده وَرَحِمْتَهُ ، وَلَيْتَ شِعْري يـا سَيِّدي وَاِلـهي وَمَوْلايَ ! و به لطف پروريده اي ، و كاش مي دانستم اي آقا و معبود و مولايم اَتُسَلِّطُ النّـارَ عَلي وُجُوه خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ سـاجِدَةً ، آيا چيره مي كني آتش دوزخ را بر چهره هايي كه در برابر عظمتت به سجده افتاده ؟
|
476 |
|
وَعَلي اَلْسُن نَطَقَتْ بِتَوْحيدِكَ صـادِقَةً وَبِشُكْرِكَ و بر زبانهايي كه صادقانه به يگانگيت گويا شده ؟ و سپاسگزارانه به شكرت باز مـادِحَةً ، وَعَلي قُلُوب اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً ، وَعَلي شده ؟ و بر دلهايي كه از روي يقين به خدائيت اعتراف كرده اند ؟ و بر ضَمـائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّي صـارَتْ خـاشِعَةً ، نهادهايي كه علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جايي كه در برابرت خاشع گشته ؟ وَعَلي جَوارِحَ سَعَتْ اِلي اَوْطـانِ تَعَبُّدِكَ طـائِعَةً ، و بر اعضاء و جوارحي كه مشتاقانه به پرستشگاهايت شتافته وَاَشـارَتْ بِاسْتِغْفـارِكَ مُذْعِنَةً ، مـا هكَذَا الْظَّنُّ بِكَ ، وَلا و با حال اقرار به گناه جوياي آمرزش تو هستند ؟ چنين گماني به تو نيست ، و از فضل اُخْبِرْنـا بِفَضْلِكَ عَنْكَ ، يـا كَريمُ يـا رَبِّ وَاَنْتَ تَعْلَمُ تو چنين خبري به ما نرسيده ، اي خداي كريم اي پروردگار من ، و تو ناتواني مرا ضَعْفي عَنْ قَليل مِنْ بَلاءِ الْدُّنْيـا وَعُقُوبـاتِهـا وَمـا در مقابل اندكي از بلاي دنيا و كيفرهاي ناچيز آن و ناملايماتي يَجْري فيهـا مِنَ الْمَكـارِهِ عَلي اَهْلِهـا ، عَلي اَنَّ ذلِكَ كه معمولاً بر اهل آن مي رسد مي داني در صورتي كه اين بلا و ناراحتي بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ قَليلٌ مَكْثُهُ ، يَسيرٌ بَقـائُهُ ، قَصيرٌ مُدَّتُهُ ، دوامش كم است ، و دورانش اندك ، و مدتش كوتاه است فَكَيْفَ احْتِمالي لِبَلاءِ الاْخِرَةِ وَجَليلِ وُقُوعِ الْمَكـارِهِ پس چگونه تاب تحمل بلاي آخرت و آن ناملايمات بزرگ را
|
477 |
|
فيهـا ، وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ ، وَيَدُومُ مَقـامُهُ ، وَلا يُخَفَّفُ در آنجا دارم ؟ در صورتي كه آن بلا مدتش طولاني و دوامش هميشگي است و تخفيفي براي مبتلايان عَنْ اَهْلِهِ لاَِنَّهُ لا يَكُونُ اِلاّ عَنْ غَضَبِكَ وَاْنتِقـامِكَ به آن نيست ، زيرا آن بلا از خشم و انتقام وَسَخَطِكَ ، وَهذا مـا لا تَقُومُ لَهُ الْسَّمـواتُ وَالاَْرْضُ ، و غضب تو سرچشمه گرفته و اين بلارا آسمانها و زمين تاب تحمل آن را ندارند يـا سَيِّدي فَكَيْفَ لي وَاَنـَا عَبْدُكَ الْضَّعيـفُ الْـذَّليـلُ ، اي آقاي من تا چه رسد به من بنده ناتوان خوار الْحَقيـرُ الْمِسْكيـنُ الْمُسْتَكينُ ، يـا اِلـهي وَرَبّي وَسَيِّدي ناچيز مستمند بيچاره ! ، اي معبود و پروردگار و آقا وَمَوْلايَ ! لاَِيِّ الاُْمُورِ اِلَيْكَ اَشْكُو ، وَلِمـا مِنْهـا اَضِجُّ و مولاي من آيا براي كداميك از گرفتاريهايم به تو شكايت كنم ؟ و براي كداميك از آنها شيون وَاَبْكي ، لاَِليمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ ، اَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ ، و گريه كنم ؟ آيا براي عذاب دردناك و سخت ؟ يا براي بلاي طولاني و مديد ؟ فَلَئِنْ صَيَّرْتَني لِلْعُقُوبـاتِ مَعَ اَعْدائِكَ ، وَجَمَعْتَ بَيْني پس اگر بنا شود مرا بخاطر كيفرهايم در زمره دشمنانت اندازي ، و مرا وَبَيْنَ اَهْلِ بَلائِكَ ، وَفَرَّقْتَ بَيْني وَبَيْنَ اَحِبّـائِكَ با گرفتاران در بلا و عذابت در يكجا گردآوري ، و ميان من و دوستانت وَاَوْليآئِكَ ، فَهَبْني يـا اِلـهي وَسَيِّدي وَمَوْلايَ وَرَبّي ! جدايي اندازي ، گيرم كه اي معبود و آقا و مولا و پروردگارم من
|
478 |
|
صَبَرْتُ عَلي عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلي فِراقِكَ ، وَهَبْني بر عذاب تو صبر كنم اما چگونه بر دوري از تو طاقت آورم ؟ و گيرم كه يـا اِلهي صَبَرْتُ عَلي حَرِّ نـارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ الْنَّظَرِ اي معبود من حرارت آتشت را تحمل كنم اما چگونه چشم پوشيدن از بزرگواريت را بر خود اِلي كَرامَتِكَ ، اَمْ كَيْفَ اَسْكُنُ فِي الْنّـارِ وَرَجائي عَفْوُكَ ، هموار سازم ؟ يا چگونه در ميان آتش بمانم با اينكه اميد عفو تو را دارم ؟ فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدي وَمَوْلايَ ! اُقْسِمُ صـادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَني پس به عزتت سوگند اي آقا و مولاي من براستي سوگند مي خورم كه اگر زبانم را در آنجا نـاطِقاً ، لاََضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِهـا ضَجيجَ الاْمِلينَ ، بازبگذاري حتماً در ميان دوزخيان شيون را بسويت سر دهم شيون اشخاص آرزومند وَلاََصْرُخَنَّ اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ ، وَلاََبْكِيَنَّ و مسلماً چون فريادرس خواهان به درگاهت فرياد برآرم ، و قطعاً مانند عزيز گمگشتگان عَلَيْكَ بُكـاءَ الْفـاقِدينَ ، وَلاَُنـادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يـا وَلِيَّ بر دوري تو گريه و زاري كنم ، و با صداي بلند تو را مي خوانم و مي گويم كجايي اي يار و نگهدار الْمُؤْمِنينَ ، يـا غـايَةَ آمـالِ الْعـارِفينَ ، يـا غِيـاثَ مؤمنان اي منتهاي آرمان عارفان ، اي فريادرس الْمُسْتَغيثينَ ، يـا حَبيبَ قُلُوبِ الصّـادِقينَ ، وَيـا اِلـهَ درماندگان ، اي محبوب دل راستگويان ، و اي معبود الْعـالَمينَ ، اَفَتُراكَ سُبْحـانَكَ يـا اِلـهي وَبِحَمْدِكَ تَسْمَعُ عالميان آيا براستي چنان است اي منزه و معبودم كه به ستايشت مشغولم كه بشنوي در آن آتش
|
479 |
|
فيهـا صَوْتَ عَبْد مُسْلِم سُجِنَ فيهـا بِمُخـالَفَتِهِ ، وَذاقَ صداي بنده مسلماني را كه در اثر مخالفتش در آنجا زنداني شده و مزه عذاب آتش طَعْمَ عَذابِهـا بِمَعْصِيَتِهِ ، وَحُبِسَ بَيْنَ اَطْبـاقِهـا بِجُرْمِهِ را به خاطر نافرمانيش چشيده ، و در ميان طبقات دوزخ به واسطه جرم و جنايتش وَجَريرَتِهِ ، وَهُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ ضَجيجَ مُؤَمِّل لِرَحْمَتِكَ ، گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شيون كند شيون شخصي كه آرزومند رحمت تو است وَيُنـاديكَ بِلِسـانِ اَهْلِ تَوْحيدِكَ ، وَيَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ و به زبان يگانه پرستان تو را فرياد زند ، و به بنده پروريت بِرُبُوبِيَّتِكَ ، يـا مَوْلايَ فَكَيْفَ يَبْقي فِي الْعَذابِ وَهُوَ متوسل گردد ، اي مولاي من پس چگونه در عذاب بماند يَرْجُوا مـا سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ ، اَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ الْنّـارُ وَهُوَ با اينكه به بردباري سابقه دارت چشم اميد دارد ؟ يا چگونه آتش او را بيازارد با اينكه يَأْمَلُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ ، اَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُهـا وَاَنْتَ آرزوي فضل و رحمت تو را دارد ؟ يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند با اينكه تو تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَري مَكـانَهُ ، اَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ صدايش را بشنوي و جايش را ببيني ؟ يا چگونه شراره هاي آتش او را زَفيرُهـا وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ ، اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ دربرگيرد با اينكه تو ناتوانيش داني ؟ يا چگونه در ميان طبقات آتش اَطْبـاقِهـا وَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ ، اَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبـانِيَتُهـا دست و پا زند با اينكه تو صدق و راستگوئيش را داني ؟ يا چگونه موكلان دوزخ او را زجر دهند
|
480 |
|
وَهُوَ يُنـاديكَ يـا رَبَّهُ ، اَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ في عِتْقِهِ بااينكه تورا به پروردگاري بخواند ؟ يا چگونه ممكن است كه اميد فضل تو را در آزادي خويش داشته باشد مِنْهـا فَتَتْرُكُهُ فيهـا ، هَيْهـاتَ مـا ذلِكَ الْظَّنُ بِكَ ، وَلاَ ولي تو او را به حال خود واگذاري ، چه بسيار از تو دور است و چنين گماني به تو نيست و فضل الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ ، وَلا مُشْبِهٌ لِمـا عـامَلْتَ بِهِ تو اينسان معروف نيست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به الْمُوَحِّدينَ مِنْ بِرِّكَ وَاِحْسـانِكَ ، فَبِالْيَقينِ اَقْطَعُ لَوْ لا مـا يگانه پرستان دارد با آن نيكي و احسانت كه نسبت بدانها داري و من بطور قطع مي دانم كه حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ جـاحِديكَ ، وَقَضَيْتَ بِهِ مِنْ اگر فرمان تو در معذب ساختن منكرانت صادر نشده بود و حكم تو اِخْلادِ مُعـانِديكَ ، لَجَعَلْتَ الْنّـارَ كُلَّهـا بَرْداً وَسَلاماً ، به هميشه ماندن در عذاب براي دشمنانت در كار نبود حتماً آتش دوزخ را هر چه بود به تمامي سرد و وَمـا كـانَ لاَِحَد فيهـا مَقَرّاً وَلا مُقـاماً ، لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ سالم مي كرديو هيچكس در آن منزل و مأوا نداشت ، ولي تو اي خدايي كه تمام نامهايت اَسْمآؤُكَ ، اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلاََها مِنَ الْكـافِرينَ مِنَ الْجِنَّةِ مقدس است ، سوگند ياد كرده اي كه دوزخ را از كافران از پريان و وَالنّـاسِ اَجْمَعينَ ، وَاَنْ تُخَلِّدَ فيهَا الْمُعـانِدينَ وَاَنْتَ آدميان پركني ، و دشمنانت را براي هميشه در آن جاي دهي ، و تو جَلَّ ثَنـاؤُكَ ، قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَتَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعـامِ مُتَكَرِّماً ، كه حمد ثنايت برجسته است در ابتداء بدون سابقه فرمودي و به اين انعام از روي بزرگواري تفضل كردي
|
481 |
|
اَفَمَنْ كـانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كـانَ فـاسِقاً لا يَسْتَوُونَ ، اِلـهي ( كه فرمودي ) « آياكسي كه مؤمن است مانندكسي است كه فاسق است ؟ نه يكسان نيستند » اي معبود من وَسَيِّدي فَاَسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتي قَدَّرْتَهـا ، وَبِالْقَضِيَّةِ الَّتي و اي آقاي من بحق آن نيرويي كه مقدرش كردي ، و به فرماني كه مسلمش كردي حَتَمْتَهـا وَحَكَمْتَهـا ، وَغَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ اَجْرَيْتَهـا ، اَنْ و صادر فرمودي و بر هر كس آن را اجرا كردي مسلط گشتي از تو مي خواهم كه تَهَبَ لي في هذِهِ اللَّيْلَةِ وَفي هذِهِ السّـاعَةِ ، كُلَّ جُرْم ببخشي بر من در اين شب و در اين ساعت هر جرمي را كه اَجْرَمْتُهُ ، وَكُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ ، وَكُلَّ قَبِيح اَسْرَرْتُهُ ، وَكُلَّ مرتكب شده ام و هر گناهي را كه از من سرزده ، و هر كار زشتي را كه پنهان كرده ام ، جَهْل عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ ، اَخْفَيْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ ، وَكُلَّ و هر ناداني كه كردم چه كتمان كردم و چه آشكار چه پنهان گناه كردم و چه در عيان ، و هر كاربدي سَيِّئَة اَمَرْتَ بِاِثْبـاتِهَا الْكِرامَ الْكـاتِبينَ ، الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ را كه به نويسندگان گراميت دستور يادداشت كردنش را دادي ، همان نويسندگاني كه آنها را موكل بِحِفْظِ مـا يَكُونُ مِنّي ، وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَيَّ مَعَ بر ثبت اعمال من كردي ، و آنها را به ضميمه اعضاء و جوارحم جَوارِحي ، وَكُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرائِهِمْ ، گواه بر من كردي و اضافه بر آنها خودت نيز مراقب من بودي وَالشّـاهِدَ لِمـا خَفِيَ عَنْهُمْ ، وَبِرَحْمَتِكَ اَخْفَيْتَهُ و گواه اعمالي بودي كه از ايشان پنهان مي ماند ، و البته به واسطه رحمتت بود كه آنها را پنهان داشتي
|
482 |
|
وَبِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ ، وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّي مِنْ كُلِّ خَيْر اَنْزَلْتَهُ ، و از روي فضل خود پوشاندي ، و نيز خواهم كه بهره ام را وافر و سرشار گرداني از هر خيري كه فرو ريزي اَوْ اِحْسـان فَضَّلْتَهُ ، اَوْ بِرّ نَشَرْتَهُ ، اَوْ رِزْق بَسَطْتَهُ ، اَوْ يا احساني كه بفرمائي ، يا نيكيهايي كه پخش كني ، يا رزقي كه بگستراني ، يا ذَنْب تَغْفِرُهُ ، اَوْ خَطَأ تَسْتُرُهُ ، يـا رَبِّ يـا رَبِّ يـا رَبِّ ، گناهي كه بيامرزي ، يا خطايي كه بپوشاني ، پروردگارا پروردگارا پروردگارا يـا اِلـهي وَسَيِّدي وَمَوْلايَ وَمـالِكَ رِقّي ، يـا مَنْ بِيَدِهِ اي معبود من اي آقا و مولايم ، و اي مالك من ، اي كسي كه نـاصِيَتي ، يـا عَليماً بِضُرّي وَمَسْكَنَتي ، يـا خَبيراً بِفَقْري اختيارم بدست او است ، اي داناي بر پريشاني و بي نوائيم ، اي آگه از بي چيزي وَفـاقَتي ، يـا رَبِّ يـا رَبِّ يـا رَبِّ ، اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ و نداريم پروردگارا ، پروردگارا ، پروردگارا ، از تو مي خواهم به حق خودت وَقُدْسِكَ وَاَعْظَمِ صِفـاتِكَ وَاَسْمـائِكَ ، اَنْ تَجْعَلَ و به ذات مقدست ، و به بزرگترين صفات و اسمائت كه اَوْقـاتي مِنَ الْلَّيْلِ وَالْنَّهـارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً ، وَبِخِدْمَتِكَ اوقاتم را در شب و روز به ياد خودت معمور و آباد گرداني ، و به خدمتت مَوْصُولَةً ، وَاَعْمـالي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً حَتّي تَكُونَ اَعْمـالي پيوسته داري و اعمالم را مقبول درگاهت گرداني تا اعمال وَاَوْرادي كُلُّهـا وِرْداً واحِداً ، وَحـالي في خِدْمَتِكَ و گفتارم همه يك جهت براي تو باشد ، و حالم هميشه در خدمت تو مصروف
|
483 |
|
سَرْمَداً ، يـا سَيِّدي يـا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلي ، يـا مَنْ اِلَيْهِ گردد ، اي آقاي من ، اي كسي كه تكيه گاهم او است ، اي كسي كه شكايت شَكَوْتُ اَحْوالي ، يـا رَبِّ يـا رَبِّ يـا رَبِّ ، قَوِّ عَلي احوال خويش به درگاه او برم پروردگارا پروردگارا پروردگارا ، نيرو ده بر خِدْمَتِكَ جَوارِحي ، وَاشْدُدْ عَلَي الْعَزيمَةِ جَوانِحي ، انجام خدمتت اعضاي مرا و دلم را براي عزيمت به سويت محكم گردان وَهَبْ لِيَ الْجِدَّ في خَشْيَتِكَ ، وَالْدَّوامَ فِي الاِْتِّصـالِ و به من كوشش در ترس و خشيتت و مداومت در پيوستن بِخِدْمَتِكَ ، حَتّي اَسْرَحَ اِلَيْكَ في مَيـادينِ الْسّـابِقينَ ، به خدمتت عطا فرما تا ، تن و جان را در ميدانهاي پيشتازان بسويت بيايم وَاُسْرِعَ اِلَيْكَ فِي الْبـارِزينَ ، وَاَشْتـاقَ اِلي قُرْبِكَ فِي و در زمره شتابندگان بسويت بشتابم ، و در صف مشتاقان اشتياق الْمُشْتـاقينَ ، وَاَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلَِصينَ ، وَاَخـافَكَ تقربت را جويم ، و چون نزديك شدن مخلصان به تو نزديك گردم ، و چون يقين مَخـافَةَ الْمُوقِنينَ ، وَاَجْتَمِعَ في جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ ، كنندگان از تو بترسم ، و در جوار رحمتت با مؤمنان در يكجا گرد آيم اَللّـهُمَّ وَمَنْ اَرادَني بِسُوء فَاَرِدْهُ ، وَمَنْ كـادَني فَكِدْهُ ، خدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه ، و هر كه به من مكر كند به مكر خويش دچارش كن وَاجْعَلْني مِنْ اَحْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ ، وَاَقْرَبِهِمْ و نصيبم را پيش خود بهتر از ديگر بندگانت قرار ده و منزلتم را نزد خود نزديكترين
|
484 |
|
مَنْزِلَةً مِنْكَ ، وَاَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ ، فَاِنَّهُ لا يُنـالُ ذلِكَ منزلتها كن و رتبه ام را در پيشگاهت مخصوص تر از ديگران گردان ، كه براستي جز به فضل تو كسي اِلاّ بِفَضْلِكَ ، وَجُدْ لي بِجُودِكَ ، وَاعْطِفْ عَلَيَّ بِمَجْدِكَ ، به اين مقام نرسد ، و به جود و بخشش خود به من جود كن ، و به مجد و بزرگواري خود برمن توجه فرما وَاحْفَظْني بِرَحْمَتِكَ ، وَاجْعَلْ لِسـاني بِذِكْرِكَ لَهِجاً ، و به رحمت خود مرا نگهدار ، و قرار ده زبانم را به ذكرت گويا وَقَلْبي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً ، وَمُنَّ عَلَيَّ بِحُسْنِ اِجـابَتِكَ ، و دلم را شيفته حبّ خودگردان ، و بر من تفضل فرما به اجابت نيكو وَاَقِلْني عَثْرَتي ، وَاغْفِرْ زَلَّتي ، فَاِنَّكَ قَضَيْتَ عَلي و لغزشم را ناديده گير ، و گناهم را بيامرز ، زيرا كه تو خود بندگانت را عِـبـادِكَ بِعِبـادَتِكَ ، وَاَمَرْتَهُمْ بِدُعآئِكَ ، وَضَمِنْتَ لَهُمُ به پرستش خويش فرمان دادي ، و به دعا كردن به درگاهت مأمور ساختي ، و اجابت دعايشان را الاِْجابَةَ ، فَاِلَيْكَ يارَبِّ نَصَبْتُ وَجْهي ، وَاِلَيْكَ يـا رَبِّ ضمانت كردي ، پس اي پروردگار من به سوي تو توجه كرده ام ، و به درگاه تو اي پروردگارم دست مَدَدْتُ يَدي ، فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لي دُعـائي ، وَبَلِّغْني حاجت دراز كردم ، پس به عزتت دعايم را مستجاب فرما ، و به آرزويم مُنـايَ ، وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجـائي ، وَاكْفِني شَرَّ برسان ، و اميدم را از فضل خويش قطع منما ، و شر دشمنانم را از الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدائي ، يـا سَريعَ الْرِّضـا اِغْفِرْ لِمَنْ جن و انس كفايت فرما ، اي خداي زودگذر بيامرز كسي را كه جز
|
485 |
|
لا يَمْلِكُ اِلاَّ الْدُّعـاءَ ، فَاِنَّكَ فَعّـالٌ لِمـا تَشـاءُ ، يـا مَنِ دعا چيزي ندارد ، كه براستي تو هر چه را بخواهي انجام دهي ، اي كسي كه نامش اسْمُهُ دَواءٌ وَذِكْرُهُ شِفـاءٌ وَطـاعَتُهُ غِنيً ، اِرْحَمْ مَنْ دوا است ، و يادش شفاء است ، و طاعتش توانگري است ، ترحم فرما بر كسي كه رَأْسُ مـالِهِ الْرَّجاءُ وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ ، يا سابِـغَ الْنِّعَمِ ، يـا سرمايه اش اميد و ساز و برگش گريه و زاري است ، اي بخشنده نعمتها ، و اي دافِعَ الْنِّقَمِ ، يـا نُورَ الْمُسْتَوْحِشينَ فِي الْظُّلَمِ ، يـا عـالِماً برطرف كننده گرفتاريها ، اي روشني وحشت زدگان در تاريكيها ، اي داناي لا يُعَلَّمُ ، صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَافْعَلْ بي مـا بي معلم ، درود فرست بر محمد و آل محمد ، و انجام ده درباره من آنچه را اَنْتَ اَهْلُهُ ، وَصَلَّي اللهُ عَلي رَسُولِهِ وَالاَْئِمَّةِ الْمَيـامينَ مِنْ كه تو شايسته آني ، و درود خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از آلِهِ وَسَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً .
خاندانش و سلام فراوان بر آنان .
|
486 |
|
دعاي توسّل
حاجت ها را بايد از خداوند خواست ، امّا براي بر آورده شدن آنها بايد كساني را كه مقرّب درگاه خدايند ، وسيله قرار داد ، و خدا را به حقّ و مقام و منزلت آنان قسم داد ، و آنان را شفيع ساخت . اين كار « توسّل » نام دارد . مرحوم علامه مجلسي نقل مي فرمايد : در هيچ امري اين دعا را نخواندم ، مگر آنكه به زودي اثر اجابت آن را يافتم :
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبيِّكَ نَبيِّ الْرَّحْمَةِ خدايا از تو مي خواهم و بسويت رو كنم بوسيله پيامبرت پيامبر رحمت مُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ، يـا اَبَاالْقـاسِمِ يـا رَسُولَ اللهِ محمد صلي الله عليه وآله ، اي ابا القاسم اي رسول خدا يـا اِمـامَ الْرَّحْمَةِ يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا اي پيشواي رحمت اي آقاي ما و سرور ما ما رو آورديم وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بوسيله تو به درگاه خدا ، و ( نام ) تو را پيشاپيش
|
487 |
|
حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ ، اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا حاجتهاي خويش قرار دهيم اي آبرومند نزد خدا ، براي ما نزد خدا شفاعت كن ، اي اَبَا الْحَسَنِ يـا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ يـا عَليَّ بْنَ اَبي طـالِب يـا اباالحسن اي اميرمؤمنان اي علي بن ابيطالب اي حُجَّةَ اللهِ عَلي خَلْقِهِ يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا حجت خدا بر خلق اي آقاي ما و سرور ما مابه تو رو آورديم وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ و ترا شفيع گرفتيم و توسل جستيم بوسيله تو به درگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ ، اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا حاجتهاي خويش قرار داديم ، اي آبرومند نزد خدا شفاعت كن براي ما نزد خدا ، اي فـاطِمَةُ الْزَّهْراءُ يـا بِنْتَ مُحَمَّد يـا قُرَّةَ عَيْنِ الْرَّسُولِ يـا فاطمه زهرا اي دختر محمد اي نور چشم پيغمبر اي سَيِّدَتَنـا وَمَوْلاتَنـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا بانوي ما و سرور ما ما رو آورديم و تو را شفيع گرفتيم و توسل جستيم بِكِ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكِ بَيْنَ يَدَيْ حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهَةً بوسيله تو به درگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حاجتهاي خويش قرار دهيم اي آبرومند عِنْدَ اللهِ اِشْفَعي لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا اَبـا مُحَمَّد يـا حَسَنَ بْنَ پيش خدا شفاعت كن براي ما نزد خدا اي ابا محمد اي حسن بن عَليّ اَيُّهَا الْمُجْتَبي يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ اللهِ عَلي علي اي برگزيده اي فرزند رسول خدا اي حجت خدا بر
|
488 |
|
خَلْقِهِ يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا وَاسْتَشْفَعْنـا خلق اي آقاي ما و سرور ما ما روآورديم و ترا شفيع گرفتيم وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ حـاجـاتِنـا ، و توسل جستيم بوسيله تو به درگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حاجتهاي خود قرار دهيم يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا اَبـا عَبْدِاللهِ يـا اي آبرومند نزد خدا شفاعت كن براي ما پيش خدا ، اي ابا عبدالله اي حُسَيْنَ بْنَ عَليّ اَيُّهَا الْشَّهيدُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ حسين بن علي اي شهيد ( راه حق ) اي فرزند رسول خدا اللهِ عَلي خَلْقِهِ يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا اِنّـا تَوَجَّهْنـا اي حجت بر خلق اي آقا و سرور ما ما رو آورديم وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بوسيله تو به درگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا اَبَا حاجتهاي خود قرار دهيم ، اي آبرومند نزد خدا براي ما پيش خدا شفاعت كن ، اي الْحَسَنِ يـا عَليَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يـا زَيْنَ الْعـابِدينَ يَا بْنَ ابا الحسن اي علي بن الحسين اي زيور پرستش كنندگان اي فرزند رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ اللهِ عَلي خَلْقِهِ يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، رسول خدا اي حجت خدا بر خلق اي آقا و سرور ما اِنّـا تَوَجَّهْنـا وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي اللهِ ما روآورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بوسيله تو بدرگاه خدا
|
489 |
|
وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ ، و ( نام ) تو را پيشاپيش روي حاجتهاي خود قرار دهيم اي آبرومند نزد خدا اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا اَبـا جَعْفَر يـا مُحَمَّدَ بْنَ عَليّ اَيُّهَا شفاعت كن براي ما پيش خدا ، اي اباجعفر اي محمد بن علي اي الْبـاقِرُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ اللهِ عَلي خَلْقِهِ يـا شكافنده علوم اي فرزند رسول خدا اي حجت خدا بر خلق اي سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا آقا و سرور ما ، ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً بوسيله تو به درگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حاجتهاي خويش قرار دهيم اي آبرومند عِنْدَ اللهِ ، اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا اَبـا عَبْدِاللهِ يـا جَعْفَرَ بْنَ نزد خدا شفاعت كن براي ما پيش خدا ، اي اباعبدالله اي جعفر بن مُحَمَّد اَيُّهَا الْصّـادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ اللهِ عَلي محمد اي ( امام ) صادق اي فرزند رسول خدا اي حجت خدا بر خَلْقِهِ يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا وَاسْتَشْفَعْنـا خلق اي آقاي ما و سرور ما ما رو آورديم و شفيع گرفتيم وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ حـاجـاتِنـا ، و توسل جستيم بوسيله تو به درگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حاجتهاي خويش قرار داديم اي آبرومند يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا اَبَا الْحَسَنِ يـا پيش خدا شفاعت كن براي ما نزد خدا اي ابا الحسن
|
490 |
|
مُوسَي بْنَ جَعْفَر اَيُّهَا الْكـاظِمُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ اي موسي بن جعفر اي ( امام ) كاظم اي فرزند رسول خدا اي حجت اللهِ عَلي خَلْقِهِ يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا خدا بر خلق اي آقاي ما و سرور ما ، ما رو آورديم وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بوسيله تو بدرگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ ، اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا حاجتهاي خويش قرار داديم اي آبرومند نزد خدا شفاعت كن براي ما پيش خدا اَبَا الْحَسَنِ يـا عَليَّ بْنَ مُوسي اَيُّهَا الْرِّضـا يَا بْنَ رَسُولِ اي ابا الحسن اي علي بن موسي اي ( حضرت ) رضا اي فرزند رسول اللهِ يـا حُجَّةَ اللهِ عَلي خَلْقِهِ يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا خدا اي حجت خدا بر خلق اي آقا و سرور ما تَوَجَّهْنـا وَاسْتشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بوسيله تو به درگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش بَيْنَ يَدَيْ حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ حاجتهاي خويش قرار داديم اي آبرومند نزد خدا شفاعت كن براي ما پيش اللهِ ، يـا اَبـا جَعْفَر يـا مُحَمَّدَ بْنَ عَليّ اَيُّهَا الْتَّقِيُّ الْجَوادُ خدا ، اي ابا جعفر اي محمد بن علي اي حضرت تقي جواد يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ اللهِ عَلي خَلْقِهِ يـا سَيِّدَنـا اي فرزند رسول خدا اي حجت خدا بر خلق اي آقا
|
491 |
|
وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي و سرور ما ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بوسيله تو بدرگاه اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حاجتهاي خويش قرار داديم اي آبرومند نزد خدا ، اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ ، يـا اَبَا الْحَسَنِ يـا عَليَّ بْنَ مُحَمَّد اَيُّهَا شفاعت كن براي ما نزد خدا اي ابا الحسن اي علي بن محمد اي الْهـادِي الْنَّقيُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ اللهِ عَلي خَلْقِهِ حضرت هادي نقي اي فرزند رسول خدا اي حجت خدا بر خلق يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا اي آقاي ما و سرور ما ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً بوسيله تو بدرگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حاجتهاي خويش قرار داديم اي آبرومند عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ يـا اَبـا مُحَمَّد يـا حَسَنَ بْنَ نزد خدا شفاعت كن براي ما نزد خدا اي ابا محمد اي حسن بن عَليّ اَيُّهَا الْزَّكيُّ الْعَسْكَريُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ اللهِ علي اي زكي عسكري اي فرزند رسول خدا اي حجت خدا عَلي خَلْقِهِ يـا سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا بر خلق اي آقاي ما و سرور ما ما رو آورديم وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بوسيله تو بدرگاه خدا و تو را پيشاپيش
|
492 |
|
حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ ، اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ يـا حاجتهاي خويش قرار داديم اي آبرومند نزد خدا شفاعت كن براي ما نزد خدا ، اي وَصيَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَيُّهَا الْقآئِمُ الْمُنْتَظَرُ وصي امام حسن عسكري جانشين و حجت خدا اي امام قائم منتظر الْمَهْديُّ ، يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يـا حُجَّةَ اللهِ عَلي خَلْقِهِ يـا مهدي اي فرزند رسول خدا اي حجت خدا بر خلق اي سَيِّدَنـا وَمَوْلينـا ، اِنّـا تَوَجَّهْنـا وَاسْتَشْفَعْنـا وَتَوَسَّلْنـا آقا و سرور ما ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم بِكَ اِلَي اللهِ وَقَدَّمْنـاكَ بَيْنَ يَدَيْ حـاجـاتِنـا ، يـا وَجيهاً بوسيله تو بدرگاه خدا و ( نام ) تو را پيشاپيش حاجتهاي خويش قرار داديم اي آبرومند عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنـا عِنْدَ اللهِ .
نزد خدا شفاعت كن براي ما پيش خدا
پس حاجات خود را بطلبد كه ان شاء الله تعالي بر آورده مي شود . و در روايت ديگر وارد شده كه بعد از اين بگويد :
يـا سـادَتي وَمَواليَّ اِنّي تَوَجَّهْتُ بِكُمْ اَئِمَّتي اي آقايان من و سرورانم من رو آوردم بوسيله شما پيشوايان وَعُدَّتي لِيَوْمِ فَقْري وَحـاجَتي اِلَي اللهِ ، وَتَوَسَّلْتُ و ذخيرگانم در روز نداري و نيازمندي بدرگاه خدا و توسل جستم
|
493 |
|
بِكُمْ اِلَي اللهِ ، وَاسْتَشْفَعْتُ بِكُمْ اِلَي اللهِ ، فَاشْفَعُوا لي بوسيله شما به درگاه خدا ، و شفاعت جويي كردم بوسيله شما به درگاه خدا پس شفاعت كنيد عِنْدَ اللهِ ، وَاسْتَنْقِذُوني مِنْ ذُنُوبي عِنْدَ اللهِ ، فَاِنَّكُمْ براي من در پيشگاه خدا و مرا از گناهانم در پيشگاه خدا نجات دهيد زيرا شماييد وَسيلَتي اِلَي اللهِ ، وَبِحُبِّكُمْ وَبِقُرْبِكُمْ اَرْجُو نَجـاةً مِنَ وسيله من به درگاه خدا ، و بوسيله دوستي و قرب به شما اميد نجات از اللهِ ، فَكُونُوا عِنْدَ اللهِ رَجـائي يـا سـادَتي يـا اَوْلِيـاءَ خدا دارم ، پس شما هم مايه اميد من به درگاه خدا باشيد اي آقايان من اي اولياء اللهِ ، صَلَّي اللهُ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ ، وَلَعَنَ اللهُ اَعْداءَ خدا درود خدا بر همگي ايشان ، و خدا لعنت كند دشمنان اللهِ ظـالِميهِمْ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، آمينَ رَبَّ خدا را كه ستمكاران بر آنان هستند چه آنهاكه گذشته اند و چه آنها كه پس از اين آيند اجابت فرما الْعـالَمينَ .
پروردگار جهانيان
|
494 |
|
دعاي ندبه
اين دعاي شريف ، از معروف ترين دعاهاي معتبر شيعه است ، و مضامين بلند و مفاهيم والايي دارد ، و نجوايي است كه يك مسلمان منتظر ، به ياد آن امام غايب از نظر ، به درگاه خداوندي عرضه مي كند . مروري بر اعتقادات و باورهاي شيعه نسبت به فضايل اهل بيت و نويد آمدن حضرت مهدي عجّل الله تعالي فرجه الشّريف و اصلاح جهان و گسترش عدل در سايه حكومت جهاني آن دادگستر موعود است ، و مستحب است كه در چهار عيد ، يعني روزهاي عيد فطر ، قربان ، غدير ، و جمعه خوانده شود .
اَلْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعـالَمينَ ، وَصَلَّي اللهُ عَلي سَيِّدِنـا مُحَمَّد ستايش خاص خدا پروردگار جهانيان است و درود خدا بر آقاي ما محمد نَبيِّهِ وَآلِهِ ، وَسَلَّمَ تَسْليماً ، اَللّـهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلي مـا پيامبرش و بر آل او و سلام كاملي بر ايشان باد ، خدايا از آن تو است ستايش بر آنچه جَري بِهِ قَضـائُكَ في اَوْلِيـائِكَ ، الَّذينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ جاري شد بدان قضا و قدر تو درباره بندگان مقربت آنانكه خالص گردانيدي آنان را
|
495 |
|
لِنَفْسِكَ وَدينِكَ ، اِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزيلَ مـا عِنْدَكَ مِنَ براي خود و دين خود چون انتخاب كردي براي آنها آن نعمت شايان و پايداري كه نزد تو است النَّعيمِ الْمُقيمِ ، الَّذي لا زَوالَ لَهُ وَلاَ اضْمِحْلالَ ، بَعْدَ اَنْ آن نعمتي كه زوال و نابودي برايش نيست ، ( و اين ) پس از آني ( بود كه ) شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ في دَرَجـاتِ هذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ ، با آنها شرط كردي تا كناره گيرند از درجات ( و رياستهاي ) اين دنياي پست وَزُخْرُفِهـا وَزِبْرِجِهـا ، فَشَرَطُوا لَكَ ذلِكَ ، وَعَلِمْتَ مِنْهُمُ و از زيب و زيورش و آنها نيز اين شرط تو را پذيرفتند و تو نيز وفاي آنان را الْوَفـاءَ بِهِ ، فَقَبِلْتَهُمْ وَقَرَّبْتَهُمْ ، وَقَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ به اين شرط دانستي و پذيرفتيشان و مقرب درگاهشان كردي و مقرر داشتي از پيش براي ايشان نامي الْعَلِيَّ وَالثَّناءَ الْجَلِيَّ ، وَاَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ ، بلندو ثنائي آشكار و فرو فرستادي برايشان فرشتگانت را وَكَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ ، وَرَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ ، وَجَعَلْتَهُمُ الذَّريعَةَ و گرامي داشتي آنان را به وحي خود و ياريشان كردي به علم خود و قرارشان دادي واسطه اِلَيْكَ ، وَالْوَسيلَةَ اِلي رِضْوانِكَ ، فَبَعْضٌ اَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ درگاهت و وسيله اي بسوي خوشنوديت پس برخي را در بهشت جا دادي اِلي اَنْ اَخْرَجْتَهُ مِنْهـا ، وَبَعْضٌ حَمَلْتَهُ في فُلْكِكَ وَنَجَّيْتَهُ تا آنگاه كه از آنجا بيرونش آوردي و برخي را در كشتي خود سوار كردي و او ( نوح ) و همراهانش را وَمَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَكَةِ بِرَحْمَتِكَ ، وَبَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ كه ايمان آورده بودند به مهر خود از هلاكت نجات دادي و برخي را
|
496 |
|
لِنَفْسِكَ خَليلاً ، وَسَئَلَكَ لِسـانَ صِدْق فِي الاْخِرينَ ، براي خود خليل گرفتي و او از تو درخواست كرد نام نيك را در امتهاي آينده فَاَجَبْتَهُ وَجَعَلْتَ ذلِكَ عَليّاً ، وَبَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَـرَة و تو اجابت كردي و نام او را بلند گرداندي و با برخي از ميان درخت بطور مخصوصي سخن تَكْليماً ، وَجَعَلْتَ لَهُ مِنْ اَخيهِ رِدْءاً وَوَزيراً ، وَبَعْضٌ گفتي و براي او برادرش را ياور و وزير گردانيدي و برخي را اَوْلَدْتَهُ مِنْ غَيْرِ اَب وَآتَيْتَهُ الْبَيِّنـاتِ ، وَاَيَّدْتَهُ بِرُوحِ بدون پدر بوجود آوردي و نشانه هاي آشكاري به او دادي و به روح القدس ( جبرئيل ) الْقُدُسِ ، وَكُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَريعَةً ، وَنَهَجْتَ لَهُ مِنْهـاجاً ، ياري فرمودي و براي همه آنها دين و قانوني مقرر داشتي و برايش طريقه و برنامه اي قرار دادي وَتَخَيَّرْتَ لَهُ اَوْصِيـاءَ ، مُسْتَحْفِظاً بَعْدَ مُسْتَحْفِظ ، مِنْ مُدَّة و اوصيائي براي او انتخاب كردي تا يكي پس از ديگري نگهبان باشد از زماني اِلي مُدَّة اِقـامَةً لِدينِكَ ، وَحُجَّةً عَلي عِبـادِكَ ، وَلِئَلاّ تا زماني تا برپا ماند دين تو و حجتي باشند بر بندگانت و تا يَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ ، وَيَغْلِبَ الْبـاطِلُ عَلي اَهْلِهِ ، وَلا زائل نگردد ( دين ) حق از جاي خود و تا پيروز نگردد باطل بر اهل حق و كسي يَقُولَ اَحَدٌ لَوْلا اَرْسَلْتَ اِلَيْنـا رَسُولاً مُنْذِراً ، وَاَقَمْتَ لَنـا نگويد چرا نفرستادي بسوي ما پيامبري كه ما را بترساند و چرا بپا نداشتي عَلَماً هـادِياً ، فَنَتَّبِـعَ آيـاتِكَ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَذِلَّ وَنَخْزي ، پرچمي راهنما تا پيروي كنيم از آيات تو پيش ازآنكه خوار و رسوا گرديم
|
497 |
|
اِلي اَنِ انْتَهَيْتَ بِالاَْمْرِ اِلي حَبيبِكَ وَنَجيبِكَ مُحَمَّد ، تا اينكه رساندي كار را بدست حبيب خود و برگزيده ات ( حضرت ) محمد صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ، فَكـانَ كَمَا انْتَجَبْتَهُ سَيِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ ، صلي اللّه عليه و آله و او چنان بود كه او را برگزيدي بزرگ آفريدگانت وَصَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَيْتَهُ ، وَاَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَيْتَهُ ، وَاَكْرَمَ مَنِ و برگزيده برگزيدگانت و برترين انتخاب شدگانت و گرامي ترين اعْتَمَدْتَهُ ، قَدَّمْتَهُ عَلي اَنْبِيائِكَ ، وَبَعَثْتَهُ اِلَي الثَّقَلَيْنِ مِنْ معتمدين تو بود و او را بر پيمبرانت مقدم داشتي و بسوي جن و انس از عِبادِكَ ، وَاَوْطَأْتَهُ مَشـارِقَكَ وَمَغـارِبَكَ ، وَسَخَّرْتَ لَهُ بندگانت مبعوث فرمودي و مشرقها و مغربهاي عالم را زير پايش گذاردي و براق را مسخر او الْبُراقَ ، وَعَرَجْتَ بِرُوْحِهِ [ بِهِ ] اِلي سَمـائِكَ ، وَاَوْدَعْتَهُ گرداندي و به آسمان خود او را بالا بردي و علم گذشته عِلْمَ مـا كـانَ وَمـا يَكُونُ اِلَي انْقِضـاءِ خَلْقِكَ ، ثُمَّ و آينده را تا هنگام پايان آفرينش به اوسپردي آنگاه نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ ، وَحَفَفْتَهُ بِجَبْرَئيلَ وَميكـائيلَ او را بوسيله ترس و رعب ( در دل دشمنش ) ياري كردي و گرداگردش جبرئيل و ميكائيل وَالْمُسَوِّمينَ مِنْ مَلائِكَتِكَ ، وَوَعَدْتَهُ اَنْ تُظْهِرَ دينَهُ عَلَي و فرشتگان نشاندارت را واداشتي و به او وعده دادي كه دينش را بر الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ، وَذلِكَ بَعْدَ اَنْ بَوَّأْتَهُ همه دينها پيروز گرداني اگرچه مشركان خوش نداشته باشند ، و اين جريان پس از آني بود كه جايگيرش
|
498 |
|
مُبَوَّءَ صِدْق مِنْ اَهْلِهِ ، وَجَعَلْتَ لَهُ وَلَهُمْ اَوَّلَ بَيْت وُضِعَ كردي در جايگاه راستي از خاندانش ( يعني آنان را براي حفظ دينش معين كردي ) و قرار دادي براي او و لِلنّـاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبـارَكاً وَهُديً لِلْعـالَمينَ ، فيهِ خاندانش نخستين خانه اي را كه براي مردم بنا شد كه مكه است و مايه بركت و موجب راهنمايي جهانيان آيـاتٌ بَيِّنـاتٌ مَقـامُ اِبْراهيمَ ، وَمَنْ دَخَلَهُ كـانَ آمِناً است و درآن نشانه هاي آشكاري است چون مقام ابراهيم و هر كه در آن درآيد ايمن است ، وَقُلْتَ : { اِنَّمـا يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ و فرمودي : « جز اين نيست كه خدا اراده فرموده تا دور كند از شما خاندان پليدي را الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً } ثُمَّ جَعَلْتَ اَجْرَ مُحَمَّد و بخوبي شما را پاك گرداند » آنگاه مزد محمد را ـ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ مَوَدَّتَهُمْ في كِتـابِكَ ، فَقُلْتَ : { قُلْ لا كه درودهاي تو بر او و آلش ـ دركتاب خود دوستي ايشان قراردادي و فرمودي : « بگو من اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي } وَقُلْتَ : { مـا از شما براي رسالت مزدي نخواهم جز دوستي خويشانم » و فرمودي : « آنچه سَئَلْتُكُمْ مِنْ اَجْر فَهُوَ لَكُمْ } وَقُلْتَ : { مـا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مزد از شما خواستم آن هم بسود شما است » و فرمودي : « من از شما براي رسالت مزدي مِنْ اَجْر اِلاّ مَنْ شـاءَ اَنْ يَتَّخِذَ اِلي رَبِّهِ سَبيلاً } ، فَكـانُوا نخواهم مگر كسي كه بخواهد بسوي پروردگار خويش راهي پيش گيرد » و اينها بودند هُمُ السَّبيلَ اِلَيْكَ ، وَالْمَسْلَكَ اِلي رِضْوانِكَ ، فَلَمَّا آن راه بسوي تو و طريقه سلوك بسوي خوشنوديت و چون
|
499 |
|
انْقَضَتْ اَيّـامُهُ اَقـامَ وَلِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ اَبي طـالِب ، روزگار آن حضرت سپري شد برگماشت علي بن ابيطالب صَلَواتُكَ عَلَيْهِمـا وَآلِهِمـا ، هـادِياً اِذْ كـانَ هُوَ الْمُنْذِرَ را ـ كه درودهاي تو بر هر دوي آنها و بر آلشان ـ براي راهنمائي زيرا آن جناب بيم دهنده وَلِكُلِّ قَوْم هـاد ، فَقـالَ وَالْمَلاَُ اَمـامَهُ : مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ و راهنماي هر ملتي بود ، و در همين باره در برابر مردم حاضر فرمود : هر كه من سرپرست اويم فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ ، اَللّـهُمَّ والِ مَنْ والاهُ ، وَعـادِ مَنْ عـاداهُ ، علي سرپرست او است خدايا دوست دار هر كه دوستش دارد و دشمن دار هر كه دشمنش دارد وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ، وَقـالَ : مَنْ كُنْتُ و ياري كن هر كه ياريش كند و خوار كن هر كه دست از ياريش بردارد ، و فرمود : هر كه من اَ نَا نَبيَّهُ فَعَليٌّ اَميرُهُ . وَقـالَ : اَ نَا وَعَليٌّ مِنْ شَجَرَة واحِدَة پيامبر او هستم علي فرمانرواي او است ، و فرمود : من و علي هر دو از يك درخت هستيم وَسـائِرُالنّـاسِ مِنْ شَجَر شَتّي ، وَاَحَلَّهُ مَحَلَّ هـارُونَ مِنْ و ساير مردم از درختهاي متفرقي هستند ، و رتبه او را نسبت به خود چون رتبه هارون نسبت به موسي مُوسي ، فَقـال لَهُ : اَنْتَ مِنّي بِمَنْزِلَةِ هـارُونَ مِنْ مُوسي قرار داد و بدو فرمود : مقام تو در پيش من مانند مقام هارون است به موسي اِلاّ اَنَّهُ لا نَبيَّ بَعْدي . وَزَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَيِّدَةَ نِسـاءِ جز اينكه پيامبري پس از من نيست و تزويج كرد به او دخترش بانوي زنان الْعـالَمينَ ، وَاَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مـا حَلَّ لَهُ ، وَسَدَّ جهانيان را وحلال كرد براي او از مسجدش آنچه براي خود او حلال بود ، و ببست