بخش 2
مسألة فرقة ناجیه ( گروه نجات یابنده) اصول و مبانی تقریب چیست؟ الف: پذیرش کثرت و اختلاف ب: اعتقاد به گفتوگو ج: تأکید بر مشترکات د: رعایت اخلاق اسلامی موانع تقریب کدام است؟ نقش حج در تقریب مذاهب اسلامی فهرست منابع
مسألة فرقة ناجيه ( = گروه نجات يابنده )
يكي از مسائل چالشبرانگيز در زمينة تقريب مذاهب اسلامي كه ميتواند دستآويزي براي مخالفان آن باشد ، مسألة « فرقة ناجيه » است . آنچه در اين رابطه ميان همة مذاهب اسلامي اعم از شيعه و اهل سنّت مورد تأمّل قرار گرفته اين است كه نجات از عذاب اخروي به عنوان ثمرة عقيده و عمل صحيح ، از
آنِ كدام يك از مذاهب و فرق اسلامي است ؟
آنچه اين پرسش را به مسألهاي چالشبرانگيز و بستري براي اختلاف و بهانهاي براي ناممكن يا ناروا شمردن تقريب تبديل كرده ، احاديث فراواني بوده كه در منابع شيعه و اهل سنّت با عنوان « احاديث افتراق » آمده است . در اين احاديث با تفاوتهايي در الفاظ و تعابير ، تأكيد شده است كه امّت اسلامي پس از پيامبر اكرم 9 به هفتاد و دو يا هفتاد و سه فرقه پراكنده ميشوند كه از ميان آنها تنها يك فرقه اهل نجات است و ساير فرق نجات نمييابند . ( 1 )
هر چند انديشة افتراق و پراكندگي امّت پس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از ديرينهترين انديشههاي اسلامي بوده و در ميان مسلمين شهرت فراواني داشته و در عمل نيز با واقعيتهاي تاريخي مطابق بوده ، امّا متأسفانه همواره مورد سوء برداشت ، سوء ظن و سوء استفادة مذاهب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . براي مطالعة اين احاديث در منابع شيعه ، نگاه كنيد به : ابن بابويه ، الخصال ، ص584 و 585 ؛ همو ، كمال الدين و تمام النعمه ، ص662 ؛ و در منابع اهل سنّت ، نگاه كنيد به : ابن حنبل ، مسند ، 3/145 و 4/102 ؛ دارمي ، سنن الدارمي ، 2/241 ؛ ابن ماجه ، سنن ابن ماجه ، 2/1322 ؛ ابو داود ، سنن ابي داود ، 2/390 ؛ ابن ابي عاصم ، كتاب السنة ، ص25 . محمّد بن ابراهيم صنعاني ( د . 1182ق ) دربارة اين موضوع كتابي خاص با عنوان "افتراق الأمة إلي نيف و سبعين فرقة" پرداخته كه با تحقيق سعد بن عبد الله بن سعد در رياض منتشر شده است .
گوناگون عليه يكديگر قرار گرفته و عاملي براي تشديد اختلافهاي مسلمين بوده است .
به هر حال ، طبيعي است كه اگر اين انديشة كهن ، بدين سان كه از ظاهر احاديث افتراق برداشت شده ، صحيح باشد و از ميان همة مذاهب و فرق اسلامي ، بقاي معنوي تنها از آنِ يك مذهب و فناي معنوي نصيب ديگران باشد ، « تنازع براي بقا » روي مينمايد و هر گروه در صدد اثبات خود و نفي ديگران بر ميآيد ! آنچنان كه قرآن به زيبايي فرموده است : { كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ } ! 1
امّا واقعيت آن است كه چنين برداشتي از احاديث افتراق ، افزون بر آنكه برداشتي مخرّب و زيانبار است ، با احاديث فراوان ديگر و حتّي برخي آيات قرآن كريم ناسازگار به نظر ميرسد و روشن است كه بايد اين احاديث را در كنار احاديث ديگر و قرآن كريم ارزيابي كرد .
به هر حال ، بر خلاف پندار عمومي ، به نظر نگارنده ، صدور اين احاديث از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، بيش از آنكه « جنبة إخباري » داشته باشد « جنبة انذاري » داشته و با انگيزة جلوگيري از افتراق و پراكندگي امّت بوده است !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مؤمنون/ 53 : "هر گروهي به آنچه نزد خود دارد دلخوش است" !
به سخن صريحتر ، پيامبر رحمت 9 در اين احاديث ، امّت خويش را از اينكه مانند امّتهاي پيشين به هفتاد و دو يا هفتاد و سه فرقه پراكنده شوند بر حذر داشته و تلاش فرموده است كه آنان را به صورت امّت واحده حفظ فرمايد و اين نكته را جا بياندازد كه نجات و رستگاري امّت همواره در وحدت و جماعت آنان است .
گواه اين نكته آن است كه آن حضرت در ذيل اين روايات ، فرقة ناجيه را همان « جماعت » معرفي ميفرمايد ؛ چيزي كه ماهيتاً نميتواند يك فرقه تلقّي شود ! 1
با اين وصف ، گويي آنچه ميبايست مسلمين را از اختلاف وجدايي باز ميداشته ، خود به خاطر سوء برداشت آنان ، عامل اختلاف و جدايي شده است ! اهل سنّت ، عموماً « جماعت » را به معناي « اكثريت » گرفتهاند ، در حالي كه روشن است ميان اين دو مفهوم ، تفاوت ماهوي وجود دارد و « جماعت مسلمين » به معناي « وحدت مسلمين » است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . به عنوان نمونه ، مالك بن انس از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روايت كرده است كه فرمود : إن أمتي ستفترق علي اثنتين و سبعين ، كلها في النار إلا واحدة و هي الجماعة ( ابن ابي عاصم ، كتاب السنة ، ص32 ) ؛ يعني : "امّت من به هفتاد و دو فرقه پراكنده خواهند شد كه همگي در آتش خواهند بود مگر يكي كه آن هم جماعت است" !
البته بايد توجّه داشت كه عقيده و عمل حق ، در واقع ماهيت مشخّص و واحدي دارد و طبعاً هر فرد يا گروهي كه بدان معتقد و عامل باشد اهل نجات است ، امّا واقعيت اين است كه عدم اعتقاد و عمل به حقِّ واحد ، خاستگاه واحدي ندارد و ميتواند برخاسته از عناد ، تعصّب و تقصير يا برخاسته از بيخبري ، ناتواني و قصور باشد .
در صورت نخست ترديدي نيست كه فرد يا گروه معاند ، متعصّب و مقصّر شايستة عذاب سخت الهي و آتش سوزان جهنّم است ، امّا در صورت ديگر آيا نميتوان براي فرد يا گروهي كه بي هيچ عناد ، تعصّب يا تقصيري و تنها از سر بيخبري ، ناتواني و قصور ، عقيده يا عمل حقي را در نيافته است استثنا و تخفيفي قائل شد ؟ اين پرسشي است كه قرآن كريم و اهل بيت معصومين : به آن پاسخ دادهاند .
قرآن كريم از گروهي ياد كرده است كه به كوتاهي خود اقرار دارند و اعمال صالح را با اعمال ناصالح درآميختهاند و ممكن است خداوند آنان را بيامرزد . ( 1 )
همچنين ، از گروهي ياد كرده است كه با وجود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . { وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَآخَرَ سَيِّئاً عَسَي اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ } ( توبة/102 ) .
گمراهيشان ، دربارة آنها حكم قطعي صادر نشده و فرجامشان بسته به چگونگي برخورد خداوند است . ( 1 )
و نيز از كساني سخن به ميان آورده است كه بر « اعراف » قرار دارند و از آتش بيمناك و به بهشت اميدوارند . ( 2 )
و نيز از مردان و زنان و كودكاني ياد كرده است كه ناتوان نگاه داشته شدهاند و نميتوانند خود را در معرض شناخت حق قرار دهند و راهي براي آگاهي از آن نمييابند ؛ نسبت به آمرزش اين گروه نيز ابراز اميدواري شده است . ( 3 )
به اين ترتيب ، روشن ميشود كه قرآن كريم همة كساني را كه در گمراهي به سر ميبرند و عقيده و عمل حق را نميشناسند غير قابل بخشش و اهل دوزخ نشمرده و نجات گروهي از آنان را كه البته از سر بيخبري ، ناتواني و قصور دچار گمراهي شدهاند ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . { وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَِمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ } ( توبة/106 ) .
2 . { وَبَيْنَهُما حِجابٌ وَعَلَي الأَْعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيماهُمْ وَنادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَهُمْ يَطْمَعُونَ ، وَإِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ } ( اعراف/46 و 47 ) .
3 . { إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً ، فَأُولئِكَ عَسَي اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً } ( نساء/98 و 99 ) .
ممكن دانسته است .
اهل بيت ( عليهم السلام ) نيز كه هرگز از قرآن جدايي نميپذيرند ، بر اين نكته پاي فشرده و ميان كفر و گمراهي فرق نهاده و با الهام از آيات قرآن ، گمراهان را به چند گروه تقسيم فرمودهاند كه برخي امكان آمرزش دارند .
نمونهاي از احاديث آنان در اين باره را مرحوم كليني ( در كتاب كافي تحت باب « اصناف الناس » ( = گونههاي مردم ) آورده است . ( 1 )
از اينجا آشكار ميشود كه هيچ يك از مذاهب و فرق اسلامي ، نبايد ساير مذاهب و فرق اسلامي را بيمهابا كافر و اهل دوزخ بشمارد ، بلكه همة آنها بايد ضمن بازسازي و إحياي « جماعت مسلمين » از طريق تقريب مذاهب اسلامي ، يكديگر را در راه دستيابي به سعادت معنوي و نجات اخروي ياري رسانند . چراكه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نجات را از آنِ « جماعت مسلمين » دانسته است و اين جماعت ميتواند با « وحدت مسلمين » از همة مذاهب و فرق اسلامي به وجود آيد .
اين برداشت نوين ، اگر چه ممكن است با ظاهر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نك : كليني ، كافي ، 2/381 .
احاديث افتراق ناسازگار به نظر آيد ، امّا ميتوان آن را به عنوان تفسيري قابل قبول و راهكاري عملي در جهت رفع اين زمينة اختلاف در پيش نهاد .
اصول و مباني تقريب چيست ؟
منظور از اصول و مباني تقريب عواملي است كه تقريب مذاهب اسلامي بدون آنها ميسّر نميشود . اين عوامل را اينگونه ميتوان ذكر كرد :
الف : پذيرش كثرت و اختلاف
به اين معنا كه اختلاف نظر ميان انسانها يك واقعيت طبيعي و غير قابل انكار است و مادامي كه به درگيريهاي غير منطقي و خروج از موازين انساني نيانجاميده ، ذاتاً خوب و منشأ بركات فراوان است .
در واقع با توجّه به تفاوت ذاتي ميان استعدادهاي مردم به سختي ميتوان حالتي را تصوّر كرد كه همگان از ديدگاه واحدي پيروي كنند و هيچ اختلاف نظري ميان آنها وجود نداشته باشد ؛ چنين حالتي احتمالاً قابل تصوّر نيست .
آنچه قابل تصوّر و مطلوب است اتفاق نظر مردم دربارة باورهاي بنيادين است كه در ارتباط مستقيم با فطرت مشترك و عقل عمومي آنان قرار ميگيرد . از
نگاه قرآن كريم همة مردم بر فطرت مشتركي آفريده شدهاند : { فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها } ( 1 ) و اين « فطرت مشترك » بنياديترين اصلي است كه ميتواند مبناي تفاهم عموم انسانها قرار گيرد .
روشن است كه اختلاف نظر ميان مذاهب اسلامي نيز هرگاه مبتني بر اين اصل الهي و منطبق بر اصول و مباني تقريب باشد نه تنها زيانبار نيست بلكه ميتواند منشأ رشد و پويايي امّت و مقدّمة تكامل و ترقّي مسلمين باشد .
شايد معناي حديث « إختلاف أمّتي رحمة » ؛ 2 « اختلاف امّت من رحمت است » ، كه در منابع روايي اهل سنّت از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده است نيز همين باشد . ( 3 ) هر چند در منابع روايي شيعه ، ضمن تأييد صحّت اين حديث ، برداشت متفاوتي از آن به دست داده شده است .
در برداشت شيعي ، منظور از اختلاف امّت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تعامل و ارتباط علمي آنان با يكديگر است ، ( 4 ) چراكه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . روم/30 : "آن بنياد الهي كه مردم را بر آن بنياد نهاده است" .
2 . متقي هندي ، كنز العمال ، 10/136 ؛ عجلوني ، كشف الخفاء ، 1/64 .
3 . البته در صحّت اين حديث با وجود شهرتي كه از ديرباز داشته ميان خود اهل سنّت اختلاف است و برخي آن را بيپايه دانستهاند . در اين زمينه نگاه كنيد به : فتني ، تذكرة الموضوعات ، ص90 .
4 . ابن بابويه ، علل الشرائع ، 1/85 ؛ همو ، معاني الأخبار ، ص157 ، معني قوله7 اختلاف أمتي رحمة : . . . عن عبد المؤمن الانصاري ، قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ7 إِنَّ قَوْماً يَرْوُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ9 قَالَ اخْتِلافُ أُمَّتِي رَحْمَةٌ فَقَالَ صَدَقُوا فَقُلْتُ إِنْ كَانَ اخْتِلافُهُمْ رَحْمَةً فَاجْتِمَاعُهُمْ عَذَابٌ قَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ وَذَهَبُوا إِنَّمَا أَرَادَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ { فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ } فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَنْفِرُوا إِلَي رَسُولِ اللَّهِ9 فَيَتَعَلَّمُوا ثُمَّ يَرْجِعُوا إِلَي قَوْمِهِمْ فَيُعَلِّمُوهُمْ إِنَّمَا أَرَادَ اخْتِلافَهُمْ مِنَ الْبُلْدَانِ لا اخْتِلافاً فِي دِينِ اللَّهِ إِنَّمَا الدِّينُ وَاحِدٌ إِنَّمَا الدِّينُ وَاحِدٌ .
فضل بن شاذان از اين حديث برداشت ديگري دارد . براي آشنايي با برداشت او ، نگاه كنيد به : فضل بن شاذان ، الإيضاح ، ص39 . گفتني است كه اين حديث مورد انكار و استبعاد برخي علماي شيعه قرار گرفته است . به عنوان نمونه ، نگاه كنيد به : كراجكي ، التعجّب ، ص149 . گويا شخصيت معروف ، جاحظ كه گرايشهاي شيعي داشته نيز از منكران اين حديث بوده كه از اين بابت سخت مورد حملة خطابي يكي از رجال اهل سنّت قرار گرفته است . نگاه كنيد به : نووي ، شرح مسلم ، 11/91 .
« اختلاف » از حيث لغوي به « آمد و شد » نيز اطلاق ميشود ؛ چنانچه در قرآن كريم از { اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهار } ( 1 ) يعني : « آمد و شد شب و روز » سخن به ميان آمده است ، امّا ناگفته پيداست كه اين برداشت زيبا ، نه تنها با برداشت اهل سنّت در نتيجه منافاتي ندارد ، كه با تعريف ما از تقريب مذاهب اسلامي كاملاً مطابق است .
با اين وصف ، بر مبناي برداشت سنّي از حديث ، اختلاف نظر امّت ( طبعاً با شرايطي كه گفته شد ) ، و بر مبناي برداشت شيعي از حديث ، تعامل و روابط علمي امّت با يكديگر هر دو مصداق رحمت الهي است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . يونس/9
نظير چنين حديثي ، از اهلبيت ( عليهم السلام ) دربارة اختلاف شيعيان نيز رسيده است كه طبعاً چنين معنايي از آن برداشت ميشود ؛ هر چند اين دسته از روايات صريح در اختلاف نظر است نه تعامل و آمد و شد . ( 1 )
البته از نظر دور نماند كه نگرش مثبت داشتن به اختلاف نظر امّت ، نبايد جنبة افراط يابد و به حوزة عقايد و ديدگاههاي بنيادين سرايت كند ، زيرا در آن صورت ، بيش از آنكه انگيزة تفاهم و تقريب باشد ، انگيزة اختلاف و تفرقه خواهد بود و اين نكتة مهمّي است .
ب : اعتقاد به گفتوگو
به اين معنا كه مذاهب مختلف اسلامي به بحث و گفتوگوي علمي و منطقي با يكديگر معتقد و علاقهمند باشند ؛ بحث و گفتوگويي برادرانه در راستاي ارزيابي منصفانة آراء و عقايد يكديگر و به دنبال كسب فائدة علمي و ديني با رعايت ادب اسلامي و احترام متقابل .
روشن است كه چنين گفتوگويي به سود همة مذاهب اسلامي و گامي بلند به سوي وحدت حقيقي مسلمين است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ابن بابويه ، علل الشرائع ، 2/395 : عن أبي الحسن ( عليه السلام ) قال : اخْتِلافُ أَصْحَابِي لَكُمْ رَحْمَةٌ وَقَالَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ جَمَعْتُكُمْ عَلَي أَمْرٍ وَاحِدٍ وَسُئِلَ عَنِ اخْتِلَافِ أَصْحَابِنَا فَقَالَ7 أَنَا فَعَلْتُ ذَلِكَ بِكُمْ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَي أَمْرٍ وَاحِدٍ لأُخِذَ بِرِقَابِكُمْ .
ج : تأكيد بر مشتركات
به اين معنا كه مذاهب مختلف اسلامي پيوند خود را با يكديگر فراموش نكنند و مشتركات را اندك و اختلافات را بسيار نپندارند . هر چند حسّاسيت حاصل از اختلافات مذهبي در بسياري از مواقع مشتركات را تحت پوشش قرار داده ، امّا اين يك واقعيت غير قابل انكار است كه عمدة مباني و اصول مذاهب اسلامي مشترك است و اين واقعيت ارزش آن را دارد كه مورد تأكيد قرار گيرد و تعامل و گفتگوي مذاهب را ممكن سازد .
از اين گذشته ، همة مذاهب اسلامي با هر برداشت و رويكردي هدف واحدي را دنبال ميكنند و آن همانا عبادت پروردگار يكتا در ساية شريعت واحد است ، و اين ميتواند در اصلاح نگرش آنان نسبت به يكديگر تأثيرگذار باشد .
د : رعايت اخلاق اسلامي
به اين معنا كه مذاهب اسلامي به خُلق عظيم و رأفت و مهرباني پيامبر رحمت ( صلّي الله عليه وآله ) متخلّق باشند و ضمن زينت يافتن به فضائلي چون ميانهروي ، شكيبايي ، خويشتن داري ، ادب و مدارا ، خود را از رذائل نفساني چون عصبيت ، خشم ، كينه ، دشنام و لجاجت وارسته سازند . در ساية چنين تزكية معنوي زمينة رشد و تكامل مسلمين و تقريب مذاهب اسلامي فراهم خواهد شد .
موانع تقريب كدام است ؟
پس از روشن شدن مفهوم تقريب و امكان و ضرورت آن ، اين پرسش مطرح ميشود كه چه موانعي مذاهب اسلامي را از پيمودن اين راه نيكو باز داشته و همواره بر اختلافات ميان آنها دامن زده است ؟ پاسخ اين پرسش را بدين گونه بايد داد :
الف : موانع اخلاقي
اگر رعايت اخلاق اسلامي يكي از اصول و مباني تقريب است ، طبيعي است كه عدم رعايت آن يكي از موانع تقريب باشد .
انصاف آن است كه اين مانع را بايد از مهمترين و مؤثّرترين موانع تقريب به شمار آورد . تعصّب بيش از حد چيزي است كه ديدة انصاف را فرو ميبندد و تحجّر و لجاجت چيزي است كه گوش منطق را گران ميگرداند .
خشم ، كينه ، دشنام و خشونت نيز در خلأ منطق و انصاف بروز مينمايد و راه را از هر طرف به روي تقريب ميبندد .
تكفير مذاهب و شخصيتهاي اسلامي همواره بازيچة دست كساني بوده است كه در عرصة منطق و اخلاق كم آوردهاند و از خشونتي بيمورد رنج ميبرند .
اينان به جاي انتقاد ، توهين ميكنند و به جاي بررسي ، تهمت ميزنند و از گفتن دروغهاي بزرگ و دادن نسبتهاي نادرست باكي به خود راه نميدهند .
در برابر اينان ، عالمان راستين مذاهب اسلامي قرار داشتهاند كه هر يك افزون بر علم ، در عرصة اخلاق و تزكية نفس نيز برجسته بودهاند و به افتادگي ، تواضع ، ادب و خويشتنداري شناخته شدهاند .
تبعاً شيعيان و سنّياني كه از چنين عالمان عاملاني تأثير ميپذيرند در تعامل برادرانه و ارتباط دوستانه با يكديگر مشكلي نخواهند داشت و از هر گونه گفتار تند و رفتار خصمانه نسبت به يكديگر كه زيبندة انسان مسلمان نيست پرهيز خواهند نمود و گفتار و رفتار نادرست برخي عوام سادهدل يا افراد غرضورز را كه از عنصر اخلاق بيبهرهاند به پاي يكديگر
نخواهند نوشت .
ب : جهالت
اين واقعيت قابل انكار نيست كه بسياري از موضعگيريهاي خصمانة برخي مذاهب در برابر برخي ديگر نتيجة بيخبري از عقايد و ديدگاههاي راستين يكديگر است . اينان از آنجا كه هيچگاه به يكديگر نزديك نشدهاند و با هم گفتوگو نكردهاند از مواضع يكديگر مطّلع نشدهاند و تنها از گمانهاي باطل و پيشذهنيتهاي نادرست پيروي نمودهاند .
به عنوان نمونه ، بسياري از باورهاي شگفت و ديدگاههاي نادرستي كه گروهي از اهل سنّت به شيعه نسبت ميدهند ، نظير اعتقاد به تحريف قرآن و خيانت جبرئيل در وحي1 هيچ اساسي در مذهب شيعه ندارد و بهتان صرف است .
امّا متأسّفانه همين تصوير موهوم و ذهنيت بياساس از عقايد و ديدگاههاي شيعه ـ كه ممكن است حاصل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . وهابيان عموماً ادّعا ميكنند كه شيعه ، قرآن موجود را تحريف شده ميداند و باور دارد كه در الفاظ و عبارات آن كاستي راه يافته است ! همچنين ، به گونة مضحكي ادّعا ميكنند كه شيعيان ميپندارند جبرئيل7 مأمور به نزول وحي بر علي ( عليه السلام ) بود ، امّا در مأموريت خود خطا يا خيانت كرد و به جاي علر ( عليه السلام ) محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) را به پيامبري برانگيخت ! ! دربارة اين تهمتهاي عجيب و نسبتهاي بيپايه ، نگاه كنيد به گفتار ما در نقد گفتمان وهابيت .
غرضورزي و دسيسة دشمنان اسلام بوده باشدـ برخي مفتيان سنّي وهّابي را از ديرباز به اشتباه انداخته و به موضعگيريهاي تند و خشن در برابر مذهب شيعه واداشته است .
ترديدي نيست كه گفتوگوي صحيح و سازنده ميان شيعه و اهل سنّت به آساني نشان خواهد داد كه چنين موضعگيريهاي عجولانهاي تنها يك سوء تفاهم و برخاسته از يك جهل تاريخي نسبت به مذهب شيعه بوده است .
ج : تعصّب جاهلانه
يكي از مهمترين موانع تقريب مذاهب اسلامي تعصّبهاي جاهلانة برخي پيروان مذاهب نسبت به عقايد و ديدگاههاي خود است . چنين تعصّبهايي امكان ارزيابي بيطرفانه و داوري منصفانه را سلب ميكند و تقليد را بر جاي تحقيق و خشونت را بر جاي اعتدال و لجاجت را بر جاي انصاف مينشاند .
قرآن از چنين تعصّبهايي با عنوان « الحمية الجاهلية » ياد كرده و آن را از ويژگيهاي كفّار و نه مسلمين بر شمرده است . ( 1 ) در حالي كه خردورزي و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . { إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلي رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوي وَكانُوا أَحَقَّ بِها وَأَهْلَها وَكانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً } ( فتح/26 ) .
آزادانديشي را ويژگي بندگان رهيافتة خداوند دانسته و آنان را كه بر كنار از تعصّبهاي جاهلانه نظرات مختلف را ميشنوند و از نظر درستتر و صحيحتر پيروي مينمايند بشارت داده است . ( 1 )
امام علر ( عليه السلام ) نيز پيشواي متعصّبان و بنيانگذار تعصّب جاهلانه را شيطان دانسته ، ( 2 ) و تأكيد فرموده كه تعصّب در ميان مسلمانان نتيجة دستاندازيها و دسيسههاي شيطاني است . ( 3 ) آن حضرت پيروان خود را از چنين تعصّبي بر حذر داشته و آن را زمينهساز دشمني و دام شيطان برشمرده كه امّتهاي پيشين و قرون گذشته را فريفته ساخته است . ( 4 )
امام جعفر صادق ( عليه السلام ) نيز عصبيت را از سپاهيان جهل دانسته و يك جا در برابر انصاف و جاي ديگر در برابر همبستگي ياد فرموده است . ( 5 ) چنين تعصّبي در نزد شيعه تا اندازهاي مورد نكوهش بوده كه مرحوم كليني در كتاب كافي بابي را به ذكر احاديث مربوط به آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . { فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الأَْلْباب } ( زمر/17 و 18 ) .
2 . نهج البلاغة ، 2/138 ، تحقيق محمد عبده ، دار الذخائر ، قم ، 1412ق
3 . همان ، 2/141
4 . همان ، 2/142
5 . البرقي ، المحاسن ، 1/197 ، دار الكتب الإسلامية ، تهران ، 1370ش ؛ الكليني ، الكافي ، 1/22 و 23 ، دار الكتب الإسلامية ، تهران ، 1363ش
اختصاص داده است . ( 1 )
د : دسيسة دشمنان
اگر نيمي از اختلافات تاريخي ميان مذاهب اسلامي زادة ضعفهاي اخلاقي ، جهالتها و تعصّبهاي برخي پيروان مذاهب اسلامي بوده باشد ، بيترديد نيم ديگر محصول توطئة دشمنان اسلام بوده است ؛ دشمناني كه منافع سياسي و نامشروع خود را در گرو اختلاف مسلمين و درگيريهاي مذهبي مييافتهاند و با سوء استفاده از ضعفهاي اخلاقي ، جهالتها و تعصّبهاي مردم موانع فراواني بر سر راه تقريب مذاهب اسلامي قرار دادهاند .
بيترديد بزرگترين دشمن اسلام و مسلمين كه نقش غير قابل انكاري در نهادينه شدن تفرقه و اوجگيري درگيريهاي مذهبي در طول تاريخ اسلامي داشته ، شجرة ملعونة بنياميه بوده است . هر چند بسياري از اهل سنّت نظر به باور قابل انتقاد خود دربارة عدالت صحابه و وجوب پيروي از حاكمان جائر ، اين واقعيت تاريخي را ناديده ميگيرند ،
امّا ترديدي نيست كه معاويه و حزب او و فرزند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نك : الكافي ، باب العصبية ، 2/307
شومي كه بر جامعة اسلامي مسلّط ساخت ، با برافروختن آتش جنگ داخلي و برپاساختن فتنة مسلمانكشي ، و تخريب و تضعيف پيشوايان مشروع مسلمين مانند امام علر ( عليه السلام ) و امام حسن ( عليه السلام ) و تطميع و تهديد ياران ايشان ، و ترور شخصيتهاي پاك و برجستهاي از صحابه و خاندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و در رأس آنان امام حسين ( عليه السلام ) و با تسلّط بر احساسات مردم سادهلوح و تحريك آنان بر ضدّ اهلبيت ( عليهم السلام ) و ترويج نفرين و دشنامگويي بر اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مساجد و منابر و گسترش فساد اخلاقي و سياسي و تبديل خلافت اسلامي به پادشاهي موروثي و تحكيم پايههاي زورگويي و بهرهكشي و سلب امنيت مخالفان و قتل و غارت و ظلم به پيروان برخي مذاهب اسلامي به ويژه شيعيان و جنايات هولناك ديگر كه براي هر كدام اسناد و شواهد تاريخي فراواني وجود دارد ، بيشترين و ژرفترين تأثير را در پيدايش انحراف و ظهور برداشتهاي جاهلانه از دين و گسترش دستهبنديها و نزاعهاي مذهبي در ميان مسلمين داشتهاند .
پس از بني اميه بني عباس نيز به اين راه ناهموار ادامه دادند و با سياستهايي نه چندان متفاوت ، شكافهاي موجود ميان مذاهب اسلامي را افزودند و
به ويژه با جانبداريهاي سياسي و يكسويه از برخي مذاهب اسلامي و مبارزه با مذاهب ديگر پيوند امّت را بيش از پيش گسستند .
نمونة برجستة اين سياست نامبارك ، حمايت همه جانبه از مذهب معتزله در برابر مذهب اهل حديث تا پيش از متوكّل عبّاسي ، و سپس تغيير موضع ناگهاني به سود اهل حديث و مبارزة بيرحمانه با معتزله از زمان متوكّل بود .
بنابر نظر نگارنده ، اين دو جانبداري از سياست واحدي پيروي و اهداف مشخّصي را دنبال ميكرد ، و آن همانا حفظ گسستها واختلافات مذهبي براي اشتغال مردم و بقاي حكومت نامشروع عباسيان بودهاست .
اينان نه بهمباني و ديدگاههاي مذهبيمعتزله باور داشتهاند و نه براي مباني و ديدگاههاي مذهبي اهل حديث دل سوزاندهاند ؛ اينان منافع سياسي خود را دنبال ميكردهاند و هر دو گروه را به يك ميزان دشمن ميداشتهاند .
پس از پايان سلسلة عباسيان و دگرگونيهاي بنيادين در دستگاه خلافت ، باز هم بسياري از ارباب قدرت و سياست به راه گذشتگان رفتند و در راستاي
اصلاح وضعيت موجود هيچ گامي برنداشتند . گويي اينان نيز منافع خود را در گرو اختلاف امّت مييافتهاند و با به راه انداختن نزاعهاي بعضاً خونينِ مذهبي اهداف مشابهي را دنبال ميكردهاند . در اين راستا ميتوان به تقابل تاريخي دولت صفوي از يك سو و دولت عثماني از سوي ديگر اشاره كرد .
متأسّفانه اين روند تاريخي را سرِ ايستادن نيست و اكنون شاهد آنيم كه افزون بر زورمندان شرق و غرب كه اساساً با اسلام و نوع نگرش آن مشكل دارند ، برخي از دولتهاي اسلامي نيز بيتوجه به مصالح دراز مدّت خود بر اختلافات قومي و مذهبي جهان اسلام دامن ميزنند و خواسته يا ناخواسته در راستاي اهداف شوم مستكبران و برتريجويان حركت ميكنند .
در اينجا بايد اشاره كرد كه جريان وهابي معاصر به عنوان مجموعة شومي كه همة موانع تقريب از رذائل اخلاقي ، جهالت ، تعصّب جاهلانه و دسيسة دشمنان را گرد آورده است سدّ سترگي در برابر تقريب مذاهب اسلامي است .
اين جريان افراطي كه با تفصيل بيشتري دربارة آن سخن خواهيم گفت ، با مشرك دانستن مسلمين و معاملة كفّار با كساني كه مباني عجيب انديشة وهابي را
نميپذيرند ، عملاً هيچ راهي براي گفتوگو و تعامل صحيح و سازندة مذاهب باقي نميگذارد .
امروز در رأس فتنهگران جهان اسلام ، مفتيان كجانديش وهابي قرار دارند كه گويي جز تكفير و تفسيق و حكم قتل و غارت چيزي نياموختهاند و دستان خود و پيروان سادهلوح خويش را تاكنون به خون صدها نفر مسلمان بيگناه آلودهاند و اكنون نيز هر از چند گاهي از گوشه و كنار فتنهاي تازه بر پا ميكنند و غوغايي نو عليه برخي مذاهب اسلامي به ويژه شيعه به راه مياندازند .
نقش حج در تقريب مذاهب اسلامي
مراسم سالانة حج و گردهمآيي ميليونها انسان مسلمان در حرمين شريفين چه نقشي در تقريب مذاهب اسلامي ميتواند داشته باشد ؟
مراسم سالانة حج ، به معناي اجتماع معنوي و باشكوه امّت مسلمان از هر رنگ و نژاد و سرزمين و مذهب مختلف براي عرض بندگي به درگاه پروردگار يكتا با گفتار و كردار و ظاهر يكسان و عمل به سنّت پيامبر واحد وطواف به گرد قبلة مشترك و لبّيك گفتن به نداي توحيد در صفوف يكپارچه ، بستري بسيار مناسب براي تقريب مذاهب اسلامي است .
حج ، نماد وحدت مسلمين است ؛ نمادي كه از يك سو مسلمانانرا بهياد هويت اصيل و پيشينة مشترك خويش مياندازد و از سوي ديگر قدرت اسلام و همبستگي مسلمين را در معرض ديد جهانيان قرار ميدهد و كاخ دشمنان اسلام را در شرق و غرب به لرزه درميآورد .
مراسم عمره نيز كه گردهمآيي ميليونها انسان مسلمان و شيفتة آرمانهاي اسلامي در حرمين شريفين را در خود دارد دريچهاي ديگر براي همين پرواز است .
اگر به اين مراسم عظيم معنوي از چنين زاويهاي بنگريم آن را بهترين فرصت براي تقريب مذاهب اسلامي و ترويج فرهنگ گفتوگو خواهيم يافت .
بيجهت نيست كه مراسم حج و عمره از دهههاي نخستين اسلامي همواره موعد ديدار عالمان مذاهب و محفل گفتوگوي صحيح و سازندة آنان و افاده و استفادة علمي و ديني بوده است .
براي اين ادّعا شواهد تاريخي فراواني وجود دارد كه ميسزد در طرحي پژوهشي با موضوع بررسي نقش تاريخي مراسم حج در پيشرفت علوم و مذاهب اسلامي مورد توجّه قرار گيرد . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . براي آشنايي بيشتر با مسألة تقريب مذاهب اسلامي ر . ك : فخلعي ، مجموعة گفتمانهاي مذاهب اسلامي ، نشر مشعر ، 1383ش
فهرست منابع
1 . القرآن الكريم
2 . نهج البلاغة ، تحقيق محمد عبده ، دار الذخائر ، قم ، 1412ق
3 . ابن ابي عاصم ؛ كتاب السنة ، المكتب الاسلامي ، 1413ق
4 . ابن أبيشيبة ؛ المصنّف ، دار الفكر ، بيروت ، 1409ق
5 . ابن بابويه ، محمّد بن علي ؛ الخصال ، تصحيح علي اكبر غفاري ، جماعة المدرسين ، 1403ق
6 . ابن بابويه ، محمّد بن علي ؛ علل الشرائع ؛ المكتبة الحيدرية ، نجف ، 1385ق
7 . ابن بابويه ، محمّد بن علي ؛ كمال الدين و تمام النعمة ، مؤسسة النشر الإسلامي ، 1405ق
8 . ابن بابويه ، محمّد بن علي ؛ معاني الأخبار ، مؤسسة النشر الاسلامي ، 1379ق
9 . ابن بابويه ، محمّد بن علي ؛ من لا يحضره الفقيه ، تصحيح علي اكبر غفاري ، جماعة المدرسين .
10 . ابن حبان ، محمّد ؛ صحيح ابن حبان ، مؤسسة الرسالة ، 1414ق
11 . ابن حنبل ، احمد ؛ المسند ، دار صادر ، بيروت .
12 . ابن ماجة ، محمّد بن يزيد ؛ السنن ، دار الفكر ، بيروت .
13 . أبو داود ، سليمان بن اشعث ؛ سنن أبي داود ، دار الفكر ، بيروت ، 1410ق
14 . البخاري ، محمّد بن اسماعيل ؛ الصحيح ، دار الفكر ، بيروت .
15 . البرقي ، احمد بن محمّد ؛ المحاسن ، دار الكتب الإسلامية ، تهران ، 1370ش
16 . الدارمي ، عبد الله بن عبد الرحمن ؛ سنن الدارمي ، مطبعة الاعتدال ، دمشق .
17 . شرف الدين ، عبد الحسين ؛ الفصول المهمّة في تأليف الأمّة ، قسم الإعلام الخارجي لمؤسسة البعثة .
18 . الصنعاني ، عبد الرزاق ؛ المصنّف ، المجلس العلمي .
19 . صنعاني ، محمّد بن ابراهيم ؛ افتراق الأمة إلي نيف و سبعين فرقة ، دار العاصمة ، رياض ، 1415ق
20 . طباطبائي ، محمّد حسين ؛ الميزان في تفسير القرآن ، مؤسسة النشر الاسلامي ، قم .
21 . عجلوني ، اسماعيل بن محمد ؛ كشف الخفاء ، دار الكتب العلمية ، 1408ق
22 . فخلعي ، محمّد تقي ؛ مجموعه گفتمانهاِِي مذاهب اسلامِِِي ، نشر مشعر ، 1383ش
23 . الفتني ، محمّد طاهر بن علي ؛ تذكرة الموضوعات ، بيجا ، بيتا .
24 . فضل بن شاذان ؛ الإيضاح ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1363ش
25 . كراجكي ، محمد بن علي ؛ التعجّب ، مكتبة المصطفوي ، قم1410ق
26 . الكليني ، محمّد بن يعقوب ؛ الكافي ، دار الكتب الإسلامية ، تهران ، 1363ش
27 . كوفي ، محمد بن سليمان ، مناقب أمير المؤمنين ( عليه السلام ) ، مجمع إحياء الثقافة الاسلامية ، قم ، 1412ق
28 . مالك بن انس ، المدونة الكبري ، السعادة ، مصر .
29 . متقي هندي ؛ كنز العمال ، مؤسسة الرسالة ، بيروت .
30 . نسائي ، احمد بن شعيب ؛ السنن الكبري ، دار الفكر بيروت ، 1348ق
31 . نووي ، محيي الدين ؛ شرح صحيح مسلم ، دار الكتب العربي ، بيروت .
32 . الهيثمي ، نور الدين ؛ مجمع الزوائد ، دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1408ق
33 . يعقوبي ، احمد بن ابي يعقوب ؛ تاريخ يعقوبي ، مؤسسة نشر فرهنگ اهل بيت ( عليهم السلام ) ،