بخش 6
فصل سوم : وهابیت و عربستان وهابیت و عربستان 1. پیشینه تاریخی و زمینههای فکری 2. بنیانگذار وهابیت 3. آموزههای اعتقادی وهابیت الف. توحید ب. نبوت 4. آرای فقهی وهابیت الف. تحریم بناسازی و تعمیر و ترمیم قبور ب. تحریم ساختن مسجد، روشن نمودن چراغ، برگزاری نماز و دعا نزد قبور ج. تحریم سفر برای زیارت قبور وممنوعیت زیارت قبور برای زنان د. تحریم توسل و تبرک جستن به آثار اولیای الهی ه . تحریم ندا، استمداد و درخواست حاجت از غیر خدا و. تحریم درخواست شفاعت از اولیای خداوند ز. تحریم سوگند به غیر خداوند ح. تحریم مجالس بزرگداشت یاد اولیای الهی ط. تحریم نذر برای غیر خداوند 5. وهابیت در دوران معاصر الف. حوزههای دینی ب. رهبران مذهبی 1ـ خاندان آل شیخ 2ـ هیأت علمای بزرگ 3ـ امامان جمعه و جماعت و مبلغان 6. مراکز و سازمانهای وابسته الف. وزارت حج
فصل سوم وهابيت و عربستان
اهداف فصل سوم
1. شناخت پيشينه تاريخي و زمينههاي فكري وهابيت
2. شناخت بنيان گذار وهابيت و مخالفان او
3. شناخت آموزههاي اعتقادي وهابيت
4. شناخت آراي فقهي وهابيت
5. شناخت تاكتيك، روش و ابزارهاي تبليغ وهابيت
6. ارائه راهكارهاي مقابله
139 |
وهابيت و عربستان
برخي، وهابيت را به دليل ارائه نكات بدون سابقه، يك آيين ابداعي و ذوقي از سوي محمد بن عبدالوهاب و گروهي آن را نوعي پيشينه گرايي «سلفي گري» و احياي افراطي و خشن مذهب حنبلي دانستهاند. به گفته آنان، محمد بن عبدالوهاب خيال ميكرد كه با مذهب خود، توحيد خالص و بيزاري از شرك را به وجود آورده است و گمان ميكرد مردم از شش صد سال پيش در ضلالت بودهاند و او، دين حقيقي را تجديد كرده است!! ( 1 )
در برابر، گروهي، وهابيت را پديدهاي سياسي برخاسته از اهداف استعمار انگلستان براي شكستن اقتدار و از بين بردن گستردگي و وسعت امپراتوري عثماني و تجزيه آن، همچنين براي بر هم زدن يكپارچگي امت اسلامي و ايجاد تفرقه مداوم در آن معرفي كردهاند؛ صاحبان اين نگرش براي اثبات ديدگاه خود، به دلايل و شواهدي همچون تضاد شديد ميان وحدت امت اسلامي و قدرت و گستردگي جمعيت و دولت بزرگ عثماني از يك سو با منافع نامشروع انگلستان از سوي ديگر، تماسهاي مستر همفر با محمد بن عبدالوهاب و تشويقهاي مكرر وي براي آشكار سازي مذهب خود، حمايت انگلستان از حكومت آل سعود و فريب دادن شرفاي حجاز، درگيريهاي آغازين حكومت وهابي با دولت عثماني،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ دحلان، احمد بن زيني؛ سرگذشت وهابيت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغاني، دوم، نشر گلستان كوثر، 1378، تهران، ص 16.
141 |
برخوردهاي خشن و تفرقه افكنانه وهابيت با ديگر مذاهب اسلامي استناد جستهاند. ( 1 )
در اين فصل به پيشينه تاريخي، زمينههاي فكري، معرفي بنيانگذار، آموزههاي اعتقادي، آراي فقهي و روش، تاكتيك و ابزارهاي نوين ترويج وهابيت اشاره و در پايان پيشنهادهايي براي مقابله ارائه ميشود.
1. پيشينه تاريخي و زمينههاي فكري
پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله ) بعد از آن كه اسلام را بنيان نهاد، با فراخواندن مسلمانان به وحدت، جامعه اسلامي را متحد و يكپارچه ساخت؛ اما پس از رحلت آن حضرت، مسائل سياسي و سپس آموزههاي اعتقادي و فقهي موجب پيدايش مذاهب مختلف گرديد؛ نخست در مورد جانشيني پيامبر(صلي الله عليه و آله ) دو رأي و انديشه شكل گرفت:
1. گروهي از بزرگان صحابه همچون ابن عباس، سلمان، ابوذر و مقداد و عدهاي از مردم با استناد به واقعه غدير خم و تصريح پيامبر(صلي الله عليه و آله ) در مواضع متعدد، حضرت علي( عليه السلام ) را خليفه و جانشين پيامبر ميدانستند. صاحبان اين انديشه، «شيعه» ناميده شدند، البته واژه «شيعه» به معناي «پيرو» در رواياتي از سوي رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) پيش از آن به كار رفته بود و اين نامگذاري از آن احاديث سرچشمه گرفته است.
2. در برابر، عدهاي با استناد به شوراي سقيفه و بيعت مردم؛ ابابكر، عمر، عثمان و امام علي( عليه السلام ) را خليفه پيامبر(صلي الله عليه و آله ) معرفي نمودند. دارندگان اين رأي بعدها خود را «اهل سنت و جماعت» ناميدند.
1 ـ براي اطلاعات بيشتر ر.ك. خاطرات مستر همفر، عمده الاستعمار، خيري حماد، تاريخ نجد، سنت جون فيلبي، خاطرات حاييم وايزمن، وهابيت، نقد و تحليل، همايون همتي.
142 |
پذيرش حكميت از سوي امام علي( عليه السلام ) در جنگ با معاويه موجب مخالفت، كفر دانستن و شكل گيري گروه ديگري به نام «خوارج» شد كه اينك جز اندكي از فرقه اعتدال يافته آن يعني «اباضيه»، منقرض شدهاند. ( 1 )
افزون بر عوامل سياسي پيش گفته، از نيمه دوم قرن اوّل هجري، مسائلي چون جبر و اختيار، قضا و قدر، حادث يا قديم بودن كلام الهي و صفات خداوند مورد بحث و گفتگو واقع شد؛ در اين گونه مباحث، شيعيان از سخن و هدايت اهل بيت پيامبر+ پيروي مينمودند ولي در ميان اهل سنت، مذاهب كلامي متفاوتي پديد آمد؛ ابتدا طرز تفكر عقل مدارانهاي به وجود آمد كه با تأمل و تفكر در مسائل اعتقادي به بحث و اظهار نظر ميپرداختند. دارندگان اين طرز تفكّر بعدها «معتزله» ناميده شدند. در خلال اين مباحثات، گروههاي ديگر كلامي مانند جهميه و.... نيز به وجود آمدند.
در برابر گفتگوهاي كلامي و روش عقل مدارانه فوق، عدهاي از محدِّثان كه به «اهل حديث» معروف گشتند، به مخالفت برخاسته، پرسش را بدعت و هر گونه انديشه و تفكر و بحث كلامي در مورد عقايد را ناروا دانسته، تنها معيار شناخت حق را «حديث» معرفي نمودند.
در رأس اين محدِّثان ميتوان از عثمان بن سعيد دارمي و احمد بن حنبل نام برد كه در ردّ فرقههاي كلامي معتزله و جهميه دست به قلم برده، با تأكيد بر لزوم حديث گرايي و تكيه بر ظاهر متون روايي، هر گونه تحليل و تأمل عقلاني و خردورزي در احاديث را ممنوع اعلام نمودند.
گفتني است در ميان خلفاي عباسي، تنها مدافع حنبليان، متوكل عباسي بود كه هدايايي براي احمد بن حنبل فرستاد و با اهل حديث، همدلي و همراهي بسياري نمود.
1 ـ مطهري، مرتضي؛ آشنايي با علوم اسلامي، كلام و عرفان، ص 25.
143 |
بعدها ابوالحسن اشعري از معتزله جدا شد و مكتب كلامي «اشاعره» را بنيان نهاد. از آن پس اهل حديث به دو گروه تقسيم شدند:
1- حنبليان كه همچنان هر گونه مباحثه و گفتگوي كلامي در زمينه اعتقادات را حرام و ناروا ميدانستند.
2- اشعريان كه گفتگوهاي كلامي را جايز ميدانستند، ولي بر پيروي از ظواهر روايات در مسائل اعتقادي تأكيد مي ورزيدند. ( 1 )
اهل حديث به تدريج، گستره كار خود را توسعه دادند و در زمينه فقه نيز بسياري از مردم به احمد بن حنبل گرويدند. از سوي ديگر در كنار مكتب فقهي حنابله، سه مكتب فقهي؛ حنفي، مالكي و شافعي نيز پديد آمد. مالك بن انس، همچون حنابله بحثهاي عقلي در اصول دين را ناروا و ممنوع اعلام نمود، ولي ابوحنيفه در مكتب فقهي خود با تكيه بر قياس و رأي، به استنباط احكام فقهي ميپرداخت. بدين روي مورد شديدترين حملات اهل حديث قرار گرفت.
به تدريج «اشعريان» به ويژه با حمايت حاكمان عباسي، از نظر كلامي بر انديشههاي ديگر غلبه يافتند و حنبليان به ضعف و سستي گراييدند و كم كم از نظر فقهي نيز طرفداران خود را از دست دادند.
در اواخر قرن چهارم هجري قمري «بربهاري» رئيس حنبليان بغداد با تكيه بر ظواهر آيات و روايات، بار دگر عقايد تجسم گرايانهاي چون استقرار خداوند بر فراز كرسي و ديده شدن در روز قيامت را زنده ساخت و از نظر فقهي، زيارت قبور را منع كرد و نوحه گري بر امام حسين( عليه السلام ) را ناروا خواند. ( 2 )
اظهار چنين مطالبي، خشم علما و مردم را برانگيخت و موجب صدور اطلاعيهاي از سوي خليفه «الراضي» در نادرستي عقايد و توبيخ ياران او گرديد. برابر نوشته ابن الجوزي از آن پس، وي در خانه زني پنهان شد و در همان جا مرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ همان، ص 56 نيز عدل الهي شهيد مطهري، ص 10 - 25.
2 ـ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 6، ص 248.
144 |
و بدون اطلاع مردمان او را در همان مكان غسل دادند و به خاك سپردند. ( 1 )
حنبليان به تدريج از ميان رفتند تا آن كه در اواخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم «ابن تيميه» ( 2 ) و سپس شاگردش «ابن قيم جوزيه» ( 3 ) ، آرا و نظريات بربهاري را احيا كردند و مجدداً عقايد اهل حديث را با شدت بيشتري ترويج دادند.
ابن تيميه همچون پيشينيان خود با جمود بر ظواهر متون ديني در مورد صفات خداوند، تجسم گرايانه سخن ميگفت. به همين جهت با مخالفت سختي از سوي ديگر عالمان مسلمان مواجه گرديد و در جلسهاي در حضور علما و پس از شنيدن استدلال ايشان، حرف خود را پس گرفت و توبه نمود. ولي پس از چندي، رأي فقهي او كه زيارت را امري ناپسند اعلام كرد، بار ديگر خشم همگان را برانگيخت و به دليل مخالفت عمومي و شكايت فرقههاي مختلف اسلامي، به دستور ملك ناصر به زندان افتاد. به گفته ابن الردي: «ابن تيميه به جهت قول به تجسيم زنداني شد.» ( 4 ) وي در زندان از دنيا رفت. ( 5 )
پس از درگذشت وي، بار دگر نهضت سلفي گرايي و رأي و انديشه حنبليان رو به افول گذاشت تا آن كه در قرن دوازدهم هجري محمد بن عبد الوهاب با بنيان نهادن آيين بدعت آميز «وهابيت»، آن افكار را احيا نموده، شدت بخشيد و تحقق آن در جامعه عربستان را پي گرفت و با شدت عمل، زمينه تشكيل دولت وهابي - سعودي را فراهم ساخت و با بستن پيماني با امير درعيه محمد بن سعود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 ـ ابن تيميه، منهاج السنة النبويه، ج 6، ص 32.
2 ـ احمد بن عبدالحليم معروف به ابن تيميه به سال 661 در شهر حران شام متولد شد و به سال 728 قمري درگذشت. جمع بسياري از انديشمندان اهل سنت همچون صفي الدين ارموي، شهاب الدين حلبي، كمال الدين زملكاني، شمس الدين ذهبي، يافعي،ابن حجر هيتمي، ملاعلي قاري حنفي و... از مخالفان و منتقدان سرسخت او هستند. طبسي، نجم الدين؛ فرقهاي براي تفرقه، ص 21 - 13.
3 ـ محمد بن ابي بكر زرعي حنبلي معروف به ابن قيم متوفاي 751 ق از شاگردان و احياگران افكار ابن تيميه.
4 ـ تتمة المختصر، ج 2، ص 363.
5 ـ رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57.
145 |
جد آل سعود و اِعمال زور، خود رهبري مذهبي و ابن سعود، رهبري سياسي را بر عهده گرفت.
حكومت وهابي آل سعود با پشت سر گذاشتن فراز و نشيبهاي بسيار و تجربه دو بار سقوط، در سومين بار تثبيت شد و هم اكنون در عربستان زمام امور را در دست دارد.
2. بنيانگذار وهابيت
محمد بن عبدالوهاب در آغاز قرن دوازدهم هجري به سال 1111 هجري ( 1 ) در شهر «عينيه» در سرزمين نجد متولد شد. پدرش عبدالوهاب از علماي مذهب حنبلي و قاضي آن شهر بود. ( 2 )
محمد بن عبدالوهاب از كودكي نزد پدر به تحصيل و مطالعه مذهب حنبلي پرداخت و به تدريج شيفته افكار ابن تيميه و ابن قيم جوزيه گرديد و تحت تأثير افكار آنان، خرده گيريهاي خود را نسبت به عقايد و اعمال مذهبي مردم آغاز نمود!
در اوان جواني به مكّه و مدينه شتافت و توسل مردم به پيامبر(صلي الله عليه و آله ) در حرم نبوي را به صراحت انكار نمود. پس از بازگشت به سرزمين نجد، به بصره رفته، مدتي كوتاه در آن جا سكني گزيد و در آن شهر با مستر همفر جاسوس انگلستان كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 - روحاني، حبيب؛ چهره واقعي وهابيت، ص 7. يا سال 1115، سبحاني، جعفر؛ آيين وهابيت، ص34.
2 ـ به گفته برخي از مورخان، نياكان عبدالوهاب از يهوديان دوغي تزكيه بوده و نام جد اعلاي وي شولمان قرقوزي بوده است كه پس از عزيمت به شام و تغيير نام خود به سليمان مورد شناسايي و حمله قرار گرفته و به مصر گريخته و سپس با طرد از اين كشور، به مكه و سپس به نجد و شهر عينيه رفته و در آنجا سكونت گزيده و بومي شده است. داودي مهاجر تهراني، سپيده فريبا، عربستان سعودي و جناحهاي سياسي، به نقل از ناصر السعيد.
146 |
خود را در ميان كشورهاي اسلامي، مسلمان و با نام محمّد (ص) معرفي مينمود، ( 1 ) آشنا شد. ( 2 )
به هر حال پسر عبدالوهاب در شهر بصره، مخالفت خود را با بسياري از عقايد و اعمال مذهبي مردم آشكار ساخت. اين اقدام باعث گرديد مردم حضور وي در شهر را برنتافته، او را از ديار خود برانند.
پس از رانده شدن از بصره، عدهاي از تاريخ نگاران از سفر وي به ايران به ويژه از اقامت طولاني وي در اصفهان و شيراز گزارش هايي ارائه نمودهاند. ( 3 ) مستر همفر نيز كه در خاطرات خود به اين سفر اشاره نموده است، مدعي است كه سفر به ايران به توصيه وي صورت پذيرفته است. ( 4 )
برخي پس از اخراج از بصره، ورود او را به شهر «زبير» گزارش نمودهاند كه پس از آن به شهر «احسا» رهسپار گرديد و به سال 1139 قمري به شهر حريمله كه به تازگي پدرش بدان منتقل شده بود، عزيمت كرد و تحصيلات ديني خود را نزد پدر پي گرفت؛ در طي اين دوران كه او افكار خود را ابراز ميداشت، هماره ميان او و پدر و اساتيد ديگرش، نزاع و جدال جريان داشت؛ زيرا وي بر انكار عقايد و اَعمال مذهبي مردم اصرار داشت و پافشاري مينمود! و آنان بطلان نظريات وي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 ـ منبع اين مطالب، خاطرات مستر همفر است كه در ابتدا در مجله اشپيگل منتشر و سپس به عربي و هم اكنون به فارسي ترجمه شده است.
2 ـ به گفته مستر همفر، وي جوان مغروري بود كه خود را مجتهدي آگاه تر از امامان چهارگانه اهل سنت ميدانست و براي هيچ يك از مذاهب اهل سنت و حتي ديدگاههاي خلفاي اوّليه، اصالتي قائل نبود و زمينه بسيار مناسبي براي ايجاد مكتبي جديد داشت و من با تشويق او به احياي دوباره دين اسلام!! و جعل خوابي دروغين مبني بر اين كه پيامبر تو را به آشكار ساختن عقايدت فراخوانده است، برانگيختم. خاطرات مستر همفر، ترجمه علي كاظمي، كانون نشر انديشه اسلامي، ص 68 - 40.
3 ـ عبدالمطلب ششتري در پايان كتاب «تحفه العالم» تأليف 1216 قمري، عبدالرزاق دنبلي در كتاب «مآثر سلطانيه» از ص 82 به بعد، محمد تقي سپهر در «ناسخ التواريخ» ج 1، ص 140 - 119، ميرزا ابوطالب اصفهاني در «سفرنامه» و لوتروپ استودارد آمريكايي به سفر وي به ايران اشاره كردهاند. فقهي، وهابيان، ص 118 - 119.
4 - خاطرات مسترهمفر، ص 80.
147 |
را با استدلال، براي مردمان بازگو مينمودند، به همين روي، كاري از پيش نبرد.
در سال 1153 هـ ق پدرش عبدالوهاب چشم از جهان فرو بست و با از ميان رفتن اين مانع بزرگ، وي دعوت و فراخواني به عقايد خويش را علني تر ساخت!
پس از پدر، برادرش سليمان بن عبدالوهاب به مخالفت برخاست و دو كتاب به نام «الصواعق الالهيه في الرد علي الوهابيه» و «فصل الخطاب في الرد علي محمد بن عبد الوهاب» در نقد وي نگاشت و در مقدمه كتاب نخستين، ضمن برشمردن صفات كسي كه رهبري ديني را بر عهده ميگيرد، چنين نوشت:
«امروز مردم به كسي مبتلا شدهاند كه خود را به قرآن و سنت منتسب نموده و از دانشهاي آن استنباط ميكند و به مخالفان خود نيز اعتنا نميكند و وقتي از او خواسته ميشود كه سخنانش را به اهل علم عرضه كند، سر باز ميزند؛ بلكه بر مردم واجب ميسازد كه سخن او را بپذيرند. هر كس مخالفت بورزد، نزد او كافر شمرده ميشود. اين در حالي است كه در او يك ويژگي از ويژگيهاي اهل اجتهاد نيست، نه! قسم به خداوند يك دهم آن صفات را نيز واجد نيست در عين آن كه بسياري از نادانان، كلام او را پذيرفتهاند. پس «إِنَّا للهِِ و إِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ»... خدايا! آن گمراه را هدايت كن و او را به حق بازگردان.» ( 1 )
افزون بر برادر، ديگر انديشمندان و علماي اهل سنت نيز با وي مخالفت كرده و در نقد وي، كتاب هايي منتشر ساختند. ( 2 )
محمد بن عبدالوهاب با تبليغ گسترده آيين خود، جمعي از مردم حريمله را با خود همراه ساخت و كم كم در سرزمين نجد شهرت يافت! و براي گسترش افكارش با برخي از طرفدارانش به زادگاه خود شهر «عينيه» رهسپار گرديد؛ عثمان بن حمد حاكم آن روز شهر عينيه در ابتدا وي را گرامي داشت و حتي به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 - شيخ سليمان بن عبدالوهاب، الصواعق الالهيه في الرد علي الوهابيه، چاپ سوم، مكتبه ايشيق، استانبول، تركيه، 1979 ميلادي، ص 4.
2 - سرگذشت وهابيت، ص 14 - 15.
148 |
دستور او، مقبره زيد بن خطاب برادر عمر بن خطاب از شهداي جنگ يمامه را تخريب نمود، ( 1 ) ولي پس از دريافت نامهاي توبيخ آميز از امير «احسا» كه فعاليت و اقدامات محمد بن عبد الوهاب را ناروا دانسته بود، وي را نزد خود خواند تا عذر وي را از اقامت در شهر بخواهد.
محمد بن عبد الوهاب در سخناني طمع برانگيز، او را به ياري خود دعوت نمود، اما سخنانش سودمند نيفتاد. به ناچار به سال 1160 هجري قمري از شهر عينيه خارج و به شهر «درعيه» رهسپار گرديد؛ امير درعيه محمد بن سعود جدّ آل سعود به توصيه همسرش به ديدار وي شتافت و در پايان مذاكرات، توافق شد محمد بن عبدالوهاب رهبري مذهبي و محمد بن سعود، رهبري سياسي و حكومت را بر عهده گيرد.
پس از آن محمد بن عبدالوهاب با نگارش نامه به رؤسا و قضات سرزمين نجد، همگان را به اطاعت از خود فراخواند و محمد بن سعود را به تجهيز سپاهي گران تشويق نمود. هر كس به او ميگرويد بايد سرش را ميتراشيد ( 2 ) و هر كس عقايد او را نميپذيرفت و از پيروي وي سر باز ميزد، همانند كافران محارب به قتل رسيده، اموالش تصاحب ميشد و به عنوان غنيمت جنگي محسوب ميگرديد. ( 3 ) شهرهاي اطراف به تدريج مورد حمله قرار گرفت و تصرف آنها در دستور كار قرار گرفت. بدين سان سرزمين نجد، يمن و حجاز، مورد يورش قرار گرفت و تصرف شد.
اگر چه محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 هجري قمري در اواخر امارت عبدالعزيز، در سن 91 يا 98 سالگي چشم از جهان فرو بست، اما حاكمان آل سعود با استناد به انديشه و فتواي وي، در سالروز خجسته عيد غدير در هجدهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 - وهابيان، ص 121.
2 - وهابيان، ص 127، سرگذشت وهابيت، ص 33.
3 - سبحاني، جعفر؛ مع الوهابيين، ص 16.
149 |
ذي حجه سال 1216 هجري قمري، با سپاهي متشكل از بيست و پنج هزار نفر به شهر كربلا حمله نموده و بسياري از مشتاقان زيارت قبر سالار شهيدان را كه از ايران، تركيه و سرزمينهاي عربي به آنجا عزيمت نموده بودند، به قتل رسانده، به غارت نمودن حرم امام حسين( عليه السلام ) و سوزاندن صندوق قبر حبيب بن مظاهر پرداختند.
حملات مكرر به نجف اشرف به دليل عنايات الهي و آمادگي و مسلح شدن مردم به دستور آيت الله كاشف الغطا، ناكام ماند.
در سال 1218 هجري قمري پس از تصرف مكه، گنبد و بارگاه هايي كه در جنة المعلي و ... وجود داشت، تخريب گرديد و در سال 1344 ضريح امامان بقيع+ در شهر مدينة النبى منهدم شد و جز حرم پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله )، مقبرهاي پا بر جا نماند!
3. آموزههاي اعتقادي وهابيت
وهابيون، نه تنها فقط خود را، موحد كامل و بر كنار از هرگونه شرك دانسته!! بلكه خود را تنها منادي توحيد در جهان و اساس مسلك خود را نشر توحيد به ويژه توحيد الوهيت (توحيد عبادي) معرفي ميكنند!! آنان ديگر فرقههاي اسلامي را نسبت به توحيد الوهيت، يا اساساً جاهل دانسته يا عقايدشان را آميخته به شرك معرفي ميكنند و به طور خاص و ويژه، بر اساس تعصب و عناد، بدون مراجعه به مطالب و شنيدن و فهم افكار ناب شيعي، شيعه را تكفير و مورد هجوم انواع اتهامات قرار ميدهند.
آن چه موجب تأسف شديد است و رسالت پيروان مكتب اهل بيت+ را بسيار سنگين ساخته، نشر عقايد غلط و تجسم گرايانه در مورد خداوند متعال و صفات متعالي اوست كه تحت عنوان ديدگاه اصيل توحيد اسلامي معرفي و به دليل اشتياق فطري و جهل ناآشنايان نسبت به توحيد ناب اسلامي، پذيرفته ميشود و
150 |
يا با ترس از تكفير و يا با جبر و خشونت بر آنها تحميل ميگردد!!
الف. توحيد
خدايي كه وهابيت و رهبران فكري آن، به گمان خود پرچم توحيد او را برافراشتهاند، داراي جسم و جهت و قابل اشاره است و از اعضا و جوارح و دست و صورت برخوردار ميباشد و هم اكنون بر روي عرش استقرار يافته و در روز قيامت نيز با چشم سر ديده ميشود!!
بنيانگذار اين تجسيم و تشبيه در اصول اعتقادي، احمد بن حنبل است كه خدا را داراي جهت و بر روي عرش خود مستقر دانسته و انكار اين عقيده را در حد ارتداد معرفي ميكند. ( 1 )
حتي فرزند او عبدالله بن احمد بن حنبل نيز به سندش از عمر بن خطاب نقل ميكند: «هر گاه خداوند بر كرسي خود مينشيند، صدايي همانند صداي زين شتر هنگام سوار شدن شخص سنگين بر آن شنيده ميشود!!!» ( 2 )
ابن تيميه نيز ميگويد: «بسياري از اهل اسلام درباره خالق معتقدند: او جسمي است كه شبيه ساير اجسام نيست و حنابله و تابعين آنها بر اين اعتقادند.» ( 3 )
ابن تيميه در كتاب الفتاوي ميگويد: «آنچه كه در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاق پيشينيان بر آن است، حق ميباشد. حال اگر از اين امر لازم آيد كه خداوند متصف به جسم بودن شود، اشكالي ندارد؛ زيرا لازمه حق نيز حق است.» ( 4 )
ابن تيميه تصريح ميكند: اكثر اهل سنت بر اثبات رؤيت خدا اتفاق دارند و اجماع گذشتگان بر آن است كه ذات احديت را در آخرت ميتوان با چشم ديد ولي در دنيا نميتوان ديد، ولي درباره پيامبر(صلي الله عليه و آله ) اختلاف است كه آيا او، خدا را در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ طبسي، نجم الدين؛ رويكرد عقلاني بر باورهاي وهابيت، انتشارات امير العلم، ج 1، ص 22.
2 ـ كتاب السنة، ص 79.
3 ـ بيان تلبيس الجهمية، ج 1، ص 25.
4 ـ الفتاوي، ج 5 ، ص 192.
151 |
اين دنيا ديده است يا خير؟ ( 1 )
ابن تيميه در برابر آيه شريفه سوره انعام كه به صراحت، ديدن خداوند را به طور كلي نفي نموده، ميفرمايد: «لاَتُدرِكُهُ الابصَارُ وَ هُوَ يُدرِكُ الابصَارَ، ديدگان او را ادراك نميكنند ولي او ديدگان را ادراك ميكند.» ( 2 ) به توجيهي شگفت آور دست يازيده ميگويد: «ممكن است رؤيت باشد، بدون آن كه ادراك صورت گيرد.» ( 3 )
ابن تيميه آشكارا خداوند را داراي جهت و قابل اشاره ميداند و در اين اعتقاد، به ظاهر آيات و اخبار بسياري استدلال ميكند. ( 4 ) وي كتاب رساله حمويه را براي اثبات اين مطلب نوشته كه خداوند در روي عرش و بالاي آسمانها است و ميتوان با انگشتان دست به او اشاره نمود و گاه نيز ميخندد!! به اعتقاد وي هر كس معتقد نباشد خدا بر فراز عرش و در بالاي آسمان هاست، بايد او را توبه داد و اگر توبه نكرد، بايد او را كشت! ( 5 )
او گام را فراتر نهاده، به استناد برخي از آيات، خداوند را داراي اعضا و جوارحي همچون دست و صورت ميداند، ولي به استناد آيه شريفه: «لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ، چيزي مانند او نيست و اوست شنواي بينا.» ( 6 ) لطف كرده، ميگويد: اعضا و جوارح يا بالاي عرش بودن خداوند، مثل دست و پا و صورت و بالاي صندلي بودن مخلوقات نيست!! او تأويل اين گونه آيات و جستجوي فهم مقصود آنها را كار متكلّمين و متأثّر از بيگانگان و
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - منهاج المنتظم السنة النبوية، ج 2، ص 250.
2 - انعام: 103.
3 - منهاج المنتظم السنة النبوية، ج 2، ص 240 - 278.
4 - منهاج المنتظم السنة النبوية، ج 2، ص 240، الفتاوي الكبري، ج 5، ص 54.
5 - مجموعه الرسائل، رساله عقيدة الحمويه، ج 1، ص 429.
6 - شوري: 11.
152 |
ناپسند ميداند! ( 1 )
ابن قيم جوزيه شاگرد وي، نيز ميگويد: «قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حديث و ... بر اين عقيدهاند كه خداوند متعال در روز قيامت با چشم سر به طور عيان رؤيت ميشود؛ همان گونه كه ماه شب چهارده و خورشيدِ هنگام ظهر را ميتوان ديد.» ( 2 )
شگفت انگيزتر اين كه نماد تبليغي وهابيت، دكتر قفاري به فرافكني پرداخته و شيعه را متهم به تجسّم نموده، ميگويد: «اصل افكار تجسّم و مذهب آن از شيعه سرچشمه گرفته است. ابن تيميه اوّلين كسي است كه اين را به اثبات رسانده و گفته: اوّل كسي كه در اسلام قائل به جسمانيت خداوند شده، هشام بن حكم ميباشد.» ( 3 )
ب. نبوت
ابن تيميه، انبيا را پس از مبعوث شدن به نبوت آن هم فقط در موارد تبليغِ احكام، معصوم ميداند. ( 4 ) وي احاديث بسياري را كه در مورد زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله ) وارد شده، تضعيف و تخطئه نموده، به صراحت ميگويد: «هر كس معتقد باشد، وجود پيامبر پس از وفات همانند وجود او در زمان حيات است، اشتباه عظيمي مرتكب شده است.» ( 5 )
وي سيره صحابه را در زيارت قبور و به ويژه نزديك شدن به قبر پيامبر را كافي نميداند! وي حتي مشاهده قبر پيامبر را ممنوع دانسته، ميگويد: دليل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 - همان، ص 429.
2 ـ هادي الارواح الي بلاد الارواح، ص 305.
3 ـ اصول مذهب الشيعه، ج 1، ص 529؛ منهاج المنتظم السنة النبوية، ج 1، ص 20.
4 - ابن شاكر، ج 1، ص 79.
5 -الرد علي الاخنائي، ص 54.
153 |
ديگري لازم است. ( 1 )
به نظر ابن تيميه، اگر كسي از زيارت قبر پيامبر، قصد دعا و سلام نداشته باشد، بلكه منظور او طلب حاجت از پيامبر باشد و براي اين منظور در نزد قبر مطهر، صداي خود را بلند كند، چنين كسي رسول خدا را اذيت كرده و به خدا شرك آورده و به خود ستم روا داشته است. ( 2 ) و اگر كسي بگويد: يا رسول الله! و يا نامهاي ديگر از اين قبيل را بر زبان جاري سازد و قصد او از اين خطاب ها، دفع شر يا جلب خير باشد و اموري را در نظر بگيرد كه جز خداوند كس ديگري قدرت انجام آن را ندارد، چنين كسي مشرك و ريختن خونش جايز و تصرف در اموال او مباح ميباشد. ( 3 )
ابن تيميه هر روايتي را كه مخالف عقايد اوست، مجعول معرفي ميكند ولي براي اثبات آراي خود به هر حديث و نوشتهاي تمسك ميجويد. وي تمام احاديث بيانگر اسباب نزول در مورد آياتي كه در فضايل اهل بيت وارد شدهاند، همچنين روايات نبوي در اين مورد را رد ميكند، ولي به گونهاي مداوم از دشمنان آنها تمجيد كرده و براي فضايل معاويه و عدم جواز سب و لعن يزيد، دست به قلم ميبرد و كتاب مينويسد و در آنها يزيد را از اتهام حمل سر مقدس امام حسين به شام و زدن چوب بر لب و دندان مبارك حضرتش تبرئه ميكند. ( 4 )
گفتني است در مورد صحابه، وهابيون به تناقض عجيبي گرفتار آمدهاند؛ از يك سو برخي از صحابه را كافر ميدانند؛ بر اساس نوشته محمد بن عبد الوهاب: «گروهي از صحابه با آن كه نماز ميگزاردند و در ركاب پيامبر جهاد نموده زكات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - الرد علي الاخنائي، ص 114 - 99.
2 - الجواب الباهر، ص 50.
3 - جزيرة العرب في قرن العشرين، ص 339.
4 ـ رأس الحسين، ص 207 و الوصيه الكبري، ص 53 به نقل از ابن تيميه في صورته الحقيقه، ص 20 - 24.
154 |
ميدادند و روزه ميگرفتند، در عين حال كافر و از اسلام دور بودند.» ( 1 )
و از سوي ديگر، عايشه، طلحه، زبير و معاويه را در جنگ با امام علي، تبرئه كرده و كساني چون يزيد بن معاويه را با آن همه جنايت بي سابقه ميستايند. ( 2 )
وهابيون از رهبران فكري گذشته خود همچون احمد بن حنبل و ابن تيميه نيز پيشي گرفتهاند. شيخ رضوان العدل شافعي مصري ميگويد: «بعد از ابن تيميه، محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم ظهور كرد، او خط ابن تيميه را دنبال كرد و بر آن، حرفهاي سخيف و قبيحي را اضافه نمود. او رئيس طايفه وهابيه است، خداوند آنان را قبيح گرداند ...» ( 3 )
به عنوان نمونه، در حالي كه احمد بن حنبل هيچ يك از اهل قبله را به دليل انجام گناه كبيره و صغيره كافر نميداند، مگر تارك نماز را! ابن تيميه نيز ميگويد: كسي كه موافقان خود را دوست بدارد و با مخالفان خود دشمن باشد و در جماعت مسلمين، تفرقه ايجاد كند و كساني را كه در مسائل فكري و اجتهادي با او مخالفند، كافر و فاسق شمارد و جنگ با آنان را مباح داند، خود از اهل تفرقه و اختلاف است ( 4 ) ، بن باز مفتي پيشين آل سعود ميگويد: «كسي كه منكر رؤيت خداوند متعال در آخرت است، پشت سرش نميتوان نماز گزارد و او نزد اهل سنت و جماعت، كافر است.» ( 5 )
بيان ديگر آموزههاي اعتقادي و نقد و بررسي مطالب پيش گفته، نيازمند تأليف كتاب مستقلي است و فرصت و مجال ديگري ميطلبد. ( 6 )
1 - ر. ك. الرسائل العمليه التسع و رسالة كشف الشبهات، ص 120.
2 ـ ر. ك، وهابيت در ترازوي نقد.
3 ـ روضة المحتاجين لمعرفة قواعد الدين، ص 384.
4 - مجموعه فتاواي ابن تيميه، ج 3، ص 349.
5 ـ فتاوي بن باز، رقم 2887.
6 ـ براي اطلاعات بيشتر رجوع شود به الذريعه، ج 10، ص 235 و 236 و آيت الله سبحاني، آيين وهابيت و محمدي آشناني، علي؛ وهابيت در ترازوي نقد، ابراهيمي، محمد حسين؛ تحليلي نو بر عقايد وهابيان، قزويني، علامه سيد محمد حسن؛ فرقه وهابي و پاسخ شبهات آنها، فقيهي، وهابيان و...
155 |
4. آراي فقهي وهابيت
وهابيون چنين ميپندارند كه بناسازي، تعمير و زيارت قبور، برگزاري نماز در كنار قبور، توسل و تبرك جستن، طلب شفاعت، نذر و برگزاري مجلس بزرگداشت انبيا و اولياي الهي، پرستش آنها محسوب شده و شرك و حرام است و مسلمانان به خاطر انجام اين گونه اعمال، مشرك و در صورت عدم توبه مستحق قتل هستند!!
الف. تحريم بناسازي و تعمير و ترميم قبور
از ديدگاه ابن تيميه و وهابيون، ساختن بنا بر فراز قبر پيامبران و اولياي الهي و تعمير قبور آنان حرام و تخريب آن واجب است! دليل آنان برخي از رواياتي است كه «تسويه» قبور را مطلوب ميداند و يا ساختن بنا بر آن را مكروه معرفي ميكند! ( 1 )
ب. تحريم ساختن مسجد، روشن نمودن چراغ، برگزاري نماز و دعا نزد قبور
در ديدگاه فقهي آنها، روشن نمودن چراغ، ساختن مسجد براي نماز و خواندن دعا در كنار مزار اولياي الهي حرام است! دليل آنان پارهاي از روايات است كه در آنها توصيه شده، قبور انبيا و صالحان را مسجد قرار ندهيد. ( 2 )
1 - ابن قيم الجوزيه، زاد المعاد الي هدي خير العباد، ص 661.
2 - صحيح مسلم، ج 2، ص 66 و 68، سنن نسائي، ج 3، ص 77.
156 |
ج. تحريم سفر براي زيارت قبور وممنوعيت زيارت قبور براي زنان
وهابيون زيارت قبور را عبادت قبور ناميده، سفر نمودن براي زيارت قبور انبيا و اولياي الهي را حرام ميدانند و در اين فتوا به رواياتي از ابو هريره كه سفر را تنها به سه مسجد توصيه ميكند، تمسك جستهاند. آنان اعتقاد به همانندي وجود پيامبر در زمان حيات و پس از وفات را خطايي بزرگ معرفي ميكنند. ( 1 )
د. تحريم توسل و تبرك جستن به آثار اولياي الهي
نزد وهابيون، توسل به انبيا و اولياي الهي، عملي شرك آميز و حرام است. آنان گاه توسل به ذات اوليا را ممنوع ولي توسل به مقام، دعا و شفاعت آنها را جايز و گاه توسل در حال حيات را مجاز مي دانند و بعد از وفات را منع ميكنند!! ( 2 )
ه . تحريم ندا، استمداد و درخواست حاجت از غير خدا
از ديدگاه مذهب وهابيت، هر گونه ندا، استمداد، استغاثه و كمك خواستن از غير خداوند، عبادت كردن آنان و در نتيجه حرام و موجب شرك است!
و. تحريم درخواست شفاعت از اولياي خداوند
آنان گرچه اصل شفاعت را پذيرفتهاند، ولي شفاعت خواستن از انبيا و اولياي الهي را شرك و حرام ميدانند.
1 - ر ك: الرد علي الاخنائي، ابن تيميه.
2 ـ مكارم شيرازي، ناصر؛ شيعه پاسخ ميگويد، هشتم، ناصر مدرسة الامام علي بن ابي طالب، 1386، قم، ص 244.
157 |
وهابيون سوگند به غير خداوند را پرستش و عملي شركآميز و حرام ميدانند!
ح. تحريم مجالس بزرگداشت ياد اولياي الهي
وهابيون برگزاري هر گونه مجلس بزرگداشت ميلاد يا مجالس سالگرد رحلت و سوگواري پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت+ و گريه بر مصائب آنان و اطعام مردم در اين مجالس را بدعت و حرام ميدانند!
ط. تحريم نذر براي غير خداوند
نزد وهابيون نذر و ذبح گوسفند براي غير خداوند، عملي شركگونه و حرام است!
5. وهابيت در دوران معاصر
وهابيت در دوران معاصر با تكيه بر درآمدهاي كلان نفتي و مجهز شدن به مراكز علمي ـ پژوهشي نوين و با برخورداري از پيشرفته ترين امكانات چاپ و نشر و با بهره برداري از فناوري و تكنولوژيهاي اطلاعات، طرح و برنامه و تاكتيكهاي جديدي در پيش گرفته كه بدان اشاره ميشود:
الف. حوزههاي ديني
حوزههاي علميه وهابيت، به تدريج به شكل دانشگاه درآمده است كه مهم ترين آنها عبارتند از:
دانشگاه اسلامي مدينه منوّره: اين دانشگاه كه اكنون به يك مركز اسلامي جهاني تبديل شده، داراي پنج دانشكده شريعت، تبليغ و اصول دين، قرآن و مطالعات سياسي، روايات شريفه و مطالعات اسلامي و زبان عربي است.
دانشگاه ام القراي مكه؛ اين مركز علمي، داراي دانشكدههاي تعليم و تربيت، مطالعات و كتابداري است و كتابخانه مجهز آن بيش از 000/50 جلد
158 |
كتاب دارد و بيش از 000/20 دانشجو از سراسر جهان در آن به تحصيل اشتغال دارند.
گفتني است در اين دو دانشگاه، دانشجويان خارجي همراه دانشجويان داخلي، با هزينه دولت عربستان و با دريافت كمك هزينه تحصيلي، به تحصيل، اشتغال دارند و پس از بازگشت به كشورشان، به تبليغ وهابيت ميپردازند.
البته دانشگاه ملك سعود رياض، با ايجاد دانشكده آداب و دانشگاه ملك عبدالعزيز جده با ايجاد دانشكده تربيت در مدينه نيز به گونهاي در اين امر سهيم هستند.
ب. رهبران مذهبي
رهبران مذهبي وهابيت، نقش مهمي در مسائل مختلف اين كشور دارند. در دوران معاصر، آنان داراي گرايشات گوناگون بودهاند و بر يك گونه و يك نظر نيستند؛ قشر سنتي آنها، تندرو و مدافع سياست و عملكرد حكومت است. در كنار آنان، روحانيون جوان و بنيادگرايي به وجود آمدهاند كه به عنوان جناح غير رسمي، خود را احياگر واقعي سلفي گري و وهابيت ميدانند و از سياستهاي دولت به ويژه در مورد ارتباط با جهان غرب انتقاد ميكنند. عبدالله العبيكان، سفر الحوالي، سلمان العودة، الشعيبي، شيخ طريري و... نماد اين طرز تفكر هستند. آنان پس از جنگ دوم خليج فارس، نامه سرگشاده موسوم به «مُذكّرة النصيحة» را به پادشاه نگاشته و منتشر ساختند.
افزون بر آن، اخيراً گرايشات اعتدالي در ميان روحانيون وهابي، رو به افزايش نهاده است و برخي از آنان بدفهمي نسبت به آموزههاي اعتقادي و فقهي ديگر مذاهب اسلامي و تكفير و مشرك خواندن آنها را برنتافته، به انتقاد از تندرويهاي مذهبي وهابيت پرداختهاند.
159 |
به عنوان نمونه ميتوان از «يوسف بن علوي» با نگارش كتاب «مفاهيم يجب ان تصحح؛ مفاهيمي كه بايد بازنگري و تصحيح شود» ( 1 ) و شيخ حسن بن فرحان مالكي با نگارش كتاب «داعية و ليس نبياً؛ محمد بن عبدالوهاب اصلاح طلب بود نه پيامبر!» نام برد. هر چند اين كتب و صاحبان آن توسط قشر سنتي، مورد هجوم قرار گرفته و تكفير شدند.
نمونه ديگر دكتر حمزه المزيني از متفكران معاصر سعودي است كه با انتقاد و تفرقه افكنانه، خواندن نوشته اخير شيخ سلمان العوده در روزنامه «الجزيره»، تكفير شيعيان را اقدامي بر خلاف خواسته ملك عبدالله مبني بر ايجاد همبستگي ميان گروههاي مختلف دانسته و از وي و ديگران خواسته كه از به كار بردن واژه «الرافضي» براي شيعيان خودداري كنند. ( 2 )
رهبري ديني عربستان در سازمانهاي ذيل، نهادينه شده است:
1ـ خاندان آل شيخ
بر اساس توافق نخستين، رهبري مذهبي و اداره وزارت و سازمانهاي آموزشي، مذهبي و فرهنگي و قضايي در اختيار شيخ محمد بن عبدالوهاب، فرزندان و نوادگان وي ميباشد؛ بدين رو طايفه آل شيخ داراي موقعيت و جايگاه خاصي در رهبري ديني وهابيت و عربستان ميباشند.
2ـ هيأت علماي بزرگ ]هيئت كبار العلما [
در رأس مؤسسههاي ديني عربستان، «هيأت علماي بزرگ» قرار دارد. اين سازمان كه در سال 1373 قمري در زمان ملك فصيل تأسيس شد و اكنون مركب از 21 تن از علماي برجسته عربستان ميباشد.
1 ـ براي اطلاعات بيشتر به ميقات حج، فصلنامه فرهنگي، اجتماعي، سياسي، تاريخي، شماره 57، پاييز 1358، ص 151 - 174.
2 ـ ميقات حج، شماره 61، پاييز 86، ص 175.
160 |
وظيفه اصلي اين سازمان صدور فتوي در مسائل مذهبي و سياسي است. رياست اين سازمان كه به حكم پادشاه منصوب ميگردد، مفتي كل كشور «مفتي المملكة» ناميده ميشود.
اكنون مفتي كل و رئيس اين سازمان، شيخ عبدالعزيز بن عبداله آل الشيخ است كه از سال 1320 پس از مرگ بن باز، توسط ملك فهد به اين سمت منصوب شده است.
3ـ امامان جمعه و جماعت و مبلغان
در عربستان، بيش از 6 هزار نماز جمعه و در اغلب 30 هزار باب مسجد جامع و معمولي آن، نماز جماعت برگزار ميگردد. در اين مساجد، حدود 90 هزار امام جماعت و مؤذن به انجام وظيفه مشغول هستند.
افزون بر امامان جمعه و جماعت، پژوهشگران و مبلّغان وهابيت نيز براي تعميق فضاي ديني كشور از كليه وسايل و امكانات اطلاع رساني بهره برداري نموده و به ترويج وهابيت در كشورهاي مختلف ميپردازند.
6. مراكز و سازمانهاي وابسته
در تشكيلات حكومتي عربستان، سازمان هايي همچون وزارت حج، اوقاف و ... براي انجام امور مذهبي تأسيس شده و به انجام امور ديني ميپردازند كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
الف. وزارت حج
وزارت حج عربستان كه مسؤول تنظيم و هماهنگي مسائل حج است، براي اداره امور مختلف حجاج، چندين اداره تأسيس نموده كه انتخاب و تغيير رؤساي آنها از اختيارات وزير حج ميباشد:
1. مؤسسه مطوّفين: اين مؤسسه در سال 1405 ه . ق براي ادامه خدمات
161 |
رفاهي به حجاج به فرمان ملك فهد و تصويب هيأت وزيران، تأسيس شد. وظايف اين مؤسسه، مديريت امور استقبال، اسكان، نظم، ستاد هدايت گمشدگان، اداره درمان بيماران، بعثه ها، گذرنامه، حمل و نقل حاجيان براي رفتن به منا و عرفات، نظافت و مفروش كردن چادرها، تأمين آب آشاميدني و جمع آوري زباله است.
2. مكتب اهلبة الادلاء: اين دفتر كليه وظايف مؤسسه مطوفين در شهر مدينه منوره را بر عهده دارد. ( 1 )
3. النقابه العامه للسيارات = سنديكاي ماشين داران زمان حج: تأمين وسايل نقليه حجاج و حمل و نقل حاجيان را انجام ميدهد.
4. مكتب الوكلاء الموحد: ايجاد رابطه بين حجاج و بعثههاي حج با سه مؤسسه مطوفين، مؤسسه راهنمايان و سنديكاي ماشين داران و هماهنگي برنامههاي رفت و برگشت حجاج به كشورهاي خود و نقل و انتقالات بين شهري حجاج و حلّ و فصل مشكلات بعثهها و حجاج و دريافت حق خدمات مؤسسه مطوفين و سنديكاي اتوبوس داران و پرداخت آن به مؤسسات فوق بر عهده اين دفتر ميباشد.
5. معهد خادم الحرمين الشريفين لاَبحاث الحج: اين تشكيلات كه برابر تصويب هيأت وزيران در سال 1401 ه . ق براي جمع آوري اطلاعات، پژوهش، حفظ محيط زيست و ارائه مشاوره فني به شوراي عالي حج تأسيس گرديد، زير نظر وزير كشور و رئيس شوراي عالي حج اداره ميشود و داراي بخشهاي عمران و مهندسي، بهداشت و محيط زيست، امور اداري و انساني، اطلاعات و خدمات علمي، امور تبليغات و امور مالي ميباشد.
مراسم و جشنهاي رسمي در زمان حج
در زمان حج، مراسم رسمي گوناگوني صورت ميپذيرد:
1 ـ آشنايي با مقررات عربستان، ص 22 - 31.
162 |
1. در سالهاي گذشته روز يكم ذي حجه و در چند سال اخير چند روز جلوتر يعني در 25 يا 26 ذي حجه هر سال به دعوت امير مكه مكرمه و با حضور دو نفر از هر كشور اسلامي، بعد از طلوع آفتاب، مراسم شستشوي كعبه مقدسه با گلاب، توسط امير مكه به نيابت از پادشاه، انجام ميپذيرد.
2. عصر روز پنجم ذي حجه، پادشاه به منظور گستراندن محبت در ميان نمايندگان كشورهاي اسلامي، رؤساي كشورها و رؤساي بعثههاي حج، آنها را براي صرف شام به ديوان ملكي قصرالسلام در جده دعوت ميكند.
3. روز يازدهم ذي حجه بعد از نماز مغرب، وزير حج، رؤساي بعثهها را تحت عنوان «الندوة الاسلاميه السنوية الكبري» جهت صرف شام، به قصر ديوان ملكي در منا دعوت ميكند.
4. روز چهاردهم ذي حجه، وزير حج ساعت 21 رؤساي بعثهها را تحت عنوان «الحفل السنوي» براي گزارش خدمات و تسهيلات عربستان براي حجاج دعوت ميكند. در اين مراسم، رؤساي بعثهها از خدمات دولت عربستان و نيز از شخص وزير حج تشكر ميكنند. ( 1 )
1 ـ طالقاني، دكتر سيد عبدالوهاب؛ مقررات عربستان، نشر مشعر، ص 34 ـ 36.
163 |