بخش 10

کعبه منوره قرامطه قنات زبیده وضعیّت مسجدالحرام و کعبه کشتی شجاع عزاداری در کشتی قریه قمران باب المندب تلف شدن حاجیان گم کردن راه بی عاری عکام ها کراچی سواحل هندوستان ورود به بمبئی تلگراف به تهران مغول محله باغ وحش خبر حمله به رشت کلیسا ، مسجد و بتکده میتینگ استقلال طلبان حرکت به طرف بصره معاینه مسافرین شب در کشتی ساحل عشار بقعه « عُزیرِ » پیغمبر شهر عماره


228


كعبه منوره

دوم راجع به « كعبه منوره » ـ زادهاالله شرفاً ـ ، پس از حذف و اسقاط اقوال و اخباري كه راجع به انهدام بناي « حضرت خليل » چندين بار ، و تجديد ساختمان « كعبه » چندين دفعه ، به دست « عمالقه » يا « جرهم » يا « قصي بن كلاب » يا « قريش » ذكر شده ، قدر جامع و مسلم آن است كه هرگونه تغييري كه در بناي « كعبه » داده شده باشد ، محققاً به روي اساس و بناي اوليه « حضرت خليل » بوده است ، زيرا كه خلاف آن را احدي ذكر نكرده ، و آنچه بعد از ظهور اسلام به آن مطلعم ، آن است كه « عبدالله بن زبير » ، پس از استيلاي بر « مكه » در سنه شصت و چهار از هجرت ، « كعبه معظمه » را به كلي منهدم كرده ، مجدداً به روي همان اساس سابق بنا نمود ، و نه ذرع بر طول آن از جانب شمال افزود يعني « حجر اسمعيل » را كه مدفن آن حضرت همان جا است ، جزء كعبه نمود و كف خانه را مساوي زمين قرار داد ، و دو درب در جانب شرقي و غربي دائر نمود ، كه از يكي داخل و از ديگري خارج مي شدند ، و « عبدالله بن زبير » كه مادرش « اسماء ذات النطاقين » دختر « ابي بكر » ، و بنابراين خواهرزاده « عايشه » بود ، اين عمليات را به استناد يك حديث نبوي ، كه به چند طريق از « عايشه » روايت شده نموده است و حديث مزبور اين است :

« لو لا إنَّ قومك حديثو عهد بالشرك لهدمت الكعبة فألزقتها بالأرض ، ولجعلت لها باباً شرقياً وباباً غربياً ، وزدت فيها ستّة أذرع من الحجر ، فإنّ قريشاً استقصرتها ، حين بنت الكعبة فإنْ بدا لقومك من بعدي أن يبنوه فهلمّي لأُريك ما تركوا منه ، فأراها نحواً من سبعة أذرع »


229


نويسنده گويد : اختلاف شش ذرع و هفت ذرع و نه ذرع گويا ناشي از مشابهت لفظي سته و سبعه و تسعه باشد ، كه نيز موجب اختلاف اعداد در روايات ديگر ، و تواريخ هم گرديده است .

و در سنه هفتاد و چهار هجري « حجاج بن يوسف ثقفي » به امر خليفه اموي « عبدالملك بن مروان » زيادتي « عبدالله بن زبير » را خراب كرد و « حجر اسماعيل » را به حال اول از « كعبه » خارج نمود ، و نيز درب غربي « كعبه » را مسدود و كف خانه را به قدر يك ذرع و نيم از زمين مرتفع كرد چنانچه هنوز به آن حال باقي است .

قرامطه

سوم : راجع به « حجرالأسود » ـ براي اطلاع از تغييري كه در « حجرالأسود » داده شده ، احوال « قرامطه » با نهايت اختصار در ضمن چند سطر ترجمه و نوشته مي شود :

« قرامطه » قومي بودند كه در اواخر قرن سيم ، و اوائل قرن چهارم از هجرت ظهور كردند ، و مؤسس سلسله آنها شخصي بود خوزستاني موسوم به « كرميته » ، كه به سبب تحريف و تعريب « قرمط » شده است .

اساس معتقدات آنها ، امامت و مهدويت « محمد بن عبدالله بن محمّد ابن اسمعيل بن جعفر الصادق » بوده ، و متدرجاً به حدود « بحرين » و « بصره » و « كوفه » و « يمن » و « حجاز » و « شام » استيلا و حكمراني يافتند ، و كراراً با « خلفاي عباسي » جنگيده غلبه مي كردند ، و از قتل و نهب ( 1 ) قوافل
و حجاج بيت الله كوتاهي نمي نمودند ، تا آن كه در سنه 317 هجري ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غارت .


230


« ابوطاهر قرمطي » در روز « ترويه » ( 1 ) با قشون جرار ( 2 ) فراواني بغتة ( 3 ) به « مكه »
وارد شده و به محض ورود ، شمشير در ميان طائفين و مصلين و محرمين و اهالي « مكه » گذارده ، مشغول قتل عام شدند و متجاوز از سي هزار نفوس را در « مسجدالحرام » و كوچه ها و خانه هاي « مكه » گردن زدند ، و سرهاي كشتگان را در « زمزم » و چاه هاي بركه هاي « مكه » ريختند ، و تمامي اموال و مكنت مردم را غارت نمودند ، و تمام اثاثيه و خزانه حرم را نيز بين خود تقسيم كردند ، و در روز چهاردهم « ابوطاهر » امر نمود كه سنگ « مقام » را كه در آن جاي پاي « حضرت خليل » بوده است از جا بكنند ، و چون يكي از خدام حرم آن را قبلا برده بود و مخفي كرده بود ، امر كرد « حجرالأسود » را از جاي درآورده ، حمل به « هجر » كه از نواحي « بصره » است نمودند ، و در « مسجد ضرار » منصوب نمودند .

« ابوطاهر » پس از يازده روز توقف در « مكه » ، به « هجر » رفت و آن را موسوم به « دارالهجرة » نمود ، و در نظر داشت كه زيارتگاه خلق را به آنجا انتقال دهد ، و چند بار خلفاء و اعيان زمان ، مبالغ گزاف طلا براي او فرستادند كه سنگ را به محل خود عودت دهد ، قبول ننمود ! تا آن كه به امر « خليفه فاطمي مصر » ، يا به جهات ديگر كه مختلف ذكر شده است ، در سنه 339 هجري در روز « عيد اضحي » ، « سنبر بن الحسين قرمطي » ، سنگ را به « مكه » آورده به جاي اولش نصب نمود و مي گفت : « قد اخذناه بقدرة الله ،
وأعدناه بمشيّـته ، وقد أخذناه بأمر ، ورددناهُ بأمر »
و پس از مدت بيست و دو سال كه سنگ به جاي اولش اعاده شد ، آن را شكسته و در حلقه پيچيده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ روز هشتم ذي حجّه .

2 ـ بي باك .

3 ـ ناگهاني .


231


يافتند ، سپس حجاج حرم چند سال آن را در « كعبه منوّره » مخفي كرده ، بالأخره توسط زرگرهاي بامهارت آن را در يك حلقه بزرگي از نقره گذاشتند ، به قسمي كه قطعات آن از جدا شدن و تفرق محفوظ گرديد ، و در محل اولش به طور استحكام منصوب شد ، به همان حالتي كه تا امروز باقي است .

قنات زبيده

چهارم : راجع به قنات زبيده .

چون آب آشاميدني در « مكه » منحصر بود به آب باراني كه در گودال ها جمع مي شد ، و غالباً كثيف و متعفن بود و آن هم كفاف از تمام مردم ، خاصه در موسم حج نمي نمود ، و از اين جهت « حجاج بيت الله » در نهايت شدت و زحمت و سختي بودند ، و بسا اوقات كه دسته دسته مردم از عطش هلاك مي شدند .

« زبيده » دختر « ابوجعفر منصور » زوجه « هارون الرشيد » ، در حدود سنه 180 هجري ، مهندسين و مُغنّيان ماهر به « مكه » فرستاد ، كه به هر وسيله و به هر قيمتي كه هست از اطراف ، آب شيرين و گوارائي به
« مكه » برسانند ، و مأمورين مزبور پس از طراحي و دقت كامل ، اراضي « حنين » را كه در طريق « طايف » واقع ، و غزوه معروفه « حنين » بدان منسوب است تحت نظر گرفته ، و آب آن را كه صرف مزارع و باغاتي
چند مي شد ، توسط مجراهاي تحت الجبالي به « مكه معظمه » رسانيدند ، و در طرفين اين قنات هر كجا گودالي ديدند كه قابليت جمع آب باران
دارد ، چاهي كنده و به قنات اتصال دادند كه آب باران نيز كمكي به آب
« حنين » بنمايد .


232


سپس به واسطه عدم كفايت « عين حنين » ( 1 ) و ضرورت ايصال ( 2 ) آب 2به عرفات ، كوهستان ييلاقي ديگري را در نظر گرفتند ، كه آب خوشگوار آن را به « عرفات » برسانند ، و كوهستان مزبور عبارت از « جبل نعمان » بود كه موضوع تشبيب ( 3 ) و تغزلات ( 4 ) عشاق و شعراي عرب بوده است ، و آب « جبل نعمان » را نيز كه به مصرف سقايت مزارع و باغات مي رسيده ، به همان دستور مسطور ، از مجاري تحت الجبالي به « عرفات » رسانيد ، و اين آب از « عرفات » گذشته ، مي رسد به « مشعرالحرام » در دامنه « جبل الرحمة » ، بعد مي رود به « مزدلفه » و از آنجا دور زده در پشت كوه « مني » مي ريزد در چاهي كه موسوم به « بئر زبيده » است ، و امروز « عين حنين » و « عين نعمان » ، هر دو به « قنات زبيده » تعبير مي شود ، كه معادل يك مليون و هفتصد و پنجاه هزار مثقال طلا صرف احداث آن شده است ، و چنانچه طلا را مثقالي سه تومان قيمت بگذاريم ، اين مبلغ متجاوز از ده كرور تومان پول امروزه ايران ما مي شود ، و هرچند صرف چنين مبلغ هنگفتي جهت احداث دو رشته قنات به نظر ، مايه تعجب و بهت آور مي باشد ، لكن كسي كه گردش مجراي مزبور را در زير كوههاي سخت ديده باشد ، و فكري در چگونگي ثقب و حفر آن ، با فقدان اسباب و آلات در آن زمان نموده باشد ، ابداً تعجبي نخواهد داشت .

عجيب تر آن است كه مباشرين و متصديان ، چون صورت مخارج و مصارف قنات مزبور را در « بغداد » به خدمت « زبيده » رسانيدند ، به دون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ چشمه حنين .

2 ـ رساندن .

3 ـ ياد جواني كردن ، آوردن ابياتي از عشق و جواني يا وصف طبيعت در اوّل قصيده .

4 ـ اشعار عاشقانه .


233


هيچ گونه رسيدگي و دقتي گفت « تركنا الحساب ليوم الحساب ؛ فمن بقي عنده شيء من بقية المال فهو له ، ومن بقي له شيء عندنا أعطيناه » .

و چون غبار و خاك هميشه در « قنات زبيده » مي ريزد و موجب سد آب مي شود ، هميشه بايد آن را پاك و به اصطلاح لايروبي كرده ، و در ازمنه مختلفه چندين نفر از « خلفاي عباسي » و « سلاطين چركسي » و « عثماني » ، خصوصاً زوجات و صباياي آنها ، اقدام به بنّائي و تعمير « قنات زبيده » نموده اند ، و نظر به فقدان اين گونه وسائل در اين زمان ، امسال در « مكه معظمه » ، انجمن مخصوصي تأسيس شده بود كه بوسيله جمع كردن اعانه از اهالي و زائرين ، اقدام به لايروبي قنات مزبور بكنند .

اين بود مطالبي كه جسته جسته ، در ابواب طولاني كتاب « الاعلام باعلام بيت الله الحرام » تحت نظر من آمد ، و با صرف نظر از قسمت هاي غير مهم آن ترجمه ، و در اين اوراق براي يادداشت درج نموديم ، و اين بود حالت امروزه « قنات زبيده » كه بدان اشاره شد .

وضعيّت مسجدالحرام و كعبه

اما در خصوص وضعيت حاضره « مسجدالحرام » و « كعبه منوره » چون مؤلف كتاب مزبور ، خود معاصر با « سلطان مراد عثماني » بوده است ، و از سنه 984 به بعد ، اطلاعاتي اظهار نكرده رجوع به كتاب « خلاصة الكلام في بيان امراء البلد الحرام » نمودم ، كه نيز در « مكه معظمه » ابتياع شد ، و تاريخ « مكه » را به سال 1304 هجري ، در زمان شرافت « شريف عون » و سلطنت « سلطان عبدالحميد » ختم كرده ، و مكشوف گرديد كه در خلال اين سيصدساله اخيره ، تغييراتي كلي در وضعيت و بناي « مسجدالحرام » و « كعبه » داده نشده ، و فقط جزئي تعميرات و مرمت هائي در آن صورت


234


گرفته ، موافق آنچه امسال مشاهده نموديم .

از سنه 1304 تا اين زمان ، كه قريب سي و پنج شش سال مي شود ، نه تغييرات اساسي و نه تعميرات مهمي در مسجد به عمل نيامده ، بنابراين بايد گفت « كعبه » امروزه با همان بناي « عبدالله بن زبير » است ، كه قسمت شمالي آن را « حجاج بن يوسف » منهدم ، و پس از اخراج و تجزيه « حجر اسمعيل » بنا نموده ، و وضعيت حاضره « مسجدالحرام » همان وضع و اساس است كه « المهدي خليفه عباسي » ، شالوده آنرا ريخته و بنا نموده ، و فرزندش « الهادي » آن بنا را به اتمام رسانيده ، و « سلطان سليم » و « سلطان مراد عثماني » ، خرابي هاي همان بنا را كه از حريق حاصل شده بود تجديد و تعمير نموده اند .

كشتي شجاع

چهارشنبه بيست و هشتم صفر مطابق « هيجدهم عقرب » ، پس از بيست روز معطلي و توقف در « جده » به شرحي كه گذشت ، بالأخره ديروز كشتي موسوم به شجاع ، وارد ساحل گرديد ، و چون متعلق به همان كمپاني « حجاز نوراني » بود ، بليط هاي ما را برده تبديل كردند و بليط « كشتي شجاع » گرفتند ، و امروز از اول آفتاب حجاج شروع به گذشتن از گمرك خانه و سوار شدن به قايق ها ، و جاي گرفتن در كشتي نمودند ، و هرچند مأمورين گمرك خيلي مزاحمت جهت جلوگيري از حمل مسكوكات طلا مي كردند ، چون ما در عقب همگي و آخر كار حركت كرديم ، بدون هيچ صدمه و زحمتي از گمرك خانه گذشته ، و توسط قايق ها به كشتي سوار شديم ، و براي سه ساعت به غروب مانده ، كشتي صداهاي مهيبي بلند كرده به حركت افتاد ، و متدرجاً آثار و علائم شهر « جده » از نظر


235


دور و ناپديد شد .

موافق آنچه صاحب كتاب الاعلام باعلام بيت الله الحرام نوشته ، بندر شهر « مكه » در قديم الايام قصبه اي بوده است موسوم به « شعبيه » ، و در سنه بيست و شش هجري « خليفه ثالث » كه به زيارت بيت الله رفت ، بندر مزبور را انتقال به محل دفن « حضرت حوا » نمود ، كه متدرجاً آباد و معتبر و موسوم به « جده » گرديد و بندر سابق متروك و منهدم شد .

عزاداري در كشتي

پنجشنبه بيست و نهم صفر مطابق « نوزدهم عقرب » ، چون جاي ما را در خن گرفته بودند ، و شب گذشته ناراحت بوديم ، امروز كاپيتان را ملاقات كرده ، جاي بسيار خوبي در قسمت مقدم كشتي براي ما تهيه كرد ، و از هر نفري قرار شد پانزده روپيه به عنوان تعارف بگيرد ، اين محل كه در مواقع فوق العاده مخصوصي و مرضي ( 1 ) است ، به شكل يك سالن و تالار مسقفي است ، كه از دو طرف داراي دربهاي زيادي است كه به دريا نگاه مي كنند ، و بسيار ظريف و قشنگ ساخته شده است ، و به واسطه درهاي فوق العاده ، هواي خيلي لطيف و متجدد و خنكي دارد .

امروز و امشب به مناسبت ليله جمعه ، و به مناسبت ديروز كه روز شهادت « حضرت مجتبي » و رحلت « حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) » بود ، و ما مجال عزاداري نكرديم ، مجلس عزاي باشكوهي تشكيل نموده ، و از رفقاي حجاج هم دعوت كرديم ، و عزاداري خوبي به عمل آمد و جناب « حاج شيخ عباسعلي خراساني » ما را مستفيض نمودند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مورد رضايت است .


236


قريه قمران

امروز جمعه غره ربيع الاول مطابق « بيستم عقرب » ، صبح رسيديم به قريه « قمران » كه معمولا محل قرنطين است ، و كشتي توقف كرد و يك نفر « دكتر انگليسي » به بالا آمد ، و مسافرين را معاينه نمود ، و چون آثار ناخوشي ملاحظه نكرد اجازه حركت داد ، ضمناً طراده چي ها ، و قايق چي هاي قمراني ، مقدار كثيري ماهي و گوسفند به پاي كشتي آورده به مسافرين فروختند .

لفظ « قرنطين » ، محرف و معرب « كارنتين » است ، كه به فرانسه به معني چهل وچله است ، و چون مدت توقيف مسافرين ، براي جلوگيري از سرايت امراض عمومي ، در قديم چهل روز بوده است ، اين عمل را كارانتين ناميده اند كه به سبب تعريب قرنطين شده است .

باري پس از دو ساعت توقف در ساحل « قمران » كشتي به حركت افتاد ، و از « باب اسكندر » خارج شده وارد « خليج عدن » گرديد ، و چون خليج مزبور متصل به « اقيانوس هند » است ، مقدمات تلاطم و انقلاب دريا شروع شد و موجب سرگيجه و انقلاب حال مسافرين گرديد .

باب المندب

باب اسكندر « تنگه بغازي » است كه « بحر احمر » ، يعني « درياي جده » را به « خليج عدن » و « اقيانوس هند » اتصال مي دهد ، و شمالا محصور به كوهستانهاي « يمن » است ، كه جزو آسيا است ، و جنوباً محدود به اراضي « سومالي » است كه قسمتي از « آفريقا » مي باشد ، و وجه تسميه اين « بغاز » ، به باب اسكندر چنانچه در اين حدود مشهور است نمي دانم چيست ، لكن در اصطلاح اهل جغرافي ، « بغاز » مزبور ، معروف به « باب المندب » است و


237


مناسبت آن را چنين نوشته اند كه : در ازمنه قديمه كه هنوز كشتي هاي بخار
اختراع نشده بود ، و كشتي هاي بادي جرأت نداشتند از سواحل زياد دور شده در وسط درياها عبور كنند ، مسافرين عرب همين كه از درياي آرام « جده » خارج ، و وارد « خليج عدن » و « اقيانوس هند » مي شدند يك درياي متلاطم و منقلب و موّاجي مشاهده كرده ، بناي شيون و فغان و زاري مي گذاشتند ، متدرجاً « بغاز » مزبور ، معروف به « باب المندب » گرديد « اي باب الندبة و البكاء » ( 1 ) . شب حالت دريا آرام گرفت و هوا قدري خنك شد و با كمال راحتي خوابيديم .

امروز شنبه دوم ربيع الاول مطابق « بيست و يكم عقرب » ، تا غروب كشتي در « خليج عدن » ، مابين دو قاره آسيا و آفريقا حركت مي كرد و از شمال و جنوب ، كوه هاي عظيمه دو قاره مزبور همه جا مشهود بود ، نزديك غروب در ساحل يسار ما ، چراغ هاي برق شهر كوهستاني « عدن » ، با يك شكوه و منظره جالب توجهي نمودار گرديد ، و نيز يك چراغ ساحل نماي چشمك زن ، از مسافات بعيده نمايان بود .

از ساعت حركت از « جده » تا وصول به « عدن » ، درست سه شبانه روز طول كشيد و در اين سه روزه ، ده پانزده كشتي به اشكال مختلفه ديديم كه از طرف « هندوستان » به جانب « اروپا » مي رفتند ، و تقويم هاي عربي و هندي ، امروز را اول ماه گرفته اند .

تلف شدن حاجيان

امروز يكشنبه سوم ربيع الاول ، مطابق « بيست و دوم عقرب » ، صبح كوه هاي جنوب از نظر غايب شدند ، و تا غروب كشتي مي رفت و كوه هاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ درِ گريه و اشك .


238


شمالي متعلقه به « يمن » همه جا نمايان بود ، دريا هم نسبتاً آرام و هوا
خنك تر از روزهاي گذشته شده بود ، معذلك اين چندروزه روزي دو سه نفر از « حجاج هندي » و « جاوه اي » تلف مي شدند ، و جنازه آنها طعمه ماهيان دريا مي گرديد ، ولي مسافرين عجم بحمدالله همگي سالم بودند ، جهتش ظاهراً سابقه مريضي دسته اولي بود كه عموماً خيلي به كثافت و عفونت زندگي مي كنند .

امشب دريا در نهايت آرامي بود و به راحتي خوابيديم .

امروز دوشنبه چهارم ربيع الاول مطابق « بيست و سوم عقرب » ، تا شام كشتي در حركت و دريا آرام و هوا خنك و لطيف و سلسله كوه هاي شمالي همه جا مشهود بود .

گم كردن راه

امروز سه شنبه پنجم ربيع الاول مطابق « بيست و چهارم عقرب » ، طرف غروب كوه هاي شمالي از نظر غايب شد ، و كشتي به وسط اقيانوس افتاد ، و خط سير آن به طرف شمال شرقي متمايل گرديد ، و معلوم شد كه مستقيماً به « بمبئي » نمي رود ، بلكه مقصد اوليه آن شهر « كراچي » مي باشد .

امشب براي دو سه ساعت از شب گذشته ، كشتي در حال سرعت حركت خود ، يك دفعه حركت خيلي عنيفي ( 1 ) به عقب نمود ، و فوراً از حركت افتاد و صداي صوت مهيب آن بلند شد ، مثل آن كه به يك كوه تحت البحري ( 2 ) برخورده و شكسته شده ، و مسافرين تماماً در نهايت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خشن و سخت .

2 ـ زير دريا .


239


وحشت و اضطراب افتادند ، و پس از يك ربع ساعتي مجدداً كشتي به
حركت افتاد ، گفته مي شد كه ناخدا راه را گم كرده و دفعةً ملتفت اشتباه خود شده بوده است .

امروز چهارشنبه ششم ربيع الاول مطابق « بيست و پنجم عقرب » ، دريا كمال آرامي داشت ، و هوا خنك تر شده بود و امر تازه نداشتيم .

امروز پنجشنبه هفتم ربيع الاول مطابق « بيست و ششم عقرب » ، از صبح تا شام باد تندي ميوزيد ، و دريا متلاطم بود و مسافرين مبتلا به سرگيجه شدند ، اما بحمدالله اثري از « داءالبحر » ( 1 ) معروف ، و برسات كه وقت رفتن داشتيم ظاهر نبود ، و معلوم مي شود چنانچه مي گويند ، آن آثار و آن برسات مخصوص سه ماه تابستان است ، و فقط تلاطم و انقلاب دريا علت آن نيست .

امشب هوا آن قدر خنك شده بود ، كه تمام مسافرين براي خوابيدن محتاج به لحاف و بالا پوش شدند .

بي عاري عكام ها

امروز جمعه هشتم ربيع الاول مطابق « بيست و هفتم عقرب » ، حالت دريا و هوا آرام و معتدل بود ، و امشب كه شب نهم ربيع الاول بود اغلب رفقا در جايگاه ما آمده ، و به مزاح و شوخي و أنس و صرف چاي برگزار نمودند ، و آقاي « حاج سيد احمد واعظ كاظميني » مدتي منبر رفته ، حاضرين را محظوظ فرمودند . لكن عكام ها كه لباس هاي مسخره پوشيده
بودند ، آنقدر بيعاري و شوخي هاي غيرمعقولانه كردند ، كه موجب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ درد دريا .


240


اوقات تلخي ما شد ، و براي مراعات مقام و احترام حجاج هندي و كابلي و غيرهم كه در كشتي بودند مجلس را منحل ، و اشخاص را متفرق نموده ساعت هشت از شب گذشته خوابيديم .

كراچي

امروز شنبه نهم ربيع الاول مطابق « بيست و هشتم عقرب » ، صبح كشتي به ساحل « كراچي » رسيد و توقف كرد ، جمعي از مسافرين كه بالغ به هفتصد هشتصد نفر مي شدند پياده شدند كه از « كراچي » به « بصره » بروند ، و يا از خط « دزداب » به « مشهد مقدس » رهسپار شوند .

در تمام محوطه اسكله از طرف « حاج عبدالغني » تاجر شيعي ، سفره نهار گسترده بودند كه تمام حجاج صرف نمودند ، خود « حاج عبدالغني » هم با بعضي از محترمين به استقبال حجاج آمده بود ، و از آنها پذيرائي مي كرد باقيماندگان حجاج كه ما نيز از جمله آنها بوديم ، پياده نشده عازم « بمبئي » بودند ، و چون بناي حركت كشتي به عصر بود ، بعضي به شهر رفته آذوقه و ميوه جات خريدند ، براي ما هم سيب و انار بسيار خوب ، و سبزيجات لطيف و يخ مصنوعي زياد آوردند ، و با آن كه هوا خيلي خنك و احتياجي به يخ نبود ، براي كساني كه سه ماه تابستان را بدون يخ ، آن هم در مملكت گرم « حجاز » و مناطق حاره گذرانيده بودند ، اين يخ خيلي مطلوب و دلچسب بود ، و از آن به حد افراط صرف كرديم ، و به اصطلاح دلي از عزا درآورديم .

طرف عصر كشتي را ضدعفوني كرده و شستشوي كاملي كردند ، و به واسطه خلوت بودن آن گردش مفصلي در آن كرديم ، سپس كشتي به حركت افتاد و « حاج محمّدجعفر ماهوتچي طهراني » رفيق ما ، كه به شهر


241


رفته و برگشته بود ، هرچه سعي كرد توسط قايق به كشتي برسد ممكن نشد ، البته از « كراچي » توسط خط آهن به « بمبئي » خواهد آمد .

مجموع مدت سير ما از « جده » به « كراچي » نه روز و ده شب طول كشيد ، با آن كه موقع رفتن به « مكه » ، حجاج ديگر همين مسافت را چهارده پانزده روزه پيموده بودند ، علتش وجود برسات در آن وقت و آرامي دريا در اين فصل مي باشد .

شب ماهتاب قشنگي داشته ، و مدتي در سطحه و عرشه كشتي قدم زنان گردش كرده بعد استراحت نموديم .

سواحل هندوستان

امروز يكشنبه دهم ربيع الاول مطابق « بيست و نهم عقرب » ، تا شام هوا قدري مرطوبي و گرم و حبس شده بود ، و كشتي به سرعت مي رفت و همه جا در طرف يسار ، كوهها و جنگل هاي سواحل « هندوستان » نمودار مي بود ، طرف شب يكي دو دفعه آثار روشنائي و چراغ هم از جانب ساحل ديديم .

ورود به بمبئي

امروز دوشنبه يازدهم ربيع الاول مطابق « سي ام عقرب » ، براي دو ساعت به غروب مانده ، كشتي به ساحل « بمبئي » رسيده لنگر انداخت ، و به واسطه تعطيل گمرك خانه ، شب را در كشتي ماندني شديم و هر چند اوقاتمان از اين جهت تلخ شد ، لكن منظره شهر « بمبئي » ، با كرورها چراغ برق و منظره سطح دريا ، با هزاران كشتي كه در آن لنگر انداخته ، و از هركدام يك نوع صداهائي بلند و يا يك قسم چراغ هائي روشن بود


242


بي تماشا نبود ، و مدت مسافرت ما از « جده » تا « بمبئي » سيزده شبانه روز درست طول كشيد .

امروز سه شنبه دوازدهم ربيع الاول مطابق « اول قوس » ، ( 1 ) صبح كشتي به كنار اسكله آمد ، و توسط پلكان چوبي كه از ساحل بلند كردند ، با كمال راحتي پياده شديم ، جمعي از اهالي شهر به استقبال مسافرين خود آمده بودند ، و جمعي از آشنايان طهراني ما كه از « جده » توسط « كشتي همايون » قبل ما آمده بودند ، كنار اسكله انتظار ورود ما را داشتند ، از ديدار يكديگر خوشوقت شديم ، و پس از گذشتن از گمرك خانه كه دقت و تفتيشات كاملي نمي كردند ، توسط درشكه رفتيم به مسافرخانه « جعفر سليماني » در محله « واري بندر » ، كه موقع عزيمت به « مكه » هم ، در آنجا منزل كرده بوديم و شرح آن داده شده است ، و نهار را مهمان « حاج محمّدتقي » بلورفروش بوديم ، كه قبل از ما با « جهاز همايون » وارد شده بودند ، و شب را به استراحت گذرانيديم .

تلگراف به تهران

امروز چهارشنبه سيزدهم ربيع الاول مطابق « دوم قوس » ، صورت تلگراف هائي تهيه و به « طهران » مخابره كرديم ، و هر كدام كاغذي هم توسط پست ارسال نموديم ، هواي « بمبئي » در اين ايام ، بسيار لطيف و معتدل بود ، روز با لباس مختصري حركت ، و شب در ايوان عمارت مسافرخانه بدون روپوش مي خوابيم . ميوه جات از هر قبيل موجود بود ، به علاوه چندين قسم ميوه ها ديديم كه در ممالك ما يافت نمي شود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهمين ماه فلكي مطابق با آذرماه .


243


مغول محله

امروز پنجشنبه چهاردهم ربيع الاول مطابق « سوم قوس » ، صبح رفتيم به « حمام مغول » كه در « مغول محله » واقع ، و مخصوص جماعت شيعه است ، واقعاً حمام خيلي تميز و پاكيزه و دل چسبي بود ، كارگران آن چند نفر يزدي بودند ، و با صميميت خدمت مي كردند ، اين حمام در تمام شب هم باز است و تمام خزانه ها و پلكان ها و دالان ها و ساير ملحقات آن ، با چراغ برق روشن مي شود ، و روز كه سربينه حمام نشسته لباس مي پوشد ، از هر طرف در پشت جام هاي شيشه گل كاري و سبزه و باغ مي بيند . طرف عصر تا دو سه ساعت از شب ، در خيابانهاي عريض و قشنگ شهر گردش كرده ، به منزل مراجعت و استراحت نموديم .

باغ وحش

امروز جمعه پانزدهم ربيع الاول مطابق « چهارم قوس » ، صبح زود توسط واگون الكتريك رفتيم به تماشاي باغ وحش معروف « بمبئي » ،
كه در اين جا « باغ راني » مي گويند ، و به كلي خارج از شهر است ، و پس از تماشاي يك قسمت آن ، و مشاهده چندين هزار قسم حيوانات عجيب و غريب كه در قفس هاي آهني جا دارد ، و ملاحظه هزاران نوع طيور و حيوانات آبي ، كه در درياچه هاي مصنوعي زندگي مي كنند ، ظهر شد و از گردش در خيابانهاي طولاني باغ مزبور خسته شده بوديم ، و در مراجعت نزديك همين باغ ، يكي دو ساعت هم صرف تماشاي موزه نموديم ، و از جمله چيزهاي قابل ذكر كه ديديم ، مسكوكات تمام ممالك عالم قديماً و جديداً ، مجسمه تمام ملل دنيا اناثاً و ذكوراً ، با لباس هاي مخصوص هر كدام و نمونه هائي از چراغ هاي قديم و جديد ، از پيه سوزها گرفته تا


244


چراغ هاي الكتريك ، و نمونه هائي از تمام آلات و ادوات دفاعيه ، كه نوع
بشر از اول خلقت تا به امروز به كار برده و مي برد ، و تيپ حركات نماز و عبادات تمام مذاهب عالم ، كه توسط مجسمه هاي كوچكي ارائه و نمايش داده مي شود ، و هزاران نمونه از صنايع قديمه « چين » و « هندوستان »
و غيره .

طرف عصر در منزل صرف نهار كرده ، شب را به گردش در كنار دريا و خيابان ها و استراحت گذرانيديم .

خبر حمله به رشت

امروز شنبه شانزدهم ربيع الاول مطابق « پنجم قوس » ، توسط « حاج علي » نامي كه دلال خريداري بليط كشتي جهت مسافرين است ، بليط كشتي پستي جهت « بصره » ، به قيمت هر بليطي سي و يك روپيه گرفتيم ، و بنا هست ان شاءالله روز سه شنبه حركت كنيم ، طرف صبح « حسين آقاي دانش » پسر « حاج علي اكبر بزاز » كه از « طهران » آمده و عازم « اروپا » است به ديدن ما آمده ، وشرح رقت آوري از قضيه مهاجمه « بالشويكها » به شهر « رشت » ، و فرار قاطبه اهالي آن جا به « قزوين » و « طهران » بيان كرد ، و نهار را در منزل « حاج شيخ محمّد شوشتري » كه از تجار درجه اول « بمبئي » است ، و به مناسبت سابقه دوستي با « حاج شيخ جمال كتاب فروش » ما را هم دعوت كرده بود صرف نموديم ، ضيافت خيلي عالي ، مركب از اغذيه ايراني و هندي تهيه نموده بود ، طرف عصر به تماشاي استاسيون خطوط آهن ، و اسكله كشتي راني رفته ، براي چهار از شب گذشته به منزل برگشته خوابيديم .


245


كليسا ، مسجد و بتكده

امروز يكشنبه هفدهم ربيع الاول مطابق « ششم قوس » را ، تماماً صرف گردش خيابان ها و تماشاي مغازه هاي عالي و باشكوه شهر نموده ، ضمناً چندين كليساهاي نصاري و صدها مساجد مسلمين ، و هزاران بتكده هندوها را تماشا كرديم ، الحق مساجد مسلمين اعم از شيعه و سني ، خيلي عالي و قشنگ و پاكيزه و باشكوه است ، و مثل مساجد مخروبه ايران ، مايه سرشكستگي و انفعال مسلمانها در نظر خارجي ها نيست .

« حاج محمّدحسين يراقچي » همسفر ما ، كه دو روز بود براي تماشا به شهر « پونه » رفته بود ، امروز معاودت كرد و شرحي از جنگل ها و كوهستانها و ييلاقات و آبشارها ، كه در طريق خط آهن ديده بود نقل مي كرد . امشب را هم به گردش و سپس به استراحت برگزار كرديم .

ميتينگ استقلال طلبان

امروز دوشنبه هيجدهم ربيع الاول مطابق « هفتم قوس » ، دسته جات شورشيان و استقلال طلبان « هند » ، در چندين نقطه شهر ميتينگ مي دادند ، و بر ضد مداخلات و عمليات « دولت انگليس » ، خطابه ها خوانده نطق ها مي دادند كه به واسطه ندانستن زبان « هندي » ما چيزي نمي فهميديم ، و به حالت اجتماع در خيابانها گردش مي كردند ، و قواي پليس و نظام ابداً از آنها جلوگيري نمي كردند .

در موقع رفتن به « مكه معظمه » كوهي در وسط شهر « بمبئي » ديديم ، كه دور تا دور آن دامنه خانه ها و ساختمانها بود ، و چون مانع از اتصال خيابانها و خطوط واگون برق به يكديگر بوده ، يك عده عمله جات مشغول كندن آن بودند ، و سنگ هاي آن را توسط ماشين مخصوص خورد


246


كرده ، جهت شوسه كردن خيابانهاي آخر شهر ، و سد بستن در جلو دريا
حمل و نقل مي كردند ، و امروز كه قريب چهار ماه از آن تاريخ مي گذرد ، تمام آن كوه از جاي برداشته شده ، و در جاي آن طرح خيابانها و خانه ها و
عماراتي ريخته ، مشغول ساختمان آنها هستند ، ضرب المثل معروف « همم الرجال تقلع الجبال » ، ( 1 ) درست در اين مورد به حقيقت رسيده است .

از قرار تحقيقاتي كه شد ، اغلب عمارات و خانه هاي شهر « بمبئي » متعلق به بلديه ( 2 ) است ، كه خود ساخته و اجاره مي دهد ، و از خانه هاي ملكي اهالي ، دو دوازدهم مال الاجاره تقريبي يك ساله آن را ، براي حق آب و روشنائي برق مي گيرد .

در شهر « بمبئي » علاوه بر واگونهاي برق كه لاينقطع در حركت هستند ، آن قدر درشكه كرايه و اتومبيل و گاري باركش رفت و آمد مي كنند ، كه رفتن از قسمت پياده رو يك طرف خيابان به طرف ديگر بسيار خطرناك است ، و كمال احتياط و مواظبت لازم دارد ، از درشكه ها تا نمره دوازده هزار ، و از اتومبيلها تا نمره بيست هزار ، و از گاري ها تا نمره چهل هزار را ما ديديم .

حركت به طرف بصره

امروز سه شنبه نوزدهم ربيع الاول مطابق « هشتم قوس » چنانچه ذكر شد ، موعد حركت به « بصره » بود ، لهذا صبح زود با درشكه به طرف اسكله « نمبر 15 » ( 3 ) رفتيم ، « حاج ابوالحسن خادم » هم با اثاثيه توسط گاري رسيد ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همّت هاي مردان كوهها را از جاي برمي دارد .

2 ـ شهرداري .

3 ـ شماره 15


247


و بعد از معطلي زياد ، سوار كشتي پستي موسوم به « بارودا » شديم ، كه بليط آن را به قيمت سي و يك روپيه گرفته بوديم .

نزديك ظهر جهاز حركت كرد ، ساعت به ساعت ، روز بروز هوا سردتر مي شد . بادهاي شديد و سردي هم از جانب شمال كه سواحل مملكت « ايران » مااست ميوزيد . متدرجاً آن قدر سردشد كه شب ها با تمام لباس ها و بالاپوشها خوابمان نمي برد .

روز چهارم حركت ، به ساحل « بندر عباس » رسيديم ، و روز ششم در ساحل شهر « بوشهر » ، دو سه ساعت كشتي توقف كرد ، محمولات پستي و چند نفر مسافر را پياده كردند ، روز هفتم در ساحل « آبادان » باز دو سه ساعت كشتي توقف كرد ، انبارهاي نفت شركت « ايران » و « انگليس » به خوبي نمودار بود .

روز هشتم سواحل « محمره » و آثار شهر مزبور ظاهر شد ، و حجاج به واسطه خلاصي از آب هاي شور و تلخ دريا ، و رسيدن به آب شيرين و گواراي « شط العرب » ، امروز نهايت خوشحالي و وجد و شعف داشتند ، بالأخره طرف عصر كشتي به ساحل شهر « عشار » رسيده لنگر انداخت ، و چون وقت تنگ بود و لازم بود طبيب بلديه ، مسافرين را معاينه كند ، شب را در كشتي مانديم .

معاينه مسافرين

امروز چهارشنبه بيست و هفتم ربيع الاول مطابق « شانزدهم قوس » ، پس از معاينه شدن توسط دكتر بلديه ، مسافرين شروع به پياده شدن كردند و تا عصر دچار تفتيشات مأمورين گمرك بودند ، ما هم نزديك غروب خلاص شده با درشكه به شهر « عشار » آمديم ، و سرماي فوق العاده اقتضا


248


مي كرد كه اطاق و منزلي بگيريم ، لكن ممكن نشد و در همان مسافرخانه در قفسي كه موقع عزيمت به « مكه » منزل داشتيم نزول نموديم ، و روز پنج شنبه مسافرين بليط مركب موسوم به « خليفه » ، يا مركب موسوم به « سالمي » را گرفتند ، و روز شنبه « مركب خليفه » ، مسافرين خود را كه غالباً رفقا و آشنايان طهراني ما بودند حركت داد ، و ما كه بليط « مركب سالمي » داشتيم مانديم ، و موافق آنچه شنيده مي شد « مركب سالمي » در يك فرسخي « بصره » معيوب و ناسالم شده ، و تا آن را تعمير نكنند نمي تواند حركت كند .

شب در كشتي

امروز يكشنبه غره ربيع الثاني مطابق « بيستم قوس » ، كشتي سالمي وارد شد و مسافرين با كمال عجله نقل اثاثيه نموده سوار آن شدند ، ولي مركب حركت نكرد و شب را در آن به سر برديم ، اين چندروزه توقف در « عشار » ، تمام مسافرين ملول و دل تنگ بودند ، و از صدمات و زحمات مسافرت و سرماي شديد به جان آمده بودند ، ميوه جات پائيزه از هندوانه و خربزه و مركبات و سيب و انار و غيره به حد وفور بود .

امروزدوشنبه دوم ربيع الثاني مطابق « بيست و يكم قوس » و امشب را هم ، « مركب سالمي » حركت نكردومشغول بارگيريوتعميرات بود ، و معلوم گرديدكه ازمركب هاي بسيارمندرسواسقاط است كه ما دچار آن گرديده ايم .

ساحل عشار

امروز سه شنبه سوم ربيع الثاني مطابق « بيست و دوم قوس » ، مركب با هزاران صدا و فريادهاي ناهنجار ، از ساحل « عشار » با كمال تاني و خرامان


249


خرامان حركت كرد ، و پس از يك ساعت حركت ، در كنار منبع نفت ايستاد و مشغول نفت گيري شد ، و اول غروب دوباره به راه افتاد و بعد از دو سه ساعت مجدداً ايستاد و لنگر انداخت .

بقعه « عُزيرِ » پيغمبر

امروز چهارشنبه چهارم ربيع الثاني مطابق « بيست و سوم قوس » ، صبح مركب به راه افتاد ، نزديك ظهر در ساحل يسار دجله ، بقعه « عزير پيغمبر » و مساكن يهودي هاي مجاور آن نمودار شد ، امشب باران زيادي آمد به ضميمه تنگي مكان ، و معطلي زياد مركب ، و خشونت و وحشيگري عمله جات آن كه عموماً اكراد اعراب منش بودند ، موجب مزيد زحمت و اوقات تلخي گرديد ، در واقع ابتداي حركت ما از « بصره » امروز بوده است ، و اين سه روزه بي جهت وقتمان در مركب تلف شد .

شهر عماره

امروز پنجشنبه پنجم ربيع الثاني مطابق « بيست و چهارم قوس » ، و امشب مركب خرامان خرامان در حركت ، و در طرفين « دجله » همه جا كوخ هاي اعراب و آثار آباداني نمايان بود ، ساعت چهار از شب رسيديم به شهر « عماره » ، و مركب توقف كرد .

قدري در خيابان مستطيل و قشنگ شهر ، كه با چراغ هاي برق روشن بودگردش كرديم ، بعضي ازمسافرين ، نواقص آذوقه خودرا خريداري كردند ، مركب هم پس از دو ساعت توقف و خالي كردنِ بارهاي خود براه افتاد .

امروز جمعه ششم ربيع الثاني مطابق « بيست و پنجم قوس » ، طرف صبح چنان مه غليظي توليد شد ، كه طرفين ساحل را شخص نمي ديد ، و


250


پس از برطرف شدن مه ، سرماي بسيار سختي حادث گرديد .

سه ساعت از شب گذشته رسيديم به قريه « علي شرجي » ، به قدر نيم ساعت مركب در آنجا توقف كرده دوباره به راه افتاد ، مجدداً در كنار ساحل لنگ كرد و طرف سحر حركت نمود ، روز شنبه هم به اين منوال گذشت ، و هر چه پيش مي رفتيم آب دجله كمتر مي شد و پائين تر مي افتاد و مركب از سرعت خود مي كاست .



| شناسه مطلب: 78092