بخش 7
حـرم مکـی کعبه معظمه شکل کعبه
207 |
هنگاميكه نامبرده درگذشت، فرزندش «متعب» جايگزين او گرديد، ليكن بوسيله «بيدر» و «بدر» دو فرزند برادرش «طلال» كشته شد و امارت به دست آنان افتاد. پس از مدّتي اين دو بوسيله عموي خود «محمد» به قتل رسيدند و عمو امارت را تصاحب نمود; وي مردي عاقل و كريم بود و همراهانش نيز راه و روش او را پيروي مي كردند. زيركي او به ويژه پس از پايان جنگ وهّابيان ـ و اسارت «عبدالله بن سعود» و پراكندگي فرزندان و خانواده اش ـ در ميان مردم شهرت به سزائي يافت.
بدين ترتيب قدرت «محمد بن رشيد» در اطراف «نجد» شروع به گسترش نمود، به خصوص پس از اختلافي كه ميان خانواده «فيصل بن تركي» آغاز گرديده بود كه باعث شد اين توسعه بيشتر گردد. «محمد بن رشيد» در حالي درگذشت كه فرزندي از خود به جاي نگذاشت; پس «عبدالعزيز» فرزند برادرش «متعب» جايگزين او گرديد، و امارت را به دست گرفت، ليكن بوسيله «سلطان» و «سعود» دو فرزند «حمود بن رشيد» كشته شد و امارت را پس از او به دست گرفتند. سپس در نتيجه اختلافي كه ميان آن دو پديد آمد، «سعود»، برادر خود «سلطان» را به قتل رسانيد و به تنهايي امارت را به دست گرفت.
«عبدالعزيز بن متعب» داراي فرزندي خردسال به نام «سعود» بود كه پس از كشته شدن پدرش همراه دايي خود «سبهان» به مدينه گريختند و مدّتي دراز را در آن جا باقي ماندند. سپس به همراهي و كمك قبايل «شمّر» سپاهي گران را تشكيل داد و در «حائل» بر «سعود بن حمود» حمله كرده و پس از كشتن او «سعود بن عبدالعزيز بن متعب» امارت «شمّر» را به دست آورد كه تا كنون نيز بر آن حكومت مي نمايد.
حـرم مكـي
حرم مكي در دوران رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در حدود مطاف كنوني قرار داشت كه اين حدود از دوران حضرت ابراهيم(عليه السلام)باقي بوده است. هنگامي كه بر تعداد مسلمانان افزوده گرديد، «عمر» و «عثمان» پس از خريداري مقداري از خانه هاي اطراف آن به حرم توسعه
208 |
دادند. سپس «عبدالله بن زبير» در ساخت كعبه پس از منهدم كردن قسمتهايي، بخشهايي را بدان افزود. همچنين «وليد بن عبدالملك» نيز پس از توسعه حرم، ساختمان استوار و محكمي را در آن بنا نمود. نامبرده اولين شخصي است كه ستونهاي مرمرين را در مسجدالحرام بوجود آورد و سعي و كوشش وليد نسبت به ساختمان سازيها غير قابل انكار مي باشد، اين مطلب زماني قابل قبول است كه شخص، خود شاهد «قبة الصخرة»
در قدس شريف باشد كه آثار گرانقدري از موزائيك هاي طلا و كاشيكاريهاي زيبا را
نظاره كند كه دليل اين آثار عقل را به شگفتي واداشته و فكر و انديشه را به خود
مشغول مي سازد! همچنين هم اكنون آثاري نيز در ساختمان «مسجد اموي» دمشق باقي
مانده است كه سانحه آتش سوزي در آن نتوانسته است آنها را از ميان بردارد; در اين مسجد نيز موزائيك هاي بسيار ظريفي از طلا بر در و ديوار جنوبي و غربي صحن آن ديده مي شود.
هنگاميكه «محمدالمهدي» در سال 160 هجري حج گزارد، متوجه گرديد كه كعبه در ميانه مسجدالحرام قرار ندارد، بنابراين خانه هاي بسياري به ويژه در سمت مقابل شرقي را خريده و به مسجد اضافه نمود. همچنين قسمتهاي ديگري كه در مسجد قرار داشت و در اختيار ديگران بود نيز به فضاي مسجد اضافه كرد. پس از او فرزندش «هادي» جانشين وي گرديد و آنچه را كه در دوران پدر ناتمام مانده بود به پايان برد.
در آن هنگام «دارالندوه» در حرم و در برابر كعبه از سمت شمال غربي آن همچنان پابرجا بود كه خلفاء و امرا به هنگام حج خويش در صدر اسلام بدان وارد مي گشتند. ليكن كم كم در نيمه هاي قرن سوم هجري رو به ويراني نهاد كه به «معتضد عباسي» وضعيت آن اطلاع داده شد و بنا به فرمان او در سال 281 هجري ساختمان «دارالندوه» منهدم گرديد و مسجدي را ـ كه قبله اي به سوي كعبه نيز در آن قرار داده بودند ـ جايگزين آن نمود و سپس گنبد بلندي بر روي آن ساخته شد اين مكان در دورانهاي مختلف دستخوش تغييراتي گشت و در هر زمان آن را به شكلي بناكردند سپس. محل آن به عنوان جايگاه نمازِ امام حنفي اختصاص داده شد تا اينكه بوسيله «امير كلدي»، امير جدّه در سال 947 هجري منهدم گرديد و در جاي آن مقام مربّعي را كه داراي دو طبقه بود بنا نمود:
209 |
طبقه نخستين آن ويژه نماز گزاردن امام و نمازگزاران بود و طبقه دوم آن به مؤذّنان و
مبلّغان اختصاص يافت كه اين وضع تا كنون نيز ادامه دارد.(1)
در سال 802 هجري شبستان شرقي دچار آتش سوزي گرديد و به دستور ملك «ناصر فرج بن برقوق» پادشاه مصر، قسمتهاي آتش سوزي شده مجدّداً تعمير و مرمّت گرديد كه به جاي ستونهاي مرمر سوخته شده، ستونهايي از سنگ شمسيي قرار دادند. از آن پس همواره پادشاهان مصر به تعمير و مرمّت حرم پرداختند كه از آن جمله از تعمير ساختمان توسط «سلطان قايتباي» در سال 886 هجري را مي توان ياد نمود.
در سال 979 هجري شبستان شرقي حرم (به علت فرسودگي) اندكي تمايل پيدا نمود كه به فرمان سلطان سليم دوم (عثماني) تعدادي از معماران و مهندسان و صنعتگران از سرتاسر كشورهاي اسلامي براي تجديد ساختمان آن به مكه آمدند و در آغاز تمامي سقف ها و ستونها و ديوارهاي اطراف آن را منهدم كردند و آن را به صورت مربّع همانند ساختمان كنوني آن بنا كردند. سپس ستونهايي از مرمر را در ميان ستونهاي سنگي به صورت متناسبي استوار نمودند. و گنبدهايي را جايگزين سقف آن كردند كه بدينوسيله از تجمّع آب باران و بوجود آمدن رطوبت ناشي از آن جلوگيري به عمل آورند.
همچنين با اين گونه سقف سازي از رشد جانوراني مانند موريانه و بيد كه چوبها را از بين مي برند، جلوگيري كردند. در هنگام ساختمان مسجدالحرام، سلطان درگذشت كه با درگذشت او ساختمان مسجد تنها در سمت شرقي و شمالي آن يعني از «باب علي» تا «باب العمره» به پايان رسيده بود. پس از او «سلطان مراد خان» به خلافت رسيد و دستور داد تا ساختمان آن را به همان صورتي كه پدر در نظر داشت، به پايان برند; اين ساختمان به بهترين وضعي كه هم اكنون آن را مي بينيد ساخته شد.
پادشاهان بعد از او نيز تنها مرمّت هايي را در ساختمان اين مسجد به انجام رسانيدند. كارگران در اين توسعه ساختمان تا ارتفاع خيابان منتهي به «مسفله» پائين رفتند بطوريكه پس از آن، آب سيل ها كه موجب خرابي پايه ها و انهدام ساختمان مسجد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منظور تا دوران تأليف اين كتاب مي باشد. «مترجم»
210 |
مي گرديد، به سوي اين مسير سرازير شد. همچنين قسمتهاي اضافي از خانه هايي كه براي مربّع كردن حرم شريف به كار رفته بود، ساختمانهايي مانند مدرسه ها و برخي شبستانها را بنا نمود كه تهيدستاني از طلاب علوم ديني در آن مسجد زندگي كردند. اين گونه مكانها داراي اوقاف فراواني بود ليكن با گذشت زمان اوقاف بسياري از آنها، دستخوش تغيير گرديد، به طوريكه گاه به نوعي ديگر تغيير مي كرد و يا از دست واقف آن خارج شده و در دست قوي تر از او قرار مي گرفت كه از آن جمله مدرسه «قايتباي» را مي توان نام برد كه تا كنون در سمت چپ وارد شونده از «باب السلام» قرار دارد; اين مدرسه در ابتدا محلي براي تدريس علوم ديني بود و داراي اوقافي در مصر بود كه درآمد و عايدات آن صرف آن مي گرديد.
كم كم اين موقوفه ها ضعيف گشت به طوريكه از «دارالعلم» تغيير يافت و امرا و بزرگان حاجيانِ مصري بدان وارد مي گرديدند. سپس اين مكان محلي براي سكونت برخي از اشراف خانواده غالب قرار گرفت كه تا كنون نيز در دست آنان قرار دارد. و همواره دو محمل «مصري» و «شامي» را ـ در روزهايي كه در مكه بودند ـ در كنار ديوار آن در درون حرم جاي مي دادند و اطراف آنها را تعدادي نگهبان به عنوان پاسداري از آنان احاطه مي كردند.
در سمت راست «باب السلام» مدرسه ديگري به نام «مدرسه سليمانيه» قرار دارد كه در آن جا همانطور كه قبلاً بيان شد و گذشت، كتابخانه اي قرار دارد.
حرم از درون به شكل مربّع (تقريبا منظم) است و در ميانه آن (كمي متمايل به سمت جنوب) كعبه مكرّمه قرار دارد. طول ضلع حرم در برابر حطيم كه در آن «باب الزيادة» قرار گرفته است، يكصد و شصت و چهار متر و طول ضلع مقابل در آن «باب الصفا» قرار دارد يكصد و شصت و شش متر است و ضلعي كه در آن «باب السلام» قرار دارد يكصد و هشت متر و ضلع مقابل كه در آن «باب ابراهيم» قرار گرفته است يكصد و نه متر مي باشد. بنابراين مساحت آن از درون هفده هزار و نهصد و دو متر مربع مي باشد كه مقداري بيش از چهار جريب و ربع به شمار مي آيد. امّا حرم از برون تقريبا داراي طولي به مقدار يكصد و نود و دو متر و عرض يكصد و سي و دو متر مي باشد (اين مقدار
211 |
بر اساس تحقيق مرحوم «محمد صادق پاشا» اميرالحاج مصري شمارش گرديده است).
حرم از درون به وسيله چهار شبستان در اطراف، دربرگرفته شده است كه در آنها سيصد و يازده ستون قرار دارد كه دويست و چهل و چهار عدد آنها از ستونهاي سنگ شمسيي سرخ است كه گنبدهاي اطراف مسجد نيز روي آنها قرار گرفته است. بر روي برخي از ستونهاي ياد شده سنگ نبشته هايي قرار دارد كه در آن ساخته هاي آنان از بناي مسجد يا كارهايي از قبيل باطل كردن ماليات ـ كه در آن سود مسلمانان قرار داشته ـ نوشته شده است. از ميان ستونهاي ياد شده، ستوني در نزديكي «باب الحزوره» قرار دارد كه بر آن پيماني نقش بسته كه از سوي «اشرف شعبان» پادشاه مصر فرماني صادر گرديده است نسبت به ابطال مالياتي كه به هنگام ورود از حاجيان دريافت مي گرديد. بيشتر اين گونه ستونها بوسيله لايه اي از گچ پوشيده شده است، زيرا برخي از امراي مكه ـ كه خداوند آنان را ببخشايد ـ هنگاميكه قصد داشتند اين گونه پيمانها را ناديده بگيرند، بر روي سنگ نوشته هاي ستونهاي يادشده، لايه اي از گچ قرار مي دادند وآن رااز ديده هاپنهان مي نمودند!
حرم داراي هشت در بود كه در سمت شمالي آن: «باب الدريبة»، «باب المدرسه»، «باب المحكمه»، و «باب الزياده»(1) واقع شده است غرب، «باب القطبي»(2)، «باب الباسطيه»(3)، «باب الزماميه» و سپس «باب عمروبن العاص»(4) قرار دارد. در امتداد آن از سوي غرب، سه در قرار دارد كه نخستين آن درها «باب العمره»(5) و «باب ابراهيم»(6) است
و سپس «باب الحزوره»(7) مي باشد. در امتداد آن از سمت جنوب، هفت در قرار دارد:
1 . زيرا اين قسمت در ساختمان اخير به مسجد افزوده گرديد.
2 . اين نام منسوب به قطبي صاحب «تاريخ مكه» بوده كه نامبرده داراي مدرسه اي در اين مكان بوده و خود نيز در آن اقامت داشته است.
3 . زيرا در مجاورت مدرسه «عبدالباسط» قرار گرفته است.
4 . پيش از اين به «باب العتيق» و يا «باب السده» ناميده مي شد.
5 . زيرا از اين در به سوي عمره خارج شوند و همچنين بدان «باب بني سهم» نيز گفته مي شود.
6 . منسوب به شخص خياطي است كه در اين مكان سكونت داشته است.
7 . پيش از اين بدان «باب بني الحكم» گفته مي شد. حزوره نام بازاري در جاهليت بوده كه اين بازار در اين مكان قرار داشته و به هنگام توسعه به حرم افزوده گرديد.
همچنين بدان «باب الوداع» نيز گويند زيرا مردم به هنگام سفرشان از آن در خارج مي گرديدند.
212 |
نخست «باب اُمّ هاني»(1) و «باب العجله»(2) (كه بدان باب التكيه نيز گويند) و سپس «باب الرحمه» (يا مجاهديه)، «باب اجياد» يا (السنبله)، «باب الصفا»، «باب بني مخزوم» و سپس «باب بازان»(3) قرار دارد.
همچنين در امتداد آن از سوي شرق چهار در قرار گرفته است: كه عبارتند از:
«باب بني هاشم» (يا «باب علي»)، «باب العباس»(4) (يا باب الجنائر)، «باب النبي»(5) و سپس «باب السلام»(6) قرار دارد كه غالباً حاجيان به هنگام طواف تحيّت از اين در وارد حرم مي گردند. مجموع درهاي حرم بيست و دو عدد مي باشد كه برخي از آنها داراي يك ورودي و برخي ديگر دو يا سه و يا پنج ورودي بوده كه مجموع ورودي هاي مسجدالحرام بدين ترتيب به نود و سه مي رسيد.
در فضاي «باب ابراهيم» همواره هزاران نفر از حاجيان فقير و تنگدست دكارنه و هندي ها و مغربي ها و تعداد زيادي از كار افتادگان(7) كه قادر به حركت نبودند در اين مكان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نام همسر «هبيرة بن عمرو مخزومي» بود و شايد نامبرده در اين مكان خانه اي داشته است كه به داخل حرم افزوده شده است.
2 . همچنين بدان باب «بني تميم» نيز مي گفته اند.
3 . به علت نزديكي آن به سقّاخانه بازان است و بدان «باب البغله» نيز گويند.
4 . زيرا اين در مقابل خانه عباس قرار داشت و چون معمولا جنازه ها را از اين در به سوي قبرستان مُعلي مي بردند. بدان باب الجنائز نيز گويند.
5 . زيرا رسول خدا(صلي الله عليه وآله) همواره به علت نزديكي آن به خانه حضرت خديجه ـ عليهاالسلام ـ از اين در به مسجدالحرام وارد مي شده اند.
6 . در جاهليت به آن «باب بني عبد شمس» مي گفته اند و هم اكنون معروف به «باب بني شيبه» است و نيز به علت آنكه معمولا مردم به هنگام طواف و تحيت از اين در به مسجدالحرام وارد مي گردند و بدان «باب السلام» نيز گويند.
7 . اغلب از كارافتادگان از ميان غلامان اهل مكه بودند و به هنگاميكه به سن كهولت و پيري مي رسيدند و يا دچار بيماري مي گرديدند كه قادر به حركت نباشند آقا و مالك آنها اين افراد را از خانه خويش رانده و ناگزير به بيت الله الحرام پناهنده مي گرديدند. اين افراد با كمكي كه از سوي افراد نيكوكار به آنها مي گرديد امرار معاش مي كردند و زندگي خود را سپري مي كردند و در صورتي كه روح از كالبد وي خارج مي شد خداوند آنان را راحت مي كرد و در صورتي كه سلامتي خود را مجدداً باز مي يافتند اربابانشان آنها را به خدمت فرا مي خواندند. بنابراين بر حكومت حجاز است كه فكري براي اين گونه افراد از كار افتاده و عليل نموده و آنان را پناهگاهي دهند به همين مناسبت در اينجا مي گوييم: مردمان مكه اين گونه برخورد را با الاغ ها و اسبان خويش نيز انجام مي دهند، به طوريكه هر گاه چهار پايان دچار كهولت و يا بيماري گردند و نتوانند بهره رسانند، آنها را در خيابانهاي مكه رها نموده و رفتگران از آنها استفاده مي كنند در اين حال صاحبان اوّليه آنها حق ندارند مجدداً آنها را به خدمت خويش درآورند!!
213 |
جمع مي شدند و روزگار خود را با كمك افراد نيكوكار سپري مي كنند. گاه عده اي از آنان بر اثر عدم تحرّك كارهاي ضروري خود را نيز در همين مكان انجام دادند كه شرح آن را نمي توان در اين جا بيان نمود كه اين كار دور از شأن و احترام حرم خدا مي باشد!
آيا حكومت حجاز نمي تواند براي اين گونه افراد، فكري كرده و استراحتگاهي را براي آنان بوجود آورد تا از رنج و مشقّت آنان بكاهد. و دست كم بتوانند در غير موسم از اين گونه استراحتگاهها استفاده نمايند. شايد سازمان اوقاف مصر و يا آستانه (استانبول) بتوانند كاري را كه از سوي حكومت حجاز اهمال گرديده است جبران نمايند كه به طور يقين داراي اجر و پاداشي فراوان خواهند بود.
مسجدالحرام داراي شش مناره است: نخست مناره «باب العمره» كه از ساخته هاي «منصور عباسي» به هنگام ساختمان او از مسجدالحرام در سال يكصد و سي هجري به شمار مي آيد.
مناره «باب السلام»، مناره «باب علي» و «مناره حزوره» كه از ساخته هاي مهدي عباسي است از توسعه ساختمان مسجدالحرام در سال يكصد و شصت و هشت به شمار مي آيد.
ديگر مناره «باب الزياده» است كه به وسيله «معتضد عباسي» در سال دويست و هشتاد و چهار هجري بنا گرديده است و ديگري مناره «سلطان قايتباي».
كليه مناره هاي ياد شده به هنگام ترميم و توسعه مسجدالحرام از سوي «سلطان سليم دوم» (عثماني) مرمّت و تعمير گرديده است و هم اكنون بر روي مناره هاي ياد شده
اذانِ نمازهاي پنجگانه گفته مي شود. بزرگِ مُؤذنان يا «ميقاتي»(1) بر بالاي گنبد زمزم اذان مي گويد كه در ديوار جنوبي آن ساعتي آفتابي بصورت ثابت و استوار قرار دارد. اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . منظور شخصي است كه زمان فرا رسيدن اذان را به ديگران اطلاع مي دهد. «مترجم»
215 |
ساعت است ساخته مردي مراكشي را و به حرم هديه كرده است. اين ساعت در نهايت دقيق است و بر آن علامات تنظيم زمان در روز قرار دارد. هنگاميكه زمان اذان فرا رسد در آغاز رئيس آنان اذان را شروع مي كند. سپس ساير مؤذنان بر روي مناره ها نداي زيباي اذان را سر مي دهند كه در اين هنگام حركت هوا، آنچنان اين صداها را در فضا طنين مي اندازد كه قلب هر شنونده اي را به لرزه مي آورد و به فروتني و تعظيم وا مي دارد.
در اطراف مطاف، و در برابر هر يك از اضلاع خانه (كعبه) سقفي بر چند ستون مرمرين ديده مي شود. جايگاه شمالي، مصلاي امام حنفي و غربي از آنِ امام مالكي و جنوبي مصلاي امام حنبلي است، اما امام شافعي در مقام ابراهيم(عليه السلام) و يا در مطاف در مقابل ديوار كعبه به طوريكه درِ آن را در سمت چپ خود قرار داده، نماز مي گزارد.
درتمامي نمازهاي روزانه به استثناي نماز جمعه ابتدا امام حنفي نماز خويش را آغاز مي كند، سپس امام مالكي پس از آن امام شافعي وسرانجام امام حنبلي نماز راشروع مي كنند.
اما نماز صبح را ابتدا امام شافعي آغاز مي كند و در پايان امام حنفي نماز خود را به جا مي آورد. در حرم آنچه كه ملاحظه مي شود مردمان كشورهاي مختلف جهان اسلام هستند كه هر كدام غالباً در سمتي كه كعبه رو به كشور آنان است مي نشينند! در اين ميان ايرانيان را در كنار «باب السلام» و شاميان و تركها در فاصله ميان آن و ميان «باب الزياده» و مصريها در پشت مقام مالكي، يمني ها، جاوه اي ها و هندي ها در پشت مقام حنبلي مي نشينند. از كارهاي عجيبي كه اينجانب شاهد آن بودم اين است كه تعدادي از مصريان را ديدم قطب نمايي كه در مصر به هنگام نماز خود استفاده مي كردند به همراه داشته و در اين مكان از آن بهره مي بردند! در حالي كه اينگونه قطب نماها تنها در سرزمينهايي كه در مسير مصر از سوي كعبه قرار دارند مي تواند مورد استفاده قرار گيرند. اما اگر به عنوان مثال در راه مدينه يا يمن يا طائف قرار داده شوند نمي توانند دقيقا جهت قبله را مشخص نمايند. بنابراين افراديكه از كار اينگونه قطب نماها اطلاعي ندارند بدين نكته مي بايست توجّه نمايند.
حرم داراي صحن وسيع بدون سقفي است كه به وسيله راهروهاي سنگفرش شده ازهم جدا گرديده است. ساير قسمتهاي زمينِ آن بوسيله سنگ ريزه هايي كه بدان «حصباء»
216 |
گويند پوشيده شده است كه نخستين بار زمين حرم از سوي «عمر» با ريگ پوشانيده شد.
كعبه در ميانه صحن مسجد، اندكي متمايل به جنوب قرار دارد و در امتداد آن از سوي شرق، مقام ابراهيم(عليه السلام) ديده مي شود و در جنوب شرقي آن گنبد زمزم وجود دارد كه بوسيله «ابوجعفر منصور» در سال يكصد و چهل و پنج هجري بنا گرديده است و زمين آن را به وسيله مرمر فرش نموده است و مأمون اين كار را به پايان برده است. اما پنجره اي كه بر دهانه چاه قرار دارد به فرمان «سلطان احمد عثماني» ساخته شد و روي آن قرار داده شده است. در شرق چاه زمزم به سوي شمال «باب شيبه» قرار دارد كه به صورت نيم دايره اي بلند قامت به دو ستون پوشيده از مرمر در ميانه حرم و در حدود مطاف ديده مي شود. اين در جايگاهي است كه در دوران رسول خدا(صلي الله عليه وآله) دَرِ مسجد آنجا قرار داشته است. در شمال مقام ابراهيم(عليه السلام) منبري قرار دارد كه از مرمرِ بسيار زيبايي ساخته شده است و از سوي «سلطان سليمان قانوني» به حرم اهدا گرديده است.
بر روي در آن با خطّ طلايي زيبايي اين نوشته به چشم مي خورد:
" إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ " (1). نخستين بار به وسيله «معاوية بن ابو سفيان» به هنگام ورودش به مكّه براي حج، منبري در مسجدالحرام قرار داده شد كه پيش از آن خلفا در حالي كه بر زمين مسجد در كنار ديوار كعبه يا در حجر مي ايستادند خطبه را ايراد مي كردند.
سپس در سال يكصد و هفتاد هجري منبري كه از چوب بسيار زيبايي در مصر ساخته شده بود كه به مناسبت حج گزاردن «هارون الرشيد» به مسجد اهدا گرديد و در همان سال وي بر روي آن براي مردم خطبه اي ايراد كرد. هنگام خلافت «واثق»، سه منبر به فرمان او ساخته شد و به مكه ارسال گرديد اوّلي را در حرم و دومي را در عرفات، و سومي را در مِني قرار دادند كه هنگام حج گزاردن بر روي تمامي آنها خطبه ايراد مي نمودند. سخنرانان هنگامي كه قصد ايراد خطبه در حرم داشتند، منبر را متصل به ديوار
كعبه در فاصله ميان «ركن اسود» و «ركن يماني» قرار مي دادند و پيش از خطبه، سخنران ابتدا حجرالاسود را استلام كرده و دعا مي كرد و سپس بر منبر بالارفت. پس از پايان
1 . نمل، 30
217 |
خطبه، منبر را به سوي جايگاه اوليه اش در كنار زمزم منتقل مي نمودند.
هنگامي كه سلطان سليمان (عثماني) منبر مرمرين را به مسجد اهدا نمود، آن را در اين مكان قرار داد و تا كنون نيز در همان نقطه قرار دارد و بر آن خطبه مي خوانند.
درب ورودي به كوه صفا در مسجدالحرام
بر ديوارهاي مسجدالحرام از طرف درون، درهايي قرار دارد كه برخي از آنها گذرگاههايي است كه از مدرسه ها به حرم راه داشتند و برخي ديگر انبارهايي است كه در دست خدمتكاران حرم و يا زمزميها بوده است كه اين گروه اين مكانها را به عنوان حمام حاجيان و يا وضو گرفتن آنان به وسيله آب زمزم، مورد استفاده قرار مي دهند.
به عبارتي ديگر شكل(1) حرم كلّي با وجود سادگي آن، از ساختمان استوار و مجلّلي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . از ديگر مساجدي كه تقريبا به اين صورت ديده مي شود، مسجد «عمرو» در مصر قديمه و مسجد «احمدبن طولون» در قاهره است كه با اينكه مساحت آن از حرم بيشتر است گفته مي شود كه اين مسجد به طور كلّي همانند مسجدي كه در شهر «سُرّ من رأي» (سامرا) ـ كه شهري در سي مايلي «بغداد» است ـ ساخته شده. اين شهر در آغاز نام سامرّا را بر خود داشته و پس از آن كه به وسيله «معتصم» (عباسي) وسيع و آباد گرديد و كاخ بسيار زيبايي در آن بنا نمود، آن را «سُرّ من رأي» ناميد. در ميانه صحن مسجد «ابن طولون»، گنبد مرتفعي قرار دارد كه در زير آن وضوخانه اي به شكل مربّع همانند بيت الله در مسجدالحرام ساخته اند كه مردم همگي آن را كعبه مي نامند. در كنار اين گنبد در سوي قبله منبري چوبي قرار دارد كه ادّعا مي كنند از باقي مانده هاي كشتيِ حضرت نوح(عليه السلام)مي باشد، در صورتي كه اين منبر را براي بالا بردن شأن و مقام اين كعبه ساختگي در كنار آن قرار داده اند، و اگر اين ادّعا حقيقت دارد پس به ما بگويند كه در چه زماني و مكاني بر اين قطعه باقي مانده از آثار كشتي، در جهان دست يافته اند. خداوند از آنها درگذرد!!
218 |
برخوردار است و داراي فضايي باز و گسترده است كه صحن وسيع آن بدون شك ميدان بزرگي براي شهر به شمار مي آيد آنچنانكه پيش از اين درباره مكه سخن به ميان آمد.
«والي» آن جا همواره به عنوان بزرگ حرم به شمار مي آيد و در حرم شريف داراي «نايب» و «قائم مقام نايب» و مديري بود كه كارهاي آنها زير نظر والي انجام مي گردد. خدمتگزاران حرم تعداد 700 نفر مي باشند كه از آن عدهّ، 122 نفر سخنران و ائمه جماعت مذاهب چهار گانه هستند و نيز 107 نفر مدرس، 45 مؤذن، 10 باربند، 12 فراش، 8 زنبوركچي، 20 رفتگر، 30 دربان، 11 سقاي چاه زمزم و 108 نفر شوينده قنديل هاي حرم مي باشند. در اين جا مسؤوليت هاي كاري ديگري نيز وجود دارد، از آن جمله مسؤوليت ها وظيفه خواجه ها است كه تعداد آنان 51 نفر است و داراي وظايف گوناگوني در حرم مي باشند. خواجه ها نخستين بار از سوي (ابوجعفر منصور) خليفه عباسي به حرم آورده شدند و در آن جا به خدمتگزاري مشغول گرديدند. اما گروهي كه به خدمتگزاري كعبه مكرّمه مشغول مي باشند عبارتند از: پرده داران، كليدداران آن يعني همان (بني شيبه) مي باشند. جايگاه خدمه حرم به استثناي بزرگ و مدير آن، به صورت موروثي مي باشد ولي اين دو از سوي (سلطنت عظمي) تعيين مي گردند. و به نظر مي رسد كه مسؤوليت آنها ابتدا سياسي باشد ليكن وظيفه اداي آن از مسؤوليت سياسي بيشتر مي باشد. خدمت در حرمين شريفين بسيار امر محترمي به شمار مي آيد، به طوري كه از دير باز تاكنون خلفا و سلاطين خود را به آن شرف نسبت مي دهند و هم اكنون نيز يكي از رتبه هاي دولت عليّه عثماني هم به نام (خادم الحرمين) مي باشد.
219 |
كعبه معظمه
خداوند تبارك و تعالي، همواره فرستادگان خويش را در دوران هاي خاصّي به سوي خلق خود فرستاد تا بدين وسيله وظايف ديني و دنيايي را به آنان تعليم دهند و آنها كه خير و سعادت حقيقي شان در آن است راهنمايي كنند. هنگامي كه زماني از آن رسالت سپري مي شد مردم در راه و روش خود دچار گمراهي مي شدند و اعمال نيك را با بد درهم مي آميختند! تا آنجا كه حتّي عامل فساد نيز به آنها چيره مي گرديد، طبيعي است كه وضع آنان نيز رو به تباهي مي گذاشت و رسالت پروردگار خويش را فراموش مي كردند. بنابراين در گمراهي و ضلالت آشكاري قدم برمي داشتند! با توجه به طبيعت هستي كه وجود خالق و پروردگاري قوي و قادر را همواره لازم دارد و با توجه به نياز فطري انسان به پرستش معبود هر انسان نيز براي خود معبودي را اختيار مي نمود و در جدان خويش آن را عظمت مي بخشيد. پس در اين ميان شخصي آتش را عبادت مي كرد زيرا تصور مي نمود كه به هر كاري قادر و توانا است و آن ديگري خورشيد را مي پرستيد و معتقد بود كه نظام جهان از او سرچشمه مي گيرد و آن ديگري سنگ را مي پرستيد زيرا آن را مادّه اصلي و جوهره ذاتي وجود خويش مي دانست. گروه اخير همان بت پرستان هستند كه آيين شان در فاصله مدت زمان ميان دوران حضرت نوح(عليه السلام) و حضرت ابراهيم(عليه السلام) اكثريت خلق جهان را فرا گرفته بود، در اين فاصله مردم از يكديگر پراكنده شدند و زبان ها تغيير كرده و طبايع ويژگي هاي آنان نسبت به اختلاف محل زندگي و زادگاه شان تغيير نمود، مدّت اين دوران طبق آنچه «طبرسي» آورده است هزار و نود و نه سال بوده است. «كلدانيان» در جنوب «بابل» در مكاني ميان شرق و غرب و شمال و جنوب سكني مي كردند كه خداوند تعالي از ميان آنان «ابراهيم» را مبعوث گردانيد، وي قوم خويش را در حالي مشاهده نمود كه ستارگان و بت هايي را مي پرستيدند كه پدرش براي آنان ساخته بود. پس پدر خويش را مورد مواخذه و سؤال قرار داده كه در اين باره خداوند متعال از
220 |
زبان او اين چنين فرموده است: " وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لاَِبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَاماً آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ
وَقَوْمَكَ فِي ضَلاَل مُبِين " (1). يعني «ابراهيم رو به سوي پدر خود آذر كرده و گفت چگونه بت ها را بجاي پروردگار مي پرستند! پس مي بينم تو و قومت در گمراهي آشكاري قرار داريد». پس ابراهيم(عليه السلام) قوم خود را ترك گفت و به سوي «مدين» هجرت نمود. در آنجا بود كه پروردگار به او فرمان داد كه به همراه فرزندش اسماعيل و مادرش هاجر، به سوي سر زمين عرب هجرت نمايد. آنان به مكه آمدند و در آنجا اقامت گزيدند تا اينكه اين شهر وسعت گرفت و به عمران و آبادي آن افزوده گرديد. در اينجا بود كه خداوند به او فرمان داد كه براي او خانه اي بسازند اين خانه اولين جايگاهي بود كه براي مردم بنا گرديد تا در آن خداي خويش را به صورتي صحيح و راستين عبادت كنند; خداوند فرموده است: " إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُديً لِلْعَالَمِينَ " (2).
اين خانه همان «كعبه مكرمه» است كه از سوي ابراهيم(عليه السلام) به شكل مربع بنا گرديد و اركان آن در امتداد سمت هاي چهار گانه قرار گرفت، تا اين كه وزش باد و هوا در برخورد با آن شكسته شده و نتواند با فشار خود، آن را در هم پيچد. اهرام مصر نيز بر همين قاعده و قانون بنا شده كه تا كنون در نظر علما، دانشمندان و مهندسين ساختمان آن يكي از عجايب به شمار مي آيد.
كعبه همچنان بر ساختمان بنا شده به دست حضرت ابراهيم استوار بود، تا اين كه به وسيله «عماليق» و سپس «جرهم»(3) ساخته شد آن چنان كه «ازرقي» به سند خود از اميرالمؤمنين حضرت علي(عليه السلام) و عبدالله بن عباس روايت كرده است.
در قرن دوم پيش از هجرت هنگامي كه بزرگي و امارت در دست «قصي بن كلاب» قرار گرفت، آن را منهدم كرد و از نو با ساختماني استوار و محكم بنا كرد و سقفي از چوب دوم(4) و شاخه هاي نخل بر آن نهاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . انعام، 76
2 . آل عمران: 96.
3 . برخي گفته اند كه جرهم پيش از عماليق كعبه را بنا كرده اند كه اين مطلب نمي تواند درست باشد. «مترجم»
4 . نوعي درخت نخل (م)
221 |
سپس در كنار آن «دار الندوه» را بنا نمود كه اين بنا نخستين ساختماني بود كه پس از كعبه در مكه به وجود آمد. دار الندوه مركز حكومتي و محل مشورتي او با اطرافيانش بود كه هيچ امر سياسي و يا اجتماعي به تصويب نمي رسيد مگر آن كه در اين مكان درباره آن با هم به شور مي پرداختند. سپس اطراف خانه معظم را نيز در ميان قبيله هاي قريش تقسيم نمود.
آنان هر يك خانه هاي خويش را در اطراف مطاف و كعبه بنا كرده بودند و دري از آن را به سوي مطاف گشوده بودند. پنج سال پيش از بعثت پيامبر(صلي الله عليه وآله) سيل كعبه را خراب نمود. قريش در اين باره گرد هم آمدند و ساخت بناي آن را ميان قبيله هاي خود تقسيم نمودند.
«باقوم رومي» به كمك نجاري مصري، تجديد بناي ساختمان كعبه را آغاز نمود و هنگامي كه در ساخت آن به جايگاه «حجر الاسود» رسيدند، ميان قبيله ها نزاع درگرفت، زيرا هر يك از قبيله ها قصد داشتند كه اين شرف نصيب آنها آنها گردد و حجر الاسود را در جاي خويش قرار دهند. درگيري و ستيز آن چنان بالا گرفت كه نزديك بود ميان آنان جنگ شروع شود.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) كه در آن هنگام در سن سي و پنج سالگي بودند به همراه آنان كار مي كردند. حضرت با حسن رفتار و كمال اخلاقي كه در خود داشتند در ميان آنان از احترام ويژه اي برخوردار بوده و بدين سبب او را «امين» ناميده بودند.
در اين اختلاف او را به حكميت پذيرفتند. پس حضرت پيراهني طلب كرده و سنگ را در ميان آن قرار دادند سپس دستور دادند كه هر يك از قبيله ها گوشه اي از آن را بگيرند و آن را بلند كنند، هنگامي كه حجر الاسود به محل اصلي خود در ركن شرقي از كعبه بالا آمد ايشان با دستان مبارك خويش آن را در جاي اصلي خود قرار دادند و با اين انديشه زيبا و سياست ماهرانه، از تدبير و حسن سياستش نيز ميان يكديگر به گفتگو پرداختند. قريش به علت كسر بودجه مقداري از فضاي كعبه را كاستند و به حجر افزودند. همچنان كه هم اكنون نيز اين وضعيت وجود دارد. بنابراين مقداري از فضاي حِجر، پيش از اين ساختمان، جزو ساختمان كعبه بوده است.
222 |
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در اين باره به عايشه فرموده است:
«در صورتي كه قوم تو به تازگي اسلام نياورده بودند، كعبه را منهدم مي كردم و درِ آن را بر روي زمين قرار مي دادم، و براي آن يك در شرقي و ديگري در غربي قرار مي دادم و از حِجْر شش ذراع به كعبه مي افزودم زيرا قريش در هنگام ساخت كعبه اين مقدار را از آن كاستند.(1)
هنگامي كه «عبدالله بن زبير» امارت مكه را به دست گرفت، يزيد بن معاويه لشكري عظيم را به فرماندهي «حصين بن نمير» به جنگ او فرستاد، ابن زبير در مسجد الحرام پناهنده شد و در اين هنگام حصين با منجنيق هاي خود، گلوله هاي آتشين را به درون مسجد الحرام پرتاب مي كرد كه در نتيجه آن جامه كعبه به همراه برخي چوب هاي آن به آتش كشيده شد و در پايان قسمتي از كعبه نيز ويران گرديد.
وقتي كه خبر هلاكت يزيد بن حصين رسيد او به همراه لشكرخودازمكه خارج گرديد.
پس از اين حادثه، ابن زبير تصميم گرفت كه كعبه را ويران كند و از نو آن را بسازد مطابق پايه هاي ساخت زمان ابراهيم(عليه السلام)، برگرفته از روايتي كه پيش از اين از عايشه نقل گرديد از قول رسول خدا(صلي الله عليه وآله).
بنابراين كعبه را منهدم كرد و به وسيله گچ مرغوبي كه از يمن براي اين كار ارسال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ازرقي و ساير تاريخ نگاران، روايت متعددي از اين قبيل را در نوشتارهاي خويش نقل كرده اند ليكن عقيده شيعه بر اين است كه وسعت خانه كعبه هيچگاه در طول تاريخ به ويژه از دوران ساخت كعبه بوسيله حضرت ابراهيم خليل (ع) تا كنون تغييري نكرده و همواره سعي بر اين بوده است كه نه تنها در وسعت آن تغيير داده نشود بلكه به هنگام ساختمان و تغييراتي كه در كعبه داده مي شده از سنگها و خاكهاي پيشين آن نيز استفاده شود. در اين باره روايات متعددي از امامان معصوم به دست ما رسيده است كه صحّت مطلب ياد شده را تاييد مي نمايد. از آن جمله صحيحه اي است كه آن را مرحوم كليني(رحمه الله) به سند خود از امام صادق (ع) در كتاب «كافي» آورده است. متن روايت چنين است: «محمد بن يحيي از احمد بن محمد از حسين بن سعيد از فضالة بن ايوب از معاوية بن عمار نقل مي كند كه گفت: از ابا عبد الله(عليه السلام)درباره حِجْر سؤال كردم كه آيا حجر و يا قسمتي از آن جزو خانه كعبه به شمار مي آيد؟ حضرت فرمود: خير حتي به اندازه قطعه اي از ناخن; زيرا اسماعيل (ع) مادر خويش را در آن دفن كرده و از بيم آنكه مردم بر آن پاي گذارند سنگچيني در اطراف آن بوجود آورد و در آن قبور برخي از پيامبران نيز قرار دارد» كافي: 10/13 «مترجم»
223 |
كرده بودند، از نو بنا نهاد. وي در اين ساختمان ارتفاع كعبه را به بيست و هفت ذراع رسانيد و هنگامي كه از بناي آن فارغ گرديد، درون و برون كعبه را به وسيله مشك و عنبر خوشبو كرد و به وسيله ديباج پوشانيد; اين ساختمان در تاريخ هفدهم رجب سال 64 هجري به پايان رسيد. هنگامي كه خلافت به دست «عبدالملك بن مروان» افتاد «حجاج ابن يوسف ثقفي» را به سوي اين زبير فرستاد وي در مكه او را محاصره نمود. سپس به وسيله منجنيق به مسجد الحرام حملهور شد و ابن زبير را در سال 73 هجري به قتل رسانيد. پس از آن حجاج به مكه وارد گرديد و كيفيت ساختمان كعبه را به وسيله ابن زبير به عبدالملك اطلاع داد. نامبرده او را به امارت مكه منصوب كرد و فرمان داد كه كعبه را به شكلي برگرداند كه در دوران رسول الله(صلي الله عليه وآله) بوده است. بنابراين حجاج سمت شامي (شمالي) كعبه را منهدم كرده و به اندازه شش ذراع و يك وجب از آن را كاسته سپس بر اساس پايه هاي قريش، ديوار آن سوي كعبه را بنا نمود. همچنين درِ شرقي كعبه را از سطح زمين بالا برد و درِ غربي آن را مسدود نمود. حجاج ساير قسمت هاي كعبه را تغيير نداده سپس سنگفرش آن را پس از آن كه از هم گسيخته بود، مجدداً باز سازي نمود.
بنابراين وصف، سمت هاي شرقي، جنوبي و غربي كعبه هم اكنون بر ساخته «ابن زبير» باقي بوده و سمت شمالي آن بر ساخته «حجاج» باقي مي باشد و از آن پس در ساختمان كعبه ديگر تغييري داده نشده است. تا اين كه به وسيله «سلطان سليمان» (عثماني) در سال 960 هجري سقف آن تجديد گرديد. سپس در سال 1021 هجري از سوي «سلطان احمد» (عثماني) مرمت هايي نيز در ساختمان كعبه صورت گرفت كه تاريخ اين تغييرات بر روي قطعه سنگي مرمري در سمت راست «معجن» بر روي شاذروان حك شده است. متن لوح ياد شده اين چنين است:
« " بسم الله الرحمن الرحيم إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَي الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللهَ فَعَسَي أُوْلَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنْ الْمُهْتَدِينَ " (1) أمر بعمارة سقف البيت الشريف و بتجديد الميزاب الرحمة و تقوية
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . توبه: 18
224 |
جدار بيت الله الحرام السلطان احمد في شهر محرم سنة 1021.»
پس از آن و در نتيجه سيل بزرگي كه در سال 1039 هجري جاري گرديد، ارتفاع آب در حدود دو متر از سطح زمين بالا آمد و قسمت هايي از ديوارهاي شمالي،
غربي و شرقي كعبه را منهدم نمود، در اين هنگام سلطان مراد چهارم (عثماني)
قسمت هاي ويران شده كعبه را تجديد بنا نمود كه از آن پس تعمير قابل ذكري صورت نگرفته است.
شكل كعبه
كعبه هم اكنون از برون تقريباً به شكل مربع است كه از زمان حجاج ساخته شده است و اين كيفيت مطابق با دوران رسول خدا(صلي الله عليه وآله) است. ساختمان كعبه به وسيله سنگ هاي نيلگون سختي بنا گرديده كه ارتفاع آن بيست و پنج متر و طول ضلعي كه ناودان در آن قرار دارد به همراه ضلع مقابل آن، ده متر و ده سانتيمتر مي باشد. همچنين طول ضلعي كه درِ كعبه در آن واقع شده است به همراه ضلع مقابل آن ده متر است. درِ كعبه در ارتفاع دو متري از سطح زمين واقع شده است كه به وسيله پلكاني شبيه به پله هاي منبر بدان راه مي يابد; پلكان كنوني اين محل داراي پوششي از نقره است كه به وسيله يكي از امراي هندي به كعبه اهدا گرديده است. اين پلكان فقط به هنگامي كه درِ كعبه ـ در جشن هاي بزرگ ـ به روي زايرين گشوده مي شود در اين محل قرار داده مي شود، اين مراسم در سال بيش از پانزده بار تشكيل نمي شود. در ساير روزهاي سال نيز پلكان ياد شده در كنار گنبد زمزم، در طرف «باب شيبه» قرار داده مي شود. اين پلكان داراي پله هاي چوبي باريكي است كه به وسيله آن بالا رفته و به درون كعبه راه مي يابند. حجر الاسود در ارتفاع يك متر و پنجاه سانتي متري از سطح زمين مطاف واقع شده است.
در اطراف ديوار كعبه از بيرون در سمت پايين ديوار سطح شيب دار ساخته اي وجود دارد كه بدان «شاذروان» گويند.
ارتفاع شاذروان به طور متوسط بيست و پنج سانتيمتر و عرض متوسط آن سي
225 |
سانتيمتر مي باشد. قسمت شاذروان جزئي از كعبه به شمار مي آيد كه به هنگام تجديد ساختمان در زمان قريش ـ پيش از اسلام ـ به جهت اختصار، از آن كاسته شده است.(1)
«شاذروان» در اصل به معناي اطراف سقاخانه است كه ـ در ساختمان هاي مصري كهن ـ به ديواره اطراف فواره ها كه در ميان سالن هاي بزرگ ساخته شده بودند، اطلاق مي گرديده است. به نظر من «شاذروان» از ساخته هاي حجاج به شمار مي آيد، زيرا نامبرده براي جلوگيري از تأثير باران و سيل بر كعبه كه تاكنون نيز در مطاف زياد ديده مي شود ـ آن را اين گونه بنا نمود و گواه ما بر اين سخن اين است كه «شاذروان» كلمه اي فارسي مي باشد كه به وسيله كارگران ايراني كه از سوي «حجاج بن يوسف» براي تعمير ساختمان كعبه بدين مكان آورده شده بودند، بر اين موضع ناميده شده است.
همچنين ممكن است كه اين كلمه از دوران «ابن زبير» به يادگار مانده باشد و گواه بر اين سخن مطلبي است كه در كتاب «الأَغاني» آمده است: درباره سبك آهنگي كه «ابن سريح» اجرا مي كرده و در نزد عرب مشهور نبوده است از او سؤال گرديد، نامبرده در جواب گفته است كه آن را از كارگران ايراني آموخته است. كه به وسيله «ابن زبير» براي تعمير ساختمان كعبه، آورده شده بودند. آنان با آهنگ هاي زيبايي ترانه مي خواندند و او از سبك آنان استفاده كرده و پس از اضافه كردن نغمه هاي عربي بدان، ترانه هايي را به اجرا درآورده است. در هر صورت «شاذروان» و «ميزاب» دو كلمه فارسي هستند كه در دوران رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نامي از آنها در ميان نبوده است.
كناره هاي كعبه به «اركان» مشهور مي باشد. كناره شمالي آن به «ركن عراقي» موسوم است، زيرا اين ركن رو به سوي عراق مي باشد. و كناره غربي را «ركن شامي» گويند زيرا در سمت شام واقع است و ركن مقابل آن را «يماني» نامند زيرا در سمت يمن است و در آن سنگي به نام «حجر الاسعد» قرار دارد. كناره شرقي را «ركن اسود» گويند زيرا «حجر الاسود» در آن قرار دارد. اين سنگ به شكل بيضي صيقلي غير منظمي است كه رنگ آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همانطور كه پيش از اين گفته شد در اين باره روايات متعددي از حضرت صادق (ع) نقل گرديده است كه حتي به اندازه يك قطعه ناخن از كعبه كسر نگرديده است. براي اين منظور رجوع شود به وسائل الشيعة و كتاب حج، ج 13، باب 30، صص 353 ـ 355 «مترجم»
226 |
سياه متمايل به سرخ مي باشد و نقطه هاي سرخ و برجستگي هاي زرد در آن ديده مي شود
كه اين برجستگي ها در نتيجه چسبانيدن قطعه هاي جدا شده از آن مي باشد.
قطر حجر الاسود در حدود سي سانتيمتر است كه به وسيله قوسي از نقره به عرض ده سانتيمتر تزيين شده است. فاصله ميان ركن «حجر الاسود» و درِ كعبه را «مُلتزم» گويند. زيرا شخص طواف كننده خود را بدان چسبانيده و به راز و نياز و استغاثه به درگاه پروردگار مي پردازد.
ناودان (ميزاب)، از ميانه ديوار شمال غربي در بالا خارج گرديده است كه بدان «ميزاب الرحمه» گويند. اين ناودان، ساخته حجاج است كه آن را بر لبه كف بام كعبه نصب نمود تا بدين وسيله از جمع شدن آب باران روي سطح آن جلوگيري نمايد. در آغاز ناودان از مس ساخته شده بود تا اين كه «سلطان سليمان قانوني» در سال 959 هجري، ناوداني از نقره را جايگزين آن نمود. سپس در دوران «سلطان احمد» (عثماني) نيز به وسيله ناودان نقره اي ديگري كه با رنگ نيلگوني مينا كاري شده بود و ميان آن با نقش و نگارهاي طلايي آذين گرديده بود، جايگزين شد.
اين جانب ناودان ياد شده را در موزه آثار خصوصي سلطاني در آستانه، مشاهده كرده ام. همچنين در سال 1273 هجري «سلطان عبدالمجيد» (عثماني) ناوداني ديگر را كه از طلا ساخته شده بود، به مكه ارسال نمود كه هم اكنون اين ناودان بر كعبه قرار دارد.
در سمت مقابل ناودان از خارج، «حطيم» قرار دارد و آن ساختماني نيم دايره است كه در دو طرف آن، به سوي دو ركن شمالي و غربي كعبه كشيده شده و داراي فاصله اي در حدود دو متر و سه سانتيمتر است. ارتفاع آن يك متر و ضخامت اين ديوار يك متر و نيم است كه به وسيله مرمرهاي نقش دار پوشيده شده و در كناره آن از سوي بالا خطي برجسته ديده مي شود كه آيات قراني و تاريخ ساختمان آن بر سنگ حك شده است(1). فاصله ميانه داخلي اين نيم دايره تا ميانه ضلع كعبه، هشت متر و هفتاد و چهار سانتيمتر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . هم اكنون ديگر آثاري از آيات قرآني و تاريخ بنا بر آن ديده نمي شود بلكه به وسيله سنگ نقش دار زيبائي تزئيين گرديده است. «مترجم»
227 |
مي باشد كه اين فضاي ميان «حطيم» و ديوار كعبه را، «حجر اسماعيل» (به كسر حاء و سكون جيم) گويند و در سال ها پيش از اين در تجديد بناي ساختمان كعبه توسط حضرت ابراهيم(عليه السلام) سه متر از حجر به درون كعبه و باقيمانده آن را به آغل گوسفندان هاجر و فرزندانش اختصاص داده است; گفته مي شود كه هاجر و اسماعيل در آن جا دفن شده اند.
اما كعبه از درون ـ به همراه برآمدگي زاويه شمالي آن در سمت راست ـ به شكل مربع مي باشد كه در اين برآمدگي درِ كوچكي به نام «باب التوبه» قرار دارد كه از اين در به وسيله پله هاي باريكي به بام كعبه راه پيدا مي كند.
در ميانه كعبه از درون، سه ستون از چوب عود ديده مي شود كه بر روي آنها چوب هايي ديگر استوار شده كه از يك سو ديوار ناودان و از سوي ديگر بر ديوار «حجر الاسود» گذارده شده است و قطر هر ستون در حدود سي سانتيمتر مي باشد. اين ستون ها از دوران «عبدالله بن زبير» به يادگار مانده است كه به علت گران بها بودنشان ارزش آنها
228 |
غير قابل تعيين مي باشد! گفته مي شود كه روي آنها نوشته هايي حك شده، ليكن اين
جانب نتوانستم آن را ببينم. كعبه در زمان قبل از اسلام داراي شش ستون بوده است، ليكن نمي دانم كه اين ستون ها از سنگ بوده است و يا از چوب.(1)
درون كعبه به وسيله پرده اي به رنگ سرخ پوشيده شده است كه پرده ياد شده سقف و ديوارهاي آن را در برگرفته است و بر روي آن مربع هايي قرار دارد كه در آن «اَلله جَلَّ جَلاله» نقش بسته است; اين پرده از سوي سلطان عبدالعزيز (عثماني) به كعبه اهدا گرديده است. در برابر در كعبه از درون، محرابي قرار دارد كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)در آن نماز مي گزارده اند. ساختمان كعبه از درون، به وسيله سنگ مرمر معرق (رگه دار) به ارتفاع تقريبي دو متر پوشيده شده است كه روي ديوار غربي آن لوح هاي حك شده اي قرار دارد كه نخستين آنها عبارت است از
بسم الله الرحمن الرحيم أمر بتجديد هذا البيت المعظم العبد الفقير إلي رحمة ربه:
يوسف بن عمر بن علي رسول، أللّهمَّ أيّده يا كريم بعزيز نصرك، و اغفرله ذنوبه برحمتك يا كريم يا غفار يا رحيم»
در اطراف اين سنگ نبشته نيز اين جمله نقش بسته است:
«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَي وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ»(2) بتاريخ سنة ثمانين و ستمائة و صلّي الله علي سيدنا محمد و علي آله و صحبه وسلم»
در كنار آن لوح ديگري قرار دارد كه بر آن نوشته شده است:
«أمر بتجديد سقف البيت الشريف و جميع داخل الحرم و خارجه، مولانا السلطان بن السلطان محمد خان، سَنَةُ سبعين و اَلف».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . در سال 1418 هجري تغييراتي در درون كعبه از سوي ملك فهد بن عبد العزيز صورت گرفت كه براي آگاهي كامل از آن مي توانيد به مقاله درون كعبه در دو ديدار نوشته اينجانب به مجله وزين ميقات شماره 18 مراجعه فرمائيد. «مترجم»
2 . نمل، 19
229 |
سپس سنگ نبشته ديگري قرار دارد كه در آن اين نوشته به چشم مي خورد:
«ربّنا تقبّل منّا إنّك انت السميع العليم، تقرّب إلي الله تعالي بتجديد رخام هذا البيت المعظّم المشرّف العبد الفقير إلي الله تعالي السلطان الملك الأشرف أبوالنصر برسباي خادم الحرمين الشريفين بلّغه الله آماله و زيّن بالصالحات أعماله. بتاريخ سنة ست و عشرين و ثمانمائه».
بر لوح ديگر، اين نوشته قرار دارد:
«بسم الله الرحمن الرحيم أمر بعمارة البيت المعظم الامام الأعظم أبوجعفر المنصور المستضر بالله أمير المؤمنين بلّغه الله آماله و تقبّل منه صالح أعماله في شهور سنة تسع و عشرين و ستمائة و صلي الله علي سيدنا محمد و علي آله وصحبه وسلّم».
برسنگ نبشته ديگري نيز اين جملات نقش بسته است
«بسم الله الرحمن الرحيم أمر بتجديد هذا البيت العقيق المعظم الفقير الي الله سبحانه و تعالي خادم الحرمين الشريفين مؤمن الحجاج في البرين و البحرين السلطان ابن السلطان مراد خان ابن السلطان احمد خان ابن السلطان محمد خان خلّد الله تعالي ملكه و أيّد سلطنته في آخر شهر رمضان المبارك. المسطّر في سلك شهور سنة اربعين بعد الألف من الهجرة النبوية علي صاحبها أفضل الصلاة و التحية».
روي ديوار شرقي دروني كعبه لوح ديگري قرار دارد كه اين عبارت بر روي آن نقش بسته است:
«أمر بتجديد داخل البيت السلطان الملك أبوالنصر قايتباي خلّد الله ملكه يا ربّ العالمين، عام أربع و ثمانمائة من الهجرة».
همچنين بر ديوار شرقي روي «باب التوبه» اين ابيات به چشم مي خورد:
230 |
قد بدا التعمير في بيت الاله *** قبلة الاسلام و البيت الحرام
ام خاقان الوري مصطفي خان *** دام بالنصر العزيز المستدام
بادرت صدقا الي التعمير ذا *** انما كان بالهام السلام
وارتجت من فضله سبحانه *** أن يجازيها به يوم القيام
قال تاريخا له قاضي البلد *** عمرته ام سلطان الانام
بمباشرة احمد بك في سنة تسع و مائة و الف».
به من گفته شد كه درون خانه سنگ نبشته اي به خط كوفي قرار دارد كه قدمت آن به زماني بس كهن برمي گردد و مربوط به قرن اول هجري مي باشد و در صورتي كه اين چنين باشد پس مي تواند از دوران «حجاج بن يوسف» به يادگار مانده باشد.
در كنار در كعبه و در سمت چپ شخصي كه به درون آن وارد مي شود، طاقچه اي چوبي قرار دارد كه به وسيله قطعه اي از پارچه ابريشم سبز، پوشيده شده است. اين طاقچه به جايگاه كيسه كليدهاي درِ كعبه ـ كه از ابريشم سبز با تار و پود زرفام بافته شده است ـ اختصاص يافته است. اين كيسه به همراه پرده كعبه همه ساله از مصر ارسال و تأمين مي گردد.(1)
در سقف كعبه آويزه هاي فراواني وجود دارد كه در طول تاريخ به آن مكان هديه گرديده است و هم اكنون آويزان مي باشد. در ميان هدايا تعدادي چراغ هاي طلايي و نقره اي وجود دارد كه تعداد آنها كمتر از صد عدد نيست و نيز دو چراغ طلايي كه مرصع به جواهرات گران بها است و از سوي «سلطان سليمان قانوني» در سال 984 هجري به كعبه اهدا گرديده است، به چشم مي خورد.(2)
درِ كعبه، در دهم محرم به روي مردان گشوده مي شود، و در شب يازدهم محرم براي زنان باز مي گردد. در شب دوازدهم ربيع الاول هم جهت انجام مراسم دعا، براي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . هم اكنون ديگر اثري از اين طاقچه وجود ندارد و به جاي آن صندوق سنگي زيبائي در ميانه كعبه قرار داده شده و از آن به عنوان جايگاه كيسه كليدهاي كعبه و در باب التوبه استفاده مي گردد. «مترجم»
2 . هم اكنون تعداد آويزه هاي درون كعبه بسيار كمتر از آني است كه در اينجا از آن ياد شده است. «مترجم»