بخش 2

آرامگاه بقیع و تربت پاک امامان (علیهم السلام) مسجد النبی (صلّی الله علیه وآله) آغاز کار در درمانگاه شماره 6 (20 فروردین 75) جلسه هیأت پزشکی حضور در بعثه رهبری و دیدار با امیر الحاج

آرامگاه بقيع و تربت پاك امامان (عليهم السلام)

از محوطه صحن حياط مسجدالنَّبي (صلّي الله عليه وآله) كه بگذريم، به ديوار


25


بقيع مي رسيم. از پلّه هاي كنار ديوار بالا رفتم و به درِ بقيع رسيدم، در باز بود و زائران در حال زيارت، ولي چندان شلوغ نبود. زائران ايراني هنوز نرسيده اند و شايد خلوت بودن بقيع براي همين است.

وضعيت براي خواندن نماز مهيا نبود. مأموران وهابي ممانعت مي كنند. بيرون قبرستان، تعداد اندكي نماز مي خواندند. مأموران بيشتر داخل محوطه قبرستان بودند. بقيع بزرگ است با طول و عرضي شايد هر كدام بيش از چند صدمتر. ديوار غربي كه در اصلي بقيع بر آن قرار دارد، ضلعِ شرقيِ محوطه صحن مسجدالنَّبي (صلّي الله عليه وآله) است و جهات ديگر آن، توسط خيابان هاي بزرگ مدينه محصور گرديده و پيرامون بقيع را ديوار بلندي احاطه كرده است.

داخل بقيع بعد از درِ اصلي، در سمت راست، مردم تجمع كرده اند. طبق نقشه، ائمه بقيع در همين مكان مدفون اند. هر چه چشم مي اندازم آثار قبرها را نمي بينم، شايد به خاطر ازدحام. پيشتر عكسي از بقيع ديده بودم كه قبور امام حسن مجتبي، امام سجاد، امام صادق و امام باقر (عليهم السلام) بهوضوح در آن پيدا بود و بالاي آن ها قبر عباس عموي پيغمبر (صلّي الله عليه وآله)  ، ولي از اين فاصله وضوحي در آثار قبرها نديدم. زيارت را در عرض سلام و تحيتي خلاصه كردم و زيارت توأم با زيارتنامه و آداب مفصل را موكول كردم به بعد.

به سمت داخل قبرستان ادامه حركت دادم. در اين قبرستان بزرگان زيادي مدفون اند. ولي آثار هيچ يك مشخص نيست. گفته مي شود به غير از ائمه معصوم (عليهم السلام)  ، حضرت فاطمه بنت اسد مادر


26


حضرت امير (عليه السلام) نيز در همين قبرستان مدفون است و علاوه بر آن ها همسران پيغمبر (صلّي الله عليه وآله)  ، دخترانش و ابراهيم فرزند پيغمبر (صلّي الله عليه وآله)  ، شهداي جنگ احد كه در طي جنگ زخمي شده و از منطقه احد به مدينه منتقل شده و در مدينه به شهادت رسيده بودند و عده اي از صحابه رسول الله (صلّي الله عليه وآله) نيز در اين قبرستان مدفون مي باشند.

بقيع با خاك يكسان است. اما ظاهرا در گذشته اينچنين نبوده. بقيع را بقيع غرقَد نيز مي نامند. دكتر شهيدي در كتاب «عرشيان» مي نويسد: «قبرستان معروف و قديمي ترين و شناخته شده ترين قبرستان در اسلام بقيع غرقد است.» و هم او بقيع را به معناي درختان انبوه و غرقد را درخت عوسج (سياه توسكا) مي نامد. و اين بدان معني است كه بقيع، روزگاري داراي درختان فراوان و انبوه بوده و احتمالا در اثر بي توجهي و شايد تعمّد نگهدارندگان به اين روز افتاده است. در دوران هاي گذشته، آن ها كه از بقيع ديدن كرده اند، آن را داراي گنبد و بارگاه و بقاع متعدد توصيف كرده اند.

در نشريه زائر مورخ (25/1/75) چاپ مدينه منوره كه در مدينه و به همت بعثه مقام معظم رهبري منتشر مي شود، به نقل از «مجمع البحرين» آمده است: بقيع مكاني وسيع كه در آن درخت و ريشه باشد توصيف شده و نيز در همان منبع آن را بقيع غرقد گفته اند. همين نشريه به نقل از سفرنامه هاي افرادي مانند فرهاد ميرزا معتمدالدوله و محمد باقر نجفي، بقيع را در گذشته داراي گنبد و بارگاه توصيف مي كند.


27


در اين منابع، بقاع و مجموعه قبور و آثار بقيع به شرح ذيل است كه البته امروزه از هيچ يك آثاري موجود نيست:

«اول: قبور چهار امام شيعه (عليهم السلام) كه جمعاً حجره و صندوق بزرگي در اطراف آن ها نصب شده و صندوق عباس ابن عبدالمطّلب، عموي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نيز در داخل آن قرار داشته است. دور تا دور اين صندوق ضريح مشجري بوده و پرده هاي زيبا و نقره كاري نيز روي آن را پوشانده بوده است. اين بقعه در سال 1234 به دستور پاشاي مصر بنا شده بود.

دوم: قبور دختران پيامبر (صلّي الله عليه وآله)  ؛ رقيه، امّ كلثوم و زينب است كه تقريباً در مقابل درِ اصلي و كمي بالاتر از قبور چهار امام (عليهم السلام) قرار دارد و قبلا هر كدام بقعه اي جداگانه داشته اند.

سوم: قبور همسران رسول الله (صلّي الله عليه وآله) كه كمي بالاتر از قبور دختران پيامبر (صلّي الله عليه وآله) قرار دارند و همگي داراي يك قبر بزرگ و ضريح بوده و اسامي هر يك از آن ها بر بالاي ضريح ديده مي شده است.

چهارم: قبري منسوب به حضرت فاطمه (عليها السلام) بوده كه قبّه اي جداگانه براي آن حضرت ساخته بودند. امروزه ميان اين قبر و قبر حضرت فاطمه بنت اسد (عليها السلام)  ، مادر حضرت علي (عليه السلام) اختلاف نظر است و نظر موثق تر اين است كه آنجا قبر حضرت فاطمه بنت اسد است.

پنجم: قبر ابراهيم، فرزند رسول الله (صلّي الله عليه وآله) و عثمان بن مظعون است كه هر دو در يك بقعه بوده اند.


28


ششم: اسماعيل فرزند امام صادق (عليه السلام)  ، كه در خارج از بقيع، يك گنبد و مقبره داشته است.

هفتم: بقعه عقيل ابن ابي طالب، برادر حضرت علي (عليه السلام) و عبدالله ابن جعفر و سفيان بن حارث است كه همگي در يك بقعه بوده اند و هم اكنون قبر آن ها كمي بالاتر از قبور زوجات پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) به سمت شرق قرار دارد.

هشتم: بقعه امّ البنين (عليها السلام)  ، مادر حضرت ابوالفضل و عمه هاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله)  ؛ عاتكه وصفيه بوده كه بنا به بعضي توصيفات، هر كدام بقعه اي داشته اند. اين قبور در قسمت بقيع العمّات (كه قبلاً از بقيع غرقد جدا بوده و بعداً با آن يكي شده است) واقع شده اند و هم اكنون در جهت شمالي ديوار و درِ اصليِ بقيع، در كنار قبرستان قرار دارند.

نهم: قبور محمد حنفيه و بعضي از فرزندان امام صادق و امام سجاد (عليهما السلام) و جابر بن عبدالله و مقداد بن اسود است كه نزديك قبر ابراهيم مدفون اند و هر كدام در گذشته بقعه هايي داشته اند.

دهم: بيت الاحزان يا دار فاطمه (عليها السلام) است كه خانه متروكه اي بوده در وسط قبرستان بقيع، كه دختر رسول الله (صلّي الله عليه وآله) در فراق پدر آنجا به گريه وزاري مي پرداخته است.

يازدهم: دار عقيل بوده كه در اين محل، عقيل برادر علي (عليه السلام) خانه اي ساخته تا پس از مرگ، او را در آن جا دفن كنند و بسياري از صحابه در اطراف همين خانه دفن شده اند.


29


دوازدهم: مسجد اُبيّ بن كعب، يكي از قاريان بزرگ مدينه و صحابه بزرگوار پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) بوده كه در آن به عبادت و تلاوت قرآن مي پرداخته است.

اين ها همه نشانگر اين است كه بقيع در گذشته به اين صورت كه بجز خاك در آن هيچ اثري ديده نمي شود، نبوده و در آن بقاع متعدد و آثار و ابنيه و درختان انبوه وجود داشته و بيشتر به صورت يك باغ بوده تا يك زمين خشك و بي آب و علف، ليكن ظاهراً طبق اعتقادات وهابيان، وجود هر گونه بنايي بر قبر انسان ها «شرك» و «حرام» است و به شدت با آن مبارزه مي كنند و به نظرم نه تنها گريه و زاري را براي اموات خويش جايز نمي دانند بلكه هر گونه بزرگداشت و تجليل از فوت شده را نيز حرام مي شمرند.

در بقيع قدم مي زدم و مي ديدم كه چگونه برجاي آن آثار و بقاع، تنها خاكزاري باقي مانده است. جا به جا افرادي را مي ديدم كه دور از چشم وهابيان، بر مردگان خويش كه پيدا بود تازه دفن شده اند، مي گريستند و مراقب بودند مأموران متوجه اين ناله و ندبه نشوند.

رواياتي نيز در فضيلت اين قبرستان نقل شده؛ از جمله، از قول يكي از همسران پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نقل كرده اند كه آن حضرت شب ها، آخر وقت، به جانب بقيع مي رفت و بر آرميدگان آن، سلام و درود مي فرستاد و طلب مغفرت مي كرد و هم ايشان فرموده اند:

«خداوند به من حكم كرده است كه بر اهل بقيع حاضر شوم و


30


براي آنان طلب مغفرت كنم» و نيز در روايت است كه «بقيع دري از درهاي بهشت است و در روز قيامت، هفتاد هزار نفر از آن برخيزند و بي حساب وارد بهشت شوند.»

برخي از بزرگان نيز گرچه نام و نشاني از محل دفن آنان
نيست، ليكن گفته مي شود در بقيع مدفون اند. مي توان به مالك اشتر نخعي، زيد بن حارثه، زيد بن ارقم، سكينه و فاطمه دختران امام حسين (عليه السلام)  ، فرزندان ابوالفضل العباس (عليه السلام) و بسياري ديگر از بزرگان اصحاب و تابعين و سادات، كه نامشان در منابع تاريخي
آمده است، اشاره كرد.

آري، بقيع مكان مقدسي است اما متأسفانه اين جماعت قدرناشناس قدرش را نمي دانند و آن را از حالت باغي مصفا، با بقاع و زيارتگاه هاي متعدد، به حالت زميني مسطح و يكسان خاك در آورده اند. زيارتگاهي كه محل توسل و ملجأ نيازمندان و گرفتاران بي شمار بوده و مردم براي برآورده شدن حاجات خويش بدان روي مي آوردند. البته استقبال زيارت كنندگان به گونه گذشته همچنان برقرار است ولي گنبد و بارگاهي كه بوده و توصيفاتي كه از اين مكان مقدس شده است كجا و اين قبرستان مسطح بي شمع و چراغ كجا؟!

به مورد ديگري كه در منابع تاريخي منعكس است توجه كنيد:

در سفرنامه فرهاد ميرزا، معتمدالدوله، پسر عباس ميرزاي نايب السلطنه، كه حدود يك قرن پيش به سفر حج و زيارت


31


مسجدالنَّبي (صلّي الله عليه وآله) و بقيع مشرف شده، چنين آمده است:

«روز جمعه، هجدهم ذي قعده، بعد از طلوع آفتاب، به روضه مباركه مشرف شده و از باب جبرئيل، كه به طرف بقيع است، داخل شديم. اذن دخول و زيارت حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله) و فاطمه بتول (عليها السلام) به جا آوردم. بعد از آن، از باب جبرئيل درآمده و به زيارت ائمه بقيع مشرّف شدم.

صندوق ائمه در ميان صندوق بزرگي است كه عباس عموي رسول الله (صلّي الله عليه وآله) نيز در آن صندوق است. متولّي آن جا درِ صندوق را باز كرد. به ميان ضريح رفتم و دور ضريح طواف كردم. ميان صندوق و ضريح كمتر از نيم ذرع است كه به زحمت مي توان حركت كرد، بلكه براي آدم هاي قطور متعسّر است.

در كنار مقبره امام حسن (عليه السلام) بي اختيار با حالت عجز، پاي خود را به صندوق دراز كرده، عرض كردم: يا ابن
رسول الله
(صلّي الله عليه وآله)  ، يا معدن الجود و السّخاء، اُنشِدك بحقّ اُمِّكَ الطّاهِرةِ الصّديقة، كه من از تهران به قصد زيارت آستان جد
بزرگوار و مادر صديقه تو در آمدم، پاي من به اين حالت نبود. تو را به حق مادرت قسم مي دهم در اجل مهلتي است، پاي مرا شفا بده كه به وطن مألوف با اين پا نروم.»

آن جمع بر دمع من حسرت مي خوردند بل به اشك من رشك مي بردند و من ضريح را صريح در بغل داشته، شفا مي طلبيدم. الحمد لله كه شفاي عاجل عطا فرموده و در حق اين


32


ذليل ترحّم نمود. اَلَم و وَرَم تا در مدينه بودم، تمام شد و حركت بي ادبانه اين بنده ذليل در آن آستان همايون، به مغفرت مقرون گرديد.»

در سفرنامه حسام السلطنه، كه در سال 1297 قمري؛
يعني حدود يكصد و بيست سال پيش نگاشته شده، چنين
آمده است:

«بدان كه قبرستان بقيع نسبت به حرم شريف، در مشرق مايل به جنوب است و بقاعي كه در قبرستان مزبور است، اول بقعه ائمه چهارگانه است كه امام حسن مجتبي و عليّ بن الحسين و امام محمد باقر و امام جعفر صادق (عليهم السلام) است.

در وسط بقعه مباركه ضريح صندوق بزرگي است كه دو صندوق در ميان آن است؛ يكي صندوقي است كه قبور ائمه در ميان آن باشد و ديگري صندوقي است كه قبر عباس، عموي پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) در ميان آن است. ميان صندوق ضريح، قريب نيم ذراع فاصله است و طرف پايين ضريح، كه سمت پاي ائمه اربعه محسوب مي شود، شبكه است و اين بقعه را محمد علي پاشاي مصري، در سنه 1234 هجري، به امر سلطان محمود خان تجديد عمارت كرده است و در طرف جنوب اين بقعه، ضريح صدّيقه طاهره (عليها السلام) است كه متصل به ديوار است. در اطراف ضريح نيز از فلز برنج، شباكي قرار
داده اند كه ده دهنه دارد. سه دهنه آن از طرف يمين باز است


33


و بقيه مشبك است و در بالاي آن دو قبه نقره گذاشته است.»(1)

به اين ترتيب كاملا مشخص است كه بقيع در گذشته به اين شكل نبوده و در اثر تعصّبات جماعتي كه پس از آن بر اين سرزمين مسلّط شده اند، به اين روز افتاده است.

از بقيع خارج شدم و به سمت بيمارستان حركت كردم و چون خسته بودم، يكسره، به محل استراحت رفتم.

مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله) و تغييرها در ساختار آن

در بيمارستان، پس از استراحت و صبحانه، جلسه توجيهي برگزار شد. ساعت 30/8 ، در طبقه دوم بيمارستان، جلسه تشكيل گرديد. دكتر شفيعي جندقي، سرپرست بيمارستان مدينه در چگونگي كار، وظايف، تعداد درمانگاه ها، تقسيم بندي نيرو و ترتيب كارها سخن گفت. حدود ساعت 10، جلسه پايان يافت. قرار شد من به درمانگاه شماره 6 رفته و در آنجا اداي وظيفه كنم. مختصري استراحت كرده، سپس براي صرف ناهار رفتم و بعد از ظهر، ساعت حدود 6، فرصت را غنيمت شمرده، راهي حرم شدم.

محوّطه صحن و درون مسجد النَّبي (صلّي الله عليه وآله) غرق در نور بود و معماري آن به معناي واقعي كلمه، بي نظير است. چهارده قرن پيش،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نشريه زائر، 22 فروردين 75، مدينه منوره.


34


رسول الله (صلّي الله عليه وآله) برجاي اين بناي پرشكوه مسجدي بنا كرد كه پس از مسجدالحرام مشهورترين و با فضيلت ترين مسجد تاريخ اسلام شد.

بهترين و موجزترين معرفي از گذشته مسجدالنَّبي (صلّي الله عليه وآله) را در كتاب «عرشيان» دكتر شهيدي يافتم. وي در اين كتاب مي نويسد:

«مسجد مدينه تاريخي دراز دارد. هنگامي كه رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله) از مكه به مدينه رسيد. در خانه ابوايوبِ انصاري منزل كرد و جايي را كه شتر وي بر آن خفت (و در آن خرما مي خشكاندند) و از آنِ دو يتيم بود، از آن دو طفل به ده دينار خريد و بر آن مسجدي ساختند. مساحت زمين در آن روز حدود هفتصد و پنجاه متر (مربع) بوده است (30×25). صحن مسجد را با ريگ سياه فرش كردند و ديوارها را با خشت و گِل بالا بردند. پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) شخصاً در ساختمان اين مسجد كمك مي كرد. قسمتي از مسجد را با شاخ و برگ درخت خرما و بر پايه هايي از تنه درخت خرما مسقف ساختند. سه در از جانب شرق و غرب و جنوب بر آن گشودند. جهت شمال متوجه اوّلين قبله مسلمانان (مسجد الاقصي) بود. سپس جهت قبله به خانه كعبه تغيير يافت. در داخل مسجد صُفّه اي (ايوانچه مانند) آماده كردند كه مستمندان در آنجا به سر مي بردند. اين ها همان دسته بودند كه معروف به اصحاب صفّه شدند.

خانه هاي زنان پيغمبر نيز، كه حجره هايي بود، در اطراف مسجد قرار داده شد. چون رسول الله (صلّي الله عليه وآله) از جنگ خيبر


35


بازگشت، مسجد را از سه سوي شرق و غرب و شمال
وسعت داد و به صورت مربعي درآورد كه هر ضلع آن يكصد ذراع بود.

چون پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) به جوار رحمت پروردگار رفت، او را در حجره عايشه، كه در كنار مسجد بود، به خاك سپردند.

پس از رحلت رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله) مدتي در مسجد تغييري صورت نگرفت؛ چرا كه مي گفتند چون پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) خود در ساختمان اين مسجد شريك بوده، تصرف در آن روا نيست. سرانجام ضرورت آنان را به تغيير واداشت. كساني كه در كنار مسجد سكونت داشتند خانه هاي خود را بخشيدند و به وسعت مسجد افزوده شد.

نخستين تغيير در عهد عُمَر، به سال هفدهم هجرت، صورت گرفت. عمر ديوار را نوسازي كرد. بعضي ستون ها را تغيير داد و اندكي از سه سمت غرب، شمال و جنوب به مساحت مسجد افزود. در خلافت عثمان در سال بيست و نهم هجري مسجد را از چهار جهت وسعت دادند و رواق ها از جانب شرق و شمال و سمت قبله براي آن ساختند. در خلافت وليد ابن عبدالملك، عمر بن عبدالعزيز كه از جانب وي حاكم مدينه بود، مسجد را از سوي شمال و غرب و شرق وسعت داد. خانه هاي زنان پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) را داخل مسجد كرد. براي مسجد چهار مئذنه ساخت و صحن آن را با سنگ مرمر فرش كرد.

اين نوسازي از سال هشتاد و هشت تا سال 91 هجري ادامه


36


داشت و به سال 160 تا 165 هجري، مهدي عباسي، ديگر بار
در نوسازي آن كوشيد.

شب جمعه، اول رمضان سال 654 (هـ . ق.) بر اثر شعله يكي از چراغ ها، مسجد آتش گرفت و سراسر آن، جز قبه اي در صحن مسجد سوخت. عبداللهبن منتصر در اين باره به مستعصم نامه نوشت و او در سال 655 (هـ . ق.) مسجد را نوسازي كرد.

به سال 678 (هـ . ق.) قلاوون براي مسجد گنبد ساخت. به سال 813 (هـ . ق.) الملك الاشراف برساباي و به سال 853 (هـ . ق.) ملك ظاهر برقوق در آن تعميرات ديگري كردند.

در سال 866 (هـ . ق.) بر اثر صاعقه اي، جانب بيرونيِ روضه مطهر آسيب ديد، اما خود روضه مصون ماند. از آن روزگار، شعرهايي از شاعران مذاهب اسلامي در دست است كه هر دسته به گمان خود مي خواسته است شومي اين حادثه را در نتيجه بدعت دسته ديگر بداند.

باري، چون خبر آتش سوزي به قايتبا، پادشاه مصر، رسيد بنّايان و معمارانِ مخصوص را به مدينه فرستاد و آنان مسجد را نوسازي كردند و بر بالاي گنبد پيشين گنبدي بلندتر برآوردند.

در سال 980 (هـ . ق.) سلطان سليم تعميرات ديگر انجام داد و در سال 1223 (هـ . ق.) سلطان محمود گنبد را نوسازي كرد و در سال 1255 (هـ . ق.) آن را به رنگ سبز نمودند و بدين جهت به (قبّة الخضراء) موسوم شده است.»


37


دكتر شهيدي در ادامه مي نويسد:

«... سلطان عبدالمجيد، مبلغ يك ميليون ليره عثماني صرف اين تعميرات كرد. در سلطنت سلطان عبدالمجيد، به سال 1326 هجري قمري، مسجد را برق كشي كردند. اثر تعميراتي كه در دوره اخير پادشاهان عثماني در مسجد نبوي صورت گرفت، چنان بود كه تا عصر ما نيز باقي مانده است.»

بخش قديمي بناي مسجد كه مربوط به دوره سلطان عبدالمجيد عثماني مي شود، به همان صورت باقي است. البته گاهي تعميرات و نوسازي در آن صورت گرفته است اما بنا همان بناي قديمي است. از آن زمان تا كنون نزديك به صد سال مي گذرد. اين قسمت قديمي كه محوطه ميان باب السلام و مئذنه بلال و باب البقيع و اندكي پايين تر از آن را نيز در بر مي گيرد. در داخل، بيت النبي (صلّي الله عليه وآله)  ، بيت الزهرا (عليها السلام)  ، محراب تهجّد ، محراب النّبي، منبر و روضه رسول الله (صلّي الله عليه وآله) و در سمت غرب تا باب السّلام را شامل مي شود.

بخش هاي ديگر مسجد از زاويه جنوب شرقي، در مئذنه بلال آغاز مي شود و تا باب جبرئيل و سپس باب النساء و بخش هاي شرقي تا نزديكي بقيع ادامه مي يابد و در سمت شمال تا چند صد متر ادامه پيدا مي كند و از جانب غرب، از باب السلام به سمت شمال ادامه مي يابد و تا باب الرحمه و به همين ترتيب به جانب شمال تا
بيش از چند صد متر امتداد دارد. اين قسمت، بناي جديد مسجد النبي است. محوطه قديمي مسجد با همان معماريِ حدودِ


38


صد سال قبل حفظ شده و البته ترميم و زيبا سازي صورت گرفته است ولي قسمت هاي جديد از معماري بسيار ديدني و چشمگيري برخوردار است.

در بخش جديد، ستون ها به فواصل هفت تا هشت متر از يكديگر قرار دارد. ستون ها داراي پوششي از سنگ مرمر خوش تراش و مرغوب است و با سقف هاي قوسي به ستون ديگر متصل مي شود. قوس ها از سنگ هاي مرمر سياه و سفيد و متحدالشكل تشكيل شده و جا به جا كتيبه هايي كه بر آن ها نام مقدس رسول الله (صلّي الله عليه وآله) و آيات نوراني قرآن نگاشته شده، به چشم مي خورند.

در پاي ستون ها، شبكه هاي خنك كننده در هر چهار طرف، كه دريچه هاي آن ميان سنگ هاي مرمر قرار گرفته، هواي مسجد را خنك مي كند. محوطه بزرگي از مسجد، بدون سقف است و با چادرهاي برزنتي سفيد، نظير چادرهاي مبني الحاج در جدّه پوشيده شده و پس از آن، تا انتهاي مسجد، كه تا مسافتي طولاني به سمت شمال امتداد يافته، معماري داخل مسجد يك شكل است.

حد شماليِ مسجدالنَّبي (صلّي الله عليه وآله) را در زمان پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) از سمت شمال تا محاذات باب النساء مي گويند؛ يعني پس از ايوان اصحاب صفّه و تا چند متر عقب تر را هم شامل مي شود.

در داخل مسجد، عقب تر از محوطه روضة النبي، از شرطه هايي كه لباس عربي پوشيده و چفيه قرمز به سر دارند و به نظر مي رسد از تربيت شدگان مراكز اشاعه وهابيت باشند، خبري نيست. براي همين


39


نشستن و نماز خواندن و تلاوت قرآن و به خصوص زيارتنامه با خاطري آسوده تر ميسّر است و هر چه به حرم و بيت الزهرا (عليها السلام) نزديك تر شويم، تعداد شرطه ها و مأموران بيشتر مي شود و بيشتر توهين مي كنند و بيشتر مزاحم مي شوند و هر حركتي را كه نشاني از دلبستگي و ابراز احساسات به وجود مقدس رسول الله (صلّي الله عليه وآله) باشد «حرام» مي شمارند و تقريباً همگي اهانت مي كنند. بهويژه اگر از قيافه و لباس متوجه شوند كه زائر شيعه و ايراني است.

پس از زيارت و تلاوت يك جزء قرآن، از مسجد خارج شدم. در ابتداي درهاي ورودي، كه رو به جنوب هستند، پلكان هايي براي ورود به طبقه فوقاني وجود دارد كه معمولا در روزهاي جمعه و هنگام برگزاري نماز جمعه گشوده مي شود.

پس از زيارت حرم حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله) به سوي بقيع حركت كرده، از پله ها بالا رفتم و از آنجا به بناي جديد مسجدالنَّبي نگريستم. بنايي كه مساحت آن بالغ بر شصت هزار متر مربع است و بگونه چشمگيري نورپردازي شده و سنگ هاي مرمر سفيد آن نور را به زيبايي منعكس مي كند و چشم به قبّة الخضراء دوختم كه در ميان ده گلدسته نورباران مسجد قرار گرفته است. اينجا بود كه ذهنم تاريخ طولاني و پرماجراي اين مسجد و اين شهر و اين حرم را كاويد. ساعتي و شايد بيشتر، مبهوت انوار مسجدالنَّبي بودم و بالاخره دل كندم و روانه بيمارستان شدم. بعد از صرف شام، به اتاقي كه براي استراحت در نظر گرفته شده بود، رفتم.


40


آغاز كار در درمانگاه شماره 6 (20 فروردين 75)

پس از صرف صبحانه، به دنبال دوستان هم گروهم كه براي همكاري و فعاليت در درمانگاه شماره 6 در نظر گرفته شده بوديم، گشتم. به فاصله اندكي، همگي جمع شدند و با يك دستگاه آمبولانس، به مقصد درمانگاه شماره 6 كه در شارع قربان (و يا شايد شارع البحر) واقع است، حركت كرديم.

مسؤول درمانگاه، آقاي دكتر زالي، جوان پرجنب و جوشي است كه سابقه ملاقاتش را در عمليات كربلاي پنج و در مقر لشكر ده سيدالشهدا (عليه السلام) در ذهن داشتم. پس از سلام و احوال پرسي و مشاهده قسمت هاي مختلف درمانگاه؛ مانند اتاق انتظار، اتاق پزشكان و اتاق تزريقات و پانسمان، داروخانه و قسمت هاي مربوط به محلّ استراحت نيروها و... با گروهي از همكاران به طرف درمانگاه سيّار حركت كرديم.

درمانگاه سيّار كه زير نظر درمانگاه شماره 6 اداره مي شد، در خيابان ملك عبدالعزيز قديم و در ساختماني به نام «عمارت وقف الجويعدي» قرار داشت. براي مراجعت به درمانگاه سيار، از شارع قربان به سمت مسجدالنَّبي (صلّي الله عليه وآله) حركت كرديم و پس از طي ربعي از كمربندي دور حرم، به سمت شرق از كمربندي خارج و به شارع ملك عبدالعزيز جديد و سپس به شارع ملك عبدالعزيز قديم وارد شديم. با پرس و جو به عمارت وقف الجويعدي رسيديم.


41


جواني سيه چرده نگهبان ساختمان بود. در مورد محل درمانگاه پرسيديم. واحدي در طبقه همكف را نشان داد. وارد شديم. بنايي بود به مساحت تقريبيِ 100 تا 120 متر مربع و نسبتاً تميز و مرتب. وسايل مختصري مانند ميز و صندلي و اندكي وسايل طبابت در آن وجود داشت. ساختمان، محل اسكان چند كاروان از حجاج ايراني بود، ولي حجاج هنوز نيامده بودند.

كارهاي مقدماتي را آغاز كرديم. ابتدا اتاق هر كدام از افراد معين شد. اتاق معاينه خواهران، اتاق معاينه برادران، اتاق هاي تزريقات، اتاق انتظار و... آنگاه هر وسيله اي را در جاي خود قرار داديم و به فاصله اندكي، همه چيز در جاي خود قرار گرفت. به سرعت فهرستي از وسايل و تجهيزات مورد نياز را تهيه كرده، يكي از همكاران را با آمبولانس به بيمارستان فرستادم. در همين فاصله، گروهي از بچه هاي تداركاتِ هيأت پزشكي، با تعداد زيادي وسايل از راه رسيدند و بيشتر كمبودهاي تداركاتي برطرف شد. تنها داروها مانده بود و تجهيزات پزشكي، كه بايد تهيه مي شد.

با بيمارستان تماس گرفته، اطلاع دادم كه وسايل عمومي؛ نظير تخت و ميز و صندلي و... تهيه شده و همكاران تنها به دنبال تهيه داروها باشند. در ضمن با توجه به اين كه قرار بود صبح ها در اين درمانگاه مستقر باشيم و عصرها در نقطه ديگري از شهر، گفتم كه فهرست دارويي را در دو قسمتِ جداگانه تهيه كنند تا هر كدام براي يكي از درمانگاه ها ارسال شود.


42


در حالي كه مشغول جابه جايي وسايل بوديم، مسؤولينِ يكي دو كاروان، كه قرار بود در همين ساختمان اسكان داده شوند، آمدند و خود را معرفي كردند. از طريق همان ها اطلاع يافتيم در اين محله كه ما مستقر هستيم، قرار است كاروان هاي زيادي اسكان داده شوند و تا دو سه روز ديگر بيشتر آن ها مي رسند. و اين بدان معني بود كه تا دو سه روز ديگر مراجعين زيادي به درمانگاه خواهيم داشت.

حوالي ظهر، براي صرف ناهار و استراحت، به بيمارستان برگشتيم. اكنون ديگر درمانگاه شماره 6 به درمانگاه شماره 2 تغيير نام داده است. ساعت 4 بعد از ظهر بود كه به سمت شارع اُحُد حركت كرديم.

شارع احد در جانب شماليِ مسجدالنَّبي (صلّي الله عليه وآله) و در جهت كوه احد از كمربندي دور حرم جدا مي شد. كمربندي را دور زديم و وارد خيابان اُحُد شديم.

شمال شهر مدينه هم مانند شمال تهران تميزتر و پيش رفته تر و ساختمان هايش شيك تر است. در اواسط شارع اُحد، در جانب غربيِ خيابان، در مقابل ساختماني زيبا و خوش تركيب توقف كرديم. وارد ساختمان شديم. در طبقه دوم، دو واحد ساختماني، در كنار هم به درمانگاه اختصاص داده شده است. مسؤولان كاروان ها همان حوالي بودند. خود را معرفي كردند و اطلاعاتي در مورد تعداد احتمالي كاروان هاي اين حوالي و روزهاي ورودشان گرفتيم.


43


اين درمانگاه نيز، كه درمانگاه سيار شماره 2 ناميده مي شد، امكاناتي شبيه درمانگاه سيار شماره يك دارد، كه صبح تجهيز كرديم. بجز دارو و برخي اقلام از تجهيزات پزشكي، آماده كار شد.

چند بيمار در شب نخست به درمانگاه مراجعه كردند كه معمولا از افراد خدمه و مسؤولان كاروان ها بودند. گرچه دارو و امكانات كافي هنوز فراهم نشده بود ولي در حد توان كارشان راه افتاد.

وسايل، هر كدام در جاي خود قرار گرفت و پارچه نوشته هايي كه براي راهنمايي مردم آماده شده بود، در جاهاي مناسب ،در خيابان و سر در ساختمان نصب شد. تقريباً مغرب شده بود و هوا رو به تاريكي مي رفت كه به سمت بيمارستان حركت كرديم. هنگام آمدن، دسته بهداشتي گروه را، كه وظيفه سركشي به كاروان هاي مختلف و ارائه پيام هاي بهداشتي و نظارت بر كاروان ها را برعهده داشت، در مسير پياده كرده بوديم و قرار بود هنگام برگشتن سوارشان كنيم. ولي هر چه سر قرار منتظر شديم، اثري از آن ها نيافتيم. مدتي منتظر شديم و سپس به سمت بيمارستان ادامه حركت داديم. در بيمارستان فهرست وسايل مورد نياز اقلام دارويي و تجهيزات پزشكي را به دفتر رييس بيمارستان دادم و براي استراحت به سمت درمانگاه رفتم.

قرار بود كه شب در بيمارستان جلسه توجيهي برگزار شود تا افراد با ترتيب اعمال و مناسك حج و به موازات آن وظايفي كه در هر مرحله، به عهده هيأت پزشكي است، آشنا شوند.


44


با دو ـ سه نفر از همكاران، به سمت بيمارستان حركت كرديم. در بيمارستان به پشت بام راهنمايي شديم. بيمارستان اتاق هاي نسبتاً بزرگي براي تشكيل جلسه داشت، اما شايد همه جمعيت در آن جا جا نمي شدند و گذشته از آن، مسأله گرماي هوا و اين كه شايد كولر نتواند به نحو شايسته هوا را خنك كند، مسأله مضاعفي بود كه برگزاركنندگان را به سمت پشت بام هدايت كرده بود.

در پشت بام، نسيم خنك شب هاي فروردين مدينه، با تن و جان آدمي همان مي كرد كه با برگ و بار درخت. در دومين روز حضور در مدينة النّبي (صلّي الله عليه وآله)  ، مولّد احساسي دل انگيز بود. تا كنون اثري از گرماي آنچنان، كه وصفش را شنيده بودم، نديدم.

جلسه هيأت پزشكي

ابتدا آياتي از قرآن كريم تلاوت شد، آنگاه دكتر سيّد شهاب الدّين صدر، سرپرست هيأت پزشكي سخنان خود را آغاز كرد. ابتدا در مورد شرايط كار در مدينه منوره و مكّه مكرّمه سخناني ايراد كرد و در مورد چگونگي احداث درمانگاه هاي شبانه روزي در نقاط مختلف شهر و درمانگاه هاي سيار و درمانگاه هاي تمام وقت و نيمه وقت توضيح داد و سپس به اهميت نظم و ترتيب در اجراي درست كار و چگونگي اِعمال مديريت و بحراني بودن طبيعت كار در حجّ اشاره نمود و اين كه به فاصله اندكي، كار از مرحله آغازين به مراحل بحراني و اوج مي رسد و در فاصله اندكي، از انبوه


45


كار و حجم گسترده آن كاسته مي شود.

سپس در مورد چگونگي انتقال به عرفات و منا و اهميت حضور و تطبيق كامل با برنامه هاي ارائه شده توسّط مسؤولين و... توضيح داد.

در مدينه، يك بيمارستان با ظرفيت 80 تخت بيمارستاني مستقر شده بود كه تا صد تخت قابليت گسترش داشت و داراي بخش هاي مختلف داخلي، جراحي، زنان، اتاق عمل، راديولوژي، آزمايشگاه، سي سي يو، آي سي يو، اورژانس و پلي كلينيك تخصصي؛ شامل تخصص هاي اورتوپدي، قلب و عروق، ارولوژي، چشم، گوش و حلق و بيني، پوست و... بود.

علاوه بر بيمارستان فوق، دو درمانگاه شبانه روزي با برخورداري از امكانات كامل ارائه خدمات اورژانس و سرپايي و خدمات بستري براي 24 ساعت، در دو نقطه از شهر آماده خدمت شده و هر كدام از درمانگاه هاي شبانه روزي فوق، كه يكي از آن ها در شارع البحر و ديگري در شارع علي بن ابي طالب (عليه السلام) مستقر است، توسط دو درمانگاه سيار ديگر در نقاط مختلف شهر كه محل تجمع و اسكان حجاج و كاروان هاي ايراني است، به حجاج ارائه خدمات مي كند. به اين ترتيب در مدينه هفت مركز مجهز درماني در نقاط مختلف شهر به حجاج ايراني خدمات ارائه خواهند كرد.

در بيمارستان هيأت پزشكي در مدينه، امكانات لازم براي درمان اكثر موارد احتمالي مورد انتظار در ايام حج وجود دارد و


46


براي موارد پيش بيني نشده احتمالي، گروه هاي پزشكانِ رابط، مسلط به زبان عربي و انگليسي آماده اند تا با برقراري رابطه با مراكز پزشكي عربستان در كمترين زمان، حجاجي را كه نياز به خدمات درماني سنگين تري دارند، به بيمارستان هاي عربستان منتقل نمايند.

آقاي دكتر صدر، با اشاره به اين كه بيشتر حجاج ايراني را افراد مسن تشكيل مي دهند، افزود: چنين گروه سني به مقتضاي وضعيت جسمي شان از آسيب پذيري بيشتري برخوردارند و به همين خاطر به نظر مي رسد ميزان مراجعه به مراكز درماني ما، در مقايسه با يك گروه مشابه از نظر تعداد در كشور بيشتر باشد و به همين دليل بايد خود را براي حجم قابل ملاحظه اي از كار آماده كنيم.

وي سپس انگيزه هاي معنوي كار در چنين فضاي مقدّسي را يادآوري كرد و از همكاران خواست كه با احساس مسؤوليت بيشتري كار كنند.

دقايق پاياني سخنان دكتر صدر، بيشتر به معنويات سفر و ايامي كه در آن قرار داشتيم مربوط مي شد. او اشاره به فضايل مدينه و شهر پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) و جوار تربت حضرت زهرا (عليها السلام) و ايام ذي قعده و ذي حجه و فضيلت اين ايام كرد و اذهان را متوجه عظمت معنوي اين ايام گرانقدر و اين سفر روحاني ساخت و در پايان مطالبي در مظلوميت حضرت فاطمه (عليها السلام) گفت و جلسه را حوالي نيمه شب ختم كرد.

شب چون كشيك درمانگاه بودم، بر سر پست خود رفتم و


47


كشيك را تحويل گرفتم. همانگونه كه پيشتر اشاره شد، هنوز حجاج ايراني نيامده اند و تا صبح مريض نيامد و من خستگي يك روز پركار را در آوردم.

حضور در بعثه رهبري و ديدار با امير الحاج

آقاي دكتر زالي از بيمارستان تماس گرفت و از من خواست كه به بيمارستان بروم. وقتي به بيمارستان رسيدم، ديدم برخي از اعضاي هيأت آماده رفتن به بعثه مقام معظم رهبري هستند. گفته مي شود كه حضرت حجة الاسلام و المسلمين، آقاي ري شهري امروز وارد مدينه شده است.

سوار ماشين شديم و به سمت بعثه حركت كرديم. دقايقي بعد، در ابتداي خيابان عليّ بن ابي طالب (عليه السلام)  ، مقابل بعثه پياده شده، به ملاقات آقاي ري شهري، اميرالحاج رفتيم.

پس از سلام و احوالپرسي و معرفي حضار، دكتر صدر ابتدا گزارشي از شرايط و امكانات هيأت پزشكي مستقر در مدينه منوره و مكّه معظمه و آمادگي هيأت پزشكي براي ارائه خدمات درماني به حجاج بيت الله الحرام ارائه كرد و سپس آقاي ري شهري در مورد اهميت كار هيأت پزشكي و ارزش والاي خدمات آنان به حجاج بيت الله الحرام و ميهمانان خدا تأكيد كرد و با اشاره به روايتي از امام صادق (عليه السلام)  ، كار رسيدگي به بيماران و حجاج را كاري پرارزش و همطراز و بلكه بالاتر از عبادت حج شمرد.


| شناسه مطلب: 78157