بخش 1

مقدّمه ناشر مقدّمه مؤلّف در دامان پدر


1



3


زندگاني تأثّرانگيز سيّده زنان

فاطمه ( عليها السلام ) دختر محمّد ( صلّي الله عليه وآله )

دكتر سيّدجعفر شهيدي


7


پيشگفتار

فاطمه ( عليها السلام ) ، برترين زن ، از آغاز تا انجام زندگي بشر در جهان هستي است ، ( فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ) ( 1 ) .

اين برتري نه تنها از آن رو است كه فاطمه فرزند پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است ، بلكه به دليل جامعيّت و ويژگي هاي گوناگون او است .

فاطمه ( عليها السلام ) از نظر شخصيت خانوادگي بسيار برجسته و ممتاز است ؛ پدري چون رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، مادري مانند خديجه ( عليها السلام ) ، شوهري همچون علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ، و فرزنداني چونان حسن وحسين و زينب و امّ كلثوم دارد ، همانان كه خداوند آيه تطهير را در شأن آنها نازل كرد و مدال پاكي و طهارت به آنان داد .

فاطمه ، بزرگ بانويي است كه از نظر معنوي به جايگاهي آنچنان رفيع دست يافته ، كه خشم او خشم خدا است و خشنودي اش خشنودي خداوند را در پي دارد . ( 2 )

فاطمه ( عليها السلام ) جان ، پاره تن و نور چشم و ميوه دل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الفقيه ، ج4 ، ص420

2 ـ بحار الانوار ، ج43 ، ص19


8


رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )  است . ( 1 )

فاطمه ( عليها السلام ) همتا و كفو امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) است . ( 2 )

فاطمه ( عليها السلام ) برگزيده خداوند است . ( 3 )

فاطمه ( عليها السلام ) عابدترين مردم زمان خود و سراسر وجودش نور بود . هر گاه در محراب عبادت به مناجات با خدا مي پرداخت فرشتگان نور وجودش را احساس مي كردند . ( 4 )

به فرموده رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) حضرت حق قلب و اعضا و جوارح و تمام وجود فاطمه را از ايمان لبريز ساخته است . ( 5 )

فاطمه ( عليها السلام ) دلسوز مردم و نيمه هاي شب دعاگوي آنها بود . ( 6 )

او در زندگي سختي هاي دنيا را به جان خريد ، در برابر متجاوزان به حريم ولايت و امامت استوار ايستاد و تا پاي جان از آن دفاع كرد .

تمامي وجود فاطمه از جهت صورت و سيرت به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) شباهت داشت . او ميوه بهشتي بود و پيامبر با بوييدنش بوي بهشت را استشمام مي كرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار ، ج28 ، ص37 ـ كنز العمال ، ج6 ، ص219

2 ـ كافي ، ج2 ، ص480

3 ـ بحار الانوار ، ج43 ، ص19

4 ـ بحار الانوار ، ج43 ، ص172

5 ـ مناقب ابن شهر آشوب ، ج3 ، ص372

6 ـ علل الشرايع ، ج1 ، ص173


9


در شوهرداري ، در فرزندداري ، در معاشرت با مردم و بالاخره در همه زمينه ها نمونه و الگو بود .

هر كس كه در زندگي خواهان سعادت باشد ، با الگو قرار دادن آن حضرت مي تواند به اين هدف دست يابد .

در عصر حاضر كه مستكبران دنيا براي اسارت زن و گرفتار نمودن او در محدوده مادّيات و شهوات ، برنامه ريزي هاي گسترده اي كرده و با تمام توان در حال فعاليت اند ، بر زنان جامعه اسلامي است كه از اين بانوي بزرگوار الگو بگيرند و راه او را بپيمايند و هرگز اسارت را نبپذيرند .

كتابي كه در پيش رو داريد ، سال ها پيش ، به قلم دانشمند فرزانه و محقّق فرهيخته آقاي دكتر سيّدجعفر شهيدي به نگارش در آمده و گوشه هايي از زندگاني و مظلوميّت اين بانوي بزرگ را ترسيم كرده است .

از آنجا كه اين كتاب سالها ناياب بود ، بر آن شديم بار ديگر آن را به چاپ رسانده ، در اختيار علاقمندان قرار دهيم . اميد است مورد استفاده و استقبال همگان قرار گيرد .


11


مقدمه مؤلّف

اين كتاب در شرح زندگاني دختر پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) است . زندگاني فاطمه ( عليها السلام ) گر چه مطلبي است كه بايد به صورت مستقل مورد مطالعه و بحث قرار گيرد ولي چون كتاب هاي متعدّدي در اين موضوع نوشته شده ، ممكن است بعضي بپرسند ، چرا و به چه منظور اين كتاب نوشته مي شود ؟ پاسخ اين سؤال اين است كه اگر بر فرض ما قيود مذهبي را هم از خود دور سازيم ، از نظرگاه اخلاقي و اجتماعي ، به بحث و مطالعه در زندگاني شخصيت هاي برجسته نيازمنديم .

زماني گمان مي كردند ، فقط بايد شرح حال يك امام يا يك پيامبر يا يك مرد برجسته ديني را نوشت ، از اين جهت كه تذكره اي در دست باشد ، بدون توجّه به اينكه آيا اين حوادث با زندگي عصر نويسنده هم سازگار است يا نه . از اين رو ، گاهي تنها به بُعد سياسي آن شخصيت اهمّيت مي دادند و در جنبه هايي كه با لشكر كشي و فتح و شكست و از اينگونه اقدامات ارتباط داشت به توضيح پرداخته و به ناحيه اخلاقي اهمّيت زياد نمي دادند . اين بود كه گفتارها از كتاب هاي گوناگون جمع آوري شده ، به صورت كتاب


12


مستقلي در مي آمد و خواندن آنها براي مطالعه كنندگان حكم يك داستان كهنه اي را داشت كه سالهاست از آن گذشته و با زندگي آنها كوچك ترين ارتباطي ندارد . در صورتي كه بايد به اين نكته توجه داشت كه ما هر چند هم از عهد رجال برجسته ديني دور شويم ، فواصل زمان ، مانند حلقه هاي به هم پيوسته اي است كه يك سرِ آن به زندگاني امروز ما بسته است و سر ديگرش به زندگاني آن روز . بنابراين ، در اينگونه موارد بايد حوادث آن روز را چنان تحت مطالعه قرار دهيم كه تصوّر كنيم ديروز اتفاق افتاده و ما خود شاهد آن بوده ايم و از آن براي امروزمان بهره بگيريم انسان از حوادث ، استفاده هاي بزرگ مي كند ؛ خواه آن حوادث تازه رخ داده باشد يا ساليان دراز از آن بگذرد .

زندگاني حضرت زهرا ( عليها السلام ) از اين رو بايد مورد بحث و مطالعه قرار گيرد كه براي بانوان اجتماعِ امروز ما درس هاي پرفايده اي دارد .

تحليل شخصيّت زهرا ( عليها السلام ) ، ما را از اثرِ شگفت انگيز تعليمات اسلام در عصر اوّل اين دين مطّلع مي سازد و مي فهميم ، به عكس ، آنچه مغرضان مي گويند ، اسلام ديني نيست كه فكر و منطق زن را قيد و زنجير كرده باشد . اسلام حكمي مبني بر اسارت و بندگي زنان صادر نكرده و بلكه مي توان گفت اسلام تنها ديني است كه حقوق اجتماعي زنان را امضا نموده و به آنها آزادي فكر و منطق داده است . البته تا آنجا كه به زيان خودشان و يا زيان اجتماع تمام نشود .

فاطمه ( عليها السلام ) دختري است كه در مكتب اسلام تربيت شده و


13


قدرت روحي و قوّت منطق و عاطفه زناشويي و بندگي و فروتني در مقابل بزرگيِ خدا را ، تحت تربيت پدر بزرگوار خود ، در همين مكتب فراگرفته است ؛ مكتبي كه امروز كوتاه فكران به درس هاي آن به نظر بي اعتنايي مي نگرند ، يا رفتار و كردار مردمِ ظاهر مسلمان را دستورِ ديني پنداشته و به اسلام خرده مي گيرند .

اگر از فاطمه ( عليها السلام ) كه پرورده پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده و در خانواده رسالت بزرگ شده است بگذريم ، باز مي بينيم اسلام از طبقه رعيّت نيز زناني تربيت كرده است كه در شجاعت ، شهامت و عفّت نظير آنها در اين عصر طلايي هم يافت نمي شود . حال ديني كه از مدرسه اش چنين شاگرداني بيرون آمده ، چگونه مي توان گفت زنجير اسارت به گردن زن انداخته است و چرا نبايد ميان آزادي و لجام گسيختگي و تاخت و تاز در شهوت راني و پاره ساختن پرده عفت فرق گذاشت .

خديجه دختر خويلد ، نمونه اي ديگر از زناني است كه چهل سال ازعمرش را در وحشي ترين نقاط دنيا صرف كرده . سال ها عشيره و خويشاوندان او سنگ و چوب را پرستيده و از عاطفه و رحم و مردي بويي نبرده اند . همين زن پانزده سال يا بيشتر شاگردي مكتب پيغمبر را نمود و در زمينه هاي مختلف به صورت يك زن الگو و نمونه در آمده است .

در روزگاري كه به گفته كوتاه بينان ، زنان ارزش اجتماعي نداشتند و در قيد اسارت بودند و فكر و منطقشان زنجير شده بود ، در صفحات تاريخِ همان عصر ، نام زناني را مي بينيم كه معجوني از


14


رشادت و شهامت و شجاعت و دانش و ايمانِ آميخته به عفّت و پاكدامني بودند . در خانه فرمانبردار شوهر و مربّي فرزند و در ميدان نبرد پشتيبان دلاوران و دلداري دهنده جنگويان و در اجتماعات ، ناطق زبردست و در مقابل مجسمه هاي ظلم و استبداد مانند كوه آهنين مي ايستادند .

وفاداري شگفت انگيز !

زرقا ، دختر عدي بن قيس همداني ، در نبردي كه ميان علي ( عليه السلام ) و معاويه در صحراي صفين روي داد ، در پيشروي لشكر كوفه نقش هاي مهمّي را به كار مي برد و به شكست دشمن كمك مي كرد ؛ به طوري كه رشادت اين زن از نظر معاويه دور نمي ماند .

پس از آنكه معاويه به خلافت رسيد ، به ياد زرقا افتاد و دستور داد به فرماندار كوفه بنويسند كه وسايل حركت زرقا را ؛ به طوري كه دلخواه اوست ، آماده نموده و او را به شام روانه كند .

پس از آن كه زرقا به شام و به دربار معاويه رسيد ، معاويه ابتدا با چهره باز از او پذيرايي كرد و بعد گفت : يادت هست ، در جنگ صفين چگونه مردم كوفه را به جنگ من تهييج مي كردي ؟

زرقا گفت : آنچه شده ، گذشته است . روزگار رنگ به رنگ مي شود و هر ساعت رنگ تازه مي گيرد .

ـ آنچه آن روز مي گفتي يادت هست ؟ !

ـ نه .


15


ـ من حرف هاي تو را فراموش نكرده ام . بارك الله ، تو آن روز به لشكر كوفه مي گفتي :

مردم ! در فتنه بزرگي افتاده ايد . فتنه اي كه شما را از راه راست منحرف مي كند و به تاريكي وحشتناكي مي اندازد ، فتنه اي كه كور و كر و گنگتان مي سازد . مواظب باشيد به اين بلا نيفتيد . چراغ در مقابل آفتاب نور نمي دهد . ستاره در روشنايي ماه درخشندگي ندارد .

هر كس از ما راهنمايي بخواهد به او راه نشان مي دهيم . حق گمشده خود را مي جست و يافت . اي ارتش نيرومند ! شكيبا باشيد . بكوشيد تا اختلاف كلمه از ميان برود و حق بر باطل چيره گردد .

مردم ! خضاب زن ها حناست ولي خضاب مردها خون است . جنگ كنيد . صبر كنيد . صبر در هر كاري نيكو است .

بله زرقا ! تو آن روز اين حرف ها را مي زدي ، به خدا قسم هر خوني كه علي در صفّين ريخت تو در آن شريكي .

تصوّر مي كنيد كه زرقا گفته هايش را انكار كرد ؟ ! يا معذرت خواست يا در مقابل پادشاه خودسري چون معاويه زبانش لكنت پيدا كرده و خود را باخت ؟ ! هرگز ! بلكه او در پاسخ گفت : معاويه ! چه خبرهاي خوب و مسرّت بخشي داري !


16


ـ از اين گفته ها خوشحالي ؟ !

ـ بله ، به خدا از شنيدن اين خبر خوشحال شدم .

معاويه با تعجّب گفت : به خدا وفاداري شما نسبت به علي پس از مرگ وي ، شگفت انگيزتر است از دوستيتان با او ، در ايام زندگاني اش .

* * *

اين نمونه اي است از زناني كه اسلام چنين روحِ سرشار ، ايمان استوار و صراحت لهجه به آن ها داده است .

امروز پس از اين نهضت ها ، پس از اين همه هياهو و داد و جنجال ، در كجا مرداني به اين شجاعت يافت مي شوند كه در مقابل مجسمه هاي ظلم ، خود را نبازند و از حق و عقيده خود دفاع كنند ؟

با نوشتن اين كتاب ، نمي خواهم تنها يك جلد ديگر به مجموعه كتب تاريخي اضافه كنم ، بلكه مي خواهم خوانندگان گرامي از مطالب حساس آن نتيجه بگيرند ، آنها را با زندگي خود و خانوادشان مقايسه كنند و ببينند در كجا عقب مانده اند ، سعي كنند جلو بروند و در چه چيز افراط كرده اند ، دست نگاهدارند .

تصوّر كنند ، دستور زندگي خانواده مي خوانند نه كتاب تاريخي . اميدوارم خدا ما و شما را از لغزش نگاهدارد و به راه راست هدايت كند !

والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته


17


در دامان پدر

ميان دانشمندان و مورّخان ، درسال ولادت فاطمه ( عليها السلام ) اختلاف بسيار است ، ليكن آنچه به طور قطع مي توان گفت اين است كه به عقيده دانشمندان شيعه ، فاطمه ( عليها السلام ) پس از رسيدن محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) به درجه پيغمبري به دنيا آمد . در حالي كه سنّيان بجز « يعقوبي » مي گويند : ولادت زهرا ( عليها السلام ) پيش از بعثت پيغمبر بوده است .

دسته بزرگي از سنّيان و شايد اكثريّت قريب به اتفاق آنها معتقدند ، فاطمه ( عليها السلام ) پنج سال قبل از بعثت به دنيا آمده است ؛ همان سالي كه قريش خانه كعبه را مي ساختند . محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) در آنوقت سي و پنج ساله بود . ( 1 ) در آن سال ( پنج سال قبل از بعثت ) سيل بزرگي در داخل مكّه جاري شد . به طوري كه ديوارهاي خانه كعبه شكاف برداشت . قريش در صدد برآمدند هم ديوارها را بسازند و هم بالاي خانه را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ طبري و ابن جوزي ، نقل از كتاب فاطمه بنت محمّد ، ص63


18


سقف بزنند كه اشياي گرانبها از دستبرد دزدان محفوظ بماند . ولي خراب نمودن كعبه براي آنها مشكل بزرگي بود . اهل مكّه از زمان جاهليت پندارهايي داشتند ؛ مي گفتند اگر كسي سنگي از خانه بردارد حتماً آسيبي خواهد ديد . از اين رو ، هيچ كس جرأت نمي كرد به برچيدن ديوار اقدام نمايد . ولي وليد بن مغيره به خود نيرو داد و در اين كار پيشقدم شد و قسمتي را خراب كرد . مردم هم گفتند ما تا فردا صبر مي كنيم ، اگر به وليد آسيبي رسيد از خراب كردن خانه چشم مي پوشيم ، و الاّ بقيه ركن ها را نيز خراب نموده ، از نو مي سازيم و چون بامداد ديگر وليد را سالم ديدند جرأتشان زياد شد و بقيّه ركن ها را نيز تا پي شكافتند و به سنگ سبز سختي رسيدند . آن را مبدأ ساخمان قرار دادند و ديوار را روي همان سنگ بالا آوردند . همين كه ساختمان به محل نصب حجرالأسود رسيد ، ميان سران قبايل ، نزاع درگرفت . هر قبيله اي مي خواست افتخار نصب حجرالأسود نصيب وي شود . بني عدي و بني عبدالدار تصميم گرفتند كه نگذارند كسي از قبيله ديگر سنگ را نصب كند و براي استوار ساختن اين تصميم ظرفي از خون پركردند و دست در آن زدند و براي همين كار به


19


« خون آشامان » معروف گشتند .

اين اختلاف سبب شد كه چهار روز ساختمان به تأخير بيفتد .

بالأخره پس از مشورت با يكديگر ، روزي كه همه در مسجد نشسته بودند ، « ابو اميّة بن مغيره » كه از همه مسن تر بود ، گفت : نخستين كسي را كه از درِ مسجد داخل مي شود ، به داوري انتخاب كنيد ، قريش پذيرفتند و نخستين كسي كه وارد شد كسي نبود جز محمد ( صلّي الله عليه وآله ) . قريش تا او را ديدند ، گفتند : او امين است ، ما حكم او را مي پذيريم . پس چگونگي را به محمد ( صلّي الله عليه وآله ) اطلاع دادند ، محمد ( صلّي الله عليه وآله ) دستور داد جامه يا پارچه اي را پهن كرده ، حجرالأسود را در ميان آن نهادند و فرمود رييس هر قبيله گوشه اي از اين پارچه را بگيرد و بلند كند و چون چنين كردند خودش حجرالأسود را گرفت و در محل فعلي نصب نمود و با اين تدبير معجز آسا ، از خونريزي بزرگي جلوگيري كرد و به نزاع رؤساي قبايل پايان داد . ( 1 )

اين حادثه پنج سال پيش از بعثت رخ داد و در آن زمان ، بنا به گفته ابن اثير در الكامل و مسعودي در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كامل ابن اثير ، ج2 ، ص17


20


مروج الذهب ( 1 ) و مجلسي در جلد ششم بحار و طبري ( 2 ) محمد ( صلّي الله عليه وآله ) سي و پنج سال داشته و اگر ولادت فاطمه ( عليها السلام ) نيز در اين سال رخ داده ، خديجه در سن پنجاه سالگي بوده است ؛ چرا كه به گفته مورخان ( 3 ) خديجه در سن چهل سالگي با محمد ( صلّي الله عليه وآله ) كه بيست و پنج ساله بود ازدواج كرد . از اينجا معلوم مي شود اظهار عقيده ابن كثير شامي ( 4 ) مبني بر اينكه خديجه در سن پنجاه سالگي وفات يافته ، بي اساس است ؛ زيرا در صورت موافقت با اين نظريه ، بايد گفت : خديجه پنج سال پيش از بعثت پيغمبر از دنيا رفته است ، در حالي كه هيچ دانشمند و مورّخي چنين عقيده اي را اظهار نكرده است .

عمر ابوالنصر نويسنده كتاب « فاطمه بنت محمد » ( 5 ) در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كامل ابن اثير ، ج1 ، ص206

2 ـ همان ، ص201

3 ـ مروج الذهب ، ج1 ص212 ؛ كامل ابن اثير ، ج2 ، ص15 ؛ زندگاني محمد ( صلّي الله عليه وآله ) ، ج1 ، ص58 و طبري ، ج2 ، ص196

4 ـ البداية والنهايه ، ج2 ، ص294

5 ـ اين كتاب به قلم آقاي محمود ابطحي شيرازي به فارسي ترجمه شده و در سال 1324 خورشيدي در تهران ، با قطع كوچك در 116 صفحه چاپ خورده و مرحوم حاجي سيد نصرالله تقوي نيز تقريظي بر آن نوشته اند .


21


اينجا دچار اشتباه بزرگي شده و مي گويد : آنچه به طور تحقيق مي توان گفت و همه مورخان نيز همين عقيده را دارند ، اين است كه فاطمه در پنجاه و چهار سالگي از مادرش ؛ يعني چهار سال يا پنج سال پيش از هجرت ، متولد شده و هر عقيده اي كه بر خلاف اين گفته شود باطل است . ( 1 )

از طرفي خود او در جاي ديگر همين كتاب ( 2 ) مي نويسد :

« پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) در بيست و پنج سالگي با خديجه ، كه چهل ساله بود ، ازدواج كرد » بنابراين ، خديجه پانزده سال از محمد ( صلّي الله عليه وآله ) بزرگ تر بوده و چون پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) در سن پنجاه و چهار سالگي به مدينه هجرت كرده ، بايستي در چهار سال قبل از هجرت خديجه شصت و پنج ساله باشد نه پنجاه و چهار ساله ، در اين صورت چطور ممكن است زني شصت و پنج ساله فرزند بزايد ؟

باز در جاي ديگر كتاب ( 3 ) متذكر مي شود : « محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و خديجه بيست و پنج سال با يكديگر به سر بردند » و هرگاه خديجه در چهار سال قبل از هجرت پنجاه و چهار ساله بود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صفحه 64 فاطمه بنت محمد و صفحه 57 زندگاني حضرت فاطمه .

2 ـ فاطمه بنت محمد ، صص30 ـ 27 ؛ زندگاني فاطمه ، صص40 ـ 36

3 ـ فاطمه بنت محمد ، ص77 و زندگاني حضرت فاطمه ، ص68


22


بايد گفت تا سال ششم يا پنجم هجري زنده مانده كه مدت بيست و پنج سال زندگاني وي با پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) ( به گفته اين مؤلف ) درست شود . ولي هيچ يك از مورخان ننوشته اند كه : خديجه پس از هجرت زنده بوده و اگر بخواهيم منظور مؤلف را هجرت صغري ؛ يعني هجرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) به طائف بدانيم ، باز هم درست نيست ؛ زيرا هجرت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) به طائف در پنجاه سالگي ؛ يعني ده سال پس از بعثت بوده و در چهار سال قبل از اين هجرت ( هجرت به طائف ) خديجه شصت و يك سال داشته ، نه پنجاه و چهار سال .

پس با در نظر گرفتن اين مقدمات ، معلوم مي شود مؤلف كتاب فاطمه بنت محمد چه اشتباه بزرگي كرده و مرحوم تقوي هم كه ترجمه اين كتاب را خوانده و بر آن تقريظ نوشته ، متوجه نشده است .

اين خلاصه نظرياتي است كه علماي سني درباره سال تولّد دختر پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) اظهار نموده اند و چنانكه گفتيم ، به جز يعقوبي ، همه معتقدند كه ولادت وي پيش از بعثت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است .

ولي در مقابل ، دانشمندان شيعه تقريباً به اتفاق آراء مي گويند فاطمه ( عليها السلام ) پس از بعثت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) به دنيا آمده


23


است . شيخ مفيد ( رحمه الله ) كه از بزرگان علماي شيعه بوده و در قرن چهارم و اول قرن پنجم مي زيسته در كتاب حدائق الرياض ( 1 ) مي گويد : تولّد فاطمه در سال دوم هجري است .

و در مقابل ، كليني ( رحمه الله ) كه مقدم بر او بوده و كتابش مورد اعتماد دانشمندان شيعه مي باشد ، روايتي از امام ششم ( عليه السلام ) نقل نموده كه تولد فاطمه در سال پنجم بعثت رخ داده است . ( 2 ) خود مؤلف نيز همين قول را اختيار نموده و مجلسي و صاحب كشف الغمه نيز به پيروي از اين روايت ، سال پنجم بعد از بعثت را درست دانسته اند .

چيزي كه باعث ترديد مي شود اين است كه صاحب كشف الغمه نيز روايتي را از امام ششم ( عليه السلام ) نقل نموده كه فاطمه پنج سال پس از بعثت تولد يافت ؛ سالي كه قريش خانه كعبه را مي ساختند ( 3 ) در صورتي كه ما پيشتر نوشتيم بناي خانه كعبه در سال سي و پنج تولد پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) ؛ يعني پنج سال پيش از پيغمبري او بوده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الأنوار ، ج10 ، ص4

2 ـ اصول كافي ، ص185 ؛ مرآت العقول ، ص382 ؛ بحار ، ج10 ص4

3 ـ كشف الغمه ، ص135 ؛ بحارالأنوار ، ج10 ، ص4 ؛ مرآت العقول ، ج1 ، ص380


24


لذا براي اين روايت كه سندش هم تمام نيست ، نمي توان ارزشي قائل شد . به هرحال ، اگر زهرا ( عليها السلام ) پنج سال پس از نبوّت پيغمبر به دنيا آمده باشد ، خديجه در سن شصت سالگي بوده و اين مطلب گرچه محال نيست امّا بعيد است .

فاطمه از پدري است كه ، گذشته از مقام نبوّت ، از لحاظ خانوادگي نيز در ميان قبايل عرب احترام داشت و در صداقت و امانت و پاكدامني انگشت نشان اهالي مكه بود و همچنين از مادري متولد شد كه در بهترين و شريف ترين قبايل شهر مكه پرورش يافت و همه به ديده احترام به او نگاه مي كردند . به حكم وراثت كافي است كه آثار اين صفات برجسته از پدر و مادر و خانواده ، در چنين كودكي ، از همان اوان طفوليت ظاهر شود ، گذشته از آنكه در بعضي روايات شيعي ديده مي شود : انعقاد نطفه فاطمه پس از يك سلسله عبادات و رياضت هايي كه پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) متحمّل شد ، صورت گرفت و بديهي است كه همه اين عوامل در سرشت اين مولود دخالت داشته است . به علاوه ، فاطمه تحت تربيت مستقيم پدرش روزگار گذراند و در همان مكتبي تعليم يافت كه او درس راستي و امانت و خداپرستي و شفقت و زير دست نوازي را فراگرفت . ازاين رو نبايد


25


تعجّب كرد كه پيغمبر به چنين دختري فوق العاده احترام بگذارد يا در جلوي پاي او برخيزد يا آزار وي را آزار خود بداند .

همانگونه كه محمد ( صلّي الله عليه وآله ) از كودكي به راستگويي و درستكاري مشهور بود ، فاطمه نيز در خانواده پيغمبر به راستگويي زبانزد و ضرب المثل شد . عايشه روزي براي گله ، نزد پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و پس از اين كه حرف هاي خود را زد ، به آن حضرت گفت : « تو از خودِ زهرا بپرس ؛ زيرا او دروغ نمي گويد » ( 1 ) و در جاي ديگر مي گويد : « من از زهرا راستگوتر نديدم مگر پدرش را » . ( 2 ) اين پاك سيرتي بود كه پيغمبر را وامي داشت آن اندازه به وي ابراز علاقه كند .

گاهي عايشه به محمد ( صلّي الله عليه وآله ) اعتراض مي كرد كه چرا اين همه به زهرا محبت ميورزد ؟ ! پيغمبر در پاسخ او مي گفت : من از طرف خدا مأمورم به دخترم احترام كنم .

آن روز پس از علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) كسي در خاندان پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) به پايه زهرا نمي رسيد . زهرا نمونه كاملي از انسان تربيت شده مكتب اسلام بود و بايستي از نژاد وي بهترين و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الأنوار ، ج10 ، ص35 از مسند ابي يعلي و حلية ابي نعيم .

2 ـ همان مدرك .


26


برجسته ترين افراد به جامعه اسلامي تقديم شود ، پس چه بُعدي دارد كه پيغمبر مأمور به احترام او باشد !

در اينجا نكته ديگري نيز هست كه موجب مي شود پيغمبر بيشتر پيروان خود را عملا تربيت كند .

شايد يك رشته از مأموريت او نيز اين بوده كه با تربيت دختران خود ، عملا مردم آن روز را از تبه كاري هايي كه در زمان جاهليت مرتكب مي شدند باز دارد .

براي فهميدن اين حقيقت ، ناگزيريم به طرز سلوك و معاشرت اعراب با زنان و دختران ، پيش از ظهور دين مقدس اسلام ، به طور اختصار اشاره كنيم :



| شناسه مطلب: 78467