بخش 8

پرسش 11 : قیام امام حسین (علیه السلام) با آیه وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی... چگونه توجیه می شود؟ پرسش 12 : آیا امام (علیه السلام) وعده بیعت داده بودند؟ پرسش 13 : چرا امام (علیه السلام) به سوی مکه عزیمت کردند؟ پرسش 14 : راز جاودانگی سنّت عزاداری حسینی چیست؟ پرسش 15 : آیا لعن بر یزید جایز است؟ پرسش 16 : آیا حماسه عاشورا در کتب اهل سنت نیز آمده است؟ 1 ـ کتب حدیثی 2 ـ کتب تاریخی 3 ـ کتب تفسیری پرسش 17 : راز اشتهار شهدای کربلا به 72 تن چیست؟ پرسش 19 : آیا عزاداری برای حسین (علیه السلام) در تاریخ پیش از اسلام مطرح بوده است؟ حضرت آدم (علیه السلام) در کربلا حضرت نوح (علیه السلام) در کربلا حضرت ابراهیم (علیه السلام) در کربلا حضرت اسماعیل (علیه السلام) در کربلا حضرت موسی کلیم در کربلا حضرت سلیمان (علیه السلام) در کربلا حضرت عیسی (علیه السلام) در کربلا پرسش 20 : راز اهمیت زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) چیست؟ فواید و اهمیت زیارت


351


حجّت الهي نخواهد بود .

آري ؛ امام ( عليه السلام ) به طوركلّي از فرجام حركت
خود آگاه بودند و براين اساس در

آغاز خروج خود از مدينه فرمودند : كسي كه به من
ملحق گردد و مرا در اين نهضت همراهي كند ، شهيد خواهد شد و آن كس كه هرماه من
نباشد ، هرگز پيروز نخواهد شد . ( 1 )

بيان فوق حاوي چند نكته است ؛ از جمله :

1 ـ بيان امام ( عليه السلام ) به همه
اقشار و احزاب مخالف حكومت وقت ، اخطاري است كه از پاي درآوردن حكومت بني اميه ،
فقط به رهبري من بستگي دارد .

2 ـ بجز اين راه كه من در پيش گرفته ام ، حكومت باطل
بني اميه واژگون نخواهد شد با خون بايد به جنگ بني اميه رفت تا اركان
مستحكم حكومت آنان متلاشي گردد .

3 ـ هركس مرا همراهي كند كشته خواهد شد .

دكتر آيتي در اثر پرارج خود بررسي تاريخ عاشور مي نويسد : او براي كشورگشايي نرفته بود تا سپاهي عظيم براي وي ضروري باشد . ( 2 )

بديهي است امام ( عليه السلام ) با اطلاع كامل از
سرانجام قيامشان اقدام به اين كار كردند و هدف اصلي او ايجاد بيداري در جامعه ،
تزلزل در كاخ اهريمني باطل و فراهم سازي زمينه سقوط حكومت سفياني بود ؛ گرچه در
دستيابي به اين هدف ، خون فردي چون

سيدالشهد ريخته شود .

* * *

ـ در هنگام عزيمت امام ( عليه
السلام )
به سوي عراق ، عبدالله بن عمر در برابر آن حضرت قرار گرفت و
گفت : به كجا مي روي ؟ امام ( عليه السلام ) پاسخ
دادند : به سوي عراق . او اصرار ورزيد تا امام ( عليه
السلام )
را از سفر منصرف سازد . امام ( عليه
السلام )
به او فرمود : مگر نمي داني كه دنيا آنچنان بي ارزش است كه
سرِ يحيي بن زكريا را براي آدم نابكاري هديه بردند . و مگر نمي داني كه
بني اسرائيل از طلوع صبح تا غروب آفتاب ، هفتاد پيغمبر را شهيد كردند ؛ و پس از
آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جواد شبر ، عبرة المؤمنين ، ص 17

2 . آيتي ، بررسي تاريخ عاشورا ، ص 156


352


به كار و كسب خود مشغول شدند ، گويي كه هيچ مسأله اي صورت نگرفته
است ! و حق تعالي در عذاب آنان تعجيل نكرد و پس از مدّتي آنان را عقوبت كرد . پس
اي پسر عمر ! از خدا بترس و ترك ياري ام مكن ( 1 ) ولي او به اصطلاح به بي طرفي روي آورد و به ياري حق نشتافت .

ـ زرارة بن صالح گويد :

سه روز پيش از عزيمت امام ( عليه السلام ) به عراق ، به حضورش رسيدم و گفتم : دل هاي مردم كوفه با شما و شمشيرهاي آنان با
بني اميه است . امام ( عليه السلام ) با دست خود به
سوي آسمان اشارتي كردند كه ديدم درهاي آسمان گشوده شد و افواج بي شمار ملائك
به زير آمدند ، آنگاه حضرت فرمودند : اگر آرزوي سعادتِ شهادت و شرف ديدار حضرت
رسالت ( صلّي الله عليه وآله ) و رضا به قضاي احديّت نمي بود ، البته با اين لشكر ، با
دشمنان جهاد مي كردم ولي به يقين مي دانم كه من و اهل بيت و اصحابم
در آنجا شهيد خواهيم شد و از فرزندان من ، غير از زين العابدين ، كسي از قتل
رهايي نخواهد يافت . ( 2 )

ـ شبي كه حضرت فرداي آن عازم عراق بودند ،
محمدبن حنفيه به امام ( عليه السلام ) گفت :

از مكر كوفيان نسبت به برادر و پدرت خبر داري ؛ مي ترسم كه با تو نيز چنين
كنند ، اگر در مكه بماني ، ايمن خواهي بود . امام ( عليه
السلام )
در پاسخ فرمودند : مي ترسم كه يزيد مرا در

مكه به شهادت
رساند كه حرمت كعبه ضايع گردد . محمد حنفيه گفت : پس به جانب يمن برو ، يا متوجه
ناحيه اي شو كه برتو دست نيابد . امام ( عليه
السلام )
پاسخ گفتند : بايد در اين باره فكر كنم ؛ سحرگاه آن شب كه امام تصميم
سفر به عراق را عملي ساختند ، محمد مهار ناقه امام ( عليه
السلام )
را گرفت و گفت : برادرم ! وعده داده بودي كه فكر كني چرا بدين زودي
عازم سفر شدي ؟ امام ( عليه السلام ) فرمودند : چون تو
رفتي ، جدم ـ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به نزد من
آمدند و فرمودند : يا حسين اُخْرُجْ فإنّ اللهَ شاءَ أن يَراكَ
قَتيلا
؛ اي حسين بيرون برو كه خدا مي خواهد تو را
كشته ببيند
. محمد حنفيه گفت : " إِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَيْهِ
راجِعُونَ
" و افزود : چرا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علامه مجلسي ( رحمه الله ) ، جلاءالعيون ، ص 525 واعيان الشيعه ، ج 4 ، ص 212

2 . محدث قمي ، منتهي الآمال ، ص 235 ؛ مقرم ،
مقتل ، ص 196


353


زنان را با خود مي بري ؟ . حضرت فرمودند : إنَّ
الله شاءَ أنْ يَراهُنَّ سَبايا
؛ ( 1 ) خدا مي خواهد ايشان را اسير
ببيند
. ( 2 )

ـ در هنگام عزيمت به سوي عراق ،
ابن عباس نيز كوشيد كه امام ( عليه السلام ) را از
حركت منصرف كند . امام ( عليه السلام ) پاسخ دادند : حضرت
رسول ( صلّي الله عليه وآله ) مرا امر كرد و هرگز از آن
مخالف ننمايم . صداي ندبه ابن عباس به واحسينا ! بلند شد .

ـ شيخ مفيد ( رحمه
الله )
مي نويسد : چون خبر عزيمت امام ( عليه
السلام )
به عبدالله جعفر رسيد عريضه اي نوشت و در آن اصرار داشت تعجيل
به سفر ننمايند و آن را به دست دو فرزندش ـ عون و محمد ـ داد تا آن را به امام ( عليه السلام ) رسانند . عبدالله جعفر در اين نامه نوشت : امروز پشت و پناه مؤمنان و مايه آبروي شيعيان و پيشوا و مقتداي هدايت يافتگان
تويي ؛ و چون تو از بين بروي اهل بيت تو مستأصل خواهند شد . پسران خود را خدمت
فرستادم و خود از عقب مي رسم . پس از آن به پيش عمر بن سعيد ـ والي مدينه ـ رفت
و از او خواست تا نامه اي به حضرت بنويسد و آن حضرت را امان دهد و دعوت به
بازگشت به مدينه نمايد . عمربن سعد نامه اي به امام ( عليه السلام ) نوشت و همراه برادر خود ـ يحيي ـ با
همراهي

عبدالله جعفر به سوي امام فرستاد ، ولي پذيرفته نشد . امام ( عليه السلام ) به عبدالله جعفر گفتند : كه من پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را در خواب ديدم و مرا امري فرمود و
من از فرمان او تجاوز نمي كنم . گفتند : در خواب چه ديده اي ؟ فرمودند : نمي گويم و اثر آن به زودي ظاهر خواهد شد . ( 3 )

نكته قابل توجه آن كه نه تنها شهادت امام ( عليه
السلام )
در پرده ابهام قرار نداشت ، بلكه شهادت بعضي از شيعيان آن حضرت نيز
قبل از واقعه عاشورا ، براي اهل نظر مورد توجه بوده است . در كوفه ميثم تمار ـ يكي از
اصحاب خاص اميرمؤمنان ( عليه السلام ) ـ كه سرانجام
در

كوفه دستگير و توسط ابن زياد به دار آويخته شد ، به حبيب بن مظاهر گفت : پيرمرد سرخ مويي را مي بينم كه در راه دفاع از پسر دختر پيامبر سرش بالاي
نيزه در كوفه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حياة الحسين بن علي ، باقر شريف القرشي ، ص 32

2 . قادتن حضرت آيت الله العظمي ميلاني ، ج 6 ،
ص 46 و 47

3 . جلاءالعيون ، ص 527


354


به حركت در مي آيد . حبيب گفت : خرما فروشي را ( اشاره به ميثم ) مي بينم كه او را به جرم ولايت علي ( عليه
السلام )
به دار مي آويزند و زبانش را قطع مي كنند . ( 1 )

گفتني است ، امام ( عليه السلام ) از
راه هاي گوناگون به سرانجام حركت خود آگاهي داشتند بهويژه از زبان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اين بيان را شنيده بودند كه آن حضرت
فرمود : اِنَّ الْحسين يُقْتَلُ بِشَطِّ الفُرات . ( 2 )

از قول امّ سلمه نقل شده كه آن حضرت فرمود : . . . ما كنّا نَشُكُّ وَأهْلُ الْبَيْتِ مُتوافِرُون ـ إنّ الحسينَ
بْن عليّ يُقْتَلُ بِالطّفِّ
. ( 3 )

ذكر اين نكته ضروري است كه مسأله شهادت سيدالشهدا ( عليه السلام ) قبل از ميلاد آن حضرت نيز
به گونه اي مختلف در ميان مسلمين و نيز پيش از طلوع اسلام عظام مطرح بوده
است . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نفس المهموم ، ص 66

2 . المعجم المفهرس لألفاظ الحديث النبوي ، ج 5 ، ص 282 ؛ ايضاً كتاب قادتنا ، ج 7 ، اثر آيت الله ميلاني و نيز به جلد 2 پرورش
روح بخش حماسه عاشورا از همين مؤلف .

3 . احقاق الحق ، ج 11 ، ص 363

4 . تزكية النفس ، ج 3 ( بخش حماسه
عاشورا ) ، آيت الله العظمي ميلاني قادتنادر صفحات 46 و 47

فوجدتهُ يشير بيده ويقول : هاهنا فقال له رجلٌ : وما
ذلك يا أميرالمؤمنين ؟ قال : ثقل لآل محمّد ينزل هاهنا فويلٌ لهم منكم ، و ويلٌ لكم
منهم ، فقال له الرجل : ما معني هذا الكلام يا أميرالمؤمنين ؟ قال : ويلٌ لهم منكم : تقتلونهم ، وويلٌ لكم منهم : يدخلكم الله بقتلهم إلي النار .

الف : وقد روي هذا الكلام علي وجه آخر : أنه ( عليه السلام ) قال : فويلٌ لكم منهم ، و ويلٌ لكم عليهم ، قال الرجل : أمّا ويل لنا منهم فقد عرفت ، وويلٌ
لنا عليهم ما هو ؟ قال : ترونهم يقتلون ولا تستطيعون نصرهم .

ب : وروي بأسناده عن الحسن بن كثير عن أبيه : أن
عليّاً أتي كربلاء فوقف بها ، فقيل : يا أميرالمؤمنين ، هذه كربلاء قال : ذات كرب وبلاء
ثم أومأ بيده إلي مكان فقال : هاهنا موضع رحالهم ، ومناخ ركابهم ، وأومأ بيده إلي موضع
آخر فقال : هاهنا مهراق دمائهم

روي ابن عساكر بإسناده عن أبي عبيدالضبي قال : دخلناعلي أبي هرثمة الضبي حين أقبل من صفّين وهومع علي وهو جالس علي دكان له ، وله
امرأة يقال لها : جرداء ، وهي أشدّ حباً لعلي وأشدّ لقوله تصديقاً ، فجاءت شاة له
فبعرت قال : لقد ذكرني بعرهذه الشاة حديثاً لعلي ! قالوا : وما علم بهذا ؟ قال : أقبلنا
مرجعنا من صفّين فنزلنا كربلا فصلّي بنا علي صلاة الفجر بين شجيرات ودوحات حرمل ، ثم
أخذ كفاً من بعرالغزلان فَشمّهُ ثم قال : أوه أوه يقتل بهذاالغائط قوم يدخلون الجنة
بغير حساب ، قال أبوعبيد : قالت جرداء : وماتنكرمن هذا ؟ هوأعلم بما قال منك ، نادت بذالك
وهي جوف البيت

ج : روي ابن عساكرباسناده عن هاني بن هاني : عن
علي
( عليه السلام ) قال : ليقتل الحسين بن علي قتلاًوإني لأعرف تربة الأرض التي يقتل بها ، يقتل بقرية قريب من
النهرين .

د : روي الخوارزمي باسناده عن عبدالله بن المبارك
أنّ يحيي الحضرمي كان صاحب مطهرة علي بن أبي طالب
( عليه السلام ) فلما سار إلي صفين
وحاذي نينوي ، وهو في منطلقه إلي صفين نادي : صبراً أبا عبدالله صبراً أبا عبدالله وهو
بشط الفرات فقلت : ما لك يا أمير المؤمنين ؟ قال : دخلت علي رسول الله
( صلّي الله عليه وآله ) وعيناه تفيضان ،
فقلت : بأبي أنتَ وأمي ما لعينيك تفيضان ؟ قال : قام من عندي جبرئيل آنفاً فأخبرني أنّ
الحسين يقتل بالفرات وقال : فهل لك أن أشمّك من تربته ؟ قلت : نعم ، فقبض قبضة من تراب
وأعطانيها فلم أملك عيني أن فاضت .


355


شيخ كليني ـ محدث عالي قدر شيعه ـ در اصول كافي ، از امام
صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه :

لَمَّا حَمَلَتْ فَاطِمَةُ ( عليه السلام ) بِالْحُسَيْنِ جَاءَ
جَبْرَئِيلُ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ
( صلّي الله عليه
وآله )
فَقَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ ( عليه السلام ) سَتَلِدُ غُلاماً
تَقْتُلُهُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ
. ( 1 )

محمد بن جرير طبري ، در كتاب دلايل الامامه از حذيفه نقل مي كند كه
گفت : شنيدم كه حسين بن علي مي گفت : به خدا قسم مستكبران بني اميه
براي كشتن من جمع

خواهند شد و در پيشاپيش آنان عمرسعد قرار دارد . اين مسأله در
زمان حيات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود لذا به او
گفتم : آيا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اين مطلب را
به شما گوشزد كردند ؟ او پاسخ داد : خير . ( 2 )

امام ( عليه السلام ) در اين هنگام كه خبر
مي دادند ، به خزاين غيب الهي توجه داشتند . به گفته حضرت امام خميني ( قدس سره ) : به حسب روايات و عقايد ما ، سيدالشهدا از
هنگامي كه از مدينه حركت كرد مي دانست كه چه مي كند و مي دانست كه
شهيد مي شود ، حتي قبل از تولد او

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . هنگامي كه فاطمه ( عليها السلام ) حسين ( عليه السلام ) را حامله بود جبرئيل بر
پيامبر
( صلّي الله عليه وآله ) نازل شد و گفت : فاطمه پسري به دنيا خواهد آورد كه امت تو او را
خواهند كشت ، كافي ، ج1 ، ص464

2 . سمعت الحسين بن علي ( عليهما السلام ) يقول : والله ليجمعنّ
علي قتلي طغاة بني امية ويقودهم عمر بن سعد ، وكان ذلك في حياة النبيّ ـ فقلت
له : أنبأك بهذا رسول الله ؟ فقال : ل ، دلايل الإمامة طبري ، ص 75 و منشورات
الرضي .


356


اين مسأله را به پيامبرخدا ( صلّي الله عليه
وآله )
از طريق جبرئيل اطلاع داده بودند . ( 1 )

بر اين اساس محدثان اسلامي نقل كرده اند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به امّ سلمه فرمود : فرزندم
حسين ، پس از سال شصتم هجرتم كشته مي شود ؛ قالت امّ سلمة : قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) : يُقْتَلُ حسين بن عليّ علي رأس ستّين مِنْ مهاجري . ( 2 )

آيا با توجه به هوشمندي امام حسين ( عليه
السلام )
و با عنايت به ويژگي امامت ( علم غيب ) ، و پيشگويي هاي
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در رابطه با واقعه كربلا ـ كه حتي مردم كوچه
و بازار در انتظار تحقق آن بوده اند ، مي توان پذيرفت كه امام ( عليه السلام ) از آن آگاه نبوده است ؟ !

در اينجا سؤالي به ذهن مي رسد و آن اينكه : نامه مسلم ، در 24 ذيقعده به امام ( عليه السلام ) رسيد ، چرا امام تا روز
ترويه ، در مكه توقف كرد ؟ در پاسخ اين پرسش بايد گفت : امام درنگ كرد تا آخرين نفرات
مسافران حج آن سال را هم از جريان حركت توفان زاي خود آگاه سازد .

پرسش ديگر اينكه : چرا امام ( عليه
السلام )
تا عرفات و منا نرفت تا از آن جمعيت باشكوه استفاده تبليغي كند ؟

در پاسخ مي گوييم : امام ( عليه السلام ) مي دانست كه سپاه ظلمت قصد كشتن او را دارد و اين مسأله اگر به اجرا در
مي آمد ، نتيجه چنداني نصيب حق نمي شد و آثار حركت تاريخي و

قيام
تاريخ ساز كربلا ، در تاريخ بشريت ديده نمي شد .

. ؟ . m . پرسش 11 : قيام امام حسين ( عليه السلام ) با آيه " وَ
لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي . . .
" چگونه توجيه مي شود ؟

پاسخ : برخي با استناد به آيه شريفه : " وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ " ( 3 ) امام ( عليه السلام ) را از درگيري مستقيم بارژيم سفياني برحذر
مي داشتند . بديهي است در ادوار بعد و همچنين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيفه نور ، ج 18 ، ص 140

2 . ترجمه الإمام الحسين ( عليه السلام ) من تاريخ دمشق : ص 185 ،
شماره 235 ، ابوهريره مي گفت : أللّهُمّ لا تدركني سنة ستين ـ فتح الباري ،
ابن حجر ، ج 13 ، ص 85 )

3 . بقره : 195


357


در اين دوران نيز كساني بوده و هستندكه با تمسّك به اين آيه از پذيرش
مسؤوليت ، حتي در دفاع از حق ، خود را معاف و معذور مي دارند كه بر اين اساس
بايد گفت :

1 ـ آيا مي توان باور كرد ، شخصيّت راستيني چون امام حسين ( عليه السلام ) كه از پرچمداران طراز اول پيروي از حق و
ترويج وحي و تعاليم حيات بخش قرآن مي باشند ، از اين نكته غفلت كرده ، از
عمل به آن سر باز زده اند ؟ !

2 ـ تَهْلُكَة يكي از موضوع هايي است كه برحسب مصالح ، گاهي حرام ،
گاهي واجب و گاه مباح است و در باب جهاد گرچه سلامت و امنيت و عافيت آدمي
به خطر مي افتد ، ليكن شارع مقدس به خاطر مصالح برتر مجاز شناخته است ؛ از
اين رو ، با روي آوردن به تهلكه اسلام از خطر هلاكت رهايي مي يابد و اين خود از
آرمان هاي بلند اسلام بشمار مي آيد .

نيز فرمودند : لَوْ لَمْ يَكُنْ في الدّنيا
مَلْجأٌ وَلا مأوي ، لَما بايَعْتُ يزيدَ بن معاوية
؛ ( 1 ) اگر در دنيا ، داراي هيچ گونه
پناهگاهي نباشم ، با يزيد ، پسر معاويه ، بيعت نخواهم كرد .

3 ـ دقت در خود آيه ، پاسخ اصلي را آشكار مي سازد در سوره بقره ،
آيه 192 مي خوانيم : " وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللهِ وَلا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ
إِلَي التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
" ؛ در راه خدا ، انفاق كنيد ، خود
را به هلاكت نيفكنيد ، احسان كنيد كه خدا احسان پيشگان را دوست مي دارد .

پس در ترويج و تحريص به انفاق بكوشيد ؛ زيرا انفاق از حيث مصداق خارجي ؛
اعم از انفاق مالي و انفاق جاني است كه البته طبق نص اين آيه : سرپيچي از قانون
انفاق ، هلاكت را در پي دارد ؛ زيرا ناديده گرفتن دستورات خدا در باب انفاق مالي ،
كيفر سختي را به همراه دارد ؛ چنانكه در سوره مباركه توبه ، آيه شريفه 35 مي خوانيم : " يَوْمَ
يُحْمي عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوي بِها جِباهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَ
ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لاَِنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ
تَكْنِزُونَ
" ؛ چنانكه در باب خودداري
از جهاد و انفاق جاني ، نيز عقوبت و كيفر شديدتري را پروردگار حكيم مقرر داشته است و
كوتاهي در اين باره ، خود را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . خوارزمي ، مقتل ، ج 1 ، ص 184


358


هلاكت افكندن و روي به تهلكه نهادن و سر باز زدن از ايثار است . خنده آور آن كه ابن تيميه در منهاج مي نويسد : چرا حسين ] ( عليه السلام ) [ ، با يزيد صلح نكرد ؟ مي پرسيم : اگر صلح مي كرد ،
آيا در امنيت بود ؟ برادرش امام حسن را كه به ناچار و از روي مصلحت صلح كرد مسموم
نكردند ؟ !

. ؟ . m . پرسش 12 : آيا امام ( عليه السلام ) وعده بيعت داده
بودند ؟

پاسخ : بيعت ، نوعي به رسميت شناختن رهبري
فرد و متعهّد شدن نسبت به اجراي فرامين او و حمايت از او است كه دايره شمول آن ، حسب
مقاصد ، توسعه يا تنگ مي گردد . به هر صورت بيعت نوعي مشروعيت بخشيدن به طرف
مورد بيعت و يا اعلام حمايت از اوست . آيا امام ( عليه
السلام )
مي تواند از عنصري چون يزيد حمايت به عمل آورد و يا حكومت او
را به رسميت بشناسد ؟

در سال 60 هـ فرماندار مدينه ، از شام نامه اي دريافت كرد كه در آن
آمده بود : اما بعد ؛ از حسين ، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير ، بيعت مستحكم بگير و
كسي در اين امر معاف نيست و كسي جز بيعت ، راهي ندارد . ( 1 )

وليد پيش از قرائت نامه ، عمرو بن عثمان را به دنبال امام ( عليه السلام ) و . . . فرستاد . هنگامي كه او به عنوان احضار
به محضر مبارك امام ( عليه السلام ) رسيد ، امام
فرمود :

قد ظننتُ أري طاغيتُهُمْ قَدْ هَلَكَ ، فَبَعثَ
اِلَيْنا ليأَخُذَنا بالبيعةِ لِيزِيدَ قبلَ اَنْ يفْشُو في النّاس الخبر
. ( 2 )

گمان دارم كه طاغوت آنان به هلاكت رسيد و جهت اخذ بيعت براي يزيد به
دنبال ما فرستاده تا قبل از افشا شدن مسأله از ما بيعت گيرد .

هنگامي كه امام ( عليه السلام ) با سي تن ، بر وليد
وارد شدند ، پس از احوال پرسي سؤال كردند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اما بعد ، فخذ حسيناً و عبدالله بن عمر و
عبدالله بن الزبير بالبيعة أخذاً شديداً ليست فيه رخصة حتي يبايعو .

2 . الكامل ، ج 4 ، ص 5 مقتل ابي مخنف ،
ص4


359


خبر بيماري معاويه به ما رسيده بود ؛ حالش چگونه است ؟ وليد جواب داد : او از دنيا
رفت و يزيد به من نوشته است تا از شما بيعت بگيرم . امام ( عليه السلام ) فرمودند : اِنّا للهِِ
واِنَّا اِلَيْهِ راجعون
و افزودند :

اِنّي لا اَراكَ تَقْنَعُ ببيعتي ليزيدَ سِرًّا ،
حتّي اُبايِعَهُ جهراً فيعرف ذلك الناسُ
. ( 1 )

من فكر نمي كنم كه با بيعت من به صورت مخفي قناعت كنيد ، شما
خواستار بيعت علني با من هستيد تا مردم نيز در جريان امر قرار گيرند .

وليد گفت : آري .

ـ در ناسخ التواريخ آمده است : وليد از امام ( عليه
السلام )
خواست تا مخالفت نكند و بيعت نمايد . امام پاسخ داد : اِنَّ البيعة لا تكون سِرّاً و لكن اذا دعوت النّاس غداً فادعنا معهم ؛ بيعت مخفيانه مفيد نيست ، فردا كه مردم را به اين امر
فرا مي خواني مرا نيز فرابخوان .

در اين هنگام مروان پيشنهاد كرد كه : اَحْبِس
الرّجلَ وَلا يَخرُج مِنْ عِندكَ حتّي يبايعَ أو تَضْرِبُ عُنُقَهُ
؛ ( 2 ) اي وليد اين مرد ( امام
حسين
( عليه السلام ) ) را
حبس كن تا از پيش تو نرود
مگر آن كه بيعت كند و
اگر بيعت نكرد گردن او را بزن .

هنگامي كه مروان در باره امام ( عليه
السلام )
اين چنين با وليد سخن گفت : امام ( عليه
السلام )
به وليد نگريست و فرمود :

أَيُّهَا الاَْميرُ ! إِنّا أَهْلُ بَيْتِ
النُّبُوَّةِ ومَعْدِنُ الرِّسالَةِ و مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ بنا فَتَحَ اللهُ ،
وَبِنا خَتَمَ اللهُ ، وَيَزيدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ ، قاتِلُ النَّفْسِ
المُحَرَّمَةِ ، مُعْلِنٌ بِالفِسْقِ ، وَمِثْلي لا يُبايِعُ مِثْلَهُ ، وَلكِنْ
نُصْبِحُ وَتُصْبِحُونَ وَنَنْظُرُ وَتَنْظُرونَ أَيُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ
وَالْبَيْعَةِ ؟
. ( 3 )

اي امير ، ما اهل بيت نبوّتيم ، جايگاه رسالت و پايگاه نزول
و صعود فرشتگانيم ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار ، ج4 ، ص324 ، مقتل خوارزمي ، صص 182 ، 183

2 . ناسخ التواريخ ، مبحث سيد الشهداء ،
ص154

3 . بحار ، ج44 ، ص325 ؛ اللهوف ، ص 10 ؛
مقتل الحسين ، ص 23


360


آغاز و انجام آفرينش به خاطر ما صورت پذيرفته است ، ولي يزيد فاسق ،
شرابخوار ، آدم كش است و آشكارا به فسق و فجور مشغول است ؛ شخصيتي همچون من ، با
او بيعت نخواهد كرد . ليكن فردا كه فرا رسيد ، ما و شما خواهيم ديد كه كدام يك
از ما سزاوار خلافت و بيعتيم .

فرداي همان شب بود كه مروان در بازار مدينه امام ( عليه
السلام )
را ديد ، از در خيرخواهي درآمد و گفت : با يزيد بيعت كن . امام ( عليه السلام ) باز هم صريح پاسخ دادند :

إنّا للهِِ وإنّا إلَيْهِ راجعُون ، و عَلَي
الاِسلام السّلام إذا ( إذْ قَد ) بُلِيتِ الاُمَّةُ بِراع مثل يزيد ، و لقد
سَمِعْتُ جَدّي رسول الله
( صلّي الله عليه
وآله )
يقول : الخلافةُ مُحَرَّمَةٌ علي آل
أبي سفيان
. ( 1 )

ما از خداييم و به سوي او بازمي گرديم ، فاتحه اسلام را بايد
خواند كه جرثومه اي همچون يزيد ، در رأس حكومت اسلامي قرار گيرد و البته از
جدّم ـ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ـ شنيدم
كه فرمودند : خلافت برآلِ ابي سفيان حرام است .

مروان جريان فوق را به وليد گزارش داد ، وليد هم در نامه اي به يزيد
نوشت :

حسين بن علي تو را شايسته خلافت نمي داند ، نظر خود را در اين
مورد بنويس .

يزيد نيز در پاسخ اين نامه نوشت :

اما بعد ، هنگامي كه نامه ام به دستت رسيد ، هرچه زودتر پاسخ آن را
بنويس و فهرستي از نام كساني كه با ما بيعت كرده اند و نيز اسامي آنان كه از
بيعت طفره رفته اند را همراه با سرِ حُسين بن علي برايم بفرست ، والسلام . ( 2 )

ـ دقت در نامه هايي كه ميان والي مدينه و زمامدارِ خودسر شام ، ردّ و بدل شد
و همچنين دقت در سخنان امام ( عليه السلام ) در برابر
والي مدينه و مروان ( والي سابق مدينه ) اين حقيقت را آشكارمي سازد كه :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اللهوف ، ص 10 ؛ مقتل الحسين ، ص 24

2 . ناسخ التواريخ ، احوال امام
حسين
( عليه السلام ) ( عبارت عربي اين نامه قبلاً در همين فصل ذكر شد ) .


361


* الف : امام ( عليه
السلام )
هيچ گاه وعده بيعت نداده بودند .

* ب : امام ( عليه
السلام )
نظر خود را به گونه اي آشكار ، درباره بيعت و شخص يزيد
بيان كرده بودند .

* ج : امام ( عليه
السلام )
هيچ گاه در رابطه با حوادث واقعه ، بي طرف نبودند .

. ؟ . m . پرسش 13 : چرا امام ( عليه السلام ) به سوي مكه عزيمت
كردند ؟

پاسخ : امام حسين ( عليه السلام ) پس از مخالفت رسمي در مسأله بيعت با يزيد ،
از مدينه عازم مكه شدند و حدود چهار ماه در آن جا ماندند و از آنجا عزم سفر به عراق
را گرفتند . اين حركت جهت آماده سازي زمينه هاي لازم حركت توفان زاي
عاشورابود .

امام ( عليه السلام ) مكه را بدان جهت
برگزيد كه زمينه اطلاع رساني در آنجا بيش از ساير بلاد بود .

بعد از آن كه خبر سرپيچي امام از بيعت با يزيد ، پس از مرگ معاويه
مطرح شد ، در همه جا ، محمد حنفيه به امام ( عليه
السلام )
گفت : اگر در مدينه بماني تو را به قتل خواهند رساند ، به مكه برو كه : " وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً " ؛ و اگر امنيت نداشت به يمن ، حبشه و هرجا كه به دور از دسترس يزيد
باشد برو ، امام ( عليه السلام ) سخن او را تصديق كرد و
راهي مكه شد وصيت نامه خود را به او داد و او را به عنوان نماينده خود در
مدينه منصوب كرد ، ولي دشمن كه همواره حركت امام را زيرنظر داشت ، 30 نفر را مسؤول
ترور امام در مكه نمود ، امام ناگزير عازم عراق شد ليكن هنگامي كه حركت كرد ، والي
مكه جمعي را به فرماندهي برادر خود يحيي در دو فرسنگي مكه فرستاد كه امام را
بازدارند ولي موفقيتي به دست نياورده ، بازگشت . ( 1 )

. ؟ . m . پرسش 14 : راز جاودانگي سنّت عزاداري
حسيني چيست ؟ و چرا براي ساير ائمه ، همانند امام حسين
( عليه السلام ) عزاداري
نمي شود ؟

پاسخ : براي رسيدن به پاسخِ پرسش فوق ، به علل مختلفي
مي توان اشاره كرد ، كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيدالشهدا ، شهيد دستغيب ، صص 35 ، 36


362


مهم ترين آن ها عبارتند از :

الف : پشتيباني خداوند متعال از انقلاب امام
حسين ( عليه السلام ) ، كه حتي پيش از شهادت آن حضرت ، در
كلام جبرئيل و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) منعكس
گشته است .

ب : توجه و تأكيد ائمه معصوم ( عليهم السلام ) بر زنده نگهداشتن عزاداري براي امام
حسين ( عليه السلام ) و يارانش .

ج : گرچه حماسه ها و انقلاب ها
در تاريخ فراوانند ؛ ليكن هيچ يك از آن ها همسنگ انقلاب عاشورا
نمي شود . اين انقلاب معمار و حماسه آفريني دارد كه شخصيت استثنايي تاريخ
است ؛ كسي است كه نامش در آسمانها و در لسان انبيا مطرح بوده است . كسي است كه نامش
بالاي درِ ورودي بهشت ثبت گرديده است ( 1 ) و كسي است كه
ائمه معصوم از او به عنوان اسوه خود ياد مي كردند و همواره مردم را به
توجه به او و انقلاب و حماسه جاودانش فرا مي خواندند .

توجه به اين نكته ضروري است كه خود ائمه معصوم ( عليهم السلام ) براي عزاداري امام حسين ( عليه السلام ) اهميت ويژه اي قائل بودند ؛ چنانكه
اميرمؤمنان و امام حسن مجتبي ( عليهما
السلام )
فرموده اند : لا يَومَ كَيَومِكَ يا أَبا
عَبد الله
. ( 2 )

امام سجاد ( عليه السلام ) مي فرمود : لا يَومَ كَيَومِ الْحُسَين ؛ ( 3 ) هيچ روزي همسنگ با روز قتل حسين ( عاشورا ) نيست . جمله فوق از زبان يكي از
جانبازان كربلا است وكسي كه خود در صحنه كربلا حضور داشت به اين حقيقت گواهي داده
است كه مصائب حسين و يارانش را همواره بايد زنده نگهداشت . براين اساس امام
هشتم ( عليه السلام ) پيوسته از بزرگداشت مصائب عاشورا
سخن مي گفت و همگان را بدان فرامي خواند . آن حضرت از پدر گرامي شان
چنين نقل مي كنند كه :

كَانَ أَبِي ( عليه
السلام )
إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُرَي
ضَاحِكاً وَكَانَتِ الْكَ آبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : فصل دوم همين كتاب .

2 . نكـ : علامه حايري مازندراني ، معالي
السبطين ، ج 2 ، ص 4

3 . نكـ : علامه حايري مازندراني ، معالي
السبطين ، ج 2 ، ص 4


363


حَتَّي تَمْضِيَ عَشَرَةُ أَيَّام فَإِذَا كَانَ
يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَحُزْنِهِ وَ
بُكَائِهِ وَيَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ
( عليه السلام ) . ( 1 )

سيره پدرم اين بود كه وقتي ماه محرم فرا مي رسيد ، كسي او را
خندان نمي ديد . . . و غم و اندوه بر چهره اش نمودار مي شد و چون
عاشورا فرا مي رسيد آن روز ، روز مصيبت و اندوه و گريستن او بود و
مي فرمود : امروز روزي است كه حسين به شهادت رسيده است .

نيز ائمه معصومين ( عليهم السلام ) همگي نسبت به
مصائب اهل بيت اين چنين عمل مي كردند .

همچنين امام رضا ( عليه السلام ) براي
ترويج عزاداري و بيان فلسفه حزن واندوهشان در

محرم مي فرمود : ماه محرم در
دوران جاهليت ، مورد احترام بود و در آن از جنگ و جدال خودداري مي شد ، ولي
بني اميّه حرمت اين ماه را نگه نداشتند و آن را هتك نمودند ؛ فاستحلت فيه دماؤنا و هتك فيه حرمتنا و سبي فيه ذرارينا و نساؤنا
و أضرمت النيران في مضاربنا و انتهب ما فيها من ثقلنا و لم ترع
لرسول الله حرمة في أمرن
. ( 2 ) خون ما را ريختند . هتك حرمت مان نمودند . فرزندان و زنان ما را
به اسارت
بردند . خيمه هاي ما را به آتش كشيدند . . . .

آن حضرت در روايت ديگري فرمودند :

يابْنَ شَبِيب إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْء
فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيّ
( عليهما
السلام )
فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ
وَ. . . .
( 3 )

اي پسر شبيب ، اگر مي خواهي براي فردي بگريي ، بر حسين بن علي گريه
كن كه او را همچون گوسفند سر بريدند .

آري ، يكي از علل جاودانگي سنت عزاداري هاي ماه محرم و پاس داشتن حماسه
عاشورا ، تأكيد بر زنده نگهداشتن آن ، توسط ائمه معصوم ( عليهم
السلام )
مي باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه ، ج14 ، ص504 ، باب 66- باب
استحباب البكاء لقتل الحسين .

2 . امالي صدوق ، ص128 ، المجلس السابع و
العشرون و نكـ : علامه جزايري ، انوارالنعمانيه ، ج 3 ، ص 239

3 . وسائل الشيعه ، ج14 ، ص502


364


. ؟ . m . پرسش 15 : آيا لعن بر يزيد جايز
است ؟

پاسخ : بايد توجه داشت كه : لعن بر يزيد
به عنوان يكي از جلوه هاي تبرّي ، اختصاص به شيعه اماميه ندارد ؛ زيرا هر
انسان بيدار دلي ، ظالم را لعن و نفرين مي كند و حامي مظلوم است و اين منطق
قرآن كريم : " أَ لاَ
لَعْنَةُ اللهِ عَلَي الظَّالِمِينَ
" . ( 1 )

يكي از نشانه هاي تبرّي و اعلام نفرت از قاتلان امام حسين ( عليه السلام ) لعن بر يزيد است كه همه مسلمانان ( اعم از
شيعه و سني ) در آن اتّفاق نظريه دارند .

مسعودي ، مورخ بزرگ اهل سنت ، در مروج الذهب مي نويسد : . . . و ما ظهر من فسقه من قتله ابن بنت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) وأنصاره ، و ما
أظهر من شرب الخمور و سيره سيرة فرعون ، بل كان فرعون أعدل منه في رعيّته و أنصف منه
لخاصّته و عامّته
. ( 2 )

ظلم و جور يزيد فراگير شد و فسق و فجور او نمودار
گشت . فرزند دختر پيامبر خدا
( صلّي الله عليه
وآله )
و يارانش را به شهادت رساند و مي گساري را
رواج داد .

سيره و كردار او ، همچون سيره فرعون بود ؛ بلكه بارها بدتر از فرعون ! وي
مي افزايد : يزيد كعبه را به آتش كشيد . يازده روز پس از هتك حرمتِ كعبه ، راهي
جهنّم گرديد . وسفك الدّماء ، و الفسق و الفجور ، و غير ذلك مما
قد ورد فيه الوعيد باليأس من غفرانه ، كوروده فيمن جحد توحيده و خالف رسله
؛ فسق و فجور او به حدي بود كه از غفران الهي نسبت
به او بايد مأيوس بود .
( 3 )

2 ـ مورخ و فقيه اهل سنّت ( ابن العماد حنبلي ) در كتاب معروف خود
شذرات الذهب ( 4 ) مي نويسد : ابن عساكر نقل
مي كند كه اين ابيات ( ليت أشياخي ببدر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . هود : 18

2 . نكـ : مروج الذهب ، ج 3 ، ص 32 ( نشر
دارالهجرة ) .

3 . . . . وسيره سيرة فرعون بل كان فرعون اعدل منه في رعيته و انصف منه في خاصته و عامته . . . و
ليزيد وغيره اخبار عجيبة و مثالب كثيرة من شرب الخمر و قتل ابن بنت رسول
الله
( صلّي الله عليه وآله ) و لعن الوصيّ و هدم البيت و إحراقه و سفك الدماء و الفسق و الفجور و
غير ذلك مما ورد فيه الوعيد باليأس من غفرانه كوروده فيمن جحد توحيده و خالف رسله و
قد آتينا علي الغرر من ذلك فيما تقدم وسلف من كتب
، ( مروج الذهب ، ج 3 ، دار الهجر ، ايران ، ص 32 ) . 78 ـ 81 و موسسه

4 . نكـ : ابن عماد حنبلي ، شذرات الذهب ، ج1 ،
صص 68 ، 69 ، چاپ دارالفكر ، بيروت .


365


شهدوا . . . ) از يزيد است .

اگر اين حرف درست باشد ، بدون ترديد ؛ او كافر است ؛ فإن صحّت عنه فهو كافر بلا ريب . . . . ( 1 ) وي همچنين يادآور مي شود : در مردي در حضور عمربن
عبدالعزيز ، ضمن سخناني گفت : اميرمؤمنان يزيد بن معاويه . . . عمر بن عبد العزيز دستور
داد او را بيست ضربه تازيانه زدند . ( 2 )

ابي فلاح در پايان اين بخش يادآور مي شود : وقال اليافعي : وأمّا حكم من قتل الحسين أو أمر بقتله ممّن استحلّ ذلك
فهو كافر ، وإنْ لم يستحلّ ففاسقٌ فاجرٌ
؛ ( 3 ) كسي

كه دستور قتل حسين را صادر كرد ، اگر ريختن خون او را مباح
مي دانست او كافر است و اگر مباح نمي دانست ، فاجر و فاسق است .

3ـ ابن حجر شافعي در كتاب الصواعق المحرقه مي نويسد : هنگامي كه
از احمدبن حنبل در مورد لعن بر يزيد پرسيدند ، پاسخ داد : چگونه لعن نسبت به او صورت
نگيرد در حالي كه قرآن وي را مورد لعن قرار داده است ؛ آنجا كه مي فرمايد : " فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي اْلأَرْضِ
وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ
* أُولئِكَ الَّذِينَ
لَعَنَهُمُ اللهُ
( 4 ) " . ( 5 )

4 ـ علاّمه تفتازاني حنفي در كتاب شرح العقائد يادآور مي شود : صاحب نظران ، در باب لعن بريزيد اتفاق نظر دارند اتّفقوا
علي جواز لعن من قتل الحسين او رضي به
.

او نيز مي نويسد : حقيقت مسأله آن است كه رضايت يزيد بر قتل
حسين ( عليه السلام ) و شادي كردن و اهانت به
اهل بيت توسط او ، از اخبار متواتر است ؛ بنابراين ، در جواز لعن او بلكه كفر او
ترديدي به خود راه نمي دهيم . لعنت خدا بر او و يارانش باد ! ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان .

2 ـ نكـ : ابن عماد حنبلي ، شذرات الذهب ، ج1 ،
ص 69 ، چاپ دارالفكر ، بيروت .

3 . نكـ : ابن عماد حنبلي ، شذرات الذهب ج1 ،
ص69 ، چاپ دار الفكر ، بيروت .

4 . محمد : 22

5 . تفسير روح المعاني ، ذيل آيه شريفه " فهل
عسيتم . . .
" ( محمد ـ 22 ) ،
عبدالرزّاق موسوي المقرّم ، مقتل الحسين ، ص 9

6 . شرح العقائد النسفيه ، ص 117 . 243 نويسنده متن : ملا عمر نسفي شرح : سعد الدين تفتازاني ناشر : انتشارات ديني سيديان .


366


والحق إنّ رضا يزيد بقتل الحسين واسْتبشاره بذلك
وإهانته أهل بيت رسول الله
( صلّي الله عليه
وآله )
مما تواتر معنا . . . فنحن لا نتوقّف في شأنه بل في
كفره . . . لعنة الله عليه وعلي أنصاره وأعوانه .

5 ـ ابن اثير ، انديشمند شافعي مي نويسد : امام حسين ( عليه السلام ) حتي بيعت با معاويه را نمي پسنديد . امام معدن تمام صفات نيك بود . ( 1 )

7 ـ 6 ـ ابن جوزي و در تذكرة الخواص ، فصلي را تحت عنوان : في يزيدبن
معاويه ترتيب داده ، در آن نكاتي را يادآور شده است ؛ از جمله : معاويه همواره
مي گفت : لولا هواي في يزيد لأبصرتُ رُشْدي ؛ اگر عشق من به يزيد نبود واقعيت ها را درك
مي كردم .

وي سپس مي نويسد : جدّم ابوالفرج در كتاب خود الرّد علي المتعصّب
العنيد المانع من ذمّ يزيد مي نگارد : كسي از من پرسيد : نظر شما در باره لعن
يزيدبن معاويه چيست ؟ پاسخ دادم : اعمال او كفايتش مي كند . او گفت : آيا لعن بر
يزيد را جايز مي داني ؟ پاسخ دادم : قد أجازه العلماء
الورعون
؛ دانشمندان پرهيزگار اين مسأله را جايز
مي شمارند .
كه يكي از آنان احمد بن حنبل پيشواي مذهب حنبلي است . او در
حق يزيد بالاتر از لعن را تجويز كرده است .

صالح به پدرش احمدبن حنبل گفت : گروهي ما را به دوستي يزيد نسبت
مي دهند . احمد پاسخ داد : مگر ممكن است كسي ايمان به خدا داشته باشد ، در عين
حال به يزيد علاقه مند شود ؟ گفتم : پس چرا او را لعن نمي كني ؟ پاسخ داد : يا بُنيَّ لم لا تلعن من لعنه الله في كتابه ؟ ؛ چرا لعنت در حق كسي كه مورد لعن خداست صورت نگيرد . گفتم در كجاي قرآن يزيد مورد لعن قرار گرفته است ؟ گفت : " فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي اْلأَرْضِ
وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ * أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ
وَأَعْمي أَبْصارَهُمْ
" .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسد الغابه في معرفة الصحابه ، ج1 ، ص 489 ؛ ج 2 ، ص20 مؤسسه


367


ابن جوزي در ادامه اين فصل ياد آور مي شود كه چون پيامر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : لعن الله من أخاف مدينتي ؛ خدا لعنت
كند كسي را كه اهل مدينه ام را بترساند
، چون او مدينه و اهل آن را
ترساند ، پس بايد لعن و نفرينش كرد . وي همچنين نقل مي كند پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : من أخاف
أهل المدينة ظلماً أخافه الله و عليه لعنة الله و الملائكة و النّاس
أجمعين ، لا يقبل الله منه يوم القيامة صرفاً و لا عدل
.

مهنّا بن يحيي مي گويد : از احمدبن حنبل در باره لعن يزيد پرسيدم . او پاسخ
داد : هو الّذي فعل ما فعل ؛ او هر
كاري را كه خواست انجام داد
. گفتم : مگر چه كرد ؟ گفت : غارة المدينة ؛ ( 1 ) مردم مدينه را ترساند و آنجا را غارت كرد .

وي همچنين مي نويسد : . . . و لا خلاف في أنّ
يزيد أخاف أهل المدينة ، و سَبي أهلها ، و نهبها ، و أباحها ، و تُسمّي وَقْعَةُ
الحرَّة
؛ ( 2 ) ترديدي نيست
كه يزيد در واقعه حرّه
مردم مدينه را ترساند ، مدينه را
غارت كرد ، مردم را اسير گرفت و جان و مال و ناموس اهل مدينه رابراي سربازان خود
مباح دانست ، و آن رخداد را واقعه حرّه ناميدند .
زيرا در سال 62 پس از شهادت
امام حسين ( عليه السلام ) مردم مدينه او را از خلافت
خلع كردند و استاندار او را از مدينه بيرون راندند و مي گفتند : ما به شام رفتيم و يزيد را ديدار كرديم . . . ؛ قَدِمْنا من عند رجُل لا دين له يَسكر و يدع الصلاة .

مردم مدينه ، پس از خلع يزيد با عبدالله بن حنظله بيعت كردند ، عبدالله
پس از بازگشت از مدينه و شهادت امام حسين ( عليه
السلام )
بارها چنين نكاتي را متذكر مي شد :

اي مردم ، ما بر ضد يزيد دست به كار نشده بوديم تا
آن كه ترسيديم با ادامه حكومت او ، از آسمان بر سر ما سنگ ببارد . . . !

خبر قيام مدينه به يزيد رسيد . او مسلم بن عقبه را با لشكري انبوه به مدينه گسيل
داشت و تا سه روز جان ، مال و ناموس مردم مدينه را براي آنان مباح اعلام كرد : وأقام ثلاثاً ينهب الأموال ، ويهتك الحريم . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : ابن جوزي ، تذكرة الخواص ، صص 288 ، 286 ، 285 ، فصل في يزيد بن معاويه .

2 . همان .

3 . نكـ : ابن جوزي ، تذكرة الخواص ، صص 289 ـ 288


368


گفتني است ، لعن بر يزيد ، چنان كه در لسان همه انبياي پيشين مطرح
بوده ، آمدن به كربلا و زيارت اين خاك آسماني نيز توسط همه آنان صورت پذيرفته است ؛
ازاين رو ،

در بحارالأنوار مي خوانيم : ما مِنْ نَبِيٍّ
اِلاّ فَقَدْ زارَ كَربلاء
. ( 1 )

همچنين در بحار الأنوار جلد 45 ، صفحه 229 آمده است : در آسمان

پنجم
فرشتگان تمثالي از امير مؤمنان ( عليه السلام ) با فرق
شكافته را نگاه مي كنند و به قاتل

او لعنت نثار مي نمايند و نيز هر
روز به تمثال امام حسين ( عليه السلام ) با صورتي آغشته
به خون

نگاه مي كنند و بر يزيد بن معاويه لعن و نفرين نثار مي كنند و
اين كار تا روز قيامت ادامه دارد .

. ؟ . m . پرسش 16 : آيا حماسه عاشورا در كتب اهل
سنت نيز آمده است ؟

پاسخ : در كتب اهل سنت نيز همچون كتب
شيعه ، مسأله حماسه عاشورا در جلوه هاي مختلفي مطرح است ؛ از جمله :

1 ـ كتب حديثي

در كتب حديثيِ اهل سنت ، احاديث فراوان و گوناگوني در باره
عاشورا ، شهادت امام حسين و يارانش ، عاقبت قاتلان حسين و لعن بر آنان ، قيام هاي
تداوم بخش قيام عاشورا و عزاداري روز عاشورا سخن به ميان آمده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عن جابر ، عن أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : قال
رسول الله
( صلّي الله عليه وآله ) : إنّ في النّار منزلة لم يكن يستحقّها أحدٌ من النّاس إلاّ
بقتل الحسين بن عليّ و يحيي بن زكريّا
( عليهما
السلام )
.

حدّثني من سمع كعباً يقول : أوّل من لعن قاتل
الحسين بن علي
( عليهما السلام ) إبراهيم خليل الرّحمن ، وأمر ولده بذلك ، وأخذ عليهم العهد
والميثاق ثمّ لعنه موسي بن عمران وأمر امّته بذلك ، ثمّ لعنه داود وأمر بني اسرائيل
بذلك .

ثمّ لعنه عيسي وأكثر أن قال : يا بني إسرائيل
العنوا قاتله ، وإن أدركتم ايّامه فلا تجلسوا عنه ، فانّ الشّهيد معه كالشهيد مع
الأنبياء ، مقبل غير مُدبر ، وكانّي أنظر إلي بقعته ، و ما من نبيّ إلاّ و قد زار
كربلا و وقف عليها ، و قال : إنّك لبقعة كثيرة الخير ، فيك يدفن القمر
الأزهر ، ( بحارالانوار ، ج 44 ، ص 301 ، به نقل از كامل الزيارات ص67 ) .


369


2 ـ كتب تاريخي

در كتب تاريخي اهل سنت ، واقعه عاشورا و نيز قيام هاي پس از آن
را ، مورد توجه جدّي قرار داده اند ؛ از جمله : مورّخان وقايع سال 61 هـ . به قتل امام حسين و يا قيام تاريخ ساز او ، به اجمال يا به تفصيل
پرداخته اند .

3 ـ كتب تفسيري

در جاي جاي تفاسير اهل سنت ، به مناسبت ، مطالبي از عاشوراي امام
حسين ( عليه السلام ) آورده شده ، بهويژه در ذيل : " فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَاْلأَرْضُ " . ( 1 )

. ؟ . m . پرسش 17 : راز اشتهار شهداي كربلا به 72 تن چيست ؟

پاسخ : چرا شهداي كربلا به هفتاد و دو تن شهرت
يافتند ، در حالي كه تعداد واقعي آنان را بيش از اين شمرده اند ؟

علامه سيد محسن امين ( رحمه الله ) در كتاب
اعيان الشيعه ، تعداد شهدا را به حدود 130 ( يكصد و سي ) تن رسانده است . ( 2 )

فرهاد ميرزا در قمقام مي نويسد : ( 3 ) امام حسين ( عليه السلام ) روز پنج شنبه ، دوم
محرّم الحرام با هيجده ( 18 ) تن از اهل بيت و شصت ( 60 ) تن از انصار وارد سر
زمين كربلا شد . بديهي است ، اين مطلب مورد قبول موّرخان است كه شب عاشورا 32 تن از
لشكر عمربن سعد به امام ( عليه السلام ) پيوستند .

آنچه از تاريخ به دست مي آيد ، فزوني شهدا در ركاب امام حسين ( عليه السلام ) مي باشد ، ولي تعداد معروف آن هفتاد و
دو ( 72 ) است .

سيّد بن طاووس در لهوف مي نويسد : ياران امام حسين ( عليه السلام ) در روز عاشورا چهل وپنج ( 45 ) نفر سواره و
يكصد ( 100 ) نفر پياده بودند . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دخان : 29

2 . اعيان الشيعه ، ج 1

3 . قمقام ، ج 2 ، ص 526

4 . نكـ : اللهوف ، ص43 ، چاپ
نجف .


370


حجة الاسلام دكتر هادي اميني ، فرزند علامه اميني ( رحمه الله ) صاحب الغدير ، در كتابي با نام ياران امام ،
بيش از 130 نفر را مورد شرح و تفصيل قرار داده است .

در پاسخ به پرسش بالا ، بايد بدين حقيقت توجه داشت كه :

اولاً : اين احتمال را ، كه تعداد شهداي
كربلا واقعاً بيش از 72 تن نباشند ، نمي توان از نظر دور داشت ؛ زيرا : بعضي از
مورّخان از جمله خواندمير در كتاب حبيب السير ، مي نويسد : ( 1 ) روز عاشورا ، سي و دو سواره و چهل پياده ، سربازان
امام ( عليه السلام ) را تشكيل مي دادند . و
بعضي ياران امام را چهل تن نوشته اند و با حالت عرفاني ياران امام در شب
عاشورا ، 32 تن از لشكر عمر سعد به امام پيوستندطبق
اين نظر : اسامي شهداي ديگر ، كساني مي باشند كه در صراط عاشورا ، در
فرصت هاي ديگر به شهادت رسيده اند ، نه در روز عاشورا .

ثانياً : ممكن است اين تعداد ، گوياي تعداد
شهداي سرشناس و معروف آن روز باشد ، كه از نظر گزارشگران و وقايع نويسانِ آن
روز مورد توجه بوده اند .

ثالثاً : در حديثي از امام صادق ( عليه السلام ) آمده است كه آن حضرت ضمن رهنمودي در باره
عالم رجعت و قيام موعود اسلام و حضور برخي از درگذشتگان ، كه در عالم برزخ زندگي
مي كنند و در ركاب آن حضرت بوده اند ، به مفضّل خاطرنشان ساخته بود كه 72 تن از شهداي كربلا نيز در ركاب موعود اسلام رجعت خواهند داشت و در قيام او حضور
خواهند يافت . گرچه در اين بيان ، امام صادق ( عليه
السلام )
تعداد شهداي كربلا را در 72 تن محدود نساخته و تنها اين نكته را
ثابت مي كند كه از جمع شهداي كربلا ، 72 تن رجعت دارند ، نه آن كه تعداد
شهداي كربلا بيش از هفتاد و دو تن نيستند .

شايد همين حديث سبب شده است كه بعضي گمان كنند شهداي كربلا بيش از 72 تن نيستند . متن حديث چنين است : . . فَالإثنان و سبعون رجلاً
الذين قُتِلوا مع الحسين يظهرون معه ؟ قال : نعم يظهرون معه . . .
. ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حبيب السير ، ج 2 ، ص 51

2 . نكـ : علامه جزائري ، انوار النعمانيه ، ج 2 ، ص 82


371


رابعاً : تعداد سرهايي كه به كوفه و شام
ارسال شده بود ، حدود 72 تن بودند و بعيد نيست كه اين مسأله نيز در اشتهار شهداي
كربلا به 72 تن مؤثر باشد .

. ؟ . m . پرسش 19 : آيا عزاداري براي
حسين
( عليه السلام ) در تاريخ
پيش از اسلام مطرح بوده است ؟

پاسخ : عاشورا و كربلا در طول تاريخ ، ميان
انسان هاي برتر مطرح بوده است ؛ از جمله در ضمن حديثي آمده است : ( 1 ) ما مِنْ نَبِيّ إلاّ وَقَدْ زار
كربلاء
؛ هيچ پيامبري سراغ
نداريم ، جز آن كه به زيارت كربلا شتافته است .

علامه سيد نعمت الله جزايري در انوارالنعمانيه ( 2 ) حديث طويلي را نقل مي كند كه در آن آمده است : بسياري از انبياي عظام در دوران زندگي خود در كربلا حضور يافتند و براي حسين ( عليه السلام ) گريستند و بر قاتل او لعن و نفرين نثار
كردند .

حضرت آدم ( عليه السلام ) در كربلا

پس از آن كه آدم به زمين گام نهاد ، حوا را نيافت و به سراغ او به
اين سوي و آن سوي رفت تا به زمين كربلا رسيد ، پايش مجروح شد ، احساس غربت وجود وي را
فرا گرفت و خون از پاي او جاري شد ، سر به آسمان برداشت و به درگاه الهي عرضه داشت : إلهي هَل حدث منّي ذنب آخر فعاقبتني به ؟ ؛ خدايا ، از من گناهي سر زد كه مورد عقوبت قرار گرفتم ؟ ، ندا
رسيد : لكن يقتل في هذه الأرض ولدك الحسين ظلم ؛ در اينجا فرزندت حسين كشته مي شود
و خونش در اين سرزمين جاري مي گردد
.

آدم پرسيد : يا رَبّ أَ يَكُونُ الحُسَين نَبيّ ؛ ( 3 ) حسين يكي از انبيا
است ؟
ندا رسيد : خير ، او فرزند زاده پيامبرخاتم ( صلّي الله عليه وآله ) است .

آدم پرسيد قاتل او كيست ؟ ندا رسيد : قاتل او مردي است به نام يزيد ، كه
او مطعون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالأنوار ، ج 44 ، ص 301

2 . ج3 ، صص 262 ـ 260

3 . بحارالأنوار ، ج44 ، ص242


372


و مطرود اهل آسمانها و زمين است . آدم به جبرئيل گفت : اكنون وظيفه من
چيست ؟ جبرئيل گفت : يزيد را نفرين كن . آدم چهار مرتبه بر يزيد لعن فرستاد و چهار قدم
از آن مكان دور شد كه به قدرت الهي به عرفات رسيد و همسر خود را يافت .

حضرت نوح ( عليه السلام ) در كربلا

آنگاه كه نوح بر كشتي سوار شد و زمين را سير كرد ، به منطقه كربلا
رسيد . كشتي او به تزلزل در آمد و نوح احساس كرد كه كشتي در معرض غرق شدن است . به
درگاه خدا مناجات كرد و گفت : خدايا ! گناهي از من سرزد ؟ ؛ إلهي هل حدث منّي ذنب آخر فعاقبتني به فإنّي طفت جميع الأرض و ما
أصابني سوء مثل ما أصابني في هذه الأرض
. ( 1 ) جبرئيل نازل شد و به او فرمود : اي نوح ! اينجا همان جايي
است كه حسين ،

سبط محمد ، خاتم انبيا و پسر خاتم اوصيا كشته مي شود ، نوح
پرسيد ، قاتل او كيست ؟ جبرئيل پاسخ داد : قاتلش مردي لعين است در نظر اهل
آسمان ها و زمين ؛ قاتله لعين أهل سبع سماوات و سبع أرضين . پس او يزيد را چهار بار لعنت نمود و در اين هنگام كشتي اش در دامن
كوه جودي به آرامي پهلو گرفت .

حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در كربلا

هنگامي كه ابراهيم خليل ( عليه السلام ) سواره وارد كربلا شد ، اسبش به زمين خورد و او از اسب بر زمين افتاد و سر مباركش
شكست و خون از آن جاري شد و سپس استغفار نمود ، و گفت : خدايا ! چه خطايي از من سرزد ؟
جبرئيل نازل گشت و گفت : از تو خطايي سر نزد ، در اينجا سبط پيامبر خاتم و پسر خاتم
اوصيا كشته مي شود . حضرت خليل پرسيد : قاتل او كيست ؟ جبرئيل پاسخ داد : قاتل او
كسي است كه در نظر همه اهل آسمان ها و زمين ملعون است ؛ فرفع ابراهيم يَده و لعن يزيد لعناً كثيراً . . . ؛ ابراهيم دست به سوي آسمان گرفت و بر يزيد لعن فراوان كرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالأنوار ، ج44 ، ص242 ، باب 30- إخبارالله
تعالي أنبياءه و . . .


373


حضرت اسماعيل ( عليه
السلام )
در كربلا

گوسفندان حضرت اسماعيل ، پسر ابراهيم خليل الرحمان ، در كنار شط
معروف فرات مشغول چريدن بودند كه چوپان آن حضرت اعلام كرد رمه از خوردن آب خودداري
مي كند ، اسماعيل راز آن را از خداوند متعال جويا شد . ندا رسيد : اي اسماعيل ،
راز آن را از يكي از گوسفندان خود بخواه كه به قدرت خدا پاسخ خواهد داد . وقتي
اسماعيل از گوسفندي جويا شد ، آن حيوان با زبان فصيح پاسخ داد : به ما خبر
داده اند كه در اينجا فرزندت حسين تشنه كام كشته خواهد شد ، ازاين رو از
اين نهر ( احتمالاً نهر معروف علقمه باشد ) آب نمي خوريم ؛ بلغنا أنّ ولدك الحسين ( عليه
السلام )
سبط محمد يقتل هنا عطشاناً فنحن لا نشرب من هذه
المشرعة حزناً عليه .
( 1 ) در اين هنگام اسماعيل
از نام قاتل او جويا شد ، آن گوسفند به قدرت الهي پاسخ داد : يقتله لعين أهل السماوات و الأرضين و الخلائق أجمعين . اسماعيل عرضه داشت : أللّهُمَّ الْعَنْ قاتِلَ
الحُسين
( عليه السلام ) ؛ خدايا ! قاتل حسين ( عليه
السلام )
را لعنت كن .

حضرت موسي كليم در كربلا

حضرت موسي ( عليه السلام ) با ( وصي خود ) ،
يوشع بن نون از كربلا عبور مي كرد ، كفشش پاره شده و بندش گسست و خار در پاهايش
خليد و خون جاري شد . موسي عرض كرد : خدايا ! چه گناهي از من سرزد ؟ ؛ إلهي أيُّ شيء حدث منّي ؛ از آسمان ندا رسيد : أنّ هنا يقتل الحسين و هنا يسفك دمه فسال دمك موافقة لدمه ؛ اين جا حسين كشته و خونش ريخته مي شود و از اين
رو خون تو هم بر زمين ريخت .

موسي ( عليه السلام ) پرسيد قاتل او كيست ؟
ندا رسيد : قاتل او يزيد لعين است كه در ميان موجودات مختلف هستي ، مورد لعن است .

حضرت سليمان ( عليه
السلام )
در كربلا

سليمان با بساط خود از هوا حركت مي كرد ، وقتي به منطقه كربلا
رسيد وضعيتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالأنوار ، ج44 ، ص243 ، باب 30- إخبارالله
تعالي أنبياءه و . . .


374


خاص براي او پيش آمد كه نزديك بود سقوط كند . باد از حركت ايستاد و
بساط وي در سرزمين كربلا فرود آمد . سليمان به باد گفت : چرا فرود آمدي ؟ باد ] به قدرت الهي [ پاسخ داد : در اين مكان ، حسين كشته مي شود : انّ هُنا يُقْتَلُ
الحُسَيْن . . .
؛ سليمان پرسيد : قاتل او كيست ؟ بادپاسخ داد : يقتله لعين أهل السماواتوالأرضين ؛ كسي كه درنظراهل آسمان ها وزمين لعين است وي را
مي كشد
. پس سليمان بر يزيد لعنت نثار كرد و از آن جا گذشت . . .

حضرت عيسي ( عليه السلام ) در كربلا

مسيح مقدس با حواريون از كربلا مي گذشت كه شير درنده اي
سررسيد و سدّ راه وي شد . مسيح راز آن را جويا شد ، شير به قدرت الهي با زبان فصيح
گفت : من راه را باز نمي كنم ، جز آن كه بر قاتل حسين لعنت كنيد . عيسي ( عليه السلام ) پرسيد : حسين كيست ؟ شير پاسخ داد : دخترزاده
محمد و پسر علي وليّ خدا . مسيح ( عليه السلام ) پرسيد : قاتل او كيست ؟ شير پاسخ داد : قاتل اويزيد است كه
درروزعاشورادست به جنايت خواهدزد . دراين هنگام عيسي ( عليه السلام ) دست به دعا برداشت و بر يزيد لعن و نفرين
فرستاد و حواريون آمين گفتند و رفتند .

. ؟ . m . پرسش 20 : راز اهميت زيارت قبر امام
حسين
( عليه السلام ) چيست ؟

پاسخ : زيارت وسيله اي است براي
رساندن ارادت باطني و جلوه اي است از حيات عشق و محبت پايدار زائر در برابر
مَزور و عاشق در مقابل معشوق ، كه پاداشي مضاعف دارد . هر امامي را برگردن شيعيانش
حقي است و راه اداي آن ، زيارت قبر اوست . و در خصوص زيارت قبر حسين ( عليه السلام ) رهنمودهاي روشني در اختيار است كه
گفته اند : اگر كسي همه ساله به حج برود ، ولي امام حسين ( عليه السلام ) را زيارت نكند ، حقي از حقوق
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) را ناديده گرفته
است ؛ زيرا حق حسين ( عليه السلام ) فريضه اي از
فرايض الهي است و بر همه مسلمانان واجب است كه به زيارت آن حضرت بشتابند ؛ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ حَجَّ دَهْرَهُ ثُمَّ لَمْ يَزُرِ الْحُسَيْنَ
بْنَ عَلِيّ
( عليه السلام ) لَكَانَ تَارِكاً حَقّاً مِنْ حُقُوقِ
رَسُولِ اللَّهِ
( صلّي الله عليه
وآله )
لاَِنَّ حَقَّ الْحُسَيْنِ ( عليه السلام ) فَرِيضَةٌ مِنَ اللَّهِ
تَعَالَي وَاجِبَةٌ عَلَي كُلِّ مُسْلِم
. ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب الأحكام ، ج6 ، ص42 ، باب فضل
زيارته
( عليه السلام ) . . . و نكـ : طوسي ، التهذيب ، ج 6 ، ص 42


375


در شب قدر كه گرامي ترين شب هاي سال است ، زيارت امام
حسين ( عليه السلام ) در متن وظايف آن شب قرار دارد . زيارت امام حسين در حرم اميرمؤمنان ( عليهما السلام ) براي آن است كه به نقلي سر مطهّر حضرت امام حسين در بالا سر حضرت امير مؤمنان دفن
شده است .

فوايد و اهميت زيارت ائمه و امام حسين ( عليهم السلام )

1 ـ ميثاق الهي ؛ تجديد ميثاق

وَشّاء مي گويد از امام هشتم ( عليه
السلام )
شنيدم كه مي فرمود :

إن لِكلِّ إمام عهداً في عُنُقِ أوليائِهِ و
شِيعتِهِ ، و إنّ مِنْ تَمام الوَفاءِ بِالْعهدِ وِ حُسن الأداء زيارة قُبُورِهِم . . . .
( 1 )

هر امامي را برگردن پيروانش حقّي است كه يكي از جلوه هاي مهم
وفاي به اين حق ، پرداختن به زيارت قبر آن امام است .

2 ـ زوار آسماني

فقط انسان ها به زيارت قبر امام حسين مشرف نمي شوند ، بلكه
بيشترين زائران آن حضرت ، مسافران آسماني هستند .

پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : خلقي بيشتر از فرشتگان آفريده نشده است ؛ به طوري كه در هرشبانه روز هفتاد
هزار فرشته به زيارت كعبه توفيق مي يابند ، پس از آن به زيارت قبر
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، سپس به
ديدار اميرمؤمنان ( عليه السلام ) و پس از آن به زيارت
قبر حسين ( عليه السلام ) توفيق مي يابند و تا
سحرگاهان در آنجا مي مانند و سپس به سوي آسمان عروج مي كنند : ثمّ يأتون الحسين فيقيمون عنده فإذا كان السّحر وُضِعَ لَهم
معراج إلي السماء . . .
. ( 2 )

3 ـ خواسته همه موجودات آسماني

تمام موجودات عالم ، خواهان زيارت حسين ( عليه
السلام )
هستند . اسحاق بن عمار مي گويد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار ، ج 97 ، ص 100 چاپ مؤسسه الوفاء بيروت ، ص 116

2 . همان ، ص 117


376


از امام صادق ( عليه السلام ) شنيدم كه
مي فرمود :

لَيْسَ شَيْءٌ فِي السَّمَاوَاتِ إِلاّ وَهُمْ
يَسْأَلُونَ اللَّهَ أَنْ يُؤْذَنَ لَهُمْ فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ
( عليه السلام ) فَفَوْجٌ يَنْزِلُ وَ
فَوْجٌ يَعْرُجُ .
( 1 )

موجودي در آسمان ها نيست جز آن كه از خدا اجازه مي خواهند
تا به زيارت حسين ( عليه السلام ) نايل آيند .

4 ـ معادل زيارت رسول الله ( صلّي الله عليه
وآله )

زيد شحام مي گويد : از امام صادق ( عليه
السلام )
پرسيدم : ما لِمَنْ زارَ واحداً مِنْكُم ؟ ؛ براي كسي كه يكي از شما را زيارت كند چه پاداشي منظور
مي گردد ؟
گفت :

كَمَنْ زارَ رَسُول الله ( صلّي الله عليه وآله ) . ( 2 )

پاداشي همانند پاداش زيارت پيامبر ( صلّي الله
عليه وآله )
دارد .

5 ـ بركات مادي و معنوي

ائمه ( عليهم السلام ) با يادآوري بركات مادي و معنوي زيارت امام حسين ( عليه السلام ) ، مردم و به ويژه شيعيان را به آن
ترغيب و تشويق مي كردند . امام باقر ( عليه
السلام )
به محمدبن مسلم فرمود :

مُرُوا شِيعَتَنَا بِزِيَارَةِ قَبْرِ
الْحُسَيْنِ
( عليه السلام ) فَإِنَّ إِتْيَانَهُ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَيَمُدُّ فِي
الْعُمُرِ وَيَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ وَإِتْيَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَي كُلِّ
مُؤْمِن يُقِرُّ لَهُ بِالاِْمَامَةِ مِنَ اللَّهِ
. ( 3 )

شيعيان ما را به زيارت حسين ( عليه
السلام )
وادار كنيد ؛ زيرا زيارت آن حضرت ، موجب افزايش رزق و روزي و باعث طول
عمر و دفع عوامل بدي ها و شرور است .

آري ، زيارت امام ( عليه السلام ) بر هر شخص با
ايمان ، كه به امام منصوب از طرف خدا اعتقاد دارد واجب است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة ، ج14 ، ص414 ، باب تأكد
استحباب زيارة الحسين . . .

2 . بحار ، ج 97 ، ص 100 ، چاپ مؤسسه الوفاء
بيروت .

3 . وسائل الشيعة ، ج14 ، ص413 ، باب تأكد
استحباب زيارة الحسين .


377


6 ـ رهايي از دايره حساب

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

إِنَّ أَيَّامَ زَائِرِي الْحُسَيْنِ بْنِ
عَلِيّ
( عليه السلام ) لا
تُعَدُّ مِنْ آجَالِهِمْ .
( 1 )

روزهايي كه زاير در زيارت به سر مي برد ، از مدت عمر او به حساب
نمي آيد .

7 ـ غبطه مردم در قيامت

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

مَا مِنْ أَحَد يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلاّ وَ
هُوَ يَتَمَنَّي أَنَّهُ زَارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيّ
( عليه السلام ) لَمَّا يَرَي لِمَا
يُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيّ مِنْ كَرَامَتِهِمْ عَلَي اللَّهِ .
( 2 )

هيچ كس در قيامت حضور ندارد جز آن كه آرزو مي كند كه در شمار
زائران حسين ( عليه السلام ) باشد ؛ زيرا ،
مي بيندكه درآنجا زايران حسين ( عليه السلام ) داراي موقعيت ويژه اي هستند .

8 ـ ديدار امام حسين ( عليه السلام ) از
زائرانش

طريحي در منتخب ، ( 3 ) نقل مي كند كه
امام حسين ( عليه السلام ) فرمود :

مَنْ زارَنِي بَعْدَ موتي زرْتُهُ
يَوم القيامة وَلَوْ لَمْ يَكُنْ إلاّ في النار لأخرجته
.

كسي كه مرا بعد از قتلم زيارت كند در قيامت به ديدار او خواهم شتافت ، حتي اگر او
در جهنم باشد وي را از آن بيرون مي آورم .

9 ـ زائر راستين كيست ؟

زائر راستين ائمه معصومين ( عليهم
السلام )
كساني هستند كه در فرهنگ اسلامي به آن ها صدّيقون
مي گويند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب الأحكام ، ج6 ، ج43

2 . وسائل الشيعه ، ج14 ، ص424 ، باب تأكد
استحباب زيارة الحسين .

3 . منتخب الأخبار ، ص 69


378


عن أبي جعفر ( عليه
السلام )
قال : كان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) إذا دخل
الحُسين
( عليه السلام ) جذبه إليه ثمّ يقول لأمير المؤمنين ( عليه
السلام )
: أَمْسَكْهُ ثُمّ يقع عليه فَيُقَبِّلُهُ
و يبكي ، يقول : يا أبة لم تبكي ؟ فيقول يا بُنَيَّ أُقَبِّلُ موضعَ السيوف منك ، قال : يا أبة و أُقْتَلُ ، قال : إي والله و أبوك و أخوك و أنت قال : يا أبة فمصارعنا شتّي ،
قال : نعم يا بنيّ ، قال : فمن يزورنا من أُمَّتِكَ قال : لا يزورني و يزور أباك و أخاك
و أنت إلاّ الصديقون من أمّتي .
( 1 )

نتيجه : زيارت ائمه معصوم ( عليهم السلام ) به ويژه زيارت امام حسين ( عليه السلام ) داراي اهميت ويژه اي است و
پي آمدها و آثاري مطلوب ؛ اعم از دنيوي ، اخروي ، مادي و معنوي دارد و شوق
پرداختن و يا نپرداختن و بيزاري از آن يكي از نشانه هاي مهر و يا غضب الهي نيز
مي باشد . امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي
قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ
( عليه
السلام )
وَحُبَّ زِيَارَتِهِ وَمَنْ أَرَادَ اللَّهُ
بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَيْنِ
( عليه السلام ) وَبُغْضَ زِيَارَتِهِ . ( 2 )

كسي را كه خدا خواست سعادتمند شود حبّ و دوستي حسين و زيارتش را در دل
او شكوفا مي سازد و به عكس ، كسي را كه بخواهد كيفر دهد و تنبيه نمايد ، كينه و
بغضي نسبت به حسين و يارانش در دل او ظاهر مي گرداند .

10 ـ تقدّم زوار كربلا بر زوّار كعبه

صدوق ، در ثواب الاعمال نقل مي كند كه امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : إِنَّ اللَّهَ
تَبَارَكَ وَتَعَالَي يَبْدَأُ بِالنَّظَرِ إِلَي زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ
بْنِ عَلِيّ
( عليهما السلام ) عَشِيَّةَ عَرَفَةَ ، خدا در شب عرفه به زوّار امام
حسين ( عليه السلام ) توجّه مي كند . راوي از آن
حضرت پرسيد : قِيلَ لَهُ قَبْلَ نَظَرِهِ إِلَي أَهْلِ
الْمَوْقِفِ
آيا پيش از نظر كردن به حضّار در عرفات ؟ امام پاسخ داد : آري . و
در حديثي ديگر از آن حضرت آمده است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كامل الزيارات ، ص70

2 . وسائل الشيعة ، ج14 ، ص496 ، باب استحباب
زيارة الحسين
( عليه السلام )


379


إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَي يَتَجَلَّي
لِزُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ
( عليه
السلام )
قَبْلَ أَهْلِ عَرَفَات ( فَيَفْعَلُ ذَلِكَ
بِهِمْ ) وَيَقْضِي حَوَائِجَهُمْ وَيَغْفِرُ ذُنُوبَهُمْ وَيُشَفِّعُهُمْ فِي
مَسَائِلِهِمْ ثُمَّ يَثْنِي بِأَهْلِ عَرَفَات يَفْعَلُ ذَلِكَ بِهِمْ .
( 1 )

پروردگار حكيم عنايت ويژه خود را متوجّه زوّار قبر امام حسين ( عليه السلام ) مي كند پيش از توجّه به حُجّاج واقف در
عرفات نمايد ، خدا حوائج زوّار حسين را برآورده مي سازد ، گناهانشان را
مي بخشد و از آنان شفاعت به عمل مي آورد پس به زوّار كعبه اي كه در
عرفات ( در شب عرفه ) حضور دارند توجّه كرده با آنان نيز اين چنين عمل
مي كند .

. ؟ . m . پرسش 21 : آيا عزاداري و اشك ريختن براي
شهيدان در سنّت خود امام حسين
( عليه
السلام )
سابقه دارد ؟

ج : در سنّت امام ( عليه السلام ) تعقّل و
عواطف با هم آميخته اند .

در ميان فرماندهان و رزم آوران غالباً سنگدلي به عنوان صلابت
حاكم است و آنانكه اهل عواطف و سوز و گداز باشند اهل صلابت نيستند ولي هنر مردان
خدا آن است كه دو ويژگي فوق را به گونه بسيار حكيمانه به هم آميخته اند و اين
دو ( صلابت و عواطف انساني ) هر كدام در جاي خود به قدر لازم و به طور حكيمانه مورد
توجّه مي باشند و هيچكدام در پاي ديگري ذبح نمي شود .

امام ( عليه السلام ) در حماسه تاريخ خود
اثبات كرد كه اهل صلابت است و نيز اهل اشك و سوز ( عواطف ) و هيچكدام در زندگي او
مانع از حضور ديگري نيست .

امام نه تنها در كربلا ، حتّي پيش از حضور در كربلا براي ياران و
عزيزان شهيدش ، اشك ريخت و در اين باره به دو گزارش زير توجّه فرماييد .

1 ـ سيّد بن طاووس در لهوف مي نويسد : در منزلگاه معروف به زباله
خبر شهادت مسلم به امام رسيد . جمعي از همراهان آن حضرت وقتي كه دانستند كاروان
امام ( عليه السلام ) به سوي سرنوشتي سرخ پيش
مي رود از امام جدا شدند . و نيز با پخش اين خبر اشك و ناله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : ثواب الأعمال ، صص116 ، 117 ؛
وسائل الشيعه ، ج14 ، ص465


380


در سراپرده امام ( عليه السلام ) بالا
گرفت . همچنين فرزدق شاعر به پيش آمد و گفت : يابن رسول الله چرا به سوي كوفه به پيش
مي روي در حالي كه آنان پسر عم و شيعيان ترا به قتل رساندند . امام ( عليه السلام ) در حالي كه براي مسلم اشك مي ريخت
فرمود : خدا مسلم را رحمت كند به سوي جنّت الهي شتافت و ما به او ملحق و سپس اين
چنين سرود :

فَإنْ تَكُنِ الدُّنْيا تُعَدُّ نَفيسَةً * * * فَإِنَّ ثَوابَ اللهِ أَعْلي وَاَنْبَلُ

وَإِن تَكُنِ الأبدانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ * * * فَقَتْلُ امْرِيء بِالسَّيْفِ فِي اللهِ أَفْضَلُ

وَإِنْ تَكُنِ الأَرْزاقُ قِسْماً مُقَدَّراً * * * فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ في السَّعْي أَجْمَلُ

وَإِنْ تَكُنِ الأَمْوالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُها * * * فَما بالُ مَتْرُوك بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلُ ؟

اگر زندگي دنيوي گرانسنگ است ، ثواب شهادت الهي از آن نفيس تر و
گرانسنگ تر است .

اگر قرار است كه آدمي بميرد ، كشته شدن در راه خدا برترين نوع آن
است .

اگر رزق و روزي ، مقدّر است پس به دور ماندن از حرصورزي ،
شايسته تر است .

اگر اموال و ثروت را سرانجام بايد رها كنيم پس چه بهتر كه اهل بخل
نباشيم و در راه خدا انفاق كنيم .

در گزارش فوق سخن از :

1 ـ اشك و سوز امام ( عليه السلام ) براي مسلم
است .

2 ـ امام ( عليه السلام ) يك رهبر سنگدل نيست و يك
فرمانده به دور از عواطف نمي باشد بلكه در مكتب او تعقّل با عواطف انساني با
هم آميخته است لذا براي يارانش اشك مي ريزد در عين حال كه مصمّم و آهنين بر سر
ميعاد خود پاي فشرده به پيش مي رود . ( 1 )

2 ـ در باراندازگاه معروف به ذو حسم : امام
دو نفر از كوفه بيرون آمده بودند را مورد توجّه داد . امام از آنان از احوال مردم
كوفه جويا شدند . آنان پاسخ دادند دل ها با شما ولي شمشيرهايشان عليه
شماست .

امام ( عليه السلام ) به آنان فرمود از فرستاده من
قيس بن مسهّر چه خبر داريد پاسخ دادند ابن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اللهوف ، ص32


381


زياد او را به قتل رساند . در اين هنگام ، امام براي قيس ، اشك ريخت و فرمود : خدا
پاداش او را جنّت خود قرار دهد . خداوندا ! بهشت را جايگاه والاي ما و شيعيانمان ساز ،
همانا تو بر هر چيزي توانايي ؛ ( فاسترجع واستعبر
باكياً )
. ( 1 )

و پس ازين امام ( عليه السلام ) در ميان
ياران ايستاد و اين چنين خطبه خواند : مي بينيد كه چه پيش آمد و مي بينيد
كه دنيا از ما روي گرداند و به ما پشت كرد و در ضمن همين خطبه خاطر نشان كرد :

آيا نمي بينيد كه حقّ ، مورد بي اعتنايي است و از باطل نهي و
نكوهش به عمل نمي آيد و اگر آدمي به مرگ خود راضي باشد ، حق دارد و من مرگ در
راه حمايت از حق و نهي از باطل را جز سعادت به حساب نمي آورم و زندگي با اشرار
را جز خسران تلقّي نمي كنم . ( 2 )

دو گزارش فوق به عنوان نمونه و مؤيد اين نظراند كه عزاداري و اشك عشق
براي شهيدان در سيره امام حسين ( عليه
السلام )
سابقه اي ديرينه دارد و در كربلا در كنار جسد شهدا نيز اين سنّت
به طور مكرّر مشاهده شده است .

. ؟ . m . پرسش 22 : روزه روز عاشورا چه حكمي
دارد ؟

پاسخ : روز عاشورا روز عزاست ، اگر آدمي
بتواند كمتر به خوردن و آشاميدن روي آورد خالي از پاداش نيست ليكن روزه دار
بودن در آن روز ، مورد تأكيد قرار نگرفته ؛ بلكه كراهت دارد گرچه در دوران جاهليت و
نيز در اسلام پيش از اعلام وجوب روزه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قال : فلكم علم برسولي قيس بن مسهر ؟ قالوا : نعم
قتله ابن زياد فاسترجع واستعبر باكياً ، وقال : جعل الله له الجنّة ثواباً ، اللّهم
اجعل لنا ولشيعتنا منزلا كريماً إنّك علي كلّ شيء قدير .

خطبة الحسين بذي حسم

قال عتبة بن أبي العبران : ثمّ قام
الحسين
( عليه السلام ) خطيباً بذي حسم اسم موضع . وقال : إنّه قد نزل بنا من الأمر ما ترون وإنّ الدنيا قد
تحيّزت وتنكّرت ، وأدبر معروفها واستمرّت حذاء ولم يبق منها إلا صبابة كصبابة الإناء
وخسيس عيش كالمرعي الوبيل ، ألا ترون إلي الحقّ لا يعمل به ، والي الباطل ، لا يتناهي
عنه ، ليرغب المؤمن في لقاء الله محقّاً ، فإنّي لا أري الموت إلاّ سعادة والحياة مع
الظالمين إلاّ برماً .

2 . نكـ : ابن نما ، مثير الاحزان ،
ص44


382


واجب ، مسلمانان روزه مستحبي در آن روز مي گرفتند .

زراره و محمّد بن مسلم از امام باقر ( عليه
السلام )
درباره روزه عاشورا سؤال كردند ، آن حضرت فرمود :

كانَ صَوْمُهُ قَبْلَ شَهرِ رَمَضان ، فَلَمّا
نَزَلَ شَهْرُ رَمَضان تُرِكَ
. ( 1 )

پيش از وجوب روزه رمضان ، روز عاشورا روزه مي گرفتند ، ولي پس از
آن ، روزه آن روز متروك شد .

مرحوم سيّد بن طاووس در اقبال مي نويسد : اِعْلَمْ أنَّ
الرّوايات وَرَدَتْ مُتَنافِراتٌ في تَحريم صَوْمِ يوم عاشُوراء علي وجه
الشّماتات . . .
سپس به روايتي از حضرت رضا ( عليه
السلام )
استدلال مي كند كه آن حضرت فرمود :

اِنّهُ يَومٌ صامَ فيهِ الأدعياءُ مِنْ
آلِ زياد لِقَتْلِ الحُسَيْنِ
( عليه
السلام )
وَهُوَ يَوْمٌ يَتَشأَّمُ بِهِ
آلُ مُحمّد
( عليهم السلام ) ويَتَشأَّمُ بِهِ أهْلُ الإسْلام .

عاشوراء روزي كه خاندان نامشروع ابن زياد به شكرانه كشته شدن امام حسين ( عليه السلام ) روزه گرفتند ،
ولي خاوندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و مسلمانان
آن را شوم مي دانند .

امام صادق ( عليه السلام ) نيز فرمود :

مَا هُوَ يَوْمُ صَوْم وَمَا هُوَ إِلاَّ يَوْمُ
حُزْن وَمُصِيبَة دَخَلَتْ عَلَي أَهْلِ السَّمَاءِ وَأَهْلِ الاَْرْضِ وَ
جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ .

عاشورا روز روزه داري نيست ، بلكه روز اندوه و مصيبت براي آسمانيان و زمينيان و
تمام مؤمنان است . ( 2 )

مرحوم شيخ عباس قمّي رضوان الله تعالي عليه در اعمال روز عاشورا
مي نويسد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل ، ج10 ، ص459 ، ح1 ، باب عدم جواز صوم
التاسع والعاشر من محرّم . . .

2 . اقبال الأعمال ، ص33 ، بحار ج95 ، ص340 ،
ح7


383


شايسته است كه شيعيان در اين روز از خوردن و آشاميدن امساك كنند ، بي آنكه
قصد روزه نمايند و در آخر روز ـ بعد از عصر ـ افطار كنند به غذايي كه اهل مصيبت
مي خورند ؛ مثل ماست يا شير و امثال آن ، نه غذاهاي لذيذ .

علاّمه مجلسي در زاد المعاد آورده است : بني اميّه اين دو روز ـ تاسوعا
و

عاشورا ـ را براي بركت و شماتت ( شادي و خرسندي ) بر قتل آن حضرت روزه
داشتند و احاديث بسيار در فضيلت اين روز و روزه آنها بر حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) بسته اند و از طريق اهل
بيت ( عليهم السلام ) احاديث بسيار در مذمّت روزه اين
دو روز به خصوص روز عاشورا وارد شده است . ( 1 )

. ؟ . m . پرسش 23 : هنگام شنيدن نام امام حسين چه
بايد گفت ؟

پاسخ : حسن بن ابي فاخته
مي گويد : به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : هنگام شنيدن نام امام حسين ( عليه السلام ) چه
جمله اي به زبان آوريم ؟ امام پاسخ داد :

قُلْ صَلَّي الله عَلَيْكَ يا أباعبدالله ! تكرِّرها ثلاث . ( 2 )

هرگاه نام امام حسين را شنيدي بگو درود خدا برتو اي حسين و اين كلام
را سه مرتبه تكرار كن .

. ؟ . m . پرسش 24 : چرا به عزاداري عاشورا بيشتر
توجه مي شود ؟

پاسخ : براي رسيدن به پاسخ پرسش بالا ،
توجه به چند نكته ضروري است :

الف ) ائمه معصوم ( عليهم السلام ) نسبت به عزاداري امام حسين اهتمامي ويژه
داشتند . و اين برخاسته از اهتمامي بودكه پيامبر ( صلّي الله
عليه وآله )
نسبت به عاشورا و عزاداران امام حسين ( عليه السلام ) در رهنمودهاي خود داشتند .

ب ) امام حسين ( عليه
السلام )
آخرين فرد باقي مانده از خمسه طيّبه است ، براين اساس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفاتيح الجنان ، اعمال روز عاشورا .

2 . كامل الزيارات : ص 77 و 78 و ص 67 ـ
بحارالأنوار ، ج 44 ، ص 301


384


عزاداري براي او وبزرگداشت از عاشورا در واقع عزاداري براي همه افراد
خمسه طيّبه وبزرگداشت براي آنان است .

ج ) وضعيت ظاهري شهادت امام حسين ( عليه السلام ) وتوفان آفريني نهضت او از ويژگي خاصي
برخوردار است كه در شهادت ساير معصومين ( عليهم
السلام )
به چشم نمي خورد اميرالمؤمنين و نيز امام مجتبي ( عليهما السلام ) به امام حسين ( عليه
السلام )
فرمودند : لا يَوْم كَيَوْمِكَ يا
أبا عبدالله
؛ روزي ، همسنگ روز شهادت تو نيست . بنابراين ، عزاداري امام حسين ( عليه
السلام )
بايد داراي ويژگي باشد تا درپرتو آن ، فرهنگ همه پيشوايان معصوم تداوم
يابد .

. ؟ . m . پرسش 25 : آيا سيره عزاداري عاشورا
برخاسته از فرهنگ دوران صفويه است ؟

اهميتي كه ائمه معصوم ( عليهم السلام ) به
عزاداري حسين ( عليه السلام ) مي دادند ، نشان
مي دهد كه مسأله عزاداري ، مسأله اي سابقه دار است و ريشه در فرهنگ
اهل بيت ( عليهم السلام ) دارد . البته در دوران
آل بويه در تاريخ چند قرن پيش از صفويان نيز عزاداري سنّتي در جامعه
آن روز جايگاه ويژ ه اي داشته است و نكته قابل ذكر آن است كه در زمان
شاهان صفوي اهتمام خاصي نسبت به فرهنگ اهل بيت و عزاداري عاشورايي ابراز
مي شده است و چون شاهان پيش از اين دوره ، غالباً از اهل سنت بوده و توجه
چنداني به چنين فرهنگ و مراسم عاشورايي مبذول نمي داشته اند ، برخي از
مخالفان اهل بيت و يا ناآگاهان در اين باره مسأله عزاداري را برخاسته از صفويان
پنداشته اند ، در حالي كه صفويان فقط در حفظ و تداوم اين سنّت
كوشيده اند .


385


منابع و مآخذ

1 ـ ابصارالعين : شيخ محمدبن طاهرالسماوي ( 1370 هـ . ) مركزالدراسات الاسلاميه لحرس الثوره .

2 ـ اثبات الهداة : حرّ عاملي ، محمد بن الحسن ( 1104 هـ . ) دارالكتب الاسلاميه .

3 ـ اثباة الوصيّة : مسعودي ، علي بن الحسين بن علي ( 346 هـ . ) منشورات رضي ، قم .

4 ـ احقاق الحق : قاضي نورالله تستري وعشي ( 1019 هـ . ) كتابخانه نجفي مرعشي .

5 ـ الاحتجاج : طبرسي ، احمد بن علي بن ابي طالب ( قرن 6 هـ . ) نشر المرتضي ، مشهد .

6 ـ الأخبار الطوال : احمد بن داود دينوري ( 282 هـ . ) منشورات رضي ، قم .

7 ـ الارشاد : شيخ مفيد ( 413 هـ . ) مؤسسة الاعلمي
بيروت .

8 ـ اسدالغابة في معرفة الصحابه : ابن الأثير ، علي بن محمد
الشيباني ( 630 هـ . ) المكتبة الاسلامية .

9 ـ اعلام الوري بأعلام الهدي : طبرسي ، فضل بن الحسن ( ق 6 هـ . )

10 ـ الاقبال : ابن طاووس ، علي بن موسي بن جعفر ( 664 هـ . ) دارالكتب الاسلامية طهران .

11 ـ الإمامة والسياسه : ابن قتيبه دينوري ( 276هـ . )

12 ـ الأنوار النعمانيه : نعمة الله موسوي جزائري ( 1112هـ . ) تبريز ، سوق المسجدالجامع .

13 ـ اللهوف : سيد ابن طاووس ( 664 هـ . ) المطبعة
الحيدريه ، النجف .

14 ـ المستدرك علي الصحيحين : حاكم نيسابوري ( 405 هـ . ) دارالمعرفة / بيروت


386


15 ـ المستطرف من كل فنّ مستظرف : ابشيهي ( 850 هـ . ) منشورات الشريف الرضي / قم

16 ـ المعجم المفهرس لألفاظ الحديث النبوي : ا . ي . ونسنك ، مكتبة برلين .

17 ـ المنتخب : فخرالدين الطريحي

18 ـ المواعظ : محمد بن علي بن بابويه قمّي ( 381 هـ . ) انتشارات هجرت

19 ـ النزاع والتخاصم : مقريزي احمد بن علي بن عبدالقادر
الشافعي ( 845 هـ . ) مكتبة الاهرام / مصر

20 ـ النهايه : ابن الأثير مجدالدين ابي السعادات
المبارك بن محمد الجزري ( 606 )

21 ـ امالي الصدوق : شيخ صدوق ، محمد بن علي بن الحسين بن
بابويه قم ( 381هـ . )

22 ـ امالي المرتضي : سيد مرتضي علم الهدي ، علي بن
الحسين ( 436هـ . ) دارالكتاب العربي .

23 ـ امام حسين ( عليه
السلام )
و ايران : كورت فريشلر ، انتشارات
جاويدان .

24 ـ انساب الاشراف : بلاذري ، احمد بن يحيي بن جابر ( 279هـ . )

25 ـ انصارالحسين : شمس الدين ، محمد مهدي .

26 ـ البحارالأنوار ، مولي محمد باقر مجلسي ( 1111 هـ . ) دارالكتب الاسلاميه .

27 ـ البداية و النهايه : عماد الدين اسماعيل بن عمر بن
كثير الدمشقي ( 774 هـ . ) دارالفكر بيروت .

28 ـ البدء والتاريخ : أبو زيد أحمد بن سهل بلخي ( 507 هـ . ) ، كتابخانه اسدي ، طهران .

29 ـ بررسي تاريخ عاشورا : دكتر آيتي ، كتاب خانه صدوق / طهران

30 ـ پاسداران وحي : آيت الله العظمي فاضل
لنكراني

31 ـ پرورش روح : سيد محمد شفيعي مازندراني

32 ـ تاريخ آل محمّد ( صلي
الله عليه وآله )
: محمد قاضي بهلول
بهجت

33 ـ تاريخ ابن كثير : البداية والنهايه . ( ابن كثير )

34 ـ تاريخ الاسلام : ذهبي ، شمس الدين محمد بن احمد بن
عثمان ( 748 هـ . ) دارالكتاب العربي بيروت

35 ـ تاريخ الخلفا : جلال الدين سيوطي ( 911 هـ . ) مصر .

36 ـ تاريخ الطبري : محمد بن جرير طبري ( 310 هـ . )


387


37 ـ تاريخ اليعقوبي : احمد بن ابي يعقوب بن جعفر بن
وهب ( 284 هـ . ) دارصادر / بيروت

38 ـ تاريخ پيامبر اسلام : دكتر محمد ابراهيم آيتي ،
انتشارات دانشگان تهران

39 ـ تاريخ گزيده : حمدالله بن ابي بكر مستوفي قزويني ( 730 هـ . ) انتشارات اميركبير .

40 ـ تتمة المنتهي : شيخ عباس قمي ، انتشارات داوري / قم

41 ـ تجارب الاُمم : أبوعلي مسكويه الرازي 421 هـ . ) ، دارسروش / طهران

42 ـ تحفة الأحباب : ابن شعبة الحرّاني ( قرن چهارم
هجري ) مؤسسة النشر الاسلامي / قم .

43 ـ تذكرة الخواص : سبط ابن الجوزي ( 654 هـ . ) مكتبة نينوي ـ تهران

44 ـ تزكية النفس : پرورش روح ؛ سيد محمد شفيعي

45 ـ تفسير البرهان : سيد هاشم بحراني ( 1107 هـ . )

46 ـ تفسير الصافي : فيض كاشاني ( 1091 هـ . ) مؤسسة
الاعلمي / بيروت

47 ـ تفسير الكبير : فخر رازي ، محمد بن عمر بن الحسن ( 606 هـ . )

48 ـ تمدّن اسلام : جرجي زيدان

49 ـ تنزية الأنبياء : سيد مرتضي علم الهدي ( 436 هـ . ) منشورات الشريف الرضي / قم .

50 ـ تنقيح المقال : مامقاني ( شيخ عبدالله ) ، چاپ
حجري .

51 ـ تهذيب الأحكام : شيخ طوسي ، محمد بن الحسن ( 460 هـ . ) دارالكتب الاسلاميه ، طهران

52 ـ تهذيب التهذيب : ابن حجر العسقلاني ( 852 هـ . ) دار صادر / بيروت .

53 ـ الجامع الصغير : جلال الدين سيوطي ( 911 هـ . ) دارالفكر / بيروت

54 ـ جلاءالعيون : مولي محمد باقر مجلسي ( 1111 هـ . ) انتشارات رشيدي .

55 ـ جواهرالعقول في شرح فرائدالاصول : محمد رضا الناصري ،
الدار الاسلاميه .

56 ـ حبيب السير : ميرخواند ، غياث الدين بن همام
الدين الحسين ، ( 942 هـ . ) ، كتابفروشي خيّام .

57 ـ حلية الأبرار : سيد هاشم بحراني ( 1107 هـ . ) دارالكتب العلميه / قم .

58 ـ حماسه حسيني ( عليه
السلام )
: شهيد مطهري ، انتشارات صدرا

59 ـ حياة الحسين ( عليه
السلام )
: باقر شريف القرشي ، مكتبة الداوري / قم .

60 ـ الخصائص الحسينيّه : شيخ جعفر تستري ( 1303 هـ . ) دارالسرور / بيروت

61 ـ دائرة المعارف : الشيخ محمد حسين الأعلمي
الحائري ، انتشارات الأعلمي / طهران


388


62 ـ دائرة المعارف : بطرس البستاني ، دارالمعرفه / بيروت

63 ـ دائرة معارف القرن العشرين : محمد فريد وجدي ،
دارالمعرفه / بيروت

64 ـ دمع السجوم ( ترجمه نفس المهموم ) : شيخ عباس
قمي

65 ـ ديوان اقبال لاهوري .

66 ـ ديوان جامي : نورالدين عبدالرحمان جامي ( 898 هـ . ) انتشارات توس

67 ـ ذخائرالعقبي : محبّ الدين الطبري ( 694 هـ . ) انتشارات جهان ـ تهران

68 ـ رجال السيد بحرالعلوم : آيت الله العظمي السيد
محمد المهدي الطباطبايي ( 1212 هـ . ) مكتبة الصادق / طهران .

69 ـ رجال الكشّي : شيخ طوسي ، مؤسسه آل البيت / قم

70 ـ روح المعاني : شهاب الدين السيد محمود
الآلوسي البغدادي ( 1270 هـ . ) دار احياءالتراث العربي / بيروت

71 ـ روضة الواعظين : فتّال نيسابوري ( 508 ) منشورات الرضي / قم

72 ـ زندگي امام حسين ( عليه
السلام )
: عمادزاده

73 ـ زينب الكبري ( عليها
السلام )
: شيخ جعفر النقدي ، منشورات الرضي / قم .

74 ـ سفينة البحار : شيخ عباس قمّي ، انتشارات
فراهاني

75 ـ سنن الترمذي ( الجامع الصحيح ) : ابوعيسي محمد عيسي بن
سوره ( 297 هـ . ) دار إحياءالتراث العربي / بيروت .

76 ـ سيّدالشهدا : شهيد دستغيب ، انتشارات فقيه / تهران

77 ـ سير أعلام النبلاء : شمس الدين محمد بن احمد بن
عثمان الذهبي ( 748 هـ . ) مؤسسة الرساله / بيروت .

78 ـ السيرة النبويه : ابن هشام ، دار احياء التراث
العربي / بيروت

79 ـ الصواعق المحرقه : ابن حجر الهيثمي المكي ( 974 هـ . ، مكتبة القاهره .

80 ـ شذرات الذهب : ابن عمار حنبلي ( 1089 هـ . ) دار
احياءالتراث العربي / بيروت

81 ـ شرح نهج البلاغه : ابن ابي الحديد ( 655 هـ . ) انتشارات اسماعيليان

82 ـ شعائرالاسلام : ملاّ محمد اشرفي مازندراني ـ چاپ
سنگي


389


83 ـ شفاءالصدور : ميرزا ابوالفضل تهراني ـ چاپخانه
سيدالشهدا / قم

84 ـ الشيعه والحاكمون : محمد جواد مغنية ، دارالجواد
للطباعة والنشر / بيروت

85 ـ صحيفه نور : مجموعه رهنمودهاي امام خميني ( قدس سره ) مركز مدارك فرهنگي انقلاب
اسلامي

86 ـ الصراط المستقيم : بياض ، زين الدين ابومحمد علي
بن يونس النباطي ( 877 هـ . ) المكتبة المرتضويه

87 ـ العباس بن عليّ ( عليهما
السلام )
: السيد عبدالرزاق الموسوي
المقرّم .

88 ـ العدالة الاجتماعيه : سيد قطب

89 ـ العروة الوثقي : سيد محمد كاظم طباطبايي
يزدي

90 ـ عظمت مسلمين در اسپانيا : ماك كاپ .

91 ـ عمدة الطالب : ابن عنبه ، السيد جمال الدين
احمد بن علي الحسين ( 828 هـ . ) المطبعة الحيدريه ، النجف .

92 ـ العقدالفريد : ابن عبد ربّه الاندلسي ( 328 هـ . ) دارالكتب العلميه / بيروت

93 ـ عنصر شجاعت : كمره اي

94 ـ عوالم الامام الحسين ( عليه السلام ) : شيخ عبدالله
البحراني الأصفاني ، مؤسسة الامام المهدي / قم .

95 ـ الغدير : غلاّمه شيخ عبدالحسين اميني نجفي ، دارالكتاب
العربي / بيروت

96 ـ فتح الباري : ابوالفضل شهاب الدين احمد بن
علي بن محمد بن حجر العسقلاني ( 852 هـ . ) دار احياءالتراث العربي / بيروت .

97 ـ الفتوح : ابن أعثم كوفي ( 314 هـ . ) دارالكتب
العلميه / بيروت .

98 ـ فرهنگ فرق اسلامي : دكتر مشكور

99 ـ الفصول المهمّه : ابن الصبّاغ المالكي ( 855 هـ . ) منشورات الأعلمي / طهران

100 ـ فيض القدير : عبدالرؤوف المناوي ، دارالفكر / بيروت

101 ـ في ظلال نهج البلاغه : محمد جواد مغنية ،
دارالعلم للملايين / بيروت

102 ـ قادتنا : آيت الله سيد محمد هادي ميلاني ، مؤسسة
الوفاء / بيروت

103 ـ قاموس الرجال : شيخ محمد تقي تستري ، سازمان
تبليغات اسلامي / قم

104 ـ القاموس المحيط : فيروزآبادي ، مجدالدين محمد بن يعقوب ( 817 هـ . )


390


105 ـ قمقام زخّار : شاهزاده حاج فرهاد ميرزا معتمدالدوله ،
واحد انتشارات الاسلاميه .

106 ـ الكافي : محمد بن يعقوب كليني ( 329 هـ . ) دار
صعب / بيروت

107 ـ الكامل في التاريخ : ابن الأثير ، علي بن
ابي الكرم الشيباني ( 606 هـ . ) ، دار صادر / بيروت

108 ـ كامل الزيارات : ابوالقاسم جعفر بن محمد بن
قولويه ( 367 هـ . ) المكتبة المرتضويه / النجف

109 ـ كشف الغمّه : ابوالحسن علي بن عيسي بن
ابي الفتوح الإربلي ( 653 هـ . ) ، تبريز / سوق المسجد الجامع .

110 ـ كشف المراد : جمال الدين الحسن بن يوسف
العلامة الحلّي ( 726 هـ . ) مؤسسة الاعلمي / بيروت

111 ـ كنزالعمّال : متقي هندي ( 975 هـ . ) مؤسسة
الرساله / بيروت .

112 ـ لسان العرب : ابن منظور افريقي ( 711 هـ . ) نشر ادب الحوزه .

113 ـ لغتنامه : دهخدا علي اكبر / چاپخانه مجلس

114 ـ لواعج الاشجان : سيد محسن امين عاملي ، مكتبة
بصيرتي / قم

115 ـ مثيرالأحزان : ابن نما الحلّي ( 645 هـ . ) مؤسسة
الامام المهدي

116 ـ مجمع البحرين : فخرالدين طريحي ( 1085 هـ . ) المكتبة المرتضويه ، طهران

117 ـ مختلف الشيعه : علاّمه حلّي ( 726 هـ . ) مؤسسة النشر الاسلامي / قم

118 ـ مروج الذهب : مسعودي ابوالحسن عليّ بن الحسين ( 346 هـ . ) مطبعة السعاده / القاهره

119 ـ معالم المدرستين : سيد مرتضي عسكري ، بنياد
بعثت

120 ـ معالي السبطين : شيخ محمد مهدي الحائري ، منشورات
الرضي / قم

121 ـ مقاتل الطالبيين : ابوالفرج اصفهاني ( 356 هـ . ) منشورات الشريف الرضي / قم

122 ـ مقتل الحسين ( عليه السلام ) : ابومخنف لوط بن
يحيي ، چاپخانه علميه / قم

123 ـ مقتل الحسين ( عليه السلام ) : خوارزمي
ابوالمؤيد الموفق بن احمد ( 568 هـ . ) مكتبة المفيد / قم

124 ـ مقتل الحسين ( عليه السلام ) : عبدالرزاق
موسوي مقرّم ، دارالكتاب الاسلامي

125 ـ منتخب التواريخ : محمد هاشم بن محمد علي خراساني ( 1352 هـ . ) موسسه مطبوعاتي علمي .

126 ـ منتهي الآمال : شيخ عباس قمي ، كتابفروشي اسلاميه / تهران


391


127 ـ ميزان الاعتدال : ذهبي ، محمد بن احمد بن عثمان ( 748 هـ . ) دارالمعرفه / بيروت

128 ـ ميزان الحكمه : محمدي ري شهري ، دفتر تبليغات
اسلامي

129 ـ ناسخ التواريخ : محمد تقي سپهر ، كتابفروشي
اسلامي / تهران

130 ـ نفس المهموم ( دمع السجوم ) : شيخ عباس قمّي ،
كتابفروشي علميه اسلاميه / طهران

131 ـ نهضة الحسين ( عليه السلام ) : السيد
هبة الدين الشهرستاني ، منشورات الرضي / قم

132 ـ وسائل الشيعه : حرّ عاملي محمد بن الحسن ( 1104 هـ . ) مؤسسه آل البيت / قم

133 ـ وصيّتنامه الهي سياسي ( امام خميني ( قدس سره ) )

134 ـ وقائع الأيّام ( خياباني )


| شناسه مطلب: 78487